Forwarded from ینگهنویس
درصد آرا در شهرهای اطراف بوستون که یکی از مهمترین قطبهای علمی دنیاست جالب است. کمبریج- محل دانشگاه هاروارد و ام ای تی- بالای ۹۱ درصد به بایدن رای دادهاند. تصور کنید کسی تمام عمرش را در این محیط سپری کرده باشد طبیعی است که از واقعیت وجود نزدیک به ۷۰ میلیون طرفدار ترامپ خبردار نمیشود.
https://www.nytimes.com/interactive/2020/11/03/us/elections/results-massachusetts.html?action=click&module=ELEX_results&pgtype=Interactive®ion=FooterNavigation
@yengehnevis
https://www.nytimes.com/interactive/2020/11/03/us/elections/results-massachusetts.html?action=click&module=ELEX_results&pgtype=Interactive®ion=FooterNavigation
@yengehnevis
✍️هفتاد و دو میلیون رای ترامپ را فراموش نباید کرد
🔷 رسانه های دنیا مشغول پرداختن به موفقیتِ جو بایدن هستند و اکنون «پیروزیِ» او محورِ اخبار در کشورهای مختلف دنیاست. ترامپ شکست خورده، ولی واقعیت امر این است که ترامپ با وجود همۀ کارهایی که در این چهار سال کرد، و با وجود همۀ نواقصِ رفتاری که داشته، «رای بسیار قوی» و حائز توجهی به دست آورده است. در میانۀ این شادمانی های پیروزیِ جو بایدن، فراموش کردنِ «پایگاهِ اجتماعیِ ترامپ» اشتباهی کلیدی است.
🔴 واقعیت این است که ترامپ نسبت به چهار سال پیش، «ده میلیون رای بیشتر» آورده است.
یعنی «دونالد» نه تنها بخشی از پایگاهِ اجتماعیِ خود، و سبدِ رایِ خود را از دست نداد، بلکه «ده میلیون رای اضافه» هم به دست آورد.
🔷 این عددِ «ده میلیون» وقتی شگفت آور می شود که بدانیم ترامپ با یک «کارنامه چهارساله» و با رفتارهایی همچون: خارج کردنِ آمریکا از معاهده محیط زیستی پاریس، بستنِ سفارتِ آمریکا در کوبا، حرفهای عجیب و غریب در مورد ویروس کرونا و... نه تنها بخشی از سبدِ رای خود از دست نداده، بلکه به آن افزوده هم شده است.
✳️هفتادودو میلیون رای ترامپ به چه معناست؟
رویدادهای چند سال اخیر نشان می دهد که مردمان در «یک کشورِ واحد» در برابر تصمیم گیری نسبت به «یک موضوع واحد»، چطور به «دو بخش تقریباً مساوی» تقسیم می شوند.
✔️در جریانِ برگزیت در انگلستان ، تعداد مخالفانِ خروج از اتحادیه اروپا و موافقانِ باقی ماندن در اتحادیه ، تفاوت زیادی نداشت. (رای موافق برگزیت: پنجاه ویک و نه دهم درصد %51.9) .
✔️در مثالی دیگر، رجب طیب اردوغان هم در ترکیه طرح جدیدش [بخوانیم فونداسیون یک دیکتاتوری] را با اختلاف ناچیزی بیش از یک درصد بین رأی دهندگان، به ترکیه قالب کرد (پنجاه و یک و چهاردهم درصد %51.4) .
✔️در ماجرای انتخابات مصر نیز، محمد مرسی با همین حدود رأی آورد (پنجاه و یک و هفت دهم درصد %51.7) .
✔️آیا در این انتخابات اخیر آمریکا می توان گفت بایدن «پیروز» شده وقتی که بایدن %50.8 (پنجاه ممیز هشت دهم درصد) از آراء را بدست آورده است؟!
یعنی جوبایدن (تا امروز که %96 آراء شمرده شده) حتی به %51 هم نرسیده است!
✅ هفتادودو میلیون رایِ ترامپ، به مفهوم این نیست که این جماعتِ کثیر «همه موافق شخصیتِ ترامپ» هستند بلکه اینها مخالفِ «ماهیتِ باراک اوباما» و حلقه پیرامونِ اوباما هستند. اینها، آن «طرزِ تفکر» و آن «گونۀ زیستن» را قبول ندارند. این رایِ قوی، به مفهومِ جدی بودنِ طبقه ای است که از ارزشهایِ سمتِ دیگرِ این جامعه «بیزارند».
🔷 می توانیم از رفتنِ ترامپ خوشحال باشیم، ولی باید این واقعیت را در پسِ ذهن داشته باشیم که ترامپ از صدرِ امور به کنار رفته ولی آن هفتادودو میلیون «انسان» در کوچه و خیابان حضور دارند. ما می توانیم از ترامپ و کارهایش متنفر باشیم ولی تنفر از میلیونها انسان کار صحیحی نیست.
✳️ از سالها قبل یک اشتباهِ ما ایرانیان در آتش زدنِ پرچم و گفتنِ شعار «مرگ بر این و آن...» این بوده که کشورها را دارای «هویتِ یکپارچه» تصور می کردیم. سالها گذشت و بعدها پس از سردادنِ شعار «مرگ بر ...» توجیه کردیم و گفتیم که منظورِ ما ایرانی ها از «...» مردمانِ آن کشورها نیست بلکه دولتمردانِ آن کشورهاست. امّا ما باید با این واقعیت مواجه شویم که دولتمردان و سیاسیونِ یک کشور به واسطه «پایگاهِ اجتماعی قوی» (از بخشی از جامعۀ چند تکّه) به صدر می رسند. ما چطور و تا کِی می خواهیم «مردم» و «بخشی از یک اجتماع» را نادیده بگیریم؟
✳️ «جمهور» به زبان عربی یعنی «بخش اعظم یک چیز». رئیسِ جمهور یعنی رئیسِ «بخشِ اعظمِ مردم». طرفدارانِ جو بایدن، «جمهورِ جامعه آمریکایی» نیستند. طرفدارانِ ترامپ هم، جمهورِ جامعه نیستند! ما برای آن هفتادودو میلیون نفر که «انسان» هستند اگر «حرف» داریم باید از مسیر رسانه «گفتگو» کنیم وگرنه، متنفر بودن از میلیون ها انسان، امری اخلاقی نیست.
صفحه نخست خبرآنلاین 22 آبان 99
🖊محمدرضا اسلامی
t.iss.one/solseghalam
🔷 رسانه های دنیا مشغول پرداختن به موفقیتِ جو بایدن هستند و اکنون «پیروزیِ» او محورِ اخبار در کشورهای مختلف دنیاست. ترامپ شکست خورده، ولی واقعیت امر این است که ترامپ با وجود همۀ کارهایی که در این چهار سال کرد، و با وجود همۀ نواقصِ رفتاری که داشته، «رای بسیار قوی» و حائز توجهی به دست آورده است. در میانۀ این شادمانی های پیروزیِ جو بایدن، فراموش کردنِ «پایگاهِ اجتماعیِ ترامپ» اشتباهی کلیدی است.
🔴 واقعیت این است که ترامپ نسبت به چهار سال پیش، «ده میلیون رای بیشتر» آورده است.
یعنی «دونالد» نه تنها بخشی از پایگاهِ اجتماعیِ خود، و سبدِ رایِ خود را از دست نداد، بلکه «ده میلیون رای اضافه» هم به دست آورد.
🔷 این عددِ «ده میلیون» وقتی شگفت آور می شود که بدانیم ترامپ با یک «کارنامه چهارساله» و با رفتارهایی همچون: خارج کردنِ آمریکا از معاهده محیط زیستی پاریس، بستنِ سفارتِ آمریکا در کوبا، حرفهای عجیب و غریب در مورد ویروس کرونا و... نه تنها بخشی از سبدِ رای خود از دست نداده، بلکه به آن افزوده هم شده است.
✳️هفتادودو میلیون رای ترامپ به چه معناست؟
رویدادهای چند سال اخیر نشان می دهد که مردمان در «یک کشورِ واحد» در برابر تصمیم گیری نسبت به «یک موضوع واحد»، چطور به «دو بخش تقریباً مساوی» تقسیم می شوند.
✔️در جریانِ برگزیت در انگلستان ، تعداد مخالفانِ خروج از اتحادیه اروپا و موافقانِ باقی ماندن در اتحادیه ، تفاوت زیادی نداشت. (رای موافق برگزیت: پنجاه ویک و نه دهم درصد %51.9) .
✔️در مثالی دیگر، رجب طیب اردوغان هم در ترکیه طرح جدیدش [بخوانیم فونداسیون یک دیکتاتوری] را با اختلاف ناچیزی بیش از یک درصد بین رأی دهندگان، به ترکیه قالب کرد (پنجاه و یک و چهاردهم درصد %51.4) .
✔️در ماجرای انتخابات مصر نیز، محمد مرسی با همین حدود رأی آورد (پنجاه و یک و هفت دهم درصد %51.7) .
✔️آیا در این انتخابات اخیر آمریکا می توان گفت بایدن «پیروز» شده وقتی که بایدن %50.8 (پنجاه ممیز هشت دهم درصد) از آراء را بدست آورده است؟!
یعنی جوبایدن (تا امروز که %96 آراء شمرده شده) حتی به %51 هم نرسیده است!
✅ هفتادودو میلیون رایِ ترامپ، به مفهوم این نیست که این جماعتِ کثیر «همه موافق شخصیتِ ترامپ» هستند بلکه اینها مخالفِ «ماهیتِ باراک اوباما» و حلقه پیرامونِ اوباما هستند. اینها، آن «طرزِ تفکر» و آن «گونۀ زیستن» را قبول ندارند. این رایِ قوی، به مفهومِ جدی بودنِ طبقه ای است که از ارزشهایِ سمتِ دیگرِ این جامعه «بیزارند».
🔷 می توانیم از رفتنِ ترامپ خوشحال باشیم، ولی باید این واقعیت را در پسِ ذهن داشته باشیم که ترامپ از صدرِ امور به کنار رفته ولی آن هفتادودو میلیون «انسان» در کوچه و خیابان حضور دارند. ما می توانیم از ترامپ و کارهایش متنفر باشیم ولی تنفر از میلیونها انسان کار صحیحی نیست.
✳️ از سالها قبل یک اشتباهِ ما ایرانیان در آتش زدنِ پرچم و گفتنِ شعار «مرگ بر این و آن...» این بوده که کشورها را دارای «هویتِ یکپارچه» تصور می کردیم. سالها گذشت و بعدها پس از سردادنِ شعار «مرگ بر ...» توجیه کردیم و گفتیم که منظورِ ما ایرانی ها از «...» مردمانِ آن کشورها نیست بلکه دولتمردانِ آن کشورهاست. امّا ما باید با این واقعیت مواجه شویم که دولتمردان و سیاسیونِ یک کشور به واسطه «پایگاهِ اجتماعی قوی» (از بخشی از جامعۀ چند تکّه) به صدر می رسند. ما چطور و تا کِی می خواهیم «مردم» و «بخشی از یک اجتماع» را نادیده بگیریم؟
✳️ «جمهور» به زبان عربی یعنی «بخش اعظم یک چیز». رئیسِ جمهور یعنی رئیسِ «بخشِ اعظمِ مردم». طرفدارانِ جو بایدن، «جمهورِ جامعه آمریکایی» نیستند. طرفدارانِ ترامپ هم، جمهورِ جامعه نیستند! ما برای آن هفتادودو میلیون نفر که «انسان» هستند اگر «حرف» داریم باید از مسیر رسانه «گفتگو» کنیم وگرنه، متنفر بودن از میلیون ها انسان، امری اخلاقی نیست.
صفحه نخست خبرآنلاین 22 آبان 99
🖊محمدرضا اسلامی
t.iss.one/solseghalam
✍️ یادبود مکتوب در خبرآنلاین،
چهل نگاه در چهلمین روز پرواز استاد شجریان
https://www.khabaronline.ir/news/1456319
@solseghalam
چهل نگاه در چهلمین روز پرواز استاد شجریان
https://www.khabaronline.ir/news/1456319
@solseghalam
✍️فردایِ رئیس جمهور شدنِ ترامپ!
این متن زیر🔻 چهار سال پیش، فردایِ انتخابِ ترامپ به عنوانِ رئیس جمهور آمریکا نوشته شده بود. متن، مربوط به مشاهداتِ یومیه در یک دانشگاه است (۲۱ آبان ۱۳۹۵) در آن روزی که انتخابات در حال برگزاری بود و همچنین، فردای آن روز، یعنی روزی که بسیاری در دنیا بهت زده خبرِ «موفقیت دونالد ترامپ» را شنیدند!
🔷 بخش آخر این یادداشت، به پیش بینیِ یکی از دوستان آمریکایی ام به چهارسال «آمریکایِ بعد از ترامپ» باز می گردد. همچنان معتقدم که ساختارها وقتی مستحکم باشند، امثال ترامپ ها بدونِ تنش و خونریزی، کنار گذاشته خواهند شد.
✳️ جالب است که در آمریکایی که بیش از سیصد و پنجاه میلیون #اسلحه با خشاب پُر در دست مردم است، نَه در ماجرای انتخاباتِ 2016 گلوله ای شلیک شد، و نه در این ماجرای انتخابات 2020. نَه آمدنِ ترامپ با خونریزی توام شد، و نه کنار زدنِ ترامپ همزمان با تنش های خشن و بی فرجام شد.
❇️ این همان آمریکایی است که «اسلحه» ، روزانه در محله های غربی شیکاگو، کشته ها می گیرد (بیش از ده کشته در یک هفته) ولی «زبانِ سلاح» در حل «مسائل سیاسی»، جایی ندارد. این میزان بلوغ در رفتار اجتماعی مردم، حائز توجه است. با وجودِ تمامِ نواقص این روشِ انتخابِ رئیسِ «جمهور» ولی این بلوغ اجتماعی در «احتراز از خشونتِ سیاسی» محلِ تامل جدی است.
🔶 چهار سال پیش در این یادداشت به این پرداختم که چه ترامپ رئیس «جمهور» باشد و چه نباشد، اهالیِ دانش و «دانش گاه»، مسیرِ خودشان را می روند (با تمرکز) و اهالی بخشِ خصوصی هم مسیر خودشان را می روند (با جدیت).
ترامپی آمد، ترامپی رفت.
آقای دیرلین (زلزله شناس) در دانشگاه استنفورد داشت کار خودش را می کرد. الان هم دارد کار خودش را می کند!
@solseghalam
- - - - - - - - - - -
https://www.khabaronline.ir/news/599612/%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%BE
این متن زیر🔻 چهار سال پیش، فردایِ انتخابِ ترامپ به عنوانِ رئیس جمهور آمریکا نوشته شده بود. متن، مربوط به مشاهداتِ یومیه در یک دانشگاه است (۲۱ آبان ۱۳۹۵) در آن روزی که انتخابات در حال برگزاری بود و همچنین، فردای آن روز، یعنی روزی که بسیاری در دنیا بهت زده خبرِ «موفقیت دونالد ترامپ» را شنیدند!
🔷 بخش آخر این یادداشت، به پیش بینیِ یکی از دوستان آمریکایی ام به چهارسال «آمریکایِ بعد از ترامپ» باز می گردد. همچنان معتقدم که ساختارها وقتی مستحکم باشند، امثال ترامپ ها بدونِ تنش و خونریزی، کنار گذاشته خواهند شد.
✳️ جالب است که در آمریکایی که بیش از سیصد و پنجاه میلیون #اسلحه با خشاب پُر در دست مردم است، نَه در ماجرای انتخاباتِ 2016 گلوله ای شلیک شد، و نه در این ماجرای انتخابات 2020. نَه آمدنِ ترامپ با خونریزی توام شد، و نه کنار زدنِ ترامپ همزمان با تنش های خشن و بی فرجام شد.
❇️ این همان آمریکایی است که «اسلحه» ، روزانه در محله های غربی شیکاگو، کشته ها می گیرد (بیش از ده کشته در یک هفته) ولی «زبانِ سلاح» در حل «مسائل سیاسی»، جایی ندارد. این میزان بلوغ در رفتار اجتماعی مردم، حائز توجه است. با وجودِ تمامِ نواقص این روشِ انتخابِ رئیسِ «جمهور» ولی این بلوغ اجتماعی در «احتراز از خشونتِ سیاسی» محلِ تامل جدی است.
🔶 چهار سال پیش در این یادداشت به این پرداختم که چه ترامپ رئیس «جمهور» باشد و چه نباشد، اهالیِ دانش و «دانش گاه»، مسیرِ خودشان را می روند (با تمرکز) و اهالی بخشِ خصوصی هم مسیر خودشان را می روند (با جدیت).
ترامپی آمد، ترامپی رفت.
آقای دیرلین (زلزله شناس) در دانشگاه استنفورد داشت کار خودش را می کرد. الان هم دارد کار خودش را می کند!
@solseghalam
- - - - - - - - - - -
https://www.khabaronline.ir/news/599612/%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%BE
خبرآنلاین
پس از سونامی ترامپ
چند سطری در باب مشاهدات یومیه
✍️در ژاپن، آمار «کشته های خودکشی» بیشتر از آمار کشته های کروناست
#خبرخوانی
🖊محمدرضا اسلامی
🔷 گزارش جدید سی.ان.ان دربارۀ آمار اخیر خودکشی در #ژاپن برای بسیاری حیرت آور بوده است. کرونا در ژاپن هم باعث ایجاد مشکلاتی در روندِ زندگیِ عادی مردمان شده است ولی، طبق آمار منتشر شده، در ماه اکتبر تعدادِ افرادی که به دلیل فشارهای روحی #خودکشی کرده اند از تعداد افرادی که به دلیل #کرونا مُرده اند بیشتر بوده و این تناقض، محل تعجّب و تاملِ جدی است.
🔷 آمار خودکشی در ماه اکتبر 2153 نفر (دوهزار و صدوپنجاه و سه نفر) بوده در حالی که تعداد کشته های ناشی از #ویروس_کرونا 2087 نفر (دوهزار و هشتادوهفت نفر) بوده است. اما چرا چنین است؟
🔷این سوال وقتی پررنگ تر می شود که بدانیم که دولت، در ژاپن به هیچ عنوان به سمت #قرنطینه نرفت و مردم (همانند مردم برخی کشورهای اروپایی یا آمریکای شمالی) خانه نشین "نشدند" (پیشتر در مورد تصمیم دولت ژاپن در عدمِ اعلام قرنطینه در "اینجا" صحبت شد)، ولی با وجود اینکه افراد دچار خانه نشینیِ #اجباری نشده اند ولی مشکلات روحی/اقتصادی ناشی از کرونا، باعث جهش در آمار #خودکشی شده است.
🔴سابقه خودکشی در ژاپن
کشور ژاپن سابقه طولانی در این ماجرا داشته است. یک تصوّرِ ذهنیِ ساده از خودکشی در ژاپن به زمانِ سامورائی ها بازمی گردد؛ به وقتی که یک سامورائی، به دلیلِ لکه دار شدن غرور یا شرف (یا وفاداریِ) خود نسبت به #هاراگیری (خودکشی با خنجر Seppuku) اقدام می کرد. امّا ماجرا در دنیایِ جدید، به این سادگی ها نیست.
🔴آمارهای رسمی (سازمان جهانی بهداشت) می گوید:
در سال 2016 نرخ خودکشی در ژاپن، عدد 18.5 نفر برای هر #صدهزار_نفر بوده است. از حوالیِ زمان شکل گیری انقلاب در ایران (سال 1978) سالهاست که دولت ژاپن در این زمینه کارهای جدی کرده است تا اینکه نهایتا (با موفقیت هایِ زیاد دولت) در سال 2019 تعداد کسانی که به زندگی خود پایان دادند، 20هزار نفر بوده است (!؟).
این عدد (بیست هزار نفر) کمترین میزانِ خودکشی در طول یک سال، در کشور ژاپن بوده است.
حال #کرونا آمده و حاصل چهل سال زحماتِ دولت و کارشناسان ژاپنی را در این زمینه، به چالش کشیده است.
✳️اما چرا چنین است؟
همه می دانیم که آمار کشته هایِ سوانح جاده ای در #ایران بالاست. اما متعجب می شویم وقتی که می شنویم که آمارِ کشته های #جاده های ایران با آمار کشته های ناشی از خودکشی در #ژاپن (حدودا) برابر است (قدرمطلق عدد و نه نسبتِ عدد به جمعیت).
یعنی در یک کشور، بی نظمی و #شلختگی اجتماعی در #رانندگی (و کیفیت پایین جاده ها و ماشین ها) منجر به کشته شدنِ مردم شده، و در کشوری دیگر انضباطِ بالا، و نظم بسیار سختگیرانه در ساختار زندگی، منجر به ناامیدی و کشته های زیاد ناشی از #خودکشی شده است.
✳️چه طنز تلخ و عجیبی است که در یک سوی عالم، بی توجهی باعث مرگ و میر است و در سمت دیگر دنیا، توجهِ زیاده از حدّ، وسواس و پرکاری باعث #مرگ.
پیشتر درباره مرگِ ناشی از کار (!) که با کلمه «کاروشی"/Karōshi/ 過労死» شناخته می شود، نوشته بودم. اما شاید تصوّرش برای بسیاری غیرژاپنی ها سخت باشد که :
✔️- ساعات طولانیِ کار
✔️- سردیِ روابط اجتماعی/خانوادگی
✔️- فشارهای تحصیلی (مدرسه/دانشگاه)
✔️- اختلالات ذهنی/افسردگی
باعث می شود که در کشوری با غایتِ نظم و انضباط، چنین مشکلِ جدی ای وجود داشته باشد.
✳️ سعدی علیه الرحمه در جایی در یک تک بیت، یک قصه و یک مفهومِ حیرت آور را به تصویر می کشد:
شخصی همه شب بر سرِ بیمار گریست /
چون روز شد، او بمُرد و بیمار بِزیست!
در این سکانس شاهکار که #سعدی به تصویر کشیده، می گوید: ممکن است ترسِ از یک چیز، ما را بکُشد در حالی که خودِ آن امر، آنقدرها که در ذهن داریم، مهلک نباشد!
جامعه ژاپنی، جامعه ای است که انسان را در چنان در قالب های تنگِ از نظم و «محدودیت» قرار می دهد که «فروپاشی های ذهنی»، منجر به متلاشی شدنِ افراد می شود. بیست هزار نفر در سال!
✳️ حکایت اما (از منظری دورتر)، حکایتِ انسان است و ناتوانیِ ذهن بشر در ادارۀ جوامع. حکایت، حکایتِ ضعفِ بشر است که می خواهد «سیستم» ها را برای ادارۀ «جامعه» پیاده کند، اما توانِ کنترلِ «آسیب» ها را ندارد. حکایتِ تلخی است حکایتِ انسان. ادعاهای بزرگ دارد، اما توانِ محدود.
کاش آنها که رویای ایجاد ژاپنِ اسلامی (یا چین اسلامی را) داشتند/دارند، پیش از رویا پردازی ها، کشورهای مبداءِ رویایِ خود را بهتر بشناسند!
t.iss.one/solseghalam
- - - - - - - - -
*لینک گزارش سی.ان.ان (+)
#خبرخوانی
🖊محمدرضا اسلامی
🔷 گزارش جدید سی.ان.ان دربارۀ آمار اخیر خودکشی در #ژاپن برای بسیاری حیرت آور بوده است. کرونا در ژاپن هم باعث ایجاد مشکلاتی در روندِ زندگیِ عادی مردمان شده است ولی، طبق آمار منتشر شده، در ماه اکتبر تعدادِ افرادی که به دلیل فشارهای روحی #خودکشی کرده اند از تعداد افرادی که به دلیل #کرونا مُرده اند بیشتر بوده و این تناقض، محل تعجّب و تاملِ جدی است.
🔷 آمار خودکشی در ماه اکتبر 2153 نفر (دوهزار و صدوپنجاه و سه نفر) بوده در حالی که تعداد کشته های ناشی از #ویروس_کرونا 2087 نفر (دوهزار و هشتادوهفت نفر) بوده است. اما چرا چنین است؟
🔷این سوال وقتی پررنگ تر می شود که بدانیم که دولت، در ژاپن به هیچ عنوان به سمت #قرنطینه نرفت و مردم (همانند مردم برخی کشورهای اروپایی یا آمریکای شمالی) خانه نشین "نشدند" (پیشتر در مورد تصمیم دولت ژاپن در عدمِ اعلام قرنطینه در "اینجا" صحبت شد)، ولی با وجود اینکه افراد دچار خانه نشینیِ #اجباری نشده اند ولی مشکلات روحی/اقتصادی ناشی از کرونا، باعث جهش در آمار #خودکشی شده است.
🔴سابقه خودکشی در ژاپن
کشور ژاپن سابقه طولانی در این ماجرا داشته است. یک تصوّرِ ذهنیِ ساده از خودکشی در ژاپن به زمانِ سامورائی ها بازمی گردد؛ به وقتی که یک سامورائی، به دلیلِ لکه دار شدن غرور یا شرف (یا وفاداریِ) خود نسبت به #هاراگیری (خودکشی با خنجر Seppuku) اقدام می کرد. امّا ماجرا در دنیایِ جدید، به این سادگی ها نیست.
🔴آمارهای رسمی (سازمان جهانی بهداشت) می گوید:
در سال 2016 نرخ خودکشی در ژاپن، عدد 18.5 نفر برای هر #صدهزار_نفر بوده است. از حوالیِ زمان شکل گیری انقلاب در ایران (سال 1978) سالهاست که دولت ژاپن در این زمینه کارهای جدی کرده است تا اینکه نهایتا (با موفقیت هایِ زیاد دولت) در سال 2019 تعداد کسانی که به زندگی خود پایان دادند، 20هزار نفر بوده است (!؟).
این عدد (بیست هزار نفر) کمترین میزانِ خودکشی در طول یک سال، در کشور ژاپن بوده است.
حال #کرونا آمده و حاصل چهل سال زحماتِ دولت و کارشناسان ژاپنی را در این زمینه، به چالش کشیده است.
✳️اما چرا چنین است؟
همه می دانیم که آمار کشته هایِ سوانح جاده ای در #ایران بالاست. اما متعجب می شویم وقتی که می شنویم که آمارِ کشته های #جاده های ایران با آمار کشته های ناشی از خودکشی در #ژاپن (حدودا) برابر است (قدرمطلق عدد و نه نسبتِ عدد به جمعیت).
یعنی در یک کشور، بی نظمی و #شلختگی اجتماعی در #رانندگی (و کیفیت پایین جاده ها و ماشین ها) منجر به کشته شدنِ مردم شده، و در کشوری دیگر انضباطِ بالا، و نظم بسیار سختگیرانه در ساختار زندگی، منجر به ناامیدی و کشته های زیاد ناشی از #خودکشی شده است.
✳️چه طنز تلخ و عجیبی است که در یک سوی عالم، بی توجهی باعث مرگ و میر است و در سمت دیگر دنیا، توجهِ زیاده از حدّ، وسواس و پرکاری باعث #مرگ.
پیشتر درباره مرگِ ناشی از کار (!) که با کلمه «کاروشی"/Karōshi/ 過労死» شناخته می شود، نوشته بودم. اما شاید تصوّرش برای بسیاری غیرژاپنی ها سخت باشد که :
✔️- ساعات طولانیِ کار
✔️- سردیِ روابط اجتماعی/خانوادگی
✔️- فشارهای تحصیلی (مدرسه/دانشگاه)
✔️- اختلالات ذهنی/افسردگی
باعث می شود که در کشوری با غایتِ نظم و انضباط، چنین مشکلِ جدی ای وجود داشته باشد.
✳️ سعدی علیه الرحمه در جایی در یک تک بیت، یک قصه و یک مفهومِ حیرت آور را به تصویر می کشد:
شخصی همه شب بر سرِ بیمار گریست /
چون روز شد، او بمُرد و بیمار بِزیست!
در این سکانس شاهکار که #سعدی به تصویر کشیده، می گوید: ممکن است ترسِ از یک چیز، ما را بکُشد در حالی که خودِ آن امر، آنقدرها که در ذهن داریم، مهلک نباشد!
جامعه ژاپنی، جامعه ای است که انسان را در چنان در قالب های تنگِ از نظم و «محدودیت» قرار می دهد که «فروپاشی های ذهنی»، منجر به متلاشی شدنِ افراد می شود. بیست هزار نفر در سال!
✳️ حکایت اما (از منظری دورتر)، حکایتِ انسان است و ناتوانیِ ذهن بشر در ادارۀ جوامع. حکایت، حکایتِ ضعفِ بشر است که می خواهد «سیستم» ها را برای ادارۀ «جامعه» پیاده کند، اما توانِ کنترلِ «آسیب» ها را ندارد. حکایتِ تلخی است حکایتِ انسان. ادعاهای بزرگ دارد، اما توانِ محدود.
کاش آنها که رویای ایجاد ژاپنِ اسلامی (یا چین اسلامی را) داشتند/دارند، پیش از رویا پردازی ها، کشورهای مبداءِ رویایِ خود را بهتر بشناسند!
t.iss.one/solseghalam
- - - - - - - - -
*لینک گزارش سی.ان.ان (+)
✍️روز دانشجو
🔷16 آذر روز دانشجو است. سالها پیش مرحوم دکتر حسن حبیبی کتابی در شرح احوالِ زندگی اش منتشر کرد و عنوان آن را گذاشت: «حسبِ حالِ یک دانشجویِ حرفه ای (!)». شخصا باور دارم که زندگیِ دانشجویی از یک حدی نباید طولانی تر شود و فرد باید بتواند با فاصله گرفتن از حال و هوای دانشجویی، وارد جریانِ زندگیِ عادی شود. «زندگی دانشجویی» واجدِ محدودیت هایی است و این محدودیت ها در کوتاه مدت بسیار «سازنده» ، ولی در بلند مدت می تواند بسیار مخرب باشد.
🔷زندگیِ واقعی، مستلزم درآمد است و زندگیِ بدون درآمد، در بلند مدت، مخرب است. یکی از بزرگترین مشکلاتِ دوره دکترا در ایران است که دانشجو، درآمدی ندارد. لذا همزمان با دانشجویِ دکترا بودن باید «کار» کند. این باعث می شود که دوره دکترا در ایران شدیدا «بی کیفیت» شود. عملا دکترا تبدیل می شود به یک «تایتل».
زندگی دانشجوییِ بلند مدت، وقتی مفهوم دارد که در کشور «بورسیه های تحصیلی» شکل گرفته باشد و «دانشجویِ حرفه ای» بتواند چندسال «متمرکز» رویِ یک موضوع «کار» کند. (حدود ده هزار ساعت روی «یک موضوع» وقت بگذارد، نه اینکه سه/چهار مقاله تولید کند!)
🔷در ژاپن و آمریکا دانشجوی لیسانس و فوق لیسانس ناگزیر است که در «شهریه دادن» به دانشگاه، مشارکت کند (یا تمامِ شهریه را بدهد، یا اینکه بخشی از شهریه را)، و لذا بسیاری از دانشجوهای دوره لیسانس (و بعضا فوق لیسانس) همزمان با تحصیل، «کار پاره وقت» (که در ژاپن به آن "آروبایتو" گفته می شود) انجام می دهند ولی دانشجوی دکترا چون از دانشگاه (یا استادش) "پول" می گیرد، روی پژوهش «متمرکز» است. این در ایران برعکس است! چرا؟ چون یک باورِ عمومی وجود دارد که هزینه تحصیل دوره لیسانس (و فوق لیسانس) را باید «دولت» بدهد و هزینه تحصیلِ دوره دکترا را «خودِ دانشجو» باید با کار کردن در شرکتها/موسسات دربیاورد!
کاملا برعکس!
🔷 تا زمانی که تمام بارِ آموزش عالی در دورۀ کارشناسی و کارشناسی ارشد را روی دوشِ دولت بگذاریم (فرقی هم نمی کند، چه دولت حسن روحانی باشد چه دولت محمود احمدی نژاد) و بعد بارِ تحصیل در دوره دکترا را رویِ دوشِ «خودِ دانشجو» بگذاریم (!)، مسئله «کیفیت آموزش/پژوهش» در ایران اصلاح نخواهد شد.
دانشجوی لیسانس در سن و سالی است که بتواند بفهمد در زندگی هیچ چیزی «مُفت» (بی هزینه) نیست. لذا باید در هزینه های آموزش عالی «مشارکت» کند. دانشجویِ دکترا هم در سن و سالی است که می خواهد «عصارۀ زندگی و استعدادش» را روی یک موضوع بگذارد، لذا باید پول بگیرد.
این مفهومِ ساده، در ایرانِ ما، برعکس جا افتاده است. چرا؟ داستان مفصلی دارد. (که ضروری است به آن پرداخته شود)
🔷دانشگاه آزاد
شوربختانه و دردمندانه یکی از بهترین مجموعه های آموزشی دنیا با انبوهی ساختمان و امکانات آموزشی، تحت عنوان یک کلمه (که بعدها بارِ توهین به خود گرفت: «آزاد») نتوانست به سطحِ دانشگاههای مطلوب دنیا برسد و بی کیفیت باقی ماند.
یعنی همان پس زمینۀ ذهنیتِ عمومی، که گمان می کند تحصیل باید «مفت» باشد، گمان می کند اگر کسی برای تحصیل پول داد، یعنی که به «دانشگاهِ بی کیفیت» رفته است.
این ذهنیت باعث شد دانشگاهِ آزاد تا همیشه، یک «دانشگاهِ دست دوم» باقی بماند. دردناک بودنِ این واقعیت، وقتی است که بدانیم بسیاری از دانشگاه های صاحب نام در آمریکا «دانشگاهِ آزاد» بوده/هستند (مثلا دانشگاه پرینستون). تحصیل در آنها از جیبِ دولت نبوده/نیست. دانشجو خودش در «اقتصادِ آن دانشگاه» (و در هزینه های تحصیلش) مشارکت دارد.
🔷برعکس بودنِ دانشگاه
یکی دیگر از نمادهای این برعکس فکر کردن (در بحث دانشگاه) را می توان با نگاه به سازمانهای #نظام_مهندسی در ژاپن و آمریکا و مقایسه با کشورمان ملاحظه کرد. تعداد مهندسین دارای «پروانه نظام مهندسی ساختمان» در ایران حدود 600هزار نفر است درحالی که در آمریکا (با جمعیتی بیش از چهار برابر جمعیت ایران) این عدد 800هزار نفر است!
تربیتِ این تعداد مهندس در یک «بازار کار محدود»، نمونه دیگری از سیاستگزاری اشتباه و درک ناصحیح از مفهوم دانشگاه و دانشجویی است.
🔷روز دانشجو مبارک است؟!
به عنوان یک دانشجوی حرفه ای که (خواسته یا ناخواسته) در مسیر جریان زندگی دانشگاهی قرار گرفت، واقعا نمی دانم چرا باید روز دانشجو را تبریک گفت؟ وقتی که ماهیتِ دانشگاه برعکس است.
تبریک از چه بابت؟
از بابت اینکه آفرین بر شما که قرار است «تایتل» دکترا را کسب کنید؟ یا تبریک به شما که قرار است به خیلِ انبوهِ مدرک داران بپِیوندید؟
روز دانشجو مبارک اگر که به مفهوم «دانشگاه» از منظر صحیحش نگاه کنیم (و برای تجارب «بشر» -و دیگر کشورها-در این حوزه احترام قائل شویم).
دانشگاه باید بتواند در «حل مشکلات امروز اجتماع» مشارکت کند، نه اینکه «مدرک دکترا» صادر کند.
🖊محمدرضا اسلامی
t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️▪️
*لینک یادداشت در صفحه نخست خبرآنلاین 16 آذر 1399
🔷16 آذر روز دانشجو است. سالها پیش مرحوم دکتر حسن حبیبی کتابی در شرح احوالِ زندگی اش منتشر کرد و عنوان آن را گذاشت: «حسبِ حالِ یک دانشجویِ حرفه ای (!)». شخصا باور دارم که زندگیِ دانشجویی از یک حدی نباید طولانی تر شود و فرد باید بتواند با فاصله گرفتن از حال و هوای دانشجویی، وارد جریانِ زندگیِ عادی شود. «زندگی دانشجویی» واجدِ محدودیت هایی است و این محدودیت ها در کوتاه مدت بسیار «سازنده» ، ولی در بلند مدت می تواند بسیار مخرب باشد.
🔷زندگیِ واقعی، مستلزم درآمد است و زندگیِ بدون درآمد، در بلند مدت، مخرب است. یکی از بزرگترین مشکلاتِ دوره دکترا در ایران است که دانشجو، درآمدی ندارد. لذا همزمان با دانشجویِ دکترا بودن باید «کار» کند. این باعث می شود که دوره دکترا در ایران شدیدا «بی کیفیت» شود. عملا دکترا تبدیل می شود به یک «تایتل».
زندگی دانشجوییِ بلند مدت، وقتی مفهوم دارد که در کشور «بورسیه های تحصیلی» شکل گرفته باشد و «دانشجویِ حرفه ای» بتواند چندسال «متمرکز» رویِ یک موضوع «کار» کند. (حدود ده هزار ساعت روی «یک موضوع» وقت بگذارد، نه اینکه سه/چهار مقاله تولید کند!)
🔷در ژاپن و آمریکا دانشجوی لیسانس و فوق لیسانس ناگزیر است که در «شهریه دادن» به دانشگاه، مشارکت کند (یا تمامِ شهریه را بدهد، یا اینکه بخشی از شهریه را)، و لذا بسیاری از دانشجوهای دوره لیسانس (و بعضا فوق لیسانس) همزمان با تحصیل، «کار پاره وقت» (که در ژاپن به آن "آروبایتو" گفته می شود) انجام می دهند ولی دانشجوی دکترا چون از دانشگاه (یا استادش) "پول" می گیرد، روی پژوهش «متمرکز» است. این در ایران برعکس است! چرا؟ چون یک باورِ عمومی وجود دارد که هزینه تحصیل دوره لیسانس (و فوق لیسانس) را باید «دولت» بدهد و هزینه تحصیلِ دوره دکترا را «خودِ دانشجو» باید با کار کردن در شرکتها/موسسات دربیاورد!
کاملا برعکس!
🔷 تا زمانی که تمام بارِ آموزش عالی در دورۀ کارشناسی و کارشناسی ارشد را روی دوشِ دولت بگذاریم (فرقی هم نمی کند، چه دولت حسن روحانی باشد چه دولت محمود احمدی نژاد) و بعد بارِ تحصیل در دوره دکترا را رویِ دوشِ «خودِ دانشجو» بگذاریم (!)، مسئله «کیفیت آموزش/پژوهش» در ایران اصلاح نخواهد شد.
دانشجوی لیسانس در سن و سالی است که بتواند بفهمد در زندگی هیچ چیزی «مُفت» (بی هزینه) نیست. لذا باید در هزینه های آموزش عالی «مشارکت» کند. دانشجویِ دکترا هم در سن و سالی است که می خواهد «عصارۀ زندگی و استعدادش» را روی یک موضوع بگذارد، لذا باید پول بگیرد.
این مفهومِ ساده، در ایرانِ ما، برعکس جا افتاده است. چرا؟ داستان مفصلی دارد. (که ضروری است به آن پرداخته شود)
🔷دانشگاه آزاد
شوربختانه و دردمندانه یکی از بهترین مجموعه های آموزشی دنیا با انبوهی ساختمان و امکانات آموزشی، تحت عنوان یک کلمه (که بعدها بارِ توهین به خود گرفت: «آزاد») نتوانست به سطحِ دانشگاههای مطلوب دنیا برسد و بی کیفیت باقی ماند.
یعنی همان پس زمینۀ ذهنیتِ عمومی، که گمان می کند تحصیل باید «مفت» باشد، گمان می کند اگر کسی برای تحصیل پول داد، یعنی که به «دانشگاهِ بی کیفیت» رفته است.
این ذهنیت باعث شد دانشگاهِ آزاد تا همیشه، یک «دانشگاهِ دست دوم» باقی بماند. دردناک بودنِ این واقعیت، وقتی است که بدانیم بسیاری از دانشگاه های صاحب نام در آمریکا «دانشگاهِ آزاد» بوده/هستند (مثلا دانشگاه پرینستون). تحصیل در آنها از جیبِ دولت نبوده/نیست. دانشجو خودش در «اقتصادِ آن دانشگاه» (و در هزینه های تحصیلش) مشارکت دارد.
🔷برعکس بودنِ دانشگاه
یکی دیگر از نمادهای این برعکس فکر کردن (در بحث دانشگاه) را می توان با نگاه به سازمانهای #نظام_مهندسی در ژاپن و آمریکا و مقایسه با کشورمان ملاحظه کرد. تعداد مهندسین دارای «پروانه نظام مهندسی ساختمان» در ایران حدود 600هزار نفر است درحالی که در آمریکا (با جمعیتی بیش از چهار برابر جمعیت ایران) این عدد 800هزار نفر است!
تربیتِ این تعداد مهندس در یک «بازار کار محدود»، نمونه دیگری از سیاستگزاری اشتباه و درک ناصحیح از مفهوم دانشگاه و دانشجویی است.
🔷روز دانشجو مبارک است؟!
به عنوان یک دانشجوی حرفه ای که (خواسته یا ناخواسته) در مسیر جریان زندگی دانشگاهی قرار گرفت، واقعا نمی دانم چرا باید روز دانشجو را تبریک گفت؟ وقتی که ماهیتِ دانشگاه برعکس است.
تبریک از چه بابت؟
از بابت اینکه آفرین بر شما که قرار است «تایتل» دکترا را کسب کنید؟ یا تبریک به شما که قرار است به خیلِ انبوهِ مدرک داران بپِیوندید؟
روز دانشجو مبارک اگر که به مفهوم «دانشگاه» از منظر صحیحش نگاه کنیم (و برای تجارب «بشر» -و دیگر کشورها-در این حوزه احترام قائل شویم).
دانشگاه باید بتواند در «حل مشکلات امروز اجتماع» مشارکت کند، نه اینکه «مدرک دکترا» صادر کند.
🖊محمدرضا اسلامی
t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️▪️
*لینک یادداشت در صفحه نخست خبرآنلاین 16 آذر 1399
ارزیابی شتابزده
🔴اگر تویوتا یک کشورِ مستقل بود! در یادداشت قبل [بالا ⬆️] به موضوع تفاوتِ دغدغه انتخابات در کشور ژاپن با ایران پرداخته شد. گفته شد که اگر چه مقتضیاتِ کشورها متفاوت است [و بعضاً جنس بی تفاوتی دانشجویان ژاپنی و نسل جوان این کشور پسندیده نیست]، ولی این موضوع…
🔹امروز ساعت ۱۸:۳۰
✍️دکتر احمد قادری با تجربه کار در صنعت خوردرو #ژاپن (مجموعه هایی مانند Nidec) و صنعت خودرو آمریکا (Continental در دیترویت میشیگان) ، از متخصصین مبرز کشورمان در این حوزه از صنعت (خصوصا خودروهای هیبریدی) محسوب می شود. (قبلا چند نوبت در کانال از یادداشتهای ایشان به اشتراک گذاشته شده بود).
شرایط دوران #کرونا باعثِ بیشتر شدنِ هم اندیشی و نشستهای آنلاین شده، و بهره بردن از تجربه متخصصین ایرانی خارج از کشور هم فرصتی ارزشمند است که در این روزگار به سهولت میسر است. از این گفتگو که به همت "مرکز هم اندیشی استادان و نخبگان دانشگاه صنعتی شریف" برگزار می شود، لذت خواهید برد.
#وبینار
@solseghalam
✍️دکتر احمد قادری با تجربه کار در صنعت خوردرو #ژاپن (مجموعه هایی مانند Nidec) و صنعت خودرو آمریکا (Continental در دیترویت میشیگان) ، از متخصصین مبرز کشورمان در این حوزه از صنعت (خصوصا خودروهای هیبریدی) محسوب می شود. (قبلا چند نوبت در کانال از یادداشتهای ایشان به اشتراک گذاشته شده بود).
شرایط دوران #کرونا باعثِ بیشتر شدنِ هم اندیشی و نشستهای آنلاین شده، و بهره بردن از تجربه متخصصین ایرانی خارج از کشور هم فرصتی ارزشمند است که در این روزگار به سهولت میسر است. از این گفتگو که به همت "مرکز هم اندیشی استادان و نخبگان دانشگاه صنعتی شریف" برگزار می شود، لذت خواهید برد.
#وبینار
@solseghalam
✍️مردی که پروژۀ شکست ترامپ را مدیریت کرد
(فرزند مهاجر کنیایی؛ خندان ولی مدیر پروژه!)
🔷 یک- یکی از توصیه هایی که باراک اوباما همیشه در سخنرانی هایش برای جوانان به آن تاکید داشته (و دارد) «توصیه به روحیه طنز» و حفظ/داشتن قریحه شوخ طبعی است.
بر خلاف #میشل اوباما که در سخنرانی هایش برای #جوانان، همیشه دربارۀ اهمیتِ «تحصیلات عالیه» ولزومِ حضور در «دانشگاه های برتر» صحبت می کند، باراک اوباما به اهمیتِ داشتنِ قریحه شوخ طبعی، تاکید می کند.
این یک تفاوت جدی بین نگرش #باراک اوباما با #میشل اوباماست. در تفکر میشل، «قوی شدن» محور است و تحصیلاتِ عالیه، «ابزارِ قوی شدن» است. ولی در تفکر باراک، شادکامی و حفظ روحیه در مسیر زندگی، «محور» است.
میشل، کارهای زیادی هم در زمینه «تغذیه سالم» و «ورزش» انجام داده است که این فعالیت ها هم در ادامۀ همان نگرشِ ذهنی است.
🔷 دو- چهار سال پیش این روزها، اوباما با چهره ای بهت زده، کاخ سفید را به یک بچه پولدارِ کازینودار تحویل داد و دفتر و اسباب و اثاثش را جمع کرد و از کاخ سفید خارج شد ولی از عرصه سیاست ورزیِ فعّال، خارج نشد.
در این مدت (چهارسال گذشته)، اوباما چندان زیاد «صحبت/سخنرانی» نکرد، ولی خاموش و بی صدا هم نماند. همان تفکرِ ذهنی که به «حفظ روحیه در مسیر زندگی» باور داشت، در مدت این چهار سال که کازینودار نیویورکی همه دستاوردهایِ هشت سال دولتش را یکی یکی به باد می داد، روحیه خود را حفظ کرد و توانست محورِ (مرکز ثقل) جریان دموکرات باقی بماند.
روستایی زادۀ قصّه ما، به لحاظ نوع روحیات و نگرش خود به زندگی و سیاست، توانست یک «مدیر پروژه» باشد: مدیر پروژۀ یک دوره ای کردنِ سفیدپوست لاابالی در کاخ سفید.
مدیر پروژۀ «چهار سال دنیایِ بدون ترامپ».
🔷 سه- هفته گذشته، بایدن رسما اکثریت الکترال کالج ها را کسب کرد و عملا پرونده انتخابات 2020 بسته شد. انتخاباتی که حتی تا یک روز قبل از انتخابات، شکست خوردنِ دونالد ترامپ برای بسیاری «غیرممکن» تصور می شود و علاوه بر آن، انتظار خونریزی و شورش های خیابانی بعد از شکست ترامپ پیش بینی می شد. [پنج روز پیش از انتخابات در این یادداشت درباره عدم شکل گیری زد و خوردهای خیابانی توضیح داده بودم]
هیچ یک از این دو پیش بینی، رخ نداد و این محصولِ سیاست ورزیِ اوباما در ایجاد همگرایی میان بزرگان دموکرات بود. البته «نقش ویروس کرونا» هم در این «شکست» قابل توجه بوده است ولی بدون یک «اجماع قوی» و «حرکت هماهنگ» میان بزرگان دموکرات، یک دوره ای کردنِ ترامپ غیرممکن می بود.
دومینوی #استعفا (به نفع بایدن) در میان کاندیداهای دموکرات، یکی از زیباترین بخش های این بازی بود. استعفاهایی که بدون «جنجال» و با آرامی رخ داد و به زبان خودمانی «همه به نفع بایدن کنار کشیدند» تا عرصه، فقط عرصۀ رقابت بایدن و #سندرز بشود.
سندرز هم عقلگراتر و آگاه تر از این بود که بخواهد «اولویت اولش» را بگذارد شکست بایدن! از همان ابتدا به صراحت گفت که «مسئله اصلی» رئیس جمهور شدنِ من نیست بلکه مسئله اصلی ، «رئیس جمهور نماندنِ» دونالد ترامپ است!
🔷چهار- حال این روزها، همان روستایی زاده ای که چهار سال پیش در کنار شومینه کاخ سفید و در مصاحبه رسانه ای در صندلی مجاور میلیاردر نیویورکی نشست و گفت: باید قدرت را به «برندۀ انتخابات» واگذار کرد، امروز خندان و خوشحال است که یک پروژۀ بسیار بزرگ (و گران قیمت) را مدیریت کرده: ترامپ را از مجاور آن شومینه بلند کرد و برای این پروژه، با #پرخاشگری و #تندخویی کار نکرد بلکه، با همان روحیه رواداری و شوخ طبعی حرکت کرد.
کسی که در جوانی هنرِ کار کردنِ گروهی و تشکیلاتی را به بهترين نحو آموخت و به شکل بی پروایی، امیدوارانه فکر می کند.
سیاه پوستی که در کشورِ سفیدپوستانِ سرمایه دار (که بسیاری از سیاهان دچار افسردگی های دامنه دار هستند)، در چهل و سه سالگی سناتور شد، در چهل و شش سالگی به عرصه رقابت انتخابات ریاست جمهوری وارد شد، در چهل هشت سالگی رئیس جمهور شد و در پنجاه و نه سالگی توانست با سرمایه اجتماعیِ خود در شکست دادنِ یک سرمایه دارِ قلدر، نقش ایفا کند.
مدیر پروژۀ بستنِ پروندۀ ترامپ.
🖊محمدرضا اسلامی
t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️
*صفحه نخست خبرآنلاین مورخ 30 آذر 99
(فرزند مهاجر کنیایی؛ خندان ولی مدیر پروژه!)
🔷 یک- یکی از توصیه هایی که باراک اوباما همیشه در سخنرانی هایش برای جوانان به آن تاکید داشته (و دارد) «توصیه به روحیه طنز» و حفظ/داشتن قریحه شوخ طبعی است.
بر خلاف #میشل اوباما که در سخنرانی هایش برای #جوانان، همیشه دربارۀ اهمیتِ «تحصیلات عالیه» ولزومِ حضور در «دانشگاه های برتر» صحبت می کند، باراک اوباما به اهمیتِ داشتنِ قریحه شوخ طبعی، تاکید می کند.
این یک تفاوت جدی بین نگرش #باراک اوباما با #میشل اوباماست. در تفکر میشل، «قوی شدن» محور است و تحصیلاتِ عالیه، «ابزارِ قوی شدن» است. ولی در تفکر باراک، شادکامی و حفظ روحیه در مسیر زندگی، «محور» است.
میشل، کارهای زیادی هم در زمینه «تغذیه سالم» و «ورزش» انجام داده است که این فعالیت ها هم در ادامۀ همان نگرشِ ذهنی است.
🔷 دو- چهار سال پیش این روزها، اوباما با چهره ای بهت زده، کاخ سفید را به یک بچه پولدارِ کازینودار تحویل داد و دفتر و اسباب و اثاثش را جمع کرد و از کاخ سفید خارج شد ولی از عرصه سیاست ورزیِ فعّال، خارج نشد.
در این مدت (چهارسال گذشته)، اوباما چندان زیاد «صحبت/سخنرانی» نکرد، ولی خاموش و بی صدا هم نماند. همان تفکرِ ذهنی که به «حفظ روحیه در مسیر زندگی» باور داشت، در مدت این چهار سال که کازینودار نیویورکی همه دستاوردهایِ هشت سال دولتش را یکی یکی به باد می داد، روحیه خود را حفظ کرد و توانست محورِ (مرکز ثقل) جریان دموکرات باقی بماند.
روستایی زادۀ قصّه ما، به لحاظ نوع روحیات و نگرش خود به زندگی و سیاست، توانست یک «مدیر پروژه» باشد: مدیر پروژۀ یک دوره ای کردنِ سفیدپوست لاابالی در کاخ سفید.
مدیر پروژۀ «چهار سال دنیایِ بدون ترامپ».
🔷 سه- هفته گذشته، بایدن رسما اکثریت الکترال کالج ها را کسب کرد و عملا پرونده انتخابات 2020 بسته شد. انتخاباتی که حتی تا یک روز قبل از انتخابات، شکست خوردنِ دونالد ترامپ برای بسیاری «غیرممکن» تصور می شود و علاوه بر آن، انتظار خونریزی و شورش های خیابانی بعد از شکست ترامپ پیش بینی می شد. [پنج روز پیش از انتخابات در این یادداشت درباره عدم شکل گیری زد و خوردهای خیابانی توضیح داده بودم]
هیچ یک از این دو پیش بینی، رخ نداد و این محصولِ سیاست ورزیِ اوباما در ایجاد همگرایی میان بزرگان دموکرات بود. البته «نقش ویروس کرونا» هم در این «شکست» قابل توجه بوده است ولی بدون یک «اجماع قوی» و «حرکت هماهنگ» میان بزرگان دموکرات، یک دوره ای کردنِ ترامپ غیرممکن می بود.
دومینوی #استعفا (به نفع بایدن) در میان کاندیداهای دموکرات، یکی از زیباترین بخش های این بازی بود. استعفاهایی که بدون «جنجال» و با آرامی رخ داد و به زبان خودمانی «همه به نفع بایدن کنار کشیدند» تا عرصه، فقط عرصۀ رقابت بایدن و #سندرز بشود.
سندرز هم عقلگراتر و آگاه تر از این بود که بخواهد «اولویت اولش» را بگذارد شکست بایدن! از همان ابتدا به صراحت گفت که «مسئله اصلی» رئیس جمهور شدنِ من نیست بلکه مسئله اصلی ، «رئیس جمهور نماندنِ» دونالد ترامپ است!
🔷چهار- حال این روزها، همان روستایی زاده ای که چهار سال پیش در کنار شومینه کاخ سفید و در مصاحبه رسانه ای در صندلی مجاور میلیاردر نیویورکی نشست و گفت: باید قدرت را به «برندۀ انتخابات» واگذار کرد، امروز خندان و خوشحال است که یک پروژۀ بسیار بزرگ (و گران قیمت) را مدیریت کرده: ترامپ را از مجاور آن شومینه بلند کرد و برای این پروژه، با #پرخاشگری و #تندخویی کار نکرد بلکه، با همان روحیه رواداری و شوخ طبعی حرکت کرد.
کسی که در جوانی هنرِ کار کردنِ گروهی و تشکیلاتی را به بهترين نحو آموخت و به شکل بی پروایی، امیدوارانه فکر می کند.
سیاه پوستی که در کشورِ سفیدپوستانِ سرمایه دار (که بسیاری از سیاهان دچار افسردگی های دامنه دار هستند)، در چهل و سه سالگی سناتور شد، در چهل و شش سالگی به عرصه رقابت انتخابات ریاست جمهوری وارد شد، در چهل هشت سالگی رئیس جمهور شد و در پنجاه و نه سالگی توانست با سرمایه اجتماعیِ خود در شکست دادنِ یک سرمایه دارِ قلدر، نقش ایفا کند.
مدیر پروژۀ بستنِ پروندۀ ترامپ.
🖊محمدرضا اسلامی
t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️
*صفحه نخست خبرآنلاین مورخ 30 آذر 99
✍️سهند ایرانمهر، حسین دهباشی و وزیر بهداشت و معاونش
🔷 سهند ایرانمهر چند سال است که در عرصه کارهای قلمی فعال است و حضوری مستمر در عرصه نگارش دارد. هم طبع طنز دارد و هم وسعتِ مطالعات.
حسین دهباشی هم چندین سال است که در میخانه خدمت می کند به تعبیر حافظ. هم اهل قلم است، هم وسعت مطالعات تاریخی دارد و هم با اهالی وادی سیاست حشر و نشر دارد.
سهند ایرانمهر و حسین دهباشی، دو سه کلمه با هم "گفتگو" کرده اند و در عرض چند جمله، کارشان به فحش و فحش کشی کشیده و این به سابقه (شغلِ) پدر او اشاره کرده و آن به پدر(ان) و فرزندِ این اشاره کرده و... آنچنان به خدمتِ هم رسیده اند که گویی دو خصم کهَن به هم پریده اند. چه تلخ داستانی!
این هر دو، «اهل قلم» و اهل کتاب بوده/هستند (و حسب اتفاق هر دو «اهل قدرت» هم نیستند) اما در عرض یک «گفتگو» ی ساده، کارشان به چنان زد و خورد خشن و تُندی توئیتری/تلگرامی کشیده و چنان پنجه بر صورت یکدیگر کشیدند که به جز غصه و اندوه چیزی بر قلب انسان نمی نشیند.
🔷 دکتر محسن رنانی
دکتر رنانی مقاله ای دارد تحت عنوان: «ناتوانی در گفتگو، از امیرکبیر تا شیخ شجاع» و خلاصۀ کلامش در آن مقاله این است که: «یکی از اصلیترین مولفههای بلوغ عقلانی و روحی، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، "توانایی گفتگو" است». او پس از مروری تاریخی بر «مشکل» جاری در میان ما ایرانیان، توضیح می دهد که:
✔️امیر کبیر و ناصرالدین شاه مهارت گفتگو با یکدیگر نداشتند (ایکاش داشتند)؛
✔️محمدعلی شاه و مشروطه خواهان هم نتوانستند با یکدیگر گفتگو کنند و این دودمان قاجاران را درنوردید.
✔️رضاخان هم (با وجود خدماتی که به کشور کرد) گفتگو را نمیفهمید.
✔️رنانی می گوید: شاید اگر رضا شاه و #مدرس به عنوان رهبرِ اقلیت مجلس، مهارت گفتگو داشتند و به گونهای عقلانی با هم گفتگو کرده بودند، ایران مسیرِ دیگری را طی کرده بود.
✔️رنانی ادامه می دهد: اگر محمدرضا شاه و مصدق و یارانشان تواناییِ درانداختن گفتگوهایی عمیق و جدی و صریح و منصفانه "بین خودشان" را داشتند، راهکارهایی برای تفاهم پیدا می کردند.
✔️او سپس به داستان #مهندس_بازرگان و عزل بنی صدر اشاره می کند.
✔️رنانی در این بحث حتی به ماجرای عزل آیت الله منتظری هم اشاره می کند و تا داستان مناقشه 88 پیش می آید.
✔️این بحث در میان سلسله بحثهایی که دکتر رنانی طی این سالها طرح کرده، دیده/شنیده شد ولی شاید در مقایسه با سایر مباحث ایشان، کمتر جدی انگاشته شد.
با این عقبه، بازگردیم و نگاهی کنیم به دو فقره رویداد اخیر که در تناظر با بحث دکتر رنانی قرار دارد و در انبوه اخبار جاری گم خواهد شد:
🔷نمکی و ملک زاده
از سهند ایرانمهر و حسین دهباشی بگذریم و به فقره بعدی بپردازیم؛ گفتگوی معاون وزیر بهداشت با رفیق/رئیس سابقش. یک پزشک و یک داروساز، که حسب اتفاق هر دو سالها تجربه تخصصی و سالها فعالیتهای عالیِ علمی داشته اند. این دو در یک ویژگی دیگر هم مشترک هستند: در بحران #کرونا، هر دو متولّی مدیریت #سلامت کشور هستند.
این دو متخصص عالیرُتبه چنان عقیم از گفتگو «با یکدیگر» هستند که حرفهایشان به یکدیگر را «در رسانه» و «مقابل دیدگان مردم» می زنند. حرف نه! پنجه بر صورت هم می کشند.
🔷 از رنجی که می بریم
زمانی که در مدارس ابتدایی ژاپنی تدریس می کردم، مهمترین انگیزه از حضور در فضای مدرسه این بود که بفهمم آن #ژاپن رویایی و آرمانی (که می خواستیم اسلامی اش را بسازیم)، در مدارسش چه رخ می دهد که خروجیِ بخشِ صنعتش، می شود تویوتا و هوندا؟
گمانم آن بود که شاید «کودک ژاپنی» خیلی متفاوت با کودک ایرانی است. شگفت آنکه پس از چند ماه متوجه شدم که در سالهای نخست کودکی، تفاوتِ چندانی بین رفتارهای کودک ژاپنی با #کودک_ایرانی نیست. در هر کلاس، چند بچۀ شیطان و بازیگوش بودند. چند بچۀ گوشه گیر و ساکت هم بودند. نظم در مدرسه ژاپنی عالی است ولی مدارسِ منظم، در ایران هم کم نداریم. پس ماجرا چیست که در انتهای مسیر، خروجیِ ما آن می شود که دو پزشک عالیرتبه آنگونه با هم صحبت می کنند و دو روشنفکر اینگونه؟
🔷 تویوتا
از زمان #مشروطه تا به امروز، ما ایرانیان در تلاش و تکاپو برای اصلاح ساختارهای #حاکمیتی هستیم (که البته امر مثبتی است) ولی هر گونه ساختارِ حاکمیتی هم که برقرار شود تا زمانی که سطحِ گفتگو میان ما در حد نمکی و ملک زاده، دهباشی و ایرانمهر... است از میانِ ما «شرکت» بیرون نخواهد آمد. نامهایی همچون تویوتا، فیس بوک، اَپل، سونی و... نامهایی است که بر روی «شرکت» ها گذاشته شده و #شرکت، یعنی چند نفر «انسان» که می توانند سالها با هم #تولید_ثروت کنند و اختلافاتشان را با گفتگو حل کنند.
...
افسوس
مايی كه می خواستیم
زمین را
مهدِ مهربانی کنیم
خود نتوانستیم با هم مهربان باشیم!
#برتولت_برشت
t.iss.one/solesghalam
▪️▪️▪️
*خبرآنلاین مورخ ۵ دی ۱۳۹۹
🔷 سهند ایرانمهر چند سال است که در عرصه کارهای قلمی فعال است و حضوری مستمر در عرصه نگارش دارد. هم طبع طنز دارد و هم وسعتِ مطالعات.
حسین دهباشی هم چندین سال است که در میخانه خدمت می کند به تعبیر حافظ. هم اهل قلم است، هم وسعت مطالعات تاریخی دارد و هم با اهالی وادی سیاست حشر و نشر دارد.
سهند ایرانمهر و حسین دهباشی، دو سه کلمه با هم "گفتگو" کرده اند و در عرض چند جمله، کارشان به فحش و فحش کشی کشیده و این به سابقه (شغلِ) پدر او اشاره کرده و آن به پدر(ان) و فرزندِ این اشاره کرده و... آنچنان به خدمتِ هم رسیده اند که گویی دو خصم کهَن به هم پریده اند. چه تلخ داستانی!
این هر دو، «اهل قلم» و اهل کتاب بوده/هستند (و حسب اتفاق هر دو «اهل قدرت» هم نیستند) اما در عرض یک «گفتگو» ی ساده، کارشان به چنان زد و خورد خشن و تُندی توئیتری/تلگرامی کشیده و چنان پنجه بر صورت یکدیگر کشیدند که به جز غصه و اندوه چیزی بر قلب انسان نمی نشیند.
🔷 دکتر محسن رنانی
دکتر رنانی مقاله ای دارد تحت عنوان: «ناتوانی در گفتگو، از امیرکبیر تا شیخ شجاع» و خلاصۀ کلامش در آن مقاله این است که: «یکی از اصلیترین مولفههای بلوغ عقلانی و روحی، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، "توانایی گفتگو" است». او پس از مروری تاریخی بر «مشکل» جاری در میان ما ایرانیان، توضیح می دهد که:
✔️امیر کبیر و ناصرالدین شاه مهارت گفتگو با یکدیگر نداشتند (ایکاش داشتند)؛
✔️محمدعلی شاه و مشروطه خواهان هم نتوانستند با یکدیگر گفتگو کنند و این دودمان قاجاران را درنوردید.
✔️رضاخان هم (با وجود خدماتی که به کشور کرد) گفتگو را نمیفهمید.
✔️رنانی می گوید: شاید اگر رضا شاه و #مدرس به عنوان رهبرِ اقلیت مجلس، مهارت گفتگو داشتند و به گونهای عقلانی با هم گفتگو کرده بودند، ایران مسیرِ دیگری را طی کرده بود.
✔️رنانی ادامه می دهد: اگر محمدرضا شاه و مصدق و یارانشان تواناییِ درانداختن گفتگوهایی عمیق و جدی و صریح و منصفانه "بین خودشان" را داشتند، راهکارهایی برای تفاهم پیدا می کردند.
✔️او سپس به داستان #مهندس_بازرگان و عزل بنی صدر اشاره می کند.
✔️رنانی در این بحث حتی به ماجرای عزل آیت الله منتظری هم اشاره می کند و تا داستان مناقشه 88 پیش می آید.
✔️این بحث در میان سلسله بحثهایی که دکتر رنانی طی این سالها طرح کرده، دیده/شنیده شد ولی شاید در مقایسه با سایر مباحث ایشان، کمتر جدی انگاشته شد.
با این عقبه، بازگردیم و نگاهی کنیم به دو فقره رویداد اخیر که در تناظر با بحث دکتر رنانی قرار دارد و در انبوه اخبار جاری گم خواهد شد:
🔷نمکی و ملک زاده
از سهند ایرانمهر و حسین دهباشی بگذریم و به فقره بعدی بپردازیم؛ گفتگوی معاون وزیر بهداشت با رفیق/رئیس سابقش. یک پزشک و یک داروساز، که حسب اتفاق هر دو سالها تجربه تخصصی و سالها فعالیتهای عالیِ علمی داشته اند. این دو در یک ویژگی دیگر هم مشترک هستند: در بحران #کرونا، هر دو متولّی مدیریت #سلامت کشور هستند.
این دو متخصص عالیرُتبه چنان عقیم از گفتگو «با یکدیگر» هستند که حرفهایشان به یکدیگر را «در رسانه» و «مقابل دیدگان مردم» می زنند. حرف نه! پنجه بر صورت هم می کشند.
🔷 از رنجی که می بریم
زمانی که در مدارس ابتدایی ژاپنی تدریس می کردم، مهمترین انگیزه از حضور در فضای مدرسه این بود که بفهمم آن #ژاپن رویایی و آرمانی (که می خواستیم اسلامی اش را بسازیم)، در مدارسش چه رخ می دهد که خروجیِ بخشِ صنعتش، می شود تویوتا و هوندا؟
گمانم آن بود که شاید «کودک ژاپنی» خیلی متفاوت با کودک ایرانی است. شگفت آنکه پس از چند ماه متوجه شدم که در سالهای نخست کودکی، تفاوتِ چندانی بین رفتارهای کودک ژاپنی با #کودک_ایرانی نیست. در هر کلاس، چند بچۀ شیطان و بازیگوش بودند. چند بچۀ گوشه گیر و ساکت هم بودند. نظم در مدرسه ژاپنی عالی است ولی مدارسِ منظم، در ایران هم کم نداریم. پس ماجرا چیست که در انتهای مسیر، خروجیِ ما آن می شود که دو پزشک عالیرتبه آنگونه با هم صحبت می کنند و دو روشنفکر اینگونه؟
🔷 تویوتا
از زمان #مشروطه تا به امروز، ما ایرانیان در تلاش و تکاپو برای اصلاح ساختارهای #حاکمیتی هستیم (که البته امر مثبتی است) ولی هر گونه ساختارِ حاکمیتی هم که برقرار شود تا زمانی که سطحِ گفتگو میان ما در حد نمکی و ملک زاده، دهباشی و ایرانمهر... است از میانِ ما «شرکت» بیرون نخواهد آمد. نامهایی همچون تویوتا، فیس بوک، اَپل، سونی و... نامهایی است که بر روی «شرکت» ها گذاشته شده و #شرکت، یعنی چند نفر «انسان» که می توانند سالها با هم #تولید_ثروت کنند و اختلافاتشان را با گفتگو حل کنند.
...
افسوس
مايی كه می خواستیم
زمین را
مهدِ مهربانی کنیم
خود نتوانستیم با هم مهربان باشیم!
#برتولت_برشت
t.iss.one/solesghalam
▪️▪️▪️
*خبرآنلاین مورخ ۵ دی ۱۳۹۹
Forwarded from پویش فکری توسعه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 کلیپ مراسم رونمایی از کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» نوشته دکتر محسن رنانی که در بعدازظهر روز سهشنبه ۱۶ دی ماه ۱۳۹۹ برگزار شد.
📹 فیلم سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/824
🔊 فایل صوتی سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/825
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
📹 فیلم سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/824
🔊 فایل صوتی سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/825
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
انسداد تعاملی در نظام سیاسی
پویش فکری توسعه
▫️انسداد تعاملی در نظام سیاسی
🔊 فایل صوتی سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی از کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»
📹 فیلم سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/824
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
🔊 فایل صوتی سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی از کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»
📹 فیلم سخنرانی دکتر محسن رنانی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/824
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
Forwarded from پویش فکری توسعه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📹 فیلم سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی در مراسم رونمایی از کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»
🔊 فایل صوتی سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/829
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
🔊 فایل صوتی سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/829
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی در مراسم رونمایی از کتاب اقتصاد سیاسی…
پویش فکری توسعه
🔊 فایل صوتی سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی در مراسم رونمایی از کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»
📹 فیلم سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/828
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
📹 فیلم سخنرانی دکتر محمدرضا اسلامی در مراسم رونمایی:
t.iss.one/PooyeshFekri/828
📓 لینک سفارش و خرید اینترنتی کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»:
shahreketabonline.com/Products/Details/328379
@pooyeshfekri
✍️ ترامپ رفت ولی آمریکا دو تکه باقی خواهد ماند
🔹دیروز جماعتِ برنده آمدند و واردِ کاخ سفید شدند و دونالد ترامپ (در حالی که سعی می کرد همچنان اقتدار و تسلط خود را بر امور نشان دهد) از کاخ سفید خارج شد.
🔹 از دیدگاه برخی از طرفداران ترامپ (همان ها که هشت سال ریاست جمهوری اوباما برایشان حکمِ استخوان در گلو را داشت) «رئیسِ جمهورِ واقعی» بایدن نیست بلکه رئیس جمهورِ واقعی آن خانم کاملا هریس است.
همان جماعتِ خشمگینی که گمان می کنند حال و روز ایالات متحده طوری شده که امروز (این سالها) «خارجیها» (مهاجران) شغلهای خوب و درآمدهای بالا را تصاحب می کنند و فرزندانِ آنها «بیکار» یا مشغولِ به کارهای «کم درآمد» می شوند، برایشان دیدنِ «یک نسخۀ دیگر از باراک اوباما» حکایتِ همان استخوان در گلو را دارد ولی این بار تلخ تر! چرا که اینبار، فردی همچون ترامپ را (که به میهن پرستی می اندیشید) در میانۀ کارش، از کاخِ سفید بیرون رانده اند.
🔹 این «رانده شدن»، امرِ سهل و قابل پذیرشی برای آن جماعتِ سفیدپوستِ خشمگین نیست. واقعیتِ امروزِ آمریکا چنان است که وقتی در شرکتهای تراز اول نیویورک به جلسه می روی، اگر که بر صندلیهای پیرامونِ میز جلسه، کسی آمریکایی (سفیدپوست) نشسته باشد، «اقلیت» محسوب می شود! در سلیکن ولی و در شرکتهای تراز اول تکنولوژی با آن حقوقهای نجومی (و فراتر از نجومی)، چقدر سهم و نصیب از شغلها به فرزندانِ آمریکایی هایی رسیده که خود را صاحبِ کشور می دانند؟ عمدتا مهندسین هندی، کره ای، چینی، ایرانی و ترکیه ای.
✔️ بخشی از آن هفتاد و چهار میلیون نفری که به ترامپ رای دادند، چنین می فهمند که خالص دریافتی حقوقِ یک معلم مدرسه به سختی به دو/سه هزار دلار در ماه می رسد (چیزی که برای امرار معاش سخت و دشوار است) ولی یک جوان هندی در بیست و شش سالگی وارد ایالات متحده می شود و چهار-پنج سال بعد، در یک شرکت تِک، با بیست هزار دلار حقوق در ماه استخدام می شود.
✔️ فرزندان و خویشاوندانِ خود را می بینند که (کارمند بانک، شهرداری یا اداره آتش نشانی هستند و) گرفتار اقساطِ بانک برای یک خانه معمولی هستند، ولی همزمان «دارا خسروشاهیِ» ایرانی را می بینند که در نُه سالگی به آمریکا آمده و امروز سالیانه نَود میلیون دلار(!) حقوق می گیرد.
✔️ وب سایتِ کدام دپارتمان معتبر در دانشگاههای آمریکایی را باز کنی که در میان عکسِ چهرۀ پروفسورها، بیش از دو-سومش خارجی نباشد؟!
✔️کدام بازنشستۀ ارتشِ آمریکا را پیدا می کنی که در مخارج جاریِ خود و نَوه هایش درمانده نباشد و همزمان برایش صعب نباشد که ببیند آن جوانِ مصری و ترکیه ای، ده سال پیش به این کشور آمده و امروز در خانه ای فراخ و وسیع(!) از زندگی لذت می برد بدون دغدغه مالی!
ای حریفانِ بتِ موزون خود/
من قدحها میخورم پر خونِ خود (!)
🔹بخشی از آن هفتاد و چهار میلیون نفری که به ترامپ رای دادند، معتقدند که از «فرصتهای شغلی» در نیویورک، فلوریدا و کالیفرنیا چیزی بهره، سهم و نصیب فرزندانشان نیست ولی امثالِ «کاملا هریس ها»* در این مملکت به هر جایی می رسند، و جای آن است که خون موج زند در دلِ لعل، زین تغابن که «خزف» می شکند بازارش!
بله خَزَف! همان تعبیری که حافظ شیراز استفاده کرده به معنی سفال، حسّ و باوری است که بخش زیادی از آن هفتاد و چهار میلیون نفر به آن فرزندِ سیاهِ «کِنیا زاده» (باراک اوباما) دارند و خشمی است که به دختر هندی- جامائیکایی (کاملا هریس) دارند. آن غُصه ای که حافظ داشته که یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود، نوعِ نگاهِ بخشی از آن جماعت است به این جماعتی که امروز واردِ کاخِ سفید شد!
ولی امروز چنین نبود که «رقیب» معتبر شود، بلکه امروز رقیب، توانست ترامپ را که «نمادِ توجه به درون آمریکا بود» از کاخِ سفید بیرون کند (شکست دهد) و امروز، برای آن هفتاد و چهار میلیون نفر، روز خوبی نبود.
🔹پیشتر توضیح داده بودم که حدود 130میلیون نفر در آمریکا، به شکل Paycheck to Paycheck زندگی می کنند. یعنی اگر حقوقِ سرِ ماه نرسد، واقعا برای خرید نان و گوشت و... مشکل خواهند داشت (مشکلِ واقعی). برای بخشی از آنها، ترامپ کسی بود که داشت برایشان (و برای احقاق حقوق و کرامتشان) «می جنگید».
برایِ آن جماعت، «جو بایدن» رئیسِ جمهورِ واقعی نیست بلکه بایدن، معاونِ اوباماست که یک اوبامایِ دیگر را به عنوانِ معاونِ خود برگزیده!
✳️ ترامپ دیروز رفت در حالی که گسلِ زلزله ای که یکبار در سال 2016 جنبیده بود، و یکبار هم در 2020 ، معلوم نیست که کِی و چه روزی و به چند ریشتر بلرزد؟!
🖊محمدرضا اسلامی
*خبرآنلاین امروز (۲ بهمن ۱۳۹۹)
t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️
📌 پی نوشت: ویدئو (+)، قطعه ای است که جواد خواجوی (مشهدی) دیروز ساخته. این آقا در کار طنزش به اندازه نصف تراور نوآح (برنامه دیلی شو) فالور دارد. جملات و چیزهایی که در این چند ثانیه گفته انصافا مکنونِ قلبی دیروز است!
🔹دیروز جماعتِ برنده آمدند و واردِ کاخ سفید شدند و دونالد ترامپ (در حالی که سعی می کرد همچنان اقتدار و تسلط خود را بر امور نشان دهد) از کاخ سفید خارج شد.
🔹 از دیدگاه برخی از طرفداران ترامپ (همان ها که هشت سال ریاست جمهوری اوباما برایشان حکمِ استخوان در گلو را داشت) «رئیسِ جمهورِ واقعی» بایدن نیست بلکه رئیس جمهورِ واقعی آن خانم کاملا هریس است.
همان جماعتِ خشمگینی که گمان می کنند حال و روز ایالات متحده طوری شده که امروز (این سالها) «خارجیها» (مهاجران) شغلهای خوب و درآمدهای بالا را تصاحب می کنند و فرزندانِ آنها «بیکار» یا مشغولِ به کارهای «کم درآمد» می شوند، برایشان دیدنِ «یک نسخۀ دیگر از باراک اوباما» حکایتِ همان استخوان در گلو را دارد ولی این بار تلخ تر! چرا که اینبار، فردی همچون ترامپ را (که به میهن پرستی می اندیشید) در میانۀ کارش، از کاخِ سفید بیرون رانده اند.
🔹 این «رانده شدن»، امرِ سهل و قابل پذیرشی برای آن جماعتِ سفیدپوستِ خشمگین نیست. واقعیتِ امروزِ آمریکا چنان است که وقتی در شرکتهای تراز اول نیویورک به جلسه می روی، اگر که بر صندلیهای پیرامونِ میز جلسه، کسی آمریکایی (سفیدپوست) نشسته باشد، «اقلیت» محسوب می شود! در سلیکن ولی و در شرکتهای تراز اول تکنولوژی با آن حقوقهای نجومی (و فراتر از نجومی)، چقدر سهم و نصیب از شغلها به فرزندانِ آمریکایی هایی رسیده که خود را صاحبِ کشور می دانند؟ عمدتا مهندسین هندی، کره ای، چینی، ایرانی و ترکیه ای.
✔️ بخشی از آن هفتاد و چهار میلیون نفری که به ترامپ رای دادند، چنین می فهمند که خالص دریافتی حقوقِ یک معلم مدرسه به سختی به دو/سه هزار دلار در ماه می رسد (چیزی که برای امرار معاش سخت و دشوار است) ولی یک جوان هندی در بیست و شش سالگی وارد ایالات متحده می شود و چهار-پنج سال بعد، در یک شرکت تِک، با بیست هزار دلار حقوق در ماه استخدام می شود.
✔️ فرزندان و خویشاوندانِ خود را می بینند که (کارمند بانک، شهرداری یا اداره آتش نشانی هستند و) گرفتار اقساطِ بانک برای یک خانه معمولی هستند، ولی همزمان «دارا خسروشاهیِ» ایرانی را می بینند که در نُه سالگی به آمریکا آمده و امروز سالیانه نَود میلیون دلار(!) حقوق می گیرد.
✔️ وب سایتِ کدام دپارتمان معتبر در دانشگاههای آمریکایی را باز کنی که در میان عکسِ چهرۀ پروفسورها، بیش از دو-سومش خارجی نباشد؟!
✔️کدام بازنشستۀ ارتشِ آمریکا را پیدا می کنی که در مخارج جاریِ خود و نَوه هایش درمانده نباشد و همزمان برایش صعب نباشد که ببیند آن جوانِ مصری و ترکیه ای، ده سال پیش به این کشور آمده و امروز در خانه ای فراخ و وسیع(!) از زندگی لذت می برد بدون دغدغه مالی!
ای حریفانِ بتِ موزون خود/
من قدحها میخورم پر خونِ خود (!)
🔹بخشی از آن هفتاد و چهار میلیون نفری که به ترامپ رای دادند، معتقدند که از «فرصتهای شغلی» در نیویورک، فلوریدا و کالیفرنیا چیزی بهره، سهم و نصیب فرزندانشان نیست ولی امثالِ «کاملا هریس ها»* در این مملکت به هر جایی می رسند، و جای آن است که خون موج زند در دلِ لعل، زین تغابن که «خزف» می شکند بازارش!
بله خَزَف! همان تعبیری که حافظ شیراز استفاده کرده به معنی سفال، حسّ و باوری است که بخش زیادی از آن هفتاد و چهار میلیون نفر به آن فرزندِ سیاهِ «کِنیا زاده» (باراک اوباما) دارند و خشمی است که به دختر هندی- جامائیکایی (کاملا هریس) دارند. آن غُصه ای که حافظ داشته که یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود، نوعِ نگاهِ بخشی از آن جماعت است به این جماعتی که امروز واردِ کاخِ سفید شد!
ولی امروز چنین نبود که «رقیب» معتبر شود، بلکه امروز رقیب، توانست ترامپ را که «نمادِ توجه به درون آمریکا بود» از کاخِ سفید بیرون کند (شکست دهد) و امروز، برای آن هفتاد و چهار میلیون نفر، روز خوبی نبود.
🔹پیشتر توضیح داده بودم که حدود 130میلیون نفر در آمریکا، به شکل Paycheck to Paycheck زندگی می کنند. یعنی اگر حقوقِ سرِ ماه نرسد، واقعا برای خرید نان و گوشت و... مشکل خواهند داشت (مشکلِ واقعی). برای بخشی از آنها، ترامپ کسی بود که داشت برایشان (و برای احقاق حقوق و کرامتشان) «می جنگید».
برایِ آن جماعت، «جو بایدن» رئیسِ جمهورِ واقعی نیست بلکه بایدن، معاونِ اوباماست که یک اوبامایِ دیگر را به عنوانِ معاونِ خود برگزیده!
✳️ ترامپ دیروز رفت در حالی که گسلِ زلزله ای که یکبار در سال 2016 جنبیده بود، و یکبار هم در 2020 ، معلوم نیست که کِی و چه روزی و به چند ریشتر بلرزد؟!
🖊محمدرضا اسلامی
*خبرآنلاین امروز (۲ بهمن ۱۳۹۹)
t.iss.one/solseghalam
▪️▪️▪️
📌 پی نوشت: ویدئو (+)، قطعه ای است که جواد خواجوی (مشهدی) دیروز ساخته. این آقا در کار طنزش به اندازه نصف تراور نوآح (برنامه دیلی شو) فالور دارد. جملات و چیزهایی که در این چند ثانیه گفته انصافا مکنونِ قلبی دیروز است!
✍️درباره شیر خر، سندروم ذهنِ ساده، مهدی نصیری و ابراهیم اصغرزاده
🔷ماجرای سیلی #عنابستانی به #سرباز وظیفه و فراگیرشدن آن در شبکه های اجتماعی، باعث شد تا جنجال هفتۀ قبل از آن، در خصوص "منقلی" خطاب کردنِ رئیس جمهور و بحثی که در رسانه ملی درباره "شیر خر خوردنِ مسئولین" بپا شده بود، قدری فراموش شود. البته این ویژگیِ فضایِ #رسانه ای کشور است که هر چند روز یکبار، اذهان عمومی بررویِ یک بحث (یا یک حرف/رفتار) متمرکز می شود و سپس جنجالی دیگر و ماجرایی جدید.
🔷 در آن گفتگوی تلویزیونی، میهمان برنامه زاویه (با چهره ای خسته و عصبانی) و با صدایی که هیجان در آن حس می شد، با تُندترین واژگان، رئیس دولتی را خطاب قرار داد که چند ماه بیشتر از عمرش باقی نمانده. سوالی که مطرح می شد اینکه:
✔️«آیا آن میزان از خشم در کلام» آن هم برای دولتی که در حال رفتن است ضروری است؟
✔️آیا "منقلی" خطاب کردنِ یک «فردِ غائب»، (ولو اینکه موردِ نقدِ ما باشد) امری اخلاقی است؟
✔️آیا واقعا «نیاز» به استفاده از تعبیری همچون «شیر خر خوردن» در چنین بحثی بود؟
🔷بخشی از فضای سیاسی در کشور ایران مبتنی بر یک اختلال ذهنی است که شاید بتوان آن را «سندروم ذهنِ ساده» خطاب کرد.
ویژگیِ ذهنهای ساده این است که در هر زمانی گمان می کنند که اکنون «مقطعِ حساس کنونی» است و ما در «نقطۀ عطف تاریخ» هستیم و آن کار که ما به آن مشغولیم (یا آن دغدغه که «ما» داریم)، مهمترین کارِ کارگاهِ آفرینش است. در این «مقطعِ حساس کنونی» اگر که کسی به گونه ای عمل کند که خلافِ درکِ ذهن ما از امور است، مجوز داریم که آن فرد را هرگونه که خواستیم خطاب کنیم. ولو به منقلی یا شیرخر خورده.
🔷 ذهنِ ساده، درکِ بسیطی از امور دنیا دارد. معمولا دنیایِ ذهنِ ساده به چند نفرِ محدود در پیرامونش مُنتهی می شود و شعاع جغرافیایش، چند کیلومتر بیشتر نیست.
🔷همه می دانند که «حسن روحانی» شخصیتی چندان #محبوب نیست که کسی/کسانی برای منقلی خطاب کردنش، گریبان چاک کنند ولی، این نحوۀ از بیان در مورد سایر انسانها/کشورها، سالهاست که در سپهر سیاسی ایران، برقرار و بردوام است.
#حسن_روحانی به هیچ یک از حرفها و وعده های زمان انتخاباتش نپرداخت، و چه موافقان و چه مخالفانش هیچ کس دل خوشی از او ندارد ولی سوال اینجاست که تا کی، و «تا چه زمانی» در فضایِ کشورِ ما، این ادبیاتِ مبتنی بر هیجان، ادامه خواهد داشت؟
🔷 خوشبختانه باید گفت که رویکردِ ذهنِ ساده به سیاست (و امور دنیا) در کشور ما رو به تعدیل بوده/هست، و به رغم انبوهِ رویدادهای ناامید کننده، اما در این بحث، بارقه هایی از امید هست. می توان در این بحث به دو پدیدۀ #مهدی_نصیری و #ابراهیم_اصغرزاده پرداخت.
این هر دو نام، کسانی بودند که در طول سالهای عمر سیاسی خود، در منتهی الیهِ جناح سیاسیِ خود ایستاده بودند. اقصَی المدینه!
✔️اولی، مهدی نصیری اصولگرا بود که زمانی چنان شمشیر عتاب را بر گردنِ مخالفان (مثلا کرباسچی) فرود می آورد که کسانی مانند #حسین_شریعتمداری (مدیرمسئولی فعلی روزنامه کیهان) به او می گفتند: آقاجان قدری یواش تر!
(و تو تصور کن که شتابِ انتقادت به دیگران چنان باشد که کسی مانند #شریعتمداری تو را توصیه به صبر و "خویشتنداری" کند!)
✔️دومی هم ابراهیم اصغرزاده بود که در طیف اطلاح طلبان، هنوز چند ماه از انتخاب سید محمد خاتمی نگذشته بود که می گفت «ما آماده عبور از خاتمی هستیم(!)».
یکی در منتهی الیهِ راست و دیگری در منتهی الیهِ چپ.
حاصل (میوه) آن رفتارهای مهدی نصیری «نشریه صبح» بود و حاصل (میوه) آن رفتارهای #هیجانی اصغرزاده «منحل شدنِ شورایِ شهر اول»بر سرِ (ماجرایِ ملک مدنی و) انتخابِ شهردار بود!
🔷«هیجان» در رفتارهای این دو، البته به این موارد محدود نبود. امثال اصغرزاده، قبلا کارهای هیجانی دیگری هم مرتکب شده بودند که نمونه اش بالارفتن از دیوار سفارت یک کشور دیگر بود. اما امروزِ ایران (اواخر 1399 شمسی) ما تصویر دیگری از مهدی نصیری و پرداختِ دیگری از ابراهیم اصغرزاده را شاهدیم:
✅- مهدی نصیری سالها «سکوت» پیشه کرد و در این سکوت تلاش کرد تا قدری «بخواند» و «دنیایِ ذهنش» را با «پیچیدگی» ها آشنا سازد. حال این روزها، بازگشته و نامِ روزگار را «عصرِ حیرت» نامیده و در وادیِ حیرت، می کوشد که «کمی» با احتیاط حرف بزند!
✅- ابراهیم اصغرزادۀ هیجانی هم سالهاست که توانسته کمی روزه سکوت تمرین کند و بفهمد که حاصل آن ذهنِ ساده اش در #اشغال_سفارت، فقط به «روزگار جوانی» محدود نماند و حاصل دوران میانسالی اش هم شد منحل شدنِ شورای اول و انتخاب #مهندس_چمران به شورایِ دوم و شهردار شدنِ احمدی نژاد!
آری، اصغرزاده هم آموخت که از ذهن ساده و هیجان «قدری»! فاصله بگیرد و «کمی سکوت» را تمرین کند.
🔷اما ظاهرا هنوز باید سالیانی دیگر بر کارگاه آب و گِل ایران بگذرد...
خبرآنلاین ۱۱بهمن۱۳۹۹
🖊محمدرضا سلامی
@solseghalam
▪️
🔷ماجرای سیلی #عنابستانی به #سرباز وظیفه و فراگیرشدن آن در شبکه های اجتماعی، باعث شد تا جنجال هفتۀ قبل از آن، در خصوص "منقلی" خطاب کردنِ رئیس جمهور و بحثی که در رسانه ملی درباره "شیر خر خوردنِ مسئولین" بپا شده بود، قدری فراموش شود. البته این ویژگیِ فضایِ #رسانه ای کشور است که هر چند روز یکبار، اذهان عمومی بررویِ یک بحث (یا یک حرف/رفتار) متمرکز می شود و سپس جنجالی دیگر و ماجرایی جدید.
🔷 در آن گفتگوی تلویزیونی، میهمان برنامه زاویه (با چهره ای خسته و عصبانی) و با صدایی که هیجان در آن حس می شد، با تُندترین واژگان، رئیس دولتی را خطاب قرار داد که چند ماه بیشتر از عمرش باقی نمانده. سوالی که مطرح می شد اینکه:
✔️«آیا آن میزان از خشم در کلام» آن هم برای دولتی که در حال رفتن است ضروری است؟
✔️آیا "منقلی" خطاب کردنِ یک «فردِ غائب»، (ولو اینکه موردِ نقدِ ما باشد) امری اخلاقی است؟
✔️آیا واقعا «نیاز» به استفاده از تعبیری همچون «شیر خر خوردن» در چنین بحثی بود؟
🔷بخشی از فضای سیاسی در کشور ایران مبتنی بر یک اختلال ذهنی است که شاید بتوان آن را «سندروم ذهنِ ساده» خطاب کرد.
ویژگیِ ذهنهای ساده این است که در هر زمانی گمان می کنند که اکنون «مقطعِ حساس کنونی» است و ما در «نقطۀ عطف تاریخ» هستیم و آن کار که ما به آن مشغولیم (یا آن دغدغه که «ما» داریم)، مهمترین کارِ کارگاهِ آفرینش است. در این «مقطعِ حساس کنونی» اگر که کسی به گونه ای عمل کند که خلافِ درکِ ذهن ما از امور است، مجوز داریم که آن فرد را هرگونه که خواستیم خطاب کنیم. ولو به منقلی یا شیرخر خورده.
🔷 ذهنِ ساده، درکِ بسیطی از امور دنیا دارد. معمولا دنیایِ ذهنِ ساده به چند نفرِ محدود در پیرامونش مُنتهی می شود و شعاع جغرافیایش، چند کیلومتر بیشتر نیست.
🔷همه می دانند که «حسن روحانی» شخصیتی چندان #محبوب نیست که کسی/کسانی برای منقلی خطاب کردنش، گریبان چاک کنند ولی، این نحوۀ از بیان در مورد سایر انسانها/کشورها، سالهاست که در سپهر سیاسی ایران، برقرار و بردوام است.
#حسن_روحانی به هیچ یک از حرفها و وعده های زمان انتخاباتش نپرداخت، و چه موافقان و چه مخالفانش هیچ کس دل خوشی از او ندارد ولی سوال اینجاست که تا کی، و «تا چه زمانی» در فضایِ کشورِ ما، این ادبیاتِ مبتنی بر هیجان، ادامه خواهد داشت؟
🔷 خوشبختانه باید گفت که رویکردِ ذهنِ ساده به سیاست (و امور دنیا) در کشور ما رو به تعدیل بوده/هست، و به رغم انبوهِ رویدادهای ناامید کننده، اما در این بحث، بارقه هایی از امید هست. می توان در این بحث به دو پدیدۀ #مهدی_نصیری و #ابراهیم_اصغرزاده پرداخت.
این هر دو نام، کسانی بودند که در طول سالهای عمر سیاسی خود، در منتهی الیهِ جناح سیاسیِ خود ایستاده بودند. اقصَی المدینه!
✔️اولی، مهدی نصیری اصولگرا بود که زمانی چنان شمشیر عتاب را بر گردنِ مخالفان (مثلا کرباسچی) فرود می آورد که کسانی مانند #حسین_شریعتمداری (مدیرمسئولی فعلی روزنامه کیهان) به او می گفتند: آقاجان قدری یواش تر!
(و تو تصور کن که شتابِ انتقادت به دیگران چنان باشد که کسی مانند #شریعتمداری تو را توصیه به صبر و "خویشتنداری" کند!)
✔️دومی هم ابراهیم اصغرزاده بود که در طیف اطلاح طلبان، هنوز چند ماه از انتخاب سید محمد خاتمی نگذشته بود که می گفت «ما آماده عبور از خاتمی هستیم(!)».
یکی در منتهی الیهِ راست و دیگری در منتهی الیهِ چپ.
حاصل (میوه) آن رفتارهای مهدی نصیری «نشریه صبح» بود و حاصل (میوه) آن رفتارهای #هیجانی اصغرزاده «منحل شدنِ شورایِ شهر اول»بر سرِ (ماجرایِ ملک مدنی و) انتخابِ شهردار بود!
🔷«هیجان» در رفتارهای این دو، البته به این موارد محدود نبود. امثال اصغرزاده، قبلا کارهای هیجانی دیگری هم مرتکب شده بودند که نمونه اش بالارفتن از دیوار سفارت یک کشور دیگر بود. اما امروزِ ایران (اواخر 1399 شمسی) ما تصویر دیگری از مهدی نصیری و پرداختِ دیگری از ابراهیم اصغرزاده را شاهدیم:
✅- مهدی نصیری سالها «سکوت» پیشه کرد و در این سکوت تلاش کرد تا قدری «بخواند» و «دنیایِ ذهنش» را با «پیچیدگی» ها آشنا سازد. حال این روزها، بازگشته و نامِ روزگار را «عصرِ حیرت» نامیده و در وادیِ حیرت، می کوشد که «کمی» با احتیاط حرف بزند!
✅- ابراهیم اصغرزادۀ هیجانی هم سالهاست که توانسته کمی روزه سکوت تمرین کند و بفهمد که حاصل آن ذهنِ ساده اش در #اشغال_سفارت، فقط به «روزگار جوانی» محدود نماند و حاصل دوران میانسالی اش هم شد منحل شدنِ شورای اول و انتخاب #مهندس_چمران به شورایِ دوم و شهردار شدنِ احمدی نژاد!
آری، اصغرزاده هم آموخت که از ذهن ساده و هیجان «قدری»! فاصله بگیرد و «کمی سکوت» را تمرین کند.
🔷اما ظاهرا هنوز باید سالیانی دیگر بر کارگاه آب و گِل ایران بگذرد...
خبرآنلاین ۱۱بهمن۱۳۹۹
🖊محمدرضا سلامی
@solseghalam
▪️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍️بهروز افخمی مقصر نیست!
حرفهای افخمی جنجالی تازه به پا کرده است. و البته او امروز احتمالا بسیار خوشحال است.
او خوشحال است که دیده شده و ما هم خوشحالیم!
این اتفاق مبارکی است که شبکه های اجتماعی باعث می شوند که این سطح از #درک افراد به سرعت دیده شود. مردم دنیا، گروه گروه در حال #مرگ هستند و طرف لم می دهد روی مبل و اینگونه صحبت می کند!
افخمی مقصر نیست. افخمی #ذهن_ساده ای دارد که میزان درکش از دنیایِ پیرامون در همین سطح است. دیروز علی انصاریان به کام مرگ رفت. چند روز قبل تر میناوند روی در نقاب خاک کشید. حال، این آقا با #ذهن_ساده اینگونه «راحت» کلمه را به دهانش می کِشاند.
او و امثال او، نمونه های خوبی هستند که به ما بیاموزند که در دنیای امروز می توان در یک رشته/حوزه/دانش، صاحبِ تخصص/تجربه یا تحصیلات بود ولی نگاهِ کلی به زندگی و #جهان_پیرامون، تا این حد بدَوی و بیابانی باشد.
ساختار ذهنی، که مرگ اینهمه انسان را، توطئه آمریکا و انگلیس می داند.
افخمی مقصر نیست. گنجایش و ظرفیت ذهن او همین حد است. مقصر آنهایی هستند که امثال او را به صدر مصطبه می نشانند.
#تحمیل_ماسک_به_مردم
#سندروم_ذهن_ساده
@solseghalam
حرفهای افخمی جنجالی تازه به پا کرده است. و البته او امروز احتمالا بسیار خوشحال است.
او خوشحال است که دیده شده و ما هم خوشحالیم!
این اتفاق مبارکی است که شبکه های اجتماعی باعث می شوند که این سطح از #درک افراد به سرعت دیده شود. مردم دنیا، گروه گروه در حال #مرگ هستند و طرف لم می دهد روی مبل و اینگونه صحبت می کند!
افخمی مقصر نیست. افخمی #ذهن_ساده ای دارد که میزان درکش از دنیایِ پیرامون در همین سطح است. دیروز علی انصاریان به کام مرگ رفت. چند روز قبل تر میناوند روی در نقاب خاک کشید. حال، این آقا با #ذهن_ساده اینگونه «راحت» کلمه را به دهانش می کِشاند.
او و امثال او، نمونه های خوبی هستند که به ما بیاموزند که در دنیای امروز می توان در یک رشته/حوزه/دانش، صاحبِ تخصص/تجربه یا تحصیلات بود ولی نگاهِ کلی به زندگی و #جهان_پیرامون، تا این حد بدَوی و بیابانی باشد.
ساختار ذهنی، که مرگ اینهمه انسان را، توطئه آمریکا و انگلیس می داند.
افخمی مقصر نیست. گنجایش و ظرفیت ذهن او همین حد است. مقصر آنهایی هستند که امثال او را به صدر مصطبه می نشانند.
#تحمیل_ماسک_به_مردم
#سندروم_ذهن_ساده
@solseghalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍️بازهم فوکوشیما لرزید، و دوباره دلها لرزید
🔹شنبه (۲۵بهمن) زلزله ای شدید به بزرگای 7.3 در استان فوکوشیما رخ داد. سازه ها و مستحدثاتِ ژاپنی چنان مستحکم و قوی ساخته شده اند که زلزله، هیچ کشته ای در پی نداشت (تنها 48 زخمی گزارش شده)؛ همه چیز به لحاظ سازه ای، در شرایط ایمن (و کنترل شده) است الّا آن نگرانی ای که دربارۀ پرونده زخمِ بازِ نیروگاه هسته ای وجود دارد. بلافاصله پس از زلزله #نخست_وزیر ژاپن در پیامی به مردم گفت که در هیچ یک از نیروگاههای هسته ایِ این منطقه، مشکل غیر عادی رخ نداده است. (لینک)
این حکایتِ ساختنِ نیروگاه هسته ای بر روی «زمینِ لرزان» است. بلافاصله باید شخصِ نخست وزیر سخن بگوید و اطمینان بدهد، شاید که دلها آرام گیرد.
Japan's Prime Minister Yoshihide Suga reassured the public that "no abnormalities" have been reported at any of the nuclear plants in the region after Saturday's quake.
▪️▪️▪️
*پی نوشت: گفته شده این زلزله «پس لرزه» مربوط به زلزله ای است که ۱۰ سال پیش باعثِ سونامی بزرگ در منطقه توهوکو شده بود. (بعضی از «پس لرزه ها» ممکن است «سالها» بعد از زلزله اصلی رخ دهند)
t.iss.one/solseghalam
🔹شنبه (۲۵بهمن) زلزله ای شدید به بزرگای 7.3 در استان فوکوشیما رخ داد. سازه ها و مستحدثاتِ ژاپنی چنان مستحکم و قوی ساخته شده اند که زلزله، هیچ کشته ای در پی نداشت (تنها 48 زخمی گزارش شده)؛ همه چیز به لحاظ سازه ای، در شرایط ایمن (و کنترل شده) است الّا آن نگرانی ای که دربارۀ پرونده زخمِ بازِ نیروگاه هسته ای وجود دارد. بلافاصله پس از زلزله #نخست_وزیر ژاپن در پیامی به مردم گفت که در هیچ یک از نیروگاههای هسته ایِ این منطقه، مشکل غیر عادی رخ نداده است. (لینک)
این حکایتِ ساختنِ نیروگاه هسته ای بر روی «زمینِ لرزان» است. بلافاصله باید شخصِ نخست وزیر سخن بگوید و اطمینان بدهد، شاید که دلها آرام گیرد.
Japan's Prime Minister Yoshihide Suga reassured the public that "no abnormalities" have been reported at any of the nuclear plants in the region after Saturday's quake.
▪️▪️▪️
*پی نوشت: گفته شده این زلزله «پس لرزه» مربوط به زلزله ای است که ۱۰ سال پیش باعثِ سونامی بزرگ در منطقه توهوکو شده بود. (بعضی از «پس لرزه ها» ممکن است «سالها» بعد از زلزله اصلی رخ دهند)
t.iss.one/solseghalam
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza E)
✍️روز مهندس، رئيس نظام مهندسى و...
▪️در پايان اين روز مهندس و رگبار پيامك هاى كليشه اى "روز مهندس مبارك باد" خوب است يادى هم كنيم از رئيس نظام مهندسى كشور كه در اصالت مدرك مهندسى اش ترديد عنوان شد، ولى همه چيز را به سكوت برگزار كرد.
▪️طى نامه اى كه وزير سابق راه، مسكن و شهرسازى منتشر كرد (لينك در پى نوشت🔻) عنوان شد كه کسی که سه سال رئیس سازمان نظام مهندسی ساختمان کشور بوده و چهار سال نمایندگی مردم تهران را بر عهده داشته و رئیس کمیسیون #عمران مجلس شورای اسلامی بوده دانشنامه جعلی ارائه کرده است و این موضوع رسماً از سوی #دانشگاه_امام_حسین(ع) [كه دانشنامه ارائه شده به آن منتسب است] طی نامه شماره 46752 مورخ 94/6/31 به ریاست سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران اعلام شده است.😳
▪️نكته شگفت در اين ماجرا اين است كه فرد مذكور با سياست سكوت از كنار اين ماجرا عبور كرد (قضيه دستخوش گذر ايام شد)، و اگر زمانى موردِ مشابه براى مرحوم كردان باعث اندوه و غصه فراوان و (حتى به عقيده برخى) كوتاه شدن عمر او شد، در فقره اخير نه از ايشان عمرى زائل شد و نه غبار ملالى بر خاطر وى و احمدى نژاد نشست. بله اين تفاوت روزگار است!
در ژاپن چنين چيزى باعث خودكشى فرد مى شود.
▪️احمدى نژاد وى را براى تصدى #وزارت به مجلس معرفى كرد. ولى ايشان رأى نياورد. سپس صاحب مدرك جعلى مهندسى، به معاونت عمرانى وزارت كشور (و رياست تبصره ١٣) گمارده و بعد در مجلس شوراي اسلامى به رياست كميسيون عمران و...
حكايت غريبى است.
▪️▪️▪️
📌پى نوشت:
لينك يك- نامه وزير سابق مسكن
https://www.asriran.com/fa/news/633637/نامه-تکان-دهنده-وزیر-راه-رئیس-پیشین-سازمان-مهندسی-ساختمان-مدرک-تحصیلی-جعلی-داشت-تصویر-نامه-و-پاسخ-سیدمهدی-هاشمی
لينك دو- صفحه ويكيپدياى مهندس مهدى هاشمى
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/سید_مهدی_هاشمی_(سیاستمدار)
▪️در پايان اين روز مهندس و رگبار پيامك هاى كليشه اى "روز مهندس مبارك باد" خوب است يادى هم كنيم از رئيس نظام مهندسى كشور كه در اصالت مدرك مهندسى اش ترديد عنوان شد، ولى همه چيز را به سكوت برگزار كرد.
▪️طى نامه اى كه وزير سابق راه، مسكن و شهرسازى منتشر كرد (لينك در پى نوشت🔻) عنوان شد كه کسی که سه سال رئیس سازمان نظام مهندسی ساختمان کشور بوده و چهار سال نمایندگی مردم تهران را بر عهده داشته و رئیس کمیسیون #عمران مجلس شورای اسلامی بوده دانشنامه جعلی ارائه کرده است و این موضوع رسماً از سوی #دانشگاه_امام_حسین(ع) [كه دانشنامه ارائه شده به آن منتسب است] طی نامه شماره 46752 مورخ 94/6/31 به ریاست سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران اعلام شده است.😳
▪️نكته شگفت در اين ماجرا اين است كه فرد مذكور با سياست سكوت از كنار اين ماجرا عبور كرد (قضيه دستخوش گذر ايام شد)، و اگر زمانى موردِ مشابه براى مرحوم كردان باعث اندوه و غصه فراوان و (حتى به عقيده برخى) كوتاه شدن عمر او شد، در فقره اخير نه از ايشان عمرى زائل شد و نه غبار ملالى بر خاطر وى و احمدى نژاد نشست. بله اين تفاوت روزگار است!
در ژاپن چنين چيزى باعث خودكشى فرد مى شود.
▪️احمدى نژاد وى را براى تصدى #وزارت به مجلس معرفى كرد. ولى ايشان رأى نياورد. سپس صاحب مدرك جعلى مهندسى، به معاونت عمرانى وزارت كشور (و رياست تبصره ١٣) گمارده و بعد در مجلس شوراي اسلامى به رياست كميسيون عمران و...
حكايت غريبى است.
▪️▪️▪️
📌پى نوشت:
لينك يك- نامه وزير سابق مسكن
https://www.asriran.com/fa/news/633637/نامه-تکان-دهنده-وزیر-راه-رئیس-پیشین-سازمان-مهندسی-ساختمان-مدرک-تحصیلی-جعلی-داشت-تصویر-نامه-و-پاسخ-سیدمهدی-هاشمی
لينك دو- صفحه ويكيپدياى مهندس مهدى هاشمى
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/سید_مهدی_هاشمی_(سیاستمدار)
عصر ايران
نامه تکان دهنده وزیر راه: رئیس پیشین سازمان مهندسی ساختمان مدرک تحصیلی جعلی داشت! (+تصویر نامه و پاسخ سیدمهدی هاشمی)
آخوندی:همه مبالغ باید برگردد/هاشمی: آخوندی مرا تخریب می کند.