✍️مناظره ؛ پارسال آمریکا
-🔴 اگر این مناظرۀ سوم نقاطِ تاریکی داشت (که داشت) و ممکن هست که موجباتِ ناامیدی و سرخوردگی را برایمان پیش بکشد، باید خاطرمان باشد که همین میزان از گفتگو در فلات ایران محصول تلاش و تقلّایی هست که از مشروطه تا به امروز انجام شده .
-🔵 یادمان نرود که پارسال مناظره های انتخابات ریاست جمهوری آمریکا چه افتضاحی بود. شبکه رادیویی #ان_پی_آر برنامه ای گذاشته بود مبنی بر اینکه چرا تُنِ صدایِ کاندیداهای ریاست جمهوری 2016 نسبت به افرادِ مشابه در پنج شش دهه پیش ، اینقدر افتضاح شده است؟ بعد بخشهایی از مناظره های آمریکای 1940 یا 1950 را پخش کرد که صداها آرام ، کلام منطقی و بحث ها مستدل و رفتار فاخر بود.
-🔴 یکی از زشت ترین مناظره ها مربوط به مناظرۀ "درون حزبی" و حرفهایی بود که بین هم حزبی ها یعنی: مارکو روبیو و تِد کروز، با دونالد ترامپ رد و بدل شد (مورخ 25/2/2016) ،که لینک یوتیوب اش را در پایین قرار داده ام. در یکی از موارد بینِ این سه "هم حزبی"، کار به جایی رسید که بدون استفادۀ مستقیم از بدترین کلمه جنسی ، زننده ترین متلک ها را بار هم کردند. این فارغ از مواقعی بود که ترامپ به راحتی دیگری را
Puppet
"عروسک خیمه شبازی" خطاب می کرد. این جور خطاب کردن ها برای مواقع ملایم و مهربان ماجرا بود!
-🔵 مسلماً آمریکا الگو نیست ولی این یادآوری برای این بود که زیادی ناامید نشویم. و البته خاطرمان هست که قبل از مناظرۀ دوم #سی_ان_ان بین هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ، در نشستِ خبری توسط ترامپ، یک ردیف از خانم هایی آمدند و مصاحبه کردند و راجع به تعدی بیل کلینتون به خودشان در زمان ریاست جمهوری اش حرف زدند. دو ساعت قبل از مناظره .
-🔴 بله آمریکا الگو نیست ولی باز برای اینکه خاطرمان باشد کجای تاریخ و کجای جغرافیا ایستاده ایم باید این فکت یا واقعیتِ رویِ نقشه جغرافیا را پذیرفت که از سمت شرق و تاجیکستان و پاکستان و افغانستان اگر شروع کنیم و دور بزنیم پیرامونِ این فلات ایران را و برسیم به آذربایجان و ترکیه اردوغانی و عراق و برویم پایین تر و برسیم به قطر و ابوظبی و عربستان ، خیالِ برگزاریِ چنین مناظره ای مشابه آنچه دیروز عصر در تهران بود، تا دو سه دهه آینده هم شاید ممکن نباشد. و البته در این منطقه بلازده [که مناظره با کلاشینکف برگزار می شود] اگر دورتر برویم و سمت مصر و اردن و لیبی و ... اوضاع فلاکت بارتر هم می شود. یحتمل ممکن است گفته شود چرا با اینها مقایسه شود؟ خب اینها پیرامون ما هستند. نقشه جغرافیا را مگر می توانیم پاک کنیم؟
-🔵 اینکه یک خانواده ، مسائل و منازعاتشان را در درونِ خود چگونه حل و فصل می کنند رمز و راز همه ماجراهاست. بله ایرانِ دیروز عصر ، تا آنچه باید باشد فاصله زیاد دارد . ولی کجای تاریخ و جغرافیا ایستاده ایم؟ ناامید نباید بود. اصلاً.
گذشت عمر و به دل ، عشوه می خریم هنوز/
که هست از پِیِ شامِ سیاه ، صبحِ سپید
به دورِ ما که همه خونِ دل به ساغر هاست/
ز چشمِ ساقیِ غمگین، که بوسه خواهد چید ؟
(ه.ا. سایه)
#مناظره #ریاست_جمهوری #مشروطه #ایران #امید
https://t.iss.one/solseghalam
-🔴 اگر این مناظرۀ سوم نقاطِ تاریکی داشت (که داشت) و ممکن هست که موجباتِ ناامیدی و سرخوردگی را برایمان پیش بکشد، باید خاطرمان باشد که همین میزان از گفتگو در فلات ایران محصول تلاش و تقلّایی هست که از مشروطه تا به امروز انجام شده .
-🔵 یادمان نرود که پارسال مناظره های انتخابات ریاست جمهوری آمریکا چه افتضاحی بود. شبکه رادیویی #ان_پی_آر برنامه ای گذاشته بود مبنی بر اینکه چرا تُنِ صدایِ کاندیداهای ریاست جمهوری 2016 نسبت به افرادِ مشابه در پنج شش دهه پیش ، اینقدر افتضاح شده است؟ بعد بخشهایی از مناظره های آمریکای 1940 یا 1950 را پخش کرد که صداها آرام ، کلام منطقی و بحث ها مستدل و رفتار فاخر بود.
-🔴 یکی از زشت ترین مناظره ها مربوط به مناظرۀ "درون حزبی" و حرفهایی بود که بین هم حزبی ها یعنی: مارکو روبیو و تِد کروز، با دونالد ترامپ رد و بدل شد (مورخ 25/2/2016) ،که لینک یوتیوب اش را در پایین قرار داده ام. در یکی از موارد بینِ این سه "هم حزبی"، کار به جایی رسید که بدون استفادۀ مستقیم از بدترین کلمه جنسی ، زننده ترین متلک ها را بار هم کردند. این فارغ از مواقعی بود که ترامپ به راحتی دیگری را
Puppet
"عروسک خیمه شبازی" خطاب می کرد. این جور خطاب کردن ها برای مواقع ملایم و مهربان ماجرا بود!
-🔵 مسلماً آمریکا الگو نیست ولی این یادآوری برای این بود که زیادی ناامید نشویم. و البته خاطرمان هست که قبل از مناظرۀ دوم #سی_ان_ان بین هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ، در نشستِ خبری توسط ترامپ، یک ردیف از خانم هایی آمدند و مصاحبه کردند و راجع به تعدی بیل کلینتون به خودشان در زمان ریاست جمهوری اش حرف زدند. دو ساعت قبل از مناظره .
-🔴 بله آمریکا الگو نیست ولی باز برای اینکه خاطرمان باشد کجای تاریخ و کجای جغرافیا ایستاده ایم باید این فکت یا واقعیتِ رویِ نقشه جغرافیا را پذیرفت که از سمت شرق و تاجیکستان و پاکستان و افغانستان اگر شروع کنیم و دور بزنیم پیرامونِ این فلات ایران را و برسیم به آذربایجان و ترکیه اردوغانی و عراق و برویم پایین تر و برسیم به قطر و ابوظبی و عربستان ، خیالِ برگزاریِ چنین مناظره ای مشابه آنچه دیروز عصر در تهران بود، تا دو سه دهه آینده هم شاید ممکن نباشد. و البته در این منطقه بلازده [که مناظره با کلاشینکف برگزار می شود] اگر دورتر برویم و سمت مصر و اردن و لیبی و ... اوضاع فلاکت بارتر هم می شود. یحتمل ممکن است گفته شود چرا با اینها مقایسه شود؟ خب اینها پیرامون ما هستند. نقشه جغرافیا را مگر می توانیم پاک کنیم؟
-🔵 اینکه یک خانواده ، مسائل و منازعاتشان را در درونِ خود چگونه حل و فصل می کنند رمز و راز همه ماجراهاست. بله ایرانِ دیروز عصر ، تا آنچه باید باشد فاصله زیاد دارد . ولی کجای تاریخ و جغرافیا ایستاده ایم؟ ناامید نباید بود. اصلاً.
گذشت عمر و به دل ، عشوه می خریم هنوز/
که هست از پِیِ شامِ سیاه ، صبحِ سپید
به دورِ ما که همه خونِ دل به ساغر هاست/
ز چشمِ ساقیِ غمگین، که بوسه خواهد چید ؟
(ه.ا. سایه)
#مناظره #ریاست_جمهوری #مشروطه #ایران #امید
https://t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
برادران خیامی؛ و همچنان تعریف؟
(نقد یادداشت دکتر محمد فاضلی در دغدغه ایران)
🔹در هیاهوی اخبار ویروس #کرونا و التهاب ذهنی جامعه، یکی از ایرانیان ارزشمند (محمود خیامی)، روی در نقاب خاک کشید. خبرِ رفتن او، به رغم اخبار کرونا، در فضای شبکه های اجتماعی ایرانیان انعکاس یافت (انعکاسی شاید بیشتر از اخبار انتخابات مجلس، که به واسطه ماجراهای اخیر، بی سروصدا به حاشیه رفت).
🔹دکتر محمد فاضلی امروز در یادداشتی به معرفی کتاب «پیکان، سرنوشت ما» پرداخته و قسمت پایانیِ مقاله خود را به این جمله اختصاص داده است:
«همه ایرانیان کتابخوان، دانشجویان که دنبال امید و سخت کوشی و الگوی ایران دوستی می گردند، صنعتگران که می خواهند راه و رسم کسب و کار بیاموزند، و حتی "طالبان اخلاق" می توانند از این کتاب بسیار بیاموزند»
سوالی که اینجا مطرح است اینکه آیا واقعا باید برادران خیامی را (به شیوه های رایج این روزگار) ستود؟ یا اینکه در کنار این ستایش، از «نقطه ضعف کلیدی» آنها نباید غافل شد و باید علاوه بر «ذکر محاسن» آنها، به نقطه ضعف هم اشاره کرد؟
✔️🔷یک- برادران خیامی منشا آثار غیرقابل انکاری در ایران بوده اند. اما احمد و محمود در یک ویژگی، مشابهِ بسیاری دیگر از ایرانیان بوده اند و آن ویژگی تا پایان عمر با آنها همراه بود: «ناسازگاری ایرانی».
جدای از تحسین از برادران خیامی (که لازم و ضرور است) اما این دو برادر هم، همچون بسیاری دیگر از ایرانیان (و بر خلاف #ژاپنی ها) نتوانستند مسیر فعالیت اقتصادی/صنعتی را که «باهم شروع» کرده بودند، به پایان برسانند و این «جدایی» فراتر از مسایل دربار/انقلاب، آنچنان گریبان این دو را رها نکرد که حتی بعد از انقلاب و در روزگار غربت هم در «دو خاک جداگانه (در کانادا و فرانسه)» رحلِ اقامت افکندند و اجل، گریبان این دو صنعتگر را در حالی که گرفت که شرایطِ صعبِ بعد از انقلاب را هم نخواستند که با هم سپری کنند.
✔️🔷دو- بی گمان منظور از این نوشتار (صرفا) نقدِ این برادران ارجمند و گرانمایه نیست بلکه تاملی است در اظهار ستایشهای متداول پس از مرگ بزرگان.
ما امروز با نسل جوانی مواجه ایم که مسایل را قدری باهوشتر از نسل قبل درک و تحلیل می کند. این نسل، آموخته که به دنبال رشد از محل «شرکتهای دانش بنیان» و «استارت آپ» ها باشد و بیش از آنکه منتظر باشد «مسئولان» برایش کاری کنند، خودش آستین حرکت بالا بزند؛ اما فردا، سرنوشت چند فقره از استارت آپهای این روزها، همانندِ سرنوشت جدایی برادران خیامی خواهد شد؟
چند جوان ایرانی خواهند توانست بعد از ابداعِ یک ایده بکر و راه اندازی یک شرکت دانش بنیان و سوپر میلیاردر شدن، چهل سال با هم کار کنند؟ و بعد همچون سومی تومو یا پاناسونیک یا سونی یا تویوتا، نوادگانشان این شرکتها را بگردانند؟
نه برادران خیامی توانستند (چه در ایران و چه در غربت) و نه در چهل و یکسال گذشته ، کسی/کسانی این میزان از «همراهی» و «سازگاری» را از خود (در صنعت یا اقتصاد) نشان داده است.
پیشتر در شرح کتاب «محمد سرافراز» رئیس اسبق سازمان صداوسیما توضیح دادم که «کتاب سرافراز» را نباید فقط از منظر «جدال سیاسیون» با هم دید بلکه «پنج ایرانی» پشت میزِ هیات مدیره هیچ شرکتی، نمی توانند سی سال بدون «فروپاشی هیات مدیره» با هم کار کنند.
✔️🔷سه- آقای دکتر فاضلی و سایر عزیزانی که دغدغه ایران دارند و امکان تکلم با نسل جوان را دارا هستند باید توضیح دهند که ما ایرانیان از زمان #مشروطه همیشه به دنبال تغییرات از سَمت حاکمیت و تغییرات در کیفیت حکمرانیها بوده ایم حال آنکه ما برای فردای ایران، به برادران خیامی ای نیازمندیم که چه حسن روحانی سر کار باشد و چه محمود احمدی نژاد، بلوغی در خود یافته اند که «مسائلشان» را "چندین دهه" خودشان، «میان خودشان» حل و فصل کنند و نه در مقابل #رسانه ها و یا در صحن #دادگاه و یا در انتشار کتاب الکترونیکی خاطرات سرافراز ها.
چیزی که مشابه اش، وقتی در توشیبا هم رخ داد، (دعوای رییس هیات مدیره و مدیرعامل) کمر غول الکترونیک توشیبا را شکست.
✔️🔷چهار- اینها را از سلیکون ولی می نویسم. جایی که محل «استارت آپ» ها و «شرکتهایی که از صفر شروع می کنند» محسوب می شود. در مقطع زمانی که بیش از دوازده هزار دانشجوی دکترای ایرانی در آمریکا مشغول به تحصیلند و هنوز وقتی با آنها صحبت می کنم، استوانه ذهنها بر این #باور استوار است که موفقیت استارت آپ، بستگی به «ایده» و «حامیان مالی» دارد حال آنکه موفقیتِ یک حرکتِ بزرگ صنعتی/مالی (و دوامش/استمرارش) بستگی به «سازگاری» بنیانگذارانش باهم دارد.
خداوند رحمت کند برادران خیامی را. به زمان خود، فرزندان برومندی بوده اند و به قدر وُسع، کوشیده اند؛ اما امید که آب و گِل ایران ما اگر برادران مشابهی می پروراند، برادران/رفقایی با قدرتِ همراهی #مستدام بیافریند. چیزی مشابه سومی تومو.
#محمدرضا_اسلامی
@solseghalam
(نقد یادداشت دکتر محمد فاضلی در دغدغه ایران)
🔹در هیاهوی اخبار ویروس #کرونا و التهاب ذهنی جامعه، یکی از ایرانیان ارزشمند (محمود خیامی)، روی در نقاب خاک کشید. خبرِ رفتن او، به رغم اخبار کرونا، در فضای شبکه های اجتماعی ایرانیان انعکاس یافت (انعکاسی شاید بیشتر از اخبار انتخابات مجلس، که به واسطه ماجراهای اخیر، بی سروصدا به حاشیه رفت).
🔹دکتر محمد فاضلی امروز در یادداشتی به معرفی کتاب «پیکان، سرنوشت ما» پرداخته و قسمت پایانیِ مقاله خود را به این جمله اختصاص داده است:
«همه ایرانیان کتابخوان، دانشجویان که دنبال امید و سخت کوشی و الگوی ایران دوستی می گردند، صنعتگران که می خواهند راه و رسم کسب و کار بیاموزند، و حتی "طالبان اخلاق" می توانند از این کتاب بسیار بیاموزند»
سوالی که اینجا مطرح است اینکه آیا واقعا باید برادران خیامی را (به شیوه های رایج این روزگار) ستود؟ یا اینکه در کنار این ستایش، از «نقطه ضعف کلیدی» آنها نباید غافل شد و باید علاوه بر «ذکر محاسن» آنها، به نقطه ضعف هم اشاره کرد؟
✔️🔷یک- برادران خیامی منشا آثار غیرقابل انکاری در ایران بوده اند. اما احمد و محمود در یک ویژگی، مشابهِ بسیاری دیگر از ایرانیان بوده اند و آن ویژگی تا پایان عمر با آنها همراه بود: «ناسازگاری ایرانی».
جدای از تحسین از برادران خیامی (که لازم و ضرور است) اما این دو برادر هم، همچون بسیاری دیگر از ایرانیان (و بر خلاف #ژاپنی ها) نتوانستند مسیر فعالیت اقتصادی/صنعتی را که «باهم شروع» کرده بودند، به پایان برسانند و این «جدایی» فراتر از مسایل دربار/انقلاب، آنچنان گریبان این دو را رها نکرد که حتی بعد از انقلاب و در روزگار غربت هم در «دو خاک جداگانه (در کانادا و فرانسه)» رحلِ اقامت افکندند و اجل، گریبان این دو صنعتگر را در حالی که گرفت که شرایطِ صعبِ بعد از انقلاب را هم نخواستند که با هم سپری کنند.
✔️🔷دو- بی گمان منظور از این نوشتار (صرفا) نقدِ این برادران ارجمند و گرانمایه نیست بلکه تاملی است در اظهار ستایشهای متداول پس از مرگ بزرگان.
ما امروز با نسل جوانی مواجه ایم که مسایل را قدری باهوشتر از نسل قبل درک و تحلیل می کند. این نسل، آموخته که به دنبال رشد از محل «شرکتهای دانش بنیان» و «استارت آپ» ها باشد و بیش از آنکه منتظر باشد «مسئولان» برایش کاری کنند، خودش آستین حرکت بالا بزند؛ اما فردا، سرنوشت چند فقره از استارت آپهای این روزها، همانندِ سرنوشت جدایی برادران خیامی خواهد شد؟
چند جوان ایرانی خواهند توانست بعد از ابداعِ یک ایده بکر و راه اندازی یک شرکت دانش بنیان و سوپر میلیاردر شدن، چهل سال با هم کار کنند؟ و بعد همچون سومی تومو یا پاناسونیک یا سونی یا تویوتا، نوادگانشان این شرکتها را بگردانند؟
نه برادران خیامی توانستند (چه در ایران و چه در غربت) و نه در چهل و یکسال گذشته ، کسی/کسانی این میزان از «همراهی» و «سازگاری» را از خود (در صنعت یا اقتصاد) نشان داده است.
پیشتر در شرح کتاب «محمد سرافراز» رئیس اسبق سازمان صداوسیما توضیح دادم که «کتاب سرافراز» را نباید فقط از منظر «جدال سیاسیون» با هم دید بلکه «پنج ایرانی» پشت میزِ هیات مدیره هیچ شرکتی، نمی توانند سی سال بدون «فروپاشی هیات مدیره» با هم کار کنند.
✔️🔷سه- آقای دکتر فاضلی و سایر عزیزانی که دغدغه ایران دارند و امکان تکلم با نسل جوان را دارا هستند باید توضیح دهند که ما ایرانیان از زمان #مشروطه همیشه به دنبال تغییرات از سَمت حاکمیت و تغییرات در کیفیت حکمرانیها بوده ایم حال آنکه ما برای فردای ایران، به برادران خیامی ای نیازمندیم که چه حسن روحانی سر کار باشد و چه محمود احمدی نژاد، بلوغی در خود یافته اند که «مسائلشان» را "چندین دهه" خودشان، «میان خودشان» حل و فصل کنند و نه در مقابل #رسانه ها و یا در صحن #دادگاه و یا در انتشار کتاب الکترونیکی خاطرات سرافراز ها.
چیزی که مشابه اش، وقتی در توشیبا هم رخ داد، (دعوای رییس هیات مدیره و مدیرعامل) کمر غول الکترونیک توشیبا را شکست.
✔️🔷چهار- اینها را از سلیکون ولی می نویسم. جایی که محل «استارت آپ» ها و «شرکتهایی که از صفر شروع می کنند» محسوب می شود. در مقطع زمانی که بیش از دوازده هزار دانشجوی دکترای ایرانی در آمریکا مشغول به تحصیلند و هنوز وقتی با آنها صحبت می کنم، استوانه ذهنها بر این #باور استوار است که موفقیت استارت آپ، بستگی به «ایده» و «حامیان مالی» دارد حال آنکه موفقیتِ یک حرکتِ بزرگ صنعتی/مالی (و دوامش/استمرارش) بستگی به «سازگاری» بنیانگذارانش باهم دارد.
خداوند رحمت کند برادران خیامی را. به زمان خود، فرزندان برومندی بوده اند و به قدر وُسع، کوشیده اند؛ اما امید که آب و گِل ایران ما اگر برادران مشابهی می پروراند، برادران/رفقایی با قدرتِ همراهی #مستدام بیافریند. چیزی مشابه سومی تومو.
#محمدرضا_اسلامی
@solseghalam
Instagram
دغدغه ایران
. ⭕ احمد و محمود خیامی بنیانگذاران شرکت ایران ناسیونال، تولیدکننده پیکان در ایران بودند. . ⭕ احمد خیامی سال 1379 و محمود خیامی امروز ده اسفند 1398 دار فانی را وداع گفتند. . ⭕ قبلا معرفی کتاب پیکان سرنوشت ما را که مبتنی بر خاطرات احمد خیامی است نوشته بودم.…
✍️سهند ایرانمهر، حسین دهباشی و وزیر بهداشت و معاونش
🔷 سهند ایرانمهر چند سال است که در عرصه کارهای قلمی فعال است و حضوری مستمر در عرصه نگارش دارد. هم طبع طنز دارد و هم وسعتِ مطالعات.
حسین دهباشی هم چندین سال است که در میخانه خدمت می کند به تعبیر حافظ. هم اهل قلم است، هم وسعت مطالعات تاریخی دارد و هم با اهالی وادی سیاست حشر و نشر دارد.
سهند ایرانمهر و حسین دهباشی، دو سه کلمه با هم "گفتگو" کرده اند و در عرض چند جمله، کارشان به فحش و فحش کشی کشیده و این به سابقه (شغلِ) پدر او اشاره کرده و آن به پدر(ان) و فرزندِ این اشاره کرده و... آنچنان به خدمتِ هم رسیده اند که گویی دو خصم کهَن به هم پریده اند. چه تلخ داستانی!
این هر دو، «اهل قلم» و اهل کتاب بوده/هستند (و حسب اتفاق هر دو «اهل قدرت» هم نیستند) اما در عرض یک «گفتگو» ی ساده، کارشان به چنان زد و خورد خشن و تُندی توئیتری/تلگرامی کشیده و چنان پنجه بر صورت یکدیگر کشیدند که به جز غصه و اندوه چیزی بر قلب انسان نمی نشیند.
🔷 دکتر محسن رنانی
دکتر رنانی مقاله ای دارد تحت عنوان: «ناتوانی در گفتگو، از امیرکبیر تا شیخ شجاع» و خلاصۀ کلامش در آن مقاله این است که: «یکی از اصلیترین مولفههای بلوغ عقلانی و روحی، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، "توانایی گفتگو" است». او پس از مروری تاریخی بر «مشکل» جاری در میان ما ایرانیان، توضیح می دهد که:
✔️امیر کبیر و ناصرالدین شاه مهارت گفتگو با یکدیگر نداشتند (ایکاش داشتند)؛
✔️محمدعلی شاه و مشروطه خواهان هم نتوانستند با یکدیگر گفتگو کنند و این دودمان قاجاران را درنوردید.
✔️رضاخان هم (با وجود خدماتی که به کشور کرد) گفتگو را نمیفهمید.
✔️رنانی می گوید: شاید اگر رضا شاه و #مدرس به عنوان رهبرِ اقلیت مجلس، مهارت گفتگو داشتند و به گونهای عقلانی با هم گفتگو کرده بودند، ایران مسیرِ دیگری را طی کرده بود.
✔️رنانی ادامه می دهد: اگر محمدرضا شاه و مصدق و یارانشان تواناییِ درانداختن گفتگوهایی عمیق و جدی و صریح و منصفانه "بین خودشان" را داشتند، راهکارهایی برای تفاهم پیدا می کردند.
✔️او سپس به داستان #مهندس_بازرگان و عزل بنی صدر اشاره می کند.
✔️رنانی در این بحث حتی به ماجرای عزل آیت الله منتظری هم اشاره می کند و تا داستان مناقشه 88 پیش می آید.
✔️این بحث در میان سلسله بحثهایی که دکتر رنانی طی این سالها طرح کرده، دیده/شنیده شد ولی شاید در مقایسه با سایر مباحث ایشان، کمتر جدی انگاشته شد.
با این عقبه، بازگردیم و نگاهی کنیم به دو فقره رویداد اخیر که در تناظر با بحث دکتر رنانی قرار دارد و در انبوه اخبار جاری گم خواهد شد:
🔷نمکی و ملک زاده
از سهند ایرانمهر و حسین دهباشی بگذریم و به فقره بعدی بپردازیم؛ گفتگوی معاون وزیر بهداشت با رفیق/رئیس سابقش. یک پزشک و یک داروساز، که حسب اتفاق هر دو سالها تجربه تخصصی و سالها فعالیتهای عالیِ علمی داشته اند. این دو در یک ویژگی دیگر هم مشترک هستند: در بحران #کرونا، هر دو متولّی مدیریت #سلامت کشور هستند.
این دو متخصص عالیرُتبه چنان عقیم از گفتگو «با یکدیگر» هستند که حرفهایشان به یکدیگر را «در رسانه» و «مقابل دیدگان مردم» می زنند. حرف نه! پنجه بر صورت هم می کشند.
🔷 از رنجی که می بریم
زمانی که در مدارس ابتدایی ژاپنی تدریس می کردم، مهمترین انگیزه از حضور در فضای مدرسه این بود که بفهمم آن #ژاپن رویایی و آرمانی (که می خواستیم اسلامی اش را بسازیم)، در مدارسش چه رخ می دهد که خروجیِ بخشِ صنعتش، می شود تویوتا و هوندا؟
گمانم آن بود که شاید «کودک ژاپنی» خیلی متفاوت با کودک ایرانی است. شگفت آنکه پس از چند ماه متوجه شدم که در سالهای نخست کودکی، تفاوتِ چندانی بین رفتارهای کودک ژاپنی با #کودک_ایرانی نیست. در هر کلاس، چند بچۀ شیطان و بازیگوش بودند. چند بچۀ گوشه گیر و ساکت هم بودند. نظم در مدرسه ژاپنی عالی است ولی مدارسِ منظم، در ایران هم کم نداریم. پس ماجرا چیست که در انتهای مسیر، خروجیِ ما آن می شود که دو پزشک عالیرتبه آنگونه با هم صحبت می کنند و دو روشنفکر اینگونه؟
🔷 تویوتا
از زمان #مشروطه تا به امروز، ما ایرانیان در تلاش و تکاپو برای اصلاح ساختارهای #حاکمیتی هستیم (که البته امر مثبتی است) ولی هر گونه ساختارِ حاکمیتی هم که برقرار شود تا زمانی که سطحِ گفتگو میان ما در حد نمکی و ملک زاده، دهباشی و ایرانمهر... است از میانِ ما «شرکت» بیرون نخواهد آمد. نامهایی همچون تویوتا، فیس بوک، اَپل، سونی و... نامهایی است که بر روی «شرکت» ها گذاشته شده و #شرکت، یعنی چند نفر «انسان» که می توانند سالها با هم #تولید_ثروت کنند و اختلافاتشان را با گفتگو حل کنند.
...
افسوس
مايی كه می خواستیم
زمین را
مهدِ مهربانی کنیم
خود نتوانستیم با هم مهربان باشیم!
#برتولت_برشت
t.iss.one/solesghalam
▪️▪️▪️
*خبرآنلاین مورخ ۵ دی ۱۳۹۹
🔷 سهند ایرانمهر چند سال است که در عرصه کارهای قلمی فعال است و حضوری مستمر در عرصه نگارش دارد. هم طبع طنز دارد و هم وسعتِ مطالعات.
حسین دهباشی هم چندین سال است که در میخانه خدمت می کند به تعبیر حافظ. هم اهل قلم است، هم وسعت مطالعات تاریخی دارد و هم با اهالی وادی سیاست حشر و نشر دارد.
سهند ایرانمهر و حسین دهباشی، دو سه کلمه با هم "گفتگو" کرده اند و در عرض چند جمله، کارشان به فحش و فحش کشی کشیده و این به سابقه (شغلِ) پدر او اشاره کرده و آن به پدر(ان) و فرزندِ این اشاره کرده و... آنچنان به خدمتِ هم رسیده اند که گویی دو خصم کهَن به هم پریده اند. چه تلخ داستانی!
این هر دو، «اهل قلم» و اهل کتاب بوده/هستند (و حسب اتفاق هر دو «اهل قدرت» هم نیستند) اما در عرض یک «گفتگو» ی ساده، کارشان به چنان زد و خورد خشن و تُندی توئیتری/تلگرامی کشیده و چنان پنجه بر صورت یکدیگر کشیدند که به جز غصه و اندوه چیزی بر قلب انسان نمی نشیند.
🔷 دکتر محسن رنانی
دکتر رنانی مقاله ای دارد تحت عنوان: «ناتوانی در گفتگو، از امیرکبیر تا شیخ شجاع» و خلاصۀ کلامش در آن مقاله این است که: «یکی از اصلیترین مولفههای بلوغ عقلانی و روحی، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، "توانایی گفتگو" است». او پس از مروری تاریخی بر «مشکل» جاری در میان ما ایرانیان، توضیح می دهد که:
✔️امیر کبیر و ناصرالدین شاه مهارت گفتگو با یکدیگر نداشتند (ایکاش داشتند)؛
✔️محمدعلی شاه و مشروطه خواهان هم نتوانستند با یکدیگر گفتگو کنند و این دودمان قاجاران را درنوردید.
✔️رضاخان هم (با وجود خدماتی که به کشور کرد) گفتگو را نمیفهمید.
✔️رنانی می گوید: شاید اگر رضا شاه و #مدرس به عنوان رهبرِ اقلیت مجلس، مهارت گفتگو داشتند و به گونهای عقلانی با هم گفتگو کرده بودند، ایران مسیرِ دیگری را طی کرده بود.
✔️رنانی ادامه می دهد: اگر محمدرضا شاه و مصدق و یارانشان تواناییِ درانداختن گفتگوهایی عمیق و جدی و صریح و منصفانه "بین خودشان" را داشتند، راهکارهایی برای تفاهم پیدا می کردند.
✔️او سپس به داستان #مهندس_بازرگان و عزل بنی صدر اشاره می کند.
✔️رنانی در این بحث حتی به ماجرای عزل آیت الله منتظری هم اشاره می کند و تا داستان مناقشه 88 پیش می آید.
✔️این بحث در میان سلسله بحثهایی که دکتر رنانی طی این سالها طرح کرده، دیده/شنیده شد ولی شاید در مقایسه با سایر مباحث ایشان، کمتر جدی انگاشته شد.
با این عقبه، بازگردیم و نگاهی کنیم به دو فقره رویداد اخیر که در تناظر با بحث دکتر رنانی قرار دارد و در انبوه اخبار جاری گم خواهد شد:
🔷نمکی و ملک زاده
از سهند ایرانمهر و حسین دهباشی بگذریم و به فقره بعدی بپردازیم؛ گفتگوی معاون وزیر بهداشت با رفیق/رئیس سابقش. یک پزشک و یک داروساز، که حسب اتفاق هر دو سالها تجربه تخصصی و سالها فعالیتهای عالیِ علمی داشته اند. این دو در یک ویژگی دیگر هم مشترک هستند: در بحران #کرونا، هر دو متولّی مدیریت #سلامت کشور هستند.
این دو متخصص عالیرُتبه چنان عقیم از گفتگو «با یکدیگر» هستند که حرفهایشان به یکدیگر را «در رسانه» و «مقابل دیدگان مردم» می زنند. حرف نه! پنجه بر صورت هم می کشند.
🔷 از رنجی که می بریم
زمانی که در مدارس ابتدایی ژاپنی تدریس می کردم، مهمترین انگیزه از حضور در فضای مدرسه این بود که بفهمم آن #ژاپن رویایی و آرمانی (که می خواستیم اسلامی اش را بسازیم)، در مدارسش چه رخ می دهد که خروجیِ بخشِ صنعتش، می شود تویوتا و هوندا؟
گمانم آن بود که شاید «کودک ژاپنی» خیلی متفاوت با کودک ایرانی است. شگفت آنکه پس از چند ماه متوجه شدم که در سالهای نخست کودکی، تفاوتِ چندانی بین رفتارهای کودک ژاپنی با #کودک_ایرانی نیست. در هر کلاس، چند بچۀ شیطان و بازیگوش بودند. چند بچۀ گوشه گیر و ساکت هم بودند. نظم در مدرسه ژاپنی عالی است ولی مدارسِ منظم، در ایران هم کم نداریم. پس ماجرا چیست که در انتهای مسیر، خروجیِ ما آن می شود که دو پزشک عالیرتبه آنگونه با هم صحبت می کنند و دو روشنفکر اینگونه؟
🔷 تویوتا
از زمان #مشروطه تا به امروز، ما ایرانیان در تلاش و تکاپو برای اصلاح ساختارهای #حاکمیتی هستیم (که البته امر مثبتی است) ولی هر گونه ساختارِ حاکمیتی هم که برقرار شود تا زمانی که سطحِ گفتگو میان ما در حد نمکی و ملک زاده، دهباشی و ایرانمهر... است از میانِ ما «شرکت» بیرون نخواهد آمد. نامهایی همچون تویوتا، فیس بوک، اَپل، سونی و... نامهایی است که بر روی «شرکت» ها گذاشته شده و #شرکت، یعنی چند نفر «انسان» که می توانند سالها با هم #تولید_ثروت کنند و اختلافاتشان را با گفتگو حل کنند.
...
افسوس
مايی كه می خواستیم
زمین را
مهدِ مهربانی کنیم
خود نتوانستیم با هم مهربان باشیم!
#برتولت_برشت
t.iss.one/solesghalam
▪️▪️▪️
*خبرآنلاین مورخ ۵ دی ۱۳۹۹