ارزیابی شتابزده
13.8K subscribers
897 photos
302 videos
33 files
848 links
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
Download Telegram
✍️ درباره کانال شخصی حمید بقایی


🔷 تصوّر کنید که برای سفرِ شمال، همراه با خانواده ای شده اید که از شما خواسته اند در این سفر با آنها همراه شوید و لذت ببرید.
وقتی که در ماشینِ آنها می نشینید و مدتی از شروع سفر می گذرد، شوربختانه می بینید که اعضایِ این خانواده پیوسته باهمدیگر در حال جَدل لفظی و بگو مگو هستند.

لذت از مناظر سفر پیش کش، شما همراه با گروهی شده اید که پیوسته و بی وقفه، جدل از یکی به دیگری در حالِ گردش است.

🔴 تصویرِ فوق از کانالِ آقای حمید بقایی (و تصاویر قبل تر از آن نیز) نمونه جَدل ها و منازعات بین حلقه «پیرامونِ آقای احمدی نژاد» است که روزی روزگاری، همه مدیرانِ کشور تا قبل از خود را، ناشایست و بی کفایت قلمداد می کردند. حال این گروه، "همزمان" که در موضعِ انتقاد از همه گروههای سیاسی نشسته است، شروع به منازعات درونی نیز نموده است.

🔵درفیلمِ از زندان آزاد شدنِ آقای بقایی، و استقبال شکوهمندانه آقایان مشایی و احمدی نژاد از ایشان، شاهد بودیم که بسیاری از یارانِ دستِ راست و چپ احمدی نژاد همچون سعیدلو، علی آبادی، غلامحسین الهام، کلهر، محمدعلی رامین، علی نیکزاد، محمدرضا رحیمی و... حضور نداشتند. نشانی بود از انشقاق در میان گروهی، که روزگاری همه گروههایِ دیگر را فاسد و بی کفایت خطاب می کردند و در اندیشه «مدیریت جهان» بودند.


🔷مسئلۀ تیم آقای احمدی نژاد این نیست که امروز، اُپوزیسون نظام شده است. مسئله این تیم این نیست که دیروز پیام رسان پیامِ انقلاب درمجامع جهانی بود و امروز در سمت دیگری از ماجرا ایستاده اند. مسئله تیمِ همراه آقای احمدی نژاد یک معضلِ اخلاقی میانِ ما ایرانیان است که شوربختانه تجلّیِ این ضعف را باید در اینها به نظاره بنشینیم: گروهی که با هیچ کس و هیچ گروهی سازگاری ندارند و همزمان، خودشان با خود هم سازگاری ندارند.

- گروهی که یکسره به تمامِ گروه های سیاسی حاضر در عرصه سیاست کشور دشنام «می داد/می دهد»، و همزمان به اعضایِ خود هم دشنام می دهد.

- گروهی که دیروز ادعای مدیریت جهان را داشت، و امروز نه تنها منتقدِ کشورِ خود، که دشنام دهنده به اعضایِ خود است.

🔴هبذا این چه جنس رفتاری است که نه با بیگانه سرسازگاری دارد و نه با خودی؟
کشورهای دیگر را، امپریالیسم می نامد و هم میهنان وحتی «رفقا» را اینگونه، می نوازد.

مهرورزی از این قماش که هرکس تا هرروزی که «رفیقِ من» است، مصون از زبانِ گزندۀ من است و از روزی که از سمتِ انرژی مغناطیسی من خارج شد، مستحقِ دشنام.

جنسِ تصاویری که طرفدارانِ "بهار" برایِ رفقایِ سابق خود انتخاب می کند را در این کانال ببینید.

🔵امروز دشنام دادن های اعضایِ این گروه به همدیگر، حکایت همان خانواده ای است که در یک ماشین نشسته اند و پیوسته درطولِ مسیرِ سفر، باهم به مشاجره مشغولند.

آنچه امروز بر سرِ اعضایِ این گروه می رود، اتفاق مبارکی نیست. خوشحال نیستیم از دیدن این پست های حمیدبقایی. اینها تجلّیِ یک ضعفِ اخلاقی و پرخاشگری جدی است که باید آن را فراتر از احمدی نژاد و یارانش دید. تجلی یک باهم ناسازگاری تاریخی و تلخ.

در کشوری که در آن شرکت، و شراکت، و همراهیِ "مستدام" شکل نمی گیرد. جایی که در آن هیچ شرکت "اُوبایاشی" با عمرِ بیش از صدسال، وجودندارد.

* *
📌پی نوشت: یک مثال تلخ دیگر را در این ماجرا با هم مرور کنیم. در سال 88، یکی از تصمیماتِ این گروه این بود که برای استانِ پهناوری مثل فارس، استانداری که متولد 1358بود و در آنزمان سی ساله محسوب می شد (احمدزاده کرمانی) را انتخاب کرد. در جلسه معارفه استاندارِ سی ساله، وزیر کشورِ وقت گفت: حضرت پیامبر هم به جوانان مسئولیت میداد و "اسامه" نمونه تصمیمات حضرت محمد بود. جوانِ منتخب به استانداری، در همان نشستِ معارفه، در سخنرانی مراسم معارفه اش، گفت که «دورانِ مدیریتِ من»، دورانِ تربیتِ مدیر برایِ #ژاپن، #چین و #آمریکا خواهد بود (سیرِ واژگان را ببینید!). همین استاندارِ جوان (که تلویحاً با اسامه بن زید مقایسه شده بود) پس از اینکه در فارس با همه درافتاد، احمدی نژاد او را از استانداری برداشت و (با ارتقاء مقام) به ریاست سازمان میراث فرهنگی (جایگزین بقايى) در سِمتِ "معاون رئیس جمهور" منسوب کرد. در کمتر از یکسال، میانِ همین افراد درگیری اتفاق افتاد و "اسامه" ای که می خواست برای چین، ژاپن و آمریکا مدیر تربیت کند، برکنار شد.

رشته این #ناسازگاری را کمی دنبال کنیم. احمدزاده کرمانی درسال 92 با حضور در ساختمان وزارت کشور برای کاندیداتوری در انتخابات یازدهمین دوره ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کرد. یعنی آنها که چندصباحی با دوستانِ خود هم توانِ سازگاری ندارند، مدّعایِ ساختن و اداره امور مُلک و دنیا را درسر می پرورانند.
این تنها مختصِ احمدی نژاد و یارانش نیست. ماجرا جدی تر و تلخ تر از آنچه که می نماید، در میانه برقرار است.

#بقایی
#اوبایاشی
https://t.iss.one/solseghalam
✍️درباره «رابطه» جناب خان و خندوانه
(و از رنجی که می بریم)

🖊محمدرضا اسلامی

🔷ماجرای نوشتن نام «وریا» در برنامه خندوانه و سپس تبدیل شدن به «وحید» را همه شنیدیم. همچون سایر مسایلِ (تلخ) سیاسی، دربارۀ این ماجرا هم حرفها و حدیثهای زیادی گفته شد؛ تا آنجا که رامبد جوان هم ویدئویی ضبط کرد و با چهره ای خسته و کلافه چند جمله ای گفت (که نمی دانم فایده ای داشت یا خیر). شبکه نسیم هم بیانیه ای داد... و صداپیشه جناب خان (محمد بحرانی) هم در صفحه شخصی اش چند سطری نوشت.

🔷تا اینجای ماجرا، اتفاقی است مثل سایر اتفاقات که در رگبارِ اخبارِ بد این روزها می آید و می رود.

اما بر این خبر، تاملی لازم است. لحظه ای توقف و دوباره خواندنِ این ماجرا اهمیت دارد. ذکر این چند مورد در شرح رنجی که می بریم ضروری است:

1️⃣ فارغ از تمام مسائل سیاسی جاری در کشور، مساله اصلی در این ماجرا، شکنندگی و ترد بودن رابطه محمد بحرانی و رامبد جوان است. فارغ از تمام منازعه های بی پایان در این سرزمین، دو هنرمند که مدتهای طولانی با هم «کار» کرده اند و با هم «تولید» کرده اند پس از انبوهی کار و رفاقت و خنده و... رابطه شان چنان شکننده است که ممکن است بر سر یک ماجرای «وریا و وحید» هوا بشود.

2️⃣ جناب خان و رامبد جوان مساله اصلی نیستند. مساله اصلی در این آب و خاک، چراییِ «شکل نگرفتنِ» روابط انسانی «پایدار» است. شرکت اوبایاشی ژاپن صد و چهل سال پیش تشکیل شد. سه بنیانگذار اصلی این شرکت پنجاه سال با هم کار کردند. ۵۰ سال! پس از آن فرزندان آنها هم پنجاه سالِ دیگر با هم کار کردند. پس از آن «فرزندانِ فرزندانِ» آنها هم با هم چهل سال کار کرده اند (و می کنند) و این وسط بر سر یک ماجرای «وحید و وریا» رابطۀ چندده ساله به هوا نمی‌رود. فکانت هباءً مُنبثاً نمی شود. حکومتها و سیاستمداران در #ژاپن آمدند و رفتند ولی روابط پایدار انسانی در #اوبایاشی، باقی مانده (و بزرگترین پروژه های سازه ای ژاپن را طراحی و اجرا می کند)

3️⃣ جناب خان یکی از موفق ترین «تولّدهای» یک کارکتر هنری بود. جناب خان، و طنین حنجره اش گرمای جنوب بود و طنز شیراز و نمک بوشهر... جناب خان متولد شد و نضج گرفت و اعضای این تیم هنری توانستند «تولید» کنند. اما امروز بر سر یک ماجرای وحید و وریا، صداپیشۀ جناب خان طوری از خداحافظی (و ابهام در ادامه رابطه) سخن می گوید که انگار نه انگار اساسا رفاقتی در کار بوده است.

4️⃣ بحث، بر سر دفاع/حمایت از رامبد نیست. کار رامبد یک کار صد در صد غلط بود. بحث بر سر موضوعی فراتر از مباحث سیاسی و حاکمیتی است. بحث این نیست که کدام یک از این دو نفر هنرمندِ حکومتی و کدام یک هنرمندِ مردمی است؟ بحث بر سر این است که یک «رابطه» عمیق میانِ این 2 شکل نگرفته (بعد از اینهمه تولید و خنده و کار و زحمت و رفاقت و...)

بحث فقط بر سر جناب خان و رامبد نیست. بحث بر سر این است که چه سِری و چه رازی در این آب و خاک هست که ریشۀ روابط اینقدر سُست و ناپایدار است. در ژاپن هم حکومتها و ژنرالها آمدند و رفتند. آن حاکمانی که کشور را به #جنگ_جهانی «ترغیب» می کردند آمدند و آن حاکمان که بخاطر جنگ عذر خواستند هم آمدند و رفتند «ولی» آن آقای ماتسوشیتا که در یک خانۀ کوچک، یک اتاقش را به کار «سیم کشی» اختصاص داد و با کمک زن و برادر زنش شرکت «پاناسونیک» را براه انداخت، چه قبل از جنگ جهانی و چه بعد از جنگ، شرکتش بر سر اختلاف با زن و برادر زنش منحل نشد!

«ماتسوشیتا» توانست که یک کارگاه سیم کشی را به هفده کارخانه و صدها مرکز اختراعات و امپراطوری #پاناسونیک تبدیل کند و تا آخرین روز عمر، رفاقتش با رفقایش برقرار ماند. و چرا دور می رویم؟ در همین سالهای اخیر، زاگربرگ یک ایدۀ سوخته دربارۀ وب سایت اینترنتی به اسم فیس بوک را با تیم همراهش به امپراطوری «متا» تبدیل کرد و در میانه این مسیر، ترامپی هم آمد و رفت، ولی تیم همکاران از هم نپُکید. این چه سرّ و رمزی است در این سرزمین که هیچ رابطه ای در هنر، در صنعت و در تجارت «ماندگار» نیست؟ کدام شرکت و شراکتِ ایرانی هست که عمری فراتر از 50 سال پیدا کرده باشد؟ کدام پنج برادرِ صنعتگر اصفهانی یا کدام سه برادر کاسبِ شیرازی بوده اند که فارغ از ماجرای حکومتها توانسته باشند رفاقت و برادری را پنجاه سال حفظ کنند و «با هم» تولیدی را «ایجاد» و سپس «حفظ» کرده باشند.
هیچ.

از احمدی نژاد و رفقایش در علم و صنعت بگیریم (که تا کنون هریک صدبار از دیگری تبری جسته) و به عقب برویم تا برادران خیامی که #ایران_خودرو را ایجاد کردند و بلافاصله (با هم اختلاف پیدا کردند و) از هم جدا شدند، تاریخ «روابط انسانیِ» ما ایرانیان، تاریخِ گسستن است. نه پیوستن.

5️⃣ امروز گسستن جناب خان و محمد بحرانی از شاه حسینی و خندوانه و رامبد… همان زهری است که در کام جان ماست.

«عدم استمرار» در یک رابطه با وجودِ انبوهی همکاری و «تولید».
t.iss.one/solseghalam