مصاحبه با ئاکو جلیلیان 1.pdf
5.3 MB
📌 گفت و گوی #فیض_الله_پیری با #ئاکوجلیلیان نویسنده فرهنگ #کوردیکا / #بخش_اول pdf
اختصاصی هفته نامه سیروان ۲۶ آبان ۹۷
@sirwan_weekly
اختصاصی هفته نامه سیروان ۲۶ آبان ۹۷
@sirwan_weekly
#اختصاصی_سیروان
🔹اولويت دموكراسي بر فدراليسم و خودمختاری/ تحلیلی بر سخنرانی #عبدالله_رمضانزاده در #بنیاد_باران
✍️ #صلاحالدين_خديو
#بخش_اول
📌 فكر میكنم اعلام موضع راجع به اين سه موضوع (دموكراسی اجماعی و فدراليسم و خودمختاری فرهنگی) بيشتر يك بحث عينی و غيرانضمامی است. البته دكتر رمضانزاده باتوجه به اينكه خودش در اين زمينه كار علمی انجام داده و مدتی كه در زندان بود، كتاب خوبي با عنوان "منازعات قومی" منتشر كرد و تحصيلاتشان هم در همين زمينه است، اشرافيت خيلی خوبی به موضوع دارند. بنابراين بحثی كه ارائه كردهاند، در چارچوب همان نگاه است. اما مشخصا بحث را روي ايران متمركز نكرده است. تصور ميکنم اگر به شيوهای انضمامی روي ايران تمركز كنيم، حتما تفاوتهای زيادی دارد. در حقيقت وقتی امروز در ايران، هركدام از بحثهاي سه گانه مطرح شده که ممكن است اساسا قابل طرح هم نباشد، بايد بگويم كه گام اول که اعطای حقوق شهروندی برابر است، برداشته نشده است.
📌 شعار دموكراسی براي ايران و خودمختاری براي كردستان را _ اگر ريشه يابی كنيم _ که كردهای عراق البته ابتدا آن را مطرح كردند. اگر هم بيشتر به عمق اين شعار بنگريم، واقعا طنینی ماركسيستي دارد. اين شعار كه در دهههاي ۵۰_۶۰ ميلادی به ويژه بر بخشی از جهان سوم خیلی سايه انداخته بود، در آغاز در احزاب كمونيستی فورموله شد. آنها نگاهشان بيشتر به الگوی تجربه اتحاد جماهير شوروی بود. آنجا در غياب دموكراسی، ۱۵ جمهوری كه به ظاهر مستقل بودند، اتحادیهای علی الظاهر داوطلبانه، به نام اتحاد جماهير شوروی را تشکل میدادند. چند منطقه خودمختار هم در اين اتحاديه بود. در واقع اين الگو نيم نگاهی به نظريه لنينی #حق_تعيين_سرنوشت را داشت. من وارد عمق این موضوع نمیشوم، اما فرم شعار، هنوز هم شیوهای امروزی و به گونه ای روزامد شده به كار ما میآيد، نه به آن تعبيری كه آنها میگفتند؛ منظور آنها از دمکراسی، دموكراسی سوسیالیستی یا همان دیکتاتوری پرولتاریا بود که فرم سیاسی نظام تک حزبی از آن درآمده بود. دموکراسی به مفهوم امروز که گونههای دموکراسی انتخاباتی، لیبرال، نمايندگی و ... مطرح است؛ به ويژه در بحثهای چند فرهنگ گرایی شرط لازمه است.
📌 هدف من [از اینمقدمه] اين بود كه بگویم در جامعهای كه حقوق شهروندی هنوز به صورت كامل تثبيت نشده و نهادهای جاگیر سیاسی وجود ندارند، چگونه ميتوان از فدراليسم اقتصادی سخن گفت؟! همين مثالی كه آقای رمضانزاده در در خصوص۸ استان محروم و برنامه ریزی خاتمی برای جهش توسعه ای آنها مطرح كردهاند. اين حتما ایده خوبی است اما همان گونه كه ايشان گفتهاند، وقتی رييسجمهور تغيير ميكند، همه چيز به حالت اول بازميگردد.
📌 يا بحث خودمختاری فرهنگی ممكن است در استانی مانند آذربايجان غربی با چالشهای اساسی مواجه شود. چرا که قبل از آن لازم است هر یک از کردها، ترکها، آشوریها و ارمنیها در ساخت قدرت در جایگاهی برابر قرار گیرند. تا فرادستان و فرودستان در استان به صورت برابر كنار هم نشینند و مسئله حل نشده باقی بماند، طرح و اجرای مسئله، اثر عكس دارد. ممكن است در جنوب استان خیلی اين گونه نباشد، اما در مركز و شمال استان مشكلات زيادی به وجود میآيد و کسی هم پاسخگو نباشد.
📌 آنچه امروز در موضوع مطالعات چند فرهنگ گرایی در غرب، مطرح است و دكتر رمضانزاده چندان به آن نپرداختهاند، اين است كه در غرب در پروسهای ۲۰۰ ساله كه معادل بلوغ و تكامل دموكراسی است، در آغاز يك سياست شهروندی ريشهدار را تثبيت كردند. سپس سراغ مسئله هویت های متفاوت جمعی رفتند و اینكه شهروندان ممكن است هويت جداگاه با هویت رسمی مانند شاخصه های قومی و مذهبی و زبانی هم داشته باشند و تشخيص اين مسئله را بايد از خودشان پرسيد. سپس تحقيق كردند كه فرهنگهای جمعی را كه در فرهنگ رسمی جامعه جايگاهی ندارند، به رسميت بشناسند. بحث چند فرهنگ گرايی امروز در غرب و کشوری مثل كانادا ، اين گونه به متن جامعه آمد.
📌 اما ما در اين داستان خيلی [از موضوع] دور هستيم و در حالیکه گام اول را برنداشته ایم نمیتوانیم گام دوم را برداریم. هر چند فکر می کنم عطف به پیشینه تاریخی مان و سنت سهله و سمحه ای که از دیرباز در این سرزمین بوده، گام دوم را آسانتر از خیلی کشورها می توانیم بر داریم. منتها مشروط به آنکه قدم اول که شرط لازمه است، طی شود. چرا که در مطالعات چند فرهنگ گرايي در همین كشورهاي غربی، در حوزه نظری خيلي به تجربه امپراطوریهای اتريش ـ مجار و عثمانی ارجاع داده میشود كه جوامعی به لحاظ مذهبی و قومی متنوع بودند.
#بخش_دوم 👇
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
🔹اولويت دموكراسي بر فدراليسم و خودمختاری/ تحلیلی بر سخنرانی #عبدالله_رمضانزاده در #بنیاد_باران
✍️ #صلاحالدين_خديو
#بخش_اول
📌 فكر میكنم اعلام موضع راجع به اين سه موضوع (دموكراسی اجماعی و فدراليسم و خودمختاری فرهنگی) بيشتر يك بحث عينی و غيرانضمامی است. البته دكتر رمضانزاده باتوجه به اينكه خودش در اين زمينه كار علمی انجام داده و مدتی كه در زندان بود، كتاب خوبي با عنوان "منازعات قومی" منتشر كرد و تحصيلاتشان هم در همين زمينه است، اشرافيت خيلی خوبی به موضوع دارند. بنابراين بحثی كه ارائه كردهاند، در چارچوب همان نگاه است. اما مشخصا بحث را روي ايران متمركز نكرده است. تصور ميکنم اگر به شيوهای انضمامی روي ايران تمركز كنيم، حتما تفاوتهای زيادی دارد. در حقيقت وقتی امروز در ايران، هركدام از بحثهاي سه گانه مطرح شده که ممكن است اساسا قابل طرح هم نباشد، بايد بگويم كه گام اول که اعطای حقوق شهروندی برابر است، برداشته نشده است.
📌 شعار دموكراسی براي ايران و خودمختاری براي كردستان را _ اگر ريشه يابی كنيم _ که كردهای عراق البته ابتدا آن را مطرح كردند. اگر هم بيشتر به عمق اين شعار بنگريم، واقعا طنینی ماركسيستي دارد. اين شعار كه در دهههاي ۵۰_۶۰ ميلادی به ويژه بر بخشی از جهان سوم خیلی سايه انداخته بود، در آغاز در احزاب كمونيستی فورموله شد. آنها نگاهشان بيشتر به الگوی تجربه اتحاد جماهير شوروی بود. آنجا در غياب دموكراسی، ۱۵ جمهوری كه به ظاهر مستقل بودند، اتحادیهای علی الظاهر داوطلبانه، به نام اتحاد جماهير شوروی را تشکل میدادند. چند منطقه خودمختار هم در اين اتحاديه بود. در واقع اين الگو نيم نگاهی به نظريه لنينی #حق_تعيين_سرنوشت را داشت. من وارد عمق این موضوع نمیشوم، اما فرم شعار، هنوز هم شیوهای امروزی و به گونه ای روزامد شده به كار ما میآيد، نه به آن تعبيری كه آنها میگفتند؛ منظور آنها از دمکراسی، دموكراسی سوسیالیستی یا همان دیکتاتوری پرولتاریا بود که فرم سیاسی نظام تک حزبی از آن درآمده بود. دموکراسی به مفهوم امروز که گونههای دموکراسی انتخاباتی، لیبرال، نمايندگی و ... مطرح است؛ به ويژه در بحثهای چند فرهنگ گرایی شرط لازمه است.
📌 هدف من [از اینمقدمه] اين بود كه بگویم در جامعهای كه حقوق شهروندی هنوز به صورت كامل تثبيت نشده و نهادهای جاگیر سیاسی وجود ندارند، چگونه ميتوان از فدراليسم اقتصادی سخن گفت؟! همين مثالی كه آقای رمضانزاده در در خصوص۸ استان محروم و برنامه ریزی خاتمی برای جهش توسعه ای آنها مطرح كردهاند. اين حتما ایده خوبی است اما همان گونه كه ايشان گفتهاند، وقتی رييسجمهور تغيير ميكند، همه چيز به حالت اول بازميگردد.
📌 يا بحث خودمختاری فرهنگی ممكن است در استانی مانند آذربايجان غربی با چالشهای اساسی مواجه شود. چرا که قبل از آن لازم است هر یک از کردها، ترکها، آشوریها و ارمنیها در ساخت قدرت در جایگاهی برابر قرار گیرند. تا فرادستان و فرودستان در استان به صورت برابر كنار هم نشینند و مسئله حل نشده باقی بماند، طرح و اجرای مسئله، اثر عكس دارد. ممكن است در جنوب استان خیلی اين گونه نباشد، اما در مركز و شمال استان مشكلات زيادی به وجود میآيد و کسی هم پاسخگو نباشد.
📌 آنچه امروز در موضوع مطالعات چند فرهنگ گرایی در غرب، مطرح است و دكتر رمضانزاده چندان به آن نپرداختهاند، اين است كه در غرب در پروسهای ۲۰۰ ساله كه معادل بلوغ و تكامل دموكراسی است، در آغاز يك سياست شهروندی ريشهدار را تثبيت كردند. سپس سراغ مسئله هویت های متفاوت جمعی رفتند و اینكه شهروندان ممكن است هويت جداگاه با هویت رسمی مانند شاخصه های قومی و مذهبی و زبانی هم داشته باشند و تشخيص اين مسئله را بايد از خودشان پرسيد. سپس تحقيق كردند كه فرهنگهای جمعی را كه در فرهنگ رسمی جامعه جايگاهی ندارند، به رسميت بشناسند. بحث چند فرهنگ گرايی امروز در غرب و کشوری مثل كانادا ، اين گونه به متن جامعه آمد.
📌 اما ما در اين داستان خيلی [از موضوع] دور هستيم و در حالیکه گام اول را برنداشته ایم نمیتوانیم گام دوم را برداریم. هر چند فکر می کنم عطف به پیشینه تاریخی مان و سنت سهله و سمحه ای که از دیرباز در این سرزمین بوده، گام دوم را آسانتر از خیلی کشورها می توانیم بر داریم. منتها مشروط به آنکه قدم اول که شرط لازمه است، طی شود. چرا که در مطالعات چند فرهنگ گرايي در همین كشورهاي غربی، در حوزه نظری خيلي به تجربه امپراطوریهای اتريش ـ مجار و عثمانی ارجاع داده میشود كه جوامعی به لحاظ مذهبی و قومی متنوع بودند.
#بخش_دوم 👇
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
🔹️آسوده بخوابید تبعیضِ مثبت در راه است!
✍ #فرهاد_امینپور
#بخش_اول
📌سردبیر محترم هفتهنامهی سیروان از من خواست تا دربارهی اظهارنظر آقایان دکتر #عبدالله_رمضانزاده دبیر دولتِ اسبق و #عبدالکریم_حسینزاده نمایندهی نقده و اشنویه در مجلس درخصوص ضرورت اعمال «تبعیض مثبت» از سوی حاکمیت برای کُردها که ظاهراً پس از مرگ دردناکِ دو نوجوان کولبر مریوانی ایراد نمودهاند، یک یادداشت کوتاه بنویسم. علیرغم اینکه علاقهای به نقد اظهارنظرهایی از این جنس ندارم، به دلیل جلوگیری از برداشت اشتباه مخاطبان از این مفهوم، آنهم در وضعیت کنونی، این درخواست را پذیرفتم.
📌اگر بهطور خلاصه تبعیضِ مثبت را به معنی در پیشگرفتنِ سیاستها و روشهایی برای اصلاح رویههای تبعیضآمیز در برابر اقلیتهای نژادی، دینی، زبانی، جنسیتی و... در نظر بگیریم که در گذشته، از برخی یا بسیاری مزایا و حقوق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بیبهره شدهاند و این امر را در قوانین اساسی یا عادی و نظام اجرایی و قضایی جامعه اعمال نماییم، باید گفت که پیششرط تحقق این امر، وجود بسترها و مناسبات دمکراتیک است. با وجود بسترهای حقوقی، سیاسی و فرهنگیِ مبتنی بر تبعیض در یک جامعه، سخن گفتن از تبعیضِ مثبت، قبل از هر چیز به یک شوخی یا یک شعار تبلیغاتی شباهت دارد. وقتی در یک جامعه، ساختارهای سیاسی، حقوقی و فرهنگیِ تبعیض، به پشتوانهی تراوشات ایدئولوژیک، مُدام در حال بازتولید و تقویت یکدیگر هستند، چگونه میتوان مدعی شد یا انتظار داشت که دولت یا حاکمیت در جهت رفع نابرابریهای گذشته از طریق اعمال «تبعیضِ مثبت» گام بردارد؟! بهعبارت دیگر تنها در صورتی که در یک جامعه، مکانیزمهای حقوقی و سیاسیِ تبعیض، عملاً از کار افتاده باشند، آن جامعه در موقعیتی قرار گرفته است که میتواند نسبت به جبران عقبماندگیهای گذشته که میتوانند دلایل نژادی، مذهبی، زبانی، جنسیتی و... داشته باشند اقدام نماید.
📌 همچنانکه شرط اول ترک اعتیاد برای یک فرد معتاد، اقرار به معتاد بودن و یادآوریِ مداوم آن است، شرط اول رفع تبعیض در یک جامعه نیز، اعتراف نظام سیاسی به وجود تبعیض در آن جامعه است. وقتی یک معتاد نمیپذیرد که اعتیاد دارد چگونه میتوان او را در مسیر درمان یا ترک قرار داد؟! اکنون نیز نظام سیاسی، وجود هیچگونه تبعیض ساختاری یا قانونی، نسبت به اقلیتهای قومی، مذهبی و... را نمیپذیرد و اتفاقاً نسبت به استفاده از چنین اصطلاحاتی بهشدت حساس است.
📌 البته این موضوع به این معنی نیست که «توسعهی دمکراسی» و «رفع تبعیض» دو مقولهی کاملاً متفاوت از یکدیگراند. مطمئناً چنین مفاهیم و وضعیتهایی متناظراند و در بسیاری از موارد، حتی میتوانند اصطلاحاتی مشترک برای توصیف و توضیح یک وضعیت باشند. مثلاً میتوان گفت یک جامعهی دمکراتیک میتواند به معنی یک جامعهی بدون تبعیض باشد، یا در جامعهای که تبعیض وجود ندارد میتوان نسبت بهوجود مناسبات دمکراتیک اطمینان داشت. بهعبارت دیگر تلاش برای رفع تبعیض، همزمان بهمعنی تلاش برای ایجاد مناسبات دمکراتیک در یک جامعه نیز هست. اما «تبعیضِ مثبت» مقولهای فراتر از چنین نسبتهایی است و به نوعی در طول هرکدام از این مفاهیم یا وضعیتها قرار میگیرد.
📌 بهعنوان مثال در سال 1975 در ایالات متحدهی آمریکا که بهنوعی خاستگاه این مفهوم نیز هست، سیاهان دوازده درصد از کل جمعیت را تشکیل میدادند اما تنها دو درصد از پزشکانِ این کشور سیاهپوست بودند. بر این اساس دانشکدهی پزشکی کالیفرنیا در راستای اجرای برنامهی تبعیضِ مثبت، رویهی پذیرش دانشجو را تغییر داده و از هر یکصد پذیرش، شانزده مورد را به سیاهپوستان اختصاص داد. این رویداد بر اساس پیشزمینهها و بسترهایی تحقق یافت که اهم آن، وجود سازوکارهای دمکراتیک برای فعالیتهای سیاسیِ مبتنی بر رفع تبعیض بود. یعنی فعالینِ مبارزه با تبعیض نژادی در اوایل دههی 1950 ایدهی تبعیض مثبت را تبیین و ارائه نمودند و سرانجام تلاش آنان با اعلام «تبعیضِ مثبت» در قانون اساسی از سوی دیوان عالی فدرال در سال 1973 به نتیجه رسید. یعنی زمانیکه دانشگاه کالیفرنیا سهمیهای 16 درصدی به سیاهان اختصاص داد، هیچ مانع ساختاری برای حضور آنان در رشتهی پزشکی وجود نداشت اما چون بهدلیل نابرابریهای گذشته، سیاهان از امکان و توان کافی یا مساوی برای دستیابی به چنین جایگاهی برخوردار نبودند، دانشگاه برای جبران این ناتوانی، درصدی بالاتر از استحقاقِ اکستابیشان را به آنان اختصاص داد.
#سیروان_تحلیلگر_رویدادها
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
✍ #فرهاد_امینپور
#بخش_اول
📌سردبیر محترم هفتهنامهی سیروان از من خواست تا دربارهی اظهارنظر آقایان دکتر #عبدالله_رمضانزاده دبیر دولتِ اسبق و #عبدالکریم_حسینزاده نمایندهی نقده و اشنویه در مجلس درخصوص ضرورت اعمال «تبعیض مثبت» از سوی حاکمیت برای کُردها که ظاهراً پس از مرگ دردناکِ دو نوجوان کولبر مریوانی ایراد نمودهاند، یک یادداشت کوتاه بنویسم. علیرغم اینکه علاقهای به نقد اظهارنظرهایی از این جنس ندارم، به دلیل جلوگیری از برداشت اشتباه مخاطبان از این مفهوم، آنهم در وضعیت کنونی، این درخواست را پذیرفتم.
📌اگر بهطور خلاصه تبعیضِ مثبت را به معنی در پیشگرفتنِ سیاستها و روشهایی برای اصلاح رویههای تبعیضآمیز در برابر اقلیتهای نژادی، دینی، زبانی، جنسیتی و... در نظر بگیریم که در گذشته، از برخی یا بسیاری مزایا و حقوق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بیبهره شدهاند و این امر را در قوانین اساسی یا عادی و نظام اجرایی و قضایی جامعه اعمال نماییم، باید گفت که پیششرط تحقق این امر، وجود بسترها و مناسبات دمکراتیک است. با وجود بسترهای حقوقی، سیاسی و فرهنگیِ مبتنی بر تبعیض در یک جامعه، سخن گفتن از تبعیضِ مثبت، قبل از هر چیز به یک شوخی یا یک شعار تبلیغاتی شباهت دارد. وقتی در یک جامعه، ساختارهای سیاسی، حقوقی و فرهنگیِ تبعیض، به پشتوانهی تراوشات ایدئولوژیک، مُدام در حال بازتولید و تقویت یکدیگر هستند، چگونه میتوان مدعی شد یا انتظار داشت که دولت یا حاکمیت در جهت رفع نابرابریهای گذشته از طریق اعمال «تبعیضِ مثبت» گام بردارد؟! بهعبارت دیگر تنها در صورتی که در یک جامعه، مکانیزمهای حقوقی و سیاسیِ تبعیض، عملاً از کار افتاده باشند، آن جامعه در موقعیتی قرار گرفته است که میتواند نسبت به جبران عقبماندگیهای گذشته که میتوانند دلایل نژادی، مذهبی، زبانی، جنسیتی و... داشته باشند اقدام نماید.
📌 همچنانکه شرط اول ترک اعتیاد برای یک فرد معتاد، اقرار به معتاد بودن و یادآوریِ مداوم آن است، شرط اول رفع تبعیض در یک جامعه نیز، اعتراف نظام سیاسی به وجود تبعیض در آن جامعه است. وقتی یک معتاد نمیپذیرد که اعتیاد دارد چگونه میتوان او را در مسیر درمان یا ترک قرار داد؟! اکنون نیز نظام سیاسی، وجود هیچگونه تبعیض ساختاری یا قانونی، نسبت به اقلیتهای قومی، مذهبی و... را نمیپذیرد و اتفاقاً نسبت به استفاده از چنین اصطلاحاتی بهشدت حساس است.
📌 البته این موضوع به این معنی نیست که «توسعهی دمکراسی» و «رفع تبعیض» دو مقولهی کاملاً متفاوت از یکدیگراند. مطمئناً چنین مفاهیم و وضعیتهایی متناظراند و در بسیاری از موارد، حتی میتوانند اصطلاحاتی مشترک برای توصیف و توضیح یک وضعیت باشند. مثلاً میتوان گفت یک جامعهی دمکراتیک میتواند به معنی یک جامعهی بدون تبعیض باشد، یا در جامعهای که تبعیض وجود ندارد میتوان نسبت بهوجود مناسبات دمکراتیک اطمینان داشت. بهعبارت دیگر تلاش برای رفع تبعیض، همزمان بهمعنی تلاش برای ایجاد مناسبات دمکراتیک در یک جامعه نیز هست. اما «تبعیضِ مثبت» مقولهای فراتر از چنین نسبتهایی است و به نوعی در طول هرکدام از این مفاهیم یا وضعیتها قرار میگیرد.
📌 بهعنوان مثال در سال 1975 در ایالات متحدهی آمریکا که بهنوعی خاستگاه این مفهوم نیز هست، سیاهان دوازده درصد از کل جمعیت را تشکیل میدادند اما تنها دو درصد از پزشکانِ این کشور سیاهپوست بودند. بر این اساس دانشکدهی پزشکی کالیفرنیا در راستای اجرای برنامهی تبعیضِ مثبت، رویهی پذیرش دانشجو را تغییر داده و از هر یکصد پذیرش، شانزده مورد را به سیاهپوستان اختصاص داد. این رویداد بر اساس پیشزمینهها و بسترهایی تحقق یافت که اهم آن، وجود سازوکارهای دمکراتیک برای فعالیتهای سیاسیِ مبتنی بر رفع تبعیض بود. یعنی فعالینِ مبارزه با تبعیض نژادی در اوایل دههی 1950 ایدهی تبعیض مثبت را تبیین و ارائه نمودند و سرانجام تلاش آنان با اعلام «تبعیضِ مثبت» در قانون اساسی از سوی دیوان عالی فدرال در سال 1973 به نتیجه رسید. یعنی زمانیکه دانشگاه کالیفرنیا سهمیهای 16 درصدی به سیاهان اختصاص داد، هیچ مانع ساختاری برای حضور آنان در رشتهی پزشکی وجود نداشت اما چون بهدلیل نابرابریهای گذشته، سیاهان از امکان و توان کافی یا مساوی برای دستیابی به چنین جایگاهی برخوردار نبودند، دانشگاه برای جبران این ناتوانی، درصدی بالاتر از استحقاقِ اکستابیشان را به آنان اختصاص داد.
#سیروان_تحلیلگر_رویدادها
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
#سرمقاله شماره ۱۰۶۷ #سیروان ۱۴ دی ۹۸
🔹️وداع با آخرین شیخ الاسلام کوردستان #بخش_اول
✍ #جلال_جلالیزاده
📌 درتاریخ اسلام سه نفر ملقب به القابی شدند که بعدها این القاب تعمیم یافت ودیگران نیز ازاین القاب بهره مند شدند. اولین بار امام ابویوسف شاگرد امام ابوحنیفه ملقب به قاضیالقضات وامام غزالی ملقب به حجةالاسلام وامام ابن تیمیه ملقب به شیخالاسلام شدندکه در حقیقت هرسه تن نابغه ی دوران و نادره ی دهر واین القاب را شایسته بودند. بعدها بویژه در دوران صفوی وعثمانی این القاب از سوی حکومت ها به برخی از علمای پایتخت وشهرها داده شد و در کوردستان نیز برخی از خانواده ها ملقب به این عناوین شدند. این القاب تا دوران پهلوی هم مرسوم بود و پس از انقلاب هم ادامه داشت اما چون حکومت رنگ مذهبی گرفت و حاضر به دادن چنین القابی به علمای اهل سنت نشد و تنهادر شهرهای سنندج ، مریوان و سقز سه نفر یا سه خانواده لقب و فامیل شیخ الاسلامی را داشتند. آخرین بازمانده ی شیخ الاسلام های مریوان با انقلاب سر سازش نداشت و ایران را ترک کرد. آخرین شیخ الاسلام سقز، ملا محمد شیخ الاسلام بود که نماینده کردستان در مجلس خبرگان شد و به شهادت رسید. در سنندج نیز آخرین آنان سید محمد شیخ الاسلام استاد ممتاز دانشگاه تهران بود که با وصیت خود پسرش مرحوم دکتر سید اسعد شیخ الاسلامی را به عنوان شیخ الاسلام کوردستان منصوب نمود. دورتر از کوردستان در بلوچستان مولانا عبدالحمید نیز از سوی حوزه های علمیه ملقب به شیخ الاسلام شده است.
📌 دکتر اسعد شیخ الاسلامی دروس حوزوی را در نزد پدر ومرحوم ملا محمود مفتی و پروفسور مصطفی زلمی ودیگر علما آموخت و پس از آن دروس دانشگاهی را در نزد اساتیدی مانند فروزانفر ، محمود شهابی وجلالالدین همایی فراگرفت. پس از فارغ التحصیلی دردانشکده الهیات و معارفاسلامی دانشگاه تهران استخدام شد و در این دانشکده به تدریس وتعلیم دروس دینی مشغول شد و پس از انقلاب با تأسیس رشته فقه شافعی در سه مقطع و برگزاری امتحان تعیین سطح روحانیون اهل سنت خدمات زیادی به مذهب اهلسنت و جماعت نمود که امروز دانشجویان فارغ التحصیل این رشته در مراکز مختلف به فعالیت مشغول اند.
📌مرحوم شیخ الاسلام نوهی شیخ شکرالله شهبازی از عرفای مشهور کردستان بود، اما موقعیت خانوادگی نتوانست او را ازمنش واخلاق متواضعانه با اقشار مختلف دورنماید. با اقشار واصناف مختلف اعم از یک روستایی بی سواد تا یک شخصیت علمی دانشگاهی ویک رییس جمهورتا یک راننده اداری اخلاق و رفتار یکسانی داشته باشد.
📌استاد شیخ الاسلام ازحافظه ی بسیار قوی برخوردار بود. اینجانب درجلسات متعدد خاطرات ایشان را ضبط و ثبت نموده و به رشته تحریر در آ وردهام که می تواند منبع خوبی برای تاریخ شفاهی پنجاه ساله ی کوردستان و سنندج باشد. امید است انتشار آن خدمتی به تاریخ وسرگذشت این منطقه باشد.
📌مرحوم شیخ الاسلام علاقه ی زیادی به توسعه ی کوردستان داشت و در نشست های مختلف با صاحبان قدرت و منزلت همیشه براین نکته تاکید داشت و از تملق و چاپلوسی بیزار و از مقام طلبی و دنیاپرستی متنفر بود. ایشان با علم نافع و صدقات جاریه بویژه تاسیس صندوق کمک به دانشجویان بی بضاعت بدور از تبلیغات پرزرق وبرق کمک های شایانی به دانشجویان نمود وبا برگزاری امتحان روحانیون اهل سنت شوروشوق دیگری در احیای مطالعه ودانش اندوزی واشتغال ایجاد نمود.
📌به نظر نگارنده موقرترین و قابل احترام ترین استاد دانشکده الهیات و مورد اعتماد همه ی پرسنل دانشکده بوده است، به گونه ای که آیتالله مطهری و مفتح علاقه زیادی به ایشان داشتند. آن مرحوم هرچند زمینهی سوء استفاده از موقعیت خانوادگی برای استفادهی ابزاری از مذهب و موقعیت خانوادگی داشت، اما هرگز از این فرصت استفاده نکرد و باور به عقاید توحیدی وخدمت در عرصه ی فرهنگ را رها نکرد و به تربیت و پرورش شاگردان ودانشجویان پرداخت.
📌 او درسمت مشاور رییس جمهور در امور اهل سنت به بسیاری از مناطق اهل سنت مسافرت کرد و با تبعیض ها ومشکلات اهل سنت از نزدیک آشنا میشد و آن ها را به گوش مسوولان می رسانید. نیز در عضویت هیئت امنای دانشگاه کوردستان تلاش های زیادی برای توسعه دانشگاه انجام داد.
#ادامهدارد 👇
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
🔹️وداع با آخرین شیخ الاسلام کوردستان #بخش_اول
✍ #جلال_جلالیزاده
📌 درتاریخ اسلام سه نفر ملقب به القابی شدند که بعدها این القاب تعمیم یافت ودیگران نیز ازاین القاب بهره مند شدند. اولین بار امام ابویوسف شاگرد امام ابوحنیفه ملقب به قاضیالقضات وامام غزالی ملقب به حجةالاسلام وامام ابن تیمیه ملقب به شیخالاسلام شدندکه در حقیقت هرسه تن نابغه ی دوران و نادره ی دهر واین القاب را شایسته بودند. بعدها بویژه در دوران صفوی وعثمانی این القاب از سوی حکومت ها به برخی از علمای پایتخت وشهرها داده شد و در کوردستان نیز برخی از خانواده ها ملقب به این عناوین شدند. این القاب تا دوران پهلوی هم مرسوم بود و پس از انقلاب هم ادامه داشت اما چون حکومت رنگ مذهبی گرفت و حاضر به دادن چنین القابی به علمای اهل سنت نشد و تنهادر شهرهای سنندج ، مریوان و سقز سه نفر یا سه خانواده لقب و فامیل شیخ الاسلامی را داشتند. آخرین بازمانده ی شیخ الاسلام های مریوان با انقلاب سر سازش نداشت و ایران را ترک کرد. آخرین شیخ الاسلام سقز، ملا محمد شیخ الاسلام بود که نماینده کردستان در مجلس خبرگان شد و به شهادت رسید. در سنندج نیز آخرین آنان سید محمد شیخ الاسلام استاد ممتاز دانشگاه تهران بود که با وصیت خود پسرش مرحوم دکتر سید اسعد شیخ الاسلامی را به عنوان شیخ الاسلام کوردستان منصوب نمود. دورتر از کوردستان در بلوچستان مولانا عبدالحمید نیز از سوی حوزه های علمیه ملقب به شیخ الاسلام شده است.
📌 دکتر اسعد شیخ الاسلامی دروس حوزوی را در نزد پدر ومرحوم ملا محمود مفتی و پروفسور مصطفی زلمی ودیگر علما آموخت و پس از آن دروس دانشگاهی را در نزد اساتیدی مانند فروزانفر ، محمود شهابی وجلالالدین همایی فراگرفت. پس از فارغ التحصیلی دردانشکده الهیات و معارفاسلامی دانشگاه تهران استخدام شد و در این دانشکده به تدریس وتعلیم دروس دینی مشغول شد و پس از انقلاب با تأسیس رشته فقه شافعی در سه مقطع و برگزاری امتحان تعیین سطح روحانیون اهل سنت خدمات زیادی به مذهب اهلسنت و جماعت نمود که امروز دانشجویان فارغ التحصیل این رشته در مراکز مختلف به فعالیت مشغول اند.
📌مرحوم شیخ الاسلام نوهی شیخ شکرالله شهبازی از عرفای مشهور کردستان بود، اما موقعیت خانوادگی نتوانست او را ازمنش واخلاق متواضعانه با اقشار مختلف دورنماید. با اقشار واصناف مختلف اعم از یک روستایی بی سواد تا یک شخصیت علمی دانشگاهی ویک رییس جمهورتا یک راننده اداری اخلاق و رفتار یکسانی داشته باشد.
📌استاد شیخ الاسلام ازحافظه ی بسیار قوی برخوردار بود. اینجانب درجلسات متعدد خاطرات ایشان را ضبط و ثبت نموده و به رشته تحریر در آ وردهام که می تواند منبع خوبی برای تاریخ شفاهی پنجاه ساله ی کوردستان و سنندج باشد. امید است انتشار آن خدمتی به تاریخ وسرگذشت این منطقه باشد.
📌مرحوم شیخ الاسلام علاقه ی زیادی به توسعه ی کوردستان داشت و در نشست های مختلف با صاحبان قدرت و منزلت همیشه براین نکته تاکید داشت و از تملق و چاپلوسی بیزار و از مقام طلبی و دنیاپرستی متنفر بود. ایشان با علم نافع و صدقات جاریه بویژه تاسیس صندوق کمک به دانشجویان بی بضاعت بدور از تبلیغات پرزرق وبرق کمک های شایانی به دانشجویان نمود وبا برگزاری امتحان روحانیون اهل سنت شوروشوق دیگری در احیای مطالعه ودانش اندوزی واشتغال ایجاد نمود.
📌به نظر نگارنده موقرترین و قابل احترام ترین استاد دانشکده الهیات و مورد اعتماد همه ی پرسنل دانشکده بوده است، به گونه ای که آیتالله مطهری و مفتح علاقه زیادی به ایشان داشتند. آن مرحوم هرچند زمینهی سوء استفاده از موقعیت خانوادگی برای استفادهی ابزاری از مذهب و موقعیت خانوادگی داشت، اما هرگز از این فرصت استفاده نکرد و باور به عقاید توحیدی وخدمت در عرصه ی فرهنگ را رها نکرد و به تربیت و پرورش شاگردان ودانشجویان پرداخت.
📌 او درسمت مشاور رییس جمهور در امور اهل سنت به بسیاری از مناطق اهل سنت مسافرت کرد و با تبعیض ها ومشکلات اهل سنت از نزدیک آشنا میشد و آن ها را به گوش مسوولان می رسانید. نیز در عضویت هیئت امنای دانشگاه کوردستان تلاش های زیادی برای توسعه دانشگاه انجام داد.
#ادامهدارد 👇
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
🔹️سانحه سقوط هواپیمای اوکراینی و مسئولیت بین المللی دولت ایران #بخش_اول
✍ دکتر #ستار_عزیزی ( دانشیار حقوق بین الملل دانشگاه بوعلی سینا )
📌در ساعت شش و ۱۹ دقیقه صبح روز چهارشنبه ۱۸ دیماه ۱۳۹۸ و چند ساعت پس از حمله موشکی ایران به پایگاههای آمریکایی در خاک عراق، یک فروند هواپیمای مسافربری بوئینگ که متعلق به شرکتی اوکراینی و در حال عزیمت از فرودگاه بین المللی امام خمینی به مقصد کیف بود، اثر شلیک موشک توسط سامانه دفاعی متعلق به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، منفجر گردید و متاسفانه تمامی ۱۷۶ نفر سرنشینان و ۹ نفر خدمه این هواپیما کشته شدند. در این نوشتار، پیامدهای حقوقی این موضوع از منظر حقوق مسئولیت بین المللی بررسی می گردد.
📌 اولین سوالی که مطرح می شود آن است که آیا جمهوری اسلامی ایران بابت وقوع این حادثه مسئولیت دارد یا خیر؟ پاسخ به این سوال مثبت است زیرا مطابق ماده یک طرح مسئولیت بین المللی دولت مصوب سال 2001 کمیسیون حقوق بین الملل سازمان ملل متحد ( ILC )، « هر فعل متخلفانه بین المللی دولت موجب مسئولیت بین المللی آن دولت است».
📌 در اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح ایران، ضمن پذیرش این واقعیت که هواپیما در نتیجه برخورد موشک ساقط شده است آن را « ناشی از خطای انسانی غیرعمد » عنوان نمود. ممکن است گفته شود که اولا این عمل بنا بر تشخیص اشتباه ماموری صورت گرفته است که پشت اپراتور پرتاب موشک بوده و او بنا بر تشخیص خطا و نادرست خود، این عمل فاجعه بار را مرتکب شده است.
📌همچنین عملیات سامانه دفاعی ایران در موقعیت و وضعیت تقریبا جنگی انجام شده و مامور مربوطه، هواپیمای مسافربری را با موشک کروز آمریکایی اشتباه گرفته است لذا این دو موضوع ( خطای مامور در زمان وضعیت جنگی) مانع ایجاد مسئولیت دولت ایران میشود. اما در پاسخ باید گفت که حقایق موضوعی فوق الذکر در ایجاد مسئولیت بین المللی دولت جمهوری اسلامی ایران، تفاوتی ایجاد نمیکند.
📌درست است که بنابر اظهارات سردار حاجیزاده فرمانده هوافضای سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، فردی که پشت اپراتور بوده، می بایست تنها ظرف ده ثانیه تصمیم می گرفت که آیا موشک را شلیک کند یا نه؟ و در این ارتباط مرتکب اشتباه شده و در این خصوص با مقامات بالاتر مشورت نکرده است اما مطابق ماده ۷ طرح مسئولیت، عمل هر مامور یا ارگان دولتی مشروط بر آنکه ان مامور یا ارگان در سمت دولتی و رسمی اقدام کرده باشد به موجب حقوق بین الملل، فعل آن دولت تلقی میشود حتی اگر از حدود اختیارات خود تجاوز کرده یا دستورات را نقض کرده و یا مرتکب اشتباه شده باشد، همانگونه که ILC خاطرنشان کرده است این قاعده بر اساس ضرورت تامین شفافیت و امنیت در روابط بین المللی شکل گرفته و به گونه ای قاطع در رویه قضایی بین المللی، رویه دولتها و دکترین پذیرفته شده است.
📌نکته دیگر آن است که آیا وجود وضعیت بحرانی ناشی از تهدید غیرقانونی رییس جمهور آمریکا مبنی بر آنکه اگر ایران به ترور شهید سلیمانی پاسخ دهد، ۵۲ نقطه و مراکز حساس ایران را هدف قرار خواهد داد، و تحت تاثیر این مساله، مامور مربوطه در تصمیم گیری مربوط به اینکه آیا شیئی پرنده، هواپیمای مسافربری است یا موشک کروز، دچار اشتباه شده است، در ایجاد مسئولیت بین المللی برای دولت ایران، اثری دارد یا خیر؟ پاسخ به این سوال نیز منفی است. با توجه به اظهارات سردار حاجیزاده، هواپیمای مذکور طبق مقررات و پروتکلهای مربوطه پرواز کرده لذا خطای مامور ولو در نتیجه اوضاع و احوال بحرانی آن روز نمی تواند رافع مسئولیت بین المللی دولت باشد. در واقع، بر اساس بند ۱۰ تفسیر ماده یک طرح مسئولیت دولت، فقدان قصد و یا حتی فقدان تقصیر مامور در نقض برخی تعهدات بین المللی دولتها از جمله در این ارتباط اثرگذار نیست؛ البته این امر می تواند در تعیین میزان مجازات مامور مربوطه در محاکم داخلی اثرگذار باشد.
📌 سوال بعدی به آثار و نتایج حقوقی مسئولیت بین المللی دولت ایران مربوط میشود. بر اساس ماده ۳۱ طرح مسئولیت بین المللی، دولت ایران موظف است زیان ناشی از فعل متخلفانه بین المللی را به طور کامل جبران کند. زیان نیز عبارت از هرگونه خسارتی اعم از مادی یا معنوی است که از فعل متخلفانه بین المللی ایجاد شده است.
📌ادامه در بخش دوم 👇
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
✍ دکتر #ستار_عزیزی ( دانشیار حقوق بین الملل دانشگاه بوعلی سینا )
📌در ساعت شش و ۱۹ دقیقه صبح روز چهارشنبه ۱۸ دیماه ۱۳۹۸ و چند ساعت پس از حمله موشکی ایران به پایگاههای آمریکایی در خاک عراق، یک فروند هواپیمای مسافربری بوئینگ که متعلق به شرکتی اوکراینی و در حال عزیمت از فرودگاه بین المللی امام خمینی به مقصد کیف بود، اثر شلیک موشک توسط سامانه دفاعی متعلق به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، منفجر گردید و متاسفانه تمامی ۱۷۶ نفر سرنشینان و ۹ نفر خدمه این هواپیما کشته شدند. در این نوشتار، پیامدهای حقوقی این موضوع از منظر حقوق مسئولیت بین المللی بررسی می گردد.
📌 اولین سوالی که مطرح می شود آن است که آیا جمهوری اسلامی ایران بابت وقوع این حادثه مسئولیت دارد یا خیر؟ پاسخ به این سوال مثبت است زیرا مطابق ماده یک طرح مسئولیت بین المللی دولت مصوب سال 2001 کمیسیون حقوق بین الملل سازمان ملل متحد ( ILC )، « هر فعل متخلفانه بین المللی دولت موجب مسئولیت بین المللی آن دولت است».
📌 در اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح ایران، ضمن پذیرش این واقعیت که هواپیما در نتیجه برخورد موشک ساقط شده است آن را « ناشی از خطای انسانی غیرعمد » عنوان نمود. ممکن است گفته شود که اولا این عمل بنا بر تشخیص اشتباه ماموری صورت گرفته است که پشت اپراتور پرتاب موشک بوده و او بنا بر تشخیص خطا و نادرست خود، این عمل فاجعه بار را مرتکب شده است.
📌همچنین عملیات سامانه دفاعی ایران در موقعیت و وضعیت تقریبا جنگی انجام شده و مامور مربوطه، هواپیمای مسافربری را با موشک کروز آمریکایی اشتباه گرفته است لذا این دو موضوع ( خطای مامور در زمان وضعیت جنگی) مانع ایجاد مسئولیت دولت ایران میشود. اما در پاسخ باید گفت که حقایق موضوعی فوق الذکر در ایجاد مسئولیت بین المللی دولت جمهوری اسلامی ایران، تفاوتی ایجاد نمیکند.
📌درست است که بنابر اظهارات سردار حاجیزاده فرمانده هوافضای سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، فردی که پشت اپراتور بوده، می بایست تنها ظرف ده ثانیه تصمیم می گرفت که آیا موشک را شلیک کند یا نه؟ و در این ارتباط مرتکب اشتباه شده و در این خصوص با مقامات بالاتر مشورت نکرده است اما مطابق ماده ۷ طرح مسئولیت، عمل هر مامور یا ارگان دولتی مشروط بر آنکه ان مامور یا ارگان در سمت دولتی و رسمی اقدام کرده باشد به موجب حقوق بین الملل، فعل آن دولت تلقی میشود حتی اگر از حدود اختیارات خود تجاوز کرده یا دستورات را نقض کرده و یا مرتکب اشتباه شده باشد، همانگونه که ILC خاطرنشان کرده است این قاعده بر اساس ضرورت تامین شفافیت و امنیت در روابط بین المللی شکل گرفته و به گونه ای قاطع در رویه قضایی بین المللی، رویه دولتها و دکترین پذیرفته شده است.
📌نکته دیگر آن است که آیا وجود وضعیت بحرانی ناشی از تهدید غیرقانونی رییس جمهور آمریکا مبنی بر آنکه اگر ایران به ترور شهید سلیمانی پاسخ دهد، ۵۲ نقطه و مراکز حساس ایران را هدف قرار خواهد داد، و تحت تاثیر این مساله، مامور مربوطه در تصمیم گیری مربوط به اینکه آیا شیئی پرنده، هواپیمای مسافربری است یا موشک کروز، دچار اشتباه شده است، در ایجاد مسئولیت بین المللی برای دولت ایران، اثری دارد یا خیر؟ پاسخ به این سوال نیز منفی است. با توجه به اظهارات سردار حاجیزاده، هواپیمای مذکور طبق مقررات و پروتکلهای مربوطه پرواز کرده لذا خطای مامور ولو در نتیجه اوضاع و احوال بحرانی آن روز نمی تواند رافع مسئولیت بین المللی دولت باشد. در واقع، بر اساس بند ۱۰ تفسیر ماده یک طرح مسئولیت دولت، فقدان قصد و یا حتی فقدان تقصیر مامور در نقض برخی تعهدات بین المللی دولتها از جمله در این ارتباط اثرگذار نیست؛ البته این امر می تواند در تعیین میزان مجازات مامور مربوطه در محاکم داخلی اثرگذار باشد.
📌 سوال بعدی به آثار و نتایج حقوقی مسئولیت بین المللی دولت ایران مربوط میشود. بر اساس ماده ۳۱ طرح مسئولیت بین المللی، دولت ایران موظف است زیان ناشی از فعل متخلفانه بین المللی را به طور کامل جبران کند. زیان نیز عبارت از هرگونه خسارتی اعم از مادی یا معنوی است که از فعل متخلفانه بین المللی ایجاد شده است.
📌ادامه در بخش دوم 👇
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
#بازنشر #بخش_اول
🔹️رزهایی برای رزا
✍ #فيضالله_پيری
📌ناميان و ناموران روزگار اگر نام و نشاني از خود برجاي گذاشتهاند، همواره از همراه و هم درد و حامياني سخن ميگويند و گفتهاند كه بيگمان اگر نبود چنين ملالتديدگي و همياري آن ياران صديق، اين بزرگان نيز مفهوم و عينيتي پيدا نميكردند يا دستكم نبودند در مرتبهاي كه هويتشان را ساخته است. تاريخ كمتر مرد موفقي سراغ دارد كه بدون حمايت و همراهي همسري فداكار و از خود گذشته كاري از پيش برده و به جايگاهي رسيده باشد.
📌 اين اشاره از آن رو مورد اشاره قرار گرفت كه بهانه و دليلي شود براي اداي احترام و يادكردن از زني مهربان كه تنها از سر وفاداري و عشق به زندگي، هرآنچه در توان داشت، خالصانه بخشيد و چون شمعي عاشقانه سوخت تا نتيجه اين سوختن، تولد مردي افتخارآفرين در دنياي فرهنگ و تاريخ كرد و ايراني باشد.
📌 نميتوان از ابراهيم يونسي نويسنده و مترجم صاحب سبك كردستاني سخن گفت و جايگاه ممتاز او را تفسير كرد و در عين حال به آساني از كنار نام «رزا خانم» گذشت كه زندگي و سرگذشت زمستاني همسرش را با تمام مشقتها و سختيهاي آن تحمل كرد و تا آخرين ثانيههاي زندگي پيرترجمه و داستان، لحظهاي از ملالتها ابراز ملالت نكرد.
اگر يونسي توانست به خوبي راوي دردهاي يك جغرافيا براي هميشه تاريخ باشد، اگر توانست نداي صلح و دوستي سردهد و دردهاي رنجديدگان و فقرا را فرياد كشد و فضاي ادبيات و تاريخ معاصر كردستان و ايران را تحت تاثير قلم صريح و بيپرده خود قرار دهد، همه به يمن صبر و استقامت و همراهي رزا گلپاشي [گلپاشینی] است؛ دخترمسيحي آشوري كه از ديار درياچه چيچست، بخت افسري ماجراجو شد و ۶۰ سال از بهترين دوران عمر خود را به پاي او ريخت.
📌 عروس جوان كردها هنوز طعم كال كودكي را از ياد نبرده بود و در ۱۶ سالگي هزار روياي جواني به سرداشت كه ناگهان در دومين سال ازدواجش با حادثه قطع پاي يونسي روبهرو ميشود. در ميانه راه او را تا لحظه نوشتن وصيتنامه به مرگ نزديك ميبيند و آشوبي ديگر درونش را ناآرام ميكند؛ بعد دستكم هفت سال زندان و سه سال بيكاري همسر و خلاصه زمستان، زمستان مشقت...، شرايطي كه يونسي هيچ شعري غير از شعر«زمستان» اخوان ثالث، تفسير و تشبيهي براي آن ندارد. بگذريم از روزهاي طولاني فراق به خاطر زنداني شدن يونسي يا تحصيلش در فرانسه و... كه رزا خانم بايد تربيت و تحصيل فرزندان و غم نان و كار در بيرون و سختيهاي زندگي را در غياب همسر تحمل ميكرد. تنها يكي از اين دردها كافي است تا خانوادهاي را از هم بپاشد و از پاي درآورد، اما اين زن مقاوم ذرهاي هم نگسست و نرميد و خم به ابرو نياورد. او قوت قلب و موجب دلگرمي يونسي در ۶۰ سال زندگي مشترك و البته منتقدي جدي براي آثارش بود، چنانكه يونسي بزرگ نزد راقم حقير اين سطور با اداي سوگند به اين حقيقت مهر تاييد زد.
منبع: روزنامه #شرق ۱۵ اسفند ۱۳۹۰
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
🔹️رزهایی برای رزا
✍ #فيضالله_پيری
📌ناميان و ناموران روزگار اگر نام و نشاني از خود برجاي گذاشتهاند، همواره از همراه و هم درد و حامياني سخن ميگويند و گفتهاند كه بيگمان اگر نبود چنين ملالتديدگي و همياري آن ياران صديق، اين بزرگان نيز مفهوم و عينيتي پيدا نميكردند يا دستكم نبودند در مرتبهاي كه هويتشان را ساخته است. تاريخ كمتر مرد موفقي سراغ دارد كه بدون حمايت و همراهي همسري فداكار و از خود گذشته كاري از پيش برده و به جايگاهي رسيده باشد.
📌 اين اشاره از آن رو مورد اشاره قرار گرفت كه بهانه و دليلي شود براي اداي احترام و يادكردن از زني مهربان كه تنها از سر وفاداري و عشق به زندگي، هرآنچه در توان داشت، خالصانه بخشيد و چون شمعي عاشقانه سوخت تا نتيجه اين سوختن، تولد مردي افتخارآفرين در دنياي فرهنگ و تاريخ كرد و ايراني باشد.
📌 نميتوان از ابراهيم يونسي نويسنده و مترجم صاحب سبك كردستاني سخن گفت و جايگاه ممتاز او را تفسير كرد و در عين حال به آساني از كنار نام «رزا خانم» گذشت كه زندگي و سرگذشت زمستاني همسرش را با تمام مشقتها و سختيهاي آن تحمل كرد و تا آخرين ثانيههاي زندگي پيرترجمه و داستان، لحظهاي از ملالتها ابراز ملالت نكرد.
اگر يونسي توانست به خوبي راوي دردهاي يك جغرافيا براي هميشه تاريخ باشد، اگر توانست نداي صلح و دوستي سردهد و دردهاي رنجديدگان و فقرا را فرياد كشد و فضاي ادبيات و تاريخ معاصر كردستان و ايران را تحت تاثير قلم صريح و بيپرده خود قرار دهد، همه به يمن صبر و استقامت و همراهي رزا گلپاشي [گلپاشینی] است؛ دخترمسيحي آشوري كه از ديار درياچه چيچست، بخت افسري ماجراجو شد و ۶۰ سال از بهترين دوران عمر خود را به پاي او ريخت.
📌 عروس جوان كردها هنوز طعم كال كودكي را از ياد نبرده بود و در ۱۶ سالگي هزار روياي جواني به سرداشت كه ناگهان در دومين سال ازدواجش با حادثه قطع پاي يونسي روبهرو ميشود. در ميانه راه او را تا لحظه نوشتن وصيتنامه به مرگ نزديك ميبيند و آشوبي ديگر درونش را ناآرام ميكند؛ بعد دستكم هفت سال زندان و سه سال بيكاري همسر و خلاصه زمستان، زمستان مشقت...، شرايطي كه يونسي هيچ شعري غير از شعر«زمستان» اخوان ثالث، تفسير و تشبيهي براي آن ندارد. بگذريم از روزهاي طولاني فراق به خاطر زنداني شدن يونسي يا تحصيلش در فرانسه و... كه رزا خانم بايد تربيت و تحصيل فرزندان و غم نان و كار در بيرون و سختيهاي زندگي را در غياب همسر تحمل ميكرد. تنها يكي از اين دردها كافي است تا خانوادهاي را از هم بپاشد و از پاي درآورد، اما اين زن مقاوم ذرهاي هم نگسست و نرميد و خم به ابرو نياورد. او قوت قلب و موجب دلگرمي يونسي در ۶۰ سال زندگي مشترك و البته منتقدي جدي براي آثارش بود، چنانكه يونسي بزرگ نزد راقم حقير اين سطور با اداي سوگند به اين حقيقت مهر تاييد زد.
منبع: روزنامه #شرق ۱۵ اسفند ۱۳۹۰
#سیروان_رسانه_مناطق_کردنشین
@sirwan_weekly
🔹سال خبيثه ! #بخش_اول
#یادداشت_سردبیر شماره آخر #سیروان ۹۸
✍️ #فيضالله_پيری
📌چه فکر ميکرديم، چه شد! از زمين و آسمان مرگ ميبارد! عفريت مرگ آمده است؛ نامش کروناست. به شکل شگفت انگيز و غير منتظره هم آمده است؛ نديده و نشناخته و دعوت نشده! عالمان ابدان مي گويند ويروس است. ويروس ديده بوديم - يعني نديده بوديم ولی شناخته بوديم- اما نه اين گونه! چنانکه نميبينيم ، سرعت سرايتش از نور انگار بيشتر است. جهان را در نورديده بدون آنکه گذرنامهای داشته باشد و کسي يا گروهي بتواند آن را کنترل کند. کارش مرگ آفرينی است و جهان و قدرت و مافيهايش را به چالش کشيده و تمام مناسبات زندگي را بهم ريخته است. نه شوخي دارد و نه تعارف! اگر عشق آدمی را به هرچه مجبور مي کرد، اينک اما عشق را هم تعطيل کرده است. کودکي را مقابل مادرش در فاصله مي نشاند، بدون آنکه اجازه بدهد همديگر را به آغوش بکشند! [ یا پدری را در ورودی درب حیاط مقابل دو فرزندش می نشاند و بدون بوسه و هماغوشی، قبل از رفتن به قبرستان ،جگرگوشه هایش را بدرود میگوید. این است #فرا_فاجعه! ]
📌کرونا فرهنگ و هنر و اجتماع و سياست و ورزش و...را به اغما برده و خانه خدا هم را خلوت مطلق کرده است! خدايا چه میبينيم؟! کسي حق ندارد نماز جماعت بخواند. آيينی براي مردگانش برگزار کند. براي آخرين وداع، مرده خود راببيند. مرده شور را ببرد كرونا که مرده شور هم نميتواند او را بشورد، نه مرده و نه ويروس را !
📌اين چيست اين کيست اين..؟! جهان را چه شده که حيرت فقط درصدی از کوچک از ابراز شگفتي است! شايد آيندگان را روزي باور نباشد که روزگاری ما همه چيز را به عنوان عفريت مرگ و کابوس فنا مي ديديم! شايد باور نکنند که دستگيره دربها و ميزكار و رايانه و روزنامه و كليد برق و درب يخچال و هرآنچه كه تصور كنی، پتانسيل مرگ داشت! قلم را با دستمال کاغذی میگرفتيم که بنويسيم و بعد دستمال را بايد دفن عفونی مي کرديم! چه کسي باور مي کند که الکل و ماسک قيمت طلا گرفتند و بخشی از جامعه پزشکی که زير فشار انواع فشارها و بعضا تهمتها بود، ناگهان به ايثارگرانی تبديل شدند که مردگانشان در سنگر ایثار و مبارزه با کرونا به صورت رسمی شهيد قلمداد شدند و رقص پرستاران برای تقويت روحيه ملی، جرم تلقی نشد!
شايد نسل ديگر باور نکند که دست دادن و حتي معانقه و عشق و ... ممنوع شد چون قحط سالي اندر دمشق!
📌آنچه را که در داستانها هم نمي خوانديم و شايد شماری اجنبی نوشته و خوانده باشند که ويروسی از شهر ووهان چين به شهر سوهان (قم) رسيد و ايران و جهان را در نورديد و سازمان بهداشت جهانی اعلام فراگيری جهاني کرد. شماری از رسانهها و ما مرتبا و مرددا هم از حمله بيوتروريسم مي گفتيم ولی نه چندان آشکار، بلکه به وقت چنين ناميدنش چون بيد بر سر ايمان خويش مي لرزيديم و به راستی هنوز مبهم است.
📌بهشت ويروس #کرونا در کولونیهای جمعيتي بود و جنتش در جاودانگی جمع ها! [فراوان جنگها را تعطیل کرد] و از انواع سلاح سبک و سنگين نمیترسيد و دشمنش آب گرم و شستشوي منظم دستها و صورت؛ به قول طبيب بايد ايمنی بدن را بالا مي بردی و گرم نگه میداشتی. چنين بود که ملت باور نمیکردند و براي درآوردن دمار از روزگار ويروس ، راهی خيابان میشدند و سوداي نوروز و شادي [و سیزده نحس و مبارک] به دل و ديده داشتند و طمع گردش و سفر!
📌ايرانی خلاق ميزبان خوبی بود برای کرونا ؛ به واسطه جلوگيری از قرنطينه شدن شهرها و خريد عيدی و گردش و انگيزه ديد و بازديد! خلاقيت و بي باوری تا جايی پيش رفت که برای آن بذله گویی و لطيفه سازی ميکردند؛ از آزادي مشروبات تا ممنوعيت نماز جمعه!
📌نسل آينده شايد باور نکند که راه مبارزه با ويروس کرونا ، تجمع و تظاهرات نبود، بلکه اتحاد و متفرق شدن و #ماندن_در_خانه و خود قرنطينگي بود!
هرکس اين روش را رعايت مي کرد، خاري بود در چشم کرونا و همدستی و همدلی بود با ديگر شهروندان بود! هيچ کس نمي توانست بگويد به خودم مربوط است! همه براي هم بايد مي بودند و عده اي اين را نمي خواستند درک کنند!
📌جامعه در اندوه زندگي عادی و دولت هم خيلی پوست کلفت مي نمود يا دست کم به روی خود نمي آورد! تحريم و گرفتاري براي ابتدايیترين معامله بين المللي ناشی از فروش نفت کم نبود، چند بار سيل و زلزله و سقوط هواپيما و...روان دولت و ملت را خراشيده و بعضا روبروی هم قرار داده بود. زندگي مي رفت- يعني رفته بود- تعطيل شود، فقط در نام تعطيل نشده بود.
📌#بخش_دوم و پایانی در پست بعدی همین کانال
#در_خانه_بمانیم
#سیروان_رسانهمرجع_مناطقکردنشین
@sirwan_weekly
#یادداشت_سردبیر شماره آخر #سیروان ۹۸
✍️ #فيضالله_پيری
📌چه فکر ميکرديم، چه شد! از زمين و آسمان مرگ ميبارد! عفريت مرگ آمده است؛ نامش کروناست. به شکل شگفت انگيز و غير منتظره هم آمده است؛ نديده و نشناخته و دعوت نشده! عالمان ابدان مي گويند ويروس است. ويروس ديده بوديم - يعني نديده بوديم ولی شناخته بوديم- اما نه اين گونه! چنانکه نميبينيم ، سرعت سرايتش از نور انگار بيشتر است. جهان را در نورديده بدون آنکه گذرنامهای داشته باشد و کسي يا گروهي بتواند آن را کنترل کند. کارش مرگ آفرينی است و جهان و قدرت و مافيهايش را به چالش کشيده و تمام مناسبات زندگي را بهم ريخته است. نه شوخي دارد و نه تعارف! اگر عشق آدمی را به هرچه مجبور مي کرد، اينک اما عشق را هم تعطيل کرده است. کودکي را مقابل مادرش در فاصله مي نشاند، بدون آنکه اجازه بدهد همديگر را به آغوش بکشند! [ یا پدری را در ورودی درب حیاط مقابل دو فرزندش می نشاند و بدون بوسه و هماغوشی، قبل از رفتن به قبرستان ،جگرگوشه هایش را بدرود میگوید. این است #فرا_فاجعه! ]
📌کرونا فرهنگ و هنر و اجتماع و سياست و ورزش و...را به اغما برده و خانه خدا هم را خلوت مطلق کرده است! خدايا چه میبينيم؟! کسي حق ندارد نماز جماعت بخواند. آيينی براي مردگانش برگزار کند. براي آخرين وداع، مرده خود راببيند. مرده شور را ببرد كرونا که مرده شور هم نميتواند او را بشورد، نه مرده و نه ويروس را !
📌اين چيست اين کيست اين..؟! جهان را چه شده که حيرت فقط درصدی از کوچک از ابراز شگفتي است! شايد آيندگان را روزي باور نباشد که روزگاری ما همه چيز را به عنوان عفريت مرگ و کابوس فنا مي ديديم! شايد باور نکنند که دستگيره دربها و ميزكار و رايانه و روزنامه و كليد برق و درب يخچال و هرآنچه كه تصور كنی، پتانسيل مرگ داشت! قلم را با دستمال کاغذی میگرفتيم که بنويسيم و بعد دستمال را بايد دفن عفونی مي کرديم! چه کسي باور مي کند که الکل و ماسک قيمت طلا گرفتند و بخشی از جامعه پزشکی که زير فشار انواع فشارها و بعضا تهمتها بود، ناگهان به ايثارگرانی تبديل شدند که مردگانشان در سنگر ایثار و مبارزه با کرونا به صورت رسمی شهيد قلمداد شدند و رقص پرستاران برای تقويت روحيه ملی، جرم تلقی نشد!
شايد نسل ديگر باور نکند که دست دادن و حتي معانقه و عشق و ... ممنوع شد چون قحط سالي اندر دمشق!
📌آنچه را که در داستانها هم نمي خوانديم و شايد شماری اجنبی نوشته و خوانده باشند که ويروسی از شهر ووهان چين به شهر سوهان (قم) رسيد و ايران و جهان را در نورديد و سازمان بهداشت جهانی اعلام فراگيری جهاني کرد. شماری از رسانهها و ما مرتبا و مرددا هم از حمله بيوتروريسم مي گفتيم ولی نه چندان آشکار، بلکه به وقت چنين ناميدنش چون بيد بر سر ايمان خويش مي لرزيديم و به راستی هنوز مبهم است.
📌بهشت ويروس #کرونا در کولونیهای جمعيتي بود و جنتش در جاودانگی جمع ها! [فراوان جنگها را تعطیل کرد] و از انواع سلاح سبک و سنگين نمیترسيد و دشمنش آب گرم و شستشوي منظم دستها و صورت؛ به قول طبيب بايد ايمنی بدن را بالا مي بردی و گرم نگه میداشتی. چنين بود که ملت باور نمیکردند و براي درآوردن دمار از روزگار ويروس ، راهی خيابان میشدند و سوداي نوروز و شادي [و سیزده نحس و مبارک] به دل و ديده داشتند و طمع گردش و سفر!
📌ايرانی خلاق ميزبان خوبی بود برای کرونا ؛ به واسطه جلوگيری از قرنطينه شدن شهرها و خريد عيدی و گردش و انگيزه ديد و بازديد! خلاقيت و بي باوری تا جايی پيش رفت که برای آن بذله گویی و لطيفه سازی ميکردند؛ از آزادي مشروبات تا ممنوعيت نماز جمعه!
📌نسل آينده شايد باور نکند که راه مبارزه با ويروس کرونا ، تجمع و تظاهرات نبود، بلکه اتحاد و متفرق شدن و #ماندن_در_خانه و خود قرنطينگي بود!
هرکس اين روش را رعايت مي کرد، خاري بود در چشم کرونا و همدستی و همدلی بود با ديگر شهروندان بود! هيچ کس نمي توانست بگويد به خودم مربوط است! همه براي هم بايد مي بودند و عده اي اين را نمي خواستند درک کنند!
📌جامعه در اندوه زندگي عادی و دولت هم خيلی پوست کلفت مي نمود يا دست کم به روی خود نمي آورد! تحريم و گرفتاري براي ابتدايیترين معامله بين المللي ناشی از فروش نفت کم نبود، چند بار سيل و زلزله و سقوط هواپيما و...روان دولت و ملت را خراشيده و بعضا روبروی هم قرار داده بود. زندگي مي رفت- يعني رفته بود- تعطيل شود، فقط در نام تعطيل نشده بود.
📌#بخش_دوم و پایانی در پست بعدی همین کانال
#در_خانه_بمانیم
#سیروان_رسانهمرجع_مناطقکردنشین
@sirwan_weekly
🔹عاشقانه و غریبانه!
اضطراب نویسی و آشفته نگاری روز خبرنگار: اگر دلال بودمی، مصداق شعر جلال نمی بودمی!
✍️ #فیضالله_پیری _ #بخش_اول
📰سرمقاله سیروان،۲۱ مرداد ۹۹ شماره ۱۰۹۵
شعرهایم گل شدند
دختران این شهر
دسته دسته
از آنها چون هدایای عاشقانه بهره گرفتند
اما هرگز دختری نیامد
بگوید جلال!
چرا خود این همه اندوه به دل داری؟! (جلال ملکشاه)
📌روز خبرنگار است. باید از خودمان بگوئیم! از تشویش اذهانمان و از آشفتگی و اضطراب و پریشان خاطری هایمان؛ شبیه این یادداشت که نشانی از همین واژگان و این روزهایمان است. اصلا آیا باید بگوییم و به صلاح و قاعده و عقل است که بگوییم یا خود شیرینی است و مزه پراکنی و خود بزرگ پنداری که چون ما غریقیم، پس جهان هم زیر آب می رود و بی معنا می شود!
📌 گاهی از سر غرور یا واقعیت، همین تخیل را واقعیت می پنداریم که باری به راستی چنین است و چه سرها که بریده نمی شود بی جرم و جنایت در جهان و با همین رسانه های ضعیف ونحیف چه جانها از پای اعدام به زندگی بر می گردد! گاهی انتشار یک درد چه کودکانی را مشعوف کرده و هیجان و شادی بخشیده و گاه چه کژیها، مسیر خود یافته و زندگی را معنا بخشیده است. گاه یک تیتر و یا یک عکس و یک یادداشت و گزارش، شر بیت المال خورهایی را از سفره مردم دور می کند و گاه تصمیم گیری درخصوص مسائل کلان را از مسیری دیگر تغییر می دهد. به عبارتی امروز شماری از قضاوتها و تصمیم گیریهای مدیریتی و سیاسی و نگرش افکار عمومی متاثر از همین نوشتنهای به ظاهر ساده و روزانه ماست. پس به خود جرات و اعتماد به نفس می دهیم که باید بنویسیم، و همین نوشتن و البته چگونه نوشتن به زندگی و هستی معنا می بخشد!
📌اما- این روزها- شبیه دایره ای که نمی دانی کجا آغاز و پایان آن است، نمی دانیم مسائل رسانه را از کجا باید آغاز کنیم وبه کجا خاتمه دهیم. گاهی تصور می کنیم که به آخر خط رسیده ایم، حال آنکه در آغاز راهیم. زمانی حس می کنیم طرح موضوع کرده ایم و حال آنکه به پایان موضوع رسیده ایم. هم گفته ایم و هم نگفته. هم می دانیم و هم نمی دانیم. هم همه رسانه نگار و رسانه شناس اند و هم – به واقع- رسانه نشناسیم و نمی دانیم این چیست این؟ این چیست این؟! مسئله، سخت سهل ممتنع است!
📌مردادی دیگر فرا رسید و آشفتگی ما بیشتر از هر زمان در باتلاق مشکلات رسانه ای، فرصتی است که دیگر بار از خود و دردهایمان بگوییم. گرچه واقعیت آن است نه نای نگفتن داریم و نه باید بی تفاوت. رسانه چنان دنیای پیچیده و نشناخته دارد که چون سهل ممتنع هر کس به خود اجازه می دهد راجع به آن سخن بگوید و نسبت به ان اظهار نظر کند. به همان اندازه که ذهن قضاوتگرانه ما متاثر از دنیای رسانه ها و شنیده ها و دیدنی های رسانه است، ابزارهای رسانه ای در اختیار شهروندان قرار گرفته اند و چون شمشیر دو لبه، له و علیه کاربر آن بکار است. با این تفاوت که کاربر آسیب به خود را ممکن ست نبیند.
📌هر کس جدای از رسانه رایج و ابزار زندگی چون تلفن همراه، روزانه بخشی از کارش رسانه است و نصفی از این صرف باز نشر(فوروارد) می کند، بدون انیکه محتوا را بشناسد و منشاء و فلسفه پیام و چرایی و چیستی آن را بشناسد. خلاصه همه هستیم و در واقع نیستیم. رسانه هم متولی فراوان دارد و چون یتیم هرکسی دست نوازشی بر سر آن می کشد و هم بی کس است و هرکسی علاقه مند نیست خود را به آن نزدیک کند و حیات اقتصادی و حرفه ای آن را امید و آرامش بخشد. چون در این مواقع پای اصول مهمی چون "زندگی را بچسب" و " به فکر نان باش خربزه آب است" در میان است!
📌ماهم از بخت و شانس شیرین و یا تلخ تاریخ در حوزه رسانه هبوط کردیم، گاهی به همین نگرشها و نگاهها و سیاستها شبیه دیوانگان می خندیم؛ چون کسی که نمی داند و خود واقفیم که در گرداب و دور تسلسل مصائب و مصیبتهای گرفتاریم و حال همه انتظار دارند حلال مشکلاتشان باشیم! اما کسی نمی پرسد شما که چون شعر جلال، حلال این همه مشکل هستید ، خود چگونه اید؟! با این حال خنده هایمان از روی گریه است و درد و واکنشی غیر ارادی است علیه این همه آشفتگی و سردرگمی! تلخندی است مضحک! اگر دلال بودمی، مصداق شعر جلال نمی بودمی!
📌روز خبرنگار که فرا می رسد، "علی کرم" هم یادش می افتد که باید برای روزنامه تبریکی بفرستد و یا دست کم در صفحه مجازی خود پنداشتگی روشنگرانه بنمایاند که باری خبرنگار از دسته منورالفکرهاست و آنها را باید گرامی داشت؛ خود و خانواده و خامه اشان را ! به هر صورت روز خبرنکار است و به فرموده کارشناسی، خبرنگار روشنگر است در تاریکی! امید مردم است و رابط میان راعی و رعیت و قص علی هذا! به عبارتی ننه مرحوم هم یاد گرفته که هر کاری بدون رسانه ممکن نیست و در کنار سه قوه مجریه و مقننه و قضائیه، رکن چهارم است، نه تنها برای دموکراسی، بلکه بلکه برای هر کاری، مثلا برای رفتن به باشگاه و بوستان و باغ!
@sirwan_weekly
اضطراب نویسی و آشفته نگاری روز خبرنگار: اگر دلال بودمی، مصداق شعر جلال نمی بودمی!
✍️ #فیضالله_پیری _ #بخش_اول
📰سرمقاله سیروان،۲۱ مرداد ۹۹ شماره ۱۰۹۵
شعرهایم گل شدند
دختران این شهر
دسته دسته
از آنها چون هدایای عاشقانه بهره گرفتند
اما هرگز دختری نیامد
بگوید جلال!
چرا خود این همه اندوه به دل داری؟! (جلال ملکشاه)
📌روز خبرنگار است. باید از خودمان بگوئیم! از تشویش اذهانمان و از آشفتگی و اضطراب و پریشان خاطری هایمان؛ شبیه این یادداشت که نشانی از همین واژگان و این روزهایمان است. اصلا آیا باید بگوییم و به صلاح و قاعده و عقل است که بگوییم یا خود شیرینی است و مزه پراکنی و خود بزرگ پنداری که چون ما غریقیم، پس جهان هم زیر آب می رود و بی معنا می شود!
📌 گاهی از سر غرور یا واقعیت، همین تخیل را واقعیت می پنداریم که باری به راستی چنین است و چه سرها که بریده نمی شود بی جرم و جنایت در جهان و با همین رسانه های ضعیف ونحیف چه جانها از پای اعدام به زندگی بر می گردد! گاهی انتشار یک درد چه کودکانی را مشعوف کرده و هیجان و شادی بخشیده و گاه چه کژیها، مسیر خود یافته و زندگی را معنا بخشیده است. گاه یک تیتر و یا یک عکس و یک یادداشت و گزارش، شر بیت المال خورهایی را از سفره مردم دور می کند و گاه تصمیم گیری درخصوص مسائل کلان را از مسیری دیگر تغییر می دهد. به عبارتی امروز شماری از قضاوتها و تصمیم گیریهای مدیریتی و سیاسی و نگرش افکار عمومی متاثر از همین نوشتنهای به ظاهر ساده و روزانه ماست. پس به خود جرات و اعتماد به نفس می دهیم که باید بنویسیم، و همین نوشتن و البته چگونه نوشتن به زندگی و هستی معنا می بخشد!
📌اما- این روزها- شبیه دایره ای که نمی دانی کجا آغاز و پایان آن است، نمی دانیم مسائل رسانه را از کجا باید آغاز کنیم وبه کجا خاتمه دهیم. گاهی تصور می کنیم که به آخر خط رسیده ایم، حال آنکه در آغاز راهیم. زمانی حس می کنیم طرح موضوع کرده ایم و حال آنکه به پایان موضوع رسیده ایم. هم گفته ایم و هم نگفته. هم می دانیم و هم نمی دانیم. هم همه رسانه نگار و رسانه شناس اند و هم – به واقع- رسانه نشناسیم و نمی دانیم این چیست این؟ این چیست این؟! مسئله، سخت سهل ممتنع است!
📌مردادی دیگر فرا رسید و آشفتگی ما بیشتر از هر زمان در باتلاق مشکلات رسانه ای، فرصتی است که دیگر بار از خود و دردهایمان بگوییم. گرچه واقعیت آن است نه نای نگفتن داریم و نه باید بی تفاوت. رسانه چنان دنیای پیچیده و نشناخته دارد که چون سهل ممتنع هر کس به خود اجازه می دهد راجع به آن سخن بگوید و نسبت به ان اظهار نظر کند. به همان اندازه که ذهن قضاوتگرانه ما متاثر از دنیای رسانه ها و شنیده ها و دیدنی های رسانه است، ابزارهای رسانه ای در اختیار شهروندان قرار گرفته اند و چون شمشیر دو لبه، له و علیه کاربر آن بکار است. با این تفاوت که کاربر آسیب به خود را ممکن ست نبیند.
📌هر کس جدای از رسانه رایج و ابزار زندگی چون تلفن همراه، روزانه بخشی از کارش رسانه است و نصفی از این صرف باز نشر(فوروارد) می کند، بدون انیکه محتوا را بشناسد و منشاء و فلسفه پیام و چرایی و چیستی آن را بشناسد. خلاصه همه هستیم و در واقع نیستیم. رسانه هم متولی فراوان دارد و چون یتیم هرکسی دست نوازشی بر سر آن می کشد و هم بی کس است و هرکسی علاقه مند نیست خود را به آن نزدیک کند و حیات اقتصادی و حرفه ای آن را امید و آرامش بخشد. چون در این مواقع پای اصول مهمی چون "زندگی را بچسب" و " به فکر نان باش خربزه آب است" در میان است!
📌ماهم از بخت و شانس شیرین و یا تلخ تاریخ در حوزه رسانه هبوط کردیم، گاهی به همین نگرشها و نگاهها و سیاستها شبیه دیوانگان می خندیم؛ چون کسی که نمی داند و خود واقفیم که در گرداب و دور تسلسل مصائب و مصیبتهای گرفتاریم و حال همه انتظار دارند حلال مشکلاتشان باشیم! اما کسی نمی پرسد شما که چون شعر جلال، حلال این همه مشکل هستید ، خود چگونه اید؟! با این حال خنده هایمان از روی گریه است و درد و واکنشی غیر ارادی است علیه این همه آشفتگی و سردرگمی! تلخندی است مضحک! اگر دلال بودمی، مصداق شعر جلال نمی بودمی!
📌روز خبرنگار که فرا می رسد، "علی کرم" هم یادش می افتد که باید برای روزنامه تبریکی بفرستد و یا دست کم در صفحه مجازی خود پنداشتگی روشنگرانه بنمایاند که باری خبرنگار از دسته منورالفکرهاست و آنها را باید گرامی داشت؛ خود و خانواده و خامه اشان را ! به هر صورت روز خبرنکار است و به فرموده کارشناسی، خبرنگار روشنگر است در تاریکی! امید مردم است و رابط میان راعی و رعیت و قص علی هذا! به عبارتی ننه مرحوم هم یاد گرفته که هر کاری بدون رسانه ممکن نیست و در کنار سه قوه مجریه و مقننه و قضائیه، رکن چهارم است، نه تنها برای دموکراسی، بلکه بلکه برای هر کاری، مثلا برای رفتن به باشگاه و بوستان و باغ!
@sirwan_weekly
◇ مطالبات کردستان، دستاویز پوپولیستها
¤ درحاشیه سفر تبلیغاتی رئیس مجلس به کردستان
#بخش_اول
✍ #ابراهیم_شریفپور
برخی عبارات و ترکیب بعضی واژه ها مضامینی را خلق که از هر ساحره ای فریبکارتر و به لحاظ بار معنایی مثبتی که خلق می نمایند، ستایش گر جلوه نموده و کمتر کسی تن به نقد یا احیاناً مخالفت با آن می زند بدین سان کسانی با توسل به ظاهر سازی و فریبکاری بار معنایی واقعی موجود در این مضامین را برای رسیدن به مقاصد خود مصادره به مطلوب نموده و با تظاهر به مردمداری و مردم دوستی دل از عوام و خواص ربوده و جا خوش می نمایند.
"بررسی مسائل و مشکلات"، "پیگیری مطالبات مردم و حل مشکلات آنان"، "نظارت میدانی بر پروژه ها و تامین اعتبار طرحهای نیمه تمام" و ... از این دسته اند که رئیس مجلس شورای اسلامی آنرا از اهداف سفر هفته گذشته خود به استان کردستان عنوان نمودند که در ظاهر کاری مثبت و درخور تحسین اما در پس آن، مطامع پشت پرده ای هم وجود داشته که افکار عمومی با آن ناآشنا نیست.امروزه علاقمندی و اشتیاق زایدالوصف آقای قالیباف برای بر تن کردن لباس ریاست جمهوری در دوره آینده بر کمتر کسی پوشیده است و از رفتار و گفتار ایشان براحتی می توان متوجه شد که بعد از انتخابات مجلس و انتخاب بعنوان رئیس قوه مقننه، نامبرده پس از دو یا سه دوره شکست در انتخابات ریاست جمهوری اکنون دوباره خود را در مقام رئیس جمهور در سایه دیده و عملاً از ایفای وظیفه اصلی خود غافل مانده است.سفر های این روزهای آقای قالیباف به استانها از جمله سفر اخیر به کردستان با وجود محدودیت های بهداشتی ناشی از بیماری کرونا که اساساً در شرح وظایف رئیس مجلس نیز نمی گنجد، نه انجام آن با این فشردگی ضرورتی دارد و نه گرهی را هم از مشکلات باز می کند بلکه در واقع نوعی فریب افکار عمومی را در اذهان مجسم نموده و کیست که نداند که در پس پرده این سفرهای به ظاهر کاری خوابهای چگونگی رسیدن به پاستور و ریاست بر قوه مجریه، توسط آقای قالیباف و حلقه مشاوران او تعبیر و تفسیر و برای آن نسخه پیجیده می شود.آقای قالیباف حق دارد مانند سایر کسانی که قصد کاندیداتوری را دارند برای انتخابات ۱۴۰۰ نامزد شود اما رجوع به سرانجام کار شخصیت هایی که از امکانات عمومی برای تبلیغات بهره برده اند می تواند در این راستا برای وی راهگشا و تلنگری باشد بر اینکه بهتر است به ایفای نقش و وظیفه اصلی و خطیر خود به عنوان رئیس قوه قانونگذاری که همانا تعامل با دولت برای حل مسائل و مشکلات کشور و مدیریت صحیح مجلس است، بپردازد.
در ذائقه و سلایق سیاسی مردم کردستان، دستاوردی برای این گونه سفرهای نمایشی و تبلیغاتی برای آقای قالیباف و سایر کاندیداهای اصولگرا متصور نبوده و نیست، اما عده ای را از روی سادگی دچار توهم خواهد نمود تا با خود بزرگ بینی کاذب و زبانی گزنده و دور از انصاف لب به عتاب و خطاب گشوده و با چوب حراج زدن بر عملکرد موفق و قابل دفاع مدیریت استان در طی بیش از سه سال گذشته، از این رهگذر و در سایه حضور رئیس ناکام خود توشه ای را برای فردای مبهم خویش دست و پا نمایند. این شاگردان مکتب خاص در حالی مدیران استانی را به محفلی عمل کردن متهم می نمایند که استاندار کردستان در جلسه جمعبندی پایان سفر، با سربلندی از افتخار به استان خود سخن گفت، به نجابت و سخاوتمندی مردم بالید و ضمن اذعان به مشکلات مزمن به ارث رسیده از گذشته، اما بصورت متقن و شفاف و با ذکر آمار و ارقام واقعی نیز از عملکرد دولت در استان دفاع نمود و چیزی را از افکار عمومی پنهان نکرد.
این نو رسیدگان که در مقام دفاع از مردم مدعی هستند کردستان بیشترین آسیب را از دولت دیده است، لطفاً بفرمایند در طی چند سال گذشته که در کسوت شریف نمایندگی، خود نیز در زمره مسئولین قرار گرفته اما در مقام منتقد، کارشناس مشکلات مردم شده اند شخصاً برای کاهش آلام و مشکلات این مردم چه کاری انجام داده اند و چرا مسئولیتی را در این راستا بعهده نمی گیرند؟
در این استان کسی مدعی نیست که در حوزه کسب و کار علیرغم برخورداری از ظرفیت های بالقوه قوی و مناسب، وضعیت مطلوب است که این خود بعنوان ضعفی جدی جای نقد و تامل است اما این واقعیت که از مجموع ۳۰۰۰ کیلومتر راه اسفالته روستایی استان در طی ۴۲ سال بعد از پیروزی انقلاب، بالغ بر ۱۰۰۰ کیلومتر آن در این دولت اسفالت و به بهره برداری رسیده است- انکار ناپذیر است، افزایش ضریب نفوذ گاز رسانی به روستاها به ۹۸ درصد در این دولت اتفاق افتاده است،افزایش پوشش اینترنت روستایی از حدود صفر به ۷۵ درصد در سایه تلاش فرزندان این استان در این دولت محقق شده است، افزایش حق آبه از منابع آبی استان در این دولت به نحو چشمگیر اما غیر کافی افزایش و تبدیل ۹۶۰۰۰ هکتار اراضی دیم استان به اراضی آبی و باغات در این دولت در شرف انجام است.
#ادامه_دارد
@sirwan_weekly
¤ درحاشیه سفر تبلیغاتی رئیس مجلس به کردستان
#بخش_اول
✍ #ابراهیم_شریفپور
برخی عبارات و ترکیب بعضی واژه ها مضامینی را خلق که از هر ساحره ای فریبکارتر و به لحاظ بار معنایی مثبتی که خلق می نمایند، ستایش گر جلوه نموده و کمتر کسی تن به نقد یا احیاناً مخالفت با آن می زند بدین سان کسانی با توسل به ظاهر سازی و فریبکاری بار معنایی واقعی موجود در این مضامین را برای رسیدن به مقاصد خود مصادره به مطلوب نموده و با تظاهر به مردمداری و مردم دوستی دل از عوام و خواص ربوده و جا خوش می نمایند.
"بررسی مسائل و مشکلات"، "پیگیری مطالبات مردم و حل مشکلات آنان"، "نظارت میدانی بر پروژه ها و تامین اعتبار طرحهای نیمه تمام" و ... از این دسته اند که رئیس مجلس شورای اسلامی آنرا از اهداف سفر هفته گذشته خود به استان کردستان عنوان نمودند که در ظاهر کاری مثبت و درخور تحسین اما در پس آن، مطامع پشت پرده ای هم وجود داشته که افکار عمومی با آن ناآشنا نیست.امروزه علاقمندی و اشتیاق زایدالوصف آقای قالیباف برای بر تن کردن لباس ریاست جمهوری در دوره آینده بر کمتر کسی پوشیده است و از رفتار و گفتار ایشان براحتی می توان متوجه شد که بعد از انتخابات مجلس و انتخاب بعنوان رئیس قوه مقننه، نامبرده پس از دو یا سه دوره شکست در انتخابات ریاست جمهوری اکنون دوباره خود را در مقام رئیس جمهور در سایه دیده و عملاً از ایفای وظیفه اصلی خود غافل مانده است.سفر های این روزهای آقای قالیباف به استانها از جمله سفر اخیر به کردستان با وجود محدودیت های بهداشتی ناشی از بیماری کرونا که اساساً در شرح وظایف رئیس مجلس نیز نمی گنجد، نه انجام آن با این فشردگی ضرورتی دارد و نه گرهی را هم از مشکلات باز می کند بلکه در واقع نوعی فریب افکار عمومی را در اذهان مجسم نموده و کیست که نداند که در پس پرده این سفرهای به ظاهر کاری خوابهای چگونگی رسیدن به پاستور و ریاست بر قوه مجریه، توسط آقای قالیباف و حلقه مشاوران او تعبیر و تفسیر و برای آن نسخه پیجیده می شود.آقای قالیباف حق دارد مانند سایر کسانی که قصد کاندیداتوری را دارند برای انتخابات ۱۴۰۰ نامزد شود اما رجوع به سرانجام کار شخصیت هایی که از امکانات عمومی برای تبلیغات بهره برده اند می تواند در این راستا برای وی راهگشا و تلنگری باشد بر اینکه بهتر است به ایفای نقش و وظیفه اصلی و خطیر خود به عنوان رئیس قوه قانونگذاری که همانا تعامل با دولت برای حل مسائل و مشکلات کشور و مدیریت صحیح مجلس است، بپردازد.
در ذائقه و سلایق سیاسی مردم کردستان، دستاوردی برای این گونه سفرهای نمایشی و تبلیغاتی برای آقای قالیباف و سایر کاندیداهای اصولگرا متصور نبوده و نیست، اما عده ای را از روی سادگی دچار توهم خواهد نمود تا با خود بزرگ بینی کاذب و زبانی گزنده و دور از انصاف لب به عتاب و خطاب گشوده و با چوب حراج زدن بر عملکرد موفق و قابل دفاع مدیریت استان در طی بیش از سه سال گذشته، از این رهگذر و در سایه حضور رئیس ناکام خود توشه ای را برای فردای مبهم خویش دست و پا نمایند. این شاگردان مکتب خاص در حالی مدیران استانی را به محفلی عمل کردن متهم می نمایند که استاندار کردستان در جلسه جمعبندی پایان سفر، با سربلندی از افتخار به استان خود سخن گفت، به نجابت و سخاوتمندی مردم بالید و ضمن اذعان به مشکلات مزمن به ارث رسیده از گذشته، اما بصورت متقن و شفاف و با ذکر آمار و ارقام واقعی نیز از عملکرد دولت در استان دفاع نمود و چیزی را از افکار عمومی پنهان نکرد.
این نو رسیدگان که در مقام دفاع از مردم مدعی هستند کردستان بیشترین آسیب را از دولت دیده است، لطفاً بفرمایند در طی چند سال گذشته که در کسوت شریف نمایندگی، خود نیز در زمره مسئولین قرار گرفته اما در مقام منتقد، کارشناس مشکلات مردم شده اند شخصاً برای کاهش آلام و مشکلات این مردم چه کاری انجام داده اند و چرا مسئولیتی را در این راستا بعهده نمی گیرند؟
در این استان کسی مدعی نیست که در حوزه کسب و کار علیرغم برخورداری از ظرفیت های بالقوه قوی و مناسب، وضعیت مطلوب است که این خود بعنوان ضعفی جدی جای نقد و تامل است اما این واقعیت که از مجموع ۳۰۰۰ کیلومتر راه اسفالته روستایی استان در طی ۴۲ سال بعد از پیروزی انقلاب، بالغ بر ۱۰۰۰ کیلومتر آن در این دولت اسفالت و به بهره برداری رسیده است- انکار ناپذیر است، افزایش ضریب نفوذ گاز رسانی به روستاها به ۹۸ درصد در این دولت اتفاق افتاده است،افزایش پوشش اینترنت روستایی از حدود صفر به ۷۵ درصد در سایه تلاش فرزندان این استان در این دولت محقق شده است، افزایش حق آبه از منابع آبی استان در این دولت به نحو چشمگیر اما غیر کافی افزایش و تبدیل ۹۶۰۰۰ هکتار اراضی دیم استان به اراضی آبی و باغات در این دولت در شرف انجام است.
#ادامه_دارد
@sirwan_weekly
🌑 کشتارِ کولبران؛ اینبار توسطِ مرزبانی ترکیه
#بخش_اول
✍ #عثمان_مزین / وکیل دادگستری
هر روزه اخبار ناخوشایندی از مرگ یا مجروحیت کولبرها منتشر میشود؛ به طوری که چندین رسانه در فضای مجازی با عناوین مختلف صرفاً اخبار رویدادهای مربوط به کولبران را پوشش میدهند. افزایش اخبار یک واقعه تلخ و تکرار هر روزه و مداوم آن باعث شده افکار عمومی و مسئولین امر آن را به عنوان یک امر عادی و طبیعی نگریسته و هیچ واکنشی نسبت به آن نشان ندهند.
این سئوال همواره ذهن هر ناظر دغدغهمندی را به خود مشغول ساخته که: مرگِ کولبرها تا چه زمانی ادامه دارد؟
کولبری انتخاب و شغل مطلوب مردم در کردستان نیست؛ بلکه کاریست غیراستاندارد که بر آنها تحمیل شده که آشکارا کرامتِ انسانیشان را زائل میکند؛ اما چون سیر کردنِ شکم خود و فرزندان بدیهیترین هدفِ آنان است، چارهای جز رویآوردن به کولبری ندارند؛ آنهم در شرایطی که نیک میدانند سرنوشت آنان یا کشتهشدن در اثر تیراندازیست یا مواجهشدن با مینهای موجود در این مناطق و یا گرفتارشدن در بهمن و سقوط به دره. اگر باز هم دچار یکی از این سرنوشتها نشوند، بعد از چند سال توانِ کارکردن را از دست داده و تا ابد زمینگیر خواهند شد.
رویآوردن مردم به کولبری ناشی از اراده آزاد مردم در کردستان نیست؛ چون تنها راه برایِ سیرکردن شکم خود و خانواده در این مناطق فقط کولبری وجود دارد که آنهم محصول سالها تبعیض و عدم اختصاصِ امکانات برابر برای کردستان متناسب با دیگر مناطق است.
متاسفانه در سالهای گذشته، برخی افراد بجای توجّه به تکلیف بدیهی دولت در ایجاد مشاغل استاندارد برای همه و رفع تبعیض و نابرابریها آنهم طبقِ اصل ۲۸ قانون اساسی، در مانوری تبلیغاتی مدعی ساماندهی کولبری و صدور کارتها و مجوّزهای کولبری برای مردم شده در تشدید این وضعیّت ناگوار مقصّر و مسئول هستند؛ چون هر گاه نیروی آماده بکار جهت اشتغال به آنان مراجعه میکرد این مسئولین تنها شغل را کولبری پیشنهاد کرده و در جامعهای که دستگاه قانونگذاری و نماینده منتخب مردم قصد داشته باشد که کولبری را وارد مجموعه قوانین آن کشور کند نمیتوان امیدی به اصلاح و بهبودِ امور داشت و این گونه قانوننویسی موجب عقبگرد و قهقرا در آن جامعه میباشد.
پس از گرفتار شدن ۵ کولبر در برف و ممانعت نیروهای مرزبانی ترکیه جهت امدادرسانی خانوادهها که منجر به مرگ سوزناک آنان شد؛ اکنون خبر شکنجه و جراحت شدید دو کولبر دیگر توسط همان نیروها منتشر شده که متاسفانه منجر به مرگ یکی از آنان گردیده است.
این گونه برخورد خلاف اصول و موازین و تکالیفِ نیروهای مرزبانی است چون آنان باید حافظ جان و مال هر انسانی بدون توجه به تابعیّت و ملیّت وی باشند که ارتکاب این اعمال توسط نیروهای ترکیه دارای سابقه و تکرار موارد بیشمار قبلی است؛ به طوریکه حتی دامداران و یا افرادی که برای جمعآوری گیاهان بهاری به مناطق کوهستانی مراجعه کرده با حملات هوایی این نیروها مواجه شدهاند؛ حتی اتباع ترکیه هم مشمول این حملات بوده و در برخی موارد بمبهای این کشور افراد و مناطق مسکونی داخل کشور را نیز منهدم ساخته است که در این شرایط توجّه به نکات زیر ضروری به نظر میرسد:
#ادامه_در_پست_بعد
@sirwan_weekly
#بخش_اول
✍ #عثمان_مزین / وکیل دادگستری
هر روزه اخبار ناخوشایندی از مرگ یا مجروحیت کولبرها منتشر میشود؛ به طوری که چندین رسانه در فضای مجازی با عناوین مختلف صرفاً اخبار رویدادهای مربوط به کولبران را پوشش میدهند. افزایش اخبار یک واقعه تلخ و تکرار هر روزه و مداوم آن باعث شده افکار عمومی و مسئولین امر آن را به عنوان یک امر عادی و طبیعی نگریسته و هیچ واکنشی نسبت به آن نشان ندهند.
این سئوال همواره ذهن هر ناظر دغدغهمندی را به خود مشغول ساخته که: مرگِ کولبرها تا چه زمانی ادامه دارد؟
کولبری انتخاب و شغل مطلوب مردم در کردستان نیست؛ بلکه کاریست غیراستاندارد که بر آنها تحمیل شده که آشکارا کرامتِ انسانیشان را زائل میکند؛ اما چون سیر کردنِ شکم خود و فرزندان بدیهیترین هدفِ آنان است، چارهای جز رویآوردن به کولبری ندارند؛ آنهم در شرایطی که نیک میدانند سرنوشت آنان یا کشتهشدن در اثر تیراندازیست یا مواجهشدن با مینهای موجود در این مناطق و یا گرفتارشدن در بهمن و سقوط به دره. اگر باز هم دچار یکی از این سرنوشتها نشوند، بعد از چند سال توانِ کارکردن را از دست داده و تا ابد زمینگیر خواهند شد.
رویآوردن مردم به کولبری ناشی از اراده آزاد مردم در کردستان نیست؛ چون تنها راه برایِ سیرکردن شکم خود و خانواده در این مناطق فقط کولبری وجود دارد که آنهم محصول سالها تبعیض و عدم اختصاصِ امکانات برابر برای کردستان متناسب با دیگر مناطق است.
متاسفانه در سالهای گذشته، برخی افراد بجای توجّه به تکلیف بدیهی دولت در ایجاد مشاغل استاندارد برای همه و رفع تبعیض و نابرابریها آنهم طبقِ اصل ۲۸ قانون اساسی، در مانوری تبلیغاتی مدعی ساماندهی کولبری و صدور کارتها و مجوّزهای کولبری برای مردم شده در تشدید این وضعیّت ناگوار مقصّر و مسئول هستند؛ چون هر گاه نیروی آماده بکار جهت اشتغال به آنان مراجعه میکرد این مسئولین تنها شغل را کولبری پیشنهاد کرده و در جامعهای که دستگاه قانونگذاری و نماینده منتخب مردم قصد داشته باشد که کولبری را وارد مجموعه قوانین آن کشور کند نمیتوان امیدی به اصلاح و بهبودِ امور داشت و این گونه قانوننویسی موجب عقبگرد و قهقرا در آن جامعه میباشد.
پس از گرفتار شدن ۵ کولبر در برف و ممانعت نیروهای مرزبانی ترکیه جهت امدادرسانی خانوادهها که منجر به مرگ سوزناک آنان شد؛ اکنون خبر شکنجه و جراحت شدید دو کولبر دیگر توسط همان نیروها منتشر شده که متاسفانه منجر به مرگ یکی از آنان گردیده است.
این گونه برخورد خلاف اصول و موازین و تکالیفِ نیروهای مرزبانی است چون آنان باید حافظ جان و مال هر انسانی بدون توجه به تابعیّت و ملیّت وی باشند که ارتکاب این اعمال توسط نیروهای ترکیه دارای سابقه و تکرار موارد بیشمار قبلی است؛ به طوریکه حتی دامداران و یا افرادی که برای جمعآوری گیاهان بهاری به مناطق کوهستانی مراجعه کرده با حملات هوایی این نیروها مواجه شدهاند؛ حتی اتباع ترکیه هم مشمول این حملات بوده و در برخی موارد بمبهای این کشور افراد و مناطق مسکونی داخل کشور را نیز منهدم ساخته است که در این شرایط توجّه به نکات زیر ضروری به نظر میرسد:
#ادامه_در_پست_بعد
@sirwan_weekly