🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
218 subscribers
10.3K photos
590 videos
108 files
3.01K links
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست
#امام_خامنه_ای
🌺شادی روح شهدا وسلامتی امام خامنه ای صلوات
!!این کانال هیچ صفحه ای دربرنامه های مجازی دیگر ندارد و متعلق به هیچ نهاد و موسسه ای نیست
ارتباط باخادم کانال:↙️↙️
@Ali_Faghiri
Download Telegram
🖇 #کلام_شهید

❥• مڪه برای شما، #فڪه برای ما
#بالی نمی خواهم🍂

❥• با همین #پوتین های ڪهنه ام
می توانم به #آسمان ها🌠 برهم.

#شهیدسیدمرتضی_آوینی💚
#یادشهیدان_باصلوات💐

ID➣ @Shahidegomnamm🕊
سلام #شهید_گمنام

قسم به رنگ #قطره های پاڪ
خون تُ ڪه آرام آرام
ریختی بر #شاهرگهای
مرده ی🍂این خاڪ

وجان تازه بخشیدی🍃به ڪالبد
وجودش وخود آزاد و رها
پرڪشیدی🕊به #آسمان

#دلنوشته🌺🍃
❥• @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هشتادو_چهار📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• گرفتمش رو به روم با #عشق نگاهش کردمو بعد همون نگاه عاشقانمو به حسام دوختم #حسام بهم نزدیک شد و گفت: از صبحه تو دلم یه شوری دارم تا اینو ببینی می دونستم #خوشت میاد بردمش یه خیاط…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_پنج📖

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅

❥• به مزار میرسیم #نگاه خسته ات را نثار چشمانم میکنی نگاهی که خستگی اش حاصل #جنگ و #کار و #جسم نیست نگاهت خسته است، این خستگی حاصل از #روح توست تو دلت گرفته ، #آسمان چشمانت هوای #باریدن دارد
میگویی : بانو ! بشین توی ماشین زود برمیگردم ،هیچ نمیگویم و فقط نگاهت میکنم نمی دانم #امشب چرا اینطور شده ام #ندایی در درونم میگوید : این آخرین نگاه هایم به توست،

❥• از این فکر #سخت آزرده میشوم دستت را جلوی صورتم تکان میدهی و میگویی : کجایی حاج خانوم ؟؟؟
(مکث) باشه؟؟؟
#تلخندی میزنم و میگویم : #اطاعت فرمانده، تو پیاده میشوی و #چفیه بر دوش آرام آرا م توی تاریکی گم میشوی اینجا هیچ #فانوسی روشن نیست از رفتنت حوصله ام سر میرود باورت میشود؟ توی همین چند دقیقه #دلم برایت تنگ شد کمی بعد روی شیشه ی ماشین #قطره های کوچکی میافت
# باران است که #نم_نم میبارد روی شیشه #بوسه میزند و بعد #سر میخورد، دستم را روی شکمم میگذارم نی نی #لگد میزند،انگار بازیش گرفته کاسه صبرم لبریز میشود هن هن کنان پیاده میشوم و در را قفل میکنم،

❥• یاد اصرار #مکررت برای آمدن به اینجا میافتم دلم ناگه #شور میزند سلانه سلانه از میان #قبور عبور میکنم تا به قطعه #نامداران بی نام میرسم اینجا گویی روز است این #فانوس ها اینجا را #بهشت میکنند،به دوستانم سلام میدهم صدای زوزه ی #باد مرا
به خود می آورد،چشمانم دور و بر را میکاود و دنبال تو میگردد دستم را به کمر میگیرم تا بتوانم راه بروم به شوق رویت گام برمیدارم امشب چقدر #خلوت است،

❥• امشب #منو_تو ، #مهتاب، #شهدا
و #خدا قشنگ ترین #مراعات النظیر میشوییم ،شهدا رفقایمان اند و مهتاب برق کوچکی از چشمان تو و خدا خالق این همه زیباییست اوشاعر شعریست مثل تو صدای ناله ای متوقفم میکند، #قلبم مرا به سمت صدا هدایت میکند چشم میگشایم اینجا مزار #شهدای مدافع حرم است تو را میبینم رو به رفقایت و پشت به من زانو زده ای و ضجه میزنی #گوش میسپارم به درد و دل هایت با دوستانت خلوت کرده ای

❥• میگویی :
اشکان ! #بی معرفت #رفیق کجا رفتی محمد رضا! تنها تنها #بهشتی شدی؟؟؟ #مصطفی کجایی؟؟؟ بخدا دلم واست #تنگ شده آهای #معراجیاااااا کجایید ؟؟؟؟ چرا نوبتم نمیرسه ؟ خستم از اینهمه #دلتنگی خدا منو بو کردی؟ بوی دنیا میدادم ؟؟؟ آره؟ من لیاقت ندارم ؟!!! گریه #امانت را میبرد زیر #باران خیس شده ایم بغضی گلویم را چنگ میزدو اشک هایم سرازیر میشود ... بغض #نامرد است...

#این_داستان_ادامه_دارد..‍

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هشتادو_شش📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• بغض همانیست که #علمدار پیش حسین داشت همانیست که حسین پیش نعش #اصغرش داشت. همانیست که #علی پیش بستر #فاطمه اش داشت همانیست که #ارباب از گناهانم دارد همانیست که من از #فراق تو خواهم…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_هفت📖

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅

❥• به سمتم برمیگردی صورتهایمان چند سانتی متر فاصله دارند #پیشانیت را روی پیشانیم میگذاری و #چشمانت را می بندی روی چشمان بسته ات دست میکشم مژگانت #خیس خیسند آرام زمزمه میکنی:
#آسمان_قصه_ی_پرواز_بلندیست
ولی، #قصه_اینست_چه_اندازه_کبوتر #باشی

❥• از تو جدا میشوم داریم از هم #دل میکنیم چادرم را روی سرت میکشم دوباره رویت را به #شهدا میکنی و
سرت پایین است #آه میخواهم از اشک هایم سیلی درست کنم اما می ترسم تو در آن غرق شوی انگار #قطره ای از دریای بغضت رفع شده به چهره ی
گرفته ات می نگرم دستی به ریشت میکشی #یاعلی گفته و چادر را کنار میزنی برمیخیزی سراتا پایمان گلی شده است #نفس عمیقی میکشم، نای بلند شدن ندارم رو به رویم #زانو ،میزنی
و میگویی :
#فاطمه حرفهامو بذار بپای ناراحتی جدی نگیر، مکث میکنی و چند ثانیه بعد ادامه میدهی ،
میای بریم #کهف_الشهدا...؟

❥• چه سوالیست که میپرسی مگر میشود جوابم #منفی باشد من با تو حاضرم به #بدترین جای جهان سفر کنم اینجا که بهشتیست برای خودش سرم را به علامت #مثبت تکان میدهم و
می گویم :
به شرطی که تا #صبح بمونیم
#عشق_میدان_جنون_است،
#نه_پس_کوچه_عقل،
#دل_دیوانه_مهیاست
اگر میخواهی لب از لب باز میکنی تا #مخالفت کنی اما #حرفت را میخوانم
و میگویم : جان #فاطمه نه نگو...
اخم خفیف میکنی و میگویی : به جونت قسم نخور جانانم، هیچ نمیگویم...

#این_داستان_ادامه_دارد..‍

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هشتادو_هفت📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• به سمتم برمیگردی صورتهایمان چند سانتی متر فاصله دارند #پیشانیت را روی پیشانیم میگذاری و #چشمانت را می بندی روی چشمان بسته ات دست میکشم مژگانت #خیس خیسند آرام زمزمه میکنی: #آسما…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_هشت 📖

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅

❥• دستت را به سمتم دراز میکنی
دستت را میگیرم #یاعلی میگویم
و بلند میشوم حالم #دگرگون است دستت را محکم تر میگیرم بی اختیار خم میشوم و دستت را می بوسم اشکم روی دستت سر میخورد،به #انگشتر فیروزه ایت خیره میشوم دلم قرص است که هنوز از دستت درش نیاوردی با جدیت چانه ام را میگیری و سرم را بالا میاوری نگاهت به رو به رویت است دوباره #پایین را مینگری و میگویی : عزیزدلم چرا اینقد #نگرانی ؟بخدا فردا که رفتم، دو هفته ای برمیگردم، #بغض میکنم میگویم :
چرا #نگاهم نمیکنی ؟ هان ؟
میخوای ازم #دل بکنی می ترسی نگاهم کنی #دلت بلرزه ؟خیالت راحت تو #دلت بلرزه ، #ایمانت نمی لرزه

❥• با #مهربانی نگاهم میکنی شاید دلیلت این بوده که من راحت تر دل بکنم میدانی ؟ تو پیش خودت نیستی و نمیدانی مبتلا شدن به #چشمان تو چه دردی داردمی ترسم #شیطان در جلدم فرو رفته باشد #اعوذ_بالله میگویم
و به انگشتر #فیروزه ایت خیره میشوم میگویم : بریم ؟
جوابی نمی دهی و راه میفتی چقدر امشب کم حرف شدی سوار ماشین میشویم #باران شدت گرفته، #خیس خیسیم یاد #شلمچه می افتم :
یاد #مداحیت،راه میفتیم همه جا
ساکت است بی مقدمه میگویم :
#حسام ؟
به سمتم برمیگردی و میگویی :
#جانم؟
برام #مداحی میکنی؟
دوباره به روبه رویت نگاه میکنی
و میگویی : چشششممم،کمی بعد با صدای بم #مردانه ات شروع به خواندن میکنی و من پنهانی دارم صدای قشنگت را #ضبط میکنم تا هنگام نبودنت #لالایی_قلب بی قرارم باشد : میباره #بارون_روی_سر_مجنون ،
#توی_خیابون_رویایی

❥• میلرزه #پاهاش ، #بارونی چشماش
میگه خدایی تو کجایی ؟ من مانوسم ، به #حرمت آقا،حرم تو والله برام #بهشته
#کربلا... #کربلا .... #اللهم_الرزقنا
#کربلا ... #کربلا... #اللهم_الرزقنا ...
ادامه نمیدهی،نفس عمیقی میکشم میگویی : #فاطمه ببخشید جور نشد بریم #کربلا،جبران میکنم اشکالی نداره فدای سرت ماشین را نگه میداری #آسمان را مینگری و میگویی :
#بارون شدیده ها،خبر نداری همین شدت باران دلیل این پیاده روی شده . پیاده میشوم از پشت ماشین دو تا #چفیه میاوری یکی را روی سرم می اندازی و یکی را روی سر خودت دستم را میگیری و راه میفتیم ...

#این_داستان_ادامه_دارد..‍

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hema

🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_هشتادو_هشت 📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• دستت را به سمتم دراز میکنی دستت را میگیرم #یاعلی میگویم و بلند میشوم حالم #دگرگون است دستت را محکم تر میگیرم بی اختیار خم میشوم و دستت را می بوسم اشکم روی دستت سر میخورد،به #انگشتر…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_هشتادو_نه📖

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅

❥• شب از نیمه گذشته و خیابان ها خلوت اند زمین #خیس است #آسمان هم دلش #غصه دارد . به ورودی
#کهف_الشهدا میرسیم ،داخل کهف میشویم کنار #قبر شهدا می نشینیم #چفیه بر سر میکشی و کمی بعد شانه هایت میلرزند ،مرد من عجیب #بهانه سفر میگیری #چفیه را روی زمین پهن میکنی و از جیبت دو تا مهر در میاوری یکی را به من میدهی می ایستیم به
#نماز_شب عاشقانه نماز میخوانی گویی #آخرین نمازت است، نماز تمام میشود همه جا #ساکت است این #سکوت مرا خواهد #کشت،این سکوت مراا #دیوانه خواهد کرد.

❥• من از الان باید #نبودنت را تمرین کنم .میگویم : راستی #حسام بلاخره تصمیم نگرفتی اسم پسرمونو چی بذاریم؟؟؟ هرچی بذاری قشنگه به شرطی که توش #علی داشته باشه
چرا میگویی "بذاری"؟ چرا نمیگویی "بذاریم" ؟
میبینی؟ #واژه هایت هم دم از رفتن میزند ؟ صدای #اذان میآید #باران ، رحمت الهی ،با اذان ، #نوای الهی
آمیخته شده موقع #استجابت دعاست دستانت را رو به آسمان میبری
والتماس گونه میگویی :
#الهی_بحق_نبیک
#اللهم_العجل_لولیک_الفرج
#الهی_بحق_علی
#الهم_اعجل_لولیک_الفرج
#الهی_بحق_فاطمه
#الهم_العجل_لولیک_الفرج ...

❥• دیدگان دریاییت را میبندی انگار #توان حرف زدن نداری اذان و اقامه میگویی به تو اقتدا میکنم نماز صبحمان را میخوانیم قرار است ساعت شش بیایند دنبالت از #کهف بیرون می آییم
و پیاده میرویم #باران بند آمده است.
به ماشین که میرسیم هوا روشن تر شده و گرگ میش #صبح است .سوار میشویم و به سمت #خانه حرکت میکنیم . میگویی : هر کسی #شب"قدری داره ، دیشب شب قدر من و تو بود ...
من بی توجه به حرفت میگویم : چقدر #نورانی شدی ...

❥• نگاهم میکنی و لبخند میزنی در ژرفای #چشمانت غرق میشوم شاید برای آخرین بار به در خانه میرسیم وارد خانه میشویم میروی توی اتاق لباس های چریکی ات را می پوشی به سمتم
می آیی .تا دکمه هایت را ببندم،انگار #عادتمان شدهتمام و فکر ذکرم #انگشتر فیروزه ایت است هنوز توی دستت است از پایین ترین دکمه شروع میکنم تا به اولینشان میرسم #چشمانم را میبندم #سرم را روی #سینه ات میگذارم، صدای #قلبت را به جان می سپارم به چشم هایت #نگاه نمیکنم آخر #اعتیاد اورند از تو #جدا میشوم مراقب
#اشک هایم هستند تا نریزند صدای
بوق ماشین میآید،انگار لحظه ای #قلبم می ایستد ساکت را برمیداری و به سمت در میروی میدوم توی آشپزخانه و کاسه را پر از آب میکنم ...

#این_داستان_ادامه_دارد..‍.

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫

منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#داستان📚✒️ #فرمانده_من👮 #قسمت_صدو_نودو_سه 📖 ┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ❥• هیچ نمی گویم و بی حال ڪنارش می نشینم #مشتاق شنیدن حرف هایش هستم #سپیده در حالیڪه نگاهش به #شمعدانی های صورتی رنگ لب حوض است می گوید: من هیچ وقت برای #اشڪان گریه نڪردم چون #قول داده…
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_نودو_چهار 📖

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• از این همه #تنهایی میان جمع خسته شده ام دو ، سه روزی از رفتن #حسام
می گذرد و حرف های سپیده عجیب ذهنم را درگیر ڪرده، با رفتن مامان ڪنج اتاق می نشینم وخیره به دفترچه میشوم.
شب، #شب تاریڪ است و رخ #مهتاب ڪامل مانده ام بین نفسم و نَفَسَم ڪدام را انتخاب ڪنم؟ موهای بافته شده ام را از سمت شانه راستم به جلو هدایت میڪنم دو ،سه روزی میشود بازشان نڪرده ام از همون دو،سه روز پیش ڪه
#حسام آنها را برایم بافت و رفت...

❥• می ترسم دیگر نباشد و #عطر انگشتانش را میان خرمن موهایم نپاشند
سرم را از پنجره اتاق بیرون میبرم و رو به #آسمان می گویم:
خدایا به تو #پناه میبرم ازین #نفس
نجاتم بده...
گویی هاله ای از نور قلبم را می شڪافد
میان #قلبم می نشیند آرامش عجیبی
از قلبم تراوش میشود همان ڪه قلبم
را هزار تڪه میڪند مثل #زائری ڪه اذن دخول گرفته دستم را به سمت #دفترچه ڪوچڪ می برم و ورق میزنم تا به صفحه آخر میرسم یاد #سپیده
می افتم ماجرای دفترچه را از ڪجا میدانست؟


❥• ڪنجڪاوانه برایش #پیامی
می فرستم و درباره دفترچه #سوال میڪنم چند دقیقه بعد صدای تلفن همراهم بلند میشود صفحه ی پیام ها را باز میڪنم دو پیام #جدید از سپیده:
سلام عزیزم... خوبی؟
#فندق خوبه؟
ازین دفترچه ها توی خونه ی همه ی #مدافعان هست هر ڪی تا آخرش میرسه عوض میشه، #عاشق میشه...
و پیام بعدی:
#نگارنده دفترچه یڪی از #شهدای عملیات قبلیه همه گردان یڪ دونه ازین
دفترچه ها می نویسن و میذارن تو جیبشون آخر #عملیات موقع انتقال #شهدا دفترچه هاشونو در میارن و بین بازمانده ها تقسیم میشه...

❥• نویسنده ها #گمنامن اما روش هاشون همش تاثیرگذاره چون ڪه #خدا عاشقشون شده نگاهی به دفترچه میڪنم چقدر بیشتر #عاشقش شده ام
قدم اخر می شود #قدم_عاشقی
مثل اخرین قدم طفلی تازه راه افتاده و رسیدن به آغوش #مادر در قدم آخر باید سر از پا شناخت، #سر باید برود...
#جان باید برود
اینها همه رسم #دلبریست...

#این_داستان_ادامه_دارد..‍

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
🌜

من از #عهد آدم تُ را دوست دارم
از آغاز #عالم تُ را دوست دارم

چه شـب ها #من و #آسمان
تا دم #صبح

سرودیم نم نم ؛
ُ را دوست دارم🍃🌺

#شهیدعلیرضانوری🕊
#شبتون_شهدایی🌙

🍃🌸•°ID @Shahidegomnamm
🌷ڪـانـال عـَـهـدبـاشـُـهـَدا🌷
#وداع تلخ #من با #تُ #نگاهم ڪن ، #مرا بنگر #جنون از #چشم من پیداست #قسمت_پایانی✒️ #داستان_فرمانده_من📚🔎 #رمان_عاشقانه💔 #مدافعان_حرم🥀 🍃🌹ڪانـال عهـدبـا شهـدا🍃🌹 °•🌸 ➬ @Shahidegomnamm
#داستان📚✒️
#فرمانده_من👮
#قسمت_صدو_دوازده 📖

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
❥• بگو ببخشید اگر به او سیلی زدن عادتمان شده، اگر مریضش ڪرده ایم،
اگر مثل #تعزیه خوان ظهر #عاشورا نماز ظهر را یادمان رفته و او را #مهم نمی دانیم بگو ببخشد اگر هنوز رخ #مادرش نیلی رنگ است و خمیده راه می رود اگر فرق #علی مداوا نشده و جنازه #حسن را تیر باران می ڪنند اگر سر جدش #حسین هنوز بر سر نیزه است و #سجاد هنوز دلشڪسته در #فراق بابا می گرید
هیچ ڪس هنوز قدر #باقر را نمی داند و #صادق را دروغگو می پندارد تقصیر ماست ڪه #ڪاظم هنوز در زندان است
هنوز به #رضا زهر می دهند و پیڪر #جواد زیر آفتاب مانده #هادی اُمتمان
را هر روز در جوانی به #شهادت
می رسانیم و #عسگری هنوز در زندان #شڪنجه می شود بگو حق دارد ڪه ظهور نڪند

❥• ما مدعیان پوچ اندیشیم ڪه #عشق را یادمان رفته و شما عاشقید ڪه #خدا خریداریتان ڪرد #حسام جانم می دانم برایت #همدم خوبی نبودم حق داری به من محل ندهی حق داری جواب سلامم را ندهی ولی بگذار برای بار #آخر با تو معاشقه ڪنم خم می شوم و پیشانی ات را می بوسم گلویت را ڪه رویش زخم های #عاشقی جا خوش ڪرده را نیز همین طور این گل های #نرگسی ڪه روی پیڪرت پر پر شده اند #مهریه ام را ڪامل می ڪند نه؟
#خداحافظ ای همه چیزم...
با دلی شڪسته #امیرعلی را بغل
می ڪنم و با سختی می ایستم رویم را ڪه برمی گردانم #صدای گوش نوازت را می شنوم ، #فاطمه خانم؟
سوگند به دست های #بریده ات
می دانستم رهایم نمی ڪنی قلبم از #نوای صدایت #جلا می یابد با تردید بر میگردم و به تو چشم میدوزم دست ادب ڪنار پیشانی ات می گذاری و با #وقار
میگویی:خوش آمدی
پاهایم #سست می شود اما چه جای نشستن است ڪنار #دلبر چشم هایم #بارانی شده است و تصویرت از پشت پرده ی #اشڪ هایم تار

❥• #پلڪ میزنی و قطره اشڪی با سرعت از گونه ام سر میخورد صدایت می شود #ترانه ی عاشقی ڪه بند بند وجودم را تسخیر می ڪند #فاطمه خانم معرفتتو ثابت ڪردی حتم دارم این صفتو تو مڪتب بی بی آموزش میبینی
سرتو بالا بگیر لب باز میڪنم و میان #حرفش پیش دستی میڪنم خدایا این #قربانی را از من بپذیر لبخند دلبرانه ای مهمان لبهایت می شود چه میدانی از دل من ڪه در پی لبخندت جان از سر میدهد! باور دارم یقین می ڪنم ڪه تو #زنده ای در ڪنار من و امیرعلی
حسام بزار دم آخری راحت تر ازت دل بڪنم آنقدر #خوب نباش، سرمو می اندازم زیر چقدر زجر آور است جاری ڪردن این حرفها بر زبانم صدای
#یاالله گفتن چند مرد از بیرون میاید و بدنبالش چند جوانی ڪه #لباس چریڪی به تن ڪرده اند به سمت حسام
میروند و #تابوت را میبندند #عطر شمیم #یاس و #نرگسِ اینجا را از خا‌طر نخواهم برد من سرم درد میڪند برای اینڪه تا آخرِ جان مُرید تو باشم!

❥• قول #مردانه می دهم ڪه پسرمان را همانند #تو مرد بار بیاورم #پیڪرت را میبرند بی تابی نمیڪنم #حضورت را ڪنارم حس میڪنم قدم بر میدارمو از #معراج_الشهدا خارج میشوم سرم را رو به #آسمان میگیرم هوای #باریدن دارد این شهر
با #قدم های آرام به سمتم می آیی
و ریه هایم پر از #عطر یاس تو میشود
سرت را خم میڪنی و بر #پیشانی امیرعلی بوسه میڪاری لبهایت را به
سمت لاله ی #گوشش سوق میدهی و
با #صوت دلنشینت #نجوا میڪنی: #الله_اڪبر.

👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع
و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫
منبع👇🏻
instagram:basij_shahid_hemat

🍃🌹ڪانـال عهـدبـاشهـدا🍃🌹
❥❥❥ @Shahidegomnamm

┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
✒️📃
👌🏼یــ❗️ــڪ تلنــ⚠️ـگر

#رفاقت با #شهدا #رفاقت
با #آسمان است

#رفیقشان ڪه شدی #دستگیرت
می شوند به #مهر

#شهید_محمدرضا_علی_حسینی🕊
#شهیدانه🍂
#تلنگر

┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄┄
ID @Shahidegomnamm
🌜

من از #عهد آدم ُ را دوست دارم
از آغاز #عالم تُ را دوست دارم

چه شـب ها #من و #آسمان
تا دم #صبـح

سرودیم #نم_نم ؛
تُ را #دوست دارم🍃🌺

#شهیدعلیرضانوری🕊
#شبتون_شهدایی🌙

➬ID @Shahidegomnamm
گاهے‌ خیال #تو 👤
مے‌شود ‌چون‌ سـ⭐️ـتاره‌اے ‌
#روشن

در #آسمان دلم❤️
در‌هواے‌ #شـب🌙

#شهید_حسین_معز_غلامی 🕊
#شبتون_شهدایی

🍃🌹کـانـال عهـدبـا شهـدا🌹🍃
@shahidegomnamm
#زمین
#حقیر بود براے #داشتنت
#آسمان
به ُ بیشتر مےآید

#پرواز ڪردن سخت نیست
#عاشق ڪه باشے #بالت میدهند
تا #پرواز ڪنےآن هم #عاشقانه ...

#شهید_ابراهیم_هادی🌹🍃
#صبحتون_شهدایی🌤

🍃🌸•° @Shahidegomnamm