دل باخته
925 subscribers
2.87K photos
3.52K videos
22 files
545 links
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند.
بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است .

از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید
🅱 Pcdr.parsiblog.com
Download Telegram
https://s2.picofile.com/file/8374305626/IMG_20171219_170929_995_Copy.jpg

💢 #خاطره_ای عجیب و خواندنی از فرمانده دلاور اطلاعات و عملیات ، شیرمرد زنجانی #غواص_شهید_ابراهیم_اصغری
در #عملیات_کربلای_۴ :

🔹چند هفته‌ای به شروع عملیات کربلای ۴ مانده بود ، نگران لو رفتن معبرهای عملیاتی بود ، با تاریکی آسمان ، تک و تنها وارد رودخانه اروند شد و برخلاف جریان آب شنا کرده و برای شناسایی خطوط دشمن به سمت مواضع آنان رفت .
آرام و بی صدا معبرها و موانع و استحکامات دشمن را یک به یک وارسی و بررسی کرد تا اینکه به روبه‌روی کارخانه پتروشیمی عراق نزدیک بصره رسید ، به سرش زد که سری هم به داخل کارخانه زده و از محل استقرار نیروهای دشمن و مواضع و تجهیزات شأن اطلاعاتی به دست آورد .
با احتیاط از آب خارج شد و تجهیزات غواصی را گوشه‌ای پنهان کرده و آرام و بی سر و صدا وارد محوطه کارخانه شده و تا پاسی از شب ، همه جای کارخانه را حسابی گشت و با دقت به گوشه و گوشه اش سرک کشید و از محل تجمع و سنگرهای دفاعی و اجتماعی عراقی ها اطلاعات لازم را برداشت و عکس برداری کرد و نزدیکی های سحر برای بازگشت سمت رودخانه آمد .
باید پیش از روشن شدن هوا و شروع جذر آب بر می‌گشت ، لب رودخانه آماده حرکت می شد که یکدفعه سر و کله قایق های گشتی‌ عراق پیدا شده و با نورافکن شروع به بازرسی خطوط و موانع و ساحل کردند .
اوضاع اصلاً خوب نبود ، اگر گیر عراقی‌ها می‌افتاد ، کارش تمام بود و عملیات هم حتماً لو می‌رفت ، چاره ای نداشت ، باید تا رفتن نیروهای گشتی پنهان می شد ، سریع عقب کشیده و در زیر یکی از خودروهای پارک شده در داخل کارخانه پناه گرفته و با دلهره فراوان منتظر آرام شدن اوضاع شد .
عراقی ها دست بردار نبودند و یکسره داخل موانع و ساحل رودخانه را بررسی کرده و بالا و پائین می رفتند ، لحظه به لحظه رنگ آسمان در حال تغییر بود و روشنایی داشت جای تاریکی را می گرفت .
انتظار طولانی شده و کم کم هوا روشن شد و دیگر امکان به آب زدن و برگشتن کاملآ از بین رفت ، چاره ای نبود باید در همان اطراف جان پناهی امن یافته و تا فرارسیدن تاریکی شب از نظرها پنهان می شد ، به داخل محوطه پتروشیمی برگشته و با احتیاط به دنبال جایی خلوت و مطمئن برای پنهان شدن می گردد .
عراقی ها بیدار شده و در محوطه کارخانه مشغول رفت و آمد هستند ، اوضاع بسیار خطرناک است ، عراقی ها بقدری زیاد هستند که هر طرف رو می کند با تعدادی از آنها برخورد می کند ، بالاخره به یکی از دودکش‌های بزرگ و بلند کارخانه رسیده و شتابان داخلش خزیده و بعد از وارسی داخل آن و بالا رفتن از پله های فلزی ، یک جای مناسب با دید کافی در اواسط دودکش پیدا کرد و مستقر شد .
تا رسیدن شب و بالا آمدن آب ، زمان زیادی باقی مانده بود و باید یجوری خودشو مشغول می کرد ، اول سوراخی در بدنه دودکش یافت که کاملاً به داخل پتروشیمی دید داشت و بخوبی می توانست تحرکات عراقی ها را ببیند ، مدتی با دوربین زوایای مختلف کارخانه و رفت و آمد نیروهای دشمن را نگاه کرد و یادداشت برداشت و عکس برداری کرد تا اینکه آروم و آروم چشم های خسته اش بسته شد و به خوابی شیرین فرو رفت .
بعداز ظهر با سر و صدای نیروهای عراقی که برای دیدن فیلم مقابل درب سینمای پتروشیمی جمع شده اند از خواب بیدار و مشغول تماشای شلوغ کاری و مسخره بازی های سربازان عراقی شد .
لوله فلزی دودکش با کوچکترین حرکتی نالان شده و صدا در محوطه کارخانه طنین انداز می شود ، بی حرکت نشسته و نماز ظهر و عصر هم را سرجایش خونده و از بیکاری و بی حوصلگی دوباره چشاشو بسته و به خواب رفت .
غروب آفتاب با نسیم خنک اروندرود بیدار و بعد از اقامه نماز مغرب آماده شده و از پناهگاه خارج و در تاریکی شب خود را به رودخانه اروند رسانیده و به آب زد .
وقتی به موقعیت خودشان برگشت با چهره‌های نگران و متعجب همسنگران و همرزمانش مواجه شد و مجبور به توضیح در مورد علت برنگشتن و غیبت یک روزه اش شد .

🌸 روحش شاد و یادش گرامی

✏️ باز نویسی خاطره آز
#بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

#کوچه_شهید
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 دلم برای آن خاکریزها و گرد و غبار ناشی از انفجار گلوله ها ، دلم برای منورها ، برای گلوله های رسام که دل تاریک شب را می شکافند و انفجارها که سکوت شب را می شکند ، دلم برای فریاد الله اکبر ، دلم برای شهدا ، برای انسانهای مخلص ، برای خاکهای خونین ، برای صدای نوحه بسیجی های عاشق حسین (ع) ، برای صدای سینه زنی ، برای خنده ها و گریه های عاشقانه ی عارفان عاشق خدا ، برای صدای قرآن ، برای زمزمه ی راهیان خط مقدم ، برای بوسه ها و خداحافظی ها تنگ شده است .....

🖌 دست نوشته ای زیبا و خاطره برانگیز از #سردار_غواص_شهید_ابراهیم_اصغری
شیرمرد زنجانی از رزمندگان با اخلاق و باصفای جبهه ها ، از فرماندهان غیور و غواصان بی باک اطلاعات و عملیات لشگر ۳۱ عاشورا در عملیات عاشورایی #کربلای_چهار_پنج

🌹 شهادت : دی ماه ۱۳۶۵ ، عملیات کربلای پنج ، منطقه عملیاتی شلمچه

💐 نامش جاوید و یادش گرامی

#کوچه_شهید
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🔺 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
#سردار_غواص_شهید_ابراهیم_اصغری
#سردار_جانباز_حاج_علامرضا_جعفری

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

#کوچه_شهید
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s5.picofile.com/file/8374692368/IMG_20180322_184610_782.jpg

💢 #خاطره_اي از سرداران دلاور #زنجانی #شهید_ناصر_اجاقلو و #شهید_کمال_قشمی در #عمليات_خيبر :

🔸در عمليات خيبر شب حرکت کرديم و در يک کانال بسيار کوچک که به زور می شد داخل آن نشست ، مستقر شدیم . اين کانال بين نيروهای خودی و نيروهای عراقی قرار داشت و از هر دو طرف هم زیر رگبار گلوله و خمپاره و گلوله های توپ و کاتیوشا بود .
حوالی ساعت ۱۱ صبح بود که عراقی ها اقدام به تک کرده و حمله گسترده ای را شروع کردند . عده زيادی از بچه ها شهيد شدند ، نفرات سمت راست اکثراً شهيد شده بودند و در سمت چپ هم فقط سه نفر مانده بوديم ، راه ارتباطی زمینی و بی سیم با نيروهای خودی کاملآ قطع شده و دیگر هیچ خبری از اوضاع منطقه نداشتیم .
طولی نکشید که بسیجی شهيد اسماعيل حيدری را تک تيراندازهای عراقی زدند و گلوله درست به سرش اصابت کرد و در جا هم شهيد شد . چيزی هم پیدا نکردیم که به روی پیکر مطهرش بکشيم.
شهید اسماعيل حيدری اینطرفم بود و بسیجی شهيد رحيم رحيمی آنطرف ، اسماعیل و رحیم از دوران کودکی با هم بزرگ شده و رفقای بسیار نزدیک و صمیمی بودند ، سنگرش کمی دورتر از ما بود و از شهادت اسماعیل اصلأ خبری نداشت ، نخواستم تو اون وضعیت دشوار و خطرناک با دادن خبر ، روحیه شو خراب کنم و برای همین هم هیچی از شهادت اسماعیل بهش نگفتم .
در فکر واکنش رحیم با شنیدن خبر شهادت اسماعیل بودم که ناگهان شنیدم از پشت سر دارند صدایم می کنند ، برگشتم و دیدم که سردار شهيد ناصر اوجاقلو و سردار شهيد کمال قشمی هستند که دلاورانه خود را به نقطه تخریب شده کانال ارتباطی رسانیده اند ، به صدایشان پاسخ داده و مشغول گفتگو شدیم .
کمی اوضاع کانال را برایشان تشریح کردم و بعد هم به آرامی گفتم : اسماعيل حيدری هم شهید شده ، ناصر با شنیدن خبر شهادت اسماعیل لحظاتی سکوت کرد و بعد گفت : چیزی به رحيم رحيمی نگو ، گفتم تا حالا که چیزی نفهمیده ، بقیه اش هم خدا کریمه . ناصر بعد ازم خواست که يک مقدار جا در کانال برایشان بازم کنم تا بتوانند به این طرف بیایند .
کانال طوری زیر دید عراقی ها بود که هر جنبنده ای با گلوله تک تیراندازان شکار می شد و هیچ کس جرات سر بلند کردن نداشت ، اما ناصر تصمیم خود را گرفته و می خواست که هرجوریه به اینطرف بیاید ، بلند شد تا از کانال خارج بشه که ناگهان يک خمپاره درست خورد به چندمتری کانال و دود و خاکستر همه جا را فرا گرفت . انتظار داشتم بدن ايشان را در اثر برخورد خمپاره تکه تکه شده بيابم ، اما با تعجب دیدم که نیم خیز به همراه سردار قشمی در حال آمدن به سوی کانال هستند ، عراقی ها کاملآ به کانال و اطرافش دید داشتند و با دیدن جلوکشیدن بچه‌ها شروع به زدن مسیر کردند و بقدری گلوله توپ و خمپاره و کاتیوشا روی سرمان ریخت اند که زمین و آسمان تیره و تاریک شد و همه جا را دود و خاکستر فرا گرفت .
دیگر ناصر و کمال را نمی دیدم و از وضعیت شأن کاملآ بی خبر بودم ، اما یقین داشتم که از شر این همه انفجارات و ترکش ها جان سالم بدر نخواهند برد و حدس می زدم که شهید و زخمی گوشه ای افتاده اند ، سعی کردم از پشت گرد و غبار مسیر حرکت شأن را بررسی کنم ، اما چیزی دیده نمی شد ، خمپاره ای به کناره کانال اصابت کرده و مجبورم کرد که کف کانال خوابیده و پناه بگیرم ، درست در این زمان ناصر و کمال هم شتابان و نفس زنان پریدن داخل کانال و کف زمین خوابیده و پناه گرفتند .
با رسیدن بچه‌ها به کانال ، سر و صدا خوابید و عراقی ها هم دست از آتش‌باری برداشته و منطقه کمی ساکت شد ، رفتیم کنار پیکر شهید اسماعیل حیدری و ناصر و کمال فاتحه ای براش خوندن و بعد هم يک پتو پيدا کرده و روی پیکر مطهرش کشيديم.
سردار اجاقلو و سردار قشمی برای سرکشی به بقیه نیروها ، سمت پایین کانال حرکت کردند و هنوز چندمتری از هم دور نشده بودیم که تيری مستقیم به ناصر اصابت کرد و صدای بدی هم داد ، فکر کردم زخمی شده و شتابان خودم را بهش رسوندم و دیدم که خوشبختانه گلوله به اورکتش خورده و سوراخش کرده ، سردار قشمی هم که رفیق جون جونی ناصر بود و همیشه با هم بودند ، سراسیمه خود را به ناصر رسانیده و با دیدن سالم بودنش حسابی خوشحال شد ، اما درست در این زمان گلوله ای به دستش خورده و مجروحش کرد ، با دستمال زخم دست شو بسته و ازش خواستیم که سریع به عقبه برگردد ، اما قبول نکرد و هر چه هم خواهش و تمنا کرده و اصرار کرديم به هیچ عنوان قبول نکرد و با سردار اجاقلو به سمت پایین کانال رفتند تا از سرنوشت بقیه نیروها مطلع شوند .

🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی

✏️ باز نویسی خاطره از
#بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

#کوچه_شهید
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 ماجرای شنیده نشده #شکنجه و #شهادت یکی از فرماندهان سپاه بر روی ناو آمریکایی در خلیج فارس
🔸درگیری رودرروی رزمندگان ایرانی با ناو آمریکایی
🔸بوسه امام خمینی (ره) به پیشانی سردار شهید نادر مهدوی

🌸 روحش شاد و یادش گرامی

#خط_مقاومت
#خلیج‌_فارس
#کوچه_شهید
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 رزمندگان سلحشور و غواصان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🔺 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
#غواص_شهید_علی_اکبر_یگانه_فرد
#پاسدار_جانباز_حاج_علی_چام
#غواص_شهید_عباس_منتخبی

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

#کوچه_شهید
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🔺 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
مداح اهل بیت علیهم السلام #پاسدار_جانباز_حاج_مرتضی_حیدری
#سردار_جانباز_حاج_منصور_عزتی
#پاسدار_شهید_محرمعلی_بختیاری

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

#کوچه_شهید
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🤲 فرازی کوتاه از مناجات زیبا و عرفانی #سردار_شهید_ناصر_اجاقلو (کلامی) :

🔹🔸سه قوم می تواند در قیامت شفاعت کند که یکی از آنها شهدا هستند .
خدایا ! ما که توفیق و لیاقت شهادت را نداریم ، ولی تو را به احترام شهدا و مقربین درگاهت این شهادت را از ما نگیر چون که تنها راه فرار از گناه و عذاب است ، این را دانستیم و به طرف تو آمدیم نا امیدمان نکن .
خدایا ! امید ما تو هستی غیر از تو امیدی نداریم .
خدایا ! شهدا به خاطر تو و در راه تو در جبهه های این کشور مظلوم ، مظلومانه جان خود را دادند. خدایا به خاطر دین تو از خون پاکشان گذشتند ، به خاطر زنده نگه داشتن یاد کربلای حسین سراسر مرز و بوم خود را از سال ۱۳۵۷ کربلا کردند ، تا یاد حسین تو و کربلا زنده بماند ، تا شهادت یک شعار نباشد.

💐 نامش جاوید و یادش گرامی

#کوچه_شهید
#سرداران_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab..
📸 رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🔺 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
#بسیجی_شهید_ذکریا_بیات
#بسیجی_شهید_نعمت_نوروزی

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

#کوچه_شهید
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #پیامی_دارم

📽 #نماهنگ فوق‌العاده زیبا ، بر اساس بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مورد پیام شهدا به ملت ایران

👌 پیام #شهیدان به ملت ایران : نترسید و امیدوار باشید.. ‌

👌 بسیار زیبا و دیدنی #حتما_ببینید

#کوچه_شهید
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 کائنات فدای لبخندِ شیرینِ شما
بخندید جانان !
شما دلخوشیِ روزهایِ کسلِ کننده‌اید...

📽 شیرمردان ایران زمین :
#سردار_شهید_حاج_احمد_کاظمی
فرمانده دل ها ، سردار رشید اسلام
#حاج_قاسم_سلیمانی

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

#کوچه_شهید
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 با همین لبخند شیرینی که درمان من است
بر سر دل‌های بسیاری بلا آورده‌اید....

📸 فرماندهان سلحشور و سرداران حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🔺 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
#سردار_شهید_میرزاعلی_رستم_خانی
#سردار_شهید_محمدناصر_اشتری
#سردار_شهید_منصور_سودی

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

#کوچه_شهید
#سرداران_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در عملیات پیروزمندانه #والفجر_چهار

🥀 شیرمرد زنجانی :
#سردار_شهید_محمود_بیاتی

🌺 شهادت : آبان ماه ۱۳۶۲ ، #عملیات_والفجر_چهار ، منطقه عملیاتی غرب کشور محور #سلیمانیه_پنجوین_عراق

💐 نامش جاوید و یادش گرامی

#کوچه_شهید
#رزمندگان_زنجان
#عمليات_والفجر_۴
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در عملیات پیروزمندانه #والفجر_چهار

🥀 شیرمرد زنجانی ، بسیجی دلاور :
#شهید_جعفر_پهلوان_افشار

🌺 شهادت : آبان ماه ۱۳۶۲ ، #عملیات_والفجر_چهار ، منطقه عملیاتی غرب کشور محور #سلیمانیه_پنجوین_عراق

💐 نامش جاوید و یادش گرامی

#کوچه_شهید
#رزمندگان_زنجان
#عمليات_والفجر_۴
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در عملیات پیروزمندانه #والفجر_چهار

🥀 شیرمرد زنجانی :
#سردار_شهید_سهراب_اسماعیلی

🌺 شهادت : مهرماه ۱۳۶۲ ، #عملیات_والفجر_چهار ، منطقه عملیاتی غرب کشور محور #سلیمانیه_پنجوین_عراق

💐 نامش جاوید و یادش گرامی

#کوچه_شهید
#رزمندگان_زنجان
#عمليات_والفجر_۴
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 فیلمی کوتاه از نوحه خوانی زیبای #سردار_شهید_محمود_بیاتی در جمع رزمندگان سلحشور #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🥀 شیرمرد زنجانی :
#سردار_شهید_محمود_بیاتی
🌺 شهادت : آبان ماه ۱۳۶۲ ، #عملیات_والفجر_چهار ، منطقه عملیاتی غرب کشور محور #سلیمانیه_پنجوین_عراق

💐 نامش جاوید و یادش گرامی

#کوچه_شهید
#رزمندگان_زنجان
#عمليات_والفجر_۴
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 فرازی زیبا از #وصیت_نامه گهربار #سردار_شهید_محمود_بیاتی :

🖍 به آینده گان بگویید که این آزادی با چه خون هایی به دست آمده است ....

🌺 شهادت : آبان ماه ۱۳۶۲ ، #عملیات_والفجر_چهار ، منطقه عملیاتی غرب کشور محور #سلیمانیه_پنجوین_عراق

💐 نامش جاوید و یادش گرامی

#کوچه_شهید
#رزمندگان_زنجان
#عمليات_والفجر_۴
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 تکرار صحنه کربلا

📝 #خاطره_ای زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات پیروزمندانه #والفجر_چهار :

🔹لشگر ۳۱ عاشورا بعد از مرحله اول و دوم عملیات والفجر چهار در منطقه شیلر و کانیمانگا سازماندهی گردان‌ها را از دست دادند و اکثر باقی‌مانده نیروها به مقرشان در یک منطقه نیمه جنگی در نزدیکی خط برگشتند.

برای تکمیل عملیات باید مناطق شیخ گزنشین و مناطق پشت کانیمانگا تصرف می‌شد. از این رو برای ادامه عملیات باید نیروهای سالم مانده گردان‌ها سازماندهی می‌شدند.

#سردار_شهید_مهدی_باکری به «حاج جواد صبور» معاون ستاد لشگر دستور داد تا سازماندهی‌‎ نیروها را در اولویت کارها قرار دهد تا مرحله سوم عملیات هر چه سریع‌تر آغاز شود.

گردان «علی اکبر» نیز باید هر چه سریع‌تر سازماندهی می‌شد. فرمانده گردان علی اکبر از لشگر عاشورا در این عملیات شهید «بایرامعلی ورمزیاری» بود که در مرحله اول از ناحیه کتف مجروح شد. بازگشتش به گردان در این مرحله نامشخص بود.

بعد از ظهر بود که هواپیماهای میراژ دشمن مقر نیروهای ما را بمباران کردند. با غروب خورشید هواپیماهای دشمن به لانه‌هایشان برمی‌گشتند که حاج جواد صبور به سمت ما آمد و گفت «نیروها را در محوطه جمع کنید». او دقایقی بعد در محوطه به شرح علل سازماندهی نیروها پرداخت و ادامه سخنانش از اهمیت ادامه عملیات و نقش لشکر عاشورا گفت. در پایان نیز دستور مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا را ابلاغ کردند. همچنین اعلام نیاز به تک تک نیروها شد.

در آن زمان وضعیت نیروها به دو دسته درآمد. نیروهایی که از جانشان برای دفاع از کشور می‌گذشتند و در سوی دیگر افراد محدودی، ساز عقب نشینی می‌زدند. عده‌ای که از ادامه عملیات ناامید شده بودند، شروع به غر زدن کردند و می‌خواستند هر چه سریع‌تر با گردان تسویه کنند.

فضای سنگینی میان نیروها حاکم شد. حاج صبور در موقعیت سختی قرار داشت و لبانش را بر هم می‎فشرد. برخورد آزار دهنده نیروها و از سوی دیگر دستور آقای مهدی بر او فشار روحی وارد می‌کرد. سخنانش را بغض‌آلود ادامه می‌داد.

خورشید از بالای درختان پایین می‌رفت و سکوت عجیبی در منطقه حکم فرما بود. طیفی که بر تصمیم آقا مهدی یقین داشتند با نگاه‌هایشان تاسف می خورند.

عقربه‌های ساعت به کندی حرکت می‌کرد. آن شب حاضران در معرض امتحان سختی قرار داشتند. حاج صبور سخنانش را با این جمله به پایان رساند، «فکر کنید اینجا کربلا و شب عاشوراست. چراغ‌ها را خاموش می‌کنیم. هر کسی نمی‌خواهد بماند، برود.» اشک از چشمان نیروها سرازیر شد. در چشمان حاج صبور معصومیتی همراه با ناامیدی موج می‌زد.

«جلیل هاشمی»، «مرحمت بالازاده» و «حبیب رنگیدن» نفرات اولی بودند که به پشتیبانی از حاج صبور برخاستند. نگاه‌ها در هم گره خورده بود تا اینکه چند نفر شروع کردند به گفتن شعار «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند». غوغایی شد. معترضان تاب نیاوردند و به چادرهایشان رفتند. باقی نیروها را حاجی صبور به خط کرد. برای تجدید روحیه چند شعار گفت و نیروها تکرار کردند. پس از سازماندهی نیروها، بر زمین نشست و خاک پای نیروها را بر صورتش کشید. برای دقایقی نگاه به آسمان دوخت.

🌺 #عملیات_والفجر_چهار ، مهر ماه ۱۳۶۲ ، منطقه عملیاتی غرب کشور محور #سلیمانیه_پنجوین_عراق

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

#کوچه_شهید
#عمليات_والفجر_۴
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab