دل باخته
818 subscribers
2.83K photos
2.92K videos
22 files
544 links
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند.
بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است .

از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید
🅱 Pcdr.parsiblog.com
Download Telegram
🌺 #پاسدار_شهید_جواد_مددیان ، شیرمرد زنجانی از رزمندگان سلحشور و دل باختگان صادق پیرجماران که از اول انقلاب اسلامی مردانه پای در میدان جهاد و مبارزه گذاشت و در راه پیشبرد اهداف و آرمان‌های مقدس #امام_خمینی_ره از تمام هست و نیست خود گذشت ‌.

🌹شهادت : مرداد ماه ۱۳۶۷ ، #عملیات_مرصاد ، منطقه عملیاتی اسلام آباد غرب #تنگه_چهارزبر

💐 روحش شاد و یادش گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 آشنایی با رزمندگان و فرماندهان شهید #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

📝 دست نوشته ای زیبا از #سردار_پاسدار_روح_الله_شکوری :

💢 در این برهه از زمان که کشورهای دنیا دست به دست هم داده اند تا این انقلاب را از پای در آورند ، همه انها بدانند که این آرزو را باید به گور ببرند و ما تا آخرین قطره خون خود در مقابل ابر جنایتکاران ایستادگی خواهیم کرد .
چنانچه امام عزیزمان می فرمایند ما مثل امام حسین (ع) وارد جنگ شده ایم و باید مثل امام حسین (ع) به شهادت برسیم.

🌹شهادت : مرداد ماه ۱۳۶۷ ، #عملیات_مرصاد ، منطقه عملیاتی اسلام آباد غرب #تنگه_چهارزبر

💐 روحش شاد و یادش گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s8.picofile.com/file/8368041692/IMG_20180727_190720_037.jpg

📝 #خاطره_ای عجیب و شنیدنی از کمینگاه منافقان #عملیات_مرصاد :

#قسمت_اول

🔹روز دوم از عملیات دشمن شکن مرصاد ، #سردار_پاسدار_محمود_عباسی فرمانده دلاور تیپ ۳۶ انصارالمهدی (عج) در محوطه مقر صدام کرد و گفت : مأموریتی برات دارم ، باید تعدادی از مسئولین و مدیران زنجان را برای بازدید از منطقه عملیاتی ببری ، بعد هم یک مینی بوس پر از مدیر و رئیس و معاون را تحویلم داد و تاکید هم کرد که فقط تا شهر اسلام آباد غرب رفته و برگردم .
خلاصه سلاح و تجهیزات را برداشته و با سلام و صلوات راه افتادیم ، اول در تنگه چهار زبر ایستاده و آقایان مشغول تماشای تجهیزات و ادوات سوخته و جنازه های منافقان شدند ، بعد هم به روستای حسن آباد رفته و قهوه خانه پر از جنازه های باد کرده منافقین را نشان شأن دادم و حوالی ظهر به شهر اسلام آباد رسیده و مدتی داخل شهر گشت زده و آثار به جای مانده از جنایات منافقین را تماشا کردیم.
آقایان مسئول که در قالب طرح بیست درصد به منطقه آمده بودند ، هیچ تجربه ای از جنگ و مشقات جان فرسای عملیات نداشتند و حسابی هم شاد و خندان بودند و مدام کنار جنازه منافقین و ماشین ها و تانک‌های سوخته عکس یادگاری گرفته و ژست های عجیب و غریبی هم می گرفتند .
نمی دانم چه شد که یکدفعه به سرم زد که آقایان را به حوالی خط مقدم نبرد برده و گوش شأن را با صدای گلوله و انفجار آشنا کنم و باهمین فکر هم همه را سوار مینی بوس کرده و به سمت شهر کرند غرب حرکت کردم .
مینی بوس متعلق به شهرداری زنجان بود و راننده اش هم همچون آقایان اولین بارش بود که به منطقه می آمد و خوشبختانه هیچ آشنایی با محورهای عملیاتی نداشت و برای همین هم خیلی مطیع و راحت به حرف هام گوش می داد . خلاصه وارد شهر کرند شده و بدون توقیف مسیر تنگه پاتاق را در پیش گرفتم .
اوضاع کاملا گل و بلبل بود و همه سرحال و خندان مشغول تماشای منطقه و بحث در مورد حرکت منافقین بودند و اصلأ هم توجه ای به مسیری که داشتیم می رفتیم نداشتند ، رفته رفته به خط مقدم نزدیک شده و صدای رگبار گلوله و انفجارات پی در پی همه را شوکه کرد و نم نم سوال و صدای اعتراض بلند شد ، هیچ اعتنایی به حرف هایشان نکرده و مسیر را ادامه دادم تا اینکه به چندصد متری روستای پاتاق رسیدیم و ناگهان چند فروند هواپیمای عراقی بالای سرمان ظاهر شده و شروع به زدن جاده کردند .
با انفجار چند راکت در اطراف جاده ، خوشی و شادی آقایان تبدیل به ترس و نگرانی شد و همه ناراحت و مضطرب شروع به داد و بیداد کردند ، از ترس راکت ها ، مینی بوس را در کنار پلی کوچک متوقف کرده و از آقایان خواستم که سریع پیاده شده و زیر پل پناه بگیرند ، همه سراسیمه پایین پریده و روانه زیر پل شدند و بدشانسی درست در این زمان دو دستگاه خودروی پاترول زرد رنگ هم روی جاده مورد اصابت راکت قرار گرفته و بصورت وحشتناکی منهدم شده و تکه و پاره سرنشینان شأن در کف جاده پراکنده شد ، انگاری آنها نیز از مسئولین و روحانیون بودند که برای بازدید منطقه آمده بودند .
خلاصه آقایان با دیدن این صحنه جنایی طوری ترسیده و رنگ رخسارشان پرید که دیگه ادب را کنار گذاشته و با عصبانیت شروع به گفتن بد و بیراه کردند ، پاسخی نداده و فقط ساکت مسیر حرکت هواپیماها را دنبال کردم تا اینکه مهمات شأن تمام شد و آسمان منطقه را ترک کردند و اوضاع آرام آرام شد ، از آقایان خواستم سوار مینی بوس شوند که شدیداً مخالفت کرده و از زیر پل خارج نشدند و هر چقدر هم خواهش و تمنا کرده و برای شأن حرف زدم ، قبول نکرده و فقط بدوبیراه بارم کردند ‌و سخن از شکایت و پیگیری زدند .

🌀 #ادامه_دارد

🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s8.picofile.com/file/8368041692/IMG_20180727_190720_037.jpg

📝 #خاطره_ای عجیب و شنیدنی از کمینگاه منافقان #عملیات_مرصاد :

#قسمت_دوم

🔹مینی بوس روی جاده بود و هر لحظه امکان هدف قرار گرفتن اش می رفت ، حتماً باید کاری می کردم ، دوباره شروع به التماس و خواهش کرده و عاجزانه خواستم که سوار ماشین شوند تا برگردیم ، اما هرچه گفتم به گوش شأن نرفت و از جایشان تکان نخوردند .
خلاصه چنان ناراحت و عصبی ام کردند که دیگه واقعاً قاط زده و فریاد زدم که شما ترسوها مگه برای جنگیدن به منطقه نیامدید ، چیزهایی که تا حالا با خیال راحت دیدید و خندیدید ، فقط نمایشگاهی از دستاوردهای رزمندگان اسلام بود ، اما الان اینجا نزدیکی خط مقدم هستیم و صدای گلوله‌ و انفجار را به وضوح دارید می شنوید ، بیاید بیرون از نزدیک با حال و هوای خط آشنا شده و ببینید بسیجیان چقدر ساده و راحت جانفشانی و ایثار می‌کنند ، بابا به دین و به پیغمبر ، هنوز چند کیلومتری با خط مقدم فاصله داردیم و هیچ گونه خطری شما را تهدید نمی‌کند .
یکی از مدیران استان که به شدت ترسیده و از خشم و عصبانیت سرخ سرخ شده بود ، فریاد زد که تو خودت از اعضای منافقان هستی و نقشه کشیدی ما را تحویل آنان بدهی ، ما با تو هیچ جا نمی آییم و تا آمدن یک نفر از مسئولان تیپ ، همین جا می مانیم ، بقیه شأن هم یکصدا حرف این آقا را تائید کرده و آب پاکی را روی دستم ریختند .
خلاصه آقایان اونقدر رو مخم راه رفتند که کاملاً عصبی شده و فریاد زدم که من دارم میرم جلو با منافقین بجنگم ، هرکس دل و جرات شو داره بیاد و هرکس هم نداره ، همینجا منتظر رسیدن کمک بمونه ! بعد هم شروع به حرکت سمت روستای پاتاق کردم .
انتظار داشتم که حرف هام به رگ غیرت بعضی هایشان برخورده و چندتاشان پشت سرم به راه بیافتند ، اما شیرپاک خورده ها هیچ تکونی به خودشان نداده و حرکتی نکردند ، اصلأ حال و روز خوبی نداشتم ، از یک طرف پای مصنوعی اذیت میکرد و از طرفی هم شدیداً باخودم درگیر بودم و با نگرانی به عواقب کارم فکر کرده و در اندیشه پاسخی بودم که باید به سردار عباسی می دادم .
وارد روستا شده و خود را درمیان تعداد کثیری از رزمندگان دیدم که آماده حرکت به سوی خط مقدم می شدند ، بچه‌های تیپ مخصوص حضرت امام صادق (ع) استان قم بودند ، سراغ فرمانده گردان را گرفتم تا شاید بتونه کمکی کنه و آقایان مسئول را از زیر پل خارج کنیم ، داشتم سمت فرمانده می رفتم که ناگهان #سردار_احمد_آقایاری ( #حکیمی_پور ) فرمانده گردان حضرت امام سجاد (ع) استان زنجان و تعدادی از نیروهای کادر فرماندهی گردان را دیدم که در حال بازگشت از خط بودند ، گل از گلم باز شد و شاد و خندان سمت شأن دویده و از خوشحالی با همه شون روبوسی کرده و جریان را برای شأن تعریف کرده و گفتم که تو چه مخمصه ای افتادم .
می دانستم که راضی کردن آقایان مسئول فقط از عهده #احمد_سیاست ( لقب سردار آقایاری در بین رزمندگان ) بر می آید و چنان هم شد و رفتیم کنار پل و سردار آقایاری با یک سخنرانی زیبا و حماسی و بعد از کلی دلجویی و روحیه دادن ، همه شون را سوار مینی بوس کرده و روانه سمت کرمانشاه شدیم .
کل مسیر زیر آتش شدید ناسزا و حرف های تند و تهدیدات آقایان بودم تا اینکه عاقبت به مقر تیپ رسیده و از دست شأن خلاص شدم و طولی هم نکشید که توسط سردار عباسی احضار شدم و از شکایت رسمی آقایان مطلع شدم ، نامه ای برای دفتر قضایی نوشته و با شرح قضیه ، حقیر را عامل نفوذی منافقین معرفی کرده و خواستار برخورد و بازداشتم شده بودند .
بنا به پیشنهاد سردار عباسی محضر امام جمعه زنجان حاج آقا موسوی که در مقر حضور داشتند رفتیم تا مگر ایشان رضایت آقایان را بگیرد ، آقای موسوی که شناخت خوبی ازم داشت و از بعضی شلوغ کاری هایم در شهر آگاه بود و از ایثار و فداکاری خانواده ام در طول انقلاب و جنگ هم با خبر بود با شنیدن ماجرا مدتی خندید و بعد هم یک کم نصیحت و نکوهشم کرد و در نهایت هم قول داد که با تک تک آقایان صحبت کرده و رضایت بگیرد .
خلاصه برای اینکه گیر بچه های دفتر قضایی نیفتم ، چند روزی را بالای پشت بام بلوک های خوابگاه سپری کرده و اصلأ هم در محوطه مقر و جلوی چشم آقایان مسئول پیدام نشد تا اینکه حاج آقا موسوی زحمت کشیده و از همه شون رضایت گرفت و در نهایت هم با دادن یک تعهد زبانی به برادر نبوی مسئول دفتر قضایی تیپ از شر شکایت آقایان خلاص شدم .

🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #شکار_لاشخورها

⛔️ #عملیات_مرصاد روزی که #نفاق در توهم پیروزی غرق شد و ننگ یک #دروغ_جاویدان بر چهره کثیف و سیاه سازمان منافقین ماندگار شد .

🌷پاس میداریم یاد و خاطره یاران و شهدای پاکباز #استان_زنجان را در این عملیات دشمن شکن

🌺 نامشان جاوید و یادشان گرامی

#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_مرصاد
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://t.iss.one/pcdrab/5415?single

💢 #شکار_لاشخورها در عملیات دشمن شکن #مرصاد

درست ۶ روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران ، مقارن ساعت ۱۴:۳۰ سوم مرداد سال ۶۷ منافقین و ارتش عراق به تصور اینکه اوضاع داخلی ایران نابسامان است ، عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از مسیر سرپل ذهاب و از جنوب گردنه پاتاق (نزدیکی سرپل ذهاب) آغاز و به طرف شهر کرند غرب پیشروی کردند.
حدود ساعت ۱۸:۳۰ اولین تانک‌های عراقی با آرم منافقین وارد شهر شدند و پس از تصرف شهر کرند ، حرکت خود را به سمت اسلام‌آباد غرب آغاز و به محض رسیدن به مدخل شهر ، اقدام به قطع برق و ارتباط مخابراتی و هم چنین تیراندازی و آشفته نمودن اوضاع کردند.
این در حالی بود که از چند روز پیش‌تر ارتش عراق در تکاپو بود تا در آخرین فرصت‌ها صحنه نبرد را به نفع خود تغییر دهد .
پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ ، ارتش عراق در اقدامی شتاب‌زده ، منطقه خوزستان را بار دیگر مورد هجوم گسترده قرار داده و تا جاده اهواز ـ خرمشهر پیشروی کرده و خرمشهر را نیز در معرض تهدید قرار داده بود.
به این ترتیب در حالی که اغلب یگان‌های ایران در جبهه جنوب مستقر بودند ، منافقین از اوضاع داخلی ایران سوءاستفاده کرده و از مسیر پاتاق تا تنگه چهار زبر پیشروی کردند. منافقین طرح عملیات خود را در یک جلسه ۲۴ ساعته آماده کرده بودند و در تاریخ ۳۱ مرداد، نیروهای خود را توجیه کرده و نام عملیات خود را هم فروغ جاویدان گذاشته بودند.
گویا در همان جلسه، منافقین به خیال واهی پیشروی تا تهران، با تحلیل وضعیت داخلی ایران گفته بودند که جمع‌بندی نهایی را در میدان آزادی تهران انجام خواهند داد.
تمرکز نیروهای ایرانی در جبهه جنوب منجر بدان شد که حرکت منافقین در داخل خاک ایران در ابتدا به سرعت انجام گیرد.
در این عملیات منافقین، حدود ۳۰ تیپ رزمی جهت تهاجم خود به خاک ایران تشکیل داده بودند. هر تیپ ۱۷۰ نفر نیروی رزمی (۲۰ زن و ۱۵۰ مرد) در اختیار داشت که به همراه نیروهای پشتیبانی به ۲۸۰ نفر می‌رسید و دارای دو گردان پیاده، یک گردان تانک، یک گردان ادوات و یک گردان ارکان و پشتیبانی رزم بود.
در بدو ورود منافقین ، تعدادی از نیروهای سپاه و مردم با آنان درگیر شدند سپس با استفاده از تعداد زیادی تانک دجله و خودرو ، نیروهای منافقین به طرف کرمانشاه عزیمت کردند که در منطقه حسن آباد ، ۲۰ کیلومتری اسلام آباد به دلیل سازماندهی جدید رزمندگان ایرانی و جمع آوری نیرو ، منافقین زمین گیر شدند.
نیروهای خودی در فاصله ۲۰۰ متری آنان در ارتفاعات چهارزبر ضمن تشکیل خط پدافندی با آنان درگیر شده ، و بعدازظهر ۴ مرداد با محاصره شهر اسلام آباد ، به منظور انسداد عقبه و راه فرار ، سه راه اسلام آباد – کرند را قطع ، و آنها را محاصره کردند.
رزمندگان خودی در روز ۵ مرداد عملیات مرصاد را با رمز « یا علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) » آغاز کردند و طی چندین ساعت ، صدها تن از منافقین را به هلاکت رسانده و مابقی را به فرار وا داشتند.
در این عملیات ، رزمندگان اسلام از قسمت سه راهی اهواز ( پشت پمپ بنزین اسلام آباد) دشمن را دور زدند و تلفات زیادی به منافقین وارد کردند . طبق یک آمار بیش از ۲۵۰۰ نفر از منافقین در این عملیات به هلاکت رسیدند.
تنگه چهار زبر که محل زمین گیر کردن نیروهای منافقین بود امروز به مرصاد معروف شده است. جایی که نیروهای رزمنده کشورمان به دلیل کمین برنامه ریزی شده توطئه شوم نیروهای وطن فروش منافقین را خنثی کردند .
#مرصاد یعنی #کمینگاه .

🌸 گرامی باد یاد و خاطره دلاور مردانی که در آوردگاه مرصاد پاکبازانه جنگیدند .

#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_مرصاد
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 فرازی زیبا از وصیت نامه گهربار #پاسدار_شهید_جواد_مددیان :

🔸خدایا ! ما را در این انتخاب یاری کن خدایا باورم دار که این دنیا با این همه شیرینی ها و زیبای های ظاهر فریبش هیچ است .
🔸خدایا ! باور مان دار که این جهان با همه تخت و تاجش تمام جاهش ، ثروت و بزرگی اش در مقابل یک لحظه وصل تو هیچ است و خدایا به ما بفهمان که بزرگی آقائی و مقام همگی در انجذاب بسوی توست ، در رضای توست ، همگی در توست .

📸 #پاسدار_شهید_جواد_مددیان از رزمندگان سلحشور و مخلص #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🌺 شهادت : مرداد ماه ۱۳۶۷ ، #عمليات_مرصاد ، منطقه عملیاتی اسلام آباد غرب ، #تنگه_چهارزبر

🌺 نامش جاوید و یادش گرامی

#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_مرصاد
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 فرازی زیبا از وصیت نامه گهربار #سردار_شهید_روح_الله_شکوری :

🔹🔸 در این برهه از زمان که بیشتر کشورهای دنیا بر علیه انقلاب اسلامی ایران قد علم کرده اند که به خیال خام خود این انقلاب الهی را از پای در آورند همه آنها بدانند که این آرزو را به گور خواهند برد و ما تا آخرین قطره خون در مقابل این ابر جنایتکاران که در راس آنها شیطان بزرگ آمریکا قرار دارد ایستادگی خواهیم کرد و دین خود را به اسلام و انقلاب و امام عزیز ادا خواهیم کرد.

📸 #سردار_شهید_روح_الله_شکوری از رزمندگان سلحشور و فرماندهان مخلص و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس
فرمانده دلاور تنها گردان عمل کننده #استان_زنجان در عملیات دشمن شکن #مرصاد

🌺 شهادت : مرداد ماه ۱۳۶۷ ، #عمليات_مرصاد ، منطقه عملیاتی اسلام آباد غرب ، #تنگه_چهارزبر ، گردنه حسن آباد

🌺 نامش جاوید و یادش گرامی

#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_مرصاد
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #مرصاد

📽 در سالروز شهادت ناجوانمردانه سپهبد #شهید_صیاد_شیرازی به دست منافقین کوردل یادی کنیم از کمینگاه مرصاد و ببینیم تعدادی از جنازه های کثیف وطن فروشان منافق را که حاصل ضرب و شت به یادماندنی صیاد دل ها بود.

#دفاع_مقدس
#عملیات_مرصاد
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab