👈 #چرا_باید_آوینی_بخوانیم
🔸
سید مرتضی آوینی نماد هنر انقلاب اسلامی است. کسی که سال ۱۳۷۲ بعد از شهادتش و با تجلیل رهبر انقلاب از او با عنوان #سید_شهیدان_اهل_قلم نزد دوستداران انقلاب شناخته شد. و پیش تر تنها در بین هنرمندان طیف حوزه هنری و نیز بخشی از طیف روشنفکر که مخاطب نقدهای تند او بودند، شناخته شده بود. بعدترها هم برخی از منتقدین سینما از نام او آویزان شدند و حتی مدعی شدند معلم آوینی بودند در حوزه سینما، ولی آوینی چندان خوانده نشد. حتی در بین هنرمندانی که متعلق به جبهه انقلاب بودند و هستند.
بسیار مواجه می شویم با این سوال که آوینی اگر زنده بود، اکنون کجا بود؟ چپ بود یا راست؟ چیزی بود شبیه حسینی یا صالحی؟ می گویم هیچ کدام. چون از این جنس نبود.
آوینی یک تنه در صدد تالیف و تدوین #مانیفست_هنر_انقلاب_اسلامی بود. و برای این کار، هم نوشت هم نقد کرد و هم فیلم ساخت. آن هم در تلویزیون و برای #تلویزیون. #روایت_فتح را ساخت و از #عروس بهروز افخمی و #مهاجر حاتمی کیا تمجید کرد و #مادر علی حاتمی را به تازیانه نقدی تند نواخت. برای شعر امام - رضوان الله تعالی علیه - #ختم_ساغر را نوشت و برای نقد روشنفکران یادداشت های بسیاری نوشت که بعد از شهادتش شد #حلزون_های_خانه_به_دوش. از تناسب فرم و محتوا در هنر حرف زد و به جدال با گفتمان #هنر_برای_هنر برخاست. #هیچکاک را ستود و #تارکوفسکی را نپسندید. از انقلاب اسلامی حرف زد که آینده مختوم غرب را به هم خواهد ریخت. آن هم در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی و دهه هشتاد میلادی که هنوز #چپ در دنیا نفس می کشید و #لیبرالیسم شروع کرده بود به بلعیدنش. و بسیار بسیار موارد دیگر.
اما همه #حرف_آوینی چه بود؟
آوینی انقلاب اسلامی را با دو گفتمان معرفی می کرد. یکی #امت و دیگری #بعثت. در نوشته هایش بسیار مواجه می شویم با #فرزندان_قرن_پانزدهم_هجری. در باب مولفه های امّت و بعثت در اندیشه سیاسی آوینی بسیار می توان حرف زد. و به زعم من باید حرف زد در این باب. بله. آوینی اندیشه سیاسی دارد که هنوز مولفه هایش کاویده نشده اند. او در باب #کلیت_غرب بسیار زودتر از #داوری_اردکانی حرف زد. #هایدگری بود و تا حدودی #هگلی اما تاریخ را مثل هگل نمی دید و معتقد بود که #تاریخ_را_باید_از_نو_نگاشت. بر مدار چه؟ بر مدار #تاریخ_انبیاء و نه بر مدار #صناعات_بشر. و از همین باب بود که #هنر_معاصر را دندان لقّی می دید که فرنگ رفته ها صورت بدلش را برایمان سوغات آوردند و با #صنایع_مستظرفه قالبمان کردند. ادبیات را پایه می دانست و می نوشت که ختم هنرها نه به موسیقی که به شعر است. و بگذرم.
او در پی تبیین چیستی انقلاب اسلامی و هنر انقلاب بود و در این باب، #انقلاب_در_انقلاب را می ستود. و این مباحث را هم خوانده بود و هم زیسته بود. او از ساحت روشنفکری به حوزه دین وارد شد و در صدد بود دین را بر مبنای دین و با زبانی قابل فهم دنیای روشنفکری بشناساند. و اینجاست که برخی او را #کفرشناسی_قهار معرفی می کنند. او فردای مختوم غرب را افول می دید و شرق سیاسی را جزئی از کلیّت غرب می دانست.
و اما #هنر_انقلاب_اسلامی.
آوینی هنر را لاجرم متعهد می دانست. و از این رو برخی او را جزم اندیش دانسته اند. و نبود. صادق بود در بیان عقیده و اندیشه. و در هر دوساحت، حرف زد و نوشت و مصادیق موافق و مخالف را ستود و نفی کرد. نگاهش ناظر به امّت بود و میانه ای با تعریف وستفالیایی #دولت_ملت نداشت. و #ملی_گرا_نبود. در حوزه مستند روایت فتح را ساخت که حرفی از ایران در آن نیست و در عین حال همه حرفش ایرانیان هستند.
آوینی، #سلوک بود و سالک بی خبر از راه و رسم منزل ها نیست.
آوینی، #اندیشه است. و #اندیشه را باید #خواند و #اندیشید. و ما دوستداران آوینی هنوز چنین مواجهه ای با او نداشته ایم. اندیشه، می تواند دوره ای داشته باشد مثل ادوار ابن عربی و غلبه ای به سان #غلبه_های_پارادایمیک. و #آوینی_گفتمان_است. و بگذارید بگویم شایسته #نقدی_گفتمانی. و برای نقد هر گفتمان باید آن را شنید. و آوینی هنوز شنیده نشده است، چه نزد دوستدارانش و چه نزد مخالفانش.
آوینی و اندیشه او خوانده نشد چون از سوی گفتمان رسمی فقط تجلیل شد و ثغور اندیشه و گفتمان او معیّن نشد. تجلیل شد و تحلیل نشد. چه از سوی دوستدارانش و چه مخالفانش. و این ظلم به این مولّف اندیشمند و اندیشه ورز است. #آوینی_مولف_بود، هم در #اندیشه، هم در #ساخت و هم در #گفتمان. رحمت الله علیه.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ فروردین ۱۳۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/7k0p_1900046.jpg
🔸
سید مرتضی آوینی نماد هنر انقلاب اسلامی است. کسی که سال ۱۳۷۲ بعد از شهادتش و با تجلیل رهبر انقلاب از او با عنوان #سید_شهیدان_اهل_قلم نزد دوستداران انقلاب شناخته شد. و پیش تر تنها در بین هنرمندان طیف حوزه هنری و نیز بخشی از طیف روشنفکر که مخاطب نقدهای تند او بودند، شناخته شده بود. بعدترها هم برخی از منتقدین سینما از نام او آویزان شدند و حتی مدعی شدند معلم آوینی بودند در حوزه سینما، ولی آوینی چندان خوانده نشد. حتی در بین هنرمندانی که متعلق به جبهه انقلاب بودند و هستند.
بسیار مواجه می شویم با این سوال که آوینی اگر زنده بود، اکنون کجا بود؟ چپ بود یا راست؟ چیزی بود شبیه حسینی یا صالحی؟ می گویم هیچ کدام. چون از این جنس نبود.
آوینی یک تنه در صدد تالیف و تدوین #مانیفست_هنر_انقلاب_اسلامی بود. و برای این کار، هم نوشت هم نقد کرد و هم فیلم ساخت. آن هم در تلویزیون و برای #تلویزیون. #روایت_فتح را ساخت و از #عروس بهروز افخمی و #مهاجر حاتمی کیا تمجید کرد و #مادر علی حاتمی را به تازیانه نقدی تند نواخت. برای شعر امام - رضوان الله تعالی علیه - #ختم_ساغر را نوشت و برای نقد روشنفکران یادداشت های بسیاری نوشت که بعد از شهادتش شد #حلزون_های_خانه_به_دوش. از تناسب فرم و محتوا در هنر حرف زد و به جدال با گفتمان #هنر_برای_هنر برخاست. #هیچکاک را ستود و #تارکوفسکی را نپسندید. از انقلاب اسلامی حرف زد که آینده مختوم غرب را به هم خواهد ریخت. آن هم در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی و دهه هشتاد میلادی که هنوز #چپ در دنیا نفس می کشید و #لیبرالیسم شروع کرده بود به بلعیدنش. و بسیار بسیار موارد دیگر.
اما همه #حرف_آوینی چه بود؟
آوینی انقلاب اسلامی را با دو گفتمان معرفی می کرد. یکی #امت و دیگری #بعثت. در نوشته هایش بسیار مواجه می شویم با #فرزندان_قرن_پانزدهم_هجری. در باب مولفه های امّت و بعثت در اندیشه سیاسی آوینی بسیار می توان حرف زد. و به زعم من باید حرف زد در این باب. بله. آوینی اندیشه سیاسی دارد که هنوز مولفه هایش کاویده نشده اند. او در باب #کلیت_غرب بسیار زودتر از #داوری_اردکانی حرف زد. #هایدگری بود و تا حدودی #هگلی اما تاریخ را مثل هگل نمی دید و معتقد بود که #تاریخ_را_باید_از_نو_نگاشت. بر مدار چه؟ بر مدار #تاریخ_انبیاء و نه بر مدار #صناعات_بشر. و از همین باب بود که #هنر_معاصر را دندان لقّی می دید که فرنگ رفته ها صورت بدلش را برایمان سوغات آوردند و با #صنایع_مستظرفه قالبمان کردند. ادبیات را پایه می دانست و می نوشت که ختم هنرها نه به موسیقی که به شعر است. و بگذرم.
او در پی تبیین چیستی انقلاب اسلامی و هنر انقلاب بود و در این باب، #انقلاب_در_انقلاب را می ستود. و این مباحث را هم خوانده بود و هم زیسته بود. او از ساحت روشنفکری به حوزه دین وارد شد و در صدد بود دین را بر مبنای دین و با زبانی قابل فهم دنیای روشنفکری بشناساند. و اینجاست که برخی او را #کفرشناسی_قهار معرفی می کنند. او فردای مختوم غرب را افول می دید و شرق سیاسی را جزئی از کلیّت غرب می دانست.
و اما #هنر_انقلاب_اسلامی.
آوینی هنر را لاجرم متعهد می دانست. و از این رو برخی او را جزم اندیش دانسته اند. و نبود. صادق بود در بیان عقیده و اندیشه. و در هر دوساحت، حرف زد و نوشت و مصادیق موافق و مخالف را ستود و نفی کرد. نگاهش ناظر به امّت بود و میانه ای با تعریف وستفالیایی #دولت_ملت نداشت. و #ملی_گرا_نبود. در حوزه مستند روایت فتح را ساخت که حرفی از ایران در آن نیست و در عین حال همه حرفش ایرانیان هستند.
آوینی، #سلوک بود و سالک بی خبر از راه و رسم منزل ها نیست.
آوینی، #اندیشه است. و #اندیشه را باید #خواند و #اندیشید. و ما دوستداران آوینی هنوز چنین مواجهه ای با او نداشته ایم. اندیشه، می تواند دوره ای داشته باشد مثل ادوار ابن عربی و غلبه ای به سان #غلبه_های_پارادایمیک. و #آوینی_گفتمان_است. و بگذارید بگویم شایسته #نقدی_گفتمانی. و برای نقد هر گفتمان باید آن را شنید. و آوینی هنوز شنیده نشده است، چه نزد دوستدارانش و چه نزد مخالفانش.
آوینی و اندیشه او خوانده نشد چون از سوی گفتمان رسمی فقط تجلیل شد و ثغور اندیشه و گفتمان او معیّن نشد. تجلیل شد و تحلیل نشد. چه از سوی دوستدارانش و چه مخالفانش. و این ظلم به این مولّف اندیشمند و اندیشه ورز است. #آوینی_مولف_بود، هم در #اندیشه، هم در #ساخت و هم در #گفتمان. رحمت الله علیه.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ فروردین ۱۳۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/7k0p_1900046.jpg
#سازمان_سیانور
🔸
#سازمان_مجاهدین_خلق، مخلوق #پراگماتیسم_سیاسی در ایران است. در اواسط دهه چهل شمسی که اعلب قیام ها در شکل ملی یا مذهبی اش سرکوب شده بود و حزب #توده شده بود حزب #دربار، عمل گراها در صدد تغییر رژیم برآمدند. این گروه، #خود_اجتهاد بودند و اعلب تا حدی تحصیل کرده. دهه #چهل شمسی و دهه #شصت میلادی دهه نموّ #چپ بود در جهان. تا دهه هشتاد میلادی و شصت شمسی. دوره، دوره #مبارزه بود و کتاب سرخ مائو و اصالت ایدئولوژی و دینامیسم. در دهه ای که لیبرالهای مسلمان مثل #بازرگان برای تطبیق فیزیک با قرآن کتاب می نوشتند تا نیوتن را برای نبوت پیغمبر خاتم شاهد بیاورند، #جوانترهای_مذهبی که آتششان تندتر بود، در پی #تغییر_رژیم بودند. فریادی در سکوت و ایجاد سازمانی برای تغییر. هسته اولیه این گروه همان دستگیر و اعدام شدگان دهه پنجاه بودند که بعد از مرگشان، سازمان هم پسوند خلق گرفت و هم مارکسیست شد.
راز عدم قبول این جوانان زندان کشیده توسط امام در نجف، غلبه #پراگماتیسم_ایدئولوژیک بر #تکلیف_دینی در نزد رهبران این گروه بود. جوانانی که مذهبی بودند اما مبنای حرکتشان در نظر و عمل، دینی نبود. و امام نه برای تغییر رژیم بلکه برای #آگاهی و #انقلاب اصالت قائل بود.
سازمان مجاهدین، #مخوف بود با تسویه های درون سازمانی اش. #التقاطی بود با طلاق مریم قجر عضدانلو از مهدی ابریشمچی و عقدش با مسعود رجوی. #انحرافی بود با جعل زیارتنامه برای مسعود و مریم. #خشن بود با عقیم کردن زنان. و #مزدور بود با خیانتش به وطن و نوکری صدام حسین. و #دوره_گرد است با دوره گردیهای اخیر مریم.
چهارم و پنجم مرداد سالروز عملیات #مرصاد است و یادآور دشتی پر از جنازه های سوخته که جوانیشان به پای مریم و مسعود سوخت. و حالا سی و یک سال بعد از آن سال، لشکری پیر و پلاسیده آمده اند به آشوب. میلیشیای مریم و مسعود و موسی، اگر روزی با یوزی آدم می کشتند و شهر را ناامن می کردند، اگر روزی آمار بچه های سپاه و بسیج را به صدام می دادند، امروز با موهای ریخته و پوستهای پلاسیده در کار تولید خبر آشوبند. چرا؟ چون می دانند خبر آشوب از خود آشوب ویرانگرتر است. چون می دانند شعار داعش، #النصر_بالرعب بود. و الخ.
در باب سازمان مجاهدین بسیار می توان نوشت. بخشی از کتاب #اعدامم_کنید به روزها و سالهای تشکیل تا انهدام هسته اولیه سازمان مجاهدین اختصاص دارد. برای نوشتنش علاوه بر خاطرات حاج #محمدحسن_عبدیزدانی بسیار خواندم. و گهگاه باز هم می خوانم.
حرف آخر هم این که سازمان مجاهدین محصول یک #ایدئولوژی_دستساز بود و استخوانی است لای زخم.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ بامداد ۴ مرداد ۹۸
#روایت_مرصاد
#سازمان_مریم
#مرگ_مسعود
#بربادرفته
@mehdinalbandie
https://www.instagram.com/p/B0WqrxcAPPb/?igshid=1d476w7xl1q3p
🔸
#سازمان_مجاهدین_خلق، مخلوق #پراگماتیسم_سیاسی در ایران است. در اواسط دهه چهل شمسی که اعلب قیام ها در شکل ملی یا مذهبی اش سرکوب شده بود و حزب #توده شده بود حزب #دربار، عمل گراها در صدد تغییر رژیم برآمدند. این گروه، #خود_اجتهاد بودند و اعلب تا حدی تحصیل کرده. دهه #چهل شمسی و دهه #شصت میلادی دهه نموّ #چپ بود در جهان. تا دهه هشتاد میلادی و شصت شمسی. دوره، دوره #مبارزه بود و کتاب سرخ مائو و اصالت ایدئولوژی و دینامیسم. در دهه ای که لیبرالهای مسلمان مثل #بازرگان برای تطبیق فیزیک با قرآن کتاب می نوشتند تا نیوتن را برای نبوت پیغمبر خاتم شاهد بیاورند، #جوانترهای_مذهبی که آتششان تندتر بود، در پی #تغییر_رژیم بودند. فریادی در سکوت و ایجاد سازمانی برای تغییر. هسته اولیه این گروه همان دستگیر و اعدام شدگان دهه پنجاه بودند که بعد از مرگشان، سازمان هم پسوند خلق گرفت و هم مارکسیست شد.
راز عدم قبول این جوانان زندان کشیده توسط امام در نجف، غلبه #پراگماتیسم_ایدئولوژیک بر #تکلیف_دینی در نزد رهبران این گروه بود. جوانانی که مذهبی بودند اما مبنای حرکتشان در نظر و عمل، دینی نبود. و امام نه برای تغییر رژیم بلکه برای #آگاهی و #انقلاب اصالت قائل بود.
سازمان مجاهدین، #مخوف بود با تسویه های درون سازمانی اش. #التقاطی بود با طلاق مریم قجر عضدانلو از مهدی ابریشمچی و عقدش با مسعود رجوی. #انحرافی بود با جعل زیارتنامه برای مسعود و مریم. #خشن بود با عقیم کردن زنان. و #مزدور بود با خیانتش به وطن و نوکری صدام حسین. و #دوره_گرد است با دوره گردیهای اخیر مریم.
چهارم و پنجم مرداد سالروز عملیات #مرصاد است و یادآور دشتی پر از جنازه های سوخته که جوانیشان به پای مریم و مسعود سوخت. و حالا سی و یک سال بعد از آن سال، لشکری پیر و پلاسیده آمده اند به آشوب. میلیشیای مریم و مسعود و موسی، اگر روزی با یوزی آدم می کشتند و شهر را ناامن می کردند، اگر روزی آمار بچه های سپاه و بسیج را به صدام می دادند، امروز با موهای ریخته و پوستهای پلاسیده در کار تولید خبر آشوبند. چرا؟ چون می دانند خبر آشوب از خود آشوب ویرانگرتر است. چون می دانند شعار داعش، #النصر_بالرعب بود. و الخ.
در باب سازمان مجاهدین بسیار می توان نوشت. بخشی از کتاب #اعدامم_کنید به روزها و سالهای تشکیل تا انهدام هسته اولیه سازمان مجاهدین اختصاص دارد. برای نوشتنش علاوه بر خاطرات حاج #محمدحسن_عبدیزدانی بسیار خواندم. و گهگاه باز هم می خوانم.
حرف آخر هم این که سازمان مجاهدین محصول یک #ایدئولوژی_دستساز بود و استخوانی است لای زخم.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ بامداد ۴ مرداد ۹۸
#روایت_مرصاد
#سازمان_مریم
#مرگ_مسعود
#بربادرفته
@mehdinalbandie
https://www.instagram.com/p/B0WqrxcAPPb/?igshid=1d476w7xl1q3p
Instagram
مهدی نعلبندی
#سازمان_سیانور 🔸 #سازمان_مجاهدین_خلق، مخلوق #پراگماتیسم_سیاسی در ایران است. در اواسط دهه چهل شمسی که اعلب قیام ها در شکل ملی یا مذهبی اش سرکوب شده بود و حزب #توده شده بود حزب #دربار، عمل گراها در صدد تغییر رژیم برآمدند. این گروه، #خود_اجتهاد بودند و اعلب…
.
بیستوپنجم اسفند زادروز بانوی شعر ایران، #پروین_اعتصامی است. بزرگترین شاعره ایرانی که به فرموده #استاد_شهریار در #قطعه نظیر ندارد و ملکالشعرای بهار، روح دیوان پروین را قطعات او میداند.
او در برزخ سنت و مدرنیته ایستاده بود و اشعار او را باید در این دوره به بررسی نشست که حفظ اصالتهای فرهنگی و شبهنوآوریهای مواجهه با مدرنیته رو در روی هم ایستاده بودند. #تصویر و #روایت در شعر این بانوی شاعره در اوج خود است و #جامعه و #تاریخ در شعر او هویدا.
شعر #اشک_یتیم او را چند نسل از ما زیستهایم.
پروین در سیوپنجمین بهار عمر درگذشت و در جوار حضرت معصومه سلامالله علیها درگذشت. از بانوان شاعره تبریزی انتظار داشتم یادی کنند از دختر میرزا یوسف اعتصامی بکنند. شاید هم یادکردشان از چشم من مغفول ماندهاست.
بودهاند کسانی که در قیاس #پروین و #فروغ سخن گفتهاند. من هم دریافتم را میگویم. شعر پروین، سوم شخص است و شعر فروغ، اول شخص. همان اوبژه و سوبژه. شعر پروین، روایت درد است از راوی ایستاده در تاریخ و شعر فروغ، روایت سراسیمهگی زن معاصر ایرانی است در مواجهه با خود و پیرامون. شعر فروغ زنانهتر است از پروین با تبی تند و پک سیگار.
شعر پروین، #شعر_همیشه است و شعر فروغ، #شعر_آنات_شتابان. بگدرم. این اندک را هم جسارت کردم. بر سر مزارش رویم و فاتحهای بخوانیم.
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۵ اسفند ۹۸
@mehdinalbandie
https://www.instagram.com/p/B9wcOnXAuUR/?igshid=qlgh8d9vdqd8
بیستوپنجم اسفند زادروز بانوی شعر ایران، #پروین_اعتصامی است. بزرگترین شاعره ایرانی که به فرموده #استاد_شهریار در #قطعه نظیر ندارد و ملکالشعرای بهار، روح دیوان پروین را قطعات او میداند.
او در برزخ سنت و مدرنیته ایستاده بود و اشعار او را باید در این دوره به بررسی نشست که حفظ اصالتهای فرهنگی و شبهنوآوریهای مواجهه با مدرنیته رو در روی هم ایستاده بودند. #تصویر و #روایت در شعر این بانوی شاعره در اوج خود است و #جامعه و #تاریخ در شعر او هویدا.
شعر #اشک_یتیم او را چند نسل از ما زیستهایم.
پروین در سیوپنجمین بهار عمر درگذشت و در جوار حضرت معصومه سلامالله علیها درگذشت. از بانوان شاعره تبریزی انتظار داشتم یادی کنند از دختر میرزا یوسف اعتصامی بکنند. شاید هم یادکردشان از چشم من مغفول ماندهاست.
بودهاند کسانی که در قیاس #پروین و #فروغ سخن گفتهاند. من هم دریافتم را میگویم. شعر پروین، سوم شخص است و شعر فروغ، اول شخص. همان اوبژه و سوبژه. شعر پروین، روایت درد است از راوی ایستاده در تاریخ و شعر فروغ، روایت سراسیمهگی زن معاصر ایرانی است در مواجهه با خود و پیرامون. شعر فروغ زنانهتر است از پروین با تبی تند و پک سیگار.
شعر پروین، #شعر_همیشه است و شعر فروغ، #شعر_آنات_شتابان. بگدرم. این اندک را هم جسارت کردم. بر سر مزارش رویم و فاتحهای بخوانیم.
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۵ اسفند ۹۸
@mehdinalbandie
https://www.instagram.com/p/B9wcOnXAuUR/?igshid=qlgh8d9vdqd8
Instagram
mehdi nalbandi
. بیستوپنجم اسفند زادروز بانوی شعر ایران، #پروین_اعتصامی است. بزرگترین شاعره ایرانی که به فرموده #استاد_شهریار در #قطعه نظیر ندارد و ملکالشعرای بهار، روح دیوان پروین را قطعات او میداند. او در برزخ سنت و مدرنیته ایستاده بود و اشعار او را باید در این دوره…
Forwarded from دارالولایه | مهدی نعلبندی
👈 #چرا_باید_آوینی_بخوانیم
🔸
سید مرتضی آوینی نماد هنر انقلاب اسلامی است. کسی که سال ۱۳۷۲ بعد از شهادتش و با تجلیل رهبر انقلاب از او با عنوان #سید_شهیدان_اهل_قلم نزد دوستداران انقلاب شناخته شد. و پیش تر تنها در بین هنرمندان طیف حوزه هنری و نیز بخشی از طیف روشنفکر که مخاطب نقدهای تند او بودند، شناخته شده بود. بعدترها هم برخی از منتقدین سینما از نام او آویزان شدند و حتی مدعی شدند معلم آوینی بودند در حوزه سینما، ولی آوینی چندان خوانده نشد. حتی در بین هنرمندانی که متعلق به جبهه انقلاب بودند و هستند.
بسیار مواجه می شویم با این سوال که آوینی اگر زنده بود، اکنون کجا بود؟ چپ بود یا راست؟ چیزی بود شبیه حسینی یا صالحی؟ می گویم هیچ کدام. چون از این جنس نبود.
آوینی یک تنه در صدد تالیف و تدوین #مانیفست_هنر_انقلاب_اسلامی بود. و برای این کار، هم نوشت هم نقد کرد و هم فیلم ساخت. آن هم در تلویزیون و برای #تلویزیون. #روایت_فتح را ساخت و از #عروس بهروز افخمی و #مهاجر حاتمی کیا تمجید کرد و #مادر علی حاتمی را به تازیانه نقدی تند نواخت. برای شعر امام - رضوان الله تعالی علیه - #ختم_ساغر را نوشت و برای نقد روشنفکران یادداشت های بسیاری نوشت که بعد از شهادتش شد #حلزون_های_خانه_به_دوش. از تناسب فرم و محتوا در هنر حرف زد و به جدال با گفتمان #هنر_برای_هنر برخاست. #هیچکاک را ستود و #تارکوفسکی را نپسندید. از انقلاب اسلامی حرف زد که آینده مختوم غرب را به هم خواهد ریخت. آن هم در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی و دهه هشتاد میلادی که هنوز #چپ در دنیا نفس می کشید و #لیبرالیسم شروع کرده بود به بلعیدنش. و بسیار بسیار موارد دیگر.
اما همه #حرف_آوینی چه بود؟
آوینی انقلاب اسلامی را با دو گفتمان معرفی می کرد. یکی #امت و دیگری #بعثت. در نوشته هایش بسیار مواجه می شویم با #فرزندان_قرن_پانزدهم_هجری. در باب مولفه های امّت و بعثت در اندیشه سیاسی آوینی بسیار می توان حرف زد. و به زعم من باید حرف زد در این باب. بله. آوینی اندیشه سیاسی دارد که هنوز مولفه هایش کاویده نشده اند. او در باب #کلیت_غرب بسیار زودتر از #داوری_اردکانی حرف زد. #هایدگری بود و تا حدودی #هگلی اما تاریخ را مثل هگل نمی دید و معتقد بود که #تاریخ_را_باید_از_نو_نگاشت. بر مدار چه؟ بر مدار #تاریخ_انبیاء و نه بر مدار #صناعات_بشر. و از همین باب بود که #هنر_معاصر را دندان لقّی می دید که فرنگ رفته ها صورت بدلش را برایمان سوغات آوردند و با #صنایع_مستظرفه قالبمان کردند. ادبیات را پایه می دانست و می نوشت که ختم هنرها نه به موسیقی که به شعر است. و بگذرم.
او در پی تبیین چیستی انقلاب اسلامی و هنر انقلاب بود و در این باب، #انقلاب_در_انقلاب را می ستود. و این مباحث را هم خوانده بود و هم زیسته بود. او از ساحت روشنفکری به حوزه دین وارد شد و در صد بود دین را بر مبنای دین و با زبانی قابل فهم دنیای روشنفکری بشناساند. و اینجاست که برخی او را #کفرشناسی_قهار معرفی می کنند. او فردای مختوم غرب را افول می دید و شرق سیاسی را جزئی از کلیّت غرب می دانست.
و اما #هنر_انقلاب_اسلامی.
آوینی هنر را لاجرم متعهد می دانست. و از این رو برخی او را جزم اندیش دانسته اند. و نبود. صادق بود در بیان عقیده و اندیشه. و در هر دوساحت، حرف زد و نوشت و مصادیق موافق و مخالف را ستود و نفی کرد. نگاهش ناظر به امّت بود و میانه ای با تعریف وستفالیایی #دولت_ملت نداشت. و #ملی_گرا_نبود. در حوزه مستند روایت فتح را ساخت که حرفی از ایران در آن نیست و در عین حال همه حرفش ایرانیان هستند.
آوینی، #سلوک بود و سالک بی خبر از راه و رسم منزل ها نیست.
آوینی، #اندیشه است. و #اندیشه را باید #خواند و #اندیشید. و ما دوستداران آوینی هنوز چنین مواجهه ای با او نداشته ایم. اندیشه، می تواند دوره ای داشته باشد مثل ادوار ابن عربی و غلبه ای به سان #غلبه_های_پارادایمیک. و #آوینی_گفتمان_است. و بگذارید بگویم شایسته #نقدی_گفتمانی. و برای نقد هر گفتمان باید آن را شنید. و آوینی هنوز شنیده نشده است، چه نزد دوستدارانش و چه نزد مخالفانش.
آوینی و اندیشه او خوانده نشد چون از سوی گفتمان رسمی فقط تجلیل شد و ثغور اندیشه و گفتمان او معیّن نشد. تجلیل شد و تحلیل نشد. چه از سوی دوستدارانش و چه مخالفانش. و این ظلم به این مولّف اندیشمند و اندیشه ورز است. #آوینی_مولف_بود، هم در #اندیشه، هم در #ساخت و هم در #گفتمان. رحمت الله علیه.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ فروردین ۱۳۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/7k0p_1900046.jpg
🔸
سید مرتضی آوینی نماد هنر انقلاب اسلامی است. کسی که سال ۱۳۷۲ بعد از شهادتش و با تجلیل رهبر انقلاب از او با عنوان #سید_شهیدان_اهل_قلم نزد دوستداران انقلاب شناخته شد. و پیش تر تنها در بین هنرمندان طیف حوزه هنری و نیز بخشی از طیف روشنفکر که مخاطب نقدهای تند او بودند، شناخته شده بود. بعدترها هم برخی از منتقدین سینما از نام او آویزان شدند و حتی مدعی شدند معلم آوینی بودند در حوزه سینما، ولی آوینی چندان خوانده نشد. حتی در بین هنرمندانی که متعلق به جبهه انقلاب بودند و هستند.
بسیار مواجه می شویم با این سوال که آوینی اگر زنده بود، اکنون کجا بود؟ چپ بود یا راست؟ چیزی بود شبیه حسینی یا صالحی؟ می گویم هیچ کدام. چون از این جنس نبود.
آوینی یک تنه در صدد تالیف و تدوین #مانیفست_هنر_انقلاب_اسلامی بود. و برای این کار، هم نوشت هم نقد کرد و هم فیلم ساخت. آن هم در تلویزیون و برای #تلویزیون. #روایت_فتح را ساخت و از #عروس بهروز افخمی و #مهاجر حاتمی کیا تمجید کرد و #مادر علی حاتمی را به تازیانه نقدی تند نواخت. برای شعر امام - رضوان الله تعالی علیه - #ختم_ساغر را نوشت و برای نقد روشنفکران یادداشت های بسیاری نوشت که بعد از شهادتش شد #حلزون_های_خانه_به_دوش. از تناسب فرم و محتوا در هنر حرف زد و به جدال با گفتمان #هنر_برای_هنر برخاست. #هیچکاک را ستود و #تارکوفسکی را نپسندید. از انقلاب اسلامی حرف زد که آینده مختوم غرب را به هم خواهد ریخت. آن هم در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی و دهه هشتاد میلادی که هنوز #چپ در دنیا نفس می کشید و #لیبرالیسم شروع کرده بود به بلعیدنش. و بسیار بسیار موارد دیگر.
اما همه #حرف_آوینی چه بود؟
آوینی انقلاب اسلامی را با دو گفتمان معرفی می کرد. یکی #امت و دیگری #بعثت. در نوشته هایش بسیار مواجه می شویم با #فرزندان_قرن_پانزدهم_هجری. در باب مولفه های امّت و بعثت در اندیشه سیاسی آوینی بسیار می توان حرف زد. و به زعم من باید حرف زد در این باب. بله. آوینی اندیشه سیاسی دارد که هنوز مولفه هایش کاویده نشده اند. او در باب #کلیت_غرب بسیار زودتر از #داوری_اردکانی حرف زد. #هایدگری بود و تا حدودی #هگلی اما تاریخ را مثل هگل نمی دید و معتقد بود که #تاریخ_را_باید_از_نو_نگاشت. بر مدار چه؟ بر مدار #تاریخ_انبیاء و نه بر مدار #صناعات_بشر. و از همین باب بود که #هنر_معاصر را دندان لقّی می دید که فرنگ رفته ها صورت بدلش را برایمان سوغات آوردند و با #صنایع_مستظرفه قالبمان کردند. ادبیات را پایه می دانست و می نوشت که ختم هنرها نه به موسیقی که به شعر است. و بگذرم.
او در پی تبیین چیستی انقلاب اسلامی و هنر انقلاب بود و در این باب، #انقلاب_در_انقلاب را می ستود. و این مباحث را هم خوانده بود و هم زیسته بود. او از ساحت روشنفکری به حوزه دین وارد شد و در صد بود دین را بر مبنای دین و با زبانی قابل فهم دنیای روشنفکری بشناساند. و اینجاست که برخی او را #کفرشناسی_قهار معرفی می کنند. او فردای مختوم غرب را افول می دید و شرق سیاسی را جزئی از کلیّت غرب می دانست.
و اما #هنر_انقلاب_اسلامی.
آوینی هنر را لاجرم متعهد می دانست. و از این رو برخی او را جزم اندیش دانسته اند. و نبود. صادق بود در بیان عقیده و اندیشه. و در هر دوساحت، حرف زد و نوشت و مصادیق موافق و مخالف را ستود و نفی کرد. نگاهش ناظر به امّت بود و میانه ای با تعریف وستفالیایی #دولت_ملت نداشت. و #ملی_گرا_نبود. در حوزه مستند روایت فتح را ساخت که حرفی از ایران در آن نیست و در عین حال همه حرفش ایرانیان هستند.
آوینی، #سلوک بود و سالک بی خبر از راه و رسم منزل ها نیست.
آوینی، #اندیشه است. و #اندیشه را باید #خواند و #اندیشید. و ما دوستداران آوینی هنوز چنین مواجهه ای با او نداشته ایم. اندیشه، می تواند دوره ای داشته باشد مثل ادوار ابن عربی و غلبه ای به سان #غلبه_های_پارادایمیک. و #آوینی_گفتمان_است. و بگذارید بگویم شایسته #نقدی_گفتمانی. و برای نقد هر گفتمان باید آن را شنید. و آوینی هنوز شنیده نشده است، چه نزد دوستدارانش و چه نزد مخالفانش.
آوینی و اندیشه او خوانده نشد چون از سوی گفتمان رسمی فقط تجلیل شد و ثغور اندیشه و گفتمان او معیّن نشد. تجلیل شد و تحلیل نشد. چه از سوی دوستدارانش و چه مخالفانش. و این ظلم به این مولّف اندیشمند و اندیشه ورز است. #آوینی_مولف_بود، هم در #اندیشه، هم در #ساخت و هم در #گفتمان. رحمت الله علیه.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ فروردین ۱۳۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/7k0p_1900046.jpg
#روایت_نفت
🔸️
ببیستونهم اسفند روز ملی شدن صنعت نفت است. رویت رسمی پس از انقلاب هنوز به این رویداد بزرگ نزدیک نشده است. هنوز نمیداند مصدق مستظهر است یا مستحضر به پشتیبانی ملت. وقتی روایت این روز، مثل برخی وقایع بسیار مهم دیگر سپرده شد به بیبیسی و منوتو و دیگران، باید تحمل شنیدن روایتشان باشد.
نقدی به خودمان.
ما چرا روایت نمیدانیم هنوز؟
فرقی هست میان فحش در تاریخ و روایت تاریخی؟ چرا رسمیون ما وقتی در تاریخ به بازرگان و بهشتی میرسند بسته به تریبونشان با یکی سلفی میگیرند و به یکی پشت میکنند؟ بگذرم.
نطر خودم؛
مصدق خدمتی بسیار بزرگ و بینظیر کرد و نتایج زحمتی بزرگ را به باد داد. و او تنها مقصر این خسران نبود و نیست. شاید اگر در آن روزها میان مصدق و کاشانی فاصله نیفتاده بود، بعدها شاهد افادههای تبختر آمیز روشنفکران و بیاعتمادی متقابل انقلابیون برخاسته از حوزه سنت نسبت به هم نبودیم.
و یک درس از بیستونه اسفند:
همه مصائب ما در تاریخ از انگلیس بوده و هست. و مصدق، بر انگلیس آشفت. شکاف سردمداران نهصت نفت منجر به تردیدی شد که محمدرضا را برگرداند. تردیدی که شب بیستودو بهمن پنجاهوهفت روی نداد و گر نه بختیار چیزی کم از زاهدی نداشت.
🔸️
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۹ اسفند ۹۹
@mehdinalbandie
https://www.instagram.com/p/CMm8VxUgLYT/?igshid=968w5296fotu
🔸️
ببیستونهم اسفند روز ملی شدن صنعت نفت است. رویت رسمی پس از انقلاب هنوز به این رویداد بزرگ نزدیک نشده است. هنوز نمیداند مصدق مستظهر است یا مستحضر به پشتیبانی ملت. وقتی روایت این روز، مثل برخی وقایع بسیار مهم دیگر سپرده شد به بیبیسی و منوتو و دیگران، باید تحمل شنیدن روایتشان باشد.
نقدی به خودمان.
ما چرا روایت نمیدانیم هنوز؟
فرقی هست میان فحش در تاریخ و روایت تاریخی؟ چرا رسمیون ما وقتی در تاریخ به بازرگان و بهشتی میرسند بسته به تریبونشان با یکی سلفی میگیرند و به یکی پشت میکنند؟ بگذرم.
نطر خودم؛
مصدق خدمتی بسیار بزرگ و بینظیر کرد و نتایج زحمتی بزرگ را به باد داد. و او تنها مقصر این خسران نبود و نیست. شاید اگر در آن روزها میان مصدق و کاشانی فاصله نیفتاده بود، بعدها شاهد افادههای تبختر آمیز روشنفکران و بیاعتمادی متقابل انقلابیون برخاسته از حوزه سنت نسبت به هم نبودیم.
و یک درس از بیستونه اسفند:
همه مصائب ما در تاریخ از انگلیس بوده و هست. و مصدق، بر انگلیس آشفت. شکاف سردمداران نهصت نفت منجر به تردیدی شد که محمدرضا را برگرداند. تردیدی که شب بیستودو بهمن پنجاهوهفت روی نداد و گر نه بختیار چیزی کم از زاهدی نداشت.
🔸️
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۹ اسفند ۹۹
@mehdinalbandie
https://www.instagram.com/p/CMm8VxUgLYT/?igshid=968w5296fotu
.
برنامه #مثبت_نگاتیو امشب که سالگرد عملیات کربلای چهار است به بازخوانی عملیات پرداخت.
محوریت برنامه با #محمدعلی_صمدی بود و تهیهکننده برنامه مصطفی فتاحی و کارگردانش محمدطه امیری است.
برنامه حرف تازهای برای گفتن داشت و دفاع از تاریخ جنگ. اکنون تنها راوی دفاع مقدس ماییم و اگر دقت نکنیم در تاریخ به خودمان گل خواهیم زد.
یادمان نرود که جنگ نه در جبههها که در روایتها تمام میشود و ادامه مییابد. برنده جنگ، کسی است که ادبیات و روایتش برنده باشد.
🔸️
دارالولایه تبریز / ۵ دی ۱۴۰۰
@mehdinalbandie
#شبکه_مستند #روایت_جنگ #دفاع_مقدس #کربلای_چهار #تلویزیون #جنگ_روایتها #شادی_ازواح_شهدا_صلوات
برنامه #مثبت_نگاتیو امشب که سالگرد عملیات کربلای چهار است به بازخوانی عملیات پرداخت.
محوریت برنامه با #محمدعلی_صمدی بود و تهیهکننده برنامه مصطفی فتاحی و کارگردانش محمدطه امیری است.
برنامه حرف تازهای برای گفتن داشت و دفاع از تاریخ جنگ. اکنون تنها راوی دفاع مقدس ماییم و اگر دقت نکنیم در تاریخ به خودمان گل خواهیم زد.
یادمان نرود که جنگ نه در جبههها که در روایتها تمام میشود و ادامه مییابد. برنده جنگ، کسی است که ادبیات و روایتش برنده باشد.
🔸️
دارالولایه تبریز / ۵ دی ۱۴۰۰
@mehdinalbandie
#شبکه_مستند #روایت_جنگ #دفاع_مقدس #کربلای_چهار #تلویزیون #جنگ_روایتها #شادی_ازواح_شهدا_صلوات
#سازمان_سیانور
🔸
سازمان مجاهدین خلق، مخلوق پراگماتیسم سیاسی در ایران است. اواسط دهه چهل شمسی که اغلب قیامهای مذهبی و ملی سرکوب شده بود و حزب توده شده بود حزب دربار، عملگراها در صدد تغییر رژیم برآمدند. این گروه، خود اجتهاد بودند و اعلب تا حدی تحصیل کرده. دهه چهل شمسی و شصت میلادی دهه نموّ چپ بود در جهان. تا دهه هشتاد میلادی و شصت شمسی. دوره، دوره مبارزه بود و کتاب سرخ مائو و اصالت ایدئولوژی و دینامیسم. در دههای که لیبرالهای مسلمان مثل بازرگان برای تطبیق فیزیک با قرآن کتاب می نوشتند تا نیوتن را برای نبوت پیغمبر خاتم شاهد بیاورند، جوانترهای مذهبی که آتششان تندتر بود، در پی تغییر رژیم بودند. فریادی در سکوت و ایجاد سازمانی برای تغییر. هسته اولیه این گروه همان دستگیر و اعدام شدگان دهه پنجاه بودند که بعد از مرگشان، سازمانشان هم پسوند خلق گرفت و هم مارکسیست شد.
راز عدم قبول این جوانان زندان کشیده توسط امام در نجف، غلبه پراگماتیسم ایدئولوژیک بر تکلیف دینی در نزد رهبران این گروه بود. جوانانی که مذهبی بودند اما مبنای حرکتشان در نظر و عمل، دینی نبود. و امام، نه برای تغییر رژیم که برای آگاهی و انقلاب اصالت قائل بود.
سازمان مجاهدین، مخوف بود با تسویههای درون سازمانی، التقاطی بود با طلاق مریم قجر عضدانلو از مهدی ابریشمچی و عقدش با مسعود رجوی، انحرافی بود با جعل زیارتنامه برای مسعود و مریم، خشن بود با عقیم کردن زنان، و مزدور بود با خیانت به وطن و نوکری صدام حسین. و دورهگرد است با دورهگردیهای مریم.
میلیشیای مریم و مسعود، جوانیشان سوخت و شدند لشکری پیر و لجوج که اگر روزی با یوزی آدم میکشتند و شهر را ناامن میکردند، و گرای نیروهای سپاه و بسیج را به صدام میدادند، امروز با موی ریخته و پوست پلاسیده نشستهاند پشت کامپیوتر و در کار تولید هشتگ و هک هستند.
در باب سازمان مجاهدین بسیار می توان نوشت. بخشی از کتاب #اعدامم_کنید به روزها و سالهای تشکیل تا انهدام هسته اولیه سازمان مجاهدین اختصاص دارد. برای نوشتنش علاوه بر خاطرات حاج محمدحسن عبدیزدانی بسیار خواندم. و گهگاه باز هم میخوانم.
سازمان مجاهدین خلق، محصول یک ایدئولوژی دستساز بود و استخوانی است لای زخم.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / مرداد ۱۳۹۸
#روایت_مرصاد
#سازمان_مریم
#مرگ_مسعود
#بربادرفته
@mehdinalbandie
https://s6.uupload.ir/files/img_20220128_134412_478_uxf0.jpg
🔸
سازمان مجاهدین خلق، مخلوق پراگماتیسم سیاسی در ایران است. اواسط دهه چهل شمسی که اغلب قیامهای مذهبی و ملی سرکوب شده بود و حزب توده شده بود حزب دربار، عملگراها در صدد تغییر رژیم برآمدند. این گروه، خود اجتهاد بودند و اعلب تا حدی تحصیل کرده. دهه چهل شمسی و شصت میلادی دهه نموّ چپ بود در جهان. تا دهه هشتاد میلادی و شصت شمسی. دوره، دوره مبارزه بود و کتاب سرخ مائو و اصالت ایدئولوژی و دینامیسم. در دههای که لیبرالهای مسلمان مثل بازرگان برای تطبیق فیزیک با قرآن کتاب می نوشتند تا نیوتن را برای نبوت پیغمبر خاتم شاهد بیاورند، جوانترهای مذهبی که آتششان تندتر بود، در پی تغییر رژیم بودند. فریادی در سکوت و ایجاد سازمانی برای تغییر. هسته اولیه این گروه همان دستگیر و اعدام شدگان دهه پنجاه بودند که بعد از مرگشان، سازمانشان هم پسوند خلق گرفت و هم مارکسیست شد.
راز عدم قبول این جوانان زندان کشیده توسط امام در نجف، غلبه پراگماتیسم ایدئولوژیک بر تکلیف دینی در نزد رهبران این گروه بود. جوانانی که مذهبی بودند اما مبنای حرکتشان در نظر و عمل، دینی نبود. و امام، نه برای تغییر رژیم که برای آگاهی و انقلاب اصالت قائل بود.
سازمان مجاهدین، مخوف بود با تسویههای درون سازمانی، التقاطی بود با طلاق مریم قجر عضدانلو از مهدی ابریشمچی و عقدش با مسعود رجوی، انحرافی بود با جعل زیارتنامه برای مسعود و مریم، خشن بود با عقیم کردن زنان، و مزدور بود با خیانت به وطن و نوکری صدام حسین. و دورهگرد است با دورهگردیهای مریم.
میلیشیای مریم و مسعود، جوانیشان سوخت و شدند لشکری پیر و لجوج که اگر روزی با یوزی آدم میکشتند و شهر را ناامن میکردند، و گرای نیروهای سپاه و بسیج را به صدام میدادند، امروز با موی ریخته و پوست پلاسیده نشستهاند پشت کامپیوتر و در کار تولید هشتگ و هک هستند.
در باب سازمان مجاهدین بسیار می توان نوشت. بخشی از کتاب #اعدامم_کنید به روزها و سالهای تشکیل تا انهدام هسته اولیه سازمان مجاهدین اختصاص دارد. برای نوشتنش علاوه بر خاطرات حاج محمدحسن عبدیزدانی بسیار خواندم. و گهگاه باز هم میخوانم.
سازمان مجاهدین خلق، محصول یک ایدئولوژی دستساز بود و استخوانی است لای زخم.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / مرداد ۱۳۹۸
#روایت_مرصاد
#سازمان_مریم
#مرگ_مسعود
#بربادرفته
@mehdinalbandie
https://s6.uupload.ir/files/img_20220128_134412_478_uxf0.jpg
#روایت_این_تابلو
🔸
سال هفتادونه بود و تازه ازدواج کرده بودم. رفتم دیدار حاج مرتضی. در واحد تجسمی حوزه هنری که سالن ته همکف سازمان تبلیغات بود. سلام و روبوسی و چایی با توت.
فول گرفته بودم بعد از ازدواجم یکی از تابلوهایش به دیوار خانه و زندگیام باشد. فرمود بهتر است کار رئال باشد و طبیعت. و نمونههایی آورد. انتخاب شد. فرمود خانه کار خواهد کرد و حاضر که شد خبر خواهد داد. و مدتی بعد فرمود حاضر است. رفتم و دیدم و تمام. تا لب باز کردم برای قیمت فرمود که ما هم باید به عروسمان کادو میدادیم یا نه؟!. شرمنده شدم. آب شدم. یخ زدم وسط تابستان. تابلو را برداشتم و گذاشتم پشت پیکان و راه افتادم. قابش را سر لهلهبی از آقا ذوالفقارزاده گرفتم. و شد این.
همین یک تابلو، کلاس شناخت رنگ است و نمونه قدرت قلم استاد شریفی برای هنرجویان نقاشی.
یک بار در مراسمی دستش را بوسیدم. غافلگیر شد و ناراحت. چند سال بعد در افتتاحیه نمایشگاهی از کارهایش تا دست دادیم، دستانش را عقب کشید و پشت کمر حلقه زد. فهمیدم و به روی خود نیاوردم و ته دلم ارادتم بیشتر شد.
خدا رحمتت کند استاد.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۰ مرداد ۱۴۰۲
@mehdinalbandie
🔸
سال هفتادونه بود و تازه ازدواج کرده بودم. رفتم دیدار حاج مرتضی. در واحد تجسمی حوزه هنری که سالن ته همکف سازمان تبلیغات بود. سلام و روبوسی و چایی با توت.
فول گرفته بودم بعد از ازدواجم یکی از تابلوهایش به دیوار خانه و زندگیام باشد. فرمود بهتر است کار رئال باشد و طبیعت. و نمونههایی آورد. انتخاب شد. فرمود خانه کار خواهد کرد و حاضر که شد خبر خواهد داد. و مدتی بعد فرمود حاضر است. رفتم و دیدم و تمام. تا لب باز کردم برای قیمت فرمود که ما هم باید به عروسمان کادو میدادیم یا نه؟!. شرمنده شدم. آب شدم. یخ زدم وسط تابستان. تابلو را برداشتم و گذاشتم پشت پیکان و راه افتادم. قابش را سر لهلهبی از آقا ذوالفقارزاده گرفتم. و شد این.
همین یک تابلو، کلاس شناخت رنگ است و نمونه قدرت قلم استاد شریفی برای هنرجویان نقاشی.
یک بار در مراسمی دستش را بوسیدم. غافلگیر شد و ناراحت. چند سال بعد در افتتاحیه نمایشگاهی از کارهایش تا دست دادیم، دستانش را عقب کشید و پشت کمر حلقه زد. فهمیدم و به روی خود نیاوردم و ته دلم ارادتم بیشتر شد.
خدا رحمتت کند استاد.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۰ مرداد ۱۴۰۲
@mehdinalbandie
#روایت_جنگ_با_کلاش
🔸
از فیلمهایی که زیاد بر پرده ماند و زیاد هم فروخت #گذرگاه بود. ساخته #شهریار_بحرانی در سال ۶۵.
گذرگاه فیلمی حماسی بود محصول حوزه هنری. بحرانی در دهه هفتاد #حمله_به_اچ۳ را هم برای جنگ ساخت و رو آورد به قصص قرآنی. درست مثل مرحوم فرجالله سلحشور.
تیتراژ وسترنوار گذرگاه با نقاشیهای روی شیشه عبدالحمید قدیریان از همان آغاز فیلم خبر از فیلمی سراسر هیجان و تعلیق میداد. بحرانی سعی کرده در بطن فیلمی اکشن و حماسی از دو چیز غافل نشود: خانواده و مسجد.
بحرانی هم در گذرگاه و هم در هراس که یک سال بعد ساخت به کردستان عراق و پیشمرگان پرداخت.
علی شاهحاتمی در این فیلم نقش افسر بعثی را بازی میکند که بعدها در دهه هفتاد با ساختن دو سریال #خوش_رکاب و #خوش_غیرت به جنبهای مردمی و لالهزاری از دفاع مقدس پرداخت.
گذرگاه بحرانی و #پلاک ابراهیم قاضیزاده فیلمهایی تکاوری بودند که جنگ را با کلاس روایت میکردند.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲ مهر ۱۴۰۲
@mehdinalbandie
🔸
از فیلمهایی که زیاد بر پرده ماند و زیاد هم فروخت #گذرگاه بود. ساخته #شهریار_بحرانی در سال ۶۵.
گذرگاه فیلمی حماسی بود محصول حوزه هنری. بحرانی در دهه هفتاد #حمله_به_اچ۳ را هم برای جنگ ساخت و رو آورد به قصص قرآنی. درست مثل مرحوم فرجالله سلحشور.
تیتراژ وسترنوار گذرگاه با نقاشیهای روی شیشه عبدالحمید قدیریان از همان آغاز فیلم خبر از فیلمی سراسر هیجان و تعلیق میداد. بحرانی سعی کرده در بطن فیلمی اکشن و حماسی از دو چیز غافل نشود: خانواده و مسجد.
بحرانی هم در گذرگاه و هم در هراس که یک سال بعد ساخت به کردستان عراق و پیشمرگان پرداخت.
علی شاهحاتمی در این فیلم نقش افسر بعثی را بازی میکند که بعدها در دهه هفتاد با ساختن دو سریال #خوش_رکاب و #خوش_غیرت به جنبهای مردمی و لالهزاری از دفاع مقدس پرداخت.
گذرگاه بحرانی و #پلاک ابراهیم قاضیزاده فیلمهایی تکاوری بودند که جنگ را با کلاس روایت میکردند.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲ مهر ۱۴۰۲
@mehdinalbandie
#روایت_عشق_غاده_و_مصطفی
یکشنبه ای که گذشت میزبان عوامل نمایش #نکنه_های_سنگین_سرب بودیم در برنامه ایلن سنه چای دئمیشم رادیو برونمرزی تبریز. سعید رضانژاد و رضا ربوی عزیز.
ساعتی خوشبود با یاد شهید عزیزمان دکتر مصطفی چمران و نگاهی به اجرای این نمایش در تهران. روایتی از آشنایی و ازدواج شهید مصطفی چمران با غاده جابر لبنانی که به روزهای حضور چمران در ایران و شهادت او هم میرسد.
عشق، حرف اصلی نمایشی است که متنش را ایوب آقاخانی نوشته است. عشق به خانواده و عشق به انسانها و گذشتن از یکی برای دیگر ی. کشمکش همیشهگی انسانهای مبارزی که در پی عدالتند. غاده، عاشق مصطفایی میشود که بیست سال از او بزرگتر است و برای کودکان بیسرپرست لبنانی پدری میکند و پیشتر زنی داشته در آمریکا. و پسری که...
تردیدهای مصطفی و غاده است که روایت را پیش میبرد و ما را درگیر زندگی این دو میکند در جنگی که تا لحظه مرگ رها نمیکند مصطفی را. مصطفی عاشق خانواده هست و آنان را برای آرمانی بزرگتر ترک کرده اما رها نکرده است و با مرگ مغازله میکند و غاده عاشق او شده است و او نیز.
چمران را نمی توان تنها دید. برای دیدنش باید خیلیها را دید که یکی از آنان امام موسی صدر است. چمران چهل سال بعد برای ما تکرار شد. در قامت سردار دلها. و خواستم که سعید برای این دو هم کاری کند.
و اما بعد؛
شنیدم خانم غاده متنی محبتآمیز برای عوامل نمایش نوشته است که میآورم اینجا.
خداقوت به سعید رضانژاد، رضا ربوی و نیلوفر علیپور. و نیز میثم حبیبی و بهرام محرم زاده.
🔸️
#مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز/ ۱۹ مهر ۱۴۰۲
@nalbandimahdi
@saeidrezanezhad9
https://www.instagram.com/p/CyRAOCiIyrV/?igshid=YTUzYTFiZDMwYg==
یکشنبه ای که گذشت میزبان عوامل نمایش #نکنه_های_سنگین_سرب بودیم در برنامه ایلن سنه چای دئمیشم رادیو برونمرزی تبریز. سعید رضانژاد و رضا ربوی عزیز.
ساعتی خوشبود با یاد شهید عزیزمان دکتر مصطفی چمران و نگاهی به اجرای این نمایش در تهران. روایتی از آشنایی و ازدواج شهید مصطفی چمران با غاده جابر لبنانی که به روزهای حضور چمران در ایران و شهادت او هم میرسد.
عشق، حرف اصلی نمایشی است که متنش را ایوب آقاخانی نوشته است. عشق به خانواده و عشق به انسانها و گذشتن از یکی برای دیگر ی. کشمکش همیشهگی انسانهای مبارزی که در پی عدالتند. غاده، عاشق مصطفایی میشود که بیست سال از او بزرگتر است و برای کودکان بیسرپرست لبنانی پدری میکند و پیشتر زنی داشته در آمریکا. و پسری که...
تردیدهای مصطفی و غاده است که روایت را پیش میبرد و ما را درگیر زندگی این دو میکند در جنگی که تا لحظه مرگ رها نمیکند مصطفی را. مصطفی عاشق خانواده هست و آنان را برای آرمانی بزرگتر ترک کرده اما رها نکرده است و با مرگ مغازله میکند و غاده عاشق او شده است و او نیز.
چمران را نمی توان تنها دید. برای دیدنش باید خیلیها را دید که یکی از آنان امام موسی صدر است. چمران چهل سال بعد برای ما تکرار شد. در قامت سردار دلها. و خواستم که سعید برای این دو هم کاری کند.
و اما بعد؛
شنیدم خانم غاده متنی محبتآمیز برای عوامل نمایش نوشته است که میآورم اینجا.
خداقوت به سعید رضانژاد، رضا ربوی و نیلوفر علیپور. و نیز میثم حبیبی و بهرام محرم زاده.
🔸️
#مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز/ ۱۹ مهر ۱۴۰۲
@nalbandimahdi
@saeidrezanezhad9
https://www.instagram.com/p/CyRAOCiIyrV/?igshid=YTUzYTFiZDMwYg==
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
بساط نذر از اول دهه برپاست. تاسوعا قسمتمان نذر خوراک جوجه کباب شد برای صبحانه.
برای شربت آبلیمو حتما لیموی تازه را آب میگیرند و شربت نذری میشود بهشتی. عصر تاسوعا یک لیوان سر کشیدم گفت:
- بده یکی دیگه بریزم ایشالا شهید بشی.
گفتم:
- آمین. بریز !
اغلب وقتم در اداره بود و هست در دهه محرم. در میدان خدمتی فراخ تر به وسعت ایران عزیز با همکارانی بهتر از برگ گل.
امسال رادیوهای استانی با تدبیر صدای استانها دو برنامه ویژه مشترک در کنار تمامی برنامههای بومی خود راه انداختند، یکی به نام #حسینیه_ایران و دیگری #روایت__زیبایی.
امشب شب آخر است. شنیدم در کوچه هیئت است تا اهل خانه بجنبیم برای دیدن، داشت تمام میشد که همین چند ثانیه را با گوشی گرفتم. عکسها هم برای ظهر عاشوراست.
التماس دعا.
🇮🇷
#دارالولایت_تهران
#مهدی_نعلبندی
@mehdinalbandie
بساط نذر از اول دهه برپاست. تاسوعا قسمتمان نذر خوراک جوجه کباب شد برای صبحانه.
برای شربت آبلیمو حتما لیموی تازه را آب میگیرند و شربت نذری میشود بهشتی. عصر تاسوعا یک لیوان سر کشیدم گفت:
- بده یکی دیگه بریزم ایشالا شهید بشی.
گفتم:
- آمین. بریز !
اغلب وقتم در اداره بود و هست در دهه محرم. در میدان خدمتی فراخ تر به وسعت ایران عزیز با همکارانی بهتر از برگ گل.
امسال رادیوهای استانی با تدبیر صدای استانها دو برنامه ویژه مشترک در کنار تمامی برنامههای بومی خود راه انداختند، یکی به نام #حسینیه_ایران و دیگری #روایت__زیبایی.
امشب شب آخر است. شنیدم در کوچه هیئت است تا اهل خانه بجنبیم برای دیدن، داشت تمام میشد که همین چند ثانیه را با گوشی گرفتم. عکسها هم برای ظهر عاشوراست.
التماس دعا.
🇮🇷
#دارالولایت_تهران
#مهدی_نعلبندی
@mehdinalbandie