کتاب دانش
2.96K subscribers
741 photos
471 videos
378 files
1.01K links
📚از بَس کتاب در گِرُوِ باده کرده ایم ، امروز خشتِ میکده ها از کتابِ ماست .📚

ارتباط با ادمین :
@marymdansh
کانال ما در ایتا :
https://eitaa.com/ktaban
Download Telegram
همیشه فکر می‌کردم که بدترین
چیز توی زندگی اینه که تنها باشی،
ولی نه،
حالا فهمیدم که بدترین چیز توی
زندگی بودن با آدم‌هاییه که باعث
می‌شن احساس تنهایی کنی..

- رابین ویلیامز

📚🌖
👍32
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚🍃

هرکه را خواهی شناسی
همنشین‌ش را نگر
زانک مقبل در دو عالم
همنشین مقبل‌ست ..

□○ مقبل؛ صاحب اقبال، نیک‌بخت

{ جنابِ: #مولانا }


...📚🍃
4👍4
غزاله_علیزاده_در_خانه‌ی_ادریسی‌ها.pdf
1.7 MB
فاطمه ( #غزاله_علیزاده
بهمن ۱۳۲۷- اردیبهشت ۱۳۷۵ )
.-.-.-.-
یک خانهٔ بزرگ و قدیمی در
شهر عشق‌اباد.
زندگی در گذشته، نهضتی نو
بر حکومت کهنه
در هیاهوی انقلاب.
گروه به قدرت رسیده‌‌.
تقابل دو نماینده.
تلفیقی از واقع‌گرایی و
نمادگرایی
هر شخصیت در پایان
کتاب به‌جایی می‌رسد که
باید می‌رسید...
نثری روان و دلپذیر.

خانهٔ ادریسی‌ها
" هیچ‌کس از سرنوشت خودش
راضی نیست ولی اگر قرار
بود زندگی را از نو شروع
کنید باز به‌همین راه می‌رفتید "

t.iss.one/ktabdansh 📚
.
👍42
خانه‌ی ادریسی‌ها - غزاله علیزاده
راوی: سلمی الهی
📚🎧 کتاب صوتی

📙 #خانه_ی_ادریسی_ها

اثری ارزشمند از
خانم؛ غزاله علیزاده
...📚🎧
4
کتاب دانش
📖 مطالعه قسمت ۱ 📗 #هنر_همیشه_بر_حق_بودن ۳۸ راه برای پیروزی زمانی‌که شکست خورده‌اید! منطق و دیالکتیک مترادف بودند اما فکرکردن، درنظرگرفتن، محاسبه کردن و " گفتگوکردن " دو مقوله‌ی کاملآ متفاوت‌اند ‌ واژهٔ دیالکتیک اولین‌بار توسط افلاطون در کتاب جمهور…
.
📖 مطالعه قسمت ۲

جدل مناقشه‌آمیز عبارت است از
هنر مباحثه به‌گونه‌ای که شخص،
فارغ از درستی یا نادرستی موضعش
از آن عقب‌نشینی نکند‌.
شوپنهاور می‌گوید باید بر خصم
( دشمن ، رقیب )
غلبه کنیم حتی وقتی حق با ما
نیست. نخوت ( افاده، تکبر )
همیشه بر حقیقت غلبه می‌کند.
ما در ابتدا باور داریم که حق با
ماست؛ ولی سپس به‌وسیلهٔ استدلال
خصم در باور خود متزلزل می‌شویم
خوب است که از حرف خود کوتاه
نیاییم. تفاوت‌ها ناشی از تجربیات
خاص هستند و در نتیجه منطق در
جایگاه علم افکار یا علم پیشرفت
دلیل‌اوری محض را می‌توان از علت
به معلول رسیدن کسب کرد.‌
اگر A و B در حال تبادل عقاید و
افکار خود باشند، تا زمانی‌که A
احساس کند افکار B با افکار او
مشابه است، او هرگز شروع به
اصلاح و بازبینی افکار خود نخواهد
کرد تا احتمالا اشتباهی که تا کنون
مرتکب شده را کشف کند، پس از آن
اگر اشتباهات کشف شوند، همهٔ آن‌ها
را به ذهنیت B نسبت خواهد داد؛
به‌عبارت دیگر، انسان ذاتا لجباز و
خیره‌سر است. به‌این منظور، انسان
باید پیش از سخن‌گفتن بیندیشد؛
اما اکثر مردم پرحرفی و فریبکاری
ذاتی دارند. هرکسی تا حدی از حیله‌گری
و شرارت نصیب دارد - تجربهٔ روزمره
حاکی از این امر است. هرکسی جدل
طبیعی خود را دارد، درست همان‌طور
که منطق طبیعی خاص خود را
داراست، ولی جدل او به هیچ وجه
به اندازهٔ منطقش راهنمایی مطمئن
نیست. هيچکس به آسانی نمی‌تواند
خلاف قوانین منطق بیندیشد؛
احکام کاذب فراوانند - نتایج کاذب
بسیار نادرند. - جدل طبیعی شبیه
قوهٔ تشخیص است که هرکسی به قدر
خود از آن نصیب دارد. - عقل به‌معنای
دقیق کلمه نیز همین‌طور است.
بنابراین باید به حقیقت عینی، که
موضوع منطق است‌ کاملا بی‌اعتنا
باشیم. ما باید جدل را صرفآ هنر
پیروزی در بحث بدانیم.
این‌که چطور در برابر حملات از
خودش دفاع کند ( تأمل و تجربه )
وقتی حق با کسی است، بازهم به
جدل نیاز دارد؛ باید با ترفند،
دشمن را از پای درآورد.
جدل کوشش برای پیروزی.‌
حقیقت عینی را پیشامدی تصادفی
بدانیم، در فکر دفاع از موضع
خود باشیم.
( جدل ربطی به حقیقت نداره
درواقع یک نوع مهارت در کلام و
ترفند زیرکانه که سلطه بر حریفه )
۱ - گسترده مصداق را بسط بده
( اغراق کردن ) " دلایل عام بياوريد.

● ادامه دارد.

[ خلاصه‌نویسی از قسمتهای
مهم و اثرگذار ]

📕 هنر همیشه بر حق بودن
👤 آرتور شوپنهاور


...📚
👍54
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 سکانسی تأمل‌برانگیز
از فیلم Grapes Of wrath

|| خوشه‌های خشم
-/ جان استاین بک |


رکود اقتصادی و نظام سرمایه‌داری

اگر کسی نان شما را بگیرد
آزادی شما را هم گرفته است
و اگر کسی آزادی شما را برباید
مطمئن باشید که نان شما نیز
در معرض خطر است
.

...📚
👍53
کتاب دانش
..... داستان‌های کوتاه مردک بازنشسته کشف‌های بزرگ غالبا نتیجهٔ حسن‌اتفاق است. لاگریژ یک روز پنجشنبه، بر‌حسب اتفاق، تمام قد روی یک تفاله آهن افتاد. پوست زانویش کنده شد اما هیچ اهمیتی نداشت. وقتی از زمین بلند می‌شد، سنگ چخماق گرد و قشنگی را که در اثر…
....

داستان‌های کوتاه
مردک بازنشسته


روبر که از حسرت منقلب شده بود
گفت:
- ای بابا، یک‌کمی زیاده‌روی می‌کند...
پنتور جوابی نداد.
به لاگریژ غبطه می‌خورد.
لاگریژ خیز برداشت، دوید و مثل
بازی‌‌ِ جفتک- چارکش،
پاها به دو طرف، با یک پرش روی
قوزِ پیرمرد جا گرفت.
مردک‌‌بازنشسته سکندری خورد و
صاف ایستاد.
لاگریژ فریاد زد؛ هی! برو، اسب پیر!
هی، برو.
پیرمرد چنان ناگهان به‌عقب برگشت
که لاگریژ رهایش کرد و روی زمین
غلتید.

پیرمرد دستش را از جیب، بیرون
آورد، اسلحه‌ای پنج تیر و قدیمی
در دست گرفته بود.
آرام و بادقت، در فاصله‌ای بسیار
نزدیک، پنج گلوله به لاگریژ
شلیک کرد.
بعد از گلولهٔ سوم، لاگریژ هنوز تکان
می‌خورد، سپس افتاد و همچنان
که به شکلی غیرعادی مچاله شده
بود، کاملآ بی‌حرکت ماند.
پیرمرد بازنشسته در لولهٔ پنج تیر
فوت کرد و اسلحه را در جیب گذاشت.

روبر و پنتور با تعجب به لاگریژ و
جوی سیاه و عجیبی که زیر بدنش،
در سطح پهلوها شکل می‌گرفت،
نگاه می‌کردند.
مردک‌بازنشسته راهش را ادامه داد و
در تقاطع خیابان به سمت چپ، به
خیابان مارشال دیمو پیچید.
پایان. 👤 #بوریس_ویان
۱۹۲۰ - ۱۹۵۹
داستان‌پرداز، نمایشنامه‌نویس و
موسیقی‌دان فرانسوی.
از آثار او: کف روزها، پاییز در پکن،
علف سرخ، حادثه‌ دلخراش...
او با اگزیستانسیال‌ها در ارتباط بود.
مردک‌بازنشسته برگرفته از مجموعه
داستانی " دیر زمان‌هایی انبوه است.



داستان‌های کوتاه
□ مهمان آلبر کامو

۱-

آموزگار به دو مردی که از تپه
بالا می‌آمدند، نگاه می‌کرد.
یکی سوار بر اسب بود، دیگری پیاده.
مدرسه در شیب تپه‌ای ساخته شده
بود و آن‌ها هنوز به راه تنگ سرازیریِ
تندی که به مدرسه منتهی می‌شد،
نرسیده بودند.
آهسته زیر برف، بین سنگ‌ها روی
گستره‌ی پهناور فلات بلند و خلوت،
سختی می‌کشیدند و پیش می‌رفتند.

اسب گاهی آشکار سکندری می‌خورد،
صدایش هنوز به گوش نمی‌رسید
اما فورا بخاری را می‌دیدی که از
بینی‌اش خارج می‌شد.
لااقل یکی از دو مرد منطقه را
می‌شناخت.
آن‌ها راه باریکی را که از چند روز پیش
زیر قشر سپید و کثیفی پنهان بود
دنبال می‌کردند.
آموزگار تخمین زد که قبل از نیم ساعت
به بالای تپه نمی‌رسند.
هوا سرد بود، وارد مدرسه شد تا
پیراهنی پشمی پیدا کند.

ادامه دارد
ترجمهٔ؛ خانم مهوش قویمی

...📚🌟🖊
👍6
بزرگ‌ترین توهین به یک انسان،
انکارِ رَنجِ اوست..

- چزاره پاوزه

📚🌒
👍5👏4
همه‌اش از ملال است آقایان


... آدم خودش برای خودش
ماجرا می‌تراشد

و زندگی‌اش را طوری ترتیب می‌دهد
که قدری خوش باشد و وقتش را
به‌نحوی بگذراند. چقدر برایم پیش
می‌آمد از چیزی که سهواً رخ داده بود
ناراحت شوم. دیگر خودتان می‌دانید
اولش سر هیچ‌و‌پوچ ناراحت می‌شوی
بعدش هم می‌افتی به جان خودت و
تا آن‌جا پیش‌می‌روی که آخرش -
واقعآ و حقيقتآ آزرده می‌شوی.
من که تمام عمرم به‌همین کارها
گذشت و دیگر کار به‌جایی رسید
که نمی‌توانستم بر خود مسلط
باشم.
یک‌بار هم زد به‌سرم که عاشق شوم،
حتی دوبار چنین فکری به‌ذهنم
رسید.
سرورانِ من، به‌شما اطمینان
می‌دهم که حسابی رنج کشیده‌ام!
در عمق قلبم باور نداشتم که دارم
زجر می‌کشم و به‌خودم می‌خندیدم،
اما خب درهرحال زجر می‌کشیدم.
بله خیلی هم واقعی و حقیقی بود.
ضجه می‌زدم و از خودبی‌خود
می‌شدم...

همه‌اش از ملال است آقایان!

ملال و سختی و سستی است که
فشار می‌آورد. آخر ثمرهٔ مستقیم و
قطعیِ آگاهی سستی است؛ یعنی
همان آگاهانه دست‌روی‌دست
گذاشتن و نشستن. ‌‌...

[ فئودور داستایفسکی
|| یادداشت‌های زیرزمینی
ترجمهٔ حميدرضا آتش‌بر‌آب
• نشر علمی و فرهنگی/ ص ۵۹-۶۰ ]

...📚
👍4
کتاب دانش
... بوزینه در برابر انسان چیست؟ چیزی خنده‌آور یا مایهٔ شرمِ دردناک. انسان در برابر اَبَر‌مرد نیز همین‌گونه خواهد بود، چیزی خنده آور یا مایهٔ شرمِ دردناک. #فردریش_نیچه 📖 مطالعه قسمت بیستّ هشتم زرتشت در فکر فرورفته بود که ناگاه پای مردی که خود را…
....

خویشتن خواهی، ظریف‌ترین،
دشوارترین و واپسین هنر است
.
#فردریش_نیچه

📖 مطالعه قسمت بیستُ نه

زرتشت پرسید:
آیا تو تا آخرین لحظه به او ( خدا )
خدمت کردی؟ او دید که چون
بشر بر صلیب آویزان است،
نتوانست این صحنه را تحمل کند،
به‌طوری‌که عشق او به بشر،
جهنم او شد.
تو می‌دانی راه‌های او چقدر عجیب
است.
پاپ که یک چشمش کور بود گفت:

بین خودمان باشد، در امور مربوط
به خدا، من روشن‌تر از زرتشت
هستم و حق هم همین است.
ارادهٔ من در همهٔ امور از، ارادهٔ او
پیروی کرده‌ است.
آن‌کس که او به‌عنوان خدای عشق
ستايش میکند، نظر خوبی دربارهٔ
عشق ندارد.
آیا این خدا نمی‌خواست قاضی
هم باشد؟‌
ولی آن‌کس که عاشق است عشقش
را مافوق مکافات و مجازات قرار
می‌دهد.
چنين گفت زرتشت
من همهٔ آن چیزهایی را دوست
می‌دارم که نگاهی صاف و گفتاری
راست دارند. از این‌که ما او را خوب
نفهمیده‌ایم نسبت به ما غضبناک
می‌شد. چیزی از قبيله کشیشان
در او بود.
اگر خطا از گوش ما بود، چرا او
به ما گوش هایی داد که خوب
نفهمیم؟ حتی در ترحم هم
خوش‌سلیقه نبود!
انسان باید تقدیر خود باشد.
پاپ گفت:
در حالی‌که وانمود می‌کنی
من در تو نوعی آمرزش و رحمت
از خدا می‌بینم. اجازه بده یک شب
مهمان تو باشم.
زرتشت راه را به او نشان داد‌.
زرتشت به مردی برخورد کرد:
- تمام افراد فرومایه، امروزه
ترحم را تقوا می‌خوانند، بسان
مرغ‌ماهی‌خوار به حرف‌های کم
عمق نظر می‌دوزند، تو از شرم
بزرگترين رنج‌کشان، شرمنده
هستی و چون تعلیم می‌دهی‌:
همهٔ آفرینندگان سخت‌اند، همهٔ
عشق‌های بزرگ بر ترحم خود
فائق می‌آيند.
زرتشت راه غار خود
را به او نشان داد.
" چقدر بشر خود را دوست دارد،
او دشمن خود است. ولی بشر
چیزی است که باید تعالی یابد.
زرتشت در راه به مردی گدا رسید
که میان دو گاو ماده مشغول صحبت
بود. زرتشت از او پرسید اینجا
چه می‌کنی؟
- به‌دنبال خوشبختی‌ام. اگر ما تغییر
نکنیم و به‌شکل گاوان درنیاییم وارد
ملکوت آسمان نخواهیم شد‌.
ما باید نشخوارکردن بیاموزیم،
رهایی از شرِ غم و تنفر.
چنين گفت زرتشت
تو از ثروت خود گذشتی!
آموختی که/ خوب بخشیدن از
خوب گرفتن مشکل‌تر است و
همچنین آموختی که/ خوب
بخشیدن هنری است و درواقع /
آخرین و زیرک‌ترین و ماهرانه‌ترین
هنرهای مهربانی است!
مرد گدا گفت:
/ هرآن‌کس‌که چون بطریِ شکم‌داری،
گردنی بی‌اندازه تنگ داشته باشد و
قطره‌قطره محتویات خود را بیرون
دهد امروزه گردنش را آزادانه
می‌شکنند.
/ حرص، حسرت و حسادتِ تلخ،
انتقام‌کشی و غضب و تکبر و اما
ملکوت آسمان‌ها به گاوان تعلق
دارد.
زرتشت گفت: چرا ملکوت آسمان‌ها
به اغنیا تعلق ندارد؟
- آنان با چشمانی سرد و افکاری
شهوانی، منفعت خود را به‌هر‌طریق
و وسیله‌ای به‌چنگ می‌آورند.
پدرانشان، جیب‌بران و لاشخوران
کهنه‌اند. گاوان درازکشیدن و
نشخوارکردن آموخته‌اند و از
ناراحتی قلب به‌دوراند.
زرتشت راه غار را به او نشان داد.
چنين گفت زرتشت

📚 چنین گفت زرتشت - نیچه


● ادامه دارد

خلاصه‌نویسی

...📚
2
ما فقط یک‌بار
دنیا را بدون فیلتر می‌بینیم..
در کودکی.
بعد همه‌کار می‌کنیم تا دوباره‌
به آن نگاه برسيم‌‌.

👤 #ژروم_مزو
کتاب | تماما مدرن‌ها
ترجمهٔ اصغر نوری
نشر افق | چاپ اول ۱۴۰۳ | ص ۲۱

‌...📚
2
اوه
17
📚🎧 مردی به نام اوه

برمی‌گرده و تفنگ رو
روهوا به این و اون‌ور
تاب میده چیز زیادی
سرش نمی‌شه ولی
لگد زدن و خم کردن
چیزا راه خوبی برای
امتحان کردنشونه...

" هر انسانی باید بداند که
برای چه‌چیزی مبارزه می‌کند
شاید آنچه که من برایش
می‌جنگم برای دیگری
بی‌ارزش باشد اما من
می‌دانم که چه می‌کنم
- بکمن
2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
؟؟ سؤال دیگه‌ای نداری ؟؟

📚🌒
👍5👌2👎1🤝1
آنچه هستیم و
آنچه می‌شود
یا می‌شده‌ - باشیم
با آنچه می‌خواهیم بشویم -
رابطه‌ای تنگاتنگ دارد.
با درونی‌ترین ترس‌ها و ناگفتنی‌ترین
آرزوهایمان.
ما می‌خواستیم حیوان خردمند
باشیم یا حیوانی سفرپیشه یا
حیوانی اقتصادی یا نخستین
عاطل و باطل ، اما خواسته‌های
ترسناکی هم وجود دارند که
می‌توانند بدترین نسخهٔ ما را
بسازند.

دست آخر آنچه هستیم
به آنچه با خود می‌کنیم
بستگی دارد. به‌قول سارتر
مهم نیست با ما چه کرده‌اند.
مهم این است که با آنچه
با ما کرده‌اند چه می‌کنیم.


👤 دیه گو گاروچو
کتاب | خلاف زمان
نشر اطراف
چاپ اول ۱۴۰۳ / ص ۳۳ - ۳۴

...📚
جستاری در فهم بشر.pdf
10.2 MB
کتابِ جستاری در فهم بشر

بررسی منشأ، حدود و دانش بشری
با رد نظریه معرفت علمی
استدلال می‌کند که ذهن انسان
در بدو تولد همچون لوح سفیدی
است که تجربه و مشاهده بر آن
نقش می‌بندد.
علم به عقیدهٔ لاک سه‌مرحله دارد؛
شهودی، برهانی، حسی.
فلسفه دین و اخلاق.
لاک درست طبق روش دکارت
از راه شهود به واقعيت مبانی
اخلاقی و مسؤلیت انسان
می‌پردازد.
او به دفاع از دین و عسیویت
قیام می‌کند.

دوستداران فلسفه
👤 #جان_لاک
📚 #جستاری_در_فهم_بشر

t.iss.one/ktabdansh 📚
.
1
کتاب دانش
. 📖 مطالعه قسمت ۲ جدل مناقشه‌آمیز عبارت است از هنر مباحثه به‌گونه‌ای که شخص، فارغ از درستی یا نادرستی موضعش از آن عقب‌نشینی نکند‌. شوپنهاور می‌گوید باید بر خصم ( دشمن ، رقیب ) غلبه کنیم حتی وقتی حق با ما نیست. نخوت ( افاده، تکبر ) همیشه بر…
...

از هر صد نفر،
یک‌نفر ارزش آن را دارد که با او
بحث کنی، بگذار دیگران هرچه‌
دوست دارند بگويند، زیرا
هرکسی آزاد است که احمق باشد
!
عالیمقام #شوپنهاور

📖 مطالعه قسمت ۳

برای قضیهٔ خودتان معنا و مفهومی
بسته قائل شوید.
مثال : انگلیسی‌ها در هنر نمایش
سرآمد بودند.
حریف می‌گوید انگلیسی‌ها در
موسیقی و اپرا ناتوانند.
می‌گویم موسیقی جزء هنرهای
نمایشی محسوب نمی‌شود.!

۲ - از مشترک‌های لفظی استفاده کن

هم‌آواها: یعنی استفاده از واژگانی
که هیچ‌وجه مشترکی با موضوع
مورد بحث ندارد را گسترش داده
و نتیجه‌گیری کنید، فاتحانه انکار
کنید .واژگانی با شکل ظاهری
متفاوت و معنای یکسان که این‌کار
شبیه سفسطه است.
هر نور را می‌توان خاموش کرد.
خرد نیز نور است.
پس خرد را نیز می‌توان خاموش کرد.

اگر سفسطه عامدانه به‌کارگرفته شود
به اندازهٔ کافی پنهان نخواهد شد؛
بنابراین ترفند مشهود و توصیف
کوتاه به‌کار ببرید.‌ ( تجربهٔ عملی
و فردی )
محکوم کردن واژهٔ شرافت.
این‌که هر فردی مورد اهانت قرار
بگیرد شرافتش نابود می‌شود.
مگر اينکه فردی را که به او اهانت
کرده را با اهانت شدیدتری پاسخ
دهد‌ .
از دیدگاه من ؛ " شرافت واقعی
انسان فقط تحت‌تأثیر اعمال خودش
نابود می‌شود، ارتباطی با اعمال
دیگران ندارد. اما حریف می‌گوید
باید با حمله او را مجازات کرد تا
حرف خود را پس بگیرد.
- واژگان ظاهری مترادف شده با
نام نیک و شرافت شهروندی.
مخدوش شدن چهرهٔ عمومی فرد‌.

۳- گزاره‌های خاص خصمت را
تعمیم بده

ترفند دیگر این‌که موضوعی را
که بسیار خاص است عام نشان
داده و یا دست‌کم معنای متفاتی
از آن نشان دهیم تا قادر به انکار
موضوع باشیم.
مثال ارسطو:
اعراب آفریقا سیاه‌پوست هستند،
دندان‌هایشان سپید، در نتیجه هم‌زمان
سپید و سیاهند.
مثال دیگر: من از اهل سکوت حمایت
کردم اما دربارهٔ هگل گفتم آثارش
بی‌معنی هستند. من اهل سکوت را
ستایش کردم آنها که در جایگاه یک
انسان با اعمال و رفتار شایسته‌اند،
عقایدم درمورد هگل در جایگاه
یک نویسنده و فیلسوف است!
پس باید تناقض ظاهری
( نه واقعی ) ایجاد کنیم . باید از
قیاس منطقی خود اقدام به دفع
حمله کنیم و صحت و اعتبار طرف
مقابل را تکذیب کرده.
به‌این‌ترتیب انکار خودش به‌طور
مستقیم و براساس نتیجه‌گیری
انکار می‌شود.
نیرنگ بعدی
انکار پیش‌فرض‌های واقعی و صحیح
است چون هنوز قادر به پیش‌بینی
نتایج نيستيم.

📕هنر همیشه بر حق بودن.
۳۸ راه برای پیروزی در محاسبات و
جدل‌ها زمانی‌که شکست خورده‌اید!
👤 آرتور شوپنهاور

 ● ادامه دارد

...📚
2
💭
.... دست در دستی پس‌زننده

که مُدام از آن لیز می‌خورد و
بیرون می‌آمد ;
زوجی نابرابر و خنده‌دار.

[چنان ناکام که
خالی از آرزو 📘 ص۳۵]
2👍1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مستند
◽️ انواع دلبستگی
👤 #جان_بالبی

طبق نظریه روان‌شناختی جان بالبی

《درباره عشق و روابط اجتماعی》

ترجمه و صدا ؛ دکتر ایمان فانی

🆔 @ktabdansh📚📚...
📚
3😍1
کتاب دانش
.... داستان‌های کوتاه مردک بازنشسته روبر که از حسرت منقلب شده بود گفت: - ای بابا، یک‌کمی زیاده‌روی می‌کند... پنتور جوابی نداد. به لاگریژ غبطه می‌خورد. لاگریژ خیز برداشت، دوید و مثل بازی‌‌ِ جفتک- چارکش، پاها به دو طرف، با یک پرش روی قوزِ پیرمرد جا…
....

داستان‌های کوتاه
□ مهمان
آلبر کامو

2 -

از کلاس درس سرد و خالی گذشت.
روی تابلوی سیاه، چهار رودخانهٔ
فرانسه که با گچ‌هایی به چهار رنگ
مختلف ترسیم شده بودند از سه
روز پیش به‌سوی مصب‌شان جریان
داشتند.
پس از هشت ماه خشکی، بی‌آنکه
باران دوره‌ای بینابینی ایجاد کند،
در نيمه اکتبر، ناگهان برف باریده
بود.‌ بیست شاگردی که در دهکده‌های
گوشه و کنار فلات زندگی می‌کردند،
دیگر به مدرسه نمی‌آمدند.

همه منتظر هوای مساعد بودند.
دارُ " از آن پس فقط تنها اتاقی
را گرم می‌کرد که مسکنش بود
در مجاورت کلاس قرار داشت و
رو به بحش شرقی فلات باز می‌شد.
پنجره‌ای نیز مانند پنجرهٔ کلاس رو
به جنوب مشرف بود.
از آن سمت مدرسه در چندکیلومتری
محلی قرار داشت که سرازیری
فلات شروع می‌شد و به‌سوی جنوب
پیش می‌رفت.
وقتی هوا باز و روشن بود، حجم
بنفش رنگ سلسله جبال کوهستانی،
جایی که منطقهٔ بیابانی آغاز می‌شد،
کم و بیش قابل رؤیت بود.
دارُ " کمی گرم شد و دوباره به کنار
پنجره‌ای رفت که اولین بار دو مرد
را از آنجا دیده بود.
دیگر دیده نمی‌شدند. پس به راه
تنگ سرازیری رسیده بود. آسمان
رنگ پریده بود. بارش برف در
طول شب، بند آمده بود. صبح در
روشنایی تیره رنگی طلوع کرده
بود که با بالا رفتن سقف ابرها
به‌تدریج اندکی بیشتر شده بود.

ساعت دو بعدازظهر، به‌نظر می‌رسید
که روز تازه شروع شده است.
اما وضع بهتر از سه روزی بود که
برف سنگین درمیان تاریکی‌های
مداوم می‌بارید و با خیزش بادی
که می‌آمد درِ دولایه کلاس را
می‌لرزاند.
دارُ " آن روزها ساعتی طولانی در
اتاقش انتظار می‌کشید و فقط
برای رفتن به زیر سایبان، مراقبت
از مرغ‌ها و برداشت از ذخایر زغال،
اتاقش را ترک می‌کرد.
خوشبختانه وانت تاجید " نزدیک‌ترین
دهکده شمالی دو روز پیش آذوقه
آورده بود و چهل و هشت ساعت
بعد برمی‌گشت. وانگهی با کیسه‌های
گندمی که اتاق کوچک را پر می‌کرد
و اداره به‌عنوان ذخیره به او داده
بود تا بین شاگردانی که
خانواده‌هایشان قربانی خشکسالی
بودند، پخش کند.
امکان مقابله با هرنوع محاصره‌ای
وجود داشت.

در حقیقت همهٔ آن‌ها چون فقیر
بودند، با بدبختی دست و پنجه نرم
می‌کردند.
دارُ هر روز سهمی بین بچه‌ها پخش
می‌کرد.
می‌دانست که در این روزهای سخت
بچه‌ها کمبود جیرهٔ روزانه را
احساس کرده‌اند.
شاید امشب یکی از پدرها یا برادران
بزرگ می‌آمد و می‌توانست مایحتاج
گندم‌شان را تأمین کند.

ادامه دارد

...📚🌟🖊
2👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چقدر زیباست کسی را
دوست بداریم،
نه برای نیاز،
نه از روی اجبار
و نه از روی تنهایی؛
فقط برای اینکه ارزشش را دارد.
فروغ فرخزاد

📚🌒
4👍3