انتخابات۹۶ سر صندوق سیار ناظر بودم، رفتیم یه جایی میتونم قسم بخرم کل مساحت خونه شاید کمتر از دو در سه متر بود که یه پیرزن تنها و معلول توش زندگی میکرد!
مارو دید شروع کرد درد و دل کردن که یه پسر دارم که بیکاره کل درآمدمون هم از یارانه و کمیته است بناکرد به گریه کردن که چندماههآرزو دارم یه کیلو گوجه بخرم...
ماهم یکم دلداریش دادیم گفتیم حاج خانم رأیتونو بنویسید ایشالله حل میشه ماهم دیگه کم کم باید مرخص بشیم.
گفت من سواد ندارم پسرم شما بنویس حاج آقا روحانی ایشالله بحق چهارده معصوم رای بیاره مشکلمون حل بشه یه نفس راحت بکشیم.
برگشتیم تو ون ، گریه کردم به حال مردم...
#روایت_انتخابات
مارو دید شروع کرد درد و دل کردن که یه پسر دارم که بیکاره کل درآمدمون هم از یارانه و کمیته است بناکرد به گریه کردن که چندماههآرزو دارم یه کیلو گوجه بخرم...
ماهم یکم دلداریش دادیم گفتیم حاج خانم رأیتونو بنویسید ایشالله حل میشه ماهم دیگه کم کم باید مرخص بشیم.
گفت من سواد ندارم پسرم شما بنویس حاج آقا روحانی ایشالله بحق چهارده معصوم رای بیاره مشکلمون حل بشه یه نفس راحت بکشیم.
برگشتیم تو ون ، گریه کردم به حال مردم...
#روایت_انتخابات
پسر خاله و شوهر خالم کلا قصد رای دادن نداشتن و بسیار شاکی بودن از اوضاع مملکت
من یکی دو سالی هست که با دکتر جلیلی و اقداماتش آشناشون کردم و کلیپ هاشو نشون شون دادم
کار به جایی رسید که در انتخابات چند روز پیش بدون اطلاع من و بدون تحقیق ، هردوشون به جلیلی رای دادن
#روایت_انتخابات
من یکی دو سالی هست که با دکتر جلیلی و اقداماتش آشناشون کردم و کلیپ هاشو نشون شون دادم
کار به جایی رسید که در انتخابات چند روز پیش بدون اطلاع من و بدون تحقیق ، هردوشون به جلیلی رای دادن
#روایت_انتخابات
یکی از بهترین کارهایی که ایام #انتخابات تونستیم انجام بدیم، کافه گفتگو یا به عبارتی همون تریبون آزاد محلی بود
مردم حرف هایشان را می زدند و گفتگوی مردمی شکل می گرفت
به شخصه معتقدم باید ماهیانه در تمام محله های کشور شکل گیرد و حرف ها زده شود
و نخبگان صدا را برسانند
#روایت_انتخابات
مردم حرف هایشان را می زدند و گفتگوی مردمی شکل می گرفت
به شخصه معتقدم باید ماهیانه در تمام محله های کشور شکل گیرد و حرف ها زده شود
و نخبگان صدا را برسانند
#روایت_انتخابات
#روایت_انتخابات
#اصفهان
#رضا
روز سه شنبه دکتر طرفای ساعت 5 پروازش به زمین نشست و تا ساعت 12 و نیم شب با همه تلخی و شیرینی هایش که بحث مفصل خودش را دارد جلسه داشتند تازه 12 و نیم بود که غذا را آوردند و 7، 8 نفری دور سفره نشستند و شروع کردیم به غذا خوردن با اونکه واقعا دکتر به شدت خسته بودند و گویا صبح هم از ابتدای روز در حال فعالیت بودند مشخص بود دیگه رمق چندانی هم از شدت خستگی در بدن ندارد اما من از دکتر خواستم که یک جلسه با یک گروه از بچه های ستاد بزارن دکتر خیلی سریع و با مهربانی قبول کردند اما دوستان تهرانی و محافظ ایشون با اصرار به خستگی دکتر مخالفت می کردند ما هم با قول به محافظ و دوستانی تهرانی همراه دکتر که 5 دقیقه ای بیشتر طول نمی کشه جلسه رو بستیم اما همین که اومدن داخل جلسه و بچه های جوان و بعضا نوجوان ستاد رو دیدند خیلی خوشحال و با نشاط و سر حال که گویا اصلا همین حالا بیدار شده بودند شروع به گپ و گفت کردند و با اونکه من بخاطر قولی که داده بودم سعی کردم چند باری جلسه رو تموم کنم اما دکتر مانع شد و به سوالات بچه ها حتی به سوالات بدیهی و ساده بچه ها با مهربانی پاسخ دادند با هزار بار اصرار به بچه ها حاضر شدند که جلسه را تمام کنند که باز کسی درباره یک سیر مطالعاتی پرسیدند و باز دکتر باز بسم الله را گفتند و شروع کردن به گفتن همون چیزی که حتما توی ویدئو معروف دید
جلسه تمام شد و ما هم خیال خوش که حداقل دکتر یکی دو ساعتی استراحت می کنند اما به خلافش اول جایی دیگر دیداری رفتند و بعد از اون هم در حالی که حتی محافظ هم از رمق افتاده بود رفتند گلستان شهدا و...
طرف های ساعت 5 صبح بود قرار شد فایل فیلم ها را یکی تحویل یکی از دوستان همراه دکتر بدهد همین که به دکتر رسیدند دکتر با وجود همان خستگی که گفتم که تا صبح ده برای هم شده بود از ماشین پیاده شد و گرم احوال پرسی کرد
در همین بین هم یکی از رفتگران ایشان را شناختن و باز دکتر در حالی که می شد از چهره اش خستگی به شدت بی هوشی و بی حالی را به آسانی دید اما یک جلسه هم با همان چند رفتگر گذاشتند و بعد از آن با ماشین راهی تهران شدند که همان عکس معروف منتشر شد
مردی که می شود تصدیق کرد آن قدر زحمت کشید و تلاش کرد که به راحتی شدت خستگی کار را در چهره اش می دیدی اما هنوز پاکار بچه های انقلاب بود با همان لبخند همیشگی و اخلاق به شدت مهربانانه اش حتی در اوج اوج خستگی
به راستی چند نفر از مسئولان حاضر اند این همه وقت در این حال برای جوانان و نوجوانان و پیرمرد های کف جامعه بگذارند؟
آن هم به گونه ای که تنها از چند دقیقه رفتارش می شد بسیاری از اخلاقیاتش را درک کرد، این را نه من که همه دوستانی که حتی چند دقیقه ایشان را در این سفر دیدند برای من بازگو کردند
#اصفهان
#رضا
روز سه شنبه دکتر طرفای ساعت 5 پروازش به زمین نشست و تا ساعت 12 و نیم شب با همه تلخی و شیرینی هایش که بحث مفصل خودش را دارد جلسه داشتند تازه 12 و نیم بود که غذا را آوردند و 7، 8 نفری دور سفره نشستند و شروع کردیم به غذا خوردن با اونکه واقعا دکتر به شدت خسته بودند و گویا صبح هم از ابتدای روز در حال فعالیت بودند مشخص بود دیگه رمق چندانی هم از شدت خستگی در بدن ندارد اما من از دکتر خواستم که یک جلسه با یک گروه از بچه های ستاد بزارن دکتر خیلی سریع و با مهربانی قبول کردند اما دوستان تهرانی و محافظ ایشون با اصرار به خستگی دکتر مخالفت می کردند ما هم با قول به محافظ و دوستانی تهرانی همراه دکتر که 5 دقیقه ای بیشتر طول نمی کشه جلسه رو بستیم اما همین که اومدن داخل جلسه و بچه های جوان و بعضا نوجوان ستاد رو دیدند خیلی خوشحال و با نشاط و سر حال که گویا اصلا همین حالا بیدار شده بودند شروع به گپ و گفت کردند و با اونکه من بخاطر قولی که داده بودم سعی کردم چند باری جلسه رو تموم کنم اما دکتر مانع شد و به سوالات بچه ها حتی به سوالات بدیهی و ساده بچه ها با مهربانی پاسخ دادند با هزار بار اصرار به بچه ها حاضر شدند که جلسه را تمام کنند که باز کسی درباره یک سیر مطالعاتی پرسیدند و باز دکتر باز بسم الله را گفتند و شروع کردن به گفتن همون چیزی که حتما توی ویدئو معروف دید
جلسه تمام شد و ما هم خیال خوش که حداقل دکتر یکی دو ساعتی استراحت می کنند اما به خلافش اول جایی دیگر دیداری رفتند و بعد از اون هم در حالی که حتی محافظ هم از رمق افتاده بود رفتند گلستان شهدا و...
طرف های ساعت 5 صبح بود قرار شد فایل فیلم ها را یکی تحویل یکی از دوستان همراه دکتر بدهد همین که به دکتر رسیدند دکتر با وجود همان خستگی که گفتم که تا صبح ده برای هم شده بود از ماشین پیاده شد و گرم احوال پرسی کرد
در همین بین هم یکی از رفتگران ایشان را شناختن و باز دکتر در حالی که می شد از چهره اش خستگی به شدت بی هوشی و بی حالی را به آسانی دید اما یک جلسه هم با همان چند رفتگر گذاشتند و بعد از آن با ماشین راهی تهران شدند که همان عکس معروف منتشر شد
مردی که می شود تصدیق کرد آن قدر زحمت کشید و تلاش کرد که به راحتی شدت خستگی کار را در چهره اش می دیدی اما هنوز پاکار بچه های انقلاب بود با همان لبخند همیشگی و اخلاق به شدت مهربانانه اش حتی در اوج اوج خستگی
به راستی چند نفر از مسئولان حاضر اند این همه وقت در این حال برای جوانان و نوجوانان و پیرمرد های کف جامعه بگذارند؟
آن هم به گونه ای که تنها از چند دقیقه رفتارش می شد بسیاری از اخلاقیاتش را درک کرد، این را نه من که همه دوستانی که حتی چند دقیقه ایشان را در این سفر دیدند برای من بازگو کردند
#روایت_انتخابات
#امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱): زلف آشفته را چه کسی جمع می کند!؟
از ابتدای سال ۹۹ مشخص بود که پروژه انتخابات، پروژه مهمی خواهدبود و گهگاهی بچه ها می گفتند که برای انتخابات باید کار کنیم. معمولا بعد انتخابات ها این حرف زیاد گفته می شود که برای انتخابات بعدی باید زودتر شروع کنیم. گذشت تا رسیدیم به بهمن ماه… مدام گفته می شد باید کاری کنیم… کارهای دو هفته آخر مشخص بود؛ پوستر چسباندن و در سطح شهر با مردم صحبت کردن و… اما چهارماه مانده به انتخابات، ما طلبه ـ دانشجوها چه فعالیت موثری می توانستیم انجام دهیم!؟
این دغدغه را داشتیم که ایام انتخابات فرصت مناسبی است تا مسائل اصلی امروز انقلاب و پاسخ های جریان های مختلف بررسی شود. همچنین باید تلاش و روشنگری می کردیم تا عده ای نتیجه را چهار ماه مانده به انتخابات، تمام شده تلقی نکنند و فرصت ابراز وجود را از بقیه نگیرند؛ به هر حال پدرخوانده ها همان طور که تکلیف مجلس را مشخص می کنند، نسبت به ریاست جمهوری هم احساس تکلیف می کنند. به خصوص اینکه کتابچه «مقام مردم» حاج آقای فلاح و جزوه «خطر تاکتیکوکراسی» وحید جلیلی حسابی داغ مان کرده بود.
ـ گام دوم، گام همه مردم و جوانان است نه سوپرمن ها. با مبارزه ی با تبعیض، باید زمینه به میدان آمدن همه مردم فراهم شود. برای تکیه به داخل، باید امید به خارج قطع شود؛ خط بطلان بر مسیر برجام باید کشیده شود.
برخی جلسات مان با چهره های سیاسی بود. بعضی از این بندگان خدا انتظار داشتند که خیلی راحت حمایت ما را کسب کنند. اما وقتی با مواضع فعال و منتقدانه بچه ها روبرو می شدند جا می خوردند؛ به هر حال، دوران راحت سواری گرفتن گذشته بود.
در مجموع این جلسات و گفتگوها، به یک ایده رسیدیم.
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۲): دولت حداقلی در برابر انقلاب از نو
اسفندماه ۹۹ در اردوی هم اندیشی تهران، دو کلان ایده برای فعالیت های انتخاباتی مطرح شد: ایده «انقلاب از نو» و ایده «دولت حداقلی»؛ دو ایده ای که در ادامه، در مقابل هم صف کشیدند. ایده انقلاب از نو توسط آقای صاد پیگیری می شد و ایده دولت حداقلی توسط حاج آقای عین و هر دو هم از موثرین در جریان های جوان دانشجویی و طلبگی هستند.
ایده انقلاب از نو، معتقد به:
ـ لزوم و امکان تغییر به نفع مردم بود.
ـ اینکه با حرف های گرد نمی شود بدنه فعالین رای ساز را گرم کرد.
ـ باید اجازه داد تا مردم تنوع های در سطح حکمرانی کشور را احساس کنند.
ـ انقلاب ۵۷ رویایی داشت و باید آن رویا را احیا کرد (از این نظر، شرایط موجود، از رویای انقلاب ۵۷ فاصله گرفته است: تبعیض های نهادینه شده مدیریتی، اقتصادی، آموزشی، بهداشتی و…).
ایده دولت حداقلی، با ایده انقلاب از نو همدل بود اما معتقد بود که بعد از هشت سال روحانی، ما نمی توانیم جهت گیری را سریعا صد و هشتاد درجه عوض کنیم و باید ابتدا تلاش شود تا چند درجه تغییر صورت گیرد و زمینه برای دولت ایده آل فراهم شود.
ایده ها را با شاقولی باید سنجید. تغییرات اجتماعی، پیچ تنظیم ندارند که حداقلی تنظیم شود یا حداکثری؛ یا یک خواست اجتماعی جدید شکل می گیرد یا نمی گیرد یا یک گفتمان تغییر، مستقر می شود یا نمی شود. در منطق انقلاب اسلامی قرار بود تحولات بر دوش آگاهی و حضور مردم پیش برده شود. بر این اساس، تغییرات به ظاهر مثبت، اگر نتوانسته باشد بینش و کنش عمومی را با خود همراه کند، محکوم به شکست است. برای بینش و کنش عمومی، بیشتر از آنکه نیاز به جهاد تنظیم داشته باشیم، نیاز به جهاد تبیین و تحقیق و تلاش داریم.
این دو ایده در انتخابات حضور فعالی داشتند اما موضع خود را نسبت به بینش و کنش عمومی باید ارتقا دهند مگر اینکه بخواهند مصلح آسانسوری باشند!
[تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۳): حرف گرد ممنوع!
تقریبا سه ماه مانده به انتخابات در مجموع جلسات و گفتگوها و مشورت ها به این رسیدیم که یک «فعالیت گفتمانی» را رقم بزنیم. چند اولویت روز انقلاب و مردم را مشخص کنیم و آنها را تبلیغ و توجهات را به آنها جلب کنیم. اما این اولویت ها چطور مشخص شدند؟ در طی همان جلسات و ارتباطات قبلی که با برخی اندیشکده های جوان داشتیم و همچنین صحبت های ابتدای سال آقا، تقریبا سرنخ هایی مشخص شد. از طرفی دغدغه این را داشتیم که نقاطی که می خواهیم برجسته کنیم:
ـ هم ریشه در مبانی انقلاب داشته باشند و هم مسائل روز مردم باشد.
ـ متکثر نباشند… چند نقطه محدود و محوری باشند.
ـ حرف کلی نباشند و برش دار باشند.
لذا نهایتا به سه محور «اقتصاد مردمی»، «مبارزه با فساد و تبعیض» و «خنثی کردن تحریم ها» رسیدیم. در گام بعد باید این محورها را شرح و بسط محتوایی می دادیم.
#امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱): زلف آشفته را چه کسی جمع می کند!؟
از ابتدای سال ۹۹ مشخص بود که پروژه انتخابات، پروژه مهمی خواهدبود و گهگاهی بچه ها می گفتند که برای انتخابات باید کار کنیم. معمولا بعد انتخابات ها این حرف زیاد گفته می شود که برای انتخابات بعدی باید زودتر شروع کنیم. گذشت تا رسیدیم به بهمن ماه… مدام گفته می شد باید کاری کنیم… کارهای دو هفته آخر مشخص بود؛ پوستر چسباندن و در سطح شهر با مردم صحبت کردن و… اما چهارماه مانده به انتخابات، ما طلبه ـ دانشجوها چه فعالیت موثری می توانستیم انجام دهیم!؟
این دغدغه را داشتیم که ایام انتخابات فرصت مناسبی است تا مسائل اصلی امروز انقلاب و پاسخ های جریان های مختلف بررسی شود. همچنین باید تلاش و روشنگری می کردیم تا عده ای نتیجه را چهار ماه مانده به انتخابات، تمام شده تلقی نکنند و فرصت ابراز وجود را از بقیه نگیرند؛ به هر حال پدرخوانده ها همان طور که تکلیف مجلس را مشخص می کنند، نسبت به ریاست جمهوری هم احساس تکلیف می کنند. به خصوص اینکه کتابچه «مقام مردم» حاج آقای فلاح و جزوه «خطر تاکتیکوکراسی» وحید جلیلی حسابی داغ مان کرده بود.
ـ گام دوم، گام همه مردم و جوانان است نه سوپرمن ها. با مبارزه ی با تبعیض، باید زمینه به میدان آمدن همه مردم فراهم شود. برای تکیه به داخل، باید امید به خارج قطع شود؛ خط بطلان بر مسیر برجام باید کشیده شود.
برخی جلسات مان با چهره های سیاسی بود. بعضی از این بندگان خدا انتظار داشتند که خیلی راحت حمایت ما را کسب کنند. اما وقتی با مواضع فعال و منتقدانه بچه ها روبرو می شدند جا می خوردند؛ به هر حال، دوران راحت سواری گرفتن گذشته بود.
در مجموع این جلسات و گفتگوها، به یک ایده رسیدیم.
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۲): دولت حداقلی در برابر انقلاب از نو
اسفندماه ۹۹ در اردوی هم اندیشی تهران، دو کلان ایده برای فعالیت های انتخاباتی مطرح شد: ایده «انقلاب از نو» و ایده «دولت حداقلی»؛ دو ایده ای که در ادامه، در مقابل هم صف کشیدند. ایده انقلاب از نو توسط آقای صاد پیگیری می شد و ایده دولت حداقلی توسط حاج آقای عین و هر دو هم از موثرین در جریان های جوان دانشجویی و طلبگی هستند.
ایده انقلاب از نو، معتقد به:
ـ لزوم و امکان تغییر به نفع مردم بود.
ـ اینکه با حرف های گرد نمی شود بدنه فعالین رای ساز را گرم کرد.
ـ باید اجازه داد تا مردم تنوع های در سطح حکمرانی کشور را احساس کنند.
ـ انقلاب ۵۷ رویایی داشت و باید آن رویا را احیا کرد (از این نظر، شرایط موجود، از رویای انقلاب ۵۷ فاصله گرفته است: تبعیض های نهادینه شده مدیریتی، اقتصادی، آموزشی، بهداشتی و…).
ایده دولت حداقلی، با ایده انقلاب از نو همدل بود اما معتقد بود که بعد از هشت سال روحانی، ما نمی توانیم جهت گیری را سریعا صد و هشتاد درجه عوض کنیم و باید ابتدا تلاش شود تا چند درجه تغییر صورت گیرد و زمینه برای دولت ایده آل فراهم شود.
ایده ها را با شاقولی باید سنجید. تغییرات اجتماعی، پیچ تنظیم ندارند که حداقلی تنظیم شود یا حداکثری؛ یا یک خواست اجتماعی جدید شکل می گیرد یا نمی گیرد یا یک گفتمان تغییر، مستقر می شود یا نمی شود. در منطق انقلاب اسلامی قرار بود تحولات بر دوش آگاهی و حضور مردم پیش برده شود. بر این اساس، تغییرات به ظاهر مثبت، اگر نتوانسته باشد بینش و کنش عمومی را با خود همراه کند، محکوم به شکست است. برای بینش و کنش عمومی، بیشتر از آنکه نیاز به جهاد تنظیم داشته باشیم، نیاز به جهاد تبیین و تحقیق و تلاش داریم.
این دو ایده در انتخابات حضور فعالی داشتند اما موضع خود را نسبت به بینش و کنش عمومی باید ارتقا دهند مگر اینکه بخواهند مصلح آسانسوری باشند!
[تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۳): حرف گرد ممنوع!
تقریبا سه ماه مانده به انتخابات در مجموع جلسات و گفتگوها و مشورت ها به این رسیدیم که یک «فعالیت گفتمانی» را رقم بزنیم. چند اولویت روز انقلاب و مردم را مشخص کنیم و آنها را تبلیغ و توجهات را به آنها جلب کنیم. اما این اولویت ها چطور مشخص شدند؟ در طی همان جلسات و ارتباطات قبلی که با برخی اندیشکده های جوان داشتیم و همچنین صحبت های ابتدای سال آقا، تقریبا سرنخ هایی مشخص شد. از طرفی دغدغه این را داشتیم که نقاطی که می خواهیم برجسته کنیم:
ـ هم ریشه در مبانی انقلاب داشته باشند و هم مسائل روز مردم باشد.
ـ متکثر نباشند… چند نقطه محدود و محوری باشند.
ـ حرف کلی نباشند و برش دار باشند.
لذا نهایتا به سه محور «اقتصاد مردمی»، «مبارزه با فساد و تبعیض» و «خنثی کردن تحریم ها» رسیدیم. در گام بعد باید این محورها را شرح و بسط محتوایی می دادیم.
#روایت_انتخابات
امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۵): با دوستانم؛ سین و حاء و حاء
یکی از بچه ها ابتدا می گفت دولت لام. قطعی است و هر که دوست ندارد جمع کند برود. بعد که پیش بینی اش بواسطه شورای نگهبان محقق نشد، خیلی روی خودش نیاورد. در آینده به این نگاه که معتقد است با وجود بچه های بالا، دیگر جای کنشگری وجود ندارد بیشتر می پردازم.
یکی دیگر از بچه ها ورود بهتری داشت… چند مسئله را مشخص کرده بود (مسئله افزایش قیمت بنزین، برجام و …) و مواجهه نامزدها با این چالش ها را مقایسه کرده بود. اوایل خرداد که با هم گفتگویی داشتیم می گفت نامزدهای موجود توان ایستادگی برای یک سری تغییرات را ندارند و الف. می توانست. با یکی دیگر از بچه ها هم که متمایل به الف. بود مکاتبه ای داشتم. جریان الف.، بروز شخص محور و حادّی دارد. این نوع بروز، با چهارچوب تحولی مدنظر در گام دوم که قرار است بر محور جوانان باشد و رویکرد فرهنگی ـ تربیتی دارد متناسب نیست. دوران تحولات سوپرمنی به سر آمده و فرد موفق هم باید بتواند آگاهی و اراده عمومی را بسیج کند. آگاهی و اراده عمومی هم با امثال لیست رو کردن بسیج نمی شود؛ با درگیر کردن مردم در ابعاد مختلف حکمرانی محقق می شود (مثلا نباید شعار شفافیت آرای نمایندگان را داد اما هنوز که هنوز است…).
یک نظر دیگری که بین بچه ها با آن مواجه شدم و قابل تأمل بود این بود که در گذشته وقتی اقبال به توافق با آمریکا وجود داشت، چرا گذاشتیم پرچم توافق دست دیگری بیفتد!؟ ما هم شعار توافق می دادیم… نمی خواهم وارد تاریخ مذاکرات و حواشی آن و نتایج آن بشوم. از این جهت برایم قابل تأمل بود که در چنین چالش هایی ما چگونه باید عمل کنیم؟ شاید بتوان گفت که در چنین شرایطی، دوگانه حق گویی یا حفظ قدرت پیش می آید… گویا مسئله، صداقت است؛ اگر چیزی را واقعا به ضرر مصلحت عمومی می دانیم باید صادقانه با مردم مطرح کنیم و تبیین نماییم ولو خوششان نیاید. در این زمینه، مکتب ما سرنخ های متعدد و جالبی دارد. مثلا امیرالمومنین علیه السلام در شورای خلافت، برای کسب قدرت حاضر نشد دروغ بگوید. این که بگوییم «اسلام باشد اما ما هم باید باشیم»، چالش سنگینی است؛ خداوند گرگ بیابان را هم در این مخمصه نیندازد!
[تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۶): داغ شفافیت آراء نمایندگان مجلس
از قبل از انتخابات ۹۸، دغدغه شفافیت آراء نمایندگان مجلس را داشتم. در انتخابات ۹۸، این مسئله به یک مطالبه جدی تبدیل شد. در ایام انتخابات امسال هم گهگاهی به این مسئله برخورد می کردیم. در انتخابات مجلس که شعار شفافیت نامزدها (نمایندگان فعلی) سقف آسمان را ترک داده بود… می گفتند آقا شفافیت آراء که حداقل کار است؛ نماینده همه چیزش باید شفاف باشد، امضاهایش، توصیه نامه هایش و … . می گفتند آقا ما در مجلس قبل، حداقل بودیم؛ این دفعه رأی بدهید تا اکثریت شویم و کار شفافیت را تمام کنیم. بعد که اکثریت شدند، شفافیت آرای نمایندگان با سه رأی کمتر تصویب نشد. بگوییم اکثریت، بی عرضه هست یا اینکه … .
در ایام انتخابات امسال، در یکی از جلسات مشورتی، دکتر میم. (یک استاد اقتصاد) گفت که اساسا این شفافیت یک مسئله وارداتی است. قصد دارم یک گفتگویی در این موضوع با ایشان داشته باشم. اما بالفرض که وارداتی باشد و اصلا هیچ آموزه اسلامی در این خصوص نباشد (که هست) آیا باعث می شود که صورت مسئله پاک شود!؟ مگر حضرت آقا در ابتدای یکی از جلسات درس خارج شان نگفتند که این دستور اسلام است که در غیر از مباحث امنیتی باید با مردم شفاف بود نه اینکه آموزه ای غربی باشد!؟
در جایی دیگر شنیدم حاج آقای عین. گفتند که با آموزه های اسلامی نمی خواند… خوشحال شدم که فردی در این خصوص تحقیق اسلامی کرده … از ایشان تفصیل نظرشان را جویا شدم. گفتند که با آموزه توصیه به ستّار بودن (پرده پوشی) هم خوانی ندارند. بله، ما اسرار شخصی مؤمن را نباید افشا کنیم اما در طراز حکمرانی، چرا مسائل غیر امنیتی باید در پشت پرده باشد!؟ نماینده ای که عرضه ندارد از رأی خود در افکار عمومی دفاع کند، بهتر نیست برای ستّاریت در پشت پرده خانه اش بنشیند تا اینکه هزینه پرده پوشی را مردم بخواهند بدهند!؟
در جلسه پرسش و پاسخی که در مدرسه برگزار شد، از نحوه مواجهه یکی از فضلا با این مسئله جا خوردم… طرح شفافیت آرای نمایندگان را ربط داد به شفافیت مطرح شده در fatf!!! و می خواستند نتیجه بگیرند که هر دو بد است!!! باز دکتر قاف. که نماینده هم هست پاسخ خوبی داد و گفت واقعا به شفافیت در حکمرانی نیاز داریم و آسیب ها و فساد تاریکی و عدم شفافیت از چالش های شفافیت بیشتر است.
امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۵): با دوستانم؛ سین و حاء و حاء
یکی از بچه ها ابتدا می گفت دولت لام. قطعی است و هر که دوست ندارد جمع کند برود. بعد که پیش بینی اش بواسطه شورای نگهبان محقق نشد، خیلی روی خودش نیاورد. در آینده به این نگاه که معتقد است با وجود بچه های بالا، دیگر جای کنشگری وجود ندارد بیشتر می پردازم.
یکی دیگر از بچه ها ورود بهتری داشت… چند مسئله را مشخص کرده بود (مسئله افزایش قیمت بنزین، برجام و …) و مواجهه نامزدها با این چالش ها را مقایسه کرده بود. اوایل خرداد که با هم گفتگویی داشتیم می گفت نامزدهای موجود توان ایستادگی برای یک سری تغییرات را ندارند و الف. می توانست. با یکی دیگر از بچه ها هم که متمایل به الف. بود مکاتبه ای داشتم. جریان الف.، بروز شخص محور و حادّی دارد. این نوع بروز، با چهارچوب تحولی مدنظر در گام دوم که قرار است بر محور جوانان باشد و رویکرد فرهنگی ـ تربیتی دارد متناسب نیست. دوران تحولات سوپرمنی به سر آمده و فرد موفق هم باید بتواند آگاهی و اراده عمومی را بسیج کند. آگاهی و اراده عمومی هم با امثال لیست رو کردن بسیج نمی شود؛ با درگیر کردن مردم در ابعاد مختلف حکمرانی محقق می شود (مثلا نباید شعار شفافیت آرای نمایندگان را داد اما هنوز که هنوز است…).
یک نظر دیگری که بین بچه ها با آن مواجه شدم و قابل تأمل بود این بود که در گذشته وقتی اقبال به توافق با آمریکا وجود داشت، چرا گذاشتیم پرچم توافق دست دیگری بیفتد!؟ ما هم شعار توافق می دادیم… نمی خواهم وارد تاریخ مذاکرات و حواشی آن و نتایج آن بشوم. از این جهت برایم قابل تأمل بود که در چنین چالش هایی ما چگونه باید عمل کنیم؟ شاید بتوان گفت که در چنین شرایطی، دوگانه حق گویی یا حفظ قدرت پیش می آید… گویا مسئله، صداقت است؛ اگر چیزی را واقعا به ضرر مصلحت عمومی می دانیم باید صادقانه با مردم مطرح کنیم و تبیین نماییم ولو خوششان نیاید. در این زمینه، مکتب ما سرنخ های متعدد و جالبی دارد. مثلا امیرالمومنین علیه السلام در شورای خلافت، برای کسب قدرت حاضر نشد دروغ بگوید. این که بگوییم «اسلام باشد اما ما هم باید باشیم»، چالش سنگینی است؛ خداوند گرگ بیابان را هم در این مخمصه نیندازد!
[تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۶): داغ شفافیت آراء نمایندگان مجلس
از قبل از انتخابات ۹۸، دغدغه شفافیت آراء نمایندگان مجلس را داشتم. در انتخابات ۹۸، این مسئله به یک مطالبه جدی تبدیل شد. در ایام انتخابات امسال هم گهگاهی به این مسئله برخورد می کردیم. در انتخابات مجلس که شعار شفافیت نامزدها (نمایندگان فعلی) سقف آسمان را ترک داده بود… می گفتند آقا شفافیت آراء که حداقل کار است؛ نماینده همه چیزش باید شفاف باشد، امضاهایش، توصیه نامه هایش و … . می گفتند آقا ما در مجلس قبل، حداقل بودیم؛ این دفعه رأی بدهید تا اکثریت شویم و کار شفافیت را تمام کنیم. بعد که اکثریت شدند، شفافیت آرای نمایندگان با سه رأی کمتر تصویب نشد. بگوییم اکثریت، بی عرضه هست یا اینکه … .
در ایام انتخابات امسال، در یکی از جلسات مشورتی، دکتر میم. (یک استاد اقتصاد) گفت که اساسا این شفافیت یک مسئله وارداتی است. قصد دارم یک گفتگویی در این موضوع با ایشان داشته باشم. اما بالفرض که وارداتی باشد و اصلا هیچ آموزه اسلامی در این خصوص نباشد (که هست) آیا باعث می شود که صورت مسئله پاک شود!؟ مگر حضرت آقا در ابتدای یکی از جلسات درس خارج شان نگفتند که این دستور اسلام است که در غیر از مباحث امنیتی باید با مردم شفاف بود نه اینکه آموزه ای غربی باشد!؟
در جایی دیگر شنیدم حاج آقای عین. گفتند که با آموزه های اسلامی نمی خواند… خوشحال شدم که فردی در این خصوص تحقیق اسلامی کرده … از ایشان تفصیل نظرشان را جویا شدم. گفتند که با آموزه توصیه به ستّار بودن (پرده پوشی) هم خوانی ندارند. بله، ما اسرار شخصی مؤمن را نباید افشا کنیم اما در طراز حکمرانی، چرا مسائل غیر امنیتی باید در پشت پرده باشد!؟ نماینده ای که عرضه ندارد از رأی خود در افکار عمومی دفاع کند، بهتر نیست برای ستّاریت در پشت پرده خانه اش بنشیند تا اینکه هزینه پرده پوشی را مردم بخواهند بدهند!؟
در جلسه پرسش و پاسخی که در مدرسه برگزار شد، از نحوه مواجهه یکی از فضلا با این مسئله جا خوردم… طرح شفافیت آرای نمایندگان را ربط داد به شفافیت مطرح شده در fatf!!! و می خواستند نتیجه بگیرند که هر دو بد است!!! باز دکتر قاف. که نماینده هم هست پاسخ خوبی داد و گفت واقعا به شفافیت در حکمرانی نیاز داریم و آسیب ها و فساد تاریکی و عدم شفافیت از چالش های شفافیت بیشتر است.
#روایت_انتخابات
تعداد زیادی از پوسترهای جلیلی از انتخابات قبلی باقی مونده بود. همه اشون هم با پول کمکهای مردمی تهیه شده بود اما بخاطر بدقولی یه سری از دوستان در اون زمان، روی دست من موند و عذاب وجدان داشتم بابت این مساله!
توی این سالها چندبار خونواده میخواستن بریزنشون دور ولی نذاشتم.
پوستر خوشگلی بود و بالاش هم این جمله از امام بود که "این درس را نباید فراموش کنیم که باید در مقابل ابرقدرتها، مقاومت کرد."
بگذریم...
توی تمام ایام تبلیغات با بهانه های مختلف از اینکه پوسترها رو پخش کنم، طفره میرفتم!(میدونم کار حداقلی و خیلی کم ارزشیه، ولی خب بازم کاره دیگه! در قرعه ی "مثنی و فُردی"، سهم من "فُردی" شده بود و طبیعتاً یه نفره قرار نیست تخم طلا بذارم که! همین پوستر، برای یه بچه مسلمون کوچولو توی یه شهر کوچولو و نسبتاً محروم، خوب بود!)
داشتم میگفتم!
هی به بهانه های مختلف از اینکه برم دنبال تبلیغ، طفره میرفتم.
بهونه هایی مثل "امتحانهای پایان ترمم مهمتره"، "خود جلیلی هم راضی نیست من درسمو ول کنم برم براش تبلیغ کنم"(حالا درس هم نمیخوندم ها!) و یا اینکه "سعید جلیلی احتمالا انصراف میده و اگه انصراف هم نده که رای اول رو نمیاره، فوقش دوم میشه!" و تا دلتون بخواد از این بهونه ها!
از طرفی هم هی گهگاهی اون ته مونده های عدالتخواهی از درونم فریاد میزد که پاشو برو یه خاکی توی سرت بریز وسط این میدون!
ولی مگه میشد!
هیچی دیگه! گذشت تا رسیدیم به مستند آخرِ جلیلی!(الان یادم نیست چی بود دقیقا!)
آهان یادم اومد، اون قالیه! اووووووووووف، چقدر کیف کردم من!
چقدر فاصله داشت این فهم با فهمِ بقیه نامزدها!
حالا این هیچی، حتی یه ذره نمایش و حقه بازی توی این فیلم نبود! حتی یه ذره نقش بازی کردن و ساختگی بودن و مصنوعی بودن داخل این مستند نبود!
خنده هاش، منطق هاش، چهره هاش، اندیشه هاش! اصلا با روانم بازی کرد!
یعنی هرچی روح اسلام خواه و عدالتخواه و امام خواه، زیر لجن زارِ نفسانیت و تنبلیم مدفون شده بود رو گرفت و کشید بیرون!(اینها رو دارم میگم که اگر خودش احیانا خوند اینا رو، بدونه که بابا، ما به امثال تو نیاز داریم! ما هم با بودن تو و امثال تو میتونیم اهل نجات بشیم. مهمی! پس بیشتر باش برامون! بیشتر بذار ازت بیاموزیم. بیشتر ما رو یاد حقیقت بنداز. بیشتر بیدارمون کن!)
حتی توی مستندش بحث هایی رو میگفت که گاها در زمینه کارافرینی و توی گفتگوهای دوران دانشجوییمون دغدغه خودمون بود! مثل صنعت اسباب بازی سازی و غفلتی که ازش داریم!
خلاصه اینکه، هشت و نیم مستند تموم شد! منم نشستم اون ته مونده های اینکه "جلیلی انصراف میده، و رای نمیاره" رو گذاشتم وسط و دیدم خب اصلا مهم نیست! انصراف میده که میده! رای نمیاره که نمیاره!
مگه اون بچه بسیجی که میرفت و میدان مین رو باز میکرد، نمیدونست با اینکارش داره -در ظاهر- خودش رو هدر میده؟!
چرا، خوب هم میدونست! اما میرفت! میرفت، چون بعضی هدر دادن ها، برکت داره! بعضی هدر دادنها، عینِ پیروزیه!
مثل تبلیغ کردنِ این تفکر که حتی اگر الان میوه نده، بعدا میده!
حتی اگر اون روز روی مین پا گذاشتن و تکه تکه شدن، اما امروز برکت اون هدر دادنِ ظاهری، مایه ی حیاتِ تمامِ حق و حقیقت شده!
بعضی از هدر دادنها، مثل ریختن آب روی زمین خشک و خالیه... ظاهراً خشک و خالیه ولی زیر این زمین خشک، بذرها منتظرن! منتظر یکی که همون اب رو هدر بده روی این زمینِ مستعد!
بخشی از این حرفها، حدیث نفسهایی بود که با خودم داشتم تا با علم به اینکه اصلح ممکنه انصراف بده یا رای نیاره، برم و این پوسترها رو بچسبونم! (بازم میدونم کار بیخودیه پوستر چسبوندم! ولی خب همین حرکت کردن، همین فکر کردن، همشون رشده! همشون آدم رو تربیت میکنه!)
از خونه زدم بیرون، قدم زنان از مسکن مهر که نزدیکمون بود شروع کردم و چندجا پوسترها رو چسبوندم. اما چون میخواستم جاهای شلوغ شهر بچسبونم، حواسم بود که زیادی نچسبونم که به همه جا برسه!
قدم میزدم و روی ایستگاهها و جاهایی که شهر هم زشت نشه و منع قانونی نداشته باشه، پوستر میزدم.
شروع حرکتم از شرقی ترین نقطه ی شهرمون بود.
بعد از چند ساعت پیاده روی رسیدم به مرکز شهر و مسیرهای شلوغِ بازار رو شروع کردم به پوستر زدن.
در این حین با یکی از مغازه دارها سر صحبت باز شد و منم بیشتر از اینکه برنامه های جلیلی رو بتونم مطرح کنم، از نامزد دیگر دفاع کردم!
چون مسائلی مثل بی سوادی و ... رو مطرح کردن و مشخص بود ذهن مردم درگیر این تهمت شده و اثر تخریبی خودش رو گذاشته!
خلاصه فرصت نشد برنامه های جلیلی رو توضیح بدم و فقط عناوین چندتا رو بهشون گفتم و در بقیه بحث به شبهاتی که در مورد نامزد دیگر بیان میکردن پرداختم و بعدشم خداحافظی کردیم!
تعداد زیادی از پوسترهای جلیلی از انتخابات قبلی باقی مونده بود. همه اشون هم با پول کمکهای مردمی تهیه شده بود اما بخاطر بدقولی یه سری از دوستان در اون زمان، روی دست من موند و عذاب وجدان داشتم بابت این مساله!
توی این سالها چندبار خونواده میخواستن بریزنشون دور ولی نذاشتم.
پوستر خوشگلی بود و بالاش هم این جمله از امام بود که "این درس را نباید فراموش کنیم که باید در مقابل ابرقدرتها، مقاومت کرد."
بگذریم...
توی تمام ایام تبلیغات با بهانه های مختلف از اینکه پوسترها رو پخش کنم، طفره میرفتم!(میدونم کار حداقلی و خیلی کم ارزشیه، ولی خب بازم کاره دیگه! در قرعه ی "مثنی و فُردی"، سهم من "فُردی" شده بود و طبیعتاً یه نفره قرار نیست تخم طلا بذارم که! همین پوستر، برای یه بچه مسلمون کوچولو توی یه شهر کوچولو و نسبتاً محروم، خوب بود!)
داشتم میگفتم!
هی به بهانه های مختلف از اینکه برم دنبال تبلیغ، طفره میرفتم.
بهونه هایی مثل "امتحانهای پایان ترمم مهمتره"، "خود جلیلی هم راضی نیست من درسمو ول کنم برم براش تبلیغ کنم"(حالا درس هم نمیخوندم ها!) و یا اینکه "سعید جلیلی احتمالا انصراف میده و اگه انصراف هم نده که رای اول رو نمیاره، فوقش دوم میشه!" و تا دلتون بخواد از این بهونه ها!
از طرفی هم هی گهگاهی اون ته مونده های عدالتخواهی از درونم فریاد میزد که پاشو برو یه خاکی توی سرت بریز وسط این میدون!
ولی مگه میشد!
هیچی دیگه! گذشت تا رسیدیم به مستند آخرِ جلیلی!(الان یادم نیست چی بود دقیقا!)
آهان یادم اومد، اون قالیه! اووووووووووف، چقدر کیف کردم من!
چقدر فاصله داشت این فهم با فهمِ بقیه نامزدها!
حالا این هیچی، حتی یه ذره نمایش و حقه بازی توی این فیلم نبود! حتی یه ذره نقش بازی کردن و ساختگی بودن و مصنوعی بودن داخل این مستند نبود!
خنده هاش، منطق هاش، چهره هاش، اندیشه هاش! اصلا با روانم بازی کرد!
یعنی هرچی روح اسلام خواه و عدالتخواه و امام خواه، زیر لجن زارِ نفسانیت و تنبلیم مدفون شده بود رو گرفت و کشید بیرون!(اینها رو دارم میگم که اگر خودش احیانا خوند اینا رو، بدونه که بابا، ما به امثال تو نیاز داریم! ما هم با بودن تو و امثال تو میتونیم اهل نجات بشیم. مهمی! پس بیشتر باش برامون! بیشتر بذار ازت بیاموزیم. بیشتر ما رو یاد حقیقت بنداز. بیشتر بیدارمون کن!)
حتی توی مستندش بحث هایی رو میگفت که گاها در زمینه کارافرینی و توی گفتگوهای دوران دانشجوییمون دغدغه خودمون بود! مثل صنعت اسباب بازی سازی و غفلتی که ازش داریم!
خلاصه اینکه، هشت و نیم مستند تموم شد! منم نشستم اون ته مونده های اینکه "جلیلی انصراف میده، و رای نمیاره" رو گذاشتم وسط و دیدم خب اصلا مهم نیست! انصراف میده که میده! رای نمیاره که نمیاره!
مگه اون بچه بسیجی که میرفت و میدان مین رو باز میکرد، نمیدونست با اینکارش داره -در ظاهر- خودش رو هدر میده؟!
چرا، خوب هم میدونست! اما میرفت! میرفت، چون بعضی هدر دادن ها، برکت داره! بعضی هدر دادنها، عینِ پیروزیه!
مثل تبلیغ کردنِ این تفکر که حتی اگر الان میوه نده، بعدا میده!
حتی اگر اون روز روی مین پا گذاشتن و تکه تکه شدن، اما امروز برکت اون هدر دادنِ ظاهری، مایه ی حیاتِ تمامِ حق و حقیقت شده!
بعضی از هدر دادنها، مثل ریختن آب روی زمین خشک و خالیه... ظاهراً خشک و خالیه ولی زیر این زمین خشک، بذرها منتظرن! منتظر یکی که همون اب رو هدر بده روی این زمینِ مستعد!
بخشی از این حرفها، حدیث نفسهایی بود که با خودم داشتم تا با علم به اینکه اصلح ممکنه انصراف بده یا رای نیاره، برم و این پوسترها رو بچسبونم! (بازم میدونم کار بیخودیه پوستر چسبوندم! ولی خب همین حرکت کردن، همین فکر کردن، همشون رشده! همشون آدم رو تربیت میکنه!)
از خونه زدم بیرون، قدم زنان از مسکن مهر که نزدیکمون بود شروع کردم و چندجا پوسترها رو چسبوندم. اما چون میخواستم جاهای شلوغ شهر بچسبونم، حواسم بود که زیادی نچسبونم که به همه جا برسه!
قدم میزدم و روی ایستگاهها و جاهایی که شهر هم زشت نشه و منع قانونی نداشته باشه، پوستر میزدم.
شروع حرکتم از شرقی ترین نقطه ی شهرمون بود.
بعد از چند ساعت پیاده روی رسیدم به مرکز شهر و مسیرهای شلوغِ بازار رو شروع کردم به پوستر زدن.
در این حین با یکی از مغازه دارها سر صحبت باز شد و منم بیشتر از اینکه برنامه های جلیلی رو بتونم مطرح کنم، از نامزد دیگر دفاع کردم!
چون مسائلی مثل بی سوادی و ... رو مطرح کردن و مشخص بود ذهن مردم درگیر این تهمت شده و اثر تخریبی خودش رو گذاشته!
خلاصه فرصت نشد برنامه های جلیلی رو توضیح بدم و فقط عناوین چندتا رو بهشون گفتم و در بقیه بحث به شبهاتی که در مورد نامزد دیگر بیان میکردن پرداختم و بعدشم خداحافظی کردیم!
#روایت_انتخابات
#امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۹): سفر به زمان؛ انتخابات ایران در ۱۴۴۰
رقابت های بیست و سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه ۱۴۴۰، به مدت یک ماه به طول خواهد انجامید. در این مدت، علاوه بر برنامه های صدا و سیما، تشکل های مختلف من جمله تشکل حق، برنامه خواهند داشت.
این تشکل در سراسر کشور، میزبان گفتگوهای نمایندگان نامزدها خواهد بود. در این گفتگوها، نمایندگان نامزدها به سوالات تشکل حق که توسط کارگروه های تخصصی از شش ماه قبل و با همکاری اصناف مختلف تنظیم شده است پاسخ خواهند داد. این گفتگوها در اماکن منتخب تمام شهرهای کشور صورت خواهد گرفت و گروه های مردمی مسئول تدارکات و نظم این برنامه ها خواهند بود. همچنین اساتید حوزوی و دانشگاهی محلّی بر روند این برنامه ها نظارت خواهند داشت.
این تشکل مفتخر است که با وجود اینکه از حیث اجتماعی از اکثریت برخوردار است اما برای ارتقای بینش سیاسی و اجتماعی عموم مردم، امکانات خود را برای گفتگوهای با نشاط اجتماعی، با حضور همه جریان های فعال و قانونی کشور بسیج کرده است. در همین راستا، تا دو روز مانده به پایان مهلت قانونی تبلیغات از فردی حمایت نخواهد کرد و صرفا به برگزاری برنامه های گفتگو خواهد پرداخت.در هفته آخر تبلیغات، شورای مرکزی این تشکل (۳۱ مسئول استانی و ۱۲ عضو دیگر) در پایتخت جمع خواهند شد و به بررسی موضع نهایی این مجموعه خواهند پرداخت. خبرها حاکی از رقابت نزدیک گزینه های مدنظر اعضای مرکزی این تشکل دارد. در نهایت قرار است این تشکل به یک ترتیبی از نامزدها برسد که در دو روز مانده به مهلت قانونی تبلیغات توسط رهبر این تشکل، حاج آقای سیدعلی بهشتی اعلام خواهد شد. پیش بینی می شود با توجه به اعتماد گسترده عموم مردم به فعالیت های این تشکل، نفر اول معرفی شده توسط این تشکل با درصد بالایی انتخاب خواهد شد. ۸۰۰ گروه فعال مردم نهاد از برنامه تشکل حق برای این دوره از انتخابات، اعلام حمایت کرده اند. هزینه های دریافتی و مصرفی این تشکل به صورت روزانه در سامانه ای برخط اعلام عمومی می شود. با توجه به فعالیت این تشکل برای گفتگوهای شفاف و گسترده، بسیاری از هزینه های تبلیغاتی کاهش یافته است. لازم به ذکر است نامزدهای منتسب به این تشکل، از یک سال پیش، از استفاده از رسانه ها و تریبون های این تشکل منع شده اند و قرار است صرفا از امکانات ایام تبلیغ استفاده نمایند.یک سال هست که کارگروه ویژه نظارت انتخابات این تشکل، بر تمام فعالیت ها و رسانه های این مجموعه نظارت دارد تا مانع نقض سیاست های انتخاباتی این مجموعه گسترده شود.
همچنین کارگروه های تخصصی این تشکل، برنامه های پیشنهادی برای رییس جمهور منتخب آماده کرده اند. با همکاری فعالین این تشکل در سراسر کشور، گزینه های پیشنهادی برای تمام مناصب دولتی به صورت اولویت بندی شده آماده شده است. گفته می شود برای برخی از مناصب، بیش از شصت گزینه صلاحیت دار شناسایی شده است. پیش بینی می شود مشارکت این دوره ۹۸ درصد باشد.
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱۰): ستاد توحیددر آب و تاب اعلام نتایج احراز صلاحیت ها توسط شورای نگهبان، حضرت آقا گفتند که عموم مردم نگاه شان به این نیست که فلان جریان یا فلان شخص آمده یا نه؛ مهم برای شان این است که نامزدها صداقت و کارآمدی نشان دهند. در صحبت های قبلی هم تأکید کرده بودند که نامزدها از وعده های توخالی پرهیز کنند و برنامه و کار واقعی ارائه دهند. برای کمک به معرفی نامزد مورد نظرم (دکتر جلیلی) به دوستانم که در ستاد دانشجویی مرکزی مشغول بودند ملحق شدم.
بچه های دانشجویی و طلاب جوان، ابتدا در طبقه دوم ساختمانی در نزدیکی ایستگاه مترو توحید مستقر بودند. دانشجوها مشغول طراحی چند عملیات میدانی بودند و طلاب جوان مشغول عملیات تماس های تلفنی بودند (بعدا شد کمپین بیستکال).
چند برنامه مان با هشتگ #معترضان_امیدوار برگزار شد. من جمله برنامه ای که مجوز داده شده بود تا در میدان امام حسین علیه السلام برگزار شود اما در لحظه آخر دبه شد و توفیق شد در مسجد کنار میدان برگزار کنیم.
این برنامه چند سخنران داشت. حاج آقای آقانوری گفتند که اعتراض ما به کم رنگ شدن نقش مردم هست چرا که در انقلاب اسلامی قرار بود مردم، قیام به قسط کنندنه اینکه مردم تماشاچی باشند. آقا صادق شهبازی هم که مثل همیشه با حرارت صحبت کرد و گفت مسئله ما اصلاح جهت گیری ها هست نه تصاحب قدرت و ما این کار را انجام خواهیم داد چه به پاستور برسیم و چه نرسیم. دکتر ایزدخواه، نماینده مجلس هم نوع مدیریت مطلوب در سطح ریاست جمهوری و تفاوتش با مدیریت پروژه و مدیریت سازمان را مطرح کردند. همچنین گفتند که دکتر جلیلی قرار نیست مدیریت را تحویل باندش بدهد چرا که باندی ندارد و باندش جوانان و نخبگان سرتاسر کشور هستند.
#امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۹): سفر به زمان؛ انتخابات ایران در ۱۴۴۰
رقابت های بیست و سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه ۱۴۴۰، به مدت یک ماه به طول خواهد انجامید. در این مدت، علاوه بر برنامه های صدا و سیما، تشکل های مختلف من جمله تشکل حق، برنامه خواهند داشت.
این تشکل در سراسر کشور، میزبان گفتگوهای نمایندگان نامزدها خواهد بود. در این گفتگوها، نمایندگان نامزدها به سوالات تشکل حق که توسط کارگروه های تخصصی از شش ماه قبل و با همکاری اصناف مختلف تنظیم شده است پاسخ خواهند داد. این گفتگوها در اماکن منتخب تمام شهرهای کشور صورت خواهد گرفت و گروه های مردمی مسئول تدارکات و نظم این برنامه ها خواهند بود. همچنین اساتید حوزوی و دانشگاهی محلّی بر روند این برنامه ها نظارت خواهند داشت.
این تشکل مفتخر است که با وجود اینکه از حیث اجتماعی از اکثریت برخوردار است اما برای ارتقای بینش سیاسی و اجتماعی عموم مردم، امکانات خود را برای گفتگوهای با نشاط اجتماعی، با حضور همه جریان های فعال و قانونی کشور بسیج کرده است. در همین راستا، تا دو روز مانده به پایان مهلت قانونی تبلیغات از فردی حمایت نخواهد کرد و صرفا به برگزاری برنامه های گفتگو خواهد پرداخت.در هفته آخر تبلیغات، شورای مرکزی این تشکل (۳۱ مسئول استانی و ۱۲ عضو دیگر) در پایتخت جمع خواهند شد و به بررسی موضع نهایی این مجموعه خواهند پرداخت. خبرها حاکی از رقابت نزدیک گزینه های مدنظر اعضای مرکزی این تشکل دارد. در نهایت قرار است این تشکل به یک ترتیبی از نامزدها برسد که در دو روز مانده به مهلت قانونی تبلیغات توسط رهبر این تشکل، حاج آقای سیدعلی بهشتی اعلام خواهد شد. پیش بینی می شود با توجه به اعتماد گسترده عموم مردم به فعالیت های این تشکل، نفر اول معرفی شده توسط این تشکل با درصد بالایی انتخاب خواهد شد. ۸۰۰ گروه فعال مردم نهاد از برنامه تشکل حق برای این دوره از انتخابات، اعلام حمایت کرده اند. هزینه های دریافتی و مصرفی این تشکل به صورت روزانه در سامانه ای برخط اعلام عمومی می شود. با توجه به فعالیت این تشکل برای گفتگوهای شفاف و گسترده، بسیاری از هزینه های تبلیغاتی کاهش یافته است. لازم به ذکر است نامزدهای منتسب به این تشکل، از یک سال پیش، از استفاده از رسانه ها و تریبون های این تشکل منع شده اند و قرار است صرفا از امکانات ایام تبلیغ استفاده نمایند.یک سال هست که کارگروه ویژه نظارت انتخابات این تشکل، بر تمام فعالیت ها و رسانه های این مجموعه نظارت دارد تا مانع نقض سیاست های انتخاباتی این مجموعه گسترده شود.
همچنین کارگروه های تخصصی این تشکل، برنامه های پیشنهادی برای رییس جمهور منتخب آماده کرده اند. با همکاری فعالین این تشکل در سراسر کشور، گزینه های پیشنهادی برای تمام مناصب دولتی به صورت اولویت بندی شده آماده شده است. گفته می شود برای برخی از مناصب، بیش از شصت گزینه صلاحیت دار شناسایی شده است. پیش بینی می شود مشارکت این دوره ۹۸ درصد باشد.
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱۰): ستاد توحیددر آب و تاب اعلام نتایج احراز صلاحیت ها توسط شورای نگهبان، حضرت آقا گفتند که عموم مردم نگاه شان به این نیست که فلان جریان یا فلان شخص آمده یا نه؛ مهم برای شان این است که نامزدها صداقت و کارآمدی نشان دهند. در صحبت های قبلی هم تأکید کرده بودند که نامزدها از وعده های توخالی پرهیز کنند و برنامه و کار واقعی ارائه دهند. برای کمک به معرفی نامزد مورد نظرم (دکتر جلیلی) به دوستانم که در ستاد دانشجویی مرکزی مشغول بودند ملحق شدم.
بچه های دانشجویی و طلاب جوان، ابتدا در طبقه دوم ساختمانی در نزدیکی ایستگاه مترو توحید مستقر بودند. دانشجوها مشغول طراحی چند عملیات میدانی بودند و طلاب جوان مشغول عملیات تماس های تلفنی بودند (بعدا شد کمپین بیستکال).
چند برنامه مان با هشتگ #معترضان_امیدوار برگزار شد. من جمله برنامه ای که مجوز داده شده بود تا در میدان امام حسین علیه السلام برگزار شود اما در لحظه آخر دبه شد و توفیق شد در مسجد کنار میدان برگزار کنیم.
این برنامه چند سخنران داشت. حاج آقای آقانوری گفتند که اعتراض ما به کم رنگ شدن نقش مردم هست چرا که در انقلاب اسلامی قرار بود مردم، قیام به قسط کنندنه اینکه مردم تماشاچی باشند. آقا صادق شهبازی هم که مثل همیشه با حرارت صحبت کرد و گفت مسئله ما اصلاح جهت گیری ها هست نه تصاحب قدرت و ما این کار را انجام خواهیم داد چه به پاستور برسیم و چه نرسیم. دکتر ایزدخواه، نماینده مجلس هم نوع مدیریت مطلوب در سطح ریاست جمهوری و تفاوتش با مدیریت پروژه و مدیریت سازمان را مطرح کردند. همچنین گفتند که دکتر جلیلی قرار نیست مدیریت را تحویل باندش بدهد چرا که باندی ندارد و باندش جوانان و نخبگان سرتاسر کشور هستند.
#روایت_انتخابات
#امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱۲): زیر پوست مناظره ها
در مناظره سوم، در مسئله برجام و fatf تمایز تا حدودی مشخص شد؛ جایی که حاج آقا گفت ما در مذاکرات به دنبال منافع ملی هستیم اما دکتر گفت که ما الآن تازه به دنبال این نیستیم که ببینیم کنوانسیون های بین المللی آیا برای ما فایده دارد یا نه بلکه قطعا فایده ندارد. دکتر یک اشاره دیگر هم در مناظره سوم داشت و گفت رییس جمهور باید شناخت از اجزاء دولت داشته باشد تا دور نخورد. مناظرات تمام شد و دکتتر نتوانسته بود تمایز خودش را با حاج آقا که مشهورتر بود، برای مخاطبین مناظره ها مشخص کند.
در بحبوحه مناظره ها باز دعوای اصلح و صالح مقبول، بین بچه حزب اللّهی ها اوج گرفت؛ اینکه آیا میزان رأی آوری، در اصلح بودن موثر هست؟ البته من موضع خودم را در این دعوا قبلا مشخص کرده بودم: ما اصلح را فارغ از اینکه نزد مردم مشهور هست یا نه شناسایی می کنیم و برای تبلیغ آن تلاش می کنیم. نهایتا در روزهای آخر منتهی به رأی گیری باید دید که وضعیت رقابت چگونه هست و تصمیم گرفت؛ نه اینکه چهارماه مانده به انتخابات و بدون هیچ تلاش تبلیغی، گمانه زنی های نسبت به میزان رأی آوری، ملاک تعیین کننده باشد.یک نکته جالب ستاد دانشجویی مرکزی، بچه هایی بودند که تا روز آخر مشغول بحث و بررسی بین نامزدها بودند و با بقیه بچه ها گفتگو می کردند اما با این وجود به ستاد دکتر کمک می کردند. در بین بحث های جدّی، یک چیز جالب دیگر، کلیپ های طنزی بود که بچه ها می ساختند: «میکس تصویر دکتر با تبلیغ ما تو رو می خوایم تو رو می خوایم دیگه هیچی نمی خوایم»، «زیرنویس گذاری روی صحنه ای از فیلم ۱۹۱۷ و یک کارتون درباره چالش وحدت».
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱۳): آورده ها
آورده های دکتر جلیلی در این دوره از انتخابات قابل توجه بود و همین ها بود که باعث می شد ما با شور و شوق هواداری کنیم.
یک آورده مهم دکتر، کارنامه دولت سایه بود؛ پیگیری هشت ساله برای شناسایی و کمک به حل چالش های کشور. دکتر بعد از انتخابات ۹۲ و حتی قبل از آن، تلاش های منظمی را برای کمک به چالش های کشور سامان داده بود. خودش می گفت که سعی کرده مسئولیت های حاکمیتی اش را این گونه ادا کند و به صرف حضور در جلسات بسنده نکند. قوت دیگر دولت سایه این بود که فقط یک تلاش کتابخانه ای نبود بلکه سه ضلع کارشناسان و مدیران اجرایی و عاملان کف صحنه را دربرگرفته بود.
همین تلاش چندساله باعث شده است که نظرات دکتر درمورد سیاست ایران امروز ما شنیدنی باشد. مثلا دکتر مکررا می گفت که راه حل بسیاری از مشکلات کشور، مشخص است و جناح های مختلف هم اتفاق نظر دارند اما وجود یک سری تعارف ها، مانع اتخاذ تصمیمات جدی و نهایی می شود. یا اینکه می گفت که یکی از آسیب های بین سیاسیون ما، غلبه کار نمایشی بر کار واقعی است. بله؛ کار واقعی نیاز به سر و کله زدن با کارشناسان و مدیران اجرایی و عاملان کف صحنه و پیگیری مستمر دارد … .وقتی کار واقعی، مسئله باشد نه دعواهای زرد، تأیید، تکمیل و تصحیح فعالیت های دیگران هم معنا پیدا می کند؛ مثل تقدیر دکتر از اقدام شورای شهر تهران برای شفافیت یا تقدیر از اقدام دولت تدبیر و امید برای تسطیح بخشی از زمین های خوزستان. وقتی کار واقعی، مسئله باشد، تلاش می شود تا در کنار مبارزه با میوه های فساد، برای مبارزه با ریشه ها، سازوکارهای فسادزا هم اصلاح شود.
از نکات قابل توجه دیگر، نگاه چند وجهی به مقولات حکمرانی بود که از پختگی دکتر در این سطح از حکمرانی نشأت می گرفت: توجه به جایگاه نشاط و تفریح در تحکیم بنیان خانواده و داشتن برنامه عملی برای آن، توجه به تأثیر مقولات اجتماعی در نظام سلامت، توجه به اهمیت سلامت غذایی، توجه به تعریف قهرمان و استعدادیابی عادلانه برای تربیت نسل جوان و … .
دکتر تأکید داشت که وقتی ما می توانیم مدّعی برقراری عدالت باشیم که دوردست ترین روستاهای سیستان هم از امکانات کشور بهره مند باشند. و در عمل هم ثابت کرده بود که فقط در اندیشه ابرشهرها نیست و به فکر توسعه منطقه ای و شناخت و بالفعل کردن ظرفیت های نقاط مختلف کشور است؛ البته با کمک جوانان خود آن مناطق.در عرصه بین الملل هم دکتر علاوه بر امکان خنثی کردن تهدیدها، فرصت های قابل استفاده ای را معرفی می کرد.
احساس نکردم در نگاه دکتر این باشد که صرفا باید از مردم پذیرایی شود بلکه این عقیده را داشت که کشور باید به دست مردم اداره شود؛ از احیای تعاونی ها گرفته تا مطالبه سند تحول مناطق از جوانانشان. با وجود ظرفیت های بیشمار کشور و این نظرگاه ها، دکتر مدّعی بود در چهارسال پیش رو می توان کشور را جهش داد و جهش را هم یک ضرورت می دانست.
مجموع این آورده ها باعث شده بود که دکتر با رفقا و رقبا، بدون تعارف باشد. ما هم چنین آورده هایی را سردست حلواحلوا می کردیم و خوشحال بودیم که سیاست هنوز یاورانی دارد.
#امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱۲): زیر پوست مناظره ها
در مناظره سوم، در مسئله برجام و fatf تمایز تا حدودی مشخص شد؛ جایی که حاج آقا گفت ما در مذاکرات به دنبال منافع ملی هستیم اما دکتر گفت که ما الآن تازه به دنبال این نیستیم که ببینیم کنوانسیون های بین المللی آیا برای ما فایده دارد یا نه بلکه قطعا فایده ندارد. دکتر یک اشاره دیگر هم در مناظره سوم داشت و گفت رییس جمهور باید شناخت از اجزاء دولت داشته باشد تا دور نخورد. مناظرات تمام شد و دکتتر نتوانسته بود تمایز خودش را با حاج آقا که مشهورتر بود، برای مخاطبین مناظره ها مشخص کند.
در بحبوحه مناظره ها باز دعوای اصلح و صالح مقبول، بین بچه حزب اللّهی ها اوج گرفت؛ اینکه آیا میزان رأی آوری، در اصلح بودن موثر هست؟ البته من موضع خودم را در این دعوا قبلا مشخص کرده بودم: ما اصلح را فارغ از اینکه نزد مردم مشهور هست یا نه شناسایی می کنیم و برای تبلیغ آن تلاش می کنیم. نهایتا در روزهای آخر منتهی به رأی گیری باید دید که وضعیت رقابت چگونه هست و تصمیم گرفت؛ نه اینکه چهارماه مانده به انتخابات و بدون هیچ تلاش تبلیغی، گمانه زنی های نسبت به میزان رأی آوری، ملاک تعیین کننده باشد.یک نکته جالب ستاد دانشجویی مرکزی، بچه هایی بودند که تا روز آخر مشغول بحث و بررسی بین نامزدها بودند و با بقیه بچه ها گفتگو می کردند اما با این وجود به ستاد دکتر کمک می کردند. در بین بحث های جدّی، یک چیز جالب دیگر، کلیپ های طنزی بود که بچه ها می ساختند: «میکس تصویر دکتر با تبلیغ ما تو رو می خوایم تو رو می خوایم دیگه هیچی نمی خوایم»، «زیرنویس گذاری روی صحنه ای از فیلم ۱۹۱۷ و یک کارتون درباره چالش وحدت».
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱۳): آورده ها
آورده های دکتر جلیلی در این دوره از انتخابات قابل توجه بود و همین ها بود که باعث می شد ما با شور و شوق هواداری کنیم.
یک آورده مهم دکتر، کارنامه دولت سایه بود؛ پیگیری هشت ساله برای شناسایی و کمک به حل چالش های کشور. دکتر بعد از انتخابات ۹۲ و حتی قبل از آن، تلاش های منظمی را برای کمک به چالش های کشور سامان داده بود. خودش می گفت که سعی کرده مسئولیت های حاکمیتی اش را این گونه ادا کند و به صرف حضور در جلسات بسنده نکند. قوت دیگر دولت سایه این بود که فقط یک تلاش کتابخانه ای نبود بلکه سه ضلع کارشناسان و مدیران اجرایی و عاملان کف صحنه را دربرگرفته بود.
همین تلاش چندساله باعث شده است که نظرات دکتر درمورد سیاست ایران امروز ما شنیدنی باشد. مثلا دکتر مکررا می گفت که راه حل بسیاری از مشکلات کشور، مشخص است و جناح های مختلف هم اتفاق نظر دارند اما وجود یک سری تعارف ها، مانع اتخاذ تصمیمات جدی و نهایی می شود. یا اینکه می گفت که یکی از آسیب های بین سیاسیون ما، غلبه کار نمایشی بر کار واقعی است. بله؛ کار واقعی نیاز به سر و کله زدن با کارشناسان و مدیران اجرایی و عاملان کف صحنه و پیگیری مستمر دارد … .وقتی کار واقعی، مسئله باشد نه دعواهای زرد، تأیید، تکمیل و تصحیح فعالیت های دیگران هم معنا پیدا می کند؛ مثل تقدیر دکتر از اقدام شورای شهر تهران برای شفافیت یا تقدیر از اقدام دولت تدبیر و امید برای تسطیح بخشی از زمین های خوزستان. وقتی کار واقعی، مسئله باشد، تلاش می شود تا در کنار مبارزه با میوه های فساد، برای مبارزه با ریشه ها، سازوکارهای فسادزا هم اصلاح شود.
از نکات قابل توجه دیگر، نگاه چند وجهی به مقولات حکمرانی بود که از پختگی دکتر در این سطح از حکمرانی نشأت می گرفت: توجه به جایگاه نشاط و تفریح در تحکیم بنیان خانواده و داشتن برنامه عملی برای آن، توجه به تأثیر مقولات اجتماعی در نظام سلامت، توجه به اهمیت سلامت غذایی، توجه به تعریف قهرمان و استعدادیابی عادلانه برای تربیت نسل جوان و … .
دکتر تأکید داشت که وقتی ما می توانیم مدّعی برقراری عدالت باشیم که دوردست ترین روستاهای سیستان هم از امکانات کشور بهره مند باشند. و در عمل هم ثابت کرده بود که فقط در اندیشه ابرشهرها نیست و به فکر توسعه منطقه ای و شناخت و بالفعل کردن ظرفیت های نقاط مختلف کشور است؛ البته با کمک جوانان خود آن مناطق.در عرصه بین الملل هم دکتر علاوه بر امکان خنثی کردن تهدیدها، فرصت های قابل استفاده ای را معرفی می کرد.
احساس نکردم در نگاه دکتر این باشد که صرفا باید از مردم پذیرایی شود بلکه این عقیده را داشت که کشور باید به دست مردم اداره شود؛ از احیای تعاونی ها گرفته تا مطالبه سند تحول مناطق از جوانانشان. با وجود ظرفیت های بیشمار کشور و این نظرگاه ها، دکتر مدّعی بود در چهارسال پیش رو می توان کشور را جهش داد و جهش را هم یک ضرورت می دانست.
مجموع این آورده ها باعث شده بود که دکتر با رفقا و رقبا، بدون تعارف باشد. ما هم چنین آورده هایی را سردست حلواحلوا می کردیم و خوشحال بودیم که سیاست هنوز یاورانی دارد.