Forwarded from اما بعد... | یادداشتهای محمدجواد میری
🔴 کشف آتش در فعالیت فرهنگی!
یک سبکشناسی خودمانی از تبلیغ پیرایشی و تبلیغ آرایشی
◀️ فنبسندگی یا فطرتباوری
روزی روزگاری، بیتالغزل سخن دغدغهمندان فرهنگی، این بود که در تبلیغ پیامهای اسلام و انقلاب، باید به #تکنیک و فن مسلط شویم و از رقبای جهانیمان عقب نباشیم. حرف درستی هم بوده و هست. اما گاه بیم ناتوانی روشی، ما را واداشته فنبسنده و فنپسند بمانیم و از دو رکن مهم دیگر غفلت کنیم: #پیام و #مخاطب و ارتباط درونی این دو با هم.
از نگاه کسی که هم پیام و هم مخاطب را از خدا میداند، نقش ابزار و تکنیک، بیشتر برداشتن عایقها، رفع حجابها و کم کردن فاصلههاست. در این چشمانداز، پیام مثل یک آتش پرشراره و مخاطب مثل یک ماده محترقه آن چنان آماده ایجاد انفجاری عظیمند که گاهی لازم نیست دنبال روشهای پیچیده ای بگردی؛ کافی است #آتش و آتشپذیر را درست بشناسی، به قابلیت مشترکشان ایمان داشته باشی و موانع میانشان را برداری. نه این که به هزار زرق و برق و دوز و کلک متوسل شوی تا پیام را #جذاب و «مخاطبپسند» کنی.
کسی که به معقول بودن و حقانیت پیامش از سویی و به عاقل بودن و فطرتمند بودن مخاطبش از سوی دیگر باورمند باشد -غلط یا درست- واهمهی زیادی از مسائل تکنیکی ندارد. غلطش این میشود که کلا به تکنیک پشت پا میزند و درستش این که تکنیک را هم میآموزد و به کار میبندد، اما بیباکانه و خلاقانه و بهاندازه.
◀️ از پیرایش تا آرایش
🔘 نگاهی که #فطرت انسان و فطری بودن #دین را باور دارد، میکوشد پیام را از قید هر حجابی #پیرایش و ویرایش کند چون یقین دارد حقیقت ناب به تنهایی پاسخگوی #نیاز حقیقی مخاطب است. ولی نگاه مقابل، با تردیدی آشکار یا پنهان نسبت به آشتی درونی دین و انسان (بخوانید پیام و مخاطب)، زور میزند تا با زر و زیوری که از بیرون به عاریه گرفته، پیامش را #آرایش کند. حال آن که در نگرش اول، پیام باطل محتاج #تزیین است (در قرآن، زینت در امور غیرمادی، روزیِ تبهکاران و گمراهان است).
🔘 سبک اول یعنی سبک پیرایشی گاه سادگی و سادهسازی پیام و «از میان برخاستن» پیامرسان را مطلوب میداند. پس سرشار است از اعتماد به نفس، صراحت و #شجاعت. و در مقابل، سبک آرایشی کار پیامرسان را پیچیده میکند و بارش را با روشها سنگین میکند. گاه حتی به شلوغی تکنیکی میرسد و اغلب با دلهره و #محافظه_کاری و کمرویی از گفتن حقایق دینی و انقلابی پیش میرود.
🔘 سبک اول که به برکات پیامش ایمان دارد، برای طراحی قدم به قدم حرکتهای بعدی مخاطبش دغدغهای ندارد، ولی سبک دوم بابت تک تک اتفاقاتی که باید در #آینده رخ دهد، نگران است و در فکر کنترل مخاطب است.
🔘 سبک اول، پیامرسان را جزء کوچکی از نقشهی بزرگ #هدایت الاهی میبیند و در نتیجه خود او را به #رشد بیشتر برای فهم نابتر پیام و ارتباط عمیقتر با #مردم میخواند. پس پیامرسان را متواضع بار می آورد. اما سبک دوم پیامرسان را متخصص تکنیک میکند و دچار توهم «خودمهمپنداری».
🔘 سبک اول از #آگاهی بیشتر مخاطب استقبال میکند و دعوتش بیشتر بر حکمت و اصالت تکیه دارد ولی سبک دوم، گاه نگران فهیمتر شدن مخاطب از پیامرسان است. در بزنگاهها از دور زدن آگاهی مردم ابایی ندارد و اگر خیال یا جدال هم حرفش را به کرسی بنشاند، برایش بس است.
🔘 سبک اول حرفها و حتی روشهای مشترکی برای همه دارد، هرچند عمق بهره برداری افراد مختلف از آن، متفاوت باشد. ولی سبک دوم، مشترکات مردم را ناچیز میبیند و حداکثر دنبال #همزیستی ضمن #تکثر است و نه ایجاد #وحدت در کثرت.
◀️ سبک اول در مقام عمل
اتکای #امام_خمینی در هدایت #انقلاب، به آگاهسازی عمومی بود و نه انجمنهای مخفی و #تشکیلات خاص اعتقادی یا سیاسی یا نظامی. او هوشمندانه شبکه #تبلیغ_سنتی #روحانیت را برای #مبارزه فعال کرد اما عمومیترین و عامهفهمترین روش و نزدیکترین راه به «همه» را برگزید و خود نیز از بیان مستقیم و مکرر حقایق و آرمانها خسته نشد. در برابر هر چالش ظاهراً بزرگی نیز میگفت اگر ما #تکلیف را انجام دهیم و #مردم هم بیدار باشند، خودشان میدانند چه بکنند. همچنان که شهید #مطهری در مقدمهی مهم کتاب غریب #داستان_راستان نیز روش «سادگی، در خدمت برانگیختن تفکر + اعتماد به نتایج تفکر مخاطب» را تبیین کرده و خود در عمل به کار گرفت و با آن توانست به قول امام "بیقلق و اضطراب" به تعلیم و تربیت جامعه بپردازد. البته سبکشناسی حاضر، با قدری سادهسازی یا اغراق مطرح شد. سبک اول و دوم همیشه دو قطب مجزا در برابر هم نیستند. طیفی میان این دو نگاه هست. مهمتر این که قرار نیست پیامرسان #حق، نسبت به #ابزار بیمبالات باشد یا همیشه آراستن بیان را فدای پیراستن مضمون کند. گاهی آراستن هم لازم است، مشروط به این که خلاقانه و متکی به پیراستن باشد، نه مقلدانه و منفعلانه.
محمدجواد میری
مجله #جریان_امروز، شماره15
@smjmiry 👈
یک سبکشناسی خودمانی از تبلیغ پیرایشی و تبلیغ آرایشی
◀️ فنبسندگی یا فطرتباوری
روزی روزگاری، بیتالغزل سخن دغدغهمندان فرهنگی، این بود که در تبلیغ پیامهای اسلام و انقلاب، باید به #تکنیک و فن مسلط شویم و از رقبای جهانیمان عقب نباشیم. حرف درستی هم بوده و هست. اما گاه بیم ناتوانی روشی، ما را واداشته فنبسنده و فنپسند بمانیم و از دو رکن مهم دیگر غفلت کنیم: #پیام و #مخاطب و ارتباط درونی این دو با هم.
از نگاه کسی که هم پیام و هم مخاطب را از خدا میداند، نقش ابزار و تکنیک، بیشتر برداشتن عایقها، رفع حجابها و کم کردن فاصلههاست. در این چشمانداز، پیام مثل یک آتش پرشراره و مخاطب مثل یک ماده محترقه آن چنان آماده ایجاد انفجاری عظیمند که گاهی لازم نیست دنبال روشهای پیچیده ای بگردی؛ کافی است #آتش و آتشپذیر را درست بشناسی، به قابلیت مشترکشان ایمان داشته باشی و موانع میانشان را برداری. نه این که به هزار زرق و برق و دوز و کلک متوسل شوی تا پیام را #جذاب و «مخاطبپسند» کنی.
کسی که به معقول بودن و حقانیت پیامش از سویی و به عاقل بودن و فطرتمند بودن مخاطبش از سوی دیگر باورمند باشد -غلط یا درست- واهمهی زیادی از مسائل تکنیکی ندارد. غلطش این میشود که کلا به تکنیک پشت پا میزند و درستش این که تکنیک را هم میآموزد و به کار میبندد، اما بیباکانه و خلاقانه و بهاندازه.
◀️ از پیرایش تا آرایش
🔘 نگاهی که #فطرت انسان و فطری بودن #دین را باور دارد، میکوشد پیام را از قید هر حجابی #پیرایش و ویرایش کند چون یقین دارد حقیقت ناب به تنهایی پاسخگوی #نیاز حقیقی مخاطب است. ولی نگاه مقابل، با تردیدی آشکار یا پنهان نسبت به آشتی درونی دین و انسان (بخوانید پیام و مخاطب)، زور میزند تا با زر و زیوری که از بیرون به عاریه گرفته، پیامش را #آرایش کند. حال آن که در نگرش اول، پیام باطل محتاج #تزیین است (در قرآن، زینت در امور غیرمادی، روزیِ تبهکاران و گمراهان است).
🔘 سبک اول یعنی سبک پیرایشی گاه سادگی و سادهسازی پیام و «از میان برخاستن» پیامرسان را مطلوب میداند. پس سرشار است از اعتماد به نفس، صراحت و #شجاعت. و در مقابل، سبک آرایشی کار پیامرسان را پیچیده میکند و بارش را با روشها سنگین میکند. گاه حتی به شلوغی تکنیکی میرسد و اغلب با دلهره و #محافظه_کاری و کمرویی از گفتن حقایق دینی و انقلابی پیش میرود.
🔘 سبک اول که به برکات پیامش ایمان دارد، برای طراحی قدم به قدم حرکتهای بعدی مخاطبش دغدغهای ندارد، ولی سبک دوم بابت تک تک اتفاقاتی که باید در #آینده رخ دهد، نگران است و در فکر کنترل مخاطب است.
🔘 سبک اول، پیامرسان را جزء کوچکی از نقشهی بزرگ #هدایت الاهی میبیند و در نتیجه خود او را به #رشد بیشتر برای فهم نابتر پیام و ارتباط عمیقتر با #مردم میخواند. پس پیامرسان را متواضع بار می آورد. اما سبک دوم پیامرسان را متخصص تکنیک میکند و دچار توهم «خودمهمپنداری».
🔘 سبک اول از #آگاهی بیشتر مخاطب استقبال میکند و دعوتش بیشتر بر حکمت و اصالت تکیه دارد ولی سبک دوم، گاه نگران فهیمتر شدن مخاطب از پیامرسان است. در بزنگاهها از دور زدن آگاهی مردم ابایی ندارد و اگر خیال یا جدال هم حرفش را به کرسی بنشاند، برایش بس است.
🔘 سبک اول حرفها و حتی روشهای مشترکی برای همه دارد، هرچند عمق بهره برداری افراد مختلف از آن، متفاوت باشد. ولی سبک دوم، مشترکات مردم را ناچیز میبیند و حداکثر دنبال #همزیستی ضمن #تکثر است و نه ایجاد #وحدت در کثرت.
◀️ سبک اول در مقام عمل
اتکای #امام_خمینی در هدایت #انقلاب، به آگاهسازی عمومی بود و نه انجمنهای مخفی و #تشکیلات خاص اعتقادی یا سیاسی یا نظامی. او هوشمندانه شبکه #تبلیغ_سنتی #روحانیت را برای #مبارزه فعال کرد اما عمومیترین و عامهفهمترین روش و نزدیکترین راه به «همه» را برگزید و خود نیز از بیان مستقیم و مکرر حقایق و آرمانها خسته نشد. در برابر هر چالش ظاهراً بزرگی نیز میگفت اگر ما #تکلیف را انجام دهیم و #مردم هم بیدار باشند، خودشان میدانند چه بکنند. همچنان که شهید #مطهری در مقدمهی مهم کتاب غریب #داستان_راستان نیز روش «سادگی، در خدمت برانگیختن تفکر + اعتماد به نتایج تفکر مخاطب» را تبیین کرده و خود در عمل به کار گرفت و با آن توانست به قول امام "بیقلق و اضطراب" به تعلیم و تربیت جامعه بپردازد. البته سبکشناسی حاضر، با قدری سادهسازی یا اغراق مطرح شد. سبک اول و دوم همیشه دو قطب مجزا در برابر هم نیستند. طیفی میان این دو نگاه هست. مهمتر این که قرار نیست پیامرسان #حق، نسبت به #ابزار بیمبالات باشد یا همیشه آراستن بیان را فدای پیراستن مضمون کند. گاهی آراستن هم لازم است، مشروط به این که خلاقانه و متکی به پیراستن باشد، نه مقلدانه و منفعلانه.
محمدجواد میری
مجله #جریان_امروز، شماره15
@smjmiry 👈
Forwarded from روزنه
پیوندهای پنهان و پیدای اصلاح طلبان و انجمن حجتیه
🔻🔻🔻
انجمن حجتیه مهدویه که در دهه سی توسط جمعی از جوانان مذهبی و با رهبری معنوی #شیخ_محمود_حلبی در تهران شکل گرفت٬ هدف اصلی اش مبارزه با #بهائیت بود و با همین گفتمان توانست در مدت کوتاهی در میان اقشار مذهبی و حوزوی و حتی در نزد برخی مراجع معظم و شخصیت های طراز اول روحانی٬ وجاهت درخوری پیدا کند.
انجمنی ها تشکیلات مذهبی مفصلی در ایران عصر پهلوی دوم به راه انداختند و البته این #تشکیلات_نیمه_سری٬ هرگز مورد #تعرض #رژیم_مخوف_شاه قرار نگرفت!
این نوع برخورد از جنبه های مختلف قابل تحلیل است اما در بهترین حالت٬ دلیل این نوع مواجهه را می توان در #التزام انجمنی ها به #عدم_دخالت_در_سیاست تلقی کرد.
اما یک سؤال باقی می ماند و آن اینکه در حالی که نخست وزیر ۱۳ساله رژیم شاه و برخی وزرا و برخی سران ارتشش٬ #بهائی و یا #بهائی_زاده بودند٬ و با توجه به #پیوند_تاریخی #بهائیان و #رژیم_غاصب_اسرائیل٬ چطور می توان باور کرد که رژیم شاه راضی شود بدون گرفتن امتیازی چشمگیر و برآوردن هدفی راهبردی٬ رضایت به فعالیت یک #تشکیلات_فراگیر آنهم علیه فرقه ضاله بهائیت داده باشد؟!
هر چه بود٬ انجمنی ها تا پیروزی انقلاب اسلامی همواره به مثابه #ترمز_نهضت و محل جذب نیروهای مذهبی مستعد٬ فعال بودند و مانع از پیوستن خیل عظیمی از نیروهای مذهبی به صفوف انقلاب اسلامی بودند. بعد از پیروزی اما کم کم سر و کله شان پیدا شد و #شوق_خدمت(!!!) سراپای وجودشان را فراگرفت و خود را به هرم قدرت آنهم در عرصه های حساس (مثل امور امنیتی و وزارت خارجه و...)٬ نزدیک کردند. گرچه امام خمینی در دیدار شیخ محمود حلبی هرگز حاضر نشد از ظرفیت انجمن استفاده کند و دست رد بر سینه انجمن زد و تا آخر به این تشکیلات بدبین بودند.
در سالهای بعد از ارتحال امام٬ انجمن همچنان برقرار و برجا ماند؛ و حالا در این سالها دوباره فعال شده اند. اگرچه نمی توان و نباید همه انجمنی ها را به یک چوب راند و حد اقل سه طیف متفاوت در این تشکیلات وجود دارد٬ که برخی از ایشان بعدا در شمار شخصیت های خدوم قرار گرفتند اما بازشناسی این جریان در ساختار سیاسی فعلی٬ مسئله مهمی است که نباید مغفول بماند.
مدتی است که #اصلاحطلبان و برخی #روشنفکران_دینی در پی احیای نام رهبران انجمن از جمله مرحوم #حلبی برآمده اند؛
پیش از این #محمد_قوچانی به معرفی کتابی از شیخ محمود حلبی پرداخت... مدتی قبل #فرید_مدرسی در کانالش به تبلیغ زندگی نامه او پرداخت٬ حالا محسن صدر نقاشی چهره او را منتشر کرده! البته جناب محمدجواد ظریف نیز در خاطراتش با عنوان #آقای_سفیر صراحتا گفته است که پیش از خروج از ایران در جلسات انجمن شرکت داشته است و #محمدعلی_ابطحی (معاون و رئیس دفتر خاتمی) نیز فرزند کسی بود که اشتهار به انجمن حجتیه و رهبری این جریان در خراسان داشت!
انتشار گسترده نشریاتی مانند #خورشید_مکه(ارگان مطبوعاتی انجمن) در عصر اصلاحات٬ نمونه دیگر است.
همه این مسائل ظاهرا بی ربط٬ این پرسش را ایجاد می کند که واقعا چه نسبتی بین جریان مدعی اصلاح طلبی با جریان انجمن حجتیه وجود دارد؟
این جریان برای مقابله با جریان اصیل دینی و انقلابی، یکبار به سراغ امثال سروش و مجتهد شبستری و کدیور می رود، یکبار سراغ شیخ محمود حلبی و یکبار هم (در نشریاتی مثل مهرنامه و سیاست نامه) پروژه تطهیر و احیای شخصیت های آلوده ای چون شریعت سنگلجی و ملکم خان را پی می گیرد!
اینطوری که پیداست در آینده نه چندان دور باید شاهد تطهیر شخصیت هایی مثل احمد کسروی و علی اکبر حکمی زاده و دیگر شخصیت های جریانهای شیعیان وهابیت زده (موسوم به وهابیت شیعی) هم باشیم.
البته چندی پیش از این هم مجله #تقریرات در قالب نشر سخنرانی علی اشرف فتحی، تلویحا به دفاع از احمد کسروی پرداخته بود! و چراغ اول را روشن کرده بود!!
🔶پی افزود
برای تان عجیب نیست که چرا جریان غیرانقلابی و غیرسیاسی حوزه علمیه(اگر نگوییم پیروان سکولاریسم حوزوی) چگونه با جریان روشنفکری سکولار پیوند خورده است؟! خب شاید ارتباطات انجمنی و سلوک سیاسی این جریان٬ به مثابه یک #پل_ارتباطی_راهبردی برای پیوند سکولارهای مذهبی و روشنفکر عمل کرده است!
برای بازشناسی ابعاد ماجرا کافی است پیشینه و پبوندهای فکری٬ سیاسی٬ سببی٬ نسبی٬ علمی و... میان این دو جریان را از دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به دقت بررسی کنید. در این باب آنقدر مطالب مستند و قابل تأمل وجود دارد که نیازی به گمانه زنی ژورنالیستی نباشد که احیانا مستلزم وبال اخروی یا بلوای دنیوی گردد.
چهارشنبه. #۱۴_۴_۹۶
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
انجمن حجتیه مهدویه که در دهه سی توسط جمعی از جوانان مذهبی و با رهبری معنوی #شیخ_محمود_حلبی در تهران شکل گرفت٬ هدف اصلی اش مبارزه با #بهائیت بود و با همین گفتمان توانست در مدت کوتاهی در میان اقشار مذهبی و حوزوی و حتی در نزد برخی مراجع معظم و شخصیت های طراز اول روحانی٬ وجاهت درخوری پیدا کند.
انجمنی ها تشکیلات مذهبی مفصلی در ایران عصر پهلوی دوم به راه انداختند و البته این #تشکیلات_نیمه_سری٬ هرگز مورد #تعرض #رژیم_مخوف_شاه قرار نگرفت!
این نوع برخورد از جنبه های مختلف قابل تحلیل است اما در بهترین حالت٬ دلیل این نوع مواجهه را می توان در #التزام انجمنی ها به #عدم_دخالت_در_سیاست تلقی کرد.
اما یک سؤال باقی می ماند و آن اینکه در حالی که نخست وزیر ۱۳ساله رژیم شاه و برخی وزرا و برخی سران ارتشش٬ #بهائی و یا #بهائی_زاده بودند٬ و با توجه به #پیوند_تاریخی #بهائیان و #رژیم_غاصب_اسرائیل٬ چطور می توان باور کرد که رژیم شاه راضی شود بدون گرفتن امتیازی چشمگیر و برآوردن هدفی راهبردی٬ رضایت به فعالیت یک #تشکیلات_فراگیر آنهم علیه فرقه ضاله بهائیت داده باشد؟!
هر چه بود٬ انجمنی ها تا پیروزی انقلاب اسلامی همواره به مثابه #ترمز_نهضت و محل جذب نیروهای مذهبی مستعد٬ فعال بودند و مانع از پیوستن خیل عظیمی از نیروهای مذهبی به صفوف انقلاب اسلامی بودند. بعد از پیروزی اما کم کم سر و کله شان پیدا شد و #شوق_خدمت(!!!) سراپای وجودشان را فراگرفت و خود را به هرم قدرت آنهم در عرصه های حساس (مثل امور امنیتی و وزارت خارجه و...)٬ نزدیک کردند. گرچه امام خمینی در دیدار شیخ محمود حلبی هرگز حاضر نشد از ظرفیت انجمن استفاده کند و دست رد بر سینه انجمن زد و تا آخر به این تشکیلات بدبین بودند.
در سالهای بعد از ارتحال امام٬ انجمن همچنان برقرار و برجا ماند؛ و حالا در این سالها دوباره فعال شده اند. اگرچه نمی توان و نباید همه انجمنی ها را به یک چوب راند و حد اقل سه طیف متفاوت در این تشکیلات وجود دارد٬ که برخی از ایشان بعدا در شمار شخصیت های خدوم قرار گرفتند اما بازشناسی این جریان در ساختار سیاسی فعلی٬ مسئله مهمی است که نباید مغفول بماند.
مدتی است که #اصلاحطلبان و برخی #روشنفکران_دینی در پی احیای نام رهبران انجمن از جمله مرحوم #حلبی برآمده اند؛
پیش از این #محمد_قوچانی به معرفی کتابی از شیخ محمود حلبی پرداخت... مدتی قبل #فرید_مدرسی در کانالش به تبلیغ زندگی نامه او پرداخت٬ حالا محسن صدر نقاشی چهره او را منتشر کرده! البته جناب محمدجواد ظریف نیز در خاطراتش با عنوان #آقای_سفیر صراحتا گفته است که پیش از خروج از ایران در جلسات انجمن شرکت داشته است و #محمدعلی_ابطحی (معاون و رئیس دفتر خاتمی) نیز فرزند کسی بود که اشتهار به انجمن حجتیه و رهبری این جریان در خراسان داشت!
انتشار گسترده نشریاتی مانند #خورشید_مکه(ارگان مطبوعاتی انجمن) در عصر اصلاحات٬ نمونه دیگر است.
همه این مسائل ظاهرا بی ربط٬ این پرسش را ایجاد می کند که واقعا چه نسبتی بین جریان مدعی اصلاح طلبی با جریان انجمن حجتیه وجود دارد؟
این جریان برای مقابله با جریان اصیل دینی و انقلابی، یکبار به سراغ امثال سروش و مجتهد شبستری و کدیور می رود، یکبار سراغ شیخ محمود حلبی و یکبار هم (در نشریاتی مثل مهرنامه و سیاست نامه) پروژه تطهیر و احیای شخصیت های آلوده ای چون شریعت سنگلجی و ملکم خان را پی می گیرد!
اینطوری که پیداست در آینده نه چندان دور باید شاهد تطهیر شخصیت هایی مثل احمد کسروی و علی اکبر حکمی زاده و دیگر شخصیت های جریانهای شیعیان وهابیت زده (موسوم به وهابیت شیعی) هم باشیم.
البته چندی پیش از این هم مجله #تقریرات در قالب نشر سخنرانی علی اشرف فتحی، تلویحا به دفاع از احمد کسروی پرداخته بود! و چراغ اول را روشن کرده بود!!
🔶پی افزود
برای تان عجیب نیست که چرا جریان غیرانقلابی و غیرسیاسی حوزه علمیه(اگر نگوییم پیروان سکولاریسم حوزوی) چگونه با جریان روشنفکری سکولار پیوند خورده است؟! خب شاید ارتباطات انجمنی و سلوک سیاسی این جریان٬ به مثابه یک #پل_ارتباطی_راهبردی برای پیوند سکولارهای مذهبی و روشنفکر عمل کرده است!
برای بازشناسی ابعاد ماجرا کافی است پیشینه و پبوندهای فکری٬ سیاسی٬ سببی٬ نسبی٬ علمی و... میان این دو جریان را از دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به دقت بررسی کنید. در این باب آنقدر مطالب مستند و قابل تأمل وجود دارد که نیازی به گمانه زنی ژورنالیستی نباشد که احیانا مستلزم وبال اخروی یا بلوای دنیوی گردد.
چهارشنبه. #۱۴_۴_۹۶
@rozaneebefarda