جمهوری / محمد صادق شهبازی
5.14K subscribers
4.08K photos
1.44K videos
160 files
2.2K links
بازخوانی مسائل انقلاب مردم
https://telegram.me/joinchat/A2I_lj-DqVKedeyPiF6ofQ
ارتباط با ادمین
@jomhouriadmin
Download Telegram
به نظر من #شریعتی #شهید #اسلام بود. البته در کتابها و سخنرانیهایش اشتباهاتی داشته است، ولی متاسفانه وقتی به اشتباهاتش پی برد، به او فرصت ندادند و شهید شد. ما به ایشان در #حسینیه_ارشاد نزدیک بودیم و با او کار کرده بودیم. من سفارش میکنم که# جوانها به جز چهار #کتاب از شریعتی بقیه را بخوانند.
پاسخ به سوالات #جوانان #کشمیری در فرودگاه #سرینگر ۱۳۶۰
#خاطرات #سید_حسین_قلبی_ حسینی_رضوی_کشمیری انتشارات #مرکز_اسناد_انقلاب_اسلامی ص۶۲
هشتم شهریور ۶۰ رادیو #تهران خبر #شهادت #رجایی و #باهنر را اعلام کرد... دربازار #کارگل ( #کشمیر ) تمام مغازه ها تعطیل شد. مردم به خیابانها ریختند و شروع به #عزاداری کردند.... غوغایی به پا شد . مانند ایام #عاشورا #دسته_های_عزاداری در کارگل تشکیل و ماتم و عزاداری به پا شد. مردم مراسم ختم و عزاداری برپا میکردند و آن روز همه جا تعطیل شد.... تا سه روز مراسم ادامه داشت.
#خاطرات #سید_حسین_قلبی_ حسینی_رضوی_کشمیری انتشارات #مرکز_اسناد_انقلاب_اسلامی ص۱۱۷
این همان کشمیری است که یک عده به مبارزینش تهمت تکفیری زدند.
@jomhouri
Forwarded from خاطره و خاطره نگاری 📖
📝 خاطره عسگراولادی از بنز خودش و تفکرات شهید بهشتی

🔹یک بار مرحوم بهشتی را برای سخنرانی به اتاق بازرگانی ایران دعوت کردیم. قبل از سخنرانی از ایشان پرسیدم حاج آقا جسارتاً در سخنرانی چه می‌خواهید بگویید؟ گفتند اول می‌خواهم بگویم که هیچ کدام از شماها که عضو اتاق هستید حق ندارید ماهانه بیش از ۱۵ هزار تومان سود برداشت کنید. این مبلغ بستان است.
🔹گفتند کار کنید و زیاد هم کار کنید اما از درآمدهایتان ۱۵ هزار تومان برای خودتان بردارید، بقیه را به حساب ۱۰۰ امام واریز کنید. من تعجب کردم و گفتم حاج آقا اصلاً امکان‌پذیر نیست. آن وقت چرا باید کار کنیم؟ می‌شویم حقوق‌بگیر دولت و اصلاً جامعه چه نیازی به تاجر و بازرگان دارد؟ گفتم حاج آقا خرج مهمانان خارجی و ماشین من از ۱۵ هزار تومان بیشتر است
🔹گفتند: مگر مجبوری بنز سوار شوی؟ پیکان بخر، راننده هم نداشته باش. خودت رانندگی کن. زندگی‌ات را با ۱۵ هزار تومان تنظیم کن و بقیه را به حساب ۱۰۰ امام بریز. گفتم، من تاجرم. خارج می‌روم، مهمان خارجی دارم. مهمان من اگر ببیند ماشین من پیکان است، اعتبارم را زیر سوال می‌برد و از من جنس نمی‌خرد. گفتم حاج آقا مخلص شما هستیم و دست و پای شما را می‌بوسیم. این حرف را در اتاق بازرگانی نزنید که همه اعتراض می‌کنند.
🔹ایشان گوش نکرد و در طبقه دهم اتاق ایران این حرف‌ها را زد. اتفاقاً خیلی‌ها از جمله فرش‌فروشان اعتراض کردند. شخصیت بزرگواری مثل مرحوم بهشتی چنین دیدگاهی داشتند و ما خیلی تلاش کردیم که این دیدگاه‌ها را تعدیل کنیم.
goo.gl/rJKkFq 👈 متن کامل خاطره

#شهید_بهشتی
#خاطرات_مشاهیر
🔻🔻🔻
@khaterenegari
جمهوری / محمد صادق شهبازی
🔺️‏بعد کارشناسی دنبال تعیین‌تکلیف خودمان در انقلاب بودیم. رفتم پیش ‎#حسینعلی_عظیمی از بنیانگذاران جهاد. از تجربه جهاد گفت و راهنمایی کرد. چندروز بعد تماس گرفت: قدیمیهای جهاد را جمع کردم گفتم جوانهایی پیدا شده‌‌اند میخواهند جهاد جدید بسازند. ماهمه پاکاریم.…
#خاطرات_مهندس_عظیمی بخش دوم
ادامه از بخش اول
https://t.iss.one/jomhouri/5445

🔺️‏معتقد بود روحیه جهادی کافی نیست و ما سازمان جهادی میخواهیم. در قالب نهادهای نظامی و دستگاه‌های اداری میشود روحیه جهادی داشت اما نمیشود مدل جهادسازندگی را احیا کرد. ولی به اختلاف با این نهادهای انقلابی دامن نمیزد؛ میگفت هرگلی عطری دارد، سپاه و ارتش و بسیج عطری داشتند جهاد هم عطری.

🔺️‏بچه‌هایی که از او مصاحبه میگرفتند مصیبت داشتند؛ حاضر نبود خاطره تعریف کند، نمیخواست از خودش چیزی بگوید. به‌دنبال ارائه مدل و الگو به نسل جدید بود. هزارساعت خودش با بچه‌های جهاد مصاحبه گرفته بود مدلسازی کند و این اواخر هم ساعتها بایکی از مدیران برای انتقال مدل مباحثه کرد.

🔺️میگفت جوانان ما آدمهای خوبی هستند. اگر نارصایتی هم هست عمدتا بخاطر تضمین نبودن شغل اینهاست. ما باید میلیونها شغل درست کنیم. مشاغل خدماتی را هم تثبیت کنیم. این اواخر شروع کرده بود جوانان طیفهای مختلف را صدا زدن و روی تخت و به‌حال نیم‌فلج توصیه کردن برای تداوم انقلاب و انتخابات و...

🔺️‏ضمن اهمیت دادن و مشورت دادن به همه تیپ‌های مختلف انقلابی، چند کار را ضروری و فوری میدانست یکی ایجاد اشتغال، یکی کارهای مقاومت و دیگری طرح سیمرغ و علم‌وفناوری، چیزهای دیگر اولویت بعد. میگفت اگر حالم خوب بود میرفتم یمن آنجا جهاد راه می‌انداختم و خودکفایشان میکردم.

🔺️‏حواسش به این بود ایده‌ها و طرح‌ها و آدمها محفوظ بمانند. طرحی برای جهاد در خارج از کشور به من داد. صفحه اسم طرح راهم کند گفت کپی هم نمیکنی به خودم پس میدهی، جان آدمها در خطر می‌افتد. برای انتخابات هم که پاکار بود میگفت نباید آدمها را لو داد و سازوکار داشت برای ستاد و نامزدها.
@jomhouri
#خاطرات_انتخابات
#طنز
از همه باحالتر کابینه ادوار دانشکده‌س اونجاش که غیر وزارت دفاع، وزارت جنگ داره و طرفم داره عربده میکشه😁
یک سال و خورده‌ای پیش هم موقع انتخابات مجلس از این نمونه‌‌ها بود👇
https://t.iss.one/jomhouri/5336?single

فکر نمیکردم یک روزی اینگونه اسباب ادخال سرور ملت بشیم😀
Forwarded from قهرمانشهر
#خاطرات_مبارز_فلسطینی🇵🇸 در مصاحبه اختصاصی با #قهرمانشهر
#تیسیر_سلیمان

#قسمت_اول
🔰من تَیسیر سلیمان از عشایر قدس‌ام و در منطقه تاریخی قدس به دنیا آمدم. عشیره‌ی ما آنقدر بزرگ است که در سه چهار شهر امتداد دارد. سالهای پیش که خانه و زمین و زندگی داشتیم و هنوز با زور تفنگ کوچ‌مان نداده بودند، زندگی بهتری داشتیم.
🔻با این که از خانواده‌ی ثروتمندی بودم و در مدارس خیلی خوب درس می‌خواندم، وقتی زندگی مردم را می‌دیدم، برای مبارزه مصمم تر می‌شدم. هر روز می‌دیدم که به زنها تعرض می‌شد و مردم توی کوچه خیابان به راحتی کشته می‌شدند. هتک مقدسات زیاد شده بود و به مسجد الاقصی تعدی و جسارت می‌شد. با این که سن کمی داشتم، اما با دیدن اینها به جوش می‌آمدم و می‌خواستم با صهیونیست‌ها بجنگم.
🔻بعضی از برادران من عضو حرکت‌های جهادی غیر اسلامی بودند، ولی انگیزه اصلی من برای ورود به مبارزه با اسرائیل، ظلم گسترده‌ای بود که هر روز جلوی چشمم اتفاق می‌افتاد.
🔻سال 1982 (1360 شمسی) و حمله‌ی اسرائیل به لبنان را خوب به خاطر دارم. همان ایام بود که اسرائیلی‌ها می‌خواستند با تونل‌هایی که زیرزمین کنده بودند، وارد قدس بشوند. تا خبر به مردم رسید، تظاهرات‌های گسترده‌ای برپا کردند و راه تونل‌ها را با سیمان بستند.
🔻گروه‌های مبارز زیادی توی قدس فعالیت داشتند. جنبش فتح را داشتیم که خیلی فراگیر بود، جبهه شعبیه بود، جبهه دمکراتیک بود، حماس و جهاد اسلامی بودند. محله‌ی ما، نزدیک کلیسای معروفی بود و بیشتر مردم مسیحی بودند. به همین خاطر جهت‌گیری مبارزاتی‌شان با صهیونیست‌ها عموماً سمت و سوی «جبهه شعبیه» و «جبهه دمکراتیک» بود. همان اطراف، مسجد خیلی کوچکی هم به اسم «مسجد حمزه سیدالشهداء» وجود داشت و به آنجا رفت‌و‌آمد داشتم. در مسجد حمزه سیدالشهداء یک مبلغ اخوانی [اخوان المسلمین] بود که برایمان کلاس‌های مختلفی می‌گذاشت. هم کلاس قرآن و کلاس فقه داشتیم، هم کلاس کاراته. اوایل تعدادمان کم بود و 5 نفره به زیارت مسجدالاقصی می‌رفتیم. مدتی گذشت و شدیم 20 نفر و کم‌کم رسیدیم به 100 نفر. مدتی به همین منوال گذشت و جریان حماس و اخوان المسلمین از هم جدا شدند و من در حماس باقی ماندم.
🔻سه سال بود ک انتفاضه‌ شروع شده بود و سال 90 (1990) موظف شدیم تا جوان‌ها را برای انتفاضه ساماندهی کنیم. جوان‌های مخاطب ما عمدتاً 17 تا 20 ساله بودند؛ از جمله خودم. 2 سال طول کشید تا توانستیم در آن جو به شدت امنیتی، از این جوانان تیم‌هایی را ساماندهی کنیم.
🔻سال 91 (1991) با شهید «عادل عباذالله» که مسئول بخش نظامی حماس بود، پیوند خوردیم. هدف این بود تا شاخه‌ی نظامی حماس در قدس را بنا کنیم. وظیفه‌ی من آماده کردن پنج تا از جوان‌های مستعد برای عملیات علیه صهیونیست‌ها بود. اول آموزش ساخت بمب و مین‌گذاری گذراندیم و برای اولین عملیات آماده شدیم. باید بمبی را در ماشینی جاساز می‌کردیم و در قدس غربی منفجر می‌کردیم. صهیونیست‌ها قدس غربی را از سال 1967 به بعد از فلسطینی‌ها به زور گرفته بودند.
🔻سال 92 (1992) دستگیری گسترده‌ای بین‌مان اتفاق افتاد و شهید عادل عباذالله و همه بچه‌های ما دستگیر شدند. اما چون برایشان اثبات نشد کار ما بوده، آزادمان کردند.
🔻بعد از این اتفاق رفتیم به سمت ربایش سربازان اسرائیلی و چندین عملیات ربایش و مین‌گذاری توی مسیر شهرک‌نشین‌ها طراحی کردیم...
#ادامه_دارد...

✔️پینوشت: با آقای تَیسیر سلیمان در حسینیه هنر کرمانشاه🇮🇷 مصاحبه ای داشتیم که به مرور خاطراتش را در قهرمانشهر منتشر می‌کنیم.

#قهرمانشهر
@ghahrmanshahr