تاریخ سینمای ایران
2.39K subscribers
607 photos
545 videos
10 files
42 links
مروری بر فیلم‌ها و فعالیت‌های کارگردانان، بازیگران، نویسندگان و دیگر عوامل سینمای ایران
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانسی از فیلم سینمایی «خداحافظ تهران«

کارگردان و نویسنده : ساموئل خاچیکیان
سال ساخت : 1345
ترانه : خزان آرزو
آهنگساز : انوشیروان روحانی
خواننده : فهیمه

#انوشیروان_روحانی #ساموئل_خاچیکیان #پوری_بنایی #بهروز_وثوقی #خداحافظ_تهران #ترانه #ترانه_فیلم #خزان_آرزو
@historycinemairan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانسی از فیلم سینمایی «وامپیر زن خون‌آشام»

کارگردان و نویسنده : مصطفی اسکویی
سال ساخت : 1346

تنها محصول سینمایی "سینماتئاتر آناهیتا" قرار بوده تا با حضور اساتید و شاگردان این موسسه، فیلمی پرتعلیق و ترسناک باشد، اما خروجی کار به دلیل عدم آشنایی با صنعت سینما، نتیجه عکس داده است.
در سکانسی از فیلم که در شهر نیشابور می‌گذرد، بهرام (با بازی مهدی فتحی) مکان‌های دیدنی شهر نیشابور را به دوستش (مصطفی اسکویی) معرفی می‌کند.
آرامگاه خیام، کمال‌الملک و نادرشاه افشار با طراحی هوشنگ سیحون در سال‌های 1341 تا 1342 مورد بهره‌برداری قرار گرفتند.
به نظر می‌رسد این سکانس برای معرفی اماکن دیدنی شهر نیشابور و جذب بیشتر گردشگران و مسافران در فیلم گنجانده شده است.

#تئاتر_آناهیتا #مصطفی_اسکویی #مهدی_فتحی #وامپیر_زن_خون‌آشام
@historycinemairan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانسی از فیلم سینمایی «من مادرم»

کارگردان و نویسنده : فرج‌الله نسیمیان
سال ساخت : 1344

"من مادرم" در رده ملودرام‌های اخلاقی دهه چهل قرار می‌گیرد که در آن، زن مظلومی که قربانی بدبینی شوهرش شده از خانه و زندگی‌اش طرد می‌شود. پس از سال‌ها شوهر پی به اشتباهاتش می‌برد و همسرش را پیدا می‌کند و هر دو در کنار فرزندشان زندگی آرامی را آغاز می‌کنند.
اگر برخی از ضعف‌های تکنیکی و فیلمنامه (به دلیل امکانات و دانش سینمایی آن دوران) را نادیده بگیریم، "من مادرم" یکی ملودرام‌های قابل‌قبول دهه چهل سینمای ایران است.
در سکانسی که ملاحظه می‌کنید، جلال مقامی (با صدای خودش) در نقش فریبرز (هنرمندی نقاش) در کنار آذر شیوا (با صدای رفعت هاشم‌پور) نقش‌آفرینی می‌کند.

#من_مادرم #جلال_مقامی #آذر_شیوا #فرج‌الله_نسیمیان #ملودرام
@historycinemairan
نمایش فیلم "یک دلار سوراخ شده" با بازی جولیانو جما در سینما آتلانتیک تهران (آفریقای فعلی)

#سینماهای_قدیمی #سینما_آتلانتیک
@historycinemairan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانسی از فیلم سینمایی «چهار خواهر»

کارگردان : احمد نجیب‌زاده
سال ساخت : 1346

سه نسل از خوانندگان زن ایران به عنوان بازیگر در فیلم "چهار خواهر" حضور دارند. شهین (خواننده دهه سی)، گوگوش (خواننده دهه چهل) و لیلا فروهر (خواننده دهه پنجاه).
شهین تا اواسط دهه پنجاه به بازیگری و خوانندگی ادامه داد و گوگوش و لیلا فروهر تا به امروز در عرصه خوانندگی فعالند.
در سکانسی از فیلم که ملاحظه می‌کنید این سه نفر ترانه طنزی را به صورت مشترک می‌خوانند.

#چهار_خواهر #گوگوش #شهین #لیلا_فروهر #شهلا_ریاحی #ترانه
@historycinemairan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانسی از فیلم سینمایی «سیاه‌راه»

سال تولید : 1363
کارگردان : کوپال مشکوت
نویسنده : محمود استادمحمد

"سیاه‌راه" به معضل اعتیاد در سال‌های اوائل دهه شصت می‌پردازد، اما در داستان و اجرا نگاهی به "پشت و خنجر" ایرج قادری داشته است.
داستان دو برادر به نام فرخ و فریدون (با بازی محمود استادمحمد و رضا ژیان) که درگیر اعتیادند و خانواده‌شان تلاش می‌کنند این دو را با حبس در اتاقی ترک دهند.

#سیاه‌راه #محمود_استادمحمد #رضا_ژیان #کوپال_مشکوت #اعتیاد
@historycinemairan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از تئاتر تلویزیونی "جمعه‌کشی"

کارگردان و نویسنده : اسماعیل خلج
سال تولید : 1356
محصول تلویزیون ملی ایران
بازیگران : هوشنگ توزیع، اسماعیل خلج، رضا رویگری و اکبر رحمتی

#تئاتر #سماعیل_خلج #رضا_رویگری #هوشنگ_توزیع #اکبر_رحمتی #جمعه‌کشی
@historycinemairan
تصویر ژاله علو روی جلد مجله روشنفکر. فروردین ماه سال ۱۳۳۹

#ژاله_علو #مجلات_قدیمی #روشنفکر
@historycinemairan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آنونس فیلم سینمایی "دختری فریاد می‌کشد"

کارگردان : خسرو پرویزی
سال ساخت : 1340
محصول : آژیر فیلم

"دختری فریاد می‌کشد" سومین فیلم فردین و تنها فیلمی است که او در نقش یک کشتی‌گیر ظاهر می‌شود.
سازندگان فیلم بر روی محبوبیت فردین به عنوان قهرمان کشتی ایران حساب کرده بودند، اما در نهایت فیلم در گیشه شکست خورد.

#فردین #خسرو_پرویزی #دختری_فریاد_می‌کشد
@historycinemairan
نقد هوشنگ گلمکانی بر فیلم "پوزپلنگ" به کارگردانی ساموئل خاچیکیان.

شماره 45 مجله فیلم. بهمن ماه 1365

#نقد #مجلات_سینمایی #یوزپلنگ #ساموئل_خاچیکیان
@historycinemairan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تئاتر تلویزیونی "طلب‌کارها"

کارگردان : فرامرز صدیقی
نویسنده : آگوست استریندبرگ
سال تولید : ۱۳۵۶
بازیگران : فرزانه تاییدی، منوچهر فرید و فرامرز صدیقی
محصول تلویزیون ملی ایران
کاری از اداره تئاتر وزارت فرهنگ و هنر

#تئاتر_تلویزیونی #طلب‌کارها #فرامرز_صدیقی #منوچهر_فرید #فرزانه_تاییدی #تلویزیون_ملی
@historycinemairan
اکران "همشهری کین" در سینه‌کلوب سینما کریستال در تیر ماه سال 1337

#مجلات_قدیمی #سینه_کلوب #سینما_کریستال
@historycinemairan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانسی از فیلم "آب‌نبات چوبی"

کارگردان : امان منطقی
سال تولید : ۱۳۵۱

فرید زولاند در تنها تجربه بازیگری‌اش، نقش فرزند پدری سنتی (جمشید مشایخی) را ایفا می‌کند که علاقمند به موسیقی و خوانندگی است. زولاند در سکانس دیگری از فیلم، ترانه‌ای با صدای عارف را لب‌خوانی می‌کند.
آرشاک قوکاسیان، دوبلور فرید زولاند در این فیلم است.

#فرید_زولاند #جمشید_مشایخی #امان_منطقی #آب‌نبات_چوبی
@historycinemairan
Forwarded from اتچ بات
تقی مختار :

در سال ۱۳۵۴، نخستين پيشنهاد کارگردانی فيلم به من داده شد. علی مرتضوی که در آن زمان، در عين حال، مدير و مالک مجله سينمائی «فيلم و هنر» و نيز بنيانگذار جايزه سينمائی «سپاس» بود و دوستی مطبوعاتی ديرينه‌ای با من داشت، به من گفت که تصميم دارد فيلمی تهيه کند و اگر من مايل باشم آمادگی دارد که کارگردانی آن را به من بسپارد.
قرار شد ناصر ملک‌مطیعی نقش اول فیلم را بازی کند. یک روز ناصر برای بستن قرارداد به دفتر آمد. نيم ساعتی بيشتر نگذشت که ديدم علی مرتضوی از اتاق خارج شد و نزد من آمد و در حالی که صورتش سرخ شده بود از من پرسيد: مگر تو به آقای ملک‌مطيعی نگفته‌ای که بايد با کلاه مخملی در اين فيلم ظاهر بشود؟
يکه خوردم و گفتم: نه، چون ما هيچ صحبتی در اين مورد نکرده بوديم و چنين قراری هم نداشتيم. مرتضوی نشست روی صندلی جلو ميز من و مثل آدمی که از بيان حرفی که می‌خواهد بگويد شرمنده باشد، گفت: ناصر بدون کلاه معنی ندارد. تو که بهتر می‌دانی، فيلم بدون کلاه ناصر نمی‌فروشد و شکست می‌خورد.
گفتم: ولی کاراکتری که قرار است او نقشش را بازی کند الزاما نبايد يک آدم کلاه‌مخملی باشد.
توضيح من هيچ تاثيری در او نکرد. کاملا شوکه و دمغ شده بود. دفاعی نداشت ولی هنوز اصرار می‌کرد که ملک‌مطيعی بدون کلاه به درد نمی خورد!
آن روز قرارداد امضاء نشد و ناصرخان هنگام خداحافظی به من گفت: من خوشحال بودم که می‌خواهم با کارگردان جوان و خوش‌فکری کار کنم که نمی‌خواهد يک فيلم جاهلی ديگر بسازد و برای فروش فيلمش از کلاه مخملی من استفاده کند. اگر قرار باشد من در فيلم تقی مختار و علی مرتضوی هم کلاه‌مخملی به سرم بگذارم پس چه فرقی هست بين شما با ديگران؟
من که دقيقا با او موافق بودم از شنيدن اين حرف‌ها غرق خجالت شدم و از او خواستم که چند روزی به من وقت بدهد تا در اين زمينه با مرتضوی صحبت کرده و او را مجاب کنم.
اما علی مرتضوی مجاب نشد. ظاهرا با چند تهيه‌کننده ديگر و بخصوص با مديران سازمان سينمائی پاناسيت، که قرار بود فيلمش را پخش کنند، صحبت کرده بود و همه به او گفته بودند که اگر قرار است ناصر ملک مطيعی در فيلمت بازی کند حتما بايد با کلاه‌مخملی باشد!
به او گفتم: آخر تو مدير جشنواره سينمائی سپاس هستی و من هم منتقد فيلم‌، فکر نمی‌کنی ما بايد کمی در اين مورد با ديگران فرق داشته باشيم؟
جواب داد: اين اولين فيلمی است که من دارم در آن سرمايه‌گذاری می‌کنم و نمی‌خواهم جای شک و ترديد بگذارم. اگر شکست بخورم بنيه اين را ندارم که دوباره روی پای خودم بايستم. وقتی دو سه فيلم ساختيم و توانائی مالی خوبی پيدا کرديم آن وقت می توانيم خطر بکنيم.
همه اين دلواپسی‌ها را با ناصر ملک‌مطيعی در ميان گذاشتم. اما اين حرف ها از نظر او پذيرفتنی نبود و بخصوص می‌گفت: شما نبايد زير بار اين حرف‌ها برويد.
وقتی تصميم قطعی او مبنی بر عدم استفاده از کلاه‌مخملی را با علی مرتضوی در ميان گذاشتم، با خونسردی تمام گفت: عوضش کن. برويم سراغ يک بازيگر ديگر.
گفتم: مثلا کی؟ کی به اين نقش می خورد و می تواند بخوبی ملک مطيعی آن را بازی کند؟
گفت: برو سراغ فردين.
گفتم: فردين؟! می خواهی فردين با کلاه مخملی بازی کند؟
گفت: نه، لازم نيست فردين کلاه بگذارد. مردم از او اين انتظار را ندارد ولی از ملک‌مطيعی دارند.
ديگر پاسخی نداشتم که بدهم. این قضیه را با ناصرخان در میان گذاشتم. به شدت عصبانی شد. از روی صندلی برخاست، شروع کرد بی‌اراده قدم زدن در طول و عرض اتاق و در حالی که صدايش می‌لرزيد گفت: به خدا يه روز اين کلاه رو می‌برم مي‌ذارم وسط ميدون توپخونه می‌رينم توش!
چيزی در درون من شکست. اين جمله زهردار به ظاهر دور از نزاکت، با اندوه تمام و از اعماق دل ناصر خان ادا شد. هيچ نداشتم بگويم. هر دو برای دقايقی کشدار و طولانی سکوت کرديم. و بعد، او سری به تاسف تکان داد، زير لب خداحافظی کرد، و آرام از اتاق خارج شد.

#خاطره #ناصر_ملک‌مطیعی #تقی_مختار #علی_مرتضوی
@historycinemairan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلم مستند "ریشه‌ها"

کارگردان : احمد نیک‌آذر
بهرام بیضایی درباره زندگی و آثارش صحبت می‌کند.

#مستند #بهرام_بیضایی #احمد_نیک‌آذر #ریشه‌ها
@historycinemairan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گشت‌وگذار با داریوش اسدزاده در خیابان لاله‌زار تهران
خاطره‌بازی با تماشاخانه‌ها و سینماهای لاله‌زار

#داریوش_اسدزاده #لاله_زار #خاطره
@historycinemairan
Forwarded from اتچ بات
مدیریت محترم تاتر شهر
با تعجب و تاسف بسیار به اطلاع می رسانم که بدلایل آشفته و نامعلومی که در تاتر شهر تازگی ندارد! حقوق ماهانه اینجانب بازیگر، یعنی یکی از تولیدکنندگان برنامه‌های نمایش را توقیف نموده و درخواست ارائه گزارش کار کرده‌اند. لذا جهت آگاهی دقیق از مسائل و مشکلات اینجانب (و نه برای دریافت دستمزد ماهانه که مدت‌هاست بصورت زننده و زشتی هر بار با مدیریت جدید مطرح می‌شود و رفته‌رفته بصورت صدقه درآمده) لازم می‌دانم فهرست‌وار گزارشی از فعالیت‌های خود را بنویسم به امید آنکه مدیریت جدید بتواند محیطی سالم و فضایی برای کار و فعالیت و تفاهم بوجود آورد.
بهار سال ۵۹
پیشنهاد کار روی یک نمایشنامه برای کودکان (سیب تقسیم بر دو) یکماه تمرین و سپس رد آن توسط شورا بدون ارائه دلیل و جستجو در پی یافتن متنی دیگر.
تابستان سال ۵۹
1- تعطیلی تئاتر بدلیل جعلی تعمیرات و پیشنهاد از طرف مدیریت آن زمان مبنی بر سر و سامان وضع اسفناک کتابخانه توسط اینجانب (بیرون کشیدن کتاب‌ها از آشغالدانی بنام انبار، گردگیری کردن و تفکیک آنها از یکدیگر. تهیه شناسنامه و فهرست‌بندی و تنظیم و جادادن آنها در قفسه ها تا پایان فصل)
2- اشغال تئاتر توسط اشغالگران و ممانعت از ورود بازیگران (اشغالگران بعدا به علت سوءپیشینه تحت تعقیب قرار گرفتند)
پائیز سال ۵۹
۱- تعطیلی مجدد تئاتر و تعیین تکلیف برای آن بدنبال حمله اشغالگران.
۲- پیشنهاد آقای اسماعیل خلج برای بازی در نمایشنامه هفت داستان کوتاه و رد آن توسط اینجانب به دو دلیل اول، روشن نبودن وضع تئاتر و مسئولین، دوم، ضعف شخصیت های زن در نمایشنامه.
زمستان سال ۵۹
پیشنهاد آقای طهمورث در مورد همکاری در یک نمایشنامه برای کودکان و یک نمایشنامه برای بزرگسالان که هر دو مورد قبول واقع شد. تنظیم متن نمایش برای کودکان که هم اکنون در دست تمرین است توسط اینجانب انجام گرفته که ملزم به حضور نویسنده در تمرینات برای تکمیل متن آن می باشد. با توجه به اینکه نویسندگی، کارگردانی، مدیریت صحنه یا … حرفه اینجانب نیست و اینکار صرفا بدلیل همکاری با تاتر صورت گرفته و بنده فقط و فقط بازیگرم.
بنابراین تئاتر که موظف است برای بازیگری که در استخدام خود دارد کار ایجاد کند با کمال تاسف کوتاهی نموده و با ایجاد فضایی خالی از مسئولیت و آکنده از هرج و مرج یکسال از بهترین و مثمرثمرترین سال‌های زندگی هنری وی را تلف نموده. با توجه به این گزارش و با نگاهی کوتاه به شبه‌نمایشاتی که در این سال به روی صحنه رفت لازم می‌دانم اضافه کنم که به هیچوجه حاضر نیستم نقش‌های سگ و گربه و روباه و کلاغ و ساواکی و سوسک و صدام و خرس و الاغ و شاه و گوریل و مرد را بازی کنم و فقط توانایی بازی در نقش زن را دارم، البته نه زن در حاشیه و دست سوم و چهارم و همچنین با توجه به تارومار کردن و بي‌اعتبار نمودن كارگردانان، [من از كار كردن با كسانى] كه روزگارى شاگرد شاگردان من بوده‌اند و نیز کارگردانانی که نتوانم در کارشان آموزش ببینم بلکه مجبور به تدریس به آن‌ها نیز باشم نه تنها معذورم بلکه معترض و متاسفم از اینکه بزرگترین و حرفه‌ای‌ترین صحنه تئاتر کشور زیر دست و پای غیرحرفه‌ای‌ترین و ناواردترین آدم‌ها به ورطه بدنامی سقوط کرده است و چنان به بی‌اعتباری کشیده شده که، آن‌ها که باید سال‌ها آموزش ببینند و تجربه بیاندوزند تا وارد تئاتر حرفه‌ای بشوند، صبح از خانه بیرون می‌آیند و شب در صحنه اجرا دارند.
در پایان مجددا یادآوری می‌نمایم که نگارش این نوشته نه بدلیل توقیف دستمزد ماهیانه (زیرا که بدون حقوق حقیر سرماه نیز می‌توان به روی صحنه و در یاد تماشاگر زنده ماند) بلکه صرفا بخاطر اعتراض به وضع موجود تاتر حرفه ای شهر تهران می‌باشد.
با احترام و با امیدی عبث به این که چهارمین مدیریت در سال ۵۹ بتواند مجری اقدامات درست و اساسی گردد که نامش به نیکی یاد شود.
سوسن تسلیمی
18/12/1359
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تیتراژ پایانی فیلم سینمایی "پرواز در شب"

کارگردان : رسول ملاقلی‌پور
آهنگساز : محمدرضا علیقلی
سال تولید : 1365

#رسول_ملاقلی‌پور #پرواز_در_شب #محمدرضا_علیقلی #موسیقی_فیلم #تیتراژ
@historycinemairan
تونی کرتیس، پیتر گریوز و گلدی هان در کنار هنرمندان ایرانی.
تهران. آذر ماه سال 1353
1-محمد متوسلانی 2-علی نصیریان 3-خسرو هریتاش 4-شهیار قنبری 5-حمید قنبری 6-تونی کرتیس 7-ایرج قادری 8-محسن مهدوی 9-پوری بنایی 10-نصرت کریمی 11-عزت‌الله انتظامی 12-ایرن 13-گلدی هان 14-شهلا ریاحی 15-پیتر گریوز 16-فخری خوروش 17-جمیله شیخی 18-سعید راد

#عکس_قدیمی #تونی_کرتیس #پیتر_گریوز #گلدی_هان
@historycinemairan
ابراهیم گلستان :
اصلا توی تمام این حرف‌ها کسی اسم صیاد را نمیاره. اصلا فوق‌العاده است. چی میگن اینا؟ چه جوری به خودشون اجازه میدن که اسم صیاد رو نیارن؟ کاری که صیاد برای هنر این مملکت کرده فوق‌العاده است.
جاهد : نظرتان در مورد سری فیلم‌های "صمد" او چیست؟
گلستان : خیلی خوبند. اولا از لحاظ تکنیکی این فیلم‌ها اشکالی ندارند.
جاهد : پرویز صیاد دو شخصیت دارد. یک شخصیت روشنفکری و یک شخصیت مردمی و عامه‌پسند.
گلستان :
باز هم تقسیم‌بندی‌های مهمل و کلیشه‌ای! قلق اصل کاری صیاد اینه. تمام اون شخصیت روشنفکری‌اش را خوابانده در شخصیت عامه‌پسند‌ش. همیشه برای من نمونه عالی این مثال صیاده.

از کتاب "نوشتن با دوربین"، پرویز جاهد

#ابراهیم_گلستان #پرویز_صیاد #خاطره
@historycinemairan