تاریخ سینمای ایران
2.39K subscribers
607 photos
545 videos
10 files
42 links
مروری بر فیلم‌ها و فعالیت‌های کارگردانان، بازیگران، نویسندگان و دیگر عوامل سینمای ایران
Download Telegram
ابراهیم گلستان :
اصلا توی تمام این حرف‌ها کسی اسم صیاد را نمیاره. اصلا فوق‌العاده است. چی میگن اینا؟ چه جوری به خودشون اجازه میدن که اسم صیاد رو نیارن؟ کاری که صیاد برای هنر این مملکت کرده فوق‌العاده است.
جاهد : نظرتان در مورد سری فیلم‌های "صمد" او چیست؟
گلستان : خیلی خوبند. اولا از لحاظ تکنیکی این فیلم‌ها اشکالی ندارند.
جاهد : پرویز صیاد دو شخصیت دارد. یک شخصیت روشنفکری و یک شخصیت مردمی و عامه‌پسند.
گلستان :
باز هم تقسیم‌بندی‌های مهمل و کلیشه‌ای! قلق اصل کاری صیاد اینه. تمام اون شخصیت روشنفکری‌اش را خوابانده در شخصیت عامه‌پسند‌ش. همیشه برای من نمونه عالی این مثال صیاده.

از کتاب "نوشتن با دوربین"، پرویز جاهد

#ابراهیم_گلستان #پرویز_صیاد #خاطره
@historycinemairan
ابراهیم گلستان

وقتی فیلم "خانه سیاه است" درآمد آنقدر فحش دادند، آنقدر بد گفتند. بد گفتند که گفتند. خب چی؟ حالا همین‌طور تف بالا روی سر و صورت خودشان باقی مانده، ولی فیلم هست.
سر جای خودش است. هیچ هم احتیاج به این نیست که کسی تعریفش را بکند. یا کسی از آن تعریف نکند. چیزهایی که درباره‌اش گفتند بخوانید. همه کارهای خوب همین جوری است.
وقتی ضدمافوقشان می‌سوزد، ناراحت می‌شوند. خب باید فحش بدهند دیگر. چکار می‌خواهند بکنند؟
از روزگار رفته. چهره به چهره با ابراهیم گلستان. یک گفت‌وگو از حسن فیاد

#خانه_سیاه_است #ابراهیم_گلستان #فروغ_فرخزاد #فیلم_مستند #خاطره
@historycinemairan
Forwarded from اتچ بات
ابراهیم گلستان درباره محمد بهمن‌بیگی

بهمن بیگی آدم خوبی بود. خانمش هم خانم خوبی است. سکینه واقعاً نمونه همسر ایده‌آل است. هم در کارهای خانه شوهر هم در کارهای شغل و رسالت و اقدام‌های ترقی‌آورنده شوهرش شرکت کرد. هم بچه‌های خودش را بار آورد، هم بچه‌های مردم را در امکان‌هایی که شوهرش ایجاد کرده بود.
سکینه را اول باری که دیدم هرگز فراموش نمی‌کنم. ناهار قرار بود محمد بیاید به خانه من در دروس. من در سایه درخت‌های ته باغچه‌ام نشسته بودم و داشتم نگاه می‌کردم به انبوه گل‌های نسترن روی دو بُته‌ای که برادرم برایم فرستاده بود و در بالای باغچه کاشته بودیم و حالا بسیار بزرگ و پربار شده بود. یک خرمن بزرگ به اندازه یک گنبد کوچک گل‌های سفید خوشبو داشت که امید دارم حالا هم هنوز داشته باشد. درِ بزرگ خانه‌مان بسیار دور از من پشت آن گل‌های نسترن بود. در را که باز کرده بودند ندیدم، اما یک وقت دیدم در میان آن خرمن بزرگ خوشبو زنی با زیباترین لباس سفید پولک‌دوزی پیدا شد.
اول این تلالو را دیدم بعد دیدم که محمد هم هست. مثل دو آیت زیبایی و همراهی و همدلی از پشت نسترن‌ها درآمدند. این بار اول دیدار بود. بس است. آن زیبایی و صفا هنوز در دل و یاد من مانده است. محمد هم هست. همه می‌میرند. اما مرگ پیش یادبودهای پاک هرگز نیست. تا هستی و به یاد میاوری او هست. محمد هست...

#ابراهیم_گلستان #محمد_بهمن‌بیگی
@historycinemairan
ابراهیم گلستان، گوگوش و مسعود کیمیایی

سال ۱۳۷۹

#ابراهیم_گلستان #گوگوش #مسعود_کیمیایی
@historycinemairan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به یاد پروین ملکوتی (۱۳۸۱-۱۳۱۷)

بخش‌هایی از فیلم سینمایی «خشت و آئینه»

کارگردان، نویسنده و تهیه‌کننده : ابراهیم گلستان
سال نمایش : ۱۳۴۴
فیلمبردار : سلیمان میناسیان

پروین ملکوتی، گوینده و بازیگر، که شاخص‌ترین نقش‌آفرینی‎های او شخصیت‌های قمرخانم در فیلم و سریال «خانه قمرخانم»، مادر رضا در «رضا موتوری» و عزیزالسلطنه در مجموعه تلویزیونی «دایی‌جان ناپلئون» است، با ایفای نقش فرعی کوتاهی در «خشت و آئینه» فعالیت بازیگری خود را آغاز کرد.

#پروین_ملکوتی #خشت_و_آئینه #ابراهیم_گلستان #سلیمان_میناسیان #زکریا_هاشمی #پری_صابری
@hsitorycinemairan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ابراهیم گلستان از همکاری با فرخ غفاری در کانون فیلم ایران می‌‎گوید.

#ابراهیم_گلستان #فرخ_غفاری #کانون_فیلم_ایران
@historycinemairan
به‌یاد ابراهیم گلستان (۱۴۰۲-۱۳۰۱)

توی هلی‌کوپتر بودم و خودم فیلم برمی‌داشتم. برای اینکه عکسم توی حباب شیشه‌ای جلوی هلی‌کوپتر نیفته. خب هرکاری می‌کردم عکسم اون تو بود. پرت بود دیگه. می‌رفتم جلو، جا نبود. برای اینکه جلوتر بروم دوربینم را چسبانده بودم به آن شیشه حبابی جلوی هلی‌کوپتر.
یک مرتبه وارد تنگه‌ای شدیم. تنگه بی‌بی‌حکیمه بعد از گچساران توی راه گناوه. در این دالان باد تندی که می‌آمد دَرِ هلی‌کوپتر را که قفل نشده بود از جا کند و با خود برد و من دیدم که همانطور اسلوموشن به پایین دره رفت. من هم کمربندم را بسته بودم وگرنه منو مکیده بود بیرون.
نشستم سرجایم و محکم خودم را گرفتم که پرت نشم پایین. ولی هلی‌کوپتر از بغل دیوارهای سنگی می‌گذشت. اگر دستت را بیرون می‌آوردی به کوه می خورد. خیلی وحشتناک بود. یه بابای هلندی هم همراه من اومده بود به عنوان راهنمای فنی. این بدبخت مادرمرده اصلا ... بود به خودش. از این اتفاقات می‌افتاد. حالا یکی بره بگه که این فیلم نیست.خب نیست به جهنم که نیست. ولی ما لذت ساختن این فیلم را بردیم.

کتاب «نوشتن با دوربین». پرویز جاهد

#ابراهیم_گلستان #کتاب_سینمایی
@historycinemairan