اکران «رقصنده با گرگها» (با گرگها میرقصد) در سینماهای تهران
مرداد ۱۳۷۱
#اکران_فیلم_خارجی #رقصنده_با_گرگها
@historycinemairan
مرداد ۱۳۷۱
#اکران_فیلم_خارجی #رقصنده_با_گرگها
@historycinemairan
❤16👍3😢2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به یاد آرشاک قوکاسیان (۱۴۰۳-۱۳۲۳)، دوبلور فقید پیشکسوت
یادش گرامی باد.
#آرشاک_قوکاسیان #دوبله #گویتدگی_فیلم #در_امتداد_شب #گوگوش #سعید_کنگرانی
@historycinemairan
یادش گرامی باد.
#آرشاک_قوکاسیان #دوبله #گویتدگی_فیلم #در_امتداد_شب #گوگوش #سعید_کنگرانی
@historycinemairan
❤28👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحبتهای محمدعلی کشاورز، مسعود فقیه و مهری مهرنیا دربارۀ کار با ابراهیم گلستان در «خشت و آئینه»
فردین صاحبزمانی این گفتوگوها را برای تحقیق پایاننامه دانشگاه انجام داده است.
#خشت_و_آئینه #ابراهیم_گلستان #محمدعلی_کشاورز #مسعود_فقیه #مهری_مهرنیا #فردین_صاحبزمانی
@historycinemairan
فردین صاحبزمانی این گفتوگوها را برای تحقیق پایاننامه دانشگاه انجام داده است.
#خشت_و_آئینه #ابراهیم_گلستان #محمدعلی_کشاورز #مسعود_فقیه #مهری_مهرنیا #فردین_صاحبزمانی
@historycinemairan
❤17👍3😍2
اصغر فرهادی برندۀ جایزه از جشنوارۀ سینمای جوان برای فیلم هشت میلیمتری «ماجراهای آقای فیلمساز»
مجلۀ فیلم
دیماه ۱۳۷۱
#اصغر_فرهادی #ماجراهای_آقای_فیلمساز #جشنواره_سینمای_جوان #فیلم_هشت_میلیمتری #مجله_فیلم
@historycinemairan
مجلۀ فیلم
دیماه ۱۳۷۱
#اصغر_فرهادی #ماجراهای_آقای_فیلمساز #جشنواره_سینمای_جوان #فیلم_هشت_میلیمتری #مجله_فیلم
@historycinemairan
❤11👏4👍2
😢27❤6👍3🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانسی از فیلم سینمایی «گلهای کاغذی»
کارگردان و نویسنده : مرتضی عقیلی
سال ساخت : ۱۳۵۶
سینما تخت جمشید (عصر جدید فعلی)
اکران «هدیه مادربزرگ»
محصول ۱۹۷۵ ایتالیا با شرکت ادویژ فنک
#گلهای_کاغذی #مرتضی_عقیلی #سینما_تخت_جمشید #سینما_عصر_جدید #خیابان_وصال #هدیه_مادربزرگ #ادویژ_فنک
@historycinemairan
کارگردان و نویسنده : مرتضی عقیلی
سال ساخت : ۱۳۵۶
سینما تخت جمشید (عصر جدید فعلی)
اکران «هدیه مادربزرگ»
محصول ۱۹۷۵ ایتالیا با شرکت ادویژ فنک
#گلهای_کاغذی #مرتضی_عقیلی #سینما_تخت_جمشید #سینما_عصر_جدید #خیابان_وصال #هدیه_مادربزرگ #ادویژ_فنک
@historycinemairan
❤19👍7😢1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ماجرای دلخوری بهروز وثوقی از مسعود کیمیایی قبل از ساختن «تجارت».
این دلخوری و قهر هنوز برطرف نشده و همچنان ادامه دارد.
#مسعود_کیمیایی #بهروز_وثوقی #تجارت #مجله_کیهان_هوایی
@historycinemairan
این دلخوری و قهر هنوز برطرف نشده و همچنان ادامه دارد.
#مسعود_کیمیایی #بهروز_وثوقی #تجارت #مجله_کیهان_هوایی
@historycinemairan
👏5❤2👍2🙏2😢1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحبتهای حمید نعمتالله دربارۀ «میخواهم زنده بمانم» به کارگردانی ایرج قادری. فیلمی که نعمتالله با سمت دستیار کارگردان برای اولین بار حضور در سینمای حرفهای را تجربه کرد.
#میخواهم_زنده_بمانم #ایرج_قادری #سعید_مطلبی #فرج_حیدری #حمید_نعمتالله #هدایت_فیلم
@historycinemairan
#میخواهم_زنده_بمانم #ایرج_قادری #سعید_مطلبی #فرج_حیدری #حمید_نعمتالله #هدایت_فیلم
@historycinemairan
👍3❤1👏1😢1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عمارت (قلعه) امیربهمن خان در اواخر دوره قاجار ساخته شده و در جنوب شرقی دزفول قرار دارد.
این بنا در میان باغ بزرگی احداث شده بود که هماکنون به زمین کشاورزی بدل شده است.
بخشهایی از فیلم «خاک» (۱۳۵۲) در این عمارت فیلمبرداری شده است.
این بنا بهعنوان اثر ملی ثبت شده است.
#خاک #مسعود_کیمیایی #دزفول #عمارت_امیربهمن_خان #نعمت_حقیقی #بهروز_وثوقی #جلال_پیشواییان #جعفر_والی #فرزانه_تاییدی
@historycinemairan
این بنا در میان باغ بزرگی احداث شده بود که هماکنون به زمین کشاورزی بدل شده است.
بخشهایی از فیلم «خاک» (۱۳۵۲) در این عمارت فیلمبرداری شده است.
این بنا بهعنوان اثر ملی ثبت شده است.
#خاک #مسعود_کیمیایی #دزفول #عمارت_امیربهمن_خان #نعمت_حقیقی #بهروز_وثوقی #جلال_پیشواییان #جعفر_والی #فرزانه_تاییدی
@historycinemairan
❤7👍4
مادر
کارگردان: علی حاتمی
«دلبستگی به عهد قاجار»
مرتضی آوینی
باید منتظر باشیم كه همه، روزی به زج زدن بیفتند. باز هم آقای «علی حاتمی» و در مشغولیهای خستهکنندهاش؛ دلبستگیاش به عهد قجر و آت و آشغالهای صندوقخانههای متروك وآدمهایی نیست آبادی، اما با بزك واعی و دیالوگهای پر تكلف و حكاكی شدههی كه حتی برای رعایت جناس و قافیه كج و معوج شدهاند، آن هم از دهان تیپهای تصنعی كه این كلمات در دهانشان زیادی می كند... این كلمات در دهان همه زیادی میکند و من نمیدانم كه اصلاً این طرز نوشتن و حرف زدن اگر به درد سینما و تئاتر نخورد، به چه درد دیگری ممكن است بخورد!
باز هم داستان به نحوی به همان روزگار نه چندان دوری باز می گردد كه تهران قدیم در سرازیری مست فرنگ شدن افتاده بود؛ اول آدم ها و بعد اشیاء.. عهد قجر آخرین دوره اضمحلال تاریخی این قوم است پیش از سلطۀ تمام عیار شیطان پیر... و نمیدانم آن آشی كه در سفارت انگلیس پخته بودند چه معجونی بود كه همه را «آشخور» كرد، غیر از روزهدارها را! كفر فرنگی مثل آسفالت سیاه داشت همه كرتها و مزارع سرسبز را میپوشاند تا راه اتومبیل را هموار كند و از آن بدتر، آدمها را بگو كه هفتاد و دو رنگ شهر فرنگ آن قدر در خط و خال كراواتی كه گریبان گیرشان شده بود غرق شده بودند كه سر ریسمان را نمیدیدند كه در دست كیست!
دلبستگی به این دوره چه معنایی میتواند داشته باشد؟
روشنفكران این دیار لااقل با ما مردم در عشق به ضریح و پنجرههای فولاد، آجر قرمز و بهار خواب و حیاط و كاشیهای آبی و گلدانهای سفالی و یاس و اقاقیا و اطلسی و قرنفل و شمعدانی در باغچههای دور حوضهای پاشویهدار و تختهای چوبی و قالی و گلیم شریكند و فقط تفاوت ما با آنها در آنجاست كه ما با این اشیاء و در این فضاها زندگی كردهایم، جان خود را لعاب آبی كردهایم و بر سفالها زدهایم، روح خود را به پنجرههای فولاد امامزادهها دخیل بستهایم، عشقهای جوانیمان بوی گل یاس و شب بو میداده است و بعد خانه بختمان را با آجر قرمز ساختهایم و در حوضهای پاشویهدار وضو گرفتهایم و بر سجادههایی از گلیم نماز خواندهایم، اما این آقایان و خانمها با همه این اشیاء و فضاها، مثل توریستهای وارفته، پیوندی نوستالژیك داشتهاند. در مغرب زمین نیز روشنفكران دلبسته اشیای عتیقهاند و خودشان هم نمیدانند كه چرا؛ خودشان هم نمیدانند كه در اشیای كهنه به دنبال آن روحی میگردند كه هر چه زمان بیشتر میگذرد و زالوی تكنولوژی بیشتر و بیشتر خون گردن آدم را میمكد، مثل فانوسی كه نفتش تمام شده، دارد میمیرد. آدم هم آدمهای قدیم! ما خودمان را در گذشتهها جا میگذاریم و میگذریم و این نوستالژی شاید آن غم غربتی باشد كه آدمیزاد از دوری خودش دارد. بگذریم كه روشنفكران ما فقط ادایش را درمیآورند...كاشكی این اداها واقعیت داشت! حتی یك فحش واقعی بهتر است از هزار سلام دروغكی!
آن مادر قاجاری كه همه نمازهای صبحش را بعد از طلوع آفتاب میخواند مادر ما نیست. پس مادر كیست؟ شاید مام وطن باشد كه جوجههایی ناقص الخلقه به دنیا آورده و حتی در میان آنها یك تخم غاز هم پیدا شده است. دشداشهپوش و لچك به سر، كه قدقد شاعرانهای دارد و در عین حال، زورش حتی بر زهتابها هم میچربد!
شخصیتها وصلههای ناجوری هستند دوخته شده به یك لحاف چلتكه... كسی نیست بپرسد مگر لحافدوزی چه اشكالی دارد! هیچ. یاد «هزار دستان» افتادم، با آن پراكندگی ناشیگرانه در پرداخت و «حاجی واشنگتن» با آن میزانسنهایی كه یا اولش جور بود آخرش در میرفت و یا اولش ناجور بود، آخرش درست میشد و باز هم همان دیالوگهای پرتكلف و پر ادا كه برازنده هیچ دهانی نیست. لچك به سر فیلم «مادر» هم مثل همان سرخپوست فیلم «حاجی واشنگتن» بود؛ یك قارچ بدون ریشه، یك خیال خام ناپرورده.
در میان جوجههای ناقص الخلقه ماكیان وطن، یك صندوقدار عارف مسلك هم بود كه سعی میکرد همهش كلمات قصار بگوید: «شب را باید بی چراغ روشن كرد خان داداش»، خطاب به زهتابی كه قاعدتاً نمیتوانست بین این حرفهای عطرزده با رودههای بوگندوی گوسفند تفاوتی قائل شود. و اگر عرفان با صندوقدار بانك جمع شود، لابد همۀ این تاریخ هزار سالۀ ما كشكی است كه در آش مشروطه ریختهاند! روشنفكران این دیار از همه چیز فقط به نوع «لائیك»ش علاقه دارند؛ رمان لائیك، نقاشی لائیك... و حتی «عرفان لائیك». و البته در ایماژهای شعر سپید، برخلاف واقعیت، همۀ كلمات و معانی متناقض را میتوان با یكدیگر جمع كرد. یادتان هست درست در بحبوحۀ جنگ، یك راهب غربزدۀ بودایی (!)، بیخبر از همهجا، آمده بود و هر از گاهی روی یك طبل كوچك میکوبید تا خداوند صلح را میان ما و بعثیهای جنایتکار برقرار كند؟! فكر میکردم فقط راهبهای غربزدۀ بودایی این همه از ما دور هستند.
#علی_حاتمی #مادر #نقد_فیلم #مرتضی_آوینی
@historycinemairan
کارگردان: علی حاتمی
«دلبستگی به عهد قاجار»
مرتضی آوینی
باید منتظر باشیم كه همه، روزی به زج زدن بیفتند. باز هم آقای «علی حاتمی» و در مشغولیهای خستهکنندهاش؛ دلبستگیاش به عهد قجر و آت و آشغالهای صندوقخانههای متروك وآدمهایی نیست آبادی، اما با بزك واعی و دیالوگهای پر تكلف و حكاكی شدههی كه حتی برای رعایت جناس و قافیه كج و معوج شدهاند، آن هم از دهان تیپهای تصنعی كه این كلمات در دهانشان زیادی می كند... این كلمات در دهان همه زیادی میکند و من نمیدانم كه اصلاً این طرز نوشتن و حرف زدن اگر به درد سینما و تئاتر نخورد، به چه درد دیگری ممكن است بخورد!
باز هم داستان به نحوی به همان روزگار نه چندان دوری باز می گردد كه تهران قدیم در سرازیری مست فرنگ شدن افتاده بود؛ اول آدم ها و بعد اشیاء.. عهد قجر آخرین دوره اضمحلال تاریخی این قوم است پیش از سلطۀ تمام عیار شیطان پیر... و نمیدانم آن آشی كه در سفارت انگلیس پخته بودند چه معجونی بود كه همه را «آشخور» كرد، غیر از روزهدارها را! كفر فرنگی مثل آسفالت سیاه داشت همه كرتها و مزارع سرسبز را میپوشاند تا راه اتومبیل را هموار كند و از آن بدتر، آدمها را بگو كه هفتاد و دو رنگ شهر فرنگ آن قدر در خط و خال كراواتی كه گریبان گیرشان شده بود غرق شده بودند كه سر ریسمان را نمیدیدند كه در دست كیست!
دلبستگی به این دوره چه معنایی میتواند داشته باشد؟
روشنفكران این دیار لااقل با ما مردم در عشق به ضریح و پنجرههای فولاد، آجر قرمز و بهار خواب و حیاط و كاشیهای آبی و گلدانهای سفالی و یاس و اقاقیا و اطلسی و قرنفل و شمعدانی در باغچههای دور حوضهای پاشویهدار و تختهای چوبی و قالی و گلیم شریكند و فقط تفاوت ما با آنها در آنجاست كه ما با این اشیاء و در این فضاها زندگی كردهایم، جان خود را لعاب آبی كردهایم و بر سفالها زدهایم، روح خود را به پنجرههای فولاد امامزادهها دخیل بستهایم، عشقهای جوانیمان بوی گل یاس و شب بو میداده است و بعد خانه بختمان را با آجر قرمز ساختهایم و در حوضهای پاشویهدار وضو گرفتهایم و بر سجادههایی از گلیم نماز خواندهایم، اما این آقایان و خانمها با همه این اشیاء و فضاها، مثل توریستهای وارفته، پیوندی نوستالژیك داشتهاند. در مغرب زمین نیز روشنفكران دلبسته اشیای عتیقهاند و خودشان هم نمیدانند كه چرا؛ خودشان هم نمیدانند كه در اشیای كهنه به دنبال آن روحی میگردند كه هر چه زمان بیشتر میگذرد و زالوی تكنولوژی بیشتر و بیشتر خون گردن آدم را میمكد، مثل فانوسی كه نفتش تمام شده، دارد میمیرد. آدم هم آدمهای قدیم! ما خودمان را در گذشتهها جا میگذاریم و میگذریم و این نوستالژی شاید آن غم غربتی باشد كه آدمیزاد از دوری خودش دارد. بگذریم كه روشنفكران ما فقط ادایش را درمیآورند...كاشكی این اداها واقعیت داشت! حتی یك فحش واقعی بهتر است از هزار سلام دروغكی!
آن مادر قاجاری كه همه نمازهای صبحش را بعد از طلوع آفتاب میخواند مادر ما نیست. پس مادر كیست؟ شاید مام وطن باشد كه جوجههایی ناقص الخلقه به دنیا آورده و حتی در میان آنها یك تخم غاز هم پیدا شده است. دشداشهپوش و لچك به سر، كه قدقد شاعرانهای دارد و در عین حال، زورش حتی بر زهتابها هم میچربد!
شخصیتها وصلههای ناجوری هستند دوخته شده به یك لحاف چلتكه... كسی نیست بپرسد مگر لحافدوزی چه اشكالی دارد! هیچ. یاد «هزار دستان» افتادم، با آن پراكندگی ناشیگرانه در پرداخت و «حاجی واشنگتن» با آن میزانسنهایی كه یا اولش جور بود آخرش در میرفت و یا اولش ناجور بود، آخرش درست میشد و باز هم همان دیالوگهای پرتكلف و پر ادا كه برازنده هیچ دهانی نیست. لچك به سر فیلم «مادر» هم مثل همان سرخپوست فیلم «حاجی واشنگتن» بود؛ یك قارچ بدون ریشه، یك خیال خام ناپرورده.
در میان جوجههای ناقص الخلقه ماكیان وطن، یك صندوقدار عارف مسلك هم بود كه سعی میکرد همهش كلمات قصار بگوید: «شب را باید بی چراغ روشن كرد خان داداش»، خطاب به زهتابی كه قاعدتاً نمیتوانست بین این حرفهای عطرزده با رودههای بوگندوی گوسفند تفاوتی قائل شود. و اگر عرفان با صندوقدار بانك جمع شود، لابد همۀ این تاریخ هزار سالۀ ما كشكی است كه در آش مشروطه ریختهاند! روشنفكران این دیار از همه چیز فقط به نوع «لائیك»ش علاقه دارند؛ رمان لائیك، نقاشی لائیك... و حتی «عرفان لائیك». و البته در ایماژهای شعر سپید، برخلاف واقعیت، همۀ كلمات و معانی متناقض را میتوان با یكدیگر جمع كرد. یادتان هست درست در بحبوحۀ جنگ، یك راهب غربزدۀ بودایی (!)، بیخبر از همهجا، آمده بود و هر از گاهی روی یك طبل كوچك میکوبید تا خداوند صلح را میان ما و بعثیهای جنایتکار برقرار كند؟! فكر میکردم فقط راهبهای غربزدۀ بودایی این همه از ما دور هستند.
#علی_حاتمی #مادر #نقد_فیلم #مرتضی_آوینی
@historycinemairan
🤔10👍6❤4
سینما آتلانتیک (آفریقا)
نمایش فیلم «یک دلار سوراخشده»
تیر ۱۳۴۵
#سینماهای_تهران #اکران_فیلم_خارجی #سینما_آتلانتیک #سینما_آفریقا #یک_دلار_سوراخشده
@historycinemairan
نمایش فیلم «یک دلار سوراخشده»
تیر ۱۳۴۵
#سینماهای_تهران #اکران_فیلم_خارجی #سینما_آتلانتیک #سینما_آفریقا #یک_دلار_سوراخشده
@historycinemairan
❤14👍3😢1
یکسال پس از موفقیت «قیصر» در سال ۱۳۴۹، بهروز وثوقی و مسعود کیمیایی طرفدارانی جوان از نسل جدید سینماروها پیدا کرده بودند، اما اکثریت نسل گذشته، همچنان طرفدار بازیگران فیلمفارسی مانده بودند و با انتخاب نسل جدید مخالف بودند.
#بهروز_وثوقی #مسعود_کیمیایی #فردین #ناصر_ملکمطیعی #فروزان #مجلات_سینمایی #صفحه_خوانندگان
@historycinemairan
#بهروز_وثوقی #مسعود_کیمیایی #فردین #ناصر_ملکمطیعی #فروزان #مجلات_سینمایی #صفحه_خوانندگان
@historycinemairan
❤12👍4
فیلم تلویزیونی «پل»
کارگردانان : جعفر پناهی، کریم هاتفینیا
محصول گروه کودک و نوجوان شبکۀ اول سیما
مجلۀ فیلم- آذر ۱۳۶۵
#جعفر_پناهی #کریم_هاتفینیا #فیلم_تلویزیونی #پل #گروه_کودک_و_نوجوان #مجله_فیلم
@historycinemairan
کارگردانان : جعفر پناهی، کریم هاتفینیا
محصول گروه کودک و نوجوان شبکۀ اول سیما
مجلۀ فیلم- آذر ۱۳۶۵
#جعفر_پناهی #کریم_هاتفینیا #فیلم_تلویزیونی #پل #گروه_کودک_و_نوجوان #مجله_فیلم
@historycinemairan
❤10👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علت کنارهگیری جمشید هاشمپور از «روبان قرمز»
#رضا_کیانیان #جمشید_هاشمپور #ابراهیم_حاتمیکیا #روبان_قرمز
@historycinemairan
#رضا_کیانیان #جمشید_هاشمپور #ابراهیم_حاتمیکیا #روبان_قرمز
@historycinemairan
👍6
گفتوگوی مانی حقیقی با عباس کیارستمی دربارۀ یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران، «گزارش»، را در کانال تلگرام مانی حقیقی دانلود کنید.
مانی حقیقی برای رهایی از ممیزی، این گفتوگو را به صورت رایگان در کانالش بارگذاری کرده است.
https://t.iss.one/manihaghighitelegram
#گزارش #عباس_کیارستمی #مانی_حقیقی #بهمن_فرمانآرا #شهره_آغداشلو #کورش_افشارپناه #علیرضا_زریندست #طلعت_میرفندرسکی #شرکت_گسترش_صنایع_سینمایی_ایران
@historycinemairan
مانی حقیقی برای رهایی از ممیزی، این گفتوگو را به صورت رایگان در کانالش بارگذاری کرده است.
https://t.iss.one/manihaghighitelegram
#گزارش #عباس_کیارستمی #مانی_حقیقی #بهمن_فرمانآرا #شهره_آغداشلو #کورش_افشارپناه #علیرضا_زریندست #طلعت_میرفندرسکی #شرکت_گسترش_صنایع_سینمایی_ایران
@historycinemairan
❤11👍1🙏1