تاریخ سینمای ایران
2.39K subscribers
607 photos
545 videos
10 files
42 links
مروری بر فیلم‌ها و فعالیت‌های کارگردانان، بازیگران، نویسندگان و دیگر عوامل سینمای ایران
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
نقشمنفی‌های ممتاز سینمای ایران

نام شخصیت : آقا کمال
بازیگر : منوچهر حامدی
نام فیلم : زرد قناری
کارگردان : رخشان بنی‌اعتماد
سال ساخت : 1367

منوچهر حامدی نقش آقا کمال را با همان لوطی‌منشی و طنازی‌ای بازی می‌کند که سال‌ها در آن جا اُفتاده بود. با این حال بازی حامدی با جزئیات بسیاری رنگ‌آمیزی شده است. لباس‌هایش همواره چند رنگ هستند که به شخصیت مُلونش اشاره می‌کنند. زیرپوش‌های رنگی می‌پوشد و دست‌بندِ طلا دستش می‌اندازد. در صحنه‌ی فروختنِ ماشین به آقای کاظمی یادش نمی‌رود کت چهارخانه‌اش را بپوشد تا روی کاظمیِ مبادی آداب تاثیر بگذارد.
نوع حرف زدنش شبیه به آدم‌های دل‌سوزی است که غم مردم را می‌خورند اما کلماتش طعم پول می‌دهند. فکر زن‌وبچه‌اش است اما چندان در قید خراب شدنِ زندگی دیگران نیست. و تمام این تناقضات را منوچهر حامدی چنان عادی بازی می‌کند که آقا کمال را باور می‌کنیم. مردی که وقتی خوشحال است سیگاری دود می‌کند تا کیف کند و وقتی ناراحت است هم سیگاری روشن می کند تا فکر کند!
شماره 265 مجله دنیای تصویر - نویسنده : حسین جوانی

#نقش_منفی #منوچهر_حامدی #زرد_قناری #رخشان_بنی‌اعتماد #مجله_دنیای_تصویر
@historycinemairan
نقشمنفی‌های ممتاز سینمای ایران

نام شخصیت : مهدی کرمی
بازیگر : مهدی فخیم‌زاده
نام فیلم : میراث من جنون
کارگردان : مهدی فخیم‌زاده
سال ساخت : 1360

شخصیت اول فیلم جوان محرومی‌ست که علاقه‌اش به دختری در محل کار،به بیدارشدن هیولای مخوفی در درون او منجر می‌شود. مردی با عقده‌های فرویدی که بدبینی و توجه بی‌حدومرز همزمانش به زن میراثی‌ست که از پدر و مادرش به او رسیده است.
فیلم با اینسرت روی چشمان مهدی آغاز می‌شود که به دیدزنی و چشم‌چرانی مشغول است. چشمانی که به ابزاری برای شرارت کاراکتر بدل می‌شود. و امتیاز ویژه‌اش را از ظاهر فریک نقش می‌گیرد که فخیم‌زاده استاد درآوردن چنین نقش‌هایی است. شاید اگر به جای صدای منوچهر اسماعیلی در دوبله، صدای خاص فخیم‌زاده بر روی نقش می‌آمد بار وحشت روی آن بیشتر نیز می‌شد.
بدن گل‌آلود و نیمه‌برهنه مهدی در پایان فیلم می‌توانست به شمایل یکی از بهترین بدمن‌های سینمای ایران بدل شود اگر فیلم به دلیل زمان اکرانش مهجور نمی‌ماند.

شماره 265 مجله دنیای تصویر - نویسنده : کاوه اسماعیلی

#مهدی_فخیم‌زاده #میراث_من_جنون #نقش_منفی
@historycinemaira
Forwarded from اتچ بات
نقشمنفی‌های ممتاز سینمای ایران

نام شخصیت : مباشر
بازیگر : پرویز پورحسینی
فیلم : طلسم
کارگردان : داریوش فرهنگ
سال ساخت : 1365

صورت‌اش کشیده و استخوانی‌ست، سرد و پریده‌رنگ، و نگاهش خیره، نافذ با مردمکانی سبز. شقیقه‌هایش سفید شده و تن‌پوش‌اش سیاه است. این سفید و سیاهی قرار است نمودگاری باشد برای سیمای دوگانه‌ی وی ــ به عنوانِ شخصیّت ــ و ــ در همین راستا ــ نقشِ نظرگیرش در هر دو جهانِ زیرین و زبرینِ فیلم؛ جهانِ تاریک و متروک بسانِ شکنجه‌گاهِ نوعروسِ سپیدپوش و سپیدموی از یک سو، و جهانِ فوقانی همچو عزلت‌گاهِ دامادِ سیاهپوشِ تیره‌بخت، از سوی دیگر. اندام‌اش نحیف و ترکه‌ای‌ست‌ و رفتارش گویای آداب‌دانی، اصالت و طبیعتی آرام و رام.
او خویشاوندِ شمع است و چهره‌اش همواره در پرده‌ی سایه، نیمه پنهان در پسِ جدالِ نور و تاریکی‌. تیماردارِ همه است؛ هم اربابِ سینه‌سوخته و هم مهمانانِ ناخوانده. هر بار دایه‌وار با شربت و کاسه‌ی سوپ بر بالینِ بیمارِ نزار ظاهر می‌شود. شمرده حرف می‌زند و طنین صدایش به گونه‌ای‌ست که هم می‌تواند به نرمی با قصّه‌خوانیِ لالایی‌گونه پلک‌های ارباب را برای خفتنی آرام سنگین کند و هم با نقلِ دوپهلوی ماجرای طلسم شدنِ خانه خوابِ تازه‌واردان را یکسره پریشان سازد.
در نوارِ باریکِ تیمار و تهدید، شکوه و شکنجه؛ جایی میانِ فرشته و اهریمن. این شمایلِ به ظاهرِ سرسپرده و بی‌مقدار انباشتی‌ست از خاطرات و تداعی‌های ادبیاتِ گوتیک، سینمای وحشت و حکایاتِ مربوط به اشرافیّتِ رو به زوال، از آلن‌پو و فرانکنشتاین و کالیگاری تا «ربه‌کا»، «پیشخدمت» و «آرزوهای بزرگ».

شماره 265 مجله دنیای تصویر - نویسنده : امیرحسین سیادت

#طلسم #داریوش_فرهنگ #پرویز_پورحسینی #نقش_منفی #مجله_دنیای_تصویر
@historycinemairan
Forwarded from اتچ بات
نقشمنفی‌های ممتاز سینمای ایران

نام شخصیت : ناصر ملک
بازیگر : محمدرضا فروتن
فیلم : قرمز
کارگردان : فریدون جیرانی
سال ساخت : 1377

ناصر ملک، درست در زمانی بر پرده سینما آمد که همه منتظرش بودیم. نماینده‌ طبقه‌ نوخاسته‌ای از قشر سنتی که در تحولات اجتماعی و اقتصادی به سطح اول جامعه صعود کرده بودند و ثروت و زنان زیبا را حق خود می‌دانستند.
مواجهه‌ آنها با مفهوم عشق، خالی از سبقه‌ مثلا طبقه متوسط و تحصیلکرده بود. پشتوانه‌ سنتی‌شان، راه ارتباط بی‌دردسر با جاذبه‌های زندگی مدرن را سَد کرده بود. در جاه‌طلبی بی‌پایانشان می‌خواستند مظاهر زندگی مدرن را جذب و در شیوه‌ی سنتی زندگی خود حل کنند.
ناصر ملک در این بندبازی طبقاتی در ارتباطش با همسر، در شیوه‌ نابه‌هنجار عشق‌ورزی‌اش، در نسبتش با مادر و خواهر، کارکردی هیولاوار پیدا می‌کند.
کمتر کسی توانسته است از چهره‌ جذاب، اما به غایت غیرقابل‌اعتماد محمدرضا فروتن اینگونه استفاده کند.
چهره‌ای آرام و خونسرد که بر احساساتی آتشین و جنون آمیز نقاب کشیده است. چهره‌ای که هرکُنِشِ شگفت‌انگیزی را می‌توان از آن انتظار داشت.

شماره 265 مجله دنیای تصویر - نویسنده : آرش خوشخو

#قرمز #فریدون_جیرانی #محمدرضا_فروتن #هدیه_تهرانی #نقش_منفی
@historycinemairan
Forwarded from اتچ بات
نقشمنفی‌های ممتاز سینمای ایران

نام شخصیت : تاج الملوک
بازیگر : نیکو خردمند
فیلم : پرده آخر
کارگردان : واروژ کریم‌مسیحی
سال ساخت : 1369

زن عهد قدیم که خواستار حفظ میراث اشرافی خود است در برابر زن عهد جدید که بر حسب اتفاق، از دل مردم عادی، میراث‌خوار خانواده‌ای از طبقه بالا شده است، به تدریج، در زمانی که مجبور می‌شود از برج عاج خود خارج شود و دست از تفأل بکشد، سبعیت خویش را آشکار می‌کند.
انتقام‌جویی او، نه از شخص، که از گذر سنگین زمان است، از زوالِ خانه‌ایست که اندک زمانی پیش، بزرگ‌زادگانش به دنبال مطربان راه نمی‌افتادند! انتقامی که چون نافرجام می‌ماند، تاج الملوک را به کام جنون می‌کشاند.
تباین ابتدایی و انتهایی در تقابل حالت شق و رق با پشت خمیده، لحن محکم با صدای لرزان، و چشمان نافذ با نگاه سردرگم نمود می‌یابد. شاید زمان‌بندی نامناسب برای پرده آخر باشد که فرصت لازم برای این تحول تدریجی را در اختیار بازیگر نمی‌گذارد و او را در تغییری ناگهانی گرفتار می‌کند.

شماره 265 مجله دنیای تصویر - نویسنده : کامیار محسنین

#نقش_منفی #پرده_آخر #نیکو_خردمند #واروژ_کریم‌مسیحی
@historycinemairan
نقشمنفی‌های ممتاز سینمای ایران

نام شخصیت : نادر
بازیگر : خسرو شکیبایی
فیلم : عاشقانه
کارگردان : علیرضا داوودنژاد
سال ساخت : 1374

ثروت و تمکن، تنها چیزی است که نادر دارد و با آن می‌خواهد قدرت خود را به رخ بکشد و هرکسی که در مقابلش قرار گرفت را تسلیم و مطیع کند.
درد تنهایی و بی مهری، همان حسی است که او را عاشق و شیفته دختر نزدیکترین دوستش می‌کند.
نادر شخصیتی تاریک و منفی به شکل مطلق نیست. حتی پیچیدگی خاصی هم ندارد. زود خودش را لو می‌دهد و رفتاری که از او سر می‌زند آنی و تنها عکس‌العمل‌هایی است نسبت به آنچه که در برابر خواسته‌هایش قرار گرفته است.
گاهی نادر را می‌توان دوست داشت. او به شدت شوخ‌طبع است و شیرین رفتار می‌کند. حتی می‌توان گفت که او در درون شخصیتی مهربان دارد.

شماره 265 مجله دنیای تصویر - نویسنده : آرش خیروی

#نقش_منفی #خسرو_شکیبایی #عاشقانه #علیرضا_داوودنژاد #دنیای_تصویر
@historycinemairan
Forwarded from اتچ بات
نقشمنفی‌های ممتاز سینمای ایران

نام شخصیت : قربان‌سالار
بازیگر : عزت‌الله انتظامی
فیلم : بانو
کارگردان و نویسنده : داریوش مهرجویی
سال ساخت : 1370

علاوه بر گریم هنرمندانه‌ی عبدالله اسکندری که کراهت و زشتی صورت قربان‌سالار را به خوبی نمایان می‌کند، خلاقیت فردی انتظامی در به کارگیری گویش و لهجه، لحن کمیک، نوع گفتارش در جابه‌جا ادا کردن کلمات، بهره‌گیری ماهرانه از نوسانات صدا، حرکات دست و لنگ زدن پا، نگاه‌های خریدارانه‌اش به اشیای قیمتی خانه، همگی بازتاب‌دهنده‌‌ی ویژگی‌ها و خصلت‌های شخصیتی دغل‌باز، فرصت‌طلب، بی‌سواد و گداصفت می‌باشند.
انتظامی چند گام جلوتر از یک مجری صرف دستورات متن،دکوپاژ و خواسته‌های کارگردان حرکت می‌کند و با ترسیم وقاحت ذاتی کاراکتر قربان سالار،جلوه ای ممتاز از تلفیق خلاقیت فردی و همخوان شدن با نقش و کلیت فیلم را ارائه می‌کند.
شیرین‌زبانی، طنازی، رقص و آواز و پوشیدن لباس‌های اشرافی همگی کارکردی موثر برای تلطیف ابعاد هولناک شخصیت قربان‌سالار دارند، اما با این‌حال نمی توانند بر باطن وقیح و رذالت اخلاقی وی سرپوش بگذارند.
این پیرمرد دغل‌باز که حتی از وجهه مناسبی نزد اقوامش برخوردار نیست با خوش‌خدمتی و چیدن میزغذاهای رنگارنگ نظر مساعد بانو را جلب می‌کند، اما در نهایت با یغماگری و چپاول اموال خانه، بدمستی و عربده‌کشی شبانه و کشتن گربه، مظلوم‌نمایی نزد اقوامش و چسباندن انگ جنون به صاحب‌خانه، تمام مفروضات بانو مبنی بر خیرخواهی و انسان‌دوستی را برهم می‌ریزد.

شماره 265 مجله دنیای تصویر - نویسنده : جلال سیادت

#نقش_منفی #عزت‌الله_انتظامی #داریوش_مهرجویی #بانو #دنیای_تصویر #عبدالله_اسکندری
@historycinemairan
Forwarded from اتچ بات
نقشمنفی‌های ممتاز سینمای ایران

نام شخصیت : رحیم‌آقا قصاب
بازیگر : منوچهر فرید
نام فیلم : رگبار
کارگردان : بهرام بیضایی
سال ساخت : 1351

کنجکاوی روشنگرانه بیضایی در ثبت تهرانی که مدام مثل ساکنانش تغییر شکل می‌دهد، به ثبت تصاویری منجر شده که نشان‌دهنده خصوصیات متضاد و روحیه توصیف‌ناپذیر آدم‌های این شهر است. همین چندگانه بودن و دگرگونی پیوسته روانی و رفتاری باعث شده که شخصیت قصاب کاملاً پیش بینی ناپذیر از آب دربیاید.
در آغاز با توجه به شمایل مردانه و چهره آرایی و بازی درخشان منوچهر فرید، قصاب که به آقای حکمتی در پیدا کردن خانه کمک کرده، به عنوان لوطی محل معرفی می‌شود. اما در ادامه قصه و زمانی که با حکمتی رقابت عشقی پیدا می‌کند رفتار و حرکاتش عوض شده و به تدریج از قالب کلیشه‌ای خودش بیرون می‌آید.
بیضایی با شوخ‌طبعی سکانس عزیمت آقا رحیم برای ادب کردن حکمتی را که به "عاطفه" ابراز علاقه کرده به شیوه متداول سینمای آن دوران و مبالغه‌ بصری برای ایجاد هیجان ساخته است. ترکیب کوباندن چاقوی سلاخی با زوم آشنای سینمای عامه‌پسند، تف مالیدن کف دستان و شانه کردن موها با دستها، کندن آجر دیوار با دست خالی و زورآزمایی با دستگاه، در عین اینکه هشداری برای کتک خوردن حکمتی ضعیف از رحیم قوی هیکل است، هجو بدمن‌ها و جاهل‌بازی فیلمفارسی و در عین حال مقدمه‌چینی موضوع همیشگی کارهای بیضایی، یعنی تقابل جهل و دانش است.
رقابت میان معلم و قصاب در طول فیلم به تقابل عقل و زور و حتی جابجا شدن آنها (با توجه به علاقه‌ای که به یک زن دارند) بدل شده و این نکته که هر دو در ابراز عشق‌شان ناتوان هستند، سرنوشت آنها را به هم پیوند می‌زند. این حس مشترک به خصوص در فصل میکده و مست شدن این دو مرد، احساس می‌شود. بیضایی با نکته‌سنجی درهم شدن این دو آدم را به هم‌آمیزی دانایی و جهل تبدیل می‌کند. آقا رحیم که سرش مثل حکمتی گرم شده به شوخی عینک او را به چشم می زند و جایش با او عوض می‌شود.
برای ترسیم این شخصیت پرتضاد، چه چهره‌ای مناسب‌تر از چهره منوچهر فرید می‌توانیم بیابیم؟ فرید در ته چهره و نقش‌هایش غمی مدفون دارد که چشمهایش این اندوه را نمایان می‌کنند. به همین دلیل بازی او در نقش آقا رحیم قصاب، نقش آفرینی ضدقهرمان نیست. تصویر آدمی است که در کلیشه خود و شمایلی که جامعه به عنوان لوطی محل برایش ترسیم کرده اسیر شده و کسی درکش نمی‌کند.

شماره 265 مجله دنیای تصویر - نویسنده : یاشار نورایی

#نقش_منفی #رگبار #بهرام_بیضایی #منوچهر_فرید #پرویز_فنی‌زاده #بدمن #مجله_دنیای_تصویر
@historycinemairan
Forwarded from اتچ بات
نقشمنفی‌های ممتاز سینمای ایران

نام شخصیت : آقا عبدل
بازیگر : نرسی گرگیا
نام فیلم : دندان مار
کارگردان : مسعود کیمیایی
سال ساخت : 1368

مناسبات اجتماعی و اقتصادی ایرانِ دهه شصت، از سیستم توزیع مایحتاج عمومی گرفته تا محرومیت‌ها و تحریم‌های ناشی از جنگ تحمیلی، به گونه‌ای رشد و قوام یافته بود که عده‌ای، فرصت را غنیمت شمرده و با عناوینی مثل مالک و محتکر و دلّال یا اسامی حقیر مانند کوپن‌فروش و دفترچه‌ای، به پرکردن جیب گشاد خود مشغول شدند.
آقا عبدل، نماینده‌ای به‌یادماندنی از همین قشر فرصت‌طلب سال‌های جنگ است. آدمی که به جز منفعت شخصی، ظاهرا پایبندِ هیچ قانون و قاعده‌ای نیست. او نشسته در حجره شلوغ و بی‌نظمش -که به درستی بیانگر بازار سیاه آشفته آن سال‌هاست - و از انجام هر نوع کار پلیدی روی‌گردان نیست، تنها به این شرط که منجر به سود اقتصادی باشد؛ از خرید و فروش روغن و آرد و شامپو و نفت و سیگار و لوازم یدکی بنز و تویوتا گرفته تا ساخت ضدیخ تقلبی و چاپ کوپن جعلی و پااندازی تلفنی.
عبدل با ظاهری نزدیک به تیپ بدمن های کلاسیک سینمای ایران (و دور از مابه ازاهای حقیقی‌اش که فراخور مقتضیات آن دوره، ظاهری متشرع و مظلوم‌نما داشتند) مظهر عمده شرارت‌های دامنه‌داری است که سودجویان دوران دفاع مقدس مرتکب شدند.

شماره 265 مجله دنیای تصویر - نویسنده : حمید کریلی

#نقش_منفی #دندان_مار #نرسی_گرگیا #مسعود_کیمیایی #بدمن #مجله_دنیای_تصویر
@historycinemairan
Forwarded from اتچ بات
نقشمنفی‌های ممتاز سینمای ایران

نام شخصیت : سرهنگ
بازیگر : فتحعلی اویسی
نام فیلم : ناخدا خورشید
کارگردان : ناصر تقوایی
سال ساخت : 1365

سرهنگ همیشه نگاهش به این و آن است، دقیق و همه هم در جهت تکمیل ایده‌ رهایی‌اش از آن تبعیدگاه. چیزی از دستش در نمی‌رود. خط و ربط‌ها را خوب به هم وصل می‌کند. می‌فهمد که فرهان سیاسی‌ها را فراری داده و این می‌شود دستاویز تحت فشار گذاشتن فرهان برای فراری دادن او و سایر تبعیدی‌ها. چشمانش کار می‌کند، می‌داند ناخدا با خودش جاشو به دریا نمی‌برد. حواسش هست به اینکه خواجه ماجد حراج سالیانه مروارید دارد و این حراج برای سرهنگ یعنی نقشه کشتن او و دزدیدن پول‌ها و البته، ناخدا را می‌شناسد و از دشمنی او با خواجه ماجد خبر دارد. همه‌ این‌ها را کنار هم می‌چیند برای طرح نقشه فرار.
سکانس ملاقات سه نفره‌ فرهان و ناخدا و سرهنگ از او شروع می‌شود که به فرهان می گوید : "تو حالیش کن"؛ دقیقا سر خط ، سر جای اصل. رویش را سَمت بندر می‌کند و از تبعید می‌گوید، این همان جایی ست که فیلمساز راه می‌دهد به نشانی‌هایی مبهم از چیزهای دیگری که در وجود سرهنگ هست و مجال بروزش را ندارد. سرهنگ می‌داند کِی و کجای کدام کوچه، خواجه را گیر بیندازد و پول‌ها را بردارد و کجا سر به نیستش کند.
برایش آسان است که همدستانش را از بین ببرد و از شر پیشکار خواجه و فرهان راحت شود، حواسش هست امیرارسلان گروهش کاری به ناخدا نداشته باشد و آنها به سلامت از دریا عبور کنند تا وقتش برسد. و البته این هم هست : وقتی ناخدا به یکی از تبعیدی‌ها که بیقرار رسیدن به آنور مرز است می‌گوید : "پنج شیش سال تبعید بودی خسته نشدی پنج ساعته آزادی خسته شدی؟" به ناخدا مرحبا بگوید و صدای خنده‌اش را بشنویم، تا بدانیم او وَرِ دیگری هم دارد. کِی؟
اواخر فیلم، نزدیک رسیدن به ته خط. و ته خط سرهنگ جایی ست که حواسش نیست به مردی که دریا را می شناسد و عمرش را روی آن سوزانده است. قربانی مردی می‌شود که معتقد است آنجا تبعید گاه نیست و شهر و خانه‌ی اوست، تیر می‌خورد از ناخدا و نشسته جان می‌دهد. تمام.
بازی فتحعلی اویسی در ناخدا خورشید، با بهره گرفتن از فیزیک و چهره و لباس و گریم و صدای عطاءالله کاملی فوق‌العاده است. تاکید بر طنین صدایش بخصوص در پایان هر جمله که از سرشت او برای تحکم کردن به همه چیز و همه کس می‌آید، بدل به یک امضای خاص برای این شخصیت می‌شود. قد و قامت اویسی و فرم راه رفتن و ادای کلمات و بازی با چشم‌ها و اجزای صورت، درک درست او از نقش را می‌رساند. دشوار است تصور بازی بازیگری دیگر در این نقش به جز فتحعلی اویسی که حالا و پس از این همه سال، هنوز یک امتیاز ویژه برای اوست در اثر درخشان ناصر تقوایی.

شماره 265 مجله دنیای تصویر - نویسنده : مهدی شمس

#نقش_منفی #ناخدا_خورشید #ناصر_تقوایی #فتحعلی_اویسی #بدمن #مجله_دنیای_تصویر
@historycinemairan