Forwarded from اتچ بات
نقشمنفیهای ممتاز سینمای ایران
نام شخصیت : سرهنگ
بازیگر : فتحعلی اویسی
نام فیلم : ناخدا خورشید
کارگردان : ناصر تقوایی
سال ساخت : 1365
سرهنگ همیشه نگاهش به این و آن است، دقیق و همه هم در جهت تکمیل ایده رهاییاش از آن تبعیدگاه. چیزی از دستش در نمیرود. خط و ربطها را خوب به هم وصل میکند. میفهمد که فرهان سیاسیها را فراری داده و این میشود دستاویز تحت فشار گذاشتن فرهان برای فراری دادن او و سایر تبعیدیها. چشمانش کار میکند، میداند ناخدا با خودش جاشو به دریا نمیبرد. حواسش هست به اینکه خواجه ماجد حراج سالیانه مروارید دارد و این حراج برای سرهنگ یعنی نقشه کشتن او و دزدیدن پولها و البته، ناخدا را میشناسد و از دشمنی او با خواجه ماجد خبر دارد. همه اینها را کنار هم میچیند برای طرح نقشه فرار.
سکانس ملاقات سه نفره فرهان و ناخدا و سرهنگ از او شروع میشود که به فرهان می گوید : "تو حالیش کن"؛ دقیقا سر خط ، سر جای اصل. رویش را سَمت بندر میکند و از تبعید میگوید، این همان جایی ست که فیلمساز راه میدهد به نشانیهایی مبهم از چیزهای دیگری که در وجود سرهنگ هست و مجال بروزش را ندارد. سرهنگ میداند کِی و کجای کدام کوچه، خواجه را گیر بیندازد و پولها را بردارد و کجا سر به نیستش کند.
برایش آسان است که همدستانش را از بین ببرد و از شر پیشکار خواجه و فرهان راحت شود، حواسش هست امیرارسلان گروهش کاری به ناخدا نداشته باشد و آنها به سلامت از دریا عبور کنند تا وقتش برسد. و البته این هم هست : وقتی ناخدا به یکی از تبعیدیها که بیقرار رسیدن به آنور مرز است میگوید : "پنج شیش سال تبعید بودی خسته نشدی پنج ساعته آزادی خسته شدی؟" به ناخدا مرحبا بگوید و صدای خندهاش را بشنویم، تا بدانیم او وَرِ دیگری هم دارد. کِی؟
اواخر فیلم، نزدیک رسیدن به ته خط. و ته خط سرهنگ جایی ست که حواسش نیست به مردی که دریا را می شناسد و عمرش را روی آن سوزانده است. قربانی مردی میشود که معتقد است آنجا تبعید گاه نیست و شهر و خانهی اوست، تیر میخورد از ناخدا و نشسته جان میدهد. تمام.
بازی فتحعلی اویسی در ناخدا خورشید، با بهره گرفتن از فیزیک و چهره و لباس و گریم و صدای عطاءالله کاملی فوقالعاده است. تاکید بر طنین صدایش بخصوص در پایان هر جمله که از سرشت او برای تحکم کردن به همه چیز و همه کس میآید، بدل به یک امضای خاص برای این شخصیت میشود. قد و قامت اویسی و فرم راه رفتن و ادای کلمات و بازی با چشمها و اجزای صورت، درک درست او از نقش را میرساند. دشوار است تصور بازی بازیگری دیگر در این نقش به جز فتحعلی اویسی که حالا و پس از این همه سال، هنوز یک امتیاز ویژه برای اوست در اثر درخشان ناصر تقوایی.
شماره 265 مجله دنیای تصویر - نویسنده : مهدی شمس
#نقش_منفی #ناخدا_خورشید #ناصر_تقوایی #فتحعلی_اویسی #بدمن #مجله_دنیای_تصویر
@historycinemairan
نام شخصیت : سرهنگ
بازیگر : فتحعلی اویسی
نام فیلم : ناخدا خورشید
کارگردان : ناصر تقوایی
سال ساخت : 1365
سرهنگ همیشه نگاهش به این و آن است، دقیق و همه هم در جهت تکمیل ایده رهاییاش از آن تبعیدگاه. چیزی از دستش در نمیرود. خط و ربطها را خوب به هم وصل میکند. میفهمد که فرهان سیاسیها را فراری داده و این میشود دستاویز تحت فشار گذاشتن فرهان برای فراری دادن او و سایر تبعیدیها. چشمانش کار میکند، میداند ناخدا با خودش جاشو به دریا نمیبرد. حواسش هست به اینکه خواجه ماجد حراج سالیانه مروارید دارد و این حراج برای سرهنگ یعنی نقشه کشتن او و دزدیدن پولها و البته، ناخدا را میشناسد و از دشمنی او با خواجه ماجد خبر دارد. همه اینها را کنار هم میچیند برای طرح نقشه فرار.
سکانس ملاقات سه نفره فرهان و ناخدا و سرهنگ از او شروع میشود که به فرهان می گوید : "تو حالیش کن"؛ دقیقا سر خط ، سر جای اصل. رویش را سَمت بندر میکند و از تبعید میگوید، این همان جایی ست که فیلمساز راه میدهد به نشانیهایی مبهم از چیزهای دیگری که در وجود سرهنگ هست و مجال بروزش را ندارد. سرهنگ میداند کِی و کجای کدام کوچه، خواجه را گیر بیندازد و پولها را بردارد و کجا سر به نیستش کند.
برایش آسان است که همدستانش را از بین ببرد و از شر پیشکار خواجه و فرهان راحت شود، حواسش هست امیرارسلان گروهش کاری به ناخدا نداشته باشد و آنها به سلامت از دریا عبور کنند تا وقتش برسد. و البته این هم هست : وقتی ناخدا به یکی از تبعیدیها که بیقرار رسیدن به آنور مرز است میگوید : "پنج شیش سال تبعید بودی خسته نشدی پنج ساعته آزادی خسته شدی؟" به ناخدا مرحبا بگوید و صدای خندهاش را بشنویم، تا بدانیم او وَرِ دیگری هم دارد. کِی؟
اواخر فیلم، نزدیک رسیدن به ته خط. و ته خط سرهنگ جایی ست که حواسش نیست به مردی که دریا را می شناسد و عمرش را روی آن سوزانده است. قربانی مردی میشود که معتقد است آنجا تبعید گاه نیست و شهر و خانهی اوست، تیر میخورد از ناخدا و نشسته جان میدهد. تمام.
بازی فتحعلی اویسی در ناخدا خورشید، با بهره گرفتن از فیزیک و چهره و لباس و گریم و صدای عطاءالله کاملی فوقالعاده است. تاکید بر طنین صدایش بخصوص در پایان هر جمله که از سرشت او برای تحکم کردن به همه چیز و همه کس میآید، بدل به یک امضای خاص برای این شخصیت میشود. قد و قامت اویسی و فرم راه رفتن و ادای کلمات و بازی با چشمها و اجزای صورت، درک درست او از نقش را میرساند. دشوار است تصور بازی بازیگری دیگر در این نقش به جز فتحعلی اویسی که حالا و پس از این همه سال، هنوز یک امتیاز ویژه برای اوست در اثر درخشان ناصر تقوایی.
شماره 265 مجله دنیای تصویر - نویسنده : مهدی شمس
#نقش_منفی #ناخدا_خورشید #ناصر_تقوایی #فتحعلی_اویسی #بدمن #مجله_دنیای_تصویر
@historycinemairan
Telegram
attach 📎
درباره بازیگر نقش خواجه ماجد در «ناخدا خورشید»
بهمن ۱۳۶۶
#ناخدا_خورشید #جعفر_محدث #مجله_فیلم
@historycinemairan
بهمن ۱۳۶۶
#ناخدا_خورشید #جعفر_محدث #مجله_فیلم
@historycinemairan
سینمای ناصر تقوایی
جلسه گفتوگو درباره «سینمای ناصر تقوایی» در اتاق «تاریخ سینمای ایران» در کلابهاوس
#ناصر_تقوایی #کلابهاوس #آرامش_در_حضور_دیگران #صادقکرده #نفرین #داییجان_ناپلئون #ناخدا_خورشید #ای_ایران #کاغذ_بیخط
@historycinemairan
#ناصر_تقوایی #کلابهاوس #آرامش_در_حضور_دیگران #صادقکرده #نفرین #داییجان_ناپلئون #ناخدا_خورشید #ای_ایران #کاغذ_بیخط
@historycinemairan
نظر محمدعلی سپانلو درباره «پرده آخر» و «ناخدا خورشید»
مجله فیلم
شهریور ۱۳۷۰
#محمدعلی_سپانلو #پرده_آخر #واروژ_کریممسیحی #ناخدا_خورشید #ناصر_تقوایی
@historycinemairan
مجله فیلم
شهریور ۱۳۷۰
#محمدعلی_سپانلو #پرده_آخر #واروژ_کریممسیحی #ناخدا_خورشید #ناصر_تقوایی
@historycinemairan