🐬@faramatni

برخی مذاهب از عشق تصویری هولناک می سازند.
به همین سبب راهبان و راهبه ها جدا از یکدیگر زندگی می کنند.
«سنت اتوس صومعه ای است با قدمتی هزار ساله که در طول این سالیان مدید حتی یک زن هم وارد آن نشده است. حتی ورود دختر بچهای شش ماهه نیز به آنجا ممنوع است.
آنها چه تصوری از یک زن دارند؟
آنان چگونه انسانهایی هستند ؟
راهب یا اهریمن؟
آنها حتی از دختر بچه ای شش ماهه نیز میترسند.
آنها باید بر روی آتشفشانی از هیجانات جنسی نشسته باشند و سرشار از تمایلات آن باشند.
و آنها اجازه ی ترک صومعه را ندارند و زمانی که وارد آن میشوند، برای همیشه وارد شده اند.
در واقع راهی است بی باز گشت.
بنابراین چنین مذاهبی ابتدا انسانهایی فاقد شعور پرورش میدهند.
و عشق، ریشه و خاک،
یعنی #دنیا را از آنان میگیرند و آدمهایی مرده میسازند.
سپس قدرت خلاقیت را در آنها نابود میسازند.
زیرا بدون #عشق_و_دنیا #خلاقیت معنایی ندارد.
عشق سر منشاء تمام خلاقیتها است،
در حالی که همه ی این مذاهب عشق را از انسان میگیرند و خلاقیت را در او سرکوب میسازند.
این یک فاجعه است.
فاجعه ای که گریبان میلیونها انسان، که هر یک به نوعی قادر بودند سهمی در ساختن دنیا داشته باشند، را گرفته است. سهمی در زیباسازی و
بهشت گونه کردن آن.

#اشو
#مراقبه_شورمستی

🐬@faramatni

🐬@faramatni

#تقارن

‍وقتی با نگریستن به طلوع خورشید احساس نشاط می کنی،
چنین می پنداری که نشاط تو برخاسته از طلوع زیبای خورشید است.
اما این حقیقت ندارد.
طلوع خورشید فقط حالت #مراقبه را در تو بر می انگیزد.
چنان زیباست که افکار تو را متوقف می سازد. تو محو زیبایی آن می شوی.
تو را مسخ می کند.
و لحظه ای که افکار متوقف شوند،
در حالت عمیق مراقبه قرار می گیری
و با سرچشمه ی نشاط درونی ات تماس می یابی.
اما ذهن منطق گرای تو چنین برداشت می کند که طلوع زیبای خورشید باعث نشاط تو شده است.
اما آن باعث نشاط تو نشده بلکه روند آن را آغاز کرده است.
واژه ای بهتر برای توصیف این پدیده همان #تقارن
یا
وقوع همزمان دو پدیده است.
که نخستین بار کارل گوستاو یونگ، پزشک و روانکار سوئیسی آن را بکار برد. طلوع خورشید باعث نشاط تو نمی شود، زیرا ممکن است بسیاری از مردم هیچ تاثیری از آن نپذیرند یا کسانی وجود داشته باشند که با نگاه کردن به طلوع خورشید غمگین شوند.
این به آنان بستگی دارد.
به حالت ذهن و خلق آنان.
این گونه نیست که همه با نگاه کردن به طلوع خورشید احساس نشاط کنند.
اگر این نکته را بفهمی، در هر لحظه ی نشاط آوری می توانی بی درنگ در حالت طبیعی مراقبه قرار بگیری.
این گونه بود که مراقبه نخستین بار کشف شد.
و مراقبه همیشه به یک حالت است:
هیچ فکری نیست،
ذهن متوقف می شود و ناگهان شور و نشاط پدید می آید....
#اشو

🐬@faramatni

🐬@faramatni

تمامى متون مقدس مذاهب در اين دو واژه نهفته است: "تو بايد"
تو بايد چنين كنى و بايد چنان نكنى.تو ازاد نيستى تا انتخاب كنى كه چه چيز درست است.تصميم توسط كسانى گرفته شده است كه هزاران سال است مرده اند و آنان تعيين كرده اند كه براى تمام آينده خير و شر چيست!
انسانى كه روح #عصيانگر دارد و بدون روحى عصيانگر ،دگرديسى نمى تواند روى بدهد،بايد بگويد :نه ،من اراده ميكنم.من كارى را ميكنم كه اگاهى ام احساس كند درست است و كارى را كه اگاهى ام احساس كند درست نيست انجام نخواهم داد.به جز وجود خودم هيچ راهنمايى براى من وجود ندارد.من به جز چشمان خودم ،چشمان هيچكس ديگر را باور ندارم.من كور نيستم و احمق هم نيستم.مى توانم ببينم،مى توانم فكر كنم ،مى توانم#مراقبه كنم و مى توانم خودم دريابم كه چه چيز درست است و چه چيز نادرست.اخلاقيات من فقط سايه ى آگاهى من خواهد بود.

#تفسيرى_از_اشو_بر_كتاب_چنين_گفت_زرتشت
مترجم: محسن خاتمى

🐬@faramatni

🐬@faramatni

#هیچ_انسانی_جزیره_نیست

انسان محكوم به بدبخت ماندن است، زيرا انديشه او بر مبناي جدا بودن قرار دارد. و به ياد داشته باش: هيچ انساني جزيره نيست. خود را از كل جدا انگاشتن يگانه خيال باطل است. تمام ديگر خيالات باطل از آن برمي خيزند. ما جزيي از قاره پهناور هستيم. جزيره نيستيم. به ياد داشتن اين حقيقت، تنها راه دگرگون شدن است. زندگي كردن با اين خيال باطل به مشكل آفريني مي انجامد، مشكلاتي كه رفته رفته به روي هم انباشته مي شوند. تا زمانيكه ما از همان آغاز نگاهمان را تغيير ندهيم، نمي توان اين مشكلات را حل كرد. تغييري بنيادين لازم است و نه اصلاحاتي اندك! و اين تغيير بنيادين آنگاه روي مي دهد كه شخصيتمان را در دريايي الهي غرق كنيم. آنگاه كه قطره كوچك « خود » ‌را در دريا نيست كنيم. چيزي از دست نخواهيم داد، بلكه چيزهايي به دست خواهيم آورد. فقط چارچوبها و حد و مرزهاي كوچكمان را از دست خواهيم داد و پهناور و بيكران خواهيم شد. و در اين بي كرانگي رايحه اي است.. و قتي نخستين گام را از غار تاريك «‌خود »‌ به آسمان پهناور، در زير ستارگان بيرون بگذاري ... ناگهان بال در خواهي آورد. تو از قبل اين بالها را داشتي اما براي استفاده از آنها فضايي كافي در اختيار نداشتي. فقط بايد اندك بهايي را بپردازي: بايد « خود » ‌دروغين را دور اندازي.

#اشو
#مراقبه

🐬@faramatni

🐬@faramatni

#مراقبه_مقدم_بر_دانش

من مراقبه را پيش از تعليم و تربيت قرار مي دهم. آموزش موضوعات درسي،
امري پيش پا افتاده است: جغرافيا، تاريخ رياضيات. تاجايي كه به دنيا معمولي ربط دارد،
اين ها خوب است، ولي در مورد درون انسان، فايده ندارند. تو به انباشتن مدارج و مدارك ادامه مي دهي و در درون تهي مي ماني. مدارك تو مي توانند ديگران را گول بزنند،
حتي شايد خودت را هم بفريبند، ولي نمي تواني سرور و شادماني، سكوت و مهربانی يك
گوتام بودا را داشته باشي.
و تا زماني كه تعليم و تربيت دو بال نداشته باشد، نمي تواند با آزادي تمام در آسمان پرواز كند. هم اينك تنها يك بال دارد: بال ديگر كسر است. چرا كسر است؟
زيرا كه كشيشان نمي خواهند شما مراقبه كننده شويد.
زماني كه در مراقبه باشي، به زودي از تمام كشيشان آزاد مي شوي، از تمامي كليساها و كنيساها و معابد رها مي گردي. وقتي كه بتواني وارد وجود خودت ، معبد واقعي خداوند ، شوي، چه نيازي است كه به كليسا بروي؟
چه نيازي به يك كشيش هست؟
وقتي بتواني خداوند را مستقيما و بي واسطه
در درون خودت تجربه كني، چه نيازي به پاپ است؟
وقتي كه خداوند تجربه ي شخصي تو شود طبيعي است
كه از مسيحي بودن يا هندو بودن رها مي شوي.
بنابراين، هيچ مذهبي مايل نيست كه تو يك مراقبه كننده شوي.
آن ها مي خواهند تا تو در فيزيك، شيمي و زيست شناسي تحصيل كني.
هيچ دانشگاهي در دنيا، دانشكده اي براي مراقبه ندارد.
و بدون مراقبه، انسان ناقص باقي مي ماند.

#اﺷﻮ
#کتاب_روح_عصیانگر

🐬@faramatni

🐬@faramatni

قلب فروتن يكي از بزرگترين ويژگي هاي كسي است كه در جست و جوي حقيقت است. فقط كساني كه فروتن هستند مي توانند حقيقت را بشناسند، خود پرستان نمي توانند. «‌خود» ‌مانع دستيابي آنان به حقيقت مي شود.

«‌خود» يعني اينكه تو گمان مي كني از كل مجزا هستي. اما تو مجزا نيستي! ما جزيره نيستيم. هيچ انساني جزيره نيست. ما بخشي از قاره اي بيكران هستيم. «‌خود»، احساس دروغين مجزا بودن را در ما ايجاد مي كند و به دليل اين احساس دروغين، آرام آرام در خودمان فرو مي مانيم. زياد از حد «خود»‌- آگاه، «خود» محور مي شويم. به روي دنيا، به روي خورشيد و ماه، به روي باد و باران كاملا بسته مي ماينم. در چارچوبي محصور مي مانيم- كه نوعي مرگ زنده است. گورمان را با خود از اينجا به آنجا حمل مي كنيم. اين گور كاملا نامريي است، اما گور، گور است.

#اشو
#مراقبه_های_شبانه

🐬@faramatni

🐬@faramatni

ما از قدر و قيمت خود آگاه نيستيم. از گنج بي پاياني كه درونمان نهان داريم آگاه نيستيم و چون از اين گنج ناآگاهيم، ميل و آرزوي چيزهايي كوچك را در سر مي پرورانيم. براي چيزهاي پست و بي ارزش مي جنگيم. بر سر چيزهاي پيش پا افتاده با يكديگر رقابت مي كنيم. همين كه از زيبايي دروني خويش آگاه شوي، تمام جنگ و دعواها پايان مي پذيرند. زندگي آرام و بي تلاطم مي شود. زندگي به برازندگي مي رسد. تو ديگر به چيزهاي بي اساس علاقه مندي نشان نمي دهي.

#اشو
#مراقبه_های_شبانه
🐬@faramatni

🐬@faramatni

برخی مذاهب از عشق تصویری هولناک می سازند.
به همین سبب راهبان و راهبه ها جدا از یکدیگر زندگی می کنند.
«منت اتوس صومعه ای است با قدمتی هزار ساله که در طول این سالیان مدید حتی یک زن هم وارد آن نشده است. حتی ورود دختر بچهای شش ماهه نیز به آنجا ممنوع است.
آنها چه تصوری از یک زن دارند؟
آنان چگونه انسانهایی هستند ؟
راهب یا اهریمن؟
آنها حتی از دختر بچه ای شش ماهه نیز میترسند.
آنها باید بر روی آتشفشانی از هیجانات جنسی نشسته باشند و سرشار از تمایلات آن باشند.
و آنها اجازه ی ترک صومعه را ندارند و زمانی که وارد آن میشوند، برای همیشه وارد شده اند.
در واقع راهی است بی باز گشت.
بنابراین چنین مذاهبی ابتدا انسانهایی فاقد شعور پرورش میدهند.
و عشق، ریشه و خاک،
یعنی #دنیا را از آنان میگیرند و آدمهایی مرده میسازند.
سپس قدرت خلاقیت را در آنها نابود میسازند.
زیرا بدون #عشق_و_دنیا #خلاقیت معنایی ندارد.
عشق سر منشاء تمام خلاقیتها است،
در حالی که همه ی این مذاهب عشق را از انسان میگیرند و خلاقیت را در او سرکوب میسازند.
این یک فاجعه است.
فاجعه ای که گریبان میلیونها انسان، که هر یک به نوعی قادر بودند سهمی در ساختن دنیا داشته باشند، را گرفته است. سهمی در زیباسازی و
بهشت گونه کردن آن.

#اشو
#مراقبه_شورمستی

🐬@faramatni

🐬@faramatni

ادامه👇👇👇
جهان هستي، يك آزادي است
تقدير، بندگي است.

آزادي يعني اينكه به خودت بستگي دارد چه اتفاقي خواهد افتاد.
#سرنوشت_يك_فرضيه_ي_چرند_است.

ولي #توكل trust چيزي كاملاً متفاوت است
توكل كردن همان تقديرگرايي نيست. توكل يعني اينكه:
"هر اتفاقي بيفتد، من بخشي از جهان هستي ام و جهان هستي نمي تواند با من عمداً دشمن باشد. اگر گاهي اوقات چنين احساسي بشود، بايد سوءتفاهمي از جانب من باشد."

من هميشه عاشق يادآوري مرشد صوفي، جنيد بوده ام. او مرشد الحاج منصور بوده است. او عادت داشت كه پس از هر نماز ،_ و محمديان روزي پنج بار نماز
مي خوانند ،_ روي به آسمان كند و بگويد :
"رحمت تو فراوان است. چه زيبا از ما مراقبت مي كني، و ما لياقت آن را نداريم. من حتي از اداي سپاس تو قاصرم، ولي اميدوارم كه سپاس قلبي مرا درك كني."

زماني آنان به زيارت حج رفته بودند و سه روز بود كه در يك منطقه كه محمديان سنتي در آن اقامت داشتند سفر مي كردند و ساكنان آن منطقه حتي اجازه نمي دادند كه در دهكده هاي آنان اقامت كنند، چه رسد به دادن آب و غذا به آنان. سه روز تمام بود كه نه غذا خورده بودند و نه آب نوشيده بودند و نه استراحت كرده بودند ، مريدان كاملاً خسته و ناكام شده بودند.
مريدانش نمي توانستند باور كنند كه مرشدشان جنيد چگونه پس از هر نماز چنين سپاسي برجاي مي آورد. پيش از اين سفر، اشكالي نبود.
ولي اينك با اين اوضاع او باز هم او مي گفت:
"تو رحيمي و مهربان و من كلامي ندارم كه شكر تو را ادا كند."ِ
در عصر روز سوم، وقتي او دعايش را تمام كرد، مريدانش به او گفتند:
" حالا وقتش است كه توضيح بدهيد. ما سه روز است كه گرسنه ايم و تشنه و بي خواب. ما پيوسته مورد تحقير و توهين بوده ايم و هيچ سرپناهي نداشته ايم. دست كم امروز را نبايد مي گفتي
« تو رحمان و رحيمي»
اين سپاسگزاري تو براي چيست؟"
جنيد خنديد و گفت:
"توكل من برجهان هستي بي قيدوشرط است. چنين نيست كه من براي دريافت اين چيز و آن چيز از جهان هستي سپاسگزاري مي كنم. همينكه من وجود دارم، كافي است. جهان هستي مرا پذيرفته است ،_ همين كافي است
و من لياقت اين بودن را ندارم، من آن را كسب نكرده ام. به علاوه، اين سه روز بسيار زيبا بودند،
زيرا فرصت داشتم تا ببينم آيا خشمي در من برمي خيزد؟
آيا احساس اينكه خداوند مرا از ياد برده در من شكل مي گيرد؟
و من چنين احساسي نداشتم.
در اين سه روز احساس من و رفتارم نسبت به جهان هستي هيچ تغييري نداشته است. سپاسگزاري من تغيير نكرده و حتي بيش از پيش شاكر هستم. اين يك آزمايش آتشين بوده و من نسوخته از آن بيرون آمدم
بيش از اين چه مي خواهيد؟
من در زندگي ام به جهان هستي اعتماد دارم و در مرگم نيز به آن اعتماد دارم.
اين يك رابطه ي عاشقانه است.
"مسئله اين نيست كه كسي غني است و كسي فقير است و يا كسي زيباست و ديگري نيست. اين ربطي به كسي ندارد. اين تماس شخصي و صميمي من با واقعيت است. و بين من و جهان هستي يك هماهنگي عظيم وجود دارد.
من كاملا ًراحت هستم و خودم را در وطنم مي يابم."
توكل كردن نتيجه ي #مراقبه ي عميق است.
تقديرگرايي نتيجه ي شكست هاي شما و يك #تسليت است.
اين دو كاملاً باهم تفاوت دارند.

#اشو
#زبان_از_یاد_رفته_دل

🐬@faramatni

ذهن منطقی و استدلالی است.
بدون وقفه بحث واستدلال میکند.
تورا مشغول نگاه میدارد اما هرگز به نتیجه نمی رساند.
طبیعت ذهن اینگونه است که به پایان و نتیجه نمی رسد.
به همین دلیل است که فلسفه نتوانسته بشر را به کوچک ترین نتیجه ای برساند. کاری بیهوده و بی ثمری بوده است و هزاران انسان برجسته و درخشان درگیر این کار ابلهانه هستند.

ذهن استدلال می‌کند، اما هرگز به نتیجه نمی رسد .
قلب هیچ استدلالی نمی کند، اما نتیجه را می داند.
زندگی این گونه است.
ذهن پر سر و صداست، ولی تمام این سر و صداها بی فایده اند.
قلب ساکت است اما تو را به جایی می رساند.
از سر به قلب و از استدلال به بی استدلالی روی آور تا زندگی چهره ای جدید به خود بگیرد و سرشار از معنا و هدف ، زیبایی، رایحه، نور، عشق شود.
ترکیب این ها با هم ،
همان معنای خداوندی است.

#اشو
#مراقبه_هنر_شور_سرمستی

🐬 @faramatni