از ما به ملائک خبری باید برد
خوننامهای از چشم تری باید برد
رسوای جهانیم کجایی ای مرگ
ما را به جهان دیگری باید برد
#راهبندان
#میلاد_عرفان_پور
@erfanpoor
خوننامهای از چشم تری باید برد
رسوای جهانیم کجایی ای مرگ
ما را به جهان دیگری باید برد
#راهبندان
#میلاد_عرفان_پور
@erfanpoor
جز آفت از این مزرعه محصول نماند
از عمر مگو که طبـــق معمول نماند
پیشانی و خاک بود و پیشانی و خاک
از آن همه یک سجده ی مقبول نماند
#راهبندان
#میلاد_عرفان_پور
@erfanpoor
از عمر مگو که طبـــق معمول نماند
پیشانی و خاک بود و پیشانی و خاک
از آن همه یک سجده ی مقبول نماند
#راهبندان
#میلاد_عرفان_پور
@erfanpoor
نبضِ تو سلامِ زندگی بود به ما
تعلیمِ مرامِ زندگی بود به ما
پیوسته تپیدن تو ای قلب عزیز
تلقینِ مدامِ زندگی بود به ما
#راهبندان
#میلاد_عرفان_پور
@erfanpoor
تعلیمِ مرامِ زندگی بود به ما
پیوسته تپیدن تو ای قلب عزیز
تلقینِ مدامِ زندگی بود به ما
#راهبندان
#میلاد_عرفان_پور
@erfanpoor
از شوق تو رود پشت سد می گرید
دریــا هنگـام جـــذر و مـد می گرید
باران یعنی که آسمان مدت هاست
وقتی به تو فکر می کند می گرید
#راهبندان
#میلاد_عرفان_پور
@erfanpoor
دریــا هنگـام جـــذر و مـد می گرید
باران یعنی که آسمان مدت هاست
وقتی به تو فکر می کند می گرید
#راهبندان
#میلاد_عرفان_پور
@erfanpoor
با خـون جگر بازنگردی دل من
با دیدهی تر بازنگردی دل من
دیدم که به قربان کسی می رفتی
خوش باد سفر! بازنگردی دل من
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
با دیدهی تر بازنگردی دل من
دیدم که به قربان کسی می رفتی
خوش باد سفر! بازنگردی دل من
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
Forwarded from انتشارات شهرستان ادب
خلاصه ای از یادداشت #عابد_نظری پیرامون کتاب #راهبندان سروده #میلاد_عرفان_پور منتشر شده از نشر #شهرستان_ادب
با عقلی که کوچکتر بود، فکر می کردم دلیل رونق دوباره رباعی با ایرج زبردست، بیژن ارژن و جلیل صفر بیگی، مدرنیته و سرعت ذاتی آن است. فکر میکردم در عصر پیام کوتاه، رباعی چکیده دوستت دارم، به بیانی بدیع می تواند باشد. بقول غلامرضا طریقی :"ای فدای بلندی قدت/ عصر، عصر پیام کوتاه است." رفته رفته اما؛ بدیهیاتی را بازشناختم که این فرض را نقض کرد. یکی خود عمر رباعی است. آیا در عصر ابوسعید، در دوره ی رودکی و خیام و این ها هم سرسام سرعت بوده؟ ازدحام مترو و شلوغی بی.آر.تی و پهن پیکری بوئینگ بوده؟ از طرفی، در همین زمان سرعت و گذر، رمان های چند صد صفحه ای در کشور ما و مترقی ترها به تیراژ بالا فروخته و خوانده می شود. اما در این هر دو، پرداخت هنرمندانه اشتراک دارد و در رباعی ایجاز شاعرانه ست که اختصاصی شده. این ایجاز که حتما باید صاحب خیال باشد، رمزی ست که حالا بازیافته شده و یکی از صاحبان رمز، میلاد عرفانپور است. از نوجوانی صاحب ذوق بود و شکر خدا، قدم قدم پیشرفت داشت. تا رسیدیم به امروز و "راهبندان" اش.
رباعی برای میلاد عرفانپور جدی است. تفننی لابهلای دفتری غزل نیست. این جدی بودن، باعث شده او هرچه فن بلد است را پیاده کند. عرفانپور با استفاده از فنون بیانی، به زبانی اختصاصی رسیده است. فکر می کنم او باید خوشحال باشد که کسی او را مثلا نوجوانی خیام نخوانده است. ساختار رباعی او از سادگی خودش شروع شده و به صمیمیت خودش هم ختم می شود. این سادگی و صمیمیت البته هیچ تناقضی با آراستگی ندارد.
ازدل، تنها رنگ شکستی مانده است
از تاک ترانه های مستی مانده است
ای پیشانی کجا نشاندی مارا
بر پیشانی، صدای دستی مانده است
می توانم این رباعی را نه فقط تصویری، که صوتی و تصویری بگویم. صدای دستی بر پیشانی و کنایه ی افسوس. این کنایه از فرهنگ روزمره مردم استخراج شده. این سادگی ست. با آشنایی زدایی و کمینه-گویی، افسوس حاصل از فهم دوباره ی کنایه را ضریب میدهد. این فن است و آراستگی. به همین راحتی.
دیگر درون مایه ی محبوب شاعر –ایضا بنده- مرگ است. او به این نتیجه درست رسیده، که مرگ آخر تمام زندگی چند ساله در این دنیاست، پس ترجیح می دهد برای آمدنش آماده باشد.
از یاد تو را می برد آخر دنیا
بسپار به خاطر این فراموشی را
حتی به پیشواز می رود:
تا فاتحه ی تورا نخواندست، بمیر
و این پیشواز نه به خاطر هیچ انگاری و علاقه به اتمام این پوچ دنیاست، که حیات را در مرحله ی دیگری از زیستن و نوع دیگری از بودن می طلبد:
رسوای جهانیم، کجایی ای مرگ؟
ما را به جهان دیگری باید برد
و آخر اینکه، آن دیگر درونمایه ی دوست داشتنی شعر های عرفانپور، حتی اگر به قدر نمک باشد، مزه و کیفیت مهمی در او دارد. شاعر، اصلا هنرمند، باید که آرمانی داشته باشد و قله ای. مخاطب، سرزمین پست و بی منظره نمی خواهد. و تپه های کوچک هم به زودی فتح می شود و هنرش هم از دهن می افتد. عرفانپور اما به بلندای خوب اوجی دخیل بسته . و به خوبی هم چنین کرده.
چون رود، زلال تربیت شد دل من
بی تاب وصال، تربیت شد دل من
سرمایه ی او فقط غمت بود حسین!
با رزق حلال، تربیت شد دل من
کاملِ این یادداشت:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7134
کانال تخصصی کتب شعر و داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
با عقلی که کوچکتر بود، فکر می کردم دلیل رونق دوباره رباعی با ایرج زبردست، بیژن ارژن و جلیل صفر بیگی، مدرنیته و سرعت ذاتی آن است. فکر میکردم در عصر پیام کوتاه، رباعی چکیده دوستت دارم، به بیانی بدیع می تواند باشد. بقول غلامرضا طریقی :"ای فدای بلندی قدت/ عصر، عصر پیام کوتاه است." رفته رفته اما؛ بدیهیاتی را بازشناختم که این فرض را نقض کرد. یکی خود عمر رباعی است. آیا در عصر ابوسعید، در دوره ی رودکی و خیام و این ها هم سرسام سرعت بوده؟ ازدحام مترو و شلوغی بی.آر.تی و پهن پیکری بوئینگ بوده؟ از طرفی، در همین زمان سرعت و گذر، رمان های چند صد صفحه ای در کشور ما و مترقی ترها به تیراژ بالا فروخته و خوانده می شود. اما در این هر دو، پرداخت هنرمندانه اشتراک دارد و در رباعی ایجاز شاعرانه ست که اختصاصی شده. این ایجاز که حتما باید صاحب خیال باشد، رمزی ست که حالا بازیافته شده و یکی از صاحبان رمز، میلاد عرفانپور است. از نوجوانی صاحب ذوق بود و شکر خدا، قدم قدم پیشرفت داشت. تا رسیدیم به امروز و "راهبندان" اش.
رباعی برای میلاد عرفانپور جدی است. تفننی لابهلای دفتری غزل نیست. این جدی بودن، باعث شده او هرچه فن بلد است را پیاده کند. عرفانپور با استفاده از فنون بیانی، به زبانی اختصاصی رسیده است. فکر می کنم او باید خوشحال باشد که کسی او را مثلا نوجوانی خیام نخوانده است. ساختار رباعی او از سادگی خودش شروع شده و به صمیمیت خودش هم ختم می شود. این سادگی و صمیمیت البته هیچ تناقضی با آراستگی ندارد.
ازدل، تنها رنگ شکستی مانده است
از تاک ترانه های مستی مانده است
ای پیشانی کجا نشاندی مارا
بر پیشانی، صدای دستی مانده است
می توانم این رباعی را نه فقط تصویری، که صوتی و تصویری بگویم. صدای دستی بر پیشانی و کنایه ی افسوس. این کنایه از فرهنگ روزمره مردم استخراج شده. این سادگی ست. با آشنایی زدایی و کمینه-گویی، افسوس حاصل از فهم دوباره ی کنایه را ضریب میدهد. این فن است و آراستگی. به همین راحتی.
دیگر درون مایه ی محبوب شاعر –ایضا بنده- مرگ است. او به این نتیجه درست رسیده، که مرگ آخر تمام زندگی چند ساله در این دنیاست، پس ترجیح می دهد برای آمدنش آماده باشد.
از یاد تو را می برد آخر دنیا
بسپار به خاطر این فراموشی را
حتی به پیشواز می رود:
تا فاتحه ی تورا نخواندست، بمیر
و این پیشواز نه به خاطر هیچ انگاری و علاقه به اتمام این پوچ دنیاست، که حیات را در مرحله ی دیگری از زیستن و نوع دیگری از بودن می طلبد:
رسوای جهانیم، کجایی ای مرگ؟
ما را به جهان دیگری باید برد
و آخر اینکه، آن دیگر درونمایه ی دوست داشتنی شعر های عرفانپور، حتی اگر به قدر نمک باشد، مزه و کیفیت مهمی در او دارد. شاعر، اصلا هنرمند، باید که آرمانی داشته باشد و قله ای. مخاطب، سرزمین پست و بی منظره نمی خواهد. و تپه های کوچک هم به زودی فتح می شود و هنرش هم از دهن می افتد. عرفانپور اما به بلندای خوب اوجی دخیل بسته . و به خوبی هم چنین کرده.
چون رود، زلال تربیت شد دل من
بی تاب وصال، تربیت شد دل من
سرمایه ی او فقط غمت بود حسین!
با رزق حلال، تربیت شد دل من
کاملِ این یادداشت:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/7134
کانال تخصصی کتب شعر و داستان:
https://telegram.me/joinchat/EdcRYkFeXyEXM8LbUypQ-A
شعرِ تر و آستینِ تر...حوض حیاط
تصویر دو ابر رهگذر...حوض حیاط
بی تابیِ بید در هجومِ تـب و لرز
پاشویهی آفـتـاب در حوض حیاط
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
تصویر دو ابر رهگذر...حوض حیاط
بی تابیِ بید در هجومِ تـب و لرز
پاشویهی آفـتـاب در حوض حیاط
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
دیگر جانم به جستوجویت نرود
دیگر دلِ من تشنه به سویت نرود
کم بارانی!همان نباری بهتر
ای ابــر برو که آبرویت نرود
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
دیگر دلِ من تشنه به سویت نرود
کم بارانی!همان نباری بهتر
ای ابــر برو که آبرویت نرود
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
جز آفت از این مزرعه محصول نماند
از عمر مگو که طبـــق معمول نماند
پیشانی و خاک بود و پیشانی و خاک
از آن همه یک سجده ی مقبول نماند
#راهبندان
#میلاد_عرفان_پور
@erfanpoor
از عمر مگو که طبـــق معمول نماند
پیشانی و خاک بود و پیشانی و خاک
از آن همه یک سجده ی مقبول نماند
#راهبندان
#میلاد_عرفان_پور
@erfanpoor
Forwarded from انتشارات شهرستان ادب
سرخوش به گمان که در حساب آمده اند
در محضر مرگ چون حباب آمده اند
قلاب چه پرسید که این ماهی ها
در پاسخ آن به روی آب آمده اند
#میلاد_عرفان_پور
از مجموعه رباعی #راهبندان
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
@ShahrestanAdabPub
در محضر مرگ چون حباب آمده اند
قلاب چه پرسید که این ماهی ها
در پاسخ آن به روی آب آمده اند
#میلاد_عرفان_پور
از مجموعه رباعی #راهبندان
نشر #شهرستان_ادب
کانال تخصصی کتب #شعر و #داستان:
@ShahrestanAdabPub
نبض تو سلام زندگی بود به ما
تعلیم مرام زندگی بود به ما
پیوسته تپیدن تو ای قلب عزیز
تلقین مدام زندگی بود به ما
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
تعلیم مرام زندگی بود به ما
پیوسته تپیدن تو ای قلب عزیز
تلقین مدام زندگی بود به ما
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
قول و غزل از هر قلم آورد دلم
از هر قِسمی صد قَسَم آورد دلم
عاشق به هزار و یک دلیل است ولی
در پاسخ تو باز کم آورد دلم
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
از هر قِسمی صد قَسَم آورد دلم
عاشق به هزار و یک دلیل است ولی
در پاسخ تو باز کم آورد دلم
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
چون رود زلال تربیت شد دل من
بی تاب وصال تربیت شد دل من
سرمایه ی او فقط غمت بود حسین
با رزق حلال تربیت شد دل من
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
بی تاب وصال تربیت شد دل من
سرمایه ی او فقط غمت بود حسین
با رزق حلال تربیت شد دل من
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
شوقی شیرین و حسرتی دیرین،من
بالی سبک و بار غمی سنگین، من
آرام گرفتهست در آغوش حسین
این روح نیارمیده در تن، این من
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
بالی سبک و بار غمی سنگین، من
آرام گرفتهست در آغوش حسین
این روح نیارمیده در تن، این من
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
زندانی خویشم،قفسم،دیوارم
بیحنجره،بیپنجره بیدیدارم
بیروحم و سرد مثل یک قبرستان
با مرگ مگر گرم شود بازارم
#میلاد_عرفان_پور
از کتاب #راهبندان
🆔 @erfanpoor
بیحنجره،بیپنجره بیدیدارم
بیروحم و سرد مثل یک قبرستان
با مرگ مگر گرم شود بازارم
#میلاد_عرفان_پور
از کتاب #راهبندان
🆔 @erfanpoor
دیگر جانم به جستوجویت نرود
دیگر دل من تشنه به سویت نرود
کم بارانی! همان نباری بهتر
ای ابر برو که آبرویت نرود
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
دیگر دل من تشنه به سویت نرود
کم بارانی! همان نباری بهتر
ای ابر برو که آبرویت نرود
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
شعرِ تر و آستینِ تر...حوض حیاط
تصویر دو ابر رهگذر...حوض حیاط
بی تابیِ بید در هجومِ تـب و لرز
پاشویهی آفـتـاب در حوض حیاط
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
تصویر دو ابر رهگذر...حوض حیاط
بی تابیِ بید در هجومِ تـب و لرز
پاشویهی آفـتـاب در حوض حیاط
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
@erfanpoor
Forwarded from شهرستان ادب
🔻زن، زندگی است
(بازخوانی دو رباعی معاصر )
▪️ بیشک موضوع زن در شعر، اصلاً موضوع جدیدی نیست و بیجستجو میتوان حدس زد مطالب متعددی در این موضوع نگاشته شده باشد؛ اما جدا از همۀ آن بحثها، فارغ از بررسی زن در شعر فردوسی و حافظ و مولوی و سعدی و... و بررسی نظراتشان راجع به زن و جدال بر سر زنستیز یا زنمدار بودن آنها، پیشۀ شاعران توجه به کلمه و جهان آن است. اینجا می خواهیم به تعریف زن توجه کنیم.
هستی است آنِ زنان و کار مردان نیستیست
مصرع بالا از #مولوی است؛ این «هستی» قاعدتاً از توجه شاعران به ارتباط «زن» و «زادن» و در نتیجه «زندگی» نشأت گرفته (البته استاد شفیعی کدکنی در پانوشت شعر توضیح میدهد که این هستی، در اینجا نفس است). حالا ببینید شاعران معاصر چه زیبا این میراث ادبی (البته باید بگوییم میراث جهانی) را به ما منتقل کردهاند:
#بیژن_ارژن، #چارانه_ها :
خرگوش تویی و قصۀ شاهین، مرگ
آرام، چنان که سایهای سنگین، مرگ
زن زندگی است، مرد هم مردن؛ آه
آه از این زندگی و آه از این مرگ
و این تعریف در رباعی عاشقانۀ زیبایی از میلاد عرفانپور چنین به بار مینشیند:
#میلاد_عرفان_پور، #راهبندان:
ای بال و پرم شکوه بالندگیام
دامن زده خوبیات به شرمندگیام
زن زندگی است و مرد مرگ است؛ ولی
مادام که با توام پر از زندگیام
☑️ @ShahrestanAdab
(بازخوانی دو رباعی معاصر )
▪️ بیشک موضوع زن در شعر، اصلاً موضوع جدیدی نیست و بیجستجو میتوان حدس زد مطالب متعددی در این موضوع نگاشته شده باشد؛ اما جدا از همۀ آن بحثها، فارغ از بررسی زن در شعر فردوسی و حافظ و مولوی و سعدی و... و بررسی نظراتشان راجع به زن و جدال بر سر زنستیز یا زنمدار بودن آنها، پیشۀ شاعران توجه به کلمه و جهان آن است. اینجا می خواهیم به تعریف زن توجه کنیم.
هستی است آنِ زنان و کار مردان نیستیست
مصرع بالا از #مولوی است؛ این «هستی» قاعدتاً از توجه شاعران به ارتباط «زن» و «زادن» و در نتیجه «زندگی» نشأت گرفته (البته استاد شفیعی کدکنی در پانوشت شعر توضیح میدهد که این هستی، در اینجا نفس است). حالا ببینید شاعران معاصر چه زیبا این میراث ادبی (البته باید بگوییم میراث جهانی) را به ما منتقل کردهاند:
#بیژن_ارژن، #چارانه_ها :
خرگوش تویی و قصۀ شاهین، مرگ
آرام، چنان که سایهای سنگین، مرگ
زن زندگی است، مرد هم مردن؛ آه
آه از این زندگی و آه از این مرگ
و این تعریف در رباعی عاشقانۀ زیبایی از میلاد عرفانپور چنین به بار مینشیند:
#میلاد_عرفان_پور، #راهبندان:
ای بال و پرم شکوه بالندگیام
دامن زده خوبیات به شرمندگیام
زن زندگی است و مرد مرگ است؛ ولی
مادام که با توام پر از زندگیام
☑️ @ShahrestanAdab
با خـون جگر بازنگردی دل من
با دیدهی تر بازنگردی دل من
دیدم که به قربان کسی می رفتی
خوش باد سفر! بازنگردی دل من
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
🆔 @erfanpoor
با دیدهی تر بازنگردی دل من
دیدم که به قربان کسی می رفتی
خوش باد سفر! بازنگردی دل من
#میلاد_عرفان_پور
#راهبندان
🆔 @erfanpoor