وحدت حوزه و دانشگاه
آنچه که در بدو امر باید مورد توجه قرار گیرد آن است که مراد از #وحدت ، انحلال هر دو یا ادغام یکی در دیگری نیست؛ بلکه مراد آن است که این دو مرکز کانون علم و معرفت را باید «وحدت فکری نخبگان» بدانیم.
به عبارت دیگر باید گفت مراد از وحدت حوزه و دانشگاه؛ وحدت در ایده ها، همگرایی در آرمان ها و تعامل و همکاری در امر تحقیق، پژوهش و آموزش برای فرهنگ سازی، تربیت نیرو و اعتلای کشور بر پایه «علم و معرفت و دینداری» است. چرا که انقلاب اسلامی محصول تعامل و همکاری #حوزه و #دانشگاه بوده است و از جمله دستاوردهای انقلاب اسلامی در این زمینه، نوآوری، پیدایش رشته های جدید، توجه به فراگیری زبانهای مهم گفتگو در دنیا، تاکید بر مباحث فلسفی و عقلانی در حوزه ها و ازسوی دیگر توجه بایسته به معرفت دینی، علم آموزی، تضارب آرا و #جدال_احسن در مباحث علمی در دانشگاه ها را باید مورد تاکید قرار داد.
اگر بخواهیم از آسیب شناسی حوزه و دانشگاه سخن بگوییم؛ وجود سوءتفاهم میان حوزه و دانشگاه، فقدان تصور درست از فقه و حوزه نزد دانشگاه ، تشریفاتی شدن، کلیشه ای، دستوری و بعضا سیاست زده شدن مبحث وحدت حوزه و دانشگاه و فقدان اراده جدی برای تحقق آن، گسست میان نخبگان حوزه و دانشگاه، رویکرد سکولاریستی در اداره جامعه و تلاش برای حاکم کردن #لیبرالیسم به جای گفتمان و حاکمیت #مردم_سالاری_دینی نزد برخی از دانشگاهیان را باید مورد توجه قرار داد.
با این همه ما همچنان وحدت حوزه و دانشگاه را باید به عنوان یک راهبرد مهم دنبال کنیم؛ چرا که توسعه و تحول در هر جامعه ای مرهون نخبگان و اندیشوران آن جامعه است. دانشگاه موتور محرکه اداره جامعه و کانون تربیت #مدیران_آینده و حوزه، مرکز تربیت عالمان دینی و گسترش شریعت و معنویت است. هر دو کانون حق مدار، مردم دار و روشنگر هستند.
شهیدان #مطهری و #مفتح پس از انقلاب از پیشگامان وحدت محسوب می شوند و جان پاک خود را بر سر آرمان های خود نهادند و ما امروز نیاز مبرم به پیمودن راه آنان و تحقق آرمان ها و اهداف آن شهیدان والا مقام داریم. وظیفه #طلاب و روحانیان و #دانشجویان و دانشگاهیان عزیز در این برهه، حساس تر و خطیرتر از گذشته است. بازتعریف وحدت، تعامل دوجانبه، پاسخگویی به پرسش ها و ابهامات به ویژه در برابر هجوم اندیشه های غیر الهی چون #اومانیسم ، لیبرالیسم و... تلاش برای کارآمدتر کردن گفتمان حکومت دینی، حاکم ساختن اخلاق و معنویت در مناسبات، به رسمیت شناختن یکدیگر و احترام قائل شدن به اختلاف نظرهای طبیعی و بالاخره تشکیل کارگروه های مشترک برای گفتگو و همکاری از جمله اولویت های فراروی حوزه و دانشگاه است.
نسل #جوان امروز ما باید مطهری ها و مفتح ها را بشناسد، خط فکری و آرمان های آنها را واکاوی و اهتمام خود را برای حاکم سازی گفتمان آنان به کار گیرد. اگر به دنبال باز تعریف وحدت حوزه و دانشگاه هستیم باید از این نقطه آغاز کنیم.
@Dr_alidarabi
آنچه که در بدو امر باید مورد توجه قرار گیرد آن است که مراد از #وحدت ، انحلال هر دو یا ادغام یکی در دیگری نیست؛ بلکه مراد آن است که این دو مرکز کانون علم و معرفت را باید «وحدت فکری نخبگان» بدانیم.
به عبارت دیگر باید گفت مراد از وحدت حوزه و دانشگاه؛ وحدت در ایده ها، همگرایی در آرمان ها و تعامل و همکاری در امر تحقیق، پژوهش و آموزش برای فرهنگ سازی، تربیت نیرو و اعتلای کشور بر پایه «علم و معرفت و دینداری» است. چرا که انقلاب اسلامی محصول تعامل و همکاری #حوزه و #دانشگاه بوده است و از جمله دستاوردهای انقلاب اسلامی در این زمینه، نوآوری، پیدایش رشته های جدید، توجه به فراگیری زبانهای مهم گفتگو در دنیا، تاکید بر مباحث فلسفی و عقلانی در حوزه ها و ازسوی دیگر توجه بایسته به معرفت دینی، علم آموزی، تضارب آرا و #جدال_احسن در مباحث علمی در دانشگاه ها را باید مورد تاکید قرار داد.
اگر بخواهیم از آسیب شناسی حوزه و دانشگاه سخن بگوییم؛ وجود سوءتفاهم میان حوزه و دانشگاه، فقدان تصور درست از فقه و حوزه نزد دانشگاه ، تشریفاتی شدن، کلیشه ای، دستوری و بعضا سیاست زده شدن مبحث وحدت حوزه و دانشگاه و فقدان اراده جدی برای تحقق آن، گسست میان نخبگان حوزه و دانشگاه، رویکرد سکولاریستی در اداره جامعه و تلاش برای حاکم کردن #لیبرالیسم به جای گفتمان و حاکمیت #مردم_سالاری_دینی نزد برخی از دانشگاهیان را باید مورد توجه قرار داد.
با این همه ما همچنان وحدت حوزه و دانشگاه را باید به عنوان یک راهبرد مهم دنبال کنیم؛ چرا که توسعه و تحول در هر جامعه ای مرهون نخبگان و اندیشوران آن جامعه است. دانشگاه موتور محرکه اداره جامعه و کانون تربیت #مدیران_آینده و حوزه، مرکز تربیت عالمان دینی و گسترش شریعت و معنویت است. هر دو کانون حق مدار، مردم دار و روشنگر هستند.
شهیدان #مطهری و #مفتح پس از انقلاب از پیشگامان وحدت محسوب می شوند و جان پاک خود را بر سر آرمان های خود نهادند و ما امروز نیاز مبرم به پیمودن راه آنان و تحقق آرمان ها و اهداف آن شهیدان والا مقام داریم. وظیفه #طلاب و روحانیان و #دانشجویان و دانشگاهیان عزیز در این برهه، حساس تر و خطیرتر از گذشته است. بازتعریف وحدت، تعامل دوجانبه، پاسخگویی به پرسش ها و ابهامات به ویژه در برابر هجوم اندیشه های غیر الهی چون #اومانیسم ، لیبرالیسم و... تلاش برای کارآمدتر کردن گفتمان حکومت دینی، حاکم ساختن اخلاق و معنویت در مناسبات، به رسمیت شناختن یکدیگر و احترام قائل شدن به اختلاف نظرهای طبیعی و بالاخره تشکیل کارگروه های مشترک برای گفتگو و همکاری از جمله اولویت های فراروی حوزه و دانشگاه است.
نسل #جوان امروز ما باید مطهری ها و مفتح ها را بشناسد، خط فکری و آرمان های آنها را واکاوی و اهتمام خود را برای حاکم سازی گفتمان آنان به کار گیرد. اگر به دنبال باز تعریف وحدت حوزه و دانشگاه هستیم باید از این نقطه آغاز کنیم.
@Dr_alidarabi
تاثير انديشه هاى فرديد و نصر بر جريانات سياسى بعد از انقلاب اسلامى
یکی از مسائل ضروری که در صد ساله اخیر یعنی از آغاز #مشروطه تا به امروز جامعه ایران را درگیر خود نموده مساله سنت و مدرنیته است. در قرن حاضر محیطی که ایران را فراگرفته و ما را ناگزیر از تامل درباره آن کرده، متشکل از دو بخش عمده است:
1⃣ فضای تاریخی و سنتی که میراث چندین هزار سال تجربه و فراز و نشیب است.
2⃣ تمدن غرب که به صورت تمدن غالب جهانی فضای ناگزیر سازی از سازگاری و انطباق با آن را ایجاد نموده است.
📚 این هفته از رساله #دکتری که به عنوان استاد راهنما، هدایت آن را به عهده داشتم، دفاع شد. خانم دكترپاك نيا و دكتر مرتضويان استادان مشاور بودند و دکتر احمد بخشایش اردستانی و دکتر خواجه سروی نیز به عنوان استادان داور حضور داشتند. آقای محمدجواد سعدی پور از دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی به "بررسی تاثیر اندیشه های سیاسی سید احمد فردید وسید حسین نصر بر افکار و جریانات سیاسی پس از انقلاب اسلامی" پرداخته است که نمره ایشان از ۱۹، در نهایت ۱۸.۵ شد. در این رساله تاکید شده که در چند دهه گذشته نسبت به این غیریت جدید یعنی تمدن غرب، دسته ای از روشنفکران با افرادی سرشناس چون #آل_احمد و #شریعتی بیش از هرچیز به پدیده استعمار و رابطه استعماری غرب با شرق به ویژه جهان اسلام توجه و بیشتر از موضع سیاسی، بینش انتقادی خود به غرب را اعلام داشته اند.
🗂 مارکسیست ها یا چپ های اکونومیست بیشتر از منظر ماتریالیستی و اقتصادی به غرب و نظام کاپیتالیسم و #لیبرالیسم و نتایج و پیامدهای آن (چون شکاف های طبقاتی، امپریالیزم و...) توجه کردند و از سویی دیگر روحانیون نیز از موضعی کلامی حداکثری و اخلاقی (یعنی توجه به الحاد موجود در غرب) با تمدن غربی روبه رو شده و به نقد و ارزیابی آن پرداخته اند.
به هر روی امروزه صرف نظر از تک چهره ها، سه طرز تلقی در سطح وسیعی از اجتماع ایرانی شکل گرفته است که این خود عامل اساسی شکل دهنده جریانات #سیاسی قبل و پس از انقلاب تقریبا نسبت به تمدن مدرنیته می باشد. آنچه گفتنی است آن است که تک چهره هایی که فارغ از این سه رویکرد می اندیشند کسانی چون #سیداحمد_فردید و #سیدحسین_نصر هستند که با منظومه فکری و فلسفی منسجمی چون مواجهه هستی- شناسانه، معرفت شناسانه، انسان شناسانه و... به چگونگی مواجهه با غرب و سپس به نقد مبانی تمدن غرب پرداختهاند.
https://t.iss.one/dr_alidarabi_media/49
🔹فردید و نصر با ابداع دو مفهوم غربزدگی و سنت گرایی در برابر #مدرنیته هستند. مهمترین وجه تشخص اندیشه فردید وشاگردانش نفی مدرنیته غربی به عنوان یک کل؛ و طرح حکمت انسی و نزدیکی به اسماءالهی برای تعین بخشیدن به حوالت تاریخی انسان جدید در برابر #غرب است. سیدحسین نصر نیز از مهمترین فیلسوفان سنت گرا و شاگردانش ضمن طرد کلیت فلسفه غرب بویژه پس از #رنسانس ، دین را به عنوان مهمترین جوهره سنت در برابر غرب برمی گزینند.
🏷 در این پژوهش مدرنیته به صورت گفتمانی ترسیم شده که حول دال مرکزی آن یعنی اومانیسم نشانه هایی جمع شده و در فضای غیریت و تخاصم، برجسته سازی و قابلیت اعتبار مفصل بندی شده اند. مدرنیته سیاسی فرزند مدرنیته است و از آنجا که ایران در گیر شکاف های سنت و مدرنیته و #مدرنیته_سیاسی در سده معاصر است، تاکنون تلاش های زیادی از منظر های کلامی، فقهی، جامعه شناسانه از سوی پژوهشگران ایرانی و حتی خارجی در باره بن بست مدرنیته در #ایران به میان آمده است.
🔖 آنچه به صورت خلاصه در این اثر آمده آن است که کارویژه تاثیرگذاری این دو گفتمان از این منظر قابل بحث است که روشنفکری دینی لیبرال، قوی ترین رقیب گفتمانی اسلام سیاسی فقاهتی در سال های پس از انقلاب اسلامی بوده است.
🌐 @Dr_alidarabi
یکی از مسائل ضروری که در صد ساله اخیر یعنی از آغاز #مشروطه تا به امروز جامعه ایران را درگیر خود نموده مساله سنت و مدرنیته است. در قرن حاضر محیطی که ایران را فراگرفته و ما را ناگزیر از تامل درباره آن کرده، متشکل از دو بخش عمده است:
1⃣ فضای تاریخی و سنتی که میراث چندین هزار سال تجربه و فراز و نشیب است.
2⃣ تمدن غرب که به صورت تمدن غالب جهانی فضای ناگزیر سازی از سازگاری و انطباق با آن را ایجاد نموده است.
📚 این هفته از رساله #دکتری که به عنوان استاد راهنما، هدایت آن را به عهده داشتم، دفاع شد. خانم دكترپاك نيا و دكتر مرتضويان استادان مشاور بودند و دکتر احمد بخشایش اردستانی و دکتر خواجه سروی نیز به عنوان استادان داور حضور داشتند. آقای محمدجواد سعدی پور از دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی به "بررسی تاثیر اندیشه های سیاسی سید احمد فردید وسید حسین نصر بر افکار و جریانات سیاسی پس از انقلاب اسلامی" پرداخته است که نمره ایشان از ۱۹، در نهایت ۱۸.۵ شد. در این رساله تاکید شده که در چند دهه گذشته نسبت به این غیریت جدید یعنی تمدن غرب، دسته ای از روشنفکران با افرادی سرشناس چون #آل_احمد و #شریعتی بیش از هرچیز به پدیده استعمار و رابطه استعماری غرب با شرق به ویژه جهان اسلام توجه و بیشتر از موضع سیاسی، بینش انتقادی خود به غرب را اعلام داشته اند.
🗂 مارکسیست ها یا چپ های اکونومیست بیشتر از منظر ماتریالیستی و اقتصادی به غرب و نظام کاپیتالیسم و #لیبرالیسم و نتایج و پیامدهای آن (چون شکاف های طبقاتی، امپریالیزم و...) توجه کردند و از سویی دیگر روحانیون نیز از موضعی کلامی حداکثری و اخلاقی (یعنی توجه به الحاد موجود در غرب) با تمدن غربی روبه رو شده و به نقد و ارزیابی آن پرداخته اند.
به هر روی امروزه صرف نظر از تک چهره ها، سه طرز تلقی در سطح وسیعی از اجتماع ایرانی شکل گرفته است که این خود عامل اساسی شکل دهنده جریانات #سیاسی قبل و پس از انقلاب تقریبا نسبت به تمدن مدرنیته می باشد. آنچه گفتنی است آن است که تک چهره هایی که فارغ از این سه رویکرد می اندیشند کسانی چون #سیداحمد_فردید و #سیدحسین_نصر هستند که با منظومه فکری و فلسفی منسجمی چون مواجهه هستی- شناسانه، معرفت شناسانه، انسان شناسانه و... به چگونگی مواجهه با غرب و سپس به نقد مبانی تمدن غرب پرداختهاند.
https://t.iss.one/dr_alidarabi_media/49
🔹فردید و نصر با ابداع دو مفهوم غربزدگی و سنت گرایی در برابر #مدرنیته هستند. مهمترین وجه تشخص اندیشه فردید وشاگردانش نفی مدرنیته غربی به عنوان یک کل؛ و طرح حکمت انسی و نزدیکی به اسماءالهی برای تعین بخشیدن به حوالت تاریخی انسان جدید در برابر #غرب است. سیدحسین نصر نیز از مهمترین فیلسوفان سنت گرا و شاگردانش ضمن طرد کلیت فلسفه غرب بویژه پس از #رنسانس ، دین را به عنوان مهمترین جوهره سنت در برابر غرب برمی گزینند.
🏷 در این پژوهش مدرنیته به صورت گفتمانی ترسیم شده که حول دال مرکزی آن یعنی اومانیسم نشانه هایی جمع شده و در فضای غیریت و تخاصم، برجسته سازی و قابلیت اعتبار مفصل بندی شده اند. مدرنیته سیاسی فرزند مدرنیته است و از آنجا که ایران در گیر شکاف های سنت و مدرنیته و #مدرنیته_سیاسی در سده معاصر است، تاکنون تلاش های زیادی از منظر های کلامی، فقهی، جامعه شناسانه از سوی پژوهشگران ایرانی و حتی خارجی در باره بن بست مدرنیته در #ایران به میان آمده است.
🔖 آنچه به صورت خلاصه در این اثر آمده آن است که کارویژه تاثیرگذاری این دو گفتمان از این منظر قابل بحث است که روشنفکری دینی لیبرال، قوی ترین رقیب گفتمانی اسلام سیاسی فقاهتی در سال های پس از انقلاب اسلامی بوده است.
🌐 @Dr_alidarabi
Telegram
دکتر علی دارابی