دهکده جهانی
375 subscribers
458 photos
46 videos
9 files
73 links
ابراهیم جعفری - دکتری علوم ارتباطات اجتماعی و مدرس دانشگاه
#روابط_عمومی
Download Telegram
💡 روایت آدم‌ها و کتاب‌هایشان

ابراهیم جعفری
🌍دهکده جهانی
@dehkade_jahan


#مجتبی_مینوی پژوهشگر، ایران‌شناس، شاهنامه‌پژوه، نسخه‌شناسِ برجستهٔ‌ معاصر، مترجم و شاعر است. شاگرد خَلف محمد قزوینی است که تصحیح متون قدیمی مهم ایران و تهیه میکروفیلم‌ از نسخ‌ خطی ارزشمندِ کتابخانه‌های ترکیه برای کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران، از برجسته‌ترین خدمات علمی او در عرصه زبان، ادبیات، فرهنگ فارسی به‌شمار می‌رود. روایتی زیبا از این خادم بزرگ فرهنگ را به نقل از نشریه " کتاب امروز " سال ۱۳۵۲ حضورتان تقدیم می کنم.

همه‌ی قبیله‌ی من عالمان دین بودند. مخصوصاً جد مادری و جد پدری‌ام. مقداری از این کتاب‌ها ارث خانوادگی بنده است. و غیر از این، چون بنده در یک خانواده‌ی کتابدار و کتاب‌خوان به دنیا آمده و بزرگ شده بودم، #عشق به #کتاب_داشتن و #کتاب_خواندن هم از کوچکی در بنده به وجود آمد. وقتی بنده کوچک بودم، پدرم می‌رفت کتاب امانت می‌گرفت و یا کرایه می‌کرد و به خانه می‌آورد و ما تمام خانواده دور هم می‌نشستیم به‌نوبت می‌خواندیم. و این نوع کتاب خواندن یعنی کتاب‌خوانی دسته‌جمعی، پنج شش سال در خانواده‌ی ما معمول بود.

بعد رفتم به #دارالفنون. مادرم هر روز برایم نان در دستمال می‌پیچید و دو عباسی پول قاتق هم در جیبم می‌گذاشت که بنده بایست با این دو عباسی، یعنی هشت شاهی، قاتقی از قبیل حلوا ارده و کله‌پاچه و پنیر و از این قبیل چیزها بخرم. اما من فقط سه شاهی از این پول را پنیر یا حلوا می‌خریدم. در باغچه‌ی دارالفنون هم جعفری می‌کاشتند. از آن سبزی‌ها هم می‌چیدم با نان می‌خوردم و پنج شاهی پس‌انداز می‌کردم. می‌رفتم به مسجد شاه گله‌به‌گله بساط کتاب‌فروشی می‌چیدند. من با یکی از کتاب‌فروشی‌های مسجد شاه، با آقا رضا، قرار گذاشته بودم که روزی پنج شاهی به او بدهم تا وقتی پس‌اندازم به حد کافی رسید، به من کتاب بدهد. مثلاً اگر قیمت کتاب سی شاهی بود بایست شش روز، روزی پنج شاهی به آقا رضا بدهم و روز ششم کتاب را تحویل بگیرم. کم‌کم آقا رضا به من اعتماد پیدا کرد و کتاب‌هایی را که می‌خواستم به من می‌داد، پولش را با اقساط روزانه پنج شاهی از من می‌گرفت.

یک روز بدهی من به آقا رضا به سه تومان رسید. سه تومان در آن وقت برای من ثروت هنگفتی بود. من چه‌طور می‌توانستم این قرض را بپردازم؟ سفر دماوند هم برای پدرم پیش آمده بود و ما هم به‌ناچار باید با او می‌رفتیم. رفتم پیش آقا رضا و قضیه را گفتم. و پرسیدم که چه‌کار باید بکنم. آقا رضا گفت: عیبی ندارد. وقتی از سفر برگشتی، می‌دهی.

ما رفتیم سفر و یک سال بعد برگشتیم به تهران. تا برگشتیم، رفتم سراغ آقا رضا. اما آقا رضا مرده بود. آقا رضا برادری داشت در بازار حلبی‌سازها. رفتم سراغ او گفتم: " خدابیامرز برادر شما سه تومان از من طلبکار است. حتماً آن مرحوم زن و بچه هم دارد! " گفت: " بله. گفتم: اجازه بدهید این سه تومان را بدهم به شما، شما بدهید به زن و بچه‌اش، و او هم تشکر کرد و قبول کرد." منظورم از گفتن این مطالب این است که بگویم به چه شکلی شروع به جمع‌آوری کتاب کردم.

اغلب هم کتاب‌های شعر و دواوین و داستان‌های شعری را جمع می‌کردم، که با چاپ سنگی چاپ شده بود. مثل کتاب «یوسف و زلیخای فردوسی» یا ترجمه‌ی «جاودان خرد» و غیره. در پشت هر کتاب هم تاریخ خرید آن را به نام «مجتبی واثق» یادداشت می‌کردم. چون خیال می‌کردم شاعرم، برای خودم تخلص شعری درست کرده بودم. به هر حال، در پشت جلد خیلی از این کتاب‌ها ، تاریخ خرید و اسم مجتبی واثق شریعتمداری یادداشت شده. بنده هفتاد جلد از این کتاب‌ها را هم دادم به ریپکا برای دانشکده‌ی شرقیات پراگ؛ که اغلب آن‌ها از همان کتاب‌های #چاپ_سنگی نادر و کمیاب قدیمی ایران است و دیگر پیدا نمی‌شود. مقداری از کتاب‌هایم را هم دزدیدند، خلاصه این‌که بنده از سن دوازده سیزده‌سالگی به بعد به‌تدریج کتاب می‌خریدم و به دویست جلد کتابی که از جدم به پدرم و از پدرم به بنده ارث رسیده بود اضافه کردم.

حالا تعداد آن ها به ۲۵ هزار جلد رسیده و دلم می‌خواهد اگر می‌توانستم به ۲۰۰ هزار جلد می‌رساندم. تمام این کتابخانه را هم مجاناً و بلاعوض به ملت ایران تقدیم خواهم کرد؛ در جایی مثل دانشگاه یا مجلس شورای ملی یا آستانه‌ی مشهد، خلاصه در جایی که کتاب‌ها از هم متفرق و پراکنده نشوند و به درد آیندگان بخورد. بنده از دسترسی نداشتن به کتاب خیلی زجر کشیده‌ام، و دلم می‌خواهد آیندگان بی‌آن‌که زجر بکشند، این کتاب‌ها را در دسترس داشته باشند.

یادش گرامی و نامش جاویدان باد


( اگر می پسندید ، لطفاً انتشار دهید )
 

 



روزنامه دنیای اقتصاد

دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۹



  طب سنتی در مقابل طب جدید


علی مرادی‌مراغه‌ای

تنش‌هایی که گاهی بین پزشکی سنتی در مقابل پزشکی جدید دیده می‌شود مانند سوزاندن کتاب ‌هاریسون و حواشی آن در روزهای آغازین بهمن۹۸ یا اظهارنظر برخی از نمایندگان طب سنتی در مقابل بیماری کرونا و... مختص امروز نبوده بلکه از تاریخی دویست ساله برخوردار است ؛ یعنی از وقتی که طب جدید اروپایی وارد ایران شده و از زمانی که دارالفنون در ایران به‌وجود آمد موانع و مخالفت‌های جدی در مقابل آن وجود داشت و طیف‌های مختلفی در مقابل دارالفنون قرار داشتند.

این مخالفت‌ها و سنگ‌اندازی‌ها باعث شد #دارالفنون ایران که به پایمردی #امیر_کبیر حتی دو سال زودتر از دارالفنون توکیو ژاپن تاسیس شده بود پیشرفت نکند و البته مرگ امیرکبیر در حمام فین کاشان نیز در این عدم پیشرفت دخیل بود.

دکتر #پولاک معلم طب، جراح و طبیب مخصوص ناصرالدین‌شاه جزو گروه معلمانى بود که امیرکبیر براى تدریس در دارالفنون از اتریش به ایران دعوت کرده بود (شهیدی، سرگذشت تهران...ص ۱۰۶) اما این گروه زمانی به تهران رسیدند که امیرکبیر مغضوب و از صدراعظمی معزول شده بود دکتر پولاک در این باره مى‌نویسد:
«در بیست‌وچهارم نوامبر ۱۸۵۱ به تهران رسیدیم پذیرایى سردى از ما شد، احدى براى تهنیت به استقبال ما نیامد و به‌زودى آگاه شدیم که صحنه در این فاصله به زیان ما تغییر کرده است چند روزى پیش از ورودمان، امیرکبیر در اثر توطئه‌هاى داخلى دربار دچار بی‌مهرى‌شاه شده بود...» (سرگذشت تهران...ص ۱۱۸)

برجسته‌ترین مخالف دارالفنون خود میرزاآقاخان نوری بود که چون دشمن امیرکبیر بود و پس از کشته شدن امیرکبیر جانشین او شد عمدا می‌کوشید تمامی نشانه‌ها و آثار امیر را نابود کند همچنین، از مخالفان اصلی دارالفنون، خود انگلیسی‌ها بودند که چون معلمان دارالفنون اتریشی بودند، در نتیجه مخالفت می‌کردند حتی سرهنگ شیل انگلیسی به‌شاه توصیه می‌کرد که بهتر است دارالفنون را ببندد چون به ضرر سلطنتش است که البته ناصرالدین‌شاه مقاومت کرد.

سنتی‌ها نیز سرسختانه مخالف دارالفنون بودند، چراکه در پی آموزش فرهنگ غربی بود اما یکی از گروه‌های اصلی مخالفان دارالفنون، طرفداران پزشکی سنتی بودند که شغل خود را در خطر می‌دیدند و در نتیجه، به مخالفت با دارالفنون می‌پرداختند چون دارالفنون، پزشکی اروپایی را آموزش می‌داد مخالفت این گروه قدرتمند باعث شد که در کلاس‌های پزشکی دارالفنون، مدت‌ها تنها به تدریس نظری اکتفا کرده و از ترس تکفیر شدن از هرگونه تشریح و کالبدشکافی پرهیز می‌کردند و همین باعث شد که چندان پیشرفتی نکند.

البته خوشبختانه در 1232شمسی یکی از بیگانگان مسیحی به‌طرز مشکوکی درگذشت و بازماندگانش برای اینکه علت مرگش را بدانند از دکتر پولاک خواستند کالبدشکافی کند. به این ترتیب #اولین #کالبد_شکافی توسط دکتر پولاک و با حضور شاگردان دارالفنون در ایران صورت گرفت و با تاسیس مریضخانه دولتى دکتر پولاک ، شاگردان دارالفنون را براى آموختن طب تجربى به آنجا مى‌برد و خودش هم کار جراحى را انجام مى‌داد. (آدمیت، امیرکبیر و ایران،ص ۳۳۵)


البته این محدودیت‌ها و مخالفت‌ها تنها مختص رشته طب نبود، بلکه برخی رشته‌های دیگر را هم کم‌وبیش در برمی‌گرفت که از نمونه‌های برجسته آن می‌توان به اجرای #تئاتر اشاره کرد. از متعلقات دارالفنون، #تالار_تئاترى بود که به ملاحظه عقاید عمومی مردم متروک افتاده و فقط گاهی نمایش‌هاى خصوصى براى ‌شاه و رجال دولت به‌وسیله «لومر» فرانسوى، معلم موزیک و مزین‌الدوله(نقاشباشى) در آن اجرا می‌شد. (همان منبع، ص ۱۲۲)
ما هیچ وقت علم را جدی نگرفتیم

رسول جعفریان

در نوشته های انتقادی پیش از مشروطه، و همین طور بعد از آن، تا دوره بیست ساله، به طور مرتب، از عوامل ترقی و رشد یاد شده و یکی از مهم ترین آنها #علم و #پیشرفت های_علمی ذکر شده است.

ای کاش می شد روزی این مسأله را در آن متون دنبال کرد؛ این که بسیاری از کسانی که به مقایسه این طرف آب و آن طرف پرداختند، توصیه کردند که #علم یکی از #کلید_واژه_های اصلی پیشرفت جوامع اروپایی است و ما هم باید همان راه را برویم.

این توصیه ها که گه گاه مورد توجه سیاستمداران هم بود، توجه بسیاری را به مشکلات دیگری که اجرایی بود جلب کرد. همین طور مواجهه با استبداد قاجاری، بسیاری را به سمت و سوی مسائل سیاسی و تحلیل آنها و نیز بحث از تئوری های حکومت کشاند؛ اما در لابلای اینها مسأله علم، دست کم یکی از مسائل مهم بود.

نشریات دوره قاجاری، در این زمینه بسیار از علم می نوشتند. بعد از #مشروطه هم باز تلاش هایی شد. در سایه #دارالفنون، همین طور در #دارالترجمه_های_ناصری و ظل السلطانی، این بحث ادامه داشت. در حوالی سال 1300 و بعد از آن، این مسأله جدی تر شد؛ خیلی جدی.

شواهد زیادی می شود نشان می داد از نظر نویسندگان آن روز، مساله #ترقی با
#توسعه_علمی همراه تلقی می شد. بی شک پدید آمدن #دبیرستان_ها در ایران که با تلاش
#علی_ اصغر_حکمت بود، و همین طور
#دانشگاه_تهران، روی همین انگیزه بود. حتی سنت گرایانی مانند سید جلال الدین طهرانی، در گاهنامه خود، نیمی از آنها را به معرفی دانشمندان جدید اروپا و امریکا و نیمی را به معرفی عالمان قدیمی دنیای اسلام اختصاص می داد. به نظرم این حرکت، چندان ادامه نیافت. نه این که آن مقدار هم که توصیه می شد، ترویج علم به معنای اصیل کلمه بود که اصلا چنین امری متصور و مورد انتظار و توقع هم نبود؛ اما همان مقدار اندک هم در توسعه علم دنبال نشد و تحقق نیافت.

دوره پهلوی دوم، به هیچ روی دانش جدی گرفته نشد و بیشتر همان رنگ و لعاب فرنگی مآبی بود. این روش حکومت بود. استفاده از فرنگی ها اصل بود. تحصیل کرده های جدید از غرب برگشته، دل در گرو آن طرف داشتند. بسیاری از سیاستمداران، طرح های اصلی را با کمک دانشمندان غربی و متخصصان آن طرف سامان می دادند. با این حال، #مجلات_علمی و مقالات مختلفی در سالنامه ها و نشریاتی که اندکی بعد تحت عنوان #دانشمند و غیره پدید آمد، وجود داشت. این سنت از دوره بیست ساله بود و سالنامه ها گواه است.

در همین زمان، در عصر پهلوی دوم، از یک طرف چپ گرایی شدید مارکسیستی مسیر علم را تعطیل و همه نسل جدید را اهل سیاست و اقتصاد کمونیستی و ادبیات تند و تیز کرد؛ به طوری که ذهن جامعه را از علم دور می کردند و یکسره دنبال ایدئولوژی بودند. و از طرف دیگر، مذهبی ها هم دنبال اهداف خود بودند. به نظرم، اندک احساساتی که در مردم برای تغییر و پیشرفت بود، از مسیر علم دور ماند و جامعه ما به سمت و سوی دیگری رفت.

دلم می خواهد این داستان به خوبی نوشته شود. مطمئنم تلاش هایی برای بررسی این مسیر شده است، از جمله کتاب " راهی که رفته ایم "؛ اما آنچنان که باید، مسیر علم در کشورما به صورت جدی از نظر بررسی موانع ذهنی و مفهومی دنبال نشده است.

ما هیچ وقت علم را جدی نگرفتیم. شاید واقعا نمی توانستیم. یعنی در مقطعی از تاریخ بودیم که اصلا امکانش نبود. از وقتی ژاپن و چین و دیگر شرقی ها به میدان آمده اند، قدری امیدوارتر شده ایم؛ اما هنوز معتقدم، موانع آن قدر جدی و زیاد و در تمام بدنه جامعه ما حضور دارد که اصلا و ابدا امیدی نیست. ما البته می توانیم تا اندازه ای در صنعت فعال باشیم و در این زمینه، به هر دلیل پیشرفت هایی داشته باشیم، اما هیچ وقت علم جدید را درک نخواهیم کرد. اصلا دست خودمان نیست، جنس فکر ما این نیست.
♈️ فراز و فرود های آغازین هنر #تئاتر در ایران

ابراهیم جعفری
🌍 دهکده جهانی
@dehkade_jahan

بیست و هفتم مارس هر سال ( ۷ فروردین ) #روز_جهانی_تئاتر نامگذاری شده؛ هنری که فرآیند ارتباطی آن با حضور مخاطب در صحنه شکل می گیرد.

   نخستین نمایش‌های ایران به عنوان تئاتر صمیمی، راحت و به دور از تشریفات اجرا می شد؛ به گونه ای که هر کسی در خانه حوضی داشت، می توانست تئاتر پُرخنده ای را تماشا کند.

«#سیاه‌_بازی» به عنوان یکی از پرطرفدارترین تفریح های مردم قدیم، به نمایش‌های «#روحوضی» معروف بود. محل اصلی اجرایش قهوه‌خانه‌ ها یا روی حوض حیاط‌ خانه های مردم بود؛ چرا که باید در جایی بلندتر از سطح زمین اجرا می‌شد.

تئاتر روحوضی تا وقتی که نخستین دانشجویان اروپا رفته از سوی عباس میرزا به ایران بازگشتند، رونق داشت. پس از بازگشت آنان، آشنایی ایران با فرهنگ غرب گسترش پیدا کرد؛ به گونه ای که ساخت سالن‌های متعدد تئاتر یکی از ثمرات آن به شمار می رود. با ایجاد این زمینه #تئاتر_نو در ایران پا گرفت و تا آغاز #انقلاب_مشروطه پایدار ماند و پیشرفت کرد؛ اما پس از آن دامنه اش محدود گردید.

تئاتر نو که ریشه غربی دارد، در زمان قاجار ناشناخته بود؛ اما جالب این که نخستین سالن و سِن تئاتر با استانداردِ این نوع نمایش، در دوره ناصرالدین‌شاه و در #دارالفنون ساخته شد؛ هرچند که تا اواخر سلطنت او هیچ تئاتری در آن اجرا نشد و شاید هم اصلا نمی‌دانستند کاربرد درست این سالن چیست.

در این دوره لومر (معلم موزیک دربار) و میرزا علی‌اکبرخان مزین‌الدوله نقاشباشی و چند تن دیگر به‌صورت خصوصی برای شاه و خاندان و درباریانش نمایش‌هایی را اجرا می‌کردند. البته این اجراها دوام چندانی نیاورد؛ چون نه هیچ بازیگر زبردست و کارآزموده ای وجود داشت که بتواند تئاتر بازی کند، نه نمایشنامه و متنی و نه آزادی بیان و گفتاری بود.

تا اواخر سلطنت قاجار در آن دوره، نخستین گروه تئاتر منظم با همکاری میرزاحسین‌خان توفیق، غلامحسین ملت، عبدالله‌خان آیینه‌سیما، حسین حوله‌ای، احمد موید و غلامرضاخان حاجیان تشکیل شد. این گروه به‌دلیل نداشتن رقیب و نیز ریشه‌ دار بودن این هنر بین مردم، به‌سرعت مشهور شد و مقبول افتاد.

از مهم ترین دردسرهای تئاتر نوپا، نداشتن بازیگر زن بود؛ زیرا هم عرف جامعه مذهبی نمی‌پذیرفت و هم روحانیون شدیداً مخالف بودند؛ از این رو عده‌ای از بازیگران مرد به وقت نیاز لباس زنانه پوشیده و نقش زنان را اجرا می‌ کردند. بنابراین عبارت بازیگر «زن‌پوش» هم به تئاتر آن دوره اضافه شد.

یکی از معروف‌ترین ایفاکنندگان نقش زن روی صحنه، عباسعلی ببراز‌ سلطانی بود. این وضعیت تا ماجرای کشف اجباری حجاب در سال ۱۳۱۴ ادامه داشت. بعد از آن کم‌کم پای تعدادی از زنان به تئاتر باز شد. می‌گویند «پری گلوبندکی» نخستین زنی بود که پا بر صحنه تئاتر گذاشت. بعد از او هم عصمت صفوی، رقیه چهره‌آزاد و عده‌ای دیگر جذب این هنر شدند.

  تئاتر رو حوضی ویژگی‌های منحصر به‌ فردی داشت؛ از محتوای نمایشنامه گرفته تا لهجه بازیگر و...؛ اما #بداهه_گویی از ارکان اساسی آن بود و معمولا هم تلاش می‌شد تا درنهایت یک نتیجه اخلاقی داشته باشد. اهمیت و ارزش آن به آزادی ‌بیان و استقلال بازیگران بود و کمتر پیش می‌آمد که به متن نمایش وفادار باشند. کارگردان خط داستان، شکل و فلسفه کار را به یکی از بازیگران می‌گفت و بقیه بِداهه بود. تا قبل از سال ۱۳۱۰ اکثر نمایش‌ها به همین شیوه اجرا می‌شد؛ یعنی بیشتر «موضوع‌نامه» داشت تا «نمایشنامه»

سال ۱۳۱۰ لزوم مراقبت از اجرای سیا‌ه‌بازی و دیگر انواع نمایش، باعث شد تا به هر نمایشی اجازه اجرا داده نشود و گروه‌ها موظف شدند که قبل از آن، متن خود را به تصویب برسانند. همین موضوع موجب شد تا احمد موید وذبیح‌الله ماهری به فکر تهیه متن‌هایی با اقتباس از شاهنامه، خمسه نظامی، ویس و رامین، هزار و یک شب، سمک عیار و... بیفتند. تعداد نمایش‌هایی که احمد موید اقتباس کرد، از مرز ۴۰۰ می‌گذرد.
 
بعد از وقایع ۱۳۲۰ تماشاخانه‌هایی که برای تئاتر روحوضی به‌وجود آمده بود، تعطیل گردید. البته این تعطیلی طولانی نبود و با آرام شدن اوضاع، بار دیگر این ژانر هنری رونق گرفت؛ اما دوباره با قوت‌گرفتن سینما، پیدایش تئاتر نو و گسترش رادیو و تلویزیون، تئاتر روحوضی با همه ریشه‌ای که در قلب مردم داشت، شکست خورد.

تئاتر با قابلیت‌ها و استعدادهای نهفته‌اش، رسانه‌ای تاثیرگذار برای انتقال پیام‌های ملی، قومی و ارزشی یک جامعه بوده و همان گونه که آیینه فرهنگ جامعه است، می تواند تاثیر بلندمدتی در ذهن و تفکر مخاطب داشته باشد؛ هنری اندیشه ساز که مرز نمی شناسد و زندگی را از منظر های متفاوت واکاوی می کند.

🔹امید آن که از طریق گسترش هنر تئاتر در کشور، بر لطافت جامعه و همگرایی مردم بیفزاییم؛ زیرا به قول #شکسپیر " دار دنیا به سان صحنه تئاتر است. "
♈️ زنگ #دارالفنون؛ زنگ همه مدارس کشور است

ابراهیم جعفری
🌍 دهکده جهانی

@dehkade_jahan
♈️ زنگ #دارالفنون؛ زنگ همه مدارس کشور است

ابراهیم جعفری
🌍 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

بازگشایی مدارس در آغاز سال تحصیلی نام دارالفنون؛ نخستین نهاد آموزشی مدرن را در اذهان تداعی می کند.
🔹به صراحت می توان گفت تأثیری که دارالفنون بر جریان توسعه و روند پیشرفت ایران و بر تمام جریان‌های فکری، اقتصادی و اجتماعی کشور از خود بر جای گذارد، منحصر به فرد بود؛ به‌ویژه این که پس از انقلاب مشروطیت در سال ۱۲۸۵ در ایران، مهم‌ترین جنبشی که به لحاظ توسعه کشور فراگیر شد، مدرسه‌سازی و گسترش  آموزش در کشور بود. فارغ‌التحصیلان دارالفنون مهم‌ترین نقش را در این جریان آموزشی و توسعه‌ای، از خود بر جای گذاشتند.
🔶 همه مدارس مهم و قدیمی جهان فخر کشورها هستند؛ یعنی اگر به فرانسه بگویید مهم‌ترین آثارت چیست، حتما نام سوربُن را خواهیم شنید یا در انگلستان نام آکسفورد و کمبریج خواهد آمد. در همین راستا نام دارالفنون به عنوان افتخار کشور ما در ردیف اول آثار مهم فرهنگ ایرانی قرار می گیرد؛ به گونه ای که می توان گفت همه دانش آموزانی که به مدارس ایران می روند، به نوعی شاگردان آن هستند و زنگ دارالفنون، زنگ همه مدارس کشور است.

دارالفنون در حوزه آموزش و پرورش آغازگر تحولات بزرگی بود؛ زیرا علاوه بر این که اولین مدرسه‌ نوین ایران است، اولین مرکز تربیت معلم نیز به شمار می‌رود و اولین کتاب های درسی در آن جا چاپ شده است.
🔶 همچنین اولین عمل جراحی در ایران توسط یکی از استادان اتریشی (پولاک) در آن جا انجام شد. اولین دستگاه رادیولوژی کشور در دارالفنون ساخته شد، اولین دستگاه رادیو و اولین آنتن توسط دکترحسابی و دانشجویانش در آن مکان ساخته شد. اولین بالُن بر فراز این مدرسه به اهتزار در آمد. اولین پمپ آب و اولین سالن ورزشی امروزی پس از زورخانه‌ها در آنجا ساخته شد. از این رو مجموعه‌ای از اولین‌ها را در دارالفنون داریم.

دارالفنون در ردیف سه مدرسه‌ اول آسیا می باشد که با تأسیس دانشگاه تهران، بخشی از معلمانش به آنجا منتقل شدند و استادان دانشگاه را تشکیل دادند. در واقع سنگ بنای دانشگاه تهران در دارالفنون گذاشته شد.
🔹دارالفنون، بسیاری از علوم و آموزش‌های نوین را با خود همراه آورد. آموزش پزشکی و داروسازی با اصول جدید، در پی تأسیس آن رسمی شد و در واقع اولین مؤسسه پزشکی در ایران به شمار می رود. نقشه‌برداری علمی نیز نخستین بار از آنجا آغاز شد.
🔶 آموزش در دارالفنون دامنه ای وسیع‌ داشت، چنان که آموزش موسیقی و تربیت معلمان این رشته را نیز دربر می‌گرفت. در تالار نمایشی مدرسه، برنامه‌های موسیقی و نمایشنامه‌های ایرانی و فرانسوی به اجرا درمی‌آمد. در رشته نقاشی، چهره‌هایی چون مزین‌الدوله و صنیع‌الملک به کار و آموزش پرداختند. صنیع‌الملک به ترویج سبک‌های اروپایی در میان شاگردان دارالفنون پرداخت و بدین وسیله در رواج و ورود فنون غربی به ایران تأثیر بسزایی داشت؛ اما مهم‌ترین شخصیت نقاش دانش‌آموخته دارالفنون کمال‌الملک بود. کمال‌الملک و شاگردان وی زمینه‌ساز بسیاری تغییرات در رسم های تصویری هزاران ساله ایرانی بودند.
🔶 مدرسه همچنین، کتابخانه مجهزی داشت که به همت اعتضادالسلطنه، مجموعه‌ای از کتاب‌های ارزنده، در آن گردآوری شد. به علاوه دارالفنون چاپخانه‌ای داشت که در آن نخستین نشریه دانشگاهی با نام دانش، به همت علی‌قلی‌خان مخبرالدوله، در ۱۲۹۹ هجری قمری منتشر شد. دارالفنون تنها مؤسسه‌ای بود که ناصر الدین شاه قاجار برای نمایش تجدد‌طلبی و ترقی‌خواهی خود به رخ سفرا و نمایندگان خارجی می کشید.
 
دارالفنون در دوران فعالیتش، در عرصه اجتماعی ایران نیز تأثیر بسزایی داشت. چنانکه به گفته ناظم الاسلام کرمانی، هرچه امروز داریم از آثار آن است. این نهاد آموزشی نقطه آغازی برای ورود فرهنگ و هنر جدید مغرب زمین به ایران گردید و در اندک زمانی پیشرفت‌های چشمگیری در آن رخ نمود.
🔹در جنبش مشروطه‌خواهی، دانش‌آموزان دارالفنون از پیشگامان آزادی بودند و در کنار مشروطه‌خواهان قرار گرفتند. دانش‌آموخته‌های دارالفنون، چهره‌های سرشناسی چون میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، احمد آرام، فریدون آدمیت، مهدی بازرگان، محمدحسین شهریار، تقی ارانی، عباس اقبال آشتیانی، نصرالله فلسفی، علی اکبر داور، مجتبی مینوی، محمدعلی فروغی، محمد معین، محمد نوری و ذبیح‌الله صفا بودند که در دگرگون کردن چهره‌ بازمانده از تمدن ایران، گسترش دانش در ایران و همچنین در انقلاب مشروطه، نقش چشمگیری داشتند.

پیشرفت دارالفنون چنان چشمگیر بود که ژاپنی ها با اقتباس از آن، به فکر تاسیس دارالفنون در کشور خود برآمدند و ۲۰ سال پس از تاسیس آن در ایران، اقدام به گشایش مشابه چنین سازمانی در ژاپن کردند.
🔹با درود به روح بلند میرزا تقی خان امیرکبیر بانی اولیه دارالفنون که به درستی می توان آن را مدرسه آزادی و تغییر نامید، امیدواریم که این میراث ارزشمند چراغ راهنمای ما باشد.
♈️ فرازهایی از نقش آفرینی های #امیر_کبیر در فرآیند توسعه ایران

ابراهیم جعفری
🌍 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

✳️ برگرفته از مقاله « مرد بزرگی که تمام شد »، روزنامه شرق، ۲۲ دی ۱۴۰۱

مطالعه تاریخ دوره قاجار نشان می دهد که کنش‌گری امیر کبیر پاسخی به خواب چندصدساله ایرانی ها و خوارشدگی ایران در جهان مدرن بود. او زمانی به صدراعظمی ایران رسید که در جنگ های ایران و روس، قفقاز و هرات از دست رفته بود و ایران با فقر دست و پنجه نرم می کرد. کشور بازیچه دست روس و انگلیس شده بود و دو عامل دزدی و دربار، شیرازه اقتصاد و سیاست را از هم پاشیده بود.
 
یکی از شاهکارهای امیرکبیر سروسامان دادن سفارت خانه ها و وزارت امور خارجه بود. برای ایرانی های امروز، جایگاه وزارت امور خارجه مثل روز روشن است. ایران اگرچه همواره با جهان خارج ارتباط داشت و از زمان صفویه رفت وآمدها بسیار بود؛ اما نهاد وزارت امور خارجه به معنای مدرن آن بسیار دیرتر از کشورهای دیگر پا گرفت.

از جمله کارهایی که حتی گفته شده اشک امیرکبیر را درآورد و برای مردمانٍ افسون زده و غوطه ور شده در جهل و خرافات خون گریست، مسئله بهداشت و درمان بود که نمونه معروف آن مایه کوبی بود. ایرانی های آن روز چنان از پیشرفت جا مانده بودند که حاضر نبودند فرزندان شان در مقابل بیماری ها واکسینه  شوند.
🔹این نکته را از یاد نبریم که ایران در دوره امیرکبیر با دو گونه استبداد روبه رو بود. یکی استبداد سیاسی و دیگری استبداد متعصبان بود که باید با هر دو مورد با اقتدار دست وپنجه نرم می کرد.

او برای ایران روزنامه وقایع اتفاقیه را منتشر کرد و هدف آن را تربیت مردم دانست. یادمان باشد که روزنامه های امروز ما، روی شانه های آن مرد بزرگ استوارند.
🔹امیرکبیر دست پرورده مکتب فکری #عباس_میرزا و #قائم_مقام_فراهانی بود که هر دوی آنان در اندیشه توسعه ایران بودند. عباس میرزا پس از شکست از روس ها در دو جنگ پیاپی، در اندیشه فرورفت که عامل عقب ماندگی ایرانی ها و پیشرفت غربی ها چیست؟ او به درستی دریافت که ایران در دانش و فناوری  نوین جا مانده؛ بنابراین نخستین دانشجویان را برای فراگیری دانش فنی و نظامی به غرب فرستاد. هزاران افسوس که عمر عباس میرزا کوتاه بود و نتوانست در اندازه آنچه در سر داشت، چرخ توسعه را بگرداند.

پیش از #دارالفنون که برگرفته از واژه پلی تکنیک است، در ایران نهاد دانشگاهی مدرن نداشتیم؛ اما شبکه ای از مدارس ایجاد شده بود. مدرسه هایی وجود داشتند که ۱۶ سال پیش از گشایش دارالفنون، نخست برای فرزندان اقلیت های دینی، همچون ارامنه و سپس فرزندان خانواده های مسلمان، کار آموزش را انجام می دادند. حتی نوشته شده که #نخستین_مدرسه_دخترانه ایران ۱۲ سال پیش از دارالفنون کارش را آغاز کرده بود که در واقع همین مدرسه ها سنگ بنای کارهای ماندگار #میرزا_حسن_رشدیه شدند.
🔹امیرکبیر در سفرش به سن پترزبورگ در روسیه تزاری در بازدید از مراکز دانشی-آموزشی آنجا به اهمیت دانش نوین پی برده بود. امیرکبیر خیلی خوب می دانست که ایران باید به سمت تجدد برود و بنابراین دو راه داشت؛ یا به غرب دانشجو گسیل کند یا در ایران نهاد دانشگاه را بنیان نهد. او راه دوم را در پیش گرفت و هوشمندانه از اتریش کسانی را برای تدریس به ایران دعوت کرد.

دارالفنون دو دسته رشته داشت. رشته های مربوط به دانش های نظامی و رشته های فنی. این که چرا ایرانی ها این چنین به دانش های نظامی بها می دادند، برآمده از تجربه های تلخ شکست ایران و جداشدن بخش هایی از این خاک بود.
🔹بنانهادن دارالفنون بدون دردسر نبود. ناصرالدین شاه از طرح دارالفنون پشتیبانی می کرد؛ اما از بیخ وبن جامعه آن روز ایران زیر سلطه فکری جزم اندیشان بود که با هرگونه ترقی و تجدد در ستیز بودند. حتی گفته شده که در دارالفنون سالن تئاتر هم در طرح نخستین آن تدارک دیده شده بود که بعدتر به محل نیایش تبدیل شد. بنابراین دارالفنون نه فقط یک نهاد دانشی نوین؛ بلکه گامی در راستای #تجدد_ایرانی بود.

دکتر محسن رنانی استاد اقتصاد و توسعه از موضع نقد بر این باور است که امیرکبیر با ناصرالدین شاه جوان «اختلال گفت وگو» داشت. اختلال #گفت_و_گو یکی از مهم ترین دلیل های توسعه نیافتگی ایران است. از میان نامه نگاری های میان امیرکبیر و ناصرالدین شاه می توان به این اختلال گفت وگویی پی برد.

امیر گاهی شاه را مانند فرزندش سرزنش می کرد؛ اما اگر امیرکبیر چنان سخن می گفت که دوره صدارتش به جای سه سال و دو ماه، ۱۰ سال به درازا می کشید، بی شک اوضاع امروز ایران دگرگون بود. شاید اگر امیرکبیر شبکه ای از افراد کاربلد را دور خود جمع می کرد، چنان شکوهی به ایران می بخشید که امروز پس از گذشت ۱۷۰ سال، ایران ده قدم یا صد قدم در مسیر توسعه جلوتر بود.
🔹امیرکبیر عاری از خطا نبود؛ اما دستاوردهایش برای ایران چنان سترگ و درخشان است که تا ابد نامش زنده خواهد ماند.
♈️ #دکتر_عبدالله_معظمی به منزله #کنش_گر_مرزی

ابراهیم جعفری
🌍 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

✳️ بخش دوم

دکتر معظمی پس از کودتای ۲۸ مرداد مخفی شد؛ اما در نهضت مقاومت ملی فعالیت می‌کرد. به همین دلیل اردیبهشت ۱۳۳۴ بازداشت و همراه با چند تن از سران جبهه ملی پس از تبعید به جنوب، راهی زندان برازجان گردید.

این چهره آزادی خواه در شمار دوازده استادی بود که به دستور مستقیم شاه از دانشگاه اخراج شدند. مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر قریب، دکتر سنجابی، دکتر جناب، مهندس حسیبی، دکتر نواب، دکتر آل‌بویه، دکتر عابدی و ... سایر استادان اخراج شده بودند.
🔹البته دکتر علی اکبر سیاسی رئیس وقت دانشگاه زیر بار نرفت. و گفت: «اگر دستم را قطع کنند، با ابلاغ اخراج این استادان موافقت نخواهم کرد»؛ اما با اصرار شاه و پیگیری‌های سپهبد زاهدی اخراج شدند. 
🔹جرم دکتر معظمی و دیگران این بود که با لایحه کنسرسیوم و کودتا علیه دکتر مصدق مخالفت کردند.

دکتر معظمی همگام با نقش آفرینی در مجلس در قامت رئیس یا نماینده در ایوان ملت نیز حضور داشت و توسعه پایدار ایران و حوزه انتخابی اش گلپایگان دغدغه اش بود.
🔹با تلاش او علاوه بر احداث سد اختخوان که توسعه کشاورزی و دامپروری منطقه را به همراه داشت و نیز احداث یکی از بنگاه های دارویی ایران در گلپایگان، از یازده دانشسرای مقدماتی کشور که ۱۰ مورد از آن ها در مراکز استان ها دایر گردیده بود، یکی هم در گلپایگان تاسیس شد.
🔹در آن مقطع به دلیل کمبود امکانات و ناآگاهی مردم، بیماری «کچلی» در گلپایگان فراگیر بود که دکتر معظمی با هزینه شخصی، مبتلایان را به تهران یا اصفهان اعزام می نمود تا با فناوری آن زمان (زیر برق گذاردن سر های آنان)، کچلی را ریشه کن سازد. البته بعداً این فناوری را به گلپایگان آورد و نزدیک مسجد عموکرم در کنار کارخانه برق (به دلیل لزوم استفاده زیاد از انرژی برق)، مستقر کرد که  موفقیتی بزرگ حاصل شد .

با راه اندازی دانشسرا، فرهنگ گلپایگان توسعه یافت و به لحاظ تربیت معلم خودکفا گردید. شماری از فرهنگ ورزان که از این مرکز آموزشی فارغ التحصیل شدند، علاوه بر گلپایگان در مدارس روستایی و شهری مناطق مجاور نیز به تدریس پرداختند.
🔻شاید در مقیاسی کوچک بتوان این دانشسرا را #دارالفنون_گلپایگان قلمداد کرد.

یادآوری یک خاطره از جناب آقای حاج عباس خرمی رئیس پیشین آموزش و پرورش گلپایگان از شادروان جعفر شیخ الاسلام یکی از دبیران شیمی پیشگام زادگاه مان در مراسم افتتاحیه کانون بازنشستگان ( سال ۱۳۷۸ )، در زمینه کنش‌گری مرزی دکتر عبدالله معظمی، خالی از لطف نیست.
🔹«اوایل دهه ۱۳۳۰ در وزارت فرهنگ و صنایع مستظرفه، لیسانسیه های داوطلب تدریس در دبیرستان ها، منتظر دریافت ابلاغیه محل خدمت بودند. اینجانب نیز که به همین منظور آن جا بودم، چهره‌ای خوش قامت و جدی را مشاهده کردم که مراجعه کنندگان را زیر نظر قرار می داد و تمایل داشت به آنان نزدیک شود که یکی از آنان بنده بودم.»
🔹پس از معرفی خودش به عنوان رییس مجلس شورای ملی و نماینده مردم گلپایگان، اظهار داشت: « تمایل داری برای تدریس به گلپایگان بروی؟ گفتم با کمال میل و استقبال کردم؛ زیرا  به محل زندگی ام ( اصفهان) نزدیک بود و ... »
🔹آمادگی خودم را که اعلام کردم، گفت: « فردا از تهران به گلپایگان عزیمت کن. به آنجا که رسیدی، دوستان به استقبال شما می آیند و تمهیدات لازم از جمله تهیه مسکن و ... را فراهم خواهند ساخت.»
🔹وقتی به مقصد رسیدم، پیشواز کنندگان ابتدا مرا به حمام عمومی بردند تا خستگی سفر را از من بزدآیند و پس از آن یک پذیرایی و ناهار مطلوب و ... ترتیب دادند که این اقدام ها زمینه ساز  اقامتی خاطره انگیز به مدت چند سال در گلپایگان و تدریس شیمی در دبیرستان ها گردید.

افسوس که این مرد بزرگ عمر بلندی نداشت و نتوانست آرمان خود را به عنوان یک کنش‌گر مرزی، در شکوفایی تمام ظرفیت های زادگاهش عملی سازد؛ زیرا در ۶۲ سالگی به دلیل سکته قلبی به سوی معبودش شتافت.
🔹 یاد او را گرامی می داریم و به روح بلندش درود می فرستیم.

در پایان، این یادداشت را با سروده زیبای استاد علی اکبر جعفری مزین می سازم:

هان ای بهشت خاطره ها! زادگاه من
گلپایگان! عروس چمن در نگاه من
ای شهر دانش و خِرد و مهد عاشقان
ای سرزمین عاطفه و عشق جاودان
گل های باغ تو همه زیبا و عاشقند
گلواژه های راز درون شقایقند

صد سال پیش نغمه دانش در این دیار
آوازه زمان شد و الگوی روزگار
دانشسرا که مرکز علم است و سروَری
با همتِ و درایت " دکتر معظمی "

شد مرکز شکفتنِ گل های سرفراز
آلاله های عاشق و شیدای پیشتاز
نسلِ قلم به گلشنِ دانش طلوع کرد
جهل و خرافه شب ظلمت غروب کرد
" هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق "
مانا و پر شکوفه باد گلِستان و باغ عشق
جاوید باد شهره استان اصفهان
شهر چکاوکان و چمنزار بلبلان
ای آرزوی زنده دلان سرفراز زی
عشق وطن چراغِ شبستان جعفری
♈️ #دارالمعلمین بخشی از رنسانس معاصر ایرانی است

✳️ به مناسبت فرا رسیدن سالگرد تاسیس اولین دانشسرای مقدماتی ایران در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴

علی اکبر جعفری و ابراهیم جعفری
🌍 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

هسته اصلی دانشگاه در ایران به لحاظ تاریخ تطور، ادامه دارالمعلمین است که در سال تحصیلی ۹۸-۱۲۹۷ خورشیدی، با تصویب مجلس شورای ملی و احساس نیاز روشنفکران ایرانی به ابزار اولیه پیشرفت، یعنی تربیت معلم، به ریاست ابوالحسن فروغی تاسیس شد.
🔸دارالمعلمین از استادان برجسته ای همچون عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، بدیع الزمان فروزانفر، عبدالعظیم قریب، علی اکبر سیاسی و ... بهره می گرفت. این نهاد در طول تاریخ خود نام های متعدد داشت و بعدها به ترتیب به دارالمعلمین عالی، دانشسرای عالی، دانشگاه تربیت معلم، و امروز هم به اسم دانشگاه خوارزمی نام گذاری شده است.

در آن زمان رسم بود که با ساخته شدن سازه ها؛ به ویژه مکان های آموزشی، شعری نیز  سروده می شد که یک بیت از شعر دانشسرای مقدماتی تهران توسط ملک الشعرای بهار به شرح زیر است:

رقم زد کلک مشکین بهار از بهر تاریخش
که « این دانشسرا دائم همایون باد بر ایران»


پیشروترین آموزش‌های بعد از متوسطه در دارالمعلمین ایران ارائه شده است و در کلاس‌های آن، استادانٍِ نام آور این سرزمین درس داده اند. بزرگانی پشت نیمکت‌های دارالمعلمین نشستند، تحصیل کردند و آنگاه خود از نخستین استادان نسل برجسته دانشگاهیان ایران شدند؛ به گونه ای که تعدادی از استادان اولیه دانشگاه تهران از معلمان همین نهاد علمی بودند. در آزمایشگاه دارالمعلمین، اولین تحقیقات علوم پایه در سطح بعد از متوسطه و دانشگاهی آغاز شد، نخستین لذت‌های پرسشگری و دانایی نوین ایرانی به همراه  مسائل فلسفی در فضایش تجربه شد و زمزمۀ های معرفتی در عمق ذهن و جان دانشجویانش طنین انداخت: «آهان! الآن فهمیدم».

به تعبیر دکتر مقصود فراستخواه دارالمعلمین بخشی از رنسانس معاصر ایرانی و جزئی از طرح مدرنیته ناتمام ما بود.
🔹تأسیس دارالمعلمين در چند دهۀ نخست آن، بخشی از طرح تجدد و تکاپوهای تمدنی ایران در تجربه معاصر بود. در واقع، فکر ساختن «مدرسه سیاسی»، «دارالمعلمین» و «دانشگاه تهران» از دو اندیشه بزرگ تر مدرنیته و ملی سرچشمه گرفت و افرادی مانند دکتر علی‌اکبر سیاسی در هر سه نهاد (مدرسه سیاسی، دارالمعلمین و دانشگاه تهران) نقش‌آفرین شدند.

دارالمعلمين یک خصیصه ممتاز داشت و آن اقتباسی بومی ‌از تجربۀ بین‌المللی در جهان پیشرو آن زمانه بود. فكر تأسیس دارالمعلمین برگرفته از یک تجربه پیشرو در اروپا و نیز کشورهای در حال توسعه منطقه بود که به واسطه تحول‌خواهان اجتماعی همچون میرزا حسن رشدیه وارد دولت شد و اصلاح‌طلبان دولتی را نیز به این صرافت انداخت. کسانی چون دکتر علی‌اکبر سیاسی و دکتر عیسی صدیق در حین تحصیلات خود در اروپا با این تجربه جهانی آشنا شده بودند. دکتر اسماعیل مرآت، استاد و نخستین معاون دارالمعلمین نیز، دانش‌آموختۀ دانشسرایی در فرانسه بود.
🔹 مدیران و استادان دارالمعلمین ایرانی نقش ابتكارات ایرانی خود را به این تجربه‌های جهان‌شمول زدند، اما به نام بومی‌سازی به اصل تجربۀ جهانی دانش جديد لطمه وارد نیاوردند و شیر بی‌یال‌ودم و اشکم خلق نکردند.

در دارالمعلمین و بعد دانشسرای عالی، به گواه سالنامه ها، انجمن های متعددی پدید آمد که شاید بتوان آن ها را نماد دموکراسی در قلب یک مرکز آموزشی دانست؛ زیرا انجمن ها در هر مملکتی مشق دموکراسی اند و شیوه تعامل و زیست جمعی را به افراد می آموزند. اگرچه دوران پهلوی اول به لحاظ دموکراسی پارلمانی کارنامه درخشانی نداشت؛ ولی در جهت ایجاد زیرساخت های دموکراسی نقش مهمی ایفا کرد. از این رو شاید بتوان به انجمن های دانشسرا به عنوان یک زیرساخت دموکراسی که توسط برخی از نخبگان برجسته ایرانی نظیر عیسی صدیق و ...  به وجود آمد، نگاه کرد.

نمونه بارز آن، جامعه لیسانسیه های دانشسرای عالی است. این جامعه در سال ۱۳۲۰ توسعه پیدا کرد و به معنای دقیق کلمه انجمن شد و صاحب ارگانی به نام مجله سخن گردید.
🔹مجله ادبی #سخن به سردبیری دکتر پرویز ناتل خانلری یک نهاد مدنی و بخشی از داستان تاریخ تحول ماست. اگر سخن نبود خیلی از کوشش های بعدی هم پدید نمی آمد. 
🔹یکی از علل جذابیت موضوع دارالمعلمین، بررسی تکاپوهای دائم در این سرزمین است که اسمش را می توان مدرنیته ناتمام گذاشت. توسعۀ در ایران یک طرح  به پایان رسیده و شکست خورده نیست، بلکه طرحی ناتمام است.

همشهریان ما مفتخرند که به همت زنده یاد دکتر عبدالله معظمی، از یازده دانشسرای مقدماتی کشور که ۱۰ مورد از آن ها در مراکز استان ها دایر گردیده بود، یکی هم در گلپایگان راه اندازی شد و شماری از فرهنگ ورزان مناطق مختلف کشور از این مرکز آموزشی فارغ التحصیل شدند.
شاید بتوان گفت در مقیاسی کوچک این دانشسرا، #دارالفنون شهر ما بود.
♈️ از خیال تا واقعیت

✳️ به بهانه برگزاری آزمون سراسری #دکترا در #گلپایگان

ابراهیم جعفری
🌍 دهکده جهانی
@dehkade_jahan

برگزاری اولین کنکور سراسری مقطع دکترا و دومین آزمون مقطع کارشناسی ارشد مناطق غربی استان اصفهان (۴ اسفند ۱۴۰۲) در دانشگاه پیام نور گلپایگان را می توان نوید دهنده فرازی امیدوارکننده و نو در مسیر تحول آموزش عالی زادگاه مان قلمداد کرد.
🔹شرکت ۵۰۱ نفر از داوطلبان کارشناسی ارشد و ۹۱ نفر دکتری در این عرصه رقابت، آمار قابل توجهی از گرایش علاقه مندان بخش غربی استان برای تداوم تحصیل در مرحله آموزش عالی تکمیلی است.

تاسیس مراکز آموزش عالی در گلپایگان با دانشگاه آزاد ایران در سال ۱۳۵۶ خورشیدی به ریاست زنده یاد دکتر محمد علی ابراهیمی آغاز گردید و پس از انقلاب اسلامی با دانشگاه پیام نور، آزاد اسلامی، دانشکده فنی و مهندسی، موسسه عالی پیام، آموزشکده فنی و حرفه ای و مرکز آموزشی علمی، کاربردی تداوم یافت.

لازم به یادآوری است که اواخر دهه ۱۳۲۰ و اوایل دهه ۱۳۳۰ بر اثر تلاش دکتر عبدالله معظمی نماینده خوشنام و اثرگذار مردم شهرستان های گلپایگان و خوانسار در مجلس شورای ملی که همگام با نقش آفرینی در قامت رئیس مجلس یا نماینده، در ایوان ملت نیز حضور داشت، از یازده دانشسرای مقدماتی کشور که ۱۰ مورد از آن ها در مراکز استان ها دایر گردیده بود، یکی هم در گلپایگان تاسیس شد.
🔸از این رو با قاطعیت می توان گفت ورود آموزش عالی به گلپایگان با تأسیس دانشسرای مقدماتی آغاز شد.
🔹با راه اندازی دانشسرا، فرهنگ گلپایگان توسعه یافت و به لحاظ تربیت معلم خودکفا گردید. شماری از فرهنگ ورزان که از این مرکز آموزشی فارغ التحصیل شدند؛ علاوه بر گلپایگان، در مدارس روستایی و شهری مناطق مجاور نیز به تدریس پرداختند.
🔻شاید در مقیاسی کوچک بتوان این دانشسرا را #دارالفنون_گلپایگان قلمداد کرد.

آقای مهندس محمد حججی فرماندار  گلپایگان از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵، در گفتگویی با اینجانب اظهار داشت: " زنده یاد آیت الله هاشمی رفسنجانی طی سفر به گلپایگان و خوانسار در زمان ریاست جمهوری، در دیدار با مسئولان خاطرنشان ساختند که با توجه به ظرفیت بالای فرهنگی و حساسیت ویژه ای که اهالی منطقه نسبت به رشد و تعالی فرزندان خود دارند، گلپایگان می تواند به یک "شهر دانشگاهی" تبدیل شود.
🔹دانشنامه آزاد "ویکی پدیا" شهر دانشگاهی را این گونه تعریف می کند: " شهر دانشگاهی به شهر یا محله ای از یک شهر گویند که در آن یک یا چند دانشگاه بر هویت، اقتصاد و اکثریت جمعیت آن شهر مستقیماً مسلط باشد؛ زیرا وجود کتابخانه ها، مراکز پژوهشی، مرکز رشد و فن آوری، آزمایشگاه ها، رسانه های مکتوب و ... به عنوان مکمل فعالیت های دانشجویی، فضایی علمی و فرهنگی در شهر ایجاد می نماید.
🔸نمونه برجسته شهر دانشگاهی در آمریکا شهر بوستون است که با وجود ۲۵۰ هزار جمعیت و حدود ۸۰ دانشگاه و کالج مانند یک دانشگاه بسیار بزرگ به نظر می آید. این شهر پرافتخارترین دانشگاه های جهان مانند هاروارد، تافتس ، بوستون ، موسسه فن آوری ماساچوست ( MIT ) ونیز یکی از بزرگترین و شناخته شده ترین مراکز تحقیقات پزشکی را در خود جای داده است.
🔸از نگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی، چشم انداز پیشرفت گلپایگان را با توجه به  موقعیت جغرافیایی مناسب و دسترسی آسان به منابع و امکانات؛ بخصوص در زمینه کشاورزی و دامپروری، می توان در سیمای یک شهر دانشگاهی مشاهده نمود. این موضوع از آن رو حائز اهمیت است که مردم این خطه برای ارتقاء دانش و تولید اندیشه علمی حتی در شرایط دشوار اقتصادی، فراهم ساختن امکانات تحصیلی را برای فرزندان خود نسبت به برآوردن سایر نیازها در اولویت قرار می دهند.

اینجانب به یاد می آورم که داوطلبان ورود به دانشگاه های کشور؛ به ویژه در سال های قبل از ۱۳۴۸ که کنکور شکل سراسری به خود نگرفته بود، با چه مشقتی رهسپار تهران، اصفهان و سایر مراکز استانی که از دانشگاه برخوردار بودند، می شدند و رنج سفر و خطرات جاده ای و استرس های ناشی از آن را به جان می خریدند.
🔹در آن دوران تصور این که زمانی کنکور دکترا یا کارشناسی ارشد در گلپایگان برگزار شود، دور از ذهن بود؛ اما امروز آن خیال رنگ واقعیت به خود گرفته؛ به گونه ای که می توان این حرکت را از مولفه های توسعه علمی زادگاه مان قلمداد کرد و البته لازم است از مسئولان داخل و خارج از شهرستان نیز که در این اُفق گشایی آستین همت بالا زدند، تقدیر نمود.
🔻امید است این اقدام انگیزه و اشتیاق بیشتر همشهریان را برای تداوم تحصیل در مقطع های آموزش عالی فراهم سازد.

دانشگاه نقطه تمایز ما از جهان قدیم است و مسئولیت اش آزادسازی علم و عمومی سازی آن است؛ به گونه ای که همه اقشار در جامعه به دانش دسترسی داشته باشند و بتوانند آن را برای تقلیل مرارت ها و بهبود زیست اجتماعی خود به کار گیرند؛ از این رو عدالت شناختی بزرگ ترین رسالت دانشگاه است.