بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
463 subscribers
1.78K photos
637 videos
138 files
2.13K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۰۲
#رئوف آذری 
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
-----------(۱۲ فروردین ۹۵)
مهربانی مهربانان
در نمونه ی ۱۰۰ نگاشتم که سیل مهربانی های عزیزانم را اگر بخواهم برشمارم، نه قابل شمارش است و نه قابل توزین و نه قابل حساب!...
اما اجازه دهید در این نمونه هم از چند عزیزی بنویسم که مهرشان را در همان روزهای ابتدایی سال نو، بزرگوارانه و بی حساب،نثارم کردند...

* روز دهم از سال ۹۵ نزدیک بود و طبق فراخوانی که از قبل داده بودم بنا بود جمعی از مهربان فعالان مدنی شهرم را بر سر سفره ی عصرگاهی گردهم آوریم تا ضمن دیداری نوروزانه، بخشی از دغدغه های مدیریتی، اقتصادی، فرهنگی و... شهرمان را مرور کنیم و بر راهکارهای همدلی تلنگری داشته باشیم و مدیریت "اولین نشست همدلی فرهیختگان دانشگاهی شهرستان " را نیز که بنا بود روز یازدهم اجرایی شود، توزیع کنیم...

آسمان بهاری سیل آسا باران گرفته بود و فضای آزادی که در دل طبیعت برای این دیدار مدنظر داشتم با آن حجم باران و توده ی سرما، امکان میزبانی جمع را نداشت!

ناچار شدم در پی محلی سرپوشیده اما طبق تعهد در فضایی طبیعی باشم.
عزیزی مدت ها بود گله مند بود که از چه سبب پاسخ دعوت شان نمی دهیم و به قول خودشان مفتخرشان نمی کنیم درحالی ما خود به شدت محتاج مشرف شدن به محضرش بودیم!

فرصت را مناسب دیدم تا هم رفع گله کنم و هم رفع مشکل مکان نشست با فعالان!😃
با حاجی تماس گرفتم و موضوع را درمیان نهادم!
از بس که استقبال کرد،دست و پایم را گم کردم ...
روز موعود فرا رسید. وقتی وارد خانه باغش شدم متوجه شدم که کارو پسرش و متین دوست کارو، بیل در دست از چندساعت قبل در حال گل روبی مسیر ورودی بوده و هستند تا مسیر ورودی ماشین فعالان هموار گردد...
سماور غل غل در حال جوشیدن بود و اطراف خانه باغ نیز مفروش شده بود و همه چیز مهیای پذیرش فعالان بود...

دوستان آمدند،۴ ساعت در کنار هم بودیم و درطی این مدت حاجی و کارو و متین لحظه ای نیاسودند و سرپا ماندند و لحظه به لحظه آب،چای و شیرینی و میوه تعارف کردند!
در حالی که برای شام نیز چند خانواده مهمان داشتند ولی تا اذان مغرب، دست بر سینه، مهمان نوازی کردند و فعال نوازی🌹

واقعا" از شرمندگی اش داشتم آب می شدم که با آن کلام شیرینش، بر بزرگی اش فزود،آنجا که در قبال تشکر اینجانب یادآور شد:
" آقای آذری، باور کنید دیشب لحظه ای خواب نداشتم از بس شوق دیدار جمع دوستان خمارم کرده بود و بر سر شوقم آورده بود ... افتخاری بزرگ برای من و کارو و متین و خانواده ام بود،قدم رنجه کردن شما و دوستان خدمتگزار و دلسوزتان..."

چه می توانستم بگویم و چه باید می گفتم، جز این که:" #حاجی کیوان رحیمی عزیز، تازه فهمیدم که ما در اول راهیم و شما در انتهای راه و در حال بازگشت... سپاس اقیانوس دلی تان را"🌹

** انگار بد بیاری یا خوش خیالی ما در مورد آسمان و آفتاب مهرش، تمام ناشدنی بود و فردا یازدهم فروردین نیز بر طبق فراخوان تلگرامی، قصد تشرف مان به محضر "فرهیختگان دانشگاهی سردشت"[مقاطع ارشد و دکتری] در طبیعت بهاری، در هاله ی توهم هوای آفتابی غلتیده بود و در آن چندساعات مانده به نشست،می بایست چاره ای می اندیشیدم...

خانه باغی مجلل فراهم شد اما واقعیتش، سیل استقبال دوستان، بر فضای خانه باغ مستولی شد و مکان در برابر عظمت روح فرهیختگان کم آورد وبه ناچار باز در پی مکانی بزرگ تر ویلان شدیم...
شبانه درب منزل رییس اداره ی ارشاد رفتم و به زعم ایشان،تعمیرات سالن اجتماعات مجالی نداد.اول وقت فردا در خدمت فرماندار و معاون ایشان، سالن سینما را نشانه رفتیم ولی بروکراسی شدیدا" دست و پا گیر باز مجال مان برید و به ناچار در پی تالارهای شهر دوان شدیم که همگی رزرو شده بود!

عزیزمهربان محمد بایزیدی که مرتب پی گیر بودند، در تماسی از دوست شان و دوست مشترک مان مدد گرفتند و آن دوست نیز بسیار بزرگوارانه یارمان شد و بر بستر صفر و یک دیجیتالی تلفن پیام داد که کسب اجازه ی شما به شدت آزارم داد، چرا که این از ابتدایی ترین وظیفه ی ماست در خدمت شما و فرهیختگان شهرم باشم... آن عزیز دوست از هزینه ی سالن گذشت و علی رغم آماده کردن اسباب پذیرایی توسط دوستان دیگر،اما کل هزینه های پذیرایی را نیز متقبل شد🌹

هر چند در آخرین دقایق مجوز اماکن صادر نشد و بالإجبار، مأوای بی پناهان و آن پناهگای خداوندی یعنی مسجد سجده گاهش آخرین میزبان نشست فرهیختگان دانشگاهی شد و کلیددارش نیز بسیار مهربانانه و بزرگوارانه پذیرای مان شد، ولی بی انصافی است که از بزرگ منشی و اقیانوس دلی و مهرورزی بی حصر کاک #آزاد قاسمیانی، مالک و مدیر تالارکسرای ربط، سپاسگزار نباشیم که بی نهایت مهربان نشان دادند و عظمت وجودشان را هویدا ساختند.

همچنین در ختم این نمونه مهربانی، نیاز می بینم از مهربان #ماموستا سعید رحمانی عزیز امام جماعت و کلیددار مسجد حاجی رسول واحدی و هیأت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پرسە و سەرەخۆشی  کۆچکردوو
#حاجی_حەسەن_واحیدی 💔
کەسایەتی خۆشناو و خێرخوازی
ناوچەی موکریان و شارەکانی
سەردەشت _مەهاباد
مزگەوتی جانبازانی سەردەشت

بە بەشداری ;
مام عوسمان مەلاڕەحیمی
دوکتور داود حەیدەری
کاک ڕەئوف ئازەری
کاک لوقمان مەلاڕەحیمی
کاک عەلی واحیدی
کاک ڕەئوف واحیدی
کاک یوسف واحیدی


کامێرا و ئامادەکردنی
#شۆڕش_ئەبووبەکری

@shore_law

16 پووشپەڕی 2723

نامرن , ئەوانەی لە دڵی میللەتا ئەژین

کاناڵ #شۆڕەسوار
@shoreswar



انستاگرام

https://instagram.com/shoreswar?igshid=ZGUzMzM3NWJiOQ==
یوتیوب ;

https://youtu.be/DpbFc6uH9VU
Audio
وتاری  #ڕەئووف_ئازەری،
چالاکی بواری ئاشتی و دڵۆڤانی
لە مەڕاسیمی پرسەی خوالێخۆشبوو؛

#حاجی_حەسەنی_واحیدی

یک شەممۆ بەڕواری ۱٨ی پووشپەڕ

مەهاباد، مزگەوتی سوور[جامیع]
----
٭تۆڕی چالاکانی مەدەنی، تۆڕێکی سازدراو لە سەرتۆڕەکۆمەڵایەتیەکانە، بۆ لێک گرێدانی چالاکانی مەدەنی سەردەشت کە لە سەرەتای ساڵانی یەکەمی دەیەی ۹۰ی ڕۆژی[شەمسی]پێکهات و سەردەمێک بە ۱۰ کارگروپی چالاک، خزمەتی شازی پێشکەشی کۆمەڵگەی سەردەشت کرد کە یەک لە زۆری، دامەزراندنی مینبەری هاودڵی[واتە،تریبون همدلی]بوو، کە لە کاتی قەیرانەکان و هەڵبژاردنەکاندا، چالاکیەکی کەم وێنەی بوو...
ئێستاش بەشێک لەو چالاکیانە، بەردەوامه و تەنانەت دوهەم بەشی؛
ئەم پەیجەی بونیادی ئاشتی و دڵۆڤانیە
کە لێکەوتەی خۆی بۆ گەشەی شار و بگرە پانتایەکی بەرفراوانتر،
لێکەوتۆتەوە و ان شاءا... لێدەکەوێتەوە...

🌹❤️🌹
@sopskf