بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
462 subscribers
1.79K photos
638 videos
138 files
2.14K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۲۰
#رئوف آذری 
@Raoufazari
#ایده پرداز و مدیر کمپین
------------  (٢٥خرداد۹۵)
#دبه ی مهربانی

همواره در طول زندگیم عبارت "دبه در آوردن" برایم یادآور رفتاری نابهنجار بوده که هم پیاله ی حق کشی،حق خوری و دوز و کلک بوده است!

بارها شنیده ام در جریان تجارت، معامله یا خرید و فروش، یکی از طرفین معامله به دیگری می گفت:
"نکنه فردا دبه دربیاری؟!" و گاه پیش می آمد که طرف "دبه دربیار" نیز از آب درمی آمد!

وشاید تاریخ سندزنی و قولنامه های کدخدامنشی و بنگاهی و دفاتر اسناد رسمی برگردد به همان دغدغه ی "دبه درآوردن" و فرار از "چالش دبه"!

اردیبهشت ماه سال جاری در حال بازگشت از نشست با بانوی اول محیط زیستی کشور(خانم ابتکار و مدیران ارشد سازمان محیط زیست ) بودیم و در داخل تهران برای رسیدن به ترمینال تاکسی دربست سوار شدیم!
عادتم است برای رفع خستگی عزیزان نیز باشد آغازگر ارتباطی انگیزه بخش و خستگی زدا باشم که شروع کردم!

"آقای راننده خوشبختم که همسفرتان شدیم... "
چند صباحی که رفتیم ماشینی قصد ورود از فرعی در آن ترافیک سنگین داشت...راننده ی عزیز خود نگهداشت و دستش را به علامت راهنما بیرون برد تا تسهیل گری اش را برای عبور آن ماشین بیشتر نشان دهد...یکی دوبار دیگر نیز چنین کرد...
بهانه خوبی بود تا از "مهربان" بودنش بگویم و سپاسش گویم و سررشته دراز کنم!

گفتم نقش شما و هم صنف های تان در بازنشر مهربانی ها بسیار است...حساب کنید اولین مسافر غریبی که وارد شهرهای هریک از ما می شود،اولین برخوردش طبیعتا" بعد از ورود به شهر، با تاکسی دارهاست...
اگر تاکسی دارها،روابط مهربانانه ای شکل دهند و مهرورزی های شان را نثار مسافران کنند،تصویرسازی آن تازه وارد در مورد آن شهر و شهروندانش مثبت خواهد شد... و در ضمن مهربانی ها بر نامهربانی ها تفوق خواهد یافت وآن مسافر خود نیز ناشر مهربانی ها در سطح شهرمان خواهد شد!

آن راننده تا جایی که توانست گوش داد و ما حرف زدیم تا اینکه زبانش باز شد و گفت:" عزیزم شغل من تاکسی داری نیست... بلکه درخط ارزم ولی بیشتر لحظات بیکاری ام را پشت فرمان می نشینم تا شاید بزرگی چون شما و جمع تان را شکار کنم!"

مشخص بود،قلب بزرگ و متواضعی دارد... ادامه داد:" من همیشه در راستای انتشار مهربانی ها عملا" کار کرده ام و مصداقش اینست که همواره "دبه ای بنزین" در جعبه عقب ماشینم دارم که مترصدم بین راه یکی بنزین تمام کرده باشد!
ترمز می زنم و پیاده می شوم و "دبه در می آورم" و تقدیم می کنم!
بارها بوده که در راه ماندگان اصرار می کنند تا هزینه را مسترد کنند!

اما تکیه کلام من اینست که شما نیز "دبه درآورید" و به دیگر نیازمندان تقدیم کنید تا زنجیره ی مهربانی ها با "دبه در آوردن" تداوم یابد!

دیگر چی داشتم تا بگویم!
در مقابل روح مهربان آن راننده وقت تاکسی پایتخت کم آودرم و بسیار تحسینش کردم!
نامش را سئوال کردم تا روزی بتوانم آن نام را در لیست مهربانان جهانشهر و کشورشهرم ثبت کنم...
گفت:" محمد قادری"!
تعجب کردم!
چون فامیلش بیشتر به کورد جماعت نزدیک بود ولی می گفت تهرانی الاصل هستم!

و گفت:"علاقه خاصی به طریقت قادری داشته و دارم که همین شاید مبنایی برای هویتم شده است!"

البته از سیمایش نیز می شد،عرفان را استنباط کرد و هم از قلب پرمهرش...
درودش باد که چرخشی در معنابخشی به عبارت "دبه در آوردن" را در ذهنم خلق کرد و متوجهم کرد که "مهربانی " کیمیایی است که حتی نامهربان ترین ها را به مهربانی بدل می کند... همچنان که "دبه درآوردن" را معنایی نکویی بخشید و نگرش ها را در پی خود اصلاح کرد...
مهرباید ورزید و مهربان باید بود...چون "محمد قادری" عزیز،باید که "دبه درآورد" وزنجیره ی مهربانی را سلسله وار تداوم بخشید...


https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
June 16, 2016
#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۲۱
#رئوف آذری 
@Raoufazari
#ایده پرداز و مدیر کمپین
------------  (۲۹خرداد۹۵)

# مهربانی از جنس مسئولیت

چندین بار که دستم بر تریبون رسیده و غل و زنجیر چند امنیتی امنیت زدا، مجالم بخشیده از محدود مسئولانی گفته ام که مسئولیت شناسی،مسئولیت پذیری و مسئولیت دوستی شان، برمخاطبان و شهروندان پیرامونی شان، سلامی سراسر مهر اول صبحی و دست بوسی غروب هنگام شان را واجب می گرداند!

اما افسوس که این انگشت شمار مسئول در لابه لای خروار سفارشی ها از بهر پیمایش انتفاع ها، پنهان و کم فروغ اند و از انظار ناپیدا!

چندی پیش در جلسه ای زیست محیطی، اولین استارت آشنایی مان زده شد که اول بار،زبان گله گشود و دست تعارف بر سینه زد و ما عهد بشکستیم و دستی بر دست لطفش نهادیم!

چندی بعد،اولین کار مشترک را استارت زدیم و بسیار توفیق حاصل کردیم که مهم ترینش، اعتمادی بود که نه در لابه لای راهرو اداره تحت امرش، بلکه در وجب به وجب جنگل های پیرامونی و آتش سوزی های بی امان و ریزگردهای سفارشی گم شده بود!

کافی بود،"درد دل" هایش را گوش فرادهی و موانع سر راه ادای مسئولیت دلبخواهش را...

در طی این مدت سه بار،"زادگاه نوازی"،" آروین نوازی" و "کارونوازی" کرده بود!

روزی زادگاه مان را تا چشمه ی شهیر و از آنجا تا همنام روستایی دیگر،با جمعی خودجوش و دیر جوش و دوستدار طبیعت،اشغال زدایی کرد و روزه اش مانع فروغ مسئولیتش نشد و از شروع تا انتها خوش درخشید!

"گنجشک بال شکسته" و "پرستوی سقوط کرده" از کوچ آسمانی شان را با همکاران پرمهرش،تیمار کرد و "آروین" و "کارو" را خوشحال و مسرور...

اما امشب، بر سفره افطار که بودیم،"شاخه وان عزیز" چون همیشه مسئولیت شناسی اش گل کرد و خبر از سقوط زبان بسته ای و آه و ناله ی فراوان و عذاب بسیارش داد!

آدرس بگرفتم و ناچار دگربار آن عزیز مسئول به کمک طلبیدم...
گوشی همچنان روشن از ارسال پیام بود که زنگش نیز به صدا درآمد و آدرس خواست و عازم شد!

عزیزی اما،مأمور ثبت حضورش در محل شد و اقدام فوری و عاجلش در خدمات پرستاری به آن زبان بسته را به تصویر کشید تا شاهدی شود،بر ادراک مسئولیتش!

تصاویر خود گویای،میزان و سطح شعور،حس مسئولیت شناسی و مسئولیت پذیری آن مهربان مسئول است...

یافتن آن زبان بسته در آن لحظات افطاری، اقدامات اورژانسی و آتل بندی اولیه پای شکسته و این بار انتقال به اداره و شروع خدمات پرستاری تا بهبودی!

درود و هزاران سپاس مهربان" خالد #بایزیدی" رییس اداره حفاظت از محیط زیست سردشت را که مهربانی اش چنان گسترده است که کم تر فرصت پشت میز نشینی دارد و از "آفت جنگل خوار" تا " ریزگرد" ها و هرآنچه در این وانفسای زیست محیط هست و نیست،وی را سرپا،درلحظه هوشیار و نگران نگه می دارد!

سپاس مهربانی از جنس مسئولیت پذیری اش را...

تکثیر باد لطف و مهربانی و ادراک مسئولیتش...


https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
June 18, 2016
#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۲۳
#رئوف آذری 
@Raoufazari
#ایده پرداز و مدیر کمپین
  #نگارش (۹تیر۹۵)

# مهربانی از جنس همدلی
آن زمان که سایه شوم بی مهری چتر خود را بر سر شهرم گشود و در هفتمین روز تیرماه ۱۳۶۶ رژیم بعث با گاز خردل، چشم و پوست و ریه های مان را نشانه رفت و سوزش چشم و تاول های پوستی و خش خش سینه مهمان وجودمان کرد،شاید اغراق نباشد اگر بگویم که "چشمه های طبیعی" و آب جاری رودخانه زاب اولین یار و پرستارمان شدند!
چشم ها را با آب مهرشان شستشو دادیم و تاول های پوستین مان را به جریان آب شان سپردیم و خش خش سینه ها را بخشی از موسیقی شرشر روندگی شان، کردیم و این ها در آن وانفسای ناآگاهی و عمق حادثه، کم لطفی نبود!

اینک ۲۹ سال بعد از حادثه دهشتناک بمباران شیمیایی سردشت،دو عزیزمهربان آمده بودند که همدل مان شوند و اشک حسرت و درد ۲۹ ساله مان را تسکین دهند!

با این عزیزان در راستای بازنمایی حوادث اتفاق افتاده در دوران جنگ، تا نقطه صفر مرزی رفتیم و چشمه جاری و پرآب "کیله" مهمان دقایقی از رمضان روزمان شد!
متأسفانه در اثر سهل انگاری تعدادی شهروندنما،اطراف چشمه از طراوت افتاده بود و سیمای زلال چشمه،کمی تا بسیار دلگیر نشان می داد!
تصمیم برآن شد تا عملیات پاکسازی اطراف چشمه به مناسبت تجلیل معنوی از خدمات پرستاری همنوعانش در تیر ۶۶ به نسبت تیمارگری زخم های مصدومان شیمیایی استارت زده شود!
کار شروع شد و در این میان دو مهمان عزیز و سایر بزرگواران همراه حمایت کردند و در کسری از ساعت، مهرورزی مهمانان و جمع قلیل همراه، سبب ساز تغییر سیمای طبیعت چشمه و زلالی بیشتر آب آن شد!
درود بر مهربانان عظیم و آزاد دو مهمان ارزشمند ارومیه ای و نیز همدلی و همراهی کاک کریم عبدالله پور و کاک کمال آذری و کاک آروین عزیزم🌹


https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
June 30, 2016
#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۲۴
#رئوف آذری 
@Raoufazari
#ایده پرداز و مدیر کمپین
  #نگارش (۹تیر۹۵)------------------
# مهربانی از جنس دوستداری زیست محیط

رودخانه زاب سالهاست روندگی و جریان و زیبایی مسیرخوداختیارش، الهام بخش مثل ها و افسانه ها و داستان های بومی و منطقه ای بوده و از طرفی هویت ساز و هویت بخش فرهنگی ویژه در اطراف و اکناف خود به درازنای تاریخ سرزمین مان!

در پی #جنبش جیب و تخریب زیست محیطی،سدسازی ها و حفرچاه های عمیق، انتقال آب و درکل دستکاری های طبیعت، کشورمان شاید بیش از هرجای دنیا گرفتار بحران های زیست محیطی شده است و "زاب" نیز یکی از صیدهای آن شکارچیان هم عصر!

می گویند دریاچه ارومیه را با انتقال آن احیاء می کنند ولی این طبق اظهار نظر شخصیت هایی چون، پروفسور کردوانی " دروغی بزرگ" است که اصلا" موجب احیاء در آن بالادست نخواهد شد،بلکه این انتقال خود فاجعه ای دیگر نیز خلق خواهد کرد و به حتم، ویرانی دیگر چون ویرانی ای که سرمنشأ آن طرح های میلیاردی و طمع متولیان در دریاچه ارومیه سبب سازش شد، به وقوع خواهد پیوست!
اما در این پایین دست هستند عزیزانی که آن اندازه که دل شان در گرو هویت شان با "زاب" است به همان نسبت داغدار فاجعه دریاچه ارومیه و کانی بل و جنگل های بلوط زاگرس و شمال و تالاب فلان و فلان و...
بر همین باور گاهگاهی حرکاتی اثربخش در میان این مردمان قابل مشاهده است که هریک خود در قاب مهربانی با زیست محیط جا خوش می کنند:


۱•اعتراض مدنی به انتقال آب زاب در کنار علاقه و اقدام میدانی برای احیاء دریاچه ارومیه ونیز واکنش به تخریب های زیست محیطی ناشی از عملیات اجرایی سدملی کولسه ونیز مین های بجا مانده از جنگ !

۲• عملیات نجات ماهی کوچولوهای گرفتار در گل و لای هدیه شده ماشین های سنگین و کارخانجات شن و ماسه فعال درعملیات اجرایی سد و نیز تیمار پرستوها و گنجشکان بیمار و حیوانات و پرندگان دیگر

۳•پییشنهاد و اعلام آمادگی نجات جنگل های بلوط منطقه و به ویژه فعالیت میدانی در اطفاء حریق جنگل ها

۴•عملیات پاکسازی های محیطی و کمر خم کردن برای برداشتن آشغال دورریخت دیگران


۵•تمهید برگزاری جلسات و نشست های ملی،منطقه ای و شهرستانی در راستای ابلاغ و اطلاع رسانی چالش های زیست محیطی منطقه و اهتمام بیشتر مسئولان به وظایف ذاتی خود


۶• طرح ایده های بکر در زمینه ی حفاظت و احیاء زیست محیط و راه اندازی گروه ها و کمپین های زیست محیطی و سبز


درودشان باد این مهربانان با زیست محیط را که سال های دور، تاریخ جهان ، از بزرگ مهربانی های شان بیشتر خواهد نگاشت...

***اهتمام به زیست محیط،بستری ارزنده برای اثبات روح مهرورزی مهربانان...
🌹🌹🌹🌹

https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
July 5, 2016
#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱٢٣
#رئوف آذری 
@Raoufazari
#ایده پرداز و مدیر کمپین
  #نگارش (١١تیر۹۵)----------------

#مهربانی از جنس "#ادای وظیفه شهروندی"

در انتظار بازگشایی درب مطب دکتر بودیم که "#کاک صالح" عزیز جعبه ای در دست از کنارمان رد شد و گفت:

" اولین دشت امروزم است،بفرمایید بچه های تان را خوشحال کنید"!

بچه ای همراه نداشتیم ولی شواهد از آمدنش خبر می دادند!

یک (فڕفڕۆکە)=فرفرک،بادفر،پروانه ی کاغذی را از جعبه زیبای رنگی اش برداشتم و معادل قیمت آن را تقدیمش کردم!
بعد آن فرفره را نیز مجدد داخل کارتنش گذاشتم و گفتم بزرگوار، فرفره هم مال خودت اما فقط خواستم حاصل اولین دشت امروزت را من پرداخت کرده باشم!
چهره در هم کشید و گفت:" ببخشید،من گدا نیستم!"
انگار دنیا را روی سرم خراب کردند!
خواستیم کار خیری بکنیم،داشتیم کباب می شدیم و عجب هم حقم را کف دستم گذاشت!

من کم تجربگی کرده بودم و بلافاصله متوجه اشتباه شدم و گفتم نه عزیز جان!
من فقط خواستم هزینه ی خرید بچه ای که برای فرفرک گریه می کند و مامانش پول خریدش را ندارد،پرداخت کرده باشم تا شما بزرگواری کنید و به جای من تقدیمش کنید!
اما "کاک صالح" زرنگ تر و هوشیارتر از آنی بود که من برداشت کرده بودم!
گفت:" ببین آقای عزیز:
من کاسبم و نمی خواهم سربار باشم... اگر چنین قصدی دارید،بفرما این فرفرک تان و خودتان به بچه ی مستحقی که رسیدید،تقدیمش کنید!"
زود گرفتم و تسلیم شدم و فرفرک را گرفتم!
بعد از لختی در مطبی که نشسته بودیم بچه ای گریان همراه والده اش وارد شد و مهربان همسرم با تقدیم فرفرک، آرامش را به فضای مطب برگرداند!
اما همچنان رفتار"کاک صالح" عزیز که با سئوالم متوجه شدم اهل "کونه لاجان" منطقه مابین پیرانشهر و مهاباد است، مغزم را فشار می دهد تا تفاوت آن "کاک صالح" را با آن "همه سائل گدا منش" بسنجم و بفهمم که چه مکتب فکری و آموزشی تا این اندازه بر "کاک صالح" داستان ما مؤثرافتاده تا در ادای تکلیف شهروندی اش این اندازه مصر باشد و حساس که خود را سربار دیگران نکند و از سفره ی عرق جبین و جعبه ی رنگی خود در آن گرمای طاقت فرسای نیمروزی پیاده روهای شهر ارتزاق کند ولی آن مرد تنومند و بانوی ترک بند، بی محابای بستن رگ حیات بچه ای سرراهی، تنها و تنها برای برانگیختن حس ترحم رهروی، پیاده روها و محافل شهری را گز کند و شخصیت و ناموس خود و خانواده و بچه های همراهش را فدای چندرغازی کند که "من" و "ما"ی نوعی به سویش پرتاب می کنیم!


درود بر "کاک صالح" های نوعی زمانه، که عرق جبین ناشی از اهتمام به نقش شهروندی شان در اوج مظلومیت ظاهری و سیمایی، درخشندگی خاصی دارد و با برق خلوص،صداقت، مهربانی و مسئولیت پذیری درونی اش، دل همچو منی را که ادعای شهروندی ام زمین و زمان را کر کرده، هشدار می دهد!
مهربانی و مسئولیت شناسی و مسئولیت پذیری شهروندی را باید از امثال "کاک صالح کونه لاجانی" فهمید و تقلید کرد...
درود بر آن بزرگ مرد فرفره فروش پیاده روهای مهاباد...
----
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،تخریب زیست محیط،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
-------------
July 9, 2016
#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۲۵
#رئوف آذری 
@Raoufazari
#ایده پرداز و مدیر کمپین
  #نگارش ( ۲۰تیر۹۵)-------------
#مهربانی از جنس امانت

درمانگاه زکریا بودم!
زن خطاب به مرد گفت:" ئه ی خوا،ده فته رچه که م له تاکسی دا له بیرچوو!"

ترجمه:ای خدا دفترچه (خدمات درمانی)ام را در تاکسی جا گذاشتم!

زن به سرعت به طرف در درمانگاه دوید تا دنبال تاکسی بدود ولی عزیزی دفترچه در دست وارد و دفترچه را دو دستی تقدیم آن زن کرد و گفت:
'بفرمایید،در ماشین من جا گذاشته بودید"!

کاش بودید و گشودگی سیمای آن زن را می دیدید!

دنبال آن تاکسی دار دویدم و به پاس اقدام عاجلش سپاسش گفتم!

خواهش کردم تا تصویری از ایشان داشته باشم و ذکری از این اقدام ارزنده شان بکنم...
با تواضعی مثال زدنی گفتند کار خاصی نکردم جز وظیفه🌹
اما اصرار من مجالش نداد ولی افسوس که نامش را فراموش کردم...

اما "مهربان سوران الهی" یار شد و مشخصاتش را بازگفت و فرصتی آفرید تا باذکر نام از این تاکسی دار اهل روستای ولیو سردشت که در کنار تاکسی داری به گچ کاری نیز مشغول و بیشتر به "وه ستاهادی" شهرت دارند،یادی کنیم...


سپاس مهرورزی "وه ستا هادی محمدزاده "عزیز را که مهربانی شان،امروز در جلوگیری از اتلاف وقت و رفع دغدغه ی خانواده ای سردشتی ونیز رسیدگی به موقع بیماری و درمان آن مؤثر افتاد...

----
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،تخریب زیست محیط،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
July 10, 2016
Forwarded from Raouf Azari
#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۲۶
#رئوف آذری 
@Raoufazari
#ایده پرداز و مدیر کمپین
#نگارش ( ۳مرداد ۹۵)-------------
#کادوی مهربانی(۲)

می گفت :" تماس گرفت و برای رفت و برگشت مسیری، درخواست ماشین کرد!
از آنجا که همواره خود یکی از خوش قلب ترین دوستانم بوده است بی دغدغه ماشین را آماده و سویچ را تقدیمش کردم!

در برگشت سویج را تحویلم داد و سپاسی گفت و تشکری کرد و رفت!

بعد از چندی خواستم ماشین را روشن کنم که متوجه شدم لاستیک های جلویی برق می زنند!
وقتی به دقت ماشین را ورانداز کردم در کمال تعجب، متوجه شدم لاستیک های نوی بر چرخ های جلویی خودنمایی می کنند!

آخه لاستیک های قبلی از رنگ و رو افتاده بودند و این قبای نو بر چرخ ها، منظره شان چشم نوازی می کرد!"
این ها را صاحب ماشین می گفت!

و این کادوی مهربانی را جوان رعنای بازاری شهر سردشت، بر تن چرخ های ماشین امانتی پوشانده بود!

خیلی اصرار کردم تا اجازه دهد نامش را ذکر کنم ولی رخصت نداد حتی نام صاحب ماشین را نیز ذکر کنم تا مبادا ایشان نیز شناخته شود و ناخواسته بر عهدم ماندگار شدم!

اما در پاسخ سئوالم که خطابش قرار دادم،که "چه عاملی سبب شد این کار را بکنی؟" گفت:

" خیلی وقت ها بود مترصد بودم تا کاری برای آن بزرگوار که در همسایگی ام است،انجام دهم.

با توجه به اینکه بازاری ام و حضورم در محل کسب، مستمر نیاز است ،کم تر توانسته ام وظیفه ی همسایگی و دوستی ام را ادا کنم!

به همین جهت استهلاک لاستیک جلویی ماشین ایشان، فرصتی فراهم ساخت تا ادای دین کنم و این در حق خلوص و لطف و حجم مهربانی های آن بزرگوار بس ناچیز است"

نمی دانم الان از مهربانی صاحب ماشین و نفوذش در قلب مخاطبانش بنویسم یا از شعور و ادراک شهروندی یک بازاری و احساس مسئولیتش در قبال بزرگان شهرش!

اما در هرحال، هر دو را باید سپاس گفت و تمجید کرد که بسیار مهربان اند و مهربانی شان نیز منشعب از کانی شعور و فهم عمیق شان...
هزاران درودشان باد که بی نام و نشان،سپاس شان واجب است🌹🌹🌹
------------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،تخریب زیست محیط،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
---------
July 27, 2016
#کمپین-مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۲۹
#رئوف-آذری 
@Raoufazari
#ایده پرداز-مدیر کمپین
#مرداد-۹۵--------------------------🌹🌹🌹
#مهربانی در آشپزخانه

قرار دوره ای مهمانی با جمعی از دوستان داشتیم و این بار نوبت به خانواده ی ما رسیده بود!

عزیز مهربانی از جمع، وضعیت نامساعد و بیماری کدبانوی خانواده مان را متوجه شده بود، قصد ربودن این فرصت را با روح مهرورزش داشت!

اما لطف پذیرایی از آن جمع خانوادگی مبارک، عطیه ای نبود که بتوان راحت از آن گذشت!

با همسر مهربانم و فرزند دلبندم هماهنگ شدیم که این بار اجازه فرصت سوزی ندهیم و با هر اصراری بود، دوستان را قانع کردیم که پذیرایی را به حداقل خواهیم رساند و متحمل فشار زیادی نخواهیم شد!


با رستوران خانه باغ تازه تأسیسی در بیرون شهر هماهنگ کردم که آن شب دربست رزرو ما باشد و مقدمات فراهم شد!

اما آنگاه که مهمانان متوجه شدند باز از سر مهرورزی شان و به جهت بالا بودن هزینه تحمیلی به ما، حضور در رستوران را نپذیرفتند و ناچار تصمیم برآن شد که هریک کمکی باشیم برای مهربان کدبانوی بیمار!

جالب است بدانید بعد از ۹ سال و اندی تازه فهمیدم که مهمان داری هم سختی دارد و فشار!😃🌹
من مأمور آماده کردن مرغ ها شدم و تا ۱۰ مرغ را تکه تکه کردم، نشان حیات از گردنم،کمرم و دست هایم رخت بر بست!😃

اما نکته اینجا بود که کاک #آروین عزیزمان که تا آن روز حتی برای خوردن یک لیوان آب نیز مامانش را به کمک می طلبید،روی چهارپایه پلاستیکی جای خوش کرد و مرتب مشغول هم زدن دیگ آشی بود که مامانش علی رغم بیماری، تقبل پختش را کرده بود!

آن روز می شد از خانواده سه نفری مان مهربانی جارو کرد!
چه لذت بخش بود آن میزبانی که خروار خروار مهربانی را در آشپزخانه مان مهمان کرده بود!🌹

مقدمات کار تمام نشده بود که عزیزی دیگر با اصرار بی مثالش، محل پذیرایی را به خانه باغ خود تغییر داد تا جمع سه نفری ما کم تر متحمل زحمت شود و جالب تر آنکه در آنجا هرکس که وارد می شد، کیسه مهرش لبریز بود!🌹
یکی فرش می انداخت و یکی چای تعارف می کرد و آن دیگری شربت و آجیل و آن یکی میوه!

وقت بریان کردن نیز هرچه پسر و مرد جمع بود مسئولیتی بر دوش گرفت و کسی نماند که مهرش را نشان ندهد!
راستی، میزبانی با مهربانی مهمانان چه لذت بخش می نمود!
گویی ما مهمان شده بودیم و آنان هریک میزبان!

آن شبانه روز برای جمع خانوادگی ما، تجربه ای لبریز از عشق و مهربانی شد!
عشق در کنار هم بودن و مهربانی در یار بودن!🌹
چه خوش یمن شد آن میزبانی و مهمانی در کنار هم!
سپاس همه را...مهربان همسر را و مهربان آروین را و مهربان مهمانان را که از همان ابتدای کار، میزبانی مان ربودند و مهمان مان کردند بر سفره پرمهرشان🌹🌹🌹

کاش همه مهمانان چنین مهربان می شدند و همه میزبانان نیز چون سه نفرخانواده ما همدل و مهربان!😃🌹
لذتش فراموش ناشدنی است،امتحان کنید...
🌹🌹🌹
--------------------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،تخریب زیست محیط،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
July 30, 2016
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Photo
#کمپین-مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۳۰
#رئوف-آذری 
@Raoufazari
#ایده پرداز-مدیر کمپین
#شانزدهم مرداد-۹۵-----🌹🌹🌹

#مهربانی با تجدید خاطره

ششم تیرماه بود!
دقیقا" یک روز مانده به هفتم تیرماه، سالروز بمباران شیمیایی سردشت!
با جمعی از مهمانان آن سالیاد بنا گذاشتیم در راستای تمدد اعصاب و نیز آشنایی با مناطق بکر شهرستان، منطقه گردشگری بیوران و نیز مرز کیلی را در برنامه بگنجانیم!
از اراده به حضور تا حضورمان در بیوران چند ساعتی فاصله افتاد!
آنجا دیداری داشتیم از چشمه ی زیبای روستا.
آن که زلالی اش خودنمایی می کند و خنکایی اش دلنوازی!

چند تا نوجوان با ولعی تمام نشدنی آن گوشه در حوض کناری، آبتنی می کردند و دل به خنکای آب و زلالی چشمه می سپردند!

آبتنی شان و ولع شان، مرا با خود تا دوردست ها برد و به ویژه یاد دورانی که روزگاری داشتیم در کلبه ی اندرونی کودکی های مان!

وه چه صفایی داشت آن دل دیروزی و چه خرمنی داشت آن روزگاران که خوشه خوشه، مهرش همواره دلربا بود و جانفزا...
یادش گرامی آن روزگاران که آب چشمه ای کوچک، هم چرک پوستین مان می گرفت و هم چرک دل مان را! و چه زیبا صیقل می داد روح مان را ... یادباد آن روزگاران را یاد باد که آبتنی در حوض دیروز،اکنون مان را نیز با مهربانی آن چند نوجوان لطافتی بخشید بی مثال...

🌹🌹🌹
--------------------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،تخریب زیست محیط،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
August 6, 2016
Forwarded from Raouf Azari
#کمپین-مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۳۲
#رئوف-آذری 
@Raoufazari
#ایده پرداز-مدیر کمپین
#شانزدهم مرداد-۹۵-----🌹🌹🌹
#مهربانی در مهمانی

شیرینی حضور مهمان به بی تعارفی اش است و لطف و مهربانی میزبان نیز به سفره ساده و بی آلایشش!
هربار خواسته ام مهمان شیرینی باشم و شاید توفیقش یافته باشم اما بیش از آن همت ورزیده ام میزبان مهربانی باشم ولی هرگز شاید توفیقش نداشته ام!😭

چندی قبل، مهربان عزیزانی خانوادگی مهمانم شدند وشهد حضورشان همچنان لای دندان هایم است و همچنان مزمزه اش می کنم😃

مجمل نویسم که طبق عرف خانوادگی مان همواره چندی از خانواده پدری مان، در میزبانی از مهمانان همراه مان خواهند شد!

آن شب با حضور آن عزیز هرگز حس نکردیم میزبانیم و مهمان داریم و تعارف و تکلفی باید بورزیم تا مهمانان مان را راضی بدرقه کنیم!

بلکه مهمانی شدیم بر سفره ی مهمانان و مهمانان چه میزبان وش، میزبان نوازی کردند و چه مهربانانه که منقل زغالی را تاب دادند و باد زدند و گوشت کباب کردند و سینی از گوشت بریانی سیر کردند!😃

جالب آن بود که خانم و بچه های شان نیز حتی یک لحظه حس مهمانی شان را منتقل نکردند و همواره بیش از مهربان همسرم در آشپزخانه حضور یافتند و چای بر سینی نهاده و تعارف کردند،سفره انداختند و رو به سینک ظرفشویی، سرپا ایستادند و اواخر شب نیز رخت ها راخود انداختند و دم صبحی نیز خود جمع کرده و در کمد چون روز اولش نهادند!
هرچند به لطف دوستان همفکر، بسیار از چنین مهمانانی برخوردار شده و مهرشان را نصیب برده ام ولی ذکر این تک نگاشت ها را از این باب ضروری می دانم تا خدای یارباشد الگویی گیریم که اگر میزبانیم چون این یک بار جمع خانوادگی ما، تکلف و سفره نمایی به کنار نهیم و اگر مهمانیم چون آن بزرگوار خانواده های دکتر #ساعدی و #رضوی عزیز، میزبانی از میزبان برباییم که شیرینی مهمانی، در میزبانی حین مهمانی است و لطف میزبانی در مهمانی حین میزبانی!
بیایید کمی و حداقل کمی مهربانتر شویم و " میزبانی" ها و " مهمانی" های مان را کمی از تکلف و تعارف روزگار مدرن برهانیم و ساده چون گذشتگان همدیگر را بنوازیم...
مهر مهمانان میزبان مان فزون باد و نمونه شان تکثیر باد😃🌹

🌹🌹🌹
--------------------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،تخریب زیست محیط،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
August 7, 2016
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Photo
#کمپین-مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۳۳
#رئوف-آذری 
@Raoufazari
#ایده پرداز-مدیر کمپین
#نوزدهم #مردادماه ۹۵-----🌹🌹🌹
#مهربانی در شکار علایق
چندسالیست به تبع فعالیت زیست محیطی ویژه ام در چالش جهانی بلوط و افزودن بر دانش ارزشمندی بلوط و گونه هایش در سلامت محیطی، علاقه ام نیز نسبت به آن درخت که به زعم اینجانب "نمادخوداعتلایی" و مقاومت در برابر سختی های زندگی و محرومیت های محیطی است، بیشتر شده است و بسیاری از دوستان جدیدم از سر لطف شان مرا با نماد بلوط می شناسانند و معرفی می کنند!😃
عزیز مهربانی از جمع کمپین که شکر یزدان سرذوقی از شعر و موزون نگاری سهم برده اند، وقتی میزان علاقه ی مرا به "بلوط" آن نماد سرسبزی زادگاهم متوجه شده بود، با الهام از آغازین منظومه ی مثنوی- معنوی مولوی، "بلوط" نامه ی شان را در ردای " نی نامه" سرودند و تقدیمم داشتند.🌹

مهربانان که زاویه ی نگاه شان، همواره عادت به کاوش دریچه های مهرورزی است چنان بسترهایی می آفرینند برای مهرورزی که سال ها اثر مهرورزی های شان ماندگار خواهد ماند و این یک نمونه از مهربانی مهربان " عظیم عثمانیان" عزیز در کشف علاقه ی اینجانب را نیز از این دسته مهربانی های ماندگار می بینم که امروز به محض مشاهده گزارش اخیرشان از فاصله کوتاه شان با مرگ و روایت داستان مهربانی بزرگ "نظام مه رگه وه ری" دوباره تصویری شد و تلنگری بر ذهنم تا یادی دوباره داشته باشم از آن بزرگ مهربان "عظیم" عزیز که عظمت مهربانی اش را مدت هاست درس آموزیم...

سپاس مجدد آن مهربان را و شکر یزدان مهربانترین مهربانان را که تولد دوباره عظیم مان را عنایت فرمودند.

🌹🌹🌹
--------------------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،تخریب زیست محیط،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
August 9, 2016
#کمپین-مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۳۴
#رئوف-آذری 
@Raoufazari
#ایده پرداز-مدیر کمپین
# بیستم#مردادماه ۹۵-----🌹🌹

#مهربانی در سهم دهی از باغ وجود

منزل که رسیدم بر پیشخوان آشپزخانه دیسی یافتم که لبریز بود از آلوچه های سیاه تازه!
هنوز بوی باغ می دادند،انگار چند دقیقه ای پیش تر، دست مهربان باغبان از درخت برچیده شان!

من نخریده بودم و مهربان همسر نیز کم تر اهل خریدند!

پس باید که لطف عزیزمهربانی باشند!

سئوال کردم و پاسخ شنیدم و انتظار نیز طبق روال قبلی،عادت شده بود!

بله امسال نیز چون همه سال های باغ داری تفننی، آن مهربان پسر عمو، قسمی از میوه های تازه رسیده ی باغش را سهم جمع خانوادگی مان کرده بود و از چند جعبه ی وصولی جمع خانواده ما، سهم ما گلچین شده بود و چه خوش طعم و دل انگیز بود آن هدیه ی مهربانی از باغ میوه ی پس عمو🌹

گاهی وقت ها همین که در وجود حس دل انگیز سهم دهی دیگران را از داشته های مان ایجاد کنیم، هم خود لذت خواهیم برد و هم با اقدام مان، سهمی از محبت دایمی دیگران خواهیم برد و البته انتظاری پس انتظار ماسبق نیز!😃 که البته آنهم گوشه عطفی است به بزرگی روحی که بخشنده است و بزرگ که سهم ده است و سهم خواه و طبق جمله نگاشت خانم دکتر باربارا دی آنجلیس،در کتاب اعتماد به نفس،نشان بارزی از اعتماد به خود بودن است...

سپاس همه مهر مهربان " #جلال آذری" عزیز را که بارها سهم داشته هایش را نصیب برده ایم و صد البته آن تبادلی بی چشمداشت بوده که خود بی بهانه آورده نیز خواهد داشت😃🌹...
🌹🌹🌹
--------------------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،تخریب زیست محیط،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
August 14, 2016
#کمپین-مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۳۵
#رئوف-آذری 
@Raoufazari
#ایده پرداز-مدیر کمپین
# سی ام#مردادماه ۹۵------------------

#خوشه چینی مهربانی از خرمن تجارب بزرگان

هفته گذشته شبی حول و حوش ساعت ۱۰شب، زنگ گوشی همراهم به صدا درآمد!
آن طرف بزرگ مردی بعد از سلام علیک و پرس و جو از احوال، غرض از تماس را صرفا" ادای تکلیف رسم دوستی و یادآوری روزهای خوش همکاری" عنوان کردند!

عزیز مهربانی که همواره حکم برادر بزرگ را در طول دوران همکاری ایفا کرده و در طول ۳۰ سال خدمت بی منت خود در عرصه فرهنگی،ذره ای کوتاهی نکرد و همواره بیش از آنچه وظیفه داشت، عمل کرد،و بی تعارف الگوی خلوص،نظم،سلامت و صداقت در کار بود!

فرهنگی بازنشسته ای که بزرگواری کردند و بعد از ایامی فاصله و دوری، مجدد پیش قدم شدند و ضمن گله مندی از برخی شرایط روزگار بر" اراده اش برای تداوم برادری ها " سخن راندند!

این بزرگ مهربان با آن تنها یک تماس تلفنی اش، درسی بزرگ برای همه داشت و آن:

" کم هزینه بودن، مهربانی است"

*گاهی می شود حتی با یک تلفن، اثبات کرد که مهربانیم!

**گاهی حتی با یک "سلام علیک" ی می توان ثابت کرد که خوش قلبیم!

*** گاهی تنها و تنها با یک احوالپرسی ساده، می توان جای خود را در دلی برای همیشه تثبیت کرد!

ولی افسوس که ما بشرجماعت، بسیاری از فرصت ها را بی دلیل از دست می دهیم و حتی افسوسش را هم بدهکار می شویم!!!

آن عزیز مهربان را سپاسگزارم که یادم آورد که چندی است به نسبت روابط دوستی ام سهل انگار شده ام و شاید فضای شبکه های اجتماعی بی تأثیر نبوده است!

سپاسگزار آن بزرگ مهربانم که تلنگری وارد ساخت تا بیش از پیش در پی نگهداشت و حفظ رابطه های دوستی و فامیلی ام باشم!

سپاسگزار "کریم آغا خضری" آن همکار خوش سیما و خوش قلب و دوست داشتنی هستم که حتی در دوران بازنشستگی اش نیز درس آموزی مکتب پرمهرش را نصیبم ساخت و درسی دیگر در پی همه درس های دوران اشتغال مشترک مان در تنها مرکز شبانه روزی شهر را تقدیمم کرد!


چه بسیارند بزرگ مهربانانی که در کسوت بازنشستگی به سر می برند و ما غافل از سال ها تجربه های ارزشمندشان هستیم و این خرمن معرفتی شان که به بهای گزافی حاصل شده است، بسیار نامهربانانه مورد بی توجهی قرار گرفته است!

مهربان بودن را باید از مهربانان آموخت و هر از گاهی در مکتب شان زانوی تلمذ بر زمین نهاد و خوشه چین خرمن تجارب و معرفت شان شد...
تنها اراده ای کافی است تا محضر یکی از این بزرگان، شرفیاب شویم و بهره ها از سفره ی مهرشان نصیب بریم...
لحظه ها را قدر باید نهاد و زمان را غنیمت باید شمرد و رفت تا محضر پر لطف شان...
🌹🌹🌹
--------------------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،تخریب زیست محیط،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
August 20, 2016
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#نمونه ی ۱۳۷
#رئوف_آذری 
@Raoufazari
#ایده پرداز_و_مدیر_کمپین
#شانزدهم_مردادماه ۹۵-----

#مهربانی_با_خنده😃

باور بسیاری بر آنست که در عصری به سر می بریم که خنده مگر با قرص خنده مهمان لب ها نخواهد شد!

علی رغم آنکه با این باورمندان همدل نیستم ولی گاه گاهی باید حق داد که با فضاسازی رسانه ها، و نشر اخبار خرواری از نابسامانی وحوادث طبیعی و نیز رخدادهای ناخوشایند با منشأ انسانی، و از طرفی با شکاف نسلی پدیدار شده بین انسان ها، و ناپایداری منابع تأمین سفره ی معیشت خانوارها و مشغول شدن اذهان به حب شهوات،مال و مقام و ... و فاصله افتادن بین قلوب و قلت زمان فراغت و تفریح، خنده از سرزمین لب مردمان امروزی رخت بربندد و معکوس، ره ناهموار پیش گیرد و بر ابرو نشیند و چین و چروک پیشانی فزاید!😣

اما هستند بسیاری از پیشروان که در سراسر دنیا،#خنده_درمانی را درمان درد اخم و تخم عصب زدا می دانند و برای نشاندن خنده بر لبان مردمان راه های رفته و نرفته ی بسیاری را رفته و می روند!

برنامه ی #خندوانه، با مجری گری #رامبد جوان(شبکه نسیم)، علی رغم تمام نقدهای منصفانه و غیرمنصفانه، علمی و غیر علمی، وارد و ناواردی که متوجهش شده و می شود ساعاتی از اوقات تماشاگران پروپاقرصش را با دست مایه ی خنده، مملو از شعف و نشاط می کند.

چندی پیش با دعوت ازجمعی از کوردها، و معرفی چند چهره، نشاط را بر سیمای کوردهای اصیل آریایی نشاند و شاید دریچه ای برآشتی کوردجماعت با سیمای ملی گشود!

امشب سه شنبه شب ۱۶شهریور۹۵ نیز با دعوت از #عموپورنگ- خداوند خنده ی کودکان و نوجوانان ایران زمین- و مادر وارسته ی گیلکی اش، لحظات ارزنده ای خلق کرد!

#جناب_خان نیز، هر برنامه،شیرینی لحظات را به توان می رساند و خنده را حجمی بر لب ها می نشاند!

نامهربانی بزرگی بود اگر در #کمپین_مهربانی_های-کوچک، یادی نکنیم از این برنامه ی خنده آور و شادی زا و شعف آور، و از #رامبد_جوان و سایر عوامل برنامه سپاسگزار نباشیم و نیز به مهربانی های بزرگ #عموپورنگ عزیز آن آذری زاده ی گیلک نواز، تلنگری نزنیم و از تقلید صدا و بازی با زبان بدنش،نگوییم و تمجیدش نکنیم.

سپاس همه ی آن عزیزان را که در سراسر جهان و به ویژه در مینیاتور فرهنگی ایران زمین، خارج از تعصب کر و کور نژادی، زبانی و مذهبی، دلنوازی می کنند و موسیقی عشق را بر کلام جاری می سازند از خنده، رسانه ای برای دوست داشتن، دوست داشته شدن،عشق ورزی و مهرورزی می سازند...
🌹🌹🌹
--------------------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،تخریب زیست محیط،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
September 6, 2016
Forwarded from عکس نگار
ایده ای ارزنده از شهروندی هوشیار

امروز ۲۲ بهمن ۹۵ و در میان سیل خروشان مشارکت کنندگان در #جشن_انقلاب و در #قلب_تهران و #نماد_هویت_بخش #پایتخت_ایران_زمین، شهروندی پاوه ای در اقدامی نمادین کوله ای بر دوش نهاد و #درد_کولبران_مرزی را به زیباترین وجه ممکن فریاد زد!

چه زیباست این همدلی ها و چه اثربخش است این ایده ها و چه دل انگیز است این هوشیاری های شهروندان ایران زمین...

شکی نیست #انقلاب_اسلامی_ایران دستاوردهای ارزنده ای داشت که از بارزترین آن، آگاهی مردمان از #حق_تعیین_سرنوشت بود.

اما بهره مندی شهروندان از این حق اساسی، در طول ۳۸ سال بعد از انقلاب، چنان در ید قدرت مردم بود که هرگاه اراده کردند، توانستند اعمال کنند🌹

امروز نیز فرصتی ارزنده بود برای مطالبه حقی دیگر از جریان انقلابی...

و آن #حق حیات_و_معیشت هر شهروند ایران زمین فارغ از زبان،نژاد،مذهب و جغرافیای تقسیم بود!

سپاس باید گفت این #شهروند_هوشیار #جانباز_پاوه_ای #کاک_جعفر_بدری، که گویا، اثربخش و به جا، خواستار توجه #مسئولان_مسئولیت_شناسِ این انقلاب، به #حق_اولیه_شهروندان شدند و سپاس ویژه دیگر بهر تمام آن #مسئولان_با_وجدان را که خواست های به حق شهروندان ایران زمین را #براندازی تعبیر نمی کنند و تفاوت ماهوی #معاند را با #موافقِ_منتقد و #دلسوز به جا و به اندازه درک می کنند و در راستای پاسخ به آن خواست، به گاه و به اندازه همت می کنند🌹

نکته ای نیز که بازگویی آن بی مناسبت نیست اینست که:

در تماسی که به عنوان یک #شهروند_ایرانی و یک #شهروند_سردشتی، برای عرض تشکر از #مهربانی آن بزرگوار #شهروند_پاوه_ای در #حق_کولبران_سردشتی داشتم دو نکته ارزنده در پاسخ شان یافتم که نقل آن را عین #مهربانی می دانم.

ایشان چنین فرمودند:

🌹" این وظیفه شهروندی اینجانب به عنوان یک #کورد_ایرانی و یک #مسلمان_ایرانی بود که باید ادا می کردم"🌹


چه زیبا یافتم آن دو واژه ترکیبی آن #مهربان_شهروند_پاوه_ ای را👇

#کورد_ایرانی
#مسلمان_ایرانی

و چه هویت بخش اند این دو ترکیب در کنار هم که فحوای هر دو می تواند این چند بیت سراسر مهر شیخ سخن- #سعدی_شیرازی - باشد👇

بنی آدم اعضای یک پیکرند
که درآفرینش زیک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار


این ساختمان واژگان #هویت_بخش را مدیون #شهروندی_هوشیار هستیم که با #ایده_ارزنده اش - #کوله_نمادین- ، بنیان نهاد🌹

سپاس چندباره ایشان را 💐🌹👏🌹


رئوف آذری
ایده پرداز و مدیر کمپین مهربانی های کوچک_ ۲۲ بهمن ۹۵


آدرس گروه کمپین مهربانی های کوچک👇
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ

کانال چالش مهربانی(گزیده ی گزارش های مهربانی گروه کمپین مهربانی های کوچک)👇

@Kindness_Challeng

اینستاگرام👇
https://instagram.com/_u/Kindness_Challenge
February 10, 2017
Forwarded from عکس نگار
کمپین مهربانی های کوچک
نمونه ۱۷۱
رئوف آذری
----------------------- ۲۴بهمن۹۵
🌹کلاس مهربانی🌹
چندی پیش در حادثه #ریزش_بهمن در منطقه #بیوران_سردشت و در پی عملیات امدادی شهروندان سردشتی در دقایق مانده به دقیقه صفر ساعت شنبه شب نهم بهمن ۹۵، #نوجوانی از زیر خروارها #گلوله_برفی بیرون آورده شد که یک ساعت بعد #اولین_جان_باخته #ریزش_بهمن لقب گرفت!
تلخ تر از آن اما، این بود که مشخص شد آن نوجوان جانباخته، #دانش_آموز بوده و در قبل ازظهر همان روز، در کنار همکلاسی هایش در #کلاس_سوم_تجربی، به ترتیب درس های شیمی،فیزیک،زبان انگلیسی و زیست شناسی را در محضر دبیرانی بزرگوار تلمذ کرده است😭
همان حضور قبل ازظهری #علی_(دیار) در کلاس درس و شب روی ایشان در دل برف زمستانی و رو به نقطه صفر مرزی همراه #کولبران بود که مکنونات قلبی یکی از چهره های شاخص فرهنگی سردشت را به غلیان واداشت تا در همان شب بهمنی فراقش، مرثیه ای حزین و درس آموز بسراید که نگاه خبرنگاران را به قلم مهرنگار مهربان دبیر، #محمد_رضا_مولانی عزیز معطوف داشت...
داغ قربانی شدن آن دانش آموز کلاس سوم تجربی تنها #دبیرستان_شاهد شهرستان و یادگار #قربانیان_بمباران_شیمیایی_سردشت، چنان جراحاتی بر قلب ها ایجاد کرد که #دانشجویان_رشته_عمران_دانشگاه_آزاد سردست را واداشت تا بر بستر فضای مجازی، عزای عمومی را درخواست کنند و #همکلاسی_های آن جانباخته را دسته جمعی دو روز در مجلس ترحیم وی سرپانگهداشت و بسیاری در رثای وی، سرودهایی خواندند و شعر سرودند و مطلب نگاشتند...

حال و هوای حاکم بر خانواده اش اما چیزی دیگر بود و آن چرخش زبان تشکر و سپاس در حین احساس غمی جانکاه و زخمی عمیق به نسبت حضور سبز شهروندان و همدلی های شان بود🌹

هرچه بود چون تمامی فقدان های دیگر طبق قانون کاینات، در سراشیبی فراموشی قرار گرفت اما حیف بود که #درس_های_حاصل از این ماجرای تلخ، مکتوب نشود و عنوان کارگاه های آموزشی به خود نگیرد!

با احساس همین رسالت، بر خود فرض کردیم این وادی را نیز درنوردیم و همان دومین روزحادثه سلسه کارگاه ها از نقطه صفر مرزی آغاز گردید و امروز ۲۴ بهمن ۹۵ در معیت همکاران #مرکز_مشاوره_و_خدمات_روان شناختی #آموزش_و_پرورش شهرستان و در پی همه مشارکت های سبز و موجب امتنان مجموعه آموزش و پرورش، به #دبیرستان_شاهد و #کلاس_سوم_تجربی رسیدیم تا ضمن تجلیل از #حضور_سبز همکلاسی هایعلی و کارگذاری #تاج_گل در #صندلی_خالیِ آن #کولبر_دانش_آموز، #درس_ها و #نکته_های حاصل از حادثه #ریزش_بهمن و #گرفتاری_کولبران و #عملیات_همدلانه #امداد_و_نجات شهروندان و مسئولان امدادگر، را واکاوی نماییم.

امروز لحظات چندِ سرشار از #شور_و_شعور را در کنار ارزشمندترین #سرمایه_انسانی شهرم سپری کردم تا بیش از پیش درک کنم در شهر زیبای #سردشت، چه معادن ارزشمندی زیرپوست شهر مدفون است و من و مای نوعی بی خبر در حال گذران عُمریم.

امروز علی رغم اینکه رُخصت یافتم تا از لابه لای درس های بیشمار، در محضر آن بزرگ مردان تنها از ۶ درس حاصل از حادثه بهمن سخن گویم در عوض چندها درس ارزشمند از محضر #همکلاسی_های_علی و نیز #اولیاء_مدرسه آموختم تا بیش از پیش بر ارزش تعامل انسانی مان وقوف پیدا کنم و بر روزهای گذشته حسرت خورم و خوریم و بیشتر اندیشه کنم که از چه سبب، #علی_های_نوعی مجبور می شوند قبل از ظهر در کلاس درس و شب هنگام در دل برف در پی #نان ، #جان دهند

هرچه بود گذشت اما باورم بر #ایده_مهربانی_های_کوچکِ کمپین، مستحکم تر گردید وقتی در واکاوی درس ها، متوجه شدم که تنها یک #مهربانی_کوچک من و شما و ما می توانست امروز #علی را نیز چون سایر همکلاسی_هایش از #دل_خاک بر #کرسی_تلمذ و در کارگاه #درس_ ها و #نکته ها نشاند ولی ...

هرچند حتم دارم که همکلاسی های علی بنا به روح بزرگ و متعالی ای که در مجلس ترحیم علی نشان دادند، فردا روزکسوت فرمانداری تا نمایندگی مجلس و وزارت کار و بهداشت را از مناصب دولتی، و مشاغل پزشکی و پرستاری و مهندسی و کارآفرینی را در جامعه پیرامونی به خود اختصاص خواهند داد تا یاد علی و مظلومیتش را برای همیشه پاس داشته و فردا روزها #علی_های_نوعی را خود یار شوند اما باز نیاز می بینم که ضمن سپاس از تسهیل گری مجموعه آموزش و پرورش و همراهی همکاران عزیزم در مرکز مشاوره و نیز استقبال در خور مدیر و کارکنان و دبیران و دانش آموزان دبیرستان شاهد، مجدد به خود و عزیزان مخاطب این سطور یادآوری کنم که:

#مهر بورزیم که #مهربانی، کالایی است که هزینه عدمش #جان است و جان قیمتش،بس گران است...
شما نیز مهربانی های محیط پیرامونی تان را گزارش کنید👇
آدرس گروه کمپین مهربانی های کوچک
https://t.me/joinchat/AAAAADwcjLFrTrPg7MhCOQ
February 12, 2017
Forwarded from عکس نگار
🌹کمپین مهربانی های کوچک🌹
#نمونه_۱۸۳
#رئوف_آذری، #ایده_پرداز_و_مدیر_کمپین_مهربانی
@Raoufazari
۱۰ #اسفند_ماه_۹۵

🌹اُسکارمهربانی🌹

هُنر،صدای رسایی است که در طول تاریخ همواره حامل پیام هایی خاص در مقاطعی ویژه بوده است!

بُرش و اثربخشی این صدا تاجایی پیش رفته که؛
#بتهوون را به فراخنای جهانشهر بزرگی بخشیده و به درازنای تاریخ بعد از خود زنده نگه داشته است!
کسانی چون؛
#فارابی، #تسیلوفسکی، #هرمان_هیسه، #میکل_آنژ، #داوینچی، #پیکاسو ، #استراوینسکی، # کمال_الملک، #آندره_گدار، #علی_اصغر_کوردستانی، #حسن_زیرک، #عباس_کمندی و ... به لطف هُنر و پیام حاصل از نوع هنرشان است که در هنوز در خاطرات انسان ها زنده اند!

#شجریان، #شهرام_ناظری، #مظهر_خالقی ، #کامکارها، و... نیز
، به لطف صدای رسانه هنر است که درحال پیمودن مسیر بزرگی و ماندگاری هستند!
اما بخشی از این هنر، #هنر_هفتم یا همان #سینما است که امروزه #پیام_ها را در #ردای_هنر، می پیچد و مخابره می کند!
اگر که #بهمن_قبادی نبود تا #مستی_اسب_ها را به تصویر بکشد، امروز شاید #درد_مرزنشینان کم تر هویدا بود!
اگر #جدایی_نادر از #سیمین نبود، شاید #نادرهای_روزگار، بر دیدن و شنیدن خود، همت نمی کردند!
و اگر #جانو_روژبیانی، #لقمان_خالدی، #مانو_خلیل، #پوران_درخشنده، #بهمن_زرین‌پور، #هشام_زمان، #ابراهیم_سعیدی_مهابادی، #هنر_سلیم، #قطب‌الدین_صادقی، #عطاالله_حیاتی، #بهروز_غریب‌پور، #فریبرز_کامکاری
، #محیی‌الدین_زنگنه، #شهرام_مکری، #سیامک_یاسمی، #یوکسل_یاووز، #ییلماز_گونی ، #جمیل_رستمی و به ویژه #بهمن_قبادی نبود شاید امروز دنیا و #کن، کوردها را نمی شناخت و اگر #اصغر_فرهادی نبود، دنیا و اُسکار، ایرانی نمی شناخت!

و به جد اگر #اصغر_فرهادی نبود، امروز روح والای ایرانی و #فرهنگ_صلح_خواهی ایرانیان در پس پرده #دلواپسان_آشتی، که عنوان مسجدی هم بر این وزن، بر نمی تافتند، ناپیدا بود!
این پیام #اصغر_فرهادی، هنگام دریافت #جایزه_اسکار اول بود👇

"سلام به مردم خوب سرزمینم. ایرانی‌های زیادی در سراسر جهان در حال تماشای این لحظه‌اند و تصور می‌کنم که خوشحالند. نه فقط به خاطر یک جایزه مهم، یک فیلم یا یک فیلمساز. آن‌ها خوشحال‌اند چون در روزهایی که میان سیاستمداران حرف از جنگ، تهدید، و خشونت تبادل می‌شود، نام کشورشان ایران از دریچه باشکوه فرهنگ به زبان می‌آید. فرهنگی غنی و کهن که زیر غبار سیاست پنهان مانده است"
و اینک باز #اصغر_فرهادی #بزرگ_مهربان است که واژه ها را در زرورق #عشق_به_انسانیت پیچیده و در تبلور بزرگی دو #نخبه_ایرانی، #انوشه_انصاری و فیروز_نادری چنین #همدل_سُرایی سر داده است:👇

"افتخار بزرگی‌ست که برای دومین بار این جایزه با ارزش را دریافت می‌کنم. از اعضای آکادمی، گروهم در ایران، تهیه‌کننده‌ام #الکساندر_ماله‌گی و پخش‌کنندگانم #کوهن_مدیا و #آمازون تشکر می‌کنم. همچنین سپاسگزارم از همبستگی دیگر کاندیداهای بهترین فیلم خارجی.

متأسفم که امشب در کنار شما نیستم، من به #احترام_مردم کشورم و شش کشور دیگر که با قانون غیرانسانی #منع_ورود_مهاجران مورد بی‌احترامی واقع شدند به آمریکا نیامدم.

#تقسیم‌بندی_جهان به ما و دشمنان ما توسط #سیاستمداران_افراطی، باعث #ترس می‌شود، ترسی که توجیهی‌ست دروغین برای #خشونت‌ها و #جنگ‌ها. جنگ‌هایی که مانع بزرگی بوده‌اند برای رسیدن به #دموکراسی و رعایت #حقوق_بشر در کشورهایی که مورد تهاجم واقع شده‌اند.

#سینماگران می‌توانند با چرخش دوربین‌هایشان به #مشترکات_انسانی، کلیشه‌هایی که از ملیت‌ها و ادیان مختلف ساخته شده است را بشکنند و زمینه‌ #همدردی و به دنبال آن #همبستگی_مردمان_جهان را فراهم کنند. همدردی چیزی‌ست که ما امروز بیشتر از هر زمان به آن نیازمندیم"

#اصغر_فرهادی با #فروشنده،# در #هشتاد_و_نهمین دوره مراسم اهدای #جوایز_اسکار، #دومین_جایزه اسکار را در رقابت با رقبای بخش فیلم های غیرانگلیسی زبان کسب کرد وبدون اینکه #آمریکا برود، دو #فضانورد_ایرانی را برای دریافت جایزه معرفی کرد تا پیام هایی چند برای ایرانی ها و جهانیان، داشته باشد:

اول:
#دموکراسی برخواسته از خواست مردمان است که می تواند، ملیت ها و قومیت ها را نه در مقابل هم، بلکه در کنار هم قرار دهد!
دوم:

#با استراتژی_مهربانی، #فتح_قلل_موفقیت، اثربخش تر و آسان تر است...

سوم:
با کاربست #استراتژی_اوج_گرفتن است که می توان در وادی #مهربانی، وارد شد و #آسیب های امروزی جهان را کاهش داد و حتی #درمان کرد...
چهارم:
می توان بی #قدرت_مقام و امکان حضور در پشت #تریبون، در عرصه جهانی اثرگذاشت و از #سیاسیون پیشی گرفت!

سپاس #مهربان_بزرگ، #هنرمندان_همگرا_الگوی_جهان را...

#اسکار_مهربانی
باجمع مهربانان، ماندگار شوید👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw
March 1, 2017
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Photo
‍ ‍ 🗝کمپین مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۲۷۳ 🔏 🔓

#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۱۵ #آبان_۹۶

🌷بذر صلح و مهربانی🌷

گوشی موبایلم زنگ خورد و آن طرف عزیز مهربانی که آغاز آشنایی مان در گروه خودبنیاد #الفبای_شهروندی، استارت خورد، از دعوت به یک سمینار بین المللی خبردادند و متعاقب آن، دعوت نامه کتبی و رسمی واصل گردید!
زمان برگزاری تلاقی داشت با وعده های قبلی ام!
اما عنوان سمینار و سطح برگزاری و دامنه شمول جغرافیایی آن وسوسه انگیز بود و می بایست کاری می کردم!
چند روزی ساعات کار روزانه ام را به توان رساندم و تلاش کردم قبل از موعود، وعده های قبلی را متحقق گردانم و تا چنین کردم بی فاصله به موعد سمینار رسیدم!
عزم جزم کردم و ذهن را به مدد گرفتم تا شاید ایده ای حاصل آید و مشارکتم فعالانه باشد و نه منفعلانه!.
در عنوان سمینار ۳ مؤلفه ی مهم #صلح، #محیط_زیست و #زنان، وجود داشت و می بایست #برنامه_حضور نیز حول آن سه طراحی شود که شکر خدا خوب از آب درآمد ولی بسیاری از مهربانان را کار آمد😃

متنی تهیه شد و #مسعود، طراحی و تکثیرکرد!
#شاخه_وان، دنبال #بلوط_سبز رفت و خوب و به هنگام رفت!
#محمد، حمل و رساندن آن را تا پای اتوبوس بر عهده گرفت!
#راننده_اتوبوس، با عنایت تحویل گرفت و با لطف تحویل داد!
#متین و #فاروق، میخ و میخکوب فراهم کردند و اوراق چاپی و تاکسی!
#عظیم و #زکریا، از قدم اول تا آخر تهران بودند و همدل شدند و خوب شدند!
#شب_بو، آنی کرد که انتظار داشتم و باید می کرد!
#عثمان آمد ولی با خواب و درخواب آمد اما آنگاه که آمد، به کارآمد!

#نازلی و #نیکا، ناخوانده در هموارکردن راه ما، خوش درخشیدند و
#دکتر_عراقیچی نیز با اشاره به #فاجعه_سردشت،در لابه لای سخنرانی اش، #برگی_در_ذهن حضار رقم زد...

همه اینها دست به دست هم داد تا یک هزار عدد #بذر_بلوط، در #مقواهای_کاغذی، کارگذاری شود، برچسب مناسبت خورد و به #نماد_صلح و مهربانی، از جانب #کاروان_سردشت، تقدیم حضار گردد...

همان نیز بود که در #سمینار_بین_المللی نقش زنان در مخاصمات، برقراری صلح و حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی، برندی آفرید برای تغییر رویکردهای سخنران گفته و پانل طرح شده و آن به #اقدام_رساندن توصیه ها در سه محور سمینار بود که با #ایده_نقش_آفرینی، تا جایی مثبت نشان داد که بخش اعظم دریافت کنندگان و از جمله #خانم_ابتکار را به تمجید اقدام واداشت..‌.
باشد که مهربانان همواره همت کنند، #صلح از درون و باخود شروع کنند و طبیعت و زیست محیط را در راستای نقش آفرینی های #صلح_محور، بیش از پیش پاس دارند...
سپاس سخنرانان و مشارکت کنندگان سمینار که با اقبال بسیار #پکیج_صلح_و_مهربانی #سردشت، پذیرفتند و متعهدانه در #کاشت_بذر_مهربانی همت خواهند گمارد🌷 و نیز نهایت تجلیل همراهان همدل و مهربانان همراهی را که لحظه ای و ذره ای از خدمت عملی به اجرای ایده، کنار نرفتند و کم نگذاشتند و خروار خروار مهربانی در لباس سبز و به کام #نهال_صلح_سردشت، توزیع کردند، به ویژه #عظیم_و_زکریا، که صبورانه، متعهدانه و عالمانه، هرآنچه نیاز بود در طبق اخلاص گذاشتند.🌷👏🌷
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#سمینار_صلح_و_محیط_زیست
#بذر_مهربانی
#نهال_صلح
#سردشت

گروه کمپین👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw

کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
November 8, 2017
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ مدت ها قبل(شهریور۹۴) وقتی که ایده کمپین مهربانی های کوچک را روی شبکه اجتماعی تلگرام بارگذاری کردم، بسیاری از دوستان پیام می دادند و صفت #کوچک را برای مهربانی های نامناسب می خواندند!

من اما در توجیه کاربرد #پسوند_کوچک، برای #مهربانی_ها به این دلیل ابرام می ورزیدم که مهربانی های کوچک مقدمه مهربانی های بزرگ اند!

عزیزانی هم بودند که اشاره می کردند، #مهربانی، بزرگ و کوچک نداره و همه اش ارزشمند و اثربخش و دل انگیزه...

همه هم به جا می گفتند و من نیز🌷😃


همان ایام بود که #نامه_ای_خطاب_به_روحانی، نگاشتم و در آن به #کان_مهربانی ایرانیان اشاره کردم و پیشنهاد دادم تا #وزارت_مهربانی بنیاد نهند چه اینکه #صادرات_مهربانی را گزینه ای به مراتب سودآورتر و سورآورتر از #فروش_نفت، یافته بودم و #دکتر_ظریف را شایسته مدیریت چنین وزارتی!

بعدها #ایده_آموزشگاه_مهربانی، #زنگ_مهربانی و... پی گرفتم و ...

حال این روزها که متأسفانه با #زلزله_کرمانشاه و آوارگی بسیاری از هموطنان مان در شمال غرب کشور مواجه شده ایم، فرصتی یافته ام تا در کنار زلزله زدگان همه آن مکالمات مجازی و حضوری و نیز نگاشته ها و ایده ها را مرور می کنم و به خود و به بیش از ۴۰۰ گزارشگر و همراهم در کمپین مهربانی های کوچک، افتخار کنم وقتی که می بینم:

🔸یکی از عالم ترین اساتید دانشگاهی ایران(صادق زیباکلام)، #ردای_مهربانی بر تن می پوشاند و عصا در دست، کوچه پس کوچه های روستاهای مرزی و دورافتاده زلزله زده را می کاود تا با #سیل_مهربانی یارانش، #امید را به #دهکده برگرداند🌷



🔹یکی از شایسته ترین #مهربانو_های_ایران (نرگس کلباسی) کلاه بر سر و شال بر گردن، شبانه روز و لحظه به لحظه در روستاهای پایلوت و انتخابی اش، دیو سرد شب را عقب می راند و #کلبه_چادری اش را مأمن و مأوايي برای تصمیم سازان بومی، قرار می دهد تا #باهم_ساختن را الگویی برای بازسازی مناطق زلزله زده دنبال کند.🌷


یکی از افتخارآمیزترین ورزشکاران ایران زمین (علی دایی) یک تنه، پای در ،میدان عمل می نهد و با فراخوانی مجازی، بیش از چنددستگاه دولتی، بر #خرمن_مهربانی اش، خوشه های #عشق_به_همنوع، جمع می کند و برای زلزله زدگان در طبق اخلاص می گذارد🌷

🔸یکی از پرکارترین و موفق ترین گزارشگران تلویزیونی ( جوادخیابانی)، با اولین #کاروان_مهربانی در خیابان های #سرپل، ظاهر می شود و خود بخشی از عملیات آواربرداری از #مهربانی_ایرانیان را عهده دار می شود.

و آنجا که:
فعالان رسانه کمپین راه انداختند، فعالان اجتماعی، جامعه پرداختند،فعالان فرهنگی، چنگ بر ساز موسیقی درانداختند و فعالان سیاسی، گره ها برانداختند و ...
و
آن گاه که بازیگر سینما، مجری تلویزیون، هنرمند صاحب سبک ،متخصص پزشکی و رواندرمانی، روان شناس و مشاور، پرستار و بهیار، راننده، بازاری، کارخانه دار و کامیون دار، کشاورز و دامدار، دانشجو و معلم،مهندس و معمار،طلبه و روحانی، استادکار و کارگر، پیمانکار و کارفرما، ارتشی و سپاهی،نظامی و انتظامی، مسئول و مرئوس، اپوزسیون و خودی، موافق و مخالف، آبی و قرمز، اصولگرا و اصلاح طلب، مطبوعاتی و رسانه ای، روشنفکر و منورالفکر، فعال مدنی و میدانی، دوستدار زیست محیط و حامی توسعه و صنعت سازه ای و.... همه و همه، #آستین_عشق بالازده و جزو #حامیان_امید_صادق، #یاران_عشق_نرگس، #تیم_همت_دایی، #امدادگر_خیابان_خیابانی شدند و النهایه همگی در قالب #پویش_باهم_بسازیم بر حبل متین #مهربانی_ها چنگ زدند، برخود نازیدم و سخاوتمندانه و بی ترس و دلهره دل به اقیانوس مهربانی سپردم و مهربانی بی پیشوند و پسوند، مرام همیشگی ساختم...


صد هزاران درود بر این #بزرگ_مهربانان سرزمینم و صدهزاران سپاس بر لوکوموتیورانان این برهه از #عصر_مهربانی ها...

خوشا ایران و رنگین کمان اقوام و اقیانوس مهربانی هایش...


رئوف آذری
ایده پرداز و مدیرکمپین مهربانی های کوچک_آذرماه۹۶
🌷🌷🌷

گروه کمپین👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw

کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge

اینستا👇
https://instagram.com/_u/raoufazari53
فعال #صلح و #مهربانی
December 9, 2017
گفت و گو براي روزهاي شاد
#رئوف_آذري

مدت هاست صاحب نظران، اختلاف و بدفهمي هاي سياسي و جناحي و پيامدهاي نابسامان آن در تدبير حكمراني ملي و روابط بين ملل، كج فهمي ها در روابط بين فردي و آسيب هاي ناشي از آن در خانواده و اجتماع و حتي عرصه بين فرهنگي را مورد امعان نظر قرار داده كه همان شايد زمينه ساز طرح نظريه #برخورد_تمدن ها شده باشد!

متعاقب آن نظريه نيز، تلاش ها براي كندوكاو حول تحولات گفتماني و هژموني فضاي رقابتي، صورت گرفت كه می توان در برآيند آن، رد پای #گفت_و_گوی_تمدن ها در روابط بین الملل را چون راهکار برون رفت از شرایط روز اداره جهان یافت!

در عرصه ملی نیز، به ویژه در چندسال اخیر، #گفت_و_گوی_ملی، یکی از مهم ترین دغدغه دانشگاهیان در محافل علمی و پژوهشی بوده است.. تلنگرهایی از این دست و تجربه زیسته نگارنده در فضای دگم سیاسی و فرهنگی شهری مرزنشین، موجبات شکل گیری #ایده_چالش_گفت_و_گو و #زنگ_گفت_و_گو در فضای چند مدرسه پایلوت در نقاط صفر مرزي و روستايي متعاقب زنگ های مهربانی و ئاشتی شد..
سوم و چهارم بهمن ماه سال جاری به همت مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا، جمعی بیست نفره از کنشگران و فعالان ایران زمین که پروژه های اثربخش و ماندگاري در مناطق روستايي اجرايي كرده بودند، به محفلي تاريخي حول تبادل تجارب كاري دعوت شدند كه دو پروژه ئاشتي و گفت و گوي اجرايي شده در آن مدارس نيز يك از چند پروژه هاي منتخب بود.
پس از دو روز چالش ايده ها و پروژه هاي اجرايي از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب كشور، ساعات پاياني به هم انديشي حول دستيابي به يك پروژه جمع توافق با تسهيل گري #ناصر_يوسفي عزيز، از مديران مؤسسه پژوهشي كودكان دنيا و دارنده تأليفات اثربخش در حوزه آموزش كودكان اختصاص يافت كه برآيند و نتيجه آن، انتخاب پروژه پيشنهادي بنياد توسعه صلح و مهرباني از سردشت تحت عنوان ترويج #گفت_و_گو البته با پسوند جمع توافق #روزهاي_شاد شد كه مايه مسرت و افتخار شد.

جمع مدعوين منتخب در كنار ميزبانان با تجربه و صاحب سبك، متعهد شدند تا پروژه "گفت و گو براي روزهاي شاد" را در تمامي نقاط جغرافيايي محل فعاليت خود، جمع شمار اجرايي كنند تا بلكه از درون آن، نتايجي چون توانمندي شهروندان و نيز رفع بسياري از آسيب هاي دامنگير ميهن عزيزمان مرتفع گردد..
باشد كه با راهبري مؤسسه كودكان دنيا از دل پروژه هاي گفت و گو محور كنشگران غرب تا شرق و شمال تا جنوب، فرصت هاي نكويي براي توسعه صلح و مهرباني در اين جغرافيا، خلق شود و فرهنگ همدلي از مسير دگر زباني نهادينه شود..
🌹❤️🌹
#بنياد_توسعه_صلح_و_مهرباني
#مهرباني_هاي_كوچك
#چالش_بين_المللي
#بحران_ملي
#جنگ_تمدن_ها
#گفت_گوي_شادي_زا
#پروژه_هاي_برتر

@sopskf
----
*فعال صلح و مهرباني،كنشگر سواد رسانه اي
-----
https://www.instagram.com/p/B7tooURFLJU/?igshid=raimvwb6psyk
January 24, 2020
مانع زدایی خلاقانه
✍️رئوف آذری


آیگارس لایوزیس، در سال ۲۰۱۳، مسیر لندن به توکیو و لیتونی را در چهارسال رکاب می زند و پس از سی هزار کیلومتر سفر با دوچرخه، محدودیت ها و موانع پیش رویش را مرور و با قوه ی خلاقیتش، زدترایتن را طراحی می کند که ترکیبی از تختخواب، قایق و دوچرخه است و با آن می تواند در خشکی و دریا سفر کند و هرجا نیاز به استراحت داشت،بار و بساطش را بگسترد، بخورد و بیاساید و موبایلش را شارژ کند...

معمولاً محدودیت ها و موانع، تلنگرهایی هستند تا در دل آن ها، فرصت ها را بکاویم البته اگر زود مأیوس نشویم و خود را نبازیم.

مهربانی با خود، گاهی دیدن فرصت ها در دل محرومیت هاست و بیش از آن نیز، اراده کردن برای بهره گرفتن از ذهن، فکر و قوه ی خلاقیت خود...

شاید این روزها، طراحی خلاقانه ی پروژه ای و پروژه هایی، بتواند ما را از این بن بست بدزیستی و طبیعت کشی برهاند و به سمت زیستی همدلانه، و طبیعت یاری مسئولانه سوق دهد..

شما مخاطب مهربان همراه همدل، آیا ایده ای برای شکار فرصتی از دل بحران بدزیستی امروز اکثریت مردمان جهان و ویژه تر، خاورمیانه ای ها دارید؟!

کامنت ها، مجالی و فرصتی برای اشتراک و همرسانی ایده های ارزنده تان درباب راهکارهای همزیستی همدلانه و زیست مسئولانه است، لطف کنید و دریغ نفرمایید که به مهرتان و فکرتان، محتاجیم🙏
🌹❤️🌹
∆نقل کلیپ و خبر از رادیو فردا
https://t.me/Sopskf/5068
_
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#مانع_زدایی_خلاقانە
#آیگاریس_لایوزیس
#زدترایتن
#ایده_های_فرصت_زا
@sopskf
_

https://www.instagram.com/tv/CNvZc1blDgT/?igshid=137nrkijb8wc2
April 17, 2021