🔑🔓کمپین مهربانی های کوچک🔐
🌷نمونه 230🔏
✍رئوف آذری🌹
@Raoufazari
---------نگارش 27 #خرداد۹۶
🌷 ستون مهربانی
اذان عصر از گلدسته های مسجد طنین انداز شد و عزم مسجد کردم. وارد مسجد شدم و کنار ستونی به نماز سنت ایستادم. سلام که دادم بزرگی دوپا به احترام ایستاد و دستی گشود و سرصحبت باز کرد!
"از فطریه خبری نشده؟!"
گفتم، چطور مگر؟!
گفت:" آخه خبری نشده!"
گفتم، نماز جمعه از امام شنیدم که 5 هزار را حداقل تعیین کرده اند!
ادامه دادم: شما نیزمی توانید یا از طریق ماموستا اقدام کنید یا از اقوام و خویشان نیازمندی را شناسایی و ادای واجب نمایید!
مردمک چشمانش منقبض شد و سرش را پایین انداخت و گفت:" آخه..."
اشاره کردم در خدمتم، راحت باشید. و همین بهانه ای شد تا سفره دل گشاید.
"خدا را شکر سرپناهی در ایامی که سر و سامانی داشتم، فراهم آورده ام اما جز حقوق مددجوی کمیته امداد و یارانه چیزی دیگر نداریم. خانم هر چند مدت، فشارش بالا می زند و چون کسی از نزدیکان پیرامون مان نیست، مجبور می شوم 115 را خبر کنیم که آنها می آیند و در حدرفع خطر،یار می شوند!
راستش هزینه های تامین مایحتاج ضروری بالاست و بیماری خانم قوز بالاقوز و کهولت سن و از پاافتادگی من نیز داستان هفتاد من مثنوی!
فرزندانم نیز جدا و کمرشان زیربار سنگین مایحتاج خانواده شان خمیده و جز کارگری و کولبری، راهی برای ماندگاری نیافته اند..."
می شناختمش و همین بر سوهان کشی روحم فزود!
می دانستم ایامی خود، با فطریه هایش بسیاری را مورد تفقد قرار داده و بسیار رمضان را با سفره های رنگین پشت سرگذاشته و در ایوان خانه روستاییش افطاری ها، مردمان را در حلقه مهرش گرفته است و اما امروز در محله ای از شهر، بینوایی را منزل گزیده است و همین بسیار دردآور می نمود!
تلنگری جدی خوردم و اما خود را فقط در رمضان منفی 3 م یافتم ولی نمی شد، راحت از کنار موضوع گذشت!
کلاس مثنوی،معنوی مان در عصرگاه آن روز گذشت ولی فقط یاد داشتم دفتر 3 بودیم و دگرهیچ!
استاد پرسید امروز عجب پروازی داشتید!
گفتم: پرواز به هبوط بود!
گفتند:"باز چه کسی سراغت آمد!"
بی نشان که تعریف کردم،سبک تر شدم و آن گاه که دست به جیب شد، سبک تر و بال صعود قلقلکم داد!
همان روز، افطاری ام، گل مهر در کف دست آن خان دیروزی کاشتن شد و شیرین افطاری شد!
اما داستان هبوط انگار پایانی نداشت و همان ستون باز بعد از نماز تراویح، داستانی دیگر داشت...
زکریای پشت کنکوری آمد و کف دستم را قلقلکی داد و گفت:" استاد می دانم ملجأ بی پناهانی! من و دوستم هزینه چند کلاس کنکور کنار گذاشتیم و اینک زحمت رساندن آن با شماست!"
اینجا بود که تفاوت زمان را از مکان بازشناختم و سوگندی که خداوند به عصر می خورد... والعصر...
عمل صالح، با صبر و توصیه به حق زیبنده تر می شود اگر که تفاوت ها را باور کنیم و در هبوط مان، امید به صعود از کف ندهیم...
آن خان دیروزی و این زکریای پشت کنکوری هر دو معنویتی در لباس مثنوی درس دادند که گرانبهاتر از درس تمام سه دفتر تلمذ شده بود...
صد شکر خدای ناظر هبوط و صعود انسان و صد سپاس آن استاد همام و آن زکریای پشت کنکوری و دوستش را که همه، چند استاد یک نیمروز و شبم شدند...
🌷🌷
#ستون_مهربانی
#خان_دیروزی
#فطریه_امروزی
#هبوط_من
#صعود_استاد_و_زکریا
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
🌷نمونه 230🔏
✍رئوف آذری🌹
@Raoufazari
---------نگارش 27 #خرداد۹۶
🌷 ستون مهربانی
اذان عصر از گلدسته های مسجد طنین انداز شد و عزم مسجد کردم. وارد مسجد شدم و کنار ستونی به نماز سنت ایستادم. سلام که دادم بزرگی دوپا به احترام ایستاد و دستی گشود و سرصحبت باز کرد!
"از فطریه خبری نشده؟!"
گفتم، چطور مگر؟!
گفت:" آخه خبری نشده!"
گفتم، نماز جمعه از امام شنیدم که 5 هزار را حداقل تعیین کرده اند!
ادامه دادم: شما نیزمی توانید یا از طریق ماموستا اقدام کنید یا از اقوام و خویشان نیازمندی را شناسایی و ادای واجب نمایید!
مردمک چشمانش منقبض شد و سرش را پایین انداخت و گفت:" آخه..."
اشاره کردم در خدمتم، راحت باشید. و همین بهانه ای شد تا سفره دل گشاید.
"خدا را شکر سرپناهی در ایامی که سر و سامانی داشتم، فراهم آورده ام اما جز حقوق مددجوی کمیته امداد و یارانه چیزی دیگر نداریم. خانم هر چند مدت، فشارش بالا می زند و چون کسی از نزدیکان پیرامون مان نیست، مجبور می شوم 115 را خبر کنیم که آنها می آیند و در حدرفع خطر،یار می شوند!
راستش هزینه های تامین مایحتاج ضروری بالاست و بیماری خانم قوز بالاقوز و کهولت سن و از پاافتادگی من نیز داستان هفتاد من مثنوی!
فرزندانم نیز جدا و کمرشان زیربار سنگین مایحتاج خانواده شان خمیده و جز کارگری و کولبری، راهی برای ماندگاری نیافته اند..."
می شناختمش و همین بر سوهان کشی روحم فزود!
می دانستم ایامی خود، با فطریه هایش بسیاری را مورد تفقد قرار داده و بسیار رمضان را با سفره های رنگین پشت سرگذاشته و در ایوان خانه روستاییش افطاری ها، مردمان را در حلقه مهرش گرفته است و اما امروز در محله ای از شهر، بینوایی را منزل گزیده است و همین بسیار دردآور می نمود!
تلنگری جدی خوردم و اما خود را فقط در رمضان منفی 3 م یافتم ولی نمی شد، راحت از کنار موضوع گذشت!
کلاس مثنوی،معنوی مان در عصرگاه آن روز گذشت ولی فقط یاد داشتم دفتر 3 بودیم و دگرهیچ!
استاد پرسید امروز عجب پروازی داشتید!
گفتم: پرواز به هبوط بود!
گفتند:"باز چه کسی سراغت آمد!"
بی نشان که تعریف کردم،سبک تر شدم و آن گاه که دست به جیب شد، سبک تر و بال صعود قلقلکم داد!
همان روز، افطاری ام، گل مهر در کف دست آن خان دیروزی کاشتن شد و شیرین افطاری شد!
اما داستان هبوط انگار پایانی نداشت و همان ستون باز بعد از نماز تراویح، داستانی دیگر داشت...
زکریای پشت کنکوری آمد و کف دستم را قلقلکی داد و گفت:" استاد می دانم ملجأ بی پناهانی! من و دوستم هزینه چند کلاس کنکور کنار گذاشتیم و اینک زحمت رساندن آن با شماست!"
اینجا بود که تفاوت زمان را از مکان بازشناختم و سوگندی که خداوند به عصر می خورد... والعصر...
عمل صالح، با صبر و توصیه به حق زیبنده تر می شود اگر که تفاوت ها را باور کنیم و در هبوط مان، امید به صعود از کف ندهیم...
آن خان دیروزی و این زکریای پشت کنکوری هر دو معنویتی در لباس مثنوی درس دادند که گرانبهاتر از درس تمام سه دفتر تلمذ شده بود...
صد شکر خدای ناظر هبوط و صعود انسان و صد سپاس آن استاد همام و آن زکریای پشت کنکوری و دوستش را که همه، چند استاد یک نیمروز و شبم شدند...
🌷🌷
#ستون_مهربانی
#خان_دیروزی
#فطریه_امروزی
#هبوط_من
#صعود_استاد_و_زکریا
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
Forwarded from اتچ بات
#انجمن_پیشگامان__خیرین_اشنویه،
چندی پیش، طرح ساخت 100 خانه برای نیازمندان وبی سرپناهان مطرح نموده بودند!
مدیرعامل آن انجمن در پستی که برای گروه ما نگاشته بود، آورده است:
" به لطف بیکران پروردگار وهمیاری خیران نیکوکار امروز 26 بهمن ماه، کلنگ زنی 10 خانه راانجام دادیم وبه امید خدا دراولین فرصت این خانه ها راتمام خواهیم کرد وتحویل این خانوادهای عزیز می نماییم.
امیدوارم روزی برسد که طرح 100 خانه رابه اجرا دربیاوریم واشنویه رابه نماد مهربانی وعطوفت درسرتاسر جهان معرفی نماییم..."
ابراهیم رسولی، همچنین اشاره کردند:
کلنگ احداث این ۱۰ واحد را در روستاهای،کانی سرخ، امیر آباد، سید آباد و علی آباد اشنویه به زمین زده اند"
#کمپین_مهربانی_های_کوچک، مهربانی بزرگ آن مجموعه را هم در اشنویه و هم در مناطق زلزله زده ارج می نهد و امیدوار است با همت و حمایت خیرین و نیز مدیریت منسجم، خالصانه و صادقانه هیات امنا و مدیرعامل انجمن، هدف مبارک #۱۰۰_خانه شان متحقق گردد.🌷
لازم بذکر است که آن مجموعه، قبلا" نیز در روستای زلزله زده #قالیچه_جوانرود، #سقف_امنیت ۴ باب ساختمان را بر #ستون_مهربانی سوار کرده بودند...
صد سپاس آن عزیزان را...🌷👏
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش های مهربانی اعضا در گروه کمپین مهربانی های کوچک)
@kindness_challenge
#انجمن_پیشگامان__خیرین_اشنویه،
چندی پیش، طرح ساخت 100 خانه برای نیازمندان وبی سرپناهان مطرح نموده بودند!
مدیرعامل آن انجمن در پستی که برای گروه ما نگاشته بود، آورده است:
" به لطف بیکران پروردگار وهمیاری خیران نیکوکار امروز 26 بهمن ماه، کلنگ زنی 10 خانه راانجام دادیم وبه امید خدا دراولین فرصت این خانه ها راتمام خواهیم کرد وتحویل این خانوادهای عزیز می نماییم.
امیدوارم روزی برسد که طرح 100 خانه رابه اجرا دربیاوریم واشنویه رابه نماد مهربانی وعطوفت درسرتاسر جهان معرفی نماییم..."
ابراهیم رسولی، همچنین اشاره کردند:
کلنگ احداث این ۱۰ واحد را در روستاهای،کانی سرخ، امیر آباد، سید آباد و علی آباد اشنویه به زمین زده اند"
#کمپین_مهربانی_های_کوچک، مهربانی بزرگ آن مجموعه را هم در اشنویه و هم در مناطق زلزله زده ارج می نهد و امیدوار است با همت و حمایت خیرین و نیز مدیریت منسجم، خالصانه و صادقانه هیات امنا و مدیرعامل انجمن، هدف مبارک #۱۰۰_خانه شان متحقق گردد.🌷
لازم بذکر است که آن مجموعه، قبلا" نیز در روستای زلزله زده #قالیچه_جوانرود، #سقف_امنیت ۴ باب ساختمان را بر #ستون_مهربانی سوار کرده بودند...
صد سپاس آن عزیزان را...🌷👏
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش های مهربانی اعضا در گروه کمپین مهربانی های کوچک)
@kindness_challenge
Telegram
attach 📎