بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
467 subscribers
1.77K photos
631 videos
137 files
2.12K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
Forwarded from عکس نگار
🗝کمپین مهربانی های کوچک🔓🔒
🌷نمونه ۲۲۵🔏
🖊رئوف آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۷ #خرداد۹۶

🌷مهربانی با خود🌷

ماه عسل بار دیگر با احسان علیخانی آمد تا شیرینی درس های ماه رمضان را بیشتر و بیشتر کند!
امروز یک شنبه ۷خردادماه ۹۶، احسان دو تا مهمان داشت که این دو مهمان، دونفر از چهارنفری بودند که #غرور تا دریاچه نمک شان پیش برده بود و همان غرور بلای جان دو نفر نیامده شان شده بود!

احسان عزیز داستان واقعی غرورشان را خوب آغاز کرد و خوب پیش برد اما به گمانم می توانست بهتر تمام کند!

در فرایند توضیح هر دو جوان به جایی رسیدند که اقرار کردند تصمیم شان از اول اشتباه بوده است!
آنها بی رضایت والدین، کویر نوردی اختیار کرده بودند بدون هیچ آگاهی و شناختی از دانش مرتبط با آن!

آنها حتی ابتدایی ترین اصول حضور در دل کویر یعنی انتخاب زمان مناسب برای ورود در دل کویر را لحاظ نکرده بودند و در نهایت با تک وسیله شان در غروب روز چهارشنبه ای در دل دریاچه نمک اطراف قم، فرو می روند وسیله شان به گل می نشیند و مابقی ماجرا ۵ روزشان را سیاه می کند و دو نفر نرفته را نیز عمری در حصار وجدان می لغزاند!

خود می گفتند:
اگر آرزو می توانست روزشان و سرنوشت شان را رقم بزند، آرزوی شان برگشت به قبل سفر و عدم انجام سفر از ابتدا بود!

آنها علی رغم اینکه چون دو نفر رفته، آزار بسیار دیده و تشنگی خارج از توان انسانی چشیده بودند ولی باز ذیل تلی از عذاب وجدان در قبال خانواده دو دوست کوچ کرده شان، گرفتار نشان می دادند!

چون عضوی از کمپین مهربانی های کوچک، خواستم حاصلی از داستان آن ۴ جوان ناکام (۲نفرکوچ کرده و ۲ نفر نادم و گرفتار عذاب وجدان) برگیرم که ذهنم به محور کاری فروردین ماه،- #مهربانی_با_خود - لینکم زد!

باور دارم از بزرگ ترین مهربانی های یک انسان با خود، #پرهیز_از_غرور است و امروز به وضوح ارزش آن پرهیز را دریافتم...

وقتی قرآن، یکی از ویژگی عبادالرحمان را راه رفتن بدون غرور می داند:
(وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ َمْشُونَ_عَلَى_الْأَرْضِ_هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً) (63)

و بندگان (‌خوب خدای‌) رحمان کسـانیند که آرام (‌و بدون غرور و تکبّر) روی زمین راه می‌روند (‌و تواضع در حرکات و سکنات ایشان و حتّی در راه رفتن آنان آ شکار است‌)‌

واضح است که #پرهیز_از_غرور، چه مهربانی بزرگی با خود است...

بیاییم رگه های غرور را در خود بخشکانیم که مهربان بودن مان با غرور، ناقص است و معیوب...
مأجور باشید که تواضع تان، الهام بخش است
🌷🌷🌷


#مهربانی_با_خود
#پرهیز_از_غرور
#ویژگی_عبادالرحمان
#تواضع
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری

گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw

کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
🔑🔓کمپین مهربانی های کوچک🔐

🌷نمونه 230🔏
رئوف آذری🌹
@Raoufazari
---------نگارش 27 #خرداد۹۶

🌷 ستون مهربانی

اذان عصر از گلدسته های مسجد طنین انداز شد و عزم مسجد کردم. وارد مسجد شدم و کنار ستونی به نماز سنت ایستادم. سلام که دادم بزرگی دوپا به احترام ایستاد و دستی گشود و سرصحبت باز کرد!
"از فطریه خبری نشده؟!"
گفتم، چطور مگر؟!
گفت:" آخه خبری نشده!"
گفتم، نماز جمعه از امام شنیدم که 5 هزار را حداقل تعیین کرده اند!
ادامه دادم: شما نیزمی توانید یا از طریق ماموستا اقدام کنید یا از اقوام و خویشان نیازمندی را شناسایی و ادای واجب نمایید!
مردمک چشمانش منقبض شد و سرش را پایین انداخت و گفت:" آخه..."
اشاره کردم در خدمتم، راحت باشید. و همین بهانه ای شد تا سفره دل گشاید.
"خدا را شکر سرپناهی در ایامی که سر و سامانی داشتم، فراهم آورده ام اما جز حقوق مددجوی کمیته امداد و یارانه چیزی دیگر نداریم. خانم هر چند مدت، فشارش بالا می زند و چون کسی از نزدیکان پیرامون مان نیست، مجبور می شوم 115 را خبر کنیم که آنها می آیند و در حدرفع خطر،یار می شوند!
راستش هزینه های تامین مایحتاج ضروری بالاست و بیماری خانم قوز بالاقوز و کهولت سن و از پاافتادگی من نیز داستان هفتاد من مثنوی!
فرزندانم نیز جدا و کمرشان زیربار سنگین مایحتاج خانواده شان خمیده و جز کارگری و کولبری، راهی برای ماندگاری نیافته اند..."
می شناختمش و همین بر سوهان کشی روحم فزود!
می دانستم ایامی خود، با فطریه هایش بسیاری را مورد تفقد قرار داده و بسیار رمضان را با سفره های رنگین پشت سرگذاشته و در ایوان خانه روستاییش افطاری ها، مردمان را در حلقه مهرش گرفته است و اما امروز در محله ای از شهر، بینوایی را منزل گزیده است و همین بسیار دردآور می نمود!
تلنگری جدی خوردم و اما خود را فقط در رمضان منفی 3 م یافتم ولی نمی شد، راحت از کنار موضوع گذشت!
کلاس مثنوی،معنوی مان در عصرگاه آن روز گذشت ولی فقط یاد داشتم دفتر 3 بودیم و دگرهیچ!
استاد پرسید امروز عجب پروازی داشتید!
گفتم: پرواز به هبوط بود!
گفتند:"باز چه کسی سراغت آمد!"

بی نشان که تعریف کردم،سبک تر شدم و آن گاه که دست به جیب شد، سبک تر و بال صعود قلقلکم داد!

همان روز، افطاری ام، گل مهر در کف دست آن خان دیروزی کاشتن شد و شیرین افطاری شد!

اما داستان هبوط انگار پایانی نداشت و همان ستون باز بعد از نماز تراویح، داستانی دیگر داشت...

زکریای پشت کنکوری آمد و کف دستم را قلقلکی داد و گفت:" استاد می دانم ملجأ بی پناهانی! من و دوستم هزینه چند کلاس کنکور کنار گذاشتیم و اینک زحمت رساندن آن با شماست!"

اینجا بود که تفاوت زمان را از مکان بازشناختم و سوگندی که خداوند به عصر می خورد... والعصر...

عمل صالح، با صبر و توصیه به حق زیبنده تر می شود اگر که تفاوت ها را باور کنیم و در هبوط مان، امید به صعود از کف ندهیم...

آن خان دیروزی و این زکریای پشت کنکوری هر دو معنویتی در لباس مثنوی درس دادند که گرانبهاتر از درس تمام سه دفتر تلمذ شده بود...

صد شکر خدای ناظر هبوط و صعود انسان و صد سپاس آن استاد همام و آن زکریای پشت کنکوری و دوستش را که همه، چند استاد یک نیمروز و شبم شدند...

🌷🌷

#ستون_مهربانی
#خان_دیروزی
#فطریه_امروزی
#هبوط_من
#صعود_استاد_و_زکریا
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری

گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw

کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge