Forwarded from اتچ بات
#جوانه_صلح_بلوط به ارمنستان رسید.
هفتم تیرماه سالیادبمباران شیمیایی شهر #سردشت به دست رژیم بعث عراق و صدام است که هر سال در چنین روزی خاطره ایثار شهدا و مصدومان شیمیایی آن فاجعه انسانی گرامی داشته می شود...
چندسالی است #صلح_و_مهربانی، در قالب پروژه ای ملی و بین المللی توسط جمعی از کنشگران مدنی سردشت استارت خورده است که قبلا" #یادمان_شهدای_حلبچه و اقلیم انفال شده کردستان و همایش فعالان فضای مجازی کشور و... میزبان #بذر و #جوانه_صلح_و_مهربانی_بلوط بودند و این بار نیز #ارمنستان و تلویزیون ملی آن پذیرای آن شدند.
طی دیداری که دبیرکل و دبیران کارگروه های چندگانه انجمن سوادرسانه ای ایران در هفته آغازین تیرماه ۹۷ از تلویزیون ملی ارمنستان داشتند، #جوانه_صلح_بلوط، توسط #رئوف_آذری، شهروند سردشتی و دبیرکارگروه "سواد رسانه ای و مسئولیت اجتماعی" انجمن سوادرسانه ای، تقدیم آقای #اریک مدیر رسانه اول و ملی ارمنستان و تیم مدیریتی جوان آن رسانه گردید که با استقبال خوب جمع مدیران مواجه گردید و بنا شد تا در راستای پاسداشت پروژه #صلح_جهانی کنشگران مدنی سردشت، در فضای باز تلویزیون و مشرف بر شهر ایروان پایتخت ارمنستان غرس شود...
شایان ذکر است #جوانه_بلوط تقدیمی به تلویزیون ملی ارمنستان، توسط دانش آموزان #زنگ_مهربانی دبیرستان متوسطه اول گل کنگ/کانیه زرد- یکی از روستاهای نقطه صفر مرزی سردشت- پرورش یافته بود...
🌷🌷🌷
#الفبای_صلح_و_مهربانی
#یادواره_بمباران_شیمیایی_سردشت
#جوانه_صلح_بلوط
#انجمن_سواد_رسانه_ای_ایران
#کارگروه_سوادرسانه_ای_و_مسئولیت_اجتماعی
#سفیران_رسانه
#ارمنستان
#ایروان
#تلویزیون_ملی
@havalani_ashti
هفتم تیرماه سالیادبمباران شیمیایی شهر #سردشت به دست رژیم بعث عراق و صدام است که هر سال در چنین روزی خاطره ایثار شهدا و مصدومان شیمیایی آن فاجعه انسانی گرامی داشته می شود...
چندسالی است #صلح_و_مهربانی، در قالب پروژه ای ملی و بین المللی توسط جمعی از کنشگران مدنی سردشت استارت خورده است که قبلا" #یادمان_شهدای_حلبچه و اقلیم انفال شده کردستان و همایش فعالان فضای مجازی کشور و... میزبان #بذر و #جوانه_صلح_و_مهربانی_بلوط بودند و این بار نیز #ارمنستان و تلویزیون ملی آن پذیرای آن شدند.
طی دیداری که دبیرکل و دبیران کارگروه های چندگانه انجمن سوادرسانه ای ایران در هفته آغازین تیرماه ۹۷ از تلویزیون ملی ارمنستان داشتند، #جوانه_صلح_بلوط، توسط #رئوف_آذری، شهروند سردشتی و دبیرکارگروه "سواد رسانه ای و مسئولیت اجتماعی" انجمن سوادرسانه ای، تقدیم آقای #اریک مدیر رسانه اول و ملی ارمنستان و تیم مدیریتی جوان آن رسانه گردید که با استقبال خوب جمع مدیران مواجه گردید و بنا شد تا در راستای پاسداشت پروژه #صلح_جهانی کنشگران مدنی سردشت، در فضای باز تلویزیون و مشرف بر شهر ایروان پایتخت ارمنستان غرس شود...
شایان ذکر است #جوانه_بلوط تقدیمی به تلویزیون ملی ارمنستان، توسط دانش آموزان #زنگ_مهربانی دبیرستان متوسطه اول گل کنگ/کانیه زرد- یکی از روستاهای نقطه صفر مرزی سردشت- پرورش یافته بود...
🌷🌷🌷
#الفبای_صلح_و_مهربانی
#یادواره_بمباران_شیمیایی_سردشت
#جوانه_صلح_بلوط
#انجمن_سواد_رسانه_ای_ایران
#کارگروه_سوادرسانه_ای_و_مسئولیت_اجتماعی
#سفیران_رسانه
#ارمنستان
#ایروان
#تلویزیون_ملی
@havalani_ashti
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
از چندها سال قبل، #کارل_لنداشتاینر، دانشمند اتریشی با کشف #گروه_های_خونی، جان میلیون ها نفر را نجات داده است!
این روزها، اما کسانی در هیأت #انسان، هر روزه خبر از کشف جدیدی برای ورود انسان ها به #دنیای_مرگ، می دهند!
یکی در هيأت یک مقام سیاسی!
دیگری در نقش يك هنرپیشه!
آن یکی در جایگاه یک مخترع!
آن دگری در لباس یک رسانه ای!
و آن دیگری ها هر یک در نقشی خاص و منحصر به فرد خود، #جنگ، #تورم و #توهم_توطئه را، ارمغان می آورند...
کاش #امروزی_ها نیز کمی و بسیارکمی #نقش_ناجی را در #هیأت_انساني خود بازی می کردند و بیش از ابرام و اصرار بر #جنگ، مرگ، قتل، کشتار، فشار و تحریم بر #صلح، زندگی، جان فزایی، مهربانی، تفاهم و مدارا تأكيد می کردند که زندگی، #صلح_و_مهربانی نه نیاز صرف دیروز،بلکه امروز و هر روز جامعه انسانی است...
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#رئوف_آذری
#گروه_های_خونی
#مرگ
#زندگی
#جنگ
#صلح
#مهربانی_تخصصی
@SSopskf
این روزها، اما کسانی در هیأت #انسان، هر روزه خبر از کشف جدیدی برای ورود انسان ها به #دنیای_مرگ، می دهند!
یکی در هيأت یک مقام سیاسی!
دیگری در نقش يك هنرپیشه!
آن یکی در جایگاه یک مخترع!
آن دگری در لباس یک رسانه ای!
و آن دیگری ها هر یک در نقشی خاص و منحصر به فرد خود، #جنگ، #تورم و #توهم_توطئه را، ارمغان می آورند...
کاش #امروزی_ها نیز کمی و بسیارکمی #نقش_ناجی را در #هیأت_انساني خود بازی می کردند و بیش از ابرام و اصرار بر #جنگ، مرگ، قتل، کشتار، فشار و تحریم بر #صلح، زندگی، جان فزایی، مهربانی، تفاهم و مدارا تأكيد می کردند که زندگی، #صلح_و_مهربانی نه نیاز صرف دیروز،بلکه امروز و هر روز جامعه انسانی است...
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#رئوف_آذری
#گروه_های_خونی
#مرگ
#زندگی
#جنگ
#صلح
#مهربانی_تخصصی
@SSopskf
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
اهل غنا بود و سیاهپوست و اتفاقا" اولین سیاهپوستی که به سمت دبیرکلی سازمان ملل متحد رسید و دو دوره نیز بر آن سمت تکیه زد! (۱۹۹۷ الی ۲۰۰۶)
وی همچنین در سال ۲۰۰۱، به پاس تلاش برای تقویت نقش سازمان ملل متحد، مفتخر به دریافت جایزه صلح نوبل هم گردید...
در دوران حمله آمریکا و متحدانش به عراق، مسئولیت دبیرکلی سازمان ملل متحد را بر عهده داشت و جسورانه آن حمله را غیرقانونی اعلام داشت اما علی رغم آن در زمانی که مسئولیت صلح بانان سازمان ملل را برعهده داشت نسل کشی رواندایی ها و مسلمانان بوستی اتفاق افتاد و همان ها موجبات انتقاداتی به ایشان را فراهم آورد...
کوفی عطا عنان که زاده ۸ آوریل ۱۹۳۸ بود، در ۱۸ اوت ۲۰۱۸ از دنیا رفت و آنچه که از وی باقی ماند، پرونده ای است که هم نقاط مثبت و روشن دارد و هم نقاط منفی و تاریک!
این تاریخ و وجدان بشری است که عملکرد ثبت و ضبط شده ی ایشان را توزین و سنجش می کند و بر معیار آن، منزلت و جایگاه او را در خاطرات نسل امروز و قلب نسل فردا، مشخص خواهد کرد...
آنچه مبرهن و آشکار است عمر انسان ها، کم تر بیش از یکصد سال تداوم دارد و چون چنین است، نیکویی آنست که در هر موقعیت، مکنت و مکانتی که قرار داریم همت کنیم و تلاش نماییم تا #کفه_خوبی ها را فزونی بخشیم و در گسترش #صلح_و_مهربانی جهانی، ایفاگر نقش اثربخشی باشیم تا که یاد و خاطره ما در اذهان، معنابخش سال های عمرمان باشد...
چه خوب و بجاست امروز که #صلح و #مهربانی، کالایی نایاب شده است، آستین همت بالازنیم و در مسیر آن، خاطرات نکویی رقم زنیم...
#کوفی_عنان رفت و ماهم خواهیم رفت...
بیایید از امروز همت کنیم #عنان_زندگی خود را در اختیار گیریم و به جامعه بشریت، خدمت درخوری ارایه دهیم...
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#رئوف_آذری
#کوفی_عنان
#دبیرکل
#ملل_متحد
#صلح
#مهربانی
#مسئولیت_انسانی
@SSopskf
وی همچنین در سال ۲۰۰۱، به پاس تلاش برای تقویت نقش سازمان ملل متحد، مفتخر به دریافت جایزه صلح نوبل هم گردید...
در دوران حمله آمریکا و متحدانش به عراق، مسئولیت دبیرکلی سازمان ملل متحد را بر عهده داشت و جسورانه آن حمله را غیرقانونی اعلام داشت اما علی رغم آن در زمانی که مسئولیت صلح بانان سازمان ملل را برعهده داشت نسل کشی رواندایی ها و مسلمانان بوستی اتفاق افتاد و همان ها موجبات انتقاداتی به ایشان را فراهم آورد...
کوفی عطا عنان که زاده ۸ آوریل ۱۹۳۸ بود، در ۱۸ اوت ۲۰۱۸ از دنیا رفت و آنچه که از وی باقی ماند، پرونده ای است که هم نقاط مثبت و روشن دارد و هم نقاط منفی و تاریک!
این تاریخ و وجدان بشری است که عملکرد ثبت و ضبط شده ی ایشان را توزین و سنجش می کند و بر معیار آن، منزلت و جایگاه او را در خاطرات نسل امروز و قلب نسل فردا، مشخص خواهد کرد...
آنچه مبرهن و آشکار است عمر انسان ها، کم تر بیش از یکصد سال تداوم دارد و چون چنین است، نیکویی آنست که در هر موقعیت، مکنت و مکانتی که قرار داریم همت کنیم و تلاش نماییم تا #کفه_خوبی ها را فزونی بخشیم و در گسترش #صلح_و_مهربانی جهانی، ایفاگر نقش اثربخشی باشیم تا که یاد و خاطره ما در اذهان، معنابخش سال های عمرمان باشد...
چه خوب و بجاست امروز که #صلح و #مهربانی، کالایی نایاب شده است، آستین همت بالازنیم و در مسیر آن، خاطرات نکویی رقم زنیم...
#کوفی_عنان رفت و ماهم خواهیم رفت...
بیایید از امروز همت کنیم #عنان_زندگی خود را در اختیار گیریم و به جامعه بشریت، خدمت درخوری ارایه دهیم...
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#رئوف_آذری
#کوفی_عنان
#دبیرکل
#ملل_متحد
#صلح
#مهربانی
#مسئولیت_انسانی
@SSopskf
Telegram
attach 📎
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
آثار جنگ را بر پیکره زندگی ببینید و با ما برای صلح، همراه شوید👇 🌷بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک🌷 *نقل تصاویر از شبکه های اجتماعی(با تشکر از دوست همدل و همراه جناب بنیامین صادقی عزیز)🌷 @sopskf
چهره زشت جنگ و ضرورت تلاش های صلح گسترانه
رئوف آذری، فعال صلح و مهربانی
🌷❤
تصاویر تطبیقی از سوریه قبل و بعد از جنگ، سندی درس آموز برای آنانی است که با چشم عبرت بین، آینده ای روشن را برای خود ترسیم می کنند...
اینان با مرور درس نکته های جنگ، بر عمق زیان وارده بر روح، روان، محیط و جغرافیا وقوف پیدا می کنند و تمام تلاش شان را معطوف می کنند تا جنگی دیگر در هیچ جای این کره، تکرار نشود...
امروز که این تصاویر را مرور می کردم خاطرات دوران جنگ در ذهنم، نقش بست:
•دبیر زبان انگلیسی مان، قبل از شروع کلاس درس، یادآورمان شد و گفت:
" بچه های خوبم،، می دانید که در حال جنگ هستیم و هر لحظه امکان شروع آتش توپخانه ای و هوایی رژیم بعث عراق هست... پس هر موقع صدای آژیر قرمز شنیدید، دست و پای خود را گم نکنید و سعی کنید آرام به پناهگاه بروید"!
شاید باورتان نشود ولی به هر چه باور دارید هنوز صحبت آن معلم عزیزمان تمام نشده بود که یک هویی، آسمان غرش کرد و خدا روز بد نیاره!
معلم عزیزمان، زیر میزش رفت و میز را روی دستانش گرفت و چمباتمه میز بردوش به سوی در شتافت و تمام!
میز به این شیوه، از درب کلاس رد بشو نبود و بچه ها، پشت سر معلم در کلاس حبس شدند!
کلی داد و هوار راه انداختیم و میز را با معلم به سمت عقب کشیدیم تا روزنه ای برای عبور بچه ها، گشوده شد...
در تاریکی پناهگاه زیرزمینی حیاط مدرسه بغلی وقتی چشم گشودیم، معلمان و دانش آموزان، هریک در گوشه ای کز کرده بودند و از شرم حضور هم، چشم های شان را بسته بودند و فقط من بودم و دوستم و آن دوست دیگر که در این وانفسا هم، شیطون درس مان می داد...😓
این فقط یک صحنه از هزاران تصویر دوران جنگ بود که شخصا" تجربه کرده ام...
می خواهم به شما مخاطبان عزیزم در این پیج بگویم که؛
۱•جنگ شوخی نیست، مرد و زن، دختر و پسر، کودک و جوان، نظامی و غیرنظامی، معلم و دانش آموز، با غیرت و بی غیرت نمی شناسد...
وقتی از زمین و هوا و آسمان،گلوله و آهن پاره ببارد، کله ی کوچک و بزرگ، بدن چاق و لاغر، نصیبی از مرگ خواهند داشت، نخواهند داشت؟!
۲• تداوم جنگ، چون پس لرزه های زلزله، چنانت می پرورد که هر لرزشی را به حساب زمین لرزه بگیری و یه هویی دنیایت استرس، فشار و کابوس شود و عمرت، خزان زندگی!
همانی که ما در جنگ تجربه کردیم و ثلاث و باوه جانی ها در زلزله!
۳• تجارب قبل از بحران با مدیریت حین بحران، از زمین تا آسمان تفاوت دارد و فاصله...
همچنان که مانورهای قبل از زلزله، موفق تصویرنگاری و مخابره می شدند و مدیریت بحران در حین و بعد از زلزله، چون پروژه شکست خورده و عقیمی ثبت شد، تمهیدات و آمادگی و تجهیز موشک و انبار پوشک، در جنگ، فرصت بهره برداری نخواهند یافت و چاشنی در دست و کلیدِانبار بر دست، هر دو سوی پناهگاه خواهند شتافت و آنجا با سوسوی چشمان، همدیگر را نشانه خواهند رفت!
که آن هم خاطره ای خواهد شد از آن معلم و کلاس ما یا آن ماهیگیر و نارنجکش!
عزیزی رفته بود ماهیگیری البته با نارنجک... چون اول بارش بود، کلی نقشه در ذهن پرورانده و شاخ و نشان کشیده بود اما حین پرتاب نارنجک به داخل رودخانه ، خودش را به داخل رودخانه پرتاب کرده بود و نارنجک را به ساحل!
آن وقت بوده که همقطاران ماهیگیرش از هول گل به خودی استاد اسدی، هریک دنبال پناهگاهی روان شده و از ترس نارنجک و ترکش هایش، ماهی و کباب و طعم آن به کلی فراموش کرده و در اتاق عمل نیز، نارنجک نارنجک بر زبان می راندند!
حواس مان باشد، جنگ، جنگ است و شوخی بردار نیست، هست؟!
من و ما می دانیم جنگ چه ترسناک و دهشت آور و کابوس زاست...
من و مایی که طعم تلخ گاز کشنده شیمیایی چشیده ایم، می دانیم درد تاول پوستی و خس خس سینه و تلو تلو مرگ را دنبال خود کشیدن، چه مصیبت بزرگی است...
بیایید و قبل از اینکه جنگی درگیرد، توصیه ها،تجارب، درس نکته ها و مانورهای مان را برای #ئاشتی_ملت ها و #رفع_کدورت_ها، به خدمت گیریم...
اصلا" می دانید پروژه #صلح_و_مهربانیِ بنیاد توسعه ما از دل همین کابوس های تلخ جنگ، چون ققنوسی سربرآورده است ...
سربرآوردنش نه از سر ترس ما از جنگ است که ترس و تلخی آن در رگ مان جاری است بلکه از سر دلسوزی برای نسلی دیگر است که نچشد آنچه ما چشیدیم و بترسد از آنی که ما اول به شوخی گرفته بودیم!
جنگ،جنگ است و شوخی هم اگر باشد البته از نوع شوخی با زندگی به قیمت مرگ است!
پس بیایید و همراه شوید که حتی امروز هم برای غرس جوانه صلح دیر است...
عجله کنید تا دیر زمان مان، دیرتر نشده است...
#جوانه_صلح در دست گیرید و همدل و همراه ما، #مهربانی غرس کنید و صلح برداشت نمایید...
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#رئوف_آذری
#جنگ
#تر
#خشک
#صلح
@sopskf
رئوف آذری، فعال صلح و مهربانی
🌷❤
تصاویر تطبیقی از سوریه قبل و بعد از جنگ، سندی درس آموز برای آنانی است که با چشم عبرت بین، آینده ای روشن را برای خود ترسیم می کنند...
اینان با مرور درس نکته های جنگ، بر عمق زیان وارده بر روح، روان، محیط و جغرافیا وقوف پیدا می کنند و تمام تلاش شان را معطوف می کنند تا جنگی دیگر در هیچ جای این کره، تکرار نشود...
امروز که این تصاویر را مرور می کردم خاطرات دوران جنگ در ذهنم، نقش بست:
•دبیر زبان انگلیسی مان، قبل از شروع کلاس درس، یادآورمان شد و گفت:
" بچه های خوبم،، می دانید که در حال جنگ هستیم و هر لحظه امکان شروع آتش توپخانه ای و هوایی رژیم بعث عراق هست... پس هر موقع صدای آژیر قرمز شنیدید، دست و پای خود را گم نکنید و سعی کنید آرام به پناهگاه بروید"!
شاید باورتان نشود ولی به هر چه باور دارید هنوز صحبت آن معلم عزیزمان تمام نشده بود که یک هویی، آسمان غرش کرد و خدا روز بد نیاره!
معلم عزیزمان، زیر میزش رفت و میز را روی دستانش گرفت و چمباتمه میز بردوش به سوی در شتافت و تمام!
میز به این شیوه، از درب کلاس رد بشو نبود و بچه ها، پشت سر معلم در کلاس حبس شدند!
کلی داد و هوار راه انداختیم و میز را با معلم به سمت عقب کشیدیم تا روزنه ای برای عبور بچه ها، گشوده شد...
در تاریکی پناهگاه زیرزمینی حیاط مدرسه بغلی وقتی چشم گشودیم، معلمان و دانش آموزان، هریک در گوشه ای کز کرده بودند و از شرم حضور هم، چشم های شان را بسته بودند و فقط من بودم و دوستم و آن دوست دیگر که در این وانفسا هم، شیطون درس مان می داد...😓
این فقط یک صحنه از هزاران تصویر دوران جنگ بود که شخصا" تجربه کرده ام...
می خواهم به شما مخاطبان عزیزم در این پیج بگویم که؛
۱•جنگ شوخی نیست، مرد و زن، دختر و پسر، کودک و جوان، نظامی و غیرنظامی، معلم و دانش آموز، با غیرت و بی غیرت نمی شناسد...
وقتی از زمین و هوا و آسمان،گلوله و آهن پاره ببارد، کله ی کوچک و بزرگ، بدن چاق و لاغر، نصیبی از مرگ خواهند داشت، نخواهند داشت؟!
۲• تداوم جنگ، چون پس لرزه های زلزله، چنانت می پرورد که هر لرزشی را به حساب زمین لرزه بگیری و یه هویی دنیایت استرس، فشار و کابوس شود و عمرت، خزان زندگی!
همانی که ما در جنگ تجربه کردیم و ثلاث و باوه جانی ها در زلزله!
۳• تجارب قبل از بحران با مدیریت حین بحران، از زمین تا آسمان تفاوت دارد و فاصله...
همچنان که مانورهای قبل از زلزله، موفق تصویرنگاری و مخابره می شدند و مدیریت بحران در حین و بعد از زلزله، چون پروژه شکست خورده و عقیمی ثبت شد، تمهیدات و آمادگی و تجهیز موشک و انبار پوشک، در جنگ، فرصت بهره برداری نخواهند یافت و چاشنی در دست و کلیدِانبار بر دست، هر دو سوی پناهگاه خواهند شتافت و آنجا با سوسوی چشمان، همدیگر را نشانه خواهند رفت!
که آن هم خاطره ای خواهد شد از آن معلم و کلاس ما یا آن ماهیگیر و نارنجکش!
عزیزی رفته بود ماهیگیری البته با نارنجک... چون اول بارش بود، کلی نقشه در ذهن پرورانده و شاخ و نشان کشیده بود اما حین پرتاب نارنجک به داخل رودخانه ، خودش را به داخل رودخانه پرتاب کرده بود و نارنجک را به ساحل!
آن وقت بوده که همقطاران ماهیگیرش از هول گل به خودی استاد اسدی، هریک دنبال پناهگاهی روان شده و از ترس نارنجک و ترکش هایش، ماهی و کباب و طعم آن به کلی فراموش کرده و در اتاق عمل نیز، نارنجک نارنجک بر زبان می راندند!
حواس مان باشد، جنگ، جنگ است و شوخی بردار نیست، هست؟!
من و ما می دانیم جنگ چه ترسناک و دهشت آور و کابوس زاست...
من و مایی که طعم تلخ گاز کشنده شیمیایی چشیده ایم، می دانیم درد تاول پوستی و خس خس سینه و تلو تلو مرگ را دنبال خود کشیدن، چه مصیبت بزرگی است...
بیایید و قبل از اینکه جنگی درگیرد، توصیه ها،تجارب، درس نکته ها و مانورهای مان را برای #ئاشتی_ملت ها و #رفع_کدورت_ها، به خدمت گیریم...
اصلا" می دانید پروژه #صلح_و_مهربانیِ بنیاد توسعه ما از دل همین کابوس های تلخ جنگ، چون ققنوسی سربرآورده است ...
سربرآوردنش نه از سر ترس ما از جنگ است که ترس و تلخی آن در رگ مان جاری است بلکه از سر دلسوزی برای نسلی دیگر است که نچشد آنچه ما چشیدیم و بترسد از آنی که ما اول به شوخی گرفته بودیم!
جنگ،جنگ است و شوخی هم اگر باشد البته از نوع شوخی با زندگی به قیمت مرگ است!
پس بیایید و همراه شوید که حتی امروز هم برای غرس جوانه صلح دیر است...
عجله کنید تا دیر زمان مان، دیرتر نشده است...
#جوانه_صلح در دست گیرید و همدل و همراه ما، #مهربانی غرس کنید و صلح برداشت نمایید...
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#رئوف_آذری
#جنگ
#تر
#خشک
#صلح
@sopskf
Forwarded from رسانه برای صلح
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صلح با مهربانی زنده است و مهربانی هرگز نمی میرد...
گربه در نبرد جان با نیشِ مار، از شاخه درخت در چاه می اُفتد و سگ مهربان، نجاتش می دهد!
درود باید فرستاد به #فیلم_بردار این صحنه های بی همتا در دنیای حیوانات🌷👏❤
کاش اصحاب رسانه همواره چون این تصویربردار، ناقل تصاویر ناب #صلح_و_مهربانی می بودند و #مسئولیت_اجتماعی خود را در قبال این معجون زندگی بخش شهروندان جهانشهر به ویژه در این بُرهه زمانی بیشتر ایفا می کردند.
باور کنیم از این تصاویر را در همان کوچه بغلی خود می توانیم از همسایگان مهربان خود، شکار کنیم...
کم نیستند مهربان شهروندانی که هرکنش مهرورزانه شان در روز، یک قدم در #جاده_صلح، پیش مان می برند و هر اقدام صلح گسترانه شان، زندگی مان را معنایی صدچندان می بخشند❤
کافیست کمی زاویه نگاه چشمان و لنز دوربین مان را بچرخانیم تا ببینیم آنچه، کیمیایش می خواندیم...
❤📹❤
#رسانه_برای_صلح
@MediaForPeace
*سپاس بابت اشتراک کلیپ توسط رسانه سردشت میدیا و رسانه های ماقبل آن
گربه در نبرد جان با نیشِ مار، از شاخه درخت در چاه می اُفتد و سگ مهربان، نجاتش می دهد!
درود باید فرستاد به #فیلم_بردار این صحنه های بی همتا در دنیای حیوانات🌷👏❤
کاش اصحاب رسانه همواره چون این تصویربردار، ناقل تصاویر ناب #صلح_و_مهربانی می بودند و #مسئولیت_اجتماعی خود را در قبال این معجون زندگی بخش شهروندان جهانشهر به ویژه در این بُرهه زمانی بیشتر ایفا می کردند.
باور کنیم از این تصاویر را در همان کوچه بغلی خود می توانیم از همسایگان مهربان خود، شکار کنیم...
کم نیستند مهربان شهروندانی که هرکنش مهرورزانه شان در روز، یک قدم در #جاده_صلح، پیش مان می برند و هر اقدام صلح گسترانه شان، زندگی مان را معنایی صدچندان می بخشند❤
کافیست کمی زاویه نگاه چشمان و لنز دوربین مان را بچرخانیم تا ببینیم آنچه، کیمیایش می خواندیم...
❤📹❤
#رسانه_برای_صلح
@MediaForPeace
*سپاس بابت اشتراک کلیپ توسط رسانه سردشت میدیا و رسانه های ماقبل آن
Forwarded from باڵــوێـــزانی ژیــــنگە🐿
مالیموس و محمد
#مالیموس، نام قله ای است مشرف به چند روستای نقطه صفر مرزی سردشت از جمله:
توه،بنوخلف، ورده، کانیه زرد، گل کنک، دولی خانوان، قاسمه ره ش، مزرعه و...
استواری و بلندی و سرسختی مالیموس، حرفه ای ترین کوهنوردان را نیز خسته می کند اما صفای چشمه ها و ابشارها و نیز جنگل های بلوط و طبیعت بکر پیرامونی و پوشش گیاهی خارق العاده اش، آن را به سمبلی دوسویه از مهربانی و خشونت واقع شدن در نقطه صفر مرزی تبدیل کرده است چه اینکه بارها، شاهد اصابت گلوله تک تیراندازها بر قلب کولبران نیز بوده است و سال ها نیز تجربه سنگردهی و سپرجان، مرزبانان و مردم ساکن در محل را نیز در انبان خدمت خود داشته است...
#محمد، اما چیز دیگری است...
او در حین استواری مالیموس گونه در تحقق هدف تحصیلی و درسخوانی، بر قله اخلاق مالیموسی نیز صعود کرده و اینک سنجاب وش، به پرورش نهال های #صلح_و_مهربانی می پردازد!
خود او بود که می گفت:" می خواهم آنقدر بلوط بکارم تا نسل بعد از خودم، تخریب نسل دیروزی مان را فراموش کنند"
همان او بود که در #روز_درختکاری، زنگ تفریح را بهانه کرد و رخصت خواست و بعد از چندی، چهار #گلدان_بلوط در دست، سر رسید و سفارش کرد تا ماحصل چندماه خدمتش، در جایی از این سرزمین پرگهر، با دستان مهربانانی غرس شود تا #سبزی نسل نهال نشاء، درسی برای آیندگان باشد و الهام بخش دیگران...
#محمد_ها، در این گهرسرزمین ما بسیارند که شایسته ستایش، تکریم و تمجیدند!
امروز دریابیم آنان را ...
رئوف آذری
فعال صلح و مهربانی و کنشگر چالش جهانی بلوط
۱۵ اسفندماه۹۷
❤🌷❤
@balvezani_jinga
@sopskf
https://www.instagram.com/p/Butj7cYlOIq/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=vv655pumjdk9
#مالیموس، نام قله ای است مشرف به چند روستای نقطه صفر مرزی سردشت از جمله:
توه،بنوخلف، ورده، کانیه زرد، گل کنک، دولی خانوان، قاسمه ره ش، مزرعه و...
استواری و بلندی و سرسختی مالیموس، حرفه ای ترین کوهنوردان را نیز خسته می کند اما صفای چشمه ها و ابشارها و نیز جنگل های بلوط و طبیعت بکر پیرامونی و پوشش گیاهی خارق العاده اش، آن را به سمبلی دوسویه از مهربانی و خشونت واقع شدن در نقطه صفر مرزی تبدیل کرده است چه اینکه بارها، شاهد اصابت گلوله تک تیراندازها بر قلب کولبران نیز بوده است و سال ها نیز تجربه سنگردهی و سپرجان، مرزبانان و مردم ساکن در محل را نیز در انبان خدمت خود داشته است...
#محمد، اما چیز دیگری است...
او در حین استواری مالیموس گونه در تحقق هدف تحصیلی و درسخوانی، بر قله اخلاق مالیموسی نیز صعود کرده و اینک سنجاب وش، به پرورش نهال های #صلح_و_مهربانی می پردازد!
خود او بود که می گفت:" می خواهم آنقدر بلوط بکارم تا نسل بعد از خودم، تخریب نسل دیروزی مان را فراموش کنند"
همان او بود که در #روز_درختکاری، زنگ تفریح را بهانه کرد و رخصت خواست و بعد از چندی، چهار #گلدان_بلوط در دست، سر رسید و سفارش کرد تا ماحصل چندماه خدمتش، در جایی از این سرزمین پرگهر، با دستان مهربانانی غرس شود تا #سبزی نسل نهال نشاء، درسی برای آیندگان باشد و الهام بخش دیگران...
#محمد_ها، در این گهرسرزمین ما بسیارند که شایسته ستایش، تکریم و تمجیدند!
امروز دریابیم آنان را ...
رئوف آذری
فعال صلح و مهربانی و کنشگر چالش جهانی بلوط
۱۵ اسفندماه۹۷
❤🌷❤
@balvezani_jinga
@sopskf
https://www.instagram.com/p/Butj7cYlOIq/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=vv655pumjdk9
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
مالیموس و محمد #مالیموس، نام قله ای است مشرف به چند روستای نقطه صفر مرزی سردشت از جمله: توه،بنوخلف، ورده، کانیه زرد، گل کنک، دولی خانوان، قاسمه ره ش، مزرعه و... استواری و بلندی و سرسختی مالیموس، حرفه ای ترین کوهنوردان را نیز خسته می کند اما صفای چشمه ها و…
یادی ایامی که گذشت به مهر
تابستان سال ۱۳۷۰ با جمعی از هم دوره ای هایم، برای یک اردوی فرهنگی-ورزشی عازم تهران شدیم!
برای یک نوجوان روستایی شهری شده مرزنشین، آن هم بیست و هفت سال و اندی قبل، رفتن به تهران آرزویی بزرگ بود و صدالبته تصویرسازی هایی که قبل از سفر در ذهن خود می پروردم، آن را شهر رؤيايي می دیدم ولی اولین قدم هایی که در خیابان های شمال شهر، برداشتم، این تصویر را درهم ریخت چه اینکه می دیدم چون شهر خودم، آشغال ها در کف خیابان های منتهی به تجریش، با نسیم حاصل از حرکت ماشین ها، شرق و غرب می کردند!
و جالب است بدانید که اولین تصویری که در بازگشت برای برادرنرفته ام به تهران بازگو کردم همان " مشاهده آشغال در کف خیابان" بود!
اگر این روایت را پیوندی بزنم به خاطره ای از یکی دوستان روستایی ام که بعدها مقامی هم در سطح میانی آموزش و پرورش گرفت، شاید مفهوم بهتر منتقل شود.
نقل می کرد:"معلم که داشتیم با خود همیشه در این فکر بودم که چه خوش اقبال است آن که معلم می شود چون حتی ابتدایی ترین تفاوتش با مردم عادی را این می دیدم که او هیچگاه نیاز به دستشویی رفتن پیدا نمی کند😃"
هرچند که تا پریروزهای دور، این یک امتیاز می نمود و نشان تقدس بخشی دانش آموزان به معلمان بود ولی امروز به گمانم این تصویر فروریخته باشد چه اینکه دست شویی نرفتن شان، به دلیل خالی بودن جیب ها و سفره هاست و نه تقدس شخصیتی😭اما باری به هرجهت این تصویر سازی های کودکی وی از معلم بود و ارزنده و قابل تأمل!
شاید باورتان نشود ولی من نیز چنین تصویری از #تهران و پایتخت داشتم و هرچند بازدید از کاخ های نیاوران و سعدآباد این تصویر را تقویت می کرد اما کف خیابان های بیرونی کاخ ها،خللی جدی در تصویرسازی هایم ایجاد کرد همچنان که برای آن دوستم "معلم شدن" خودش چنین کرد!
این همه را بگفتم تا به سه نکته برسم؛
یک: تفاوت تصویرسازی های ذهنی و واقعیت های بیرونی هم نسلی های من که کم تر توفیق توافق یافتند
دو: تأکید و تمرکز حدود سه دهه قبل اینجانب روی #محیط_زیست و ارتباط معنایی تصویرسازی اولیه و فروریزی آن بر مبنای یک مؤلفه محیط زیستی
ج: دقت در تصویر فوق و تمرکز بر تصویر اینجانب(ایستاده سوم نفر از راست) نشان می دهد که آن دوران نیز نشانه هایی از #صلح_و_مهربانی با خود داشته ام( گل سرخ) و این نیز افتخاری والا برای این سفیر کوچک صلح و مهربانی امروز است.
به یقین کسب جایزه سال #صلح_و_محیط_زیست دکتر تقی ابتکار درسال جاری، تداوم همان ذهن زیست محور و روح صلح گستر دیروزی بوده که افتخار امروزم است ومدیون #مهربان_مادر فرشته وشم🌷❤
🌷❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مسئولیت_اجتماعی
#تصویرسازی_های_نوجوانی
#تهران
#تقدس_رؤيا
#محیط_زیست
#صلح
#نقش_الگویی
@sopskf
-----
*سپاس از مربی همراه آن روزها جناب حاج عثمان رشیدی عزیز
**شرح تصویر:
[ایستاده از راست:
فاروق مکری، کاوه حیاک، رئوف آذری، حسین خضری، امید نقیب،فرزین مولانی
نشسته از راست:
سیاوش خضری، علی قاضی، عبدالله عدالت، عثمان رشیدی(مربی همراه)
اردوی فرهنگی-ورزشی تابستان سال ۱۳۷۰ -تهران]
-----
https://www.instagram.com/p/BvLnMS0F1eW/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=12o2lo91jzus7
تابستان سال ۱۳۷۰ با جمعی از هم دوره ای هایم، برای یک اردوی فرهنگی-ورزشی عازم تهران شدیم!
برای یک نوجوان روستایی شهری شده مرزنشین، آن هم بیست و هفت سال و اندی قبل، رفتن به تهران آرزویی بزرگ بود و صدالبته تصویرسازی هایی که قبل از سفر در ذهن خود می پروردم، آن را شهر رؤيايي می دیدم ولی اولین قدم هایی که در خیابان های شمال شهر، برداشتم، این تصویر را درهم ریخت چه اینکه می دیدم چون شهر خودم، آشغال ها در کف خیابان های منتهی به تجریش، با نسیم حاصل از حرکت ماشین ها، شرق و غرب می کردند!
و جالب است بدانید که اولین تصویری که در بازگشت برای برادرنرفته ام به تهران بازگو کردم همان " مشاهده آشغال در کف خیابان" بود!
اگر این روایت را پیوندی بزنم به خاطره ای از یکی دوستان روستایی ام که بعدها مقامی هم در سطح میانی آموزش و پرورش گرفت، شاید مفهوم بهتر منتقل شود.
نقل می کرد:"معلم که داشتیم با خود همیشه در این فکر بودم که چه خوش اقبال است آن که معلم می شود چون حتی ابتدایی ترین تفاوتش با مردم عادی را این می دیدم که او هیچگاه نیاز به دستشویی رفتن پیدا نمی کند😃"
هرچند که تا پریروزهای دور، این یک امتیاز می نمود و نشان تقدس بخشی دانش آموزان به معلمان بود ولی امروز به گمانم این تصویر فروریخته باشد چه اینکه دست شویی نرفتن شان، به دلیل خالی بودن جیب ها و سفره هاست و نه تقدس شخصیتی😭اما باری به هرجهت این تصویر سازی های کودکی وی از معلم بود و ارزنده و قابل تأمل!
شاید باورتان نشود ولی من نیز چنین تصویری از #تهران و پایتخت داشتم و هرچند بازدید از کاخ های نیاوران و سعدآباد این تصویر را تقویت می کرد اما کف خیابان های بیرونی کاخ ها،خللی جدی در تصویرسازی هایم ایجاد کرد همچنان که برای آن دوستم "معلم شدن" خودش چنین کرد!
این همه را بگفتم تا به سه نکته برسم؛
یک: تفاوت تصویرسازی های ذهنی و واقعیت های بیرونی هم نسلی های من که کم تر توفیق توافق یافتند
دو: تأکید و تمرکز حدود سه دهه قبل اینجانب روی #محیط_زیست و ارتباط معنایی تصویرسازی اولیه و فروریزی آن بر مبنای یک مؤلفه محیط زیستی
ج: دقت در تصویر فوق و تمرکز بر تصویر اینجانب(ایستاده سوم نفر از راست) نشان می دهد که آن دوران نیز نشانه هایی از #صلح_و_مهربانی با خود داشته ام( گل سرخ) و این نیز افتخاری والا برای این سفیر کوچک صلح و مهربانی امروز است.
به یقین کسب جایزه سال #صلح_و_محیط_زیست دکتر تقی ابتکار درسال جاری، تداوم همان ذهن زیست محور و روح صلح گستر دیروزی بوده که افتخار امروزم است ومدیون #مهربان_مادر فرشته وشم🌷❤
🌷❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مسئولیت_اجتماعی
#تصویرسازی_های_نوجوانی
#تهران
#تقدس_رؤيا
#محیط_زیست
#صلح
#نقش_الگویی
@sopskf
-----
*سپاس از مربی همراه آن روزها جناب حاج عثمان رشیدی عزیز
**شرح تصویر:
[ایستاده از راست:
فاروق مکری، کاوه حیاک، رئوف آذری، حسین خضری، امید نقیب،فرزین مولانی
نشسته از راست:
سیاوش خضری، علی قاضی، عبدالله عدالت، عثمان رشیدی(مربی همراه)
اردوی فرهنگی-ورزشی تابستان سال ۱۳۷۰ -تهران]
-----
https://www.instagram.com/p/BvLnMS0F1eW/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=12o2lo91jzus7
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
یادی ایامی که گذشت به مهر تابستان سال ۱۳۷۰ با جمعی از هم دوره ای هایم، برای یک اردوی فرهنگی-ورزشی عازم تهران شدیم! برای یک نوجوان روستایی شهری شده مرزنشین، آن هم بیست و هفت سال و اندی قبل، رفتن به تهران آرزویی بزرگ بود و صدالبته تصویرسازی هایی که قبل از سفر…
#خرم آباد و فلسفه #بلوطبانی اش!
رئوف آذری*
گویند حوادث و اتفاقات هیچگاه خبر نمی کنند!
قُدما بسیار عاقل بوده اند که قبل از ظهور تکنولوژی و رشد فناوری ها، "علاج واقعه را قبل از وقوع" اندیشه کرده اند و شاید درس آموزی هوشیارانه در مکتب قُدما بوده که #مهندس_مظفر_افشار عزیز ما و هموندان طبیعت پاسدارش را چنین پرورده است که سال ها قبل از وقوع سیل، #بلوط را نشانه رفته بودند و از کف خیابان تا بام خرم آباد را با دستان مبارک شان، #بلوط_نشاء کرده بودند!
دیشب که سیل، خرم آباد را دربرگرفت، فوری تصویر دلرُبای مهندس افشار و مهربانوی وارسته شان در ذهنم نقش بست و خاطره سال گذشته و سفره مهر گشوده شان یادم آمد که چه سان بزرگوارانه، تمهیدات "علاج واقعه" را قبل از این سیل های بنیان کن، مطمع نظر گرفته بودند و چه بزرگوارانه #چالشگران_بلوط را در اقیانوس قلب خود عزیز داشتند تا شاید از آن چالش نیز #جوانه_ای بهر جغرافیای #صلح_و_مهربانی شان، جذب کنند که نه جوانه بلکه بنیاد و توسعه دهنده چالش را نیز به دام عنایت و مهرشان گرفتار ساختند و همان شد که ما نیز سهمی در نشاء بذر بلوط و غرس جوانه بلوط صلح و مهربانی در شهر خُرَّمِ بهشت آفرینان خرم آباد نصیب بردیم و خوشحالم که شاید دیشب، چندقطره از این سیلاب را با جوانه های بلوط مان در کف و بام خرم آباد نگهداشته باشیم و فشار ویرانگرانه اش را کمی و حداقل کمی کاسته باشیم اگر توانسته باشیم...
هزاران سپاس نیز #پدر_بلوط_ایران و #مهربانوی بزرگوارش که ما نیز به سهم خود عنوان #مادر_بلوط_ایران ش دادیم 👏
امید که در پساسیلاب نیز همواره تندرست و خرم زیند و ژینای خرم آباد را چون گذشته با بلوط های شان پاسدار باشند❤🌷❤
@sopskf
---------
*فعال صلح و مهربانی، توسعه دهنده چالش جهانی بلوط
**تصویر سیل دیشب خرم آباد نقل از کانال روزنامه قانون
https://www.instagram.com/p/Bvs-XWkFT_T/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=5tgtimj9bktn
رئوف آذری*
گویند حوادث و اتفاقات هیچگاه خبر نمی کنند!
قُدما بسیار عاقل بوده اند که قبل از ظهور تکنولوژی و رشد فناوری ها، "علاج واقعه را قبل از وقوع" اندیشه کرده اند و شاید درس آموزی هوشیارانه در مکتب قُدما بوده که #مهندس_مظفر_افشار عزیز ما و هموندان طبیعت پاسدارش را چنین پرورده است که سال ها قبل از وقوع سیل، #بلوط را نشانه رفته بودند و از کف خیابان تا بام خرم آباد را با دستان مبارک شان، #بلوط_نشاء کرده بودند!
دیشب که سیل، خرم آباد را دربرگرفت، فوری تصویر دلرُبای مهندس افشار و مهربانوی وارسته شان در ذهنم نقش بست و خاطره سال گذشته و سفره مهر گشوده شان یادم آمد که چه سان بزرگوارانه، تمهیدات "علاج واقعه" را قبل از این سیل های بنیان کن، مطمع نظر گرفته بودند و چه بزرگوارانه #چالشگران_بلوط را در اقیانوس قلب خود عزیز داشتند تا شاید از آن چالش نیز #جوانه_ای بهر جغرافیای #صلح_و_مهربانی شان، جذب کنند که نه جوانه بلکه بنیاد و توسعه دهنده چالش را نیز به دام عنایت و مهرشان گرفتار ساختند و همان شد که ما نیز سهمی در نشاء بذر بلوط و غرس جوانه بلوط صلح و مهربانی در شهر خُرَّمِ بهشت آفرینان خرم آباد نصیب بردیم و خوشحالم که شاید دیشب، چندقطره از این سیلاب را با جوانه های بلوط مان در کف و بام خرم آباد نگهداشته باشیم و فشار ویرانگرانه اش را کمی و حداقل کمی کاسته باشیم اگر توانسته باشیم...
هزاران سپاس نیز #پدر_بلوط_ایران و #مهربانوی بزرگوارش که ما نیز به سهم خود عنوان #مادر_بلوط_ایران ش دادیم 👏
امید که در پساسیلاب نیز همواره تندرست و خرم زیند و ژینای خرم آباد را چون گذشته با بلوط های شان پاسدار باشند❤🌷❤
@sopskf
---------
*فعال صلح و مهربانی، توسعه دهنده چالش جهانی بلوط
**تصویر سیل دیشب خرم آباد نقل از کانال روزنامه قانون
https://www.instagram.com/p/Bvs-XWkFT_T/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=5tgtimj9bktn
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
#خرم آباد و فلسفه #بلوطبانی اش! رئوف آذری* گویند حوادث و اتفاقات هیچگاه خبر نمی کنند! قُدما بسیار عاقل بوده اند که قبل از ظهور تکنولوژی و رشد فناوری ها، "علاج واقعه را قبل از وقوع" اندیشه کرده اند و شاید درس آموزی هوشیارانه در مکتب قُدما بوده که #مهندس_مظفر_افشار…
برای مظلومیت «انسانیت»😭
#رئوف_آذری*
همان صبحگاه تلخی که کنشگران مدنی و هموندان عزیزم پس از یک شبانه روز تلاش به ظاهر ناموفق در راستای جلوگیری از اعدام #زورار، جوان عیال وار اشنویه ای تجربه کردند، در آسمان همان جغرافیا، غول های آهنی ارتش ترکیه، ظاهر شدند و دو شهروند رعنای اشنویه ای را که به قصد ارتزاق خانواده برای برداشت گیاهان خوراکی به منطقه #خواکورک، رفته بودند،با آتش راکت های جنگی غرق در خون کردند😭
این اولین بار نبوده که جنگنده های عضوی از ناتو، آسمان را بر فرق زندگی مرزنشینان آن سامان فرو می ریزند و به زعم خود به نام مبارزه با تروریست، به «قلب انسانیت» شلیک می کنند!
همان روز حادثه، هرچند تلاش شد با رساندن به موقع #دوچرخه های اهدایی #نوچرخه، به کودکان اشنویه ای در #بذر_پاشی امید و روشن نگهداشتن شمع امید شهروندان وکنشگران نیک منظر آن شهرستان، ادای دَین کنیم اما چرخیدن کودکان دو مظلوم شهید بر مزار پدر و گل افشانی بر خاک آرامستان آن عزیزان، سبب شد با این دلنوشته و نریشن، همدلی خود را با بازماندگان و کودکان آن دو عزیز و هموندی مان را با کنشگران عزیز اشنویه ای و شهروندان نابش، مجدد، رسانه ای کنیم، بلکه #گوشی_شنید و #وجدانی به جوشش در آمد و #ارابه_مرگ و نکبت را در این سامان از #جان_ستانی های مکرر، باز ایستاند!
متن خوانش شده در کلیپ:
«فاخر و رشید عزیز
سال ها، درد بی امان جنگ، تحریم،تهدید، تبعیض، کارگری در کوره های آجرپزی و میوه چینی باغات شهرهای عمقی، دست فروشی، باربری مرزی، مین های به جا مانده از جنگ، شلیک های گاه و بیگاه مرزبانان در معابر کولبری و بهمن های برفی و حتی کرونای جهانگیر، نتوانست #جان تان را بگیرد!
اما، این بار، ارتش تا دندان مسلح عضو ناتو، سقف آسمان را بر فرش زمین تان فرو ریخت و اجازه نداد سفره خالی خانواده تان، حتی با محصولات کوهی کنگر، مه ندوک و ریواس پُر گردد.
اینک این کودکانِ ناز شمایند که در آرامستان ابدی تان، شاخه های گُلِ وجودتان را بر خاکستر وجود #انسانیت_عصر، پر پر می کنند تا بلکه، از بذر مظلومیت تان، جوانه #صلح_و_مهربانی سربرآورد و سُبُعیت خون آشامان عصر را پس راند و #چتر_مهر بر سر عدالت، حقوق اساسی و شهروندی و حق بر متفاوت بودن تان بگشاید و بازماندگان تان را از بارش گلوله،راکت وتوپ اهریمنان محفوظ بدارد.»
---
*فعال صلح و مهربانی، کنشگر سواد رسانه ای
🌹♥️🌹
•سپاس يادداشت راهبرانه دكتر شفيع بهراميان را كه تلنگري بر خلق اين يادداشت شد👏🏻
🌹♥️🌹
#بنياد_توسعه_صلح_و_مهرباني
#شليك_به_قلب_انسانيت
#سفره_های_خونی
#اشنويه
#شفيع_بهراميان
#رئوف_آذري
#همدلي_و_هموندي
@roknechaharom
@sopskf
#رئوف_آذری*
همان صبحگاه تلخی که کنشگران مدنی و هموندان عزیزم پس از یک شبانه روز تلاش به ظاهر ناموفق در راستای جلوگیری از اعدام #زورار، جوان عیال وار اشنویه ای تجربه کردند، در آسمان همان جغرافیا، غول های آهنی ارتش ترکیه، ظاهر شدند و دو شهروند رعنای اشنویه ای را که به قصد ارتزاق خانواده برای برداشت گیاهان خوراکی به منطقه #خواکورک، رفته بودند،با آتش راکت های جنگی غرق در خون کردند😭
این اولین بار نبوده که جنگنده های عضوی از ناتو، آسمان را بر فرق زندگی مرزنشینان آن سامان فرو می ریزند و به زعم خود به نام مبارزه با تروریست، به «قلب انسانیت» شلیک می کنند!
همان روز حادثه، هرچند تلاش شد با رساندن به موقع #دوچرخه های اهدایی #نوچرخه، به کودکان اشنویه ای در #بذر_پاشی امید و روشن نگهداشتن شمع امید شهروندان وکنشگران نیک منظر آن شهرستان، ادای دَین کنیم اما چرخیدن کودکان دو مظلوم شهید بر مزار پدر و گل افشانی بر خاک آرامستان آن عزیزان، سبب شد با این دلنوشته و نریشن، همدلی خود را با بازماندگان و کودکان آن دو عزیز و هموندی مان را با کنشگران عزیز اشنویه ای و شهروندان نابش، مجدد، رسانه ای کنیم، بلکه #گوشی_شنید و #وجدانی به جوشش در آمد و #ارابه_مرگ و نکبت را در این سامان از #جان_ستانی های مکرر، باز ایستاند!
متن خوانش شده در کلیپ:
«فاخر و رشید عزیز
سال ها، درد بی امان جنگ، تحریم،تهدید، تبعیض، کارگری در کوره های آجرپزی و میوه چینی باغات شهرهای عمقی، دست فروشی، باربری مرزی، مین های به جا مانده از جنگ، شلیک های گاه و بیگاه مرزبانان در معابر کولبری و بهمن های برفی و حتی کرونای جهانگیر، نتوانست #جان تان را بگیرد!
اما، این بار، ارتش تا دندان مسلح عضو ناتو، سقف آسمان را بر فرش زمین تان فرو ریخت و اجازه نداد سفره خالی خانواده تان، حتی با محصولات کوهی کنگر، مه ندوک و ریواس پُر گردد.
اینک این کودکانِ ناز شمایند که در آرامستان ابدی تان، شاخه های گُلِ وجودتان را بر خاکستر وجود #انسانیت_عصر، پر پر می کنند تا بلکه، از بذر مظلومیت تان، جوانه #صلح_و_مهربانی سربرآورد و سُبُعیت خون آشامان عصر را پس راند و #چتر_مهر بر سر عدالت، حقوق اساسی و شهروندی و حق بر متفاوت بودن تان بگشاید و بازماندگان تان را از بارش گلوله،راکت وتوپ اهریمنان محفوظ بدارد.»
---
*فعال صلح و مهربانی، کنشگر سواد رسانه ای
🌹♥️🌹
•سپاس يادداشت راهبرانه دكتر شفيع بهراميان را كه تلنگري بر خلق اين يادداشت شد👏🏻
🌹♥️🌹
#بنياد_توسعه_صلح_و_مهرباني
#شليك_به_قلب_انسانيت
#سفره_های_خونی
#اشنويه
#شفيع_بهراميان
#رئوف_آذري
#همدلي_و_هموندي
@roknechaharom
@sopskf
سفری با چاشنی صلح
و
استقبالی با طعم جنگ!
بنا به برنامه ریزی تیمی گروه کوهنوردی مان(باشگاه کوهنوردی قندیل سردشت)،در سه ماهه سوم سال،شش روزکامل وقت گذاشتیم تا بتوانیم پیام #صلح_و_مهربانی را بر چکاد هزارِ استان کرمان و صدالبته در طی مسیر، فریاد برآورده و همرسانی کنیم..
برگشت مان به زادگاه، اما مصادف شد با هیجدهم مهرماه!
سالگشت روزی که؛
هواپیماهای جنگی عراقی رژیم بعث، تنها نوزده روز پس از شروع جنگ تحمیلی، در آسمان شهرم و زادگاهم ظاهر شدند و بمب های شان را در کوچه پس کوچه های شهر بر سرکودکان، زنان و مردان شهر، خالی کردند..
هیجدهم مهرماه یک هزار و سیصد و پنجاه و نه!
#سردشت، قبل از عنوان تحمیلی «اولین شهر غیرنظامیِ قربانی جنگ افزارهای شیمیایی جهان»، اولین های دگری نیز تجربه کرده بود، از جمله؛
اولین شهر دریافت کننده بمب های آتشین(محتمل فسفری) بمب افکن های رژیم بعث تنها نوزده روز بعد از آغاز جنگ ایران وعراق!
اولین شهر درگیر در بین چندین طرف دعوا؛
دولت انتقالی-انقلابی،
- اپوزسیون داخلی
-اپوزسیون خارجی
-و...
حال بعد از شش روز جاده پیمایی، دره نوردی، کوه گردی وقله تسخیری، وقتی مجدد، پای در وادی مکرم خاک زادگاهم گذاشتم با خیل پیام مدیران انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی شهرستان و جمعی از کنشگران مواجه شدم که هر یک به نحوی، خاطره بمباران هیجدهم مهرماه شهر را ریکاوری کرده بودند!
طعم تلخ آن بمباران، شهد تلاشگری مان برای صلح را تحت الشعاع قرار داد و این استقبال را به بداقبالی شهر در طول تاریخ پیوند زد..ولی عهدمان پابرجا، که برای صلح، هر بداقبالی و مانعی را تحمل خواهیم کرد چه در بدرقه، چه استقبال و چه ...!
بدا به حال آنان که همواره در جنگ اند و خوشا به ما و هموندان مان که، همواره در تلاشیم برای ترویج فرهنگ صلح و مسئولیت اجتماعی..
امید که سایه شوم جنگ از سر شهرم و شهرهای کشور و کل جهانشهر و کهکشان زیست جمعی ما، رخت بربندد و موهبت صلح ومهربانی، رسالت استقبال شان بر عهد گیرد🙏
یاد شهدای مظلوم، ویژه شهدای سردشت و جهانشهر کرامی و جنگ از پهن جغرافیای زیست جمعی، به دورباد🙏
@sopskf
---
•برای مشاهده تصاویر،کلیک بفرمایید👇
https://www.instagram.com/p/CU3MA73IQgG/?utm_medium=copy_link
و
استقبالی با طعم جنگ!
بنا به برنامه ریزی تیمی گروه کوهنوردی مان(باشگاه کوهنوردی قندیل سردشت)،در سه ماهه سوم سال،شش روزکامل وقت گذاشتیم تا بتوانیم پیام #صلح_و_مهربانی را بر چکاد هزارِ استان کرمان و صدالبته در طی مسیر، فریاد برآورده و همرسانی کنیم..
برگشت مان به زادگاه، اما مصادف شد با هیجدهم مهرماه!
سالگشت روزی که؛
هواپیماهای جنگی عراقی رژیم بعث، تنها نوزده روز پس از شروع جنگ تحمیلی، در آسمان شهرم و زادگاهم ظاهر شدند و بمب های شان را در کوچه پس کوچه های شهر بر سرکودکان، زنان و مردان شهر، خالی کردند..
هیجدهم مهرماه یک هزار و سیصد و پنجاه و نه!
#سردشت، قبل از عنوان تحمیلی «اولین شهر غیرنظامیِ قربانی جنگ افزارهای شیمیایی جهان»، اولین های دگری نیز تجربه کرده بود، از جمله؛
اولین شهر دریافت کننده بمب های آتشین(محتمل فسفری) بمب افکن های رژیم بعث تنها نوزده روز بعد از آغاز جنگ ایران وعراق!
اولین شهر درگیر در بین چندین طرف دعوا؛
دولت انتقالی-انقلابی،
- اپوزسیون داخلی
-اپوزسیون خارجی
-و...
حال بعد از شش روز جاده پیمایی، دره نوردی، کوه گردی وقله تسخیری، وقتی مجدد، پای در وادی مکرم خاک زادگاهم گذاشتم با خیل پیام مدیران انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی شهرستان و جمعی از کنشگران مواجه شدم که هر یک به نحوی، خاطره بمباران هیجدهم مهرماه شهر را ریکاوری کرده بودند!
طعم تلخ آن بمباران، شهد تلاشگری مان برای صلح را تحت الشعاع قرار داد و این استقبال را به بداقبالی شهر در طول تاریخ پیوند زد..ولی عهدمان پابرجا، که برای صلح، هر بداقبالی و مانعی را تحمل خواهیم کرد چه در بدرقه، چه استقبال و چه ...!
بدا به حال آنان که همواره در جنگ اند و خوشا به ما و هموندان مان که، همواره در تلاشیم برای ترویج فرهنگ صلح و مسئولیت اجتماعی..
امید که سایه شوم جنگ از سر شهرم و شهرهای کشور و کل جهانشهر و کهکشان زیست جمعی ما، رخت بربندد و موهبت صلح ومهربانی، رسالت استقبال شان بر عهد گیرد🙏
یاد شهدای مظلوم، ویژه شهدای سردشت و جهانشهر کرامی و جنگ از پهن جغرافیای زیست جمعی، به دورباد🙏
@sopskf
---
•برای مشاهده تصاویر،کلیک بفرمایید👇
https://www.instagram.com/p/CU3MA73IQgG/?utm_medium=copy_link