#عرش_الهی_و_حاملان_عرش_الهی
🤔#پرسش
❔کانال اسلامگرا می گوید نشستن الله بر روى عرش يعنى تسلط جهان هستى و فرشتگان حامل عرش يعنى اجرا كنندگان تدبير الله!
عجب! پس لابد الله اشتباه حتى تعداد حاملان اين تاج و تخت را نيز مشخص كرده است:
١)#سوره_حاقه: وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ ﴿١٧﴾
#ترجمه: و در آن روز هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز همه آنها حمل می کنند.
با استناد به اين آيه ٨ فرشته هستند كه تخت الله و باقى متعلقاتش را حمل ميكنند و مجيز الله را ميگويند، نه حرفى از جهان هستى است و نه اجرا كنندگان تدبير الهى
▪ملا می گوید الله جسم ندارد!
ببينم در قرآن در اينمورد چه آياتى وجود دارد:
١) #سوره_فرقان:
الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ(٥٩)
#ترجمه: كسى كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو را در شش روز آفريد سپس بر عرش قرار گرفت(بر تخت نشست)
٢) #سوره_اعراف:
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ(٥٤)
#ترجمه: پروردگارتان الله همان است كه آسمانها و زمين را در ٦ روز آفريد و سپس بر روى عرش قرار گرفت.
در اين آيات اولا قيد زمان آمده است يعنى مدت زمان خلق اسمانها و زمين كه ٦ روز است. سپس به قيد مكان اشاره شده است كه همان عرش يا تاج و تخت الله باشد. همه ميدانيم كه زمان و مكان براى موجودات فيزيكى و ٣ بعدى معنا دارد و نه موجوداتى كه در فركانس پايينتر يا بالاتر هستند و جسم ندارند ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌در آيات زيادى از قرآن اين تعبير به چشم مى خورد ؛ « ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ » خداوند (بعد از پايان گرفتن خلقت جهان) بر عرش تسلط يافت ، و در بعضى از آيات پشت سر اين تعبير جمله « يدبر الامر » و يا تعبيراتى كه حاكى از علم و تدبير پروردگار است ديده مى شود. ( اعراف 54- يونس 3- رعد 2- فرقان 59- سجده 4- حديد 4 )
❕ الفاظ ما كه براى بيان مشخصات زندگى محدود و ناچيز ما وضع شده نمى تواند به درستى بيانگر عظمت خداوند و حتى عظمت مخلوقات بزرگ او باشد، به همين دليل با استفاده از معانى كنايى اين الفاظ شبحى از آن همه عظمت را ترسيم مى كنيم. و از جمله الفاظى كه اين سرنوشت را پيدا كرده است كلمه « عرش » است .
👌عرش در لغت به معنى چيزى است كه داراى سقف بوده باشد و گاهى به خود سقف نيز عرش گفته مى شود مانند ؛ « أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها » (مانند كسى كه از كنار قريهاى گذشت در حالى كه آن چنان ويران شده بود كه سقفهايش فرو ريخته و ديوار بر سقفها در غلطيده بود) (بقره آيه 259).
❕گاهى به معنى تختهاى بلند همانند تخت سلاطين نيز آمده است، چنان كه در داستان سليمان مى خوانيم كه مى گويد ؛ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها « كداميك از شما مى توانيد تخت او (بلقيس) را براى من حاضر كنيد (سوره نمل آيه 38).
و نيز به داربستهايى كه براى برپا نگهداشتن بعضى از درختان مى زنند، عرش گفته مى شود: همانطور كه در قرآن مى خوانيم وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ او كسى است كه باغهايى از درختان داربستدار و بدون داربست آفريد" (انعام آيه 141).
❕ولى هنگامى كه در مورد خداوند به كار مى رود و گفته مى شود « عرش خدا» منظور از آن مجموعه جهان هستى است كه در حقيقت تخت حكومت پروردگار محسوب مى شود.
👌 جمله اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ کنايه از تسلط يك زمامدار بر امور كشور خويش است، همانطور كه جمله « ثل عرشه » (تختش فرو ريخت) به معنى از دست دادن قدرت مى باشد، در فارسى نيز اين تعبير كنايى زياد به كار مى رود، مثلا مى گوئيم در فلان كشور، جمعى شورش كردند و زمامدارشان را از تخت فرو كشيدند، در حالى كه ممكن است اصلا تختى نداشته باشد، ياجمعى به هواخواهى فلان برخاستند و او را بر تخت نشاندند، همه اينها كنايه از قدرت يافتن يا از قدرت افتادن است.
❕بنا بر اين در آيه مورد بحث جمله اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ كنايه از احاطه كامل پروردگار و تسلط او بر تدبير امور آسمانها و زمين بعد از خلقت آنها است.
📚تفسیر نمونه ج 6 ص 204
❕در روایات نیز این معنا از « عرش » یعنی احاطه بر جهان هستی و تدبیر ریز و درشت آن مورد تاکید قرار گرفته است .
👌 در احتجاج طبرسى از حسن بن راشد روايت كرده كه گفت ؛
« شخصى از امام ابى الحسن موسى ع از معناى آيه « الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى » سؤال كرد، امام ع فرمود ؛ « یعنى بر ريز و درشت و بزرگ و كوچك مسلط است »
📚احتجاج ج 2 ص 157
🔸ادامه 👇
🤔#پرسش
❔کانال اسلامگرا می گوید نشستن الله بر روى عرش يعنى تسلط جهان هستى و فرشتگان حامل عرش يعنى اجرا كنندگان تدبير الله!
عجب! پس لابد الله اشتباه حتى تعداد حاملان اين تاج و تخت را نيز مشخص كرده است:
١)#سوره_حاقه: وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ ﴿١٧﴾
#ترجمه: و در آن روز هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز همه آنها حمل می کنند.
با استناد به اين آيه ٨ فرشته هستند كه تخت الله و باقى متعلقاتش را حمل ميكنند و مجيز الله را ميگويند، نه حرفى از جهان هستى است و نه اجرا كنندگان تدبير الهى
▪ملا می گوید الله جسم ندارد!
ببينم در قرآن در اينمورد چه آياتى وجود دارد:
١) #سوره_فرقان:
الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ(٥٩)
#ترجمه: كسى كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو را در شش روز آفريد سپس بر عرش قرار گرفت(بر تخت نشست)
٢) #سوره_اعراف:
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ(٥٤)
#ترجمه: پروردگارتان الله همان است كه آسمانها و زمين را در ٦ روز آفريد و سپس بر روى عرش قرار گرفت.
در اين آيات اولا قيد زمان آمده است يعنى مدت زمان خلق اسمانها و زمين كه ٦ روز است. سپس به قيد مكان اشاره شده است كه همان عرش يا تاج و تخت الله باشد. همه ميدانيم كه زمان و مكان براى موجودات فيزيكى و ٣ بعدى معنا دارد و نه موجوداتى كه در فركانس پايينتر يا بالاتر هستند و جسم ندارند ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌در آيات زيادى از قرآن اين تعبير به چشم مى خورد ؛ « ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ » خداوند (بعد از پايان گرفتن خلقت جهان) بر عرش تسلط يافت ، و در بعضى از آيات پشت سر اين تعبير جمله « يدبر الامر » و يا تعبيراتى كه حاكى از علم و تدبير پروردگار است ديده مى شود. ( اعراف 54- يونس 3- رعد 2- فرقان 59- سجده 4- حديد 4 )
❕ الفاظ ما كه براى بيان مشخصات زندگى محدود و ناچيز ما وضع شده نمى تواند به درستى بيانگر عظمت خداوند و حتى عظمت مخلوقات بزرگ او باشد، به همين دليل با استفاده از معانى كنايى اين الفاظ شبحى از آن همه عظمت را ترسيم مى كنيم. و از جمله الفاظى كه اين سرنوشت را پيدا كرده است كلمه « عرش » است .
👌عرش در لغت به معنى چيزى است كه داراى سقف بوده باشد و گاهى به خود سقف نيز عرش گفته مى شود مانند ؛ « أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها » (مانند كسى كه از كنار قريهاى گذشت در حالى كه آن چنان ويران شده بود كه سقفهايش فرو ريخته و ديوار بر سقفها در غلطيده بود) (بقره آيه 259).
❕گاهى به معنى تختهاى بلند همانند تخت سلاطين نيز آمده است، چنان كه در داستان سليمان مى خوانيم كه مى گويد ؛ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها « كداميك از شما مى توانيد تخت او (بلقيس) را براى من حاضر كنيد (سوره نمل آيه 38).
و نيز به داربستهايى كه براى برپا نگهداشتن بعضى از درختان مى زنند، عرش گفته مى شود: همانطور كه در قرآن مى خوانيم وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ او كسى است كه باغهايى از درختان داربستدار و بدون داربست آفريد" (انعام آيه 141).
❕ولى هنگامى كه در مورد خداوند به كار مى رود و گفته مى شود « عرش خدا» منظور از آن مجموعه جهان هستى است كه در حقيقت تخت حكومت پروردگار محسوب مى شود.
👌 جمله اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ کنايه از تسلط يك زمامدار بر امور كشور خويش است، همانطور كه جمله « ثل عرشه » (تختش فرو ريخت) به معنى از دست دادن قدرت مى باشد، در فارسى نيز اين تعبير كنايى زياد به كار مى رود، مثلا مى گوئيم در فلان كشور، جمعى شورش كردند و زمامدارشان را از تخت فرو كشيدند، در حالى كه ممكن است اصلا تختى نداشته باشد، ياجمعى به هواخواهى فلان برخاستند و او را بر تخت نشاندند، همه اينها كنايه از قدرت يافتن يا از قدرت افتادن است.
❕بنا بر اين در آيه مورد بحث جمله اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ كنايه از احاطه كامل پروردگار و تسلط او بر تدبير امور آسمانها و زمين بعد از خلقت آنها است.
📚تفسیر نمونه ج 6 ص 204
❕در روایات نیز این معنا از « عرش » یعنی احاطه بر جهان هستی و تدبیر ریز و درشت آن مورد تاکید قرار گرفته است .
👌 در احتجاج طبرسى از حسن بن راشد روايت كرده كه گفت ؛
« شخصى از امام ابى الحسن موسى ع از معناى آيه « الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى » سؤال كرد، امام ع فرمود ؛ « یعنى بر ريز و درشت و بزرگ و كوچك مسلط است »
📚احتجاج ج 2 ص 157
🔸ادامه 👇
#قرآن_و_اساطیر_اولین
🤔#پرسش
❔ اينكه قرآن كپى بردارى از داستانها و اسطوره هاى باستانى است در خود قرآن در بيش از ٥ آيه تكرار شده است كه به ٤ آيه اشاره ميكنيم ؛
١) #سوره_انعام:
يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿۲۵﴾
٢) #سوره_انفال:
وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿۳۱﴾
٣) #سوره_نحل:
#ترجمه: چون به آنان گفته شود پروردگارتان چه چيز نازل كرده مى گويند اسطوره هاى پيشينيان (۲۴)
٤) #سوره_فرقان:
#ترجمه: و گفتند افسانه هاى پيشينيان است كه آنها را براى خود نوشته و صبح و شام بر او املا مى شود (۵) ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌ما در گذشته مفصلا ، شبهه کپی برداری قرآن را مورد نقد و بررسی قرار داده ایم ؛
💠https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/5349
❕ملحد دروغگو می گوید این که قرآن کپی برداری از اسطوره های باستانی است در خود قرآن آمده است ، در حالی که آیات مورد استناد او بازگو کننده تهمت جمعیت منکر و لجوج مخالف دعوت انبیاء است که وقتی نمی توانستند هیچ اشکالی بر دعوت انبیاء وارد کنند ، برای دور کردن مردم از پیامبران تهمت مذکور را به آنان می زدند ، نه آنکه قرآن خودش تایید کند که ساخته افسانه های پیشنیان است .
👌در تفسیر نمونه در این رابطه ، می خوانیم ؛
« آنان با اين تعبير موذيانه دو مطلب را بيان مى داشتند ؛
1⃣ نخست اينكه سطح فكر ما از اين مسائل بسيار برتر است، اينها افسانه اى بيش نيست كه بر سرگرمى عوام الناس ساخته شده .
2⃣ از اين گذشته تازگى ندارد زيرا اولين بار نيست كه انسانى چنين سخنانى را اظهار مى دارد، حتى محمد از خود ابتكارى به خرج نداده همان اسطوره هاى گذشتگان را تكرار مى كند.
❕ اساطير جمع اسطوره به حكايات و داستانهاى خرافى و دروغين گفته مى شود، و اين كلمه 9 بار در قرآن از زبان كفار بى ايمان در برابر انبياء نقل شده است كه غالبا براى توجيه مخالفت خود با دعوت رهبران الهى به اين بهانه متوسل مى شدند، و عجب اينكه هميشه كلمه « اساطير » را با « اولين » توصيف مى كردند، تا ثابت كنند اينها تازگى ندارد، و حتى گاه مى گفتند « اينها مهم نيست ما هم اگر بخواهيم مى توانيم مانند آن را بياوريم »
👌جالب اينكه مستكبران امروز نيز غالبا موذيانه براى فرار از حق و همچنين براى گمراه ساختن ديگران متوسل مى شوند، حتى در كتب جامعه شناسى شكل به اصطلاح علمى به آن داده اند و مذهب را زائيده جهل بشر و تفسيرهاى مذهبى را اسطوره ها مى نامند .
❕ اما اگر درست به اعماق فكر آنها نفوذ كنيم مى بينيم مساله چيز ديگر است، آنها با مذاهب خرافى و ساختگى هرگز جنگ و ستيز ندارند، بلكه خود عامل پيدايش يا نشر آنند، مخالفت آنها تنها با مذاهب راستين است كه افكار انسانها را بيدار مى كند، و زنجيرهاى استعمار را در هم مى شكند و سد راه مستكبران و استعمارگران است.
👌آنها مى بينند قبول تعليمات مذهبى كه اصول عدل و انصاف را پيشنهاد مى كند و با تبعيض و ستمگرى و هر گونه خودكامگى مى جنگد با نقشه هاى آنها مخالف است.
❕آنها مى بينند پذيرش دستورات اخلاقى مذهب با هوسهاى سركش و آزادي هايى كه مورد نظر آنها است سازگار نيست، مجموع اين جهات سبب مى شود كه اين سد و مانع را از سر راه خود بردارند، و حتما بايد پاسخى براى مردم درست كنند، چه پاسخى از اين بهتر كه آنها را به نام اسطوره و افسانه دروغين معرفى كنند.... وگرنه تعليمات پيامبران هم در زمينه اصول عقائد مذهبى، و هم در زمينه مسائل عملى آن چنان با عقل و منطق هماهنگ است كه جايى براى اينگونه تهمتها وجود ندارد. »
📚تفسیر نمونه ج 11 ص 198
❕به هر حال هميشه طغيانگران براى نجات از ملامت وجدان از يك سو، و از اعتراضات مردم حقجو از سوى ديگر، بهانه هاى واهى مى تراشند تا خويشتن را از اين و آن راحت كنند، و عجب اينكه آنها غالبا برنامهاى هماهنگ و يك نواخت داشته اند، گويى در طول تاريخ آن را در گوش هم فرو مى خواندند، عناوينى همچون « سحر » و « كهانت » و « جنون » و « اسطوره » و مانند ان ، ولى قرآن در آيه ای ريشه اصلى طغيان و سركشى آنها اشاره كرده مى افزايد ؛ « چنين نيست كه آنها خيال مىكنند، بلكه اعمال سوء آنها همچون زنگارى بر دلشان نشسته، و از درك حقيقت وامانده اند » (كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ). ( مطففین 14) یعنی اعمال آنها زنگار بر قلبشان ريخته، و نور و صفاى نخستين را كه به حكم فطرت خداداد در آن بوده گرفته، به همين دليل چهره حقيقت كه همچون آفتاب عالمتاب مى درخشد هرگز در آن بازتابى ندارد، و پرتو انوار وحى در آن منعكس نمى گردد.»
📚تفسیر نمونه ج 26 ص 262
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
🤔#پرسش
❔ اينكه قرآن كپى بردارى از داستانها و اسطوره هاى باستانى است در خود قرآن در بيش از ٥ آيه تكرار شده است كه به ٤ آيه اشاره ميكنيم ؛
١) #سوره_انعام:
يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿۲۵﴾
٢) #سوره_انفال:
وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿۳۱﴾
٣) #سوره_نحل:
#ترجمه: چون به آنان گفته شود پروردگارتان چه چيز نازل كرده مى گويند اسطوره هاى پيشينيان (۲۴)
٤) #سوره_فرقان:
#ترجمه: و گفتند افسانه هاى پيشينيان است كه آنها را براى خود نوشته و صبح و شام بر او املا مى شود (۵) ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌ما در گذشته مفصلا ، شبهه کپی برداری قرآن را مورد نقد و بررسی قرار داده ایم ؛
💠https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/5349
❕ملحد دروغگو می گوید این که قرآن کپی برداری از اسطوره های باستانی است در خود قرآن آمده است ، در حالی که آیات مورد استناد او بازگو کننده تهمت جمعیت منکر و لجوج مخالف دعوت انبیاء است که وقتی نمی توانستند هیچ اشکالی بر دعوت انبیاء وارد کنند ، برای دور کردن مردم از پیامبران تهمت مذکور را به آنان می زدند ، نه آنکه قرآن خودش تایید کند که ساخته افسانه های پیشنیان است .
👌در تفسیر نمونه در این رابطه ، می خوانیم ؛
« آنان با اين تعبير موذيانه دو مطلب را بيان مى داشتند ؛
1⃣ نخست اينكه سطح فكر ما از اين مسائل بسيار برتر است، اينها افسانه اى بيش نيست كه بر سرگرمى عوام الناس ساخته شده .
2⃣ از اين گذشته تازگى ندارد زيرا اولين بار نيست كه انسانى چنين سخنانى را اظهار مى دارد، حتى محمد از خود ابتكارى به خرج نداده همان اسطوره هاى گذشتگان را تكرار مى كند.
❕ اساطير جمع اسطوره به حكايات و داستانهاى خرافى و دروغين گفته مى شود، و اين كلمه 9 بار در قرآن از زبان كفار بى ايمان در برابر انبياء نقل شده است كه غالبا براى توجيه مخالفت خود با دعوت رهبران الهى به اين بهانه متوسل مى شدند، و عجب اينكه هميشه كلمه « اساطير » را با « اولين » توصيف مى كردند، تا ثابت كنند اينها تازگى ندارد، و حتى گاه مى گفتند « اينها مهم نيست ما هم اگر بخواهيم مى توانيم مانند آن را بياوريم »
👌جالب اينكه مستكبران امروز نيز غالبا موذيانه براى فرار از حق و همچنين براى گمراه ساختن ديگران متوسل مى شوند، حتى در كتب جامعه شناسى شكل به اصطلاح علمى به آن داده اند و مذهب را زائيده جهل بشر و تفسيرهاى مذهبى را اسطوره ها مى نامند .
❕ اما اگر درست به اعماق فكر آنها نفوذ كنيم مى بينيم مساله چيز ديگر است، آنها با مذاهب خرافى و ساختگى هرگز جنگ و ستيز ندارند، بلكه خود عامل پيدايش يا نشر آنند، مخالفت آنها تنها با مذاهب راستين است كه افكار انسانها را بيدار مى كند، و زنجيرهاى استعمار را در هم مى شكند و سد راه مستكبران و استعمارگران است.
👌آنها مى بينند قبول تعليمات مذهبى كه اصول عدل و انصاف را پيشنهاد مى كند و با تبعيض و ستمگرى و هر گونه خودكامگى مى جنگد با نقشه هاى آنها مخالف است.
❕آنها مى بينند پذيرش دستورات اخلاقى مذهب با هوسهاى سركش و آزادي هايى كه مورد نظر آنها است سازگار نيست، مجموع اين جهات سبب مى شود كه اين سد و مانع را از سر راه خود بردارند، و حتما بايد پاسخى براى مردم درست كنند، چه پاسخى از اين بهتر كه آنها را به نام اسطوره و افسانه دروغين معرفى كنند.... وگرنه تعليمات پيامبران هم در زمينه اصول عقائد مذهبى، و هم در زمينه مسائل عملى آن چنان با عقل و منطق هماهنگ است كه جايى براى اينگونه تهمتها وجود ندارد. »
📚تفسیر نمونه ج 11 ص 198
❕به هر حال هميشه طغيانگران براى نجات از ملامت وجدان از يك سو، و از اعتراضات مردم حقجو از سوى ديگر، بهانه هاى واهى مى تراشند تا خويشتن را از اين و آن راحت كنند، و عجب اينكه آنها غالبا برنامهاى هماهنگ و يك نواخت داشته اند، گويى در طول تاريخ آن را در گوش هم فرو مى خواندند، عناوينى همچون « سحر » و « كهانت » و « جنون » و « اسطوره » و مانند ان ، ولى قرآن در آيه ای ريشه اصلى طغيان و سركشى آنها اشاره كرده مى افزايد ؛ « چنين نيست كه آنها خيال مىكنند، بلكه اعمال سوء آنها همچون زنگارى بر دلشان نشسته، و از درك حقيقت وامانده اند » (كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ). ( مطففین 14) یعنی اعمال آنها زنگار بر قلبشان ريخته، و نور و صفاى نخستين را كه به حكم فطرت خداداد در آن بوده گرفته، به همين دليل چهره حقيقت كه همچون آفتاب عالمتاب مى درخشد هرگز در آن بازتابى ندارد، و پرتو انوار وحى در آن منعكس نمى گردد.»
📚تفسیر نمونه ج 26 ص 262
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir