عقیده به بداء در روایات اهلسنت !!!
🤔#پرسش :
❓ نخستین کسیکه عقیدهی کفری «بداء» را پایهگذاری کرد !!!
عَنْ أَبِي عَبْدِ الله قَالَ : إِنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ أَوَّلُ مَنْ قَالَ بِالْبَدَاءِ يُبْعَثُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أُمَّةً وَحْدَهُ عَلَيْهِ بَهَاءُ الْمُلُوكِ وَ سِيمَاءُ الْأَنْبِيَاءِ.
مقرن میگوید : امام صادق گفت : نخستین کسی که قائل به «بَداء» شد، عبدالمطلب بود. ( اصول کافی ٤٤٧/١ )
شیعه گمان میکند که عقیدهی «بداء» توسط انبیا پایهگذاری شده. تا جاییکه از امام صادق روایت میکنند : «تکتک انبیا، قائل به بداء بودهاند»!! [توحید شیخ صدوق /ص٣٣٣]
درحالی که روایت فوق، تصریح میکند که این عقیدهی کفری، در زمان فترت [زمانی که هیچ پیامبری از جانب خدا نبوده] برای نخستین بار، جَعل شده است.
💠#پاسخ💠
❕خداوند در قرآن خطاب به پیامبر گرامی اسلام می فرماید :
"بگو: نماز و تمام عبادات من و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانيان است - شريكى براى او نيست، و به همين دستور يافتهام، و من نخستين مسلمانم " " قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ _ لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ " ( انعام 162 و 163 )
❕بر اساس آیات فوق پیامبر گرامی اولین مسلمان است , در حالی که قرآن انبیاء گذشته را هم به عنوان مسلمان یعنی تسلیم اوامر الهی معرفی می کند و مثلا درباره نوح ع می خوانیم : وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ" مامورم كه از مسلمانان باشم" (يونس- 72) و درباره ابراهيم خليل ع و فرزندش اسماعيل نيز مىخوانيم: رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ:" خداوندا ما را براى خودت مسلمان قرار ده" (بقره- 128) و درباره يوسف ع آمده است توفنى مسلما:" مرا مسلمان بميران" (يوسف- 101) و همچنين پيامبران ديگر.
❕مفسر بزرگ اهلسنت یعنی ابن کثیر تصریح می کند که مقصود از آیه ای که پیامبر گرامی را اول مسلمان معرفی می کند , منظور اول مسلمان از این امت است و الا پیامبران امت های گذشته هم مسلمان و تسلیم اوامر الهی بوده و خداوند را عبادت می کرده اند :
"قوله عز و جل وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ قال قتادة: أي من هذه الأمة، و هو كما قال فإن جميع الأنبياء قبله كلهم كانت دعوتهم إلى الإسلام، و أصله عبادة الله وحده لا شريك له "
📚تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج3، ص: 343
❕بر همین اساس در روایت مورد استناد وهابی هم اگر حضرت عبد المطلب علیه السلام به عنوان اول قائل به عقیده بداء معرفی شده مقصود از آن یعنی ایشان اول فرد از فرزندان اسماعیل ع در مکه بوده است که این عقیده را داشته یا اول فرد از غیر انبیاء بوده که این عقیده را داشته است : " " أول من قال بالبداء" أي من قومه بني إسماعيل أو من غير الأنبياء "
📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج5، ص: 237
👌اساسا همه انبیاء گذشته از اقرار کنندگان به عقیده بداء بوده اند : "سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله ع يَقُولُ مَا تَنَبَّأَ نَبِيٌّ قَطُّ حَتَّى يُقِرَّ لِلَّهِ بِخَمْسِ خِصَالٍ بِالْبَدَاء ... "
📚الکافی ج 1 ص 148
❕عقیده به بداء اشاره به تقدیرات مشروطی خداوند دارد .
مثلاً گاهى مقدر است كه فلانى در روز معين بميرد ولى بر اثر دادن صدقه، بلا از او برطرف مىشود. البته تقدير اول نيز از روز نخست مقيد به اين بوده كه صدقه ندهد و لذا با دادن صدقه، سرنوشت او دگرگون شده و هرگز نبايد تصور كرد كه هر نوع دگرگونى در آفرينش مايۀ تغيير در علم ربوبى است. واقعيت «بدا» كه شيعه بدان عقيده راسخ دارد اين است كه سرنوشتها به اذن خداوند متعال، قابل دگرگونى است، سرنوشت بد با عمل صالح، عوض مىشود همچنين سرنوشت خوب با كردار زشت دگرگون مىگردد.
📚فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی ج 6 ص 45
❕خداوند نیز از ابتدا به همه تقدیرات افراد بشر علم داشته است و چنین نیست که عقیده به بداء مستلزم نسبت دادن جهل به خداوند باشد .
👌امام صادق ع فرمود ؛
« كسى كه گمان كند براى خدا چيزى امروز آشكار مى شود كه ديروز نمى دانست از او تنفر و بيزارى بجوئيد »
"عَنْ أَبِي عَبْدِ الله الصَّادِقِ ع قَالَ: مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَبْدُو لَهُ فِي شَيْءٍ الْيَوْمَ لَمْ يَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْهُ .. "
📚کمال الدین ج 1 ص 70
❕و فرمود ؛
« برای خدا هیچ بدائی حاصل نمی شود ، مگر آنکه از قبل نسبت به آن ، علم و آگاهی دارد » "عَنْ أَبِي عَبْدِ الله ع قَالَ: مَا بَدَا لِله فِي شَيْءٍ إِلَّا كَانَ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَبْدُوَ لَهُ. "
📚الکافی ج 1 ص 148
👌در ذیل در مورد عقیده به بداء و معنای آن و مستندات قرآنی و تاریخی آن بحث خوبی داشته ایم :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/3602
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓ نخستین کسیکه عقیدهی کفری «بداء» را پایهگذاری کرد !!!
عَنْ أَبِي عَبْدِ الله قَالَ : إِنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ أَوَّلُ مَنْ قَالَ بِالْبَدَاءِ يُبْعَثُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أُمَّةً وَحْدَهُ عَلَيْهِ بَهَاءُ الْمُلُوكِ وَ سِيمَاءُ الْأَنْبِيَاءِ.
مقرن میگوید : امام صادق گفت : نخستین کسی که قائل به «بَداء» شد، عبدالمطلب بود. ( اصول کافی ٤٤٧/١ )
شیعه گمان میکند که عقیدهی «بداء» توسط انبیا پایهگذاری شده. تا جاییکه از امام صادق روایت میکنند : «تکتک انبیا، قائل به بداء بودهاند»!! [توحید شیخ صدوق /ص٣٣٣]
درحالی که روایت فوق، تصریح میکند که این عقیدهی کفری، در زمان فترت [زمانی که هیچ پیامبری از جانب خدا نبوده] برای نخستین بار، جَعل شده است.
💠#پاسخ💠
❕خداوند در قرآن خطاب به پیامبر گرامی اسلام می فرماید :
"بگو: نماز و تمام عبادات من و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانيان است - شريكى براى او نيست، و به همين دستور يافتهام، و من نخستين مسلمانم " " قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ _ لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ " ( انعام 162 و 163 )
❕بر اساس آیات فوق پیامبر گرامی اولین مسلمان است , در حالی که قرآن انبیاء گذشته را هم به عنوان مسلمان یعنی تسلیم اوامر الهی معرفی می کند و مثلا درباره نوح ع می خوانیم : وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ" مامورم كه از مسلمانان باشم" (يونس- 72) و درباره ابراهيم خليل ع و فرزندش اسماعيل نيز مىخوانيم: رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ:" خداوندا ما را براى خودت مسلمان قرار ده" (بقره- 128) و درباره يوسف ع آمده است توفنى مسلما:" مرا مسلمان بميران" (يوسف- 101) و همچنين پيامبران ديگر.
❕مفسر بزرگ اهلسنت یعنی ابن کثیر تصریح می کند که مقصود از آیه ای که پیامبر گرامی را اول مسلمان معرفی می کند , منظور اول مسلمان از این امت است و الا پیامبران امت های گذشته هم مسلمان و تسلیم اوامر الهی بوده و خداوند را عبادت می کرده اند :
"قوله عز و جل وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ قال قتادة: أي من هذه الأمة، و هو كما قال فإن جميع الأنبياء قبله كلهم كانت دعوتهم إلى الإسلام، و أصله عبادة الله وحده لا شريك له "
📚تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج3، ص: 343
❕بر همین اساس در روایت مورد استناد وهابی هم اگر حضرت عبد المطلب علیه السلام به عنوان اول قائل به عقیده بداء معرفی شده مقصود از آن یعنی ایشان اول فرد از فرزندان اسماعیل ع در مکه بوده است که این عقیده را داشته یا اول فرد از غیر انبیاء بوده که این عقیده را داشته است : " " أول من قال بالبداء" أي من قومه بني إسماعيل أو من غير الأنبياء "
📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج5، ص: 237
👌اساسا همه انبیاء گذشته از اقرار کنندگان به عقیده بداء بوده اند : "سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله ع يَقُولُ مَا تَنَبَّأَ نَبِيٌّ قَطُّ حَتَّى يُقِرَّ لِلَّهِ بِخَمْسِ خِصَالٍ بِالْبَدَاء ... "
📚الکافی ج 1 ص 148
❕عقیده به بداء اشاره به تقدیرات مشروطی خداوند دارد .
مثلاً گاهى مقدر است كه فلانى در روز معين بميرد ولى بر اثر دادن صدقه، بلا از او برطرف مىشود. البته تقدير اول نيز از روز نخست مقيد به اين بوده كه صدقه ندهد و لذا با دادن صدقه، سرنوشت او دگرگون شده و هرگز نبايد تصور كرد كه هر نوع دگرگونى در آفرينش مايۀ تغيير در علم ربوبى است. واقعيت «بدا» كه شيعه بدان عقيده راسخ دارد اين است كه سرنوشتها به اذن خداوند متعال، قابل دگرگونى است، سرنوشت بد با عمل صالح، عوض مىشود همچنين سرنوشت خوب با كردار زشت دگرگون مىگردد.
📚فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی ج 6 ص 45
❕خداوند نیز از ابتدا به همه تقدیرات افراد بشر علم داشته است و چنین نیست که عقیده به بداء مستلزم نسبت دادن جهل به خداوند باشد .
👌امام صادق ع فرمود ؛
« كسى كه گمان كند براى خدا چيزى امروز آشكار مى شود كه ديروز نمى دانست از او تنفر و بيزارى بجوئيد »
"عَنْ أَبِي عَبْدِ الله الصَّادِقِ ع قَالَ: مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَبْدُو لَهُ فِي شَيْءٍ الْيَوْمَ لَمْ يَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْهُ .. "
📚کمال الدین ج 1 ص 70
❕و فرمود ؛
« برای خدا هیچ بدائی حاصل نمی شود ، مگر آنکه از قبل نسبت به آن ، علم و آگاهی دارد » "عَنْ أَبِي عَبْدِ الله ع قَالَ: مَا بَدَا لِله فِي شَيْءٍ إِلَّا كَانَ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَبْدُوَ لَهُ. "
📚الکافی ج 1 ص 148
👌در ذیل در مورد عقیده به بداء و معنای آن و مستندات قرآنی و تاریخی آن بحث خوبی داشته ایم :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/3602
▫️ادامه 👇
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
مشروعیت نگاه به بدن زن در جلسه خواستگاری بر اساس فقه اهلسنت !!!
🤔#پرسش :
جواز نگاه به بدن نامحرم در فقه اهل بیت !!!
شیخ صدوق مینویسد:
أَبِي (رحمه الله) عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ الله عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) الرَّجُلُ يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ يَجُوزُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَيْهَا قَالَ نَعَمْ وَ تَرْفُقُ لَهُ الثِّيَابَ لِأَنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَشْتَرِيَهَا بِأَغْلَى ثَمَنٍ ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌ما در ذیل در مورد جواز نگاه کردن انسان به زنی که قصد ازدواج با او را دارد در جلسه خواستگاری و فلسفه این حکم توضیحات کافی را داده ایم :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/6371
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/9108
❕حکم مذکور در روایات و فتاوای بزرگان اهلسنت هم آمده است که متاسفانه وهابیون بیسواد فضای مجازی از این حکم و روایات اهلسنت بی اطلاع هستند و به شیعه در مورد حکم مذکور اعتراض می کنند .
❕در صحاح سته و غیر آن از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است که فرمود :
" وقتی یکی از شما از زنی خواستگاری می کند , اگر امکانش بود می تواند به هر جا از بدن آن زن که انگیزه را برای ازدواج با او فراهم می کند نگاه کند " " قَالَ رَسُولُ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: «إِذَا خَطَبَ أَحَدُكُمْ الْمَرْأَةَ، فَإِنْ اسْتَطَاعَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى مَا يَدْعُوهُ إِلَى نِكَاحِهَا فَلْيَفْعَلْ "
📚سنن ابی داود ج 1 ص 462 _ مسند احمد ج 3 ص 334 _ المستدرک علی الصحیحین ج 2 ص 165
❕باز نقل می کنند که پیامبر گرامی فرمود :
" به زنی که از او خواستگاری می کنی نگاه کن زیرا سبب مودت و محبت بین شما می شود " " فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: «انْظُرْ إِلَيْهَا؛ فَإِنَّهُ أَحْرَى أَنْ يُؤْدَمَ بَيْنَكُمَا». "
📚سنن ترمذی ج 2 ص 275 _ فتح الباری ج 9 ص 156 _ نیل الاوطار ج 6 ص 239 _ عمده القاری ج 20 ص 119
❕در نقل دیگر آمده است که فردی بدون آنکه به بدن زنی که از او خواستگاری کرده بود نگاه نکرده بود , پیامبر به او امر فرمود که برود و قبل ازدواج به بدن آن زن نگاه کند : " . فَقَالَ لَهُ رَسُولُ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ «أَنَظَرْتَ إِلَيْهَا؟» قَالَ: لَا. قَالَ «فَاذْهَبْ فَانْظُرْ إِلَيْهَا. "
📚صحیح مسلم ج 4 ص 142 _السنن الکبری بیهقی ج 7 ص 84
❕در نقل دیگر پیامبر گرامی فرمود :
" اگر خداوند در قلب انسان اراده خواستگاری از زنی را قرار داد , اشکالی ندارد که به بدن آن زن نگاه کند " " إذا قذف الله في قلب عبد نكاح امرأة فلا بأس ان يتأمل خلقها "
📚المعجم الاوسط طبرانی ج 3 ص 376 _ کنزالعمال ج 16 ص 298
❕علمای اهلسنت استدلال کرده اند که می توان به همه بدن زن مورد خواستگاری نگاه کرد ( به غیر از عورت ) زیرا این روایات مطلق نگاه کردن را اجازه داده است , لذا عمر بن خطاب ساق پای دختری که قصد ازدواج با او را داشت برهنه کرد تا به آن نگاه کند : " الأحاديث لم تعين مواضع النظر ، بل أطلقت لينظر إلى ما يحصل له المقصود بالنظر إليه والدليل على ذلك ما رواه عبد الرزاق وسعيد بن منصور : أن عمر خطب ... فكشف عن ساقها "
📚فقه السنه , شیخ سید سابق , ج 2 ص 29
❕در کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه که فتاوای مذاهب چهارگانه اهلسنت را در بر دارد , تصریح شده است که نگاه کردن به بدن زن مورد خواستگاری مستحب است : " كذا يندب أن ينظر إلى زوجة قبل العقد بشرط أن يعلم أنه يجاب في زواجها "
📚الفقه علی المذاهب الاربعه ج 4 ص 20
❕مفسر بزرگ اهلسنت یعنی قرطبی نیز می نویسد که جواز نگاه کردن به زن مورد خواستگاری , فتوای جمهور فقهای اهلسنت و مالک و شافعی و ... است به خاطر وجود احادیث صحیح در این موضوع و شافعی و احمد گفته اند که این جواز ثابت است چه آن زن راضی باشد و خودش را برای نگاه کردن عرضه کند و چه راضی نباشد و انسان به صورت پنهانی به بدن او نگاه کند . قرطبی در ادامه از بزرگان اهلسنت نقل می کنند که آنها اجازه داده اند که به مواضع مختلف بدن زن (جز عورت ) نگاه شود "
"بهذا قال جمهور الفقهاء مالك و- الشافعي و- الكوفيون و- غيرهم واهل الظاهر. وقد كره ذلك قوم لا مبالاة بقولهم، للأحاديث الصحيحة ... قال الشافعي و- أحمد: بإذنها و- بغير إذنها إذا كانت مستترة. و- قال الأوزاعي: ينظر إليها و- يجتهد و- ينظر مواضع اللحم منها. قال داود: ينظر إلى سائر جسدها، تمسكا بظاهر اللفظ. و- أصول الشريعة ترد عليه في تحريم الاطلاع على العورة. "
📚الجامع لاحکام القرآن ج 14 ص 222
#شیعه_پاسخ
@Rahnamye_Behesht
🤔#پرسش :
جواز نگاه به بدن نامحرم در فقه اهل بیت !!!
شیخ صدوق مینویسد:
أَبِي (رحمه الله) عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ الله عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) الرَّجُلُ يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ يَجُوزُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَيْهَا قَالَ نَعَمْ وَ تَرْفُقُ لَهُ الثِّيَابَ لِأَنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَشْتَرِيَهَا بِأَغْلَى ثَمَنٍ ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌ما در ذیل در مورد جواز نگاه کردن انسان به زنی که قصد ازدواج با او را دارد در جلسه خواستگاری و فلسفه این حکم توضیحات کافی را داده ایم :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/6371
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/9108
❕حکم مذکور در روایات و فتاوای بزرگان اهلسنت هم آمده است که متاسفانه وهابیون بیسواد فضای مجازی از این حکم و روایات اهلسنت بی اطلاع هستند و به شیعه در مورد حکم مذکور اعتراض می کنند .
❕در صحاح سته و غیر آن از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است که فرمود :
" وقتی یکی از شما از زنی خواستگاری می کند , اگر امکانش بود می تواند به هر جا از بدن آن زن که انگیزه را برای ازدواج با او فراهم می کند نگاه کند " " قَالَ رَسُولُ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: «إِذَا خَطَبَ أَحَدُكُمْ الْمَرْأَةَ، فَإِنْ اسْتَطَاعَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى مَا يَدْعُوهُ إِلَى نِكَاحِهَا فَلْيَفْعَلْ "
📚سنن ابی داود ج 1 ص 462 _ مسند احمد ج 3 ص 334 _ المستدرک علی الصحیحین ج 2 ص 165
❕باز نقل می کنند که پیامبر گرامی فرمود :
" به زنی که از او خواستگاری می کنی نگاه کن زیرا سبب مودت و محبت بین شما می شود " " فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: «انْظُرْ إِلَيْهَا؛ فَإِنَّهُ أَحْرَى أَنْ يُؤْدَمَ بَيْنَكُمَا». "
📚سنن ترمذی ج 2 ص 275 _ فتح الباری ج 9 ص 156 _ نیل الاوطار ج 6 ص 239 _ عمده القاری ج 20 ص 119
❕در نقل دیگر آمده است که فردی بدون آنکه به بدن زنی که از او خواستگاری کرده بود نگاه نکرده بود , پیامبر به او امر فرمود که برود و قبل ازدواج به بدن آن زن نگاه کند : " . فَقَالَ لَهُ رَسُولُ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ «أَنَظَرْتَ إِلَيْهَا؟» قَالَ: لَا. قَالَ «فَاذْهَبْ فَانْظُرْ إِلَيْهَا. "
📚صحیح مسلم ج 4 ص 142 _السنن الکبری بیهقی ج 7 ص 84
❕در نقل دیگر پیامبر گرامی فرمود :
" اگر خداوند در قلب انسان اراده خواستگاری از زنی را قرار داد , اشکالی ندارد که به بدن آن زن نگاه کند " " إذا قذف الله في قلب عبد نكاح امرأة فلا بأس ان يتأمل خلقها "
📚المعجم الاوسط طبرانی ج 3 ص 376 _ کنزالعمال ج 16 ص 298
❕علمای اهلسنت استدلال کرده اند که می توان به همه بدن زن مورد خواستگاری نگاه کرد ( به غیر از عورت ) زیرا این روایات مطلق نگاه کردن را اجازه داده است , لذا عمر بن خطاب ساق پای دختری که قصد ازدواج با او را داشت برهنه کرد تا به آن نگاه کند : " الأحاديث لم تعين مواضع النظر ، بل أطلقت لينظر إلى ما يحصل له المقصود بالنظر إليه والدليل على ذلك ما رواه عبد الرزاق وسعيد بن منصور : أن عمر خطب ... فكشف عن ساقها "
📚فقه السنه , شیخ سید سابق , ج 2 ص 29
❕در کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه که فتاوای مذاهب چهارگانه اهلسنت را در بر دارد , تصریح شده است که نگاه کردن به بدن زن مورد خواستگاری مستحب است : " كذا يندب أن ينظر إلى زوجة قبل العقد بشرط أن يعلم أنه يجاب في زواجها "
📚الفقه علی المذاهب الاربعه ج 4 ص 20
❕مفسر بزرگ اهلسنت یعنی قرطبی نیز می نویسد که جواز نگاه کردن به زن مورد خواستگاری , فتوای جمهور فقهای اهلسنت و مالک و شافعی و ... است به خاطر وجود احادیث صحیح در این موضوع و شافعی و احمد گفته اند که این جواز ثابت است چه آن زن راضی باشد و خودش را برای نگاه کردن عرضه کند و چه راضی نباشد و انسان به صورت پنهانی به بدن او نگاه کند . قرطبی در ادامه از بزرگان اهلسنت نقل می کنند که آنها اجازه داده اند که به مواضع مختلف بدن زن (جز عورت ) نگاه شود "
"بهذا قال جمهور الفقهاء مالك و- الشافعي و- الكوفيون و- غيرهم واهل الظاهر. وقد كره ذلك قوم لا مبالاة بقولهم، للأحاديث الصحيحة ... قال الشافعي و- أحمد: بإذنها و- بغير إذنها إذا كانت مستترة. و- قال الأوزاعي: ينظر إليها و- يجتهد و- ينظر مواضع اللحم منها. قال داود: ينظر إلى سائر جسدها، تمسكا بظاهر اللفظ. و- أصول الشريعة ترد عليه في تحريم الاطلاع على العورة. "
📚الجامع لاحکام القرآن ج 14 ص 222
#شیعه_پاسخ
@Rahnamye_Behesht
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
پاسخی به شایان مصلح در مورد مهاجرت ورزشکاران !!!
🤔#پرسش :
شایان مصلح در کانال خود نوشت :
مجری تی وی میگه کشور هتل نیست که اتاقش بد بود عوضش کنی . باشه
ولی خدا توی قرآن درباره مهاجرت آیه آورده و اتفاقا جایگاهت رو جهنم میدونه اگر اوضاعت بد(تعاریف خاص خودش)باشه و مهاجرت نکنی!
با آرزوی موفقیت برای ناهید کیانی و کیمیا علیزاده و تمام ورزشکاران ایرانی که مهاجرت کردن ❗️❗️
💠#پاسخ💠
❕متاسفانه شایان مصلح که گمان کرده با خواندن دو کتاب دینی کارشناس شده با بیان فوق نشان داد که از آیات و روایات و احکام اسلام هیچ فهمی ندارد , زیرا هجرتی که در قرآن به آن اشاره و تاکید شده , هجرت به سوی دار الایمان و دار الاسلام است .
👌یعنی اگر انسان در مکانی است که نمی تواند به تکالیف دینی اش عمل کند , موظف است به مکانی ایمانی و اسلامی هجرت کند تا بتواند آزادانه فرائض دینی اش را انجام دهد , لذا در تعبیر خداوند هجرت کردن با تعبیر هجرت به سوی خدا و رسول آمده و می فرماید :
"و كسى كه در راه خدا هجرت كند نقاط امن فراوان و گستردهاى در زمين مىيابد، و كسى كه از خانهاش به عنوان مهاجرت به سوى خدا و پيامبر او بيرون رود سپس مرگش فرا رسد پاداش او بر خدا است و خداوند آمرزنده و مهربان است. " " وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً " ( نساء 100 )
❕یا در آیه دیگر فرمود :
" اى بندگان من كه ايمان آوردهايد زمين من وسيع است تنها مرا بپرستيد (و تسليم در برابر فشارهاى دشمنان نشويد). " " يا عِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُون " ( سوره عنکبوت آیه 56 )
❕امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود :
" هرگاه در سرزمينى كه تو در آن به سر مىبرى خداوند نافرمانى شد، از آنجا به جاى ديگر كوچ كن. " الإمامُ الصّادقُ عليه السلام- في قولِهِ تعالى: «يا عِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي " إذا عُصِيَ الله في أرضٍ أنتَ فيها فاخرُجْ مِنها إلى غَيرِها. "
📚مجمع البیان ج 8 ص 455
❕در تفسیر نمونه در مورد آیه فوق می خوانیم :
" بديهى است اين يك قانون اختصاصى مربوط به مؤمنان مكه نيست، و شان نزول هرگز مفهوم وسيع و گسترده آيه را كه هماهنگ با ديگر آيات قرآن است محدود نمىكند، به اين ترتيب در هر عصر و زمان، و در هر محيط و مكان، آزادى بطور كامل از مسلمانان سلب شود و ماندن در آنجا نتيجهاى جز ذلت و زبونى و دور ماندن از برنامههاى الهى نداشته باشد وظيفه مسلمانان مهاجرت است به مناطقى كه بتوانند آزادى مطلق يا آزادى نسبى را به دست آورند.
به تعبير ديگر: هدف آفرينش انسان بندگى خدا است، همان بندگى كه رمز آزادگى و سرفرازى و پيروزى انسان در همه جبههها است، و در جمله" فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ" به آن اشاره شده، و در آيه 56 سوره ذاريات وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ نيز آمده است.
هر گاه اين هدف اساسى و نهايى زير پا بماند راهى جز هجرت نيست، زمين خدا وسيع است، و بايد به نقطه ديگرى قدم نهاد، و هرگز در چنين مواردى اسير مفاهيمى همچون قبيله و قوم، وطن، و خانه و كاشانه نشد و تن به ذلت و اسارت در نداد كه احترام اين امور تا زمانى است كه هدف اصلى به مخاطره نيفتد. "
📚تفسير نمونه، ج 16، ص: 327
❕بنابراین هجرتی که قرآن بر آن تاکید دارد , هجرت برای انجام فرائض و تکالیف دینی است , لذا در آیات متعددی هجرت با قید " فی سبیل الله " بیان شده است , یعنی هجرت باید در راه خداوند و برای عمل به تکالیف دینی باشد :
📚سوره بقره آیه 218 _ سوره آل عمران آیه 195 _ سوره انفال آیه 72 _ 74 _ سوره توبه آیه 20 _ سوره نحل آیه 41 _ سوره حج آیه 58 _ سوره نور آیه 22
❕لذا پیامبر گرامی اسلام فرمود :
" هركس براى دين خود از سرزمينى به سرزمينى ديگر، ولو به اندازه يك وجب زمين باشد، بگريزد، سزاوار بهشت باشد و همدم ابراهيم و محمّد است. " "مَن فَرَّ بدِينِهِ مِن أرضٍ إلى أرضٍ وإن كانَ شِبراً مِن الأرضِ، استَوجَبَ الجَنّةَ وكانَ رَفيقَ إبراهيمَ ومحمّدٍ."
📚بحار الانوار ج 19 ص 31
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
شایان مصلح در کانال خود نوشت :
مجری تی وی میگه کشور هتل نیست که اتاقش بد بود عوضش کنی . باشه
ولی خدا توی قرآن درباره مهاجرت آیه آورده و اتفاقا جایگاهت رو جهنم میدونه اگر اوضاعت بد(تعاریف خاص خودش)باشه و مهاجرت نکنی!
با آرزوی موفقیت برای ناهید کیانی و کیمیا علیزاده و تمام ورزشکاران ایرانی که مهاجرت کردن ❗️❗️
💠#پاسخ💠
❕متاسفانه شایان مصلح که گمان کرده با خواندن دو کتاب دینی کارشناس شده با بیان فوق نشان داد که از آیات و روایات و احکام اسلام هیچ فهمی ندارد , زیرا هجرتی که در قرآن به آن اشاره و تاکید شده , هجرت به سوی دار الایمان و دار الاسلام است .
👌یعنی اگر انسان در مکانی است که نمی تواند به تکالیف دینی اش عمل کند , موظف است به مکانی ایمانی و اسلامی هجرت کند تا بتواند آزادانه فرائض دینی اش را انجام دهد , لذا در تعبیر خداوند هجرت کردن با تعبیر هجرت به سوی خدا و رسول آمده و می فرماید :
"و كسى كه در راه خدا هجرت كند نقاط امن فراوان و گستردهاى در زمين مىيابد، و كسى كه از خانهاش به عنوان مهاجرت به سوى خدا و پيامبر او بيرون رود سپس مرگش فرا رسد پاداش او بر خدا است و خداوند آمرزنده و مهربان است. " " وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً " ( نساء 100 )
❕یا در آیه دیگر فرمود :
" اى بندگان من كه ايمان آوردهايد زمين من وسيع است تنها مرا بپرستيد (و تسليم در برابر فشارهاى دشمنان نشويد). " " يا عِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُون " ( سوره عنکبوت آیه 56 )
❕امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود :
" هرگاه در سرزمينى كه تو در آن به سر مىبرى خداوند نافرمانى شد، از آنجا به جاى ديگر كوچ كن. " الإمامُ الصّادقُ عليه السلام- في قولِهِ تعالى: «يا عِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي " إذا عُصِيَ الله في أرضٍ أنتَ فيها فاخرُجْ مِنها إلى غَيرِها. "
📚مجمع البیان ج 8 ص 455
❕در تفسیر نمونه در مورد آیه فوق می خوانیم :
" بديهى است اين يك قانون اختصاصى مربوط به مؤمنان مكه نيست، و شان نزول هرگز مفهوم وسيع و گسترده آيه را كه هماهنگ با ديگر آيات قرآن است محدود نمىكند، به اين ترتيب در هر عصر و زمان، و در هر محيط و مكان، آزادى بطور كامل از مسلمانان سلب شود و ماندن در آنجا نتيجهاى جز ذلت و زبونى و دور ماندن از برنامههاى الهى نداشته باشد وظيفه مسلمانان مهاجرت است به مناطقى كه بتوانند آزادى مطلق يا آزادى نسبى را به دست آورند.
به تعبير ديگر: هدف آفرينش انسان بندگى خدا است، همان بندگى كه رمز آزادگى و سرفرازى و پيروزى انسان در همه جبههها است، و در جمله" فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ" به آن اشاره شده، و در آيه 56 سوره ذاريات وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ نيز آمده است.
هر گاه اين هدف اساسى و نهايى زير پا بماند راهى جز هجرت نيست، زمين خدا وسيع است، و بايد به نقطه ديگرى قدم نهاد، و هرگز در چنين مواردى اسير مفاهيمى همچون قبيله و قوم، وطن، و خانه و كاشانه نشد و تن به ذلت و اسارت در نداد كه احترام اين امور تا زمانى است كه هدف اصلى به مخاطره نيفتد. "
📚تفسير نمونه، ج 16، ص: 327
❕بنابراین هجرتی که قرآن بر آن تاکید دارد , هجرت برای انجام فرائض و تکالیف دینی است , لذا در آیات متعددی هجرت با قید " فی سبیل الله " بیان شده است , یعنی هجرت باید در راه خداوند و برای عمل به تکالیف دینی باشد :
📚سوره بقره آیه 218 _ سوره آل عمران آیه 195 _ سوره انفال آیه 72 _ 74 _ سوره توبه آیه 20 _ سوره نحل آیه 41 _ سوره حج آیه 58 _ سوره نور آیه 22
❕لذا پیامبر گرامی اسلام فرمود :
" هركس براى دين خود از سرزمينى به سرزمينى ديگر، ولو به اندازه يك وجب زمين باشد، بگريزد، سزاوار بهشت باشد و همدم ابراهيم و محمّد است. " "مَن فَرَّ بدِينِهِ مِن أرضٍ إلى أرضٍ وإن كانَ شِبراً مِن الأرضِ، استَوجَبَ الجَنّةَ وكانَ رَفيقَ إبراهيمَ ومحمّدٍ."
📚بحار الانوار ج 19 ص 31
▫️ادامه 👇
آیا جهان واقعیت دارد یا خواب و خیال است ?
🤔#پرسش :
❓فکر اینکه آیا هرچیزی که ما درک میکنم واقعیه و وجود داره یاخیر ( کلافه ام کرده ) . مثلا الان من دارم صحبت میکنم این حرف زدنه واقعیه یانه توهمه . یا اینکه من دارم یک کاری انجام میدم این واقعیه یانه . موزیک رو میشنوم. فکرم میگه این شنیدن موزیک درسته یانه.. میتونم به حواس خودم اعتماد کنم یانه؟ فکر اینکه من یه دریا میبینم درسته این دیدن یانه . فکر اینکه من الان مینویسم درسته یا نه . فکر اینکه دست میزنم به جایی درسته یانه. اینکه به این چیزا فکر میکنم درسته یانه . فکر کردنم واقعیه یا نه . من حس میکنم ولی از قطعی بودن و درست بودنشون نگرانی دارم ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
❕گروهی به نام سفسطه گرایان و سوفسطائیان , اساسا وجود حقیقت را انکار می کنند و معتقدند هیچ چیز در جهان وجود ندارد .
👌ابن سینا در پاسخ این افراد پاسخی می دهد که خلاصه آن چنین است :
" از آنان می پرسیم که همین انکار خویش را درست می دانید یا نادرست . روشن است که در هر دو صورت به یک حقیقت بیرونی اعتراف کرده اند و انکار مطلق خود راشکسته اند . اما اگر بگویند در همین اعتقاد خودمان هم شک داریم باز می پرسیم آیا به همین شک داشتن خودتان باور دارید ? اگر شک داشتن خود را بپذیرند که در آن صورت به یک واقعیت اعتراف کرده اند ( و دیگر نمی توانند منکر واقعیت داشتن اشیاء شوند ) و اگر بگویند که حتی همین شک را هم نمی دانیم و اساسا ما هیچ چیز نمی فهمیم در این صورت دیگر بحث کردن با آنان بی فایده است .
این گروه یا از روی لجاجت چنین سخنانی را بر زبان جاری می کنند که با بحث و گفتگو نمی توان راه به جایی برد یا حقیقتا به بیماری سفسطه دچار شده اند که در آن صورت باید به طور عملی به درمان آنان پرداخت .
👈برای نمونه با وارد کردن درد به آنان می توان نشان داد که آنان بین درد و بی دردی فرق می گذارند یا به آنان امر کرد که وارد آتش شوند تا فرق بین آتش و غیر آتش را متوجه شوند و به تفاوت واقعیت آنها پی برد 👉
" «يسألون: هل أنكم تعلمون أنّ إنكاركم حقّ أو باطل، أو تشكّون. فإن حكموا بعلمهم بشيء من هذه الأمور، فقد اعترفوا بحقيّة اعتقادٍ ما، سواء أكان ذلك الاعتقاد اعتقاد الحقيّة في قولهم بإنكار القول الحق، أو اعتقاد البطلان، أو الشك فيه. فسقط إنكارهم الحق مطلقاً وإن قالوا: إنّا شككنا، فيقال لهم: هل تعلمون أنّكم شككتم أو أنّكم أنكرتم، وهل تعلمون من الأقاويل شيئاً معيناً؟ فإن اعترفوا بأنّهم شاكون أو منكرون، وأنّهم يعلمون شيئاً معيناً من الأشياء، فقد اعترفوا بعلمٍ ما وحقٍّ ما. وإن قالوا: إنّا لا نفهم شيئاً أبداً، وننكر الأشياء جميعاً حتّى إنكارنا لها أيضاً، ولعلّ هذا ما يتلفظ به لسانهم معاندين؛ فسقط الاحتجاج معهم، ولا يُرجى منهم الاسترشاد، فليس علاجهم إلّاأن يكلفوا بدخول النار، إذ النار واللانار واحد؛ ويضربوا، فإنّ الألم واللاألم واحد»
📚إلهيات الشفاء: 11، ط طهران.
❕استدلال فوق در کلام برخی دیگر هم مورد توجه قرار گرفته و می نویسند :
" فقط انسان بيمار در صدد انكار جهان خارج برمىآيد يا در آن شك مىكند و اگر از بشرى چنين سخنى شنيده شود، يا اعصاب بيمارى يا از روى اغراض خاصى از چنين افكارى جانبدارى مىنمايد و نيز يادآور مىشويم كه اگر در جامعهاى چنين افراد بيمارى پيدا شوند، هرگز نمىتوان آنان را با دليل و برهان قانع ساخت؛ زيرا هرچه به آنان گفته شود، واقعيتى خواهد بود كه آنان منكر آن هستند، بلكه راه اصلاح آنان همان است كه بوعلى آن را در كتاب شفا پيشنهاد كرده است. شايد وجدان مرده آنان از اين طريق زنده گردند و از بيمارى مهلك انكار و شك در وجود حقايق بهبود يابند. "
📚شناخت در فلسفه اسلامی , سبحانی , ص 32
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓فکر اینکه آیا هرچیزی که ما درک میکنم واقعیه و وجود داره یاخیر ( کلافه ام کرده ) . مثلا الان من دارم صحبت میکنم این حرف زدنه واقعیه یانه توهمه . یا اینکه من دارم یک کاری انجام میدم این واقعیه یانه . موزیک رو میشنوم. فکرم میگه این شنیدن موزیک درسته یانه.. میتونم به حواس خودم اعتماد کنم یانه؟ فکر اینکه من یه دریا میبینم درسته این دیدن یانه . فکر اینکه من الان مینویسم درسته یا نه . فکر اینکه دست میزنم به جایی درسته یانه. اینکه به این چیزا فکر میکنم درسته یانه . فکر کردنم واقعیه یا نه . من حس میکنم ولی از قطعی بودن و درست بودنشون نگرانی دارم ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
❕گروهی به نام سفسطه گرایان و سوفسطائیان , اساسا وجود حقیقت را انکار می کنند و معتقدند هیچ چیز در جهان وجود ندارد .
👌ابن سینا در پاسخ این افراد پاسخی می دهد که خلاصه آن چنین است :
" از آنان می پرسیم که همین انکار خویش را درست می دانید یا نادرست . روشن است که در هر دو صورت به یک حقیقت بیرونی اعتراف کرده اند و انکار مطلق خود راشکسته اند . اما اگر بگویند در همین اعتقاد خودمان هم شک داریم باز می پرسیم آیا به همین شک داشتن خودتان باور دارید ? اگر شک داشتن خود را بپذیرند که در آن صورت به یک واقعیت اعتراف کرده اند ( و دیگر نمی توانند منکر واقعیت داشتن اشیاء شوند ) و اگر بگویند که حتی همین شک را هم نمی دانیم و اساسا ما هیچ چیز نمی فهمیم در این صورت دیگر بحث کردن با آنان بی فایده است .
این گروه یا از روی لجاجت چنین سخنانی را بر زبان جاری می کنند که با بحث و گفتگو نمی توان راه به جایی برد یا حقیقتا به بیماری سفسطه دچار شده اند که در آن صورت باید به طور عملی به درمان آنان پرداخت .
👈برای نمونه با وارد کردن درد به آنان می توان نشان داد که آنان بین درد و بی دردی فرق می گذارند یا به آنان امر کرد که وارد آتش شوند تا فرق بین آتش و غیر آتش را متوجه شوند و به تفاوت واقعیت آنها پی برد 👉
" «يسألون: هل أنكم تعلمون أنّ إنكاركم حقّ أو باطل، أو تشكّون. فإن حكموا بعلمهم بشيء من هذه الأمور، فقد اعترفوا بحقيّة اعتقادٍ ما، سواء أكان ذلك الاعتقاد اعتقاد الحقيّة في قولهم بإنكار القول الحق، أو اعتقاد البطلان، أو الشك فيه. فسقط إنكارهم الحق مطلقاً وإن قالوا: إنّا شككنا، فيقال لهم: هل تعلمون أنّكم شككتم أو أنّكم أنكرتم، وهل تعلمون من الأقاويل شيئاً معيناً؟ فإن اعترفوا بأنّهم شاكون أو منكرون، وأنّهم يعلمون شيئاً معيناً من الأشياء، فقد اعترفوا بعلمٍ ما وحقٍّ ما. وإن قالوا: إنّا لا نفهم شيئاً أبداً، وننكر الأشياء جميعاً حتّى إنكارنا لها أيضاً، ولعلّ هذا ما يتلفظ به لسانهم معاندين؛ فسقط الاحتجاج معهم، ولا يُرجى منهم الاسترشاد، فليس علاجهم إلّاأن يكلفوا بدخول النار، إذ النار واللانار واحد؛ ويضربوا، فإنّ الألم واللاألم واحد»
📚إلهيات الشفاء: 11، ط طهران.
❕استدلال فوق در کلام برخی دیگر هم مورد توجه قرار گرفته و می نویسند :
" فقط انسان بيمار در صدد انكار جهان خارج برمىآيد يا در آن شك مىكند و اگر از بشرى چنين سخنى شنيده شود، يا اعصاب بيمارى يا از روى اغراض خاصى از چنين افكارى جانبدارى مىنمايد و نيز يادآور مىشويم كه اگر در جامعهاى چنين افراد بيمارى پيدا شوند، هرگز نمىتوان آنان را با دليل و برهان قانع ساخت؛ زيرا هرچه به آنان گفته شود، واقعيتى خواهد بود كه آنان منكر آن هستند، بلكه راه اصلاح آنان همان است كه بوعلى آن را در كتاب شفا پيشنهاد كرده است. شايد وجدان مرده آنان از اين طريق زنده گردند و از بيمارى مهلك انكار و شك در وجود حقايق بهبود يابند. "
📚شناخت در فلسفه اسلامی , سبحانی , ص 32
▫️ادامه 👇
آیا جریان عزیر نبی و اصحاب کهف منافاتی با درک و شعور مردگان در عالم برزخ دارد ?
🤔#پرسش :
❓در بحث اینکه ما شیعیان معتقدیم که مردگان میشنوند و می بینند کسی شبهه کرده که اگر حرف شما درست است چرا حضرت عزیر و اصحاب کهف وقتی بیدار شدند نمی دانستند چند سال است که در این مکانند؟ ❗️❗️
💠پاسخ : 💠
❕آیات قرآن تصریح دارند که انسان پس از مرگ دنیوی در عالم دیگری به نام عالم برزخ به حیات خود ادامه می دهد و در آن عالم یا مشمول نعمت است یا گرفتار عذاب , چنانچه که خداوند در این رابطه فرمود :
" (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مىدهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد مىگويد: پروردگار من! مرا باز گردانيد!- شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم (به او مىگويند) چنين نيست، اين سخنى است كه او به زبان مىگويد (و اگر باز گردد برنامهاش همچون سابق است) 👈 و پشت سر آنها برزخى است تا روزى كه برانگيخته مىشوند. "👉 " ...مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون " ( سوره مومنون آیه 99 _ 100 )
❕یا در مورد حیات شهداء در عالم برزخ می فرماید :
" (اى پيامبر) هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شدهاند مردگانند، بلكه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند - آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به آنها بخشيده است خوشحالند و بخاطر كسانى كه (مجاهدانى كه) بعد از آنها به آنان ملحق نشدند (نيز) خوشوقتند (زيرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مىبينند و مىدانند) كه نه ترسى بر آنها است و نه غمى خواهند داشت - و (نيز) از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان خوشحال و مسرور مىشوند و (مىبينند كه) خداوند پاداش مؤمنان را ضايع نمىكند (نه پاداش شهيدان و نه پاداش مجاهدانى كه شهيد نشدند). " ( سوره آل عمران آیه 169 _ 170 _ 171 )
❕یا در مورد آل فرعون و آل نوح تصریح می کند که بلافاصله پس از مرگ وارد آتش شدند که با توجه به عدم برپایی قیامت روشن می شود که منظور از آتش , آتش برزخ است .
" عذاب آنها آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مىشوند و روزى كه قيامت برپا مىشود دستور مىدهد آلفرعون را در سختترين عذابها وارد كنيد " ( مومن 46 _ 47 )
روشن است كه اين آتشى كه در آيه به آن اشاره شده كه آلفرعون صبح و شام بر آن عرضه مىشوند , آتش برزخى است، چرا كه در پايان آيه مجازات آنها در قيامت به طور جداگانه آمده است .
و فرمود :
" (آرى سرانجام) همگى به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد شدند و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند! " ( نوح 25 )
❕یا در مورد مومن سوره یس تصریح می کند که بلافاصله پس از مرگ وارد بهشت شد که چون هنوز قیامت بر پا نشده است , روشن می شود که مقصود بهشت برزخی است :
"(سرانجام او را شهيد كردند و) به او گفته شد وارد بهشت شو گفت: اى كاش قوم من مىدانستند- كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامى داشتگان قرار داده است. " ( سوره یس آیات 26 _ 27 )
در دو نمایه ذیل بیشتر در مورد حیات برزخی و ارتباط مردگان با اهالی دنیا با استناد به روایات شیعه و سنی بحث کرده ایم :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/11449
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/9482
❓حال پرسش اینجاست که اگر انسان پس از مرگ دارای حیات و زندگی و درک و شعور است , چگونه در مورد اصحاب کهف یا عزیر نبی می خوانیم که آنها از حیات برزخی چندین ساله خود خبر نداشتند و گمان می کردند که تنها زمان اندکی بر آنان گذشته نه سالهای طولانی ?
❕در مورد اصحاب کهف گفتنی است که آنان نمرده بودند , بلکه به خواب عمیقی فرو رفته بودند و پس از بیدار شدن گمان می کردند که خوابشان زمان کمی بوده است , بنابراین جریان اصحاب کهف ارتباطی با مرگ و حیات عالم برزخ ندارد : " همين گونه ما آنها را (از خواب) برانگيختيم تا از يكديگر سؤال كنند، يكى از آنها گفت چه مدت خوابيديد؟ آنها گفتند يك روز يا بخشى از يك روز " " وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَساءَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْم " ( سوره کهف آیه 19 )
▫️خداوند با صراحت بیان می کند که اصحاب کهف در خواب بودند : " ما (پرده خواب را) بر گوششان زديم و سالها در خواب فرو رفتند. " " فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدا " ( کهف 11 ) _ " (اگر به آنها نگاه مىكردى) مىپنداشتى بيدارند، در حالى كه در خواب فرو رفته بودند " " وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُود " ( کهف 18 )
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓در بحث اینکه ما شیعیان معتقدیم که مردگان میشنوند و می بینند کسی شبهه کرده که اگر حرف شما درست است چرا حضرت عزیر و اصحاب کهف وقتی بیدار شدند نمی دانستند چند سال است که در این مکانند؟ ❗️❗️
💠پاسخ : 💠
❕آیات قرآن تصریح دارند که انسان پس از مرگ دنیوی در عالم دیگری به نام عالم برزخ به حیات خود ادامه می دهد و در آن عالم یا مشمول نعمت است یا گرفتار عذاب , چنانچه که خداوند در این رابطه فرمود :
" (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مىدهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد مىگويد: پروردگار من! مرا باز گردانيد!- شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم (به او مىگويند) چنين نيست، اين سخنى است كه او به زبان مىگويد (و اگر باز گردد برنامهاش همچون سابق است) 👈 و پشت سر آنها برزخى است تا روزى كه برانگيخته مىشوند. "👉 " ...مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون " ( سوره مومنون آیه 99 _ 100 )
❕یا در مورد حیات شهداء در عالم برزخ می فرماید :
" (اى پيامبر) هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شدهاند مردگانند، بلكه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند - آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به آنها بخشيده است خوشحالند و بخاطر كسانى كه (مجاهدانى كه) بعد از آنها به آنان ملحق نشدند (نيز) خوشوقتند (زيرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مىبينند و مىدانند) كه نه ترسى بر آنها است و نه غمى خواهند داشت - و (نيز) از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان خوشحال و مسرور مىشوند و (مىبينند كه) خداوند پاداش مؤمنان را ضايع نمىكند (نه پاداش شهيدان و نه پاداش مجاهدانى كه شهيد نشدند). " ( سوره آل عمران آیه 169 _ 170 _ 171 )
❕یا در مورد آل فرعون و آل نوح تصریح می کند که بلافاصله پس از مرگ وارد آتش شدند که با توجه به عدم برپایی قیامت روشن می شود که منظور از آتش , آتش برزخ است .
" عذاب آنها آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مىشوند و روزى كه قيامت برپا مىشود دستور مىدهد آلفرعون را در سختترين عذابها وارد كنيد " ( مومن 46 _ 47 )
روشن است كه اين آتشى كه در آيه به آن اشاره شده كه آلفرعون صبح و شام بر آن عرضه مىشوند , آتش برزخى است، چرا كه در پايان آيه مجازات آنها در قيامت به طور جداگانه آمده است .
و فرمود :
" (آرى سرانجام) همگى به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد شدند و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند! " ( نوح 25 )
❕یا در مورد مومن سوره یس تصریح می کند که بلافاصله پس از مرگ وارد بهشت شد که چون هنوز قیامت بر پا نشده است , روشن می شود که مقصود بهشت برزخی است :
"(سرانجام او را شهيد كردند و) به او گفته شد وارد بهشت شو گفت: اى كاش قوم من مىدانستند- كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامى داشتگان قرار داده است. " ( سوره یس آیات 26 _ 27 )
در دو نمایه ذیل بیشتر در مورد حیات برزخی و ارتباط مردگان با اهالی دنیا با استناد به روایات شیعه و سنی بحث کرده ایم :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/11449
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/9482
❓حال پرسش اینجاست که اگر انسان پس از مرگ دارای حیات و زندگی و درک و شعور است , چگونه در مورد اصحاب کهف یا عزیر نبی می خوانیم که آنها از حیات برزخی چندین ساله خود خبر نداشتند و گمان می کردند که تنها زمان اندکی بر آنان گذشته نه سالهای طولانی ?
❕در مورد اصحاب کهف گفتنی است که آنان نمرده بودند , بلکه به خواب عمیقی فرو رفته بودند و پس از بیدار شدن گمان می کردند که خوابشان زمان کمی بوده است , بنابراین جریان اصحاب کهف ارتباطی با مرگ و حیات عالم برزخ ندارد : " همين گونه ما آنها را (از خواب) برانگيختيم تا از يكديگر سؤال كنند، يكى از آنها گفت چه مدت خوابيديد؟ آنها گفتند يك روز يا بخشى از يك روز " " وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَساءَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْم " ( سوره کهف آیه 19 )
▫️خداوند با صراحت بیان می کند که اصحاب کهف در خواب بودند : " ما (پرده خواب را) بر گوششان زديم و سالها در خواب فرو رفتند. " " فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدا " ( کهف 11 ) _ " (اگر به آنها نگاه مىكردى) مىپنداشتى بيدارند، در حالى كه در خواب فرو رفته بودند " " وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُود " ( کهف 18 )
▫️ادامه 👇
کشتن اسیر و مجروح در حین نبرد با دشمن ?
🤔#پرسش :
❓ این واقعیت داره که در اسلام وقتی مرکز فرماندهی دشمن هنوز از بین نرفته باشه میشه مجروح و اسیر جنگی رو کشت ؟
برای مثال این روایت :عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الطَّائِفَتَيْنِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ إِحْدَاهُمَا بَاغِيَةٌ وَ الْأُخْرَى عَادِلَةٌ فَهَزَمَتِ الْعَادِلَةُ الْبَاغِيَةَ فَقَالَ لَيْسَ لِأَهْلِ الْعَدْلِ أَنْ يَتْبَعُوا مُدْبِراً وَ لَا يَقْتُلُوا أَسِيراً وَ لَا يُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَ هَذَا إِذَا لَمْ يَبْقَ مِنْ أَهْلِ الْبَغْيِ أَحَدٌ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ فِئَةٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا فَإِذَا كَانَ لَهُمْ فِئَةٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا فَإِنَّ أَسِيرَهُمْ يُقْتَلُ وَ مُدْبِرَهُمْ يُتْبَعُ وَ جَرِيحَهُمْ يُجْهَزُ. ( الکافی-کتاب جهاد-باب 10- روایات 2 و 5 )
💠پاسخ :💠
❕در کتاب فرهنگ فقه چنین می خوانیم :
" كافر اسير شده، يا زن و مرد نابالغ است و يا مرد بالغ. مرد بالغ نيز يا در حال جنگ اسير مىشود يا پس از خاموش شدن شعله جنگ. زن يا مرد غير بالغ، به بردگى گرفته مىشود و كشتن او جايز نيست. مرد بالغ اگر در حال نبرد اسير شود، در صورتى كه نبرد خاتمه نيافته باشد كشته مىشود ... چنانچه مرد بالغ پس از خاتمه جنگ اسير شود، بنا بر آنچه به مشهور، بلكه اجماع فقها نسبت داده شده، كشته نمىشود، بلكه امام يا نايب او بين آزاد كردن وى- در قبال دريافت مالى يا بدون آن- و به بردگى گرفتن او، مخيّر است ...
اسيران باغى: مسلمانانى كه عليه پيشواى عادل شورش كرده و در جريان جنگ با سپاه اسلام به اسارت درآمدهاند، چنانچه رهبر مطاعى داشته باشند كه آنان را دوباره سازماندهى كرده، به جنگ با مسلمانان بسيج نمايد، كشتن آنان جايز است و در غير اين صورت، جايز نيست , همچنين اسير كردن زنان و فرزندان باغيان و به بردگى گرفتن زنان آنان جايز نيست."
📚فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج1، ص: 492
❕بنابراین در حین نبرد و در جایی که در محاصره نیروهای دشمن هستیم , نمی توان اسیر گرفت , چنانچه که خداوند در این رابطه فرمود :
" هيچ پيامبرى حق ندارد اسيرانى (از دشمن) بگيرد تا كاملا بر آنها پيروز گردد (و جاى پاى خود را در زمين محكم كند) شما متاع ناپايدار دنيا را مىخواهيد (و مايليد اسيران بيشترى بگيريد و در برابر گرفتن مالى آزاد كنيد) ولى خداوند سراى ديگر را (براى شما) مىخواهد و خداوند قادر و حكيم است. " " ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيم " ( انفال 67 )
❕در تفسیر نمونه می خوانیم :
" به هر حال آيه مورد بحث مسلمانان را توجه به يك نكته حساس جنگى مىدهد، و آن اينكه هيچگاه مسلمانان پيش از شكست كامل دشمن نبايد به فكر گرفتن اسير باشند، زيرا چنان كه از پارهاى از روايات استفاده مىشود، بعضى از مسلمانان تازه كار در ميدان" بدر" سعى داشتند دشمن را تا ممكن است اسير كنند، براى اينكه طبق معمول جنگهاى آن روز، پس از خاتمه جنگ، مبلغ قابل ملاحظهاى به نام" فديه" يا" فداء" مىگرفتند و اسيران را در مقابل آن آزاد مىكردند.
👈اين كار ممكن است بعضى از مواقع كار خوبى محسوب شود، ولى قبل از اطمينان كامل از شكست دشمن كار خطرناكى است، زيرا مشغول شدن به گرفتن اسيران و بستن دستهاى آنها و انتقال آنان به يك محل مناسب در بسيارى از اوقات جنگجويان را از اصل هدف جنگ باز مىدارد، و چه بسا به" دشمن زخمخورده" امكان مىدهد كه حملات خود را تشديد و جنگجويان را در هم بكوبند، همان گونه كه در حادثه جنگ احد توجه به جمعآورى غنائم گروهى از مسلمانان را به خود مشغول ساخت، و دشمن از فرصت استفاده كرد و ضربه نهايى خود را بر آنها وارد كرد! 👉
بنا بر اين گرفتن اسير تنها در صورتى مجاز است كه اطمينان كامل از پيروزى بر دشمن حاصل شود در غير اين صورت بايد با ضربات قاطع و كوبنده و پى در پى قدرت و نيروى دشمن مهاجم را از كار بياندازد. اما به محض حصول اطمينان از اين موضوع، هدف انسانى ايجاب مىكند كه دست از كشتن بردارند و به اسير كردن قناعت كنند. اين دو نكته مهم" نظامى" و" انسانى" در آيه فوق در عبارت كوتاهى بيان شده است. "
📚تفسیر نمونه ج 7 ص 244
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓ این واقعیت داره که در اسلام وقتی مرکز فرماندهی دشمن هنوز از بین نرفته باشه میشه مجروح و اسیر جنگی رو کشت ؟
برای مثال این روایت :عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الطَّائِفَتَيْنِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ إِحْدَاهُمَا بَاغِيَةٌ وَ الْأُخْرَى عَادِلَةٌ فَهَزَمَتِ الْعَادِلَةُ الْبَاغِيَةَ فَقَالَ لَيْسَ لِأَهْلِ الْعَدْلِ أَنْ يَتْبَعُوا مُدْبِراً وَ لَا يَقْتُلُوا أَسِيراً وَ لَا يُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَ هَذَا إِذَا لَمْ يَبْقَ مِنْ أَهْلِ الْبَغْيِ أَحَدٌ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ فِئَةٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا فَإِذَا كَانَ لَهُمْ فِئَةٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا فَإِنَّ أَسِيرَهُمْ يُقْتَلُ وَ مُدْبِرَهُمْ يُتْبَعُ وَ جَرِيحَهُمْ يُجْهَزُ. ( الکافی-کتاب جهاد-باب 10- روایات 2 و 5 )
💠پاسخ :💠
❕در کتاب فرهنگ فقه چنین می خوانیم :
" كافر اسير شده، يا زن و مرد نابالغ است و يا مرد بالغ. مرد بالغ نيز يا در حال جنگ اسير مىشود يا پس از خاموش شدن شعله جنگ. زن يا مرد غير بالغ، به بردگى گرفته مىشود و كشتن او جايز نيست. مرد بالغ اگر در حال نبرد اسير شود، در صورتى كه نبرد خاتمه نيافته باشد كشته مىشود ... چنانچه مرد بالغ پس از خاتمه جنگ اسير شود، بنا بر آنچه به مشهور، بلكه اجماع فقها نسبت داده شده، كشته نمىشود، بلكه امام يا نايب او بين آزاد كردن وى- در قبال دريافت مالى يا بدون آن- و به بردگى گرفتن او، مخيّر است ...
اسيران باغى: مسلمانانى كه عليه پيشواى عادل شورش كرده و در جريان جنگ با سپاه اسلام به اسارت درآمدهاند، چنانچه رهبر مطاعى داشته باشند كه آنان را دوباره سازماندهى كرده، به جنگ با مسلمانان بسيج نمايد، كشتن آنان جايز است و در غير اين صورت، جايز نيست , همچنين اسير كردن زنان و فرزندان باغيان و به بردگى گرفتن زنان آنان جايز نيست."
📚فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج1، ص: 492
❕بنابراین در حین نبرد و در جایی که در محاصره نیروهای دشمن هستیم , نمی توان اسیر گرفت , چنانچه که خداوند در این رابطه فرمود :
" هيچ پيامبرى حق ندارد اسيرانى (از دشمن) بگيرد تا كاملا بر آنها پيروز گردد (و جاى پاى خود را در زمين محكم كند) شما متاع ناپايدار دنيا را مىخواهيد (و مايليد اسيران بيشترى بگيريد و در برابر گرفتن مالى آزاد كنيد) ولى خداوند سراى ديگر را (براى شما) مىخواهد و خداوند قادر و حكيم است. " " ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيم " ( انفال 67 )
❕در تفسیر نمونه می خوانیم :
" به هر حال آيه مورد بحث مسلمانان را توجه به يك نكته حساس جنگى مىدهد، و آن اينكه هيچگاه مسلمانان پيش از شكست كامل دشمن نبايد به فكر گرفتن اسير باشند، زيرا چنان كه از پارهاى از روايات استفاده مىشود، بعضى از مسلمانان تازه كار در ميدان" بدر" سعى داشتند دشمن را تا ممكن است اسير كنند، براى اينكه طبق معمول جنگهاى آن روز، پس از خاتمه جنگ، مبلغ قابل ملاحظهاى به نام" فديه" يا" فداء" مىگرفتند و اسيران را در مقابل آن آزاد مىكردند.
👈اين كار ممكن است بعضى از مواقع كار خوبى محسوب شود، ولى قبل از اطمينان كامل از شكست دشمن كار خطرناكى است، زيرا مشغول شدن به گرفتن اسيران و بستن دستهاى آنها و انتقال آنان به يك محل مناسب در بسيارى از اوقات جنگجويان را از اصل هدف جنگ باز مىدارد، و چه بسا به" دشمن زخمخورده" امكان مىدهد كه حملات خود را تشديد و جنگجويان را در هم بكوبند، همان گونه كه در حادثه جنگ احد توجه به جمعآورى غنائم گروهى از مسلمانان را به خود مشغول ساخت، و دشمن از فرصت استفاده كرد و ضربه نهايى خود را بر آنها وارد كرد! 👉
بنا بر اين گرفتن اسير تنها در صورتى مجاز است كه اطمينان كامل از پيروزى بر دشمن حاصل شود در غير اين صورت بايد با ضربات قاطع و كوبنده و پى در پى قدرت و نيروى دشمن مهاجم را از كار بياندازد. اما به محض حصول اطمينان از اين موضوع، هدف انسانى ايجاب مىكند كه دست از كشتن بردارند و به اسير كردن قناعت كنند. اين دو نكته مهم" نظامى" و" انسانى" در آيه فوق در عبارت كوتاهى بيان شده است. "
📚تفسیر نمونه ج 7 ص 244
▫️ادامه 👇
تفاوت حکم برده و آزاد در اجرای مجازات قذف ?!!!
🤔#پرسش :
❓مذهبیون ادعا می کنند که اسلام بین آزاد و کنیز در شانیت انسانی فرقی نمیگذارد حال آنکه اگر کسی به آبروی کنیزی پاکدامن جسارت کند و او را قذف کند حد قذف بر او جاری نمی شود و صرفا تعزیر میشود. (همان گونه که وقتی زن زناکاری را که مشهور به فحشاست قذف کند حد قذف بر او جاری نمیشود و صرفا تعزیر میشود.) گو اینکه در اسلام آبروی کنیز پاکدامن با زن زناکار یکسان است ❗️❗️
💠پاسخ : 💠
❕در تفسیر نمونه می خوانیم :
"" قذف" (بر وزن حذف) در لغت به معنى پرتاب كردن به سوى يك نقطه دور دست است، ولى در اين گونه موارد- مانند كلمه رمى- كنايه از متهم ساختن كسى به يك اتهام ناموسى است، و به تعبير ديگر عبارت از فحش و دشنامى است كه به اين امور مربوط مىشود.
هر گاه قذف با لفظ صريح انجام گيرد، به هر زبان و به هر شكل بوده باشد حد آن همانگونه كه در بالا گفته شد هشتاد تازيانه است، و اگر صراحت نداشته باشد مشمول حكم" تعزير" است .
(منظور از تعزير گناهانى است كه حد معينى در شرع براى آن نيامده بلكه به اختيار حاكم گذارده شده كه با توجه به خصوصيات مجرم و كيفيت جرم و شرايط ديگر روى مقدار آن در محدوده خاصى تصميم مىگيرد)....
به هر حال هدف از اين حكم اسلامى :
▫️اولا حفظ آبرو و حيثيت انسانها است
▫️و ثانيا جلوگيرى از مفاسد فراوان اجتماعى و اخلاقى است كه از اين رهگذر دامان جامعه را مىگيرد .
❗️چرا كه اگر افراد فاسد آزاد باشند هر دشنام و هر نسبت ناروايى به هر كس بدهند و از مجازات مصون بمانند، حيثيت و نواميس مردم همواره در معرض خطر قرار مىگيرد و حتى سبب مىشود كه به خاطر اين تهمتهاى ناروا همسر نسبت به همسرش بد بين گردد، و پدر نسبت به مشروع بودن فرزند خود!
خلاصه، موجوديت خانواده به خطر مىافتد، و محيطى از سوء ظن و بدبينى بر جامعه حكم فرما مىشود، بازار شايعهسازان داغ، و همه پاكدامنان در اذهان لكهدار مىگردند. اينجا است كه بايد با قاطعيت رفتار كرد، همان قاطعيتى كه اسلام در برابر اين افراد بد زبان و آلوده دهن نشان داده است."
📚تفسیر نمونه ج 14 ص 375
❕چنانچه که اشاره شد :
" حد شرعی " در عبارات فقها به معنى مجازات مخصوصى است كه به خاطر ارتكاب بعضى از گناهان در مورد مكلّفين اجرا مىشود.
امّا «تعزير» در لغت به معنى «تأديب» ... و در اصطلاح شرعى و فقها به معنى مجازات يا اهانتى است كه اندازه معيّنى در شرع براى آن ذكر نشده و بسته به راى قاضى است كه با در نظر گرفتن «ميزان جرم» و «مقدار تحمّل مجرم» درباره او اجرا مىشود.
بنابراين فرق «حدّ» و «تعزير» در يك جلمه است و آن اينكه حدّ مجازات معين و ثابتى است، ولى تعزير غالباً نامعيّن است، و اينكه مىگوييم «غالباً» به خاطر آن است كه در موارد معدودى تعزيرات معيّنى در روايات اسلامى وارد شده كه شرح آن در كتاب حدود گفته شده است ... "
📚پیام قرآن ج 10 ص 169
❕اگر فرد مسلمان و آزادی مورد قذف واقع شود , با شروطی که در کتابهای فقهی گفته شده است , بر قاذف و قذف کننده باید حد شرعی جاری کرد و هشتاد ضربه شلاق به او زد .
❗️اگر کسی مثلا برده مسلمانی را قذف کند از باب حد الهی تنبیه نمی شود , بلکه به حسب روایات از باب تعزیر مجازات می شود : " عَنْ أَبِي عَبْدِ الله ع قَالَ: مَنِ افْتَرَى عَلَى مَمْلُوكٍ عُزِّرَ لِحُرْمَةِ الْإِسْلَامِ. "
📚علل الشرایع ج 2 ص 538
▫️اما اگر فردی مشهور به زنا و فحشاء باشد , دیگر حرمت و احترامی ندارد و قذف کننده او نه از باب حد الهی مجازات می شود و نه از باب تعزیر , چنانچه که مرحوم امام خمینی فتوا می دهد :
" اما غير عفيف چنانچه متظاهر به زنا يا لواط باشد پس حرمتى ندارد و حدّ و تعزيرى بر قاذف او نمىباشد. "
📚تحرير الوسيلة(ترجمه فارسى)، ج2، ص: 505
❕مرحوم صاحب جواهر هم به نکته فوق تصریح می کند :
" أو متظاهرا بالزناء أو اللواط فإنه لا حرمة له، بل الظاهر عدم التعزير "
📚جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج41، ص: 418
❕طبیعتا مستند عدم حرمت فرد مذکور روایاتی مانند این روایت امام باقر علیه السلام است که فرمود :
" سه نفرند كه احترام ندارند ... و كسى كه آشكارا معصيت مىكند. " ثَلاثَةٌ لَيْسَتْ لَهُمْ حُرْمَةٌ ...وَ الْفاسِقُ الْمُعْلِنُ الْفِسْقَ "
📚بحار الانوار ج 72 ص 253 _ قرب الاسناد ص 176
▫️بنابراین این ادعا که اسلام در حکم مذکور برده را با فرد فاسد و مشهور به فحشاء برابر دانسته , ادعای صحیحی نیست .
❗️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓مذهبیون ادعا می کنند که اسلام بین آزاد و کنیز در شانیت انسانی فرقی نمیگذارد حال آنکه اگر کسی به آبروی کنیزی پاکدامن جسارت کند و او را قذف کند حد قذف بر او جاری نمی شود و صرفا تعزیر میشود. (همان گونه که وقتی زن زناکاری را که مشهور به فحشاست قذف کند حد قذف بر او جاری نمیشود و صرفا تعزیر میشود.) گو اینکه در اسلام آبروی کنیز پاکدامن با زن زناکار یکسان است ❗️❗️
💠پاسخ : 💠
❕در تفسیر نمونه می خوانیم :
"" قذف" (بر وزن حذف) در لغت به معنى پرتاب كردن به سوى يك نقطه دور دست است، ولى در اين گونه موارد- مانند كلمه رمى- كنايه از متهم ساختن كسى به يك اتهام ناموسى است، و به تعبير ديگر عبارت از فحش و دشنامى است كه به اين امور مربوط مىشود.
هر گاه قذف با لفظ صريح انجام گيرد، به هر زبان و به هر شكل بوده باشد حد آن همانگونه كه در بالا گفته شد هشتاد تازيانه است، و اگر صراحت نداشته باشد مشمول حكم" تعزير" است .
(منظور از تعزير گناهانى است كه حد معينى در شرع براى آن نيامده بلكه به اختيار حاكم گذارده شده كه با توجه به خصوصيات مجرم و كيفيت جرم و شرايط ديگر روى مقدار آن در محدوده خاصى تصميم مىگيرد)....
به هر حال هدف از اين حكم اسلامى :
▫️اولا حفظ آبرو و حيثيت انسانها است
▫️و ثانيا جلوگيرى از مفاسد فراوان اجتماعى و اخلاقى است كه از اين رهگذر دامان جامعه را مىگيرد .
❗️چرا كه اگر افراد فاسد آزاد باشند هر دشنام و هر نسبت ناروايى به هر كس بدهند و از مجازات مصون بمانند، حيثيت و نواميس مردم همواره در معرض خطر قرار مىگيرد و حتى سبب مىشود كه به خاطر اين تهمتهاى ناروا همسر نسبت به همسرش بد بين گردد، و پدر نسبت به مشروع بودن فرزند خود!
خلاصه، موجوديت خانواده به خطر مىافتد، و محيطى از سوء ظن و بدبينى بر جامعه حكم فرما مىشود، بازار شايعهسازان داغ، و همه پاكدامنان در اذهان لكهدار مىگردند. اينجا است كه بايد با قاطعيت رفتار كرد، همان قاطعيتى كه اسلام در برابر اين افراد بد زبان و آلوده دهن نشان داده است."
📚تفسیر نمونه ج 14 ص 375
❕چنانچه که اشاره شد :
" حد شرعی " در عبارات فقها به معنى مجازات مخصوصى است كه به خاطر ارتكاب بعضى از گناهان در مورد مكلّفين اجرا مىشود.
امّا «تعزير» در لغت به معنى «تأديب» ... و در اصطلاح شرعى و فقها به معنى مجازات يا اهانتى است كه اندازه معيّنى در شرع براى آن ذكر نشده و بسته به راى قاضى است كه با در نظر گرفتن «ميزان جرم» و «مقدار تحمّل مجرم» درباره او اجرا مىشود.
بنابراين فرق «حدّ» و «تعزير» در يك جلمه است و آن اينكه حدّ مجازات معين و ثابتى است، ولى تعزير غالباً نامعيّن است، و اينكه مىگوييم «غالباً» به خاطر آن است كه در موارد معدودى تعزيرات معيّنى در روايات اسلامى وارد شده كه شرح آن در كتاب حدود گفته شده است ... "
📚پیام قرآن ج 10 ص 169
❕اگر فرد مسلمان و آزادی مورد قذف واقع شود , با شروطی که در کتابهای فقهی گفته شده است , بر قاذف و قذف کننده باید حد شرعی جاری کرد و هشتاد ضربه شلاق به او زد .
❗️اگر کسی مثلا برده مسلمانی را قذف کند از باب حد الهی تنبیه نمی شود , بلکه به حسب روایات از باب تعزیر مجازات می شود : " عَنْ أَبِي عَبْدِ الله ع قَالَ: مَنِ افْتَرَى عَلَى مَمْلُوكٍ عُزِّرَ لِحُرْمَةِ الْإِسْلَامِ. "
📚علل الشرایع ج 2 ص 538
▫️اما اگر فردی مشهور به زنا و فحشاء باشد , دیگر حرمت و احترامی ندارد و قذف کننده او نه از باب حد الهی مجازات می شود و نه از باب تعزیر , چنانچه که مرحوم امام خمینی فتوا می دهد :
" اما غير عفيف چنانچه متظاهر به زنا يا لواط باشد پس حرمتى ندارد و حدّ و تعزيرى بر قاذف او نمىباشد. "
📚تحرير الوسيلة(ترجمه فارسى)، ج2، ص: 505
❕مرحوم صاحب جواهر هم به نکته فوق تصریح می کند :
" أو متظاهرا بالزناء أو اللواط فإنه لا حرمة له، بل الظاهر عدم التعزير "
📚جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج41، ص: 418
❕طبیعتا مستند عدم حرمت فرد مذکور روایاتی مانند این روایت امام باقر علیه السلام است که فرمود :
" سه نفرند كه احترام ندارند ... و كسى كه آشكارا معصيت مىكند. " ثَلاثَةٌ لَيْسَتْ لَهُمْ حُرْمَةٌ ...وَ الْفاسِقُ الْمُعْلِنُ الْفِسْقَ "
📚بحار الانوار ج 72 ص 253 _ قرب الاسناد ص 176
▫️بنابراین این ادعا که اسلام در حکم مذکور برده را با فرد فاسد و مشهور به فحشاء برابر دانسته , ادعای صحیحی نیست .
❗️ادامه 👇
انقراض خوارج به دست امام مهدی علیه السلام !!!
🤔#پرسش :
❓شنیدم که جریان خوارج با ظهور فردی به نام اشمط بسته می شود ? شما در این رابطه اطلاعاتی می توانید ارائه دهید ?!!!!
💠#پاسخ : 💠
👌خوارج گروهى متعصّب و لجوج و نادان و قشرى بودند كه از درون جنگ صفين و داستان حكميت آشكار شدند.
آنها در آغاز مسأله حكميّت (عمرو عاص و ابو موسى اشعرى) را پذيرفته و امام عليه السّلام را مجبور به پذيرش آن كردند و هر اندازه كه امام عليه السّلام فرمود اينها همه خدعه و نيرنگ است و تا پيروزى بر دشمن و خاموش كردن آتش فتنه شاميان و پيروان معاويه راه چندانى باقى نمانده، گوش ندادند، ولى بعد كه نتيجه حكميت را ديدند از كار خود پشيمان شده و به اصطلاح توبه كردند، اما اين بار در طرف تفريط قرار گرفتند و گفتند: قبول حكميت كفر بود، چون حكم فقط از آن خدا است. ما از كفر خود توبه كرديم و بايد على بن ابى طالب عليه السّلام نيز توبه كند.
امام عليه السّلام به آنها فرمود: حكميّت كفر نيست. قرآن در دو مورد اشاره به مسأله حكميّت دارد: يكى در اختلافات خانوادگى ( سوره نساء آیه 35 ) و دوم، در مورد كفارات احرام ( مائده 95 ) ولى حكميّت به اين شكل كه شما عمل كرديد، سر تا پا اشتباه بود.
❗️به هر حال اين گروه نادان و فراموشكار كه در ميان آنان افراد بظاهر بسيار متعبّد و مقيّد به واجبات و مستحبات شرع نيز ديده مىشدند، از اسلام تنها به پوستى قناعت كرده و مغز آن را رها كرده بودند و در برابر امير مؤمنان على عليه السّلام در منطقهاى نزديك كوفه به نام حروراء و در كنار نهروان صف آرايى كردند. امام با حوصله و بردبارى بىحساب با آنها روبرو شد و به آنها اتمام حجّت كرد و بسيار اندرز داد.
نصايح امام مؤثّر واقع شد و اكثريت آنها توبه كردند و از لشكر خوارج جدا شدند و حدود چهار هزار نفر سرسختانه، ايستادگى كردند و در يك درگيرى محدود با لشكر امام اجساد همگى جز چند نفر، در كنار همان نهر بر روى زمين افتاد، همان گونه كه امام قبلا با صراحت پيش بينى كرده بود "
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج2، ص: 377
❕خوارج :
▫️مرتكب گناه كبيره را (هر گناهى كه باشد) كافر و واجب القتل مىدانستند .
▫️در مسأله حكومت قائل به نوعى هرج و مرج و عدم نياز به تعيين حاكم بودند.
▫️قرائن نشان مىدهد كه در مسائل جنسى، شهوت پرست بودند و شايد به همين دليل، گرفتن نه زن عقدى را مجاز مىشمردند و مرتكب زناى محصنه را مستحق رجم نمىدانستند.
❕طبيعى است كه چنين گروه نادان و خودخواهى بسرعت به شاخهها و گروههاى مختلفى تقسيم مىشوند. به همين جهت چيزى نگذشت كه هر يك از سران آنها داعيهاى عنوان كردند و به فرقههاى زيادى تقسيم شدند، از جمله «ازارقه»، «نجدات»، «صفريّه»، «عجاردة» و «ثعالبه» و غير آن.
هم اكنون نيز افرادى كه افكارى همچون افكار خوارج دارند و اعمالشان يادآور اعمال آنان مىباشد در گوشه و كنار جوامع اسلامى پيدا مىشوند و مىتوان بسيارى از وهّابيان را در اين دسته جاى داد، چرا كه آنها نيز به بعضى از ظواهر عبادات و مستحبّات، سخت پايبندند و گاه انجام كوچكترين مكروهات و يا مخالفت با مستحبّات را جايز نمىدانند، ولى در مقابل، غالب مسلمانان را اعم از شيعه و سنّى مشرك مىشمرند و خون بسيارى را مباح مىدانند و با اين كه از نظر تفكّر اسلامى و عقائد، سخت عقب ماندهاند خود برتر بينى فوق العادهاى بر آنها حاكم است، نادانى خوارج و غرور و خود بزرگ بينى آنها و بىرحمى و قساوت در وجود آنان كاملا هويداست. آنها همچون خوارج خود را حقّ مطلق و ديگران را باطل مطلق مىپندارند يا آن كه بهره كمى از علوم اسلامى دارند."
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج2، ص: 677
👌جهت آگاهی بیشتر از خوارج و فرق مختلف و عقاید آنها به دو کتاب ذیل از آیت الله سبحانی رجوع کنید :
📚الملل و النحل ج 5 ص 201 به بعد _ فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی ج 5 ص 181 به بعد
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓شنیدم که جریان خوارج با ظهور فردی به نام اشمط بسته می شود ? شما در این رابطه اطلاعاتی می توانید ارائه دهید ?!!!!
💠#پاسخ : 💠
👌خوارج گروهى متعصّب و لجوج و نادان و قشرى بودند كه از درون جنگ صفين و داستان حكميت آشكار شدند.
آنها در آغاز مسأله حكميّت (عمرو عاص و ابو موسى اشعرى) را پذيرفته و امام عليه السّلام را مجبور به پذيرش آن كردند و هر اندازه كه امام عليه السّلام فرمود اينها همه خدعه و نيرنگ است و تا پيروزى بر دشمن و خاموش كردن آتش فتنه شاميان و پيروان معاويه راه چندانى باقى نمانده، گوش ندادند، ولى بعد كه نتيجه حكميت را ديدند از كار خود پشيمان شده و به اصطلاح توبه كردند، اما اين بار در طرف تفريط قرار گرفتند و گفتند: قبول حكميت كفر بود، چون حكم فقط از آن خدا است. ما از كفر خود توبه كرديم و بايد على بن ابى طالب عليه السّلام نيز توبه كند.
امام عليه السّلام به آنها فرمود: حكميّت كفر نيست. قرآن در دو مورد اشاره به مسأله حكميّت دارد: يكى در اختلافات خانوادگى ( سوره نساء آیه 35 ) و دوم، در مورد كفارات احرام ( مائده 95 ) ولى حكميّت به اين شكل كه شما عمل كرديد، سر تا پا اشتباه بود.
❗️به هر حال اين گروه نادان و فراموشكار كه در ميان آنان افراد بظاهر بسيار متعبّد و مقيّد به واجبات و مستحبات شرع نيز ديده مىشدند، از اسلام تنها به پوستى قناعت كرده و مغز آن را رها كرده بودند و در برابر امير مؤمنان على عليه السّلام در منطقهاى نزديك كوفه به نام حروراء و در كنار نهروان صف آرايى كردند. امام با حوصله و بردبارى بىحساب با آنها روبرو شد و به آنها اتمام حجّت كرد و بسيار اندرز داد.
نصايح امام مؤثّر واقع شد و اكثريت آنها توبه كردند و از لشكر خوارج جدا شدند و حدود چهار هزار نفر سرسختانه، ايستادگى كردند و در يك درگيرى محدود با لشكر امام اجساد همگى جز چند نفر، در كنار همان نهر بر روى زمين افتاد، همان گونه كه امام قبلا با صراحت پيش بينى كرده بود "
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج2، ص: 377
❕خوارج :
▫️مرتكب گناه كبيره را (هر گناهى كه باشد) كافر و واجب القتل مىدانستند .
▫️در مسأله حكومت قائل به نوعى هرج و مرج و عدم نياز به تعيين حاكم بودند.
▫️قرائن نشان مىدهد كه در مسائل جنسى، شهوت پرست بودند و شايد به همين دليل، گرفتن نه زن عقدى را مجاز مىشمردند و مرتكب زناى محصنه را مستحق رجم نمىدانستند.
❕طبيعى است كه چنين گروه نادان و خودخواهى بسرعت به شاخهها و گروههاى مختلفى تقسيم مىشوند. به همين جهت چيزى نگذشت كه هر يك از سران آنها داعيهاى عنوان كردند و به فرقههاى زيادى تقسيم شدند، از جمله «ازارقه»، «نجدات»، «صفريّه»، «عجاردة» و «ثعالبه» و غير آن.
هم اكنون نيز افرادى كه افكارى همچون افكار خوارج دارند و اعمالشان يادآور اعمال آنان مىباشد در گوشه و كنار جوامع اسلامى پيدا مىشوند و مىتوان بسيارى از وهّابيان را در اين دسته جاى داد، چرا كه آنها نيز به بعضى از ظواهر عبادات و مستحبّات، سخت پايبندند و گاه انجام كوچكترين مكروهات و يا مخالفت با مستحبّات را جايز نمىدانند، ولى در مقابل، غالب مسلمانان را اعم از شيعه و سنّى مشرك مىشمرند و خون بسيارى را مباح مىدانند و با اين كه از نظر تفكّر اسلامى و عقائد، سخت عقب ماندهاند خود برتر بينى فوق العادهاى بر آنها حاكم است، نادانى خوارج و غرور و خود بزرگ بينى آنها و بىرحمى و قساوت در وجود آنان كاملا هويداست. آنها همچون خوارج خود را حقّ مطلق و ديگران را باطل مطلق مىپندارند يا آن كه بهره كمى از علوم اسلامى دارند."
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج2، ص: 677
👌جهت آگاهی بیشتر از خوارج و فرق مختلف و عقاید آنها به دو کتاب ذیل از آیت الله سبحانی رجوع کنید :
📚الملل و النحل ج 5 ص 201 به بعد _ فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی ج 5 ص 181 به بعد
▫️ادامه 👇
رفتن پشه به مغز نمرود از راه بینی و امکان علمی این مساله ?!
🤔#پرسش :
❓این که گفته می شود که نمرود توسط پشه ای که از طریق بینی اش به مغزش رسید هلاک شد چقدر سندیت دارد ? با توجه به این که علم روز می گوید مسیر بینی راهی به سوی مغز ندارد ?
💠#پاسخ : 💠
👌علامه مجلسی در کتاب شریف حیاه القلوب در مورد کیفیت مرگ نمرود , پادشاه ظالم زمان حضرت ابراهیم علیه السلام روایاتی را نقل می کند و می نویسد :
" ( امام صادق علیه السلام ) در حكمت خلق پشه فرمود كه:
"حق تعالى آن را روزى بعضى از مرغان قرار داده است؛ و ذليل گردانيد به پشه، جبارى را كه تمرّد و تجبّر كرد بر خدا و انكار بر خداوندى او كرد، پس مسلط كرد بر او ضعيفترين خلقش را تا بنمايد به او قدرت و عظمت خود را، پس داخل بينى او شد تا به دماغش رسيد و او را كشت "
" فَأَمَّا الْبَعُوضُ وَ الْبَقُّ فَبَعْضُ سَبَبِهِ أَنَّهُ جَعَلَهُ أَرْزَاقَ الطَّيْرِ وَ أَهَانَ بِهَا جَبَّاراً تَمَرَّدَ عَلَى الله وَ تَجَبَّرَ وَ أَنْكَرَ رُبُوبِيَّتَهُ فَسَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ أَضْعَفَ خَلْقِهِ لِيُرِيَهُ قُدْرَتَهُ وَ عَظَمَتَهُ وَ هِيَ الْبَعُوضُ فَدَخَلَتْ فِي مَنْخِرِهِ حَتَّى وَصَلَتْ إِلَى دِمَاغِهِ فَقَتَلَتْه " ( الاحتجاج ج 2 ص 342 )
▫️و از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به سند معتبر منقول است كه: " در روز چهارشنبه ابراهيم را در آتش انداختند، و در چهارشنبه مسلط كرد خدا بر نمرود پشه را "
" يَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ سَلَّطَ الله عَلَى نُمْرُودَ الْبَقَّة " ( الخصال ج 2 ص 388 )
علامه مجلسی ادامه می دهد :
" از اين احاديث ظاهر مىشود كه قصه پشه و نمرود واقع است، امّا تفصيلش در اخبار معتبره به نظر نرسيده، و اكثر مورخان و بعضى از مفسران ذكر كردهاند كه:
"بعد از نجات حضرت ابراهيم از آتش، نمرود را دعوت به دين حق كرد، آن شقى گفت: من با خداى تو جنگ مىكنم. پس روزى را براى اين امر تعيين كردند و نمرود با لشكر بيكران بيرون آمد و صف كشيدند، و ابراهيم عليه السّلام تنها در برابر ايشان ايستاد تا آنكه حق تعالى پشهاى بىحد فرستاد تا هوا را تيره كردند و بر سر و روى لشكريان تاختند تا آنكه همگى روى به هزيمت گذاشتند و نمرود خجل و منفعل برگشت و باز ايمان نياورد، تا آنكه حق تعالى پشه ضعيفى را امر فرمود كه به دماغ آن ملعون بالا رفته مشغول شد به خوردن مغز سر او، تا آنكه به حدّى او را بىتاب كرد كه جمعى را موكّل كرده بود كه گرزهاى گران بر سر او مىزدند كه شايد از آن حالت تسكين يابد، و چهل سال بر اين حال ماند و ايمان نياورد تا به جهنم واصل شد "
📚حیاه القلوب ج 1 ص 345
❕مرحوم طبرسی در مجمع البیان نیز نقل می کند :
" در تفسير ابن عباس چنين آمده است: خداوند بر نمرود پشهاى را مسلط كرد روى لب نمرود نشست و گزيد نمرود خواست با دست پشه را دور كند پشه به بينى نمرود رفت و از آنجا به مغزش رسيد و چهل شب او را عذاب و آزار ميداد تا هلاك شد. "
📚ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج 3 ص 123
❕برخی از شارحین نهج البلاغه نیز در ذیل حکمت 419 نهج البلاغه که امیر مومنان از ضعف انسان و آزار انسان توسط یک پشه سخن به میان می آورد , نقل می کنند :
" در روايات آمده است: هنگامى كه خداوند پشهها را بر نمرود و لشكرش مسلط ساخت تعداد فوقالعاده زيادى اطراف لشكر او را احاطه كردند. نمرود از لشكرش جدا شد و در خانهاش وارد گشت و تمام درها را بست و پردهها را فرو افكند و بر پشت خود خوابيد، فكر مىكرد كه چگونه از اين لشكر عظيم پشهها رهايى يابد ناگهان پشهاى وارد بينى او شد و بهسوى مغز او بالا رفت. چهل روز او را آزار مىداد به گونهاى كه براى پيدا كردن آرامش موقت، سر خود را بر زمين مىكوبيد و در اين حال بود تا به هلاكت رسيد. "
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، علامه مکارم شیرازی ج15، ص: 384 _ شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 11، ص 339
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓این که گفته می شود که نمرود توسط پشه ای که از طریق بینی اش به مغزش رسید هلاک شد چقدر سندیت دارد ? با توجه به این که علم روز می گوید مسیر بینی راهی به سوی مغز ندارد ?
💠#پاسخ : 💠
👌علامه مجلسی در کتاب شریف حیاه القلوب در مورد کیفیت مرگ نمرود , پادشاه ظالم زمان حضرت ابراهیم علیه السلام روایاتی را نقل می کند و می نویسد :
" ( امام صادق علیه السلام ) در حكمت خلق پشه فرمود كه:
"حق تعالى آن را روزى بعضى از مرغان قرار داده است؛ و ذليل گردانيد به پشه، جبارى را كه تمرّد و تجبّر كرد بر خدا و انكار بر خداوندى او كرد، پس مسلط كرد بر او ضعيفترين خلقش را تا بنمايد به او قدرت و عظمت خود را، پس داخل بينى او شد تا به دماغش رسيد و او را كشت "
" فَأَمَّا الْبَعُوضُ وَ الْبَقُّ فَبَعْضُ سَبَبِهِ أَنَّهُ جَعَلَهُ أَرْزَاقَ الطَّيْرِ وَ أَهَانَ بِهَا جَبَّاراً تَمَرَّدَ عَلَى الله وَ تَجَبَّرَ وَ أَنْكَرَ رُبُوبِيَّتَهُ فَسَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ أَضْعَفَ خَلْقِهِ لِيُرِيَهُ قُدْرَتَهُ وَ عَظَمَتَهُ وَ هِيَ الْبَعُوضُ فَدَخَلَتْ فِي مَنْخِرِهِ حَتَّى وَصَلَتْ إِلَى دِمَاغِهِ فَقَتَلَتْه " ( الاحتجاج ج 2 ص 342 )
▫️و از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به سند معتبر منقول است كه: " در روز چهارشنبه ابراهيم را در آتش انداختند، و در چهارشنبه مسلط كرد خدا بر نمرود پشه را "
" يَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ سَلَّطَ الله عَلَى نُمْرُودَ الْبَقَّة " ( الخصال ج 2 ص 388 )
علامه مجلسی ادامه می دهد :
" از اين احاديث ظاهر مىشود كه قصه پشه و نمرود واقع است، امّا تفصيلش در اخبار معتبره به نظر نرسيده، و اكثر مورخان و بعضى از مفسران ذكر كردهاند كه:
"بعد از نجات حضرت ابراهيم از آتش، نمرود را دعوت به دين حق كرد، آن شقى گفت: من با خداى تو جنگ مىكنم. پس روزى را براى اين امر تعيين كردند و نمرود با لشكر بيكران بيرون آمد و صف كشيدند، و ابراهيم عليه السّلام تنها در برابر ايشان ايستاد تا آنكه حق تعالى پشهاى بىحد فرستاد تا هوا را تيره كردند و بر سر و روى لشكريان تاختند تا آنكه همگى روى به هزيمت گذاشتند و نمرود خجل و منفعل برگشت و باز ايمان نياورد، تا آنكه حق تعالى پشه ضعيفى را امر فرمود كه به دماغ آن ملعون بالا رفته مشغول شد به خوردن مغز سر او، تا آنكه به حدّى او را بىتاب كرد كه جمعى را موكّل كرده بود كه گرزهاى گران بر سر او مىزدند كه شايد از آن حالت تسكين يابد، و چهل سال بر اين حال ماند و ايمان نياورد تا به جهنم واصل شد "
📚حیاه القلوب ج 1 ص 345
❕مرحوم طبرسی در مجمع البیان نیز نقل می کند :
" در تفسير ابن عباس چنين آمده است: خداوند بر نمرود پشهاى را مسلط كرد روى لب نمرود نشست و گزيد نمرود خواست با دست پشه را دور كند پشه به بينى نمرود رفت و از آنجا به مغزش رسيد و چهل شب او را عذاب و آزار ميداد تا هلاك شد. "
📚ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج 3 ص 123
❕برخی از شارحین نهج البلاغه نیز در ذیل حکمت 419 نهج البلاغه که امیر مومنان از ضعف انسان و آزار انسان توسط یک پشه سخن به میان می آورد , نقل می کنند :
" در روايات آمده است: هنگامى كه خداوند پشهها را بر نمرود و لشكرش مسلط ساخت تعداد فوقالعاده زيادى اطراف لشكر او را احاطه كردند. نمرود از لشكرش جدا شد و در خانهاش وارد گشت و تمام درها را بست و پردهها را فرو افكند و بر پشت خود خوابيد، فكر مىكرد كه چگونه از اين لشكر عظيم پشهها رهايى يابد ناگهان پشهاى وارد بينى او شد و بهسوى مغز او بالا رفت. چهل روز او را آزار مىداد به گونهاى كه براى پيدا كردن آرامش موقت، سر خود را بر زمين مىكوبيد و در اين حال بود تا به هلاكت رسيد. "
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، علامه مکارم شیرازی ج15، ص: 384 _ شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 11، ص 339
▫️ادامه 👇
بررسی فقهی تعطیلی روز شنبه !!!
🤔#پرسش :
❓آیا تعطیلی روز شنبه موافق دستورات فقهی است یا حرمت دارد ? لطفا با ذکر ادله توضیح دهید ?
💠پاسخ : 💠
❕همانطور که برخی از مراجع و فقهای بزرگ معاصر مانند آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی معتقدند , تعطیلی روز شنبه مورد تایید فقه نیست و از دو جهت مهم می توان بر ممنوعیت این تعطیلی استدلال نمود :
1 _ جهت اول آن است که شکی نیست که تعطیلی روز شنبه , سنت و اختصاصی یهودیان بوده است و در تورات در مواضع متعددی از این تعطیلی با عنوان تعطیلی روز "شبات " یاد شده است .
" شنبه را به عبری شبات می گویند و ریشه آن به معنای استراحت کردن و دست از کار کشیدن است " :
📚آشنایی با ادیان بزرگ ص 93
❕در تورات در مورد تعطیلی روز شنبه می خوانیم :
" خدا در روز هفتم ( شنبه ) کار خویش را به پایان رسانید . پس او در هفتمین روز از همه کار خویش بیاسود . و خدا روز هفتم را مبارک خواند و آن را مقدس شمرد چرا که در آن روز از همه کار خویش که خدا آفریده و ساخته بود , بیاسود "
📚کتاب پیدایش , فصل دوم , شماره 2 و 3
❕و در فراز دیگر تورات می خوانیم :
" موسی همه جماعت بنی اسرائیل را گرد آورد و به آنها گفت این است آنچه خداوند شما را به انجام آن فرمان داده است . شش روز کار می باید کرد اما روز هفتم روز مقدس برای شما باشد , شبات فراغت برای خداوند . هر که در این روز کاری کند باید کشته شود . در روز شبات در هیچ یک از منازل خویش آتشی نیفروزید "
📚کتاب خروج , فصل 35 , شماره 1 و 2 و 3
❕همینطور مضمون فوق در کتاب لاویان , فصل 23 و کتاب تثنیه , فصل 5 و ... آمده است .
▫️در کتاب تلمود که تورات شفاهی است , آمده است که تعطیلی روز شنبه لطف ویژه خداوند به یهودیان است و دانشمندان یهود خداوند را بابت این نعمت اختصاصی شکر می کردند و می گفتند :
" ای خداوند خدای ما , از روی محبت که با آن قوم خودت اسرائیل را دوست داشتی و از روی شفقتی که تو ای پادشاه ما نسبت به فرزندان هم عهدت احساس کردی , تو ای خداوند خدای ما , این روز هفتم بزرگ و مقدس را با محبت به ما عطا کردی "
📚گنجینه ای از تلمود ص 173
❕لذا در کتابهای تاریخ و عقاید ادیان در مورد تعطیلی روز شنبه در نزد یهودیان می خوانیم :
" از آن مهمتر نيز برنامه «سبت» يا روز تعطيلى هفتگى است كه از غروب هر جمعه شروع و تا غروب شنبه ادامه دارد. سبت روز استراحت كامل است و حتى انجام دادن كارهايى كه (در رابطه با پخت و پز) در ايام جشنها مجاز بودند نيز در روز شنبه (سبت) مجاز نيست. مثل ساير اعياد، دعاى خاصّى هم براى سبت وجود دارد. روز سبت با دعا خواندن بر يك ليوان شراب «قدوش» قداست پيدا مىكند. منهاى حضور در كنيسه براى انجام عبادات و ادعيۀ مخصوص به اين روز و تلاوت هفتگى از روى اسفار پنج گانه، بخش اعظم روز شنبه در كنار خانواده سپرى مىشود. جمعه شبكه مىشود مادر خانواده قبل از شروع سبت شمعهاى مخصوص را روشن مىكند و پدر خانواده نيز، پس از مراجعت از كنيسه و قبل از خواندن دعاى «قدوش» و متبرك ساختن دو لقمه (تكّه) از نان مخصوص «چلّه» ، براى فرزندان خود خير و بركت مىطلبند. در طول سه وعده غذاى روز شنبه (سبت) سرودهايى مذهبى سر ميز غذا تلاوت و بهترين غذاهاى خانواده خورده مىشوند. در پايان روز سبت دعاى «تبركّ» بر يك ليوان شراب، كندر و عود و شعلۀ شمع قرائت مىشود "
📚راهنمای ادیان زنده، ج 1 ص 96
❗️بنابراین تعطیلی روز شنبه سنت یهودیان است و از نظر فقهی , مسلمانان نباید خودشان را شبیه به سنتهای کفار و غیر مسلمین کنند , چنانچه که برخی می نویسند :
" تشبّه عبارت است از اينكه شخصى در نحوه رفتار يا پوششى كه به لحاظ جنسيت، دين و يا غير آن نشانه و مشخّصه طايفهاى از انسانها به شمار مىرود، همانند آنان گردد ... ( همانند ) آويختن صليب به گردن توسط مسلمان ...
تشبّه حرام: تشبّه مسلمان به كفّار در استفاده از نشانههاى ويژه مذهبى آنان كه از شعائرشان محسوب مىگردد، همچون صليب ( که ) حرام است "
📚فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج 2، ص: 485
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓آیا تعطیلی روز شنبه موافق دستورات فقهی است یا حرمت دارد ? لطفا با ذکر ادله توضیح دهید ?
💠پاسخ : 💠
❕همانطور که برخی از مراجع و فقهای بزرگ معاصر مانند آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی معتقدند , تعطیلی روز شنبه مورد تایید فقه نیست و از دو جهت مهم می توان بر ممنوعیت این تعطیلی استدلال نمود :
1 _ جهت اول آن است که شکی نیست که تعطیلی روز شنبه , سنت و اختصاصی یهودیان بوده است و در تورات در مواضع متعددی از این تعطیلی با عنوان تعطیلی روز "شبات " یاد شده است .
" شنبه را به عبری شبات می گویند و ریشه آن به معنای استراحت کردن و دست از کار کشیدن است " :
📚آشنایی با ادیان بزرگ ص 93
❕در تورات در مورد تعطیلی روز شنبه می خوانیم :
" خدا در روز هفتم ( شنبه ) کار خویش را به پایان رسانید . پس او در هفتمین روز از همه کار خویش بیاسود . و خدا روز هفتم را مبارک خواند و آن را مقدس شمرد چرا که در آن روز از همه کار خویش که خدا آفریده و ساخته بود , بیاسود "
📚کتاب پیدایش , فصل دوم , شماره 2 و 3
❕و در فراز دیگر تورات می خوانیم :
" موسی همه جماعت بنی اسرائیل را گرد آورد و به آنها گفت این است آنچه خداوند شما را به انجام آن فرمان داده است . شش روز کار می باید کرد اما روز هفتم روز مقدس برای شما باشد , شبات فراغت برای خداوند . هر که در این روز کاری کند باید کشته شود . در روز شبات در هیچ یک از منازل خویش آتشی نیفروزید "
📚کتاب خروج , فصل 35 , شماره 1 و 2 و 3
❕همینطور مضمون فوق در کتاب لاویان , فصل 23 و کتاب تثنیه , فصل 5 و ... آمده است .
▫️در کتاب تلمود که تورات شفاهی است , آمده است که تعطیلی روز شنبه لطف ویژه خداوند به یهودیان است و دانشمندان یهود خداوند را بابت این نعمت اختصاصی شکر می کردند و می گفتند :
" ای خداوند خدای ما , از روی محبت که با آن قوم خودت اسرائیل را دوست داشتی و از روی شفقتی که تو ای پادشاه ما نسبت به فرزندان هم عهدت احساس کردی , تو ای خداوند خدای ما , این روز هفتم بزرگ و مقدس را با محبت به ما عطا کردی "
📚گنجینه ای از تلمود ص 173
❕لذا در کتابهای تاریخ و عقاید ادیان در مورد تعطیلی روز شنبه در نزد یهودیان می خوانیم :
" از آن مهمتر نيز برنامه «سبت» يا روز تعطيلى هفتگى است كه از غروب هر جمعه شروع و تا غروب شنبه ادامه دارد. سبت روز استراحت كامل است و حتى انجام دادن كارهايى كه (در رابطه با پخت و پز) در ايام جشنها مجاز بودند نيز در روز شنبه (سبت) مجاز نيست. مثل ساير اعياد، دعاى خاصّى هم براى سبت وجود دارد. روز سبت با دعا خواندن بر يك ليوان شراب «قدوش» قداست پيدا مىكند. منهاى حضور در كنيسه براى انجام عبادات و ادعيۀ مخصوص به اين روز و تلاوت هفتگى از روى اسفار پنج گانه، بخش اعظم روز شنبه در كنار خانواده سپرى مىشود. جمعه شبكه مىشود مادر خانواده قبل از شروع سبت شمعهاى مخصوص را روشن مىكند و پدر خانواده نيز، پس از مراجعت از كنيسه و قبل از خواندن دعاى «قدوش» و متبرك ساختن دو لقمه (تكّه) از نان مخصوص «چلّه» ، براى فرزندان خود خير و بركت مىطلبند. در طول سه وعده غذاى روز شنبه (سبت) سرودهايى مذهبى سر ميز غذا تلاوت و بهترين غذاهاى خانواده خورده مىشوند. در پايان روز سبت دعاى «تبركّ» بر يك ليوان شراب، كندر و عود و شعلۀ شمع قرائت مىشود "
📚راهنمای ادیان زنده، ج 1 ص 96
❗️بنابراین تعطیلی روز شنبه سنت یهودیان است و از نظر فقهی , مسلمانان نباید خودشان را شبیه به سنتهای کفار و غیر مسلمین کنند , چنانچه که برخی می نویسند :
" تشبّه عبارت است از اينكه شخصى در نحوه رفتار يا پوششى كه به لحاظ جنسيت، دين و يا غير آن نشانه و مشخّصه طايفهاى از انسانها به شمار مىرود، همانند آنان گردد ... ( همانند ) آويختن صليب به گردن توسط مسلمان ...
تشبّه حرام: تشبّه مسلمان به كفّار در استفاده از نشانههاى ويژه مذهبى آنان كه از شعائرشان محسوب مىگردد، همچون صليب ( که ) حرام است "
📚فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج 2، ص: 485
▫️ادامه 👇
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
توضیحی در مورد آیه درود و صلوات !!!!
🤔#پرسش :
آیهی درود، مختص نماز اموات است!!
🔆 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ : لَمَّا قُبِضَ النَّبِيُّ صَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَالْمُهَاجِرُونَ وَالْأَنْصَارُ فَوْجاً فَوْجاً، قَالَ وَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ فِي صِحَّتِهِ وَسَلَامَتِهِ : إِنَّمَا أُنْزِلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَيَّ فِي الصَّلَاةِ عَلَيَّ بَعْدَ قَبْضِ اللَّهِ لِي : إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً.
جابر جعفی میگوید : امام صادق گفت : آنگاه که پیغمبر خدا از دنیا رفت، ملائکه و مهاجرین و انصار، فوج فوج بر آنحضرت نماز میّت خواندند و حضرت علی گفت : پیغمبر در صحت و سلامت فرمود : این آیه، فقط دربارهی نماز میّت بر من، هنگام بعد از وفاتم، نازل شده است : ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَـٰۤئِكَتَهُۥ یُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِیِّۚ یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ صَلُّوا۟ عَلَیۡهِ وَسَلِّمُوا۟ تَسۡلِیمًا﴾ [أحزاب/56) ( اصول کافی ٤٥١/١)
در این حدیث از واژهی إنما استفاده شده. که از أداة حصر است و مقصود را، فقط در «نماز میّت» منحصر میکند !!!!
💠پاسخ💠
▫️خداوند در آیه 56 از سوره احزاب می فرماید :
"خداوند و فرشتگانش بر پيامبر درود مىفرستند، اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او درود فرستيد و سلام گوئيد و تسليم فرمانش باشيد. " " إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيما " ( احزاب 56 )
❕در تفسیر آیات فوق می خوانیم :
" مقام پيامبر ص آن قدر والا است كه آفريدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى كه تدبير اين جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده است بر او درود مىفرستند، اكنون كه چنين است شما نيز با اين پيام جهان هستى هماهنگ شويد،" اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او درود بفرستيد و سلام بگوئيد و در برابر فرمان او تسليم باشيد" (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً).
او يك گوهر گرانقدر عالم آفرينش است، و اگر به لطف الهى در دسترس شما قرار گرفته مبادا ارزانش بشمريد، مبادا ارج و مقام او را در پيشگاه پروردگار و در نزد فرشتگان همه آسمانها فراموش كنيد، او يك انسان است و از ميان شما برخاسته ولى نه يك انسان عادى، كسى است كه يك جهان در وجودش خلاصه شده است.
" صلات" و" صلوات" كه جمع آن است هر گاه به خدا نسبت داده شود به معنى فرستادن رحمت است، و هر گاه به فرشتگان و مؤمنان منسوب گردد به معنى طلب رحمت مىباشد .
تعبير به" يصلون" به صورت فعل مضارع دليل بر استمرار است يعنى پيوسته خداوند و فرشتگان رحمت و درود بر او مىفرستند، رحمت و درودی پيوسته و جاودانى. "
📚تفسیر نمونه ج 17 ص 416
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
آیهی درود، مختص نماز اموات است!!
🔆 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ : لَمَّا قُبِضَ النَّبِيُّ صَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَالْمُهَاجِرُونَ وَالْأَنْصَارُ فَوْجاً فَوْجاً، قَالَ وَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ فِي صِحَّتِهِ وَسَلَامَتِهِ : إِنَّمَا أُنْزِلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَيَّ فِي الصَّلَاةِ عَلَيَّ بَعْدَ قَبْضِ اللَّهِ لِي : إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً.
جابر جعفی میگوید : امام صادق گفت : آنگاه که پیغمبر خدا از دنیا رفت، ملائکه و مهاجرین و انصار، فوج فوج بر آنحضرت نماز میّت خواندند و حضرت علی گفت : پیغمبر در صحت و سلامت فرمود : این آیه، فقط دربارهی نماز میّت بر من، هنگام بعد از وفاتم، نازل شده است : ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَـٰۤئِكَتَهُۥ یُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِیِّۚ یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ صَلُّوا۟ عَلَیۡهِ وَسَلِّمُوا۟ تَسۡلِیمًا﴾ [أحزاب/56) ( اصول کافی ٤٥١/١)
در این حدیث از واژهی إنما استفاده شده. که از أداة حصر است و مقصود را، فقط در «نماز میّت» منحصر میکند !!!!
💠پاسخ💠
▫️خداوند در آیه 56 از سوره احزاب می فرماید :
"خداوند و فرشتگانش بر پيامبر درود مىفرستند، اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او درود فرستيد و سلام گوئيد و تسليم فرمانش باشيد. " " إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيما " ( احزاب 56 )
❕در تفسیر آیات فوق می خوانیم :
" مقام پيامبر ص آن قدر والا است كه آفريدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى كه تدبير اين جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده است بر او درود مىفرستند، اكنون كه چنين است شما نيز با اين پيام جهان هستى هماهنگ شويد،" اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او درود بفرستيد و سلام بگوئيد و در برابر فرمان او تسليم باشيد" (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً).
او يك گوهر گرانقدر عالم آفرينش است، و اگر به لطف الهى در دسترس شما قرار گرفته مبادا ارزانش بشمريد، مبادا ارج و مقام او را در پيشگاه پروردگار و در نزد فرشتگان همه آسمانها فراموش كنيد، او يك انسان است و از ميان شما برخاسته ولى نه يك انسان عادى، كسى است كه يك جهان در وجودش خلاصه شده است.
" صلات" و" صلوات" كه جمع آن است هر گاه به خدا نسبت داده شود به معنى فرستادن رحمت است، و هر گاه به فرشتگان و مؤمنان منسوب گردد به معنى طلب رحمت مىباشد .
تعبير به" يصلون" به صورت فعل مضارع دليل بر استمرار است يعنى پيوسته خداوند و فرشتگان رحمت و درود بر او مىفرستند، رحمت و درودی پيوسته و جاودانى. "
📚تفسیر نمونه ج 17 ص 416
▫️ادامه 👇
آگاهی بهشتیان و دوزخیان از احوال یکدیگر !!!
🤔#پرسش :
❓بهشتیان و جهنمبان همدیگر را می بینند و با همدیگر صحبت می کنند درسته؟ «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ...... این از ورای حجاب است یا نه؟
یکی از علما گفته بود از پشت دیوار شيشه ای این ملاقات و گفتگو ها انجام میشه . سندش را میخواستم ! ❗️❗️
💠پاسخ :💠
❕از روایاتی استفاده می شود که خداوند شرایطی را فراهم می کند که بهشتیان و دوزخیان , مستقیما و بدون واسطه یکدیگر را می بینند و با هم گفتگو می کنند .
▫️امام صادق عليه السلام فرمود :
" خداوند، هيچ مخلوقى نيافريد، مگر آن كه براى او منزلى در بهشت و منزلى در دوزخ قرار داد. پس چون اهل بهشت در بهشت و اهل دوزخ در دوزخ جاى گيرند، منادىاى بانگ مىزند كه: «اى اهل بهشت! بنگريد». بهشتيان به دوزخ مىنگرند و منزلهايشان در دوزخ برايشان بالا آورده مىشود. سپس به ايشان گفته مىشود: «اينها منزلهاى شما بود كه اگر پروردگارتان را نافرمانى مىكرديد، به آنها وارد مىشديد». پس اگر بنا بود كسى از خوشحالى بميرد، بهشتيان در آن روز از خوشحالىِ اين كه عذاب از ايشان برطرف شده است، مىمُردند.
آن گاه [به دوزخيان] ندا مىشود كه: «اى گروههاى دوزخى! سرهايتان را بلند كنيد و به منزلهاى خود در بهشت بنگريد». دوزخيان، سرهاى خود را بلند مىكنند و منزلهاى خود در بهشت و نعمتهاى آن را مىبينند. پس به ايشان گفته مىشود: «اينها منزلهاى شما بود كه اگر پروردگارتان را فرمان مىبرديد، به آنها وارد مىشديد». پس اگر بنا بود كسى از اندوه بميرد، دوزخيان در آن روز از اندوه مىمُردند.
آن گاه بهشتيان، منزلهاى [بهشتىِ] دوزخيان را و دوزخيان، منزلهاى [دوزخىِ] بهشتيان را به ارث مىبرند. اين، همان سخن خداى متعال است كه:
«ايشاناند وارثان؛ همانان كه فردوس را به ارث مىبرند و در آن، جاويداناند». " " ما خَلَقَ اللَّهُ خَلقاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ فِي الجَنَّةِ مَنزِلًا وَفِي النّارِ مَنزِلًا، فَإِذا سَكَنَ أَهلُ الجَنَّةِ الجَنَّةَ وَأَهلُ النّارِ النّارَ نادَى مُنادٍ: يا أَهلَ الجَنَّةِ أَشرِفُوا، فَيُشرِفُونَ عَلَى النّارِ، وَتُرفَعُ لَهُم مَنازِلُهُم فِي النّارِ، ثُمَّ يُقالُ لَهُم: هذِهِ مَنازِلُكُمُ الَّتِي لَو عَصَيتُم رَبَّكُم دَخَلتُمُوها. فَلَو أَنَّ أَحَداً ماتَ فَرَحاً لَماتَ أَهلُ الجَنَّةِ ذلِكَ اليَومَ فَرَحاً بِما صُرِفَ عَنهُم مِنَ العَذابِ. ثُمَّ يُنادَونَ: يا مَعاشِرَ أَهلِ النّارِ ... "
📚ثواب الأعمال: ص 307 ح 1، تفسير القمّي: ج 2 ص 89 ، بحار الأنوار: ج 8 ص 287 ح 19
👌در نقل دیگری , پیامبر گرامی فرمود :
" هيچ كس نيست كه وارد بهشت شود، مگر آن كه جايگاهش در آتش- كه اگر بدى مىكرد، به آن جا مىرفت- به او نشان داده مىشود تا سپاسگزارىاش افزون شود، و هيچ كس نيست كه وارد آتش شود، مگر آن كه جايگاهش در بهشت- كه اگر كار نيك مىكرد، به آن جا مىرفت- به او نمايانده مىشود تا مايه [افزايش] دريغ و افسوس او گردد. " " لا يَدخُلُ أحَدٌ الجَنَّةَ إلّاارِيَ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ لَو أساءَ؛ لِيَزدادَ شُكراً. ولا يَدخُلُ النّارَ أحَدٌ إلّاأُرِيَ مَقعَدَهُ مِنَ الجَنَّةِ لَو أحسَنَ؛ لِيَكونَ عَلَيهِ حَسرَة "
📚مجمع البيان: ج 10 ص 450، جامع الأخبار: ص 515 ح 1451
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓بهشتیان و جهنمبان همدیگر را می بینند و با همدیگر صحبت می کنند درسته؟ «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ...... این از ورای حجاب است یا نه؟
یکی از علما گفته بود از پشت دیوار شيشه ای این ملاقات و گفتگو ها انجام میشه . سندش را میخواستم ! ❗️❗️
💠پاسخ :💠
❕از روایاتی استفاده می شود که خداوند شرایطی را فراهم می کند که بهشتیان و دوزخیان , مستقیما و بدون واسطه یکدیگر را می بینند و با هم گفتگو می کنند .
▫️امام صادق عليه السلام فرمود :
" خداوند، هيچ مخلوقى نيافريد، مگر آن كه براى او منزلى در بهشت و منزلى در دوزخ قرار داد. پس چون اهل بهشت در بهشت و اهل دوزخ در دوزخ جاى گيرند، منادىاى بانگ مىزند كه: «اى اهل بهشت! بنگريد». بهشتيان به دوزخ مىنگرند و منزلهايشان در دوزخ برايشان بالا آورده مىشود. سپس به ايشان گفته مىشود: «اينها منزلهاى شما بود كه اگر پروردگارتان را نافرمانى مىكرديد، به آنها وارد مىشديد». پس اگر بنا بود كسى از خوشحالى بميرد، بهشتيان در آن روز از خوشحالىِ اين كه عذاب از ايشان برطرف شده است، مىمُردند.
آن گاه [به دوزخيان] ندا مىشود كه: «اى گروههاى دوزخى! سرهايتان را بلند كنيد و به منزلهاى خود در بهشت بنگريد». دوزخيان، سرهاى خود را بلند مىكنند و منزلهاى خود در بهشت و نعمتهاى آن را مىبينند. پس به ايشان گفته مىشود: «اينها منزلهاى شما بود كه اگر پروردگارتان را فرمان مىبرديد، به آنها وارد مىشديد». پس اگر بنا بود كسى از اندوه بميرد، دوزخيان در آن روز از اندوه مىمُردند.
آن گاه بهشتيان، منزلهاى [بهشتىِ] دوزخيان را و دوزخيان، منزلهاى [دوزخىِ] بهشتيان را به ارث مىبرند. اين، همان سخن خداى متعال است كه:
«ايشاناند وارثان؛ همانان كه فردوس را به ارث مىبرند و در آن، جاويداناند». " " ما خَلَقَ اللَّهُ خَلقاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ فِي الجَنَّةِ مَنزِلًا وَفِي النّارِ مَنزِلًا، فَإِذا سَكَنَ أَهلُ الجَنَّةِ الجَنَّةَ وَأَهلُ النّارِ النّارَ نادَى مُنادٍ: يا أَهلَ الجَنَّةِ أَشرِفُوا، فَيُشرِفُونَ عَلَى النّارِ، وَتُرفَعُ لَهُم مَنازِلُهُم فِي النّارِ، ثُمَّ يُقالُ لَهُم: هذِهِ مَنازِلُكُمُ الَّتِي لَو عَصَيتُم رَبَّكُم دَخَلتُمُوها. فَلَو أَنَّ أَحَداً ماتَ فَرَحاً لَماتَ أَهلُ الجَنَّةِ ذلِكَ اليَومَ فَرَحاً بِما صُرِفَ عَنهُم مِنَ العَذابِ. ثُمَّ يُنادَونَ: يا مَعاشِرَ أَهلِ النّارِ ... "
📚ثواب الأعمال: ص 307 ح 1، تفسير القمّي: ج 2 ص 89 ، بحار الأنوار: ج 8 ص 287 ح 19
👌در نقل دیگری , پیامبر گرامی فرمود :
" هيچ كس نيست كه وارد بهشت شود، مگر آن كه جايگاهش در آتش- كه اگر بدى مىكرد، به آن جا مىرفت- به او نشان داده مىشود تا سپاسگزارىاش افزون شود، و هيچ كس نيست كه وارد آتش شود، مگر آن كه جايگاهش در بهشت- كه اگر كار نيك مىكرد، به آن جا مىرفت- به او نمايانده مىشود تا مايه [افزايش] دريغ و افسوس او گردد. " " لا يَدخُلُ أحَدٌ الجَنَّةَ إلّاارِيَ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ لَو أساءَ؛ لِيَزدادَ شُكراً. ولا يَدخُلُ النّارَ أحَدٌ إلّاأُرِيَ مَقعَدَهُ مِنَ الجَنَّةِ لَو أحسَنَ؛ لِيَكونَ عَلَيهِ حَسرَة "
📚مجمع البيان: ج 10 ص 450، جامع الأخبار: ص 515 ح 1451
▫️ادامه 👇
تناقض در قرآن در بیان جریان قوم لوط و پیشنهاد ازدواج آنان با دختران لوط علیه السلام !!!
🤔#پرسش :
❓در مورد ماجرای حضرت لوط در دو جای قرآن متفاوت آمده در سوره حجر بعد از نقل این داستان میگوید"هولا بناتی انکنتم فاعلین" ولی در سوره هود میگوید "هولا بناتی هن اطهر لکم " آیا این نقل ها دو نقل متفاوتند ? آیا اینجا تناقص نیست؟!
💠پاسخ💠
❕لوط نبی علیه السلام از پیامبران بزرگ الهی بود که خداوند در قرآن در توصیف او فرمود :
" و لوط را (به يادآور) كه به او حكم و علم داديم، و از شهرى كه اعمال زشت و كثيف انجام مىدادند رهايى بخشيديم، چرا كه آنها مردم بد و فاسقى بودند - و او را در رحمت خود داخل كرديم، او از صالحان بود. " وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ _ وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ " ( سوره انبیاء آیه 74 _ 75 )
❕علامه مجلسی نقل می کند که پیامبر گرامی فرمود :
" لوط در ميان قوم خود سى سال ماند كه ايشان را بسوى خدا مىخواند و حذر مىفرمود ايشان را از عذاب الهى، و ايشان قومى بودند كه خود را از غائط پاكيزه نمىكردند و غسل جنابت نمىكردند.
و لوط پسر خاله حضرت ابراهيم بود و ساره زن ابراهيم عليه السّلام خواهر لوط بود، و حضرت لوط و ابراهيم عليهما السّلام دو پيغمبر مرسل بودند كه مردم را از عذاب خدا مىترسانيدند، و لوط مردى بود سخى و صاحب كرم و هر مهمانى كه بر او وارد مىشد ضيافت مىكرد و حذر مىفرمود مهمانان را از شرّ قوم خود، پس چون قوم لوط اين را از او ديدند گفتند: آيا تو را نهى نكرديم از عالميان؟ مهمانى نكن مهمانى را كه بر تو نازل شود، و اگر بكنى فضيحت مىرسانيم به مهمانان تو، و تو را خوار و ذليل مىكنيم نزد ايشان.
پس لوط عليه السّلام هرگاه او را مهمانى مىرسيد پنهان مىكرد امر او را از بيم آنكه مبادا قوم او فضيحت نمايند به او، زيرا كه لوط در ميان ايشان قبيله و عشيرهاى نبود و پيوسته لوط و ابراهيم عليهما السّلام متوقع نزول عذاب بر آن قوم بودند، و ابراهيم و لوط عليهما السّلام را منزلت شريفى نزد حق تعالى بود ... "
📚حیاه القلوب ج 1 ص 423
❕قوم لوط که گرفتار فاحشه لواط و همجنس بازی با مردان شده بودند , تصمیم داشتند به مهمانان لوط علیه السلام هم تعرض کنند , لوط ( ع ) برای آنکه از این واقعه شوم جلوگیری کند به افرادی از قوم خود پیشنهاد ازدواج با دخترانش را داد و در تعبیر و بیانی خطاب به آنان فرمود :
"دختران من حاضرند اگر مىخواهيد كار صحيحى انجام دهيد (با آنها ازدواج كنيد و از گناه و آلودگى بپرهيزيد). " قال هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ " ( حجر 71 )
❕و جهت تاکید بیشتر بر این پیشنهاد , این موضوع را با بیانی رساتر ایراد کرد و فرمود :
" اى قوم من! اينها دختران منند، براى شما پاكيزهترند (با آنها ازدواج كنيد و از اعمال شنيع صرف نظر نمائيد) از خدا بترسيد و مرا در مورد ميهمانهايم رسوا مسازيد، آيا در ميان شما يك مرد رشيد وجود ندارد؟! " " قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ " ( هود 78 )
❕روشن است که میان این دو جمله تناقضی نیست بلکه هر دو جمله , بیان و تعبیری در یک موضوع یعنی پیشنهاد ازدواج است و لوط علیه السلام از هر دو تعبیر و بیان استفاده کرد و با بیانهای گوناگون بر موضوع پیشنهاد ازدواج تاکید کرد تا قومش را از عمل شنیع لواط منصرف و به سوی ازدواج حلال سوق دهد , چنانچه که در تفسیر نمونه می خوانیم :
"كار به جايى مىرسد كه پيامبر بزرگى همچون لوط حاضر مىشود دختران خود را به ازدواج آنها در آورد تا از طريق حلال و مشروع اشباع شوند و از گناه و آلودگى و ننگ رهايى يابند اما باز هم آنها دست رد بر سينه او مىگذارند! ضمنا اين پيامبر بزرگ، اين درس آموزنده را به ما مىدهد كه براى مبارزه با مفاسد تنها روى نفى تكيه نكنيد، بلكه روى اثبات هم بايد تكيه كرد، يعنى بايد غرائز بشر را از طريق صحيح اشباع نمود تا به فساد نگرايد، گرچه قوم لوط افراد فاسد استثنايى بودند كه اين برنامه در آنها مؤثر نيفتاد، ولى معمولا اين روش يكى از مؤثرترين روشهاست. هنگامى كه بخواهيم با سرگرميهاى غير سالم مبارزه كنيم بايد در درجه اول بكوشيم و سرگرمى سالم براى مردم فراهم سازيم، همين گونه در برنامههاى ديگر. "
📚تفسير نمونه، ج11، ص: 117
#شیعه_پاسخ
@Rahnamye_Behesht
🤔#پرسش :
❓در مورد ماجرای حضرت لوط در دو جای قرآن متفاوت آمده در سوره حجر بعد از نقل این داستان میگوید"هولا بناتی انکنتم فاعلین" ولی در سوره هود میگوید "هولا بناتی هن اطهر لکم " آیا این نقل ها دو نقل متفاوتند ? آیا اینجا تناقص نیست؟!
💠پاسخ💠
❕لوط نبی علیه السلام از پیامبران بزرگ الهی بود که خداوند در قرآن در توصیف او فرمود :
" و لوط را (به يادآور) كه به او حكم و علم داديم، و از شهرى كه اعمال زشت و كثيف انجام مىدادند رهايى بخشيديم، چرا كه آنها مردم بد و فاسقى بودند - و او را در رحمت خود داخل كرديم، او از صالحان بود. " وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ _ وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ " ( سوره انبیاء آیه 74 _ 75 )
❕علامه مجلسی نقل می کند که پیامبر گرامی فرمود :
" لوط در ميان قوم خود سى سال ماند كه ايشان را بسوى خدا مىخواند و حذر مىفرمود ايشان را از عذاب الهى، و ايشان قومى بودند كه خود را از غائط پاكيزه نمىكردند و غسل جنابت نمىكردند.
و لوط پسر خاله حضرت ابراهيم بود و ساره زن ابراهيم عليه السّلام خواهر لوط بود، و حضرت لوط و ابراهيم عليهما السّلام دو پيغمبر مرسل بودند كه مردم را از عذاب خدا مىترسانيدند، و لوط مردى بود سخى و صاحب كرم و هر مهمانى كه بر او وارد مىشد ضيافت مىكرد و حذر مىفرمود مهمانان را از شرّ قوم خود، پس چون قوم لوط اين را از او ديدند گفتند: آيا تو را نهى نكرديم از عالميان؟ مهمانى نكن مهمانى را كه بر تو نازل شود، و اگر بكنى فضيحت مىرسانيم به مهمانان تو، و تو را خوار و ذليل مىكنيم نزد ايشان.
پس لوط عليه السّلام هرگاه او را مهمانى مىرسيد پنهان مىكرد امر او را از بيم آنكه مبادا قوم او فضيحت نمايند به او، زيرا كه لوط در ميان ايشان قبيله و عشيرهاى نبود و پيوسته لوط و ابراهيم عليهما السّلام متوقع نزول عذاب بر آن قوم بودند، و ابراهيم و لوط عليهما السّلام را منزلت شريفى نزد حق تعالى بود ... "
📚حیاه القلوب ج 1 ص 423
❕قوم لوط که گرفتار فاحشه لواط و همجنس بازی با مردان شده بودند , تصمیم داشتند به مهمانان لوط علیه السلام هم تعرض کنند , لوط ( ع ) برای آنکه از این واقعه شوم جلوگیری کند به افرادی از قوم خود پیشنهاد ازدواج با دخترانش را داد و در تعبیر و بیانی خطاب به آنان فرمود :
"دختران من حاضرند اگر مىخواهيد كار صحيحى انجام دهيد (با آنها ازدواج كنيد و از گناه و آلودگى بپرهيزيد). " قال هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ " ( حجر 71 )
❕و جهت تاکید بیشتر بر این پیشنهاد , این موضوع را با بیانی رساتر ایراد کرد و فرمود :
" اى قوم من! اينها دختران منند، براى شما پاكيزهترند (با آنها ازدواج كنيد و از اعمال شنيع صرف نظر نمائيد) از خدا بترسيد و مرا در مورد ميهمانهايم رسوا مسازيد، آيا در ميان شما يك مرد رشيد وجود ندارد؟! " " قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ " ( هود 78 )
❕روشن است که میان این دو جمله تناقضی نیست بلکه هر دو جمله , بیان و تعبیری در یک موضوع یعنی پیشنهاد ازدواج است و لوط علیه السلام از هر دو تعبیر و بیان استفاده کرد و با بیانهای گوناگون بر موضوع پیشنهاد ازدواج تاکید کرد تا قومش را از عمل شنیع لواط منصرف و به سوی ازدواج حلال سوق دهد , چنانچه که در تفسیر نمونه می خوانیم :
"كار به جايى مىرسد كه پيامبر بزرگى همچون لوط حاضر مىشود دختران خود را به ازدواج آنها در آورد تا از طريق حلال و مشروع اشباع شوند و از گناه و آلودگى و ننگ رهايى يابند اما باز هم آنها دست رد بر سينه او مىگذارند! ضمنا اين پيامبر بزرگ، اين درس آموزنده را به ما مىدهد كه براى مبارزه با مفاسد تنها روى نفى تكيه نكنيد، بلكه روى اثبات هم بايد تكيه كرد، يعنى بايد غرائز بشر را از طريق صحيح اشباع نمود تا به فساد نگرايد، گرچه قوم لوط افراد فاسد استثنايى بودند كه اين برنامه در آنها مؤثر نيفتاد، ولى معمولا اين روش يكى از مؤثرترين روشهاست. هنگامى كه بخواهيم با سرگرميهاى غير سالم مبارزه كنيم بايد در درجه اول بكوشيم و سرگرمى سالم براى مردم فراهم سازيم، همين گونه در برنامههاى ديگر. "
📚تفسير نمونه، ج11، ص: 117
#شیعه_پاسخ
@Rahnamye_Behesht
توضیحی در مورد وابسته بودن قبولی اعمال به نماز !!!
🤔#پرسش :
❓اگر اولین چیزی که طبق روایات محاسبه میشود نماز است " و ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها " من که الان نمازهایم قضا می شود و خیلی وقت است که خواستم قضا کنم ولی نتوانستم درستش کنم بی خیال بقیه دین بشوم و گناه کنم ؟ چون فایده ندارد ? اصلا بالفرض که الان نمازهایم درست بشود چند سال نماز قضایی که عمدا و سهوا قضا کردم رو چکار کنم که سخت است به جا آوردنش و باز هم "ان ردت رد ما سواها " میشود ?!!!!
💠پاسخ : 💠
❕" در حديث معروفى مىخوانيم كه امير مؤمنان على عليه السلام در وصاياى خود بعد از آنكه فرق مباركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد فرمود: "خدا را، خدا را درباره نماز، چرا كه ستون دين شماست "
📚بحار الانوار، ج 42، ص 256.
▫️مىدانيم هنگامى كه عمود خيمه در هم بشكند يا سقوط كند، هرقدر طنابها و ميخهاى اطراف محكم باشد اثرى ندارد، همچنين وقتى ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از بين برود اعمال ديگر را از دست خواهد داد.
▫️در حديثى امام صادق عليه السلام فرمود " نخستين چيزى كه در قيامت بنده به آن حسابرسى مىشود نماز است، اگر پذيرفته شد، ساير اعمالش قبول مىشود، و اگر رد شود ساير اعمالش نيز رد خواهد شد "
📚 من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 208.
❗️ شايد به اين دليل كه نماز رمز ارتباط خلق و خالق است و اگر بهطور صحيح بهجا آورده شود، قصد قربت و اخلاص كه شرط قبولى ساير اعمال است در او زنده مىشود وگرنه بقيّه اعمالش آلوده و از درجه اعتبار ساقط مىشود. "
📚انوار هدایت , مکارم شیرازی , ص 398
👌بنابراین ملاک قبولی سایر اعمال نیز نماز است و اگر نماز قبول نشود , سایر اعمال هم قبول نمی شود اما این سخن به معنای بی فایده بودن انجام سایر اعمال نیست .
👈کمترین فایده ای که انجام دادن سایر اعمال (مانند روزه و حج و زکات و خمس و ... ) برای انسان دارد آن است که با انجام آنها عذاب انجام ندادنشان از انسان بر داشته می شود و دیگر انسان به خاطر ترک آن اعمال مجازات نمی شود .👉
❕بنابراین میان قبولی اعمال و دریافت پاداش تفاوت است , قبولی اعمال آن مرحله عالی و بالاتر است که سبب ورود به بهشت و بهره مندی از انواع نعمتهای عالی آن می شود اما مرحله پاداش آن است که مثلا اگر نماز انسان قبول نشود که به تبع آن سایر اعمال هم قبول نمی شود اما باز انسان بی بهره از انجام نماز و سایر اعمال نیست و طبیعتا پاداشی متناسب دریافت می کند که کمترین آن پاداش رفع عذاب است در حالیکه اگر از اساس نماز و روزه و زکات و سایر اعمال ترک می شد به خاطر این ترک واجبات , انسان گرفتار عذاب می شد .
❕بی شک کسی که واجباتش را انجام می دهد , عملش مصداق کار خوب و احسان و خودش هم مصداق محسن است و به مقتضای آیات قرآن بی اجر و پاداش نخواهد بود : " " فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِين " " خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند " _ " فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ " " هر كس به اندازه سنگينى ذرهاى كار نيك كند آن را مىبيند و هر كس بمقدار ذرهاى كار بد كند آن را خواهد ديد" ( یوسف 90 _ زلزله 7 _ 8 )
👌لذا در روایات ما آمده است که درست است که مثلا خداوند اعمال نیک افراد کفار را به خاطر بی ایمانی و عنادشان با حق و حقیقت نمی پذیرد و قبول نمی کند اما آنها را بی بهره و بی پاداش نیز نمی گذارد زیرا میان قبولی اعمال و دادن پاداش تفاوت است .
❕خداوند پاداش این کافران معاند اما نیکوکار را به صورت آسانی مرگ و جان دادن یا در امان بودن از آتش جهنم می دهد یعنی اگر چه به خاطر کفر و عناد جهنم می روند اما به خاطر نیکوکاری که داشتند , آتش جهنم آنان را نمی سوزاند و مثلا خداوند برایشان خانه ای در جهنم بنا می کند تا از آتش جهنم ایمن باشند و رزق و روزی آنان را نیز از مکانی غیر از جهنم تامین می کند : "مَا كَانَ مِنْ سُهُولَةٍ هُنَاكَ عَلَى الْكَافِرِ فَلِيُوَفَّى أَجْرَ حَسَنَاتِهِ فِي الدُّنْيَا " _ "فَلَمَّا أَنْ مَاتَ الْكَافِرُ بَنَى اللَّهُ لَهُ بَيْتاً فِي النَّارِ مِنْ طِينٍ وَ كَانَ يَقِيهِ حَرَّهَا وَ يَأْتِيهِ الرِّزْقُ مِنْ غَيْرِهَا "
📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 275 _ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص: 169
❕لذا در تفسیر نمونه می خوانیم :
" مساله" قبولى اعمال" مطلبى است، و پاداش مناسب داشتن مطلب ديگر، به همين جهت مشهور در ميان دانشمندان اسلام اين است كه مثلا نماز بدون حضور قلب و يا با ارتكاب بعضى از گناهان مانند غيبت، مقبول درگاه خدا نيست، با اينكه مىدانيم چنين نمازى شرعا صحيح است، و اطاعت فرمان خدا است و انجام وظيفه محسوب مىشود و مسلم است كه اطاعت فرمان خدا بدون پاداش نخواهد بود. بنابراين قبول عمل همان مرتبه عالى عمل است "
📚تفسير نمونه، ج10، ص: 317
#شیعه_پاسخ
@Rahnamye_Behesht
🤔#پرسش :
❓اگر اولین چیزی که طبق روایات محاسبه میشود نماز است " و ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها " من که الان نمازهایم قضا می شود و خیلی وقت است که خواستم قضا کنم ولی نتوانستم درستش کنم بی خیال بقیه دین بشوم و گناه کنم ؟ چون فایده ندارد ? اصلا بالفرض که الان نمازهایم درست بشود چند سال نماز قضایی که عمدا و سهوا قضا کردم رو چکار کنم که سخت است به جا آوردنش و باز هم "ان ردت رد ما سواها " میشود ?!!!!
💠پاسخ : 💠
❕" در حديث معروفى مىخوانيم كه امير مؤمنان على عليه السلام در وصاياى خود بعد از آنكه فرق مباركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد فرمود: "خدا را، خدا را درباره نماز، چرا كه ستون دين شماست "
📚بحار الانوار، ج 42، ص 256.
▫️مىدانيم هنگامى كه عمود خيمه در هم بشكند يا سقوط كند، هرقدر طنابها و ميخهاى اطراف محكم باشد اثرى ندارد، همچنين وقتى ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از بين برود اعمال ديگر را از دست خواهد داد.
▫️در حديثى امام صادق عليه السلام فرمود " نخستين چيزى كه در قيامت بنده به آن حسابرسى مىشود نماز است، اگر پذيرفته شد، ساير اعمالش قبول مىشود، و اگر رد شود ساير اعمالش نيز رد خواهد شد "
📚 من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 208.
❗️ شايد به اين دليل كه نماز رمز ارتباط خلق و خالق است و اگر بهطور صحيح بهجا آورده شود، قصد قربت و اخلاص كه شرط قبولى ساير اعمال است در او زنده مىشود وگرنه بقيّه اعمالش آلوده و از درجه اعتبار ساقط مىشود. "
📚انوار هدایت , مکارم شیرازی , ص 398
👌بنابراین ملاک قبولی سایر اعمال نیز نماز است و اگر نماز قبول نشود , سایر اعمال هم قبول نمی شود اما این سخن به معنای بی فایده بودن انجام سایر اعمال نیست .
👈کمترین فایده ای که انجام دادن سایر اعمال (مانند روزه و حج و زکات و خمس و ... ) برای انسان دارد آن است که با انجام آنها عذاب انجام ندادنشان از انسان بر داشته می شود و دیگر انسان به خاطر ترک آن اعمال مجازات نمی شود .👉
❕بنابراین میان قبولی اعمال و دریافت پاداش تفاوت است , قبولی اعمال آن مرحله عالی و بالاتر است که سبب ورود به بهشت و بهره مندی از انواع نعمتهای عالی آن می شود اما مرحله پاداش آن است که مثلا اگر نماز انسان قبول نشود که به تبع آن سایر اعمال هم قبول نمی شود اما باز انسان بی بهره از انجام نماز و سایر اعمال نیست و طبیعتا پاداشی متناسب دریافت می کند که کمترین آن پاداش رفع عذاب است در حالیکه اگر از اساس نماز و روزه و زکات و سایر اعمال ترک می شد به خاطر این ترک واجبات , انسان گرفتار عذاب می شد .
❕بی شک کسی که واجباتش را انجام می دهد , عملش مصداق کار خوب و احسان و خودش هم مصداق محسن است و به مقتضای آیات قرآن بی اجر و پاداش نخواهد بود : " " فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِين " " خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند " _ " فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ " " هر كس به اندازه سنگينى ذرهاى كار نيك كند آن را مىبيند و هر كس بمقدار ذرهاى كار بد كند آن را خواهد ديد" ( یوسف 90 _ زلزله 7 _ 8 )
👌لذا در روایات ما آمده است که درست است که مثلا خداوند اعمال نیک افراد کفار را به خاطر بی ایمانی و عنادشان با حق و حقیقت نمی پذیرد و قبول نمی کند اما آنها را بی بهره و بی پاداش نیز نمی گذارد زیرا میان قبولی اعمال و دادن پاداش تفاوت است .
❕خداوند پاداش این کافران معاند اما نیکوکار را به صورت آسانی مرگ و جان دادن یا در امان بودن از آتش جهنم می دهد یعنی اگر چه به خاطر کفر و عناد جهنم می روند اما به خاطر نیکوکاری که داشتند , آتش جهنم آنان را نمی سوزاند و مثلا خداوند برایشان خانه ای در جهنم بنا می کند تا از آتش جهنم ایمن باشند و رزق و روزی آنان را نیز از مکانی غیر از جهنم تامین می کند : "مَا كَانَ مِنْ سُهُولَةٍ هُنَاكَ عَلَى الْكَافِرِ فَلِيُوَفَّى أَجْرَ حَسَنَاتِهِ فِي الدُّنْيَا " _ "فَلَمَّا أَنْ مَاتَ الْكَافِرُ بَنَى اللَّهُ لَهُ بَيْتاً فِي النَّارِ مِنْ طِينٍ وَ كَانَ يَقِيهِ حَرَّهَا وَ يَأْتِيهِ الرِّزْقُ مِنْ غَيْرِهَا "
📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 275 _ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص: 169
❕لذا در تفسیر نمونه می خوانیم :
" مساله" قبولى اعمال" مطلبى است، و پاداش مناسب داشتن مطلب ديگر، به همين جهت مشهور در ميان دانشمندان اسلام اين است كه مثلا نماز بدون حضور قلب و يا با ارتكاب بعضى از گناهان مانند غيبت، مقبول درگاه خدا نيست، با اينكه مىدانيم چنين نمازى شرعا صحيح است، و اطاعت فرمان خدا است و انجام وظيفه محسوب مىشود و مسلم است كه اطاعت فرمان خدا بدون پاداش نخواهد بود. بنابراين قبول عمل همان مرتبه عالى عمل است "
📚تفسير نمونه، ج10، ص: 317
#شیعه_پاسخ
@Rahnamye_Behesht
توضیحاتی در مورد مکان برزخ !!!
🤔#پرسش :
❓شنیده ام که بعد از مرگ وارد عالمی به نام برزخ می شوم ? سوالم آن است که عالم برزخ کجاست و در چه مکانی است ?❕❕
💠پاسخ : 💠
👌برخی از محققین می نویسند :
"ما معتقديم: در ميان اين جهان و سراى آخرت، جهان سوّمى به نام «برزخ» است كه ارواح همه انسانها پس از مرگ تا روز قيامت در آن قرار مىگيرند. «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخ الى يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ و پشت سر آنها (پس از مرگ) برزخى است تا روز قيامت». ( سوره مومنون آیه 100 )
❕البته از جزئيات آن جهان نيز آگاهى زيادى نداريم و نمىتوانيم داشته باشيم، اين قدر مىدانيم كه ارواح نيكان و صالحانى كه در درجات بالا قرار دارند (مانند ارواح شهدا) در آن جهان، متنعّم به نعمتهاى فراوانى هستند: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللَّهِ امْواتاً بَلْ احْياء عِنْدَ ربِّهِمْ يُرْزَقُونَ؛ هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند مردگانند، بلكه آنها زندهاند و در پيشگاه پروردگارشان متنعّمند». ( سوره آل عمران آیه 169 )
❕و نيز ارواح ظالمان و طاغوتها و حاميان آنها در آن جهان معذّبند، همان گونه كه قرآن درباره فرعون و آلفرعون مىگويد: «النّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوّاً وَ عَشِيّاً وَ يَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ ادْخِلُوا آلفِرْعَوْنَ اشَدَّ الْعَذابِ؛ عذاب آنها (در برزخ) آتش (دوزخ) است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مىشوند، و روزى كه قيامت برپا شود (مىفرمايد) آل فرعون را داخل سختترين عذابها كنيد!». ( سوره مومن آیه 46 ) ...
❕در روايات اسلامى نيز از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است كه فرمود: «الْقَبْرُ رَوْضَة مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ اوْ حُفْرَةِ مِنْ حُفَرِ النّيران؛ قبر يا باغى است از باغهاى بهشت، يا حفرهاى از حفرههاى دوزخ» ( صحيح ترمذى، جلد 4، كتاب صفة القيامة، باب 26، حديث 2460، در منابع شيعه اين حديث گاه از اميرمؤمنان على عليه السلام و گاه از امام على بن الحسين عليه السلام نقل شده است (بحارالانوار، جلد 6، صفحه 214 و 218) )
📚به نقل از کتاب اعتقاد ما، ص: 70
❕برخی ازمفسرین در مورد آیه مورد اشاره پیرامون عذاب آل فرعون می نویسند :
" ( آیه ) مىگويد آنها صبح و شام بر آتش عرضه مىشوند اما در قيامت آنها را وارد اشد عذاب مىكند، اين به خوبى دلالت دارد كه عذاب اول عذاب برزخى است كه بعد از اين دنيا و قبل از قيام قيامت است و كيفيت آن عرضه و نزديكى به آتش دوزخ است، عرضهاى كه هم روح و جان را به لرزه در مىآورد و هم جسم را تحت تاثير قرار مىدهد. "
📚تفسير نمونه، ج20، ص: 115
❕از آیات و روایات استفاده می شود که مکان برزخ جایی در همین دنیا است و اینکه در برزخ صبح و شب است چنانچه که در آیه مورد اشاره خواندیم که آل فرعون هر صبح و شام در برزخ عذاب می شوند .
❕صبح و شام داشتن از ویژگی های دنیا است و در پایان دنیا , طومار خورشید و ماه و ستارگان پیچیده می شود و دیگر خبری از صبح و شام نیست .
❕خداوند می فرماید : " در آن هنگام كه خورشيد درهم پيچيده شود _ و در آن هنگام كه ستارگان بىفروغ شوند. " ( سوره تکویر آیه 1 و 2 )
👌و در مورد بهشتیان می فرماید :
" نه خورشید را در آنجا مىبينند، نه سرما را. " " لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً " ( سوره انسان آیه 13 )
❕در روایات نیز تصریح شده است که عذاب صبح و شام آل فرعون در دنیا است یعنی برزخ در جایی در همین عالم دنیاست اما ما با چشم سر و حواس ظاهری قابلیت درک این عالم را نداریم .
👌در نقلی آمده است که مردى به امام صادق عليه السلام عرضه داشت در باره اين سخن خداوند عز و جل: «هر صبح و شام بر آتش عرضه مىشوند» چه مىگوييد؟ فرمود: مردم درباره آن چه مىگويند؟
مرد گفت: مىگويند: اين در مورد آتشِ جاويدان است، و فرعونيان تا آن زمان، عذابى نمىشوند. امام عليه السلام فرمود:«پس، آنها از نيكبختاناند؟!» ( که فقط صبح و شام عذاب می شوند ) گفته شد: قربانت كردم! پس منظور چيست؟ فرمود:
«اين [عرضه شدن صبح و شام فرعونيان بر آتش]، در دنياست؛ امّا درباره آتش جاويدان، مىفرمايد: «و روزى كه رستاخيز برپا شود [، فرياد مىرسد كه:] فرعونيان را در سختترين عذاب در آوريد» " فقَال: إِنَّما هذا فِي الدُّنيا، وأمّا فِي نارِ الخُلدِ فَهُوَ قَولُهُ: «وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ "
📚تفسیر قمی ج 2 ص 258
❕می بینیم که در این حدیث شریف امام علیه السلام با صراحت مکان برزخ را جایی در همین دنیا می شمرد .
👇ادامه
🤔#پرسش :
❓شنیده ام که بعد از مرگ وارد عالمی به نام برزخ می شوم ? سوالم آن است که عالم برزخ کجاست و در چه مکانی است ?❕❕
💠پاسخ : 💠
👌برخی از محققین می نویسند :
"ما معتقديم: در ميان اين جهان و سراى آخرت، جهان سوّمى به نام «برزخ» است كه ارواح همه انسانها پس از مرگ تا روز قيامت در آن قرار مىگيرند. «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخ الى يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ و پشت سر آنها (پس از مرگ) برزخى است تا روز قيامت». ( سوره مومنون آیه 100 )
❕البته از جزئيات آن جهان نيز آگاهى زيادى نداريم و نمىتوانيم داشته باشيم، اين قدر مىدانيم كه ارواح نيكان و صالحانى كه در درجات بالا قرار دارند (مانند ارواح شهدا) در آن جهان، متنعّم به نعمتهاى فراوانى هستند: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللَّهِ امْواتاً بَلْ احْياء عِنْدَ ربِّهِمْ يُرْزَقُونَ؛ هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند مردگانند، بلكه آنها زندهاند و در پيشگاه پروردگارشان متنعّمند». ( سوره آل عمران آیه 169 )
❕و نيز ارواح ظالمان و طاغوتها و حاميان آنها در آن جهان معذّبند، همان گونه كه قرآن درباره فرعون و آلفرعون مىگويد: «النّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوّاً وَ عَشِيّاً وَ يَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ ادْخِلُوا آلفِرْعَوْنَ اشَدَّ الْعَذابِ؛ عذاب آنها (در برزخ) آتش (دوزخ) است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مىشوند، و روزى كه قيامت برپا شود (مىفرمايد) آل فرعون را داخل سختترين عذابها كنيد!». ( سوره مومن آیه 46 ) ...
❕در روايات اسلامى نيز از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است كه فرمود: «الْقَبْرُ رَوْضَة مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ اوْ حُفْرَةِ مِنْ حُفَرِ النّيران؛ قبر يا باغى است از باغهاى بهشت، يا حفرهاى از حفرههاى دوزخ» ( صحيح ترمذى، جلد 4، كتاب صفة القيامة، باب 26، حديث 2460، در منابع شيعه اين حديث گاه از اميرمؤمنان على عليه السلام و گاه از امام على بن الحسين عليه السلام نقل شده است (بحارالانوار، جلد 6، صفحه 214 و 218) )
📚به نقل از کتاب اعتقاد ما، ص: 70
❕برخی ازمفسرین در مورد آیه مورد اشاره پیرامون عذاب آل فرعون می نویسند :
" ( آیه ) مىگويد آنها صبح و شام بر آتش عرضه مىشوند اما در قيامت آنها را وارد اشد عذاب مىكند، اين به خوبى دلالت دارد كه عذاب اول عذاب برزخى است كه بعد از اين دنيا و قبل از قيام قيامت است و كيفيت آن عرضه و نزديكى به آتش دوزخ است، عرضهاى كه هم روح و جان را به لرزه در مىآورد و هم جسم را تحت تاثير قرار مىدهد. "
📚تفسير نمونه، ج20، ص: 115
❕از آیات و روایات استفاده می شود که مکان برزخ جایی در همین دنیا است و اینکه در برزخ صبح و شب است چنانچه که در آیه مورد اشاره خواندیم که آل فرعون هر صبح و شام در برزخ عذاب می شوند .
❕صبح و شام داشتن از ویژگی های دنیا است و در پایان دنیا , طومار خورشید و ماه و ستارگان پیچیده می شود و دیگر خبری از صبح و شام نیست .
❕خداوند می فرماید : " در آن هنگام كه خورشيد درهم پيچيده شود _ و در آن هنگام كه ستارگان بىفروغ شوند. " ( سوره تکویر آیه 1 و 2 )
👌و در مورد بهشتیان می فرماید :
" نه خورشید را در آنجا مىبينند، نه سرما را. " " لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً " ( سوره انسان آیه 13 )
❕در روایات نیز تصریح شده است که عذاب صبح و شام آل فرعون در دنیا است یعنی برزخ در جایی در همین عالم دنیاست اما ما با چشم سر و حواس ظاهری قابلیت درک این عالم را نداریم .
👌در نقلی آمده است که مردى به امام صادق عليه السلام عرضه داشت در باره اين سخن خداوند عز و جل: «هر صبح و شام بر آتش عرضه مىشوند» چه مىگوييد؟ فرمود: مردم درباره آن چه مىگويند؟
مرد گفت: مىگويند: اين در مورد آتشِ جاويدان است، و فرعونيان تا آن زمان، عذابى نمىشوند. امام عليه السلام فرمود:«پس، آنها از نيكبختاناند؟!» ( که فقط صبح و شام عذاب می شوند ) گفته شد: قربانت كردم! پس منظور چيست؟ فرمود:
«اين [عرضه شدن صبح و شام فرعونيان بر آتش]، در دنياست؛ امّا درباره آتش جاويدان، مىفرمايد: «و روزى كه رستاخيز برپا شود [، فرياد مىرسد كه:] فرعونيان را در سختترين عذاب در آوريد» " فقَال: إِنَّما هذا فِي الدُّنيا، وأمّا فِي نارِ الخُلدِ فَهُوَ قَولُهُ: «وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ "
📚تفسیر قمی ج 2 ص 258
❕می بینیم که در این حدیث شریف امام علیه السلام با صراحت مکان برزخ را جایی در همین دنیا می شمرد .
👇ادامه
آیا شیعیان و لو فاسد باشند از سایر مسلمانان مقام بالاتری دارند ?
🤔#پرسش :
نزد امامان شیعه، آن شیعهای که اهل هزاران فسق و فجور و گناه و معصیت باشد، از سنی بهتر است !!!
" عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنِّي أُخَالِطُ اَلنَّاسَ فَيَكْثُرُ عَجَبِي مِنْ أَقْوَامٍ لاَ يَتَوَلَّوْنَكُمْ وَ يَتَوَلَّوْنَ فُلاَناً وَ فُلاَناً لَهُمْ أَمَانَةٌ وَ صِدْقٌ وَ وَفَاءٌ وَ أَقْوَامٌ يَتَوَلَّوْنَكُمْ لَيْسَ لَهُمْ تِلْكَ اَلْأَمَانَةُ وَ لاَ اَلْوَفَاءُ وَ اَلصِّدْقُ قَالَ فَاسْتَوَى أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ جَالِساً فَأَقْبَلَ عَلَيَّ كَالْغَضْبَانِ ثُمَّ قَالَ لاَ دِينَ لِمَنْ دَانَ اَللَّهَ بِوَلاَيَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ لاَ عَتْبَ عَلَى مَنْ دَانَ بِوَلاَيَةِ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ قُلْتُ لاَ دِينَ لِأُولَئِكَ وَ لاَ عَتْبَ عَلَى هَؤُلاَءِ قَالَ نَعَمْ لاَ دِينَ لِأُولَئِكَ وَ لاَ عَتْبَ عَلَى هَؤُلاَءِ. "
" عبد اللّٰه بن ابى يعفور گويد: به امام صادق گفتم: من كه با مردم ارتباط دارم بسيار تعجب ميكنم از مردمى كه از شما پيروى نميكنند و بدنبال فلانی و فلانی مي روند ولى امين و راستگو و با وفايند، و مردمى هستند كه بدنبال شمايند، ولى امانت و وفاء و راستگوئى آنها را ندارند. امام صادق راست نشست و مانند خشمناكى بمن متوجه شد، سپس فرمود: هر كه خدا را با پيروى از امام ستمگرى كه از جانب خدا نيست ديندارى كند، دين ندارد و سرزنش نيست بر كسى كه با پيروى از امام عادل از جانب خدا ديندارى كند، گفتم: آنها دين ندارند و بر اينها سرزنشى نيست؟!! فرمود: آرى آنها دين ندارند و بر اينها سرزنشى نيست. " !!! ( الکافي , جلد ۱ , صفحه ۳۷۵ )
💠#پاسخ : 💠
👌امامان علیهم السلام , فردی را به عنوان شیعه معرفی کرده اند که در افعال و اعمال از آن بزرگواران پیروی کند و افعالش در مسیر الهی باشد نه مسیر شیطانی , چنانچه که امام صادق علیه السلام فرمود :
" از شیعیان ما نیست کسی که تنها به زبان ادعای شیعه بودن دارد و در اعمال و آثار ما , از ما پیروی نمی کند و مطابق اعمال ما عمل نمی کند , شیعه ما کسی است که با قلب و زبان شیعه باشد و از آثار ما پیروی کند و مطابق اعمال ما عمل کند , این افراد هستند که شیعه می باشند " " قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ وَ خَالَفَنَا فِي أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا وَ لَمْ يَعْمَلْ بِأَعْمَالِنَا وَ لَكِنْ شِيعَتُنَا مَنْ وَافَقَنَا بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا وَ عَمِلَ بِأَعْمَالِنَا أُولَئِكَ شِيعَتُنَا "
📚السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات)، ج3، ص: 639
👌و فرمود :
" گروهى مىپندارند كه من، امام آنها هستم. به خدا سوگند كه من، امام آنها نيستم.خداوند، لعنتشان كند! هر چه من پردهپوشى مىكنم، آنان، پردهدرى مىكنند. من مىگويم: «چنين و چنان» و آنان مىگويند: مقصودش، فلان و بهمان است. من، امام كسى هستم كه مرا فرمان ببرَد. " " سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَوْمٌ يَزْعُمُونَ أَنِّي إِمَامُهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا لَهُمْ بِإِمَامٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ كُلَّمَا سَتَرْتُ سِتْراً هَتَكُوهُ أَقُولُ كَذَا وَ كَذَا فَيَقُولُونَ إِنَّمَا يَعْنِي كَذَا وَ كَذَا إِنَّمَا أَنَا إِمَامُ مَنْ أَطَاعَنِي. "
📚الغيبة للنعماني، ص: 37
❗️فردی که به زبان ادعای تشیع دارد اما در عمل به فرامین الهی توجه نکرده و عمر را در فساد و نافرمانی الهی می گذراند , آخر امر نیز گناهان , قلب او را سیاه کرده و بی ایمان و کافر از دنیا می رود .
❕خداوند می فرماید ؛
«كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُون » « چنين نيست كه آنها خيال مى كنند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهايشان نشسته ( و قلبشان را سیاه و بی ایمان کرده است ) » ( مطففین ، آیه 14 )
👌و می فرماید ؛
« ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُن » « سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به سخريه گرفتند. » ( روم 10 )
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
نزد امامان شیعه، آن شیعهای که اهل هزاران فسق و فجور و گناه و معصیت باشد، از سنی بهتر است !!!
" عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنِّي أُخَالِطُ اَلنَّاسَ فَيَكْثُرُ عَجَبِي مِنْ أَقْوَامٍ لاَ يَتَوَلَّوْنَكُمْ وَ يَتَوَلَّوْنَ فُلاَناً وَ فُلاَناً لَهُمْ أَمَانَةٌ وَ صِدْقٌ وَ وَفَاءٌ وَ أَقْوَامٌ يَتَوَلَّوْنَكُمْ لَيْسَ لَهُمْ تِلْكَ اَلْأَمَانَةُ وَ لاَ اَلْوَفَاءُ وَ اَلصِّدْقُ قَالَ فَاسْتَوَى أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ جَالِساً فَأَقْبَلَ عَلَيَّ كَالْغَضْبَانِ ثُمَّ قَالَ لاَ دِينَ لِمَنْ دَانَ اَللَّهَ بِوَلاَيَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ لاَ عَتْبَ عَلَى مَنْ دَانَ بِوَلاَيَةِ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ قُلْتُ لاَ دِينَ لِأُولَئِكَ وَ لاَ عَتْبَ عَلَى هَؤُلاَءِ قَالَ نَعَمْ لاَ دِينَ لِأُولَئِكَ وَ لاَ عَتْبَ عَلَى هَؤُلاَءِ. "
" عبد اللّٰه بن ابى يعفور گويد: به امام صادق گفتم: من كه با مردم ارتباط دارم بسيار تعجب ميكنم از مردمى كه از شما پيروى نميكنند و بدنبال فلانی و فلانی مي روند ولى امين و راستگو و با وفايند، و مردمى هستند كه بدنبال شمايند، ولى امانت و وفاء و راستگوئى آنها را ندارند. امام صادق راست نشست و مانند خشمناكى بمن متوجه شد، سپس فرمود: هر كه خدا را با پيروى از امام ستمگرى كه از جانب خدا نيست ديندارى كند، دين ندارد و سرزنش نيست بر كسى كه با پيروى از امام عادل از جانب خدا ديندارى كند، گفتم: آنها دين ندارند و بر اينها سرزنشى نيست؟!! فرمود: آرى آنها دين ندارند و بر اينها سرزنشى نيست. " !!! ( الکافي , جلد ۱ , صفحه ۳۷۵ )
💠#پاسخ : 💠
👌امامان علیهم السلام , فردی را به عنوان شیعه معرفی کرده اند که در افعال و اعمال از آن بزرگواران پیروی کند و افعالش در مسیر الهی باشد نه مسیر شیطانی , چنانچه که امام صادق علیه السلام فرمود :
" از شیعیان ما نیست کسی که تنها به زبان ادعای شیعه بودن دارد و در اعمال و آثار ما , از ما پیروی نمی کند و مطابق اعمال ما عمل نمی کند , شیعه ما کسی است که با قلب و زبان شیعه باشد و از آثار ما پیروی کند و مطابق اعمال ما عمل کند , این افراد هستند که شیعه می باشند " " قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ لَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ وَ خَالَفَنَا فِي أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا وَ لَمْ يَعْمَلْ بِأَعْمَالِنَا وَ لَكِنْ شِيعَتُنَا مَنْ وَافَقَنَا بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا وَ عَمِلَ بِأَعْمَالِنَا أُولَئِكَ شِيعَتُنَا "
📚السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات)، ج3، ص: 639
👌و فرمود :
" گروهى مىپندارند كه من، امام آنها هستم. به خدا سوگند كه من، امام آنها نيستم.خداوند، لعنتشان كند! هر چه من پردهپوشى مىكنم، آنان، پردهدرى مىكنند. من مىگويم: «چنين و چنان» و آنان مىگويند: مقصودش، فلان و بهمان است. من، امام كسى هستم كه مرا فرمان ببرَد. " " سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَوْمٌ يَزْعُمُونَ أَنِّي إِمَامُهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا لَهُمْ بِإِمَامٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ كُلَّمَا سَتَرْتُ سِتْراً هَتَكُوهُ أَقُولُ كَذَا وَ كَذَا فَيَقُولُونَ إِنَّمَا يَعْنِي كَذَا وَ كَذَا إِنَّمَا أَنَا إِمَامُ مَنْ أَطَاعَنِي. "
📚الغيبة للنعماني، ص: 37
❗️فردی که به زبان ادعای تشیع دارد اما در عمل به فرامین الهی توجه نکرده و عمر را در فساد و نافرمانی الهی می گذراند , آخر امر نیز گناهان , قلب او را سیاه کرده و بی ایمان و کافر از دنیا می رود .
❕خداوند می فرماید ؛
«كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُون » « چنين نيست كه آنها خيال مى كنند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهايشان نشسته ( و قلبشان را سیاه و بی ایمان کرده است ) » ( مطففین ، آیه 14 )
👌و می فرماید ؛
« ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُن » « سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به سخريه گرفتند. » ( روم 10 )
▫️ادامه 👇
پاسخ به شبهه وهابی در مورد عملکرد برخی از اصحاب امامان علیهم السلام !!!
🤔#پرسش :
❓ اصحاب امانت دار و خاص ائمه که از اهل کوفه بودند، با عورتِ باز در حمام راه میروند !!!
بله، اصلاً تعجب نکنید، اصحاب خاص امام حتی این قدر احکام دین را بلد نیستند که باید عورت خود را از دیگران بپوشانند !!!
"عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ جَمِيعاً عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبِي وَ جَدِّي وَ عَمِّي حَمَّاماً بِالْمَدِينَةِ فَإِذَا رَجُلٌ فِي بَيْتِ اَلْمَسْلَخِ فَقَالَ لَنَا مِمَّنِ اَلْقَوْمُ فَقُلْنَا مِنْ أَهْلِ اَلْعِرَاقِ فَقَالَ وَ أَيُّ اَلْعِرَاقِ قُلْنَا كُوفِيُّونَ فَقَالَ مَرْحَباً بِكُمْ يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ أَنْتُمُ اَلشِّعَارُ دُونَ اَلدِّثَارِ ثُمَّ قَالَ مَا يَمْنَعُكُمْ مِنَ اَلْأُزُرِ فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ عَوْرَةُ اَلْمُؤْمِنِ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ حَرَامٌ .... "
ترجمه: حنان بن سدیر از پدرش گوید: من و پدرم و جدم به حمام مدینه رفتیم، مردی در رخت کن حمام بود. فرمود: شما از کجایید؟ گفتم: از عراق، فرمود: از کجای عراق؟ گفتیم: از کوفه، فرمود: مرحبا به شما ای مردم کوفه! شما جامه زیرین (ما) هستید (یعنی اصحاب راز و نزدیک مایید)، بعد فرمود: چرا لنگ نمی بندید؟ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: دیدن عورت مسلمان، بر مسلمان حرام است ... " (الکافي , ج ۶ , ص۴۹۷ ) ❗️❗️❗️
💠#پاسخ : 💠
▫️1 _ روایت مورد تمسک وهابی از نظر سندی قابل استناد نیست . در سند روایت حنان بن سدیر وجود دارد که واقفی مسلک و از مخالفان و دشمنان امام رضا علیه السلام بوده است : " حنان بن سدير الصيرفي، واقفي. " و علامه حلی روایت او را مردود می شمارد و قبول نمی کند : " حنان بالنون قبل الألف و بعده بن سدير الصيرفي ... و عندي في روايته توقف. "
📚رجال الطوسي ص: 334 _ رجال العلامة الحلي، ص: 218
❕روایت مذکور را حنان به نقل از پدرش یعنی سدیر بن حکیم روایت می کند در حالی که راوی جریان یعنی سدیر بن حکیم اهل تخلیط بوده است : " ( سدیر بن حکیم ... ) قال السيد علي بن أحمد العقيقي: سدير بن الصيرفي و كان اسمه سلمة، كان مخلطا. "
📚رجال العلامة الحلي، ص: 85
❕بر اساس آنچه برخی از علمای گذشته و معاصر معتقدند , فردی که اهل تخلیط است از عقل درستی برخوردار نبوده و از مسیر حق منحرف شده است یا اساسا درست و غلط را با هم در می آمیزد و نقل می کند لذا روایتش مورد قبول نیست : " هذا ما ذكره الشهيد، ثمّ إنّه - قدّس سرّه - عقد بحثا فيمن اختلط و خلط، ففسّره بمن عرضه الحمق و ضعف العقل تارة، و من عرض له الفسق بعد الاستقامة تارة أخرى، كالواقفة بعد استقامتهم في زمن الكاظم - عليه السّلام - و الفطحيّة كذلك في زمن الصادق - عليه السّلام ... المراد من لا يبالي عمّن يروي و عمّن يأخذ، فيجمع بين الغثّ و السمين "
📚اصول الحدیث و احکامه , سبحانی , ص 170
▫️2 _ شیعه معتقد است که اصحاب پیامبر اسلام و امامان علیهم السلام می توانند انسانهای صالح یا غیر صالح , باشند و چنین نیست که افراد به صرف مصاحبت و همراهی با پیامبر و امام , تبدیل به انسانهای درستکار و صالح شوند حتی اگر به پیامبر یا امام خیلی هم نزدیک باشند بر خلاف اهلسنت که معتقدند افراد به صرف مصاحبت و نزدیکی با پیامبر تبدیل می شوند به انسانهای درستکار و پرهیزکار , چنانچه که قرطبی عالم مطرح اهلسنت , در این رابطه می گوید :
" تمام صحابه عادلند و از اولیاء الهی و برگزیدگان او و برگزیدگان خداوند از میان خلقش بعد از انبیاء و رسولانند و این است مذهب اهلسنت و اجماع ائمه این امت " " فالصحابة كلهم عدول، أولياء الله تعالى و أصفياؤه، و خيرته من خلقه بعد أنبيائه و رسله. هذا مذهب أهل السنة، و الذي عليه الجماعة من أئمة هذه الامة. "
📚الجامع لاحکام القرآن ج ١٦ ص ٢٩٩
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓ اصحاب امانت دار و خاص ائمه که از اهل کوفه بودند، با عورتِ باز در حمام راه میروند !!!
بله، اصلاً تعجب نکنید، اصحاب خاص امام حتی این قدر احکام دین را بلد نیستند که باید عورت خود را از دیگران بپوشانند !!!
"عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ جَمِيعاً عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبِي وَ جَدِّي وَ عَمِّي حَمَّاماً بِالْمَدِينَةِ فَإِذَا رَجُلٌ فِي بَيْتِ اَلْمَسْلَخِ فَقَالَ لَنَا مِمَّنِ اَلْقَوْمُ فَقُلْنَا مِنْ أَهْلِ اَلْعِرَاقِ فَقَالَ وَ أَيُّ اَلْعِرَاقِ قُلْنَا كُوفِيُّونَ فَقَالَ مَرْحَباً بِكُمْ يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ أَنْتُمُ اَلشِّعَارُ دُونَ اَلدِّثَارِ ثُمَّ قَالَ مَا يَمْنَعُكُمْ مِنَ اَلْأُزُرِ فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ عَوْرَةُ اَلْمُؤْمِنِ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ حَرَامٌ .... "
ترجمه: حنان بن سدیر از پدرش گوید: من و پدرم و جدم به حمام مدینه رفتیم، مردی در رخت کن حمام بود. فرمود: شما از کجایید؟ گفتم: از عراق، فرمود: از کجای عراق؟ گفتیم: از کوفه، فرمود: مرحبا به شما ای مردم کوفه! شما جامه زیرین (ما) هستید (یعنی اصحاب راز و نزدیک مایید)، بعد فرمود: چرا لنگ نمی بندید؟ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: دیدن عورت مسلمان، بر مسلمان حرام است ... " (الکافي , ج ۶ , ص۴۹۷ ) ❗️❗️❗️
💠#پاسخ : 💠
▫️1 _ روایت مورد تمسک وهابی از نظر سندی قابل استناد نیست . در سند روایت حنان بن سدیر وجود دارد که واقفی مسلک و از مخالفان و دشمنان امام رضا علیه السلام بوده است : " حنان بن سدير الصيرفي، واقفي. " و علامه حلی روایت او را مردود می شمارد و قبول نمی کند : " حنان بالنون قبل الألف و بعده بن سدير الصيرفي ... و عندي في روايته توقف. "
📚رجال الطوسي ص: 334 _ رجال العلامة الحلي، ص: 218
❕روایت مذکور را حنان به نقل از پدرش یعنی سدیر بن حکیم روایت می کند در حالی که راوی جریان یعنی سدیر بن حکیم اهل تخلیط بوده است : " ( سدیر بن حکیم ... ) قال السيد علي بن أحمد العقيقي: سدير بن الصيرفي و كان اسمه سلمة، كان مخلطا. "
📚رجال العلامة الحلي، ص: 85
❕بر اساس آنچه برخی از علمای گذشته و معاصر معتقدند , فردی که اهل تخلیط است از عقل درستی برخوردار نبوده و از مسیر حق منحرف شده است یا اساسا درست و غلط را با هم در می آمیزد و نقل می کند لذا روایتش مورد قبول نیست : " هذا ما ذكره الشهيد، ثمّ إنّه - قدّس سرّه - عقد بحثا فيمن اختلط و خلط، ففسّره بمن عرضه الحمق و ضعف العقل تارة، و من عرض له الفسق بعد الاستقامة تارة أخرى، كالواقفة بعد استقامتهم في زمن الكاظم - عليه السّلام - و الفطحيّة كذلك في زمن الصادق - عليه السّلام ... المراد من لا يبالي عمّن يروي و عمّن يأخذ، فيجمع بين الغثّ و السمين "
📚اصول الحدیث و احکامه , سبحانی , ص 170
▫️2 _ شیعه معتقد است که اصحاب پیامبر اسلام و امامان علیهم السلام می توانند انسانهای صالح یا غیر صالح , باشند و چنین نیست که افراد به صرف مصاحبت و همراهی با پیامبر و امام , تبدیل به انسانهای درستکار و صالح شوند حتی اگر به پیامبر یا امام خیلی هم نزدیک باشند بر خلاف اهلسنت که معتقدند افراد به صرف مصاحبت و نزدیکی با پیامبر تبدیل می شوند به انسانهای درستکار و پرهیزکار , چنانچه که قرطبی عالم مطرح اهلسنت , در این رابطه می گوید :
" تمام صحابه عادلند و از اولیاء الهی و برگزیدگان او و برگزیدگان خداوند از میان خلقش بعد از انبیاء و رسولانند و این است مذهب اهلسنت و اجماع ائمه این امت " " فالصحابة كلهم عدول، أولياء الله تعالى و أصفياؤه، و خيرته من خلقه بعد أنبيائه و رسله. هذا مذهب أهل السنة، و الذي عليه الجماعة من أئمة هذه الامة. "
📚الجامع لاحکام القرآن ج ١٦ ص ٢٩٩
▫️ادامه 👇
آیا تروریست های سوریه همان سفیانی هستند ?
🤔#پرسش :
❓برخی مدعی اند که تروریست هایی که سوریه را فتح کردند همان سفیانی اند و این واقعه نشان می دهد که امام زمان به زودی ظهور می کند ?
💠 #پاسخ : 💠
❕برخی از محققین در مورد سفیانی می نویسند :
"از برخى روايات شيعه چنين برمىآيد كه وى شخصى است از تبار ابو سفيان كه نام وى عثمان و پدرش عنبسه است.
📚کمال الدین ج 2 ص 651
❕ برخى ديگر از احاديث وى را از فرزندان عتبة بن ابى سفيان معرفى كردهاند.
📚کتاب الغیبه طوسی ص 443
❕ على عليه السّلام وى را فرزند معاويه مىشمارد و در نامهاى به معاويه مىفرمايد:
"اى معاويه! مردى از فرزندان تو، بدخوى و ملعون و سبك مغز و ستمكار و واژگوندل و سختگير و عصبانى است. خداوند رحمت و مهر را از قلب او برده است ... لشكرى به سوى مدينه گسيل مىدارد، ... در اينحال مردى پاك و پرهيزكار از آنها فرار مىكند، كسى كه زمين را از عدلوداد سرشار خواهد ساخت همانگونه كه از ظلم و ستم لبريز شده است .... "
📚کتاب سلیم بن قیس ص 772 _ بحار الانوار ج 33 ص 157
❕در شمارى از احاديث، سخن از ويژگىهاى جسمى او به ميان آمده و او را مردى چهارشانه، با چهرهاى وحشتزا و سرى بزرگ و آبلهروى معرفى كردهاند كه وقتى انسان او را ببيند، مىپندارد كه يك چشم دارد.
📚کمال الدین ج 2 ص 651
❕امام باقر عليه السّلام وى را چنين توصيف كرده است:السفياني أحمر، أشقر، أزرق لم يعبد اللّه قطّ ...؛ "سفيانى رنگى سرخ، بور، و كبود دارد و هرگز سر به بندگى خداوند، فرود نياورده است ...."
📚الغیبه نعمانی ص 306 _ بحار الانوار ج 52 ص 254
آنچه از مجموع اين حديثها و جز اينها به دست مىآيد اين است كه وى از تبار ابو سفيان است- فرقى نيست كه فرزند عتبه باشد يا عنسبه و يا معاويه؛ چرا كه هر سه از فرزندان ابو سفيان مىباشند- و خود ابو سفيان نيز مظهر شرارت و دشمنى بر ضد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بوده و فرزندان او نيز هميشه با خاندان رسالت سر ستيز داشتهاند.
❕از مجموع روايات چنين به دست مىآيد كه حركت و قيام اصلى سفيانى در منطقه شامات است و بيشتر تحركات وى، در همان نواحى صورت مىگيرد و مناطق تحت تصرف او در همين حوزه جغرافيايى خواهد بود.
در چند حديث از امامان معصوم عليهم السّلام بر اين نكته تأكيد شده كه سفيانى بر مناطق پنجگانه: شام، حمص، فلسطين، اردن و قنّسرين ( حوالی حلب ) مسلط مىشود.
📚الغیبه نعمانی ص 300 _ کمال الدین ج 2 ص 651
❕برخى از احاديث، گوياى اين هستند كه مردمان شام، جز تعداد اندكى، از وى تبعيت مىكنند.
📚الغیبه نعمانی ص 305
❕ و لشكر وى آهنگ مدينه دارد و به سوى آنجا حركت مىكند كه در منطقهاى نزديك مدينه به نام «بيداء» در زمين فرو مىروند.
📚همان منبع
❕درباره مدت زمان حاكميت او هرچند مضمون روايتها، مقدارى باهم متفاوتند، همه گوياى يك مطلبند كه دوره حكومت او به يك سال نمىرسد؛ براى نمونه برخى حديثها مدت زمان حكومت او را نه ماه ذكر كرده و شمار ديگرى از احاديث، اين مدت را به اندازه زمان حمل بچه دانستهاند و در برخى روايات هشت ماه هم ذكر شده است. اين احاديث با اندك اختلافى كه باهم دارند، در كوتاه بودن عمر حكومت سفيانى اتفاقنظر دارند. "
📚بررسي تطبيقى مهدويت در روايات شيعه و اهل سنت، ص: 157
❗️نشانه های گفته شده برای سفیانی به راحتی قابل تطبیق بر تروریستهای سوریه نیستند خصوصا آنکه در روایات متعددی خروج سفیانی در ماه رجب دانسته شده است در حالی که خروج تروریستهای سوریه در ماه رجب نبود .
👌امام صادق عليه السلام فرمود:
" كار سفيانى، از امور حتمى است و خروج او در ماه رجب است و ابتدا تا انتهاى خروج و شورش او، پانزده ماه است: شش ماه مىجنگد و چون مناطق پنجگانه [ يعنى دمشق، حمص، فلسطين، اردن و قنسرين] را به تصرّف در آورد، نُه ماه فرمانروايى مىكند و يك روز هم بيشتر نمىشود " السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِي رَجَبٍ وَ مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ يُقَاتِلُ فِيهَا فَإِذَا مَلَكَ الْكُوَرَ الْخَمْسَ مَلَكَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ يَزِدْ عَلَيْهَا يَوْماً. "
📚الغیبه نعمانی ص 300 _ کمال الدین ج 2 ص 650
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓برخی مدعی اند که تروریست هایی که سوریه را فتح کردند همان سفیانی اند و این واقعه نشان می دهد که امام زمان به زودی ظهور می کند ?
💠 #پاسخ : 💠
❕برخی از محققین در مورد سفیانی می نویسند :
"از برخى روايات شيعه چنين برمىآيد كه وى شخصى است از تبار ابو سفيان كه نام وى عثمان و پدرش عنبسه است.
📚کمال الدین ج 2 ص 651
❕ برخى ديگر از احاديث وى را از فرزندان عتبة بن ابى سفيان معرفى كردهاند.
📚کتاب الغیبه طوسی ص 443
❕ على عليه السّلام وى را فرزند معاويه مىشمارد و در نامهاى به معاويه مىفرمايد:
"اى معاويه! مردى از فرزندان تو، بدخوى و ملعون و سبك مغز و ستمكار و واژگوندل و سختگير و عصبانى است. خداوند رحمت و مهر را از قلب او برده است ... لشكرى به سوى مدينه گسيل مىدارد، ... در اينحال مردى پاك و پرهيزكار از آنها فرار مىكند، كسى كه زمين را از عدلوداد سرشار خواهد ساخت همانگونه كه از ظلم و ستم لبريز شده است .... "
📚کتاب سلیم بن قیس ص 772 _ بحار الانوار ج 33 ص 157
❕در شمارى از احاديث، سخن از ويژگىهاى جسمى او به ميان آمده و او را مردى چهارشانه، با چهرهاى وحشتزا و سرى بزرگ و آبلهروى معرفى كردهاند كه وقتى انسان او را ببيند، مىپندارد كه يك چشم دارد.
📚کمال الدین ج 2 ص 651
❕امام باقر عليه السّلام وى را چنين توصيف كرده است:السفياني أحمر، أشقر، أزرق لم يعبد اللّه قطّ ...؛ "سفيانى رنگى سرخ، بور، و كبود دارد و هرگز سر به بندگى خداوند، فرود نياورده است ...."
📚الغیبه نعمانی ص 306 _ بحار الانوار ج 52 ص 254
آنچه از مجموع اين حديثها و جز اينها به دست مىآيد اين است كه وى از تبار ابو سفيان است- فرقى نيست كه فرزند عتبه باشد يا عنسبه و يا معاويه؛ چرا كه هر سه از فرزندان ابو سفيان مىباشند- و خود ابو سفيان نيز مظهر شرارت و دشمنى بر ضد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بوده و فرزندان او نيز هميشه با خاندان رسالت سر ستيز داشتهاند.
❕از مجموع روايات چنين به دست مىآيد كه حركت و قيام اصلى سفيانى در منطقه شامات است و بيشتر تحركات وى، در همان نواحى صورت مىگيرد و مناطق تحت تصرف او در همين حوزه جغرافيايى خواهد بود.
در چند حديث از امامان معصوم عليهم السّلام بر اين نكته تأكيد شده كه سفيانى بر مناطق پنجگانه: شام، حمص، فلسطين، اردن و قنّسرين ( حوالی حلب ) مسلط مىشود.
📚الغیبه نعمانی ص 300 _ کمال الدین ج 2 ص 651
❕برخى از احاديث، گوياى اين هستند كه مردمان شام، جز تعداد اندكى، از وى تبعيت مىكنند.
📚الغیبه نعمانی ص 305
❕ و لشكر وى آهنگ مدينه دارد و به سوى آنجا حركت مىكند كه در منطقهاى نزديك مدينه به نام «بيداء» در زمين فرو مىروند.
📚همان منبع
❕درباره مدت زمان حاكميت او هرچند مضمون روايتها، مقدارى باهم متفاوتند، همه گوياى يك مطلبند كه دوره حكومت او به يك سال نمىرسد؛ براى نمونه برخى حديثها مدت زمان حكومت او را نه ماه ذكر كرده و شمار ديگرى از احاديث، اين مدت را به اندازه زمان حمل بچه دانستهاند و در برخى روايات هشت ماه هم ذكر شده است. اين احاديث با اندك اختلافى كه باهم دارند، در كوتاه بودن عمر حكومت سفيانى اتفاقنظر دارند. "
📚بررسي تطبيقى مهدويت در روايات شيعه و اهل سنت، ص: 157
❗️نشانه های گفته شده برای سفیانی به راحتی قابل تطبیق بر تروریستهای سوریه نیستند خصوصا آنکه در روایات متعددی خروج سفیانی در ماه رجب دانسته شده است در حالی که خروج تروریستهای سوریه در ماه رجب نبود .
👌امام صادق عليه السلام فرمود:
" كار سفيانى، از امور حتمى است و خروج او در ماه رجب است و ابتدا تا انتهاى خروج و شورش او، پانزده ماه است: شش ماه مىجنگد و چون مناطق پنجگانه [ يعنى دمشق، حمص، فلسطين، اردن و قنسرين] را به تصرّف در آورد، نُه ماه فرمانروايى مىكند و يك روز هم بيشتر نمىشود " السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِي رَجَبٍ وَ مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ يُقَاتِلُ فِيهَا فَإِذَا مَلَكَ الْكُوَرَ الْخَمْسَ مَلَكَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ يَزِدْ عَلَيْهَا يَوْماً. "
📚الغیبه نعمانی ص 300 _ کمال الدین ج 2 ص 650
▫️ادامه 👇
آیا یوسف نبی علیه السلام ( معاذ الله ) قصد عمل فحشاء با زلیخا را داشت ?
🤔#پرسش :
❓داستان جنسی یوسف علیه السلام و زلیخا در تفسیر عیاشی !!!!
در داستان خلوت یوسف(علیه السلام) با زلیخا، در تفسیر عیاشی حدیثی اینچنین به ما رسیده است که یوسف مشغول کندن لباسهایش بود تا وارد زنا شود ولی تمثال پدرش یعقوب را مشاهده کرد که انگشت به دهان گزیده و میگوید: یوسف [این چه کاری است؟!]. آن گاه یوسف با دیدن این صحنه فرار کرد!!!( تفسیر عیاشی ج 2 ص 173 ) ❗️❗️❗️
💠#پاسخ : 💠
❕برخی از محققین می نویسند :
" در مورد يوسف نيز به بعضى از آيات برخورد مىكنيم كه شايد موجب اين توهم گردد كه با مقام عصمت يوسف سازگار نيست. از جمله در آيه 24 سوره يوسف مىخوانيم: «آن زن (همسر عزيز مصر) قصد او را كرد، و او- نيز اگر برهان پروردگارش را نمىديد- قصد وى را مىنمود، اينچنين كرديم تا بدى و فحشا را از او دور سازيم، چرا كه او از بندگان مخلص ما بود» "وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَّمَ بِهَا لَوْلَا انْ رَأى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ انَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ. "
❗️در ابتدا چنين تصور مىشود كه آيه يوسف را در قصد گناه با زليخا شريك مىكند و اين با مقام عصمت نمىسازد، زيرا معصوم حتى قصد گناه هم نمىكند.
👌در حالى كه كمى تأمل در متن آيه براى رفع اين اشتباه كافى است، زيرا قرآن مىگويد: «اگر برهان پروردگارش را نمىديد قصد گناه مىكرد»، و مفهوم اين سخن دقيقاً اين است كه او قصد گناه نكرد زيرا برهان پروردگارش را مشاهده كرد.
❕منظور از اين برهان چيست؟ (با توجه به اينكه برهان به معناى هرگونه دليل محكم و قوى است كه موجب روشن شدن حقيقت شود از ماده «بره» به معناى سفيد شدن). مفسّران در اينجا احتمالات متعددى دادهاند، ولى از همه بهتر اين است كه گفته شود منظور از برهان پروردگار همان آگاهى او به اسما و صفات خدا، و علم و قدرت و سميع و بصير بودن او بوده است.
▫️يا به تعبير ديگر منظور امدادهاى الهى و تأييدهاى ربانى است كه در لحظات خطرناك و سرنوشت ساز به يارى بندگان مؤمن با تقوا مىشتابد، و آنها را در برابر عوامل شيطانى و وساوس نفسانى نيرو مىبخشد و تقويت مىكند.
▫️شاهد اين سخن جملههاى آخر آيه است كه مىفرمايد: «اينچنين كرديم تا بدى و فحشا را از او دور سازيم، چرا كه او از بندگان مخلص ما بود».
❕از اين سخن معلوم مىشود كه بندگان خالص و مخلص در اين لحظات حساس مشمول الطاف خاصّه و عنايات الهى مىشوند، و اين در واقع پاداشى است براى ايمان خالص و اعمال پاكشان.
▫️در اينجا بعضى از بىخبران خرافاتى را بنام روايات نقل كردهاند كه چيزى جز اسرائيليات نيست، و يوسف را طبق اين خرافات تا لبه پرتگاه اقدام به آن عمل زشت پيش بردهاند كه جبرئيل با زدن بر سينه او او را از اين كار بازداشت! و يا مشاهده شبح پدرش يعقوب در حالى كه دست خود را مىگزيد مانع از اين كار شد!
👈اينها سخنانى است واهى كه هيچ ربطى با قرآن ندارد و خرافاتى است كه لايق پاسخ گويى نيست، و طبق ذيل آيه كه او را از بندگان مخلص مىشمرد بر طبق آيات قرآن كه شيطان راهى به بندگان مخلص ندارد، بهترين دليل بر بطلان اين گونه احتمالات زشت است.👉
📚پیام قرآن ج 7 ص 116
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓داستان جنسی یوسف علیه السلام و زلیخا در تفسیر عیاشی !!!!
در داستان خلوت یوسف(علیه السلام) با زلیخا، در تفسیر عیاشی حدیثی اینچنین به ما رسیده است که یوسف مشغول کندن لباسهایش بود تا وارد زنا شود ولی تمثال پدرش یعقوب را مشاهده کرد که انگشت به دهان گزیده و میگوید: یوسف [این چه کاری است؟!]. آن گاه یوسف با دیدن این صحنه فرار کرد!!!( تفسیر عیاشی ج 2 ص 173 ) ❗️❗️❗️
💠#پاسخ : 💠
❕برخی از محققین می نویسند :
" در مورد يوسف نيز به بعضى از آيات برخورد مىكنيم كه شايد موجب اين توهم گردد كه با مقام عصمت يوسف سازگار نيست. از جمله در آيه 24 سوره يوسف مىخوانيم: «آن زن (همسر عزيز مصر) قصد او را كرد، و او- نيز اگر برهان پروردگارش را نمىديد- قصد وى را مىنمود، اينچنين كرديم تا بدى و فحشا را از او دور سازيم، چرا كه او از بندگان مخلص ما بود» "وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَّمَ بِهَا لَوْلَا انْ رَأى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ انَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ. "
❗️در ابتدا چنين تصور مىشود كه آيه يوسف را در قصد گناه با زليخا شريك مىكند و اين با مقام عصمت نمىسازد، زيرا معصوم حتى قصد گناه هم نمىكند.
👌در حالى كه كمى تأمل در متن آيه براى رفع اين اشتباه كافى است، زيرا قرآن مىگويد: «اگر برهان پروردگارش را نمىديد قصد گناه مىكرد»، و مفهوم اين سخن دقيقاً اين است كه او قصد گناه نكرد زيرا برهان پروردگارش را مشاهده كرد.
❕منظور از اين برهان چيست؟ (با توجه به اينكه برهان به معناى هرگونه دليل محكم و قوى است كه موجب روشن شدن حقيقت شود از ماده «بره» به معناى سفيد شدن). مفسّران در اينجا احتمالات متعددى دادهاند، ولى از همه بهتر اين است كه گفته شود منظور از برهان پروردگار همان آگاهى او به اسما و صفات خدا، و علم و قدرت و سميع و بصير بودن او بوده است.
▫️يا به تعبير ديگر منظور امدادهاى الهى و تأييدهاى ربانى است كه در لحظات خطرناك و سرنوشت ساز به يارى بندگان مؤمن با تقوا مىشتابد، و آنها را در برابر عوامل شيطانى و وساوس نفسانى نيرو مىبخشد و تقويت مىكند.
▫️شاهد اين سخن جملههاى آخر آيه است كه مىفرمايد: «اينچنين كرديم تا بدى و فحشا را از او دور سازيم، چرا كه او از بندگان مخلص ما بود».
❕از اين سخن معلوم مىشود كه بندگان خالص و مخلص در اين لحظات حساس مشمول الطاف خاصّه و عنايات الهى مىشوند، و اين در واقع پاداشى است براى ايمان خالص و اعمال پاكشان.
▫️در اينجا بعضى از بىخبران خرافاتى را بنام روايات نقل كردهاند كه چيزى جز اسرائيليات نيست، و يوسف را طبق اين خرافات تا لبه پرتگاه اقدام به آن عمل زشت پيش بردهاند كه جبرئيل با زدن بر سينه او او را از اين كار بازداشت! و يا مشاهده شبح پدرش يعقوب در حالى كه دست خود را مىگزيد مانع از اين كار شد!
👈اينها سخنانى است واهى كه هيچ ربطى با قرآن ندارد و خرافاتى است كه لايق پاسخ گويى نيست، و طبق ذيل آيه كه او را از بندگان مخلص مىشمرد بر طبق آيات قرآن كه شيطان راهى به بندگان مخلص ندارد، بهترين دليل بر بطلان اين گونه احتمالات زشت است.👉
📚پیام قرآن ج 7 ص 116
▫️ادامه 👇
توسل و درخواست مستقیم از امامان علیهم السلام !!!
🤔#پرسش :
❓حاجت خواستن از خود پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) شِرک نیست مگر اینکه معتقد باشیم آنها «خدا» هستند ولی در احادیثی که با سند صحیح در اختیار داریم توصیه نشده که حاجت را از خود معصومان (ع) بخواهیم. بنابراین شیوه بعضی از ما که حاجت را از معصوم (ع) می خواهیم، ناشی از توصیه معصومان (ع) نیست بلکه سلیقه شخصی خودمان است!!!!
💠#پاسخ : 💠
👌 این که امامان گرامی ما دارای قدرت خارق العاده در عالم هستند و می توانند چه در حال حیات و چه بعد از ممات ظاهری , در عالم تکوین تصرفاتی بکنند ، شکی در آن نیست .
❕قرآن از آصف بن برخیا ع وزیر حضرت سلیمان نبی ع یاد می کند که تنها دارای بخشی از علم الکتاب و اسم اعظم الهی بود ، اما چنان قدرتی داشت که توانست تخت ملکه سباء را از فاصله دور، در یک چشم برهم زدن نزد سلیمان نبی ع حاضر کند ؛ « قال الذی عنده علم من الکتاب انا اتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک ، فلما راه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی » ( نمل 40 )
👌امام باقر علیه السلام ، فرمود ؛
« اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است در نزد آصف يك حرف از آنها بود به همان يك حرف زبان گشود فاصله بين او و تخت بلقيس فرو رفت بعد با دست خود تخت بلقيس را گرفت ، بعد زمين به حال اول برگشت به سرعت يك چشم به هم زدن ، ولى در نزد ما هفتاد و دو حرف است و يك حرف اختصاص به خدا دارد كه در نزد خود او است و جزء اسرار غيبى است و لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم » " عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ ثُمَّ تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ عِنْدَنَا نَحْنُ مِنْ الِاسْمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ عِنْدَ اللَّهِ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ. "
📚بحار الانوار : ج 27 ص 25
👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« نسبت کسی که تنها اندکی از علم الکتاب را دارا بود ( یعنی آصف بن برخیا ) ، با کسی که تمام علم الکتاب را دارا است ( یعنی ائمه ع ) همانند آن مقدار آبی است که یک پشه با بالهای خود از دریا بر می دارد » « ... ما یاخذ بعوضه من ماء البحر »
📚بحار الانوار ج 35 ص 429
❕راوی از امام سجاد علیه السلام سوال کرد ؛
«آیا ائمه عليهم السّلام مرده زنده ميكنند و آيا كور و پيس را شفا ميدهند و بر روى آب راه ميروند؟
🔹امام علیه السلام فرمود :
« بله هر چه خدا به هر پيغمبرى داده به حضرت محمّد نيز داده ولى به پيامبر اكرم چيزهائى داده كه به آنها نداده است . راوی سوال کرد هر چه به پيامبر اكرم داده به امير المؤمنين عليه السّلام نيز داده فرمود آرى بعد امام حسن و امام حسين عليهما السّلام سپس به هر امامى پس از ديگرى، تا روز قيامت » « قُلْتُ الْأَئِمَّةُ يُحْيُونَ الْمَوْتَى وَ يُبْرِءُونَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ يَمْشُونَ عَلَى الْمَاءِ قَالَ مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِيّاً شَيْئاً قَطُّ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً ص وَ أَعْطَاهُ مَا لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُمْ قُلْتُ وَ كُلُّ مَا كَانَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدْ أَعْطَاهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ نَعَمْ ثُمَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ع ثُمَّ مِنْ بَعْدُ كُلَّ إِمَامٍ إِمَاماً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَعَ الزِّيَادَةِ الَّتِي تَحْدُثُ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ فِي كُلِّ شَهْرٍ ثُمَّ قَالَ إِي وَ اللَّهِ فِي كُلِّ سَاعَةٍ »
📚بصائر الدرجات : ج 1 ص 269
❗️در کتاب اثباه الهداه بالنصوص و المعجزات که در پنج جلد توسط شیخ حر عاملی تالیف شده است موارد زیادی از قدرت غیبی و کارهای خارق العاده امامان علیهم السلام گزارش شده است .
👌حال که امامان علیهم السلام دارای چنین قدرتی هستند و می توانند در جهان طبیعت تصرف کنند چه مشکلی دارد که ما مستقیما سراغ آنها برویم و از آنها بخواهیم که خودشان مشکل ما را به اذن خداوند حل کنند ?
❗️روشن است که بر اساس آیات قرآن , کمک خواهی و استعانت از غیر خدا تا زمانی که انسان معتقد باشد که غیر خدا به اذن خداوند به انسان می تواند امداد و یاری برساند اشکالی ندارد , چنانچه که در ذیل توضیح داده ایم :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/16070
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/4219
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓حاجت خواستن از خود پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) شِرک نیست مگر اینکه معتقد باشیم آنها «خدا» هستند ولی در احادیثی که با سند صحیح در اختیار داریم توصیه نشده که حاجت را از خود معصومان (ع) بخواهیم. بنابراین شیوه بعضی از ما که حاجت را از معصوم (ع) می خواهیم، ناشی از توصیه معصومان (ع) نیست بلکه سلیقه شخصی خودمان است!!!!
💠#پاسخ : 💠
👌 این که امامان گرامی ما دارای قدرت خارق العاده در عالم هستند و می توانند چه در حال حیات و چه بعد از ممات ظاهری , در عالم تکوین تصرفاتی بکنند ، شکی در آن نیست .
❕قرآن از آصف بن برخیا ع وزیر حضرت سلیمان نبی ع یاد می کند که تنها دارای بخشی از علم الکتاب و اسم اعظم الهی بود ، اما چنان قدرتی داشت که توانست تخت ملکه سباء را از فاصله دور، در یک چشم برهم زدن نزد سلیمان نبی ع حاضر کند ؛ « قال الذی عنده علم من الکتاب انا اتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک ، فلما راه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی » ( نمل 40 )
👌امام باقر علیه السلام ، فرمود ؛
« اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است در نزد آصف يك حرف از آنها بود به همان يك حرف زبان گشود فاصله بين او و تخت بلقيس فرو رفت بعد با دست خود تخت بلقيس را گرفت ، بعد زمين به حال اول برگشت به سرعت يك چشم به هم زدن ، ولى در نزد ما هفتاد و دو حرف است و يك حرف اختصاص به خدا دارد كه در نزد خود او است و جزء اسرار غيبى است و لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم » " عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ ثُمَّ تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ عِنْدَنَا نَحْنُ مِنْ الِاسْمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ عِنْدَ اللَّهِ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ. "
📚بحار الانوار : ج 27 ص 25
👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« نسبت کسی که تنها اندکی از علم الکتاب را دارا بود ( یعنی آصف بن برخیا ) ، با کسی که تمام علم الکتاب را دارا است ( یعنی ائمه ع ) همانند آن مقدار آبی است که یک پشه با بالهای خود از دریا بر می دارد » « ... ما یاخذ بعوضه من ماء البحر »
📚بحار الانوار ج 35 ص 429
❕راوی از امام سجاد علیه السلام سوال کرد ؛
«آیا ائمه عليهم السّلام مرده زنده ميكنند و آيا كور و پيس را شفا ميدهند و بر روى آب راه ميروند؟
🔹امام علیه السلام فرمود :
« بله هر چه خدا به هر پيغمبرى داده به حضرت محمّد نيز داده ولى به پيامبر اكرم چيزهائى داده كه به آنها نداده است . راوی سوال کرد هر چه به پيامبر اكرم داده به امير المؤمنين عليه السّلام نيز داده فرمود آرى بعد امام حسن و امام حسين عليهما السّلام سپس به هر امامى پس از ديگرى، تا روز قيامت » « قُلْتُ الْأَئِمَّةُ يُحْيُونَ الْمَوْتَى وَ يُبْرِءُونَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ يَمْشُونَ عَلَى الْمَاءِ قَالَ مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِيّاً شَيْئاً قَطُّ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً ص وَ أَعْطَاهُ مَا لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُمْ قُلْتُ وَ كُلُّ مَا كَانَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدْ أَعْطَاهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ نَعَمْ ثُمَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ع ثُمَّ مِنْ بَعْدُ كُلَّ إِمَامٍ إِمَاماً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَعَ الزِّيَادَةِ الَّتِي تَحْدُثُ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ فِي كُلِّ شَهْرٍ ثُمَّ قَالَ إِي وَ اللَّهِ فِي كُلِّ سَاعَةٍ »
📚بصائر الدرجات : ج 1 ص 269
❗️در کتاب اثباه الهداه بالنصوص و المعجزات که در پنج جلد توسط شیخ حر عاملی تالیف شده است موارد زیادی از قدرت غیبی و کارهای خارق العاده امامان علیهم السلام گزارش شده است .
👌حال که امامان علیهم السلام دارای چنین قدرتی هستند و می توانند در جهان طبیعت تصرف کنند چه مشکلی دارد که ما مستقیما سراغ آنها برویم و از آنها بخواهیم که خودشان مشکل ما را به اذن خداوند حل کنند ?
❗️روشن است که بر اساس آیات قرآن , کمک خواهی و استعانت از غیر خدا تا زمانی که انسان معتقد باشد که غیر خدا به اذن خداوند به انسان می تواند امداد و یاری برساند اشکالی ندارد , چنانچه که در ذیل توضیح داده ایم :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/16070
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/4219
▫️ادامه 👇