پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.58K subscribers
2.04K photos
211 videos
70 files
5.83K links
بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی !!!

🗯پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!!

👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه

طرح شبهه و سوال :

@poorseman

سایت ipasookh.ir

تمام کانالهای ما :

https://yek.link/ipasookh
Download Telegram
#خوردن_شدن_بدن_حجت_الهی_توسط_درندگان_دروغگویی_احمد_الحسن

🤔#پرسش

آیا عقیده شیعه این است که حیوانات درنده به بدن امامان تعرض نمی کنند ❗️طرفداران احمد الحسن مدعی یمانی این عقیده را باطل می دانند ❗️❗️


💠#پاسخ💠

👌از روایات متعددی استفاده می شود که بدن شریف امامان معصوم و حجتهای الهی ، از گزند حیوانات مصون بوده و بدنشان توسط حیوانات خورده نمی شود .

در نقلی از امام صادق علیه السلام آمده است که فرمود ؛

« خداوند بر زمین حرام گردانیده تا استخوان های ما را خاک کند و بر کرم حرام گردانیده که از گوشت بدنمان چیزی بخورد »

📚الفقیه ج 1 ص 191

پیامبر گرامی فرمود ؛

« خداوند بر زمین ( و حیوانات زمین ) حرام گردانیده که چیزی از بدنهای ما را بخورند »

📚همان _ بصائر الدرجات ج 1 ص 443

علامه مجلسی در بحار الانوار بابی گشوده است که بدن حجت های الهی علیهم السلام ، خوراک زمین و حیوانات زمین نمی گردد ؛

📚بحار الانوار ج 27 ص 299 باب 6 ان لحومهم حرام علی الارض

👌نقل جالبی نیز است که در کتب متعددی گزارش شده است که مطابق آن ابو هاشم جعفرى می گوید ؛

« در زمان متوكل زنى مدعى شد كه من زينب دختر فاطمه زهرا عليهما السّلام دختر پيغمبرم، متوكل به او گفت تو زن جوانى هستى با اينكه از زمان پيغمبر سالها مى‏ گذرد. گفت: پيامبر اكرم دست بر سرم كشيده و دعا كرده است كه هر چهل سال يك مرتبه جوانى برايم برگردد من تا كنون خود را به مردم معرفى نكرده بودم اما احتياج مرا واداشت كه خود را معرفى كنم.

متوكل گروهى از اولاد على عليه السّلام و بنى عباس و طايفه قريش را خواست و جريان او را گوشزد كرد چند نفر وفات حضرت زينب را در سال فلان روايت كردند.متوكل به او گفت: در مقابل اين روايت تو چه مى‏ گوئى؟
گفت روايت دروغى است از خودشان ساخته‏ اند من از نظر مردم پنهان‏ بوده‏ ام كسى مرگ و زندگى مرا نمى ‏دانسته، متوكل به آنها گفت غير از اين روايت دليل ديگرى داريد كه اين زن را مغلوب كنيد گفتند: نه. گفت من از جدم عباس بيزار باشم اگر او را مانع از ادعايش شوم مگر با دليل.

گفتند: خوب است ابن الرضا (حضرت هادى علیه السلام) را احضار كنى شايد او دليل ديگرى غير از اين روايت داشته باشد از پى آن جناب فرستاد و جريان آن زن را برايش نقل كرده، امام فرمود: دروغ مى‏ گويد، حضرت زينب عليها السّلام در فلان ماه و فلان روز از دنيا رفت متوكل گفت اينها نيز همين روايت را نقل كردند ولى من قسم ياد كرده ‏ام كه مانع ادعايش نشوم مگر با دليل.

امام فرمود: چيز مهمى نيست دليلى بياورم كه او را ملزم نمايد و ديگران نيز بپذيرند. پرسيد چه دليل.

فرمود: گوشت فرزندان فاطمه عليها السّلام بر درندگان حرام است او را وارد گودال درندگان كن اگر از فرزندان فاطمه عليها السّلام باشد درندگان به او كارى ندارند. متوكل به آن زن گفت چه مى‏ گوئى گفت او مايل است مرا به كشتن دهد اينجا از فرزندان امام حسن و امام حسين زيادند هر كدام را مايلى پيش درندگان بفرست، در اين موقع رنگ از چهره همه پريد، بعضى از دشمنان امام گفتند مى ‏خواهد ديگرى را با حيله به چنگ درندگان اندازد چرا خودش نميرود؟

متوكل نيز به اين پيشنهاد اظهار تمايل كرد چون ميل داشت بدين وسيله امام از بين برود بى‏ آنكه او در خونش دخالت كرده باشد، رو به امام كرده گفت چرا خودتان نميرويد؟ فرمود اگر شما مايل باشيد ميروم گفت: بفرمائيد.

👌نردبانى آوردند راه وارد شدن به محل درندگان را گشودند. شش شير در آنجا بود امام پائين رفت ميان شيرها نشست آنها اطراف امام عليه السّلام را گرفتند دست‏هاى خود را روى زمين پهن كرده سر بر روى دست خويش نهادند امام عليه السّلام دست بر سر يكايك آنها كشيد بهر كدام اشاره مى‏ نمود كه فاصله بگيرد و كنار برود شيرها به جانبى كه امام دستور داده بود رفتند و در مقابل امام ايستادند.وزير متوكل به او گوشزد كرد كه اين كار بر ضرر تو است بگو قبل از اينكه جريان منتشر گردد از آنجا خارج شود. متوكل گفت ما نظر بدى در باره شما نداشتيم منظورمان اين بود كه فرمايش شما ثابت شود اكنون خوب است بالا بيائيد. امام از جاى حركت كرد و نزديك نردبان آمد شيرها اطرافش را گرفتند و خود را به لباسهاى ايشان ميماليدند.همين كه پاى بر اولين پله نردبان گذاشت اشاره كرد برگرديد همه رفتند ايشان بالا آمد.

فرمود هر كسى مدعى است فرزند فاطمه زهرا عليها السّلام است ميان اين درنده ‏ها برود متوكل رو به آن زن كرده گفت پائين برو، زن شروع بالتماس نموده گفت من به دروغ گفتم دختر فلان كس هستم از فقر و تنگدستى اين ادعا را كردم، گفت او را بياندازيد ميان درنده ‏ها ولى مادرش درخواست كرد كه آن زن را ببخشد. »

📚الثاقب فی المناقب ص 547 _ الخرائج و الجرائح ج 1 ص 405 _ اثباه الهداه ج 4 ص 436 _ حلیه الابرار ج 6 ص 60 _ بحار الانوار ج 50 ص 150

ادامه 👇