پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
آیا امام خمینی , محدث نوری را روانی و دیوانه می دانست !!!!
❕در تصویر فوق می بینید که ملحد معلوم الحال مدعی شده بود که مرحوم امام خمینی , مرحوم محدث نوری را متوهم و روانی ( و دیوانه ) , می داند , ما در پاسخ سالهای گذشته خود به ملحد گفتیم :
" حال ملحد به نقل از یک ورشکسته علمی به نام « کمال حیدری » مدعی شده است که امام خمینی ، مرحوم محدث نوری را بی عقل و دیوانه ، معرفی کرده است ، در حالی که امام خمینی از ایشان با عنوان ؛ « صالح متتبع » « فردی صالح و اهل تحقیق » یاد می کند ؛
📚انوار الهدایه ج 1 ص 245
👌و فراوان به روایات کتاب ایشان یعنی « مستدرک الوسائل » استناد می کند که شما می توانید ، انبوه این استنادات را در کتب ذیل از امام خمینی مشاهده کنید ؛
📚آداب الصلاه _ الاجتهاد و التقلید _ الاستصحاب _ التعادل و التراجیح _ الخلل فی الصلاه _ الرسائل العشره _ المکاسب المحرمه _ بدائع الدرر _ تفسیر سوره حمد _ تنقیح الاصول _ تهذیب الاصول _ جواهر الاصول _ سر الصلاه _ چهل حدیث و ...
❕البته امام خمینی ، انتقاداتی علمی ، به کتاب « فصل الخطاب » ، میرزای نوری وارد کرده اند ، اما نه اینکه بگوییم ایشان ، میرزای نوری را بی دین و بی عقل می دانند در حالی که به روایاتی که محدث نوری نقل کرده است ، استناد می کنند . "
💠https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/12648
❕با کمال تعجب می بینیم که ملحد دوست دارد که بیشتر آبرویش را ببریم و بر سخن خویش که امام خمینی , میرزای نوری را متوهم و روانی می داند , تاکید دارد .
👌 استناد ملحد به این کلام امام خمینی در مورد میرزای نوری است که می گوید : " أنّه لو كان الأمر كما توهّم صاحب فصل الخطاب ... " " اگر امر همانگونه باشد که صاحب فصل الخطاب ( میرزای نوری ) , توهم کرده است ... "
📚انوار الهدایه ج ١ ص ٢٤٤
❕ملحد بیسواد می گوید که در اینجا امام خمینی به میرزای نوری گفته است : " توهم " " او توهم کرده است " , این یعنی میرزای نوری متوهم و روانی بوده است !!!!
👌این بیسواد نمی داند که " توهم " در لغت عرب , " یعنی گمان کرد که مطلبی فلان جور است " نه آنکه آن فرد روانی و دیوانه بوده باشد .
❕در کتاب معروف لغوی معجم الوسیط می خوانیم :
" توهم یتوهم توهما الشیئ : آن چیز را گمان کرد , توهم کرد , آن چیز را در ذهن خود مجسم کرد , چه وجود خارجی داشته باشد و چه نداشته باشد "
📚ترجمه معجم الوسیط ج ٢ ص ٢٢٥٥
👌بنابراین اگر امام خمینی به کسی می گوید توهم کرده است , یعنی او گمان کرده است که فلان مطلب فلان جور است , نه آنکه آن شخص روانی و دیوانه بوده باشد .
❕مثلا امام خمینی در مورد دسته ای از بزرگان شیعه می گوید که آنان توهم کرده اند که فلان مطلب بدان نحو است : " لا يدلّ على إرجاعه إلى ارتكازه كما توهّم "
📚الاستصحاب، النص، ص: 39
❕در پاورقی کتاب آدرس داده است که کسانی که توهم مذکور را داشتند , صاحبان کتب ذیل اند :
📚كفاية الاصول: 441، فوائد الاصول 4: 338، نهاية الأفكار 4: 35.
👌صاحبان کتابهای فوق از بزرگان شیعه اند , کفایه الاصول برای مرحوم آخوند خراسانی , فوائد الاصول برای آيت الله علامه حاج ميرزا محمد حسين نائينى، و نهایه الافکار برای شيخ ضياء الدين، على بن آخوند ملا محمد كبير كزازى عراقى( اراكى)، معروف به آقا ضياء است .
❕امام خمینی در جای جای کتابهایش از این علما با عظمت یاد می کند :
📚الاستصحاب، ص: 125 _ الاجتهاد و التقليد، النص، ص: 142
👌طبق تفسیر ملحد بیسواد , یعنی امام خمینی , بزرگان مذکور را دیوانه می دانسته است !!!!!
❕در ادامه , مرحوم امام خمینی , یکی از اشکالات محدث نوری را آن می داند که در کتابهایش , روایاتی را نقل می کرد که عقل سلیم آن را نمی پذیرد :
"ّ أنّ اشتياقه لجمع الضعاف و الغرائب و العجائب و ما لا يقبلها العقل السليم و الرّأي المستقيم، أكثر من الكلام النافع "
❕عقل سلیم هم عقلی است که صاف و ساده و پاک و بی عیب و آفت باشد , و مثلا شبهه ای در آن نبوده باشد که مطلب را نپذیرد , " «فلانٌ سَلِيمُ القَلْبِ و سَليمُ النِّيَّة»: فلانى خوش قلب و پاك سرشت است "
📚فرهنگ ابجدى، ص: 496
❕بنابراین امام خمینی می گوید که میرزای نوری مثلا روایات کتاب فصل الخطاب را پذیرفته بود و قائل به تحریف قرآن شده بود , در حالی که اگر ذهن و عقلی خالی از شبهه داشت , و مثلا برایش شبهه نمی شد که نام ائمه ع در قرآن آمده است و خلفا آن را حذف کردند , هیچگاه آن روایات را نمی پذیرفت .
💠#ادامه 👇
❕در تصویر فوق می بینید که ملحد معلوم الحال مدعی شده بود که مرحوم امام خمینی , مرحوم محدث نوری را متوهم و روانی ( و دیوانه ) , می داند , ما در پاسخ سالهای گذشته خود به ملحد گفتیم :
" حال ملحد به نقل از یک ورشکسته علمی به نام « کمال حیدری » مدعی شده است که امام خمینی ، مرحوم محدث نوری را بی عقل و دیوانه ، معرفی کرده است ، در حالی که امام خمینی از ایشان با عنوان ؛ « صالح متتبع » « فردی صالح و اهل تحقیق » یاد می کند ؛
📚انوار الهدایه ج 1 ص 245
👌و فراوان به روایات کتاب ایشان یعنی « مستدرک الوسائل » استناد می کند که شما می توانید ، انبوه این استنادات را در کتب ذیل از امام خمینی مشاهده کنید ؛
📚آداب الصلاه _ الاجتهاد و التقلید _ الاستصحاب _ التعادل و التراجیح _ الخلل فی الصلاه _ الرسائل العشره _ المکاسب المحرمه _ بدائع الدرر _ تفسیر سوره حمد _ تنقیح الاصول _ تهذیب الاصول _ جواهر الاصول _ سر الصلاه _ چهل حدیث و ...
❕البته امام خمینی ، انتقاداتی علمی ، به کتاب « فصل الخطاب » ، میرزای نوری وارد کرده اند ، اما نه اینکه بگوییم ایشان ، میرزای نوری را بی دین و بی عقل می دانند در حالی که به روایاتی که محدث نوری نقل کرده است ، استناد می کنند . "
💠https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/12648
❕با کمال تعجب می بینیم که ملحد دوست دارد که بیشتر آبرویش را ببریم و بر سخن خویش که امام خمینی , میرزای نوری را متوهم و روانی می داند , تاکید دارد .
👌 استناد ملحد به این کلام امام خمینی در مورد میرزای نوری است که می گوید : " أنّه لو كان الأمر كما توهّم صاحب فصل الخطاب ... " " اگر امر همانگونه باشد که صاحب فصل الخطاب ( میرزای نوری ) , توهم کرده است ... "
📚انوار الهدایه ج ١ ص ٢٤٤
❕ملحد بیسواد می گوید که در اینجا امام خمینی به میرزای نوری گفته است : " توهم " " او توهم کرده است " , این یعنی میرزای نوری متوهم و روانی بوده است !!!!
👌این بیسواد نمی داند که " توهم " در لغت عرب , " یعنی گمان کرد که مطلبی فلان جور است " نه آنکه آن فرد روانی و دیوانه بوده باشد .
❕در کتاب معروف لغوی معجم الوسیط می خوانیم :
" توهم یتوهم توهما الشیئ : آن چیز را گمان کرد , توهم کرد , آن چیز را در ذهن خود مجسم کرد , چه وجود خارجی داشته باشد و چه نداشته باشد "
📚ترجمه معجم الوسیط ج ٢ ص ٢٢٥٥
👌بنابراین اگر امام خمینی به کسی می گوید توهم کرده است , یعنی او گمان کرده است که فلان مطلب فلان جور است , نه آنکه آن شخص روانی و دیوانه بوده باشد .
❕مثلا امام خمینی در مورد دسته ای از بزرگان شیعه می گوید که آنان توهم کرده اند که فلان مطلب بدان نحو است : " لا يدلّ على إرجاعه إلى ارتكازه كما توهّم "
📚الاستصحاب، النص، ص: 39
❕در پاورقی کتاب آدرس داده است که کسانی که توهم مذکور را داشتند , صاحبان کتب ذیل اند :
📚كفاية الاصول: 441، فوائد الاصول 4: 338، نهاية الأفكار 4: 35.
👌صاحبان کتابهای فوق از بزرگان شیعه اند , کفایه الاصول برای مرحوم آخوند خراسانی , فوائد الاصول برای آيت الله علامه حاج ميرزا محمد حسين نائينى، و نهایه الافکار برای شيخ ضياء الدين، على بن آخوند ملا محمد كبير كزازى عراقى( اراكى)، معروف به آقا ضياء است .
❕امام خمینی در جای جای کتابهایش از این علما با عظمت یاد می کند :
📚الاستصحاب، ص: 125 _ الاجتهاد و التقليد، النص، ص: 142
👌طبق تفسیر ملحد بیسواد , یعنی امام خمینی , بزرگان مذکور را دیوانه می دانسته است !!!!!
❕در ادامه , مرحوم امام خمینی , یکی از اشکالات محدث نوری را آن می داند که در کتابهایش , روایاتی را نقل می کرد که عقل سلیم آن را نمی پذیرد :
"ّ أنّ اشتياقه لجمع الضعاف و الغرائب و العجائب و ما لا يقبلها العقل السليم و الرّأي المستقيم، أكثر من الكلام النافع "
❕عقل سلیم هم عقلی است که صاف و ساده و پاک و بی عیب و آفت باشد , و مثلا شبهه ای در آن نبوده باشد که مطلب را نپذیرد , " «فلانٌ سَلِيمُ القَلْبِ و سَليمُ النِّيَّة»: فلانى خوش قلب و پاك سرشت است "
📚فرهنگ ابجدى، ص: 496
❕بنابراین امام خمینی می گوید که میرزای نوری مثلا روایات کتاب فصل الخطاب را پذیرفته بود و قائل به تحریف قرآن شده بود , در حالی که اگر ذهن و عقلی خالی از شبهه داشت , و مثلا برایش شبهه نمی شد که نام ائمه ع در قرآن آمده است و خلفا آن را حذف کردند , هیچگاه آن روایات را نمی پذیرفت .
💠#ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕روایات شیعه نیز تقاضای دیدن خداوند را زمانی می داند که بنی اسرائیل هنوز به موسی ع ایمان نیاورده بودند , موسی ع به آنان گفت که خداوند با من سخن می گوید و مناجات دارد و به من ایمان آورید , بنی اسرائیل ادعای موسی ع را نپذیرفتند و طالب بودند که خودشان صدای خداوند را بشنوند یا خداوند را با چشم سر ببینند :
" فَإِنَّ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ لَمَّا قَالَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِنَّ اللَّهَ يُكَلِّمُنِي وَ يُنَاجِينِي لَمْ يُصَدِّقُوهُ فَقَالَ لَهُمُ اخْتَارُوا مِنْكُمْ مَنْ يَجِيءُ مَعِي حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَهُ فَاخْتَارُوا سَبْعِينَ رَجُلًا مِنْ خِيَارِهِمْ وَ ذَهَبُوا مَعَ مُوسَى إِلَى الْمِيقَاتِ فَدَنَا مُوسَى وَ نَاجَى رَبَّهُ وَ كَلَّمَهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَقَالَ مُوسَى لِأَصْحَابِهِ اسْمَعُوا وَ اشْهَدُوا عِنْدَ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِذَلِكَ فَقَالُوا لَهُ لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَاسْأَلْهُ أَنْ يَظْهَرَ لَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ صَاعِقَةً فَاحْتَرَقُوا وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون "
📚تفسیر قمی ج ١ ص ٢٤١
"لَكِنَّهُ لَمَّا كَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَرَّبَهُ نَجِيّاً رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ فَأَخْبَرَهُمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَلَّمَهُ وَ قَرَّبَهُ وَ نَاجَاهُ فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَسْمَعَ كَلَامَهُ كَمَا سَمِعْتَ وَ كَانَ الْقَوْمُ سَبْعَمِائَةِ أَلْفِ رَجُلٍ فَاخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ أَلْفاً ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَةَ آلَافٍ ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَمِائَةٍ ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِ رَبِّهِ فَخَرَجَ بِهِمْ إِلَى طُورِ سَيْنَاءَ فَأَقَامَهُمْ فِي سَفْحِ الْجَبَلِ وَ صَعِدَ مُوسَى ع إِلَى الطُّورِ وَ سَأَلَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُكَلِّمَهُ وَ يُسْمِعَهُمْ كَلَامَهُ فَكَلَّمَهُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ سَمِعُوا كَلَامَهُ مِنْ فَوْقُ وَ أَسْفَلُ وَ يَمِينُ وَ شِمَالُ وَ وَرَاءُ وَ أَمَامُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْدَثَهُ فِي الشَّجَرَةِ ثُمَّ جَعَلَهُ مُنْبَعِثاً مِنْهَا حَتَّى سَمِعُوهُ مِنْ جَمِيعِ الْوُجُوهِ فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ بِأَنَّ هَذَا الَّذِي سَمِعْنَاهُ كَلَامُ اللَّهِ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَلَمَّا قَالُوا هَذَا الْقَوْلَ الْعَظِيمَ وَ اسْتَكْبَرُوا وَ عَتَوْا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمْ صَاعِقَةً فَأَخَذَتْهُمْ بِظُلْمِهِم "
📚التوحيد (للصدوق)، ص: 121
👌بنی اسرائیل پس از ماجرای فوق به موسی ع ایمان آوردند و حوادث یکی پس از دیگری گذشت , تا آن که موسی ع بنی اسرائیل را از دست فرعون نجات داد و از مصر خارج شد و مامور شد که به میقات خداوند , برای دریافت تورات برود و هارون ع را جانشین خود در میان بنی اسرائیل گزارد , اما بنی اسرائیل فریب سامری را خوردند و قصد کشتن هارون ع را داشتند و گوساله پرستی را پیشه کردند :
"ذَهَبَ إِلَى الْمِيقَاتِ وَ خَلَّفَ هَارُونَ عَلَى قَوْمِهِ فَلَمَّا جَاءَتِ الثَّلَاثُونَ يَوْماً وَ لَمْ يَرْجِعْ مُوسَى إِلَيْهِمْ عَصَوْا وَ أَرَادُوا أَنْ يَقْتُلُوا هَارُون "
📚البرهان فی تفسیر القرآن ج ٣ ص ٧٧٢
❕لذا می بینیم که علامه مجلسی نیز در بابی که در بحار الانوار در شرح قضایای بنی اسرائیل گشوده است , تقاضای رویت را قبل از گوساله پرستی گنجانده است :
" باب 7 ... سؤال الرؤية و عبادة العجل و ما يتعلق بها "
📚بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج13، ص: 195
💠#ادامه 👇
❕روایات شیعه نیز تقاضای دیدن خداوند را زمانی می داند که بنی اسرائیل هنوز به موسی ع ایمان نیاورده بودند , موسی ع به آنان گفت که خداوند با من سخن می گوید و مناجات دارد و به من ایمان آورید , بنی اسرائیل ادعای موسی ع را نپذیرفتند و طالب بودند که خودشان صدای خداوند را بشنوند یا خداوند را با چشم سر ببینند :
" فَإِنَّ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ لَمَّا قَالَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِنَّ اللَّهَ يُكَلِّمُنِي وَ يُنَاجِينِي لَمْ يُصَدِّقُوهُ فَقَالَ لَهُمُ اخْتَارُوا مِنْكُمْ مَنْ يَجِيءُ مَعِي حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَهُ فَاخْتَارُوا سَبْعِينَ رَجُلًا مِنْ خِيَارِهِمْ وَ ذَهَبُوا مَعَ مُوسَى إِلَى الْمِيقَاتِ فَدَنَا مُوسَى وَ نَاجَى رَبَّهُ وَ كَلَّمَهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَقَالَ مُوسَى لِأَصْحَابِهِ اسْمَعُوا وَ اشْهَدُوا عِنْدَ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِذَلِكَ فَقَالُوا لَهُ لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَاسْأَلْهُ أَنْ يَظْهَرَ لَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ صَاعِقَةً فَاحْتَرَقُوا وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون "
📚تفسیر قمی ج ١ ص ٢٤١
"لَكِنَّهُ لَمَّا كَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَرَّبَهُ نَجِيّاً رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ فَأَخْبَرَهُمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَلَّمَهُ وَ قَرَّبَهُ وَ نَاجَاهُ فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَسْمَعَ كَلَامَهُ كَمَا سَمِعْتَ وَ كَانَ الْقَوْمُ سَبْعَمِائَةِ أَلْفِ رَجُلٍ فَاخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ أَلْفاً ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَةَ آلَافٍ ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَمِائَةٍ ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِ رَبِّهِ فَخَرَجَ بِهِمْ إِلَى طُورِ سَيْنَاءَ فَأَقَامَهُمْ فِي سَفْحِ الْجَبَلِ وَ صَعِدَ مُوسَى ع إِلَى الطُّورِ وَ سَأَلَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُكَلِّمَهُ وَ يُسْمِعَهُمْ كَلَامَهُ فَكَلَّمَهُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ سَمِعُوا كَلَامَهُ مِنْ فَوْقُ وَ أَسْفَلُ وَ يَمِينُ وَ شِمَالُ وَ وَرَاءُ وَ أَمَامُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْدَثَهُ فِي الشَّجَرَةِ ثُمَّ جَعَلَهُ مُنْبَعِثاً مِنْهَا حَتَّى سَمِعُوهُ مِنْ جَمِيعِ الْوُجُوهِ فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ بِأَنَّ هَذَا الَّذِي سَمِعْنَاهُ كَلَامُ اللَّهِ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَلَمَّا قَالُوا هَذَا الْقَوْلَ الْعَظِيمَ وَ اسْتَكْبَرُوا وَ عَتَوْا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمْ صَاعِقَةً فَأَخَذَتْهُمْ بِظُلْمِهِم "
📚التوحيد (للصدوق)، ص: 121
👌بنی اسرائیل پس از ماجرای فوق به موسی ع ایمان آوردند و حوادث یکی پس از دیگری گذشت , تا آن که موسی ع بنی اسرائیل را از دست فرعون نجات داد و از مصر خارج شد و مامور شد که به میقات خداوند , برای دریافت تورات برود و هارون ع را جانشین خود در میان بنی اسرائیل گزارد , اما بنی اسرائیل فریب سامری را خوردند و قصد کشتن هارون ع را داشتند و گوساله پرستی را پیشه کردند :
"ذَهَبَ إِلَى الْمِيقَاتِ وَ خَلَّفَ هَارُونَ عَلَى قَوْمِهِ فَلَمَّا جَاءَتِ الثَّلَاثُونَ يَوْماً وَ لَمْ يَرْجِعْ مُوسَى إِلَيْهِمْ عَصَوْا وَ أَرَادُوا أَنْ يَقْتُلُوا هَارُون "
📚البرهان فی تفسیر القرآن ج ٣ ص ٧٧٢
❕لذا می بینیم که علامه مجلسی نیز در بابی که در بحار الانوار در شرح قضایای بنی اسرائیل گشوده است , تقاضای رویت را قبل از گوساله پرستی گنجانده است :
" باب 7 ... سؤال الرؤية و عبادة العجل و ما يتعلق بها "
📚بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج13، ص: 195
💠#ادامه 👇
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
لزوم شستن پاها در وضو با استدلال به آلودگی پاها !!!!
🤔#پرسش :
❓استدلال وهابی بر شستن پاها در وضو با استناد به سخنان آقا میری !!!!
اهل سنت پاهاشون را می شویند دمشون هم گرم
مساجد اهل سنت خیلی تمیزه فرش های مساجد شون هم بو نمیده خدا پدرتون را هم بیامرزه که مسجدهاتون اینقدر تمیزه
🎙 سخنان زیبای استاد حاج حسن آقا میری ❗️❗️
💠#پاسخ 💠
👌ما در ذیل بر اساس آیه شریفه قرآن و روایات خود اهلسنت , ثابت کرده ایم که هم خداوند امر کرده است که در وضو پاها مسح شود و هم پیامبر گرامی اسلام چنین می کرده است :
💠https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/11234
❓حال آیا ما حق داریم که در برابر حکم خداوند و پیامبر اجتهاد کنیم و بگوییم که باید پاها را در وضو شست چون پاها از آلودگی پاک می شود !!!!
👌روشن است که چنین سخنی مردود و اجتهاد در برابر نص است , چرا که خداوند می فرماید :
« هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند اختیاری از خود داشته باشند و هر کس نافرمانی خدا و رسول را کند به گمراهی آشکاری گرفتار شده است» ( احزاب 38 )
👌ما نمی توانیم با عقول ناقصه خود در احکام شرعی خداوند مداخله کنیم , این مساله هم در روایات شیعه ممنوع شده است و هم اهلسنت , که چون روی سخن ما با اهلسنت است , بحث را بر اساس مبنا و روایات اهلسنت پیش می بریم .
❕اساسا اهلسنت منکر حسن و قبح عقلی اند , و ابوالحسن اشعری که اهلسنت در اصول دینشان مقلد او هستند و اشعری مسلک اند , از منکرین جدی حسن و قبح عقلی بوده است و معتقد است که عقل نمی تواند خوبی و بدی را درک کند , حال اهلسنت چگونه در این بحث می توانند با استدلال به حکم عقل , شستن پاها در وضو را توجیه کنند و بگویند شستن خوب است !!!!
👌در کتاب فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی می خواهیم :
"ابو الحسن اشعرى، مسألۀ حسن و قبح عقلى را تحت عنوان «التعديل و التجوير»، در كتاب خود به نام «اللمع»، عنوان كرده است، انكار اين مسأله، يكى از زيربناهاى كلام اشاعره را تشكيل مىدهد، آنان به پيروى از اهل حديث و حنابله، خرد را كوچكتر از آن مىدانند كه حسن و قبح اشياء را درك كند و يا اصلح را از غير اصلح جدا سازد، بلكه مىگويند، كسانى كه عقل را بر درك حسن و قبح افعال توانا مىشمارند، مشيت الهى را محدود مىسازند و از حريت و آزادى آن مىكاهند، زيرا پذيرفتن داورى عقل در اين قلمرو، سبب مىشود كه خدا آنچه را كه خرد «خوب» شمرد، انجام دهد و آنچه را «بد» دانست ترك كند، چه محدوديتى بالاتر و روشنتر از اين؟ آنگاه مىگويند، براى حفظ اطلاق ارادۀ خدا، چارهاى جز اين نيست كه بگوييم خوب و بد آنست كه خدا آن را خوب و بد بشمارد، و هرگاه خدا كافرى را به بهشت و مؤمنى را به دوزخ روانه كرد، خوب خواهد بود و اگر كودك معصومى را وارد آتش ساخت، كار خوبى به حساب خواهد آمد. "
📚فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، جلد: ۲، صفحه: ۲۲۷
❕اشعری مىگويد: «اگر كسى از ما بپرسد: آيا بر خدا شايسته است كه كودكان را در آخرت معذب سازد؟ در پاسخ گفته مىشود، آرى و اگر او اين كار را بكند، عادل و دادگر است، و همچنين بر او زشت نيست كه موءمنان را معذب سازد و كافران را وارد بهشت كند ( چون عقل خوبی و بدی را درک نمی کند تا در این رابطه حکمی کند ) "
📚اللمع، ص 116-117
❕در کتاب صحیح بخاری در روایات متعددی , تاکید شده است که بندگان اجازه ندارند تا با رای و عقل خودشان در دین الهی مداخله کنند , و نقل می کند :
" رای و عقلتان را در دینان متهم کنید ( و به حکم عقل عمل نکنید ) " " اتَّهِمُوا رَأْيَكُمْ عَلَى دِينِكُم "
📚صحیح بخاری ج ٨ ص ١٤٨ _ صحیح مسلم ج ٥ ص ١٧٦
❕در نقل دیگری فرمود :
" مردمان جاهلی می مانند که به رای و عقلشان به مردم فتوا می دهند , هم دیگران را گمراه می کنند و هم خود گمراه اند " " فَيَبْقَى نَاسٌ جُهَّالٌ، يُسْتَفْتَوْنَ فَيُفْتُونَ بِرَأْيِهِمْ، فَيُضِلُّونَ وَ يَضِلُّون "
📚صحیح بخاری ج ٨ ص ١٤٨ _ تفسیر قرطبی ج ١ ص ٢٨٥
❕شعبی می گفت :
" هر چه دیگران به نقل از پیامبر گفتند , بپذیر و آنچه که به رای و عقل خود گفتند , در بیابان پر علف انداز " "الشَّعْبِيُّ «مَا حَدَّثُوكَ هَؤُلَاءِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ فَخُذ بِهِ، وَ مَا قَالُوهُ بِرَأْيِهِمْ، فَأَلْقِهِ فِي الْحُشِّ» "
📚سنن دارمی ج ١ ص ٦٧ _ العلل احمد بن حنبل ج ١ ص ٢٨٣
👌بنابراین هیچ اهلسنتی حق ندارد که در باب وضو با استدلال به رای و عقل خویش , رجحان شستن پاها را استخراج کند و در برابر حکم خدا و رسول موضع گیری کند .
❕اگر پاها در جوراب و کفش بوده است و مثلا بو گرفته است , فرد می تواند قبل از وضو گرفتن پاها را بشوید و بعد وضو بگیرد و بر روی پاها مسح کند , اما نمی تواند به بهانه کثیف بودن پاها , حکم شستن پا را در وضو وارد کند .
💠#ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓استدلال وهابی بر شستن پاها در وضو با استناد به سخنان آقا میری !!!!
اهل سنت پاهاشون را می شویند دمشون هم گرم
مساجد اهل سنت خیلی تمیزه فرش های مساجد شون هم بو نمیده خدا پدرتون را هم بیامرزه که مسجدهاتون اینقدر تمیزه
🎙 سخنان زیبای استاد حاج حسن آقا میری ❗️❗️
💠#پاسخ 💠
👌ما در ذیل بر اساس آیه شریفه قرآن و روایات خود اهلسنت , ثابت کرده ایم که هم خداوند امر کرده است که در وضو پاها مسح شود و هم پیامبر گرامی اسلام چنین می کرده است :
💠https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/11234
❓حال آیا ما حق داریم که در برابر حکم خداوند و پیامبر اجتهاد کنیم و بگوییم که باید پاها را در وضو شست چون پاها از آلودگی پاک می شود !!!!
👌روشن است که چنین سخنی مردود و اجتهاد در برابر نص است , چرا که خداوند می فرماید :
« هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند اختیاری از خود داشته باشند و هر کس نافرمانی خدا و رسول را کند به گمراهی آشکاری گرفتار شده است» ( احزاب 38 )
👌ما نمی توانیم با عقول ناقصه خود در احکام شرعی خداوند مداخله کنیم , این مساله هم در روایات شیعه ممنوع شده است و هم اهلسنت , که چون روی سخن ما با اهلسنت است , بحث را بر اساس مبنا و روایات اهلسنت پیش می بریم .
❕اساسا اهلسنت منکر حسن و قبح عقلی اند , و ابوالحسن اشعری که اهلسنت در اصول دینشان مقلد او هستند و اشعری مسلک اند , از منکرین جدی حسن و قبح عقلی بوده است و معتقد است که عقل نمی تواند خوبی و بدی را درک کند , حال اهلسنت چگونه در این بحث می توانند با استدلال به حکم عقل , شستن پاها در وضو را توجیه کنند و بگویند شستن خوب است !!!!
👌در کتاب فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی می خواهیم :
"ابو الحسن اشعرى، مسألۀ حسن و قبح عقلى را تحت عنوان «التعديل و التجوير»، در كتاب خود به نام «اللمع»، عنوان كرده است، انكار اين مسأله، يكى از زيربناهاى كلام اشاعره را تشكيل مىدهد، آنان به پيروى از اهل حديث و حنابله، خرد را كوچكتر از آن مىدانند كه حسن و قبح اشياء را درك كند و يا اصلح را از غير اصلح جدا سازد، بلكه مىگويند، كسانى كه عقل را بر درك حسن و قبح افعال توانا مىشمارند، مشيت الهى را محدود مىسازند و از حريت و آزادى آن مىكاهند، زيرا پذيرفتن داورى عقل در اين قلمرو، سبب مىشود كه خدا آنچه را كه خرد «خوب» شمرد، انجام دهد و آنچه را «بد» دانست ترك كند، چه محدوديتى بالاتر و روشنتر از اين؟ آنگاه مىگويند، براى حفظ اطلاق ارادۀ خدا، چارهاى جز اين نيست كه بگوييم خوب و بد آنست كه خدا آن را خوب و بد بشمارد، و هرگاه خدا كافرى را به بهشت و مؤمنى را به دوزخ روانه كرد، خوب خواهد بود و اگر كودك معصومى را وارد آتش ساخت، كار خوبى به حساب خواهد آمد. "
📚فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، جلد: ۲، صفحه: ۲۲۷
❕اشعری مىگويد: «اگر كسى از ما بپرسد: آيا بر خدا شايسته است كه كودكان را در آخرت معذب سازد؟ در پاسخ گفته مىشود، آرى و اگر او اين كار را بكند، عادل و دادگر است، و همچنين بر او زشت نيست كه موءمنان را معذب سازد و كافران را وارد بهشت كند ( چون عقل خوبی و بدی را درک نمی کند تا در این رابطه حکمی کند ) "
📚اللمع، ص 116-117
❕در کتاب صحیح بخاری در روایات متعددی , تاکید شده است که بندگان اجازه ندارند تا با رای و عقل خودشان در دین الهی مداخله کنند , و نقل می کند :
" رای و عقلتان را در دینان متهم کنید ( و به حکم عقل عمل نکنید ) " " اتَّهِمُوا رَأْيَكُمْ عَلَى دِينِكُم "
📚صحیح بخاری ج ٨ ص ١٤٨ _ صحیح مسلم ج ٥ ص ١٧٦
❕در نقل دیگری فرمود :
" مردمان جاهلی می مانند که به رای و عقلشان به مردم فتوا می دهند , هم دیگران را گمراه می کنند و هم خود گمراه اند " " فَيَبْقَى نَاسٌ جُهَّالٌ، يُسْتَفْتَوْنَ فَيُفْتُونَ بِرَأْيِهِمْ، فَيُضِلُّونَ وَ يَضِلُّون "
📚صحیح بخاری ج ٨ ص ١٤٨ _ تفسیر قرطبی ج ١ ص ٢٨٥
❕شعبی می گفت :
" هر چه دیگران به نقل از پیامبر گفتند , بپذیر و آنچه که به رای و عقل خود گفتند , در بیابان پر علف انداز " "الشَّعْبِيُّ «مَا حَدَّثُوكَ هَؤُلَاءِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ فَخُذ بِهِ، وَ مَا قَالُوهُ بِرَأْيِهِمْ، فَأَلْقِهِ فِي الْحُشِّ» "
📚سنن دارمی ج ١ ص ٦٧ _ العلل احمد بن حنبل ج ١ ص ٢٨٣
👌بنابراین هیچ اهلسنتی حق ندارد که در باب وضو با استدلال به رای و عقل خویش , رجحان شستن پاها را استخراج کند و در برابر حکم خدا و رسول موضع گیری کند .
❕اگر پاها در جوراب و کفش بوده است و مثلا بو گرفته است , فرد می تواند قبل از وضو گرفتن پاها را بشوید و بعد وضو بگیرد و بر روی پاها مسح کند , اما نمی تواند به بهانه کثیف بودن پاها , حکم شستن پا را در وضو وارد کند .
💠#ادامه 👇
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❗️پاسخ به استناد وهابی به سخنان جناب وفسی برای رد عزاداری کردن برای حضرت محسن علیه السلام 👇👇👇👇
پاسخی به جناب وفسی در مورد عقیده به شهادت محسن ع و ضدیت آن با وحدت !!!!
🤔#پرسش :
❓عزاداری برای محسن وامثال اینها تفرقه است وتفرقه اندازان باید کشته شوند!
🎥 حامد وفسی (مدیر یکی از حوزههای علمیه تهران):
👈ایشان با استناد به جملهای از «خطبه ۱۲۷ نهج البلاغه» ؛ کسانی که برای محسن عزاداری میکنند را بدتر از مفسد فی الارض میداند و میگوید: مسلمانها وظیفه دارند آنها را بکشند! ، چون عزاداری کردن برای محسن تفرقه و فتنه است!!!!!
💠#پاسخ💠
👌امیر مومنان در نهج البلاغه , خطاب به خوارج می فرماید :
" ثمّ أنتم شرار النّاس، و من رمى به الشّيطان مراميه، و ضرب به تيهه! و سيهلك فيّ صنفان: محبّ مفرط يذهب به الحبّ إلى غير الحقّ، و مبغض مفرط يذهب به البغض إلى غير الحقّ، و خير النّاس فيّ حالا النّمط الأوسط فالزموه، و الزموا السّواد الأعظم فإنّ يد اللّه مع الجماعة. و إيّاكم و الفرقة! فإنّ الشّاذّ من النّاس للشّيطان، كما أنّ الشّاذّ من الغنم للذّئب. ألا من دعا إلى هذا الشّعار فاقتلوه، و لو كان تحت عمامتي هذه. "
" شما (خوارج) شرورترين مردم و كسانى هستيد كه شيطان آنها را هدف تيرهاى خود قرار داده، و به سرگردانى كشانده است، (و افكار شيطانى و اعمال ضد انسانى شما، بهترين گواه بر اين معناست). و به زودى دو گروه درباره من هلاك (و گمراه) مىشوند: دوست افراطى كه محبّتش او را به غير حق مىكشاند و دشمن افراطى كه از سر دشمنى قدم در غير طريق حق مىنهد. بهترين مردم درباره من، گروه ميانه رو هستند، از آنها جدا نشويد و هميشه همراه جمعيّتهاى بزرگ (اكثريت طرفدار حق) باشيد، كه دست خدا با جمعيّت است. از جدايى بپرهيزيد (جدايى از تودههاى عظيم و مؤمن) زيرا افراد تنها و جدا، نصيب شيطانند، همان گونه كه گوسفند تكرو، طعمه گرگ است.
👈آگاه باشيد! هر كس به اين شعار (شعار خوارج لا حكم إلّا للّه) مردم را دعوت كند او را به قتل برسانيد هر چند زير عمامه من باشد (و به من پناهنده شود).👉
📚نهج البلاغه , خطبه ١٢٧
❕جناب وفسی مدعی شده است که مقصود امیر مومنان از تعبیر " من دعا الی هذا الشعار فاقتلوه " , شعار تفرقه است که اگر کسی دعوت به تفرقه کند , باید کشته شود , و بحث کردن از حضرت محسن ع یا نهم ربیع , مصداق این شعار تفرقه انگیز است و حکمش قتل است !!!!
🔸١ _ متاسفانه جناب وفسی روی به چرند گویی آورده است و توجه ندارد که مخاطب کلام امیر مومنان ع خوارج بودند که شعار " لا حکم الا لله " سر می دادند و در پی آن روی به شورش و آشوب و آدمکشی آورده بودند و مصداق مفسد فی الارض شده بودند , و از آنجایی که حکم مفسد فی الارض , اعدام است , امیر مومنان ع هم می گوید که اگر کسی , مسیر خوارج را در پی گیرد و فتنه و آشوب و قتل به راه اندازد , باید کشته شود .
❕در ذیل در مورد حکم مفسد فی الارض و همینطور در مورد عملکرد خوارج , توضیحات کافی را داده ایم :
💠https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/11036
💠https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/9842
👌بنابراین سخن امیر مومنان ع ناظر به خوارج و فتنه و آشوب و قتلی است که آنان در جامعه اسلامی ایجاد می کردند و کلام مولا ع ارتباطی با بحث از شهادت محسن ع یا نهم ربیع و ... ندارد , چنان که علامه محقق , استاد مکارم شیرازی , در شرح کلام امیر مومنان ع می نویسد :
" در اين كه منظور امام عليه السّلام از واژه «شعار» كه در عبارت بالا آمده كدام شعار است شارحان «نهج البلاغه» احتمالات گوناگونى دادهاند، گاه گفتهاند: منظور «شعار تفرقه» است و گاه «شعارى» كه در چگونگى اصلاح موى سر خود داشتند كه وسط آن را مىتراشيدند و دور آن را همچون تاجى كه بر سر بگذارند، باقى مىگذاشتند و گاه شعار لا حكم إلّا للّه دانستهاند ولى مناسبتر از همه , همان احتمال سوّم است كه همه جا به عنوان «شعار خوارج» محسوب مىشد، و در سايه آن فتنهها و فسادهاى فراوانى كردند و آتش سوزانى در جامعه اسلامى بر پا نمودند و در واقع آنان با اين شعار اسباب تفرقه و جنگ و خونريزى و فساد فى الارض را فراهم مىساختند و به همين دليل طرفداران اين شعار محكوم به اعدام شدند. "
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج5، ص: 332
💠#ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓عزاداری برای محسن وامثال اینها تفرقه است وتفرقه اندازان باید کشته شوند!
🎥 حامد وفسی (مدیر یکی از حوزههای علمیه تهران):
👈ایشان با استناد به جملهای از «خطبه ۱۲۷ نهج البلاغه» ؛ کسانی که برای محسن عزاداری میکنند را بدتر از مفسد فی الارض میداند و میگوید: مسلمانها وظیفه دارند آنها را بکشند! ، چون عزاداری کردن برای محسن تفرقه و فتنه است!!!!!
💠#پاسخ💠
👌امیر مومنان در نهج البلاغه , خطاب به خوارج می فرماید :
" ثمّ أنتم شرار النّاس، و من رمى به الشّيطان مراميه، و ضرب به تيهه! و سيهلك فيّ صنفان: محبّ مفرط يذهب به الحبّ إلى غير الحقّ، و مبغض مفرط يذهب به البغض إلى غير الحقّ، و خير النّاس فيّ حالا النّمط الأوسط فالزموه، و الزموا السّواد الأعظم فإنّ يد اللّه مع الجماعة. و إيّاكم و الفرقة! فإنّ الشّاذّ من النّاس للشّيطان، كما أنّ الشّاذّ من الغنم للذّئب. ألا من دعا إلى هذا الشّعار فاقتلوه، و لو كان تحت عمامتي هذه. "
" شما (خوارج) شرورترين مردم و كسانى هستيد كه شيطان آنها را هدف تيرهاى خود قرار داده، و به سرگردانى كشانده است، (و افكار شيطانى و اعمال ضد انسانى شما، بهترين گواه بر اين معناست). و به زودى دو گروه درباره من هلاك (و گمراه) مىشوند: دوست افراطى كه محبّتش او را به غير حق مىكشاند و دشمن افراطى كه از سر دشمنى قدم در غير طريق حق مىنهد. بهترين مردم درباره من، گروه ميانه رو هستند، از آنها جدا نشويد و هميشه همراه جمعيّتهاى بزرگ (اكثريت طرفدار حق) باشيد، كه دست خدا با جمعيّت است. از جدايى بپرهيزيد (جدايى از تودههاى عظيم و مؤمن) زيرا افراد تنها و جدا، نصيب شيطانند، همان گونه كه گوسفند تكرو، طعمه گرگ است.
👈آگاه باشيد! هر كس به اين شعار (شعار خوارج لا حكم إلّا للّه) مردم را دعوت كند او را به قتل برسانيد هر چند زير عمامه من باشد (و به من پناهنده شود).👉
📚نهج البلاغه , خطبه ١٢٧
❕جناب وفسی مدعی شده است که مقصود امیر مومنان از تعبیر " من دعا الی هذا الشعار فاقتلوه " , شعار تفرقه است که اگر کسی دعوت به تفرقه کند , باید کشته شود , و بحث کردن از حضرت محسن ع یا نهم ربیع , مصداق این شعار تفرقه انگیز است و حکمش قتل است !!!!
🔸١ _ متاسفانه جناب وفسی روی به چرند گویی آورده است و توجه ندارد که مخاطب کلام امیر مومنان ع خوارج بودند که شعار " لا حکم الا لله " سر می دادند و در پی آن روی به شورش و آشوب و آدمکشی آورده بودند و مصداق مفسد فی الارض شده بودند , و از آنجایی که حکم مفسد فی الارض , اعدام است , امیر مومنان ع هم می گوید که اگر کسی , مسیر خوارج را در پی گیرد و فتنه و آشوب و قتل به راه اندازد , باید کشته شود .
❕در ذیل در مورد حکم مفسد فی الارض و همینطور در مورد عملکرد خوارج , توضیحات کافی را داده ایم :
💠https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/11036
💠https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/9842
👌بنابراین سخن امیر مومنان ع ناظر به خوارج و فتنه و آشوب و قتلی است که آنان در جامعه اسلامی ایجاد می کردند و کلام مولا ع ارتباطی با بحث از شهادت محسن ع یا نهم ربیع و ... ندارد , چنان که علامه محقق , استاد مکارم شیرازی , در شرح کلام امیر مومنان ع می نویسد :
" در اين كه منظور امام عليه السّلام از واژه «شعار» كه در عبارت بالا آمده كدام شعار است شارحان «نهج البلاغه» احتمالات گوناگونى دادهاند، گاه گفتهاند: منظور «شعار تفرقه» است و گاه «شعارى» كه در چگونگى اصلاح موى سر خود داشتند كه وسط آن را مىتراشيدند و دور آن را همچون تاجى كه بر سر بگذارند، باقى مىگذاشتند و گاه شعار لا حكم إلّا للّه دانستهاند ولى مناسبتر از همه , همان احتمال سوّم است كه همه جا به عنوان «شعار خوارج» محسوب مىشد، و در سايه آن فتنهها و فسادهاى فراوانى كردند و آتش سوزانى در جامعه اسلامى بر پا نمودند و در واقع آنان با اين شعار اسباب تفرقه و جنگ و خونريزى و فساد فى الارض را فراهم مىساختند و به همين دليل طرفداران اين شعار محكوم به اعدام شدند. "
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج5، ص: 332
💠#ادامه 👇
بررسی دیدگاه ابن قتیبه عالم بزرگ اهلسنت در مورد سقط شدن محسن علیه السلام !!!!!
🤔#پرسش :
❓در منبع اولى كه ايشان از آن نام برده است چنين نوشته است: ابن شهر آشوب كه از علماى شيعه است در ص ١٣٢ از جلد سوم كتاب مناقب آل ابيطالب به نقل از عالم بزرگ اهل سنت ابن قتيبه نقل كرده است كه محسن توسط قنفذ سقط شد، اما در نسخه كنونى كتاب ابن قتيبه اين مسئله تحريف شده و حذف شده است ولى در نسخه اى از كتاب مذكور كه در دست شهرآشوب بوده تحريفى وجود نداشته و ابن قتيبه مطلب مذكور را نقل كرده است.
▪️سئوال:
بايد اثبات كند اين مطلب به همين صورت كه ادعا كرده قبلا در كتاب ابن قتيبه وجود داشته و حالا سانسور شده است و تنها راهش ارائه تصوير يا لينكى از همان منبع قديمى و تحريف شده ميباشد.
شما نميتوانيد بدون ارائه هيچ مدرك و سندى ادعا كنيد اين مطلب قبلا وجود داشته اما اكنون حذف شده است.
تنها راه اثبات تحريف يا سانسور در يك كتاب يا مقاله يا متن اين است كه شما نسخه تحريف نشده را داشته باشيد و يا اينكه حداقل چند منبع مختلف و مطمئن اين ادعا را همزمان داشته باشند كه در اين مورد چنين شروطى وجود ندارد.
پس اين ادعا كه اين قتيبه عالم اهل سنت در كتابش به اين موضوع اشاره كرده است يك ادعاى پوچ و بى اعتبار است ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌مرحوم ابن شهر آشوب بیان می دارد :
" از فرزندان فاطمه : حسن و حسین و محسن است که سقط گردید , و در کتاب معارف ابن قتیبه آمده است که محسن به واسطه جراحتی که توسط قنفذ عدوی بر او وارد شد , سقط گردید " " وَ فِي مَعَارِفِ الْقُتَيْبِيِّ أَنَّ مُحَسِّناً فَسَدَ مِنْ زَخْمِ قُنْفُذٍ الْعَدَوِي "
📚مناقب آل ابی طالب ج ٣ ص ٣٥٨ طبع قم
❕می بینیم که ابن شهر آشوب تصریح می کند که ابن قتیبه عالم بزرگ اهلسنت , سقط شدن محسن ع توسط قنفذ را در کتاب معارف خود بیان داشته است , اما متاسفانه در نسخ امروزی از کتاب معارف ابن قتیبه این مطلب تحریف شده است و به این صورت آمده است :
" اما محسن بن علی در زمانی که کودک خردسال بود از بین رفت " " اما « محسّن بن عليّ » فهلك وهو صغير . "
📚المعارف ج ١ ص ٢١١
❕حال توضیح بیشتر :
👌ابن قتیبه عالم بزرگ اهلسنت است و کسی در وثاقت و بزرگی او شکی ندارد , چنان که ابن تیمیه می گوید :
" تمام اهل مراکش او را بزرگ شمرده و به وی احترام گزارده و کسی که نظر خلافی با وی داشته باشد را زندیق و کافر شمرده و می گویند خانه ای که کتابی از کتابهای ابن قتیبه در آن نباشد , خیری در آن خانه نیست " " .... یقولون کل بیت لیس فیه شیئ من تصنیفه لا خیر فیه "
📚کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه ج ١٧ ص ٣٩١
❕ابن شهر آشوب عالم بزرگ شیعه تصریح می کند که در کتاب معارف ابن قتیبه آمده است که قنفذ محسن ع را سقط کرد .
👌ابن شهر آشوب که این خبر را نقل می کند در نزد اهلسنت یک انسان عالم و عابد و راستگو و ثقه است , بنابراین خبر دادن او در این قضیه هم برای شیعه حجت است و هم برای اهلسنت .
❕ذهبی عالم بزرگ اهلسنت می آورد :
" (ابن شهر آشوب ) انسانی راستگو بود که در گفتگوهای خویش , سخنان پر مغز می گفت , علومش وسیع بود و به بسیاری از فنون احاطه داشت , بسیار اهل خشوع و عبادت و تهجد بود , دائم الوضوء بود "
" صدوق اللهجة ، مليح المحاورة ، واسع العلم ، كثير الفنون ، كثير الخشوع والعبادة والتجهد ، لا يجلس إلا على وضوء "
📚تاریخ الاسلام ج 41 ص 310
❕همین سخنان را صفدی عالم بزرگ اهلسنت در مورد ابن شهر آشوب تکرار می کند : " صدوق اللهجة مليح المحاورة واسع العلم كثير الخشوع و العبادة و التهجّد لا يكون الّا على وضوء "
📚الوافي بالوفيات، ج4، ص: 164
❕ابن حجر نیز , ابن شهر آشوب را به آگاهی به علم حدیث و فقه و اصول و قرائات و تفسیر مدح می کند و بیان می دارد که بسیار اهل خشوع و خضوع در برابر پرودگار بود :
" اشتغل بالحديث ولقي الرجال ثمّ تفقّه وبلغ النهاية في فقه أهل البيت، ونبغ في الاصول، ثمّ تقدّم في القراءات والغريب والتفسير والعربيّة، وكان مقبول الصورة ...كان كثير الخشوع. مات في شعبان سنة 558» "
📚لسان المیزان ج ٥ ص ٣٠٥
❕سیوطی عالم بزرگ اهلسنت هم ابن شهر آشوب را به آگاهی و علم و دانش می ستاید و تصریح می کند که بسیار اهل عبادت و خشوع بوده است :
"كان مقدّما في علم القرآن و الغريب و النحو، واسع العلم، كثير العبادة و الخشوع. "
📚بغية الوعاة في طبقات اللغويين و النحاة: 77.
❕داودی عالم دیگر اهلسنت هم در مورد ابن شهر آشوب می گوید : " او امام عصرش و یگانه زمانش بوده است " "کان امام عصره و واحد دهره "
📚طبقات المفسرین ج ٢ ص ٢٠١
💠#ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓در منبع اولى كه ايشان از آن نام برده است چنين نوشته است: ابن شهر آشوب كه از علماى شيعه است در ص ١٣٢ از جلد سوم كتاب مناقب آل ابيطالب به نقل از عالم بزرگ اهل سنت ابن قتيبه نقل كرده است كه محسن توسط قنفذ سقط شد، اما در نسخه كنونى كتاب ابن قتيبه اين مسئله تحريف شده و حذف شده است ولى در نسخه اى از كتاب مذكور كه در دست شهرآشوب بوده تحريفى وجود نداشته و ابن قتيبه مطلب مذكور را نقل كرده است.
▪️سئوال:
بايد اثبات كند اين مطلب به همين صورت كه ادعا كرده قبلا در كتاب ابن قتيبه وجود داشته و حالا سانسور شده است و تنها راهش ارائه تصوير يا لينكى از همان منبع قديمى و تحريف شده ميباشد.
شما نميتوانيد بدون ارائه هيچ مدرك و سندى ادعا كنيد اين مطلب قبلا وجود داشته اما اكنون حذف شده است.
تنها راه اثبات تحريف يا سانسور در يك كتاب يا مقاله يا متن اين است كه شما نسخه تحريف نشده را داشته باشيد و يا اينكه حداقل چند منبع مختلف و مطمئن اين ادعا را همزمان داشته باشند كه در اين مورد چنين شروطى وجود ندارد.
پس اين ادعا كه اين قتيبه عالم اهل سنت در كتابش به اين موضوع اشاره كرده است يك ادعاى پوچ و بى اعتبار است ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌مرحوم ابن شهر آشوب بیان می دارد :
" از فرزندان فاطمه : حسن و حسین و محسن است که سقط گردید , و در کتاب معارف ابن قتیبه آمده است که محسن به واسطه جراحتی که توسط قنفذ عدوی بر او وارد شد , سقط گردید " " وَ فِي مَعَارِفِ الْقُتَيْبِيِّ أَنَّ مُحَسِّناً فَسَدَ مِنْ زَخْمِ قُنْفُذٍ الْعَدَوِي "
📚مناقب آل ابی طالب ج ٣ ص ٣٥٨ طبع قم
❕می بینیم که ابن شهر آشوب تصریح می کند که ابن قتیبه عالم بزرگ اهلسنت , سقط شدن محسن ع توسط قنفذ را در کتاب معارف خود بیان داشته است , اما متاسفانه در نسخ امروزی از کتاب معارف ابن قتیبه این مطلب تحریف شده است و به این صورت آمده است :
" اما محسن بن علی در زمانی که کودک خردسال بود از بین رفت " " اما « محسّن بن عليّ » فهلك وهو صغير . "
📚المعارف ج ١ ص ٢١١
❕حال توضیح بیشتر :
👌ابن قتیبه عالم بزرگ اهلسنت است و کسی در وثاقت و بزرگی او شکی ندارد , چنان که ابن تیمیه می گوید :
" تمام اهل مراکش او را بزرگ شمرده و به وی احترام گزارده و کسی که نظر خلافی با وی داشته باشد را زندیق و کافر شمرده و می گویند خانه ای که کتابی از کتابهای ابن قتیبه در آن نباشد , خیری در آن خانه نیست " " .... یقولون کل بیت لیس فیه شیئ من تصنیفه لا خیر فیه "
📚کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه ج ١٧ ص ٣٩١
❕ابن شهر آشوب عالم بزرگ شیعه تصریح می کند که در کتاب معارف ابن قتیبه آمده است که قنفذ محسن ع را سقط کرد .
👌ابن شهر آشوب که این خبر را نقل می کند در نزد اهلسنت یک انسان عالم و عابد و راستگو و ثقه است , بنابراین خبر دادن او در این قضیه هم برای شیعه حجت است و هم برای اهلسنت .
❕ذهبی عالم بزرگ اهلسنت می آورد :
" (ابن شهر آشوب ) انسانی راستگو بود که در گفتگوهای خویش , سخنان پر مغز می گفت , علومش وسیع بود و به بسیاری از فنون احاطه داشت , بسیار اهل خشوع و عبادت و تهجد بود , دائم الوضوء بود "
" صدوق اللهجة ، مليح المحاورة ، واسع العلم ، كثير الفنون ، كثير الخشوع والعبادة والتجهد ، لا يجلس إلا على وضوء "
📚تاریخ الاسلام ج 41 ص 310
❕همین سخنان را صفدی عالم بزرگ اهلسنت در مورد ابن شهر آشوب تکرار می کند : " صدوق اللهجة مليح المحاورة واسع العلم كثير الخشوع و العبادة و التهجّد لا يكون الّا على وضوء "
📚الوافي بالوفيات، ج4، ص: 164
❕ابن حجر نیز , ابن شهر آشوب را به آگاهی به علم حدیث و فقه و اصول و قرائات و تفسیر مدح می کند و بیان می دارد که بسیار اهل خشوع و خضوع در برابر پرودگار بود :
" اشتغل بالحديث ولقي الرجال ثمّ تفقّه وبلغ النهاية في فقه أهل البيت، ونبغ في الاصول، ثمّ تقدّم في القراءات والغريب والتفسير والعربيّة، وكان مقبول الصورة ...كان كثير الخشوع. مات في شعبان سنة 558» "
📚لسان المیزان ج ٥ ص ٣٠٥
❕سیوطی عالم بزرگ اهلسنت هم ابن شهر آشوب را به آگاهی و علم و دانش می ستاید و تصریح می کند که بسیار اهل عبادت و خشوع بوده است :
"كان مقدّما في علم القرآن و الغريب و النحو، واسع العلم، كثير العبادة و الخشوع. "
📚بغية الوعاة في طبقات اللغويين و النحاة: 77.
❕داودی عالم دیگر اهلسنت هم در مورد ابن شهر آشوب می گوید : " او امام عصرش و یگانه زمانش بوده است " "کان امام عصره و واحد دهره "
📚طبقات المفسرین ج ٢ ص ٢٠١
💠#ادامه 👇
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❗️برخی از جوجه وهابیون کانالی زده اند تا تناقضات فقه شیعه را بیان کنند !!!! 👌ما انشاء الله سر فرصت تک به تک مطالب آنان را بررسی می کنیم و از آنان می خواهیم که یا پاسخهای ما را رد کنند یا اذعان کنند که خطا و اشتباه کرده اند !!!! با توجه به اینکه خودشان می…
پاسخی به وهابی در مورد تناقض در فقه شیعه ( نجاست یا عدم نجاست آب حمام ) !!!!!
🤔#پرسش :
❓تناقضات فقه شیعه !!!!
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
🔺 امام باقر [يا صادق] : اگر در حمّام [عمومی] یک شخصِ جُنُب بود، یا حتی احتمال وجود یک جُنُب بود؛ نمیتوان از آب حمّام، غسل کرد.
🔺 امام صادق : اگر در حمّام [عمومی] یک شخصِ جُنُب بود، میتوان از آب حمّام، غسل کرد.
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
1⃣ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا {عَلَيْهِمَا السَّلَامُ} قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ مَاءِ الْحَمَّامِ. فَقَالَ «ادْخُلْهُ بِإِزَارٍ وَلَا تَغْتَسِلْ مِنْ مَاءٍ آخَرَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ فِيهِ جُنُبٌ أَوْ يَكْثُرَ أَهْلُهُ فَلَا تَدْرِي فِيهِمْ جُنُبٌ أَمْ لَا».
📚 تهذيب الأحکام 379/1
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ١٠٠/٣]
2⃣ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} : الْحَمَّامُ يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ وَغَيْرُهُ، أَغْتَسِلُ مِنْ مَائِهِ؟ قَالَ : «نَعَمْ لَا بَأْسَ أَنْ يَغْتَسِلَ مِنْهُ الْجُنُبُ، وَلَقَدِ اغْتَسَلْتُ فِيهِ ثُمَّ جِئْتُ فَغَسَلْتُ رِجْلِي وَمَا غَسَلْتُهُمَا إِلَّا مِمَّا لَزِقَ بِهِمَا مِنَ التُّرَابِ».
📚 تهذيب الأحکام 378/1
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٩٩/٣] ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌متاسفانه جوجه وهابیون فضای مجازی با این نوع از اشکال کردن , پوشالی بودن و سست بودن منطق خود را بیش از پیش به همگان نشان می دهند .
❕مقدمه :
❗️منطقیین می گویند که برای تحقق تناقض شروطی لازم است , این شروط را به این شعر آورده اند :
« در تناقض، هشت وحدت شرط دان ، وحدت «موضوع» و «محمول» و «مكان» ، وحدت «شرط» و «اضافه»، «جزء و كلّ» «قوه» و «فعل» است در آخر «زمان» "
📚فرهنگ اصطلاحات منطقی ص ٦٨
👌بنابراین برای تحقق تناقض وحدت در مکان هم شرط است , وحدت مکان را چنین مثال می زنند :
" وحدت مكان: اگر دو قضيه از حيث مكان مختلف بودند باز متناقض نخواهند بود؛ مانند : «زمين حاصلخيز است» و «زمين حاصل خيز نيست» كه در اولى مراد زمينى است كه در كنار دريا، اطراف شهر يا روستا و آبادى است و محصول فراوانى از آن برداشت مىشود و در دومى مراد سرزمينهايى است كه در صحرا، كوير و بيابانهاى بىآب و علف قرار دارد و لا يخرج الاّ نكدا، و هردو صادقند. "
📚شرح منطق مظفر , خراسانی , ج ١ ص ٤٣١
👌پاسخ به وهابی :
❕در روایات ما آمده است که در حمام های عمومی , اگر حوض آبی که افراد خود را در آن شستشو می دهند , متصل به یک منبع جوشان باشد و ماده داشته باشد , در این صورت با برخورد به نجاست نجس نمی شود , و انسان می تواند در آن آب غسل کند , اگر چه به آن آب نجاست رسیده باشد .
👌امام باقر ع فرمود :
" آب حمام اگر دارای ماده و منبع باشد , نجس نمی شود " "عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَاءُ الْحَمَّامِ لَا بَأْسَ بِهِ إِذَا كَانَتْ لَهُ مَادَّةٌ "
📚التهذيب ج ١ ص ٣٧٣
❕از امام ع سوال می کردند که در حوض حمام افراد متعددی خود را می شویند و یهودی و مسیحی و جنب و غیر جنب معلوم نیست , حال تکلیف چیست , آیا می توان از آن آب غسل کرد ? امام ع پاسخ می داد : " بله غسل کن و از آب دیگری غسل نکن , زیرا همان آب حوض حمام طاهر است " " سُئِلَ عَنِ الرِّجَالِ يَقُومُونَ عَلَى الْحَوْضِ فِي الْحَمَّامِ لَا أَعْرِفُ الْيَهُودِيَّ مِنَ النَّصْرَانِيِّ وَ لَا الْجُنُبَ مِنْ غَيْرِ الْجُنُبِ قَالَ تَغْتَسِلُ مِنْهُ وَ لَا تَغْتَسِلُ مِنْ مَاءٍ آخَرَ فَإِنَّهُ طَهُورٌ. "
📚التهذیب ج ١ ص ٣٧٨
❕بنابراین حوض حمام که دارای ماده و منبع است , به ملاقات با نجس , نجس نمی شود و انسان هم می تواند از آن حوض غسل کند , حتی اگر نجاست به آن آب رسیده باشد .
💠#ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓تناقضات فقه شیعه !!!!
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
🔺 امام باقر [يا صادق] : اگر در حمّام [عمومی] یک شخصِ جُنُب بود، یا حتی احتمال وجود یک جُنُب بود؛ نمیتوان از آب حمّام، غسل کرد.
🔺 امام صادق : اگر در حمّام [عمومی] یک شخصِ جُنُب بود، میتوان از آب حمّام، غسل کرد.
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
1⃣ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا {عَلَيْهِمَا السَّلَامُ} قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ مَاءِ الْحَمَّامِ. فَقَالَ «ادْخُلْهُ بِإِزَارٍ وَلَا تَغْتَسِلْ مِنْ مَاءٍ آخَرَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ فِيهِ جُنُبٌ أَوْ يَكْثُرَ أَهْلُهُ فَلَا تَدْرِي فِيهِمْ جُنُبٌ أَمْ لَا».
📚 تهذيب الأحکام 379/1
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ١٠٠/٣]
2⃣ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} : الْحَمَّامُ يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ وَغَيْرُهُ، أَغْتَسِلُ مِنْ مَائِهِ؟ قَالَ : «نَعَمْ لَا بَأْسَ أَنْ يَغْتَسِلَ مِنْهُ الْجُنُبُ، وَلَقَدِ اغْتَسَلْتُ فِيهِ ثُمَّ جِئْتُ فَغَسَلْتُ رِجْلِي وَمَا غَسَلْتُهُمَا إِلَّا مِمَّا لَزِقَ بِهِمَا مِنَ التُّرَابِ».
📚 تهذيب الأحکام 378/1
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٩٩/٣] ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌متاسفانه جوجه وهابیون فضای مجازی با این نوع از اشکال کردن , پوشالی بودن و سست بودن منطق خود را بیش از پیش به همگان نشان می دهند .
❕مقدمه :
❗️منطقیین می گویند که برای تحقق تناقض شروطی لازم است , این شروط را به این شعر آورده اند :
« در تناقض، هشت وحدت شرط دان ، وحدت «موضوع» و «محمول» و «مكان» ، وحدت «شرط» و «اضافه»، «جزء و كلّ» «قوه» و «فعل» است در آخر «زمان» "
📚فرهنگ اصطلاحات منطقی ص ٦٨
👌بنابراین برای تحقق تناقض وحدت در مکان هم شرط است , وحدت مکان را چنین مثال می زنند :
" وحدت مكان: اگر دو قضيه از حيث مكان مختلف بودند باز متناقض نخواهند بود؛ مانند : «زمين حاصلخيز است» و «زمين حاصل خيز نيست» كه در اولى مراد زمينى است كه در كنار دريا، اطراف شهر يا روستا و آبادى است و محصول فراوانى از آن برداشت مىشود و در دومى مراد سرزمينهايى است كه در صحرا، كوير و بيابانهاى بىآب و علف قرار دارد و لا يخرج الاّ نكدا، و هردو صادقند. "
📚شرح منطق مظفر , خراسانی , ج ١ ص ٤٣١
👌پاسخ به وهابی :
❕در روایات ما آمده است که در حمام های عمومی , اگر حوض آبی که افراد خود را در آن شستشو می دهند , متصل به یک منبع جوشان باشد و ماده داشته باشد , در این صورت با برخورد به نجاست نجس نمی شود , و انسان می تواند در آن آب غسل کند , اگر چه به آن آب نجاست رسیده باشد .
👌امام باقر ع فرمود :
" آب حمام اگر دارای ماده و منبع باشد , نجس نمی شود " "عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَاءُ الْحَمَّامِ لَا بَأْسَ بِهِ إِذَا كَانَتْ لَهُ مَادَّةٌ "
📚التهذيب ج ١ ص ٣٧٣
❕از امام ع سوال می کردند که در حوض حمام افراد متعددی خود را می شویند و یهودی و مسیحی و جنب و غیر جنب معلوم نیست , حال تکلیف چیست , آیا می توان از آن آب غسل کرد ? امام ع پاسخ می داد : " بله غسل کن و از آب دیگری غسل نکن , زیرا همان آب حوض حمام طاهر است " " سُئِلَ عَنِ الرِّجَالِ يَقُومُونَ عَلَى الْحَوْضِ فِي الْحَمَّامِ لَا أَعْرِفُ الْيَهُودِيَّ مِنَ النَّصْرَانِيِّ وَ لَا الْجُنُبَ مِنْ غَيْرِ الْجُنُبِ قَالَ تَغْتَسِلُ مِنْهُ وَ لَا تَغْتَسِلُ مِنْ مَاءٍ آخَرَ فَإِنَّهُ طَهُورٌ. "
📚التهذیب ج ١ ص ٣٧٨
❕بنابراین حوض حمام که دارای ماده و منبع است , به ملاقات با نجس , نجس نمی شود و انسان هم می تواند از آن حوض غسل کند , حتی اگر نجاست به آن آب رسیده باشد .
💠#ادامه 👇
یاد کردن از شهیدان با عنوان اموات و زیر سوال رفتن شهادت امام کاظم ع
🤔#پرسش :
❓امام رضا : پدرم امام کاظم، شهید نشده است.
⚠️ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي جَرِيرٍ الْقُمِّيِّ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ.. وَ سَأَلْتُهُ عَنْ أَبِيهِ أَ حَيٌّ هُوَ أَوْ مَيِّتٌ؟ فَقَالَ قَدْ وَاللَّهِ مَاتَ.
✍🏻 ابوجریر قمي میگوید : از امام رضا درباره پدرش امام کاظم پرسیدم که آیا ایشان زنده است یا میّت [مُرده]؟
امام فرمود : بخدا او مُرده است.
📚 اصول کافی ٣٨٠/١
✅ حسن كالــصحيح. [مرآة العقول ٢٣٦/٤]
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
خداوند میفرماید : ﴿وَلَا تَقُولُوا۟ لِمَن یُقۡتَلُ فِي سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَ ٰتُۢۚ بَلۡ أَحۡیَاۤءࣱ وَلَـٰكِن لَّا تَشۡعُرُونَ﴾
📖 هرگز به کسیکه در راه خدا کشته میشود، نگویید «اموات : مُردگان»!
بلکه آنان زنده هستند، اما شما متوجه نمیشوید. [بقره/١٥٤]
امام رضا، پدرش را «میّت:مُرده» میخوانَد.
اگر بگوییم که امام، این آیهی قرآنی را بلد بوده است، دلالت بر این دارد که پدرش را شهید و مقتول نمیدانست.
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
🔆 قضاوت با خوانندگان ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌متاسفانه وهابیون فضای مجازی با چنین اشکال تراشی هایی به عوض آنکه به مذهب شیعه ضربه بزنند , به اعتقادات و مذهب خودشان ضربه می زنند و پوشالی و سست بودن منطق خود را بیشتر نشان می دهند .
❕ما معتقدیم که امام کاظم علیه السلام توسط هارون الرشید مسموم شد و به شهادت رسید , چنان که این جریان را شیخ صدوق نقل می کند : " َ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ- عَلَيْهِمَا السَّلَامُ- سَمَّهُ هَارُونُ الرَّشِيدُ فَقَتَلَهُ "
📚إعتقادات الإمامية (للصدوق)، ص: 98
❓حال اگر امام کاظم ع شهید شدند , چرا امام رضا ع فرمودند که پدرشان میت شدند مگر قرآن نمی گوید که به شهیدان اموات نگویید !!!!!
👌ما در جواب وهابی چند سوال می کنیم و سپس اصل پاسخ را بیان می داریم :
🔸١ _ جناب وهابی !!!! شما نقل می کنید که ابوبکر مسموم شد و شهید شد :
" سم ابوبکر "
📚المستدرک علی الصحیحین ج ٣ ص ٦٧
👌و همینطور می گویید که عمر بن خطاب توسط ابولولو شهید شد و عثمان هم توسط شورشیان شهید شد , حال که چنین است پس چرا علمایتان و بزرگانتان میگویند که ابوبکر و عمر و عثمان میت شدند !!!! مگر قرآن نمی گوید که به شهداء میت نگویید !!!! هر پاسخی که تو به این اشکال بدهی , ما هم همان پاسخ را به اشکالی که تو مطرح کردی می دهیم !!!!
❕" یوم👈 مات ابوبکر الصدیق "👉
📚الاستیعاب ج ١ ص ١٣٢
❕" توفی یوم 👈مات ابوبکر الصدیق "👉
📚اسد الغابه ج ١ ص ٧٥
❕" فلم يزل عليها واليا 👈حتى مات عمر، 👉فأقرّه عثمان عليها أربع سنين أو نحوها "
📚الاستيعاب، ابن عبد البر , ج 3،ص:1187
❕" لما 👈 مات عمر 👉ذهب تسعة أعشار العلم. "
📚أسد الغابة، ابن اثیر , ج 3،ص: 652
❕" لما 👈مات عمر 👉أوصى أن يصلّي عليه صهيب "
📚الإصابة، ابن حجر , ج 3،ص: 366
❕" مات عثمان رضى الله عنهما "
📚الأنساب، سمعانی ج 3،ص: 433
❕" ما 👈مات عثمان👉 حتى خرق مصحفه من كثرة ما يديم النظر فيه "
📚البدايةوالنهاية، ابن کثیر , ج 7،ص: 214
❕" ولّاه عثمان مصر، و لمّا👈 مات عثمان👉 اعتزل الفتنة "
📚تاريخالإسلام، ذهبی ج3،ص:529
🔸٢ _ در روایات خودتان آمده است که حضرت یحیی به فجیع ترین شکل شهید شد :
" يهوديان بسوى يحيى بن زكريا (ع) رفتند و او را شهيد كردند و خداوند متعال پادشاهى از پادشاهان ملوك الطوائف را كه از فرزندان بخت نصر اول بود بر ايشان چيره ساخت و او بنى اسرائيل را كشت و خوارى و بدبختى بر ايشان زده شد. "
📚ترجمه الاخبار الطوال , ص ٦٧
❕" استوهبت منه دم يحيى فوهبه لها فبعث اليه من قتله و جاء برأسه و دمه في طشت الى عندها "
📚البدايةوالنهاية، ج 2،ص: 54
👌بنابراین حضرت یحیی علیه السلام شهید شدند , حال چرا خداوند در قرآن می گوید که یحیی علیه السلام میت شده است مگر او شهید نشده بود !!!! خداوند می فرماید :
" و سلام بر او آن روز كه تولد يافت، و👈 آن روز كه مىميرد، 👉و آن روز كه زنده و برانگيخته مىشود. " " وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ 👈يَوْمَ يَمُوتُ👉 وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا " ( مریم ١٥ )
💠#ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓امام رضا : پدرم امام کاظم، شهید نشده است.
⚠️ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي جَرِيرٍ الْقُمِّيِّ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ.. وَ سَأَلْتُهُ عَنْ أَبِيهِ أَ حَيٌّ هُوَ أَوْ مَيِّتٌ؟ فَقَالَ قَدْ وَاللَّهِ مَاتَ.
✍🏻 ابوجریر قمي میگوید : از امام رضا درباره پدرش امام کاظم پرسیدم که آیا ایشان زنده است یا میّت [مُرده]؟
امام فرمود : بخدا او مُرده است.
📚 اصول کافی ٣٨٠/١
✅ حسن كالــصحيح. [مرآة العقول ٢٣٦/٤]
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
خداوند میفرماید : ﴿وَلَا تَقُولُوا۟ لِمَن یُقۡتَلُ فِي سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَ ٰتُۢۚ بَلۡ أَحۡیَاۤءࣱ وَلَـٰكِن لَّا تَشۡعُرُونَ﴾
📖 هرگز به کسیکه در راه خدا کشته میشود، نگویید «اموات : مُردگان»!
بلکه آنان زنده هستند، اما شما متوجه نمیشوید. [بقره/١٥٤]
امام رضا، پدرش را «میّت:مُرده» میخوانَد.
اگر بگوییم که امام، این آیهی قرآنی را بلد بوده است، دلالت بر این دارد که پدرش را شهید و مقتول نمیدانست.
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
🔆 قضاوت با خوانندگان ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌متاسفانه وهابیون فضای مجازی با چنین اشکال تراشی هایی به عوض آنکه به مذهب شیعه ضربه بزنند , به اعتقادات و مذهب خودشان ضربه می زنند و پوشالی و سست بودن منطق خود را بیشتر نشان می دهند .
❕ما معتقدیم که امام کاظم علیه السلام توسط هارون الرشید مسموم شد و به شهادت رسید , چنان که این جریان را شیخ صدوق نقل می کند : " َ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ- عَلَيْهِمَا السَّلَامُ- سَمَّهُ هَارُونُ الرَّشِيدُ فَقَتَلَهُ "
📚إعتقادات الإمامية (للصدوق)، ص: 98
❓حال اگر امام کاظم ع شهید شدند , چرا امام رضا ع فرمودند که پدرشان میت شدند مگر قرآن نمی گوید که به شهیدان اموات نگویید !!!!!
👌ما در جواب وهابی چند سوال می کنیم و سپس اصل پاسخ را بیان می داریم :
🔸١ _ جناب وهابی !!!! شما نقل می کنید که ابوبکر مسموم شد و شهید شد :
" سم ابوبکر "
📚المستدرک علی الصحیحین ج ٣ ص ٦٧
👌و همینطور می گویید که عمر بن خطاب توسط ابولولو شهید شد و عثمان هم توسط شورشیان شهید شد , حال که چنین است پس چرا علمایتان و بزرگانتان میگویند که ابوبکر و عمر و عثمان میت شدند !!!! مگر قرآن نمی گوید که به شهداء میت نگویید !!!! هر پاسخی که تو به این اشکال بدهی , ما هم همان پاسخ را به اشکالی که تو مطرح کردی می دهیم !!!!
❕" یوم👈 مات ابوبکر الصدیق "👉
📚الاستیعاب ج ١ ص ١٣٢
❕" توفی یوم 👈مات ابوبکر الصدیق "👉
📚اسد الغابه ج ١ ص ٧٥
❕" فلم يزل عليها واليا 👈حتى مات عمر، 👉فأقرّه عثمان عليها أربع سنين أو نحوها "
📚الاستيعاب، ابن عبد البر , ج 3،ص:1187
❕" لما 👈 مات عمر 👉ذهب تسعة أعشار العلم. "
📚أسد الغابة، ابن اثیر , ج 3،ص: 652
❕" لما 👈مات عمر 👉أوصى أن يصلّي عليه صهيب "
📚الإصابة، ابن حجر , ج 3،ص: 366
❕" مات عثمان رضى الله عنهما "
📚الأنساب، سمعانی ج 3،ص: 433
❕" ما 👈مات عثمان👉 حتى خرق مصحفه من كثرة ما يديم النظر فيه "
📚البدايةوالنهاية، ابن کثیر , ج 7،ص: 214
❕" ولّاه عثمان مصر، و لمّا👈 مات عثمان👉 اعتزل الفتنة "
📚تاريخالإسلام، ذهبی ج3،ص:529
🔸٢ _ در روایات خودتان آمده است که حضرت یحیی به فجیع ترین شکل شهید شد :
" يهوديان بسوى يحيى بن زكريا (ع) رفتند و او را شهيد كردند و خداوند متعال پادشاهى از پادشاهان ملوك الطوائف را كه از فرزندان بخت نصر اول بود بر ايشان چيره ساخت و او بنى اسرائيل را كشت و خوارى و بدبختى بر ايشان زده شد. "
📚ترجمه الاخبار الطوال , ص ٦٧
❕" استوهبت منه دم يحيى فوهبه لها فبعث اليه من قتله و جاء برأسه و دمه في طشت الى عندها "
📚البدايةوالنهاية، ج 2،ص: 54
👌بنابراین حضرت یحیی علیه السلام شهید شدند , حال چرا خداوند در قرآن می گوید که یحیی علیه السلام میت شده است مگر او شهید نشده بود !!!! خداوند می فرماید :
" و سلام بر او آن روز كه تولد يافت، و👈 آن روز كه مىميرد، 👉و آن روز كه زنده و برانگيخته مىشود. " " وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ 👈يَوْمَ يَمُوتُ👉 وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا " ( مریم ١٥ )
💠#ادامه 👇
بالاخره حضرت عيسی در 3 سالگی به رسالت و اقامهی حجّت رسید یا در 7 سالگی !!!!
🤔#پرسش :
❓اختلافات امام باقر و امام رضا ‼️
1. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ يَزِيدَ الْكُنَاسِيِّ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ أَ كَانَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ حِينَ تَكَلَّمَ فِي الْمَهْدِ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ زَمَانِهِ فَقَالَ : ... فَلَمَّا بَلَغَ عِيسَى سَبْعَ سِنِينَ تَكَلَّمَ بِالنُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ حِينَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ فَكَانَ عِيسَى الْحُجَّةَ عَلَى يَحْيَى وَ عَلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ.
✍🏻 ابوخالد کناسی میگوید : امام باقر فرمود : وقتی عیسی ﷺ هفتساله شد و خدا به او وحی کرد؛ سخن به نبوّت و رسالت گشود، و حجّت بر یحیی و همهی مردم گشت.
📚 اصول کافی 382/1
✅ كالــصحيح [مرآة العقول ٢٤٦/٤]
2. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ : قَالَ الرِّضَا : قَدْ قَامَ عِيسَى بِالْحُجَّةِ وَهُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ.
✍🏻 صفوان بجلي میگوید : امام رضا فرمود : حضرت عیسی در سنّ سهسالگی، قیام به حجّت [رسالت] کرد.
📚 اصول کافی 383/1
✅ صحيح [مرآة العقول ٢٤٦/٤]
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
⚠️ بالاخره حضرت عيسی ﷺ در 3 سالگی به رسالت و اقامهی حجّت رسید یا در 7 سالگی⁉️
هنگام این تناقضها و اختلافات میان معصومین شیعه [!!] تکلیف شیعیان چیست⁉️
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
🔆 قضاوت با خوانندگان 🔆 ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌ما معقدیم که میان سخنان ائمه علیهم السلام تناقض گویی و دو گانگی نیست , چنان که در روایت مشهور از امام صادق عليه السلام آمد که فرمود :
"حديث من، حديث پدرم و حديث پدرم، حديث جدّم و حديث جدّم، حديث امام حسين و حديث امام حسين، حديث امام حسن و حديث امام حسن، حديث اميرمؤمنان و حديث اميرمؤمنان، حديث پيامبر خدا و حديث پيامبر خدا، گفتۀ خداى عز و جل است. " " سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَ حَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ الْحُسَيْنِ وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ حَدِيثُ الْحَسَنِ وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. "
📚الکافی ج ١ ص ٥٣
👌از سوی دیگر پیامبران الهی درجه بندی دارند , مقام رسالت مرتبه ای بالاتر از مرتبه نبوت است , چنان که در نقلی آمده است که تعداد انبیاء ١٢٤ هزار نبی است که از این تعداد ٣١٣ تن رسول بوده اند : "قَالَ مِائَةُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِيٍّ قُلْتُ كَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ جَمَّاءَ غَفِيرَاء "
📚خصال ج ٢ ص ٥٢٤
👌در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام هم آمده است که قبل از آنکه رسول شود , نبی بود : " ان الله اتخذه نبیا قبل ان یتخذه رسولا "
📚الکافی ج ١ ص ١٧٥
👌به نص قرآن حضرت عیسی علیه السلام وقتی در گهواره بود , مقام نبوت را داشت و حجت بر مردم بود : " (ناگهان عيسى زبان به سخن گشود) گفت من بنده خدايم به من كتاب (آسمانى) داده و مرا نبی قرار داده است. " " قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا " ( مریم ٣٠ )
❕در روایت یزید کناسی هم که وهابی به آن استناد کرد , امام باقر ع متذکر این نکته شده است .
👌يَزيد كُناسى می گوید:
"سؤال كردم از امام محمد باقر عليه السلام كه: آيا عيسى بن مريم در هنگامى كه سخن گفت در گهواره حجت خدا بود بر اهل زمان خويش؟ امام ع فرمود : «عيسى در آن روز نبی و حجتى بود از براى خدا، و ليكن رسول نبود " " سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع أَ كَانَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع حِينَ تَكَلَّمَ فِي الْمَهْدِ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ زَمَانِهِ فَقَالَ كَانَ يَوْمَئِذٍ نَبِيّاً حُجَّةَ اللَّهِ غَيْرَ مُرْسَل "
📚الکافی ج ١ ص ٣٨٢
💠#ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓اختلافات امام باقر و امام رضا ‼️
1. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ يَزِيدَ الْكُنَاسِيِّ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ أَ كَانَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ حِينَ تَكَلَّمَ فِي الْمَهْدِ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ زَمَانِهِ فَقَالَ : ... فَلَمَّا بَلَغَ عِيسَى سَبْعَ سِنِينَ تَكَلَّمَ بِالنُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِ حِينَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ فَكَانَ عِيسَى الْحُجَّةَ عَلَى يَحْيَى وَ عَلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ.
✍🏻 ابوخالد کناسی میگوید : امام باقر فرمود : وقتی عیسی ﷺ هفتساله شد و خدا به او وحی کرد؛ سخن به نبوّت و رسالت گشود، و حجّت بر یحیی و همهی مردم گشت.
📚 اصول کافی 382/1
✅ كالــصحيح [مرآة العقول ٢٤٦/٤]
2. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ : قَالَ الرِّضَا : قَدْ قَامَ عِيسَى بِالْحُجَّةِ وَهُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ.
✍🏻 صفوان بجلي میگوید : امام رضا فرمود : حضرت عیسی در سنّ سهسالگی، قیام به حجّت [رسالت] کرد.
📚 اصول کافی 383/1
✅ صحيح [مرآة العقول ٢٤٦/٤]
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
⚠️ بالاخره حضرت عيسی ﷺ در 3 سالگی به رسالت و اقامهی حجّت رسید یا در 7 سالگی⁉️
هنگام این تناقضها و اختلافات میان معصومین شیعه [!!] تکلیف شیعیان چیست⁉️
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
🔆 قضاوت با خوانندگان 🔆 ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌ما معقدیم که میان سخنان ائمه علیهم السلام تناقض گویی و دو گانگی نیست , چنان که در روایت مشهور از امام صادق عليه السلام آمد که فرمود :
"حديث من، حديث پدرم و حديث پدرم، حديث جدّم و حديث جدّم، حديث امام حسين و حديث امام حسين، حديث امام حسن و حديث امام حسن، حديث اميرمؤمنان و حديث اميرمؤمنان، حديث پيامبر خدا و حديث پيامبر خدا، گفتۀ خداى عز و جل است. " " سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَ حَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ الْحُسَيْنِ وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ حَدِيثُ الْحَسَنِ وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. "
📚الکافی ج ١ ص ٥٣
👌از سوی دیگر پیامبران الهی درجه بندی دارند , مقام رسالت مرتبه ای بالاتر از مرتبه نبوت است , چنان که در نقلی آمده است که تعداد انبیاء ١٢٤ هزار نبی است که از این تعداد ٣١٣ تن رسول بوده اند : "قَالَ مِائَةُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِيٍّ قُلْتُ كَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ جَمَّاءَ غَفِيرَاء "
📚خصال ج ٢ ص ٥٢٤
👌در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام هم آمده است که قبل از آنکه رسول شود , نبی بود : " ان الله اتخذه نبیا قبل ان یتخذه رسولا "
📚الکافی ج ١ ص ١٧٥
👌به نص قرآن حضرت عیسی علیه السلام وقتی در گهواره بود , مقام نبوت را داشت و حجت بر مردم بود : " (ناگهان عيسى زبان به سخن گشود) گفت من بنده خدايم به من كتاب (آسمانى) داده و مرا نبی قرار داده است. " " قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا " ( مریم ٣٠ )
❕در روایت یزید کناسی هم که وهابی به آن استناد کرد , امام باقر ع متذکر این نکته شده است .
👌يَزيد كُناسى می گوید:
"سؤال كردم از امام محمد باقر عليه السلام كه: آيا عيسى بن مريم در هنگامى كه سخن گفت در گهواره حجت خدا بود بر اهل زمان خويش؟ امام ع فرمود : «عيسى در آن روز نبی و حجتى بود از براى خدا، و ليكن رسول نبود " " سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع أَ كَانَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع حِينَ تَكَلَّمَ فِي الْمَهْدِ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ زَمَانِهِ فَقَالَ كَانَ يَوْمَئِذٍ نَبِيّاً حُجَّةَ اللَّهِ غَيْرَ مُرْسَل "
📚الکافی ج ١ ص ٣٨٢
💠#ادامه 👇
پاسخی به وهابی در مورد تناقض در فقه شیعه ( طهارت آب چاه ) !!!!!
🤔#پرسش :
❓اگر موش مرده در چاه افتاد [و آب چاه، متغیّر نشد]، چه کنیم؟
🔺 امام صادق : باید 3 دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام صادق : باید 5 دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام صادق : باید 7 دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام صادق : باید 40 دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام صادق : باید چند دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام رضا : اصلاً نیاز نیست چیزی از چاه را خالی کنید!
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
1⃣ أَخْبَرَنِي الشَّيْخُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ وَفَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} عَنِ الْفَأْرَةِ وَالْوَزَغَةِ تَقَعُ فِي الْبِئْرِ قَالَ «يُنْزَحُ مِنْهَا ثَلَاثُ دِلَاءٍ».
📚 تهذيب الأحکام 245/1
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٣١٥/٢]
2⃣ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} : فِي الْفَأْرَةِ وَالسِّنَّوْرِ وَالدَّجَاجَةِ وَالطَّيْرِ وَالْكَلْبِ قَالَ : «فَإِذَا لَمْ يَتَفَسَّخْ أَوْ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُ الْمَاءِ فَيَكْفِيكَ خَمْسُ دِلَاءٍ. وَإِنْ تَغَيَّرَ الْمَاءُ فَخُذْ مِنْهُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ».
📚 تهذيب الأحکام 237/1
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٢٨٦/٢]
3⃣ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ وَأَبِي يُوسُفَ يَعْقُوبَ بْنِ عُثَيْمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} قَالَ : إِذَا وَقَعَ فِي الْبِئْرِ الطَّيْرُ وَالدَّجَاجَةُ وَالْفَأْرَةُ فَانْزَحْ مِنْهَا سَبْعَ دِلَاءٍ. قُلْنَا فَمَا تَقُولُ فِي صَلَاتِنَا وَوُضُوئِنَا وَمَا أَصَابَ ثِيَابَنَا فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.
📚 الإستبصار 31/1
✅ صحيح [كشف الأسرار ٢٤٣/٢]
4⃣ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} قَالَ : سُئِلَ عَنِ الْفَأْرَةِ تَقَعُ فِي الْبِئْرِ. قَالَ : «إِذَا مَاتَتْ وَلَمْ تُنْتِنْ فَأَرْبَعِينَ دَلْواً وَإِنِ انْتَفَخَتْ فِيهِ وَنَتُنَتْ نُزِحَ الْمَاءُ كُلُّهُ».
📚 تهذيب الأحکام 239/1
✅ موثّق [ملاذ الأخیار ٢٩٣/٢]
5⃣ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَمُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَبُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَأَبِي جَعْفَرٍ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} : فِي الْبِئْرِ يَقَعُ فِيهَا الدَّابَّةُ وَالْفَأْرَةُ وَالْكَلْبُ وَالطَّيْرُ فَيَمُوتُ. قَالَ : «يُخْرَجُ ثُمَّ يُنْزَحُ مِنَ الْبِئْرِ دِلَاءٌ ثُمَّ اشْرَبْ وَتَوَضَّأْ».
📚 تهذيب الأحکام 236/1
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٢٨٦/٢]
6⃣ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الرِّضَا {عَلَيْهِ السَّلَامُ} قَالَ : مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُنَجِّسُهُ شَيْءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَيُنْزَحُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ وَيَطِيبَ طَعْمُهُ لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً.
📚 الإستبصار 33/1
✅ صحيح [كشف الأسرار ٢٤٧/٢] ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌توقع از وهابیونی که خود را موظف به دفاع از مذهب خود کرده اند , آن است که اشکالاتی متقن و علمی مطرح کنند نه چنین اشکالاتی سطحی و فاقد عمق علمی !!!!
❕مطابق فقه اهلبیت علیهم السلام , آب چاه چون دارای منبع است , به مجرد رسیدن نجاست به آن نجس نمی شود , مگر آنکه نجاست طعم و رنگ آب را تغییر دهد که در این صورت باید اثر نجاست از بین رود و با آبی که از چاه می جوشد , مخلوط شود تا پاکی حاصل شود .
👌در توضیح المسائل مراجع تقلید چنین آمده است :
"آب چاهى كه از زمين می جوشد ، اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد ، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه ی آن به واسطه ی نجاست تغيير نكرده پاك است ..... اگر نجاستى در چاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه ی آب آن را تغيير دهد ، ( چنانچه تغيير آب چاه از بين برود ) ، موقعى پاك می شود كه با آبى كه از چاه مىجوشد مخلوط گردد "
📚توضیح المسائل مراجع , بنی هاشم , ج ١ ص ٤٩
💠#ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓اگر موش مرده در چاه افتاد [و آب چاه، متغیّر نشد]، چه کنیم؟
🔺 امام صادق : باید 3 دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام صادق : باید 5 دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام صادق : باید 7 دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام صادق : باید 40 دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام صادق : باید چند دلو از چاه را خارج کنید.
🔺 امام رضا : اصلاً نیاز نیست چیزی از چاه را خالی کنید!
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
1⃣ أَخْبَرَنِي الشَّيْخُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ وَفَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} عَنِ الْفَأْرَةِ وَالْوَزَغَةِ تَقَعُ فِي الْبِئْرِ قَالَ «يُنْزَحُ مِنْهَا ثَلَاثُ دِلَاءٍ».
📚 تهذيب الأحکام 245/1
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٣١٥/٢]
2⃣ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} : فِي الْفَأْرَةِ وَالسِّنَّوْرِ وَالدَّجَاجَةِ وَالطَّيْرِ وَالْكَلْبِ قَالَ : «فَإِذَا لَمْ يَتَفَسَّخْ أَوْ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُ الْمَاءِ فَيَكْفِيكَ خَمْسُ دِلَاءٍ. وَإِنْ تَغَيَّرَ الْمَاءُ فَخُذْ مِنْهُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ».
📚 تهذيب الأحکام 237/1
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٢٨٦/٢]
3⃣ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ وَأَبِي يُوسُفَ يَعْقُوبَ بْنِ عُثَيْمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} قَالَ : إِذَا وَقَعَ فِي الْبِئْرِ الطَّيْرُ وَالدَّجَاجَةُ وَالْفَأْرَةُ فَانْزَحْ مِنْهَا سَبْعَ دِلَاءٍ. قُلْنَا فَمَا تَقُولُ فِي صَلَاتِنَا وَوُضُوئِنَا وَمَا أَصَابَ ثِيَابَنَا فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.
📚 الإستبصار 31/1
✅ صحيح [كشف الأسرار ٢٤٣/٢]
4⃣ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} قَالَ : سُئِلَ عَنِ الْفَأْرَةِ تَقَعُ فِي الْبِئْرِ. قَالَ : «إِذَا مَاتَتْ وَلَمْ تُنْتِنْ فَأَرْبَعِينَ دَلْواً وَإِنِ انْتَفَخَتْ فِيهِ وَنَتُنَتْ نُزِحَ الْمَاءُ كُلُّهُ».
📚 تهذيب الأحکام 239/1
✅ موثّق [ملاذ الأخیار ٢٩٣/٢]
5⃣ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَمُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَبُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَأَبِي جَعْفَرٍ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} : فِي الْبِئْرِ يَقَعُ فِيهَا الدَّابَّةُ وَالْفَأْرَةُ وَالْكَلْبُ وَالطَّيْرُ فَيَمُوتُ. قَالَ : «يُخْرَجُ ثُمَّ يُنْزَحُ مِنَ الْبِئْرِ دِلَاءٌ ثُمَّ اشْرَبْ وَتَوَضَّأْ».
📚 تهذيب الأحکام 236/1
✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٢٨٦/٢]
6⃣ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الرِّضَا {عَلَيْهِ السَّلَامُ} قَالَ : مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُنَجِّسُهُ شَيْءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَيُنْزَحُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ وَيَطِيبَ طَعْمُهُ لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً.
📚 الإستبصار 33/1
✅ صحيح [كشف الأسرار ٢٤٧/٢] ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌توقع از وهابیونی که خود را موظف به دفاع از مذهب خود کرده اند , آن است که اشکالاتی متقن و علمی مطرح کنند نه چنین اشکالاتی سطحی و فاقد عمق علمی !!!!
❕مطابق فقه اهلبیت علیهم السلام , آب چاه چون دارای منبع است , به مجرد رسیدن نجاست به آن نجس نمی شود , مگر آنکه نجاست طعم و رنگ آب را تغییر دهد که در این صورت باید اثر نجاست از بین رود و با آبی که از چاه می جوشد , مخلوط شود تا پاکی حاصل شود .
👌در توضیح المسائل مراجع تقلید چنین آمده است :
"آب چاهى كه از زمين می جوشد ، اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد ، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه ی آن به واسطه ی نجاست تغيير نكرده پاك است ..... اگر نجاستى در چاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه ی آب آن را تغيير دهد ، ( چنانچه تغيير آب چاه از بين برود ) ، موقعى پاك می شود كه با آبى كه از چاه مىجوشد مخلوط گردد "
📚توضیح المسائل مراجع , بنی هاشم , ج ١ ص ٤٩
💠#ادامه 👇
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
توضیحاتی در مورد دو مرتبه عذاب شدن منافقین و مصرف زکات !!!!
🤔#پرسش :
❓کدام موجودِ عادل و آگاه و عقل کل یک موجود را برای یک عمل دوبار مجازات میکند؟ این بی عدالتی حتی از ظالم ترین حکام انسانی هم پذیرفتنی نیست !!!!!
وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ ﴿۱۰۱﴾
و برخى از باديه نشينانى كه پيرامون شما هستند منافقند و از ساكنان مدينه [نيز عده اى] بر نفاق خو گرفته اند تو آنان را نمى شناسى ما آنان را مى شناسيم به زودى آنان را دو بار عذاب مى كنيم سپس به عذابى بزرگ بازگردانيده مى شوند !!!!
و اما جالب تر از آیه ی صد و یک ، آیه ی صد و سه همین سوره است که الله به محمد دستور میدهد از اموال مردم صدقه بگیر و روزگار سپری کن یعنی دقیقا همان کاری که از یک آخوند انتظار میرود⬇️
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۰۳﴾
از اموال آنان صدقه اى بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزه شان سازى و برايشان دعا كن زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است و خدا شنواى داناست ( ۱۰۳) ❗️❗️
💠#پاسخ💠
🔸١ _ خداوند در سوره توبه می فرماید :
" و از (ميان) اعراب باديهنشينى كه اطراف شما هستند جمعى از منافقانند و از اهل (خود) مدينه (نيز) گروهى سخت به نفاق پاى بندند كه آنها را نمىشناسى و ما آنها را مىشناسيم، به زودى آنها را👈 دو باره مجازات مىكنيم👉 سپس به سوى مجازات بزرگى (در قيامت) فرستاده مىشوند. " ( توبه ١٠١ )
❕معاند اشکال کرده است که چرا خداوند منافقین را دو مرتبه عذاب می کند , آیا این بی عدالتی نیست !!!!!
👌او توجه ندارد که مجازات خداوند به اندازه همان جرمی است که مجرمین مرتکب شده است , چنان که می فرماید :
" لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون " " جز آنچه را عمل مىكرديد جزا داده نمىشويد. " ( یس ٥٤ )
👌به حسب آیه شریفه مورد استناد معاند , منافقین نیز به سبب اعمال زشتشان در دنیا دو مرتبه عذاب می شود و سپس به عذاب در آخرت منتقل می شوند .
❕دو مرتبه عذاب شدنشان در دنیا هم به حسب عملکرد خود آنها است یعنی یکی به خاطر اصل نفاقشان است و دیگری هم به سبب کارهای زشتی است که در لباس نفاق انجام دادند , بنابراین بیش از اندازه مجازات نمی شوند , چنان که در تفسیر نمونه می خوانیم :
"يكى از اين دو عذاب همان مجازات اجتماعى آنها بخاطر رسواييشان و كشف اسرار درونيشان مىباشد كه به دنبال آن تمام حيثيت اجتماعى خود را از دست مىدهند، و شاهد آن را در آيات گذشته خوانديم، و در بعضى از احاديث نيز آمده كه وقتى كار اين گروه به مراحل خطرناك مىرسيد پيامبر ص آنها را با نام و نشان معرفى مىكرد، و حتى از مسجد بيرون مىساخت!.
👌و مجازات دوم آنان همان است كه در آيه 50 سوره انفال اشاره شده، آنجا كه ميفرمايد: وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ ..." هر گاه كافران را بهنگامى كه فرشتگان مرگ جان آنها را مىگيرند ببينى كه چگونه به صورت و پشت آنها مىكوبند، و مجازات مىكنند، به حال آنها تاسف خواهى خورد".
❕اين احتمال نيز وجود دارد كه مجازات دوم اشاره به ناراحتيهاى درونى و شكنجههاى روانى بوده باشد كه بر اثر پيروزى همه جانبه مسلمانان، دامن اين گروه را گرفت. "
📚تفسير نمونه، ج8، ص: 113
👌 توجیه دیگری نیز برای مجازات مضاعف مجرمین است , آنان هم خود گمراه بودند و هم دیگران را گمراه کردند , لذا مجازات دو برابر در انتظار آنها است , یکی به خاطر گمراهی خودشان و دیگری به خاطر گمراه ساختن دیگران , چنان که باز در تفسیر نمونه در ذیل آیاتی دیگر می خوانیم :
"هم خود گمراه و گناهكار و تبهكار بودند، و هم ديگران را به اين راهها مىكشاندند، به همين دليل هم بار گناه خويش را بر دوش مىكشند و هم بار گناه ديگران را (بىآنكه از گناه ديگران چيزى كاسته شود).
❕شاهد اين سخن آنكه در آيات ديگر قرآن مىخوانيم وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ:" آنها در روز قيامت سنگينى گناه خويش، و گناهان ديگرى را با آن، بر دوش خود حمل مىكنند" (عنكبوت- 13). "
📚تفسیر نمونه ج ١٦ ص ٢٢٤
💠#ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓کدام موجودِ عادل و آگاه و عقل کل یک موجود را برای یک عمل دوبار مجازات میکند؟ این بی عدالتی حتی از ظالم ترین حکام انسانی هم پذیرفتنی نیست !!!!!
وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ ﴿۱۰۱﴾
و برخى از باديه نشينانى كه پيرامون شما هستند منافقند و از ساكنان مدينه [نيز عده اى] بر نفاق خو گرفته اند تو آنان را نمى شناسى ما آنان را مى شناسيم به زودى آنان را دو بار عذاب مى كنيم سپس به عذابى بزرگ بازگردانيده مى شوند !!!!
و اما جالب تر از آیه ی صد و یک ، آیه ی صد و سه همین سوره است که الله به محمد دستور میدهد از اموال مردم صدقه بگیر و روزگار سپری کن یعنی دقیقا همان کاری که از یک آخوند انتظار میرود⬇️
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۰۳﴾
از اموال آنان صدقه اى بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزه شان سازى و برايشان دعا كن زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است و خدا شنواى داناست ( ۱۰۳) ❗️❗️
💠#پاسخ💠
🔸١ _ خداوند در سوره توبه می فرماید :
" و از (ميان) اعراب باديهنشينى كه اطراف شما هستند جمعى از منافقانند و از اهل (خود) مدينه (نيز) گروهى سخت به نفاق پاى بندند كه آنها را نمىشناسى و ما آنها را مىشناسيم، به زودى آنها را👈 دو باره مجازات مىكنيم👉 سپس به سوى مجازات بزرگى (در قيامت) فرستاده مىشوند. " ( توبه ١٠١ )
❕معاند اشکال کرده است که چرا خداوند منافقین را دو مرتبه عذاب می کند , آیا این بی عدالتی نیست !!!!!
👌او توجه ندارد که مجازات خداوند به اندازه همان جرمی است که مجرمین مرتکب شده است , چنان که می فرماید :
" لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون " " جز آنچه را عمل مىكرديد جزا داده نمىشويد. " ( یس ٥٤ )
👌به حسب آیه شریفه مورد استناد معاند , منافقین نیز به سبب اعمال زشتشان در دنیا دو مرتبه عذاب می شود و سپس به عذاب در آخرت منتقل می شوند .
❕دو مرتبه عذاب شدنشان در دنیا هم به حسب عملکرد خود آنها است یعنی یکی به خاطر اصل نفاقشان است و دیگری هم به سبب کارهای زشتی است که در لباس نفاق انجام دادند , بنابراین بیش از اندازه مجازات نمی شوند , چنان که در تفسیر نمونه می خوانیم :
"يكى از اين دو عذاب همان مجازات اجتماعى آنها بخاطر رسواييشان و كشف اسرار درونيشان مىباشد كه به دنبال آن تمام حيثيت اجتماعى خود را از دست مىدهند، و شاهد آن را در آيات گذشته خوانديم، و در بعضى از احاديث نيز آمده كه وقتى كار اين گروه به مراحل خطرناك مىرسيد پيامبر ص آنها را با نام و نشان معرفى مىكرد، و حتى از مسجد بيرون مىساخت!.
👌و مجازات دوم آنان همان است كه در آيه 50 سوره انفال اشاره شده، آنجا كه ميفرمايد: وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ ..." هر گاه كافران را بهنگامى كه فرشتگان مرگ جان آنها را مىگيرند ببينى كه چگونه به صورت و پشت آنها مىكوبند، و مجازات مىكنند، به حال آنها تاسف خواهى خورد".
❕اين احتمال نيز وجود دارد كه مجازات دوم اشاره به ناراحتيهاى درونى و شكنجههاى روانى بوده باشد كه بر اثر پيروزى همه جانبه مسلمانان، دامن اين گروه را گرفت. "
📚تفسير نمونه، ج8، ص: 113
👌 توجیه دیگری نیز برای مجازات مضاعف مجرمین است , آنان هم خود گمراه بودند و هم دیگران را گمراه کردند , لذا مجازات دو برابر در انتظار آنها است , یکی به خاطر گمراهی خودشان و دیگری به خاطر گمراه ساختن دیگران , چنان که باز در تفسیر نمونه در ذیل آیاتی دیگر می خوانیم :
"هم خود گمراه و گناهكار و تبهكار بودند، و هم ديگران را به اين راهها مىكشاندند، به همين دليل هم بار گناه خويش را بر دوش مىكشند و هم بار گناه ديگران را (بىآنكه از گناه ديگران چيزى كاسته شود).
❕شاهد اين سخن آنكه در آيات ديگر قرآن مىخوانيم وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ:" آنها در روز قيامت سنگينى گناه خويش، و گناهان ديگرى را با آن، بر دوش خود حمل مىكنند" (عنكبوت- 13). "
📚تفسیر نمونه ج ١٦ ص ٢٢٤
💠#ادامه 👇
عذاب شدن میت به خاطر گریه زندگان !!!!!
🤔پرسش :
❓برخی شیعیان ایراد میگیرند چطور میت بر اثر گریه نزدیکانش معذب میشود و باور نمیکنند :
✍نگاهی کنیم به کتب شیعه
ابن عباس گفته چون رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم بيمار شد انجمنى از اصحابش نزد او بودند و عمار بن ياسر از ميان آنها برخاست و باو گفت يا رسول اللَّه پدر و مادرم قربانت كدام ما ترا غسل دهيم اگر اين پيشامد بوجود آمد؟ فرمود آن وظيفه على بن ابى طالب است زيرا قصد حركت دادن هر عضوى از من كند فرشتگان باو كمك كنند، عرضكرد پدر و مادرم قربانت كى بر شما نماز ميخواند در اين پيشامد؟ فرمود خاموش باش خدايت رحمت كند.
سپس پيغمبر فرمود يا ابن ابى طالب چون ديدى جانم از تنم برآمد تو مرا خوب غسل بده و با اين دو پارچه لباسم كفن كن يا در پارچه سفيد مصر و برد يمانى، كفن بسيار گران بر من مپوش، مرا برداريد و ببريد تا بر لب گورم نهيد اول كسى كه بمن رحمت فرستد خداست جل جلاله از بالاى عرش خود سپس جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل در صفوف فرشتهها كه جز خدا شمار آنها نداند نماز بر من گذارند.
سپس آنها كه گرد عرشند و سپس اهل آسمانها بترتيب سپس همه خاندانم و زنان خويش بترتيب قرابت اشارهاى كنند و سلام دهند مرا بآواز شيون و ناله نيازارند.
https://lib.eshia.ir/15033/1/733/
نام کتاب : الأمالي نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 733 ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌متاسفانه اهلسنت عقیده ای را ترویج می کنند که میت با گریه زندگان , در قبرش عذاب می شود , چنان که برخی از محققین در نقد این قضیه می نویسند :
" دستاويزى براى نهى از گريه :
❕از عمر بن خطّاب و عبداللّه بن عمر نقل شده كه، پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) فرموده اند: «إِنَّ الْمَيِّتَ يُعَذَّبُ بِبُكاءِ أَهْلِهِ». «ميّت، با گريه بستگان خود در عذاب مى افتد».
📚صحیح مسلم ج ٣ ص ٤١ _ ٤٤
👌پاسخ:
🔸اوّلًا، ظاهر اين حديث با رفتار خليفه دوم «عمر» در موارد بسيارى كه تاريخ آنها را ثبت كرده است، در تعارض است، از آن جمله:
1. هنگاميكه خبر مرگ نعمان ابن مقرن المزنى به عمر رسيد، عمر از منزل خارج شد، بر بالاى منبر رفت و اين خبر را به مردم رساند، آنگاه دست خود را بهروى سرگذاشت و گريست.
📚عقد الفرید ج ٣ ص ٢٣٥
2. هنگاميكه خالد بن وليد از دنيا رفت، عمر در سوگ او گريست و وقتىاين خبر به او رسيد كه كسانى زنان را از گريستن منع كرده اند گفت: تا وقتى كه گريه زنان بنى مغيره بر ابى سليمان به صورت لغو و لقلقه (صداى گريه باچرخانيدن در گلو) نباشد، بر آنان باكى نيست. "
📚همان مدرک
3. برادر عمر، زيد بن خطّاب در گذشت و دوست او- از قبيله بنى عدى بن كعب- به مدينه آمد. وقتى چشم عمر به او افتاد، اشك از ديدگانش جارى شد و گفت: «زيد را وانهادى و به نزد من آمدى!».
📚همان منبع
🔸ثانياً: ظاهر حديث با آيه قرآنى در تعارض است، آنجا كه مى فرمايد: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى». «هيچ گنهكارى بار گناه ديگرى را بر دوش نمى كشد». ( فاطر ١٨ )
❓معذب شدن ميّت به وسيله گريه شخص ديگر، چه معنايى مى تواند داشته باشد؟
🔸ثالثاً: اگر سند حديث صحيح باشد، قطعاً همراه با قرائنى بوده كه در هنگام نقل آن از بين رفته است و به همين جهت برخى گمان بردهاند كه مطابق اين حديث، گريه بر ميّت حرام است، درحاليكه از لبّ معناى آن غفلت ورزيده اند.
👌در كتاب صحيح مسلم به نقل از هشام بن عروة و او از پدرش آمده است:
❕«در نزد عايشه از قول فرزند عمر اين روايت نقل شد كه: «الميّت يعذّب ببكاء» عايشه گفت: خدا پدر عبدالرحمن را بيامرزد، چيزى شنيده است، امّا به درستى آن را به خاطر نسپرده است. [حقيقت آن است كه] وقتى جنازه فردى يهودى از كنار رسول خدا عبور داده شد و بر او گريه مى كردند، پيامبر فرمود: شما بر او گريانيد، حال آنكه او در عذاب است».
📚صحیح مسلم ج ٣ ص ٤٤ ( به نقل از راهنمای حقیقت ص ٢٣٧ )
👌بنابراین و به تصریح عایشه , عذاب شدن میت با گریه اهلش اختصاص به کفار دارد نه مسلمین .
💠#ادامه 👇
🤔پرسش :
❓برخی شیعیان ایراد میگیرند چطور میت بر اثر گریه نزدیکانش معذب میشود و باور نمیکنند :
✍نگاهی کنیم به کتب شیعه
ابن عباس گفته چون رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم بيمار شد انجمنى از اصحابش نزد او بودند و عمار بن ياسر از ميان آنها برخاست و باو گفت يا رسول اللَّه پدر و مادرم قربانت كدام ما ترا غسل دهيم اگر اين پيشامد بوجود آمد؟ فرمود آن وظيفه على بن ابى طالب است زيرا قصد حركت دادن هر عضوى از من كند فرشتگان باو كمك كنند، عرضكرد پدر و مادرم قربانت كى بر شما نماز ميخواند در اين پيشامد؟ فرمود خاموش باش خدايت رحمت كند.
سپس پيغمبر فرمود يا ابن ابى طالب چون ديدى جانم از تنم برآمد تو مرا خوب غسل بده و با اين دو پارچه لباسم كفن كن يا در پارچه سفيد مصر و برد يمانى، كفن بسيار گران بر من مپوش، مرا برداريد و ببريد تا بر لب گورم نهيد اول كسى كه بمن رحمت فرستد خداست جل جلاله از بالاى عرش خود سپس جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل در صفوف فرشتهها كه جز خدا شمار آنها نداند نماز بر من گذارند.
سپس آنها كه گرد عرشند و سپس اهل آسمانها بترتيب سپس همه خاندانم و زنان خويش بترتيب قرابت اشارهاى كنند و سلام دهند مرا بآواز شيون و ناله نيازارند.
https://lib.eshia.ir/15033/1/733/
نام کتاب : الأمالي نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 733 ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌متاسفانه اهلسنت عقیده ای را ترویج می کنند که میت با گریه زندگان , در قبرش عذاب می شود , چنان که برخی از محققین در نقد این قضیه می نویسند :
" دستاويزى براى نهى از گريه :
❕از عمر بن خطّاب و عبداللّه بن عمر نقل شده كه، پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) فرموده اند: «إِنَّ الْمَيِّتَ يُعَذَّبُ بِبُكاءِ أَهْلِهِ». «ميّت، با گريه بستگان خود در عذاب مى افتد».
📚صحیح مسلم ج ٣ ص ٤١ _ ٤٤
👌پاسخ:
🔸اوّلًا، ظاهر اين حديث با رفتار خليفه دوم «عمر» در موارد بسيارى كه تاريخ آنها را ثبت كرده است، در تعارض است، از آن جمله:
1. هنگاميكه خبر مرگ نعمان ابن مقرن المزنى به عمر رسيد، عمر از منزل خارج شد، بر بالاى منبر رفت و اين خبر را به مردم رساند، آنگاه دست خود را بهروى سرگذاشت و گريست.
📚عقد الفرید ج ٣ ص ٢٣٥
2. هنگاميكه خالد بن وليد از دنيا رفت، عمر در سوگ او گريست و وقتىاين خبر به او رسيد كه كسانى زنان را از گريستن منع كرده اند گفت: تا وقتى كه گريه زنان بنى مغيره بر ابى سليمان به صورت لغو و لقلقه (صداى گريه باچرخانيدن در گلو) نباشد، بر آنان باكى نيست. "
📚همان مدرک
3. برادر عمر، زيد بن خطّاب در گذشت و دوست او- از قبيله بنى عدى بن كعب- به مدينه آمد. وقتى چشم عمر به او افتاد، اشك از ديدگانش جارى شد و گفت: «زيد را وانهادى و به نزد من آمدى!».
📚همان منبع
🔸ثانياً: ظاهر حديث با آيه قرآنى در تعارض است، آنجا كه مى فرمايد: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى». «هيچ گنهكارى بار گناه ديگرى را بر دوش نمى كشد». ( فاطر ١٨ )
❓معذب شدن ميّت به وسيله گريه شخص ديگر، چه معنايى مى تواند داشته باشد؟
🔸ثالثاً: اگر سند حديث صحيح باشد، قطعاً همراه با قرائنى بوده كه در هنگام نقل آن از بين رفته است و به همين جهت برخى گمان بردهاند كه مطابق اين حديث، گريه بر ميّت حرام است، درحاليكه از لبّ معناى آن غفلت ورزيده اند.
👌در كتاب صحيح مسلم به نقل از هشام بن عروة و او از پدرش آمده است:
❕«در نزد عايشه از قول فرزند عمر اين روايت نقل شد كه: «الميّت يعذّب ببكاء» عايشه گفت: خدا پدر عبدالرحمن را بيامرزد، چيزى شنيده است، امّا به درستى آن را به خاطر نسپرده است. [حقيقت آن است كه] وقتى جنازه فردى يهودى از كنار رسول خدا عبور داده شد و بر او گريه مى كردند، پيامبر فرمود: شما بر او گريانيد، حال آنكه او در عذاب است».
📚صحیح مسلم ج ٣ ص ٤٤ ( به نقل از راهنمای حقیقت ص ٢٣٧ )
👌بنابراین و به تصریح عایشه , عذاب شدن میت با گریه اهلش اختصاص به کفار دارد نه مسلمین .
💠#ادامه 👇
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Video
پاسخی به جناب رائفی پور در مورد فضیلت امیر مومنان علیه السلام در جریان لیله المبیت !!!!
👌کلیپی از جناب رائفی پور منتشر شده است که با لحنی ناصواب فضیلت امیر مومنان علیه السلام را در جریان لیله المبیت زیر سوال می برد و می گوید که ٢٣٠ هزار شهید ما هم حاضر بودند که بروند و به جای پیامبر اسلام بخوابند ( بنابراین خوابیدن امیر مومنان ع به جای پیامبر در جریان لیله المبیت مساله آنچنانی نبوده است ) .
👌متاسفانه این سخنان بسیار سطحی و ناآگاهانه است , زیرا هم خداوند با نزول آیه در این جریان و هم فرشتگان و هم خود امیر مومنان تصریح می کردند که این فضیلت , فضیلتی است اختصاصی امیر مومنان ع و هیچ کس در این فضیلت با ایشان برابر نیست .
❗️به اندازه ای این فضیلت در نزد خداوند ارزش داشته است که در این رابطه آیه نازل کرد و فرمود :
"وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ " " بعضى از مردم (با ايمان و فداكار، یعنی على ع در" ليلة المبيت" به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مىفروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. " ( بقره ٢٠٧ )
❗️«أبو جعفر اسكافى»، استاد شارح مشهور نهج البلاغه ابن أبي الحديد معتزلى، مىگويد:
"قد ثبت بالتّواتر حديث الفراش، ... و لا يجحده الّا مجنون او غير مخالط لاهل الملّة، ... و قد روى المفسّرون كلّهم: انّ قول اللَّه تعالى: و من النّاس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللَّه انزلت فى علىّ عليه السلام ليلة المبيت على الفراش "
"حديث خوابيدن على عليه السلام در بستر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم به تواتر ثابت شده و قابل انكار نيست؛ بنابراين جز انسان ديوانه و مجنون، يا كسى كه با مسلمانان معاشرتى ندارد، هيچ كس چنين روايتى را انكار نمىكند، (زيرا) تمام مفسّران قرآن كريم اتّفاق نظر دارند كه آيه شريفه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي ...» در ليلة المبيت، در شأن على عليه السلام نازل گشته است. "
📚شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد، جلد 13، صفحه 261.
❗️خود امیر مومنان ع در روز شوری به جریان لیله المبیت به عنوان یک فضیلت اختصاصی برای خودش استناد کرد و دیگران هم تایید کردند : " فذكر فضائله (عليه السلام)، و يقولون بالموافقة، و ذكر علي (عليه السلام) في ذلك: «فهل فيكم أحد نزلت فيه هذه الآية: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ لما وقيت رسول الله (صلى الله عليه و آله) ليلة الفراش غيري» قالوا: لا. "
📚امالی طوسی ص ٥٥١
👌و در کنار خداوند , حتی فرشتگان هم تصریح می کردند که فضیلت جریان لیله المبیت اختصاصی امیر مومنان ع است و کسی با او در این فضیلت شریک نیست .
❗️در نقل آمده است :
" خداوند در شبى كه على عليه السلام در بستر پيامبر خوابيد، خطاب به جبرئيل و ميكاييل فرمود: شما دو نفر برادر هستيد، اگر خداوند بخواهد عمر يكى از شما را بگيرد، آيا ديگرى حاضر است فداكارى كند و از عمر خودش به او بدهد؟
❗️هيچ كدام سخنى نگفتند و آمادگى خويش را براى اين امر اعلان نكردند! خداوند به آنها فرمود: به خانه پيامبر ما در روى زمين نگاه كنيد، ببينيد چگونه على براى حفظ جان پيامبر، زندگى خويش را به خطر انداخته است! برويد و مواظب على باشيد. جبرئيل و ميكاييل به زمين آمدند و در خانه پيامبر اسلام حاضر شدند. جبرئيل بالاى سر على عليه السلام و ميكاييل پايين پاى آن حضرت ايستاد تا از جان على محافظت كنند. سپس آن دو خطاب به على عليه السلام گفتند: بَخٍّ بَخٍّ لَكَ يَا بْنَ ابى طالِبٍ، مَنْ مِثلُكَ؟ وَ قَدْ باهَى اللَّهُ بِكَ مَلائِكَةَ السَّماواتِ و فاخَرَ بِكَ " على جان به تو تبريك مىگوييم، چه كسى مثل توست؟ در حالى كه خداوند متعال به خاطر تو بر ملائكه آسمان مباهات و افتخار كرد. "
📚مناقب ابن شهر آشوب ج ٢ ص ٦٤ _ شواهد التنزیل ج ١ ص ٩٦ _ ١٣٣ ( به نقل از البرهان فی تفسیر القرآن ج ١ ص ٤٤٤ )
👌بنابراین فضیلت مذکور اختصاصی امیر مومنان ع است و هیچ کس در آن فضیلت نمی تواند با ایشان شریک باشد .
💠#ادامه 👇
👌کلیپی از جناب رائفی پور منتشر شده است که با لحنی ناصواب فضیلت امیر مومنان علیه السلام را در جریان لیله المبیت زیر سوال می برد و می گوید که ٢٣٠ هزار شهید ما هم حاضر بودند که بروند و به جای پیامبر اسلام بخوابند ( بنابراین خوابیدن امیر مومنان ع به جای پیامبر در جریان لیله المبیت مساله آنچنانی نبوده است ) .
👌متاسفانه این سخنان بسیار سطحی و ناآگاهانه است , زیرا هم خداوند با نزول آیه در این جریان و هم فرشتگان و هم خود امیر مومنان تصریح می کردند که این فضیلت , فضیلتی است اختصاصی امیر مومنان ع و هیچ کس در این فضیلت با ایشان برابر نیست .
❗️به اندازه ای این فضیلت در نزد خداوند ارزش داشته است که در این رابطه آیه نازل کرد و فرمود :
"وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ " " بعضى از مردم (با ايمان و فداكار، یعنی على ع در" ليلة المبيت" به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مىفروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. " ( بقره ٢٠٧ )
❗️«أبو جعفر اسكافى»، استاد شارح مشهور نهج البلاغه ابن أبي الحديد معتزلى، مىگويد:
"قد ثبت بالتّواتر حديث الفراش، ... و لا يجحده الّا مجنون او غير مخالط لاهل الملّة، ... و قد روى المفسّرون كلّهم: انّ قول اللَّه تعالى: و من النّاس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللَّه انزلت فى علىّ عليه السلام ليلة المبيت على الفراش "
"حديث خوابيدن على عليه السلام در بستر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم به تواتر ثابت شده و قابل انكار نيست؛ بنابراين جز انسان ديوانه و مجنون، يا كسى كه با مسلمانان معاشرتى ندارد، هيچ كس چنين روايتى را انكار نمىكند، (زيرا) تمام مفسّران قرآن كريم اتّفاق نظر دارند كه آيه شريفه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي ...» در ليلة المبيت، در شأن على عليه السلام نازل گشته است. "
📚شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد، جلد 13، صفحه 261.
❗️خود امیر مومنان ع در روز شوری به جریان لیله المبیت به عنوان یک فضیلت اختصاصی برای خودش استناد کرد و دیگران هم تایید کردند : " فذكر فضائله (عليه السلام)، و يقولون بالموافقة، و ذكر علي (عليه السلام) في ذلك: «فهل فيكم أحد نزلت فيه هذه الآية: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ لما وقيت رسول الله (صلى الله عليه و آله) ليلة الفراش غيري» قالوا: لا. "
📚امالی طوسی ص ٥٥١
👌و در کنار خداوند , حتی فرشتگان هم تصریح می کردند که فضیلت جریان لیله المبیت اختصاصی امیر مومنان ع است و کسی با او در این فضیلت شریک نیست .
❗️در نقل آمده است :
" خداوند در شبى كه على عليه السلام در بستر پيامبر خوابيد، خطاب به جبرئيل و ميكاييل فرمود: شما دو نفر برادر هستيد، اگر خداوند بخواهد عمر يكى از شما را بگيرد، آيا ديگرى حاضر است فداكارى كند و از عمر خودش به او بدهد؟
❗️هيچ كدام سخنى نگفتند و آمادگى خويش را براى اين امر اعلان نكردند! خداوند به آنها فرمود: به خانه پيامبر ما در روى زمين نگاه كنيد، ببينيد چگونه على براى حفظ جان پيامبر، زندگى خويش را به خطر انداخته است! برويد و مواظب على باشيد. جبرئيل و ميكاييل به زمين آمدند و در خانه پيامبر اسلام حاضر شدند. جبرئيل بالاى سر على عليه السلام و ميكاييل پايين پاى آن حضرت ايستاد تا از جان على محافظت كنند. سپس آن دو خطاب به على عليه السلام گفتند: بَخٍّ بَخٍّ لَكَ يَا بْنَ ابى طالِبٍ، مَنْ مِثلُكَ؟ وَ قَدْ باهَى اللَّهُ بِكَ مَلائِكَةَ السَّماواتِ و فاخَرَ بِكَ " على جان به تو تبريك مىگوييم، چه كسى مثل توست؟ در حالى كه خداوند متعال به خاطر تو بر ملائكه آسمان مباهات و افتخار كرد. "
📚مناقب ابن شهر آشوب ج ٢ ص ٦٤ _ شواهد التنزیل ج ١ ص ٩٦ _ ١٣٣ ( به نقل از البرهان فی تفسیر القرآن ج ١ ص ٤٤٤ )
👌بنابراین فضیلت مذکور اختصاصی امیر مومنان ع است و هیچ کس در آن فضیلت نمی تواند با ایشان شریک باشد .
💠#ادامه 👇
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
👌سلسله پست های برملا کردن تحریف مبانی دینی در برنامه زندگی پس از زندگی توسط عباس موزون و تجربه گرانش ....👇👇👇👇
تحریفات مبانی دینی در برنامه زندگی پس از زندگی
👌در کلیپ فوق می بینیم که تجربه گر می گوید که دیده است اعمال خوبش بر باد رفته است تنها به این خاطر که وقتی مردم در برابر کار خوبش از او تشکر می کردند , او از این تشکر خوشحال و مسرور می شد , به خاطر این خوشحالی اعمال خوبش بر باد می رود و جناب عباس موزون هم که استاد تحریف مبانی دینی است نتیجه گیری می کند که اصلا نباید در برابر کار خوب دیگران تشکر کرد , زیرا تشکر ما سبب می شود که فرد نیکوکار خوشحال شود و اعمالش به خاطر این خوشحالی بر باد رود !!!!
👌واقعا باید تاسف خورد که به چنین سادگی بر پایه تکیه بر یک سری خوابها و رویاهای این افراد که در اینجا در مورد آن توضیحات مفصل دادیم , مبانی دینی تحریف می شود .
❗️در روایت ما تصریح شده است که خوشحالی از عمل نیک صورت گرفته و مسرور شدن به خاطر مدح مردم هیچ اشکالی ندارد , بلکه این مدح مردمی و سرور حاصل از آن بشارت و پاداش سریعی است که خداوند در ازای عمل خالص و صالحی که انسان انجام داده است , به انسان می دهد .
👌در حديثى از امام باقر عليه السلام مىخوانيم كه در پاسخ سؤالى كه يكى از يارانش در اين زمينه عنوان كرد و عرضه داشت كسى عمل خيرى انجام داده و ديگرى آن را مىبيند و صاحب عمل خوشحال مىشود، آيا اين معنى با خلوص نيّت منافات دارد؟ امام علیه السلام فرمود:
" لا بَأْسَ، ما مِنْ احَدٍ الّا وَ هُوَ يُحِبُّ انْ يَظْهَرَ لَهُ فى الْناسِ الْخَيْرُ اذا لَمْ يَكُنْ صَنَعَ ذلِكَ لِذلِكَ! "
" اشكالى ندارد، هر كسى دوست دارد كه در ميان مردم كار خير او آشكار گردد (و مردم او را به نيكوكارى بشناسند) مشروط بر اين كه عمل خير را براى اين هدف انجام نداده باشد. "
📚الکافی ج ٢ ص ٢٩٧
❗️در حديث ديگر مىخوانيم كه «ابوذر» شبيه اين سؤال را از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نمود و عرض كرد انسان عملى براى خويش انجام مىدهد و مردم او را دوست مىدارند؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «تِلْكَ عاجِلُ بُشْرى الْمُؤْمِنِ؛ " این بشارت سريعى است كه نصيب مؤمن (در دنيا) مىشود.» "
📚معانی الاخبار ص ٣٢٢
👌یا در مورد تشکر کردن از کار خوبی که دیگری انجام می دهد , امیر مومنان علیه السلام در عهدنامه معروف مالك اشتر خطاب به مالك مىفرمايد:
" «وَلايَكُونَنّ الُمحسِنُ وَ الْمُسيئُى عِنْدَكَ بِمَنْزَلَةٍ سَواء ... " " هرگز نبايد افراد نيكوكار و بدكار نزد تو يكسان باشند، زيرا اين كار سبب مىشود كه نيكوكاران در نيكىهايشان بىرغبت شوند، و بدكاران در اعمال بدشان تشويق گردند». "
📚نهج البلاغه نامه ٥٣
👌امیر مومنان تصریح می کند که نباید بین نیکوکار و بدکار فرقی قائل نشد که در این صورت نیکوکار انگیزه خود را از نیکوکاری از دست می دهد , حد اقل این فرق قائل شدن همان تشکر از فرد نیکوکار است , چنان که ، در روايت معروفى از امام على بن موسى الرضا عليهما السلام مىخوانيم:
" «مَنْ لَمْ يَشْكُرِالْمُنْعِمَ مِنَ الَمخْلُوقينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ " كسى كه بخشنده نعمت را از ميان مخلوقين شكرگزارى نكند، شكر خداوند متعال را بجا نياورده است». "
📚عیون الاخبار ج ٢ ص ٢٤
❗️یا در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است كه:
" در تورات اين جمله نوشته شده: «اشْكُرْ مَنْ انْعَمَ عَلَيْكَ وَ انْعِمْ عَلى مَنْ شَكَرَك؛ از كسى كه به تو نعمتى مىبخشد تشكّر كن و به كسى كه از تو تشكّر مىكند، نعمت بيشترى ببخش». "
📚الکافی ج ٢ ص ٩٤
👌در روایت جالب توجه دیگری آمده است که پیامبر گرامی فرمود :
" بندهاى در روز قيامت آورده و در پيشگاه خداوند عز و جل نگه داشته مىشود و دستور داده مىشود كه وارد آتش گردد. مىگويد: پروردگارا! دستور دادى وارد آتشم كنند، در حالى كه من، قرآن مىخواندم!؟ خداوند مىفرمايد: «بنده من! من به تو نعمتْ ارزانى داشتم و تو سپاسگزارى نكردى».
او مىگويد: پروردگارا! به من، فلان مقدار، نعمت دادى. من هم فلان مقدار، سپاسگزارى كردم. و همين طور نعمتها را شماره مىكند و از تعداد شكرگزارىاش ياد مىكند.
👌خداوند متعال مىفرمايد: «بنده من! راست گفتى؛ امّا از كسى كه نعمت من از طريق او به دست تو رسيد، سپاسگزارى نكردى، در حالى كه من با خودم عهد كردهام كه شكر نعمت بندهاى را كه به او نعمتى دادهام، نپذيرم، مگر اين كه از كسى كه آن نعمت را به او رسانده، سپاسگزارى كند».
" ... إِنِّي قَدْ آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي أَنْ لَا أَقْبَلَ شُكْرَ عَبْدٍ لِنِعْمَةٍ أَنْعَمْتُهَا عَلَيْهِ حَتَّى يَشْكُرَ مَنْ سَاقَهَا مِنْ خَلْقِي إِلَيْهِ. "
📚امالی طوسی ص ٤٥٠
👌لذا فرمود شاکرترین مردم نسبت به خداوند کسانی اند که بیشتر اهل تشکر کردن از مردم باشند : "أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاسِ. "
📚الکافی ج ٢ ص ٩٩
#ادامه_دارد
@Rahnamye_Behesht
https://instagram.com/porsemane_eteghadi
👌در کلیپ فوق می بینیم که تجربه گر می گوید که دیده است اعمال خوبش بر باد رفته است تنها به این خاطر که وقتی مردم در برابر کار خوبش از او تشکر می کردند , او از این تشکر خوشحال و مسرور می شد , به خاطر این خوشحالی اعمال خوبش بر باد می رود و جناب عباس موزون هم که استاد تحریف مبانی دینی است نتیجه گیری می کند که اصلا نباید در برابر کار خوب دیگران تشکر کرد , زیرا تشکر ما سبب می شود که فرد نیکوکار خوشحال شود و اعمالش به خاطر این خوشحالی بر باد رود !!!!
👌واقعا باید تاسف خورد که به چنین سادگی بر پایه تکیه بر یک سری خوابها و رویاهای این افراد که در اینجا در مورد آن توضیحات مفصل دادیم , مبانی دینی تحریف می شود .
❗️در روایت ما تصریح شده است که خوشحالی از عمل نیک صورت گرفته و مسرور شدن به خاطر مدح مردم هیچ اشکالی ندارد , بلکه این مدح مردمی و سرور حاصل از آن بشارت و پاداش سریعی است که خداوند در ازای عمل خالص و صالحی که انسان انجام داده است , به انسان می دهد .
👌در حديثى از امام باقر عليه السلام مىخوانيم كه در پاسخ سؤالى كه يكى از يارانش در اين زمينه عنوان كرد و عرضه داشت كسى عمل خيرى انجام داده و ديگرى آن را مىبيند و صاحب عمل خوشحال مىشود، آيا اين معنى با خلوص نيّت منافات دارد؟ امام علیه السلام فرمود:
" لا بَأْسَ، ما مِنْ احَدٍ الّا وَ هُوَ يُحِبُّ انْ يَظْهَرَ لَهُ فى الْناسِ الْخَيْرُ اذا لَمْ يَكُنْ صَنَعَ ذلِكَ لِذلِكَ! "
" اشكالى ندارد، هر كسى دوست دارد كه در ميان مردم كار خير او آشكار گردد (و مردم او را به نيكوكارى بشناسند) مشروط بر اين كه عمل خير را براى اين هدف انجام نداده باشد. "
📚الکافی ج ٢ ص ٢٩٧
❗️در حديث ديگر مىخوانيم كه «ابوذر» شبيه اين سؤال را از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نمود و عرض كرد انسان عملى براى خويش انجام مىدهد و مردم او را دوست مىدارند؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «تِلْكَ عاجِلُ بُشْرى الْمُؤْمِنِ؛ " این بشارت سريعى است كه نصيب مؤمن (در دنيا) مىشود.» "
📚معانی الاخبار ص ٣٢٢
👌یا در مورد تشکر کردن از کار خوبی که دیگری انجام می دهد , امیر مومنان علیه السلام در عهدنامه معروف مالك اشتر خطاب به مالك مىفرمايد:
" «وَلايَكُونَنّ الُمحسِنُ وَ الْمُسيئُى عِنْدَكَ بِمَنْزَلَةٍ سَواء ... " " هرگز نبايد افراد نيكوكار و بدكار نزد تو يكسان باشند، زيرا اين كار سبب مىشود كه نيكوكاران در نيكىهايشان بىرغبت شوند، و بدكاران در اعمال بدشان تشويق گردند». "
📚نهج البلاغه نامه ٥٣
👌امیر مومنان تصریح می کند که نباید بین نیکوکار و بدکار فرقی قائل نشد که در این صورت نیکوکار انگیزه خود را از نیکوکاری از دست می دهد , حد اقل این فرق قائل شدن همان تشکر از فرد نیکوکار است , چنان که ، در روايت معروفى از امام على بن موسى الرضا عليهما السلام مىخوانيم:
" «مَنْ لَمْ يَشْكُرِالْمُنْعِمَ مِنَ الَمخْلُوقينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ " كسى كه بخشنده نعمت را از ميان مخلوقين شكرگزارى نكند، شكر خداوند متعال را بجا نياورده است». "
📚عیون الاخبار ج ٢ ص ٢٤
❗️یا در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است كه:
" در تورات اين جمله نوشته شده: «اشْكُرْ مَنْ انْعَمَ عَلَيْكَ وَ انْعِمْ عَلى مَنْ شَكَرَك؛ از كسى كه به تو نعمتى مىبخشد تشكّر كن و به كسى كه از تو تشكّر مىكند، نعمت بيشترى ببخش». "
📚الکافی ج ٢ ص ٩٤
👌در روایت جالب توجه دیگری آمده است که پیامبر گرامی فرمود :
" بندهاى در روز قيامت آورده و در پيشگاه خداوند عز و جل نگه داشته مىشود و دستور داده مىشود كه وارد آتش گردد. مىگويد: پروردگارا! دستور دادى وارد آتشم كنند، در حالى كه من، قرآن مىخواندم!؟ خداوند مىفرمايد: «بنده من! من به تو نعمتْ ارزانى داشتم و تو سپاسگزارى نكردى».
او مىگويد: پروردگارا! به من، فلان مقدار، نعمت دادى. من هم فلان مقدار، سپاسگزارى كردم. و همين طور نعمتها را شماره مىكند و از تعداد شكرگزارىاش ياد مىكند.
👌خداوند متعال مىفرمايد: «بنده من! راست گفتى؛ امّا از كسى كه نعمت من از طريق او به دست تو رسيد، سپاسگزارى نكردى، در حالى كه من با خودم عهد كردهام كه شكر نعمت بندهاى را كه به او نعمتى دادهام، نپذيرم، مگر اين كه از كسى كه آن نعمت را به او رسانده، سپاسگزارى كند».
" ... إِنِّي قَدْ آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي أَنْ لَا أَقْبَلَ شُكْرَ عَبْدٍ لِنِعْمَةٍ أَنْعَمْتُهَا عَلَيْهِ حَتَّى يَشْكُرَ مَنْ سَاقَهَا مِنْ خَلْقِي إِلَيْهِ. "
📚امالی طوسی ص ٤٥٠
👌لذا فرمود شاکرترین مردم نسبت به خداوند کسانی اند که بیشتر اهل تشکر کردن از مردم باشند : "أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاسِ. "
📚الکافی ج ٢ ص ٩٩
#ادامه_دارد
@Rahnamye_Behesht
https://instagram.com/porsemane_eteghadi
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
عدم دفاع صحابه راستین پیامبر اسلام ص از حضرت فاطمه سلام الله علیهما !!!!
🤔#پرسش :
❓اعتراف کانال شیعه با روایت معتبر شیعه !!!!
اعتراف کردند در شهر مدینه هشت هزار صحابه مومن بوده
خب ما هم میگوییم در شهر مدینه هزاران مومن واقعی بوده و داستان آتش زدن خانه افسانه است و با وجود هزاران صحابه مومن واقعی محال است چنین اتفاقی رخ داده باشد ابوبکر قبیله بزرگ و قوی نداشت و در شهر مدینه قدرتی نداشت که خلافت را غصب کند و خانه کسی را آتش بزند . افسانه بودن این داستان با همین روایت شیعه قابل اثبات است !!!!!!!
💠#پاسخ💠
👌متاسفانه وهابی در صدد است که با طرح چنین اشکالاتی , صورت مساله و شهادت فاطمه صدیقه سلام الله علیها را زیر سوال ببرد , در حالی که قضیه شهادت فاطمه صدیقه سلام الله علیها بیش از دهها سند از روایات معتبر شیعه و سنی دارد و نمی تواند مورد شک و تردید قرار گیرد , در ذیل این اسناد را به صورت یک کتاب منتشر کردیم :
💠https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/14543
👌ما در گذشته در پاسخ برخی از وهابیون متذکر شدیم که از نظر شیعه , اصحاب راستین پیامبر گرامی اسلام , دوازده هزار نفر بودند , چنان که امام صادق علیه السلام فرمود :
" اصحاب رسول خدا دوازده هزار نفر بودند: هشت هزار نفر از مدينه، و دو هزار نفر از اهل مكه، و دو هزار نفر از رهاكردهها و آزادكردهها و يكى از ايشان قدرى نبودند كه به جبر قائل باشند، و مرجى نبودند كه گويند ايمان همه كس به يك قسم است، و حرورى نبودند كه امير المؤمنين عليه السّلام را ناسزا گويند، و معتزلى نبودند كه گويند خدا را در عمل بنده هيچ دخل نيست، و در دين خدا براى خود سخن نمىگفتند، و در شب و روز گريه مىكردند و مىگفتند: خداوندا! روحهاى ما را قبض كن پيش از آنكه نان شب مانده ای بخوريم "
" كَانَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ص اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفاً ثَمَانِيَةُ آلَافٍ مِنَ الْمَدِينَةِ وَ أَلْفَانِ مِنْ مَكَّةَ وَ أَلْفَانِ مِنَ الطُّلَقَاءِ وَ لَمْ يُرَ فِيهِمْ قَدَرِيٌّ وَ لَا مُرْجِئٌ وَ لَا حَرُورِيٌّ وَ لَا مُعْتَزِلِيٌّ وَ لَا صَاحِبُ رَأْيٍ كَانُوا يَبْكُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ يَقُولُونَ اقْبِضْ أَرْوَاحَنَا مِنْ قَبْلِ أَنْ نَأْكُلَ خُبْزَ الْخَمِيرِ. "
📚الخصال ج ٢ ص ٦٤٠ _ بحار الانوار ج ٢٢ ص ٣٠٥
👌این دوازده هزار نفر , صحابه راستین و برگزیده پیامبر از میان صد هزار صحابه پیامبر بوده اند , زیرا علمای اهلسنت بیان می کنند که تعداد اصحاب پیامبر اسلام , صد و چهارده هزار یا صد و بیست هزار بوده اند .
❗️ابن جوزی و سیوطی از ابوزرعه نقل کرده اند که گفت :
" پیامبر در حالی از دنیا رفت که صد و چهارده هزار صحابی داشت " " قبض رسول الله عن مائه الف و اربعه عشر الفا من الصحابه "
📚الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع ج ٢ ص ٢٩٣ _تلقیح فهوم اهل الاثر , ج١ ص ٧٣ _ تدریب الراوی ج ٢ ص ٢٢٠
❗️ابن کثیر تعداد اصحاب را صد و بیست هزار نفر نقل می کند : "یبلغون مائه الف و عشرین الفا "
📚البدایه و النهایه ج ٥ ص ٣٥٦
❗️حال وهابی اشکال کرده است که این هشت هزار نفر اهل مدینه چرا مانع نشدند که فاطمه صدیقه سلام الله علیها مورد هجوم واقع نشود !!!!
👌در پاسخ می گوییم که :
🔸اولا : این تعداد نفرات محدود برگزیده در مقابل صد و بیست هزار صحابی که شما نقل کرده اید , چه قدرت و توانی برای یاری می توانستند داشته باشند !!!!!
🔸ثانیا: روایت مذکور صحابه راستین پیامبر را در طول دوره رسالت پیامبر ص بیان می کند که هشت هزار نفر آنها از مدینه بودند .
👌نمی گوید که بعد از پیامبر اسلام ص این هشت هزار نفر در مدینه بالفعل بودند که شما اشکال کنید که چرا اینان دفاع نکردند , ای بسا در طول سالهای رسالت پیامبر اسلام , بسیاری از این هشت هزار نفر به موت طبیعی یا کشته شدن در میدان نبرد , از دنیا رفته بودند و یا پیر و از کار افتاده شده بودند و یا تعداد قابل توجهی از آنان از زنان بوده باشند که وظیفه جهاد نداشتند , این که در روایاتی علت عدم قیام امیر مومنان علیه السلام را کمی یار و یاور بیان می کند , قرینه بر آن است که از این از اصحاب راستین اهل مدینه , افراد قابل ذکر مبارزی باقی نمانده بود :
📚بحار الانوار ج ٢٩ ص ٤١٧ باب ١٣
💠#ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓اعتراف کانال شیعه با روایت معتبر شیعه !!!!
اعتراف کردند در شهر مدینه هشت هزار صحابه مومن بوده
خب ما هم میگوییم در شهر مدینه هزاران مومن واقعی بوده و داستان آتش زدن خانه افسانه است و با وجود هزاران صحابه مومن واقعی محال است چنین اتفاقی رخ داده باشد ابوبکر قبیله بزرگ و قوی نداشت و در شهر مدینه قدرتی نداشت که خلافت را غصب کند و خانه کسی را آتش بزند . افسانه بودن این داستان با همین روایت شیعه قابل اثبات است !!!!!!!
💠#پاسخ💠
👌متاسفانه وهابی در صدد است که با طرح چنین اشکالاتی , صورت مساله و شهادت فاطمه صدیقه سلام الله علیها را زیر سوال ببرد , در حالی که قضیه شهادت فاطمه صدیقه سلام الله علیها بیش از دهها سند از روایات معتبر شیعه و سنی دارد و نمی تواند مورد شک و تردید قرار گیرد , در ذیل این اسناد را به صورت یک کتاب منتشر کردیم :
💠https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/14543
👌ما در گذشته در پاسخ برخی از وهابیون متذکر شدیم که از نظر شیعه , اصحاب راستین پیامبر گرامی اسلام , دوازده هزار نفر بودند , چنان که امام صادق علیه السلام فرمود :
" اصحاب رسول خدا دوازده هزار نفر بودند: هشت هزار نفر از مدينه، و دو هزار نفر از اهل مكه، و دو هزار نفر از رهاكردهها و آزادكردهها و يكى از ايشان قدرى نبودند كه به جبر قائل باشند، و مرجى نبودند كه گويند ايمان همه كس به يك قسم است، و حرورى نبودند كه امير المؤمنين عليه السّلام را ناسزا گويند، و معتزلى نبودند كه گويند خدا را در عمل بنده هيچ دخل نيست، و در دين خدا براى خود سخن نمىگفتند، و در شب و روز گريه مىكردند و مىگفتند: خداوندا! روحهاى ما را قبض كن پيش از آنكه نان شب مانده ای بخوريم "
" كَانَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ص اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفاً ثَمَانِيَةُ آلَافٍ مِنَ الْمَدِينَةِ وَ أَلْفَانِ مِنْ مَكَّةَ وَ أَلْفَانِ مِنَ الطُّلَقَاءِ وَ لَمْ يُرَ فِيهِمْ قَدَرِيٌّ وَ لَا مُرْجِئٌ وَ لَا حَرُورِيٌّ وَ لَا مُعْتَزِلِيٌّ وَ لَا صَاحِبُ رَأْيٍ كَانُوا يَبْكُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ يَقُولُونَ اقْبِضْ أَرْوَاحَنَا مِنْ قَبْلِ أَنْ نَأْكُلَ خُبْزَ الْخَمِيرِ. "
📚الخصال ج ٢ ص ٦٤٠ _ بحار الانوار ج ٢٢ ص ٣٠٥
👌این دوازده هزار نفر , صحابه راستین و برگزیده پیامبر از میان صد هزار صحابه پیامبر بوده اند , زیرا علمای اهلسنت بیان می کنند که تعداد اصحاب پیامبر اسلام , صد و چهارده هزار یا صد و بیست هزار بوده اند .
❗️ابن جوزی و سیوطی از ابوزرعه نقل کرده اند که گفت :
" پیامبر در حالی از دنیا رفت که صد و چهارده هزار صحابی داشت " " قبض رسول الله عن مائه الف و اربعه عشر الفا من الصحابه "
📚الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع ج ٢ ص ٢٩٣ _تلقیح فهوم اهل الاثر , ج١ ص ٧٣ _ تدریب الراوی ج ٢ ص ٢٢٠
❗️ابن کثیر تعداد اصحاب را صد و بیست هزار نفر نقل می کند : "یبلغون مائه الف و عشرین الفا "
📚البدایه و النهایه ج ٥ ص ٣٥٦
❗️حال وهابی اشکال کرده است که این هشت هزار نفر اهل مدینه چرا مانع نشدند که فاطمه صدیقه سلام الله علیها مورد هجوم واقع نشود !!!!
👌در پاسخ می گوییم که :
🔸اولا : این تعداد نفرات محدود برگزیده در مقابل صد و بیست هزار صحابی که شما نقل کرده اید , چه قدرت و توانی برای یاری می توانستند داشته باشند !!!!!
🔸ثانیا: روایت مذکور صحابه راستین پیامبر را در طول دوره رسالت پیامبر ص بیان می کند که هشت هزار نفر آنها از مدینه بودند .
👌نمی گوید که بعد از پیامبر اسلام ص این هشت هزار نفر در مدینه بالفعل بودند که شما اشکال کنید که چرا اینان دفاع نکردند , ای بسا در طول سالهای رسالت پیامبر اسلام , بسیاری از این هشت هزار نفر به موت طبیعی یا کشته شدن در میدان نبرد , از دنیا رفته بودند و یا پیر و از کار افتاده شده بودند و یا تعداد قابل توجهی از آنان از زنان بوده باشند که وظیفه جهاد نداشتند , این که در روایاتی علت عدم قیام امیر مومنان علیه السلام را کمی یار و یاور بیان می کند , قرینه بر آن است که از این از اصحاب راستین اهل مدینه , افراد قابل ذکر مبارزی باقی نمانده بود :
📚بحار الانوار ج ٢٩ ص ٤١٧ باب ١٣
💠#ادامه 👇
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
پاسخ به جوابیه دوم کانال وهابی درمورد حدیث خشم و غضب خانواده شهید !!!!!
👌وهابی نتوانست اصل استدلال و پاسخ ما را رد کند تنها چند تا اشکال که برخی هم مرتبط با بحث نبوده است را مطرح کرده است و ما تک به تک این اشکالات را بررسی می کنیم :
🔸١ _ می گوید که آیا روایت تنبیه یتیم شامل امامان اهلبیت علیهم السلام هم می شود که مثلا یکی از امامان در سن کودکی پدرش را از دست بدهد و مصداق یتیم باشد و مستحق تنبیه !!!! حکم مذکور اگر شامل امامان ع نمی شود دلیل تخصیص چیست !!!!!
👌این سخن وهابی از آن سخنان بی پایه و بی ربط است , زیرا وقتی امام علیه السلام در کودکی پدرش را از دست داده است , خودش در همان کودکی امام و واجب الاطاعه می شود و تنبیه امام ع با واجب الاطاعه بودن امام ع همخوانی ندارد , لذا اساسا سوال مذکور در مورد امام ع مصداق پیدا نمی کند !!!!
❗️اگر هم بخواهیم فرض وهابی را بپذیریم که مثلا یک امام ع در کودکی یتیم شود و مثلا برادر بزرگترش امام ع شود و او قرار باشد که بعد از برادرش امام شود , باز هم گفتنی است که امام ع اصلا داخل در حکم تنبیه یتیم نمی شود تا خارج کردنش نیاز به دلیل و مخصص داشته باشد , زیرا امام ع پاک و معصوم است و اصلا جرمی نمی کند که نیاز به تنبیه داشته باشد , لذا امام ع اصلا داخل در موضوع تنبیه یتیم نمی شود تا خارج کردنش نیاز به دلیل داشته باشد !!!!
👌امامان گرامی علیهم السلام از همان کودکی پاک و معصوم اند , چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« زمانی که امام علیه السلام به دنیا می آید ، به او حکمت داده می شود و با علم و وقار زینت داده می شود و لباس هیبت و بزرگی بر او پوشانده می شود و خداوند چراغی از نور برای او قرار می دهد که درون و نهان افراد را می شناسد و اعمال بندگان را می بیند » " فَإِذَا خَرَجَ إِلَى الْأَرْضِ أُوتِيَ الْحِكْمَةَ وَ زُيِّنَ بِالْعِلْمِ وَ الْوَقَارِ وَ أُلْبِسَ الْهَيْبَةَ وَ جُعِلَ لَهُ مِصْبَاحٌ مِنْ نُورٍ يَعْرِفُ بِهِ الضَّمِيرَ وَ يَرَى بِهِ أَعْمَالَ الْعِبَاد "
📚بحار الانوار ج 25 ص 39
❗️بنابراین امام ع تخصصا از حکم مذکور خارج است یعنی اصلا داخل در حکم تنبیه نمی شود تا خروجش نیاز به مخصص و دلیل داشته باشد !!!!
👌وهابی اگر اصولش را خوب می خواند و فرق تخصص و تخصیص را متوجه می شد , دیگر اشکال مذکور را مطرح نمی کرد !!!! علمای اصول چنین می گویند :
❗️" تخصيص عبارت است از اخراج بعض از افراد موضوع از تحت حكمى كه براى عام ثابت است بعد از اينكه موضوعا داخل هستند يعنى عنوان عام فى نفسه شامل آنها هم مىشود لكن (به توسط) تخصيص و تبصره، اين افراد را از تحت حكم عام بيرون مىبريم. مثل: اكرم العلماء الا الفاسقين منهم.
👌مورد «تخصيص» شبيه مستثناى متصل است. مثل: جاءنى القوم الا زيدا كه زيد موضوعا داخل در قوم است ولى حكما خارج است.
👈تخصص آن است كه عنوان عام، از همان اول امر، بدون اينكه تخصيص بخورد، فى حد نفسه شامل اين افراد نمىشد كه خروج موضوعى دارند. مثلا وقتى مىگويد: اكرم العلماء، اينجا جهال تخصصا بيرون هستند و نيازى به تخصيص ندارند.👉
📚شرح اصول فقه، ج1، ص: 256
💠#ادامه 👇
👌وهابی نتوانست اصل استدلال و پاسخ ما را رد کند تنها چند تا اشکال که برخی هم مرتبط با بحث نبوده است را مطرح کرده است و ما تک به تک این اشکالات را بررسی می کنیم :
🔸١ _ می گوید که آیا روایت تنبیه یتیم شامل امامان اهلبیت علیهم السلام هم می شود که مثلا یکی از امامان در سن کودکی پدرش را از دست بدهد و مصداق یتیم باشد و مستحق تنبیه !!!! حکم مذکور اگر شامل امامان ع نمی شود دلیل تخصیص چیست !!!!!
👌این سخن وهابی از آن سخنان بی پایه و بی ربط است , زیرا وقتی امام علیه السلام در کودکی پدرش را از دست داده است , خودش در همان کودکی امام و واجب الاطاعه می شود و تنبیه امام ع با واجب الاطاعه بودن امام ع همخوانی ندارد , لذا اساسا سوال مذکور در مورد امام ع مصداق پیدا نمی کند !!!!
❗️اگر هم بخواهیم فرض وهابی را بپذیریم که مثلا یک امام ع در کودکی یتیم شود و مثلا برادر بزرگترش امام ع شود و او قرار باشد که بعد از برادرش امام شود , باز هم گفتنی است که امام ع اصلا داخل در حکم تنبیه یتیم نمی شود تا خارج کردنش نیاز به دلیل و مخصص داشته باشد , زیرا امام ع پاک و معصوم است و اصلا جرمی نمی کند که نیاز به تنبیه داشته باشد , لذا امام ع اصلا داخل در موضوع تنبیه یتیم نمی شود تا خارج کردنش نیاز به دلیل داشته باشد !!!!
👌امامان گرامی علیهم السلام از همان کودکی پاک و معصوم اند , چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« زمانی که امام علیه السلام به دنیا می آید ، به او حکمت داده می شود و با علم و وقار زینت داده می شود و لباس هیبت و بزرگی بر او پوشانده می شود و خداوند چراغی از نور برای او قرار می دهد که درون و نهان افراد را می شناسد و اعمال بندگان را می بیند » " فَإِذَا خَرَجَ إِلَى الْأَرْضِ أُوتِيَ الْحِكْمَةَ وَ زُيِّنَ بِالْعِلْمِ وَ الْوَقَارِ وَ أُلْبِسَ الْهَيْبَةَ وَ جُعِلَ لَهُ مِصْبَاحٌ مِنْ نُورٍ يَعْرِفُ بِهِ الضَّمِيرَ وَ يَرَى بِهِ أَعْمَالَ الْعِبَاد "
📚بحار الانوار ج 25 ص 39
❗️بنابراین امام ع تخصصا از حکم مذکور خارج است یعنی اصلا داخل در حکم تنبیه نمی شود تا خروجش نیاز به مخصص و دلیل داشته باشد !!!!
👌وهابی اگر اصولش را خوب می خواند و فرق تخصص و تخصیص را متوجه می شد , دیگر اشکال مذکور را مطرح نمی کرد !!!! علمای اصول چنین می گویند :
❗️" تخصيص عبارت است از اخراج بعض از افراد موضوع از تحت حكمى كه براى عام ثابت است بعد از اينكه موضوعا داخل هستند يعنى عنوان عام فى نفسه شامل آنها هم مىشود لكن (به توسط) تخصيص و تبصره، اين افراد را از تحت حكم عام بيرون مىبريم. مثل: اكرم العلماء الا الفاسقين منهم.
👌مورد «تخصيص» شبيه مستثناى متصل است. مثل: جاءنى القوم الا زيدا كه زيد موضوعا داخل در قوم است ولى حكما خارج است.
👈تخصص آن است كه عنوان عام، از همان اول امر، بدون اينكه تخصيص بخورد، فى حد نفسه شامل اين افراد نمىشد كه خروج موضوعى دارند. مثلا وقتى مىگويد: اكرم العلماء، اينجا جهال تخصصا بيرون هستند و نيازى به تخصيص ندارند.👉
📚شرح اصول فقه، ج1، ص: 256
💠#ادامه 👇
ازدواج حضرت علی با فاطمه به پیشنهاد ابوبکر و عمر !!!
🤔#پرسش :
❓نقش حضرت ابوبکر و عمر در ازدواج سیدنا علی و فاطمه رضی الله عنهم اجمعین !!!
⬅شیخ طوسی علامه شیعه معروف به شیخ الطائفه روایتی را به این صورت نقل میکند
📤ترجمه:
«ﻃﻮﺳﻲ از ﺿﺤﺎك ﺑﻦ ﻣﺰاﺣﻢ آورده ﻛﻪ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ از ﻋﻠﻲ ﺷﻨﻴﺪم ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: اﺑﻮﺑﻜﺮ و ﻋﻤـﺮ ﻧـﺰد
ﻣﻦ آﻣﺪﻧﺪ و ﮔﻔﺘﻨﺪ: اﮔﺮ ﭘﻴﺶ رﺳﻮل ﷲ ص رﻓﺘﻲ، ﻓﺎﻃﻤﻪ را از او ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎري ﻛﻦ. ﻋﻠﻲ می ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ ﻧﺰد وي رﻓﺘﻢ و دﻳﺪم ﻛﻪ رﺳﻮل ﷲ ص ﺗﺒﺴﻤﻲ ﺑﺮ ﻟﺐ دارد و ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ : ﺗﻮ را ﭼﻪ ﺷـﺪه اي ﻋﻠﻲ، و ﭼﻪ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻲ؟ ﻋﻠﻲ ﮔﻔﺖ: ﻗﺮاﺑﺖ و ﺳﺎﺑﻘﻪي اﺳﻼم را و ﻳﺎري ﻛﺮدن اﺳـﻼم و ﺟﻬـﺎد ﺧﻮد را ﺑﺮاي ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ص ﻳﺎد آوري ﻛﺮدم. ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ص ﻓﺮﻣﻮد: اي ﻋﻠﻲ، ﺗﻮ راﺳﺖ ﻣﻲ ﮔـﻮﻳﻲ، ﺗـﻮ ﺑﺮﺗﺮ از آن ﻫﺴﺘﻲ ﻛﻪ ذﻛﺮ ﻛﺮدي. الخ»
[الامالی لشیخ طوسی ص۳۹ ح۴۴ المجلس الثانی]
🔵از این روایت دوستی و محبت و دلسوزی حضرات ابوبکر و عمر و علی نسبت به یکدیگر کاملا واضح است و ثابت است که حضرت ابوبکر و عمر خیرخواه سیدنا علی بوده اند به قدری که او را پیشنهاد ازدواج با سیدة النساء اهل الجنة میدهند و حضرت علی هم احترام ان دو بزرگوار را به جا می اورد و از حضرت فاطمه خواستگاری میکند.
👌اگر بین آن حضرات دشمنی می بود یقینا حضرات ابوبکر و عمر مانع این ازدواج میشدند نه اینکه باعث ازدواج باشند. ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌ما معتقدیم که عملکرد مذکور از ابوبکر و عمر , عملی ریاکارانه و منافقانه بوده است تا چنین وانمود کنند که خیر خواه امیر مومنان علیه السلام هستند , شاهد این سخن آن است که طبق روایات اهلسنت , ابوبکر و عمر در ابتدا خودشان مشتاق بودند که با فاطمه صدیقه سلام الله علیها ازدواج کنند , اما با پاسخ منفی حضرت مواجه شدند , در این هنگام خودشان را ناچار دیدند که با پیشنهاد ازدواج به علی علیه السلام , ظاهر سازی محبت را کنند .
❗️ابن اثیر نقل می کند که علی علیه السلام فرمود :
" «ابو بكر» و «عمر» به حضور رسول خدا شرفياب شده و حضرت زهراى مرضيه عليها السّلام را از آن حضرت، خواستگارى كردند. رسول خدا خواستگارى آنان را پاسخ نداد و از ازدواج حضرت زهرا با آنان، امتناع ورزيد. وقتى كه آن دو تن به آرزوى خود نرسيدند، «عمر» در ملاقاتى كه با حضرت على عليه السّلام داشت، خطاب به آن حضرت گفت: تو يا على، شايستهاى كه دختر پيغمبر را به همسرى خود درآورى. على عليه السّلام فرمود: من تهيدستم و جز زرهى كه آنرا در معرض گرو درآورم، چيز ديگرى ندارم. سرانجام حضرت على عليه السّلام به خواستگارى آن حضرت اقدام كرد. رسول خدا پيشنهاد خواستگارى او را پاسخ داد. هنگامى كه پاسخ خواستگارى على عليه السّلام به اطلاع حضرت زهرا عليها السّلام رسيد، گريست؛ رسول خدا به ملاقات حضرت تشريف فرما شد و فرمود: اى فاطمه! چرا گريه مىكنى؟ به خدا سوگند! تو را به همسرى بزرگوارى در آوردم كه عملش، از همگان بيشتر، و بردباريش، از همه بيشتر، و نخستين كسى است كه اسلام آورده است. "
" خطب أبو بكر و عمر- يعنى فاطمة- إلى رسول اللّه صلى اللّه عليه (و آله) و سلم فأبى رسول اللّه صلى اللّه عليه (و آله) و سلم عليهما ..... "
📚اسد الغابه ج ٥ ص ٥٢٠ _ کنزالعمال ج ٦ ص ٣٩٢
❗️یا در نقل دیگر علمای اهلسنت آمده است :
" «ابو بكر» براى خواستگارى حضرت زهرا بحضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد. نبى اكرم فرمود: اى ابا بكر! هنوز قضاى الهى به مرحله اجرا نرسيده است تا او را به همسرى تو در آورم. پس از او، «عمر» با گروهى شرفياب شدند. همان سخن را به آنان فرمود كه به «ابو بكر» فرموده بود. در اين هنگام به حضرت على عليه السّلام پيشنهاد شد كه اگر تو زهراى مرضيه عليها السّلام را خواستگارى نمائى، بديهى است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله پيشنهادت را مىپذيرد و او را به همسرى تو در مىآورد. حضرت على عليه السّلام فرمود: چگونه من مىتوانم از دختر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله با تهيدستيى كه دارم، خواستگارى نمايم؟ حال آنكه ثروتمندان قريش با همه مال و جاهى كه دارند به خواستگارى آن حضرت رفتند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله جواب مثبت ندادند.در عين حال حضرت على عليه السّلام به خواستگارى حضرت زهرا عليها السّلام اقدام كرد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پيشنهاد مولاى متقيان را پذيرفت و فرمود: پروردگار جهان به من دستور داده تا خواستگارى على عليه السّلام را بپذيرم و دخترم را به همسرى او در آورم. "
"خطب أبو بكر إلى النبى صلى اللّه عليه (و آله) و سلم ابنته فاطمة عليها السلام فقال النبى صلى اللّه عليه (و آله) و سلم:يا أبا بكر لم ينزل القضاء بعد، ثم خطبها عمر مع عدة من قريش كلهم يقول له: مثل قوله لأبى بكر ... قد أمرنى ربى عز و جل بذلك "
📚الریاض النضره ج ٢ ص ١٨٣ _ ذخائر العقبی ص ٢٩
💠#ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓نقش حضرت ابوبکر و عمر در ازدواج سیدنا علی و فاطمه رضی الله عنهم اجمعین !!!
⬅شیخ طوسی علامه شیعه معروف به شیخ الطائفه روایتی را به این صورت نقل میکند
📤ترجمه:
«ﻃﻮﺳﻲ از ﺿﺤﺎك ﺑﻦ ﻣﺰاﺣﻢ آورده ﻛﻪ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ از ﻋﻠﻲ ﺷﻨﻴﺪم ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: اﺑﻮﺑﻜﺮ و ﻋﻤـﺮ ﻧـﺰد
ﻣﻦ آﻣﺪﻧﺪ و ﮔﻔﺘﻨﺪ: اﮔﺮ ﭘﻴﺶ رﺳﻮل ﷲ ص رﻓﺘﻲ، ﻓﺎﻃﻤﻪ را از او ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎري ﻛﻦ. ﻋﻠﻲ می ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ ﻧﺰد وي رﻓﺘﻢ و دﻳﺪم ﻛﻪ رﺳﻮل ﷲ ص ﺗﺒﺴﻤﻲ ﺑﺮ ﻟﺐ دارد و ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ : ﺗﻮ را ﭼﻪ ﺷـﺪه اي ﻋﻠﻲ، و ﭼﻪ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻲ؟ ﻋﻠﻲ ﮔﻔﺖ: ﻗﺮاﺑﺖ و ﺳﺎﺑﻘﻪي اﺳﻼم را و ﻳﺎري ﻛﺮدن اﺳـﻼم و ﺟﻬـﺎد ﺧﻮد را ﺑﺮاي ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ص ﻳﺎد آوري ﻛﺮدم. ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ص ﻓﺮﻣﻮد: اي ﻋﻠﻲ، ﺗﻮ راﺳﺖ ﻣﻲ ﮔـﻮﻳﻲ، ﺗـﻮ ﺑﺮﺗﺮ از آن ﻫﺴﺘﻲ ﻛﻪ ذﻛﺮ ﻛﺮدي. الخ»
[الامالی لشیخ طوسی ص۳۹ ح۴۴ المجلس الثانی]
🔵از این روایت دوستی و محبت و دلسوزی حضرات ابوبکر و عمر و علی نسبت به یکدیگر کاملا واضح است و ثابت است که حضرت ابوبکر و عمر خیرخواه سیدنا علی بوده اند به قدری که او را پیشنهاد ازدواج با سیدة النساء اهل الجنة میدهند و حضرت علی هم احترام ان دو بزرگوار را به جا می اورد و از حضرت فاطمه خواستگاری میکند.
👌اگر بین آن حضرات دشمنی می بود یقینا حضرات ابوبکر و عمر مانع این ازدواج میشدند نه اینکه باعث ازدواج باشند. ❗️❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌ما معتقدیم که عملکرد مذکور از ابوبکر و عمر , عملی ریاکارانه و منافقانه بوده است تا چنین وانمود کنند که خیر خواه امیر مومنان علیه السلام هستند , شاهد این سخن آن است که طبق روایات اهلسنت , ابوبکر و عمر در ابتدا خودشان مشتاق بودند که با فاطمه صدیقه سلام الله علیها ازدواج کنند , اما با پاسخ منفی حضرت مواجه شدند , در این هنگام خودشان را ناچار دیدند که با پیشنهاد ازدواج به علی علیه السلام , ظاهر سازی محبت را کنند .
❗️ابن اثیر نقل می کند که علی علیه السلام فرمود :
" «ابو بكر» و «عمر» به حضور رسول خدا شرفياب شده و حضرت زهراى مرضيه عليها السّلام را از آن حضرت، خواستگارى كردند. رسول خدا خواستگارى آنان را پاسخ نداد و از ازدواج حضرت زهرا با آنان، امتناع ورزيد. وقتى كه آن دو تن به آرزوى خود نرسيدند، «عمر» در ملاقاتى كه با حضرت على عليه السّلام داشت، خطاب به آن حضرت گفت: تو يا على، شايستهاى كه دختر پيغمبر را به همسرى خود درآورى. على عليه السّلام فرمود: من تهيدستم و جز زرهى كه آنرا در معرض گرو درآورم، چيز ديگرى ندارم. سرانجام حضرت على عليه السّلام به خواستگارى آن حضرت اقدام كرد. رسول خدا پيشنهاد خواستگارى او را پاسخ داد. هنگامى كه پاسخ خواستگارى على عليه السّلام به اطلاع حضرت زهرا عليها السّلام رسيد، گريست؛ رسول خدا به ملاقات حضرت تشريف فرما شد و فرمود: اى فاطمه! چرا گريه مىكنى؟ به خدا سوگند! تو را به همسرى بزرگوارى در آوردم كه عملش، از همگان بيشتر، و بردباريش، از همه بيشتر، و نخستين كسى است كه اسلام آورده است. "
" خطب أبو بكر و عمر- يعنى فاطمة- إلى رسول اللّه صلى اللّه عليه (و آله) و سلم فأبى رسول اللّه صلى اللّه عليه (و آله) و سلم عليهما ..... "
📚اسد الغابه ج ٥ ص ٥٢٠ _ کنزالعمال ج ٦ ص ٣٩٢
❗️یا در نقل دیگر علمای اهلسنت آمده است :
" «ابو بكر» براى خواستگارى حضرت زهرا بحضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد. نبى اكرم فرمود: اى ابا بكر! هنوز قضاى الهى به مرحله اجرا نرسيده است تا او را به همسرى تو در آورم. پس از او، «عمر» با گروهى شرفياب شدند. همان سخن را به آنان فرمود كه به «ابو بكر» فرموده بود. در اين هنگام به حضرت على عليه السّلام پيشنهاد شد كه اگر تو زهراى مرضيه عليها السّلام را خواستگارى نمائى، بديهى است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله پيشنهادت را مىپذيرد و او را به همسرى تو در مىآورد. حضرت على عليه السّلام فرمود: چگونه من مىتوانم از دختر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله با تهيدستيى كه دارم، خواستگارى نمايم؟ حال آنكه ثروتمندان قريش با همه مال و جاهى كه دارند به خواستگارى آن حضرت رفتند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله جواب مثبت ندادند.در عين حال حضرت على عليه السّلام به خواستگارى حضرت زهرا عليها السّلام اقدام كرد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پيشنهاد مولاى متقيان را پذيرفت و فرمود: پروردگار جهان به من دستور داده تا خواستگارى على عليه السّلام را بپذيرم و دخترم را به همسرى او در آورم. "
"خطب أبو بكر إلى النبى صلى اللّه عليه (و آله) و سلم ابنته فاطمة عليها السلام فقال النبى صلى اللّه عليه (و آله) و سلم:يا أبا بكر لم ينزل القضاء بعد، ثم خطبها عمر مع عدة من قريش كلهم يقول له: مثل قوله لأبى بكر ... قد أمرنى ربى عز و جل بذلك "
📚الریاض النضره ج ٢ ص ١٨٣ _ ذخائر العقبی ص ٢٩
💠#ادامه 👇
💠#ادامه 👇
👌بنابراین عملکرد منافقانه ابوبکر و عمر نمی تواند مستمسکی برای اثبات حسن رابطه باشد , چنان که در روایتی امام مهدی علیه السلام هم متذکر نفاق ابوبکر و عمر شدند و فرمودند :
"وقتی مخالف پرسید: «آیا اسلام آوردن ابوبکر و عمر به میل انجام گرفت یا به طور اجبار؟ » چرا به وی نگفتی که نه به میل انجام گرفت و نه به طور اجبار، بلکه از روی طمع اسلام آوردند! زیرا ابوبکر و عمر با قوم یهود مجالست داشتند و اخبار تورات و سایر کتبی را که از پیش بینیهای هر زمان تا ظهور محمد صلی الله علیه و آله و پایان کار او خبر میداد، از آنها میگرفتند و یهود گفته بودند که محمد بر عرب مسلط میگردد، چنان که بخت نصر بر بنی اسرائیل مسلط گشت، و بالاخره بر عرب پیروزی مییابد، همان طور که بخت نصر بر بنی اسرائیل پیروز گردید. با این فرق که بخت نصر در دعوی خود دروغگو بود. آنها هم (ابوبکر و عمر) آمدند نزد پیغمبر و او را در امر گواهی گرفتن از مردم به گفتن «اشهد ان لا آله الا اللَّه» کمک کردند و به طمع اینکه بعد از بالا گرفتن کار پیغمبر، از جانب حضرتش به حکومت شهری نائل گردند، با وی بیعت کردند و چون از انجام مقصود خود مأیوس گشتند، نقاب بستند و با عده ای از منافقین امثال خود، از عقبه بالا رفتند که پیغمبر صلی الله علیه و آله را به قتل رسانند، اما خداوند نیرنگ آنها را برهم زد و آنها را به حال کینه خود واگذاشت و به مقصود خود نرسیدند. "
" .... بَایَعَاهُ طَمَعاً فِی أَنْ یَنَالَ کُلٌّ مِنْهُمَا مِنْ جِهَتِهِ وِلَایَةَ بَلَدٍ إِذَا اسْتَقَامَتْ أُمُورُهُ وَ اسْتَتَبَّتْ أَحْوَالُهُ .... "
📚کمال الدین ج ٢ ص ٤٦٣ _ دلائل الامامه ص ٥١٦
❗️در روایات اهلسنت هم آمده است که در میان اصحاب پیامبر منافقینی بودند , چنان که در صحیح مسلم می خوانیم که پیامبر گرامی فرمود :
" در ميان اصحابم دوازده نفر از منافقين وجود دارند كه هشت نفر از آن ها " به بهشت درنيايند تا آن كه شتر در چشم سوزن درآيد " . "في أصحابي إثنا عشر منافقاً ، منهم ثمانيةٌ لا يدخلون الجنة حتى يلج الجمل في سم الخياط "
📚صحیح مسلم ج ٤ ص ٢١٤٣
👌مانند اين روايت در مسند احمد نقل شده است .
📚مسند احمد ج ٣٨ ص ٣٤٥
❕ ویژگی منافق آن است که در صدد است که در برابر عامه مردم , خودش را طرفدار و محب حق نشان دهد اگر چه در دلش , اعتقادی به حق ندارد !!!!
👌خداوند در مورد این منافقین عصر پیامبر گرامی می فرماید :
" براى شما، سوگند به خدا ياد مىكنند تا شما را راضى كنند " " يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ " ( توبه ٦٢ )
❕یا باز در مورد آنان می فرماید :
" به سراغ تو مىآيند و سوگند ياد مىكنند كه منظور ماجز نيكى كردن و توافق نبوده است؟! " جاؤُكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ إِحْساناً وَ تَوْفِيقاً " ( نساء ٦٢ )
👌یا می فرماید :
" و هنگامى كه افراد با ايمان را ملاقات مىكنند مىگويند ما ايمان آوردهايم، (ولى) هنگامى كه با شياطين خود خلوت مىكنند مىگويند با شمائيم ما (آنها) را مسخره مىكنيم. " وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن " ( بقره ١٤ )
👌لذا امیر مومنان ع ابوبکر و عمر را دروغگو و گناهکار و خائن و خیانتکار می دانست که به ظاهر و به دروغ ادعای محبت اهلبیت ع را می کردند , اما در قلبشان هیچ اعتقادی به این مساله نداشتند .
❕مسلم نقل می کند که عمر به علی ع گفت :
" تو و عباس معتقد بودید که ابوبکر و همینطور منِ عمر , دروغگو و گناهکار و حیله گر و خائن هستیم " " " فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا "" فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا. "
📚صحیح مسلم ج ٣ ص ١٣٧٨
👌محتوای این روایت بر بخاری سنگین آمده است , لذا تعبیرات تند مسلم را حذف کرده و به جای آن , از کلمات " کذا و کذا " استفاده کرده است :
" ثُمَّ تَوَفَّى اللَّهُ نَبِيَّهُ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ فَقَبَضَهَا أَبُو بَكْرٍ، يَعْمَلُ فِيهَا بِمَا عَمِلَ بِهِ فِيهَا رَسُولُ اللَّهِ ، وَ أَنْتُمَا حِينَئِذٍ، وَ أَقْبَلَ عَلَى عَلِيٍّ وَ عَبَّاسٍ: تَزْعُمَانِ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ كَذَا وَ كَذَا "
📚صحیح بخاری ج ٥ ص ٢٠٤٩
❕همين روايت در ديگر كتاب هاي اهل سنت با تعبير «ظالم وفاجر» نقل شده است : " وَأَنْتُمَا تَزْعُمَانِ أَنَّهُ كَانَ فِيهَا ظَالِمًا فَاجِرًا "" عمر گفت: شما دو نفر اعتقاد داشتيد كه ابوبكر ظالم و فاجر است "
📚المصنف ابن ابی شیبه , ج ٥ ص ٤٦٩
👌در ذیل بیشتر در مورد دیدگاه منفی امیر مومنان علیه السلام نسبت به ابوبکر و عمر توضیح داده ایم :
💠https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/14261
#پرسمان_اعتقادی
#شیعه_پاسخ
@Rahnamye_Behesht
https://instagram.com/porsemane_eteghadi
👌بنابراین عملکرد منافقانه ابوبکر و عمر نمی تواند مستمسکی برای اثبات حسن رابطه باشد , چنان که در روایتی امام مهدی علیه السلام هم متذکر نفاق ابوبکر و عمر شدند و فرمودند :
"وقتی مخالف پرسید: «آیا اسلام آوردن ابوبکر و عمر به میل انجام گرفت یا به طور اجبار؟ » چرا به وی نگفتی که نه به میل انجام گرفت و نه به طور اجبار، بلکه از روی طمع اسلام آوردند! زیرا ابوبکر و عمر با قوم یهود مجالست داشتند و اخبار تورات و سایر کتبی را که از پیش بینیهای هر زمان تا ظهور محمد صلی الله علیه و آله و پایان کار او خبر میداد، از آنها میگرفتند و یهود گفته بودند که محمد بر عرب مسلط میگردد، چنان که بخت نصر بر بنی اسرائیل مسلط گشت، و بالاخره بر عرب پیروزی مییابد، همان طور که بخت نصر بر بنی اسرائیل پیروز گردید. با این فرق که بخت نصر در دعوی خود دروغگو بود. آنها هم (ابوبکر و عمر) آمدند نزد پیغمبر و او را در امر گواهی گرفتن از مردم به گفتن «اشهد ان لا آله الا اللَّه» کمک کردند و به طمع اینکه بعد از بالا گرفتن کار پیغمبر، از جانب حضرتش به حکومت شهری نائل گردند، با وی بیعت کردند و چون از انجام مقصود خود مأیوس گشتند، نقاب بستند و با عده ای از منافقین امثال خود، از عقبه بالا رفتند که پیغمبر صلی الله علیه و آله را به قتل رسانند، اما خداوند نیرنگ آنها را برهم زد و آنها را به حال کینه خود واگذاشت و به مقصود خود نرسیدند. "
" .... بَایَعَاهُ طَمَعاً فِی أَنْ یَنَالَ کُلٌّ مِنْهُمَا مِنْ جِهَتِهِ وِلَایَةَ بَلَدٍ إِذَا اسْتَقَامَتْ أُمُورُهُ وَ اسْتَتَبَّتْ أَحْوَالُهُ .... "
📚کمال الدین ج ٢ ص ٤٦٣ _ دلائل الامامه ص ٥١٦
❗️در روایات اهلسنت هم آمده است که در میان اصحاب پیامبر منافقینی بودند , چنان که در صحیح مسلم می خوانیم که پیامبر گرامی فرمود :
" در ميان اصحابم دوازده نفر از منافقين وجود دارند كه هشت نفر از آن ها " به بهشت درنيايند تا آن كه شتر در چشم سوزن درآيد " . "في أصحابي إثنا عشر منافقاً ، منهم ثمانيةٌ لا يدخلون الجنة حتى يلج الجمل في سم الخياط "
📚صحیح مسلم ج ٤ ص ٢١٤٣
👌مانند اين روايت در مسند احمد نقل شده است .
📚مسند احمد ج ٣٨ ص ٣٤٥
❕ ویژگی منافق آن است که در صدد است که در برابر عامه مردم , خودش را طرفدار و محب حق نشان دهد اگر چه در دلش , اعتقادی به حق ندارد !!!!
👌خداوند در مورد این منافقین عصر پیامبر گرامی می فرماید :
" براى شما، سوگند به خدا ياد مىكنند تا شما را راضى كنند " " يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ " ( توبه ٦٢ )
❕یا باز در مورد آنان می فرماید :
" به سراغ تو مىآيند و سوگند ياد مىكنند كه منظور ماجز نيكى كردن و توافق نبوده است؟! " جاؤُكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ إِحْساناً وَ تَوْفِيقاً " ( نساء ٦٢ )
👌یا می فرماید :
" و هنگامى كه افراد با ايمان را ملاقات مىكنند مىگويند ما ايمان آوردهايم، (ولى) هنگامى كه با شياطين خود خلوت مىكنند مىگويند با شمائيم ما (آنها) را مسخره مىكنيم. " وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن " ( بقره ١٤ )
👌لذا امیر مومنان ع ابوبکر و عمر را دروغگو و گناهکار و خائن و خیانتکار می دانست که به ظاهر و به دروغ ادعای محبت اهلبیت ع را می کردند , اما در قلبشان هیچ اعتقادی به این مساله نداشتند .
❕مسلم نقل می کند که عمر به علی ع گفت :
" تو و عباس معتقد بودید که ابوبکر و همینطور منِ عمر , دروغگو و گناهکار و حیله گر و خائن هستیم " " " فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا "" فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا. "
📚صحیح مسلم ج ٣ ص ١٣٧٨
👌محتوای این روایت بر بخاری سنگین آمده است , لذا تعبیرات تند مسلم را حذف کرده و به جای آن , از کلمات " کذا و کذا " استفاده کرده است :
" ثُمَّ تَوَفَّى اللَّهُ نَبِيَّهُ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ فَقَبَضَهَا أَبُو بَكْرٍ، يَعْمَلُ فِيهَا بِمَا عَمِلَ بِهِ فِيهَا رَسُولُ اللَّهِ ، وَ أَنْتُمَا حِينَئِذٍ، وَ أَقْبَلَ عَلَى عَلِيٍّ وَ عَبَّاسٍ: تَزْعُمَانِ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ كَذَا وَ كَذَا "
📚صحیح بخاری ج ٥ ص ٢٠٤٩
❕همين روايت در ديگر كتاب هاي اهل سنت با تعبير «ظالم وفاجر» نقل شده است : " وَأَنْتُمَا تَزْعُمَانِ أَنَّهُ كَانَ فِيهَا ظَالِمًا فَاجِرًا "" عمر گفت: شما دو نفر اعتقاد داشتيد كه ابوبكر ظالم و فاجر است "
📚المصنف ابن ابی شیبه , ج ٥ ص ٤٦٩
👌در ذیل بیشتر در مورد دیدگاه منفی امیر مومنان علیه السلام نسبت به ابوبکر و عمر توضیح داده ایم :
💠https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/14261
#پرسمان_اعتقادی
#شیعه_پاسخ
@Rahnamye_Behesht
https://instagram.com/porsemane_eteghadi
انگشتر عقیق و دفع بلا !!!!
🤔#پرسش :
دست قطع شده قاسم سلیمانی ، نشان از وجود اشکال در ولایت اوست.
و او تحت ولایت طاغوت بود نه ولایت اهلبیت علیهم السلام. کسی که معتقد به ولایت امیرالمومنین علیه السلام باشد و در دستش انگشتر عقیق باشد دستش قطع نمیشود...
... قَالَ يَا سُلَيْمَانُ هُوَ أَمَانٌ مِنْ قَطْعِ اَلْيَدِ
مکارم اخلاق جلد۱ صفحه۸۸ _ وسائل الشیعة ج ۵، ص ۹۱
✍سلیمان اعمش میگوید:
خدمت امام صادق علیه السلام بودم کسی را که تازیانه خورده بود از قصر منصور عبّاسی بیرون آوردند. حضرت فرمود: «سلیمان، ببین نگین انگشترش چیست؟» عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، نگین آن عقیق نیست. 👈فرمود: «ای سلیمان، اگر عقیق بود تازیانه اش نمی زدند.» عرض کردم: شرح بیشتری در مورد عقیق بفرمایید. فرمودند: «نگین عقیق از قطع شدن دست انسان[مومن] جلوگیری میکند»👉....
💠#پاسخ💠
1⃣جواب نقضی :
❕طبق روایات ما انگشتر عقیق به دست کردن موجب می شود که بلا و مصیبت و بدی و مکروه از انسان دفع شود , چنان که این نکات در روایاتی از پیامبر گرامی و امام علی و امام صادق علیهم السلام نقل شده است : " فَمَرَّ بِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ أَتْبِعُوهُ بِخَاتَمِ عَقِيقٍ فَأُتِيَ بِخَاتَمِ عَقِيقٍ فَلَمْ يَرَ مَكْرُوهاً. _ شَكَا رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قُطِعَ عَلَيْهِ الطَّرِيقُ فَقَالَ هَلَّا تَخَتَّمْتَ بِالْعَقِيقِ فَإِنَّهُ يَحْرُسُ مِنْ كُلِّ سُوءٍ. _ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: تَخَتَّمُوا بِالْعَقِيقِ يُبَارَكْ عَلَيْكُمْ- وَ تَكُونُوا فِي أَمْنٍ مِنَ الْبَلَاءِ. "
📚الکافی ج 6 ص 171 _ ثواب الاعمال ص 208
❕حال از مستشکل و اشکال کننده سوال می کنیم که اگر انگشتر عقیق موجب می شود بلا و مصیبت و مکروه از انسان دفع شود , پس چگونه امامان علیهم السلام با این که انگشتر عقیق به دست می کردند باز گرفتار بلا و مصیبت می شدند !!!
▫️علی علیه السلام فرمود :
" بزرگترین اجرها در آخرت برای کسانی است که در دنیا بزرگترین مصیبت ها را داشته اند و اهل بیت از همه مردم مصیبتشان بیشتر بوده است "
" إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ أَجْراً فِي الْآخِرَةِ أَعْظَمُهُمْ مُصِيبَةً فِي الدُّنْيَا، وَ إِنَّ أَهْلَ الْبَيْتِ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِيبَة "
📚امالی طوسی ص ٢٦٩ _ بحار الانوار ج ٢٧ ص ٢٠٧
❗️یا خداوند در مورد علی ع فرمود :
" من او را گرفتار بلایی می کنم که هیچ خلقم را به مانند آن بلا مبتلا نکرده ام " " إِنِّي مُسْتَخِصُّهُ بِبَلَاءٍ لَمْ يُصَبْ بِهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِي "
📚امالي طوسي ص: 514
❕امام عصر ع نیز پیرامون این مصائب و گرفتاری های طاقت فرسای اهلبیت ع فرمود :
" پس كشته شد آن كه كشته شد و به اسيرى رفت آن كه به اسيرى رفت و تبعيد شد آن كه تبعيد شد و قضاى الهى بر آنان چنان رفت كه اميد نيكفرجامى آن مىرود .... پس بر پاكان اهل بيت پيامبر و على- كه درود خدا بر آن دو باد- بايد كه گريه كنندگان گريه كنند و ندبهگران بايد بر آنان ندبه كنند و براى همچون ايشان بايد اشكها ببارند و نالهكنندگان، ناله سر دهند و شيونكنندگان، از دل، شيون بر آورند. " " فَقُتِلَ مَن قُتِلَ، وسُبِيَ مَن سُبِيَ، واقصِيَ مَن اقصِيَ، وجَرَى القَضاءُ لَهُم بِما يُرجى لَهُ حُسنَ المَثوبَةِ... فَعَلَى الأَطائِبِ مِن أهلِ بَيتِ مُحَمَّدٍ وعَلِيٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِما وآلِهِما فَليَبكِ الباكونَ، وإيّاهُم فَليَندُبِ النّادِبونَ، ولِمِثلِهِم فَلتُذرَفِ الدُّموعُ، وَليَصرُخِ الصّارِخونَ، ويَعِجَّ العاجّونَ "
📚مصباح الزائر: ص 449، المزار الكبير: ص 578
❕همینطور در روایاتی تصریح شده است که بلا و مصیبت پیامبر اسلام از همه پیامبران و نیز همه خلائق بیشتر بوده است :
"قَالَ الْمُصْطَفَى مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ. " " فَإِنَّ الْخَلْقَ لَمْ يُصَابُوا بِمِثْلِهِ ع قَطُّ. "
📚مناقب آل أبي طالب ، ج3، ص: 247 _ الكافي ج8، ص: 168
▫️یا در مورد امام حسین علیه السلام می خوانیم که دشمن ایشان در میدان کربلا انگشت ایشان را قطع کرد و انگشترشان را به غارت برد : " و أخَذَ خاتَمَهُ بَجدَلُ بنُ سُلَيمٍ الكَلبِيُّ لَعَنَهُ اللّهُ، فَقَطَعَ إصبَعَهُ عليه السلام مَعَ الخاتَمِ "
📚الملهوف: ص 177، بحار الأنوار: ج 45 ص 57
❓آیا معاذ الله اشکال کننده می تواند بگوید که امامان علیهم السلام مومن نبودند و اگر مومن بودند گرفتار بلا و مصیبت نمی شدند !!!!!
▫️#ادامه 👇
🤔#پرسش :
دست قطع شده قاسم سلیمانی ، نشان از وجود اشکال در ولایت اوست.
و او تحت ولایت طاغوت بود نه ولایت اهلبیت علیهم السلام. کسی که معتقد به ولایت امیرالمومنین علیه السلام باشد و در دستش انگشتر عقیق باشد دستش قطع نمیشود...
... قَالَ يَا سُلَيْمَانُ هُوَ أَمَانٌ مِنْ قَطْعِ اَلْيَدِ
مکارم اخلاق جلد۱ صفحه۸۸ _ وسائل الشیعة ج ۵، ص ۹۱
✍سلیمان اعمش میگوید:
خدمت امام صادق علیه السلام بودم کسی را که تازیانه خورده بود از قصر منصور عبّاسی بیرون آوردند. حضرت فرمود: «سلیمان، ببین نگین انگشترش چیست؟» عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، نگین آن عقیق نیست. 👈فرمود: «ای سلیمان، اگر عقیق بود تازیانه اش نمی زدند.» عرض کردم: شرح بیشتری در مورد عقیق بفرمایید. فرمودند: «نگین عقیق از قطع شدن دست انسان[مومن] جلوگیری میکند»👉....
💠#پاسخ💠
1⃣جواب نقضی :
❕طبق روایات ما انگشتر عقیق به دست کردن موجب می شود که بلا و مصیبت و بدی و مکروه از انسان دفع شود , چنان که این نکات در روایاتی از پیامبر گرامی و امام علی و امام صادق علیهم السلام نقل شده است : " فَمَرَّ بِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ أَتْبِعُوهُ بِخَاتَمِ عَقِيقٍ فَأُتِيَ بِخَاتَمِ عَقِيقٍ فَلَمْ يَرَ مَكْرُوهاً. _ شَكَا رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قُطِعَ عَلَيْهِ الطَّرِيقُ فَقَالَ هَلَّا تَخَتَّمْتَ بِالْعَقِيقِ فَإِنَّهُ يَحْرُسُ مِنْ كُلِّ سُوءٍ. _ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: تَخَتَّمُوا بِالْعَقِيقِ يُبَارَكْ عَلَيْكُمْ- وَ تَكُونُوا فِي أَمْنٍ مِنَ الْبَلَاءِ. "
📚الکافی ج 6 ص 171 _ ثواب الاعمال ص 208
❕حال از مستشکل و اشکال کننده سوال می کنیم که اگر انگشتر عقیق موجب می شود بلا و مصیبت و مکروه از انسان دفع شود , پس چگونه امامان علیهم السلام با این که انگشتر عقیق به دست می کردند باز گرفتار بلا و مصیبت می شدند !!!
▫️علی علیه السلام فرمود :
" بزرگترین اجرها در آخرت برای کسانی است که در دنیا بزرگترین مصیبت ها را داشته اند و اهل بیت از همه مردم مصیبتشان بیشتر بوده است "
" إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ أَجْراً فِي الْآخِرَةِ أَعْظَمُهُمْ مُصِيبَةً فِي الدُّنْيَا، وَ إِنَّ أَهْلَ الْبَيْتِ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِيبَة "
📚امالی طوسی ص ٢٦٩ _ بحار الانوار ج ٢٧ ص ٢٠٧
❗️یا خداوند در مورد علی ع فرمود :
" من او را گرفتار بلایی می کنم که هیچ خلقم را به مانند آن بلا مبتلا نکرده ام " " إِنِّي مُسْتَخِصُّهُ بِبَلَاءٍ لَمْ يُصَبْ بِهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِي "
📚امالي طوسي ص: 514
❕امام عصر ع نیز پیرامون این مصائب و گرفتاری های طاقت فرسای اهلبیت ع فرمود :
" پس كشته شد آن كه كشته شد و به اسيرى رفت آن كه به اسيرى رفت و تبعيد شد آن كه تبعيد شد و قضاى الهى بر آنان چنان رفت كه اميد نيكفرجامى آن مىرود .... پس بر پاكان اهل بيت پيامبر و على- كه درود خدا بر آن دو باد- بايد كه گريه كنندگان گريه كنند و ندبهگران بايد بر آنان ندبه كنند و براى همچون ايشان بايد اشكها ببارند و نالهكنندگان، ناله سر دهند و شيونكنندگان، از دل، شيون بر آورند. " " فَقُتِلَ مَن قُتِلَ، وسُبِيَ مَن سُبِيَ، واقصِيَ مَن اقصِيَ، وجَرَى القَضاءُ لَهُم بِما يُرجى لَهُ حُسنَ المَثوبَةِ... فَعَلَى الأَطائِبِ مِن أهلِ بَيتِ مُحَمَّدٍ وعَلِيٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِما وآلِهِما فَليَبكِ الباكونَ، وإيّاهُم فَليَندُبِ النّادِبونَ، ولِمِثلِهِم فَلتُذرَفِ الدُّموعُ، وَليَصرُخِ الصّارِخونَ، ويَعِجَّ العاجّونَ "
📚مصباح الزائر: ص 449، المزار الكبير: ص 578
❕همینطور در روایاتی تصریح شده است که بلا و مصیبت پیامبر اسلام از همه پیامبران و نیز همه خلائق بیشتر بوده است :
"قَالَ الْمُصْطَفَى مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ. " " فَإِنَّ الْخَلْقَ لَمْ يُصَابُوا بِمِثْلِهِ ع قَطُّ. "
📚مناقب آل أبي طالب ، ج3، ص: 247 _ الكافي ج8، ص: 168
▫️یا در مورد امام حسین علیه السلام می خوانیم که دشمن ایشان در میدان کربلا انگشت ایشان را قطع کرد و انگشترشان را به غارت برد : " و أخَذَ خاتَمَهُ بَجدَلُ بنُ سُلَيمٍ الكَلبِيُّ لَعَنَهُ اللّهُ، فَقَطَعَ إصبَعَهُ عليه السلام مَعَ الخاتَمِ "
📚الملهوف: ص 177، بحار الأنوار: ج 45 ص 57
❓آیا معاذ الله اشکال کننده می تواند بگوید که امامان علیهم السلام مومن نبودند و اگر مومن بودند گرفتار بلا و مصیبت نمی شدند !!!!!
▫️#ادامه 👇
آیا امام علی علیه السلام از حکم شرعی اطلاع نداشت ?
🤔#پرسش :
جهل امام علی به واقعیات در کتب شیعه !!!
أن عليا ذكر لرسول الله صلى الله عليه و آله ابنة حمزة، فقال رسول الله صلى الله عليه و آله: أما علمت أنها ابنة أخي من الرضاعة.
علی به پیامبر صلی الله علیه وسلم پیشنهاد داد که دختر حمزه را به عقد خود در آورد پیامبرﷺ فرمود مگر نمیدانی او دختر برادر رضاعی من است؟ (مرآة العقول جلد : 20 صفحه : 220)
امامی که طبق زعم شیعه عالم به کائنات است و علم غیب هم دارد ولی حکم مذکور را نمی داند !!!
💠#پاسخ💠
▫️این که امام علی علیه السلام وارث علم و دانش پیامبر گرامی اسلام بوده است , حتی بر اساس روایات اهلسنت قابل شک و تردید نیست چرا که در حدیث معروفی که علمای اهلسنت نقل کرده اند , پیامبر گرامی فرمود : " من شهر علم هستم و علی باب و درب آن است , هر کس می خواهد وارد شهر علم شود و از علوم من بهره ببرد باید از درب آن یعنی علی علیه السلام وارد شود و به سراغ امام علی ع برود " " انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد المدینه فلیات الباب "
📚المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 126 _ تاریخ بغداد ج 4 ص 348 _ اسد الغابه ج 4 ص 22 _ کنزالعمال ج 6 ص 152
❕حال در مورد روایت مورد اشکال معاند که مدعی است امام علی علیه السلام نمی دانست که ازدواج با دختر برادر رضاعی حرام است , گفتنی است :
▫️1 _ ممکن است روایت فوق از روی تقیه از امام صادق علیه السلام صادر شده باشد , زیرا راوی جریان فوق امام صادق ع است و نقل مذکور در کتاب صحیح مسلم از کتب اهلسنت هم آمده است که امام علی ع به پیامبر گرامی ص پیشنهاد کرد که با دختر حمزه ازدواج کند که پیامبر پاسخ داد که او دختر برادر رضاعی من است و من در حکم عموی او هستم " عَنْ عَلِيٍّ....قُلْتُ: نَعَمْ.
بِنْتُ حَمْزَةَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ «إِنَّهَا لَا تَحِلُّ لِي. إِنَّهَا ابْنَةُ أَخِي مِنْ الرَّضَاعَةِ». "
📚صحيح مسلم، ج2، ص: 1071
❗️در همچنین مواردی که روایتی موافق با روایات اهلسنت است و به ظاهر با روایات علم و دانش امام علی علیه السلام هم در تعارض است , روایت مورد بحث از اعتبار ساقط است .
ما در هنگام تعارض روایات ماموریم روایتی را که موافق با اهلسنت است را طرد کنیم و بگوییم که تقیه ای صادر شده است , چنان که راوی از امام صادق علیه السلام سوال کرد که ؛
« دو خبر از شما می بینیم که یکی از آنها موافق اهل سنت و دیگری مخالف اهل سنت است ، کدام خبر را اخذ کنیم ؟ امام علیه السلام فرمود آن خبری را که👈 با اهل سنت مخالف است ،👉 آن را اخذ کنید چرا که رشد و هدایت در آن است » « وَجَدْنَا أَحَدَ الْخَبَرَيْنِ مُوَافِقاً لِلْعَامَّةِ وَ الْآخَرَ مُخَالِفاً لَهُمْ بِأَيِّ الْخَبَرَيْنِ يُؤْخَذُ قَالَ مَا خَالَفَ الْعَامَّةَ فَفِيهِ الرَّشَاد »
📚 الکافی : ج 1 ص 68
#ادامه 👇
🤔#پرسش :
جهل امام علی به واقعیات در کتب شیعه !!!
أن عليا ذكر لرسول الله صلى الله عليه و آله ابنة حمزة، فقال رسول الله صلى الله عليه و آله: أما علمت أنها ابنة أخي من الرضاعة.
علی به پیامبر صلی الله علیه وسلم پیشنهاد داد که دختر حمزه را به عقد خود در آورد پیامبرﷺ فرمود مگر نمیدانی او دختر برادر رضاعی من است؟ (مرآة العقول جلد : 20 صفحه : 220)
امامی که طبق زعم شیعه عالم به کائنات است و علم غیب هم دارد ولی حکم مذکور را نمی داند !!!
💠#پاسخ💠
▫️این که امام علی علیه السلام وارث علم و دانش پیامبر گرامی اسلام بوده است , حتی بر اساس روایات اهلسنت قابل شک و تردید نیست چرا که در حدیث معروفی که علمای اهلسنت نقل کرده اند , پیامبر گرامی فرمود : " من شهر علم هستم و علی باب و درب آن است , هر کس می خواهد وارد شهر علم شود و از علوم من بهره ببرد باید از درب آن یعنی علی علیه السلام وارد شود و به سراغ امام علی ع برود " " انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد المدینه فلیات الباب "
📚المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 126 _ تاریخ بغداد ج 4 ص 348 _ اسد الغابه ج 4 ص 22 _ کنزالعمال ج 6 ص 152
❕حال در مورد روایت مورد اشکال معاند که مدعی است امام علی علیه السلام نمی دانست که ازدواج با دختر برادر رضاعی حرام است , گفتنی است :
▫️1 _ ممکن است روایت فوق از روی تقیه از امام صادق علیه السلام صادر شده باشد , زیرا راوی جریان فوق امام صادق ع است و نقل مذکور در کتاب صحیح مسلم از کتب اهلسنت هم آمده است که امام علی ع به پیامبر گرامی ص پیشنهاد کرد که با دختر حمزه ازدواج کند که پیامبر پاسخ داد که او دختر برادر رضاعی من است و من در حکم عموی او هستم " عَنْ عَلِيٍّ....قُلْتُ: نَعَمْ.
بِنْتُ حَمْزَةَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ «إِنَّهَا لَا تَحِلُّ لِي. إِنَّهَا ابْنَةُ أَخِي مِنْ الرَّضَاعَةِ». "
📚صحيح مسلم، ج2، ص: 1071
❗️در همچنین مواردی که روایتی موافق با روایات اهلسنت است و به ظاهر با روایات علم و دانش امام علی علیه السلام هم در تعارض است , روایت مورد بحث از اعتبار ساقط است .
ما در هنگام تعارض روایات ماموریم روایتی را که موافق با اهلسنت است را طرد کنیم و بگوییم که تقیه ای صادر شده است , چنان که راوی از امام صادق علیه السلام سوال کرد که ؛
« دو خبر از شما می بینیم که یکی از آنها موافق اهل سنت و دیگری مخالف اهل سنت است ، کدام خبر را اخذ کنیم ؟ امام علیه السلام فرمود آن خبری را که👈 با اهل سنت مخالف است ،👉 آن را اخذ کنید چرا که رشد و هدایت در آن است » « وَجَدْنَا أَحَدَ الْخَبَرَيْنِ مُوَافِقاً لِلْعَامَّةِ وَ الْآخَرَ مُخَالِفاً لَهُمْ بِأَيِّ الْخَبَرَيْنِ يُؤْخَذُ قَالَ مَا خَالَفَ الْعَامَّةَ فَفِيهِ الرَّشَاد »
📚 الکافی : ج 1 ص 68
#ادامه 👇
#ادامه 👇
▫️2 _ اگر پاسخ اول را هم نادیده بگیریم باز هم گفتنی است که بیان امام علی علیه السلام و خطاب پیامبر گرامی به امام علی همه از باب آموزش و تعلیم حکم مذکور به امت بوده است , چنانچه که علامه مجلسی متذکر این نکته می شود : " و إنما سأل ذلك ليظهر للناس سبب إعراضه صلى الله عليه و آله. "
📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج20، ص: 204
مثلا خداوند خطاب به پیامبر اسلام می فرماید :
" به تو و به همه انبياى پيشين وحى فرستاده شده است كه اگر مشرك شوى مسلما اعمالت حبط و نابود مىگردد و از زيانكاران خواهى بود" (وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ " ( زمر ٦٥ )
روشن است که آیه فوق نمی خواهد بگوید که برای پیامبر هم جایز بود که مشرک شود , بلکه تعبیر فوق برای بیان قبح شرک و تعلیم به امت است , ( به در می گوید دیوار بشنوند ) : چنان که در تفسیر نمونه می خوانیم :
"در اينجا اين سؤال مطرح مىشود كه مگر امكان دارد كه انبياى بزرگ الهى راه شرك پيش گيرند كه آيه فوق با اين لحن با آنها برخورد مىكند؟
پاسخ اين سؤال روشن است: انبيا هرگز مشرك نخواهند شد .... آنها حتى در يك لحظه فكر شرك به خود راه دهند، آيا طبيب هوشمند و حاذقى كه از تاثير يك ماده سمى بسيار خطرناك و كشنده به خوبى آگاه است هرگز ممكن است در حال اعتدال فكر خود را به آن آلوده سازد؟
👈هدف اين است كه از اهميت خطر شرك به همگان گوشزد شود تا مردم بدانند وقتى خداوند با پيامبران بزرگش اينچنين سخن مىگويد تكليف ديگران روشن است، و به تعبير ديگر: اين از قبيل ضرب المثل معروف عرب است" اياك اعنى و اسمعى يا جارة":" منظورم تويى ولى اى همسايه تو بشنو!". 👉
همين معنى در حديثى از امام على بن موسى الرضا ع به هنگامى كه مامون سؤال از آياتى كرد نقل شده است كه امام فرمود:" منظور از اينگونه آيات امت است، هر چند مخاطب رسول خدا مىباشد" "
📚تفسير نمونه، ج19، ص: 528
❗️ابن کثیر عالم بزرگ اهلسنت هم این سخن را پذیرفته است و تصریح می کند که تعبیر مذکور تنها برای بیان قبح و زشتی شرک است نه آنکه جایز باشد که پیامبر مشرک شود " " وَ لَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما كانُوا يَعْمَلُونَ تشديد لأمر الشرك و تغليظ لشأنه و تعظيم لملابسته، كقوله تعالى: وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ [الزمر: 65] الآية، و هذا شرط، و الشرط لا يقتضي جواز الوقوع، كقوله قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ [الزخرف: 81] و كقوله لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ [الأنبياء: 17] و كقوله لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفى مِمَّا يَخْلُقُ ما يَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ [الزمر: 4] "
📚تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج3، ص: 268
❕یا در آیه دیگر می فرماید که خداوند در روز قيامت به عيسى علیه السلام مىگويد:
" آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را علاوه بر خداوند معبود خويش قرار دهيد، و پرستش كنيد؟" "وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ " ( مائده 116 )
❕شك نيست كه مسيح چنين چيزى را نگفته است و تنها دعوت به توحيد و عبادت خدا نموده، ولى منظور از اين استفهام اقرار گرفتن از او در برابر امتش، و بيان محكوميت آنها است , چنانچه که ابن کثیر , مفسر برجسته اهلسنت به این نکته تصریح می کند : "قائلا له يوم القيامة بحضرة من اتخذه و أمه إلهين من دون اللّه يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ و هذا تهديد للنصارى و توبيخ و تقريع على رؤوس الأشهاد "
📚تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج3، ص: 208
#شیعه_پاسخ
@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
▫️2 _ اگر پاسخ اول را هم نادیده بگیریم باز هم گفتنی است که بیان امام علی علیه السلام و خطاب پیامبر گرامی به امام علی همه از باب آموزش و تعلیم حکم مذکور به امت بوده است , چنانچه که علامه مجلسی متذکر این نکته می شود : " و إنما سأل ذلك ليظهر للناس سبب إعراضه صلى الله عليه و آله. "
📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج20، ص: 204
مثلا خداوند خطاب به پیامبر اسلام می فرماید :
" به تو و به همه انبياى پيشين وحى فرستاده شده است كه اگر مشرك شوى مسلما اعمالت حبط و نابود مىگردد و از زيانكاران خواهى بود" (وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ " ( زمر ٦٥ )
روشن است که آیه فوق نمی خواهد بگوید که برای پیامبر هم جایز بود که مشرک شود , بلکه تعبیر فوق برای بیان قبح شرک و تعلیم به امت است , ( به در می گوید دیوار بشنوند ) : چنان که در تفسیر نمونه می خوانیم :
"در اينجا اين سؤال مطرح مىشود كه مگر امكان دارد كه انبياى بزرگ الهى راه شرك پيش گيرند كه آيه فوق با اين لحن با آنها برخورد مىكند؟
پاسخ اين سؤال روشن است: انبيا هرگز مشرك نخواهند شد .... آنها حتى در يك لحظه فكر شرك به خود راه دهند، آيا طبيب هوشمند و حاذقى كه از تاثير يك ماده سمى بسيار خطرناك و كشنده به خوبى آگاه است هرگز ممكن است در حال اعتدال فكر خود را به آن آلوده سازد؟
👈هدف اين است كه از اهميت خطر شرك به همگان گوشزد شود تا مردم بدانند وقتى خداوند با پيامبران بزرگش اينچنين سخن مىگويد تكليف ديگران روشن است، و به تعبير ديگر: اين از قبيل ضرب المثل معروف عرب است" اياك اعنى و اسمعى يا جارة":" منظورم تويى ولى اى همسايه تو بشنو!". 👉
همين معنى در حديثى از امام على بن موسى الرضا ع به هنگامى كه مامون سؤال از آياتى كرد نقل شده است كه امام فرمود:" منظور از اينگونه آيات امت است، هر چند مخاطب رسول خدا مىباشد" "
📚تفسير نمونه، ج19، ص: 528
❗️ابن کثیر عالم بزرگ اهلسنت هم این سخن را پذیرفته است و تصریح می کند که تعبیر مذکور تنها برای بیان قبح و زشتی شرک است نه آنکه جایز باشد که پیامبر مشرک شود " " وَ لَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما كانُوا يَعْمَلُونَ تشديد لأمر الشرك و تغليظ لشأنه و تعظيم لملابسته، كقوله تعالى: وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ [الزمر: 65] الآية، و هذا شرط، و الشرط لا يقتضي جواز الوقوع، كقوله قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ [الزخرف: 81] و كقوله لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ [الأنبياء: 17] و كقوله لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفى مِمَّا يَخْلُقُ ما يَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ [الزمر: 4] "
📚تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج3، ص: 268
❕یا در آیه دیگر می فرماید که خداوند در روز قيامت به عيسى علیه السلام مىگويد:
" آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را علاوه بر خداوند معبود خويش قرار دهيد، و پرستش كنيد؟" "وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ " ( مائده 116 )
❕شك نيست كه مسيح چنين چيزى را نگفته است و تنها دعوت به توحيد و عبادت خدا نموده، ولى منظور از اين استفهام اقرار گرفتن از او در برابر امتش، و بيان محكوميت آنها است , چنانچه که ابن کثیر , مفسر برجسته اهلسنت به این نکته تصریح می کند : "قائلا له يوم القيامة بحضرة من اتخذه و أمه إلهين من دون اللّه يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ و هذا تهديد للنصارى و توبيخ و تقريع على رؤوس الأشهاد "
📚تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج3، ص: 208
#شیعه_پاسخ
@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir