♦️گریز به مرگ را کنش سیاسی جا نزنیم: فرق ناگزیریی مرگ و گریز به مرگ
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دو سال پیش یک دانشجوی ایرانی در فرانسه به نام محمد مرادی خودکشی را بهمنزلهی کنشی سیاسی مطرح کرد و نوشت: "امیدوارم مرگ من توجه دستکم بخشی از رسانهها در خارج از کشور را به خود جلب کند و همینطور امیدوارم این پیامی باشد به مردم ایران که فکر نکنند ایرانیان خارج از کشور در غم آنها شریک نیستند و اگر پیش بیاید نخواهند جانشان را برای آنها فدا کنند" (https://parsi.euronews.com/2022/12/30/irans-protests-investigating-suicide-of-iranian-in-lyon-river-mohammad-moradi-analysis-itw).
او سپس خودکشی کرد و از زندهگی گریخت. اما گریز از زندهگی به مرگ، با ناگزیریی مرگ فرق فاحشی دارد. اکنون با خودکشیی کیانوش سنجری برخی در حال خلط بین این دو اند.
موقعیت گریز به مرگ موقعیت کسی است که از زندهگی و جان خود سیر شده است. تاب و تحمل اش به پایان رسیده و خود را میکشد. این رفتار، رفتاری پاتولوژیک است. چنین رفتاری نیازمند تحلیل و بررسیی دقیق است که چرا و طیی چه فرآیندی فرد به آنجا رسیده که تن به خودکشی میدهد. گریز به مرگ بیش از آنکه کنشی سیاسی باشد، واکنشی پاتولوژیک است.
اما موقعیت ناگزیریی مرگ امر متفاوتی است. گاهی آدمیان در موقعیتی قرار میگیرند که میبایست از خود یا عزیزانشان یا عزیزترین عناصر زندهگیشان دفاع کنند. در چنین موقعیتی آنان ناگزیر به انجام کنش یا کنشهای منتهیی به مرگ هستند. در چنین موقعیتی، فرد به مرگ نمیگریزد بلکه مرگ به او تحمیل میشود. او خواهان مرگ نیست، مرگ او را برمیگزیند.
این دو موقعیت بسیار با هم متفاوت اند. رفتارهای کسانی چون محمد مرادی و کیانوش سنجری گریز به مرگ بوده اند. هر دو اعلام کرده اند پیامهایی دارند و برای بیان پیامهای خود، خودکشی خواهند کرد. آنچه آنها انجام داده اند، گریز به مرگ و گریز از زندهگی است. گریز از زندهگی کنشی قهرمانانه نیست، بلکه بیشتر امری مسالهدار است. گریز از زندهگی، کنشی سیاسی نیست. تلقیی خودکشی بهمنزلهی کنش سیاسی، تقدیس مرگ است.
#خودکشی
#محمد_مرادی
#ناگزیری_مرگ
#گریز_به_مرگ
#کنش_سیاسی
#گریز_از_زندهگی
#کیانوش_سنجری
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دو سال پیش یک دانشجوی ایرانی در فرانسه به نام محمد مرادی خودکشی را بهمنزلهی کنشی سیاسی مطرح کرد و نوشت: "امیدوارم مرگ من توجه دستکم بخشی از رسانهها در خارج از کشور را به خود جلب کند و همینطور امیدوارم این پیامی باشد به مردم ایران که فکر نکنند ایرانیان خارج از کشور در غم آنها شریک نیستند و اگر پیش بیاید نخواهند جانشان را برای آنها فدا کنند" (https://parsi.euronews.com/2022/12/30/irans-protests-investigating-suicide-of-iranian-in-lyon-river-mohammad-moradi-analysis-itw).
او سپس خودکشی کرد و از زندهگی گریخت. اما گریز از زندهگی به مرگ، با ناگزیریی مرگ فرق فاحشی دارد. اکنون با خودکشیی کیانوش سنجری برخی در حال خلط بین این دو اند.
موقعیت گریز به مرگ موقعیت کسی است که از زندهگی و جان خود سیر شده است. تاب و تحمل اش به پایان رسیده و خود را میکشد. این رفتار، رفتاری پاتولوژیک است. چنین رفتاری نیازمند تحلیل و بررسیی دقیق است که چرا و طیی چه فرآیندی فرد به آنجا رسیده که تن به خودکشی میدهد. گریز به مرگ بیش از آنکه کنشی سیاسی باشد، واکنشی پاتولوژیک است.
اما موقعیت ناگزیریی مرگ امر متفاوتی است. گاهی آدمیان در موقعیتی قرار میگیرند که میبایست از خود یا عزیزانشان یا عزیزترین عناصر زندهگیشان دفاع کنند. در چنین موقعیتی آنان ناگزیر به انجام کنش یا کنشهای منتهیی به مرگ هستند. در چنین موقعیتی، فرد به مرگ نمیگریزد بلکه مرگ به او تحمیل میشود. او خواهان مرگ نیست، مرگ او را برمیگزیند.
این دو موقعیت بسیار با هم متفاوت اند. رفتارهای کسانی چون محمد مرادی و کیانوش سنجری گریز به مرگ بوده اند. هر دو اعلام کرده اند پیامهایی دارند و برای بیان پیامهای خود، خودکشی خواهند کرد. آنچه آنها انجام داده اند، گریز به مرگ و گریز از زندهگی است. گریز از زندهگی کنشی قهرمانانه نیست، بلکه بیشتر امری مسالهدار است. گریز از زندهگی، کنشی سیاسی نیست. تلقیی خودکشی بهمنزلهی کنش سیاسی، تقدیس مرگ است.
#خودکشی
#محمد_مرادی
#ناگزیری_مرگ
#گریز_به_مرگ
#کنش_سیاسی
#گریز_از_زندهگی
#کیانوش_سنجری
@NewHasanMohaddesi
👍28👎12❤4👏1
🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸
♦️زرنگبازی یا غفلت جامعهشناسانه!! (تأملی بر نوشتهی محدثی گیلوایی دربارهی خودکشی کیانوش سنجری )
✍️افشین احمدپور
بازنشر: ۲۴ آبان ۱۴۰۳
«محدثی گیلوایی» به درستی، خودکشی سیاسی را مذمت کرده و به همه درباره ی الگو قرار دادن این شیوه از کنش سیاسی هشدار داده است!
تا اینجای کار من هم با نوشته ی «محدثی» کاملا موافقم و معتقدم که خودکشی در اکثریت قریب به اتفاق موارد نه تنها امری معقول نیست بلکه به طور مستقیم ریشه در بیماریهای سایکولوژیکی همچون افسردگی دارد و استفاده از آن به عنوان حربه ای سیاسی برای مبارزه ، به شدت مذموم است چرا که نوعی ترویج خشونت محسوب می شود و فراگیر شدن آن ، نه تنها کوچک ترین تهدیدی برای رژیم های اقتدارگرا ایجاد نمی کند بلکه با لاغر کردن بدنه ی مبارزان اهل اندیشه و خشونت پرهیز ، موجبات ادخال سرور در قلب دشمنان قسم خورده ی دموکراسی و آزادی را فراهم خواهد آورد!!
اما هم من ، هم شما و هم «محدثی» می دانیم که در ماجرای خودکشی «کیانوش سنجری» ، نفس خودکشی ، کم اهمیت ترین بعد ماجراست و مذمت الگوسازی از چنین اقدامی حتی اگر مهم باشد صرفا موضوعی است فرعی و طرح آن در شرایط فعلی ، نه فوریت دارد و نه ضرورت!!
مهم تربن و قابل تأمل ترین نکته ی ماجرای غم انگیز خودکشی «کیانوش سنجری» که «محدثی» ، آگاهانه و از روی زرنگ بازی یا نآآگاهانه و از روی بی توجهی ، از کنار آن رد شده ، آن است که چرا بایستی جوانی ایرانی ، از ۱۷ سالگی تا زمان مرگش در ۴۲ سالگی ، بیش از ۹ بار بازداشت و دو سال زندانی شود ، مجبور به ترک وطن گردد ، به فقر و فلاکت و بیکاری بیفتد و سرانجام به خاطر این فشارهای سهمگین و کمرشکن ، افسرده شود و با احساس بی پناهی در برابر قدرت هیولاوار استبداد مذهبی ، به زانو در آید و در اوج جوانی و ناکام از برآوردن آرزوها ، عفریت مرگ را در آغوش کشد !؟
و دقیقا با تأمل در همین بعد از قضیه است که تفاوت کسی مثل «کیانوش سنجری» با «محدثی» و بخش عظیمی از جامعه ی ایران مشخص می شود!!
اشکال «محدثی» آن است که می خواهد ادای روشنفکرها را در بیاورد و نشان بدهد که مرگ یک کتشگر سیاسی برایش مهم است و می خواهد این مرگ را دستمایه ی اندیشه ورزی کند و مخاطب خویش را با «اپوزوسیون لاشخور» ، تنها نگذارد اما چون از پرداخت هزینه ی سنگین روشنفکری واقعی می ترسد ، از بین همه ی پیغمبرها می چسبد به «جرجبس» و بخشی از حادثه را مهم جلوه می دهد که درد سری برایش ایجاد نکند و همان جا نرود که «سعید مدنی» رفت!!
و دقیقا به دلیل همین ترس و محافظه کاری است که «محدثی» بر خلاف جامعه شناس مهمی مثل «سعید مدنی» که تمرکزش را بر روی «فحشا» و «اعتیاد» و «بازنگری قانون اساسی» و «جنبش های اجتماعی» می گذارد و سر از «اوین» در می آورد ، همیشه مشغول شلوغ کاری است و با معلق زدن و معرکه گیری درباره ی موضوعات کم اهمیت و بی خطری همچون «فلسفه» و «ریاضیات» و «کوروش» و «نوروز» ، ژست روشنفکری می گیرد چون می داند که نه جنازه ی اموات «هخامنشی» ، زورشان می رسد که در معیشتش خللی وارد کنند و نه «عمو نوروز!!» می تواند با پرونده سازی و استفاده از عناوین مجرمانه ی مسخره و بی معنی و گل و گشادی مثل «تبلیغ علیه نظام» و «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» و «توهین به مقدسات» ، چپقش را چاق کند!!
خودکشی «کیانوش سنجری» حتی اگر مذموم باشد که هست ، تنها یک ورق از دفتر زندگی افتخار آمیز ، غم انگیز و پر برگ این جوان ایرانی است!! زندگی کسی که از ۱۷ سالگی ، همچون یک کنش گر سیاسی با تجربه و جا افتاده ، معنی استبداد را می فهمد و برای ساختن جامعه ای دموکراتیک ، آزاد و مرفه ، پیه حبس و تحقیر و بازجویی و شکنجه و انفرادی را به تنش می مالد سراسر افتخار است حتی اگر پر از اشتباه باشد!!
خلاصه کنم و باب اطناب را ببندم!!
«محدثی» اگر هم می خواهد به مخاطب خویش بفهماند که خودکشی سیاسی ، کنشی مذموم است نباید بین السطور را آن قدر خالی بگذارد که خواننده گمان کند مرحوم مربوطه ، معتاد تزریقی بوده و به خاطر نرسیدن مواد ، خودکشی کرده است!!!
حقیقت بسیار تلخ است اما به باور من ، یک لاخه موی «کیانوش سنجری» می ارزد به کرور کرور مرده ی متعفن متحرکی که غرق در زندگی حیوانی و سرشار از حقارت و ترس و طمع ، جز خوردن و خوابیدن و گشنی کردن ، چیزی نمی فهمند و به خاطر چند روز زندگی بیشتر و شکم چرانی و شهوت رانی ، به هر ذلت و کثافتی تن می دهند و ککشان هم نمی گزد!!
تنی زنده دل، خفته در زیر گل
به از عالمی زنده ی مرده دل
دل زنده هرگز نگردد هلاک
تن زنده دل گر بمیرد چه باک؟
https://t.iss.one/elmdinkhorafeh
🔸محدثی: سپاس از نقد محترمانهی دکتر احمدپور عزیز! چه بسیار جای سخن هست که میگذارم برای مجالی مناسب. اما از این پزشک فرهیخته، صمیمانه قدردانی میکنم!
#خودکشی
#گریز_از_زندهگی
#کیانوش_سنجری
@NewHasanMohaddesi
♦️زرنگبازی یا غفلت جامعهشناسانه!! (تأملی بر نوشتهی محدثی گیلوایی دربارهی خودکشی کیانوش سنجری )
✍️افشین احمدپور
بازنشر: ۲۴ آبان ۱۴۰۳
«محدثی گیلوایی» به درستی، خودکشی سیاسی را مذمت کرده و به همه درباره ی الگو قرار دادن این شیوه از کنش سیاسی هشدار داده است!
تا اینجای کار من هم با نوشته ی «محدثی» کاملا موافقم و معتقدم که خودکشی در اکثریت قریب به اتفاق موارد نه تنها امری معقول نیست بلکه به طور مستقیم ریشه در بیماریهای سایکولوژیکی همچون افسردگی دارد و استفاده از آن به عنوان حربه ای سیاسی برای مبارزه ، به شدت مذموم است چرا که نوعی ترویج خشونت محسوب می شود و فراگیر شدن آن ، نه تنها کوچک ترین تهدیدی برای رژیم های اقتدارگرا ایجاد نمی کند بلکه با لاغر کردن بدنه ی مبارزان اهل اندیشه و خشونت پرهیز ، موجبات ادخال سرور در قلب دشمنان قسم خورده ی دموکراسی و آزادی را فراهم خواهد آورد!!
اما هم من ، هم شما و هم «محدثی» می دانیم که در ماجرای خودکشی «کیانوش سنجری» ، نفس خودکشی ، کم اهمیت ترین بعد ماجراست و مذمت الگوسازی از چنین اقدامی حتی اگر مهم باشد صرفا موضوعی است فرعی و طرح آن در شرایط فعلی ، نه فوریت دارد و نه ضرورت!!
مهم تربن و قابل تأمل ترین نکته ی ماجرای غم انگیز خودکشی «کیانوش سنجری» که «محدثی» ، آگاهانه و از روی زرنگ بازی یا نآآگاهانه و از روی بی توجهی ، از کنار آن رد شده ، آن است که چرا بایستی جوانی ایرانی ، از ۱۷ سالگی تا زمان مرگش در ۴۲ سالگی ، بیش از ۹ بار بازداشت و دو سال زندانی شود ، مجبور به ترک وطن گردد ، به فقر و فلاکت و بیکاری بیفتد و سرانجام به خاطر این فشارهای سهمگین و کمرشکن ، افسرده شود و با احساس بی پناهی در برابر قدرت هیولاوار استبداد مذهبی ، به زانو در آید و در اوج جوانی و ناکام از برآوردن آرزوها ، عفریت مرگ را در آغوش کشد !؟
و دقیقا با تأمل در همین بعد از قضیه است که تفاوت کسی مثل «کیانوش سنجری» با «محدثی» و بخش عظیمی از جامعه ی ایران مشخص می شود!!
اشکال «محدثی» آن است که می خواهد ادای روشنفکرها را در بیاورد و نشان بدهد که مرگ یک کتشگر سیاسی برایش مهم است و می خواهد این مرگ را دستمایه ی اندیشه ورزی کند و مخاطب خویش را با «اپوزوسیون لاشخور» ، تنها نگذارد اما چون از پرداخت هزینه ی سنگین روشنفکری واقعی می ترسد ، از بین همه ی پیغمبرها می چسبد به «جرجبس» و بخشی از حادثه را مهم جلوه می دهد که درد سری برایش ایجاد نکند و همان جا نرود که «سعید مدنی» رفت!!
و دقیقا به دلیل همین ترس و محافظه کاری است که «محدثی» بر خلاف جامعه شناس مهمی مثل «سعید مدنی» که تمرکزش را بر روی «فحشا» و «اعتیاد» و «بازنگری قانون اساسی» و «جنبش های اجتماعی» می گذارد و سر از «اوین» در می آورد ، همیشه مشغول شلوغ کاری است و با معلق زدن و معرکه گیری درباره ی موضوعات کم اهمیت و بی خطری همچون «فلسفه» و «ریاضیات» و «کوروش» و «نوروز» ، ژست روشنفکری می گیرد چون می داند که نه جنازه ی اموات «هخامنشی» ، زورشان می رسد که در معیشتش خللی وارد کنند و نه «عمو نوروز!!» می تواند با پرونده سازی و استفاده از عناوین مجرمانه ی مسخره و بی معنی و گل و گشادی مثل «تبلیغ علیه نظام» و «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» و «توهین به مقدسات» ، چپقش را چاق کند!!
خودکشی «کیانوش سنجری» حتی اگر مذموم باشد که هست ، تنها یک ورق از دفتر زندگی افتخار آمیز ، غم انگیز و پر برگ این جوان ایرانی است!! زندگی کسی که از ۱۷ سالگی ، همچون یک کنش گر سیاسی با تجربه و جا افتاده ، معنی استبداد را می فهمد و برای ساختن جامعه ای دموکراتیک ، آزاد و مرفه ، پیه حبس و تحقیر و بازجویی و شکنجه و انفرادی را به تنش می مالد سراسر افتخار است حتی اگر پر از اشتباه باشد!!
خلاصه کنم و باب اطناب را ببندم!!
«محدثی» اگر هم می خواهد به مخاطب خویش بفهماند که خودکشی سیاسی ، کنشی مذموم است نباید بین السطور را آن قدر خالی بگذارد که خواننده گمان کند مرحوم مربوطه ، معتاد تزریقی بوده و به خاطر نرسیدن مواد ، خودکشی کرده است!!!
حقیقت بسیار تلخ است اما به باور من ، یک لاخه موی «کیانوش سنجری» می ارزد به کرور کرور مرده ی متعفن متحرکی که غرق در زندگی حیوانی و سرشار از حقارت و ترس و طمع ، جز خوردن و خوابیدن و گشنی کردن ، چیزی نمی فهمند و به خاطر چند روز زندگی بیشتر و شکم چرانی و شهوت رانی ، به هر ذلت و کثافتی تن می دهند و ککشان هم نمی گزد!!
تنی زنده دل، خفته در زیر گل
به از عالمی زنده ی مرده دل
دل زنده هرگز نگردد هلاک
تن زنده دل گر بمیرد چه باک؟
https://t.iss.one/elmdinkhorafeh
🔸محدثی: سپاس از نقد محترمانهی دکتر احمدپور عزیز! چه بسیار جای سخن هست که میگذارم برای مجالی مناسب. اما از این پزشک فرهیخته، صمیمانه قدردانی میکنم!
#خودکشی
#گریز_از_زندهگی
#کیانوش_سنجری
@NewHasanMohaddesi
Telegram
علم ، دین ، خرافه
@Afshinaplato .پاسخگوی سؤالات نیستم.صرفا برای ارائه انتقادات
نوشته های کوتاه یک طبیب
نوشته های کوتاه یک طبیب
👍22👎6❤1
♦️یک نقد و پاسخ به آن: مردمان مردهپرستی که از تهیدستی و بیچارهگی و بیعملی قهرمان میطلبند
۲۵ آبان ۱۴۰۴
#خودکشی
#محمد_مرادی
#ناگزیری_مرگ
#گریز_به_مرگ
#کنش_سیاسی
#گریز_از_زندهگی
#کیانوش_سنجری
@NewHasanMohaddesi
۲۵ آبان ۱۴۰۴
#خودکشی
#محمد_مرادی
#ناگزیری_مرگ
#گریز_به_مرگ
#کنش_سیاسی
#گریز_از_زندهگی
#کیانوش_سنجری
@NewHasanMohaddesi
👍20👎12