♦️نقد گفتمان عبدالکریمی و تحریف نادرست سنت در معنای هایدگری و گادامری
✍پرهام خان مختاری
۱۸ بهمن ۱۴۰۳
توضیح: در نقدهایی که به دکتر عبدالکریمی داشتید، تعریف سنت از جانب ایشان نادرست بود. به همین دلیل نقد خودم را یادداشت کردم و برایتان میفرستم. شاید در مناظرهٔ بعدی برایتان کمک کننده باشد.👇
در حقیقت و روش، هانس گئورگ گادامر سنت را نه امری ایستا و تغییرناپذیر، بلکه بستری پویا-تاریخ تأثیر و تأثر- می داند که در تعامل با پیشداوری های ما معنا می یابد. برخلاف تصور رایج، سنت در اندیشهٔ او محدودیت ایجاد نمی کند، بلکه امکانِ فهم را برای ما در بستر تاریخی فراهم می سازد. گادامر بر این باور است:
«فهم، همواره درون یک افق تاریخی و زبانی شکل میگیرد، و این افق تاریخی همان چیزی است که ما آن را سنت مینامیم.»
اما سنت، برخلاف یک انتقال مکانیکی از گذشته، در فرآیند تفسیر دگرگون شده و به شیوهای جدید بازآفریده می شود. دکتر محمدرضا بهشتی در درسگفتارهای خود دربارهٔ گادامر، او را اساساً سنتگرا به معنای رایج کلمه نمی داند، بلکه از سنت بهعنوان امری در تداوم تاریخی و گشوده به دیالوگ (گفتوگو) سخن می گوید.
در این معنا، سنت نه باری اضافی بر دوش تفکر است و نه امری تحمیلی، بلکه بستری زنده برای برقرار کردن دیالوگ با گذشته به شمار می آید. بااینحال، برداشتهای نادرستی از این مفهوم وجود دارد که آن را به سطح یک ایدئولوژی یا نوستالژی صرف تقلیل می دهند.
بیژن عبدالکریمی از جمله متفکرانی است که بدون تمایز میان سنت به عنوان بستر دیالوگ و سنتگرایی به عنوان یک ایدئولوژی، رویکردی دایکوتومیک و واکنشی در قبال سنت و مدرنیته اتخاذ می کند. او از یکسو به نقد مدرنیته میپردازد و تا حدی از مارتین هایدگر متأثر است، اما از سوی دیگر، درکی از پویایی تاریخی در تفکر گادامر ندارد.
در حالی که گادامر سنت را نه بازگشت به گذشته، بلکه گفتوگویی دیالکتیکی میان گذشته و حال میداند، عبدالکریمی درک سنت را بیشتر به تکرار اسامی شعرا از جمله مولوی، حافظ و خیام یا شعار دادن دربارهٔ اهمیت آنان تقلیل میدهد. پیوند با سنت گذشته نه از طریق بازتکرار، بلکه تنها با بازتفسیر مفاهیم در بستر زمانهٔ ما محقق میشود.
گادامر در حقیقت و روش در بخش زیباییشناسی مینویسد:
«واقعیت اثر هنری و توان بیانیاش را نمیتوان به افق تاریخی اولیهاش محدود کرد… بلکه گویی واقعیت اثر هنری به تجربهای از هنر تعلق دارد که اثر هنری آن را در خود حاضر دارد.»
عبدالکریمی نه به بازتفسیر مفاهیم سنتی در پرتو تفکر معاصر می پردازد و نه رویکردی هرمنوتیکی برای درک وضعیت دازاین ایرانی (حاضر بودگی موجود انسانی در بستر تاریخیاش) دارد. او بیشتر در پی نوعی بازگشت به سنت با خوانشی ایرانیزهشده از هرمنوتیک است که متکی به تاریخمند بودن از اندیشهٔ هایدگر و همین امر او را در ورطهٔ همان فاشیسمی میاندازد که هایدگر در دورهٔ تفکر متقدماش گرفتار آن شد.
هایدگر در مقطعی به فاشیسم نزدیک شد، اما گادامر هرگز وارد چنین مناسباتی نشد و حتی رابطهاش را با استاد خود قطع کرد. این امر نشان میدهد که هرمنوتیک گادامر نه به پذیرش غیرانتقادی سنت، بلکه به فراهم کردن بستری برای تفکر انتقادی منجر میشود. همین رویکرد، الهامبخش مکتب انتقادی فرانکفورتِ هابرماس در نظریهٔ کنش ارتباطی و نیز پساساختارگرایی فرانسویِ دریدا در ساختارشکنی (deconstruction) بوده است. در مقابل، عبدالکریمی با ارائهٔ نقدهایی کلی و مبهم به سنت و مدرنیته، نه تنها افقی نو برای تفکر نمیگشاید، بلکه بیش از یک دهه است که در بلاتکلیفی تحلیلیِ هایدگری نسبت به تاریخمندی گرفتار مانده است.
🔸محدثی: سلام و سپاس فراوان از نوشتهی ارزشمند شما! اما بعد:
من تعریف خود ام را از سنت در این مناظره ارائه کردم که تعریفی است از جان بروکشایر تامسون و من آن را برای بررسیهای تجربی در جامعهشناسی (در مطالعات مربوط به سنت و مدرنیته) مناسبتر و دقیقتر میدانم. او معتقد است که سنت چهار وجه دارد: هرمنوتیک، هویت، مشروعیت، هنجارین (جان بی. تامسون، ۱۳۹۵، رسانهها و مدرنیته، ترجمهی مسعود اوحدی، نشر سروش، چاپ پنجم).
از نوشتهتان بهره بردم و از لطف شما بسیار تشکر میکنم! حاویی نکات بسیار مهمی است. کتابی تحت عنوان "مست شراب سنت" در دست نگارش دارم که امیدوار ام زودتر به مرحلهی انتشار برسد! در این کتاب نگاه خود را در بارهی وضع کنونیی سنت اسلامی-ایرانی به تفصیل شرح داده ام.
#سنت
#گادامر
#مناظره
#مدرنیته
#مارتین_هایدکر
#بیژن_عبدالکریمی
#پرهام_خان_محمدی
@NewHasanMohaddesi
✍پرهام خان مختاری
۱۸ بهمن ۱۴۰۳
توضیح: در نقدهایی که به دکتر عبدالکریمی داشتید، تعریف سنت از جانب ایشان نادرست بود. به همین دلیل نقد خودم را یادداشت کردم و برایتان میفرستم. شاید در مناظرهٔ بعدی برایتان کمک کننده باشد.👇
در حقیقت و روش، هانس گئورگ گادامر سنت را نه امری ایستا و تغییرناپذیر، بلکه بستری پویا-تاریخ تأثیر و تأثر- می داند که در تعامل با پیشداوری های ما معنا می یابد. برخلاف تصور رایج، سنت در اندیشهٔ او محدودیت ایجاد نمی کند، بلکه امکانِ فهم را برای ما در بستر تاریخی فراهم می سازد. گادامر بر این باور است:
«فهم، همواره درون یک افق تاریخی و زبانی شکل میگیرد، و این افق تاریخی همان چیزی است که ما آن را سنت مینامیم.»
اما سنت، برخلاف یک انتقال مکانیکی از گذشته، در فرآیند تفسیر دگرگون شده و به شیوهای جدید بازآفریده می شود. دکتر محمدرضا بهشتی در درسگفتارهای خود دربارهٔ گادامر، او را اساساً سنتگرا به معنای رایج کلمه نمی داند، بلکه از سنت بهعنوان امری در تداوم تاریخی و گشوده به دیالوگ (گفتوگو) سخن می گوید.
در این معنا، سنت نه باری اضافی بر دوش تفکر است و نه امری تحمیلی، بلکه بستری زنده برای برقرار کردن دیالوگ با گذشته به شمار می آید. بااینحال، برداشتهای نادرستی از این مفهوم وجود دارد که آن را به سطح یک ایدئولوژی یا نوستالژی صرف تقلیل می دهند.
بیژن عبدالکریمی از جمله متفکرانی است که بدون تمایز میان سنت به عنوان بستر دیالوگ و سنتگرایی به عنوان یک ایدئولوژی، رویکردی دایکوتومیک و واکنشی در قبال سنت و مدرنیته اتخاذ می کند. او از یکسو به نقد مدرنیته میپردازد و تا حدی از مارتین هایدگر متأثر است، اما از سوی دیگر، درکی از پویایی تاریخی در تفکر گادامر ندارد.
در حالی که گادامر سنت را نه بازگشت به گذشته، بلکه گفتوگویی دیالکتیکی میان گذشته و حال میداند، عبدالکریمی درک سنت را بیشتر به تکرار اسامی شعرا از جمله مولوی، حافظ و خیام یا شعار دادن دربارهٔ اهمیت آنان تقلیل میدهد. پیوند با سنت گذشته نه از طریق بازتکرار، بلکه تنها با بازتفسیر مفاهیم در بستر زمانهٔ ما محقق میشود.
گادامر در حقیقت و روش در بخش زیباییشناسی مینویسد:
«واقعیت اثر هنری و توان بیانیاش را نمیتوان به افق تاریخی اولیهاش محدود کرد… بلکه گویی واقعیت اثر هنری به تجربهای از هنر تعلق دارد که اثر هنری آن را در خود حاضر دارد.»
عبدالکریمی نه به بازتفسیر مفاهیم سنتی در پرتو تفکر معاصر می پردازد و نه رویکردی هرمنوتیکی برای درک وضعیت دازاین ایرانی (حاضر بودگی موجود انسانی در بستر تاریخیاش) دارد. او بیشتر در پی نوعی بازگشت به سنت با خوانشی ایرانیزهشده از هرمنوتیک است که متکی به تاریخمند بودن از اندیشهٔ هایدگر و همین امر او را در ورطهٔ همان فاشیسمی میاندازد که هایدگر در دورهٔ تفکر متقدماش گرفتار آن شد.
هایدگر در مقطعی به فاشیسم نزدیک شد، اما گادامر هرگز وارد چنین مناسباتی نشد و حتی رابطهاش را با استاد خود قطع کرد. این امر نشان میدهد که هرمنوتیک گادامر نه به پذیرش غیرانتقادی سنت، بلکه به فراهم کردن بستری برای تفکر انتقادی منجر میشود. همین رویکرد، الهامبخش مکتب انتقادی فرانکفورتِ هابرماس در نظریهٔ کنش ارتباطی و نیز پساساختارگرایی فرانسویِ دریدا در ساختارشکنی (deconstruction) بوده است. در مقابل، عبدالکریمی با ارائهٔ نقدهایی کلی و مبهم به سنت و مدرنیته، نه تنها افقی نو برای تفکر نمیگشاید، بلکه بیش از یک دهه است که در بلاتکلیفی تحلیلیِ هایدگری نسبت به تاریخمندی گرفتار مانده است.
🔸محدثی: سلام و سپاس فراوان از نوشتهی ارزشمند شما! اما بعد:
من تعریف خود ام را از سنت در این مناظره ارائه کردم که تعریفی است از جان بروکشایر تامسون و من آن را برای بررسیهای تجربی در جامعهشناسی (در مطالعات مربوط به سنت و مدرنیته) مناسبتر و دقیقتر میدانم. او معتقد است که سنت چهار وجه دارد: هرمنوتیک، هویت، مشروعیت، هنجارین (جان بی. تامسون، ۱۳۹۵، رسانهها و مدرنیته، ترجمهی مسعود اوحدی، نشر سروش، چاپ پنجم).
از نوشتهتان بهره بردم و از لطف شما بسیار تشکر میکنم! حاویی نکات بسیار مهمی است. کتابی تحت عنوان "مست شراب سنت" در دست نگارش دارم که امیدوار ام زودتر به مرحلهی انتشار برسد! در این کتاب نگاه خود را در بارهی وضع کنونیی سنت اسلامی-ایرانی به تفصیل شرح داده ام.
#سنت
#گادامر
#مناظره
#مدرنیته
#مارتین_هایدکر
#بیژن_عبدالکریمی
#پرهام_خان_محمدی
@NewHasanMohaddesi