زیر سقف آسمان
9.81K subscribers
3.33K photos
761 videos
452 files
3.6K links
زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه

تماس:
@Ziresagfeasman2017
Download Telegram
با سلام بر جناب محدثی گیلوایی گرامی
دوست دانش‌پژوه پویا و کوشا و منتقد و دغدغه مند

از اینکه با نگاه علوم اجتماعی به طرح مباحث مرتبط با مسائل اجتماعی در حوزه عمومی مجازی ( شبکه‌های اجتماعی) هم می‌پردازید بسی مایه امیدواری است. امید این که این مباحث هم منجر به تامل کارشناسان حکومتی دولتی مرتبط در سیاست‌پژوهی اجتماعی و سیاست‌گزاری اجتماعی شود و هم در عمل شاهد تصحیح سیاست‌های اجتماعی کنونی و بهزیستی معنوی مادی شهروندان ایرانی در دولت ۱۴ باشیم ....

و امیدوارم  پرداختن به این مباحث محدثی گیلوایی را از طرح مباحث تئوریک علوم اجتماعی با نگاه فلسفه علوم اجتماعی و فلسفه اجتماعی و فلسفه جامعه و علم اجتماعی انتقادی غافل نکند.

با احترام‌
سید محمود نجاتی حسینی (خراسانی)
پژوهشگر مطالعات علم و دین
۱۲  شهریور ۱۴۰۳



🔸محدثی: دکتر نجاتی عزیز سلام و عرض ادب و احترام دارم و بسیار قدردان محبت شما هستم! نظر لطف شما است برادر عزیز ارج‌مند که بزرگ‌وارانه به کارهای کوچک ام نظر می‌کنید و از راه‌نمایی و نقد هم دریغ نمی‌کنید. باشد که بتوانم در کنار شما عزیزان و یاوری‌های‌تان خدمتی بکنم. آن‌چه شایسته است انجام بدهیم بسی بزرگ است اما توان و امکانات‌مان خرد. بسیار امیدوار ام به نگاه یاورانه و مشوقانه‌ی عزیزانی مثل شما! سپاس بسیار برای الطاف مهربانانه و بزرگ‌وارانه‌ی شما!

#دکتر_نجاتی_حسینی

@NewHasanMohaddesi
👍1👌1🤪1
♦️نسبت دین و توسعه: شرکت در کلاس دین و توسعه‌ی دکتر نجاتی‌ی حسینی‌ در دانش‌گاه تهران

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۴ آذر ۱۴۰۳

امروز افتخار شرکت در کلاس برادر عزیز صاحب‌نظر و اندیشه‌مند ام دکتر نجاتی‌ی حسینی‌ را پیدا کردم و به دعوت ایشان در این کلاس شرکت کردم و دیدگاه ام را در باره‌ی دین و توسعه بیان کردم و گفتم که نسبت برقرار کردن بین اسلام و توسعه، نسبت برقرار کردنی مناقشه‌برانگیز و مساله‌دار است و پیش از هر چیز لازم است مراد خود را از مفاهیم دین و توسعه روشن کنیم.

توضيح دادم که اساسا در فرهنگ اسلامی مفهوم توسعه development نداریم بل‌که مفهوم عمران داریم که به‌نحو مبنایی با مفهوم توسعه فرق دارد. از این رو، ضروری است از ایجاد تلفیق‌های نامعتبر احتراز کنیم.

به‌محض این‌که فایل صوتی‌ی این جلسه به دست‌ام برسد، آن را همین‌جا تقدیم مخاطبان محترم خواهم کرد.

از دکتر نجاتی‌ی عزیز بابت حسن نظر و لطف بی‌دریغ‌شان تشکر می‌کنم و برای ایشان آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون دارم و از هستی‌ی بخشنده عزت و سرفرازی‌ی ایشان را طلب می‌کنم!

#دین
#سنت
#توسعه
#عمران
#مدرنیته
#دین_و_توسعه
#دکتر_نجاتی_حسینی
@NewHasanMohaddesi
7👍2
♦️کارگزار فکری و الگوی دریوزه‌گی و وابسته‌گی: یک مساله‌ی ملی /۱

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۴ دی ۱۴۰۳


کارگزار فکری کسی است که کالای فکری عرضه می‌کند. اشتغال مداوم او به عرضه‌ی کالای فکری (خواه تولید کالای فکری و خواه انتقال و توزیع آن) نیازمند صرف وقت و انرژی و مصرف منابع مختلف است.

اگر کارگزار فکری بخواهد به‌نحو حرفه‌ای کالای فکری عرضه کند (چرخه‌ای طولانی که از تولید یا بازپروری و فرآوری‌ی فکری آغاز می‌شود و تا بسته‌بندی و توزیع و انتشار و مصرف و ارزیابی‌ی پس از مصرف ادامه دارد)، لازم است تمام وقت درگیر کار خود باشد و منابع مختلف را در اختیار داشته باشد.

کارگزار فکری در این چرخه‌ی طولانی که من آن را اقتصاد فکر و اندیشه می‌نامم، لازم است با کارگزاران دیگر من جمله کارگزاران فرهنگی‌ی مختلف (از ناشر گرفته تا کتاب‌فروش و سازمان‌های فرهنگی و وزارت ارشاد و غیره) سر و کار داشته باشد. اگر او بخواهد کارگزار فکری‌ی موفق و تاثیرگذاری باشد، لازم است منابع و نیروهای مختلفی در اختیار داشته باشد و روابط و مراودات تاثیرگذاری داشته باشد.

اما ما در ایران با یک الگوی ذلت و دریوزه‌گی و وابسته‌گی مواجه هستیم. این الگوی ذلت و دریوزه‌گی و وابسته‌گی گاه خود را تحت عناوین و ارزش‌هایی چون پارسایی و قناعت و سخاوت و زکات علم پنهان می‌کند.

کسانی که الگوی ذلت و دریوزه‌گی و وابسته‌گی را درونی کرده اند، از کارگزار فکری می‌خواهند وابسته به حکومت باشد و بماند و به حقوق ناچیزی که در ازای شکلی از فروش خودسالاری و فروش استقلال دریافت می‌کند، بسنده کند و حریت و خودتعیین‌گری و شجاعت خود را از دست بدهد و به انواع ذلت تن دهد.

الگوی دریوزه‌گی و وابسته‌گی چه نوع زیستی برای کارگزار فرهنگی ارایه می‌کند؟ زیستی که در آن اشکالی ندارد کارگزاران فکری در پای حکومت به دریوزه‌گی بیافتند و برای تامین معیشت‌شان بدان وابسته بشوند و به انواع روابط حقیرانه برای گرفتن یک کار پژوهشی یا چند واحد تدریس تن بدهند و استقلال و حریت‌شان را از دست بدهند، اما اشکال دارد اگر بخواهند در راه کسب استقلال اقتصادی در بخش خصوصی تلاش بکنند و کالای فرهنگی‌ی خودشان را در بازار فرهنگ عرضه بکنند.

این الگوی فرهنگی به نام سخاوت و زکات و به نام قناعت و پارسایی، از کارگزار فکری یک موجود بدبخت ناتوان ذلیل فرومایه می‌سازد که مثلا صاحب اندیشه است، اما جیب‌هایی خالی دارد و از اداره‌ی اقتصاد کوچک خانواده‌ی خود ناتوان است و هر روز در برابر اعضای خانواده و این و آن ذلیل می‌شود.

فرهنگ دریوزه‌گی و وابسته‌گی چنین القا می‌کند که یک کارگزار فرهنگی‌ی ناتوان و فرومایه، می‌تواند سخاوت‌مند و پارسا باشد! چنین فرهنگی، بدبختی و ناداری و ناتوانی را قناعت و پارسایی جا می‌زند؛ ذلت را عزت و سربلندی معرفی می‌کند؛ و بی‌عرضه‌گی و مصرف‌شده‌گی را سخاوت و زکات علم می‌نمایاند.

کارگزار فکری فقط وقتی سخاوت‌مند و اهل زکات علم می‌تواند باشد که کالاهای فکری‌ی خود را به ثروت‌مندان با قیمتی مناسب بفروشد و به طالبان فقیر در اقصا نقاط کشور رایگان ببخشد.

کارگزار فکری وقتی می‌تواند پارسا باشد که نیازی به نواله‌های حکومتی نداشته باشد و لازم نباشد برای گرفتن یک پروژه‌ی تحقیقاتی به روابط حقیرانه یا حتا فاسد تن بدهد.

کارگزار فکری وقتی می‌تواند شجاع و حر باشد که به "آب باریکه‌"ی دولتی محتاج نباشد و سخن گفتن و نقد کردن اش را به احتمال امر و نهی آقای مدیر یا احضار فلان وزارت‌خانه یا محاکمه‌ی کمیته‌ی انضباطی در دانش‌گاه وابسته نکند و خود را ناگزیر به خاموشی نبیند.

آیا این اوج ذلت نیست که از فوتبالیست‌ها هم صدای نقادانه درمی‌آید ولی از هزاران کنش‌گر جامعه‌شناسی صدایی خارج نمی‌شود؟ چرا؟

کافی است مقایسه‌ای بکنیم به وضع کارگزاران هنری‌ی برجسته در ایران و کارگزاران فکری‌ در ایران و ببینیم که چه‌قدر انسان دانش‌گاهی‌ی ذلیل و وابسته داریم که صدایی از آنان برنمی‌خیزد.

کسانی مثل دکتر سیدمحمود نجاتی عزیز یا آن دانش‌جو و برادر و خواهر محترمی که مرا خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید به ۲۳ میلیون قناعت کن، تقصیری ندارند. آن‌ها در همین فرهنگ بزرگ و تربیت شده اند. فرهنگ دریوزه‌گی و وابسته‌گی در ایران ریشه‌دار است. کافی است نگاهی به تاریخ این سرزمین بیاندازیم و ببینیم چند هزار شاعر و اهل قلم و کاتب و مورخ و منجم در دربارهای حاکمان دریوزه‌گی کرده اند و به قول ناصر خسرو قیمتی در لفظ دری را در پای خوکان ریخته اند! (من آنم که در پای خوکان نریزم / مر این قیمتی در لفظ دری را).

ادامه دارد.👇👇👇


#اقتصاد_فکر
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزه‌گی
#الگوی_وابسته‌گی
#دکتر_نجاتی_حسینی
@NewHasanMohaddesiچ
14👍9👏6👎1
♦️کارگزار فکری و الگوی دریوزه‌گی و وابسته‌گی: یک مساله‌ی ملی /۲

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۴ دی ۱۴۰۳


من با صدای بلند می‌گویم: مردمانی که نه تنها از کارگزاران فکری‌ی خود از ره‌گذر انواع حمایت‌های مشروع پشتیبانی نمی‌کنند بل‌که از آنان می‌خواهند هم‌چنان یک کارگزار فکری‌ی ذلیل و وابسته و دریوزه بمانند، مردمانی شایسته‌ی عزت و سروری و تعالی نیستند.

من آینه‌ای در برابر شما مردمی می‌گیرم که نه تنها در راه استقلال و خودسالاری‌ی کارگزاران فکری‌ی خود تلاشی نکرده اید؛ بل‌که آنان را به انسان‌هایی ذلیل و حقیر و ناتوان بدل کرده اید که چه بسا بسیاری‌شان در نهایت خفت و خواری و تهی‌دستی روزگار به‌سر آورده اند و در گوشه‌ی انزوا از یاد رفته اند و مرده اند.

این دعوت به بازتولید الگوی ذلت و دریوزه‌گی و وابسته‌گی، مساله‌ای عمومی است؛ نه شخصی. بسیاری از ایرانیان حامل این الگوی فرهنگی هستند. بنگرید به ارجاعاتی که در متن‌ دکتر نجاتی‌ی عزیز خودنمایی می‌کنند!

#اقتصاد_فکر
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزه‌گی
#الگوی_وابسته‌گی
#دکتر_نجاتی_حسینی
@NewHasanMohaddesi
👏155👍4💔2👎1👌1
♦️مسیر سنگلاخی‌ی آموزش

دکتر خیام عباسی
۲۴ دی ۱۴۰۳


مباحثی پیرامون تدریس خصوصی استادان دانشگاه میان برخی از دانشگاهیان در گرفته است و عده‌ای به مخالفت با این کار برخاسته و برآن هستند که استادان دانشگاه به‌جز تدریس موظفی در دانشگاه، نباید وارد حیطهٔ آموزش خصوصی بشوند. آنان این اقدام را معادل تجاری‌سازی دانش می‌دانند.
این یادداشت پاسخی کوتاه به آن مخالفت است. ادامه‌ی مطلب در دو لینک زیر: 👇👇👇

https://t.iss.one/drabbasee/997

https://t.iss.one/drabbasee/998

#اقتصاد_فکر
#کارگزاران_فکری
#الگوی_دریوزه‌گی
#الگوی_وابسته‌گی
#دکتر_نجاتی_حسینی
@NewHasanMohaddesi
👍5👏1🤣1
♦️لفاظی‌ با کلمات فلسفی و اخلاقی: انتظارات غیر عقلانی از اهل دانش

عارف خراسانی

۲۴ دی ۱۴۰۳

دکتر محدثی عزیز پیام یکی از مخاطبان کانال زیر سقف آسمان  را مبنی بر اینکه او را متهم به تجاری‌سازی علم کرده است و از وی خواسته که کالاهای فرهنگی خود را بصورت رایگان در کانال شخصی‌اش قرار دهد ، در صفحه‌ی اصلی کانال منتشر کرده و از مخاطبان خواسته است حول این قضیه گفت‌وگو کنند.

به‌عنوان یکی از کسانی که سعی می‌کند که مقداری از حقوق ناچیز معلمی‌ام را هر ماه به خرید کالاهای فرهنگی اعم از کتاب یا شرکت در دوره‌های آموزشی و ... اختصاص دهم مایلم چند نکته را بیان کنم.

این سطح از تفکر سطح پایین که یک شهروند ایرانی، ۲۳ میلیون تومن حقوق را برای اداره‌ی یک خانواده در حالی‌که همین حقوق بنا به گزارش‌های مجلس ، درآمد زیر خط فقر یک خانواده کم‌جمعیت است مرا به شگفتی وا می‌دارد! چگونه این مخاطب این میزان درآمد را برای زندگی شرافتمندانه یک استاد دانشگاه که باید در رفاه کامل باشد و بدون دغدغه‌های معیشتی کارهای فکری خود را دنبال کند را کافی می‌داند الله اعلم!

دوم اینکه این قسم مخاطبان واقعا از نگاه عمیق به مسائل سیاسی و اجتماعی بی‌بهره‌اند. آیا اینان در جنبش اخیر ندیدند که هر استادی که حتی زیر یک بیانیه را امضا کرد یا توبیخ یا اخراج شد؟ آیا اینان نمی‌دانند که دانشگاه امروز کاملا حکومتی است و از تولید فکر و اندیشه‌های نو ناتوان است زیرا که حکومت نمی‌خواهد علوم انسانی در این کشور رشد کند؟ آیا ایشان آمار اخراجی‌های استادان را ندیده‌اند؟

اتفاق بسیار مبارکی که به واسطه‌ی شبکه‌های اجتماعی رخ داده اینست که استادان دانشگاه دانش و سواد خود را محدود به فضای کلاس و درس دانشگاهی نمی‌کنند و با ارائه محصولات فکری و فرهنگی علاقه‌مندان به دین حوزه‌ها را از علم خود بهره‌مند می‌سازند.

از سوی دیگر با حمایت مردمی از طریق شرکت در این کلاس‌ها استادان دانشگاه ما به استقلال اقتصادی خواهند رسید و زبان مردم جامعه خود خواهند شد و دیگر اخراج از دانشگاه باعث فلج شدن زندگی آن‌ها نخواهد شد.

در جامعه‌ای که مردمان‌اش بیش‌ترین عمل‌های زیبایی را دارند که قیمت‌های ان با قیمت کالاهای فرهنگی اصلا قابل قیاس نیست و در جامعه‌ای که دستمزد یک ناخن‌کار و آرایشگر و بقالی و کاسبی به هیچ وجه با حقوق معلم و استادش قابل قیاس نیست، مشخص است که فساد و تباهی سرنوشت محتوم آن است.

این انگاره که مردم نباید به ازای دریافت فکر و اندیشه هزینه بپردازند با توجیه علم زکات دارد، بسیار باور احمقانه‌ای است. مگر کارگزاران فکری ما به مسکن و غذا و درمان و دندان‌پزشکی و لباس و ... احتیاج ندارند و چونان فرشتگان ایستاده به تسبیح موجودات ماورایی هستند؟؟

سخنان جناب نجاتی در مواجهه با این قضیه فاقد بنیان‌های عقلانی و بیشتر شبیه لفاظی‌ با کلمات فلسفی و اخلاقی است. من نمی‌توانم درک کنم یک استاد علوم‌ انسانی که مدام آمارهای مختلفی از جمله میزان هزینه و درامد و خط فقر  را باید چک کند، چه‌گونه به مثابه‌ی یکی از حواریون عیسی لب به سخن می‌گشاید و با انکار نیازهای مادی انسان، درس اخلاق و بخشش و سخاوت می‌دهد؟ یک استاد علوم انسانی باید بیش از بقیه واقع‌بین باشد و از هزینه‌های زندگی در کلان‌شهری مثل تهران بی‌خبر است.

یکی از موانع توسعه در کشور ما همین چشم بستن به روی واقعیت‌ها و ماورایی دیدن انسان است. نیازهای انسانی همه مهم و ضروری هستند و باید در نزد اهل فکر و کارگزاران سیاسی به رسمیت شناخته شوند.

#اقتصاد_فکر
#کارگزاران_فکری
#عارف_خراسانی
#الگوی_دریوزه‌گی
#الگوی_وابسته‌گی
#دکتر_نجاتی_حسینی
@NewHasanMohaddesi
12👍7👌2
برای نوشته ای از یک فرد، که استاد گرامی ام دکتر محدثی در کانال تلگرامی اش منتشر کرده بود
بعنوان یک معلم بر خود واجب دانستم که نکاتی را یاد آوری نمایم.

همچو عادت به دیدن رنج انسانی کم توان، همچون عادت به دیدن رنج مادری در فراق فرزندی که هرگز برنخواهد گشت. همچون لذت بردن از دیدن کویری که گلهایش یک روز عمر می‌کنند.
برای تو
ای معلم
آری
ما معلمها غالبا از واریز حقوق به همان اندازه استرس داریم که از ده روز آخر ماه ،چون از بس حفره برای پر کردن هست که نمی‌دانیم به کدامش برسیم. از اینکه دیگر لباس نو، ماشین نو ،مهمانی، سفر و .... برایمان آرزوی سرگرم کننده است، عادت کرده ایم، ما زندگی نمی‌کنیم فقط نمی میریم.

همه ی ما در  نقش های اجتماعی مان با انتظارات متفاوتی مواجهیم ، در جایگاه پدر، پدربزرگ،استاد دانشگاه و همکار با انتظارات و توقعاتی از طرف جامعه مواجهیم که باید بتوانیم این  انتظارات را مطابق آداب و رسوم و فرهنگ ایرانی و فارغ از اینکه جایگاه اجتماعی ما چگونه است و فارغ از این که کجا زندگی می کنیم و اصلا شغل مان چیست، برآورده کنیم و براساس آن سطح توقع و انتظارات که فردی از استاد دانشگاه یا نویسنده دارد از او توقع می رود در آداب‌ و رسوم اجتماعی که هزینه های اجتماعی سنگینی هم دارد ،بتواند نقش همسری ،نقش پدری را ایفا نماید.

با توجه به این شرايط اقتصادی بحرانی، اتفاقا اگر یک انسان بخواهد با عزت نفس مناسب و سرمایه اجتماعی خوب زندگی کند باید این هزینه های خانوادگی و اجتماعی را پرداخت کند ،خانواده، جامعه، فرزندان و دوستان نمی دانند و کاری ندارند شما میزان حقوقت چقدر است، آنها  از شما بر حسب جایگاه انتظار  دارند و حتما شما باید بر اساس آن انتظارات به آنها پاسخ دهید.
این آدم دارد زندگی می‌کند، انسانی ‌که تمام وقت ،انرژی و زمان و تمرکزش بر حوزه دانش افزایی و آگاهی، نقد و بحث و تاریخ، هنر و مذهب و جامعه است.
دولت باید این فرد را تامین کند به لحاظ معیشت.
دولت  وسیستم رفاهی باید این استاد دانشگاه و این معلم ،این کارمند و.. راتامین نماید.
تا بتواند با آسودگی و آرامش به امورات و مسؤلیت اجتماعی خودش برسد. ولی زمانی که دولت نمی تواند رفاه استاد دانشگاه را آن چنان شایسته اوست تامین بنماید چه اشکالی دارد که کلاس خصوصی برگزار نماید و هزینه نه چندان زیادی را در این باره بگیرد.

چرا متخصصان رشته های دیگری این کار انجام میدهند مثلا روان شناسان  و وکلا و پزشکان و..دیگران در مقابل زحماتشان از دیگران طلب دستمزد می کنند ولی جامعه شناس و فیلسوف و .. نتوانند و نباید طلب کنند.

زهرا نجاتی
۲۴ دی ماه ۱۴۰۳

#اقتصاد_فکر
#کارگزاران_فکری
#عارف_خراسانی
#الگوی_دریوزه‌گی
#الگوی_وابسته‌گی
#دکتر_نجاتی_حسینی
@NewHasanMohaddesi
👍151👎1