زیر سقف آسمان
9.8K subscribers
3.33K photos
761 videos
452 files
3.6K links
زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه

تماس:
@Ziresagfeasman2017
Download Telegram
♦️جامعه‌ی مدرن، خانواده‌ی مدرن: روی‌کرد رابطه‌نگر به خانواده

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۸ اردی‌بهشت ۱۴۰۲

👇👇👇
#خانواده
#قانون_دل
#جهنم_اجتماعی
#بهشت_اجتماعی
#رابطه‌ی_اجتماعی
#جامعه‌شناسی_خانواده

@NewHasanMohaddesi
♦️جامعه‌ی مدرن، خانواده‌ی مدرن: روی‌کرد رابطه‌نگر به خانواده‌ی ایرانی

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی
۲۸ اردی‌بهشت ۱۴۰۲

حدود دوازده سال است که در حوزه‌ی جامعه‌شناسی‌ی خانواده در حال مطالعه هستم. روی‌کرد من در مطالعه‌ی خانواده، روی‌کردی رابطه‌نگر است. روی‌کرد رابطه‌نگر به خانواده مکمل روی‌کرد نهاد‌گرا به خانواده است. جامعه‌شناسان در دنیا اغلب خانواده را به‌منزله‌ی یک نهاد اجتماعی می‌بینند. از نظر من چنین روی‌کردی نمی‌تواند همه‌ی ابعاد خانواده را توضیح دهد. از این رو، من روی‌کرد رابطه‌نگر به خانواده را به‌منزله‌ی مکمل روی‌کرد نهادگرا مطرح می‌کنم.

در روی‌کرد رابطه‌نگر به خانواده، مهم‌ترین مولفه‌ی خانواده، رابطه‌ی اجتماعی‌ی بین اعضای خانواده است و ریشه‌ی بسیاری از مسائل آن را می‌بایست در همین روابط جست. بر اساس مطالعه‌ی روابط میان اعضای خانواده می‌توان یک خانواده را به‌نحو دقیق‌تری کالبدشکافی کرد.

رابطه‌ی اجتماعی، از مهم‌ترین موضوعات مورد مطالعه‌ی جامعه‌شناسی است. رابطه‌ی زن و شوهر نیز یک رابطه‌ی اجتماعی است. از نظر من روابط اجتماعی تاریخ‌مند هستند. زاده می‌شوند و می‌میرند. رابطه‌ی اجتماعی‌ی عمرانه، بیش‌تر محصول جهان اجتماعی‌ی سنّتی و پیشامدرن است که در آن‌ها هم ثبات اجتماعی و به‌تبع ثبات احوال و شخصیت وجود دارد و تغییر اجتماعی به کندی صورت می‌گیرد و هم فشارهای هنجارین بر روی افراد زیاد است و تغییر روابط و حذف روابط همیشه کار آسانی نیست و گاه بسیار پرهزینه است، چون میزان فردیت و خودتعیین‌گری‌ی آدمیان در جهان اجتماعی‌ی سنّتی ناچیز است.

اما در جهان اجتماعی‌ی مدرن، روند تغییر و تحول اجتماعی و به‌تبع آن، تغییر احوال و شخصیت افراد شتاب‌ناک است و علاوه بر آن، فردیت آدمی بیش‌تر تحقق یافته است و حد خودتعیین‌گری‌ی افراد بالاتر است. از این رو، در جامعه‌ی مدرن روابط اجتماعی‌ی عمرانه، کم‌تر تحقق می‌یابد.

به همین دلیل، نباید انتظار داشت که در جامعه‌ی مدرن جز در موارد نادر، روابط عمرانه وجود داشته باشد و هر کسی که رابطه‌ای را آغاز کرد، تا آخر عمر بدان پای‌بند باشد. چنین انتظاری با اقتضائات جامعه‌ی مدرن و انسان مدرن ناهم‌ساز است و مغایرت دارد. بر این اساس، زن و مردی که با هم رابطه‌ای را آغاز می‌کنند و به قرارداد ازدواج نائل می‌شوند، باید هر دو به یک میزان این امکان را داشته باشند که در صورت ناخشنودی‌ی مزمن و پای‌دار، رابطه‌شان را با شریک زنده‌گی‌شان قطع کنند.

بنابراین، وقتی من از لزوم برخورداری‌ی زنان از حق جدایی یا طلاق سخن می‌گویم، بحثی جامعه‌شناختی می‌کنم نه بحثی حقوقی. این‌که در حقوق ایران این سخن چه‌گونه ترجمه می‌شود، بحثی حقوقی است و لازم است حقوق‌دانان در باره‌ی آن سخن بگویند.

روشن است که بر اساس چنین باوری، من این حق را هم برای هم‌سر ام و هم برای تمامی‌ی زنان خانواده‌ام قائل هستم و از حق جدایی‌شان دفاع می‌کنم. چه ارزشی دارد زنی در کنار آدمی زنده‌گی کند که دل‌اش پیش مرد نباشد. من بر آن‌ام که می‌بایست در خانواده‌های ایرانی قانون دل حاکم باشد، اما متاسفانه در حال حاضر در بسیاری از خانواده‌های ایرانی، قانون دل حاکم نیست. من سرسختانه طرف‌دار حکم‌فرمایی‌ی قانون دل در خانواده‌های ایرانی هستم. من بر آن‌ام که کیفیت رابطه برتر از طول رابطه است. رابطه‌ی بی‌کیفیت زنده‌گی‌ی آدمی را جهنمی می‌سازد و رابطه‌ی با کیفیت زنده‌گی‌ی آدمی را بهشتی می‌سازد. من یک سال رابطه‌ی با کیفیت را بر صد سال رابطه‌ی بی‌کیفیت ترجیح می‌دهم.

بنابراین، وقتی سخنان مرا در باره‌ی خانواده می‌شنوید، در مقام پاسخ رگ گردن برجسته نکنید، بل‌که استدلال بیاورید. من بر اساس پژوهش و داده‌ها سخن می‌گویم نه بر اساس سنت‌ها و ارزش‌های سنتی. من به به‌زیستی‌ی انفسی‌ی آدمیان می‌اندیشم نه به ثبات خانواده به هر قیمتی. در نظر من خانواده مقدس نیست، بل‌که چه بسا ممکن است کانون سلطه‌گری و زورگویی و جنایت باشد. من به زنده‌گی‌ی بهشتی در همین جهان می‌اندیشم و از روابط جهنمی برحذر می‌دارم. تداوم رابطه به هر قیمتی، می‌تواند زنده‌گی‌ای جهنمی بسازد و من در تحقیقات‌ام راجع به خانواده در ایران اغلب زنده‌گی‌ی جهنمی دیده ام.

در نظر من بهشت جایی است که آدمی در آن احساس امنیت و آرامش و شوق زنده‌گی و لذت زیستن با جنس مکمل را تجربه کند. وطن جایی است که در آن آدمی احساس غربت نکند.


#خانواده
#قانون_دل
#طول_رابطه
#جنس_مکمل
#کیفیت_رابطه
#جهنم_اجتماعی
#بهشت_اجتماعی
#رابطه‌ی_اجتماعی
#جامعه‌شناسی_خانواده

@NewHasanMohaddesi
👍3912
♦️[با کیفیت‌ترین پیوند]

✍️ سعید صفوی
۲۹ اردی‌بهشت ۱۴۰۲

برای خانمی که برای طرح ایده‌ی، دادنِ حق طلاق به زنان، از سوی آقای دکتر محدثی، به ایشان حمله‌ی لفظی کرده، خیلی متاسفم! این طرز حرف زدن و خود را آن‌چنان حق به جانب دانستن تا آن‌جا که دیگری را شایسته‌ی نواختن با این ادبیات پلشت پنداشتن، نشان از تربیت انسان‌های مستبدی است که دست‌پرورده‌ی سیستمی استبدادی هستند که در فرآیند آموزش و پرورش آن، هر خصلت انسانی مثل آزادگی، آزادی‌خواهی و عواطف و احساسات فطری، سرکوب شده و فکر و اندیشه‌اش را برای زیستن در ساختاری استبدادی، ساخته و پرداخته شده.

متاسفانه اکثر ما ایرانیان به ملزومات حداقلی گفت‌وگو دست‌نیافته‌ایم و در مکالمات، بیشتر مُنولوگ می‌کنیم و توانایی درنگ کردن در سخنان دیگری را بدون قضاوت و بدون پیش‌فرض‌های ذهنی خود نداریم و به محض مواجهه با سخنان دیگری فورا آن‌ها را درونی می‌کنیم و شروع به گستاخی و فحاشی می‌کنیم! پیوند زناشویی باید براساس پاسخ به نیازهای جنسی و عاطفی زوجین بنا نهاده شود، تا هر دو به کامیابی که از نظر من همان تعریف زندگی خوب و خوش از قول استاد ملکیان هست، برسند (https://t.iss.one/mostafamalekian/5413).

با کیفیت‌ترین پیوند، پیوندی است که انتخاب طرفین بر اساس شناخت از نیازهای عمیق خود باشد، اما مگر در قراردادی که زن حق خروج از آن را تحت هیچ شرایطی ندارد، امکان چنین چیزی میسر است؟ مگر دادن حق تمام و کمال طلاق به مرد معنایی غیر از مملوک بودن زن دارد؟ آیا معنایی جز این است که زن نه یک انسانِ دارای اراده و اختیار عقل و شعور و احساس، بلکه فقط یک شیء هست؟

وقتی تحقیقات بر روی زنان شوهرکش نشان داده که در بیش از نیمی موارد، زن به انتهای زندگی مشترک رسیده و مجبور است هم‌بالین مردی باشد که هیچ علقه‌ی عاطفی با اون ندارد تفویض حق طلاق به زن چه اِشکال عقلی دارد؟ اصلا چرا باید دو نفر که از لحاظ روحی و روانی و نظرگاهی اشتراکی ندارند، مسیر زندگی را باید با هم طی کنند؟ کی و کجا باید رابطه‌های مالکیتی انسان‌ها که اصلی‌ترین نیازِ آدمی یعنی آزادی رو به یغما می‌برد تمام بشود؟ اگر زنی با خوداندیشی از نظام‌های اعتقادی و سنت‌های ایل و تبارش عبور کرد و جهان نویی برای خود خلق کرد که هیچ قرابتی با جهان همسر ندارد و خودش و معنای زندگیش را طور دیگری دریافت، چه اشکالی دارد که با حق طلاق از رابطه خارج شود و سرنوشتش را دنبال کند؟ مگر ازدواج‌های انجام شده چقدر بر اساس آگاهی و کار روانشناسی و آگاهی بوده و هست که افراد باید در همه‌ی طول عمر تحت هر شرایطی حفظش کنند؟ چرا باید تصمیمی که معمولا در سال‌های اوایل جوانی گرفته می‌شود، سال‌هایی که تجربه و شناخت فرد از هستیِ خودش ‌حداقلی هست، تا دمِ مرگ سرنوشت آدمی رو رقم بزند؟

این‌قدر از حریت و آزادگی بیم نداشته باشیم. باور کنید انتخاب و ادامه‌ی زندگی بر اساس عشق و علاقه وجوهِ انسانی را در ما شکوفا می‌کند و زندگی آدمی را مشحون از معنا، شادی و زیبایی و اخلاق می‌کند. البته آزادی به خودیِ خود برای آدمی مسئولیت به‌همراه خواهد داشت و خوابِ انسان‌های تربیت نشده‌ی مُقلد رو پریشان خواهد کرد؟! به دوش کشیدن بار آزادی و مسئولیتِ پذیرفتنِ خلقِ جهان خود و باز تعریف جهان جدید البته که سخت و مشقت‌بار است؛ اما محقق شدن انسان، هم در طی کردن همین مسیر است.

در انتها باید عرض کنم که رسیدن به تشکیل خانواده‌ی مدرن در ایران ملزومات دیگری جز حق طلاق دارد که مهمترینش دست‌یابی زنان به مناصب قدرت و دسترسی به ثروت است. در جامعه‌ای که زنان استقلال مالی دارند و مردان هم مجبور نیستن برای ازدواج با دختر باکره زیر سند ازدواجی رو که صدها سکه‌ی طلا به اسم مهریه بر ذَمه‌شان قرار می‌دهد امضا بزنند( رسم و عرفی که در بطنش نگاه خرید دختر به عنوان یک سرویس دهنده‌ی جنسی نهفته است )، عواطف و خصلت‌های انسانی زمینه‌ی شکوفایی بیشتری خواهد داشت و کیفیت رابطه هم خیلی بالاتر خواهد بود.



#خانواده
#قانون_دل
#طول_رابطه
#جنس_مکمل
#کیفیت_رابطه
#جهنم_اجتماعی
#بهشت_اجتماعی
#رابطه‌ی_اجتماعی
#جامعه‌شناسی_خانواده

@NewHasanMohaddesi
👍19
♦️چه کسانی برای دکتر هاله لاجوردی جهنم اجتماعی ساختند؟

حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱۸ بهمن ۱۴۰۳

👇👇👇

#خودکشی
#هاله_لاجوردی
#جهنم_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
👍6💔2👎1
♦️چه کسانی برای دکتر هاله لاجوردی جهنم اجتماعی ساختند؟

حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱۸ بهمن ۱۴۰۳

من دوره‌ی کارشناسی و کارشناسی‌ی ارشد جامعه‌شناسی را در دانش‌کده‌ی علوم اجتماعی‌ی دانش‌گاه تهران خوانده ام. از آن‌جایی که به خاطر فعالیت‌هایم مطمئن نبودم در گزینش دکترا در این دانش‌گاه پذیرفته شوم و به‌عنوان مدرس پذیرفته شوم، دکترا را به دانش‌گاه آزاد رفتم.

در مقطع کارشناسی‌ی ارشد با خانم دکتر لاجوردی هم‌کلاس بودم. او بیش‌تر به خاطر ترجمه‌هایش شناخته شده بود. تا آن‌جایی که به یاد دارم از آن جمع ۱۲ نفره‌ی ما سه نفر مدرس دانش‌گاه شدیم. خانم دکتر هاله لاجوردی، خانم دکتر رفعت‌جاه که همان موقع هم هم‌سر معاون وزیر نیرو بود، و من که به دانش‌گاه آزاد رفتم و بعد کلی تلاش و تقلا در مهر ۱۳۸۰ در تهران مرکزی به‌عنوان مربی استخدام شدم و در اردی‌بهشت ۱۳۸۳ دکترا گرفتم. رابطه‌مان با این هم‌کلاسی‌های گرامی محترمانه بود؛ اگرچه از جنس‌های متفاوتی بودیم. من در میان‌شان بیش‌تر غریبه بودم؛ یک روستایی‌ی بی‌‌کس‌وکار که خود اش را تا حد یک دانش‌گاه تهرانی بالا کشیده بود. تحویل ام نمی‌گرفتند و گاه به سلام‌هایم نیز پاسخ نمی‌دادند. البته بعدها که مقالات ام در برخی از مهم‌ترین مجلات روشن‌فکری‌ی کشور منتشر شد، رابطه‌شان با من عوض شد.

باری، من از شنیدن داستان خانم دکتر هاله لاجوردی بسیار غم‌گین شدم. اکنون خوش‌حال ام که در دانش‌گاه تهران ادامه ندادم و از آن جهنم اجتماعی خارج شدم. در ابتدای رساله‌ی کارشناسی‌ی ارشد آن وضع جهنمی را توصیف کرده ام.

مصاحبه‌ی تازه منتشر شده‌ی خانم دکتر لاجوردی را بخوانید تا دریابید چه کسانی او را به سمت خودکشی سوق داده اند و چه فرآیندهایی منجر به خودکشی‌ی او شده اند. قصه‌ی پرآب‌چشمی است. خانم دکتر هاله لاجوردی با ترجمه‌هایش به علوم اجتماعی در ایران خدمت کرده است. من هم ترجمه‌هایش را در مجله‌ی ارغنون خوانده ام و از آن‌ها بهره برده ام و بسیار متأسف ام که او را از دست داده ایم! باید بیش‌تر مواظب هم باشیم و دست‌کم در جهنمی ساختن زنده‌گی‌ی اجتماعی برای هم سهیم نشویم.

این مصاحبه را که تازه منتشر شده بخوانید تا دریابید چه کسانی زنده‌گی را برای او جهنمی ساخته اند و چه‌گونه و طی‌ی چه فرآیندی هم‌کار توانای ما را به سمت خودکشی سوق داده اند.👇

https://www.radiozamaneh.com/848142/


#خودکشی
#هاله_لاجوردی
#جهنم_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
💔18👍63👎1💯1