گفت‌وشنود
4.94K subscribers
3.77K photos
1.29K videos
2 files
1.66K links
در صفحه‌ی «گفت‌وشنود» مطالبی مربوط‌به «رواداری، مدارا و هم‌زیستی بین اعضای جامعه با باورهای مختلف» منتشر می‌شود.
https://dialog.tavaana.org/
Instagram.com/dialogue1402
Twitter.com/dialogue1402
Facebook.com/1402dialogue
Download Telegram
‏اگر آن‌ها که به وجود خدا باوری ندارند، می‌خواستند قصه‌های آموزنده تعریف کنند. قصه‌های آن‌ها در مقایسه با قصه‌های کتب مقدس که حول باور به خداوند می‌گردد، چه کیفیتی پیدا می‌کرد!؟

‏فیلم «انجمن برف» که در سال ۲۰۲۳ اکران شد، قصه‌ای‌ ست متواضعانه، برمبنای یک اتفاق واقعی که در ۱۹۷۲ رخ داد، با یک پرسش ساده در انتها، اینکه «چطور می‌توان ادعا کرد که خدایی هست!؟»

‏ اعضای جوان یک تیم راگبی دانشجویی در اوروگوئه که به حکم ماهیت مذهبی آموزشگاه‌شان، «باشگاه مسیحی‌های قدیمی» نام داشت، برای شرکت در یک مسابقه‌ راگبی، تدارک سفری هوایی به شیلی می‌کنند. اما هواپیمای آن‌ها دچار سانحه شد و تمامی آنچه خلبان کارکشته توانست انجام دهد، فرود‌آوردن هواپیما در ارتفاعات برفی «آند»، مابین اروگوئه و شیلی بود. هواپیما به جای اینکه به صخره‌ها و قله‌های سنگی برخورد کند، بر زمینی نسبتا مسطح مابین کوه‌ها سُر خورد و در نتیجه، همه‌ ۴۵ نفر مسافر و خدمه نمردند؛ بلکه بعضی از آن‌ها زنده ماندند و خوش‌بین بودند که کمک هوایی به‌زودی می‌رسد.

‏اما انتظار آن‌ها به درازا کشید و دست به خوردن از گوشت تن مسافرانی بردند که درجا مرده بودند یا به مرور از سرما و گرسنگی جان می‌دادند! خلبان پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، زیر لب گفته بود که «خدا با شماست!» اما در ۷۲ روز جهنمی بعد از آن، از خداوند هیچ خبری نشد! بعضی از اعضای تیم که همگی جوان بودند، مکرر نیایش کردند؛ آن‌ها می‌گریستند و بازگشت به خانه و خانواده را از «پدر آسمانی» تقاضا می‌کردند. اما جز آنکه وضع دائم بدتر و بدتر شود، هیچ اتفاقی نمی‌افتاد!

‏آن‌ها که ایمان محکم‌تری داشتند، در ابتدا قبول نکردند که از گوشت تن هم‌تیمی خود بخورند تا زنده بمانند تا وقتی که از رادیوی ترانزیستوری شنیدند که عملیات جستجو بدون نتیجه به پایان رسیده است! وقتی آخرین امید واقعی، یعنی امید به انسان‌های دیگر از دست رفت، یکی یکی برخاستند تا با خوردن گوشت تن همنوع خود، چند روزی بیش‌تر زنده بمانند!

‏برای مطالعه‌ی ادامه‌ی این یادداشت به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید در:

https://dialog.tavaana.org/movie-2-society-of-the-snow/

‏⁧ #خداباوری⁩ ⁧ #خداناباوری⁩ ⁧ #مسیحیت⁩ ⁧ #کانیبالیسم⁩ ⁧ #آدمخواری⁩ ⁧ #عشاء_ربانی⁩ ⁧ #گوشتخواری⁩ ⁧ #مدارا⁩ ⁧ #رواداری

‏⁦ @Dialogue1402
فیلم "چیزهای بیچاره" یا ساده‌تر، «بیچارگان»، به کارگردانی یورگوس لانتیموس، با داستانی که در آن کمدی سیاه و عناصر فانتزی گنجانده شده، زن جوانی را نشان می‌دهد که توسط یک دانشمند غیرمتعارف به زندگی بازگردانده می‌شود. این فیلم، که بر اساس رمانی نوشته آلاسدایر گری ساخته شده، با مضامینی نظیر هویت، آزادی و محدودیت‌های اجتماعی در هم آمیخته است و زمینه‌ای برای تفسیرهای متفاوت، از جمله در رابطه با مسائل الهیاتی و خداناباوری، فراهم می‌کند.

‏شخصیتی که به نام "خدا" (یا گاد)، نمایانگر دکتر گادوین باکستر است که بلا باکستر را زنده می‌کند، فضایی را برای بحث در مورد مضامین آفرینش، کنترل و رهایی باز می‌کند. این تصویرسازی می‌تواند به عنوان نقدی به ساختارهای پدرسالارانه و اقتدار خدایی‌ای که بر زندگی و دانش اعمال می‌شود، تلقی شود. کنترل باکستر بر زندگی و فرایند یادگیری بلا، بازتابی از محدودیت‌های گسترده‌تر اجتماعی است و به نوعی اشاره به امکان زیر سوال بردن هنجارها و اقتدارهای موجود، از جمله جزمیات دینی و علمی دارد.

‏فیلم در دوره‌ی ویکتوریایی قرار دارد و با بررسی مضامین از طریق منظر بازگشت به زندگی (مفهوم مسیحی «رستاخیز»)، شکل‌گیری هویت و جستجو برای آزادی شخصی، با سوالات گسترده‌تری در مورد وجود انسانی و رابطه ما با اشکال خالق یا خدایی مرتبط می‌شود. هرچند "چیزهای بیچاره" به طور مستقیم با خداناباوری یا بحث‌های الهیاتی درگیر نیست، اما دعوتی برای تأمل در استقلال، روشنگری و نقد نقش‌های سنتی است که توسط جامعه و احتمالاً ساختارهای دینی یا متافیزیکی بر ما تحمیل می‌شود.

‏لانتیموس برای چالش‌برانگیز کردن مخاطبان با روایت‌های پیچیده و شخصیت‌های اخلاقی مبهم شناخته شده است که مخاطبان را با داستان‌های پیچیده و شخصیت‌های اخلاقی مبهم به چالش بکشد و مرزهای روایت سنتی را جابجا کند. نمونه‌ی از این روایت‌های نامتعارف فیلم قبلی او «خرچنگ» است که…

‏برای مطالعه‌ی یادداشت کامل به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/movie-3-poor-things/

‏تیم پژوهشی گفت‌وشنود تماشای این فیلم موفق را به علاقه‌مندان به مباحث الهیاتی و فلسفی پیشنهاد می‌کند.

‏⁧ #خدا⁩ ⁧ #خداباوری⁩ ⁧ #خداناباوری⁩ ⁧ #طبیعت⁩ ⁧ #خلقت⁩ ⁧ #آفرینش⁩ ⁧ #انسان⁩ ⁧ #لانتیموس⁩ ⁧ #گفتگو⁩ ⁧ #رواداری
‏اکس ماکینا
‏معرفی فیلم

‏می‌گوید اگر ماشینی هشیار مثل انسان تولید کرده باشی، آن‌گاه این بخشی از تاریخ خدایان خواهد بود؛ نه تاریخ انسان!

‏این را مرد جوان بیست و چند ساله‌ای می‌گوید به نام کالب (Caleb) که کارمند ناتان (Nathan) است و در ویلای فوق‌العاده زیبا و مجهز او برای شرکت در آزمایشی دعوت شده است.

‏آزمایش این است که به عنوان یک انسان تشخیص دهد که ربات هوشمندی که ناتان طراحی کرده، تا چه حد واقعا مانند انسان رفتار می‌کند. ناتان به کارمند شرکت خود که حالا میهمانش شده است، می‌گوید که حق انتشار خبر چنین کار بزرگی، برای خودش محفوظ است چرا که این خبر، تاریخ انسان‌ها را به دوران جدیدی وارد خواهد کرد. همین‌جاست که کالب هوشمندانه یادآوری می‌کند که این در حقیقت چنان آغاز بزرگی خواهد بود که بهتر است تعبیر به تاریخ خدایان شود. انسانی که موفق شده چیزی مانند خود بسازد، دیگر نه انسان، بلکه مطابق با تاریخ و ادبیات کهن این انسان، دیگر یک خداست!

‏فیلم Ex Machine به لحاظ انواع داستانی، داخل در همان ژانر مشهور فرانکشتاین قرار می‌گیرد؛ چون صحبت بر سر این است که کسی موفق شده موجودی خارق‌العاده مانند انسان بسازد. اما از آن نسخه‌ی خام اولیه، نوشته‌ مری شلی در قرن نوزدهم، تا داستان فیلم Ex Machina راه درازی طی شده است. در داستان فرانشتاین اثر مری شلی، انسان جدید از اجساد مردگان ساخته می‌شود اما رباتی که ناتان ساخته است، متکی بر جدیدترین دستاوردهای علم مواد (متالورژی) و تا آنجا که به پردازشگر این ربات مربوط می‌شود، متکی بر آخرین دستاوردهای هوش مصنوعی در علوم رایانه‌ایست.

‏خود ناتان در آزمایشگاه تولیدی خود، کالب را اصلاح می‌کند وقتی که او از اصطلاحات کلاسیک نرم‌افزار و سخت‌افزار بهره می‌گیرد؛ ناتان می‌گوید که یک خیس‌افزار (WetWare) ساخته است! او چیزی شبیه به مغز انسان را دست گرفته که آبی رنگ است و نقش مغز را برای ربات‌های هوشمند بازی می‌کنند.

‏در تمامی داستان‌هایی از این نوع، موضوع پرورش یا خلق یک انسان‌واره،‌ بلافاصله دلالت‌های الهیاتی هم پیدا می‌کند. درست همان‌طور که هر پدری در یک خانواده‌ی کلاسیک، در معنای دقیق و تحت‌الفظی کلمه، «پروردگار» فرزندان خود است، یعنی آن‌ها را از جهات مادی و معنوی پرورش می‌دهد، خالق یک ربات مانند ناتان هم «پروردگار» ماشین خود است و این ماشین اگر واقعا مانند انسان رفتار کند، طبیعتا بایست رفتاری مانند فرزندان با والدین از یک سو، و رفتاری مانند انسان با خداوند از سوی دیگر داشته باشد. بنابراین دیالوگ‌ها میان ناتان و کالب، حداقل دو لایه معنا دارد که در جریان فیلم ذهن تماشاگر را درگیر خواهد کرد: الف: الهیاتی ب: انسان‌شناختی

‏برای مطالعه‌ی ادامه این یادداشت به صفحه‌ی گفت‌وشنود رجوع کنید:

‏⁦ dialog.tavaana.org/movie-8-ex-mac…⁩

‏⁧ #خدا⁩ ⁧ #خداباوری⁩ ⁧ #خداناباوری⁩ ⁧ #الهیات⁩ ⁧ #انسان⁩ ⁧ #هوش_مصنوعی⁩ ⁧ #ربات⁩ ⁧ #پیدایش

‏⁦ @Dialogue1402
آتئیسم؛ باور به بی‌خدایی یا خداناباوری

مفهوم آتئیسم که امروزه در فارسی معادل‌های بسیاری، مانند خداناباوری، بی‌باوری یا بی‌خدایی دارد، احتمالا قدمتی به اندازه خود مفهوم خدا دارد و امروزه، مانند خود مفهوم خدا که پیچیدگی‌اش مورد بحث قرار گرفته است، خداناباوری نیز از جنبه‌ها، ابعاد و نقطه نظرات گوناگون فلسفی، جامعه‌شناختی و روان‌شناختی مورد بحث قرار می‌گیرد.

مفهوم دیگری که بسیاری از اوقات در کنار آتئیسم قرار می‌گیرد، و البته تفاوت‌هایی با آن دارد، آگنوستیسم است که معنی آن عدم رد و عدم باور به خداست. دلیل این‌که در بسیاری اوقات این دو مفهوم در کنار هم به کار می‌روند، همان بدیهی‌انگاشتن وجود خدا و باور به او است.

در وبسایت گفت‌وشنود بیشتر بخوانید و ببینید:
https://dialog.tavaana.org/atheism/

#مدارا #حقوق_خداناباوران #خداباوری #جمهوری_اسلامی #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
«پشت سر نهادن خدا»
ریچارد داوکینز

ریچارد داوکینز که شاید مشهورترین نظریه‌پرداز خداناباوری و منتقد همه سنت‌های دینی‌ست، برای ایرانیان هم چهره‌ای شناخته شده است؛ اخیرا یکی از کتاب‌های او با نام پشت سر نهادن خدا توسط امیر منیعی به فارسی ترجمه شده است. عنوان اصلی این کتاب به انگلیسی Outgrowing God: A Beginner’s Guide است. این کتاب در سال ۲۰۱۹ منتشر شد و به عنوان یک راهنمای مقدماتی برای افرادی که در جستجوی فهمیدن مبانی علمی و فلسفی دور شدن از باورهای مذهبی هستند، نوشته شده است.

داوکینز در این کتاب، مفاهیمی مانند منشاء اخلاق، رابطه علم و دین، و ایده‌های مرتبط با الحاد و شکاکیت را بررسی می‌کند. او تلاش می‌کند به شیوه‌ای ساده و قابل‌فهم برای مخاطبان جوان‌تر و کسانی که تازه شروع به جستجو درباره این موضوعات کرده‌اند، این مسائل را توضیح دهد. این کتاب به نوعی ادامه‌ی مباحث کتاب معروف داوکینز به نام پندار خدا (The God Delusion) است، اما به طور خاص به زبان ساده‌تر و برای افراد تازه‌کار نوشته شده است.

داوکینز در «پشت سر نهادن خدا» به دنبال این است که به خوانندگان خود نشان دهد که چطور می‌توان بدون نیاز به باورهای دینی، یک زندگی معنادار و اخلاقی داشت.

کتاب در مجموع دو بخش دارد: بخش یکم با عنوان «بدرود ای خدا» و بخش دوم: «تکامل و فراتر از آن» نام دارد. در اولین فصل از بخش یکم با عنوان جالب «این همه خدا» روبه‌رو می‌شوید و می‌توانید حدس بزنید که…

برای مطالعه ادامه یادداشت به صفحه گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/outgrowing-god/

#خداناباوری #آتئیسم #خداباوری #ناباورمندان #باورمندان #گفتگو #رواداری #نقد_دین

@Dialogue1402
پیام همراهان:

«به نظرم خدا هست؛ همان خدایی که هزاران سال با ادیان مختلف، انسانها رو به جون هم انداخته و بی‌نهایت کشتار کرده؛ همان خدایی که این‌قدر عقده‌ای و حقیره که به خاطر نافرمانی از او تا ابد باید در جهنم سوخت. به نظر شما جای تأمل نداره؟»

این پیغام زیر پستی درباره مواضع ریچارد داوکینز دریافت شده است. نویسنده پیام، ظاهرا وجود خداوند را تایید می‌کند اما در واقع، به خداباوران کنایه می‌زند. شاید بتوان محتوای این پیام را به این صورت بازنویسی کرد: اگر وجود خداوند قطعی نیست یا زیر سوال است، اما خسارت‌هایی که ایده خداوند به انسان زده است، کاملا واقعی و غیرقابل انکار است.

شما چه فکر می‌کنید؟
آیا می‌توان ادعا کرد که سازمان‌های دینی هیچ کارکرد مثبت نداشته‌اند و صرفا انسان‌ها را «به جان هم انداخته» است؟

گفت‌وشنود از دامن زدن به گفتگوهایی از این دست استقبال می‌کند.

#گفتگو #رواداری #مدارا #خدا #خداوند #ایده_خدا #خداباوری #خداناباوری #آتئیسم

@Dialogue1402
پیام همراهان:

«موضوع درستی یا غلطی آن نیست؛ از آنجا که هر یک از ما یک انسانیم و عموما ابزارهای شناخت یکسانی داریم، تصور عموم، احتمال صحت را بالا می‌برد و با ادعای یک نفر تفاوت دارد.»

یک مخاطب گرامی له باور به خداوند چنین استدلال کرده است. ایشان در واکنش به استدلال «قوری چینی چرخنده به دور خورشید»، می‌گوید چنین ادعایی گزافه است و با ادعای عموم خداباوران که خدایی هست، قابل قیاس نیست. در واقع استدلال این مخاطب گرامی، استناد به «اجماع» (consensus) است. اگر بخواهیم صورت استدلال ایشان را بازنویسی کنیم می‌توان گفت: چون وجود خداوند، ادعایی مورد اجماع خداباوران است و خداباوران جمعیت کثیری در سراسر سیاره هستند، بنابراین استدلال قوری چینی چرخنده به دور خورشید، ضعف اساسی دارد.

استدلال «قوری چینی چرخنده به دور خورشید» که اولین بار برتراند راسل آن را مطرح کرد، می‌گوید ادعای وجود خداوند، مانند این است که کسی مدعی چرخش یک قوری چینی در مدار خورشید باشد! اثبات چنین ادعایی به عهده مدعی‌ست و اگر این ادعا قابل اثبات و قابل رد نباشد، مفهومش این نیست که احتمال وجود خداوند، پنجاه پنجاه است. این استدلال در واقع می‌گوید که خداباوری، به لحاظ معرفتی، موضعی دشوار است و ندانم‌‌گرایی (لاادری‌گری) حتی به طور ضمنی هم به معنای احتمال وجود خداوند نیست.

شما چه فکر می‌کنید؟
گفت‌وشنود از اینکه میزبان اندیشه‌ها و ایده‌های متفاوت باشد، استقبال می‌کند.

#گفتگو #رواداری #خداباوری #خداناباوری #لاادری #آگنوستیسیزم #لاادری_گری #برتراند_راسل #ریچارد_داوکینز

@Dialogue1402
‏اگر آن‌ها که به وجود خدا باوری ندارند، می‌خواستند قصه‌های آموزنده تعریف کنند. قصه‌های آن‌ها در مقایسه با قصه‌های کتب مقدس که حول باور به خداوند می‌گردد، چه کیفیتی پیدا می‌کرد!؟

‏فیلم «انجمن برف» که در سال ۲۰۲۳ اکران شد، قصه‌ای‌ ست متواضعانه، برمبنای یک اتفاق واقعی که در ۱۹۷۲ رخ داد، با یک پرسش ساده در انتها، اینکه «چطور می‌توان ادعا کرد که خدایی هست!؟»

‏ اعضای جوان یک تیم راگبی دانشجویی در اوروگوئه که به حکم ماهیت مذهبی آموزشگاه‌شان، «باشگاه مسیحی‌های قدیمی» نام داشت، برای شرکت در یک مسابقه‌ راگبی، تدارک سفری هوایی به شیلی می‌کنند. اما هواپیمای آن‌ها دچار سانحه شد و تمامی آنچه خلبان کارکشته توانست انجام دهد، فرود‌آوردن هواپیما در ارتفاعات برفی «آند»، مابین اروگوئه و شیلی بود. هواپیما به جای اینکه به صخره‌ها و قله‌های سنگی برخورد کند، بر زمینی نسبتا مسطح مابین کوه‌ها سُر خورد و در نتیجه، همه‌ ۴۵ نفر مسافر و خدمه نمردند؛ بلکه بعضی از آن‌ها زنده ماندند و خوش‌بین بودند که کمک هوایی به‌زودی می‌رسد.

‏اما انتظار آن‌ها به درازا کشید و دست به خوردن از گوشت تن مسافرانی بردند که درجا مرده بودند یا به مرور از سرما و گرسنگی جان می‌دادند! خلبان پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، زیر لب گفته بود که «خدا با شماست!» اما در ۷۲ روز جهنمی بعد از آن، از خداوند هیچ خبری نشد! بعضی از اعضای تیم که همگی جوان بودند، مکرر نیایش کردند؛ آن‌ها می‌گریستند و بازگشت به خانه و خانواده را از «پدر آسمانی» تقاضا می‌کردند. اما جز آنکه وضع دائم بدتر و بدتر شود، هیچ اتفاقی نمی‌افتاد!

‏آن‌ها که ایمان محکم‌تری داشتند، در ابتدا قبول نکردند که از گوشت تن هم‌تیمی خود بخورند تا زنده بمانند تا وقتی که از رادیوی ترانزیستوری شنیدند که عملیات جستجو بدون نتیجه به پایان رسیده است! وقتی آخرین امید واقعی، یعنی امید به انسان‌های دیگر از دست رفت، یکی یکی برخاستند تا با خوردن گوشت تن همنوع خود، چند روزی بیش‌تر زنده بمانند!

‏برای مطالعه‌ی ادامه‌ی این یادداشت به صفحه‌ی گفت‌وشنود مراجعه کنید در:

https://dialog.tavaana.org/movie-2-society-of-the-snow/

‏⁧ #خداباوری⁩ ⁧ #خداناباوری⁩ ⁧ #مسیحیت⁩ ⁧ #کانیبالیسم⁩ ⁧ #آدمخواری⁩ ⁧ #عشاء_ربانی⁩ ⁧ #گوشتخواری⁩ ⁧ #مدارا⁩ ⁧ #رواداری

‏⁦ @Dialogue1402
پیام همراهان:

«اگر منیت رو بزاریم کنار، متوجه می‌شیم که دلیلی نداره این دنیای خیره‌کننده پر از رمز و راز، برای بشر تعریف شده باشه! اون چیزی که بهش خدا یا ماوراءالطبیعه می‌گیم همون ابعاد دیگه کیهان هستند که برای بشر که فقط سه بعد مکان و یک بعد زمانو (که رو به جلو هست) درک می‌کنه قابل تصور نیست. باید قبول کنیم که ضعف و ترس بشر و غرورش، خدا رو خلق کرده به تصور اینکه دنیای به این عظمت فقط برای او خلق شده و میل به ابدیت او را قانع کرده که آخرت در انتظار اوست»

اگر این پیام رسیده را خلاصه کنیم، مضمونش این است که خودخواهی انسان «الهیات» و «آخرت‌شناسی» را به وجود آورده است نه واقعا میل او به کسب معرفت.

انسان علیرغم واقعیات غیرقابل انکاری که علم مطرح کرد و خلاف منیت (ego-centrism) او بود، همچنان به طرز ریشه‌داری تمایل دارد فکر کند که تمامی جهان برای او ساخته شده است و برنامه‌ای از پیش در کار بوده است. شما چه فکر می‌کنید؟ چگونه می‌توان به این استدلال پاسخ داد؟

گفت‌وشنود تلاش می‌کند که بستری برای طرح این پرسش‌ها و پاسخ‌های ممکن باشد. پیام شما، منعکس خواهد شد.

#خداباوری #خداناباوری #آتئیسم #دین #لامذهب #بی_دینی #لامذهبی #آخرت #آخرت_باوری #آخرت_شناسی

@Dialogue1402
@dialogue1402

«پشت سر نهادن خدا»
ریچارد داوکینز

ریچارد داوکینز که شاید مشهورترین نظریه‌پرداز خداناباوری و منتقد همه سنت‌های دینی‌ست، برای ایرانیان هم چهره‌ای شناخته شده است؛ اخیرا یکی از کتاب‌های او با نام پشت سر نهادن خدا توسط امیر منیعی به فارسی ترجمه شده است. عنوان اصلی این کتاب به انگلیسی Outgrowing God: A Beginner’s Guide است. این کتاب در سال ۲۰۱۹ منتشر شد و به عنوان یک راهنمای مقدماتی برای افرادی که در جستجوی فهمیدن مبانی علمی و فلسفی دور شدن از باورهای مذهبی هستند، نوشته شده است.

داوکینز در این کتاب، مفاهیمی مانند منشاء اخلاق، رابطه علم و دین، و ایده‌های مرتبط با الحاد و شکاکیت را بررسی می‌کند. او تلاش می‌کند به شیوه‌ای ساده و قابل‌فهم برای مخاطبان جوان‌تر و کسانی که تازه شروع به جستجو درباره این موضوعات کرده‌اند، این مسائل را توضیح دهد. این کتاب به نوعی ادامه‌ی مباحث کتاب معروف داوکینز به نام پندار خدا (The God Delusion) است، اما به طور خاص به زبان ساده‌تر و برای افراد تازه‌کار نوشته شده است.

داوکینز در «پشت سر نهادن خدا» به دنبال این است که به خوانندگان خود نشان دهد که چطور می‌توان بدون نیاز به باورهای دینی، یک زندگی معنادار و اخلاقی داشت.

کتاب در مجموع دو بخش دارد: بخش یکم با عنوان «بدرود ای خدا» و بخش دوم: «تکامل و فراتر از آن» نام دارد. در اولین فصل از بخش یکم با عنوان جالب «این همه خدا» روبه‌رو می‌شوید و می‌توانید حدس بزنید که…

برای مطالعه ادامه یادداشت به صفحه گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/outgrowing-god/

#خداناباوری #آتئیسم #خداباوری #ناباورمندان #باورمندان #گفتگو #رواداری #نقد_دین

@Dialogue1402
@dialogue1402

بر مزار او کسی دعا نخواند. چون پیش از آن‌که به قتل برسد، در یک برنامه‌ تلویزیونی گفته بود که مایل است بر سنگ قبرش فقط سه کلمه بنویسند: «یک زن»، «یک مادر» و «یک مادر بزرگ»! او همین را برای معرفی خود کافی می‌دانست و به هیچ خدایی باور نداشت.

مادلین ماری اوهیر (Madelyn Murray O’Hair) یکی از شناخته‌شده‌ترین فعالان خداناباور آمریکایی بود. او در ۱۳ آوریل ۱۹۱۹ در پیتسبورگ، پنسیلوانیا به دنیا آمد و نقشی اساسی در جنبش خداناباوری و جدایی دین از دولت در ایالات متحده ایفا کرد. اوهیر در دانشگاه تولین تحصیل کرد و مدرک حقوق گرفت، هرچند که وکالت را به عنوان حرفه خود انتخاب نکرد. او همچنین در دانشگاه هوارد حضور یافت و ابتدا در دوران جنگ جهانی دوم به عنوان یک افسر ارتش در بخش زنان خدمت کرد. 

مادلین اوهیر بیش از همه به خاطر نقش خود در پرونده تاریخی ماری علیه کرلت (Murray v. Curlett) در سال ۱۹۶۳ شناخته می‌شود؛ جایی که او شکایتی برای حذف نیایش‌های مذهبی از مدارس عمومی آمریکا ثبت کرد. شاید برای ما باورپذیر نباشد که خوانش سطرهایی از انجیل، به عنوان برنامه‌ صبحگاهی در مدارس، در ایالات متحده آمریکا در دهه شصت میلادی اجباری بوده است. مادلین که خود را بی‌اعتقاد به مسیحیت و ناباور به وجود خداوند معرفی می‌کرد، تصمیم گرفت به این نوع اجبار اعتراض کند. اولین‌ بار در مجادله‌ای با معلم جوان مدرسه‌ای در بالتیمور که فرزندش را به آن‌جا می‌فرستاد، توضیح داد که اجبار برنامه‌های دینی به دانش‌آموزان، خلاف قانون اساسی‌ست؛ وقتی معلم در پاسخ گفت که اگر حق با شماست، پس چرا اولیاء مدرسه را تحت تعقیب قانونی قرار نمی‌دهید، مادلین کار خود را دلیرانه شروع کرد.

این پرونده در نهایت به دیوان عالی ایالات متحده رفت و منجر به صدور حکمی شد که نیایش اجباری در مدارس عمومی را نقض حقوق متمم اول قانون اساسی دانست. در میان پیام‌های تهدیدآمیز و حتی تهدید به قتل، نگاه‌های عصبانی همسایگان و فشارهایی که برخی از اعضای خانواده‌ خود او بر او می‌آوردند، اوهیر تسلیم نشد. او که به حکم مطالعات دانشگاهی خود از قانون اساسی کشورش مطلع بود، با اطمینان می‌گفت که اولین قانون از متمم قانون اساسی ایالات متحده، آزادی ادیان را تضمین می‌کند و این آزادی شامل بر عدم باور به ادیان هم هست. مادلین تاکید داشت که…

برای مطالعه ادامه این یادداشت به صفحه گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/madalyn-murray-o-hair/

#رواداری #گفتگو #خداناباوری #خداباوری #نقد_دین #سکولاریسم

@dialogue1402
@dialogue1402

داستان مشهوری در مورد نیوتن و دوست خداناباورش وجود دارد با این مضمون که نیوتن باورمند، دوستش را قانع کرده که جهان نمی‌تواند بدون یک خداوند توضیح داده شود:

نیوتن مدل ساده‌ای از منظومه شمسی می‌سازد و وقتی رفیقش با آن برخورد می‌کند، مصرانه می‌پرسد که سازنده این مدل شگفت‌انگیز کی‌ست!؟ نیوتن هر بار پاسخ می‌دهد که هیچ‌کس! اما وقتی با اعتراض دوستش مواجه می‌شود که می‌گوید تو من را احمق فرض کرده‌ای، قبول می‌کند که پاسخش واقعا نامعقول بوده است و چنین دستگاه فیزیکی ساده‌ای باید حتما سازنده داشته باشد؛ اما این موضعی‌ست که دوستش در مورد دستگاه پیچیده‌تر و بزرگ‌تری که در کیهان وجود دارد، نمی‌پذیرد!

سندیت این روایت را پژوهشگران تایید نمی‌کنند. اما این واقعیت دارد که بسیاری از اهالی علم (scientists) ادعا می‌کنند که می‌توان کیهان در ابعاد وسیع، و حیات روی زمین را بدون توسل به ایده وجود یک خداوند توضیح داد. در داستانی که از یک منبع دینی نقل کردیم، نیوتن به عنوان یکی از پیشگامان علم در معنای جدید کلمه، در جای دفاع از ایده خدا نشسته است. منابع عموما گزارش می‌کنند که نیوتن واقعا خداباور بوده است! 

در واقع یک دسته استدلال خداناباورانه داریم که تاکید می‌کند برای فهم و تبیین پدیده‌ها احتیاجی به فرض یک «صانع» نیست؛ به عنوان نمونه آزمایش‌هایی که زیر عنوان Abiogenesis (پیدایش حیات از مواد غیرزنده) انجام می‌شود معطوف به تحقیق همین امر است: یکی از معروف‌ترین این آزمایش‌ها آزمایش میلر یوری‌ست که در دهه ۱۹۵۰ انجام شد. در این آزمایش شیمی‌دان‌ها شرایط فرضی جو اولیه زمین را شبیه‌سازی کردند و توانستند برخی از امینواسیدهای پایه که بلوک‌های سازنده حیات هستند را تولید کنند.

البته شبیه‌سازی شرایط دقیق لازم برای تولید یک سلول زنده در آزمایشگاه هنوز محقق نشده است. پژوهشگران معتقدند که این روند با پیشرفت‌های بیشتر در شیمی و زیست‌شناسی قابل دسترس خواهد بود.

شما چه فکر می‌کنید؟
آیا برمبنای مطالعاتی که داشته‌اید موضع نیوتن و خداباوران را محکم‌تر تلقی می‌کنید یا خیر؟

#گفتگو #رواداری #خداباوری #خداناباوری #ایمان #نقد_دینی

@dialogue1402
جی. ال. مکی (J. L. Mackie)، فیلسوف استرالیایی قرن بیستم، به‌ویژه به خاطر استدلال‌هایش علیه وجود خداوند در زمینه فلسفه دین شهرت دارد. مکی با بهره‌گیری از «مساله شر» استدلال کرد که وجود شر در جهان با وجود خدایی که خیرخواهی و قدرت مطلق دارد، ناسازگار است. او در کتاب خود، «معجزه خداباوری: استدلال علیه وجود خداوند» مسئله شر را به عنوان دلیلی برای تناقض ذاتی در باور به خداوند مطرح می‌کند. صورت کلی استدلال مکی را می‌توان به این شکل خلاصه کرد:

۱. اگر خداوند قادر مطلق، دانای مطلق و خیرخواه مطلق است، باید هم بخواهد و هم بتواند که از وقوع هرگونه شر در جهان جلوگیری کند.
۲. با این حال، شر به وضوح در جهان وجود دارد.
۳. بنابراین، یا خداوند نمی‌خواهد از شر جلوگیری کند (که با خیرخواهی او ناسازگار است)، یا نمی‌تواند (که با قدرت مطلق او در تناقض است)، و یا ممکن است از وقوع آن ناآگاه باشد (که با دانایی مطلق او ناسازگار است).

برتراند راسل هم در آثار خود از جمله «چرا مسیحی نیستم؟» همین خط استدلال را تعقیب می‌کند: وجود شر در جهان با فرض یک خداوند خیرخواه و قادر مطلق ناسازگار است. اگر خداوند هم قدرت مطلق دارد و هم خیر مطلق است، چرا باید شر و رنج در جهان وجود داشته باشد؟

راسل می‌داند که خداباوران می‌توانند به شیوه‌های مختلف به این اشکال پاسخ دهند؛ مثلا اینکه زندگی انسان، نوعی امتحان الهی یا آزمایش است و خداوند علیرغم توانایی یا دانایی خود عمل می‌کند چون می‌خواهد به انسان فرصت دهد.  اما راسل می‌گوید که توضیحاتی این‌چنینی تنها موضوع خداوند را پیچیده‌تر می‌کند و مسائل تازه‌ای به مسائل قبلی می‌افزاید.

او در بحث‌های فلسفی‌اش به این نکته اشاره می‌کند که فرض «طراح هوشمند» یا همان خداوند برای توضیح نظم جهان نیز به چرخه‌ای بی‌پایان از توجیه‌ها منجر می‌شود.

در میان الهی‌دانان و متکلمان دوره اسلامی مساله‌ای طرح شده بود که میان دو جریان کلامی، یعنی معتزلی و اشاعره اختلاف جدی ایجاد کرده بود. به طور مختصر سوال این بود که آیا فعل خداوند معیار تشخیص عدل از ظلم است در این معنا که خداوند هر چه بکند، عین عدالت است، و یا خداوند همواره منطبق با معیارهای عقلانی عدالت رفتار خواهد کرد؟ در این حالت دوم، قدرت خداوند محدود به عقل و معیارهای عقلانی‌ست و مانند این می‌ماند که دست و پای یک فرمانروای قدرقدرت را با زنجیرهای عقلانی بسته باشند! در حالت اول، هم تناقض‌های دیگری پیش می‌آید؛ مثلا آیا انسان‌هایی که با نقص‌های مادرزادی به دنیا می‌آیند، و یا آنها که محکوم‌اند که رنج بکشند، حق ندارند وضع خود را ناعادلانه قلمداد کنند چون خداوند چنین خواسته است؟!

شما چه فکر می‌کنید؟
اگر خداباورید بگویید چگونه می‌توان به رویکردی که مدعی تناقض در ایده خداوند است پاسخ داد و در معرض اشکالات بعدی قرار نگرفت؟

همکاران ما در گفت‌وشنود بهترین و موجزترین پاسخ‌های خداباورانه را بازتاب خواهند داد.

#گفتگو #رواداری #خداباوری #خداناباوری #دین #نقد_دین

@dialogue1402
«پرورده با گرگان»
معرفی سریال

جنگ بزرگی زمین را ویرانه کرده و تمدن انسانی را به پایان رسانیده است. آخرین گروه‌های انسانی با سفینه‌ای بزرگ، زمین را ترک کرده‌اند. یکی از گزینه‌ها برای سکونت، سیاره‌ای به نام کپلر است. آنها که در جنگ آخرزمان پیروز شده‌اند، پرستندگان خدایی باستانی به نام «میترا» هستند. آنها که شکست خورده‌اند، خداناباورانی بوده‌اند که اعتقاد به علم و فن (تکنیک) را برای بهروزی انسان کافی می‌دانسته‌اند. 

اما مرد دانشمندی از میان آنها، در آخرین روزهای زمین، با دستکاری کردن روباتی از گونه‌ی اندروید که در اصل برای کشتار خداناباوران ساخته و تنظیم شده بود، «مادر»ی خلق می‌کند تا بتواند جنین‌های انسانی را با خود به کپلر برده، و برمبنای تعلیم و تربیتی علمی و به دور از هر گونه «ایمان»، نسل جدیدی از انسان‌های معقول و خردورز و علم‌گرا پرورش دهد. «مادر» در کنار یک روبات دیگر به نام «پدر»، چنین مأموریت بزرگی بر دوش دارد. آنها در یک سفینه‌ی کوچک که سریع‌تر در فضاهای بین‌ستاره‌ای حرکت می‌کند، زودتر از سفینه‌ی پرستندگان میترا، به کپلر می‌رسند. به این ترتیب، جدال میان دو ایدئولوژی، در کپلر ادامه پیدا می‌کند.
 
مجموعه تلویزیونی «پرورده با گرگان» (Raised by Wolves)، که توسط ریدلی اسکات تهیه‌کنندگی شده و بخشی از آن توسط خود او کارگردانی شده است، یک سریال علمی-تخیلی است که از شبکه HBO Max در حال پخش است. این سریال برای اولین بار در سپتامبر ۲۰۲۰ پخش شد و توجه بسیاری را به خود جلب کرد.

«پرورده با گرگان» به خاطر داستان خلاقانه، جلوه‌های ویژه بصری چشمگیر و کارگردانی ریدلی اسکات مورد تحسین قرار گرفته است. به لحاظ حسی، قاب‌ها یادآور موقعیت‌های کهن‌الگویی به ویژه در معنای دینی و اسطوره‌ای‌ست. 
آیا ایمان انسان را رستگار خواهد کرد یا معرفت؟ پاسخ فرقه‌های غنوصی، معرفت بود. همین جدال در اروپای مدرن با ظهور گروه اجتماعی ساینتیست‌ها (علم‌گرایان) صورت دیگری به خود گرفت و به جدال میان ایمان و علوم تجربی و دقیق بدل شد. با ظهور فن‌آوری‌های جدید و فوق‌پیشرفته، صورت مسأله نیاز به بازنگری دارد؛ اما بنیان اختلاف بر سر جای خود باقی‌ست. تماشای سریال «پرورده با گرگان» را به کسانی که خواهان تعقیب این مناقشه‌ی قدیمی در صورت‌های به‌روزتر و جدیدتر هستند، پیشنهاد می‌شود. 


https://dialog.tavaana.org/raised-by-wolves/

#رواداری #خداباوری #خداناباوری #ایمان #علم #آخرزمان

@dialogue1402
ریکی جرویز (Ricky Gervais) کمدین، نویسنده، بازیگر، و کارگردان انگلیسی است که به خاطر دیدگاه‌های صریح و طنزهای تیزش، به‌ویژه درباره مذهب و خداناباوری، شهرت دارد. او به‌صراحت اعلام کرده که خداناباور است و اغلب درباره موضوعات فلسفی، اخلاقی، و اجتماعی از زاویه دید خداناباورانه و با چاشنی طنز صحبت می‌کند.

یکی از جملات مشهور او این است:

«۲۷۰۰ خدا در دنیا وجود دارند و شما [خداباوران] ۲۶۹۹ تای آنها را انکار می‌کنید؛ من همه آنها را انکار می‌کنم. بنابراین شما هم تقریبا مثل من خداناباورید!»

یادآوری این واقعیت که در تاریخ سیاره و در فرهنگ‌های مختلف، خدایان متعددی وجود داشته‌اند مستند خداناباورانی مانند داوکینز هم قرار گرفته است تا بگویند خداباوری نه فقط وجود یک موجود برتر، بلکه وجود این خدای بخصوصی را که به آن اعتقاد دارند باید ثابت کنند! چون آنها منکر وجود بسیاری از خدایان دیگر هم هستند!

داوکینز این دیدگاه را در کتاب «پشت سرنهادن خدا» مطرح کرده است. برای مطالعه یک معرفی از این کتاب از لینک زیر استفاده کنید:

https://dialog.tavaana.org/outgrowing-god/

#خداناباوری #خداباوری #رواداری #گفتگو #ریکی_جرویز #داوکینز
@dialogue1402
اکس ماکینا
معرفی فیلم

می‌گوید اگر ماشینی هشیار مثل انسان تولید کرده باشی، آن‌گاه این بخشی از تاریخ خدایان خواهد بود؛ نه تاریخ انسان!

این را مرد جوان بیست و چند ساله‌ای می‌گوید به نام کالب (Caleb) که کارمند ناتان (Nathan) است و در ویلای فوق‌العاده زیبا و مجهز او برای شرکت در آزمایشی دعوت شده است.

آزمایش این است که به عنوان یک انسان تشخیص دهد که ربات هوشمندی که ناتان طراحی کرده، تا چه حد واقعا مانند انسان رفتار می‌کند. ناتان به کارمند شرکت خود که حالا میهمانش شده است، می‌گوید که حق انتشار خبر چنین کار بزرگی، برای خودش محفوظ است چرا که این خبر، تاریخ انسان‌ها را به دوران جدیدی وارد خواهد کرد. همین‌جاست که کالب هوشمندانه یادآوری می‌کند که این در حقیقت چنان آغاز بزرگی خواهد بود که بهتر است تعبیر به تاریخ خدایان شود. انسانی که موفق شده چیزی مانند خود بسازد، دیگر نه انسان، بلکه مطابق با تاریخ و ادبیات کهن این انسان، دیگر یک خداست!

فیلم Ex Machine به لحاظ انواع داستانی، داخل در همان ژانر مشهور فرانکشتاین قرار می‌گیرد؛ چون صحبت بر سر این است که کسی موفق شده موجودی خارق‌العاده مانند انسان بسازد. اما از آن نسخه‌ی خام اولیه، نوشته‌ مری شلی در قرن نوزدهم، تا داستان فیلم Ex Machina راه درازی طی شده است. در داستان فرانشتاین اثر مری شلی، انسان جدید از اجساد مردگان ساخته می‌شود اما رباتی که ناتان ساخته است، متکی بر جدیدترین دستاوردهای علم مواد (متالورژی) و تا آنجا که به پردازشگر این ربات مربوط می‌شود، متکی بر آخرین دستاوردهای هوش مصنوعی در علوم رایانه‌ایست.

خود ناتان در آزمایشگاه تولیدی خود، کالب را اصلاح می‌کند وقتی که او از اصطلاحات کلاسیک نرم‌افزار و سخت‌افزار بهره می‌گیرد؛ ناتان می‌گوید که یک خیس‌افزار (WetWare) ساخته است! او چیزی شبیه به مغز انسان را دست گرفته که آبی رنگ است و نقش مغز را برای ربات‌های هوشمند بازی می‌کنند.

در تمامی داستان‌هایی از این نوع، موضوع پرورش یا خلق یک انسان‌واره،‌ بلافاصله دلالت‌های الهیاتی هم پیدا می‌کند. درست همان‌طور که هر پدری در یک خانواده‌ی کلاسیک، در معنای دقیق و تحت‌الفظی کلمه، «پروردگار» فرزندان خود است، یعنی آن‌ها را از جهات مادی و معنوی پرورش می‌دهد، خالق یک ربات مانند ناتان هم «پروردگار» ماشین خود است و این ماشین اگر واقعا مانند انسان رفتار کند، طبیعتا بایست رفتاری مانند فرزندان با والدین از یک سو، و رفتاری مانند انسان با خداوند از سوی دیگر داشته باشد. بنابراین دیالوگ‌ها میان ناتان و کالب، حداقل دو لایه معنا دارد که در جریان فیلم ذهن تماشاگر را درگیر خواهد کرد: الف: الهیاتی ب: انسان‌شناختی

برای مطالعه‌ی ادامه این یادداشت به صفحه‌ی گفت‌وشنود رجوع کنید:

https://dialog.tavaana.org/movie-8-ex-machine/

#خدا #خداباوری #خداناباوری #الهیات #انسان #هوش_مصنوعی #ربات #پیدایش

@Dialogue1402
@dialogue1402

«پشت سر نهادن خدا»
ریچارد داوکینز

ریچارد داوکینز که شاید مشهورترین نظریه‌پرداز خداناباوری و منتقد همه سنت‌های دینی‌ست، برای ایرانیان هم چهره‌ای شناخته شده است؛ اخیرا یکی از کتاب‌های او با نام پشت سر نهادن خدا توسط امیر منیعی به فارسی ترجمه شده است. عنوان اصلی این کتاب به انگلیسی Outgrowing God: A Beginner’s Guide است. این کتاب در سال ۲۰۱۹ منتشر شد و به عنوان یک راهنمای مقدماتی برای افرادی که در جستجوی فهمیدن مبانی علمی و فلسفی دور شدن از باورهای مذهبی هستند، نوشته شده است.

داوکینز در این کتاب، مفاهیمی مانند منشاء اخلاق، رابطه علم و دین، و ایده‌های مرتبط با الحاد و شکاکیت را بررسی می‌کند. او تلاش می‌کند به شیوه‌ای ساده و قابل‌فهم برای مخاطبان جوان‌تر و کسانی که تازه شروع به جستجو درباره این موضوعات کرده‌اند، این مسائل را توضیح دهد. این کتاب به نوعی ادامه‌ی مباحث کتاب معروف داوکینز به نام پندار خدا (The God Delusion) است، اما به طور خاص به زبان ساده‌تر و برای افراد تازه‌کار نوشته شده است.

داوکینز در «پشت سر نهادن خدا» به دنبال این است که به خوانندگان خود نشان دهد که چطور می‌توان بدون نیاز به باورهای دینی، یک زندگی معنادار و اخلاقی داشت.

کتاب در مجموع دو بخش دارد: بخش یکم با عنوان «بدرود ای خدا» و بخش دوم: «تکامل و فراتر از آن» نام دارد. در اولین فصل از بخش یکم با عنوان جالب «این همه خدا» روبه‌رو می‌شوید و می‌توانید حدس بزنید که…

برای مطالعه ادامه یادداشت به صفحه گفت‌وشنود مراجعه کنید:

https://dialog.tavaana.org/outgrowing-god/

#خداناباوری #آتئیسم #خداباوری #ناباورمندان #باورمندان #گفتگو #رواداری #نقد_دین

@Dialogue1402
ریکی جرویس (Ricky Gervais) یکی از شناخته‌شده‌ترین کمدین‌ها، بازیگران و نویسندگان انگلیسی است که به دلیل آثار نوآورانه‌اش در دنیای کمدی و تلویزیون شهرت جهانی دارد. در اینجا اطلاعاتی درباره زندگی و کارهای او آورده شده است.

ریکی در ۲۵ ژوئن ۱۹۶۱، در ریدینگ، انگلستان متولد شد. او در خانواده‌ای کارگر به دنیا آمد. مادرش اهل انگلستان و پدرش مهاجری فرانسوی بود. در دانشگاه لندن در رشته فلسفه تحصیل کرد و در آنجا به علاقه‌اش به موسیقی و هنرهای خلاقانه پی برد.

موفق‌ترین اثر جرویس، سریال کمدی بریتانیایی The Office است که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد. این سریال داستان کارکنان یک شرکت کاغذسازی را روایت می‌کند و جرویس در آن نقش دیوید برنت، مدیر خودشیفته و ناخوشایند را بازی کرد. The Office به یک اثر کلاسیک تبدیل شد و نسخه‌ی آمریکایی آن نیز با موفقیت فراوان ساخته شد.

در «زندگی پس از مرگ» (After Life) یکی دیگر از موفق‌ترین آثار جرویس که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد، داستان مردی را روایت می‌کند که پس از مرگ همسرش با افسردگی دست و پنجه نرم می‌کند. این سریال ترکیبی از طنز و لحظات احساسی عمیق است.

امروزه ریکی جرویس یکی از محبوب‌ترین استندآپ کمدین‌های جهان است. اجراهای او، از جمله Humanity و SuperNature، به خاطر شوخی‌های تند، هوش کلامی و نگاه انتقادی به مسائل اجتماعی، مذهبی و فرهنگی شهرت دارند.

جرویس به صراحت‌گویی، شوخی‌های جسورانه و بی‌پروایی در برخورد با موضوعات حساس مانند مذهب، سیاست و فرهنگ عامه مشهور است.

او یک خداناباور (آتئیست) سرشناس است و بارها در مصاحبه‌ها و استندآپ‌های خود به عقاید مذهبی و فلسفی اشاره کرده است.

#گفتگو #رواداری #خداباوری #خداناباوری #دین #نقد_دین
@dialogue1402