Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
6.66K subscribers
2.21K photos
1.45K videos
126 files
1.31K links

کانال رسانه مردمی اربعین
سایت: https://Arbaeen.IR
ارتباط با ما: @Arbaeen_admin
تلگرام: t.iss.one/ArbaeenIR
ایتا: eitaa.com/ArbaeenIR
سروش splus.ir/Arbaeenir
بله : ble.im/ArbaeenIR
روبیکا: rubika.ir/Arbaeenir
اینستاگرام: instagram.com/arbaeen.ir1
Download Telegram
🔴برات پیاده روی اربعین را با شادی از #پنجره_فولاد_رضا گرفتم

🔺ماجرای شنیدنی اصرارعجیب یک شخص برای پذیرایی از ما در منزلشان

🔸قدم برداشتم سمتش...با خنده و شوخی گفتم یا #امام_رضا شنیدم این پنجره فولادت برات کربلا میده ... میخوام ببینم میده یا نه
از حرفم خودمم خندم گرفته بود ... همه با حالت گریه زاری میرفتن سمت پنجره فولاد اما من با #خوشحالی
ازوقتی یادمه عجیب امام رضایی بودم . هروقت تولد اقا میشد میگفتم باید بهم کادو بدی... اخه تولدمون یکی بود یعنی من روز تولد اقا بدنیا اومدم
همیشه هوامو داشته خوب امیری بوده برام ...
شوخی شوخی جدی شد .من راهی #کربلا شدم اونم اربعین با پای #پیاده

🔹هروقت اسم #اربعین میاد اولین چیزی که یادم میاد ...یه صدایی پشت میكرفون از بالای کامیون وسط زائران پیاده روی میاد تو گوشم.....اربعین شروع #مغناطیس_حسینی ....
لب مرز رسیدیم... وارد خاک عراق شدیم ....دیدم جمعیت داره میره...همه به یک سمت ...مقصد خاصی مشخص نبود ...فقط میرفتیم ...رفتیم و رفتیم ...هوا تاریک شده بود ...یکی نوحه میخوند ...یکی سینه میزد... یکی گریه میکرد... ی لحظه ی چیزی درونم گفت... وایسا به جمعیت نگاه کن ... به جمعیتی که به جلو حرکت میکردن بدون ترس بدون مقصد ...ناخوداگاه یاد صحرای محشر افتادم نمدونم چرا...هنوزم نمدونم

🔸شب شده بود... ایستاده بودیم منتظر ماشین های نجف ...چنتا پسر عراقی اومدن جلو .فهمیده بودن زائرهستیم.. گفتن برای خواب جا دارین از این حرفا
ماهم گفتیم نه .اصرار پشت اصرار که باید باهامون ما شمارو ببریم خونه استراحت کنین و فردا صبح دوباره شمارو میرسونیم همینجا برای نجف ماشین بگیرین
اینقد اصرار میکردن که من شک کردم
ماشینش ی سری زائر بودن چون ما تعدادمون زیاد بود جا نمشدیم .قرارشد اونارو ببره و برگرده مارو ببره.
ی جورایی بهمون میفهموند که من اینارو میرسونم میام دنبالتون باید منتظرم بمونین حتما .حتما باید بمونین
همسرم به شوخی گفت وللله میمونیم برو(البته به زبون محلی خودمون) که فقط ولله و شنید
یهو صداش بلند شد ولله ...قسم خوردی...منتظر بمونین تا بیایم
ومن متعجب از این همه اصرار ...
یهو دیدم یکیشون که پاهاشم شکسته بود کنارمون وایستاد تا حواسش به ما باشه تا نریم ...اسمش عباس بود...
و من هرلحظه متعجب تر از این کارهای عباس و دوستانش
چن دقیقه ای گذشت یک نفر اومد و ازمون پرسید که آیا جا داریم برای امشب؟دیدیم عباس با اون پاهای شکستش بدو بدو اومده که دعواش کنه که چرا با زائراش کار داره
من از این همه اصرار شک تو دلم افتاده بود
خدایا اینا چشونه؟!!!

🔹حدود بیست دقیقه ای گذشت دوست عباس اومد
با ی عجله ای و شتابزدگی و اشتیاق ترسناک مارو سوار کرد ...ماشین حرکت کرد ...از شهر دور و دورتر میشدیم ...خدایا دلیل این بوق ها چیست ...چقدر صدای این بوق ها شبیه اون مستندیست که در مورد داعش دیده بودم... چرا دستانش را به هم میکوبد ... چرا رفتارشون ترسناکه ...هرچه از شهر دور میشدیم ضربان قلبم تند تر تندتر میشد ... به مامانم گفتم مگه قرارنشد فقط بریم موکب ...قرار نشد مگه خونه مردم نریم .... خودت میدونی که چقدر از این کشور و جنگش میترسم از داعش میترسم.. دراین کشور و این شرایط جنگ زده اش مکر میشود به این راحتی به هر کسی اعتماد کرد...
بعد از خرابه ها رسیدیم به یک روستای دور افتاده ...خدایا شکرت...مامان پرچم یا حسین ببین ... ببین مردم روستا اومدن استقبالمون...خدایا شکرت
صاحب خونه به بهترین شکل ازمون استقبال کرد... بهترین امکانات رفاهی رو برامون فراهم کرد... وقتی این همه محبت دیدم #بغضم گرفت ...زدم زیرگریه... همه فکر کردن من بخاطر اینکه ترسیدم گریه میکنم.... اما ....اما من اولش #شرمنده شدم راجع به فکر بد و شکی که به عباس کردم

🔸یهو من پیش خودم گفتم خدایا چی شده ؟چه فرقی کرده؟ی روزی... ی خانومی... با اهل بیت حسین اومده تو این شهر و باهاش اون رفتارو کردن....با رقيه ش... بازینبش ... الان چیشده...اونا اهل بیت حسین بودن....من محب حسین... رفتاراونا با اهل بیت حسین چطور بوده با من که زائر حسین بودم چطور!
برادرم عباس هرجا هستی علمدار کمکت


✍️#خاطره حمیده پناهی از استان #مازندران

📩خاطرات خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به آی دی زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin

#کربلایی_شدن #حال_و_هوای_مسیر #پیاده_روی #مسیر #مخاطبان #اعضا
ـــــــــــــــــــ
⭕️شب خاطره زیارت امام حسین(ع) و اربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔴 وصیت‌نامه کربلاییِ شهید محسن حججی /بخش اول

⭕️هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم #بی_تاب تر می شود

⭕️نمی دانم چگونه #خوشحالی ام را بیان کنم

⭕️همسر عزیزم افتخار کن که شوهرت #فدای حضرت_زینب شد...

⭕️ پدرم عزیزم داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست...

⭕️مادر عزیزم همچون ام البنین #صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا #فدای_حسین کردی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔸برای #بانوی_صبر
🔹السلام ای بانوی سلطان عشق
🔸السلام ای بانوی صبر دمشق
🔹زینبِ دنیا و عقبیِ علی
🔸شرح مدح لافتی الا #علی
🔹در مسیر شام #غوغا کرده ایی
🔸شهر را آشوب برپا کرده ایی
🔹خطبه خواندی از غریبی #حسین
🔸زنده کردی #کربلا در عالمیین
🔹گر نبودی کربلایی هم #نبود
🔸گریه و #شور و نوایی هم نبود
🔹رنج هایی ست فراوان دیده ایی
🔸خیمه ها، غارت، سواران دیده ایی
🔹دیده بودی، حلق و چشم و حرمله
🔸گریه کردی پا به پای قافله

🔅بسم الله النور...
صَلی الله علیک یا اُماه یا فاطمه الزهرا"سلام علیک"
وَلاتَحسَبن الذینَ قُتلوا في سَبیل الله اَمواتا، بَل احیاء عند رَبِهم یُرَزقون

🔴هرگز #نمیمیرد آنکه دلش زنده شد به #عشق
ثبت است بر جدیده عالم #دوام ما...

✍️چند ساعتی بیشتر به رفتن نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم #بی_تاب تر می شود...
🔸نمی دانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم...
🔹نمی دانم چگونه #خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی #شکر خدای منان را به جای بیاورم...
🔸به حسب #وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می نویسم...
🔹نمیدانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند... نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد...
🔸بدون شک #شیر_حلال مادرم، #لقمه_حلال پدرم و انتخاب #همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است...

🔹عمریست شب و روزم را به #عشق_شهادت گذرانده ام... و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به #بالاترین درجه ی بندگی میرسم...
🔸خیلی تلاش کردم که خودم را به این #مقام برسانم اما نمی دانم که چقدر توانسته ام موفق باشم...
چشم امیدم فقط به #کرم_خدا و #اهل_بیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند و به این بنده ی بدِ پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند...
که اگر این چنین شد؛الحمدالله رب العالمین...

🔹اگر روزی خبر #شهادت این بنده حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید...
اوست که رو سیاهی چون مرا هم می بخشد و مرا یاری می کند...

💠 همسر عزیزم زهرا جانم
اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به #آرزویم که هدف اصلی ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود #افتخار کن که شوهرت #فدای حضرت_زینب شد...
🔺مبادا بی تابی کنی، مبادا شیون کنی، #صبور باش و هر آن خودت را در محضر حضرت #زینب بدان... حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید.

💠پدر عزیزم
همیشه و در همه حال #الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش #علی_اکبر حاضر شد...
داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست... پس #صبور باش پدرم، می دانم سخت است اما می شود...

💠مادر عزیزم
ام البنین علیهاالسلام 4جوان خود را #فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد.
حتی زمانی که خبر شهادت پسرانش را به آن دادند باز از #حسین سراغ گرفت؛ پس اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی، همچون ام البنین #صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا #فدای_حسین و حضرت زینب کرده ای و مبادا با #بی_تابی خود دل دشمن را شاد کنید...

🔻 #ادامه در بخش دوم👇👇
https://telegram.me/ArbaeenIR/3048
ــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ عکس دست نوشته وصیت نامه شهید: https://hajahmad.blog.ir/post/1529

کانال رسمی شهید حججی : @modafe_haram_shahid_hojaji

🆔 @ArbaeenIR