Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
6.66K subscribers
2.21K photos
1.45K videos
126 files
1.31K links

کانال رسانه مردمی اربعین
سایت: https://Arbaeen.IR
ارتباط با ما: @Arbaeen_admin
تلگرام: t.iss.one/ArbaeenIR
ایتا: eitaa.com/ArbaeenIR
سروش splus.ir/Arbaeenir
بله : ble.im/ArbaeenIR
روبیکا: rubika.ir/Arbaeenir
اینستاگرام: instagram.com/arbaeen.ir1
Download Telegram
#یادش_بخیر

🔴اینجا #مگه_کجاست ؟ چرا ادمو #تغییر میده!
⭕️زیارت اربعین در من #تحول ایجاد کرد!
#شب_خاطره

تو مرز خیلی بهم فشار میومد ، ازدحام بود و همه میخاستن فقط زود رد بشن برن اونور
زنارو از مردا جدا کردن یهو ترسیدم
خدایا اونور یه کشور دیگست چرا جدامون میکنن من #تنهام
یساعت اونور مرز وایسادم تا مردا بیان
#تنها😞

به سمت #نجف راه افتادیم
باز من #تنها و مردا پشت ، نمیدونم چه قسمتی بود همه جا #تنها میوفتادم😞
ماشین موکب به موکب گذر میکرد، راننده با لبخند جواب دعوتشون رو میداد
توراه فکر به این بود که میگن غذای عرب ها باب #طبع ما نیست چیکار کنم
گفتم عیب نداره کباب میخوری
یه پسر جوون جلوی ماشینو گرفت و با اصرار به موکبشون رفتیم
خدای من غذای موکب غذای مورد #تنفر من بود .... حالا چیکار کنم 😔
حتی برادرام نگران غذام شدن
اما من فقط به غذا نگاه کردم
((دیگه #بسه لذت های دنیا ، حالا دیگه همه چیو باید #تحمل کرد ،حتی یه غذای بدمزه رو، من اومدم #بزرگ_شم ))

#سامرا
تا بحال سامرا رو ندیده بودم قبل اومدن خودمو اماده مردن واسیب دیدن تو سامرا کرده بودم
تو راه هیچ کدوم از جاهای تیراندازی و ماشینا #نمیترسوندم #عجیب بود چی شده پس اون #دختر_ترسو کجا رفته
نزدیک حرم شدیم قرار شد باز من #تنها برم حرم تاصبح و مردا تو موکب
بازم تنها

#کاظمین
شب برای خواب رفتیم یه خونه که ایرانیا تدارک دیده بودن خانوما تو اتاق مردا تو حال ، من باز تنها میون چند زن


راه #پیاده شروع میشه
از #کاظمین_به_کربلا
کربلا؛ آخ چقدر #دلم_تنگ شده
#هدیه هامو اماده کردم تا به بچه ها بدم
شاید سوزش #قلبم کمتر بشه
اخه #بچه_های_حسین (ع) فقط بدی دیدن

شب شده!
آااخخخ پا درد همیشگیم باز شروع کرد
اما نباید به روم بیارم باید پا به پای مردا برم
اره به ادامه #سخنرانی تو موبایلم گوش میدم تا حواسم پرت شه
سخنران 😩 #زائرای_اربعین #انتخاب شدن ...))
خیالاتم باز شروع کرد
انتخاب؟!زائر اربعین؟ من؟ آشینا؟
بعد اون همه #خطا مگه میشه #انتخاب بشم.
نه ، منو اوردن #ادم_بشم شاید
((آشینا خیلی خوش خیالی ، اخه حالا بگن #انتخاب تو خودت دو دوتا چهارتا کن ، کجای زندگیت شبیه ادمایی بوده که اقا بهشون نظر کرده )) اره راست میگی منظور سخنران با من نیست

درد پام زیاد شده دیگه نمیتونم قدم بردارم
((چقدر #درد داره درد داشته باشی #تنها باشی))
شب رو تو خونه ای گذروندیم
خونه یه #وکیل
چه عجیبه اینجا خونه یه وکیلم از #تجملات خبری نیست همه #سادن

کربلا
#قلبم خیلی تند میزنه
نمیدونم چمه بغضم گرفته
استرس دارم
هم میخام برم زیارت هم نه (آخه خجالت میکشم )

رسیدیم به #حرم
خیلی ازدحامه
پدرو برادرم دورمو #حلقه زدن تا تنم به مردای دیگه نخوره
ای به فدای خانوم #زینب چی کشید وقتی #مرد نداشت 😭

بین الحرمین رو باید #تنها طی کنم تا به حرم حضرت عباس برسم
ضریح امام حسین رو ندیدم
فقط تو صحن نشستم
حالا باید برم پیش باب الحوائج
شروع کردم به گفتن ذکر یا کاشف الکرب
و بینش یا #زینب زینب گفتن از ترس خوردن به #تنه_های مردا
یه حسی بهم میگفت جلوی با غیرت ترین انسان ها اگر تنت به مرد نامحرم بخوره زیارتی نکردی دلتو خوش نکن

به یه خانوم عرب اشاره کردم که میرید حرم حضرت عباس
باسر تایید کردن و انگار از روبندم فهمیدن چرا پرسیدم
دورمو حلقه کردن و منو وسط حلقه راحت از وسط جمعیت گذروندن
چه حس خوبی😌

یا کاشف الکرب رو بلندتر میگفتم به امید ازبین رفتن #غمی که رو سینم سنگینی میکرد
اما تو #کربلا انگار غمی بجز #غم_حسین (ع) نبود

نصف شب حرم امام حسین (ع)
تو صف زیارت ایستادم
ضریح جدیدو ندیدم
استرس دارم
نمیدونم چم بود
همش تو ذهنم عذاب وجدان ترک یه واجب دینی رو داشتم
که کسی رومو نبینه
#نمازم دیر نشه
تنه مرد بهم نخوره

#خیلی_متفاوتم ازون آشینای #داخل_ایران.
اینجا #مگه_کجاست ؟ چرا ادمو #تغییر میده.

درب رو بوسیدمو وارد حرم شدم
یاااا خدااا
#ضریح
چه ابهتی داره
قلبم نمیزد
گریه ام نمیومد
#مات مونده بودم به سمت ضریح
زبونم بند اومده بود
تا اینکه جلوییم گریه کرد
مبهوت بهش نگاه کردم و یهو #بغض چند سالم شکست😭😭😭

دلم #خیلی_تنگت بود اقااااا
خیلی.
دیگه #تنها_نیستم
حالا همه هَستیم را دیدم
دیگه #غریب نیستم

حالا #برگشتم تو این شهر
حالا با وجود ادمای #آشنای دورو برم #تنهام
حالا تو شهر خودم #غریبم
حالا #دور_شدم از همه هَستیم
حالا دیگه ضربه ها زخم زبونا
بی معرفتیا مثل قبل #اذیتم_نمیکنه
چون یه #غم_بزرگ دارم غم #دوری_حسین (ع)😭
حالا آشینای لوس و حساس #تغییر_کرده
دیگه از #تنهایی جسمش که کنار دوستاش یا عزیزاش نباشه #ترس_نداره

اما
یه #ترس_جدید داره
که آقا #نگاهش_نکنه
که خدا نخوادش
دیگه از #مرگ خودشو عزیزاش نمیترسه
اما یه ترس جدیدتر داره
که مردنش با #شهادت نباشه🌷


#خاطره آشینا راثی غنی از اعضا #کرج
goo.gl/CYTVNl

🆔 @Arbaeen
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 کلیپ جانسوز از جاماندگانی که تا مهران رفتند ولی بخاطر بی‌تدبیری دولت از زیارت اربعین جاماندند😭

⭕️حضور حجت الاسلام #رئیسی دربین زائران در مهران ولمس کردن #درد_مردم

#تغیر_به_نفع_مردم
🆔 @ArbaeenIR
#یادش_بخیر

🔴اینجا #مگه_کجاست ؟ چرا ادمو #تغییر میده!
⭕️زیارت اربعین در من #تحول ایجاد کرد!
#شب_خاطره

تو مرز خیلی بهم فشار میومد ، ازدحام بود و همه میخاستن فقط زود رد بشن برن اونور
زنارو از مردا جدا کردن یهو ترسیدم
خدایا اونور یه کشور دیگست چرا جدامون میکنن من #تنهام
یساعت اونور مرز وایسادم تا مردا بیان
#تنها😞

به سمت #نجف راه افتادیم
باز من #تنها و مردا پشت ، نمیدونم چه قسمتی بود همه جا #تنها میوفتادم😞
ماشین موکب به موکب گذر میکرد، راننده با لبخند جواب دعوتشون رو میداد
توراه فکر به این بود که میگن غذای عرب ها باب #طبع ما نیست چیکار کنم
گفتم عیب نداره کباب میخوری
یه پسر جوون جلوی ماشینو گرفت و با اصرار به موکبشون رفتیم
خدای من غذای موکب غذای مورد #تنفر من بود .... حالا چیکار کنم 😔
حتی برادرام نگران غذام شدن
اما من فقط به غذا نگاه کردم
((دیگه #بسه لذت های دنیا ، حالا دیگه همه چیو باید #تحمل کرد ،حتی یه غذای بدمزه رو، من اومدم #بزرگ_شم ))

#سامرا
تا بحال سامرا رو ندیده بودم قبل اومدن خودمو اماده مردن واسیب دیدن تو سامرا کرده بودم
تو راه هیچ کدوم از جاهای تیراندازی و ماشینا #نمیترسوندم #عجیب بود چی شده پس اون #دختر_ترسو کجا رفته
نزدیک حرم شدیم قرار شد باز من #تنها برم حرم تاصبح و مردا تو موکب
بازم تنها

#کاظمین
شب برای خواب رفتیم یه خونه که ایرانیا تدارک دیده بودن خانوما تو اتاق مردا تو حال ، من باز تنها میون چند زن


راه #پیاده شروع میشه
از #کاظمین_به_کربلا
کربلا؛ آخ چقدر #دلم_تنگ شده
#هدیه هامو اماده کردم تا به بچه ها بدم
شاید سوزش #قلبم کمتر بشه
اخه #بچه_های_حسین (ع) فقط بدی دیدن

شب شده!
آااخخخ پا درد همیشگیم باز شروع کرد
اما نباید به روم بیارم باید پا به پای مردا برم
اره به ادامه #سخنرانی تو موبایلم گوش میدم تا حواسم پرت شه
سخنران 😩 #زائرای_اربعین #انتخاب شدن ...))
خیالاتم باز شروع کرد
انتخاب؟!زائر اربعین؟ من؟ آشینا؟
بعد اون همه #خطا مگه میشه #انتخاب بشم.
نه ، منو اوردن #ادم_بشم شاید
((آشینا خیلی خوش خیالی ، اخه حالا بگن #انتخاب تو خودت دو دوتا چهارتا کن ، کجای زندگیت شبیه ادمایی بوده که اقا بهشون نظر کرده )) اره راست میگی منظور سخنران با من نیست

درد پام زیاد شده دیگه نمیتونم قدم بردارم
((چقدر #درد داره درد داشته باشی #تنها باشی))
شب رو تو خونه ای گذروندیم
خونه یه #وکیل
چه عجیبه اینجا خونه یه وکیلم از #تجملات خبری نیست همه #سادن

کربلا
#قلبم خیلی تند میزنه
نمیدونم چمه بغضم گرفته
استرس دارم
هم میخام برم زیارت هم نه (آخه خجالت میکشم )

رسیدیم به #حرم
خیلی ازدحامه
پدرو برادرم دورمو #حلقه زدن تا تنم به مردای دیگه نخوره
ای به فدای خانوم #زینب چی کشید وقتی #مرد نداشت 😭

بین الحرمین رو باید #تنها طی کنم تا به حرم حضرت عباس برسم
ضریح امام حسین رو ندیدم
فقط تو صحن نشستم
حالا باید برم پیش باب الحوائج
شروع کردم به گفتن ذکر یا کاشف الکرب
و بینش یا #زینب زینب گفتن از ترس خوردن به #تنه_های مردا
یه حسی بهم میگفت جلوی با غیرت ترین انسان ها اگر تنت به مرد نامحرم بخوره زیارتی نکردی دلتو خوش نکن

به یه خانوم عرب اشاره کردم که میرید حرم حضرت عباس
باسر تایید کردن و انگار از روبندم فهمیدن چرا پرسیدم
دورمو حلقه کردن و منو وسط حلقه راحت از وسط جمعیت گذروندن
چه حس خوبی😌

یا کاشف الکرب رو بلندتر میگفتم به امید ازبین رفتن #غمی که رو سینم سنگینی میکرد
اما تو #کربلا انگار غمی بجز #غم_حسین (ع) نبود

نصف شب حرم امام حسین (ع)
تو صف زیارت ایستادم
ضریح جدیدو ندیدم
استرس دارم
نمیدونم چم بود
همش تو ذهنم عذاب وجدان ترک یه واجب دینی رو داشتم
که کسی رومو نبینه
#نمازم دیر نشه
تنه مرد بهم نخوره

#خیلی_متفاوتم ازون آشینای #داخل_ایران.
اینجا #مگه_کجاست ؟ چرا ادمو #تغییر میده.

درب رو بوسیدمو وارد حرم شدم
یاااا خدااا
#ضریح
چه ابهتی داره
قلبم نمیزد
گریه ام نمیومد
#مات مونده بودم به سمت ضریح
زبونم بند اومده بود
تا اینکه جلوییم گریه کرد
مبهوت بهش نگاه کردم و یهو #بغض چند سالم شکست😭😭😭

دلم #خیلی_تنگت بود اقااااا
خیلی.
دیگه #تنها_نیستم
حالا همه هَستیم را دیدم
دیگه #غریب نیستم

حالا #برگشتم تو این شهر
حالا با وجود ادمای #آشنای دورو برم #تنهام
حالا تو شهر خودم #غریبم
حالا #دور_شدم از همه هَستیم
حالا دیگه ضربه ها زخم زبونا
بی معرفتیا مثل قبل #اذیتم_نمیکنه
چون یه #غم_بزرگ دارم غم #دوری_حسین (ع)😭
حالا آشینای لوس و حساس #تغییر_کرده
دیگه از #تنهایی جسمش که کنار دوستاش یا عزیزاش نباشه #ترس_نداره

اما
یه #ترس_جدید داره
که آقا #نگاهش_نکنه
که خدا نخوادش
دیگه از #مرگ خودشو عزیزاش نمیترسه
اما یه ترس جدیدتر داره
که مردنش با #شهادت نباشه🌷


#خاطره آشینا راثی غنی از اعضا #کرج
goo.gl/CYTVNl

🆔 @Arbaeen
🔴 این درد را باید به کجا برد؟

🔹وقتی درک درستی از #واقعیات کشور و دنیای امروز، همچنین شرایط فکری و عقیدتی حاکم بر اذهان و قلوب مردم وجود نداشته باشد، هیچ چیزی سر جای خودش قرار نمی‌گیرد!
🔸به نظرم‌ ریشه بیشتر مشکلات ما در جامعه، در همه حوزه‌ها، ناشی از نوعی #خودباختگی و عدم باور #فرهنگ و داشته‌های #بومی_و_اسلامی است، چه در حوزه اقتصاد و سیاست و چه در حوزه جامعه و فرهنگ.
🔹وقتی متصدیان امور، بیراهه را با راه اشتباه بگیرند، اصلاً عجیب نیست که قطار حرکت عمومی جامعه از ریل حرکت به سمت #هدایت خارج شود و مسیر #ضلالت را بپیماید.
🔸این درد این قدر فراگیر است که اصلاً نمی‌توان برای آن حدی مشخص کرد. هر گوشه‌ای را نگاه می‌کنیم تصمیمی اتخاذ شده که اصلاً با آنچه که باید باشد، هم‌خوانی ندارد. در #سیاست، تصمیمات کلان ما با اصول اصلی سیاست خارجی انقلاب که برآمده از افکار بلند امام(ره) بود، بیگانه است. در #اقتصاد، خروجی تمام جلسات به اصطلاح اقتصاد مقاومتی، نامقاوم کردن اقتصاد و وابستگی بیشتر به خارج است. در مسائل #فرهنگی که دیگر اساساً نقشی برای توان ‌هم‌افزایی و مشکل‌گشایی مولفه‌های اصیل اسلامی در نظر گرفته نمی‌شود.
🔹یک نمونه‌اش همین مسأله #اربعین و معجزه هدایت‌گر آن است.
🔸نمی‌دانم کسی در مجموعه #تصمیم‌گیران کلان کشور می‌داند حقیقت اربعین چیست یا نه؟ به نظرم تصمیم‌گیران ما به خاطر درگیر بودن با مسائل جلف و سطح پائین اساساً توان درک #حقیقت_اربعین و کارکرد آن را در حوزه‌های مختلف از دست داده‌اند. که اگر غیر از این بود، باید تصمیماتی غیر از اینکه الان اتخاذ شده شاهد بودیم!

🔹در مورد معجزه اربعین، سخن بسیار است. اربعین #معجزه_زنده و جاری اسلام در قرن چهارده هجری است!
🔸اربعین را به نباید ساده تحلیل کرد. اربعین بناست #معادلات حاکم بر دنیای منفعت‌گرا و نقدطلب امروز را به هم بزند.
🔹اربعین بناست مسیر حرکت عمومی #جامعه_جهانی به سمت هدایت و کمال را هموار سازد.
🔸شاید غلو آمیز بدانید اگر بگویم: اساسا در شرایط امروز جامعه بشری، همه راه‌های #هدایت به بن‌بست رسیده‌اند و به هیچ عنصر دیگری جز اباعبدالله الحسین(ع) نمی‌توان دل بست! و کجا بیشتر از همه می‌توان حسین(ع) را لمس کرد و چشید غیر از #محشر پیاده روی اربعین؟!
🔹اگر اربعین را درست درک می‌کردیم، تمام برنامه‌های فرهنگی یک‌ساله کشور را یا تعطیل یا معطوف به خدمت به مفهوم اربعین برگزار می‌کردیم.
🔸حالا شاید این انتظار کمی غیرواقع‌بینانه باشد و دشوار، به خصوص برای #دستگاه‌_های_فرهنگی امروز جامعه که متاثر از فضای حاکم بر مسؤلین اجرایی کشور، کمی از قافله جا مانده‌اند!
🔹ولی آیا این انتظار هم که مثل ویزای ترکیه و تایلند و ارمنستان و غیره، برای حذف ویزای عراق هم تلاش می‌شد، انتظار نابجایی است؟
🔸این #درد را کجا باید برد؟
🔹در جمهوری اسلامی، برای لغو ویزای مراکز رسمی #گردشگری_جنسی (طبق اعلام سازمان‌های رسمی بین‌المللی) تلاش می‌شود، ولی برای لغو ویزای اصلی‌ترین مرکز حرکت‌های معنوی در کشور، با قابلیت غیر قابل تصور #اثرگذاری فرهنگی و اجتماعی در سطح کشور، منطقه و جهان اسلام، تلاش جدی صورت نمی‌گیرد؟
🔸بنده دیگر حرفی برای گفتن ندارم!!

✍️علی میری | عطش نامه | @atashname

#این_درد_را_باید_به_کجا_برد
#معجزه_اربعین
#حذف_ویزای_اربعین
#یادداشت #تحلیل #ویزا #روادید #حذف_ویزا_عراق #اخبار_اربعین #اربعین96
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
آخرین اخبار مربوط به اربعین و ویزای عراق را از طریق کانال رسمی سایت پیاده‌روی #اربعین دنبال کنید:
🆔 @ArbaeenIR
#یادش_بخیر

🔴اینجا #مگه_کجاست ؟ چرا ادمو #تغییر میده!
⭕️زیارت اربعین در من #تحول ایجاد کرد!
#شب_خاطره

تو مرز خیلی بهم فشار میومد ، ازدحام بود و همه میخاستن فقط زود رد بشن برن اونور
زنارو از مردا جدا کردن یهو ترسیدم
خدایا اونور یه کشور دیگست چرا جدامون میکنن من #تنهام
یساعت اونور مرز وایسادم تا مردا بیان
#تنها😞

به سمت #نجف راه افتادیم
باز من #تنها و مردا پشت ، نمیدونم چه قسمتی بود همه جا #تنها میوفتادم😞
ماشین موکب به موکب گذر میکرد، راننده با لبخند جواب دعوتشون رو میداد
توراه فکر به این بود که میگن غذای عرب ها باب #طبع ما نیست چیکار کنم
گفتم عیب نداره کباب میخوری
یه پسر جوون جلوی ماشینو گرفت و با اصرار به موکبشون رفتیم
خدای من غذای موکب غذای مورد #تنفر من بود .... حالا چیکار کنم 😔
حتی برادرام نگران غذام شدن
اما من فقط به غذا نگاه کردم
((دیگه #بسه لذت های دنیا ، حالا دیگه همه چیو باید #تحمل کرد ،حتی یه غذای بدمزه رو، من اومدم #بزرگ_شم ))

#سامرا
تا بحال سامرا رو ندیده بودم قبل اومدن خودمو اماده مردن واسیب دیدن تو سامرا کرده بودم
تو راه هیچ کدوم از جاهای تیراندازی و ماشینا #نمیترسوندم #عجیب بود چی شده پس اون #دختر_ترسو کجا رفته
نزدیک حرم شدیم قرار شد باز من #تنها برم حرم تاصبح و مردا تو موکب
بازم تنها

#کاظمین
شب برای خواب رفتیم یه خونه که ایرانیا تدارک دیده بودن خانوما تو اتاق مردا تو حال ، من باز تنها میون چند زن


راه #پیاده شروع میشه
از #کاظمین_به_کربلا
کربلا؛ آخ چقدر #دلم_تنگ شده
#هدیه هامو اماده کردم تا به بچه ها بدم
شاید سوزش #قلبم کمتر بشه
اخه #بچه_های_حسین (ع) فقط بدی دیدن

شب شده!
آااخخخ پا درد همیشگیم باز شروع کرد
اما نباید به روم بیارم باید پا به پای مردا برم
اره به ادامه #سخنرانی تو موبایلم گوش میدم تا حواسم پرت شه
سخنران 😩 #زائرای_اربعین #انتخاب شدن ...))
خیالاتم باز شروع کرد
انتخاب؟!زائر اربعین؟ من؟ آشینا؟
بعد اون همه #خطا مگه میشه #انتخاب بشم.
نه ، منو اوردن #ادم_بشم شاید
((آشینا خیلی خوش خیالی ، اخه حالا بگن #انتخاب تو خودت دو دوتا چهارتا کن ، کجای زندگیت شبیه ادمایی بوده که اقا بهشون نظر کرده )) اره راست میگی منظور سخنران با من نیست

درد پام زیاد شده دیگه نمیتونم قدم بردارم
((چقدر #درد داره درد داشته باشی #تنها باشی))
شب رو تو خونه ای گذروندیم
خونه یه #وکیل
چه عجیبه اینجا خونه یه وکیلم از #تجملات خبری نیست همه #سادن

کربلا
#قلبم خیلی تند میزنه
نمیدونم چمه بغضم گرفته
استرس دارم
هم میخام برم زیارت هم نه (آخه خجالت میکشم )

رسیدیم به #حرم
خیلی ازدحامه
پدرو برادرم دورمو #حلقه زدن تا تنم به مردای دیگه نخوره
ای به فدای خانوم #زینب چی کشید وقتی #مرد نداشت 😭

بین الحرمین رو باید #تنها طی کنم تا به حرم حضرت عباس برسم
ضریح امام حسین رو ندیدم
فقط تو صحن نشستم
حالا باید برم پیش باب الحوائج
شروع کردم به گفتن ذکر یا کاشف الکرب
و بینش یا #زینب زینب گفتن از ترس خوردن به #تنه_های مردا
یه حسی بهم میگفت جلوی با غیرت ترین انسان ها اگر تنت به مرد نامحرم بخوره زیارتی نکردی دلتو خوش نکن

به یه خانوم عرب اشاره کردم که میرید حرم حضرت عباس
باسر تایید کردن و انگار از روبندم فهمیدن چرا پرسیدم
دورمو حلقه کردن و منو وسط حلقه راحت از وسط جمعیت گذروندن
چه حس خوبی😌

یا کاشف الکرب رو بلندتر میگفتم به امید ازبین رفتن #غمی که رو سینم سنگینی میکرد
اما تو #کربلا انگار غمی بجز #غم_حسین (ع) نبود

نصف شب حرم امام حسین (ع)
تو صف زیارت ایستادم
ضریح جدیدو ندیدم
استرس دارم
نمیدونم چم بود
همش تو ذهنم عذاب وجدان ترک یه واجب دینی رو داشتم
که کسی رومو نبینه
#نمازم دیر نشه
تنه مرد بهم نخوره

#خیلی_متفاوتم ازون آشینای #داخل_ایران.
اینجا #مگه_کجاست ؟ چرا ادمو #تغییر میده.

درب رو بوسیدمو وارد حرم شدم
یاااا خدااا
#ضریح
چه ابهتی داره
قلبم نمیزد
گریه ام نمیومد
#مات مونده بودم به سمت ضریح
زبونم بند اومده بود
تا اینکه جلوییم گریه کرد
مبهوت بهش نگاه کردم و یهو #بغض چند سالم شکست😭😭😭

دلم #خیلی_تنگت بود اقااااا
خیلی.
دیگه #تنها_نیستم
حالا همه هَستیم را دیدم
دیگه #غریب نیستم

حالا #برگشتم تو این شهر
حالا با وجود ادمای #آشنای دورو برم #تنهام
حالا تو شهر خودم #غریبم
حالا #دور_شدم از همه هَستیم
حالا دیگه ضربه ها زخم زبونا
بی معرفتیا مثل قبل #اذیتم_نمیکنه
چون یه #غم_بزرگ دارم غم #دوری_حسین (ع)😭
حالا آشینای لوس و حساس #تغییر_کرده
دیگه از #تنهایی جسمش که کنار دوستاش یا عزیزاش نباشه #ترس_نداره

اما
یه #ترس_جدید داره
که آقا #نگاهش_نکنه
که خدا نخوادش
دیگه از #مرگ خودشو عزیزاش نمیترسه
اما یه ترس جدیدتر داره
که مردنش با #شهادت نباشه🌷


#خاطره آشینا راثی غنی از اعضا #کرج
goo.gl/CYTVNl

🆔 @Arbaeen
⭕️تحولی که پیاده روی اربعین در من ایجاد کرد!
#شب_خاطره
#یادش_بخیر

تو مرز خیلی بهم فشار میومد ، ازدحام بود و همه میخاستن فقط زود رد بشن برن اونور
زنارو از مردا جدا کردن یهو ترسیدم
خدایا اونور یه کشور دیگست چرا جدامون میکنن من #تنهام
یساعت اونور مرز وایسادم تا مردا بیان
#تنها😞

به سمت #نجف راه افتادیم
باز من #تنها و مردا پشت ، نمیدونم چه قسمتی بود همه جا #تنها میوفتادم😞
ماشین موکب به موکب گذر میکرد، راننده با لبخند جواب دعوتشون رو میداد
توراه فکر به این بود که میگن غذای عرب ها باب #طبع ما نیست چیکار کنم
گفتم عیب نداره کباب میخوری
یه پسر جوون جلوی ماشینو گرفت و با اصرار به موکبشون رفتیم
خدای من غذای موکب غذای مورد #تنفر من بود .... حالا چیکار کنم 😔
حتی برادرام نگران غذام شدن
اما من فقط به غذا نگاه کردم
((دیگه #بسه لذت های دنیا ، حالا دیگه همه چیو باید #تحمل کرد ،حتی یه غذای بدمزه رو، من اومدم #بزرگ_شم ))

#سامرا
تا بحال سامرا رو ندیده بودم قبل اومدن خودمو اماده مردن واسیب دیدن تو سامرا کرده بودم
تو راه هیچ کدوم از جاهای تیراندازی و ماشینا #نمیترسوندم #عجیب بود چی شده پس اون #دختر_ترسو کجا رفته
نزدیک حرم شدیم قرار شد باز من #تنها برم حرم تاصبح و مردا تو موکب
بازم تنها

#کاظمین
شب برای خواب رفتیم یه خونه که ایرانیا تدارک دیده بودن خانوما تو اتاق مردا تو حال ، من باز تنها میون چند زن


راه #پیاده شروع میشه
از #کاظمین_به_کربلا
کربلا؛ آخ چقدر #دلم_تنگ شده
#هدیه هامو اماده کردم تا به بچه ها بدم
شاید سوزش #قلبم کمتر بشه
اخه #بچه_های_حسین (ع) فقط بدی دیدن

شب شده!
آااخخخ پا درد همیشگیم باز شروع کرد
اما نباید به روم بیارم باید پا به پای مردا برم
اره به ادامه #سخنرانی تو موبایلم گوش میدم تا حواسم پرت شه
سخنران 😩 #زائرای_اربعین #انتخاب شدن ...))
خیالاتم باز شروع کرد
انتخاب؟!زائر اربعین؟ من؟ آشینا؟
بعد اون همه #خطا مگه میشه #انتخاب بشم.
نه ، منو اوردن #ادم_بشم شاید
((آشینا خیلی خوش خیالی ، اخه حالا بگن #انتخاب تو خودت دو دوتا چهارتا کن ، کجای زندگیت شبیه ادمایی بوده که اقا بهشون نظر کرده )) اره راست میگی منظور سخنران با من نیست

درد پام زیاد شده دیگه نمیتونم قدم بردارم
((چقدر #درد داره درد داشته باشی #تنها باشی))
شب رو تو خونه ای گذروندیم
خونه یه #وکیل
چه عجیبه اینجا خونه یه وکیلم از #تجملات خبری نیست همه #سادن

کربلا
#قلبم خیلی تند میزنه
نمیدونم چمه بغضم گرفته
استرس دارم
هم میخام برم زیارت هم نه (آخه خجالت میکشم )

رسیدیم به #حرم
خیلی ازدحامه
پدرو برادرم دورمو #حلقه زدن تا تنم به مردای دیگه نخوره
ای به فدای خانوم #زینب چی کشید وقتی #مرد نداشت 😭

بین الحرمین رو باید #تنها طی کنم تا به حرم حضرت عباس برسم
ضریح امام حسین رو ندیدم
فقط تو صحن نشستم
حالا باید برم پیش باب الحوائج
شروع کردم به گفتن ذکر یا کاشف الکرب
و بینش یا #زینب زینب گفتن از ترس خوردن به #تنه_های مردا
یه حسی بهم میگفت جلوی با غیرت ترین انسان ها اگر تنت به مرد نامحرم بخوره زیارتی نکردی دلتو خوش نکن

به یه خانوم عرب اشاره کردم که میرید حرم حضرت عباس
باسر تایید کردن و انگار از روبندم فهمیدن چرا پرسیدم
دورمو حلقه کردن و منو وسط حلقه راحت از وسط جمعیت گذروندن
چه حس خوبی😌

یا کاشف الکرب رو بلندتر میگفتم به امید ازبین رفتن #غمی که رو سینم سنگینی میکرد
اما تو #کربلا انگار غمی بجز #غم_حسین (ع) نبود

نصف شب حرم امام حسین (ع)
تو صف زیارت ایستادم
ضریح جدیدو ندیدم
استرس دارم
نمیدونم چم بود
همش تو ذهنم عذاب وجدان ترک یه واجب دینی رو داشتم
که کسی رومو نبینه
#نمازم دیر نشه
تنه مرد بهم نخوره

#خیلی_متفاوتم ازون آشینای #داخل_ایران.
اینجا #مگه_کجاست ؟ چرا ادمو #تغییر میده.

درب رو بوسیدمو وارد حرم شدم
یاااا خدااا
#ضریح
چه ابهتی داره
قلبم نمیزد
گریه ام نمیومد
#مات مونده بودم به سمت ضریح
زبونم بند اومده بود
تا اینکه جلوییم گریه کرد
مبهوت بهش نگاه کردم و یهو #بغض چند سالم شکست😭😭😭

دلم #خیلی_تنگت بود اقااااا
خیلی.
دیگه #تنها_نیستم
حالا همه هَستیم را دیدم
دیگه #غریب نیستم

حالا #برگشتم تو این شهر
حالا با وجود ادمای #آشنای دورو برم #تنهام
حالا تو شهر خودم #غریبم
حالا #دور_شدم از همه هَستیم
حالا دیگه ضربه ها زخم زبونا
بی معرفتیا مثل قبل #اذیتم_نمیکنه
چون یه #غم_بزرگ دارم غم #دوری_حسین (ع)😭
حالا آشینای لوس و حساس #تغییر_کرده
دیگه از #تنهایی جسمش که کنار دوستاش یا عزیزاش نباشه #ترس_نداره

اما
یه #ترس_جدید داره
که آقا #نگاهش_نکنه
که خدا نخوادش
دیگه از #مرگ خودشو عزیزاش نمیترسه
اما یه ترس جدیدتر داره
که مردنش با #شهادت نباشه🌷


✍️#خاطره آشینا راثی غنی از اعضا #کرج
goo.gl/CYTVNl

🆔 @ArbaeenIR