🔸روزنامهنگاری و عمومیسازی علم
#رخنما▫️#یونس_شکرخواه
تعریف کلاسیک #روزنامهنگاریعلمی ارائه خبر و گزارش درباره علم در قالب تعامل روزنامهنگاران؛ دانشمندان و مردم با تکیه بر اصول حرفهای دقت؛ صحت و بیطرفی بود؛ اما کار روزنامهنگاری علمی در این زمانه دچار تغییرات بنیادین شده و دیگر یک طراحی دوباره چاره کار نیست، بلکه این نوع از روزنامهنگاری باید به بازسازی خود فکر کند و این موضوع را مقالات نوشته شده در این زمینه و بسیاری از تحقیقات در دسترس بر روی وب نیز تأیید میکنند.
باید به این موضوع توجه کرد که با پیدایش اپلیکیشنها، سایتهای اختصاصی متخصصان، دانشمندانی که به سوی عمومیسازی #علم گام برداشتهاند و یا حتی گوشیهای هوشمندی که در هر لحظه از روز و در هرجا امکان انتشار و خوانش اخبار را برای همگان فراهم کردهاند، سهم روزنامهنگاری علمی رو به کاهش است.
این کاهش سهم و یا حذف شدن در برخی عرصهها، به معنی از کارآیی بازماندن روزنامهنگاری علمی نیست اما اگر نقطه تماس این شاخه از روزنامهنگاری با مخاطبان خود به صورت پیوسته در حال پایش نباشد، کارآیی آن نیز از بین خواهد رفت.
همه ما روزنامهنگاران خوب میدانیم که گام اول در انتشار خبر یعنی اطلاع دادن درباره یک پدیده است؛ ما میتوانیم گام دوم یعنی ایجاد درک از پدیده را نیز به خوبی برداریم و در گام سوم مخاطب خود را کاملاً درگیر موضوع کنیم. اما من فکر میکنم که روزنامهنگاری علمی ما بین این سه گام سرگردان مانده و هنوز هم در پله نخست ایستاده است.
برای خبرنگاران علمی، عالمان حوزه تجربی، منابع خوبی برای خبرها هستند اما باید در این میان به چند سؤال جدی فکر کرد؛ یکی اینکه آیا این افراد همیشه تنها منبع خبر باقی میمانند و یا منتشرکننده آن نیز میشوند؛ روزنامهنگاری علمی به #روزنامهنگاران علمینویس احتیاج دارد و یا به علمدانان #روزنامهنگار؛ و دیگر اینکه آیا باید در این حوزه به صورت فردی کار کرد و یا باید پروژههای گروهی را دستور کار داشت؟
در روزنامهنگاری علمی باید به خبر، پیامد آن، نهادهای مرتبط با آن و فرآیند شکلگیری توجه بسیاری کرد. البته کلیدیترین کار روزنامهنگار علمی، سادهسازی مفاهیم است که حقیقتاً کار مشکلی است.
روزنامهنگار علمی میتواند برای سادهسازی از پسزمینه استفاده کند؛ در واقع روزنامهنگاری که از بکگراند استفاده نمیکند خطای بزرگی انجام میدهد. همچنین روزنامه نگار میتواند برای سادهسازی، اتفاقات را از حالت محض و تعلیق دربیاورد و آن را در قالب یک فرآیند گزارش کند.
مجلات علمی و سرویسهای علمی رسانهها با سر درگمی در انتخاب مخاطب نیز روبهرو هستند. برای آنها هنوز مشخص نیست که چه کسی قرار است مطالب آنها را بخواند و ضعف دیگر آنها این است که فضایی کاملاً مردانه دارند و کمتر برای زنان و کمسنوسالها برنامهریزی شدهاند.
مجلات علمی ما مخاطبان خود را همهچیزدان فرض میکنند؛ مثلا این که فلان اپلیکیشن به بازار آمده است و اگر نصب شود فلان اتفاق میافتد؛ گویی که مخاطب بدون شک باید بداند که اپلیکیشن چیست و حتماً هم طرز استفاده از آن را بلد است.
نباید به دنبال تیراژ بالا و یا تعداد کلیک بالا بود. رسانهها باید بپذیرند که ضرورتاً همه از آنها سرویس خبری نمیگیرند. ضمن اینکه باید شرایط استفاده از اینفوگراف، نیوزگراف و دیتاژورنالیسم را نیز برای خود ایجاد کنند که فرمتهای جدید اطلاعرسانی هستند و بسیار کارآیی دارند.
من فکر میکنم که گاهی کنترل نقطه ارتباط با مخاطب فراموش میشود؛ روزنامه نگار تصور میکند که بعد از رسیدن به پیشخوان و یا آپلود شدن دیگر همهچیز تمام است. در حالی که میزان مخاطب، جنسیت آن، سن آن و یا ساعات مراجعه آن برای روزنامهنگاری علمی از بااهمیتترین مطالب است.
گاهی روزنامهنگاری علمی میتواند داراییهای یک کشور را در مسیر خرید ابزارهای مرتبط با خبرهای شبه علمی قربانی کند. به یاد دارم زمان بمباران خبری با سوژه جنون گاوی در انگلیس در سال ۱۹۹۶، کمیته علم و تکنولوژی مجلس لردها تصور کرد که رسانهها منشاء سوء تفاهم مردم درباره جنون گاوی شدهاند و بنابراین پیشنهاد گفتوگوی مستقیم با مردم را مطرح کرد؛ این همان مرحله خطرناک آغازین پیش روی ژورنالیسم علمی بود به طوریکه نقش روزنامهنگاری علمی را تضعیف کرد و سه سال بعد هم در سال ۱۹۹۹ این کنفرانس جهانی درباره علم بود که یونسکو آنرا برگزار کرد و در بیانیه خود موسوم به بیانیه علم و کاربرد دانش علمی، عملا هیچ نامی از روزنامهنگاری علمی نبرد.
بدترین اتفاق هم در سال ۲۰۰۹ رخ داد که به تعبیری یک نوع "بای پس" صورت گرفت و آن آمدن سایت فیوچریتی به صحنه بود؛ این سایت همه چیز را از روزنامهنگاران علمینویس گرفت و به دست علمدانان روزنامهنگار سپرد.
#رخنما▫️#یونس_شکرخواه
تعریف کلاسیک #روزنامهنگاریعلمی ارائه خبر و گزارش درباره علم در قالب تعامل روزنامهنگاران؛ دانشمندان و مردم با تکیه بر اصول حرفهای دقت؛ صحت و بیطرفی بود؛ اما کار روزنامهنگاری علمی در این زمانه دچار تغییرات بنیادین شده و دیگر یک طراحی دوباره چاره کار نیست، بلکه این نوع از روزنامهنگاری باید به بازسازی خود فکر کند و این موضوع را مقالات نوشته شده در این زمینه و بسیاری از تحقیقات در دسترس بر روی وب نیز تأیید میکنند.
باید به این موضوع توجه کرد که با پیدایش اپلیکیشنها، سایتهای اختصاصی متخصصان، دانشمندانی که به سوی عمومیسازی #علم گام برداشتهاند و یا حتی گوشیهای هوشمندی که در هر لحظه از روز و در هرجا امکان انتشار و خوانش اخبار را برای همگان فراهم کردهاند، سهم روزنامهنگاری علمی رو به کاهش است.
این کاهش سهم و یا حذف شدن در برخی عرصهها، به معنی از کارآیی بازماندن روزنامهنگاری علمی نیست اما اگر نقطه تماس این شاخه از روزنامهنگاری با مخاطبان خود به صورت پیوسته در حال پایش نباشد، کارآیی آن نیز از بین خواهد رفت.
همه ما روزنامهنگاران خوب میدانیم که گام اول در انتشار خبر یعنی اطلاع دادن درباره یک پدیده است؛ ما میتوانیم گام دوم یعنی ایجاد درک از پدیده را نیز به خوبی برداریم و در گام سوم مخاطب خود را کاملاً درگیر موضوع کنیم. اما من فکر میکنم که روزنامهنگاری علمی ما بین این سه گام سرگردان مانده و هنوز هم در پله نخست ایستاده است.
برای خبرنگاران علمی، عالمان حوزه تجربی، منابع خوبی برای خبرها هستند اما باید در این میان به چند سؤال جدی فکر کرد؛ یکی اینکه آیا این افراد همیشه تنها منبع خبر باقی میمانند و یا منتشرکننده آن نیز میشوند؛ روزنامهنگاری علمی به #روزنامهنگاران علمینویس احتیاج دارد و یا به علمدانان #روزنامهنگار؛ و دیگر اینکه آیا باید در این حوزه به صورت فردی کار کرد و یا باید پروژههای گروهی را دستور کار داشت؟
در روزنامهنگاری علمی باید به خبر، پیامد آن، نهادهای مرتبط با آن و فرآیند شکلگیری توجه بسیاری کرد. البته کلیدیترین کار روزنامهنگار علمی، سادهسازی مفاهیم است که حقیقتاً کار مشکلی است.
روزنامهنگار علمی میتواند برای سادهسازی از پسزمینه استفاده کند؛ در واقع روزنامهنگاری که از بکگراند استفاده نمیکند خطای بزرگی انجام میدهد. همچنین روزنامه نگار میتواند برای سادهسازی، اتفاقات را از حالت محض و تعلیق دربیاورد و آن را در قالب یک فرآیند گزارش کند.
مجلات علمی و سرویسهای علمی رسانهها با سر درگمی در انتخاب مخاطب نیز روبهرو هستند. برای آنها هنوز مشخص نیست که چه کسی قرار است مطالب آنها را بخواند و ضعف دیگر آنها این است که فضایی کاملاً مردانه دارند و کمتر برای زنان و کمسنوسالها برنامهریزی شدهاند.
مجلات علمی ما مخاطبان خود را همهچیزدان فرض میکنند؛ مثلا این که فلان اپلیکیشن به بازار آمده است و اگر نصب شود فلان اتفاق میافتد؛ گویی که مخاطب بدون شک باید بداند که اپلیکیشن چیست و حتماً هم طرز استفاده از آن را بلد است.
نباید به دنبال تیراژ بالا و یا تعداد کلیک بالا بود. رسانهها باید بپذیرند که ضرورتاً همه از آنها سرویس خبری نمیگیرند. ضمن اینکه باید شرایط استفاده از اینفوگراف، نیوزگراف و دیتاژورنالیسم را نیز برای خود ایجاد کنند که فرمتهای جدید اطلاعرسانی هستند و بسیار کارآیی دارند.
من فکر میکنم که گاهی کنترل نقطه ارتباط با مخاطب فراموش میشود؛ روزنامه نگار تصور میکند که بعد از رسیدن به پیشخوان و یا آپلود شدن دیگر همهچیز تمام است. در حالی که میزان مخاطب، جنسیت آن، سن آن و یا ساعات مراجعه آن برای روزنامهنگاری علمی از بااهمیتترین مطالب است.
گاهی روزنامهنگاری علمی میتواند داراییهای یک کشور را در مسیر خرید ابزارهای مرتبط با خبرهای شبه علمی قربانی کند. به یاد دارم زمان بمباران خبری با سوژه جنون گاوی در انگلیس در سال ۱۹۹۶، کمیته علم و تکنولوژی مجلس لردها تصور کرد که رسانهها منشاء سوء تفاهم مردم درباره جنون گاوی شدهاند و بنابراین پیشنهاد گفتوگوی مستقیم با مردم را مطرح کرد؛ این همان مرحله خطرناک آغازین پیش روی ژورنالیسم علمی بود به طوریکه نقش روزنامهنگاری علمی را تضعیف کرد و سه سال بعد هم در سال ۱۹۹۹ این کنفرانس جهانی درباره علم بود که یونسکو آنرا برگزار کرد و در بیانیه خود موسوم به بیانیه علم و کاربرد دانش علمی، عملا هیچ نامی از روزنامهنگاری علمی نبرد.
بدترین اتفاق هم در سال ۲۰۰۹ رخ داد که به تعبیری یک نوع "بای پس" صورت گرفت و آن آمدن سایت فیوچریتی به صحنه بود؛ این سایت همه چیز را از روزنامهنگاران علمینویس گرفت و به دست علمدانان روزنامهنگار سپرد.
🔸نوشتن برای بچهها
▫️درباب متن و فرامتن؛ فلسفه و تکنیک
#یونس_شکرخواه
نوشتن درباره بچهها و نوشتن برای بچهها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش. اما من فکر میکنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچهها.
ماجرای این نوع روزنامهنگاری برای من از دوران کودکیام و زندگی با #کیهانبچهها آغاز میشود؛ نشریهای که هنوز منتشر میشود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچهها را با هیجان به دست میگرفتم و همه جایش را میخواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازیهای روزگار مرا با بچه بزرگهایی رو در رو نشاند که یا کودکیشان را در جیبهایشان این طرف و آن طرف میبردند و یا مثل خودم آنرا بر روی لباسشان سنجاق کرده بودند: مرحوم #امیر_فردی؛ مرحوم #قیصر_امینپور؛ #جواد_محقق؛ #مسعود_شهامیپور؛ #لیلا_رستگار؛ #احمد_غلامی؛ #فرانک_عطیف؛ #مناف_یحییپور؛ #فریده_خلعتبری و نامهای دیگر و دیگر .....
با آنها گاه و بیگاه؛ اینجا و آنجا؛ باید در همین بارهها حرف و گپ و گفت میداشتیم و شاید چسب اصلی همه اینها؛ همان کودک درون بود که زخم خورده بود و باز کنجکاوانه راه میرفت و میخواست به همه چیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی بیانتهای چسبیده به دیوار خاطرهها.
اینها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشدهام با کودکی، به سببهای حرفهای هم اشاره کرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبتها و سببها به من میگوید:
- روزنامهنگاری برای #کودکان در ایران از نظر مضمونی بیشتر در عرصههای داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلا #گرافیکاطلاعرسان و یا #گرافیکخبری به پیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی به ویژه در قالب کتاب حتی در کانونهایی مثل #بلونیا درخشیده است.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز با #سبک #هرموارونه نفس میکشد و #سبکتاریخی را با باور نمینویسد.
- تحریریههای #روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچهها صندلی ندارد - #دوچرخه همشهری را استثنا میکنم با ادای احترام به لیلا رستگار و دیگران در ادامه او و نیز #آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاریاش که مثل شهاب امد و مثل شهاب رفت.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرمگرا و متاسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصتها و مخاطراتی که کودکان با آنها مواجه هستند.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز یک #متن بیفرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریههای ارتباطی به صراحت میگویم حتی درصد ناچیزی از نظریههای رسانهای مرتبط با کودکان در ایران تالیف و ترجمه نشده است: نمونهاش دایرهالمعارف ۸۸۶ صفحهای کودکان و رسانههای #انتشارات_سیج با نمایهای مضمونی مشتمل بر ۷۰ صفحه.
متنهای بیفرامتن لاغر میمانند و درست فهم نمیشوند. من فکر میکنم نهادهایی مثل کانون پرورش فکری؛ #ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامهنگاری و همچنین خود دست اندرکاران عرصه روزنامهنگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث #فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوء تغذیه محتوایی بمانند.
- من میپرسم بچهها با چه فرصتها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقولهها سایهوار با آنها حرکت میکنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن چه از جنبه فیزیکی و چه از جنبه #مجازی، سلامت و بهداشت و بالاخره متاسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق میتوان باز هم افزود. اما من به عمدهترینها اشاره کردم و شاید هم اینها همان حلقههای گمشده در زنجیر طولانی روزنامهنگاری برای کودکان باشند.
- من میپرسم چگونه میتوان ابتدا مقولههایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و کودک آزاری را دستور کار دائمی قرار داد و سپس نحوه پوشش دادن حرفهای آنها را هم آموخت؟ اولی بحث #فلسفه است و دومی بحث #علم و #تکنیک.
و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.
▫️درباب متن و فرامتن؛ فلسفه و تکنیک
#یونس_شکرخواه
نوشتن درباره بچهها و نوشتن برای بچهها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش. اما من فکر میکنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچهها.
ماجرای این نوع روزنامهنگاری برای من از دوران کودکیام و زندگی با #کیهانبچهها آغاز میشود؛ نشریهای که هنوز منتشر میشود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچهها را با هیجان به دست میگرفتم و همه جایش را میخواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازیهای روزگار مرا با بچه بزرگهایی رو در رو نشاند که یا کودکیشان را در جیبهایشان این طرف و آن طرف میبردند و یا مثل خودم آنرا بر روی لباسشان سنجاق کرده بودند: مرحوم #امیر_فردی؛ مرحوم #قیصر_امینپور؛ #جواد_محقق؛ #مسعود_شهامیپور؛ #لیلا_رستگار؛ #احمد_غلامی؛ #فرانک_عطیف؛ #مناف_یحییپور؛ #فریده_خلعتبری و نامهای دیگر و دیگر .....
با آنها گاه و بیگاه؛ اینجا و آنجا؛ باید در همین بارهها حرف و گپ و گفت میداشتیم و شاید چسب اصلی همه اینها؛ همان کودک درون بود که زخم خورده بود و باز کنجکاوانه راه میرفت و میخواست به همه چیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی بیانتهای چسبیده به دیوار خاطرهها.
اینها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشدهام با کودکی، به سببهای حرفهای هم اشاره کرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبتها و سببها به من میگوید:
- روزنامهنگاری برای #کودکان در ایران از نظر مضمونی بیشتر در عرصههای داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلا #گرافیکاطلاعرسان و یا #گرافیکخبری به پیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی به ویژه در قالب کتاب حتی در کانونهایی مثل #بلونیا درخشیده است.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز با #سبک #هرموارونه نفس میکشد و #سبکتاریخی را با باور نمینویسد.
- تحریریههای #روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچهها صندلی ندارد - #دوچرخه همشهری را استثنا میکنم با ادای احترام به لیلا رستگار و دیگران در ادامه او و نیز #آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاریاش که مثل شهاب امد و مثل شهاب رفت.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرمگرا و متاسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصتها و مخاطراتی که کودکان با آنها مواجه هستند.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز یک #متن بیفرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریههای ارتباطی به صراحت میگویم حتی درصد ناچیزی از نظریههای رسانهای مرتبط با کودکان در ایران تالیف و ترجمه نشده است: نمونهاش دایرهالمعارف ۸۸۶ صفحهای کودکان و رسانههای #انتشارات_سیج با نمایهای مضمونی مشتمل بر ۷۰ صفحه.
متنهای بیفرامتن لاغر میمانند و درست فهم نمیشوند. من فکر میکنم نهادهایی مثل کانون پرورش فکری؛ #ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامهنگاری و همچنین خود دست اندرکاران عرصه روزنامهنگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث #فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوء تغذیه محتوایی بمانند.
- من میپرسم بچهها با چه فرصتها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقولهها سایهوار با آنها حرکت میکنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن چه از جنبه فیزیکی و چه از جنبه #مجازی، سلامت و بهداشت و بالاخره متاسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق میتوان باز هم افزود. اما من به عمدهترینها اشاره کردم و شاید هم اینها همان حلقههای گمشده در زنجیر طولانی روزنامهنگاری برای کودکان باشند.
- من میپرسم چگونه میتوان ابتدا مقولههایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و کودک آزاری را دستور کار دائمی قرار داد و سپس نحوه پوشش دادن حرفهای آنها را هم آموخت؟ اولی بحث #فلسفه است و دومی بحث #علم و #تکنیک.
و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.
🔸پژوهشهای ژاپنیها درباره اعتیاد به گوشیهای هوشمند
اعتیاد به استفاده از #گوشیهای_هوشمند به یک مشکل اجتماعی روزافزون تبدیل شده است. حال، پژوهشگران در #ژاپن قصد دارند برای کمک به افراد برای ترک این اعتیاد از علم اعصاب و #هوشمصنوعی استفاده کنند.
این تحقیق توسط شرکت KDDI، ارائه دهنده خدمات گوشی های همراه، و کارشناسان #علم_اعصاب از موسسه بینالمللی پیشرفته ارتباطات راه دور مستقر در کیوتو رهبری خواهد شد.
یک نظرسنجی KDDI در ماه دسامبر سال گذشته از حدود ۹۰ هزار کاربر گوشیهای هوشمند نشان داده است که حدود ۲۵ درصد از آنها نگران زمان بیش از اندازه استفاده از این تلفنها هستند. از میان آنها حدود ۸۳ درصد گفتند میخواهند در این مورد کاری انجام دهند.
این گروه تحقیقاتی قصد دارد از یک وسیله تصویربرداری استفاده کند تا #مغز صدها نفر هنگام استفاده از گوشیهای هوشمند را #اسکن کند. محققان همچنین الگوهای استفاده این افراد را مورد مطالعه قرار خواهند داد.
این فعالیتهای مغزی توسط هوش مصنوعی تجزیه و تحلیل خواهد شد تا راههایی برای کاهش این وابستگی بیابند.
این گروه انتظار دارد این تحقیق حدود چهار سال طول بکشد تا اپلیکیشنی بسازند که به کاربران در یافتن و مقابله با این اعتیاد کمک کند.
اعتیاد به استفاده از #گوشیهای_هوشمند به یک مشکل اجتماعی روزافزون تبدیل شده است. حال، پژوهشگران در #ژاپن قصد دارند برای کمک به افراد برای ترک این اعتیاد از علم اعصاب و #هوشمصنوعی استفاده کنند.
این تحقیق توسط شرکت KDDI، ارائه دهنده خدمات گوشی های همراه، و کارشناسان #علم_اعصاب از موسسه بینالمللی پیشرفته ارتباطات راه دور مستقر در کیوتو رهبری خواهد شد.
یک نظرسنجی KDDI در ماه دسامبر سال گذشته از حدود ۹۰ هزار کاربر گوشیهای هوشمند نشان داده است که حدود ۲۵ درصد از آنها نگران زمان بیش از اندازه استفاده از این تلفنها هستند. از میان آنها حدود ۸۳ درصد گفتند میخواهند در این مورد کاری انجام دهند.
این گروه تحقیقاتی قصد دارد از یک وسیله تصویربرداری استفاده کند تا #مغز صدها نفر هنگام استفاده از گوشیهای هوشمند را #اسکن کند. محققان همچنین الگوهای استفاده این افراد را مورد مطالعه قرار خواهند داد.
این فعالیتهای مغزی توسط هوش مصنوعی تجزیه و تحلیل خواهد شد تا راههایی برای کاهش این وابستگی بیابند.
این گروه انتظار دارد این تحقیق حدود چهار سال طول بکشد تا اپلیکیشنی بسازند که به کاربران در یافتن و مقابله با این اعتیاد کمک کند.
#رسانه #علم
🔸رسانه: جایگاه سرگرمی در ترویج علم
▫️با حضور:
#سیاوش_صفاریانپور و #بهاره_صفوی
▫️زمان: پنجشنبه ۲۲ آبان - ۱۹ الی ۲۰
https://instagram.com/iranpopscience
🔸رسانه: جایگاه سرگرمی در ترویج علم
▫️با حضور:
#سیاوش_صفاریانپور و #بهاره_صفوی
▫️زمان: پنجشنبه ۲۲ آبان - ۱۹ الی ۲۰
https://instagram.com/iranpopscience
#کیوسک 🔸 پاتوق اطلاعات
فصلنامه #پاتوق_اطلاعات دانشگاه تهران ،نشریهای است علمی-تخصصی که با رسالت توسعهی دانش #علم_اطلاعات و #دانش_شناسی در کشور، شناسایی مسایل این حوزه و ارایهی راهکار برای آن، مقالههای علمی-تخصصی در حوزهی علم اطلاعات و دانش شناسی را منتشر میکند. مقالههای ارسال شده پس از داوری تخصصی و در صورت تأیید هیئت تحریریه، به چاپ میرسند
https://patoghetelaatsj.ut.ac.ir
فصلنامه #پاتوق_اطلاعات دانشگاه تهران ،نشریهای است علمی-تخصصی که با رسالت توسعهی دانش #علم_اطلاعات و #دانش_شناسی در کشور، شناسایی مسایل این حوزه و ارایهی راهکار برای آن، مقالههای علمی-تخصصی در حوزهی علم اطلاعات و دانش شناسی را منتشر میکند. مقالههای ارسال شده پس از داوری تخصصی و در صورت تأیید هیئت تحریریه، به چاپ میرسند
https://patoghetelaatsj.ut.ac.ir
#تکنوکلاس #علم
🔸همگرایش و فرضیهء عشق مطلق
Convergence and the Agape Hypotheses
▫️#رضا_منصوری | ۱۲ دی ۱۳۹۹
rmansouri.ir
در یادداشت پیرامون مفهوم کلی همگرایش دیدیم چگونه علم و فناوری به نیاز جامعه پیوند میخورد؛ و این نیاز تنها برای تعریف مسئله نیست بلکه در یافتن راهحل هم تعیین کننده است، یعنی روش علمی را وابسته به این نیاز میکند. تجربهء بشر نشان داده هنگامی که قرار باشد موضوعی مانند فقر یا بیکاری یا تغییر اقلیم بررسی بشود تفکر رشتهای راهگشا و کافی نیست. روش کلنگر، یا زیستارگرا، باید به میان بیاید؛ یعنی که در بررسی برای یافتن راه حل نباید هیچ عاملی را کنار گذاشت. از همینرو، جامعه و نمایندگان بخشهای مختلف آن هم باید درگیر بشوند همراه با تخصصهای مختلف در یافتن راهحل. این تحول جدیدی است که دارد در وظیفهء کلیدی نهاد دانشگاه تأثیر خود را میگذارد: پژوهش بهمعنی یافتن راهحل برای نیازها و مشکلات انسان! برخلاف دو قرن گذشته پس از انقلاب صنعتی و انقلاب علمی که سوال و پاسخ از دانشگاه برمیخاست حالا سوال بیش از هر جا از جامعه برمیخیزد و مردم هم در چگونگی پاسخ مشارکت میکنند. علم باز به همین معنی است ، مشابه با نوآوری باز! پس، آموزش هم که بال دیگر این نهاد است بی تأثیر نخواهد ماند. مفهومهای پژوهشهای ترادیسان، پژوهشهای ترجمانی، هومَص، علم و فناوری براینده، و علمِ باز همگی در این بافتار جدید همگرایش معنا مییابند. حتی مفهوم کلنگری، که در نقد فروکاستگرایی به عنوان روش علمی ابداع شد، حالا برای اولین بار در این چارچوب همگرایش، و به لطف توانمندی که فروکاستگرایی بهبار آورده، دارد شکل میگیرد و به روشی درخورِ توجه درمیآید (رک بخش ۳).
https://tinyurl.com/ybgdoj2f
🔸همگرایش و فرضیهء عشق مطلق
Convergence and the Agape Hypotheses
▫️#رضا_منصوری | ۱۲ دی ۱۳۹۹
rmansouri.ir
در یادداشت پیرامون مفهوم کلی همگرایش دیدیم چگونه علم و فناوری به نیاز جامعه پیوند میخورد؛ و این نیاز تنها برای تعریف مسئله نیست بلکه در یافتن راهحل هم تعیین کننده است، یعنی روش علمی را وابسته به این نیاز میکند. تجربهء بشر نشان داده هنگامی که قرار باشد موضوعی مانند فقر یا بیکاری یا تغییر اقلیم بررسی بشود تفکر رشتهای راهگشا و کافی نیست. روش کلنگر، یا زیستارگرا، باید به میان بیاید؛ یعنی که در بررسی برای یافتن راه حل نباید هیچ عاملی را کنار گذاشت. از همینرو، جامعه و نمایندگان بخشهای مختلف آن هم باید درگیر بشوند همراه با تخصصهای مختلف در یافتن راهحل. این تحول جدیدی است که دارد در وظیفهء کلیدی نهاد دانشگاه تأثیر خود را میگذارد: پژوهش بهمعنی یافتن راهحل برای نیازها و مشکلات انسان! برخلاف دو قرن گذشته پس از انقلاب صنعتی و انقلاب علمی که سوال و پاسخ از دانشگاه برمیخاست حالا سوال بیش از هر جا از جامعه برمیخیزد و مردم هم در چگونگی پاسخ مشارکت میکنند. علم باز به همین معنی است ، مشابه با نوآوری باز! پس، آموزش هم که بال دیگر این نهاد است بی تأثیر نخواهد ماند. مفهومهای پژوهشهای ترادیسان، پژوهشهای ترجمانی، هومَص، علم و فناوری براینده، و علمِ باز همگی در این بافتار جدید همگرایش معنا مییابند. حتی مفهوم کلنگری، که در نقد فروکاستگرایی به عنوان روش علمی ابداع شد، حالا برای اولین بار در این چارچوب همگرایش، و به لطف توانمندی که فروکاستگرایی بهبار آورده، دارد شکل میگیرد و به روشی درخورِ توجه درمیآید (رک بخش ۳).
https://tinyurl.com/ybgdoj2f
Telegraph
همگرایش و فرضیهء عشق مطلق | Convergence and the Agape Hypotheses
در یادداشت پیرامون مفهوم کلی همگرایش دیدیم چگونه علم و فناوری به نیاز جامعه پیوند میخورد؛ و این نیاز تنها برای تعریف مسئله نیست بلکه در یافتن راهحل هم تعیین کننده است، یعنی روش علمی را وابسته به این نیاز میکند. تجربهء بشر نشان داده هنگامی که قرار باشد…
#شهرمجازی #علم
🔸 از آموزش عالی کلاسیک
به آموزش عالی الکترونیک
▫️شهر مجازی علم ایران
▫️چهارشنبه ۲۹ مرداد ٩٩
▫️دکتر #سعیدرضا_عاملی
▫️#یونس_شکرخواه
https://www.aparat.com/v/RPBm2
🔸 از آموزش عالی کلاسیک
به آموزش عالی الکترونیک
▫️شهر مجازی علم ایران
▫️چهارشنبه ۲۹ مرداد ٩٩
▫️دکتر #سعیدرضا_عاملی
▫️#یونس_شکرخواه
https://www.aparat.com/v/RPBm2
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
پنجمین نشست «از آموزش عالی کلاسیک به آموزش عالی الکترونیکی»
دکتر سید سعید رضا عاملی و دکتر یونس شکرخواه در خصوص «شهر مجازی علم ایران» روز چهارشنبه ۲۹ مردادماه در پنجمین نشست ایده پردازی «علم و جامعه» برای کارشناسان و مدیران دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور و علاقهمندان این حوزه سخنرانی کردند.
#تکنوکلاس 🔸بیهوشی اجتماعی
#مینا_نبئی | همه ما به قلاب تکنولوژی گرفتار آمدهایم و تکنولوژی به سبب پاداشی که از رفاه به ما میدهد، به جبری عادتمحور در زندگیمان بدل شده است. تکنولوژی تیغ دو دم است؛ هم سود دارد، هم زیان. هم آسیب است، هم فرصت. هم خطر است، هم سهولت. هم اطمینان و آرامش خاطر است، هم نبود امنیت. دکتر شاپور اعتماد، استاد فلسفه علم، معتقد است «تکنولوژی، کارکردی دوگانه دارد. چه کسی میتواند باور کند که گیمها (بازیها)، سررشتهشان در ارتش امریکا باشد و بزرگترین سرمایهگذار در اختراع بازیها، ارتش امریکا است. در واقع تکنولوژی پدیده سر راستی نیست. یک مقوله پر ابهام است. از من جواب سر راست درباره سود و زیان تکنولوژی نخواهید.» دکتر شاپور اعتماد رئیس اسبق مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه است که در کارنامه علمی خود تألیف و ترجمه آثاری چون فلسفه تکنولوژی، مقالههایی در فلسفه علم و فلسفه ریاضی، فرهنگ و تکنولوژی و سی سال تولید جهانی علم ایران را دارد. با او درباره اینکه تکنولوژی چگونه از #علم پیشی گرفت و چه پیامدهایی داشت؟ به گفتوگو نشستهایم:
https://tinyurl.com/53nwta8s
#مینا_نبئی | همه ما به قلاب تکنولوژی گرفتار آمدهایم و تکنولوژی به سبب پاداشی که از رفاه به ما میدهد، به جبری عادتمحور در زندگیمان بدل شده است. تکنولوژی تیغ دو دم است؛ هم سود دارد، هم زیان. هم آسیب است، هم فرصت. هم خطر است، هم سهولت. هم اطمینان و آرامش خاطر است، هم نبود امنیت. دکتر شاپور اعتماد، استاد فلسفه علم، معتقد است «تکنولوژی، کارکردی دوگانه دارد. چه کسی میتواند باور کند که گیمها (بازیها)، سررشتهشان در ارتش امریکا باشد و بزرگترین سرمایهگذار در اختراع بازیها، ارتش امریکا است. در واقع تکنولوژی پدیده سر راستی نیست. یک مقوله پر ابهام است. از من جواب سر راست درباره سود و زیان تکنولوژی نخواهید.» دکتر شاپور اعتماد رئیس اسبق مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه است که در کارنامه علمی خود تألیف و ترجمه آثاری چون فلسفه تکنولوژی، مقالههایی در فلسفه علم و فلسفه ریاضی، فرهنگ و تکنولوژی و سی سال تولید جهانی علم ایران را دارد. با او درباره اینکه تکنولوژی چگونه از #علم پیشی گرفت و چه پیامدهایی داشت؟ به گفتوگو نشستهایم:
https://tinyurl.com/53nwta8s
#زبان #علم
▫️هم سخنی پزشکی و فلسفه
🔸ملاحظات روایت علم به زبان قابل فهم
▫️پای حرفهای دکتر #حمیدرضا_نمازی و دکتر #علیرضا_منجمی
حمیدرضا نمازی دکترای پزشکی، کارشناسی ارشد فلسفه و دکترای تخصصی اخلاق پزشکی دارد و هم اکنون عضو هیأت علمی گروه اخلاق دانشکدۀ پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران و رئیس موزۀ ملی تاریخ علوم پزشکی است. علیرضا منجمی هم پزشک است و دکترای تخصصی در علوم شناختی و نیز در فلسفۀ علم و تکنولوژی دارد. وی هم اکنون مدیر گروه فلسفۀ علم و فناوری پژوهشگاه علوم انسانی و دپارتمان علوم انسانی سلامت دانشگاه علوم پزشکی مجازی است.
https://www.telewebion.com/episode/2521595
▫️هم سخنی پزشکی و فلسفه
🔸ملاحظات روایت علم به زبان قابل فهم
▫️پای حرفهای دکتر #حمیدرضا_نمازی و دکتر #علیرضا_منجمی
حمیدرضا نمازی دکترای پزشکی، کارشناسی ارشد فلسفه و دکترای تخصصی اخلاق پزشکی دارد و هم اکنون عضو هیأت علمی گروه اخلاق دانشکدۀ پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران و رئیس موزۀ ملی تاریخ علوم پزشکی است. علیرضا منجمی هم پزشک است و دکترای تخصصی در علوم شناختی و نیز در فلسفۀ علم و تکنولوژی دارد. وی هم اکنون مدیر گروه فلسفۀ علم و فناوری پژوهشگاه علوم انسانی و دپارتمان علوم انسانی سلامت دانشگاه علوم پزشکی مجازی است.
https://www.telewebion.com/episode/2521595
تلوبیون
۱۱ اسفند ۱۳۹۹ - پنجره باز | شبکه سلامت - 11 اسفند 1399
۱۱ اسفند ۱۳۹۹ - پنجره باز | شبکه سلامت - 11 اسفند 1399 ، تلوبیون مرجع پخش زنده شبکه های تلویزیون ، دانلود رایگان فیلم ایرانی و خارجی ، دانلود انیمیشن و کارتن ، سریال آرشیو و برناهه های صدا و سیما - 17:50
🔸آموآموآ، آوی لُب، علم، و هوشمندان برون زمینی
▫️#رضا_منصوری | ۲۹ اسفند ۱۳۹۹
اوموآموآ سیارکوشی است از ورای منظومهشمسی که دوسال پیش #خورشید را دور زد و حالا منظومه ما را ترک کرد. اما آوی لُب (Avi Loeb)، اخترشناس دانشگاه #هاروارد، با نوشتن مقالهای در Astrophysical Journal Letter ادعا میکند که بهترین توجیه در رفتار گرانشی #اوموآموآ این است که این سیارکوش تخت را دستسازِ هوشمندان برونزمینی بدانیم. حالا او با کتابی پیرامون همین ادعا (Extraterrestrial: The First Sign of Intelligent Life Beyond Earth.) و صدها پادکست به دنبال کسب حمایت بیشتر از ادعایش است که در اجتماع اخترزیستشناسان حامی ندارد. اخیراً هم در مصاحبهای سعی کرده این ادعا را به سمت دیگری ببرد در جهت انتقاد از روندی در علم که او آن را مشکلی در سلامت اجتماع علمی میداند (Astronomer Avi Loeb says aliens have visited, and he's not kidding, by Lee Billings, Scientific American, February 1, 2021.).
آوی لوب #علم را مبتنی بر تجربه میداند. در این ادعا همه دانشگران قول یکتایی دارند. تفسیر آن اما سؤال برانگیز است. سالها است بحثی جدّی در اجتماع علمی فیزیکدانان درگرفته که آیا #نظریه_ریسمان #فیزیک است یا نرمشی ریاضیاتی. نتیجه این بحثها در ردّ یا پذیرش فیزیکی بودن نظریه ریسمان چندان مهم نیست. آنچه مهم است باز بودن #گفتمان در این زمینه است. هیچ دانشگری بهعنوان دانشگر نمیتواند تا این حدّ پیش برود فعالیتی را طرد کند که در مجموع در اجتماع علمی پذیرفته شده؛ نقد و اظهار نظر چرا! لوب در این مصاحبه فراتر از حُجّیت یک دانشگر نظر میدهد که این برای علم خطرناک است.
از تاریخچه نسبیت خاص میدانیم زمانی که این نظریه مطرح شد شاهدی تجربی نداشت و نظریه لورنتس بهخوبی از پس توجیه همه تجربهها برمیآمد. حتی هیچگاه جایزه #نوبل بابت این نظریه به اینشتین داده نشد. نسبیت عام هم تا حدود ۵۰ سال پس از ابداعاش نظریهای صرفا ریاضی به حساب میآمد و کمابیش در دانشکدههای ریاضی تدریس میشد. نظریه ریسمان، سناریوی تورم، و نیز پیشنهاد چندالمی (multiverse) هر یک متفاوت از نظریههای دیگر علوم فیزیکی است که یا شاهد تجربی دارند یا به تجربه نزدیکاند. اما چرا یادمان میرود پیشرفت فیزیک در گرو مطرح شدن ایدههایی است که در شروع بهنظر میرسد ارتباطی با طبیعت ندارند، اما برای درک طبیعت در مدلی «سالم» ارائه شدهاند (رک کتابم با عنوان مبانی تفکر در علوم فیزیکی.). اگر کوشندگان گرانش کوانتومی به خود اجازه نمیدادند در ورای کوانتش میدان گرانش فکر بکنند، یا تنها وابسته میدانستند خود را به نظریه ریسمان، و هیچگاه امکان برامد بودن (برایِش) گرانش مطرح نمیشد که کوچکترین ارتباط با تجربه و رصد ندارد، هیچگاه شاهد مدلهای کیهانشناخت چگالهء نظریه میدان گروه (Group Field Theory Condensate Cosmology.) میبودیم که دارد راهی به سمت درک برایشِ زمان و فضا باز میکند؟ کیهانشناخت استاندارد به این معنی که از مفهوم فضا و زمان استفاده میکند بدون اینکه این دو مفهوم را بتواند در ابعاد پلانک توضیح عملیاتی بدهد همیشه اشکال داشته است. لوب از این اشکال نگران نیست اما نگران فعالیت نظریهپردازانی است که راهی برای درک و رفع این مشکل جستجو میکنند.
اگر لوب میکوشید به عنوان ارزیاب در سِمَتهای مختلف خود برای اعطای پژوهانه به پیشنهادههای اخترفیزیکی راهی باز کند برای اینکه فرض دستساز بودن اوموآموآ را به پرسشهای علمی برای راستی آزمایی تبدیل کند کاری پذیرفته در اجتماع علمی بود. اما پافشاری بر فرض خود و رفتن به سوی عموم روشی ناعلمی برای پیشبرد ایدهای است که خام نگهداشته شده و طوری تبلیغ میشود که ربطی به علم و روالهایش نداشته باشد؛ کاری ناپسند در عرف و روالهای اجتماع علمی، گرچه مردم پسند!
در علم کورهراههای بسیار باید رفت تا راهی به قله راست شود. لوب گفته صبحها قدمرو میرود. همین است که کورهراههای علم را دوست ندارد. اگر کوهنورد بود شاید اینگونه صحبت نمیکرد. کورهراههای فیزیک و بنبستهای علمی بسیار راهگشا هستند. فراموش نکنیم.
rmansouri.ir
▫️#رضا_منصوری | ۲۹ اسفند ۱۳۹۹
اوموآموآ سیارکوشی است از ورای منظومهشمسی که دوسال پیش #خورشید را دور زد و حالا منظومه ما را ترک کرد. اما آوی لُب (Avi Loeb)، اخترشناس دانشگاه #هاروارد، با نوشتن مقالهای در Astrophysical Journal Letter ادعا میکند که بهترین توجیه در رفتار گرانشی #اوموآموآ این است که این سیارکوش تخت را دستسازِ هوشمندان برونزمینی بدانیم. حالا او با کتابی پیرامون همین ادعا (Extraterrestrial: The First Sign of Intelligent Life Beyond Earth.) و صدها پادکست به دنبال کسب حمایت بیشتر از ادعایش است که در اجتماع اخترزیستشناسان حامی ندارد. اخیراً هم در مصاحبهای سعی کرده این ادعا را به سمت دیگری ببرد در جهت انتقاد از روندی در علم که او آن را مشکلی در سلامت اجتماع علمی میداند (Astronomer Avi Loeb says aliens have visited, and he's not kidding, by Lee Billings, Scientific American, February 1, 2021.).
آوی لوب #علم را مبتنی بر تجربه میداند. در این ادعا همه دانشگران قول یکتایی دارند. تفسیر آن اما سؤال برانگیز است. سالها است بحثی جدّی در اجتماع علمی فیزیکدانان درگرفته که آیا #نظریه_ریسمان #فیزیک است یا نرمشی ریاضیاتی. نتیجه این بحثها در ردّ یا پذیرش فیزیکی بودن نظریه ریسمان چندان مهم نیست. آنچه مهم است باز بودن #گفتمان در این زمینه است. هیچ دانشگری بهعنوان دانشگر نمیتواند تا این حدّ پیش برود فعالیتی را طرد کند که در مجموع در اجتماع علمی پذیرفته شده؛ نقد و اظهار نظر چرا! لوب در این مصاحبه فراتر از حُجّیت یک دانشگر نظر میدهد که این برای علم خطرناک است.
از تاریخچه نسبیت خاص میدانیم زمانی که این نظریه مطرح شد شاهدی تجربی نداشت و نظریه لورنتس بهخوبی از پس توجیه همه تجربهها برمیآمد. حتی هیچگاه جایزه #نوبل بابت این نظریه به اینشتین داده نشد. نسبیت عام هم تا حدود ۵۰ سال پس از ابداعاش نظریهای صرفا ریاضی به حساب میآمد و کمابیش در دانشکدههای ریاضی تدریس میشد. نظریه ریسمان، سناریوی تورم، و نیز پیشنهاد چندالمی (multiverse) هر یک متفاوت از نظریههای دیگر علوم فیزیکی است که یا شاهد تجربی دارند یا به تجربه نزدیکاند. اما چرا یادمان میرود پیشرفت فیزیک در گرو مطرح شدن ایدههایی است که در شروع بهنظر میرسد ارتباطی با طبیعت ندارند، اما برای درک طبیعت در مدلی «سالم» ارائه شدهاند (رک کتابم با عنوان مبانی تفکر در علوم فیزیکی.). اگر کوشندگان گرانش کوانتومی به خود اجازه نمیدادند در ورای کوانتش میدان گرانش فکر بکنند، یا تنها وابسته میدانستند خود را به نظریه ریسمان، و هیچگاه امکان برامد بودن (برایِش) گرانش مطرح نمیشد که کوچکترین ارتباط با تجربه و رصد ندارد، هیچگاه شاهد مدلهای کیهانشناخت چگالهء نظریه میدان گروه (Group Field Theory Condensate Cosmology.) میبودیم که دارد راهی به سمت درک برایشِ زمان و فضا باز میکند؟ کیهانشناخت استاندارد به این معنی که از مفهوم فضا و زمان استفاده میکند بدون اینکه این دو مفهوم را بتواند در ابعاد پلانک توضیح عملیاتی بدهد همیشه اشکال داشته است. لوب از این اشکال نگران نیست اما نگران فعالیت نظریهپردازانی است که راهی برای درک و رفع این مشکل جستجو میکنند.
اگر لوب میکوشید به عنوان ارزیاب در سِمَتهای مختلف خود برای اعطای پژوهانه به پیشنهادههای اخترفیزیکی راهی باز کند برای اینکه فرض دستساز بودن اوموآموآ را به پرسشهای علمی برای راستی آزمایی تبدیل کند کاری پذیرفته در اجتماع علمی بود. اما پافشاری بر فرض خود و رفتن به سوی عموم روشی ناعلمی برای پیشبرد ایدهای است که خام نگهداشته شده و طوری تبلیغ میشود که ربطی به علم و روالهایش نداشته باشد؛ کاری ناپسند در عرف و روالهای اجتماع علمی، گرچه مردم پسند!
در علم کورهراههای بسیار باید رفت تا راهی به قله راست شود. لوب گفته صبحها قدمرو میرود. همین است که کورهراههای علم را دوست ندارد. اگر کوهنورد بود شاید اینگونه صحبت نمیکرد. کورهراههای فیزیک و بنبستهای علمی بسیار راهگشا هستند. فراموش نکنیم.
rmansouri.ir
عرصههای ارتباطی
#رخنما 🔸اینفودمی در دوران کرونا ▫️همهگیری #کرونا و تحولات جهانی ▫️متن سخنرانی #یونس_شکرخواه، عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران در روز چهارشنبه چهارم فروردین١۴٠٠ که ساعت ١٨ تا ١٩ از اکانت اینستاگرام دانشکده مطالعات جهان پخش شد: https://www…
🔸اینفودمی در دوران کرونا
دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران با همکاری انجمن ایرانی مطالعات جهان، از ١٣ اسفند ١٣٩٩ تا ١١ فروردین ١۴٠٠، هر چهارشنبه ساعت ١٨:٠٠ الی ١٩:٠٠ به مدت پنج هفته، سلسلهنشستهای مجازی «همهگیری کرونا و تحولات جهانی در عصر کرونا و پساکرونا» را در کانال اینستاگرام دانشکده برگزار میکند.
در نشست چهارم، دکتر #یونس_شکرخواه، استادیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، در روز چهارشنبه ۴ فروردین ١۴٠٠ سخنرانی خود را با عنوان اینفودمی در دوران کرونا ایراد کرد.
دکتر شکرخواه نخست، از منظر #زبانشناسی، به ریشهشناسی واژةه #اینفودمی پرداخت: اینفو (info) به معنای اطلاعات و دمی (demi) به معنای جمعیت و مردم. از طرفی، واژه #اپیدمی یعنی بیماریای که روی مردم سوار شده است؛ و واژه #پاندمی یعنی آنچه غلبه یافته است. لذا، پاندمی دامنه تأثیر بیشتری از اپیدمی دارد.
او سپس مبحث ضرب واژه (coinage) و تداول (coherency) در زبان را مطرح کرد، دال بر اینکه با ساخت واژهای جدید، اگر واژه در میان اهل زبان کاربرد نیابد، از میان خواهد رفت.
در علم زبانشناسی، #واج کوچکترین واحد معنای در زبان محسوب میشود و تکواجها مفاهیمی انتزاعی را دربرمیگیرند و تکوجهی، مرکب یا چمدانواژهاند.
دکتر شکرخواه، اینفودمی را چمدانواژهای چندوجهی و کریستالی خواند که میتوان از ابعاد مختلف آن را بررسی کرد: یکی از منظر علم پزشکی، و دیگری از منظر علم اطلاعات و ارتباطات؛ و به تبیین آن از منظر دوم پرداخت. به باور ایشان، این مفهوم را باید در #روانشناسی_رسانهای و #ارتباطات_رسانهای، سالها بررسی کرد.
از منظر پزشکی، در سال ٢٠٢٠، #سازمان_جهانی_بهداشت و #سازمان_ملل واژه اینفودمی را بهکار بردند. بهدنبال آن #بریتیش_آکادمی نیز آن را بهکار برد. اینفودمی میتواند باعث بیاعتباری تلاشهای علمی و منسجم و مبتنی بر بهداشت جهانی شود.
با این مقدمه و با توجه به جغرافیای مخاطب، که از نگاه دکتر شکرخواه، نهادهای رسانهای و علمی محسوب میشوند، وارد تبیین این واژه از منظر علم اطلاعات و ارتباطات شد، با این هدف مهم که باید #علم را عمومیسازی کرد تا قابلفهم برای مردم شود و مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. به باور این استاد #ارتباطات این مهم برعهده روزنامهنگاران و مجامع علمی است.
درباره چیستی و ماهیت اینفودمی، آن را باید ترکیبی از حقیقت و افسانه دانست. لذا، باید بتوان حقیقت را از دروغ تمییز داد.
دکتر شکرخواه از هفت لایه سخن گفت.
لایه نخست، ترکیب حقیقت و دروغ است.
در لایه دوم، نحوه عمل و استفاده از صورتهای آشنا برای تهیه خبر و مطالب مورد نظر مطرح است و با سازوکارهای آشنا، اینفودمی را تداول میبخشند. در باب اهمیت این لایه، دکتر شکرخواه گفت: یافتن راهحل بخشی از زندگی نیست، بلکه کل زندگی محسوب میشود.
در لایه سوم، تکیه افراد بر آرزوها، بهجای تکیه بر حقایق، نهفته است.
در لایه چهارم، کندن حقیقت یا گزارهای اشتباه از گسترهای بزرگتر مطرح میشود. انتخاب گزینشی است.
دو لایه دیگر، حملات فیشینگ و تکیه بر منشأ بیماری است؛ برای مثال، اینکه ویروس کرونا ویروسی چینی است.
در لایه هفتم، این استاد، اصطلاح #میم (meme) را بهکار برد. میمها تصاویر یا فیلمهایی است که در رسانههای اجتماعی یکباره پربازدید میشوند. میمها فرهنگ یا خردهفرهنگ رسانهای محسوب میشوند. میمها را باید کوچکترین واحد معنایی در #شبکههای_اجتماعی دانست. فضای #کرونا، میمها را بهشدت افزایش داد. با افزایش هیجان، فضای اینفودمی نیز گستردهتر شد.
در مارس ٢٠٢٠، شبکههای اجتماعی بزرگ و رسانههای اجتماعی بزرگ بهشدت رشد کردند. در مقالهای در نشریه Technology Riview متعلق به دانشگاه امآیتی، گفته شد: کووید 19، نخستین اینفودمی شبکههای اجتماعی است. بهدنبال آن یک #تغییر_پارادایم رخ داد: مردم از مرورگرها، بهسمت #پلتفرمهای شبکههای اجتماعی هجوم بردند. دادهها از تعقیب مرورگرانه به تعقیب فوریتر رسانههای اجتماعی تغییر کرد و طبیعی است که صحت این اطلاعات کمتر قابلتأیید است. نتیجه این تغییر پارادایمی، ضربهخوردن به کارهای صبورانه و مستلزم بررسی ژرفتر بود؛ و علم نیز از این دسته مقولات محسوب میشود.
دکتر شکرخواه برای مقابله با چنین تغییر پارادیمی که سبب ترویج اطلاعات کمتر قابل تأیید در جامعه میشود و گاه عواقب جبرانناپذیری دارد، نخستینگام را سادهسازی مفاهیم، و نه مبتذلسازی آن، خواند و افزود: از انواع روشها و دادهها باید استفاده کرد و در حوزههای مختلف سیاسی، پزشکی، اجتماعی، رسانه و نظایر آن همگرایی ایجاد کرد، بهگونهای که قابلفهم برای مردم باشد.
در اینجا نیز گریزی به علم زبانشناسی زد و افزود: مطالب را باید خارج از متن بررسی کرد. متن را باید فرامتن درک کرد.
دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران با همکاری انجمن ایرانی مطالعات جهان، از ١٣ اسفند ١٣٩٩ تا ١١ فروردین ١۴٠٠، هر چهارشنبه ساعت ١٨:٠٠ الی ١٩:٠٠ به مدت پنج هفته، سلسلهنشستهای مجازی «همهگیری کرونا و تحولات جهانی در عصر کرونا و پساکرونا» را در کانال اینستاگرام دانشکده برگزار میکند.
در نشست چهارم، دکتر #یونس_شکرخواه، استادیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، در روز چهارشنبه ۴ فروردین ١۴٠٠ سخنرانی خود را با عنوان اینفودمی در دوران کرونا ایراد کرد.
دکتر شکرخواه نخست، از منظر #زبانشناسی، به ریشهشناسی واژةه #اینفودمی پرداخت: اینفو (info) به معنای اطلاعات و دمی (demi) به معنای جمعیت و مردم. از طرفی، واژه #اپیدمی یعنی بیماریای که روی مردم سوار شده است؛ و واژه #پاندمی یعنی آنچه غلبه یافته است. لذا، پاندمی دامنه تأثیر بیشتری از اپیدمی دارد.
او سپس مبحث ضرب واژه (coinage) و تداول (coherency) در زبان را مطرح کرد، دال بر اینکه با ساخت واژهای جدید، اگر واژه در میان اهل زبان کاربرد نیابد، از میان خواهد رفت.
در علم زبانشناسی، #واج کوچکترین واحد معنای در زبان محسوب میشود و تکواجها مفاهیمی انتزاعی را دربرمیگیرند و تکوجهی، مرکب یا چمدانواژهاند.
دکتر شکرخواه، اینفودمی را چمدانواژهای چندوجهی و کریستالی خواند که میتوان از ابعاد مختلف آن را بررسی کرد: یکی از منظر علم پزشکی، و دیگری از منظر علم اطلاعات و ارتباطات؛ و به تبیین آن از منظر دوم پرداخت. به باور ایشان، این مفهوم را باید در #روانشناسی_رسانهای و #ارتباطات_رسانهای، سالها بررسی کرد.
از منظر پزشکی، در سال ٢٠٢٠، #سازمان_جهانی_بهداشت و #سازمان_ملل واژه اینفودمی را بهکار بردند. بهدنبال آن #بریتیش_آکادمی نیز آن را بهکار برد. اینفودمی میتواند باعث بیاعتباری تلاشهای علمی و منسجم و مبتنی بر بهداشت جهانی شود.
با این مقدمه و با توجه به جغرافیای مخاطب، که از نگاه دکتر شکرخواه، نهادهای رسانهای و علمی محسوب میشوند، وارد تبیین این واژه از منظر علم اطلاعات و ارتباطات شد، با این هدف مهم که باید #علم را عمومیسازی کرد تا قابلفهم برای مردم شود و مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. به باور این استاد #ارتباطات این مهم برعهده روزنامهنگاران و مجامع علمی است.
درباره چیستی و ماهیت اینفودمی، آن را باید ترکیبی از حقیقت و افسانه دانست. لذا، باید بتوان حقیقت را از دروغ تمییز داد.
دکتر شکرخواه از هفت لایه سخن گفت.
لایه نخست، ترکیب حقیقت و دروغ است.
در لایه دوم، نحوه عمل و استفاده از صورتهای آشنا برای تهیه خبر و مطالب مورد نظر مطرح است و با سازوکارهای آشنا، اینفودمی را تداول میبخشند. در باب اهمیت این لایه، دکتر شکرخواه گفت: یافتن راهحل بخشی از زندگی نیست، بلکه کل زندگی محسوب میشود.
در لایه سوم، تکیه افراد بر آرزوها، بهجای تکیه بر حقایق، نهفته است.
در لایه چهارم، کندن حقیقت یا گزارهای اشتباه از گسترهای بزرگتر مطرح میشود. انتخاب گزینشی است.
دو لایه دیگر، حملات فیشینگ و تکیه بر منشأ بیماری است؛ برای مثال، اینکه ویروس کرونا ویروسی چینی است.
در لایه هفتم، این استاد، اصطلاح #میم (meme) را بهکار برد. میمها تصاویر یا فیلمهایی است که در رسانههای اجتماعی یکباره پربازدید میشوند. میمها فرهنگ یا خردهفرهنگ رسانهای محسوب میشوند. میمها را باید کوچکترین واحد معنایی در #شبکههای_اجتماعی دانست. فضای #کرونا، میمها را بهشدت افزایش داد. با افزایش هیجان، فضای اینفودمی نیز گستردهتر شد.
در مارس ٢٠٢٠، شبکههای اجتماعی بزرگ و رسانههای اجتماعی بزرگ بهشدت رشد کردند. در مقالهای در نشریه Technology Riview متعلق به دانشگاه امآیتی، گفته شد: کووید 19، نخستین اینفودمی شبکههای اجتماعی است. بهدنبال آن یک #تغییر_پارادایم رخ داد: مردم از مرورگرها، بهسمت #پلتفرمهای شبکههای اجتماعی هجوم بردند. دادهها از تعقیب مرورگرانه به تعقیب فوریتر رسانههای اجتماعی تغییر کرد و طبیعی است که صحت این اطلاعات کمتر قابلتأیید است. نتیجه این تغییر پارادایمی، ضربهخوردن به کارهای صبورانه و مستلزم بررسی ژرفتر بود؛ و علم نیز از این دسته مقولات محسوب میشود.
دکتر شکرخواه برای مقابله با چنین تغییر پارادیمی که سبب ترویج اطلاعات کمتر قابل تأیید در جامعه میشود و گاه عواقب جبرانناپذیری دارد، نخستینگام را سادهسازی مفاهیم، و نه مبتذلسازی آن، خواند و افزود: از انواع روشها و دادهها باید استفاده کرد و در حوزههای مختلف سیاسی، پزشکی، اجتماعی، رسانه و نظایر آن همگرایی ایجاد کرد، بهگونهای که قابلفهم برای مردم باشد.
در اینجا نیز گریزی به علم زبانشناسی زد و افزود: مطالب را باید خارج از متن بررسی کرد. متن را باید فرامتن درک کرد.
🔸سوءاستفاده از پوپر
▫️ابطالگری پوپری چطور زمینهای برای ظهور نئولیبرالیسم شد؟
#کارل_پوپر (۱۹۰۲-۱۹۹۴) میگفت فرآیند علم عبارت است از حدسزدن یک فرضیه و، بعد، تلاش برای ابطال آن. باید آزمایشی تدارک ببینید و در آن بکوشید تا اثبات کنید که فرضیۀ شما خطاست. اگر رد شد، باید آن را رها کنید. پوپر میگوید تمایز بین #علم و #شبهعلم در همین نقطه است: شبهعلم تلاش میکند با مرهمنهادن بر زخمهای نظریهاش از خودش در برابر نقضشدن محافظت کند، اما در علم ماجرا همه یا هیچ است؛ یا کار میکند یا حذف میشود.
پوپر به دانشمندان هشدار میدهد که، هرچند آزمایش تجربی ممکن است به واسطۀ تأییداتی که انجام میدهد شما را به صدق فرضیهتان نزدیک و نزدیکتر کند، ولی نمیتوانید و نباید هرگز کار خودتان را درست اعلام کنید. منطق #استقرا بدین معناست که شما هرگز انبوه بینهایتِ شواهد لازم برای اطمینانیافتن از همۀ مصادیقِ ممکن را گرد نخواهید آورد، پس بهتر است پیکرۀ شناخت علمی را بیش از آنکه صادق در نظر بگیرید "تاکنون ردنشده" یا "عجالتاً صادق" در نظر بگیرید.
#ابطالگری، با همۀ سادگی دلپذیرش، بهسرعت از سوی فیلسوفان در هم کوبیده شد، و آنها نشان دادند که راهی قابل قبول برای درک علم نیست. آنان اشاره کردند که در هرگونه ساختار آزمایشیِ واقعی ناممکن است که عنصر فرضی واحدی را برای ردکردن جدا بکنیم. ولی طی دههها، پوپرگرایی بههرحال در میان خودِ دانشمندان رایج باقی ماند، بهرغم عوارض جانبیِ بالقوه زیانبخشی که داشت. چرا باید اینطور میشد؟ متن کامل
▫️ابطالگری پوپری چطور زمینهای برای ظهور نئولیبرالیسم شد؟
#کارل_پوپر (۱۹۰۲-۱۹۹۴) میگفت فرآیند علم عبارت است از حدسزدن یک فرضیه و، بعد، تلاش برای ابطال آن. باید آزمایشی تدارک ببینید و در آن بکوشید تا اثبات کنید که فرضیۀ شما خطاست. اگر رد شد، باید آن را رها کنید. پوپر میگوید تمایز بین #علم و #شبهعلم در همین نقطه است: شبهعلم تلاش میکند با مرهمنهادن بر زخمهای نظریهاش از خودش در برابر نقضشدن محافظت کند، اما در علم ماجرا همه یا هیچ است؛ یا کار میکند یا حذف میشود.
پوپر به دانشمندان هشدار میدهد که، هرچند آزمایش تجربی ممکن است به واسطۀ تأییداتی که انجام میدهد شما را به صدق فرضیهتان نزدیک و نزدیکتر کند، ولی نمیتوانید و نباید هرگز کار خودتان را درست اعلام کنید. منطق #استقرا بدین معناست که شما هرگز انبوه بینهایتِ شواهد لازم برای اطمینانیافتن از همۀ مصادیقِ ممکن را گرد نخواهید آورد، پس بهتر است پیکرۀ شناخت علمی را بیش از آنکه صادق در نظر بگیرید "تاکنون ردنشده" یا "عجالتاً صادق" در نظر بگیرید.
#ابطالگری، با همۀ سادگی دلپذیرش، بهسرعت از سوی فیلسوفان در هم کوبیده شد، و آنها نشان دادند که راهی قابل قبول برای درک علم نیست. آنان اشاره کردند که در هرگونه ساختار آزمایشیِ واقعی ناممکن است که عنصر فرضی واحدی را برای ردکردن جدا بکنیم. ولی طی دههها، پوپرگرایی بههرحال در میان خودِ دانشمندان رایج باقی ماند، بهرغم عوارض جانبیِ بالقوه زیانبخشی که داشت. چرا باید اینطور میشد؟ متن کامل