#دوستان 🔸 در کنار میهمان
از راست: #هادی_خانیکی، #مهدی_فرقانی، #مانوئل_کاستلز، #کاظم_معتمدنژاد، #یونس_شکرخواه
از راست: #هادی_خانیکی، #مهدی_فرقانی، #مانوئل_کاستلز، #کاظم_معتمدنژاد، #یونس_شکرخواه
#تاریخ #رخنما #روزنامهنگاری #ارتباطات
🔸جلد کیهان فرهنگی بهمن ١٣٨٣
▫️#کاظم_معتمدنژاد #نعیم_بدیعی #مهدی_محسنیانراد #مهدی_فرقانی #حسامالدین_آشنا #سیدفرید_قاسمی #یونس_شکرخواه #حسن_نمکدوست #احمد_میرعابدینی
🔸جلد کیهان فرهنگی بهمن ١٣٨٣
▫️#کاظم_معتمدنژاد #نعیم_بدیعی #مهدی_محسنیانراد #مهدی_فرقانی #حسامالدین_آشنا #سیدفرید_قاسمی #یونس_شکرخواه #حسن_نمکدوست #احمد_میرعابدینی
🔸اخلاقیترین روزنامهنگار حرفهای
▫️دکتر #مینو_بدیعی
در یک صبح زیبای پائیزی، در روزهایی که دوران سرخوشی دبیرستانی بلافاصله به دوران پر تب و تاب و پرشور دانشکده ختم میشد، در یک روز که همه دانشجویان با چهرههای جوان و انگیزهای بسیار قوی در سالنی موسوم به ۱۰۰ در دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی سابق گردهم آمده بودند، چهره یک جوان بلندقد سیهچرده و بسیار آرام در بین آن همه دانشجویان پر سر و صدا و پرهیاهو شاید گم بود اما هیچ کس تصور نمیکرد این جوان محجوب که از شهرستان یزد آمده بود، روزی و روزگاری به مدیریت و سرپرستی همین دانشکده پر سر و صدا منصوب شود.
آن جوان قدبلند آنقدر محجوب و آرام بود که شاید کمتر در جمع دانشجویان پسر پرسروصدا وارد میشد اما همه میدانستند که این جوان اندیشه و همت والایی دارد و راه سترگ روزنامهنگاری و در کنار علم و خلاقیت را بی وقفه میپیماید.
دخترهای دانشکده و همکلاس به این جوان احترام میگذاشتند و پسرهای دانشجو، او را انسانی عمیق و خودساخته میدانستند. او شخصیتی جز محمدمهدی فرقانی نبود که راههای پرفراز و نشیب کار خطیر روزنامهنگاری و دوران شاد اما بسیار جدی کلاسهای رشته علوم ارتباطات اجتماعی را در کنار او و سایر همکلاسیها و بعدها همکاران مطبوعاتی طی کردم. مهدی فرقانی، حسابش از همه جدا بود و این را دانشجویان تیزهوش روزنامهنگاری و روابط عمومی به فراست دریافته بودند و انگار از همان زمان میخواست تجربههای مدیریت عالی دانشگاهی را تجربه کند و یکروز... در کلاس درس تکنیکهای مصاحبه مطبوعاتی دکتر صدرالدین الهی، #مهدی_فرقانی کاری کرد کارستان و همه به عزم بالای این جوان محجوب و اخلاقمدار ایمان آوردند.
در کلاس درس تکنیکهای مصاحبه همواره روال بر این پایه بود که درس تئوریک را در یک جلسه استاد مطرح میکرد و در جلسه بعدی از دانشجویان میخواست در این مورد کار کلاسی خود را ارائه دهند اما کار کلاسی در حقیقت یک کار شسته و رفته حرفهای بود که اساساً میتوانست در همان زمان با کمی ویراستاری در روزنامه چاپ شود. در آن جلسه موعد استاد سوژه یک مصاحبه سیاسی را داده بود که آن هم مصاحبه با هنری کیسینجر وزیر امور خارجه وقت امریکا بود که در سفری به ایران و در فرودگاه، دانشجویان روزنامهنگاری یعنی ما باید به سراغاش میرفتیم و با او مصاحبه میکردیم. در حقیقت این یک مصاحبه تخیلی بود اما آنقدر سؤالات و جوابها باید دقیق تنظیم میشد که به عنوان یک مصاحبه واقعی قابل چاپ در روزنامه به نظر میآمد.
بسیار کار سختی برای یک جوان ۱۹ یا ۲۰ ساله دانشجو بود چون اطلاعات وسیع و درست میخواست و در عین حال دقت در انجام مصاحبه را چه با شکل طرح پرسشها و چه با پاسخها ایجاب میکرد. در هر جلسه استاد کارهای کلاسی دانشجویان را تحویل میگرفت و در جلسه بعد با بررسی دقیق روی تک تک کارها آنها را میآورد و سر کلاس باردیگر کارهای انجام شده مورد نقد و بررسی خود دانشجویان قرار میگرفت. در چنین جلسهای بود که مهدی فرقانی آن جوان محجوب بهترین کار کلاسی را ارائه داد. استاد گفت این مصاحبه بی نظیر است و قابل چاپ در روزنامه. از آن به بعد بود که همه دانشجویان ، دختر و پسر به اختلاف خود با فرقانی پی بردند و دانستند که از این لحظه فرقانی یک روزنامهنگار حرفهای است.
بعد از آن، مهدی فرقانی با معرفی استادان به روزنامه پیوست اما من نوعی برای رسیدن به جایگاهی که مهدی فرقانی با هوش و درایت سرشار خود در کوتاهترین زمان کسب کرده بود، باید خیلی تلاش میکردم. دو سه سال بعد که من با دریافت مدرک لیسانس و گذشتن دوره سربازی و خدمت در سپاه بهداشت! به روزنامه آمده بودم مهدی فرقانی را در جایگاه معاون سرویس گزارش عریض و طویل کیهان دیدم و من به عنوان یک گزارشگر ساده، همکلاسی سابقم رئیسم شد و چه رئیس واقعاً سختگیر و اخلاقی و کوشندهای. یک کلمه اشتباهی من در گزارشها، واکنش مدیریتی و روزنامهنگاری او را برمیانگیخت و در مقابل اگر کار خوبی انجام میدادی، لبخند تحسین بر صورتش ظاهر میشد. او یک مدیر پایهای خیلی خوب رسانهای بود و اینکه در آغاز جوانی، سمت بالایی به خاطر ردهبندی سازمانی در تحریریه به دست آورده بود نه ناشی از پارتی بازیهای امروزه و زد و بندهای نادرست امروزی، بلکه ناشی از صلاحیت، دانش و تخصصش در رشته روزنامهنگاری بود. او بعد از تغییرات اساسی در تحریریه بعد از انقلاب در کیهان، دبیر سرویس گزارش روزنامه کیهان شد که در شرایط پر تب و تاپ آن روزها جایگاه بسیار سترگی بود و همان طور که گفتم، نسل ما در آن زمان در آغاز جوانی بود و آماده پذیرفتن مسئولیتهای مهم در مهمترین و پرتیراژترین روزنامه آن زمان کشور یعنی کیهان.
▫️دکتر #مینو_بدیعی
در یک صبح زیبای پائیزی، در روزهایی که دوران سرخوشی دبیرستانی بلافاصله به دوران پر تب و تاب و پرشور دانشکده ختم میشد، در یک روز که همه دانشجویان با چهرههای جوان و انگیزهای بسیار قوی در سالنی موسوم به ۱۰۰ در دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی سابق گردهم آمده بودند، چهره یک جوان بلندقد سیهچرده و بسیار آرام در بین آن همه دانشجویان پر سر و صدا و پرهیاهو شاید گم بود اما هیچ کس تصور نمیکرد این جوان محجوب که از شهرستان یزد آمده بود، روزی و روزگاری به مدیریت و سرپرستی همین دانشکده پر سر و صدا منصوب شود.
آن جوان قدبلند آنقدر محجوب و آرام بود که شاید کمتر در جمع دانشجویان پسر پرسروصدا وارد میشد اما همه میدانستند که این جوان اندیشه و همت والایی دارد و راه سترگ روزنامهنگاری و در کنار علم و خلاقیت را بی وقفه میپیماید.
دخترهای دانشکده و همکلاس به این جوان احترام میگذاشتند و پسرهای دانشجو، او را انسانی عمیق و خودساخته میدانستند. او شخصیتی جز محمدمهدی فرقانی نبود که راههای پرفراز و نشیب کار خطیر روزنامهنگاری و دوران شاد اما بسیار جدی کلاسهای رشته علوم ارتباطات اجتماعی را در کنار او و سایر همکلاسیها و بعدها همکاران مطبوعاتی طی کردم. مهدی فرقانی، حسابش از همه جدا بود و این را دانشجویان تیزهوش روزنامهنگاری و روابط عمومی به فراست دریافته بودند و انگار از همان زمان میخواست تجربههای مدیریت عالی دانشگاهی را تجربه کند و یکروز... در کلاس درس تکنیکهای مصاحبه مطبوعاتی دکتر صدرالدین الهی، #مهدی_فرقانی کاری کرد کارستان و همه به عزم بالای این جوان محجوب و اخلاقمدار ایمان آوردند.
در کلاس درس تکنیکهای مصاحبه همواره روال بر این پایه بود که درس تئوریک را در یک جلسه استاد مطرح میکرد و در جلسه بعدی از دانشجویان میخواست در این مورد کار کلاسی خود را ارائه دهند اما کار کلاسی در حقیقت یک کار شسته و رفته حرفهای بود که اساساً میتوانست در همان زمان با کمی ویراستاری در روزنامه چاپ شود. در آن جلسه موعد استاد سوژه یک مصاحبه سیاسی را داده بود که آن هم مصاحبه با هنری کیسینجر وزیر امور خارجه وقت امریکا بود که در سفری به ایران و در فرودگاه، دانشجویان روزنامهنگاری یعنی ما باید به سراغاش میرفتیم و با او مصاحبه میکردیم. در حقیقت این یک مصاحبه تخیلی بود اما آنقدر سؤالات و جوابها باید دقیق تنظیم میشد که به عنوان یک مصاحبه واقعی قابل چاپ در روزنامه به نظر میآمد.
بسیار کار سختی برای یک جوان ۱۹ یا ۲۰ ساله دانشجو بود چون اطلاعات وسیع و درست میخواست و در عین حال دقت در انجام مصاحبه را چه با شکل طرح پرسشها و چه با پاسخها ایجاب میکرد. در هر جلسه استاد کارهای کلاسی دانشجویان را تحویل میگرفت و در جلسه بعد با بررسی دقیق روی تک تک کارها آنها را میآورد و سر کلاس باردیگر کارهای انجام شده مورد نقد و بررسی خود دانشجویان قرار میگرفت. در چنین جلسهای بود که مهدی فرقانی آن جوان محجوب بهترین کار کلاسی را ارائه داد. استاد گفت این مصاحبه بی نظیر است و قابل چاپ در روزنامه. از آن به بعد بود که همه دانشجویان ، دختر و پسر به اختلاف خود با فرقانی پی بردند و دانستند که از این لحظه فرقانی یک روزنامهنگار حرفهای است.
بعد از آن، مهدی فرقانی با معرفی استادان به روزنامه پیوست اما من نوعی برای رسیدن به جایگاهی که مهدی فرقانی با هوش و درایت سرشار خود در کوتاهترین زمان کسب کرده بود، باید خیلی تلاش میکردم. دو سه سال بعد که من با دریافت مدرک لیسانس و گذشتن دوره سربازی و خدمت در سپاه بهداشت! به روزنامه آمده بودم مهدی فرقانی را در جایگاه معاون سرویس گزارش عریض و طویل کیهان دیدم و من به عنوان یک گزارشگر ساده، همکلاسی سابقم رئیسم شد و چه رئیس واقعاً سختگیر و اخلاقی و کوشندهای. یک کلمه اشتباهی من در گزارشها، واکنش مدیریتی و روزنامهنگاری او را برمیانگیخت و در مقابل اگر کار خوبی انجام میدادی، لبخند تحسین بر صورتش ظاهر میشد. او یک مدیر پایهای خیلی خوب رسانهای بود و اینکه در آغاز جوانی، سمت بالایی به خاطر ردهبندی سازمانی در تحریریه به دست آورده بود نه ناشی از پارتی بازیهای امروزه و زد و بندهای نادرست امروزی، بلکه ناشی از صلاحیت، دانش و تخصصش در رشته روزنامهنگاری بود. او بعد از تغییرات اساسی در تحریریه بعد از انقلاب در کیهان، دبیر سرویس گزارش روزنامه کیهان شد که در شرایط پر تب و تاپ آن روزها جایگاه بسیار سترگی بود و همان طور که گفتم، نسل ما در آن زمان در آغاز جوانی بود و آماده پذیرفتن مسئولیتهای مهم در مهمترین و پرتیراژترین روزنامه آن زمان کشور یعنی کیهان.