#چهره🔸آرتور آسابرگر (۱۹۳۳-)
#آرتور_آسابرگر در سال ۱۹۵۴ از دانشگاه ماساچوست لیسانس ادبیات و فلسفه گرفت و سپس از دانشگاه برکلی فوق لیسانس و سپس از دانشگاه مینهسوتا دکترای مطالعات آمریکا گرفت. آسابرگر سپس به اروپا رفت و با برخی پژوهشگران برجسته اروپایی و از جمله #امبرتو_اکو چند پروژه را به انجام رساند.
پروفسور برگر بیش از ۱۳۰ مقاله و ۷۰ کتاب نوشته که این رزومه در کنار ترجمه آثار او به زبانهای دیگر، از جمله چند کتاب و یک مقدمه به فارسی، باعث شده که یکی از مطرحترین چهرههای علم #ارتباطات باشد. پژوهشگران بینالمللی بارها به آثار او ارجاع دادهاند.
#آرتور_آسابرگر در سال ۱۹۵۴ از دانشگاه ماساچوست لیسانس ادبیات و فلسفه گرفت و سپس از دانشگاه برکلی فوق لیسانس و سپس از دانشگاه مینهسوتا دکترای مطالعات آمریکا گرفت. آسابرگر سپس به اروپا رفت و با برخی پژوهشگران برجسته اروپایی و از جمله #امبرتو_اکو چند پروژه را به انجام رساند.
پروفسور برگر بیش از ۱۳۰ مقاله و ۷۰ کتاب نوشته که این رزومه در کنار ترجمه آثار او به زبانهای دیگر، از جمله چند کتاب و یک مقدمه به فارسی، باعث شده که یکی از مطرحترین چهرههای علم #ارتباطات باشد. پژوهشگران بینالمللی بارها به آثار او ارجاع دادهاند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸پهپاد به آشیانه باز میگردد
▫️شرکت اسکایدیو (Skydio) یک شارژر ویژه برای #پهپاد خود که چند وقت پیش معرفی شد، عرضه کرد.
با این شارژر رفتار پهپاد اسکایدیو به طور کامل خودران میشود. این پهپاد حالا میتواند مثلا در عکسبرداری از منطقه خاصی، تا زمانی که شارژ دارد به عکاسی مشغول باشد و در صورت خالی شدن شارژ، به طور اتوماتیک به جعبه شارژ مکانیکی برگردد و خودش را برای دور بعدی شارژ کند.
@younesshokrkhah
▫️شرکت اسکایدیو (Skydio) یک شارژر ویژه برای #پهپاد خود که چند وقت پیش معرفی شد، عرضه کرد.
با این شارژر رفتار پهپاد اسکایدیو به طور کامل خودران میشود. این پهپاد حالا میتواند مثلا در عکسبرداری از منطقه خاصی، تا زمانی که شارژ دارد به عکاسی مشغول باشد و در صورت خالی شدن شارژ، به طور اتوماتیک به جعبه شارژ مکانیکی برگردد و خودش را برای دور بعدی شارژ کند.
@younesshokrkhah
Forwarded from دکتر هادی خانیکی
به جای گسستها، روی پیوستها حرکت کنیم
سخنرانی دکتر هادی خانیکی در مراسم بزرگداشت دکتر یونس شکرخواه | ۱۶ مهر ۹۸ | فرهنگسرای رسانه
@HadiKhaniki
https://gourl.page.link/zqLR
• آشنایی ما به دوران اوایل پیروزی انقلاب برمیگردد، زمانی که هر دو معلم بودیم و هر دو علاقههای فرامعلمی داشتیم. او به ترجمه و من هم به دغدغههای سیاسی و فرهنگی علاقه داشتیم. دوست داشتیم حرفهایمان را در جایی منعکس کنیم. من آن زمان ارتباطات بیشتری داشتم و برخی از مقالات خوبی که آقای شکرخواه ترجمه میکرد را برای روزنامه «اطلاعات» میفرستادم. به هر حال دست تقدیر من را به روزنامه «کیهان» کشاند و من هم از آقای شکرخواه خواستم معلمی را رها کند و به «کیهان» بیاید.
• همه ما با ویژگیهای روزنامهنگاری آقای شکرخواه و وارد کردن مولفهها و عناصر جدید به روزنامهنگاری آشنا هستیم. اما آنچه من میخواهم به آن اشاره کنم قدرت جابهجایی او در موقعیتهای مختلف است؛ به عنوان مثال زمانی که در «کیهان» بودیم، یکی از مهمترین کارها این بود که چطور میتوان میان عکس و متن رابطه برقرار کرد که آقای شکرخواه این کار را انجام میداد.
• هیچگاه یادم نمیآید آقای شکرخواه برای کسی بَد خواسته باشد. این خصوصیت مهمی است و به نظر من جامعه و بهطور خاص جامعه روزنامهنگاری نیازمند اینچنین کسانی است که اعتقاد به تقویت همگرایی داشته باشند و به جای اینکه روی گسستها حرکت کنند، سعی کنند روی پیوستها پیش بروند.
منبع: ایسنا
🔸 عکس از کانال تلگرام دکتر یونس شکرخواه
@younesshokrkhah
قریب به چهار دهه پیش در تحریریه روزنامه کیهان
▫️از سمت راست: یونس شکرخواه، هادی خانیکی، محمد فرنود و حسن امام خبرنگار هندی کیهان که در همان دوران از دهلی خبر میداد.
سخنرانی دکتر هادی خانیکی در مراسم بزرگداشت دکتر یونس شکرخواه | ۱۶ مهر ۹۸ | فرهنگسرای رسانه
@HadiKhaniki
https://gourl.page.link/zqLR
• آشنایی ما به دوران اوایل پیروزی انقلاب برمیگردد، زمانی که هر دو معلم بودیم و هر دو علاقههای فرامعلمی داشتیم. او به ترجمه و من هم به دغدغههای سیاسی و فرهنگی علاقه داشتیم. دوست داشتیم حرفهایمان را در جایی منعکس کنیم. من آن زمان ارتباطات بیشتری داشتم و برخی از مقالات خوبی که آقای شکرخواه ترجمه میکرد را برای روزنامه «اطلاعات» میفرستادم. به هر حال دست تقدیر من را به روزنامه «کیهان» کشاند و من هم از آقای شکرخواه خواستم معلمی را رها کند و به «کیهان» بیاید.
• همه ما با ویژگیهای روزنامهنگاری آقای شکرخواه و وارد کردن مولفهها و عناصر جدید به روزنامهنگاری آشنا هستیم. اما آنچه من میخواهم به آن اشاره کنم قدرت جابهجایی او در موقعیتهای مختلف است؛ به عنوان مثال زمانی که در «کیهان» بودیم، یکی از مهمترین کارها این بود که چطور میتوان میان عکس و متن رابطه برقرار کرد که آقای شکرخواه این کار را انجام میداد.
• هیچگاه یادم نمیآید آقای شکرخواه برای کسی بَد خواسته باشد. این خصوصیت مهمی است و به نظر من جامعه و بهطور خاص جامعه روزنامهنگاری نیازمند اینچنین کسانی است که اعتقاد به تقویت همگرایی داشته باشند و به جای اینکه روی گسستها حرکت کنند، سعی کنند روی پیوستها پیش بروند.
منبع: ایسنا
🔸 عکس از کانال تلگرام دکتر یونس شکرخواه
@younesshokrkhah
قریب به چهار دهه پیش در تحریریه روزنامه کیهان
▫️از سمت راست: یونس شکرخواه، هادی خانیکی، محمد فرنود و حسن امام خبرنگار هندی کیهان که در همان دوران از دهلی خبر میداد.
Instagram
دکتر هادی خانیکی
🔻 به جای گسستها، روی پیوستها حرکت کنیم سخنرانی دکتر هادی خانیکی در مراسم بزرگداشت دکتر یونس شکرخواه | ۱۶ مهر ۹۸ | فرهنگسرای رسانه . آشنایی ما به دوران اوایل پیروزی انقلاب برمیگردد، زمانی که هر دو معلم بودیم و هر دو علاقههای فرامعلمی داشتیم. او به ترجمه…
عرصههای ارتباطی
به جای گسستها، روی پیوستها حرکت کنیم سخنرانی دکتر هادی خانیکی در مراسم بزرگداشت دکتر یونس شکرخواه | ۱۶ مهر ۹۸ | فرهنگسرای رسانه @HadiKhaniki https://gourl.page.link/zqLR • آشنایی ما به دوران اوایل پیروزی انقلاب برمیگردد، زمانی که هر دو معلم بودیم…
ممنونم از هادی عزیز بابت لطف هماره و همچنین انعکاس مطلب در کانال بسیار مفیدی که برای علاقهمندان عرصه ارتباطات و جامعهشناسی به وجود آوردهاند🌿🌸🙏
#رخنما #دورونزدیک
🔸سئول و خیابان تهران
سئول پایتخت کرهجنوبی خیابانی دارد به نام خیایان #تهران که گرانترین و بلندترین سازههاي این شهر در آن واقع شده است. این عکس را در سال ۲۰۱۳ در سفری که به سئول داشتم گرفتم. خیابان تهران که در بخش گنگنام (Gangnam) واقع شده بعضی از مراکز مهم مالی و تجاری کرهجنوبی را در خود جای داده است. دفاتر دو شرکت بزرگ سامسونگ و الجی در همین خیابان تهران قرار دارد.
عکس: #یونس_شکرخواه
🔸سئول و خیابان تهران
سئول پایتخت کرهجنوبی خیابانی دارد به نام خیایان #تهران که گرانترین و بلندترین سازههاي این شهر در آن واقع شده است. این عکس را در سال ۲۰۱۳ در سفری که به سئول داشتم گرفتم. خیابان تهران که در بخش گنگنام (Gangnam) واقع شده بعضی از مراکز مهم مالی و تجاری کرهجنوبی را در خود جای داده است. دفاتر دو شرکت بزرگ سامسونگ و الجی در همین خیابان تهران قرار دارد.
عکس: #یونس_شکرخواه
#کلاس #تکنوکلاس #یونس_شکرخواه
🔸اول شلیک، بعد ایست
به این تاریخها توجه کنید:
سال ۱۸۷۰ تلفن آمد، سال ۱۸۹۰ تلگراف و بی سیم، سال ۱۹۲۰ پخش رادیویی، دهه ۱۹۵۰ تلویزیون، دهه ۱۹۶۰ ماهواره، دهه ۱۹۷۰ کامپیوتر، دهه ۱۹۷۲ ایمیل، اواسط دهه ۱۹۸۰ فیبرنوری و اوایل دهه ۱۹۹۰ #اینترنت و بعد موبایلهای پیشرفته هوشمند.
اگر به دهههای اخیر بیشتر دقت کنید، متوجه میشوید که شتاب تغییرات در این سالها اصلا قابل مقایسه با دهههای گذشته نیست.
این شتاب غیرعادی فناوریهای ارتباطی امروزه، به کلی چهره زندگی ما را عوض کرده است. موبایل، ارتباط خانه به خانه را از بین برده و آن را نقطه به نقطه کرده. اینترنت هم که دیگر به معنای اخص کلمه زمین و زمان را نابود کرده است. تاریخ و جغرافیا دیگر معنای گذشتهشان را از دست دادهاند و زندگی رنگ و بوی دیگری گرفته است.
اگر خودمان را با این شتاب تغییرات، هماهنگ نکنیم در آیندهای نزدیک دیگر اثری از ما، در تاریخ و جغرافیا باقی نمیماند. من و خیلی از دوستانم از نسل سربی روزنامه نگاری هستیم. من الان با کمال تأسف میگویم: حروف چینهایی که دست شان به کیبورد نخورد از بین رفتند، به همین سرعت و سادگی. در حیطه عکاسی کار عکاسهایی که فکر میکردند همیشه با ظهور و ثبوت نقره، سر و کار دارند، تمام شد.
اینها اتفاقاتی است که در همین هفت، هشت سال اخیر رخ داده است. در دوره و زمانه کنونی زمان اخطار کوتاه شده است.
قبلا میگفتند ایست، دستها بالا و گرنه شلیک. اما حالا تا به خودت بجنبی گلوله شلیک شده است. اگر فردا در سینما از پرده نمایش یک مشت بیرون آمد و خورد توی صورتتان، نباید تعجب بکنید. شما حالا باید همیشه گاردتان آماده باشد.
در زمانهای هستیم که باید یاد بگیریم از این پس هویت متغیر، هویت ثابت است. احساس هویت قبلا زمانی به وجود میآمد که شما با زمان و مکان سر و کار داشتید. مثلا اگر توی اتاق تان نشسته بودید و برق میرفت شما میدانستید جای میز و پریز و... کجاست، اما حالا باید بپذیرید هر بار که وارد اتاقتان میشوید، دکور اتاقتان ممکن است عوض شده باشد. باید بپذیرید که قاعده بازی از این پس تغییر است و تغییر.
@younesshokrkhah
🔸اول شلیک، بعد ایست
به این تاریخها توجه کنید:
سال ۱۸۷۰ تلفن آمد، سال ۱۸۹۰ تلگراف و بی سیم، سال ۱۹۲۰ پخش رادیویی، دهه ۱۹۵۰ تلویزیون، دهه ۱۹۶۰ ماهواره، دهه ۱۹۷۰ کامپیوتر، دهه ۱۹۷۲ ایمیل، اواسط دهه ۱۹۸۰ فیبرنوری و اوایل دهه ۱۹۹۰ #اینترنت و بعد موبایلهای پیشرفته هوشمند.
اگر به دهههای اخیر بیشتر دقت کنید، متوجه میشوید که شتاب تغییرات در این سالها اصلا قابل مقایسه با دهههای گذشته نیست.
این شتاب غیرعادی فناوریهای ارتباطی امروزه، به کلی چهره زندگی ما را عوض کرده است. موبایل، ارتباط خانه به خانه را از بین برده و آن را نقطه به نقطه کرده. اینترنت هم که دیگر به معنای اخص کلمه زمین و زمان را نابود کرده است. تاریخ و جغرافیا دیگر معنای گذشتهشان را از دست دادهاند و زندگی رنگ و بوی دیگری گرفته است.
اگر خودمان را با این شتاب تغییرات، هماهنگ نکنیم در آیندهای نزدیک دیگر اثری از ما، در تاریخ و جغرافیا باقی نمیماند. من و خیلی از دوستانم از نسل سربی روزنامه نگاری هستیم. من الان با کمال تأسف میگویم: حروف چینهایی که دست شان به کیبورد نخورد از بین رفتند، به همین سرعت و سادگی. در حیطه عکاسی کار عکاسهایی که فکر میکردند همیشه با ظهور و ثبوت نقره، سر و کار دارند، تمام شد.
اینها اتفاقاتی است که در همین هفت، هشت سال اخیر رخ داده است. در دوره و زمانه کنونی زمان اخطار کوتاه شده است.
قبلا میگفتند ایست، دستها بالا و گرنه شلیک. اما حالا تا به خودت بجنبی گلوله شلیک شده است. اگر فردا در سینما از پرده نمایش یک مشت بیرون آمد و خورد توی صورتتان، نباید تعجب بکنید. شما حالا باید همیشه گاردتان آماده باشد.
در زمانهای هستیم که باید یاد بگیریم از این پس هویت متغیر، هویت ثابت است. احساس هویت قبلا زمانی به وجود میآمد که شما با زمان و مکان سر و کار داشتید. مثلا اگر توی اتاق تان نشسته بودید و برق میرفت شما میدانستید جای میز و پریز و... کجاست، اما حالا باید بپذیرید هر بار که وارد اتاقتان میشوید، دکور اتاقتان ممکن است عوض شده باشد. باید بپذیرید که قاعده بازی از این پس تغییر است و تغییر.
@younesshokrkhah
#کلاس #تکنوکلاس
🔸نقشهای ماهوارهها
#یونس_شکرخواه
برای #ماهواره در متون ارتباطی چندین نقش قائل هستند:
▫️نقش ارتباطی در زمینه دادههای فرا-مرزی و به ویژه در زمینه گسترش ظرفیت باند
▫️نقش هشدار دهنده در زمینههای هوا و اقلیم و حوادث برخاسته از طبیعت
▫️نقش اقتصادی برای تبادلات مالی
▫️نقش سیاسی به مثابه اصلیترین تکنولوژی علیه حاکمیتهای ملی
▫️نقش فرهنگی یا تهاجم فرهنگی
▫️نقش نظامی برای رهگیری
🔸نقشهای ماهوارهها
#یونس_شکرخواه
برای #ماهواره در متون ارتباطی چندین نقش قائل هستند:
▫️نقش ارتباطی در زمینه دادههای فرا-مرزی و به ویژه در زمینه گسترش ظرفیت باند
▫️نقش هشدار دهنده در زمینههای هوا و اقلیم و حوادث برخاسته از طبیعت
▫️نقش اقتصادی برای تبادلات مالی
▫️نقش سیاسی به مثابه اصلیترین تکنولوژی علیه حاکمیتهای ملی
▫️نقش فرهنگی یا تهاجم فرهنگی
▫️نقش نظامی برای رهگیری
#تبلیغات 🔸آگهیپیش از پخش چیست؟
آگهیهای "پیش از پخش" (Pre-roll) اصطلاحی است که هم در عرصه رادیو تلویزیونی و هم در عرصه وب به کار میرود.
آگهیهای "پیش از پخش" به آگهیهایی اطلاق میشود که پیش از برنامه اصلی مورد پخش به نمایش در میآیند و مخاطب جبرا باید آنها را تماشا کند و به عبارت بهتر انتخاب دیگری ندارد.
این نوع از #آگهی بین ۱۰ تا ۱۵ ثانیه طول میکشد. به عنوان مثال وقتی شما در محیط وب یک فیلم را برای تماشا کلیک میکنید؛ ابتدا این آگهی "پیش از پخش" است که به نمایش در میاید و لحظاتی بعد فیلم مورد نظر در ادامه پخش میشود
آژانسهای تبلیغاتی معتقدند آگهیهای "پیش از پخش" به سه دلیل از سایر گونههای آگهی بهتر هستند:
۱. مخاطب مجبور به تماشای آنهاست؛
۲. مخاطب خودش انتخاب کرده که فیلم را ببیند و بنابراین احتمالا یک مخاطب تخصصی است (آگهی هم برایش معنادار میشود)؛
۳. و به خاطر تعاملی بودن این نوع از آگهیها امکان کلیک خوردن خود اگهی هم وجود دارد.
آگهیهای "پیش از پخش" (Pre-roll) اصطلاحی است که هم در عرصه رادیو تلویزیونی و هم در عرصه وب به کار میرود.
آگهیهای "پیش از پخش" به آگهیهایی اطلاق میشود که پیش از برنامه اصلی مورد پخش به نمایش در میآیند و مخاطب جبرا باید آنها را تماشا کند و به عبارت بهتر انتخاب دیگری ندارد.
این نوع از #آگهی بین ۱۰ تا ۱۵ ثانیه طول میکشد. به عنوان مثال وقتی شما در محیط وب یک فیلم را برای تماشا کلیک میکنید؛ ابتدا این آگهی "پیش از پخش" است که به نمایش در میاید و لحظاتی بعد فیلم مورد نظر در ادامه پخش میشود
آژانسهای تبلیغاتی معتقدند آگهیهای "پیش از پخش" به سه دلیل از سایر گونههای آگهی بهتر هستند:
۱. مخاطب مجبور به تماشای آنهاست؛
۲. مخاطب خودش انتخاب کرده که فیلم را ببیند و بنابراین احتمالا یک مخاطب تخصصی است (آگهی هم برایش معنادار میشود)؛
۳. و به خاطر تعاملی بودن این نوع از آگهیها امکان کلیک خوردن خود اگهی هم وجود دارد.
#متن و #استناد
🔸 دو پرسش و یک پاسخ
دکتر #داود_نعمتیانارکی دوست و همکار ارجمندم متن زیر را برایم فرستادهاند. از ایشان اجازه گرفتم که میتوانم مطلب را منتشر کنم و پاسخ دهم که پذیرفتند. این پرسشها و بعد هم نظر من در این زمینه:
سلام دکتر شکرخواه عزیز
دو سوال دارم و میخوام با شما در میان بگذارم، به نظرم اگر نظرتون رو در قالب یک یادداشت در کانالتون بگذارید، پاسخ به سوال خیلی ها خواهد بود. ممنون
🔻کانالهایی توسط متخصصان و تحصیل کردههای رشتههای مختلف در شبکههای اجتماعی تشکیل شده که در این کانالها مطالبی ارزشمند منتشر میشود، مانند کانال خودتون که مطالبی در عرصه ارتباطات، روزنامهنگاری و رسانه برای اطلاع مخاطبانتان منتشر میکنید. سوال اینجاست که آیا بعضا از این مطالب میتوان به عنوان منبع در نگارش مقاله و یا حتی کتاب استفاده کرد. البته سوالم معطوف به کانالهای معتبر به لحاظ علمی و کانالهای اشخاص شناخته شده در حوزههای علمی و تجربه است و نه هر کانال بیاسم و رسمی که مثل قارچ روئیدهاند.
🔻اگر منع علمی در بهرهگیری از مطالب کانالهای معتبر وجود نداشته باشد و در واقع بتوان به آنها استناد کرد، چگونه میتوان این کار را کرد. به عبارت دیگر منبع را چگونه میتوان ذکر کرد. آیا ذکر آدرس کانال و نام نویسنده کفایت میکند؟ به عنوان مثال شما مطلبی با عنوان همگرایی رسانهای در کانالتون منتشر کردید، اگر کسی از این مطلب در یک متنی استفاده کرد؛ اولا آیا میتواند به عنوان یک منبع استفاده کند؟ در ثانی، چگونه به منبع ارجاع دهد؟
📚 پاسخی برای فردا
پرسشهای آقای دکتر داود نعمتی انارکی از نظر من پرسشهای مهمی هستند. میگویم چرا:
هنوز در پژوهشهای دانشگاهی و در نوشتن پایاننامهها استناد به متنهای چاپی در مقایسه با منابع آنلاین برتری دارد. اینکه چنین رویهای چرا استیلا دارد بماند تا بعد و فقط به گفته بیفزایم که حرفها و نکتهها مهم هستند نه حاملهای آنها. حرف حساب چه بر روی کاغذ چه در سیدی و چه بر روی دیوار همه جا حرف حساب است.
به عنوان مثال اگر یک خلبان درباره کابین هواپیمای ایرباسی که خودش ساعتها با آن پرواز کرده مطلبی در ویکی پدیا بنویسد؛ هیچ دانشجویی جرئت استناد به آن را ندارد. هم دانشجو میداند چرا و هم استادان. ظاهرا دانش فقط در حاملهای مخصوصی وجود دارد و لابد آن خلبان هم بیجا کرده که آنچه را که نوشته است در حاملهای مخصوص قرار نداده است!
به گمان من اگر دقیق نگاه کنیم حتی همان ظرفهای مخصوص هم میتوانند جاهایی برای قرار دادن حرفهای حساب داشته باشند.
وقت آقای دکتر نعمتی و خوانندگان این سطرها را نمیگیرم. دانشجویان شجاع و استادان شجاع اگر بخواهند میتوانند در استنادها به روش APA# در نرمافزار ورد در بخش رفرنسها دراپ دان کرده و به سراغ آخرین بخش در منوی انتخاب منابع بروند: بخش متفرقه یا همان miscellaneous
در آن بخش همه باکسهای موجود میتوانند جوابگوی شیوه ارجاع به متنهای موجود در کانالها باشند. این کار را انجام دهیم شاید متنهای مشابه متن آن خلبان بالاخره از سوی اساتید دیده شود.
#رساله #متدولوژی #تجربه
@younesshokrkhah
🔸 دو پرسش و یک پاسخ
دکتر #داود_نعمتیانارکی دوست و همکار ارجمندم متن زیر را برایم فرستادهاند. از ایشان اجازه گرفتم که میتوانم مطلب را منتشر کنم و پاسخ دهم که پذیرفتند. این پرسشها و بعد هم نظر من در این زمینه:
سلام دکتر شکرخواه عزیز
دو سوال دارم و میخوام با شما در میان بگذارم، به نظرم اگر نظرتون رو در قالب یک یادداشت در کانالتون بگذارید، پاسخ به سوال خیلی ها خواهد بود. ممنون
🔻کانالهایی توسط متخصصان و تحصیل کردههای رشتههای مختلف در شبکههای اجتماعی تشکیل شده که در این کانالها مطالبی ارزشمند منتشر میشود، مانند کانال خودتون که مطالبی در عرصه ارتباطات، روزنامهنگاری و رسانه برای اطلاع مخاطبانتان منتشر میکنید. سوال اینجاست که آیا بعضا از این مطالب میتوان به عنوان منبع در نگارش مقاله و یا حتی کتاب استفاده کرد. البته سوالم معطوف به کانالهای معتبر به لحاظ علمی و کانالهای اشخاص شناخته شده در حوزههای علمی و تجربه است و نه هر کانال بیاسم و رسمی که مثل قارچ روئیدهاند.
🔻اگر منع علمی در بهرهگیری از مطالب کانالهای معتبر وجود نداشته باشد و در واقع بتوان به آنها استناد کرد، چگونه میتوان این کار را کرد. به عبارت دیگر منبع را چگونه میتوان ذکر کرد. آیا ذکر آدرس کانال و نام نویسنده کفایت میکند؟ به عنوان مثال شما مطلبی با عنوان همگرایی رسانهای در کانالتون منتشر کردید، اگر کسی از این مطلب در یک متنی استفاده کرد؛ اولا آیا میتواند به عنوان یک منبع استفاده کند؟ در ثانی، چگونه به منبع ارجاع دهد؟
📚 پاسخی برای فردا
پرسشهای آقای دکتر داود نعمتی انارکی از نظر من پرسشهای مهمی هستند. میگویم چرا:
هنوز در پژوهشهای دانشگاهی و در نوشتن پایاننامهها استناد به متنهای چاپی در مقایسه با منابع آنلاین برتری دارد. اینکه چنین رویهای چرا استیلا دارد بماند تا بعد و فقط به گفته بیفزایم که حرفها و نکتهها مهم هستند نه حاملهای آنها. حرف حساب چه بر روی کاغذ چه در سیدی و چه بر روی دیوار همه جا حرف حساب است.
به عنوان مثال اگر یک خلبان درباره کابین هواپیمای ایرباسی که خودش ساعتها با آن پرواز کرده مطلبی در ویکی پدیا بنویسد؛ هیچ دانشجویی جرئت استناد به آن را ندارد. هم دانشجو میداند چرا و هم استادان. ظاهرا دانش فقط در حاملهای مخصوصی وجود دارد و لابد آن خلبان هم بیجا کرده که آنچه را که نوشته است در حاملهای مخصوص قرار نداده است!
به گمان من اگر دقیق نگاه کنیم حتی همان ظرفهای مخصوص هم میتوانند جاهایی برای قرار دادن حرفهای حساب داشته باشند.
وقت آقای دکتر نعمتی و خوانندگان این سطرها را نمیگیرم. دانشجویان شجاع و استادان شجاع اگر بخواهند میتوانند در استنادها به روش APA# در نرمافزار ورد در بخش رفرنسها دراپ دان کرده و به سراغ آخرین بخش در منوی انتخاب منابع بروند: بخش متفرقه یا همان miscellaneous
در آن بخش همه باکسهای موجود میتوانند جوابگوی شیوه ارجاع به متنهای موجود در کانالها باشند. این کار را انجام دهیم شاید متنهای مشابه متن آن خلبان بالاخره از سوی اساتید دیده شود.
#رساله #متدولوژی #تجربه
@younesshokrkhah
#رسانه🔸دیلی تلگراف و ساندی تلگراف در آستانه فروش
▫️دو میلیاردر که مالکان روزنامه دیلی تلگراف و هفتهنامه ساندی تلگراف هستند این دو رسانه را به دلیل کاهش سودآوری به فروش میگذارند. این دو رسانه از رسانههای نزدیک به حزب محافظهکار بریتانیا هستند.
برادران دوقلوی میلیاردر یعنی سر فرد بارکلی و سر دیوید بارکلی صاحبان گروه رسانهاي تلگراف (TMG) هستند
▫️دو میلیاردر که مالکان روزنامه دیلی تلگراف و هفتهنامه ساندی تلگراف هستند این دو رسانه را به دلیل کاهش سودآوری به فروش میگذارند. این دو رسانه از رسانههای نزدیک به حزب محافظهکار بریتانیا هستند.
برادران دوقلوی میلیاردر یعنی سر فرد بارکلی و سر دیوید بارکلی صاحبان گروه رسانهاي تلگراف (TMG) هستند
#واژهها #روزنامهنگاری #تاریخ
🔸نیویورکیها و روزنامهنگاری زرد
اصطلاح #روزنامهنگاریزرد عبارتی است که در غرب از آن تحت عنوان Yellow Journalism یاد میکنند.
🔸نیویورکیها و روزنامهنگاری زرد
اصطلاح #روزنامهنگاریزرد عبارتی است که در غرب از آن تحت عنوان Yellow Journalism یاد میکنند.
عرصههای ارتباطی
#واژهها #روزنامهنگاری #تاریخ 🔸نیویورکیها و روزنامهنگاری زرد اصطلاح #روزنامهنگاریزرد عبارتی است که در غرب از آن تحت عنوان Yellow Journalism یاد میکنند.
#واژهها #روزنامهنگاری #تاریخ
🔸نیویورکیها و روزنامهنگاری زرد
▫️#یونس_شکرخواه
اصطلاح #روزنامهنگاریزرد عبارتی است که در غرب از آن تحت عنوان "یلو جورنالیسم" (Yellow Journalism)
یاد میکنند.
روند تولد چنین نشریاتی، با نشریات شهر #نیویورک در دهه ۱۸۹۰ آغاز شد. شاید بتوان گفت اصلیترین نشریهای که بنیان #روزنامهنگاری_زرد را از نظر جذب مخاطب و نه محتوای آن پایهریزی کرد، #نیویورک_سان (New York Sun) بود.
این نشریه در سال ۱۸۸۳ متولد شد. نیویورک سان نشریهای بود با قیمت یک #پنی که در واقع همین ارزان بودنش سبب فروش زیاد آن شد. از سوی دیگر نیویورک سان بنیانگذار دورهای از نشریات است که در غرب به آنها #نشریات_یکپنی (penny press) گفته میشود.
نشریات یک پنی هم تقریباً مانند روزنامهنگاری زرد به میدان وارد شدند. نشریات یک پنی تیترهای بسیار درشتی داشتند و این تیترهای درشت به این دلیل استفاده میشد که شاید در آن مقطع فکر میکردند حتی یک پنی هم برای خرید نشریات زیاد است، بنابراین آنها را روی دیوارهای شهر نصب میکردند تا رهگذران بتوانند تیترها را راحت بخوانند و یا حتی اگر دلیجانی از خیابان میگذشت، سرنشینان آن بتوانند از موضوع روز مطلع شوند.
نشریات یک پنی در واقع روزنامههایی کاملاً مردمی بودند که خبر را برای مردم تولید میکردند. اما در قرن نوزدهم چرخشی در این پدیده به وجود میآید و روزنامهنگاری از تولید خبر برای مردم به سمت تولید خبر برای بازار کشانده میشود.
▫️دوران پس از سان:
در سال ۱۸۹۶ #جوزف_پولیترز (۱۸۴۷-۱۹۹۱) نشریهای را منتشر میکرد به نام #نیویورک_ورلد (New York World) که با هر شیوهای تلاش میکرد تا تعداد مخاطبانش را بالا برده و تیتراژش را افزایش دهد.
در همین دوران #ویلیام_راندولفهرست (۱۸۶۳-۱۹۵۱) هم نشریهای را منتشر میکرد به نام #نیویورک_مورنینگ_ژورنال
(New York Morning Journal)
که با نشریه پولیترز رقابت میکرد و به این ترتیب بود که جنگ این دو نشریه بر سر تیراژ آغاز شد.
▫️اما چرا روزنامهنگاری زرد؟
به دلیل این که ابتدا پولیترز در نشریه خودش یک شخصیت کارتونی خلق کرد که به آن اصطلاحاً Yellow Kid (بچه زرد) میگفتند. پس از ظهور این شخصیت در نشریه پولیترز، هرست هم بلافاصله به یک کاریکاتوریست سفارش یک شخصیت مشابه را داد و در واقع به این ترتیب بود که پدیده بچه زرد متولد و مظهر درگیری این دو روزنامه و نماد روزنامهنگاری جنجالی شد. سپس رقابت آغاز شد و ضمیمههای رنگی و عکسهای بزرگ و تیترهای درشت ابزار این مبارزه شد و آرامآرام "بچه زرد" سمبل یک نوع روزنامهنگاری شد که به روزنامهنگاری زرد شهرت یافت
🔸نیویورکیها و روزنامهنگاری زرد
▫️#یونس_شکرخواه
اصطلاح #روزنامهنگاریزرد عبارتی است که در غرب از آن تحت عنوان "یلو جورنالیسم" (Yellow Journalism)
یاد میکنند.
روند تولد چنین نشریاتی، با نشریات شهر #نیویورک در دهه ۱۸۹۰ آغاز شد. شاید بتوان گفت اصلیترین نشریهای که بنیان #روزنامهنگاری_زرد را از نظر جذب مخاطب و نه محتوای آن پایهریزی کرد، #نیویورک_سان (New York Sun) بود.
این نشریه در سال ۱۸۸۳ متولد شد. نیویورک سان نشریهای بود با قیمت یک #پنی که در واقع همین ارزان بودنش سبب فروش زیاد آن شد. از سوی دیگر نیویورک سان بنیانگذار دورهای از نشریات است که در غرب به آنها #نشریات_یکپنی (penny press) گفته میشود.
نشریات یک پنی هم تقریباً مانند روزنامهنگاری زرد به میدان وارد شدند. نشریات یک پنی تیترهای بسیار درشتی داشتند و این تیترهای درشت به این دلیل استفاده میشد که شاید در آن مقطع فکر میکردند حتی یک پنی هم برای خرید نشریات زیاد است، بنابراین آنها را روی دیوارهای شهر نصب میکردند تا رهگذران بتوانند تیترها را راحت بخوانند و یا حتی اگر دلیجانی از خیابان میگذشت، سرنشینان آن بتوانند از موضوع روز مطلع شوند.
نشریات یک پنی در واقع روزنامههایی کاملاً مردمی بودند که خبر را برای مردم تولید میکردند. اما در قرن نوزدهم چرخشی در این پدیده به وجود میآید و روزنامهنگاری از تولید خبر برای مردم به سمت تولید خبر برای بازار کشانده میشود.
▫️دوران پس از سان:
در سال ۱۸۹۶ #جوزف_پولیترز (۱۸۴۷-۱۹۹۱) نشریهای را منتشر میکرد به نام #نیویورک_ورلد (New York World) که با هر شیوهای تلاش میکرد تا تعداد مخاطبانش را بالا برده و تیتراژش را افزایش دهد.
در همین دوران #ویلیام_راندولفهرست (۱۸۶۳-۱۹۵۱) هم نشریهای را منتشر میکرد به نام #نیویورک_مورنینگ_ژورنال
(New York Morning Journal)
که با نشریه پولیترز رقابت میکرد و به این ترتیب بود که جنگ این دو نشریه بر سر تیراژ آغاز شد.
▫️اما چرا روزنامهنگاری زرد؟
به دلیل این که ابتدا پولیترز در نشریه خودش یک شخصیت کارتونی خلق کرد که به آن اصطلاحاً Yellow Kid (بچه زرد) میگفتند. پس از ظهور این شخصیت در نشریه پولیترز، هرست هم بلافاصله به یک کاریکاتوریست سفارش یک شخصیت مشابه را داد و در واقع به این ترتیب بود که پدیده بچه زرد متولد و مظهر درگیری این دو روزنامه و نماد روزنامهنگاری جنجالی شد. سپس رقابت آغاز شد و ضمیمههای رنگی و عکسهای بزرگ و تیترهای درشت ابزار این مبارزه شد و آرامآرام "بچه زرد" سمبل یک نوع روزنامهنگاری شد که به روزنامهنگاری زرد شهرت یافت
#روزنامهنگاری
🔸ساعات کار و تعطیل
▫️#یونس_شکرخواه
تحریریه؛ فروشگاه نیست که ساعت کار داشته باشد.
#روزنامهنگاری فروشندگی نیست که #مخاطب مشتری باشد.
آن روزنامهنگار که قبح دستگاه کارتزنی را نمیفهمد؛ پلشتیهای "تعطیل و بینالتعطیل" را هم نمیفهمد.
سردبیری که راس ساعت پای دستگاه کارت ورود وخروج است و همه روزهای تعطیل را از اول فروردین تا آخر اسفند استخراج کرده از یک روز و یک هفته تعطیل لذت نمیبرد، او شیفته نوروز است با سیزده روز و گاهی بیست روز تعطیل. او از این تعطیلات نوروزی همیشه سرشار لذت میشود چون خیالش تخت است که به جهان گفته است سیزده روز نچرخ، بایست، من سیزدهام را در کنم و برگردم و جهان هم میایستد برایش....
میشود حتی تا ابد در تعطیلات تاریخی زندگی کرد. خیلی چیزهای دیگر هم میشود فقط لطفن بفهمیم که با یک کت فریسایز روزنامهنگاری و مشتی واژه دستمالی شده درباره مسئولیت و آزادی بیان و سانسور نمیشود هم سواد نداشت هم پول گرفت و هم کار نکرد و هم به خاطر تیراژهای خجالتآور به شعور مخاطب توهین کرد.
حرفهایها میدانند، گوش ندادن مخاطبان، تقصیر رسانههاست.
🔸ساعات کار و تعطیل
▫️#یونس_شکرخواه
تحریریه؛ فروشگاه نیست که ساعت کار داشته باشد.
#روزنامهنگاری فروشندگی نیست که #مخاطب مشتری باشد.
آن روزنامهنگار که قبح دستگاه کارتزنی را نمیفهمد؛ پلشتیهای "تعطیل و بینالتعطیل" را هم نمیفهمد.
سردبیری که راس ساعت پای دستگاه کارت ورود وخروج است و همه روزهای تعطیل را از اول فروردین تا آخر اسفند استخراج کرده از یک روز و یک هفته تعطیل لذت نمیبرد، او شیفته نوروز است با سیزده روز و گاهی بیست روز تعطیل. او از این تعطیلات نوروزی همیشه سرشار لذت میشود چون خیالش تخت است که به جهان گفته است سیزده روز نچرخ، بایست، من سیزدهام را در کنم و برگردم و جهان هم میایستد برایش....
میشود حتی تا ابد در تعطیلات تاریخی زندگی کرد. خیلی چیزهای دیگر هم میشود فقط لطفن بفهمیم که با یک کت فریسایز روزنامهنگاری و مشتی واژه دستمالی شده درباره مسئولیت و آزادی بیان و سانسور نمیشود هم سواد نداشت هم پول گرفت و هم کار نکرد و هم به خاطر تیراژهای خجالتآور به شعور مخاطب توهین کرد.
حرفهایها میدانند، گوش ندادن مخاطبان، تقصیر رسانههاست.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#جور_دیگر
🔸خلبان، موبایل و پرنده
خلبان از درون کابین در حال فیلمبرداری است. هوای آفتابی و چشماندازی زیبا که ناگاه..... شوک برخورد یک پرنده، منظره را هاشور میزند، موبایل را پرت میکند و کمی هم بالا میبرد ضربان قلب کاپیتان را
🔸خلبان، موبایل و پرنده
خلبان از درون کابین در حال فیلمبرداری است. هوای آفتابی و چشماندازی زیبا که ناگاه..... شوک برخورد یک پرنده، منظره را هاشور میزند، موبایل را پرت میکند و کمی هم بالا میبرد ضربان قلب کاپیتان را
#زوم #تئوری #نظریه
🔸جامعه اطلاعاتی
▫️#یونس_شکرخواه
تئورىهاى مطروحه در قبال #جامعهاطلاعاتى از نوع تئورىهاى كلان هستند.
در اين تئورىها عدهاى هستند كه جامعه اطلاعاتى را سرمنشاء خير و مطلوبيت قلمداد كرده و جمع ديگرى به عكس آن را سرفصل كنترلهاى بيرحمانه شهروندان معرفى مىكنند.
معتقدان به دوران فراصنعتى نظير #دانيل_بل و #لژيون_پيرو_او، پست مدرنيستهايى چون #ژان_بودريار و #مارك_پوستر و معتقدان به تخصصهاي انعطاف پذير مثل #ميشل_پيور، #چارلز_سيبل و #لارى_هرشهورن و همچنين افرادى چون #مانوئل_كسلز كه بر وجه توسعهاطلاعاتى تأكيد مىورزند بر اين باور هستند كه آنچه امروز به نام جامعه اطلاعاتى با آن مواجه هستيم، يك جامعه جديد و متفاوت با گذشته است.
اما گروه دوم با افراد و تفكراتى نظير نئوماركسيستها مثل #هربرت_شيلر و يا پيروان نظريه مقررات گذارى با افرادى مثل #مايكل_اگلى_تيا و #آلن_لى_پاتيز و يا معتقدان انديشه انباشت انعطافپذير با چهرههايى مثل #ديويد_هاروى و يا كسانى كه به دولت، ملت اعتقاد دارند نظير #آنتونى_گيدنز و يا پيروان نظريه #گسترههمگانى مثل #يورگن_هابرماس و #نيكلاس_گرانهام بر اين باور هستند كه اگر چه اطلاعات اكنون به يك پارامتر كليدى براى جوامع مدرن اطلاعاتى تبديل شده و حتى به عبارت جامعه اطلاعاتى هم معتقدند و آن را در ادبيات خود به كار مىگيرند، اما مىگويند مناسبات حاكم بر جوامع قبلى (پس از فئوداليسم) بر جامعه اطلاعاتى هم حاكم است.
🔸جامعه اطلاعاتی
▫️#یونس_شکرخواه
تئورىهاى مطروحه در قبال #جامعهاطلاعاتى از نوع تئورىهاى كلان هستند.
در اين تئورىها عدهاى هستند كه جامعه اطلاعاتى را سرمنشاء خير و مطلوبيت قلمداد كرده و جمع ديگرى به عكس آن را سرفصل كنترلهاى بيرحمانه شهروندان معرفى مىكنند.
معتقدان به دوران فراصنعتى نظير #دانيل_بل و #لژيون_پيرو_او، پست مدرنيستهايى چون #ژان_بودريار و #مارك_پوستر و معتقدان به تخصصهاي انعطاف پذير مثل #ميشل_پيور، #چارلز_سيبل و #لارى_هرشهورن و همچنين افرادى چون #مانوئل_كسلز كه بر وجه توسعهاطلاعاتى تأكيد مىورزند بر اين باور هستند كه آنچه امروز به نام جامعه اطلاعاتى با آن مواجه هستيم، يك جامعه جديد و متفاوت با گذشته است.
اما گروه دوم با افراد و تفكراتى نظير نئوماركسيستها مثل #هربرت_شيلر و يا پيروان نظريه مقررات گذارى با افرادى مثل #مايكل_اگلى_تيا و #آلن_لى_پاتيز و يا معتقدان انديشه انباشت انعطافپذير با چهرههايى مثل #ديويد_هاروى و يا كسانى كه به دولت، ملت اعتقاد دارند نظير #آنتونى_گيدنز و يا پيروان نظريه #گسترههمگانى مثل #يورگن_هابرماس و #نيكلاس_گرانهام بر اين باور هستند كه اگر چه اطلاعات اكنون به يك پارامتر كليدى براى جوامع مدرن اطلاعاتى تبديل شده و حتى به عبارت جامعه اطلاعاتى هم معتقدند و آن را در ادبيات خود به كار مىگيرند، اما مىگويند مناسبات حاكم بر جوامع قبلى (پس از فئوداليسم) بر جامعه اطلاعاتى هم حاكم است.
#مدیاویژن #روزنامهنگاری
🔸فرمول پترسون
▫️#یونس_شکرخواه
بعضی از نشریات به محض تولد رو به مرگ میروند. کاش چنین نمیشد.
اجازه بدهید ریشه این اتفاق را در یک فرمول ساده بجویم؛ فرمولی ساده و قدیمی.
فرمول مورد بحث من از آن یک کارشناس ارتباطات است به نام #تئودور_پترسون (Theodore Peterson) است که متولد سال ۱۹۱۸ است.
اگر بخواهم کمی بیشتر معرفیاش کنم باید بگویم او جزو نویسندگان کتاب کلاسیک و بسیار معروف چهار تئوری مطبوعات Four Theories of the Press بوده؛ کتابی که پس از انتشار در سال ۱۹۵۶ از سوی اساتید دانشگاه ایلی نویز آمریکا به دلیل طبقه بندی نظامهای رسانهای جهان از شهرت برخوردار شد و هنوز به فارسی هم ترجمه نشده است. بگذریم.
پترسون مورد بحث ما که در عین حال یک کارشناس برجسته در زمینه مجلهها هم هست؛ فرمولی برای انتشار مجله عرضه کرده که به نام خودش یعنی به فرمول پترسون معروف شده است؛ من فکر میکنم همه نشریهها باید به هر طریقی سه نکته کلیدی موجود در فرمول پترسون را به خاطر بسپارند تا بتوانند از پس چالشهای فرا روی کارشان برآیند. البته این فرمول ساده صرفا جنبههائی از دنیای پیچیده ارتباط را نشان میدهد. به هر صورت؛ این فرمول سه بخشی و مهم را میتوان در سه محور خلاصه کرد:
۱. مجله باید مخاطبانی را برای خود دست و پا کند که سایر مجلات به آنها سرویس نمیدهند یا بد سرویس میدهند؛
۲. مجله باید بتواند خودش را با تغییر حالات و ذائقه مخاطبان وفق دهد؛
۳. مجله باید بازتاب شخصیت همان کسی باشد که مسئول آن است.
من فکر میکنم علت اینکه بعضی از نشریات به محض تولد رو به مرگ میروند؛ ندیدن همین محور اول باشد. اما اگر محور اول را دیده باشند و بتوانند به موقع خودشان را با محور دوم یعنی تغییرات ذائقه مخاطبان وفق دهند؛ تهدیدها را به فرصت تبدیل کردهاند و میتوانند به سرمایه ارتباطی ایجاد شده تکیه کنند.
اما محور سوم هم که به گمان من جنسی از اخلاق دارد و درستی و یکرنگی؛ محور مهمی قلمداد میشود.
مدیر مسئول باید همانی باشد که هست. یک بام و دو هوا یک ضرب المثل ریشهدار فارسی است و نشان میدهد مخاطبان خیلی زود رفتارهای دوگانه را تشخیص میدهند. نمیتوان در حرف و عمل تناقض داشت.
به نظر من نشریهای شانس بقا و رشد را مییابد که مخاطبان فعالی داشته باشد؛ مخاطبانی که بگویند چه نوع سرویسهائی را میخواهند و چه نوعهائی را نه.
نشریهای شانس بقا و رشد را مییابد که سردبیر فعالی داشته باشد؛ سردبیری که از تغییر حالات و ذائقه مخاطبان سر در آورد و به موقع با انها همراه شود.
شما چنین مخاطبان و چنین سردبیرانی سراغ دارید؟
چه خوب میشد اگر مخاطبان و سردبیران از این فرمول ساده برای گرهگشائی از معمای پدیدهای به نام ارتباط استفاد میکردند تا همه کارکردهای وسائل ارتباط جمعی از جمله خبررسانی و اطلاع دهی، آموزش و سرگرم سازی به طرزی موثر در خدمت نیل به اهداف اجتماعی در آید.
🔸فرمول پترسون
▫️#یونس_شکرخواه
بعضی از نشریات به محض تولد رو به مرگ میروند. کاش چنین نمیشد.
اجازه بدهید ریشه این اتفاق را در یک فرمول ساده بجویم؛ فرمولی ساده و قدیمی.
فرمول مورد بحث من از آن یک کارشناس ارتباطات است به نام #تئودور_پترسون (Theodore Peterson) است که متولد سال ۱۹۱۸ است.
اگر بخواهم کمی بیشتر معرفیاش کنم باید بگویم او جزو نویسندگان کتاب کلاسیک و بسیار معروف چهار تئوری مطبوعات Four Theories of the Press بوده؛ کتابی که پس از انتشار در سال ۱۹۵۶ از سوی اساتید دانشگاه ایلی نویز آمریکا به دلیل طبقه بندی نظامهای رسانهای جهان از شهرت برخوردار شد و هنوز به فارسی هم ترجمه نشده است. بگذریم.
پترسون مورد بحث ما که در عین حال یک کارشناس برجسته در زمینه مجلهها هم هست؛ فرمولی برای انتشار مجله عرضه کرده که به نام خودش یعنی به فرمول پترسون معروف شده است؛ من فکر میکنم همه نشریهها باید به هر طریقی سه نکته کلیدی موجود در فرمول پترسون را به خاطر بسپارند تا بتوانند از پس چالشهای فرا روی کارشان برآیند. البته این فرمول ساده صرفا جنبههائی از دنیای پیچیده ارتباط را نشان میدهد. به هر صورت؛ این فرمول سه بخشی و مهم را میتوان در سه محور خلاصه کرد:
۱. مجله باید مخاطبانی را برای خود دست و پا کند که سایر مجلات به آنها سرویس نمیدهند یا بد سرویس میدهند؛
۲. مجله باید بتواند خودش را با تغییر حالات و ذائقه مخاطبان وفق دهد؛
۳. مجله باید بازتاب شخصیت همان کسی باشد که مسئول آن است.
من فکر میکنم علت اینکه بعضی از نشریات به محض تولد رو به مرگ میروند؛ ندیدن همین محور اول باشد. اما اگر محور اول را دیده باشند و بتوانند به موقع خودشان را با محور دوم یعنی تغییرات ذائقه مخاطبان وفق دهند؛ تهدیدها را به فرصت تبدیل کردهاند و میتوانند به سرمایه ارتباطی ایجاد شده تکیه کنند.
اما محور سوم هم که به گمان من جنسی از اخلاق دارد و درستی و یکرنگی؛ محور مهمی قلمداد میشود.
مدیر مسئول باید همانی باشد که هست. یک بام و دو هوا یک ضرب المثل ریشهدار فارسی است و نشان میدهد مخاطبان خیلی زود رفتارهای دوگانه را تشخیص میدهند. نمیتوان در حرف و عمل تناقض داشت.
به نظر من نشریهای شانس بقا و رشد را مییابد که مخاطبان فعالی داشته باشد؛ مخاطبانی که بگویند چه نوع سرویسهائی را میخواهند و چه نوعهائی را نه.
نشریهای شانس بقا و رشد را مییابد که سردبیر فعالی داشته باشد؛ سردبیری که از تغییر حالات و ذائقه مخاطبان سر در آورد و به موقع با انها همراه شود.
شما چنین مخاطبان و چنین سردبیرانی سراغ دارید؟
چه خوب میشد اگر مخاطبان و سردبیران از این فرمول ساده برای گرهگشائی از معمای پدیدهای به نام ارتباط استفاد میکردند تا همه کارکردهای وسائل ارتباط جمعی از جمله خبررسانی و اطلاع دهی، آموزش و سرگرم سازی به طرزی موثر در خدمت نیل به اهداف اجتماعی در آید.
#کتاب 🔸 حسادت
حسادت احساس وحشتناکی است؛ به هیچیک از رنجها شبیه نیست، زیرا در آن هیچگونه شادی یا حتی غم واقعی وجود ندارد. فقط رنج میدهد و بس. نفرت انگیز است.
📚روزهای برمه▫️#جورج_اورول
حسادت احساس وحشتناکی است؛ به هیچیک از رنجها شبیه نیست، زیرا در آن هیچگونه شادی یا حتی غم واقعی وجود ندارد. فقط رنج میدهد و بس. نفرت انگیز است.
📚روزهای برمه▫️#جورج_اورول