🔸طغیان مخاطب در زوال انحصار رسانههای بزرگ
#قادر_باستانی پژوهشگر | ارتباطات و رسانه
▫️این شبها، شبی نیست که #مخاطبان در گعدههای چنددهنفری تا چند میلیونی، مشغول ارتباط زنده در #اینستاگرام نباشند. ظریفی میگفت تاریخ ارتباط انسانی را باید به قبل از ایجاد اینستای لایو و بعد از آن تقسیم کرد! آنهایی که صدایشان در رسانههای ملی و رسمی، بازتاب ندارد، اینجا بازارِ گرمتری دارند. هر اتفاق سیاسی یا اقتصادی که میافتد، سیل خشونتبار لایوهای پرالتهاب جاری میشود و عقلانیت و اعتدال، به محاق میرود. وقتی در دهه ۷۰، خطرِ آمدن ماهوارههای تلویزیونی مطرح شد، عدهای دلسوزانه گفتند که بیایید انحصار #صداوسیما را بشکنید و آن را مردمی کنید. كسي گوشش بدهکار این حرفها نبود. گفتند، قانون اساسی اینطور خواسته و باید انحصار باشد. البته قانون اساسی، بانک و بیمه و صنایع بزرگ را هم در انحصار گذاشته بود؛ اما انحصارشان را شکستند. هنوز هم نهتنها میل به شکستن انحصار صداوسیما ندارند؛ بلکه با تسری آن به تولید محتوا در فضای مجازی، چتر انحصارش را گستردهتر میکنند. برخي راهحلشان ممنوعکردن است که اگر تاریخ خوانده بودند، میدانستند که این ممنوعیتها، هیچ افاقهای نمیکند. آنها نمیدانند فناوری، خیلی وقت است که انحصار صداوسیما و رسانههای رسمی را شکسته است. اگر همان ۲۰ سال پیش، اینها را مثل روزنامه و مجله، مردمی کرده بودند و به نظارت صرف، بسنده میکردند، ما امروز با چنین آشفته بازارِ کنترلناپذیری در فضای مجازی مواجه نبودیم. فناوریهای جدید ارتباطی، میزان خصومت متقابل و سرعت گسترش خشم عمومی را افزایش داده است. برخی معتقدند هدف ابتدایی رسانههای اجتماعی، آن بود که جهان را آزادتر و انسانها را متصلتر کند. اوایلِ گسترش فضای مجازی، چنین تصور میشد که افزایش چشمگیر اتصال انسانها در مقیاسی جهانی، برای دموکراسی خوب است؛ اما اکنون این خوشبینی رنگ باخته و فهرست مضرات آن رشد کرده است: تجربه مباحث سیاسی آنلاین، با عصبیت بیشتر و عقلانیت و نزاکت کمتری همراه است. افراد متعصب، جهانبینیهای پرخطر میآفرینند که میتوانند هر لحظه افراطیتر شوند و ایدئولوژیهای خشونتبار، اعضای جدید به خود جذب میکنند. یک روانشناس اجتماعی معتقد است وقتی فردی در ارتباط شخصی با فرد دیگر، ابراز خشم کند، ناراحتکننده خواهد بود؛ اما اگر ابراز خشم، در حضور گروهی از مخاطبان باشد، جایگاه فرد خشمگین بالاتر میرود. من در یک پژوهش علمی در سال ۱۳۹۷ دریافتم که یک کانال خبری فارسیزبان در فضای مجازی، هر چقدر خبر دروغ بیشتری منتشر میسازد، مخاطب بیشتری به خود جذب میکند! پژوهشگران دانشگاه نیویورک، دو سال پیش، میزان بازنشر ۵۰۰ هزار توییت را سنجیدند و دریافتند که هر کلمه احساسی یا اخلاقی خشمآلود، به طور میانگین ۲۰ درصد بازنشر آن را افزایش میدهد. مرکز پژوهشی معتبر پیو، در تحقیق جامع خود دریافت پُستهایی که نمایانگر مخالفت خشمگینانه بودند، تقریبا دو برابر دیگر پُستها، لایک میخوردند و بازنشر میشدند. امروزه #رسانههای_اجتماعی، تعداد زیادی از شهروندانِ دلمشغول با سیاست را به آتشافروزانی تبدیل کرده است که برای خلق پرالتهابترین پُستها و تصاویر، با هم رقابت میکنند. هشتگ #اعدام_نکنید، نمونه کوچکی از طنین رسانههای اجتماعی است؛ درحالیکه رسانههای رسمی و دولتی و رسانه ملی، این وسط نقشی جز نظارهگری ندارند. اگر رادیو و تلویزیون، انحصاری نبود و رسانههای رسمی، این محدودیت را نداشت، آنها میتوانستند میانجی مناسبی میان حاکمیت و افکار عمومی باشند. فشار، محدودیت و ممنوعیت، ارتباطات انسانی را زیرزمینی، خشن و کنترلناپذیر میکند. رفتارهای پرخطر افکار عمومی، نتیجه محدودیتهای فزاینده است. مجلس یازدهم هم که در پی تثبیت و توسعه محدودیت برای رسانههای مستقل است، میتواند امکان بروز خطرات بالقوه اجتماعی را بیشتر کند. پس ضرورت دارد دلسوزان و مسئولان آیندهنگر، روند کنونی را دریابند و برای احتراز از آنارشیسم و مناسبات افراطگونه، چارهاندیشی کنند. سادهترین کار آن است که انحصار را بردارند همانطور که انحصار بانک و بیمه را شکستند. همچنین با اعتماد به رسانههای داخلی، خطوط قرمز ناکارآمد را که مزیت رقابتی رسانههای رسمی و مجوزدار را از میان برده است، بهتدریج حذف کنند. رسانههای اجتماعی، فینفسه بد نیستند و قدرت انجام کارهای خوب را دارند. هر فناوری ارتباطی جدید، دامنهای از تأثیرات سازنده و مخرب را به همراه دارد. هنر حاکمان فرهیخته آن است که تأثیرات سازنده را تقویت و از اثرات مخرب پیشگیری کنند.
راه تقویت تأثیرات سازنده، اعتماد به حرفهایهای مستقل است.
#قادر_باستانی پژوهشگر | ارتباطات و رسانه
▫️این شبها، شبی نیست که #مخاطبان در گعدههای چنددهنفری تا چند میلیونی، مشغول ارتباط زنده در #اینستاگرام نباشند. ظریفی میگفت تاریخ ارتباط انسانی را باید به قبل از ایجاد اینستای لایو و بعد از آن تقسیم کرد! آنهایی که صدایشان در رسانههای ملی و رسمی، بازتاب ندارد، اینجا بازارِ گرمتری دارند. هر اتفاق سیاسی یا اقتصادی که میافتد، سیل خشونتبار لایوهای پرالتهاب جاری میشود و عقلانیت و اعتدال، به محاق میرود. وقتی در دهه ۷۰، خطرِ آمدن ماهوارههای تلویزیونی مطرح شد، عدهای دلسوزانه گفتند که بیایید انحصار #صداوسیما را بشکنید و آن را مردمی کنید. كسي گوشش بدهکار این حرفها نبود. گفتند، قانون اساسی اینطور خواسته و باید انحصار باشد. البته قانون اساسی، بانک و بیمه و صنایع بزرگ را هم در انحصار گذاشته بود؛ اما انحصارشان را شکستند. هنوز هم نهتنها میل به شکستن انحصار صداوسیما ندارند؛ بلکه با تسری آن به تولید محتوا در فضای مجازی، چتر انحصارش را گستردهتر میکنند. برخي راهحلشان ممنوعکردن است که اگر تاریخ خوانده بودند، میدانستند که این ممنوعیتها، هیچ افاقهای نمیکند. آنها نمیدانند فناوری، خیلی وقت است که انحصار صداوسیما و رسانههای رسمی را شکسته است. اگر همان ۲۰ سال پیش، اینها را مثل روزنامه و مجله، مردمی کرده بودند و به نظارت صرف، بسنده میکردند، ما امروز با چنین آشفته بازارِ کنترلناپذیری در فضای مجازی مواجه نبودیم. فناوریهای جدید ارتباطی، میزان خصومت متقابل و سرعت گسترش خشم عمومی را افزایش داده است. برخی معتقدند هدف ابتدایی رسانههای اجتماعی، آن بود که جهان را آزادتر و انسانها را متصلتر کند. اوایلِ گسترش فضای مجازی، چنین تصور میشد که افزایش چشمگیر اتصال انسانها در مقیاسی جهانی، برای دموکراسی خوب است؛ اما اکنون این خوشبینی رنگ باخته و فهرست مضرات آن رشد کرده است: تجربه مباحث سیاسی آنلاین، با عصبیت بیشتر و عقلانیت و نزاکت کمتری همراه است. افراد متعصب، جهانبینیهای پرخطر میآفرینند که میتوانند هر لحظه افراطیتر شوند و ایدئولوژیهای خشونتبار، اعضای جدید به خود جذب میکنند. یک روانشناس اجتماعی معتقد است وقتی فردی در ارتباط شخصی با فرد دیگر، ابراز خشم کند، ناراحتکننده خواهد بود؛ اما اگر ابراز خشم، در حضور گروهی از مخاطبان باشد، جایگاه فرد خشمگین بالاتر میرود. من در یک پژوهش علمی در سال ۱۳۹۷ دریافتم که یک کانال خبری فارسیزبان در فضای مجازی، هر چقدر خبر دروغ بیشتری منتشر میسازد، مخاطب بیشتری به خود جذب میکند! پژوهشگران دانشگاه نیویورک، دو سال پیش، میزان بازنشر ۵۰۰ هزار توییت را سنجیدند و دریافتند که هر کلمه احساسی یا اخلاقی خشمآلود، به طور میانگین ۲۰ درصد بازنشر آن را افزایش میدهد. مرکز پژوهشی معتبر پیو، در تحقیق جامع خود دریافت پُستهایی که نمایانگر مخالفت خشمگینانه بودند، تقریبا دو برابر دیگر پُستها، لایک میخوردند و بازنشر میشدند. امروزه #رسانههای_اجتماعی، تعداد زیادی از شهروندانِ دلمشغول با سیاست را به آتشافروزانی تبدیل کرده است که برای خلق پرالتهابترین پُستها و تصاویر، با هم رقابت میکنند. هشتگ #اعدام_نکنید، نمونه کوچکی از طنین رسانههای اجتماعی است؛ درحالیکه رسانههای رسمی و دولتی و رسانه ملی، این وسط نقشی جز نظارهگری ندارند. اگر رادیو و تلویزیون، انحصاری نبود و رسانههای رسمی، این محدودیت را نداشت، آنها میتوانستند میانجی مناسبی میان حاکمیت و افکار عمومی باشند. فشار، محدودیت و ممنوعیت، ارتباطات انسانی را زیرزمینی، خشن و کنترلناپذیر میکند. رفتارهای پرخطر افکار عمومی، نتیجه محدودیتهای فزاینده است. مجلس یازدهم هم که در پی تثبیت و توسعه محدودیت برای رسانههای مستقل است، میتواند امکان بروز خطرات بالقوه اجتماعی را بیشتر کند. پس ضرورت دارد دلسوزان و مسئولان آیندهنگر، روند کنونی را دریابند و برای احتراز از آنارشیسم و مناسبات افراطگونه، چارهاندیشی کنند. سادهترین کار آن است که انحصار را بردارند همانطور که انحصار بانک و بیمه را شکستند. همچنین با اعتماد به رسانههای داخلی، خطوط قرمز ناکارآمد را که مزیت رقابتی رسانههای رسمی و مجوزدار را از میان برده است، بهتدریج حذف کنند. رسانههای اجتماعی، فینفسه بد نیستند و قدرت انجام کارهای خوب را دارند. هر فناوری ارتباطی جدید، دامنهای از تأثیرات سازنده و مخرب را به همراه دارد. هنر حاکمان فرهیخته آن است که تأثیرات سازنده را تقویت و از اثرات مخرب پیشگیری کنند.
راه تقویت تأثیرات سازنده، اعتماد به حرفهایهای مستقل است.
#روزنامهنگاری #نیومدیا #اینترنت
🔸روزنامهها و شبکههای اجتماعی؛ دو دیدگاه
▫️#یونس_شکرخواه
میتوان به شرایط #روزنامهنگاری و #رسانههای_جدید از دو دیدگاه نگریست:
اول، دیدگاهی که مبتنی بر تقابل است؛ یعنی میگوید با آمدن پدیدهای جدید، پدیده کهنه حذف میشود و بنابراین دیگر جایی برای روزنامهها نخواهد ماند.
دیدگاه دوم سازگارانه است و بر این باور است که ابزارهای جدید مکمل ابزارهای قدیم و در امتداد آنها خواهند بود.
اگر این دو دیدگاه را از منظر #کاربران مورد بررسی قرار دهیم، داستان متفاوت میشود؛ به این معنی که ما به عنوان مثال وسایل مختلفی برای نوشتن از مداد و خودکار گرفته تا ماژیک و ... در اختیار داریم اما هنوز مداد سرجایش است و حذف نشده، شاید خیلی زمان ببرد که مداد حذف شود ولی فقط به شرط آنکه کاربران نخواهند از آن استفاده کنند.
اگر بخواهیم از دیدگاه سازگارانه به این موضوع نگاه کنیم این سوال برای کاربران مطرح میشود که من از #روزنامه چه چیزی را باید بگیرم که از #اینترنت نمیگیرم یا اینکه روزنامه چطور میخواهد با ورژنهای #آنلاین خود مقابله کند. پس در واقع مساله این نیست که صرفا بگوییم تکنیکها و ابزارهای جدید باعث حذف تکنیکهای قدیم میشوند؛ در عرصه #ارتباطات این کاربران هستند که همیشه برای استفاده و ماندگاری یک پدیده تصمیم میگیرند.
روزنامهنگاری هنوز از فاکتورهایی بهرهمند است که فضای وب آنها را ندارد. فضای مجازی از خودش چیزی تولید نمیکند و فقط بازتابنده فضای بیرون است. هرچه در فضای #وب وجود دارد به فضای واقعی تعلق دارد.
🔸روزنامهها و شبکههای اجتماعی؛ دو دیدگاه
▫️#یونس_شکرخواه
میتوان به شرایط #روزنامهنگاری و #رسانههای_جدید از دو دیدگاه نگریست:
اول، دیدگاهی که مبتنی بر تقابل است؛ یعنی میگوید با آمدن پدیدهای جدید، پدیده کهنه حذف میشود و بنابراین دیگر جایی برای روزنامهها نخواهد ماند.
دیدگاه دوم سازگارانه است و بر این باور است که ابزارهای جدید مکمل ابزارهای قدیم و در امتداد آنها خواهند بود.
اگر این دو دیدگاه را از منظر #کاربران مورد بررسی قرار دهیم، داستان متفاوت میشود؛ به این معنی که ما به عنوان مثال وسایل مختلفی برای نوشتن از مداد و خودکار گرفته تا ماژیک و ... در اختیار داریم اما هنوز مداد سرجایش است و حذف نشده، شاید خیلی زمان ببرد که مداد حذف شود ولی فقط به شرط آنکه کاربران نخواهند از آن استفاده کنند.
اگر بخواهیم از دیدگاه سازگارانه به این موضوع نگاه کنیم این سوال برای کاربران مطرح میشود که من از #روزنامه چه چیزی را باید بگیرم که از #اینترنت نمیگیرم یا اینکه روزنامه چطور میخواهد با ورژنهای #آنلاین خود مقابله کند. پس در واقع مساله این نیست که صرفا بگوییم تکنیکها و ابزارهای جدید باعث حذف تکنیکهای قدیم میشوند؛ در عرصه #ارتباطات این کاربران هستند که همیشه برای استفاده و ماندگاری یک پدیده تصمیم میگیرند.
روزنامهنگاری هنوز از فاکتورهایی بهرهمند است که فضای وب آنها را ندارد. فضای مجازی از خودش چیزی تولید نمیکند و فقط بازتابنده فضای بیرون است. هرچه در فضای #وب وجود دارد به فضای واقعی تعلق دارد.
Forwarded from ماهنامه مديريت ارتباطات
⚪️اهمیت توجه به ساحت مجازی
✍️پدرام الوندی
▫️پدیده این روزها، نرمافزارهای پیامرسان موبایلی هستند. فراگیری تلفن همراه بر روی موج بنیانافکن دسترسی به اینترنت نسلهای جدید سوار شده است و «همگان» را با تجربه جدیدی از اجتماعی- سایبری شدن روبهرو کرده است.
▫️تجربههای جدید شخصی یا جمعی هر کدام از ما تحتتأثیر این ابزارها، در سالهای اخیر، متحول شدهاند. همه ما از این ابزار جدید ارتباطی تأثیر میپذیریم و به کمک آن بر محیط اثر میگذاریم.
▫️تجربه سیاستگذاری فرهنگی در حوزه ابزارهای ارتباطی و رسانهای با خاطرههای خوبی همراه نیست. دو دهه نبرد تقریباً بیحاصل با نوار کاست، ویدئو و ماهواره پیشِ روی دستگاه نظریای است که همواره منع استفاده و برخورد قهری با عاملان را ترویج کرده است. واقعیتی که از تجربه زیسته ما برآمده همین است.
▫️با توسعه ابزارهای ارتباطی مبتنی بر آن (از شبکههای اجتماعی تا ابزارهای ارتباطی اشتراک محتوا تا نرمافزارهای پیامرسان موبایلی) داستان این رویارویی پیچیدهتر شده است.
▫️در اینجا نقش شهروندان بهعنوان تولیدکننده، توزیعکننده و دریافتکننده پیام با امکان گزینش و انتخابهایی متنوع همراه است و عملاً این فناوریها با تکثری که به همراه آوردهاند، همه مردم را وارد فرایند تولید، توزیع و دریافت محتوا کردهاند
▫️رویکرد دستگاه سیاستگذاری فرهنگی ما در سالهای اخیر در قبال ابزارهای اجتماعی آنلاین، مانند تجربههای ناموفق پیشین، تلاشی برای پاک کردن صورت مسئله بوده است.
▫️فیلترینگ و منع دسترسی به مثابه راهی پیشگیرانه محور اصلی سیاستهای روبهرو شدن با پدیده رو به گسترش ابزارهای اجتماعی بوده است.
▫️تجربه رفتارهای کاربران در سالهای اخیر نشان داده که با محدود کردن دسترسی به شبکههای اجتماعی از محبوبیت آنها کاسته نمیشود و عملاً به فضای محوری گفتوگوی میان شهروندان، رسانهها و چهرههای سیاسی تبدیل شده است.
▫️از میان شبکههای اجتماعی و ابزارهای پیامرسان تلفن همراه دو مصداق در این روزها بیشتر در کانون توجه هستند: تلگرام و توئیتر.
▫️توئیتر به سبب کارکرد خاصی که میان اصحاب رسانه، سیاستمداران و مردم عادی یافته است به پایه ثابت خبرگیری و خبررسانی و فضای گفتوگو در حوزه خبر تبدیل شده است.
▫️این شبکه اجتماعی با وجود فیلتر شدن همچنان پیشتاز طرح و توسعه سوژههای خبری است و آشکارا بر خبرگزاریها، روزنامهها و فضاهایی مانند نشستهای خبری و.. اثر میگذارد.
▫️تلگرام فراتر از توئیتر، دریایی است که افراد در قالب ارتباطات فردی، گروهها و کانالها حضور و مشارکتی فعال در آن دارند.
▫️همه اینها، از شبکههای اجتماعی تا ابزارهای پیامرسان موبایلی و به طور عام همه صورتهای فعالیت مجازی، بهعنوان ساحتی جدید برای حضور مردم، تأمین نیازهای مختلف آنها (ارتباطی، اقتصادی و سرگرمی) درآمدهاند.
به نظر میرسد تدبیر اصلی همینجاست. دیدن ساحت جدید، روبهروشدن با آن و درنهایت، کنار مردم ایستادن و تلاش برای ایمن و امن کردن فضای تبادل اطلاعاتی که آنها خودشان برای ادامه فعالیتها انتخاب کردهاند، به جای ایستادن در برابر انتخاب آنها.
🗞منبع: گزیدهای از مقالهای به نام « سیاستگذاران کنار مردم بایستند؛ نه روبهروی آنها»، منتشر شده در شماره 82-83 #ماهنامه_مدیریت_ارتباطات، اسفند 1395، فروردین 1396
#آرشیو_مدیریت_ارتباطات
#رسانههای_نوین
#سیاستگذاری_فرهنگی
برای خواندن متن کامل مقاله، به این لینک مراجعه کنید
👇👇👇
https://t.iss.one/cm_magazine
✍️پدرام الوندی
▫️پدیده این روزها، نرمافزارهای پیامرسان موبایلی هستند. فراگیری تلفن همراه بر روی موج بنیانافکن دسترسی به اینترنت نسلهای جدید سوار شده است و «همگان» را با تجربه جدیدی از اجتماعی- سایبری شدن روبهرو کرده است.
▫️تجربههای جدید شخصی یا جمعی هر کدام از ما تحتتأثیر این ابزارها، در سالهای اخیر، متحول شدهاند. همه ما از این ابزار جدید ارتباطی تأثیر میپذیریم و به کمک آن بر محیط اثر میگذاریم.
▫️تجربه سیاستگذاری فرهنگی در حوزه ابزارهای ارتباطی و رسانهای با خاطرههای خوبی همراه نیست. دو دهه نبرد تقریباً بیحاصل با نوار کاست، ویدئو و ماهواره پیشِ روی دستگاه نظریای است که همواره منع استفاده و برخورد قهری با عاملان را ترویج کرده است. واقعیتی که از تجربه زیسته ما برآمده همین است.
▫️با توسعه ابزارهای ارتباطی مبتنی بر آن (از شبکههای اجتماعی تا ابزارهای ارتباطی اشتراک محتوا تا نرمافزارهای پیامرسان موبایلی) داستان این رویارویی پیچیدهتر شده است.
▫️در اینجا نقش شهروندان بهعنوان تولیدکننده، توزیعکننده و دریافتکننده پیام با امکان گزینش و انتخابهایی متنوع همراه است و عملاً این فناوریها با تکثری که به همراه آوردهاند، همه مردم را وارد فرایند تولید، توزیع و دریافت محتوا کردهاند
▫️رویکرد دستگاه سیاستگذاری فرهنگی ما در سالهای اخیر در قبال ابزارهای اجتماعی آنلاین، مانند تجربههای ناموفق پیشین، تلاشی برای پاک کردن صورت مسئله بوده است.
▫️فیلترینگ و منع دسترسی به مثابه راهی پیشگیرانه محور اصلی سیاستهای روبهرو شدن با پدیده رو به گسترش ابزارهای اجتماعی بوده است.
▫️تجربه رفتارهای کاربران در سالهای اخیر نشان داده که با محدود کردن دسترسی به شبکههای اجتماعی از محبوبیت آنها کاسته نمیشود و عملاً به فضای محوری گفتوگوی میان شهروندان، رسانهها و چهرههای سیاسی تبدیل شده است.
▫️از میان شبکههای اجتماعی و ابزارهای پیامرسان تلفن همراه دو مصداق در این روزها بیشتر در کانون توجه هستند: تلگرام و توئیتر.
▫️توئیتر به سبب کارکرد خاصی که میان اصحاب رسانه، سیاستمداران و مردم عادی یافته است به پایه ثابت خبرگیری و خبررسانی و فضای گفتوگو در حوزه خبر تبدیل شده است.
▫️این شبکه اجتماعی با وجود فیلتر شدن همچنان پیشتاز طرح و توسعه سوژههای خبری است و آشکارا بر خبرگزاریها، روزنامهها و فضاهایی مانند نشستهای خبری و.. اثر میگذارد.
▫️تلگرام فراتر از توئیتر، دریایی است که افراد در قالب ارتباطات فردی، گروهها و کانالها حضور و مشارکتی فعال در آن دارند.
▫️همه اینها، از شبکههای اجتماعی تا ابزارهای پیامرسان موبایلی و به طور عام همه صورتهای فعالیت مجازی، بهعنوان ساحتی جدید برای حضور مردم، تأمین نیازهای مختلف آنها (ارتباطی، اقتصادی و سرگرمی) درآمدهاند.
به نظر میرسد تدبیر اصلی همینجاست. دیدن ساحت جدید، روبهروشدن با آن و درنهایت، کنار مردم ایستادن و تلاش برای ایمن و امن کردن فضای تبادل اطلاعاتی که آنها خودشان برای ادامه فعالیتها انتخاب کردهاند، به جای ایستادن در برابر انتخاب آنها.
🗞منبع: گزیدهای از مقالهای به نام « سیاستگذاران کنار مردم بایستند؛ نه روبهروی آنها»، منتشر شده در شماره 82-83 #ماهنامه_مدیریت_ارتباطات، اسفند 1395، فروردین 1396
#آرشیو_مدیریت_ارتباطات
#رسانههای_نوین
#سیاستگذاری_فرهنگی
برای خواندن متن کامل مقاله، به این لینک مراجعه کنید
👇👇👇
https://t.iss.one/cm_magazine
Telegram
#رخنما #روزنامهنگاری
🔸 خبر و شبکههای اجتماعی
مقایسه #شبکههای_اجتماعی با دنیای #روزنامهنگاری را فقط در یک صورت میتوان صورت داد و آن اینکه اگر خبری در رسانه وجود نداشته باشد؛ مخاطب مجبور به پیگیری آن از طریق #شبکههایاجتماعی میشود. عمده اخباری که بر روی شبکههای اجتماعی منتشر میشود، چندان موثق نیست و انتظاری به غیر از این داشتن از شبکه اجتماعی غلط است. برای اعتماد به این شبکهها باید #سواد_رسانهای خود را بالا ببریم. پس نمیتوان انتظار درستی همه اخبار را در شبکههای اجتماعی داشت. روزنامهنگاری همیشه در کانون اتفاقات قرار دارد و چشم سوم #مخاطبان است. مشروعیتی را که #روزنامهنگاران دارند، شبکههای اجتماعی ندارند. هر کس میتواند در شبکههای اجتماعی یک نوع #روزنامهنگاری_بدون_کارت را تجربه کند؛ اما خبرهایش سندیت و مشروعیت لازم را به سختی کسب میکند. این روزنامهنگار است که میتواند به خبر سندیت ببخشد و به صورت تحقیقی با آن برخورد کند؛ کاربر عادی نمیداند دست یافتن به مشروعیت و سندیت تا چه اندازه سخت است. شبکههای اجتماعی از لحاظ بافت و ساختار اساساً #مرکزگریز بوده و به همین خاطر به لحاظ ماهوی با #رسانههای_جریان_اصلی متفاوت هستند. شبکههای اجتماعی به کندوی عسلی شبیه هستند که زنبورهای متفاوتی دارد و هر زنبوری در آن میتواند ترجیح دهد یکی را لایک (like) یا فالو (follow) کند و دیگری را نه.
کاربران شبکههای اجتماعی نیاز به آموزش از جانب روزنامهنگاران ندارند. به کسی چه ارتباطی دارد که آنها میخواهند خانه خود را چگونه اداره کنند، اما این آموزش را میتوانی برای روزنامه نگاران در نظر گرفت.
#روزنامهنگاریحرفهای در عرصه عکس و فیلم در حال باختن به شبکههای اجتماعی است. شبکههای اجتماعی به دلیل اینکه از نظر عددی به بیش از یک میلیارد نفر میرسند شانس بیشتری برای پیروزی در بخش فیلم و عکس دارند و فکر میکنم در آینده در حوزه صدا هم رسانههای چاپی هم بازی را به شبکههای اجتماعی خواهند باخت. با این حال، رسانههای اجتماعی به صورت لحظهای و سانتیمانتال به موضوعات میپردازند و عموما برخورد تحقیقی با مسائل ندارند.
کاربران شبکههای اجتماعی کارهایی را بلد نیستند که روزنامه نگاران آنها را به خوبی بلدند و به همین دلیل است که همچنان رسانههای حرفهای جایگاه خود را حفظ کردهاند.
باید دست روزنامهنگاران را باز بگذارند و آنها را از تماس و حضور در شبکههای اجتماعی منع نکنند و بدانیم شبکههای اجتماعی حوزههای خبری هستند که باید به آن مدام سر بزنیم. به روزنامهنگاران میتوان آموخت که شبکههای اجتماعی یک حوزه خبری جدید است : اصلیترین #ارزشخبری برای روزنامهنگاران کماکان ارزش #فراگیری یا همان #دربرگیری است. بنابراین شبکههای اجتماعی را باید به عنوان پدیدهای فراگیر در نظر بگیریم. روزنامهنگاران باید بیاموزند که چگونه از قابلیتهای شبکهها و رسانههای اجتماعی در خبررسانی استفاده کنند. روزنامهنگاران باید به طور مستقل با منابعی که مورد استناد #کاربران شبکههای اجتماعی قرار میگیرند؛ به عنوان منبع خبری گفتگو کنند و در واقع به تعقیب خبری موضوع از زاویه خودشان بپردازند و صرفا به نقل قول کردن از شبکههای اجتماعی اکتفا نکنند.
روزنامهنگاران اگر میخواهند سوژهای را به صورت حرفهای مطرح کنند میتوانند سوژههایشان را در شبکههای اجتماعی مطرح کنند؛ به بحث بگذارند و نظر سنجی کنند و از بازخوردهای کاربران آنها به خوبی سود ببرند.
شبکههای اجتماعی رقیب رسانهها نیستند. شبکههای اجتماعی برای خودشان سبکهای متفاوت روایت را ایجاد کردهاند اما بر روی کار روزنامهنگاران حرفهای تاثیری نگذاشتهاند.
در هر نقطه از جهان که نهادهای مدنی محدودیت داشته باشند، شبکههای اجتماعی در آن نقاط بیشتر مطرح میشوند. در آمریکا و کشورهای اروپایی، بسیاری از شهروندان حتی نمیدانند #فیسبوک چیست و البته برخی هم عضوهای فعال شبکههای اجتماعی هستند. شبکههای اجتماعی جریانساز اصلی نیستند هر جا نهادهای مدنی در معذوریت باشد این شبکهها بیشتر نمود پیدا میکنند.
شبکههای اجتماعی، #تمپلیت از پیش تعریف شدهای دارند. داراییهای کاربران در شبکههای اجتماعی گوناگون متعلق به آن شبکهها است و دیگر امکان انتقال و جابه جایی وجود ندارد شما نمیتوانید مطلب خودتان را مثلا از #توییتر به #فیسبوک ببرید و در نهایت زمانی که تمایل به ادامه فعالیت نداشته باشید، فقط میتوانید صفحه خود را متوقف کنید.
▫️چکیده دیدگاههای #یونس_شکرخواه در قبال بحث خبر رسانی در شبکههای اجتماعی
▫️نشست خبر رسانی در شبکههای اجتماعی، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۹۳ در دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها در تهران برگزار شد.
🔸 خبر و شبکههای اجتماعی
مقایسه #شبکههای_اجتماعی با دنیای #روزنامهنگاری را فقط در یک صورت میتوان صورت داد و آن اینکه اگر خبری در رسانه وجود نداشته باشد؛ مخاطب مجبور به پیگیری آن از طریق #شبکههایاجتماعی میشود. عمده اخباری که بر روی شبکههای اجتماعی منتشر میشود، چندان موثق نیست و انتظاری به غیر از این داشتن از شبکه اجتماعی غلط است. برای اعتماد به این شبکهها باید #سواد_رسانهای خود را بالا ببریم. پس نمیتوان انتظار درستی همه اخبار را در شبکههای اجتماعی داشت. روزنامهنگاری همیشه در کانون اتفاقات قرار دارد و چشم سوم #مخاطبان است. مشروعیتی را که #روزنامهنگاران دارند، شبکههای اجتماعی ندارند. هر کس میتواند در شبکههای اجتماعی یک نوع #روزنامهنگاری_بدون_کارت را تجربه کند؛ اما خبرهایش سندیت و مشروعیت لازم را به سختی کسب میکند. این روزنامهنگار است که میتواند به خبر سندیت ببخشد و به صورت تحقیقی با آن برخورد کند؛ کاربر عادی نمیداند دست یافتن به مشروعیت و سندیت تا چه اندازه سخت است. شبکههای اجتماعی از لحاظ بافت و ساختار اساساً #مرکزگریز بوده و به همین خاطر به لحاظ ماهوی با #رسانههای_جریان_اصلی متفاوت هستند. شبکههای اجتماعی به کندوی عسلی شبیه هستند که زنبورهای متفاوتی دارد و هر زنبوری در آن میتواند ترجیح دهد یکی را لایک (like) یا فالو (follow) کند و دیگری را نه.
کاربران شبکههای اجتماعی نیاز به آموزش از جانب روزنامهنگاران ندارند. به کسی چه ارتباطی دارد که آنها میخواهند خانه خود را چگونه اداره کنند، اما این آموزش را میتوانی برای روزنامه نگاران در نظر گرفت.
#روزنامهنگاریحرفهای در عرصه عکس و فیلم در حال باختن به شبکههای اجتماعی است. شبکههای اجتماعی به دلیل اینکه از نظر عددی به بیش از یک میلیارد نفر میرسند شانس بیشتری برای پیروزی در بخش فیلم و عکس دارند و فکر میکنم در آینده در حوزه صدا هم رسانههای چاپی هم بازی را به شبکههای اجتماعی خواهند باخت. با این حال، رسانههای اجتماعی به صورت لحظهای و سانتیمانتال به موضوعات میپردازند و عموما برخورد تحقیقی با مسائل ندارند.
کاربران شبکههای اجتماعی کارهایی را بلد نیستند که روزنامه نگاران آنها را به خوبی بلدند و به همین دلیل است که همچنان رسانههای حرفهای جایگاه خود را حفظ کردهاند.
باید دست روزنامهنگاران را باز بگذارند و آنها را از تماس و حضور در شبکههای اجتماعی منع نکنند و بدانیم شبکههای اجتماعی حوزههای خبری هستند که باید به آن مدام سر بزنیم. به روزنامهنگاران میتوان آموخت که شبکههای اجتماعی یک حوزه خبری جدید است : اصلیترین #ارزشخبری برای روزنامهنگاران کماکان ارزش #فراگیری یا همان #دربرگیری است. بنابراین شبکههای اجتماعی را باید به عنوان پدیدهای فراگیر در نظر بگیریم. روزنامهنگاران باید بیاموزند که چگونه از قابلیتهای شبکهها و رسانههای اجتماعی در خبررسانی استفاده کنند. روزنامهنگاران باید به طور مستقل با منابعی که مورد استناد #کاربران شبکههای اجتماعی قرار میگیرند؛ به عنوان منبع خبری گفتگو کنند و در واقع به تعقیب خبری موضوع از زاویه خودشان بپردازند و صرفا به نقل قول کردن از شبکههای اجتماعی اکتفا نکنند.
روزنامهنگاران اگر میخواهند سوژهای را به صورت حرفهای مطرح کنند میتوانند سوژههایشان را در شبکههای اجتماعی مطرح کنند؛ به بحث بگذارند و نظر سنجی کنند و از بازخوردهای کاربران آنها به خوبی سود ببرند.
شبکههای اجتماعی رقیب رسانهها نیستند. شبکههای اجتماعی برای خودشان سبکهای متفاوت روایت را ایجاد کردهاند اما بر روی کار روزنامهنگاران حرفهای تاثیری نگذاشتهاند.
در هر نقطه از جهان که نهادهای مدنی محدودیت داشته باشند، شبکههای اجتماعی در آن نقاط بیشتر مطرح میشوند. در آمریکا و کشورهای اروپایی، بسیاری از شهروندان حتی نمیدانند #فیسبوک چیست و البته برخی هم عضوهای فعال شبکههای اجتماعی هستند. شبکههای اجتماعی جریانساز اصلی نیستند هر جا نهادهای مدنی در معذوریت باشد این شبکهها بیشتر نمود پیدا میکنند.
شبکههای اجتماعی، #تمپلیت از پیش تعریف شدهای دارند. داراییهای کاربران در شبکههای اجتماعی گوناگون متعلق به آن شبکهها است و دیگر امکان انتقال و جابه جایی وجود ندارد شما نمیتوانید مطلب خودتان را مثلا از #توییتر به #فیسبوک ببرید و در نهایت زمانی که تمایل به ادامه فعالیت نداشته باشید، فقط میتوانید صفحه خود را متوقف کنید.
▫️چکیده دیدگاههای #یونس_شکرخواه در قبال بحث خبر رسانی در شبکههای اجتماعی
▫️نشست خبر رسانی در شبکههای اجتماعی، چهارشنبه ۲۲ مرداد ۹۳ در دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها در تهران برگزار شد.
#نیومدیا #رسانههای_نوین
🔸یک جنبه قدرت رسانههای نوین
رسانههای نوین از جنبه در دسترس قرار دادن تازهترین اطلاعات و خبرها در قالب همزمانی جهانی قدرت غیر قابل رقابتی در مقایسه با رسانههای کلاسیک دارند
🔸یک جنبه قدرت رسانههای نوین
رسانههای نوین از جنبه در دسترس قرار دادن تازهترین اطلاعات و خبرها در قالب همزمانی جهانی قدرت غیر قابل رقابتی در مقایسه با رسانههای کلاسیک دارند
#زوم #رسانه
🔸وظیفه اصلی رسانهها و مطبوعات در هر کشور
▫️#مصطفی_ملکیان
#مطبوعات و #رسانههای_جمعی در کشورهای دموکراتیک به جای اینکه دو چیز را القا کنند، یکی #خوشایندهای_مردم را القا کنند و یکی هم #اطلاعات به مردم بدهند باید علم مردم را و قدرت تفکر را به مردم اضافه کنند. اگر تمام رسانههای یک جامعهٔ دموکراتیک در فکر این باشند که خوشایندها یا اطلاعات مردم را بیفزایند و نه قدرت تفکر و علمشان را ، در این صورت رسانهها خدمتی نکردند.
ما متأسفانه یک همچین رسانههایی را کم یا بیش نداریم. جوامع دموکراتیک ما وقتی که خیلی هم حالت آموزشی به رسانه-های جمعی خود بدهند، اطلاعاتی همانند در فلان جاده اتوبوسی به اتوبوسی دیگر برخورد کرده، را میدهند. خب، "گویند که در سقسین شخصی دو کمان دارد/ زان هر دو یکی گم شد ما را چه زیان دارد" من چه سودی میبرم که به من خبر دهند فلان قطار چه شد؟ به جای افزودن information (به تعبیر #هایدگر )،ما افزودن علم و قدرت تفکر به شهروندان را نیاز داریم. نه افزودن خوشایند و اطلاعات و امور جزئی به مردم.
هر شهروند در یک جامعهٔ دموکراتیک باید با خود بگوید چون من در جامعه، زندگی میکنم و زندگی در یک جامعهٔ دموکراتیک یعنی باید رأی بدهم و رأی من در سرنوشت کشورم دخالت دارد با این حال باید این رأی با قدرت تفکر و علم بیشتری انتخاب شود.
🔅سخنرانی مبانی فرهنگی دموکراسی
@mostafamalekiam
🔸وظیفه اصلی رسانهها و مطبوعات در هر کشور
▫️#مصطفی_ملکیان
#مطبوعات و #رسانههای_جمعی در کشورهای دموکراتیک به جای اینکه دو چیز را القا کنند، یکی #خوشایندهای_مردم را القا کنند و یکی هم #اطلاعات به مردم بدهند باید علم مردم را و قدرت تفکر را به مردم اضافه کنند. اگر تمام رسانههای یک جامعهٔ دموکراتیک در فکر این باشند که خوشایندها یا اطلاعات مردم را بیفزایند و نه قدرت تفکر و علمشان را ، در این صورت رسانهها خدمتی نکردند.
ما متأسفانه یک همچین رسانههایی را کم یا بیش نداریم. جوامع دموکراتیک ما وقتی که خیلی هم حالت آموزشی به رسانه-های جمعی خود بدهند، اطلاعاتی همانند در فلان جاده اتوبوسی به اتوبوسی دیگر برخورد کرده، را میدهند. خب، "گویند که در سقسین شخصی دو کمان دارد/ زان هر دو یکی گم شد ما را چه زیان دارد" من چه سودی میبرم که به من خبر دهند فلان قطار چه شد؟ به جای افزودن information (به تعبیر #هایدگر )،ما افزودن علم و قدرت تفکر به شهروندان را نیاز داریم. نه افزودن خوشایند و اطلاعات و امور جزئی به مردم.
هر شهروند در یک جامعهٔ دموکراتیک باید با خود بگوید چون من در جامعه، زندگی میکنم و زندگی در یک جامعهٔ دموکراتیک یعنی باید رأی بدهم و رأی من در سرنوشت کشورم دخالت دارد با این حال باید این رأی با قدرت تفکر و علم بیشتری انتخاب شود.
🔅سخنرانی مبانی فرهنگی دموکراسی
@mostafamalekiam
🔸کرونا و روزنامهنگاری
#امید_جهانشاهی
#کرونا روح #روزنامهنگاری را جان تازهای بخشید. روزنامهنگاری امری عمیقاً انسانی و از جنس گفتگوست و دغدغه کشف و بیان حقیقت دارد و اخبار کرونا رویدادهایی عمیقا انسانیاند و جهانشمول با تبعات گستردهای در سیاست، اقتصاد و اجتماع.
سازمان بهداشت جهانی دومین مساله جهانی بعد از کرونا را #اینفودمیک (infodemic) نامیده است: انبوه درهمی از اطلاعاتی درست و دروغ که مردم را سردرگم میکنند؛ و اینجاست که روزنامهنگاری تنها پاسخ است. از همین روست که میزان مصرف خبری به طور قابل توجهی افزایش یافته است. ضرورت بهروز کردن اطلاعات موثق در مورد اخبار سلامت، مردم را بیش از گذشته برای گرفتن اخبار صحیح و رسمی به رسانههای خبری متوجه کرده است و لذا اعتماد به برندهای خبری رسمی افزایش یافته است. مخاطبی که برای گرفتن اخبار منتظر بخشهای خبری نمیماند و عمدتاً از تلویزیون برای برنامههای سرگرمی، گزارش رویدادهای ورزشی و سریالهای جذاب استفاده میکرد، حالا اخبار تلویزیون را نیز جدی میگیرد. به عبارت دیگر، روند تبدیل شدن #تلویزیون به رسانه سرگرمی با انحرافی موقتی مواجه شده است. از آن سو، #رسانههای_اجتماعی بواسطه شیوع بیسابقه #اخبار_جعلی در مورد کرونا با چالش شکاف اعتماد مواجه شدهاند. #فیسبوک برای مقابله با اخبار جعلی سیستم «بررسی کننده صحت اطلاعات» را تقویت کرده است و تاکنون به هزاران منتشرکننده اطلاعات نادرست اخطار فرستاده است، همچنین برای حمایت از آنچه «سلامت جامعه جهانی» نامیده است «مرکز اطلاعات کوید ۱۹» را راهاندازی کرده است. فیسبوک برای حمایت از صنعت خبر و روزنامه نگاران صد میلیون دلار اختصاص داده است. #یوتیوب نیز هزاران ویدیوی حاوی اطلاعات جعلی را تاکنون حذف کرده است. برخی کشورها حتی مجازاتهایی را برای منتشرکنندگان اخبار جعلی وضع کردهاند.
اما این خبر خوب برای رسانههای رسمی، همه ماجرا نیست. گزارشهای روندپژوهی از سال ۲۰۰۵ به این سو حاکی از کاهش محسوس سهم #رسانههای چاپی از سبد مصرف خبری مردم، کاهش تدریجی جایگاه تلویزیون و رشد انفجاری رسانههای اجتماعی بودند. به عبارت دیگر رسانه های جریان اصلی (روزنامه و تلویزیون) زیر فشار تغیر تدریجی الگوهای مصرف خبری قرار داشتند.
حالا به این فضای پیچیده، شیوع عالمگیر ویروس کرونا را اضافه کنید که با تهدیدی مرگبار، رونق از بازارها ربوده و کارکنان را به دورکاری واداشته و حتی تعدیل نیرو را به شرکتها تحمیل کرده و در یک نگاه کلیتر، کلان روند دیجیتالی شدن را تسریع و تشدید کرده است؛ یعنی مهمترین عاملی که صنایع را به تغییر وادار می کند.
روزنامهنگاری هم مثل بسیاری حرفه ها بواسطه این کلان روند در حال پوست اندازی است. روند کم شدن تدریجی تبلیغات و مدل های درآمدی تلویزیونهای خصوصی تشدید و تسریع خواهد شد. حکایت روزنامه ها البته تلختر است. آنها که بر مدار تیراژ و تبلیغات می چرخند، کرونا حالا روند تدریجی رو به افول هر دو را تشدید کرده است، بویژه تبلیغات. پیشبینی می شود ادامه این روند روزنامههای کوچک و مستقل بیشتری را به تعطیلی بکشاند. یکی از مدیران مطبوعات از آن به بزرگترین بحران تاریخ #مطبوعات یاد کرده است.
در سالهای پس از کرونا الزامات دیجیتالی شدن، فشار را بر مدلهای کلاسیک کسب و کار رسانههای بزرگ و مبتنی بر پخش تلویزیونی و روزنامهها بیشتر خواهد کرد. علاوه بر مصرف خبری که رشدی قابل توجه داشته است، با قرنطینه و افزایش ساعات خانه نشینی، در مجموع مصرف رسانهای بیشتر شده است از جمله مصرف رسانههای اجتماعی، گوش دادن به کتابهای صوتی، تلویزیون تعاملی (IP Tv)، مصاحبه های ویدیویی با متخصصان، و اکانتها و صفحههای اجتماعی متعلق به رسانههای خبری و ... میزان هر کدام از اینها به الگوهای مصرف رسانهای در هر کشوری بستگی دارد اما به طور کلی این رشد ذیل روندهای دیجیتالیسم است. مورد آخر یعنی افزایش توجه به اکانتها و صفحههای اجتماعی رسانههای خبری باعث شده است برخی سازمانها از آن به عنوان فرصتی برای ایجاد مدلهای درآمدی تازه استفاده کنند، مثل «ثبت نام برای دریافت محتوا»، چیزی که توقع برای ارتقای کیفیت روزنامهنگاری را تشدید کرده است.
@media_managment
#امید_جهانشاهی
#کرونا روح #روزنامهنگاری را جان تازهای بخشید. روزنامهنگاری امری عمیقاً انسانی و از جنس گفتگوست و دغدغه کشف و بیان حقیقت دارد و اخبار کرونا رویدادهایی عمیقا انسانیاند و جهانشمول با تبعات گستردهای در سیاست، اقتصاد و اجتماع.
سازمان بهداشت جهانی دومین مساله جهانی بعد از کرونا را #اینفودمیک (infodemic) نامیده است: انبوه درهمی از اطلاعاتی درست و دروغ که مردم را سردرگم میکنند؛ و اینجاست که روزنامهنگاری تنها پاسخ است. از همین روست که میزان مصرف خبری به طور قابل توجهی افزایش یافته است. ضرورت بهروز کردن اطلاعات موثق در مورد اخبار سلامت، مردم را بیش از گذشته برای گرفتن اخبار صحیح و رسمی به رسانههای خبری متوجه کرده است و لذا اعتماد به برندهای خبری رسمی افزایش یافته است. مخاطبی که برای گرفتن اخبار منتظر بخشهای خبری نمیماند و عمدتاً از تلویزیون برای برنامههای سرگرمی، گزارش رویدادهای ورزشی و سریالهای جذاب استفاده میکرد، حالا اخبار تلویزیون را نیز جدی میگیرد. به عبارت دیگر، روند تبدیل شدن #تلویزیون به رسانه سرگرمی با انحرافی موقتی مواجه شده است. از آن سو، #رسانههای_اجتماعی بواسطه شیوع بیسابقه #اخبار_جعلی در مورد کرونا با چالش شکاف اعتماد مواجه شدهاند. #فیسبوک برای مقابله با اخبار جعلی سیستم «بررسی کننده صحت اطلاعات» را تقویت کرده است و تاکنون به هزاران منتشرکننده اطلاعات نادرست اخطار فرستاده است، همچنین برای حمایت از آنچه «سلامت جامعه جهانی» نامیده است «مرکز اطلاعات کوید ۱۹» را راهاندازی کرده است. فیسبوک برای حمایت از صنعت خبر و روزنامه نگاران صد میلیون دلار اختصاص داده است. #یوتیوب نیز هزاران ویدیوی حاوی اطلاعات جعلی را تاکنون حذف کرده است. برخی کشورها حتی مجازاتهایی را برای منتشرکنندگان اخبار جعلی وضع کردهاند.
اما این خبر خوب برای رسانههای رسمی، همه ماجرا نیست. گزارشهای روندپژوهی از سال ۲۰۰۵ به این سو حاکی از کاهش محسوس سهم #رسانههای چاپی از سبد مصرف خبری مردم، کاهش تدریجی جایگاه تلویزیون و رشد انفجاری رسانههای اجتماعی بودند. به عبارت دیگر رسانه های جریان اصلی (روزنامه و تلویزیون) زیر فشار تغیر تدریجی الگوهای مصرف خبری قرار داشتند.
حالا به این فضای پیچیده، شیوع عالمگیر ویروس کرونا را اضافه کنید که با تهدیدی مرگبار، رونق از بازارها ربوده و کارکنان را به دورکاری واداشته و حتی تعدیل نیرو را به شرکتها تحمیل کرده و در یک نگاه کلیتر، کلان روند دیجیتالی شدن را تسریع و تشدید کرده است؛ یعنی مهمترین عاملی که صنایع را به تغییر وادار می کند.
روزنامهنگاری هم مثل بسیاری حرفه ها بواسطه این کلان روند در حال پوست اندازی است. روند کم شدن تدریجی تبلیغات و مدل های درآمدی تلویزیونهای خصوصی تشدید و تسریع خواهد شد. حکایت روزنامه ها البته تلختر است. آنها که بر مدار تیراژ و تبلیغات می چرخند، کرونا حالا روند تدریجی رو به افول هر دو را تشدید کرده است، بویژه تبلیغات. پیشبینی می شود ادامه این روند روزنامههای کوچک و مستقل بیشتری را به تعطیلی بکشاند. یکی از مدیران مطبوعات از آن به بزرگترین بحران تاریخ #مطبوعات یاد کرده است.
در سالهای پس از کرونا الزامات دیجیتالی شدن، فشار را بر مدلهای کلاسیک کسب و کار رسانههای بزرگ و مبتنی بر پخش تلویزیونی و روزنامهها بیشتر خواهد کرد. علاوه بر مصرف خبری که رشدی قابل توجه داشته است، با قرنطینه و افزایش ساعات خانه نشینی، در مجموع مصرف رسانهای بیشتر شده است از جمله مصرف رسانههای اجتماعی، گوش دادن به کتابهای صوتی، تلویزیون تعاملی (IP Tv)، مصاحبه های ویدیویی با متخصصان، و اکانتها و صفحههای اجتماعی متعلق به رسانههای خبری و ... میزان هر کدام از اینها به الگوهای مصرف رسانهای در هر کشوری بستگی دارد اما به طور کلی این رشد ذیل روندهای دیجیتالیسم است. مورد آخر یعنی افزایش توجه به اکانتها و صفحههای اجتماعی رسانههای خبری باعث شده است برخی سازمانها از آن به عنوان فرصتی برای ایجاد مدلهای درآمدی تازه استفاده کنند، مثل «ثبت نام برای دریافت محتوا»، چیزی که توقع برای ارتقای کیفیت روزنامهنگاری را تشدید کرده است.
@media_managment
🔸درسهای کمپین نجات رسانههای چاپی برای ایران
▫️#پژمان_موسوی
▫️روزنامه شرق ۵ مهر ۹۹
بالاخره آن روزِ موعود رسید و جهان، خطرِ نابودیِ قریبالوقوعِ #رسانههای_چاپی را حس کرد؛ خطری که نه تنها در صورتِ عدم رسیدگی فوری، حیاتِ رسانههای چاپی را تهدید میکند، که میتواند به نابودیِ صدها هزار شغل و رواجِ فضای هرج و مرج در سپهرِ رسانهای جهان هم منتهی شود. آن روزِ موعود، هفته پیش از راه رسید، آن زمان که دهها انجمن و اتحادیه معتبر جهانی، خطرِ نابودیِ رسانههای مکتوب را به صراحت و دقت با #افکار_عمومی جهان در میان گذاشتند. اما ریشههای همگرایی جهانی برای تشکیلِ کمپینِ #نجات_رسانههای_چاپی چیست؟ آیا همه چیز به #کرونا و تاخت و تازِ پر قدرتِ آن در جهان بر میگردد؟ آیا اگر کرونا نبود،این کمپین تشکیل نمیشد؟واقعیت این است که کرونا،تمامِ این ماجرا نیست و مسئله اصلی،رواجِ گسترده رسانههای آنلاین و دیجیتال و جولانِ شبکههای اجتماعی در فضای رسانهای جهان است و کرونا،تنها حکمِ تیرِ خلاص را در این قضیه داشت.
حالا دیگر چند سالی میشود که شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین،به عنوان پلتفرمهایی جایگزین و البته ارزان،کم و بیش جای رسانههای چاپی را گرفتهاند و در کنار مزایایی که دارند،آسیبهای فراوانی به سپهر رسانهای جهان تحمیل کردهاند.مهمتر از این،رسانههای جدید مستقیم یا غیر مستقیم در پیِ القای این حسِ مشترک به مخاطبان هستند که دیگر دوره رسانههای مکتوب گذشته و هر چه نامش آینده است،در اختیار ماست و رسانههای چاپی سهمی از این «آینده» در اختیار ندارند.شاید همین تمامیتخواهی است که یک دو قطبیِ کاذب را در سپهر رسانهای جهان حاکم کرده و روزنامهنگاران و فعالان حوزه رسانه را در دو سرِ طیف قرار داده است که اگر جز این بود،هم مدافعان رسانههای مکتوب و هم فعالان رسانههای آنلاین،هر کدام کار خود میکردند و راهِ خود میرفتند و کسی به دنبالِ حذفِ آن دیگری نبود.کرونا هم که همهگیر شد،مخالفان رسانههای چاپی مثل کسانی که یارِ کمکی یافتهاند،با تمامِ توان از فرصتِ این یارِ کمکی بهره بردند و جهانِ آینده را یکسره در کنترل شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین تصویر کردند.همین هم شد که کمپین «نجات رسانههای چاپی» از سوی اتحادیههای جهانی به نمایندگی از 21 میلیون کارگر و همزمان با اوجگیری بحران کرونا،در سطحی وسیع در تمامی کشورهای جهان منتشر شد.فعالانِ این کمپین،با بیان اینکه رسانههای چاپی به عنوان تجربهای سترگ از گذشتهای پر افتخار،کالایی عمومی است،از دولتها خواستهاند که بسته حمایت از رسانههای چاپی ارائه کنند. UNIو IFJ،به عنوان دو تشکلِ بزرگِ بانیِ این کمپین،با برشمردنِ فجایعِ حاصل از تداوم وضع کنونی،به کاهش درآمد تبلیغاتِ رسانههای چاپی به عنوان یکی از مضراتِ دوران جدید اشاره کردهاند و اعلام کردند تنها در سال جدید، آگهیهای رسانههای چاپی ٢٠ درصد کاهش داشته است و این، در کنار خطر تعطیلی نشریاتِ چاپی، مجموعا صدها هزار شغل را در آستانه نابودی قرار داده است. مالیات گرفتن از شرکتهای بزرگ فناوری مثل #آمازون، #فیسبوک و #گوگل با استدلال ضرورتِ تقسیم درآمد، از دیگر درخواستهای این کمپین جهانی برای حفاظت از رسانههای چاپی است. این درخواستِ آخر، گویی درد مشترکِ تمامی روزنامهنگاران و رسانههای چاپی آنهاست، دردی که از محصولی آماده پرده بر میدارد که #شبکههای_اجتماعی و #رسانههای_آنلاین، به آسانی و مثل آب خوردن، از آنها کپی میکنند، بیآنکه حقوقی از این کپی، به رسانههای چاپی برسد.آنها کلیک میخورند، دیده میشوند، آگهی میگیرند و به تداوم حیاتِ رسانهای میپردازند و رسانههای تولیدکننده این محتوا که از قضا چاپی و مکتوب هم هستند، باید نظارهگرِ نابودی خود باشند.
این کمپین یک پیامِ مستتر هم برای #روزنامهنگاران و فعالان رسانهای ایران داشت؛ اینکه همیشه هم درخواست کمک از دولتها چیزِ بدی نیست و گاه لازم است کمپینهای مستقل و مدنی، از دولتها به عنوان سیاستگزارانِ کلان، درخواست حمایت کنند و مسیر را از رهگذرِ این درخواست، برای جامعه مدنی هموارتر نمایند. به نظر میرسد ما روزنامهنگارانِ ایرانیِ دلبسته به رسانههای چاپی باید مثل «آنتونی بلانگر»، دبیر کل فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران، خطاب به دولتمان بگوییم: نمیتوانید فقط از بالکنهای خود ناظرِ غرق شدن این کشتی باشید، به یاریِ رسانههای مکتوب و چاپی بشتابید...
▫️#پژمان_موسوی
▫️روزنامه شرق ۵ مهر ۹۹
بالاخره آن روزِ موعود رسید و جهان، خطرِ نابودیِ قریبالوقوعِ #رسانههای_چاپی را حس کرد؛ خطری که نه تنها در صورتِ عدم رسیدگی فوری، حیاتِ رسانههای چاپی را تهدید میکند، که میتواند به نابودیِ صدها هزار شغل و رواجِ فضای هرج و مرج در سپهرِ رسانهای جهان هم منتهی شود. آن روزِ موعود، هفته پیش از راه رسید، آن زمان که دهها انجمن و اتحادیه معتبر جهانی، خطرِ نابودیِ رسانههای مکتوب را به صراحت و دقت با #افکار_عمومی جهان در میان گذاشتند. اما ریشههای همگرایی جهانی برای تشکیلِ کمپینِ #نجات_رسانههای_چاپی چیست؟ آیا همه چیز به #کرونا و تاخت و تازِ پر قدرتِ آن در جهان بر میگردد؟ آیا اگر کرونا نبود،این کمپین تشکیل نمیشد؟واقعیت این است که کرونا،تمامِ این ماجرا نیست و مسئله اصلی،رواجِ گسترده رسانههای آنلاین و دیجیتال و جولانِ شبکههای اجتماعی در فضای رسانهای جهان است و کرونا،تنها حکمِ تیرِ خلاص را در این قضیه داشت.
حالا دیگر چند سالی میشود که شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین،به عنوان پلتفرمهایی جایگزین و البته ارزان،کم و بیش جای رسانههای چاپی را گرفتهاند و در کنار مزایایی که دارند،آسیبهای فراوانی به سپهر رسانهای جهان تحمیل کردهاند.مهمتر از این،رسانههای جدید مستقیم یا غیر مستقیم در پیِ القای این حسِ مشترک به مخاطبان هستند که دیگر دوره رسانههای مکتوب گذشته و هر چه نامش آینده است،در اختیار ماست و رسانههای چاپی سهمی از این «آینده» در اختیار ندارند.شاید همین تمامیتخواهی است که یک دو قطبیِ کاذب را در سپهر رسانهای جهان حاکم کرده و روزنامهنگاران و فعالان حوزه رسانه را در دو سرِ طیف قرار داده است که اگر جز این بود،هم مدافعان رسانههای مکتوب و هم فعالان رسانههای آنلاین،هر کدام کار خود میکردند و راهِ خود میرفتند و کسی به دنبالِ حذفِ آن دیگری نبود.کرونا هم که همهگیر شد،مخالفان رسانههای چاپی مثل کسانی که یارِ کمکی یافتهاند،با تمامِ توان از فرصتِ این یارِ کمکی بهره بردند و جهانِ آینده را یکسره در کنترل شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین تصویر کردند.همین هم شد که کمپین «نجات رسانههای چاپی» از سوی اتحادیههای جهانی به نمایندگی از 21 میلیون کارگر و همزمان با اوجگیری بحران کرونا،در سطحی وسیع در تمامی کشورهای جهان منتشر شد.فعالانِ این کمپین،با بیان اینکه رسانههای چاپی به عنوان تجربهای سترگ از گذشتهای پر افتخار،کالایی عمومی است،از دولتها خواستهاند که بسته حمایت از رسانههای چاپی ارائه کنند. UNIو IFJ،به عنوان دو تشکلِ بزرگِ بانیِ این کمپین،با برشمردنِ فجایعِ حاصل از تداوم وضع کنونی،به کاهش درآمد تبلیغاتِ رسانههای چاپی به عنوان یکی از مضراتِ دوران جدید اشاره کردهاند و اعلام کردند تنها در سال جدید، آگهیهای رسانههای چاپی ٢٠ درصد کاهش داشته است و این، در کنار خطر تعطیلی نشریاتِ چاپی، مجموعا صدها هزار شغل را در آستانه نابودی قرار داده است. مالیات گرفتن از شرکتهای بزرگ فناوری مثل #آمازون، #فیسبوک و #گوگل با استدلال ضرورتِ تقسیم درآمد، از دیگر درخواستهای این کمپین جهانی برای حفاظت از رسانههای چاپی است. این درخواستِ آخر، گویی درد مشترکِ تمامی روزنامهنگاران و رسانههای چاپی آنهاست، دردی که از محصولی آماده پرده بر میدارد که #شبکههای_اجتماعی و #رسانههای_آنلاین، به آسانی و مثل آب خوردن، از آنها کپی میکنند، بیآنکه حقوقی از این کپی، به رسانههای چاپی برسد.آنها کلیک میخورند، دیده میشوند، آگهی میگیرند و به تداوم حیاتِ رسانهای میپردازند و رسانههای تولیدکننده این محتوا که از قضا چاپی و مکتوب هم هستند، باید نظارهگرِ نابودی خود باشند.
این کمپین یک پیامِ مستتر هم برای #روزنامهنگاران و فعالان رسانهای ایران داشت؛ اینکه همیشه هم درخواست کمک از دولتها چیزِ بدی نیست و گاه لازم است کمپینهای مستقل و مدنی، از دولتها به عنوان سیاستگزارانِ کلان، درخواست حمایت کنند و مسیر را از رهگذرِ این درخواست، برای جامعه مدنی هموارتر نمایند. به نظر میرسد ما روزنامهنگارانِ ایرانیِ دلبسته به رسانههای چاپی باید مثل «آنتونی بلانگر»، دبیر کل فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران، خطاب به دولتمان بگوییم: نمیتوانید فقط از بالکنهای خود ناظرِ غرق شدن این کشتی باشید، به یاریِ رسانههای مکتوب و چاپی بشتابید...
🔸مردم،گرانی و آینده رسانههای مکتوب
#پژمان_موسوی
گرانی، جدیترین دغدغه امروزِ مردم ایران است؛ تقریبا روزی نیست که افزایش قیمت دلار، سکه، طلا، مسکن، خودرو و از همهی اینها مهمتر، ضروریاتِ زندگیِ مردم، خبرِ اول #رسانهها نباشد و #روزنامهها و #رسانههای_مکتوب از یک سو و شبکههای اجتماعی و #رسانههای_آنلاین از سوی دیگر، تحلیل، تفسیر یا خبری در این زمینه منتشر نکنند. فارغ از چرایی و چگونگی و ریشههای این گرانیِ هر دم افزون، آنچه تقریبا روی آن اتفاقنظر وجود دارد، تاثیر مستقیمِ گرانیها بر سبد خریدِ فرهنگی خانوار است؛ سبدی که در سالها و ماههای اخیر، هر روز کوچک و کوچکتر شده و وضعیت به جایی رسیده که دیگر چیزی از آن باقی نمانده است. در میانِ این سبد فرهنگی نیز، برخی بیشتر و برخی کمتر آسیب دیدهاند و در لیستِ بیشترین آسیبدیدگان و در صدرِ آن، بیشک روزنامهها، مجلات و سایر رسانههای مکتوب قرار دارند.
واقعیت اینجاست که روزنامهها و مجلات در ایران، از ابتدای فعالیتِ حرفهای خود تا به امروز، عموما یک مخاطب مشخص داشتهاند: #طبقه_متوسط. همان طبقهای که در سالهای اخیر و با تلاطمها و تنشهای اقتصادی از یکسو و کاهش قدرت خرید خانوار از سوی دیگر،بیش از سایرِ طبقهها در معرضِ حذف و نابودی قرار گرفته است تا حدی که جامعهشناسان و مصلحان اجتماعی،با هشدار نسبت به عواقبِ حذف و کوچک شدنِ طبقه متوسط،چارهجویی برای تعیین تلکیفِ این «مسئله اجتماعی» را در صدرِ خواستههای خود قرار دادهاند.همین حذف و کوچک شدنِ طبقه متوسط در کنارِ چند عاملِ دیگر که جولانِ شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین در صدرِ آنهاست،رسانههای مکتوب را در تاریکترین دورانِ خود فرو برده است؛دورانی که نه توان و نه انگیزهای برای خریدِ روزنامهها و مجلات برای طبقه متوسط باقی نگذاشته است و اگر نبود دغدغههای فرهنگیِ چند هزارِ مخاطبِ جدی و پیگیرِ رسانههای مکتوب،طومارِ این رسانهها تاکنون باید پیچیده شده بود و جر چند نشریه که از بودجههای دولتی ارتزاق میکنند،چیزی به نام روزنامه و مجله باقی نمانده بود.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که در شرایطی که طبقه متوسط بیش از پیش تضعیف شده و قدرت خریدِ مردم در حد نیازهای معیشتی و ضروری پایین آمده است، آیا میتوان به آینده نشریات مکتوب امیدوار بود؟ آیا در شرایطی که ذکرش رفت، مردم ترجیح نمیدهند نیازهای خبری خود را از #رسانههای_آنلاین و #شبکههای_اجتماعی که دسترسی به آنها هزینهی کمتری برایشان دارد برآورده کنند؟ پاسخ به این پرسشها، البته که پیچیده، سخت و چند لایه است اما هیچ تحلیلی، چشماندازِ کوتاه مدت را بهبودِ وضعیتِ طبقه متوسط و افزایشِ سهمِ فرهنگ در سبدِ خریدِ خانوار پیشبینی نمیکند. پس چه باید کرد؟ آیا باید به کلی ناامید شد و دست از تلاش برداشت؟آیا هیچ نشانهای از بهبودِ اوضاع در حوزه نشریاتِ مکتوب به چشم نمیخورد؟ پاسخ به این پرسش هم مثبت است و هم منفی.مثبت است چرا که واقعیت، کاهشِ قدرتِ خریدِ فرهنگیِ خانوار، اولویتِ تامینِ نیازهای معیشتی بر نیازهای ثانویه و در نتیجه کاهشِ اقبال به خریدِ نشریاتِ مکتوب است.منفی است چرا که هنوز هم مخاطبانِ زیادی هستند که با وجودِ مشکلاتِ بسیارِ اقتصادی،مشتریِ پروپاقرص روزنامهها و مجلات هستند که اگر جز این بود، این همه مجلهی خوب و تعداد کمتری روزنامهی خوبی که این روزها منتشر میشوند، علیالقاعده بایستی بدون مخاطب مانده، فروخته نشده و در نتیجه تعطیل میشدند.اینکه هنوز هم نشریات خوب مکتوب دارند منتشر میشوند، یعنی مخاطبانی دارند که برایشان پول میدهند و توان خریدشان را دارند.البته این در کنارِ یارانه،آگهی، کمکهای داوطلبانه و سایرِ منابع درآمدی است که نشریات مکتوب بعضا در اختیار دارند اما واقعیت اینجاست که اگر نشریهای نفروشد، تعطیل میشود و اینکه هنوز کیوسکهای مطبوعاتی رونق اندکی دارند، یعنی مردمی هستند که برایشان پول میدهند و هر روز و هر ماه، مبلغی را برای سبد خرید فرهنگی خانوار کنار میگذارند.
این شعورِ برخاسته از دغدغه، تنها امید این روزهای اهالی نشریاتِ مکتوب است؛شعوری که بخشی از طبقهی متوسط و البته درصدِ کمتری از طبقهی بالا یا پایین، حامل آن هستند و به اهمیت فکر و فرهنگ در زندگی قائلند؛ اینکه گاه نیازهای مثلا ثانویه حتی میتواند مهمتر از نیازهای اولیه یا در عرض آن باشد و به هیچ روی نباید از آن روی برگرداند؛ این نگاه و دغدغه، وظیفهی سنگینی را بر دوش روزنامهنگاران و اهالی رسانههای مکتوب میگذارد، اینکه باید کار کرد، خوب کار کرد و محصول حرفهای و قابل دفاعی را برای آنها تولید کرد و این پیام را به آنها منتقل کرد که «شما به نشریات مکتوب،به روزنامهها و به مجلات نیاز دارید»؛ از آنها روی بر نگردانید.
▫️روزنامه شرق -۱۲ مهر ۹۹
#پژمان_موسوی
گرانی، جدیترین دغدغه امروزِ مردم ایران است؛ تقریبا روزی نیست که افزایش قیمت دلار، سکه، طلا، مسکن، خودرو و از همهی اینها مهمتر، ضروریاتِ زندگیِ مردم، خبرِ اول #رسانهها نباشد و #روزنامهها و #رسانههای_مکتوب از یک سو و شبکههای اجتماعی و #رسانههای_آنلاین از سوی دیگر، تحلیل، تفسیر یا خبری در این زمینه منتشر نکنند. فارغ از چرایی و چگونگی و ریشههای این گرانیِ هر دم افزون، آنچه تقریبا روی آن اتفاقنظر وجود دارد، تاثیر مستقیمِ گرانیها بر سبد خریدِ فرهنگی خانوار است؛ سبدی که در سالها و ماههای اخیر، هر روز کوچک و کوچکتر شده و وضعیت به جایی رسیده که دیگر چیزی از آن باقی نمانده است. در میانِ این سبد فرهنگی نیز، برخی بیشتر و برخی کمتر آسیب دیدهاند و در لیستِ بیشترین آسیبدیدگان و در صدرِ آن، بیشک روزنامهها، مجلات و سایر رسانههای مکتوب قرار دارند.
واقعیت اینجاست که روزنامهها و مجلات در ایران، از ابتدای فعالیتِ حرفهای خود تا به امروز، عموما یک مخاطب مشخص داشتهاند: #طبقه_متوسط. همان طبقهای که در سالهای اخیر و با تلاطمها و تنشهای اقتصادی از یکسو و کاهش قدرت خرید خانوار از سوی دیگر،بیش از سایرِ طبقهها در معرضِ حذف و نابودی قرار گرفته است تا حدی که جامعهشناسان و مصلحان اجتماعی،با هشدار نسبت به عواقبِ حذف و کوچک شدنِ طبقه متوسط،چارهجویی برای تعیین تلکیفِ این «مسئله اجتماعی» را در صدرِ خواستههای خود قرار دادهاند.همین حذف و کوچک شدنِ طبقه متوسط در کنارِ چند عاملِ دیگر که جولانِ شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین در صدرِ آنهاست،رسانههای مکتوب را در تاریکترین دورانِ خود فرو برده است؛دورانی که نه توان و نه انگیزهای برای خریدِ روزنامهها و مجلات برای طبقه متوسط باقی نگذاشته است و اگر نبود دغدغههای فرهنگیِ چند هزارِ مخاطبِ جدی و پیگیرِ رسانههای مکتوب،طومارِ این رسانهها تاکنون باید پیچیده شده بود و جر چند نشریه که از بودجههای دولتی ارتزاق میکنند،چیزی به نام روزنامه و مجله باقی نمانده بود.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که در شرایطی که طبقه متوسط بیش از پیش تضعیف شده و قدرت خریدِ مردم در حد نیازهای معیشتی و ضروری پایین آمده است، آیا میتوان به آینده نشریات مکتوب امیدوار بود؟ آیا در شرایطی که ذکرش رفت، مردم ترجیح نمیدهند نیازهای خبری خود را از #رسانههای_آنلاین و #شبکههای_اجتماعی که دسترسی به آنها هزینهی کمتری برایشان دارد برآورده کنند؟ پاسخ به این پرسشها، البته که پیچیده، سخت و چند لایه است اما هیچ تحلیلی، چشماندازِ کوتاه مدت را بهبودِ وضعیتِ طبقه متوسط و افزایشِ سهمِ فرهنگ در سبدِ خریدِ خانوار پیشبینی نمیکند. پس چه باید کرد؟ آیا باید به کلی ناامید شد و دست از تلاش برداشت؟آیا هیچ نشانهای از بهبودِ اوضاع در حوزه نشریاتِ مکتوب به چشم نمیخورد؟ پاسخ به این پرسش هم مثبت است و هم منفی.مثبت است چرا که واقعیت، کاهشِ قدرتِ خریدِ فرهنگیِ خانوار، اولویتِ تامینِ نیازهای معیشتی بر نیازهای ثانویه و در نتیجه کاهشِ اقبال به خریدِ نشریاتِ مکتوب است.منفی است چرا که هنوز هم مخاطبانِ زیادی هستند که با وجودِ مشکلاتِ بسیارِ اقتصادی،مشتریِ پروپاقرص روزنامهها و مجلات هستند که اگر جز این بود، این همه مجلهی خوب و تعداد کمتری روزنامهی خوبی که این روزها منتشر میشوند، علیالقاعده بایستی بدون مخاطب مانده، فروخته نشده و در نتیجه تعطیل میشدند.اینکه هنوز هم نشریات خوب مکتوب دارند منتشر میشوند، یعنی مخاطبانی دارند که برایشان پول میدهند و توان خریدشان را دارند.البته این در کنارِ یارانه،آگهی، کمکهای داوطلبانه و سایرِ منابع درآمدی است که نشریات مکتوب بعضا در اختیار دارند اما واقعیت اینجاست که اگر نشریهای نفروشد، تعطیل میشود و اینکه هنوز کیوسکهای مطبوعاتی رونق اندکی دارند، یعنی مردمی هستند که برایشان پول میدهند و هر روز و هر ماه، مبلغی را برای سبد خرید فرهنگی خانوار کنار میگذارند.
این شعورِ برخاسته از دغدغه، تنها امید این روزهای اهالی نشریاتِ مکتوب است؛شعوری که بخشی از طبقهی متوسط و البته درصدِ کمتری از طبقهی بالا یا پایین، حامل آن هستند و به اهمیت فکر و فرهنگ در زندگی قائلند؛ اینکه گاه نیازهای مثلا ثانویه حتی میتواند مهمتر از نیازهای اولیه یا در عرض آن باشد و به هیچ روی نباید از آن روی برگرداند؛ این نگاه و دغدغه، وظیفهی سنگینی را بر دوش روزنامهنگاران و اهالی رسانههای مکتوب میگذارد، اینکه باید کار کرد، خوب کار کرد و محصول حرفهای و قابل دفاعی را برای آنها تولید کرد و این پیام را به آنها منتقل کرد که «شما به نشریات مکتوب،به روزنامهها و به مجلات نیاز دارید»؛ از آنها روی بر نگردانید.
▫️روزنامه شرق -۱۲ مهر ۹۹
#مدیاویژن #زوم #ارتباطات #تکنوکلاس
🔸تاثیرات رسانههای گرم و سرد
در طبقهبندی کلاسیک #رسانههای_گرم و #رسانههای_سرد مارشال مک لوهان، تأثیرگذاری رسانههای گرم بیشتر است. طبق آنچه #مارشال_مکلوهان میگوید رسانههای سرد به تمرکز حواس، زیاد نیاز ندارد. مثلاًٌ حین مکالمه تلفنی یا گوش دادن به رادیو میتوانید کارهای دیگری هم انجام دهید. تلویزیون هم تا حدی رسانه سرد است اما در رسانههای گرم باید تمام حواستان را جمع کنید مثل سینما که حین تماشای آن اصلاً گذر زمان را حس نمیکنید یا تلویزیونهای HD که به دلیل داشتن خطوط تصویری بیشتر به رسانه گرم تبدیل شدهاند و در نتیجه تأثیرشان از تلویزیونهای نسل آنالوگ بیشتر است؛ بنابراین باید گفت به میزانی که رسانه به طرف طیف گرم حرکت کند، تأثیرگذاریاش افزایش مییابد و این افزایش هم به دلیل قابلیتهای ویژهای است که این نوع از رسانهها در اختیار مخاطب قرار میدهند که ترکیبی از امکانات و ضرورت تمرکز حواس مخاطب است. مثلاً سینما امکانات رادیو، تلویزیون و روزنامه را با هم دارد.
🔸تاثیرات رسانههای گرم و سرد
در طبقهبندی کلاسیک #رسانههای_گرم و #رسانههای_سرد مارشال مک لوهان، تأثیرگذاری رسانههای گرم بیشتر است. طبق آنچه #مارشال_مکلوهان میگوید رسانههای سرد به تمرکز حواس، زیاد نیاز ندارد. مثلاًٌ حین مکالمه تلفنی یا گوش دادن به رادیو میتوانید کارهای دیگری هم انجام دهید. تلویزیون هم تا حدی رسانه سرد است اما در رسانههای گرم باید تمام حواستان را جمع کنید مثل سینما که حین تماشای آن اصلاً گذر زمان را حس نمیکنید یا تلویزیونهای HD که به دلیل داشتن خطوط تصویری بیشتر به رسانه گرم تبدیل شدهاند و در نتیجه تأثیرشان از تلویزیونهای نسل آنالوگ بیشتر است؛ بنابراین باید گفت به میزانی که رسانه به طرف طیف گرم حرکت کند، تأثیرگذاریاش افزایش مییابد و این افزایش هم به دلیل قابلیتهای ویژهای است که این نوع از رسانهها در اختیار مخاطب قرار میدهند که ترکیبی از امکانات و ضرورت تمرکز حواس مخاطب است. مثلاً سینما امکانات رادیو، تلویزیون و روزنامه را با هم دارد.