Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#فردوسی
🔸روایت محمدرضا شفیعیکدکنی
....در آنجا، سنگ مرمری هست و روی آن اسم مفاخر بشریّت در تاریخ نقل شده است. آنجا افلاطون، ارسطو، و... را میبینید. روی آن سنگ از شاعران، هومر، دانته، شکسپیر و از کل مشرقزمین یعنی چین و هند و عرب و ایران، فقط یک شاعر نوشته شده است: فردوسی.
🔸روایت محمدرضا شفیعیکدکنی
....در آنجا، سنگ مرمری هست و روی آن اسم مفاخر بشریّت در تاریخ نقل شده است. آنجا افلاطون، ارسطو، و... را میبینید. روی آن سنگ از شاعران، هومر، دانته، شکسپیر و از کل مشرقزمین یعنی چین و هند و عرب و ایران، فقط یک شاعر نوشته شده است: فردوسی.
#فردوسی🔸بررسی دو کتاب
دوازدهمین نشست از نشستهای عصر شنبههای مجله #بخارا با همکاری مؤسسه #ایکوم، کافه مانا و انتشارات کتاب پنجره، به بررسی دو کتاب "از گمان خویش هر کس یار فردوسی" و"گمانهایی در شناخت شاهنامه و فردوسی" تألیف #عباس_پریشروی و شاهنامهخوانی استاد #امیر_صادقی اختصاص یافته است.
عباس پریشروی در این دو کتاب، با بهرهگیری از پژوهشهای نوین و دانشورانه کسان و بزرگانی در زمینه فرهنگ و زبان و بویژه شاهنامهپژوهی و فردوسیشناسی، از دید و نگرش خود به بررسی و گزارش چند واژه، بیت، داستان، داستانک، کاست و افزود و نیز شناخت برخی دستنویسها و پاسخیابی برای پرسشهای خود پرداخته است. این نشست ساعت ۵:٣٠ بعدازظهر شنبه ٢٨ خرداد ۱۴۰۱ در کافه مانا واقع در بلوار کشاورز، خیابان وصال شیرازی، کوچه اسلامی ندوشن، پلاک ۶ برگزار و مستقیم از نشانیهای زیر پخش خواهد شد:
instagram.com/bukharamag
instagram.com/cafemaana
دوازدهمین نشست از نشستهای عصر شنبههای مجله #بخارا با همکاری مؤسسه #ایکوم، کافه مانا و انتشارات کتاب پنجره، به بررسی دو کتاب "از گمان خویش هر کس یار فردوسی" و"گمانهایی در شناخت شاهنامه و فردوسی" تألیف #عباس_پریشروی و شاهنامهخوانی استاد #امیر_صادقی اختصاص یافته است.
عباس پریشروی در این دو کتاب، با بهرهگیری از پژوهشهای نوین و دانشورانه کسان و بزرگانی در زمینه فرهنگ و زبان و بویژه شاهنامهپژوهی و فردوسیشناسی، از دید و نگرش خود به بررسی و گزارش چند واژه، بیت، داستان، داستانک، کاست و افزود و نیز شناخت برخی دستنویسها و پاسخیابی برای پرسشهای خود پرداخته است. این نشست ساعت ۵:٣٠ بعدازظهر شنبه ٢٨ خرداد ۱۴۰۱ در کافه مانا واقع در بلوار کشاورز، خیابان وصال شیرازی، کوچه اسلامی ندوشن، پلاک ۶ برگزار و مستقیم از نشانیهای زیر پخش خواهد شد:
instagram.com/bukharamag
instagram.com/cafemaana
@shafiei_kadkani
🔸برداشت فردوسی از تاریخ
▫️با یاد خادمِ بیبدیلِ فرهنگِ ایران؛ زندهیاد استاد دکتر عباس زریاب خویی در زادروز ایشان
برداشت #فردوسی از تاریخ صورت حماسی دارد در شکل حماسهٔ یک ملت: جهان پهنهٔ تاخت و تازِ دلبران و گردنکشانِ یک ملت است. این ملت در مرکز و قلبِ عالم جای دارد و اقوام و ملل دیگر در حاشیه و کنار آن قرار دارند. ایران، محسودِ اقوام و مللِ دیگر است و همه به آن به نظرِ احترام و بزرگی مینگرند. تاریخ اساساً با کیومرث که نخستین شاه ایران و همه جهان است آغاز میشود. شکوه و عظمت تاریخِ جهان همان شکوه و عظمت تاریخ ایران است و این تاریخ با همهٔ شکوه و عظمتِ آن، با افولِ عظمت ایران و برهم خوردن نظام شاهنشاهی در ایران افول میپذیرد و پایان مییابد.
شاهنشاهی و جهانداری با تاج و تخت و دیهیم و گوهر و اختر کاویان و زرینهکفش است و چون این همه از میان برود و منبر جای تخت را بگیرد، تاریخ در حقیقت پایان یافته است و نشیبی دراز در پایان آنهمه فراز پیدا میشود که دیگر تاریخ نیست و سزاوار گفتن و به سخن در آوردن و پیوستن و نظم نیست و به همین جهت است که فردوسی در همینجا زبان میبندد.
اگر مقصود فردوسی از تاریخ، حماسهٔ ملت ایران نبود و تاریخ در نظر او وسعت و دامنهای را که در نظر طبری داشت دارا میبود، فردوسی تاریخ بعد از اسلام را نیز به نظم میکشید. اما برداشت او از تاریخ فقط حماسهٔ ملت ایران است و حماسه مانند تاریخ نمیتواند مستمر باشد.
فرهنگی در سرزمینی به نام ایران با بیدار شدن کیومرث و هوشنگ و طهمورث و جمشید آغاز میشود. این دوران کودکی آن است. پس از گذراندن يک سن دورهٔ بحرانی به مرحله نوجوانی میرسد و فریدون و ایرج و منوچهر ظاهر میشوند. پیلی از آن دوران جوانی و غرور و افتخار است که روزگار کاووس و کیخسرو و رستم است.
ظهور زرتشت و گشتاسب دورهٔ بلوغ عقلانی و کهولت و خردمندی فرا میرسد و این دوره در عصر ساسانیان و مخصوصاً دورهٔ انوشیروان به اوج خود میرسد و بعدِ دورهٔ خسرو پرویز دورهٔ ضعف و انحطاط و پیری به سرعت فرا میرسد و با جنگ قادسيه و مرگ یزدگرد این فرهنگ نیز میمیرد.
پس #شاهنامه نیز در حقیقت تاریخ نیست بلکه بیان سرنوشت و تقدیر است. اما پیشبینی این سرنوشت نه بر پایهٔ علمی است، بلکه از روی اطلاع از سرنوشت ازلی است که از روی حرکات افلاک و ستارگان به دست میآید و بر پایهٔ این عقیده است که همهٔ اعمال بشری یکباره در لوح محفوظ و در حرکات پیچ در پیچ ثوابت و سیارات محفوظ و مضبوط است و تخلف از آن محال.
▫️شطِّ شیرینِ پرشوکت
منتخبی از آثار زندهیاد استاد #عباس_زریاب خویی
به اهتمام دکتر میلاد عظیمی، صص ۴۳۵_۴۳۴
🔸برداشت فردوسی از تاریخ
▫️با یاد خادمِ بیبدیلِ فرهنگِ ایران؛ زندهیاد استاد دکتر عباس زریاب خویی در زادروز ایشان
برداشت #فردوسی از تاریخ صورت حماسی دارد در شکل حماسهٔ یک ملت: جهان پهنهٔ تاخت و تازِ دلبران و گردنکشانِ یک ملت است. این ملت در مرکز و قلبِ عالم جای دارد و اقوام و ملل دیگر در حاشیه و کنار آن قرار دارند. ایران، محسودِ اقوام و مللِ دیگر است و همه به آن به نظرِ احترام و بزرگی مینگرند. تاریخ اساساً با کیومرث که نخستین شاه ایران و همه جهان است آغاز میشود. شکوه و عظمت تاریخِ جهان همان شکوه و عظمت تاریخ ایران است و این تاریخ با همهٔ شکوه و عظمتِ آن، با افولِ عظمت ایران و برهم خوردن نظام شاهنشاهی در ایران افول میپذیرد و پایان مییابد.
شاهنشاهی و جهانداری با تاج و تخت و دیهیم و گوهر و اختر کاویان و زرینهکفش است و چون این همه از میان برود و منبر جای تخت را بگیرد، تاریخ در حقیقت پایان یافته است و نشیبی دراز در پایان آنهمه فراز پیدا میشود که دیگر تاریخ نیست و سزاوار گفتن و به سخن در آوردن و پیوستن و نظم نیست و به همین جهت است که فردوسی در همینجا زبان میبندد.
اگر مقصود فردوسی از تاریخ، حماسهٔ ملت ایران نبود و تاریخ در نظر او وسعت و دامنهای را که در نظر طبری داشت دارا میبود، فردوسی تاریخ بعد از اسلام را نیز به نظم میکشید. اما برداشت او از تاریخ فقط حماسهٔ ملت ایران است و حماسه مانند تاریخ نمیتواند مستمر باشد.
فرهنگی در سرزمینی به نام ایران با بیدار شدن کیومرث و هوشنگ و طهمورث و جمشید آغاز میشود. این دوران کودکی آن است. پس از گذراندن يک سن دورهٔ بحرانی به مرحله نوجوانی میرسد و فریدون و ایرج و منوچهر ظاهر میشوند. پیلی از آن دوران جوانی و غرور و افتخار است که روزگار کاووس و کیخسرو و رستم است.
ظهور زرتشت و گشتاسب دورهٔ بلوغ عقلانی و کهولت و خردمندی فرا میرسد و این دوره در عصر ساسانیان و مخصوصاً دورهٔ انوشیروان به اوج خود میرسد و بعدِ دورهٔ خسرو پرویز دورهٔ ضعف و انحطاط و پیری به سرعت فرا میرسد و با جنگ قادسيه و مرگ یزدگرد این فرهنگ نیز میمیرد.
پس #شاهنامه نیز در حقیقت تاریخ نیست بلکه بیان سرنوشت و تقدیر است. اما پیشبینی این سرنوشت نه بر پایهٔ علمی است، بلکه از روی اطلاع از سرنوشت ازلی است که از روی حرکات افلاک و ستارگان به دست میآید و بر پایهٔ این عقیده است که همهٔ اعمال بشری یکباره در لوح محفوظ و در حرکات پیچ در پیچ ثوابت و سیارات محفوظ و مضبوط است و تخلف از آن محال.
▫️شطِّ شیرینِ پرشوکت
منتخبی از آثار زندهیاد استاد #عباس_زریاب خویی
به اهتمام دکتر میلاد عظیمی، صص ۴۳۵_۴۳۴
@shafiei_kadkani
#شعر🔸در قلمروِ نقدِ ادبی خلاقیّتِ فردی مهم نیست،
نقشِ تاریخی اهمیّت دارد
میتوانیم با اطمینان بگوییم که هر شعر ماندنی به طور کلی هر اثر ادبی برجسته در تاریخ ادبیات، حاصل شکلگیری مجموعهای از تجربههاست، تجربههای یک نسل و غالباً چندین نسل.
شاهنامه #فردوسی، استمرار کارهای امثال دقیقی و قبل از دقیقی است. رباعیات #خیام حاصل سه قرن آزمون در حوزهٔ رباعی و شکلگیری مضامین خیامی در ادبیات دورهٔ اسلامی ماست، اگر از سوابق قبل از اسلامی آن و ترانههای ایرانی کهن صرف نظر کنیم.
مثنوی جلالالدین رومی نیز تبلور تجربههای تمام عارفان قبل از اوست بهویژه سنایی و عطار.
دیوان #حافظ که آخرین شاهکار بزرگ فرهنگ ملی ماست تبلور تمام آثار برجستهٔ شعری زبان فارسی است، از رودکی تا سعدی و حتی اوحدی مراغی و سلمان ساوجی و عماد فقیه کرمانی، یعنی اکثر معاصران حافظ وامدار یکیک شاعران قبل از خویش است، چه قدما و چه معاصرانش. این نکته را در مورد صائب و بیدل و بهار و شهریار هم میتوان گفت و در مورد نیما و اخوان و فروغ هم میتوان توضیح داد. با این تفاوت که هرچه فاصلهٔ زمانی دورتر باشد، ظهور این امر یعنی تکامل و تبلور تجربهها را بهتر میتوان احساس کرد.
در قلمرو نقد ادبی، آنچه در کار یک هنرمند مهم است خلاقیت فردی او نیست، بلکه نقش تاریخی اوست، یعنی پایگاهی که وی در زنجیرهٔ تکامل ادبی دارد. به همین دلیل، شعری که نتوان هیچیک از اجزای آن را جز در تجربهٔ واحد گویندهاش تعقیب کرد پیش از خداوند خویش خواهد مرد، حتی اگر گویندهاش نبوغی برتر از نبوغ شکسپیر و مولوی و ابوتمام داشته باشد. منظور از نبوغ در اینجا استعداد محض است نه تجلیات آن که مسلماً نیازمند تمام تجربههای عظیم قبل از هنرمند است.
وقتی که ما در دیوان حافظ این تصویر را ملاحظه میکنیم حتی اگر بر تمام تجربههای گویندگان قبل از حافظ در این میدان اشراف داشته باشیم باز هم نبوغ هنری او را ستایش میکنیم و برای گویندگان قبل از او نیز در بافت تاریخی هر کدام، کمال حرمت را قائلیم. آنچه برای ما مهم است نقش تاریخی اوست در تکامل این تصویر و نه این که او از کجا این تصویر را گرفته است.
تصویری که میخواستم چند نکته را در باب آن یادآوری کنم، تصویری است که او، درین بیت، از شمع داده است:
جدا شد یارِ شیرینت کنون تنها نشین، ای شمع!
که حکمِ آسمان این است اگر سازی وگر سوزی
▫️#محمدرضا_شفیعیکدکنی
این کیمیای هستی، جلد اول، صص ۱۱۸–۱۱٧
#شعر🔸در قلمروِ نقدِ ادبی خلاقیّتِ فردی مهم نیست،
نقشِ تاریخی اهمیّت دارد
میتوانیم با اطمینان بگوییم که هر شعر ماندنی به طور کلی هر اثر ادبی برجسته در تاریخ ادبیات، حاصل شکلگیری مجموعهای از تجربههاست، تجربههای یک نسل و غالباً چندین نسل.
شاهنامه #فردوسی، استمرار کارهای امثال دقیقی و قبل از دقیقی است. رباعیات #خیام حاصل سه قرن آزمون در حوزهٔ رباعی و شکلگیری مضامین خیامی در ادبیات دورهٔ اسلامی ماست، اگر از سوابق قبل از اسلامی آن و ترانههای ایرانی کهن صرف نظر کنیم.
مثنوی جلالالدین رومی نیز تبلور تجربههای تمام عارفان قبل از اوست بهویژه سنایی و عطار.
دیوان #حافظ که آخرین شاهکار بزرگ فرهنگ ملی ماست تبلور تمام آثار برجستهٔ شعری زبان فارسی است، از رودکی تا سعدی و حتی اوحدی مراغی و سلمان ساوجی و عماد فقیه کرمانی، یعنی اکثر معاصران حافظ وامدار یکیک شاعران قبل از خویش است، چه قدما و چه معاصرانش. این نکته را در مورد صائب و بیدل و بهار و شهریار هم میتوان گفت و در مورد نیما و اخوان و فروغ هم میتوان توضیح داد. با این تفاوت که هرچه فاصلهٔ زمانی دورتر باشد، ظهور این امر یعنی تکامل و تبلور تجربهها را بهتر میتوان احساس کرد.
در قلمرو نقد ادبی، آنچه در کار یک هنرمند مهم است خلاقیت فردی او نیست، بلکه نقش تاریخی اوست، یعنی پایگاهی که وی در زنجیرهٔ تکامل ادبی دارد. به همین دلیل، شعری که نتوان هیچیک از اجزای آن را جز در تجربهٔ واحد گویندهاش تعقیب کرد پیش از خداوند خویش خواهد مرد، حتی اگر گویندهاش نبوغی برتر از نبوغ شکسپیر و مولوی و ابوتمام داشته باشد. منظور از نبوغ در اینجا استعداد محض است نه تجلیات آن که مسلماً نیازمند تمام تجربههای عظیم قبل از هنرمند است.
وقتی که ما در دیوان حافظ این تصویر را ملاحظه میکنیم حتی اگر بر تمام تجربههای گویندگان قبل از حافظ در این میدان اشراف داشته باشیم باز هم نبوغ هنری او را ستایش میکنیم و برای گویندگان قبل از او نیز در بافت تاریخی هر کدام، کمال حرمت را قائلیم. آنچه برای ما مهم است نقش تاریخی اوست در تکامل این تصویر و نه این که او از کجا این تصویر را گرفته است.
تصویری که میخواستم چند نکته را در باب آن یادآوری کنم، تصویری است که او، درین بیت، از شمع داده است:
جدا شد یارِ شیرینت کنون تنها نشین، ای شمع!
که حکمِ آسمان این است اگر سازی وگر سوزی
▫️#محمدرضا_شفیعیکدکنی
این کیمیای هستی، جلد اول، صص ۱۱۸–۱۱٧
#کتاب🔸 اَرنواز و شهرناز
این دو خواهر نخستین زنانی هستند که ما در شاهنامه با آنها روبهرو میشویم. پس از آنکه جمشید مغلوب ضحاک شد، مردان ضحاک دو دختر او را از خانه ربودند و به حرمسرای ضحاک بردند. این دو خواهر تا زمان پیروزی فریدون بر ضحاک در شبستان او ماندند؛ ولی بعد فریدون آنها را آزاد کرد. آنها از جنایتهای ضحاک برای فریدون گفتند، دلیری و شهامت فریدون را ستودند و او را از نقشۀ ضحاک آگاه ساختند. ضحاک از کندرو، یکی از معتمدین خود، از آنچه در غیاب او در کاخش رخ داده بود، آگاه شد. در آن شبی که فریدون با ارنواز و شهرناز در شبستان ضحاک مانده بودند، ضحاک درحالیکه سرتاپا در جامۀ آهنین بود، ظاهر شد. از شدت حسادت، خنجر کشید تا ارنواز و شهرناز را بکشد، ولی با ضربۀ گرز فریدون که بر سرش فرود آمد، موفق به انجام این کار نشد. آنها برای فریدونِ پنجاهساله سه پسر زاییدند که بعداً سلم، تور و ایرج نامیده شدند. تا جایی که #فردوسی نقل کرده است دو پسر بزرگتر، سلم و تور، از شهرناز و پسر کوچکتر، ایرج، از ارنواز به دنیا آمدند. در اوستا شهرناز و ارنواز را با نامهای Sohavāč «کسی که سخنان سودمند میگوید» و Arnavāč «کسی که سخنان اجابتشده میگوید؛ کسی که دعایش اجابت میشود» میشناسیم. به نقل از فردوسی، فریدون با هر دو زنی که نجات داده است، ازدواج میکند. در اوستا نیز چیزی غیر از این نمیتواند باشد، چون طبق آیینِ حلقۀ مردان (جوانمردان/ فتوتیان) که فریدون نیز به آنها تعلق دارد، میبایست اژدهاکُش (که شخصیتی نیمهخدایی دارد) با زنانی که رهانیده است، ازدواج کند. ازنظر زیباییِ دو زن، شاهنامه و اوستا با هم اتفاقنظر دارند. در اوستا آنها «دارای اندامی بسیار زیبا» و «بیهمتا در جهان» هستند؛ ولی در شاهنامه آنها شاعرانهتر به تصویر کشیده شدهاند. آنها زیبا هستند، چهرهای چون آفتاب دارند، ماهرو هستند، لبانشان همچون عقیق است، چشمانشان همچون نرگس سیاه است، چهرهشان به روشنی روز است، موهایشان همچون شب سیاه است و اندامشان همچون سرو بلند و باریک است.
▫️زن در شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، برگردان از آلمانی: مریم رضایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۵۵-۵۸
▫️بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی +
@AfsharFoundation
این دو خواهر نخستین زنانی هستند که ما در شاهنامه با آنها روبهرو میشویم. پس از آنکه جمشید مغلوب ضحاک شد، مردان ضحاک دو دختر او را از خانه ربودند و به حرمسرای ضحاک بردند. این دو خواهر تا زمان پیروزی فریدون بر ضحاک در شبستان او ماندند؛ ولی بعد فریدون آنها را آزاد کرد. آنها از جنایتهای ضحاک برای فریدون گفتند، دلیری و شهامت فریدون را ستودند و او را از نقشۀ ضحاک آگاه ساختند. ضحاک از کندرو، یکی از معتمدین خود، از آنچه در غیاب او در کاخش رخ داده بود، آگاه شد. در آن شبی که فریدون با ارنواز و شهرناز در شبستان ضحاک مانده بودند، ضحاک درحالیکه سرتاپا در جامۀ آهنین بود، ظاهر شد. از شدت حسادت، خنجر کشید تا ارنواز و شهرناز را بکشد، ولی با ضربۀ گرز فریدون که بر سرش فرود آمد، موفق به انجام این کار نشد. آنها برای فریدونِ پنجاهساله سه پسر زاییدند که بعداً سلم، تور و ایرج نامیده شدند. تا جایی که #فردوسی نقل کرده است دو پسر بزرگتر، سلم و تور، از شهرناز و پسر کوچکتر، ایرج، از ارنواز به دنیا آمدند. در اوستا شهرناز و ارنواز را با نامهای Sohavāč «کسی که سخنان سودمند میگوید» و Arnavāč «کسی که سخنان اجابتشده میگوید؛ کسی که دعایش اجابت میشود» میشناسیم. به نقل از فردوسی، فریدون با هر دو زنی که نجات داده است، ازدواج میکند. در اوستا نیز چیزی غیر از این نمیتواند باشد، چون طبق آیینِ حلقۀ مردان (جوانمردان/ فتوتیان) که فریدون نیز به آنها تعلق دارد، میبایست اژدهاکُش (که شخصیتی نیمهخدایی دارد) با زنانی که رهانیده است، ازدواج کند. ازنظر زیباییِ دو زن، شاهنامه و اوستا با هم اتفاقنظر دارند. در اوستا آنها «دارای اندامی بسیار زیبا» و «بیهمتا در جهان» هستند؛ ولی در شاهنامه آنها شاعرانهتر به تصویر کشیده شدهاند. آنها زیبا هستند، چهرهای چون آفتاب دارند، ماهرو هستند، لبانشان همچون عقیق است، چشمانشان همچون نرگس سیاه است، چهرهشان به روشنی روز است، موهایشان همچون شب سیاه است و اندامشان همچون سرو بلند و باریک است.
▫️زن در شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، برگردان از آلمانی: مریم رضایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۵۵-۵۸
▫️بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی +
@AfsharFoundation
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#فردوسی🔸دو دیو گردن فراز شاهنامه
اردیبهشت ۱۴۰۳ - گوشهای از سخنان دکتر #مهدی_مستکین در بزرگداشت حکیم فرهمند توس به کوشش و کارسازی فصلنامه پر سوم و باشندگی خانه هنرمندان ایران
اردیبهشت ۱۴۰۳ - گوشهای از سخنان دکتر #مهدی_مستکین در بزرگداشت حکیم فرهمند توس به کوشش و کارسازی فصلنامه پر سوم و باشندگی خانه هنرمندان ایران