عرصه‌های‌ ارتباطی
3.64K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
872 files
5.98K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
#فلسفه🔸زبان
زبان خانه وجود است. انسان درخانه‌اش سکنی می‌گزیند. آنان که می‌اندیشند و آنان که با کلام می‌آفرینند، نگهبانان این خانه‌‌اند.
#مارتین_هایدگر (۱۸۸۹–۱۹۷۶) فیلسوف
#تکنوکلاس
#فلسفه🔸ماهیت تکنولوژی
ماهیت تکنولوژی به هیچ‌وجه؛ چیزی تکنولوژیک نیست."
#مارتین_هایدگر
🔻دم دست، فرا دست
🔸دو نوواژه مارتین هایدگر
#مارتین_هایدگر دو نوواژه (neologism) دارد:
دم دست (ready-to-hand) و
فرا دست (present-at-hand).
از این دو نوواژه در جهان برای توصیف نگرش‌های مختلف نسبت به چیزها استفاده می‌شود. ما پیوسته با "وسائل" به عنوان چیزهایی که می‌توانیم با آن‌ها در "گستره‌ای از اهمیت" (نسبت سودمندی) کار کنیم، احاطه شده‌ایم.
از نظر هایدگر، ما بیشتر اوقات در این جهان معمولا با چیزهای "دم دستی‌" سروکار داریم و معمولاً کار با آن‌ها را با هدف دستیابی به چیزی انجام می‌دهیم.
فرادست‌ها خود را به عنوان عرصه‌ای از وسائل مورد استفاده ارائه می‌کنند. هایدگر چکش را مثال می‌زند. وقتی به یک چکش نگاه می‌کنیم، واکنش اولیه ما ا ین نیست که آن را تجزیه کنیم و آن را به چیزی که از آن ساخته شده است تقسیم کنیم. ما به سادگی به آن به عنوان وسیله‌ای برای انجام کار نگاه می‌کنیم.
فرض کنید یک نجار خبره در حال چکش‌زدن به میخ است، او در نهایت وجود چکش را فراموش می‌کند و می‌تواند با همکاران نجارش صحبت کند یا فکرش به جای دیگری برود بدون اینکه لزوماً به چکش (به مثابه یک شی) فکر کند. این فعالیت (چکش به میخ‌زدن) تار می‌شود و در نتیجه محیط اطراف آن آشکار می‌شود و با آشکار شدن یک چیز، چیز دیگری پنهان و بی‌ارزش می‌شود.
با این حال، اگر چکش بشکند چه؟ در این صورت فوراً سودمندی خود را از دست می‌دهد و صرفاً "آنجا" ظاهر ‌می‌ماند. هایدگر این وجود را یک شیء "فرا دست" می‌نامد و زمانی اتفاق می‌افتد که ما یک شی را به صورت جدا شده در نظر بگیریم و آن را با مانند یک دانشمند بررسی کنیم، و صرفاً به واقعیت‌های عریان آن شی که وجود دارد نگاه کنیم.
معمولاً اینگونه نیست که ما چیزها را آنگونه که در جهان هستند می‌بینیم. وقتی چکش می‌شکند، کاربرد خود را از دست می‌دهد و در حالت "فرا دست" قرار می‌گیرد. با این حال، به زودی این حالت را از دست می‌دهد و به چیزی تبدیل می‌شود که باید تعمیر یا جایگزین شود. در غیر این صورت ممکن است وجود آن نوعی عدم آمادگی برای دست (غیر دم دست) قلمداد شود.
هایدگر از ما می‌خواهد که مناطق مبهم هستی را بدون لایه‌های ادراک که مانع از تجربه کامل جهان می‌شود، کشف کنیم.
▫️برگرفته از :Eternalised
#فلسفه #مارتین_هایدگر
🔻دم دست، فرا دست
🔸دو نوواژه مارتین هایدگر
هایدگر دو نوواژه (neologism) دارد:
دم دست (در دست بودگی)* و فرا دست** از این دو نوواژه در جهان برای توصیف نگرش‌های مختلف نسبت به چیزها استفاده می‌شود. ما پیوسته با "وسائل" به عنوان چیزهایی که می‌توانیم با آن‌ها در "گستره‌ای از میزان اهمیت" (نسبت سودمندی) کار کنیم، احاطه شده‌ایم.
از نظر هایدگر، ما بیشتر اوقات در این جهان با چیزهای "دم دست‌" یا همان در دست بودگی سروکار داریم و معمولاً کار با آن‌ها را با هدف دستیابی به چیزی انجام می‌دهیم.
فرادست‌ها خود را به عنوان عرصه‌ای از وسائل مورد استفاده ارائه می‌کنند. هایدگر چکش را مثال می‌زند. وقتی به یک چکش نگاه می‌کنیم، واکنش اولیه ما ا ین نیست که آن را تجزیه کنیم و به چیزهایی که از آن ساخته شده است تقسیم کنیم. ما به آن صرفا به عنوان وسیله‌ای برای انجام کار نگاه می‌کنیم.
فرض کنید یک نجار خبره در حال چکش‌زدن به میخ است، او در نهایت وجود چکش را فراموش می‌کند و می‌تواند با همکاران نجارش صحبت کند یا حواسش به جای دیگری برود بدون اینکه لزوماً به چکش (به مثابه یک شی) فکر کند. به این ترتیب؛ در اثر تحت‌الشعاع قرار گرفتن چکش به میخ‌زدن، محیط اطراف چکش آشکار می‌شود و با آشکار شدن چیزی، چیز دیگری پنهان می‌شود.
با این حال، اگر چکش بشکند چه؟ در این صورت فوراً سودمندی خود را از دست می‌دهد و صرفاً "آنجا" ظاهر ‌می‌ماند. هایدگر این وجود را یک شیء "فرا دست" می‌نامد و زمانی اتفاق می‌افتد که ما یک شی را به صورت جدا شده در نظر بگیریم و آن را مانند یک دانشمند بررسی کنیم، و صرفاً به واقعیت‌های عریان آن شی نگاه کنیم.
معمولاً اینگونه نیست که ما چیزها را آنگونه که در جهان هستند می‌بینیم. وقتی چکش می‌شکند، کاربرد خود را از دست می‌دهد و در موقعیت "فرا دست" قرار می‌گیرد. با این حال، به زودی این حالت را از دست می‌دهد و به چیزی تبدیل می‌شود که باید تعمیر یا جایگزین شود. در غیر این صورت ممکن است وجود آن نوعی عدم آمادگی برای دست (غیر دم دست) قلمداد شود.
هایدگر از ما می‌خواهد که مناطق مبهم هستی را بدون لایه‌های ادراک که مانع از تجربه کامل جهان می‌شود، کشف کنیم.
* ready-to-hand
** present-at-hand
▫️برگرفته از :Eternalised
#کتاب▫️نشرنی منتشرکرد:
#فلسفه🔸آغازین بنیادهای متافیزیکی منطق با رهسپار شدن از لایبنیتس
جلد ۲۶ مجموعه آثار هایدگر متن درس‌گفتاری است که در تابستان ۱۹۲۸ تحت عنوان منطق در ماربورگ ارائه شده است.
#مارتین_هایدگر بر این باور است که نزد لایبنیتس نه‌تنها سنت باستانی و قرون وسطاییِ منطق در یک صورت جدید تجمیع می‌شود، بلکه او همزمان به تکانه‌ای برای پرسش‌گری‌های نو در منطق تبدیل می‌گردد. هایدگر بر همین اساس در این درس‌گفتار می‌کوشد با مبنا قراردادن تفکر لایبنیتس، خصوصاً نظریة حکم و اصل بنیاد او، مبانی متافیزیکی منطق را نمایان سازد، و از این طریق منطق را فلسفی کند. در تفسیر هایدگر روشن می‌شود که چگونه مفاهیم منطقی به اگزیستانس بشری و مسئلة آزادی گره خورده‌اند.
#فلسفه🔸زبان و انسان
انسان طوری عمل می‌کند که گویی شکل دهنده و ارباب زبان است، در حالی که در واقع زبان ارباب انسان است. هر کس؛ دیگری است و هیچکس خودش نیست.
#مارتین_هایدگر (۱۸۸۹–۱۹۷۶) فیلسوف
#فلسفه #تکنوکلاس
🔸درباره ماهیت تکنولوژی
ماهیت تکنولوژی به هیچ وجه یک چیز تکنولوژیک نیست. بنابراین ما هرگز رابطه خود را با ذات تکنولوژی تجربه نخواهیم کرد تا زمانی که تکنولوژی را در خود حل کرده و آنرا به جلو می‌رانیم، یا آنرا تحمل می‌کنیم یا از آن طفره می‌رویم. ما در همه جا به صورت غیرآزاد و زنجیر شده به تکنولوژی باقی می‌مانیم، چه با شور و شوق آن را تأیید یا انکار کنیم. اما زمانی که آن را چیزی خنثی بدانیم، به بدترین شکل ممکن به آن تسلیم می‌شویم. زیرا این تصور از آن، که امروزه ما به‌ویژه دوست داریم به آن ادای احترام کنیم، ما را نسبت به ماهیت تکنولوژی کاملاً کور می‌کند.
#مارتین_هایدگر
#کتاب #مارتین_هایدگر
🔸هایدگر؛ راهنمای سرگشتگان
نویسنده: دیوید سربون، مترجم: محمود دریا نورد، ناشر: علمی و فرهنگی، (۲۸۰ص) ۲,۹۵۰,۰۰۰ ریال
🔻چنین می‌انگارم که هر کس هوای خواندن این کتاب را دارد دست‌کم با برخی از آثار فلسفی هایدگر آشناست و حتی چه بسا دست به خواندن برخی آثارش هم زده باشد. گذشته از این، فرض خواهم کرد اینچنین شخصی در خوانش آثار هایدگر یا حتی در دورنمای این کار دچار دلهره، وحشت و سردرگمی فزاینده شده است. نوشته‌های هایدگر بی‌گمان چالش‌برانگیزند؛ به واقع اصطلاح به‌کاربرده‌شده در عنوان این کتاب، یعنی "سرگشته" به طور خاص درخور حال کسانی است که اولین بار با آثار هایدگر مواجه می‌شوند. با این حال، بر آنم که این اصطلاح به دلیل دیگر نیز مناسب به نظر می‌رسد، چرا که از منظرهای گوناگون هایدگر مشتاق آن است که نهالِ حیرت را در ذهن خواننده خود بنشاند. این مسئله گویای آن است که خواننده آثار هایدگر، به ویژه خواننده نوآموز، از پیش و در خود واجد چنین احساسی نیست. به بیان دیگر، دلواپسی هایدگر، مخصوصاً دلواپسی او در خصوص آمادگی ما برای #فلسفه، این است که ما به حد کافی سرگشته نیستیم.
- از مقدمه کتاب-
@Bookcitycc
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#رخ‌نما #یونس_شکرخواه
#فلسفه🔸هایدگر؛ یک نگاه کوتاه
طرح بخشی از دیدگاه‌های #مارتین_هایدگر (بودن در جهان* و بودن در جهت مرگ**) در برنامه تلویزیونی #سپنج - #شبکه‌خانگی فیلیمو
*Being-in-the-world
**Being-toward-death
#شبکه‌خانگی #تلویزیون #رخ‌نما
🔸سپنج؛ برنامه‌ای برای تفکر و مباحثه با مخاطب
🔹روزنامه اعتماد شنبه ٢۴ شهریور ١۴٠٣
#یونس_شکرخواه گفت: در برنامه سپنج معنا کاملا صیقل خورده بود و خبری از حرف‎های کلیشه‌ای نبود و همین کلیشه‌ای نبودن یکی از دلایل مهم جذابیت برنامه برای مخاطبان بود.
این مدرس #ارتباطات و #روزنامه‌نگاری که مهمان برنامه سپنج با اجرای #رضا_درستکار بود در ادامه درباره ویژگی‌های این برنامه گفت: برنامه سپنج به بهترین شکل از یک پلتفرم استفاده کرد، چنین پلتفرم‌هایی در همه جای دنیا تحت عنوان نروکستینگ (narrowcasting) (ارسال پیام برای بخش محدودی از جامعه) شناخته می‌شوند. در پخش محدود به موضوعات خاص پرداخته می‌شود. همان‌طور که در شبکه‌های تلویزیونی سراسری کشورمان هم برخی از شبکه‌ها یک ماموریت و شعار خاص دارند در پخش‌‌هایی مثل فیلیمو، فیلم نت، نماوا و امثال این‌ها هم برنامه‌ها با موضوعات خاص برای مخاطبان محدود به آن موضوع ساخته می‌شود و در این میان به نظرم برنامه سپنج از نروکستینگ در برابر برودکستینگ (broadcasting) (ارسال پیام برای بخش وسیعی از جامعه) استفاده درستی کرده است. مهم‌تر از همه اینکه انتخاب خوب و درست کلمه سپنج و اجرای توانمند مجری برنامه باعث شده که این برنامه فقط یک مصاحبه نباشد و مخاطب را به یک بحث دعوت ‏کند چون در دسته‎بندی تاک‌شوها دو نوع دسته‌بندی وجود دارد؛ یکی از جنس مصاحبه و دیگری از جنس مباحثه. سپنج از نوع بحث است.
شکرخواه با بیان اینکه پرداختن به موضوعاتی از جنس معنای زندگی و چیستی آن برای پلتفرم‌های با دامنه پخش محدود مناسب است، افزود: طرح بحث موضوعاتی از جنس چیستی و معنای زندگی می‌تواند با مخاطبان خاص ارتباط برقرار کند و ثمربخش باشد چون در تاک‌شو‌هایی که به یک بحث دامن زده می‌شود، مهمان برنامه ناچار است در قلمروی واژه حرکت کند نه اینکه جواب‌هایی از جنس بله - خیر یا به اصطلاح جواب‌های بسته به سوالات بدهد. در واقع مهمانان این برنامه وقتی وارد این بحث می‌شوند می‌دانند که نمی‌توانند حرف‌های مهمانان قبلی را تکرار کنند و اگر هم بنا به بحث تکرار پیش‌ بیاید به معنای فراوانی در یک تحلیل محتوا و اهمیت آن موضوع است که افراد مختلف را درگیر کرده است. علاوه بر اینها خوشبختانه مباحث برنامه فقط در حد چرایی نیست و چطور‌ها هم در این برنامه مطرح می‌شود و بنا به تجربه شخصی، من فکر می‌کنم جناب درستکار که مسوولیت اجرای برنامه را داشتند توانستند تا حد زیادی مرا از زاویه ارتباطات به مبانی فلسفه ارتباطات نزدیک کنند بنابراین بدون هیچ تردیدی می‌توان گفت که ساخت چنین برنامه‌هایی ثمربخش است و حتی می‌تواند بعدها به کتاب تبدیل شود، کتابی با موضوع کاویدن یک واژه (مثل سپنج) توسط افراد گوناگون، از مناظر مختلف. ضمن اینکه پاسخ به سوالات برنامه فقط از جنس فلسفه نیست و ناچارا به نوعی با علم هم مرتبط  می‎شود. 
این استاد ارتباطات در خصوص بازخوردهایی که از برنامه گرفته نیز توضیح داد: همه بازخوردهایی که درباره برنامه گرفتم بلااستثنا پیرامون مفید بودن برنامه بود و بسیاری از دوستان من نه تنها فقط درباره برنامه‌ای که من حضور داشتم بلکه به‌طور کلی درباره کلیت این برنامه احساس رضایت داشتند و به نظر من این مفید بودن فقط به خاطر محتوا نیست بلکه به خاطر عوامل دیگری مثل شکل اجرا، طراحی صحنه، طراحی نور درست هم هست. از نظر من در این برنامه، معنا کاملا صیقل خورده بود و خبری از حرف‎های کلیشه‌ای نبود و همین کلیشه‌ای نبودن خود یکی از دلایل مهم جذابیت برنامه برای مخاطبان بود. با این اوصاف می‌توان گفت دیدن این برنامه صرفا به معنای  وقت‌گذرانی نیست. 
وی در پایان گفت: نباید توقع داشت که با ساخت یک برنامه، می‌توان مخاطب متفکر و فرهیخته تربیت کرد و البته بهتر است بگویم نه تنها با این برنامه بلکه با ده‌ها رسانه هم نمی‌شود چنین کاری را کرد چون رسانه نمی‌تواند یک سویه فرهنگ، تفکر و راهنما بیافریند اما می‌تواند سطوح و لایه‌هایی را در برابر #مخاطب قرار بدهد و مخاطب آن #اطلاعات را وارد سیستم ارزشی- فرهنگی خودش کند و در آن عرصه است که یک نوع تقلا و تکاپو برای درک بهتر از موضوعات فراهم می‌شود به عبارت دیگر چنین برنامه‌هایی می‌تواند نگاه‌های بین‌رشته‌ای و فرارشته‌ای، همگرایانه و آشتی‌جویانه به وجود بیاورد و این دستاورد و موفقیت کمی نیست که دیگران به سمت یک نوع بازآفرینی مایملک فکری و تالیف  تفکری دعوت  شوند.