#تاریخ #ارتباطات
▫️برگی از تاریخ ارتباطات در ایران
🔸كاستلز در شبكهای ديگر
#يونس_شكرخواه | خاطرهای از سال ۱۳۸۵
"- سعي كن زياد روي من تمركز نكني؛ من از صبح دو سخنرانی داشتهام و ترجيح میدهم حرف نزنم. "
اين نخستين جملاتي بود كه #مانوئل_كاستلز؛ نويسنده تريلوژی پرقدرت #جامعه_شبكهای در گوش من به عنوان گرداننده مراسم زمزمه كرد. مردی كه انقلاب آیتی را با جنبشهای اجتماعی فرهنگی و بازسازی #كاپيتاليسم گره زده است تا شيپور بيدارباش را براي جهانيان به صدا در آورده تا جامعه شبكهای را تماشا كنند؛ حالا میخواست يكطرفه به جمع گره نخورد.
پروفسور #كاظم_معتمدنژاد كنار من است و اين يعنی من و همكاران و همكلاسیها كه با او راهها پيمودهايم باز هم میتوانيم با آرامش خاطر حرفهايمان را بزنيم و نگاه ايرانیمان را به زمين و زمان و به كاستلز و جامعه شبكهایاش داشته باشيم. پروفسور به زبان فرانسه به ميهمان اسپانيولی خوش آمد میگويد و به سوابق انقلابیاش اشاره میكند. دكتر #فرقانی رئيس دانشكده هم به زبان انگليسی به او خوش آمد میگويد تا هر چه سريعتر از تشريفات اوليه رها شويم.
همكارم دكتر #هادی_خانيكی ليد كنجكاویهای جمع ارتباطی حاضر را مينويسد:
" - آقاي كاستلز آيا هنوز نظريات انتقادی را دنبال میكنيد؟ شما اگر چه به تاثيرات فكري #پولانزاس، #تورن و #آلتوسر بر روی خودتان معترف هستيد، اما آيا هنوز هم از موضع يك انديشمند انتقادی به مقوله #جامعهاطلاعاتی نگاه میكنيد يا نه؟ "
براي دانشكدهای كه #مطالعاتانتقادی برايش حكم نقشه راهنما در جهان ديجيتال معاصر را دارد؛ چنين پرسشی میتوانست قلاب اصلی بحث باشد. اما زود معلوم شد كه ماهي طلایی ما حتی اگر به قلاب گير كند؛ براي بيرون كشيده نشدن از آب هم برنامه دارد و ممكن است بگريزد؛ كه گريخت:
" – در بند چارچوبها نيستم. مانوئل كاستلز به عنوان شخص نگاه انتقادی دارد اما كاستلز محقق مراقب است كه چنين نگاهی بر روی پژوهشهايش اثر نگذارد. "
به فارسی به دكتر خانيكی گفتم من جور ديگری دنبال میكنم تا تكليف را يكسره كنيم و پرسيدم:
" - آيا كاستلز پژوهشگر از اقتصاد سياسي به عنوان يك جعبه ابزار براي مطالعه جامعه شبكهای استفاده میكند يا خير؟ "
و بیدرنگ گفت:
"- بله از اين جعبه ابزار استفاده میكنم؛ اما كل اين جعبه با من نيست و آنرا باز میكنم تا اگر ابزار به درد بخوري داخل آن بود، از آن استفاده كنم. "
اينگونه پاسخها از چهرهای كه جامعه شبكهای را جامعهای #كاپيتاليست میداند و كاپيتاليسم اطلاعاتي جهانی را مولدترين سيستم در قلب محرومترين افراد؛ برايم بيگانه به نظر میرسد و اين حس با تعقيب پرسشها از طرف همكاران ديگرم دكتر #علی_محمدي و دكتر #پرويز_پيران درباره جنبشهای اجتماعی هم با من باقی میماند:
- " جنبشها نمیتوانند دستور جلسه بسازند. آنها از ارزشها دفاع میكنند و اين نهادهاي سياسي هستند كه بايد كار را به پيش ببرند"
پس كارها به پيش نخواهد رفت. چون كاستلز در عين حال معتقد است كه سياست در بحران مشروعيت متوقف شده است.
دكتر #احمد_ميرعابدينی به صراحت به او میگويد اين يك كاستلز ديگر است كه اينجا نشسته است و بعد هم پرسشهای دانشجويان كاستلز را گرم میكند.
دوباره آرام در گوشم زمزمه میكند:
"- بهتر نيست كامل ترجمه نكنی و فقط نكات مهم را ترجمه كنی تا وقت بيشتری برای طرح حرفها داشته باشيم و بگذاريم همه سئوال كنند؟ اينها بچههای پر انرژی و با سوادی هستند"
به ساعتم نگاه میكنم؛ از وقت در نظر گرفته شده يكساعت گذشته ولي كاستلز تازه انگار دلش میخواهد بيشتر حرف بزند. حالا شوخي میكند؛ با هيجان بيشتري حرف میزند و حتی به من كمك میكند و با اشاره به نقاط مختلف سالن پرسش كنندگان را كه دستهايشان را بالا گرفتهاند نشان میدهد. كاستلز حالا صريحتر هم شده است:
"... امريكا يكجانبه گراست؛ زنان و رسانهها كارگزاران تغييرات هستند؛ دارم درباره رابطه قدرت و ارتباطات كتاب ديگري مینويسم؛ سو استفاده جنسی از كودكان در امريكا بالاست؛ هويتهای گوناگون راهكارهاي بيرون ايستادن از نظام جهانی كاپيتالیست اطلاعاتي هستند ... من #آنتونی_گيدنز نيستم او طرفدار #تونی_بلر است ... "
در مراسم شامي كه مشتركا از جانب خبرگزاری ميراث فرهنگی و دانشكده برگزار شده؛ دكتر #پايا مترجم جامعه شبكهای به من میگويد كاستلز خيلی از تشكيل اين جلسه خوشحال است.
اما به گمان من يك نفر از او خوشحالتر است؛ پدر ارتباطات اين ديار كه ساكت نشسته بود و مراسم بیتكلفی را تماشا میكرد كه در آن شاگردانش در برابر يكي از نامآورترين چهرهای جهانی ارتباطي معاصر محك میخوردند. لبخند پروفسور معتمدنژاد در مراسم شام؛ وقتی كنار كاستلز به عكس گرفتن پرداختيم برای ما مفاهيم بيشتري نسبت به كاستلز در بر داشت.
▫️آی تی ایران، ۱۴ خرداد ۱۳۸۵
▫️برگی از تاریخ ارتباطات در ایران
🔸كاستلز در شبكهای ديگر
#يونس_شكرخواه | خاطرهای از سال ۱۳۸۵
"- سعي كن زياد روي من تمركز نكني؛ من از صبح دو سخنرانی داشتهام و ترجيح میدهم حرف نزنم. "
اين نخستين جملاتي بود كه #مانوئل_كاستلز؛ نويسنده تريلوژی پرقدرت #جامعه_شبكهای در گوش من به عنوان گرداننده مراسم زمزمه كرد. مردی كه انقلاب آیتی را با جنبشهای اجتماعی فرهنگی و بازسازی #كاپيتاليسم گره زده است تا شيپور بيدارباش را براي جهانيان به صدا در آورده تا جامعه شبكهای را تماشا كنند؛ حالا میخواست يكطرفه به جمع گره نخورد.
پروفسور #كاظم_معتمدنژاد كنار من است و اين يعنی من و همكاران و همكلاسیها كه با او راهها پيمودهايم باز هم میتوانيم با آرامش خاطر حرفهايمان را بزنيم و نگاه ايرانیمان را به زمين و زمان و به كاستلز و جامعه شبكهایاش داشته باشيم. پروفسور به زبان فرانسه به ميهمان اسپانيولی خوش آمد میگويد و به سوابق انقلابیاش اشاره میكند. دكتر #فرقانی رئيس دانشكده هم به زبان انگليسی به او خوش آمد میگويد تا هر چه سريعتر از تشريفات اوليه رها شويم.
همكارم دكتر #هادی_خانيكی ليد كنجكاویهای جمع ارتباطی حاضر را مينويسد:
" - آقاي كاستلز آيا هنوز نظريات انتقادی را دنبال میكنيد؟ شما اگر چه به تاثيرات فكري #پولانزاس، #تورن و #آلتوسر بر روی خودتان معترف هستيد، اما آيا هنوز هم از موضع يك انديشمند انتقادی به مقوله #جامعهاطلاعاتی نگاه میكنيد يا نه؟ "
براي دانشكدهای كه #مطالعاتانتقادی برايش حكم نقشه راهنما در جهان ديجيتال معاصر را دارد؛ چنين پرسشی میتوانست قلاب اصلی بحث باشد. اما زود معلوم شد كه ماهي طلایی ما حتی اگر به قلاب گير كند؛ براي بيرون كشيده نشدن از آب هم برنامه دارد و ممكن است بگريزد؛ كه گريخت:
" – در بند چارچوبها نيستم. مانوئل كاستلز به عنوان شخص نگاه انتقادی دارد اما كاستلز محقق مراقب است كه چنين نگاهی بر روی پژوهشهايش اثر نگذارد. "
به فارسی به دكتر خانيكی گفتم من جور ديگری دنبال میكنم تا تكليف را يكسره كنيم و پرسيدم:
" - آيا كاستلز پژوهشگر از اقتصاد سياسي به عنوان يك جعبه ابزار براي مطالعه جامعه شبكهای استفاده میكند يا خير؟ "
و بیدرنگ گفت:
"- بله از اين جعبه ابزار استفاده میكنم؛ اما كل اين جعبه با من نيست و آنرا باز میكنم تا اگر ابزار به درد بخوري داخل آن بود، از آن استفاده كنم. "
اينگونه پاسخها از چهرهای كه جامعه شبكهای را جامعهای #كاپيتاليست میداند و كاپيتاليسم اطلاعاتي جهانی را مولدترين سيستم در قلب محرومترين افراد؛ برايم بيگانه به نظر میرسد و اين حس با تعقيب پرسشها از طرف همكاران ديگرم دكتر #علی_محمدي و دكتر #پرويز_پيران درباره جنبشهای اجتماعی هم با من باقی میماند:
- " جنبشها نمیتوانند دستور جلسه بسازند. آنها از ارزشها دفاع میكنند و اين نهادهاي سياسي هستند كه بايد كار را به پيش ببرند"
پس كارها به پيش نخواهد رفت. چون كاستلز در عين حال معتقد است كه سياست در بحران مشروعيت متوقف شده است.
دكتر #احمد_ميرعابدينی به صراحت به او میگويد اين يك كاستلز ديگر است كه اينجا نشسته است و بعد هم پرسشهای دانشجويان كاستلز را گرم میكند.
دوباره آرام در گوشم زمزمه میكند:
"- بهتر نيست كامل ترجمه نكنی و فقط نكات مهم را ترجمه كنی تا وقت بيشتری برای طرح حرفها داشته باشيم و بگذاريم همه سئوال كنند؟ اينها بچههای پر انرژی و با سوادی هستند"
به ساعتم نگاه میكنم؛ از وقت در نظر گرفته شده يكساعت گذشته ولي كاستلز تازه انگار دلش میخواهد بيشتر حرف بزند. حالا شوخي میكند؛ با هيجان بيشتري حرف میزند و حتی به من كمك میكند و با اشاره به نقاط مختلف سالن پرسش كنندگان را كه دستهايشان را بالا گرفتهاند نشان میدهد. كاستلز حالا صريحتر هم شده است:
"... امريكا يكجانبه گراست؛ زنان و رسانهها كارگزاران تغييرات هستند؛ دارم درباره رابطه قدرت و ارتباطات كتاب ديگري مینويسم؛ سو استفاده جنسی از كودكان در امريكا بالاست؛ هويتهای گوناگون راهكارهاي بيرون ايستادن از نظام جهانی كاپيتالیست اطلاعاتي هستند ... من #آنتونی_گيدنز نيستم او طرفدار #تونی_بلر است ... "
در مراسم شامي كه مشتركا از جانب خبرگزاری ميراث فرهنگی و دانشكده برگزار شده؛ دكتر #پايا مترجم جامعه شبكهای به من میگويد كاستلز خيلی از تشكيل اين جلسه خوشحال است.
اما به گمان من يك نفر از او خوشحالتر است؛ پدر ارتباطات اين ديار كه ساكت نشسته بود و مراسم بیتكلفی را تماشا میكرد كه در آن شاگردانش در برابر يكي از نامآورترين چهرهای جهانی ارتباطي معاصر محك میخوردند. لبخند پروفسور معتمدنژاد در مراسم شام؛ وقتی كنار كاستلز به عكس گرفتن پرداختيم برای ما مفاهيم بيشتري نسبت به كاستلز در بر داشت.
▫️آی تی ایران، ۱۴ خرداد ۱۳۸۵
🔸رسانه را آوازي ديگر داد؛ چرا؟
▫️استاد شجريان از نگاه مطالعات رسانه و ژورناليسم
▫️#مجيد_رضائيان*
رسانه مصاديق متفاوتي پيدا كرده است و روند تحولات وب در سال ٢٠٢٠ به ما ميآموزد كه چندي است «كاربران» و اينك به تعبير #مانوئل_كاستلز «خود - ارتباطگران» به يك #رسانه تبديل شدهاند. با چه معياري؟ اينكه هم خود «توليد محتوا» ميكنند و هم «ارسالكننده» هستند. در اين ميان اما، مصداق متفاوتي از رسانه نيز، در برابر ما خودنمايي ميكند: «شخصيتها و چهرههاي اثرگذار كه از جغرافياي عرصه خويش پا فراتر نهادهاند و به تنهايي به يك رسانه تبديل شدهاند؛ بدون آنكه وابسته باشند به متغير و عامل تكنولوژي ارتباطي.» از اين زاويه نگاه، استاد #محمدرضا_شجريان چندي است كه در نقش يك رسانه ظاهر شده است. در اين زمينه ميتوان از منظر «مطالعات رسانه و ژورناليسم»، نكاتي را به شرح فهرست زير تقديم كرد:
يكم) شاخص بودن: بيترديد، استاد نهتنها در موسيقي سنتي- با تمامي زواياي پيچيدهاش-كه در عرصههاي فرهنگ، ادبيات و جامعه، به يك «چهره شاخص» تبديل شد. مگر «رسانه بودن» چيزي جز «ديده شدن» است؟ رسانه تا شاخص نشود، ديده نميشود و نيك اثرش بسيار گذرا خواهد بود. او توانست به يك عنصر «فراعرصهاي» و «فرامتني» تبديل شود و همين شاخص بودن از او يك رسانه تمامعيار ساخت.
دوم) عيني بودن: پايه روزنامهنگاري و رسانه، «عينيگرايي» است. با وجود ظهور ژانرهاي متفاوت تا امروز- ژانر روزنامهنگاري تحليلي- اين پايه مهم از ميان نرفته است. نگاه عينی استاد به مسائل، رويدادها و دغدغههاي مردم سرزمينش، از او چهرهاي ساخت كه هر «كنش و واكنشي» از اين نماد موسيقي و فرهنگ، موجي ميساخت كه ميتوان با استدلال رسانه بودن، منطبق ساخت.
سوم) همگاني و ملي بودن: كم سراغ نداريم افرادي كه به تعبير هارولد لاسول، در «رمزگذاريهاي پيام» براي مخاطبانشان، ناكام ماندهاند. شما زماني ميتوانيد مخاطب را به سوي خويش ترغيب سازيد كه #رمزگذاري شما همانگونه «رمزگشايي» شود كه منظور نظر شما بوده است. اين موفقيت استاد بود كه نگاهي مردمي داشت و از موسيقي، «آوازي ديگر» ساخت و «صداي مردم» شد. اين كار كمي نيست و همين، رسانه بودن او را بار ديگر به اثبات ميرساند.
چهارم) پشتوانه ادبيات: ادبيات، شعر و به ويژه غزلهاي ما- از مولانا، حافظ تا خيام و حتي اشعار نو- با استاد، آوازي متفاوت گرفت و به مراتب درخشانتر هم ديده شد و هم شنيده شد. پشتوانه محكم موسيقي او، ادبيات كمنظير، خوشآهنگ و شيرين پارسي بود. او توانست ادبيات را چونان متن در تار و پود موسيقي كمنظيرش بگنجاند و ببافد و محصولي ارايه كند كه پيام و متن متفاوتي از آن جلوهگر شود. رسانه نيز جز «متن و ادبيات» چيز ديگري نيست. آخر) مظهر وحدت: از «ربنا»ي استاد تا آلبوم «بيداد»، «مرغ سحر» به همه ما آموخت كه او ميخواست همه «نگاههاي مذهبي»، «ملي و عرفي» را بهم نزديك سازد و ميانشان پيوندي محكم برقرار كند. اين ويژگی منحصر به فرد او بود. شايد به همين دليل نيز ميخواست با انتقادهاي گاه و بيگاهش، همواره صداي مردم باشد و در مسير اين وحدت، يگانه و پرچمدار. راستي! اگر نگاهي از روي سعه صدر و قدري فراخ داشته باشيم استاد شجريان- جداي از سنجههاي پيشگفته و به مراتب افزونتر- نميبايست خود به يك رسانه مستقل و مردمي تبديل ميشد؟ ... اينك، چه خوش آرميده است اين صداي نيم قرنِ اخير و اسطورهاي ايران- در كنار فردوسي و اخوان ثالث- هر كدام از يك مكتب متفاوت. تاريخ ترا كم داشت كه اينك ندارد.
▫️*استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورناليسم
▫️استاد شجريان از نگاه مطالعات رسانه و ژورناليسم
▫️#مجيد_رضائيان*
رسانه مصاديق متفاوتي پيدا كرده است و روند تحولات وب در سال ٢٠٢٠ به ما ميآموزد كه چندي است «كاربران» و اينك به تعبير #مانوئل_كاستلز «خود - ارتباطگران» به يك #رسانه تبديل شدهاند. با چه معياري؟ اينكه هم خود «توليد محتوا» ميكنند و هم «ارسالكننده» هستند. در اين ميان اما، مصداق متفاوتي از رسانه نيز، در برابر ما خودنمايي ميكند: «شخصيتها و چهرههاي اثرگذار كه از جغرافياي عرصه خويش پا فراتر نهادهاند و به تنهايي به يك رسانه تبديل شدهاند؛ بدون آنكه وابسته باشند به متغير و عامل تكنولوژي ارتباطي.» از اين زاويه نگاه، استاد #محمدرضا_شجريان چندي است كه در نقش يك رسانه ظاهر شده است. در اين زمينه ميتوان از منظر «مطالعات رسانه و ژورناليسم»، نكاتي را به شرح فهرست زير تقديم كرد:
يكم) شاخص بودن: بيترديد، استاد نهتنها در موسيقي سنتي- با تمامي زواياي پيچيدهاش-كه در عرصههاي فرهنگ، ادبيات و جامعه، به يك «چهره شاخص» تبديل شد. مگر «رسانه بودن» چيزي جز «ديده شدن» است؟ رسانه تا شاخص نشود، ديده نميشود و نيك اثرش بسيار گذرا خواهد بود. او توانست به يك عنصر «فراعرصهاي» و «فرامتني» تبديل شود و همين شاخص بودن از او يك رسانه تمامعيار ساخت.
دوم) عيني بودن: پايه روزنامهنگاري و رسانه، «عينيگرايي» است. با وجود ظهور ژانرهاي متفاوت تا امروز- ژانر روزنامهنگاري تحليلي- اين پايه مهم از ميان نرفته است. نگاه عينی استاد به مسائل، رويدادها و دغدغههاي مردم سرزمينش، از او چهرهاي ساخت كه هر «كنش و واكنشي» از اين نماد موسيقي و فرهنگ، موجي ميساخت كه ميتوان با استدلال رسانه بودن، منطبق ساخت.
سوم) همگاني و ملي بودن: كم سراغ نداريم افرادي كه به تعبير هارولد لاسول، در «رمزگذاريهاي پيام» براي مخاطبانشان، ناكام ماندهاند. شما زماني ميتوانيد مخاطب را به سوي خويش ترغيب سازيد كه #رمزگذاري شما همانگونه «رمزگشايي» شود كه منظور نظر شما بوده است. اين موفقيت استاد بود كه نگاهي مردمي داشت و از موسيقي، «آوازي ديگر» ساخت و «صداي مردم» شد. اين كار كمي نيست و همين، رسانه بودن او را بار ديگر به اثبات ميرساند.
چهارم) پشتوانه ادبيات: ادبيات، شعر و به ويژه غزلهاي ما- از مولانا، حافظ تا خيام و حتي اشعار نو- با استاد، آوازي متفاوت گرفت و به مراتب درخشانتر هم ديده شد و هم شنيده شد. پشتوانه محكم موسيقي او، ادبيات كمنظير، خوشآهنگ و شيرين پارسي بود. او توانست ادبيات را چونان متن در تار و پود موسيقي كمنظيرش بگنجاند و ببافد و محصولي ارايه كند كه پيام و متن متفاوتي از آن جلوهگر شود. رسانه نيز جز «متن و ادبيات» چيز ديگري نيست. آخر) مظهر وحدت: از «ربنا»ي استاد تا آلبوم «بيداد»، «مرغ سحر» به همه ما آموخت كه او ميخواست همه «نگاههاي مذهبي»، «ملي و عرفي» را بهم نزديك سازد و ميانشان پيوندي محكم برقرار كند. اين ويژگی منحصر به فرد او بود. شايد به همين دليل نيز ميخواست با انتقادهاي گاه و بيگاهش، همواره صداي مردم باشد و در مسير اين وحدت، يگانه و پرچمدار. راستي! اگر نگاهي از روي سعه صدر و قدري فراخ داشته باشيم استاد شجريان- جداي از سنجههاي پيشگفته و به مراتب افزونتر- نميبايست خود به يك رسانه مستقل و مردمي تبديل ميشد؟ ... اينك، چه خوش آرميده است اين صداي نيم قرنِ اخير و اسطورهاي ايران- در كنار فردوسي و اخوان ثالث- هر كدام از يك مكتب متفاوت. تاريخ ترا كم داشت كه اينك ندارد.
▫️*استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورناليسم
#تاریخ #ارتباطات
🔸كاستلز در شبكهای ديگر
▫️برگی از تاریخ ارتباطات در ایران
▫️#يونس_شكرخواه
▫️خاطرهای از سال ۱۳۸۵
"- سعي كن زياد روي من تمركز نكنی؛ از صبح دو سخنرانی داشتهام و ترجيح میدهم حرف نزنم."
اين نخستين جملاتي بود كه #مانوئل_كاستلز؛ نويسنده تريلوژی پرقدرت #جامعهشبكهای در گوش من به عنوان گرداننده مراسم زمزمه كرد. مردی كه انقلاب آیتی را با جنبشهای اجتماعی فرهنگی و بازسازی #كاپيتاليسم گره زده است تا شيپور بيدارباش را براي جهانيان به صدا در آورده تا جامعه شبكهای را تماشا كنند؛ حالا میخواست يكطرفه به جمع گره نخورد.
پروفسور #كاظم_معتمدنژاد كنار من است و اين يعنی من و همكاران و همكلاسیها كه با او راهها پيمودهايم باز هم میتوانيم با آرامش خاطر حرفهايمان را بزنيم و نگاه ايرانیمان را به زمين و زمان و به كاستلز و جامعه شبكهایاش داشته باشيم. پروفسور به زبان فرانسه به ميهمان اسپانيولی خوش آمد میگويد و به سوابق انقلابیاش اشاره میكند. دكتر #محمدمهدی_فرقانی رئيس دانشكده هم به زبان انگليسی به او خوش آمد میگويد تا هر چه سريعتر از تشريفات اوليه رها شويم.
همكارم دكتر #هادی_خانيكی ليد كنجكاویهای جمع ارتباطی حاضر را میزتد:
" - آقای كاستلز آيا هنوز نظريات انتقادی را دنبال میكنيد؟ شما اگر چه به تاثيرات فكري #پولانزاس، #تورن و #آلتوسر بر روی خودتان معترف هستيد، اما آيا هنوز هم از موضع يك انديشمند انتقادی به مقوله #جامعهاطلاعاتی نگاه میكنيد يا نه؟ "
براي دانشكدهای كه #مطالعاتانتقادی برايش حكم نقشه راهنما در جهان ديجيتال معاصر را دارد؛ چنين پرسشی میتوانست قلاب اصلی بحث باشد. اما زود معلوم شد كه ماهی طلایی ما حتی اگر به قلاب گير كند؛ براي بيرون كشيده نشدن از آب هم برنامه دارد و ممكن است بگريزد؛ كه گريخت:
–"در بند چارچوبها نيستم. مانوئل كاستلز به عنوان شخص نگاه انتقادی دارد اما كاستلز محقق مراقب است كه چنين نگاهی بر روی پژوهشهايش اثر نگذارد."
به فارسی به دكتر خانيكی گفتم من جور ديگری دنبال میكنم تا تكليف را يكسره كنيم و پرسيدم:
-"آيا كاستلز پژوهشگر از اقتصاد سياسی به عنوان يك جعبه ابزار برای مطالعه جامعه شبكهای استفاده میكند يا خير؟"
و بیدرنگ گفت:
- "بله از اين جعبه ابزار استفاده میكنم؛ اما كل اين جعبه با من نيست و آنرا باز میكنم تا اگر ابزار به درد بخوري داخل آن بود، از آن استفاده كنم."
اينگونه پاسخها از چهرهای كه جامعه شبكهای را جامعهای #كاپيتاليست میداند و كاپيتاليسم اطلاعاتي جهانی را مولدترين سيستم در قلب محرومترين افراد؛ برايم بيگانه به نظر میرسد و اين حس با تعقيب پرسشها از طرف همكاران ديگرم دكتر #علی_محمدی و دكتر #پرويز_پيران درباره جنبشهای اجتماعی هم با من باقی میماند:
- "جنبشها نمیتوانند دستور جلسه بسازند. آنها از ارزشها دفاع میكنند و اين نهادهاي سياسی هستند كه بايد كار را به پيش ببرند"
پس كارها به پيش نخواهد رفت. چون كاستلز در عين حال معتقد است كه سياست در بحران مشروعيت متوقف شده است.
دكتر #احمد_ميرعابدينی به صراحت به او میگويد اين يك كاستلز ديگر است كه اينجا نشسته است و بعد هم پرسشهای دانشجويان كاستلز را گرم میكند.
دوباره آرام در گوشم زمزمه میكند:
"- بهتر نيست كامل ترجمه نكنی و فقط نكات مهم را ترجمه كنی تا وقت بيشتری برای طرح حرفها داشته باشيم و بگذاريم همه سئوال كنند؟ اينها بچههای پر انرژی و با سوادی هستند"
به ساعتم نگاه میكنم؛ از وقت در نظر گرفته شده يكساعت گذشته ولی كاستلز تازه انگار دلش میخواهد بيشتر حرف بزند. حالا شوخي میكند؛ با هيجان بيشتری حرف میزند و حتی به من كمك میكند و با اشاره به نقاط مختلف سالن پرسش كنندگان را كه دستهايشان را بالا گرفتهاند نشان میدهد. كاستلز حالا صريحتر هم شده است:
"... امريكا يكجانبه گراست؛ زنان و رسانهها كارگزاران تغييرات هستند؛ دارم درباره رابطه قدرت و ارتباطات كتاب ديگري مینويسم؛ سو استفاده جنسی از كودكان در امريكا بالاست؛ هويتهای گوناگون راهكارهاي بيرون ايستادن از نظام جهانی كاپيتالیست اطلاعاتي هستند ... من #آنتونی_گيدنز نيستم او طرفدار #تونی_بلر است ... "
در مراسم شامي كه مشتركا از جانب خبرگزاری ميراث فرهنگی و دانشكده برگزار شده؛ دكتر #پايا مترجم جامعه شبكهای به من میگويد كاستلز خيلی از تشكيل اين جلسه خوشحال است.
اما به گمان من يك نفر از او خوشحالتر است؛ پدر ارتباطات اين ديار كه ساكت نشسته بود و مراسم بیتكلفی را تماشا میكرد كه در آن شاگردانش در برابر يكي از نامآورترين چهرهای جهانی ارتباطي معاصر محك میخوردند. لبخند پروفسور #کاظم_معتمدنژاد در مراسم شام؛ وقتی كنار كاستلز به عكس گرفتن پرداختيم برای ما مفاهيم بيشتري نسبت به كاستلز در بر داشت.
▫️آی تی ایران، ۱۴ خرداد ۱۳۸۵
🔸كاستلز در شبكهای ديگر
▫️برگی از تاریخ ارتباطات در ایران
▫️#يونس_شكرخواه
▫️خاطرهای از سال ۱۳۸۵
"- سعي كن زياد روي من تمركز نكنی؛ از صبح دو سخنرانی داشتهام و ترجيح میدهم حرف نزنم."
اين نخستين جملاتي بود كه #مانوئل_كاستلز؛ نويسنده تريلوژی پرقدرت #جامعهشبكهای در گوش من به عنوان گرداننده مراسم زمزمه كرد. مردی كه انقلاب آیتی را با جنبشهای اجتماعی فرهنگی و بازسازی #كاپيتاليسم گره زده است تا شيپور بيدارباش را براي جهانيان به صدا در آورده تا جامعه شبكهای را تماشا كنند؛ حالا میخواست يكطرفه به جمع گره نخورد.
پروفسور #كاظم_معتمدنژاد كنار من است و اين يعنی من و همكاران و همكلاسیها كه با او راهها پيمودهايم باز هم میتوانيم با آرامش خاطر حرفهايمان را بزنيم و نگاه ايرانیمان را به زمين و زمان و به كاستلز و جامعه شبكهایاش داشته باشيم. پروفسور به زبان فرانسه به ميهمان اسپانيولی خوش آمد میگويد و به سوابق انقلابیاش اشاره میكند. دكتر #محمدمهدی_فرقانی رئيس دانشكده هم به زبان انگليسی به او خوش آمد میگويد تا هر چه سريعتر از تشريفات اوليه رها شويم.
همكارم دكتر #هادی_خانيكی ليد كنجكاویهای جمع ارتباطی حاضر را میزتد:
" - آقای كاستلز آيا هنوز نظريات انتقادی را دنبال میكنيد؟ شما اگر چه به تاثيرات فكري #پولانزاس، #تورن و #آلتوسر بر روی خودتان معترف هستيد، اما آيا هنوز هم از موضع يك انديشمند انتقادی به مقوله #جامعهاطلاعاتی نگاه میكنيد يا نه؟ "
براي دانشكدهای كه #مطالعاتانتقادی برايش حكم نقشه راهنما در جهان ديجيتال معاصر را دارد؛ چنين پرسشی میتوانست قلاب اصلی بحث باشد. اما زود معلوم شد كه ماهی طلایی ما حتی اگر به قلاب گير كند؛ براي بيرون كشيده نشدن از آب هم برنامه دارد و ممكن است بگريزد؛ كه گريخت:
–"در بند چارچوبها نيستم. مانوئل كاستلز به عنوان شخص نگاه انتقادی دارد اما كاستلز محقق مراقب است كه چنين نگاهی بر روی پژوهشهايش اثر نگذارد."
به فارسی به دكتر خانيكی گفتم من جور ديگری دنبال میكنم تا تكليف را يكسره كنيم و پرسيدم:
-"آيا كاستلز پژوهشگر از اقتصاد سياسی به عنوان يك جعبه ابزار برای مطالعه جامعه شبكهای استفاده میكند يا خير؟"
و بیدرنگ گفت:
- "بله از اين جعبه ابزار استفاده میكنم؛ اما كل اين جعبه با من نيست و آنرا باز میكنم تا اگر ابزار به درد بخوري داخل آن بود، از آن استفاده كنم."
اينگونه پاسخها از چهرهای كه جامعه شبكهای را جامعهای #كاپيتاليست میداند و كاپيتاليسم اطلاعاتي جهانی را مولدترين سيستم در قلب محرومترين افراد؛ برايم بيگانه به نظر میرسد و اين حس با تعقيب پرسشها از طرف همكاران ديگرم دكتر #علی_محمدی و دكتر #پرويز_پيران درباره جنبشهای اجتماعی هم با من باقی میماند:
- "جنبشها نمیتوانند دستور جلسه بسازند. آنها از ارزشها دفاع میكنند و اين نهادهاي سياسی هستند كه بايد كار را به پيش ببرند"
پس كارها به پيش نخواهد رفت. چون كاستلز در عين حال معتقد است كه سياست در بحران مشروعيت متوقف شده است.
دكتر #احمد_ميرعابدينی به صراحت به او میگويد اين يك كاستلز ديگر است كه اينجا نشسته است و بعد هم پرسشهای دانشجويان كاستلز را گرم میكند.
دوباره آرام در گوشم زمزمه میكند:
"- بهتر نيست كامل ترجمه نكنی و فقط نكات مهم را ترجمه كنی تا وقت بيشتری برای طرح حرفها داشته باشيم و بگذاريم همه سئوال كنند؟ اينها بچههای پر انرژی و با سوادی هستند"
به ساعتم نگاه میكنم؛ از وقت در نظر گرفته شده يكساعت گذشته ولی كاستلز تازه انگار دلش میخواهد بيشتر حرف بزند. حالا شوخي میكند؛ با هيجان بيشتری حرف میزند و حتی به من كمك میكند و با اشاره به نقاط مختلف سالن پرسش كنندگان را كه دستهايشان را بالا گرفتهاند نشان میدهد. كاستلز حالا صريحتر هم شده است:
"... امريكا يكجانبه گراست؛ زنان و رسانهها كارگزاران تغييرات هستند؛ دارم درباره رابطه قدرت و ارتباطات كتاب ديگري مینويسم؛ سو استفاده جنسی از كودكان در امريكا بالاست؛ هويتهای گوناگون راهكارهاي بيرون ايستادن از نظام جهانی كاپيتالیست اطلاعاتي هستند ... من #آنتونی_گيدنز نيستم او طرفدار #تونی_بلر است ... "
در مراسم شامي كه مشتركا از جانب خبرگزاری ميراث فرهنگی و دانشكده برگزار شده؛ دكتر #پايا مترجم جامعه شبكهای به من میگويد كاستلز خيلی از تشكيل اين جلسه خوشحال است.
اما به گمان من يك نفر از او خوشحالتر است؛ پدر ارتباطات اين ديار كه ساكت نشسته بود و مراسم بیتكلفی را تماشا میكرد كه در آن شاگردانش در برابر يكي از نامآورترين چهرهای جهانی ارتباطي معاصر محك میخوردند. لبخند پروفسور #کاظم_معتمدنژاد در مراسم شام؛ وقتی كنار كاستلز به عكس گرفتن پرداختيم برای ما مفاهيم بيشتري نسبت به كاستلز در بر داشت.
▫️آی تی ایران، ۱۴ خرداد ۱۳۸۵