عرصه‌های‌ ارتباطی
3.64K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
872 files
5.98K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
🔸آیا من هم باید نظرم را بنویسم؟
▫️#نعمت‌الله_فاضلی بارها و بارها با این سوال ظاهرا ساده اما عجیب دانشجویان روبه رو شده‌ام که آیا در نوشته‌ها و گزارش‌های دانشگاهی‌مان می‌توانیم نظر خودمان هم را بنویسیم؟ پاسخ این سوال آشکار و بدیهی است. بله، باید نظرتان را بنویسید. مثل این می‌ماند که بپرسیم آیا برای رفع گرسنگی باید چیزی بخوریم؟
اگر بخواهیم این پرسش را بکاویم بیش از این که نیازمند پاسخ دادن باشد، نیازمند تحلیل این است که چرا اساسا چنین پرسشی شکل می‌گیرد؟ چرا محقق و دانشجویی تردید دارد که در گزارش تحقیق و مقاله‌اش مجاز است نظرش را بنویسد یا مجاز نیست؟ البته تنها دانشجویان نیستند که با این پرسش عجیب روبرو هستند. در واقعیت انبوهی از کتاب‌ها و مقالات روبرو هستیم که نویسندگان آنها نظرشان را ننوشته‌اند و جای خالی نویسنده در آنها کاملا مشهود است. از اینرو این پرسش ظاهرا ساده و دانشجویی ابعاد گسترده‌ای دارد و نشانه بحران بزرگ‌تری در نظام دانایی ماست. تحلیل این موضوع محتاج بحث مبسوط و مستقلی است و مجال دیگری می‌طلبد. در اینجا نمی‌خواهم تمام قصه را روایت کنم. صرفا قصدم آشکار ساختن و آشنایی‌زدایی از پدیده‌ای است که همه جا هست ولی از آن سخنی نمی‌گوییم. در عین حال چون همیشه با این پرسش روبرو هستم چند ملاحظه اولیه را بیان می‌کنم. نخست این که این پرسش تناقض آشکاری در خودش دارد. مطابق درک عقل سلیم هر کس چیزی می‌نویسد هدفش این است که نظراتش را بنویسید. درست است که نوشته‌های دانشگاهی و تحقیقاتی برای بیان و ارائه نتایج تحقیقات ماست، اما این تحقیقات را من و ما انجام داده و من و ما راوی و نویسنده آن هستیم. هم نویسنده متن من و ما هستیم، هم مسئولیت این متن من و مای نویسنده هستیم. وقتی به دانشجویان می‌گویم باید نظرات‌تان را بنویسد و صراحتا از ضمیر فاعلی من استفاده کنید و بنویسید "به نظر من"، "من معتقدم" و"تجربه من این است" و امثال این عبارت‌ها. در واکنش به من بسیاری دانشجویان می‌گویند "آخه استادمون گفته از خودتون ننویسید"!
این موضوع از مصیبت‌های بزرگ نظام دانشگاهی ماست. نویسنده نه تنها از به کار بردن نام خودش پرهیز دارد بلکه تلاش می‌کند نشان دهد که آن چه می نویسد مجموعه‌ای از ایده‌هایی است که "دیگران" گفته و نوشته‌اند؛ گویی این متن نویسنده ندارد، بلکه صرفا "ناقل" دارد، کسی که ایده‌ها را صرفا نقل می‌کند و او مسئولیت و نقشی در این متن ندارد. توجیهی که برای این جای خالی نویسنده می‌آورند این است که این متن "علمی" است و ایده‌های این متن "شخصی" نیست. این تصور وجود دارد که اگر ضمیر فاعلی را از متن حذف کنیم این نوشته علمی است و اعتبار عینی دارد و مراعات عینیت در پژوهش و نگارش شده است. نمی‌خواهم ابعاد معرفت‌ شناختی این مسئله را باز کنم. فقط یادآور می‌شوم حذف من نویسنده از متن یعنی حذف خلاقیت، اندیشیدن و شور و شوق از فرایند کار فکری. این حذف کردن "من نویسنده" هم متن را سرد و بی‌روح می‌کند و از چشم خواننده می‌اندازد، هم باعث عدم درگیری #نویسنده با #متن و کار فکری‌اش می‌شود و این کار باعث دشوار شدن کار نوشتن می‌گردد. لازمه رویارویی با این بحران این است که:
ریشه‌های تاریخی و معرفتی این سبک نگارش و این نثر خشک و بی‌معنا را درک کنیم.
تأثیرات و پیامدهای زیانبار حذف من و مای نویسنده را جدی بگیریم.
به ارزش‌های معرفتی، #زیبایی‌شناختی و اجتماعی که به کار بردن من فاعلی و اعتبار بخشیدن به #سوژه ایجاد می‌کند توجه کنیم.
به متن‌هایی که نویسنده از تجربه‌هایش صحبت می‌کند و من نویسنده در آن حضور دارد توجه کنیم و زیبایی، رسایی، غنی و سودمندی آن را با متن‌های خشک و ظاهرا دانشگاهی مقایسه کنیم.
از این واقعیت آگاه شویم که در نیم قرن گذشته پیشرفت‌های مهمی در این زمینه در جهان دانشگاهی به وجود آمده است؛ از جمله این که اساسا #تجربه‌زیسته محققان در مرکز کارهای فکری قرار گرفته است.
گسترش رویکرد کیفی و #مردم‌نگاری و خودمردم‌نگاری و بسیار روش‌ها و روش‌شناسی‌های دیگر برای این است که محققان بتوانند با سبکی بنویسند که من و ما نویسنده در آن جای خود را پیدا کند.
اگر درباره این نکات بیندیشیم؛ اطمینان دارم دنیای تازه‌ای از خلاقیت، شوق اندیشیدن و کار فکری در ما ایجاد می‌شود.
#زوم #مطالعات‌فرهنگی
🔸در زمینه بازنمایی
نگرش‌های برخاسته از مارکسیسم، فمینیسم و مطالعات‌فرهنگی مربوط به سیاهپوستان به پرسش‌هایی در زمینه بازنمایی (representation) دامن زده و به این ترتیب #متن (text) را به #فرهنگ مرتبط کرده‌اند. از دیدگاه آن‌ها، فرهنگ پدیده‌ای #زیبایی‌شناختی با یك ماهیت شناور و آزاد نیست (این عده در تبیین نقش ایدئولوژیک فیلم و تلویزیون، موضع «مفید» و «زیبا بودن» #کانت را رد می‌کنند). این نگرش‌ها به جای مطلق بودن ماهیت زیبایی بر تاریخی و نسبی بودن آن تأکید می‌ورزند.
GILL BRANSTON