عرصه‌های‌ ارتباطی
3.64K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
872 files
5.99K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
🔸دستمزدِ روزنامهنگارانِ ایرانی؛ یک شوخی بزرگ
▫️#پژمان_موسوی
همین اول، حرف آخر را بزنم: دستمزدِ #روزنامه‌نگاران حرفهای در ایران آنقدر پایین و باورنکردنی است، که حتی بازگو کردنش هم شرم‌آور است؛ این را من نمی‌گویم، نتیجه‌ی آخرین #پژوهش معتبر میدانی که قابل تعمیم به سپهر رسانه‌ای ایران در حوزه روزنامه‌نگاری مکتوب است می‌گوید. نتیجه‌ی این پژوهش نشان می‌دهد متوسط درآمد ماهیانه یک #خبرنگار/#روزنامه‌نگار در روزنامه‌های ایران، دو میلیون و ششصد و نود هزار تومان است؛ به دلارِ ۱۷۰۰۰ تومانی می‌شود ۱۵۸ دلار در ماه.
این عدد آنقدر پایین، باورنکردنی و شرم‌آور است که عملا امکانِ هرگونه مقایسه با سایر مشاغل در ایران و احیانا با حرفه روزنامه‌نگاری در خارج از ایران را سلب می‌کند؛وضعیت وقتی بغرنج‌تر می‌شود که می‌دانیم بسیاری از همکارانمان حتی از این عدد هم دریافتیِ پایین‌تری دارند و این عدد،متوسطِ دریافتی خبرنگار/روزنامه‌نگار در ایران است.
مرثیه‌سرایی نباید کرد، تقصیر را هم یکسره نباید بر گردنِ این و آن انداخت، مجموعه‌ای از عوامل در طولِ سال‌های منتهی به این، دست به دستِ هم داده و وضعیت را به چیزی تبدیل کرده که اکنون آن را مشاهده می‌کنیم. پرسش مهم ما در این وضعیت اما باید این باشد که برای رهایی از رنجی که می‌بریم چه باید کرد و چگونه باید شرایط را به نفع روزنامهنگاران به طورِ اخص و سپهر رسانه‌ای ایران به طور اعم تغییر داد؟ این پرسش یک پاسخ سرراست دارد: روزنامه‌نگاری در ایران باید حرفهای شده، استانداردهای حرفهای و مدون مورد قبول نهادهای ملی و بین‌المللی داشته باشد و بیش از همیشه قانونمند شود. راه‌های رسیدن به این پاسخِ سرراست اما بسیار مشکل و صعب است و بسیار هم به شرایط کلانِ داخلی و پارامترهای اقتصاد سیاسی مرتبط. شرایط کلان، پیچیدگی‌های بسیار دارد اما استاندارد کردن حرفه روزنامه‌نگاری در ایران و نگاه کردن به آن به عنوانِ یک شغلِ دارای استانداردهای حرفهای و شغلی امری شدنی و قابل تحقق است. به ویژه که بدانیم دوری از این استانداردسازی می‌تواند چه لطمات جبران ناپذیری را به ما وارد کند. گسترش فضای غیرحرفه‌ایِ رسانه‌ای، ایفای نقش متضاد با حرفه روزنامه‌نگاری در کسوت #روابط‌_عمومی این و آن شدن، گسترش فعالیت باج‌نیوزها به عنوان بدیل روزنامه‌نگاری متعهد، ترویج روابط ناسالم با نهادها، ارگان‌ها و سازمان‌ها، از دست رفتن اعتماد به نفس و عزت شغلی و... تنها بخشی از آسیبی است که دوریِ روزنامه‌نگاری ایران از فضای حرفهای متحمل می‌شود. البته که بیشترِ روزنامهنگاران ایرانی آنقدر شرافت دارند که در همه حال #حرفه‌ای باشند و حرفهای عمل کنند اما سخن از یک قاعده کلی است:این قاعده کلی هم این است که اگر خبرنگار/روزنامه‌نگار، یکی از مولفه‌های امنیت ملی است و در عصری که به #عصر_ارتباطات نام گرفته است، عملکردش تاثیر زیادی روی افکار عمومی از یک سو و حیاتِ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشورها از سوی دیگر دارد، خودِ او هم باید از یک استانداردِ قابل قبول برخوردار باشد: هم در حرفه‌اش هم در زندگی‌اش. چطور می‌توان فرسنگ‌ها دور از میانگینی جهانی و منطقه‌ای به خبرنگار/روزنامه‌نگار ایرانی دستمزد داد و انتظارِ عملکردی حرفهای از او داشت؟ چطور می‌توان حتی از خالصِ دریافتی یک کارگرِ ساده هم به یک خبرنگار/روزنامه‌نگار دستمزد کمتری داد و از او توقعِ عمل به قواعد اخلاقِ حرفهای داشت؟ روزنامهنگاران که همواره تمام اقشار، گروه‌ها و صنوف از آنها انتظارِ حمایت از مطالباتشان و طرح آنها در سپهر رسانه‌ای کشور را دارند،خودشان آیا هیچ‌گاه می‌توانند توقعِ حمایت از سوی آنها را برای خود داشته باشند؟از آن مهم‌تر،روزنامهنگارانِ ایرانی وضعیت خودشان را با کشورهای پیشرفته از یک‌سو و کشورهای منطقه و دارای مرز مشترک با ایران از سوی دیگر مقایسه می‌کنند؛ فکر می‌کنید این مقایسه آیا حاصلی جز سرافکندگی هم دارد؟ وضعیت دستمزدها حتی از افغانستان هم بدتر و اسف‌ناک‌تر است. سایر کشورهای منطقه را هم نمی‌گویم چون فاصله آنها با ما بسیار زیاد و گاه قابل توجه است.
به نظر می‌رسد خیلی زود و به قید فوریت می‌بایست نسبت به اصلاحِ سازوکارهای نظام پرداخت در روزنامه‌های ایران اقدامِ عاجل صورت گیرد؛ تاخیر در این اقدام، روزنامه‌نگاری متعهد را هر روز کمرنگ‌تر و دور از دسترس‌تر و روزنامه‌نگاری غیر حرفهای و کاسبکارانه را هر روز پر رنگ‌تر و در دسترس‌تر خواهد کرد. کسی برای ما کاری نخواهد کرد، این را باور کنیم و خودمان برای خودمان آستین‌ها را بالا بزنیم...
▫️روزنامه اعتماد ۱۱ خرداد ۹۹
▫️غفلتی که ۶۴ ساله شد
🔸درباره آموزش روزنامه‌نگاری حرفهای در ایران 
#پژمان_موسوی
امروز برای جامعه #روزنامه‌نگارانِ ایرانی یک سالروزِ مهم است؛ یک شروع، یک نقطه عطف. ۶۴ سال پیش در چنین روزی، نخستین دوره #آموزش_روزنامه‌نگاری حرفهای در ایران آغاز به کار کرد، در ساختمان قدیمی و خاطره‌انگیز #روزنامه_اطلاعات در حوالی میدان توپخانه‌ی تهران. برای شرکت در این دوره آموزشی که در آن برای تدریس از اساتید داخلی و خارجی استفاده می‌شد، شوقِ زیادی وجود داشت. تا پیش از آن، کوشش‌های پراکنده‌ای برای برگزاری دوره‌های حرفهای و آکادمیکِ روزنامه‌نگاری از سوی موسسات بزرگ مطبوعاتی صورت گرفته بود اما ۲۴ خرداد ۱۳۳۵ نخستین بروزِ جدی و همه‌جانبه این کوشش‌ها بود و همین موضوع هم این دوره را به دوره‌ای متفاوت برای روزنامهنگاران و علاقمندان به روزنامه‌نگاری تبدیل کرده بود. این دوره،دوره‌های مشابه و کوشش‌هایی که برای حرفهای شدن و بهره‌گیریِ روزنامه‌نگاری ایران از آموزش‌های آکادمیکِ روزِ جهانی صورت می‌گرفت، در سال‌های بعد به تشکیل #موسسه_عالی_مطبوعات و روابط‌عمومی و در نهایت دانشکده ارتباطات و روزنامه‌نگاری منجر شد و روزنامه‌نگاری معاصر ایران را وارد مرحله‌ی تازه‌ای کرد.
امروز اما در بیست و چهارم خرداد ماه سال ۱۳۹۹، یعنی ۶۴ سال بعد از آن نقطه عطف، روزنامه‌نگاری ایران کجا ایستاده است؟ مرورِ تمامِ تجربیاتِ این ۶۴ سال، چه در سال‌های پیش از انقلاب و چه در سال‌های پس از آن، چه آموزه‌هایی برای روزنامهنگاران ایران دارد؟ آیا امروز می‌توانیم با قاطعیت از حرکتِ سپهر رسانه‌ای ایران و #روزنامه‌نگاران_حرفه‌ای آن بر مدارِ دانش روزِ جهانی در عرصه روزنامه‌نگاری سخن بگوییم؟ آیا اگر به تمام این سال‌ها نگاه کنیم، می‌توانیم به این جمع‌بندی برسیم که #روزنامه‌نگاری_ایران همواره مبتنی بر دانشِ روزِ #ارتباطات و روزنامه‌نگاری و عمل به استانداردهای آن حرکت کرده است؟ آیا می‌توانیم به این پرسش یک پاسخِ درست بدهیم که چه میزان از روزنامه‌نگاری ایران بر اساس تجربه جلو می‌رود و چه میزان بر پایه ترکیبی از علم و تجربه؟ آیا واقعا روزنامهنگاران ایران از جدیدترین نظریات حوزه ارتباطات و روزنامه‌نگاری آگاهی دارند و مهم‌تر از آن به اصول آن عمل می‌کنند؟ آیا روزنامهنگارانِ ایرانی می‌دانند در دانشکده‌ها و موسسات تحقیقاتی و آموزشی روزنامه‌نگاری چه می‌گذرد و جدیدترین نظریاتِ این حوزه روی چه چیزهایی تاکید دارد؟ مهم‌تر از تمام اینها، آیا روزنامهنگاران ایرانی می‌دانند عمل به قواعدِ آکادمیک و رعایتِ استانداردهای حرفهای روزنامه‌نگاری چگونه می‌تواند آنها را در خدمتگزاری #حقیقت و خدمتگزاری #آزادی و در یک کلام دفاع از منافع مردم و مخاطبان یاری رساند؟
این پرسش‌ها و پرسش‌هایی از این دست، جملگی مسائل مهم و قابل اعتنایی هستند که به نظر می‌رسد خیلی وقت است فراموش شده‌اند؛ انگار که روزنامهنگاران ایران در یک دورِ تندِ رقابت افتاده‌اند که تنها هدف، ربودن گوی سبقت و عمل بر پایه اصل #سرعت است؛آن هم مبتنی بر تجربه صرف. این نه یک ادعا که گزاره‌ای قابل اثبات است که بسیاری از روزنامهنگاران ایران، اساسا پیوندهای معرفتی و آکادمیکِ خود را با مراکز آموزشی و حرفهای در دنیا قطع کرده‌اند و واقعا نمی‌دانند دانشِ روزِ روزنامه‌نگاری چه ویژگی‌ها، کارکردها و آموزه‌هایی برایشان دارد. بخشی از آنها حتی نمی‌دانند تحریریه فلان رسانه معتبر جهانی که بر پایه آموزه‌های نوین ارتباطات و روزنامه‌نگاری اداره می‌شود، چگونه تحریریه‌ایست و کار در یک رسانه‌ حرفهای از زمان انتخاب سوژه تا لحظه‌ی انتشار، چه مسیری را طی می‌کند و مخاطب کجای این مسیر ایستاده است؟ (اینکه تاکید بر «ندانستن»دارم طبعا اشاره‌ام عدم آگاهی از مجاری دانشگاهی و آکادمیک است وگرنه که اطلاعات ویکی‌پدیایی را که همگان دارند و اساسا دردی را در این موضوع از ما دوا نمی‌کند.)
راه چاره اما چیست؟ چگونه می‌توان هم مسلح به دانشِ روزِ روزنامه‌نگاری شد و هم همچنان برای مردم نوشت و مدافع منافعِ مردم بود؟ به نظر می‌رسد سرراست‌ترین پاسخ،تعهد حرفهای شخصی و تعهد حرفهای رسانه‌های معتبر، رسمی و مهم ایران به بهره‌گیری از دانشِ روزِ آکادمیک و چگونگی پیوندِ آن با روزنامه‌نگاری معاصر است .اولی حتی از دومی هم مهم‌تر است چرا که اگر ما به عنوانِ روزنامه‌نگار، خودمان را به دانش روزِ جهانی مجهز کنیم و خود را ملزم به رعایتِ قواعد آن نماییم، رسانه‌های ما هم متاثر از این تعهد، به این سمت گام بر خواهند داشت.طبیعی هم هست که این دانشِ روز که این همه مورد تاکید است، چیزی نیست جز راه‌هایی برای ایفای نقش درست‌تر، حرفهای‌تر و متعهدانه‌تر به مخاطب.
#روزنامه‌نگاری
🔸دروغ مرگ اسلامی‌ندوشن؛ یک آبروریزی رسانه‌ای
#پژمان_موسوی
▫️روزنامه شرق ۱۶ اسفند ٩٩
چهارشنبه‌ شب گذشته، خبر دروغ درگذشت دکتر محمدعلی اسلامی‌ ندوشن، در عرض چند دقیقه، آنقدر وسیع و گسترده منتشر شد که بسیاری از چهره‌ها و صفحات معتبر مجازی هم اسیرِ آن صحنه‌آرایی عجیب شدند و برای اینکه از قافله عقب نمانند، اقدام به باز نشر این خبر کردند.
این "شایعه" که خیلی زود "خبر" شد، نقطه‌ عطفی است مهم در بررسی نقش و جایگاه رسانه‌های رسمی و حرفهای، تاثیرِ آنها در فضای مجازی و بی‌آبرویی انتشار خبری از پایه دروغ.
بگذارید ماجرا را خیلی سریع با هم مرور کنیم؛ چهارشنبه حوالی ساعت ۹ شب بود که یکی دو اکانت توییتری و چند کانال تلگرامی، اطلاعیه‌ای بی‌نام و نشان را منتشر کردند که در آن فوت دکتر محمد علی اسلامی ندوشن اطلاع‌رسانی شده بود. سَر و شکل این اطلاعیه آنقدر حرفهای و وزین تنظیم شده بود که در همان دقایق اول، برخی از کانال‌ها و اکانت‌های دیگر توییتری، با استناد به آن، درگذشتِ این استاد فرزانه‌ دانشگاه را به جامعه دانشگاهی و ادیبان و اهالی فرهنگ ایران تسلیت گفتند و برای خانواده‌ی آن مرحوم صبر آرزو کردند. هنوز اما در حالی که ساعت حوالی ده و نیمِ شب بود، خیلی‌ها با تردید به اصل خبر نگاه می‌کردند و از بازنشر آن خودداری کردند. در ادامه‌ همین تردیدها هم بود که برخی منتشرکنندگان اولیه‌ی خبر و برخی دیگر، با حذف خبر اولیه و ارائه توضیحی کوچک که "هنوز چیزی مشخص نیست"، اقدام به حذف خبرِ درگذشت ایشان کردند. حوالی ساعت یازده و نیم شب اما، خبرگزاری #ایرنا خبری کوتاه را با این مضمون منتشر کرد: "دکتر محمد علی اسلامی ندوشن، استاد و ادیب برجسته، مترجم، شاعر، فردوسی‌شناس، مولف، حقوق‌دان، سفرنامه‌نویس و از بزرگان نثرِ فارسی، در ۹۶ سالگی از دنیا رفت".
همین خبرِ دو خطی، در عرض چند دقیقه مثل توپ ترکید و این بار دیگر تمامی صفحات و اکانت‌های رسمی و غیررسمی تلگرام، توییتر، اینستاگرام و برخی وب‌سایت‌های خبری این خبر را با آب و تاب و با قطعیتی مثال‌زدنی منتشر کردند. البته طبیعی هم بود وقتی بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین خبرگزاری کشور این خبر را منتشر کرده است، این اتفاق بیفتد.
هنوز اما شب پایان نیافته بود؛ برخی دیگر که هنوز هم خبر را باور نکرده بودند، در تماس با خانواده‌ی استاد و دکتر #اصغر_دادبه، رییس شورای نشرِ آثارِ دکتر اسلامی‌ندوشن با حقیقتی دیگر روبرو شدند: "استاد در سلامت هستند و جز عوارض کهولت سن، مشکل دیگری ندارند".
همین خبر کافی بود که در فاصله‌ی ساعت دوازده و پانزده دقیقه‌ تا یکِ بامداد، تمامی آن اکانت‌ها و صفحاتِ رسمی و غیر رسمی، خبر درگذشتِ استاد را حذف و توضیحات خانواده و دکتر اصغر دادبه را در تکذیب این خبر منتشر کنند. بماند که خیلی‌ها هم اساسا زحمت حذف خبر فوت را به خود ندادند و برخی‌ها هم هنوز دارند همان خبر اولیه‌ی ایرنا مبنی بر درگذشت این استادِ فرزانه را منتشر می‌کنند!
این دروغ، تکذیبش و بازتاب و واکنش‌های پس از آن، دو نکته‌ی مهم در خود نهان داشت؛ اول اینکه با وجودِ حاکمیت بلامنازع #فضای_مجازی غیررسمی در سپهر رسانه‌ای ایران، هنوز هم این رسانه‌های حرفهای و رسمی هستند که "اعتبار" دارند و تا زمانی که آنها خبری را تایید یا رد نکنند، آن خبر رسمیت نمی‌یابد و به صورت گسترده منتشر نمی‌شود.
نکته دوم اما، بی‌حیثیتی و بی‌آبرویی رسانه‌های حرفهای (خبرگزاری جمهوری اسلامی)، از پس انتشار این خبرِ دروغ بود. رویدادی که بارِ دیگر #روزنامه‌نگاران حرفهای و رسانه‌هایشان را در معرض اتهام بزرگ بی‌دقتی و بی‌اخلاقی حرفهای قرار داد؛ موضوعی که نه فقط دامن خبرگزاری ایرنا، که عملا دامن طیف بزرگی از روزنامهنگاران را گرفت و پس از این هم خواهد گرفت.
می‌ماند یک انتقاد صنفی-حرفهای به دوستانمان در خبرگزاری ایرنا. پرسش کوتاه و ساده است: واقعا تفاوت ما با شبه روزنامهنگاران و فعالان فضای مجازی چیست؟ مگر ما بر خلاف آنها، نباید "دقت" را جایگزین "سرعت" کنیم؟ مگر ما نباید در انتشارِ اخبارِ مهمی چون فوت بزرگان فرهنگ و ادب این سرزمین که نه ‌تنها ممکن است برایمان بی‌اعتباری بیاورد که مهم‌تر از آن، با روح و روان خانواده‌ی آنها بازی می‌کند، وسواس بیشتری به خرج دهیم؟ مگر ما نمی‌دانیم که برای تایید یک خبر، آن هم خبرِ فوت چهره‌ای چون اسلامی‌ندوشن، باید با منابع خبری دست اول و معتبر تماس بگیریم و در صورت تایید، اقدام به انتشار آن کنیم؟ مگر شما یک سیستم عریض و طویل رسانه‌ای با ده‌ها دفتر منطقه‌ای و صدها خبرنگار حرفهای ندارید؟ اگر آبروی خودتان برای خودتان مهم نیست، لطفا به فکرِ آبروی روزنامه‌نگاری این سرزمین باشید و به آسانی به آن چوب حراج نزنید.
#روزنامه‌نگاری #تکنیک
🔸نوشتن به سبک تاریخی
#روزنامه‌نگاران حرفهای در سبك تاریخی به همراه لید از هر تكنیكی (برگرفته از نقاشی، سینما، داستان‌نویسی و...) برای افزودن به كشش دراماتیك این ساخت بهره می‌گیرند. در این سبك، اصل ماجرا به صورت لید ارائه می‌گردد و سپس با فضاسازی، به تبیین ماجرا پرداخته می‌شود.
خبرنگاری كه عضو سرویس حوادث روزنامه است باید به خاطر داشته باشد كه خبری كه او در مورد یك حادثه به خواننده می‌دهد با مثلاً گزارش افسر نگهبان یك كلانتری به مافوق خود فرق دارد. هر دو، یك واقعه را گزارش می‌كنند. اما آنچه باعث تفاوت گزارش خبرنگار با گزارش افسر نگهبان می‌شود، همان ساخت دراماتیك خبر است كه سبك تاریخی به همراه لید ظرف آن است.
بدیهی است كه از سبك‌ها فقط باید به عنوان پایه كار بهره گرفت و هرگز نباید از چاشنی نجات‌بخش و پویایی دهنده خلاقیت و نوآوری غافل شد. این عناصر از دهه 1960 به بعد در روزنامه‌نگاری نوین (New journalism) مورد توجه قرار گرفت.
در این نوع روزنامه‌نگاری كه آن را ابتدا مجله اسكوآیر (Esquire Magazine) آمریكا باب كرد و تام‌ولف (Thomas Kennerly Tom Wolfe, Jr) روزنامه‌نگار نیز نظریه‌ها و آرای مربوط به آن را تدوین كرد، از فنون و شگردهای داستانی و ادبی برای بیان رویدادهای عینی بهره گرفته می‌شود و در اصل آمیزه‌ای است از واقعیت عینی روزنامه‌نگاری و واقعیت ذهنی داستان‌نویسی.
در این مكتب ژورنالیستی، خبرنگار بر شخصیت‌های سوژه‌ها، جزئیات نمادین، گفت و شنود یا دیالوگ، مونولوگ یا تك‌گویی و توصیف صحنه‌ها متمركز می‌شود و از همه آن‌ها در كار فضاسازی بهره می‌گیرد. شاید یكی از علل اصلی اقبال نسبت به آثار گابریل گارسیا ماركز(Gabriel García Márquez) نویسنده و روزنامه‌نگار كلمبیایی برنده نوبل ادبی 1982، دقیقاً همین تلفیق تجارب ژورنالیستی او با تجارب رمان‌نویسی وی باشد؛ و این یعنی بازتاب همان رئالیسم جادویی كه به نوعی همان تلفیق واقعیت عینی روزنامه‌نگاری با واقعیت ذهنی داستان‌نویسی است. بنابراین به تكرار و تأكید باید گفت كه نباید از عرضه نگرش‌های غیرمعمول و از ورود بدیع به سوژه، هراسی به خود راه داد - البته این تجارب را باید پس از فراگیری كامل سبك‌ها و كاربرد آن‌ها به كار گرفت - و به‌ویژه در پرداختن به سوژه‌های پركُنش، و به قول سینماگرها به سوژه‌های اكشن‌دار (Action Story) باید از شیوه‌های فوق استفاده كرد. باید لید را نوشت و كار فضاسازی ماجرا را با شجاعت دنبال كرد، سبك تاریخی به همراه لید چیزی غیر از این اقتضا نمی‌كند.