🔸دستمزدِ روزنامهنگارانِ ایرانی؛ یک شوخی بزرگ
▫️#پژمان_موسوی
همین اول، حرف آخر را بزنم: دستمزدِ #روزنامهنگاران حرفهای در ایران آنقدر پایین و باورنکردنی است، که حتی بازگو کردنش هم شرمآور است؛ این را من نمیگویم، نتیجهی آخرین #پژوهش معتبر میدانی که قابل تعمیم به سپهر رسانهای ایران در حوزه روزنامهنگاری مکتوب است میگوید. نتیجهی این پژوهش نشان میدهد متوسط درآمد ماهیانه یک #خبرنگار/#روزنامهنگار در روزنامههای ایران، دو میلیون و ششصد و نود هزار تومان است؛ به دلارِ ۱۷۰۰۰ تومانی میشود ۱۵۸ دلار در ماه.
این عدد آنقدر پایین، باورنکردنی و شرمآور است که عملا امکانِ هرگونه مقایسه با سایر مشاغل در ایران و احیانا با حرفه روزنامهنگاری در خارج از ایران را سلب میکند؛وضعیت وقتی بغرنجتر میشود که میدانیم بسیاری از همکارانمان حتی از این عدد هم دریافتیِ پایینتری دارند و این عدد،متوسطِ دریافتی خبرنگار/روزنامهنگار در ایران است.
مرثیهسرایی نباید کرد، تقصیر را هم یکسره نباید بر گردنِ این و آن انداخت، مجموعهای از عوامل در طولِ سالهای منتهی به این، دست به دستِ هم داده و وضعیت را به چیزی تبدیل کرده که اکنون آن را مشاهده میکنیم. پرسش مهم ما در این وضعیت اما باید این باشد که برای رهایی از رنجی که میبریم چه باید کرد و چگونه باید شرایط را به نفع روزنامهنگاران به طورِ اخص و سپهر رسانهای ایران به طور اعم تغییر داد؟ این پرسش یک پاسخ سرراست دارد: روزنامهنگاری در ایران باید حرفهای شده، استانداردهای حرفهای و مدون مورد قبول نهادهای ملی و بینالمللی داشته باشد و بیش از همیشه قانونمند شود. راههای رسیدن به این پاسخِ سرراست اما بسیار مشکل و صعب است و بسیار هم به شرایط کلانِ داخلی و پارامترهای اقتصاد سیاسی مرتبط. شرایط کلان، پیچیدگیهای بسیار دارد اما استاندارد کردن حرفه روزنامهنگاری در ایران و نگاه کردن به آن به عنوانِ یک شغلِ دارای استانداردهای حرفهای و شغلی امری شدنی و قابل تحقق است. به ویژه که بدانیم دوری از این استانداردسازی میتواند چه لطمات جبران ناپذیری را به ما وارد کند. گسترش فضای غیرحرفهایِ رسانهای، ایفای نقش متضاد با حرفه روزنامهنگاری در کسوت #روابط_عمومی این و آن شدن، گسترش فعالیت باجنیوزها به عنوان بدیل روزنامهنگاری متعهد، ترویج روابط ناسالم با نهادها، ارگانها و سازمانها، از دست رفتن اعتماد به نفس و عزت شغلی و... تنها بخشی از آسیبی است که دوریِ روزنامهنگاری ایران از فضای حرفهای متحمل میشود. البته که بیشترِ روزنامهنگاران ایرانی آنقدر شرافت دارند که در همه حال #حرفهای باشند و حرفهای عمل کنند اما سخن از یک قاعده کلی است:این قاعده کلی هم این است که اگر خبرنگار/روزنامهنگار، یکی از مولفههای امنیت ملی است و در عصری که به #عصر_ارتباطات نام گرفته است، عملکردش تاثیر زیادی روی افکار عمومی از یک سو و حیاتِ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشورها از سوی دیگر دارد، خودِ او هم باید از یک استانداردِ قابل قبول برخوردار باشد: هم در حرفهاش هم در زندگیاش. چطور میتوان فرسنگها دور از میانگینی جهانی و منطقهای به خبرنگار/روزنامهنگار ایرانی دستمزد داد و انتظارِ عملکردی حرفهای از او داشت؟ چطور میتوان حتی از خالصِ دریافتی یک کارگرِ ساده هم به یک خبرنگار/روزنامهنگار دستمزد کمتری داد و از او توقعِ عمل به قواعد اخلاقِ حرفهای داشت؟ روزنامهنگاران که همواره تمام اقشار، گروهها و صنوف از آنها انتظارِ حمایت از مطالباتشان و طرح آنها در سپهر رسانهای کشور را دارند،خودشان آیا هیچگاه میتوانند توقعِ حمایت از سوی آنها را برای خود داشته باشند؟از آن مهمتر،روزنامهنگارانِ ایرانی وضعیت خودشان را با کشورهای پیشرفته از یکسو و کشورهای منطقه و دارای مرز مشترک با ایران از سوی دیگر مقایسه میکنند؛ فکر میکنید این مقایسه آیا حاصلی جز سرافکندگی هم دارد؟ وضعیت دستمزدها حتی از افغانستان هم بدتر و اسفناکتر است. سایر کشورهای منطقه را هم نمیگویم چون فاصله آنها با ما بسیار زیاد و گاه قابل توجه است.
به نظر میرسد خیلی زود و به قید فوریت میبایست نسبت به اصلاحِ سازوکارهای نظام پرداخت در روزنامههای ایران اقدامِ عاجل صورت گیرد؛ تاخیر در این اقدام، روزنامهنگاری متعهد را هر روز کمرنگتر و دور از دسترستر و روزنامهنگاری غیر حرفهای و کاسبکارانه را هر روز پر رنگتر و در دسترستر خواهد کرد. کسی برای ما کاری نخواهد کرد، این را باور کنیم و خودمان برای خودمان آستینها را بالا بزنیم...
▫️روزنامه اعتماد ۱۱ خرداد ۹۹
▫️#پژمان_موسوی
همین اول، حرف آخر را بزنم: دستمزدِ #روزنامهنگاران حرفهای در ایران آنقدر پایین و باورنکردنی است، که حتی بازگو کردنش هم شرمآور است؛ این را من نمیگویم، نتیجهی آخرین #پژوهش معتبر میدانی که قابل تعمیم به سپهر رسانهای ایران در حوزه روزنامهنگاری مکتوب است میگوید. نتیجهی این پژوهش نشان میدهد متوسط درآمد ماهیانه یک #خبرنگار/#روزنامهنگار در روزنامههای ایران، دو میلیون و ششصد و نود هزار تومان است؛ به دلارِ ۱۷۰۰۰ تومانی میشود ۱۵۸ دلار در ماه.
این عدد آنقدر پایین، باورنکردنی و شرمآور است که عملا امکانِ هرگونه مقایسه با سایر مشاغل در ایران و احیانا با حرفه روزنامهنگاری در خارج از ایران را سلب میکند؛وضعیت وقتی بغرنجتر میشود که میدانیم بسیاری از همکارانمان حتی از این عدد هم دریافتیِ پایینتری دارند و این عدد،متوسطِ دریافتی خبرنگار/روزنامهنگار در ایران است.
مرثیهسرایی نباید کرد، تقصیر را هم یکسره نباید بر گردنِ این و آن انداخت، مجموعهای از عوامل در طولِ سالهای منتهی به این، دست به دستِ هم داده و وضعیت را به چیزی تبدیل کرده که اکنون آن را مشاهده میکنیم. پرسش مهم ما در این وضعیت اما باید این باشد که برای رهایی از رنجی که میبریم چه باید کرد و چگونه باید شرایط را به نفع روزنامهنگاران به طورِ اخص و سپهر رسانهای ایران به طور اعم تغییر داد؟ این پرسش یک پاسخ سرراست دارد: روزنامهنگاری در ایران باید حرفهای شده، استانداردهای حرفهای و مدون مورد قبول نهادهای ملی و بینالمللی داشته باشد و بیش از همیشه قانونمند شود. راههای رسیدن به این پاسخِ سرراست اما بسیار مشکل و صعب است و بسیار هم به شرایط کلانِ داخلی و پارامترهای اقتصاد سیاسی مرتبط. شرایط کلان، پیچیدگیهای بسیار دارد اما استاندارد کردن حرفه روزنامهنگاری در ایران و نگاه کردن به آن به عنوانِ یک شغلِ دارای استانداردهای حرفهای و شغلی امری شدنی و قابل تحقق است. به ویژه که بدانیم دوری از این استانداردسازی میتواند چه لطمات جبران ناپذیری را به ما وارد کند. گسترش فضای غیرحرفهایِ رسانهای، ایفای نقش متضاد با حرفه روزنامهنگاری در کسوت #روابط_عمومی این و آن شدن، گسترش فعالیت باجنیوزها به عنوان بدیل روزنامهنگاری متعهد، ترویج روابط ناسالم با نهادها، ارگانها و سازمانها، از دست رفتن اعتماد به نفس و عزت شغلی و... تنها بخشی از آسیبی است که دوریِ روزنامهنگاری ایران از فضای حرفهای متحمل میشود. البته که بیشترِ روزنامهنگاران ایرانی آنقدر شرافت دارند که در همه حال #حرفهای باشند و حرفهای عمل کنند اما سخن از یک قاعده کلی است:این قاعده کلی هم این است که اگر خبرنگار/روزنامهنگار، یکی از مولفههای امنیت ملی است و در عصری که به #عصر_ارتباطات نام گرفته است، عملکردش تاثیر زیادی روی افکار عمومی از یک سو و حیاتِ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشورها از سوی دیگر دارد، خودِ او هم باید از یک استانداردِ قابل قبول برخوردار باشد: هم در حرفهاش هم در زندگیاش. چطور میتوان فرسنگها دور از میانگینی جهانی و منطقهای به خبرنگار/روزنامهنگار ایرانی دستمزد داد و انتظارِ عملکردی حرفهای از او داشت؟ چطور میتوان حتی از خالصِ دریافتی یک کارگرِ ساده هم به یک خبرنگار/روزنامهنگار دستمزد کمتری داد و از او توقعِ عمل به قواعد اخلاقِ حرفهای داشت؟ روزنامهنگاران که همواره تمام اقشار، گروهها و صنوف از آنها انتظارِ حمایت از مطالباتشان و طرح آنها در سپهر رسانهای کشور را دارند،خودشان آیا هیچگاه میتوانند توقعِ حمایت از سوی آنها را برای خود داشته باشند؟از آن مهمتر،روزنامهنگارانِ ایرانی وضعیت خودشان را با کشورهای پیشرفته از یکسو و کشورهای منطقه و دارای مرز مشترک با ایران از سوی دیگر مقایسه میکنند؛ فکر میکنید این مقایسه آیا حاصلی جز سرافکندگی هم دارد؟ وضعیت دستمزدها حتی از افغانستان هم بدتر و اسفناکتر است. سایر کشورهای منطقه را هم نمیگویم چون فاصله آنها با ما بسیار زیاد و گاه قابل توجه است.
به نظر میرسد خیلی زود و به قید فوریت میبایست نسبت به اصلاحِ سازوکارهای نظام پرداخت در روزنامههای ایران اقدامِ عاجل صورت گیرد؛ تاخیر در این اقدام، روزنامهنگاری متعهد را هر روز کمرنگتر و دور از دسترستر و روزنامهنگاری غیر حرفهای و کاسبکارانه را هر روز پر رنگتر و در دسترستر خواهد کرد. کسی برای ما کاری نخواهد کرد، این را باور کنیم و خودمان برای خودمان آستینها را بالا بزنیم...
▫️روزنامه اعتماد ۱۱ خرداد ۹۹