🔸بهاي بزرگ
▫️#زهرا_مشتاق - روزنامهنگار
دختری ١۵، ١۶ ساله بودم و مثل خیلیهای دیگر عاشق بازیگری. دوره بازیگری با #حمید_سمندریان را گذرانده بودم و ٢۴ ساعته از این تئاتر به آن تئاتر میرفتم. اتفاقا در یک گروه پربازیگر هم نقش داشتم و بازی میکردم. محل تمرین در اداره تئاتر در میدان فردوسی بود. تمرین ما ساعت دو بعدازظهر شروع میشد. یکی از روزها من حدود یک ساعتی زودتر رسیدم. وارد سالن شدم، رفتم به سمت اتاق کوچکی که لباسهایمان را آنجا عوض میکردیم، در اتاق بسته بود، در را باز کردم. فکر نمیکردم کسی آنجا باشد، اما بود؛ یکی از آقایان بازیگر تئاتر بود. در زمان خودش آدم شناختهشدهای هم بود. مقابلش دختر جوان نیمهبرهنهای نشسته بود. تنها چیزی که به ذهنم رسید، این بود که درِ اتاق را بهسرعت ببندم. پاهایم راه نمیرفت. ایشان بیرون آمدند و با خونسردی وقیحانهای گفتند داشتم با ایشان تمرین میکردم. اوایل کارم در مطبوعات، یک آقای مذهبی بود که در روابط عمومی کار میکرد و فعالیتهای تئاتری هم داشت. زمانی پرسیدند از دوستهایت کسی هست که بخواهد بازیگر شود که اتفاقا مادرم گفت فلانی را معرفی کن. اسم آن دختر را به یاد نمیآورم. فقط یادم هست دختری با موهایی روشن، جثهای کوچک و ظریف بود. آن آقا گفت این فیلم به تمرین نیاز دارد. اولین تمرین را من همراه آن دخترخانم رفتم خانه خود همان آقا در جنوب شهر. همسر و چند فرزند کوچک داشت. خیالم راحت بود که همهچیز در فضای امنی است. مدتی بعد که آن دخترخانم را دیدم پرسیدم خب چه خبر از تمرینها؟ گفت فعلا ورژن خارجی را تمرین میکنیم. با تعجب پرسیدم ورژن خارجی یعنی چه؟ گفت فیلم قرار است در دو شکل فیلمبرداری شود. یک نسخه با حجاب اسلامی برای اینجا و یک نسخه بدون حجاب برای آن طرف. گفت آن آقا خواسته لباسهای مختلفی هم با خودم ببرم و ایشان بگوید کدام بهتر است تنم باشد! قرارگرفتن در معرض آزار جنسی در هر حرفه و موقعیتی میتواند اتفاق بیفتد؛ اما درباره #سینما، دنیای #موسیقی یا #سلبریتیها در هر شاخهای، به قضیه بعد و شکل ویژهای میدهد، چون آدمهای مشهور در خاطره جمعی ذهن ما حضور دارند و شنیدن آنچه برخلاف رویه ذهنی شکلگرفته از آنهاست، ما را دچار #تروما میکند؛ برای مثال آنقدر که از شنیدن خبر تجاوز یک شخص شناختهشده در شوک فرو میرویم، شنیدن خبر تجاوز یک فرد عادی و گمنام چنین تأثیر مخربی در مخاطب ایجاد نمیکند. از سوی دیگر، در این میان خط فرضی باریکی وجود دارد که باید بهطورجدی مورد توجه قرار گیرد. در حوزه #روزنامهنگاری، خبرنگارانی هستند که با برخی از مراجع خبری دوستی و ارتباط شخصی دارند؛ یعنی یک منبع صرف خبری، رفتهرفته به یک دوستی و روابطی دوسویه تبدیل میشود. روندی که آگاهانه، چهبسا مورد انتخاب قرار میگیرد. جوانی، کمتجربگی و وجود علاقه به چهرههای معروف میتواند از جمله دلایل این اتفاق باشد. این تجربه را نمیتوان یک #آزار_جنسی تعریف کرد، چون با علاقه و خواست طرفین همراه بوده است. گرچه در منظری دیگر و بهویژه در برهه کنونی، میتوان و باید از اشخاص شناختهشده خواست در شکل روابط خود بازنگری کرده و وجوه انسانی و اخلاقی را لحاظ کنند. بدبختانه در حرفه سینما، این رخدادهای تلخ نمود اسفناکتری دارد. هنرپیشههایی که با خانواده وارد سینما شده و بیخانواده به مسیر ادامه دادهاند. مردانی که دیگر زنان خود را در حد و اندازه و لایق خود نمیدانند. شهرت و پول از آنها کسانی میسازد که دیگر تعلقی به همسر رسمی خود ندارند و روابط خاص مسیر زندگیشان را تغییر میدهد. این موضوع درباره زنان بازیگر نیز صدق میکند. دوست بازیگر معروفی داشتم که سالها قبل در سریالی پرمخاطب نقش اصلی را داشت. بازیگری بسیار زیبا که ویژگی اصلیاش در نگاه من، مأخوذبهحیا بودنش بود. در جشنواره یا بعضی مراسمهای سینمایی همراه با مادرش میآمد، ساده، بدون آرایش. با مردی تحصیلکرده ازدواج کرده بود و بچه نازنینی داشتند. درباره شوهرش با عشق حرف میزد. حالا همان آدم را از شدت تغییراتی که کرده، دیگر نمیتوانم بشناسم. از همسرش جدا شده، چون درکی از فضای هنری نداشته است و از آن صورت زیبا و نجیب، جز حجمی فروشده در ژل و بوتاکس و تزریق هیچ نمانده است. دوست کارگردانی داریم که اتفاقا انسان خیلی شریف و هنرمندی است. همسر باسواد و فرهیختهای هم دارد و فرزندانی موفق. اما سالهای زیادی است که در هر میهمانی و جمعی او را میبینیم کنار دختر جوانی است که از قضا آن خانم جوان مدعی هستند که چرا آقای کارگردان بعد از این همه سال تکلیفشان را روشن نمیکنند! این در حالی است که این معشوقه جوان با همسر آن آقا دوستی هم دارد و هیچ به روی خود نمیآورد و فکر نمیکند که این رفتار جز خیانت معنای دیگری ندارد.
▫️#زهرا_مشتاق - روزنامهنگار
دختری ١۵، ١۶ ساله بودم و مثل خیلیهای دیگر عاشق بازیگری. دوره بازیگری با #حمید_سمندریان را گذرانده بودم و ٢۴ ساعته از این تئاتر به آن تئاتر میرفتم. اتفاقا در یک گروه پربازیگر هم نقش داشتم و بازی میکردم. محل تمرین در اداره تئاتر در میدان فردوسی بود. تمرین ما ساعت دو بعدازظهر شروع میشد. یکی از روزها من حدود یک ساعتی زودتر رسیدم. وارد سالن شدم، رفتم به سمت اتاق کوچکی که لباسهایمان را آنجا عوض میکردیم، در اتاق بسته بود، در را باز کردم. فکر نمیکردم کسی آنجا باشد، اما بود؛ یکی از آقایان بازیگر تئاتر بود. در زمان خودش آدم شناختهشدهای هم بود. مقابلش دختر جوان نیمهبرهنهای نشسته بود. تنها چیزی که به ذهنم رسید، این بود که درِ اتاق را بهسرعت ببندم. پاهایم راه نمیرفت. ایشان بیرون آمدند و با خونسردی وقیحانهای گفتند داشتم با ایشان تمرین میکردم. اوایل کارم در مطبوعات، یک آقای مذهبی بود که در روابط عمومی کار میکرد و فعالیتهای تئاتری هم داشت. زمانی پرسیدند از دوستهایت کسی هست که بخواهد بازیگر شود که اتفاقا مادرم گفت فلانی را معرفی کن. اسم آن دختر را به یاد نمیآورم. فقط یادم هست دختری با موهایی روشن، جثهای کوچک و ظریف بود. آن آقا گفت این فیلم به تمرین نیاز دارد. اولین تمرین را من همراه آن دخترخانم رفتم خانه خود همان آقا در جنوب شهر. همسر و چند فرزند کوچک داشت. خیالم راحت بود که همهچیز در فضای امنی است. مدتی بعد که آن دخترخانم را دیدم پرسیدم خب چه خبر از تمرینها؟ گفت فعلا ورژن خارجی را تمرین میکنیم. با تعجب پرسیدم ورژن خارجی یعنی چه؟ گفت فیلم قرار است در دو شکل فیلمبرداری شود. یک نسخه با حجاب اسلامی برای اینجا و یک نسخه بدون حجاب برای آن طرف. گفت آن آقا خواسته لباسهای مختلفی هم با خودم ببرم و ایشان بگوید کدام بهتر است تنم باشد! قرارگرفتن در معرض آزار جنسی در هر حرفه و موقعیتی میتواند اتفاق بیفتد؛ اما درباره #سینما، دنیای #موسیقی یا #سلبریتیها در هر شاخهای، به قضیه بعد و شکل ویژهای میدهد، چون آدمهای مشهور در خاطره جمعی ذهن ما حضور دارند و شنیدن آنچه برخلاف رویه ذهنی شکلگرفته از آنهاست، ما را دچار #تروما میکند؛ برای مثال آنقدر که از شنیدن خبر تجاوز یک شخص شناختهشده در شوک فرو میرویم، شنیدن خبر تجاوز یک فرد عادی و گمنام چنین تأثیر مخربی در مخاطب ایجاد نمیکند. از سوی دیگر، در این میان خط فرضی باریکی وجود دارد که باید بهطورجدی مورد توجه قرار گیرد. در حوزه #روزنامهنگاری، خبرنگارانی هستند که با برخی از مراجع خبری دوستی و ارتباط شخصی دارند؛ یعنی یک منبع صرف خبری، رفتهرفته به یک دوستی و روابطی دوسویه تبدیل میشود. روندی که آگاهانه، چهبسا مورد انتخاب قرار میگیرد. جوانی، کمتجربگی و وجود علاقه به چهرههای معروف میتواند از جمله دلایل این اتفاق باشد. این تجربه را نمیتوان یک #آزار_جنسی تعریف کرد، چون با علاقه و خواست طرفین همراه بوده است. گرچه در منظری دیگر و بهویژه در برهه کنونی، میتوان و باید از اشخاص شناختهشده خواست در شکل روابط خود بازنگری کرده و وجوه انسانی و اخلاقی را لحاظ کنند. بدبختانه در حرفه سینما، این رخدادهای تلخ نمود اسفناکتری دارد. هنرپیشههایی که با خانواده وارد سینما شده و بیخانواده به مسیر ادامه دادهاند. مردانی که دیگر زنان خود را در حد و اندازه و لایق خود نمیدانند. شهرت و پول از آنها کسانی میسازد که دیگر تعلقی به همسر رسمی خود ندارند و روابط خاص مسیر زندگیشان را تغییر میدهد. این موضوع درباره زنان بازیگر نیز صدق میکند. دوست بازیگر معروفی داشتم که سالها قبل در سریالی پرمخاطب نقش اصلی را داشت. بازیگری بسیار زیبا که ویژگی اصلیاش در نگاه من، مأخوذبهحیا بودنش بود. در جشنواره یا بعضی مراسمهای سینمایی همراه با مادرش میآمد، ساده، بدون آرایش. با مردی تحصیلکرده ازدواج کرده بود و بچه نازنینی داشتند. درباره شوهرش با عشق حرف میزد. حالا همان آدم را از شدت تغییراتی که کرده، دیگر نمیتوانم بشناسم. از همسرش جدا شده، چون درکی از فضای هنری نداشته است و از آن صورت زیبا و نجیب، جز حجمی فروشده در ژل و بوتاکس و تزریق هیچ نمانده است. دوست کارگردانی داریم که اتفاقا انسان خیلی شریف و هنرمندی است. همسر باسواد و فرهیختهای هم دارد و فرزندانی موفق. اما سالهای زیادی است که در هر میهمانی و جمعی او را میبینیم کنار دختر جوانی است که از قضا آن خانم جوان مدعی هستند که چرا آقای کارگردان بعد از این همه سال تکلیفشان را روشن نمیکنند! این در حالی است که این معشوقه جوان با همسر آن آقا دوستی هم دارد و هیچ به روی خود نمیآورد و فکر نمیکند که این رفتار جز خیانت معنای دیگری ندارد.