عرصه‌های‌ ارتباطی
3.64K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
872 files
5.98K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
#خاطره 🔸 واپسين تصويرها
▫️#يونس_شكرخواه
هميشه به سلام بيشتر محتاجيم تا به وداع؛ اما هميشه يك نفر هم بايد برود و نمی‌دانستم در آن مهمانی شبانه؛ دو نفر بايد بروند و اين بار ما را براي هميشه تنها بگذارند؛ با تكه ابري در قلب.
دو باسواد؛ دو محترم؛ دو اميدوار؛ دو نافذ؛ دو مهرورز؛ دو زلال؛ دو نازنين؛ دو صبور؛ دو كشاننده به لبخند..... آن شب؛ آن اتاق خيلی بزرگ بود؛ هرجا دوستان جمع ‌مي‌شوند؛ ديوارها عقب می‌كشند.
آن شب، دل ميزبان هم در شهر وجودش بزرگ‌تر از هميشه بود؛ رفيق نازنينم #حسن_نمك‌دوست با همه وجود؛ با همه بي‌دريغی‌‌هايش؛ چاي می‌چرخاند و شيرينی در ظروف نقره‌اي تا ثانيه‌ها نرم بگذرند در آن شب طلایی.
حرف‌ها گل انداخته بود؛ ثانيه‌ها؛ ساعت‌ها شده بودند و ساعت‌ها؛ روزها و اين خاصيت ديدار دوست‌هاست.
انگار آن شب؛ فقط شب ميانه‌ها بود؛ نه شب آغاز؛ نه شب پايان. ما دهه‌ها بود كه دل در گرو هم داشتيم.
از آن ميانه به حياط رفتيم كنار باغچه‌ای كه تازه آب خورده بود؛ #عليرضا فرهمند بود؛ من و #سيدفريد‌_قاسمي با سيگارهايي كه نقطه بگذارند در پايان سطرهاي آن اتاق بزرگ.
از سايت‌هاي بين‌المللي حرف زديم، از #روزنامه‌نگاری و #ارتباطات گفتيم و باز عليرضا بود و حرف‌هايي از جنس خودش؛ حرف‌های ريشه‌دار؛ كه #غلظت مهم است، نه #كثرت؛ كه #تاريخ آموزگار بزرگ است، كه #زاويه مهم‌تر از #خط است، كه #روزنامه‌نگار اين است نه آن؛ كه #صحت مهم است نه #سرعت؛ كه درد اين است نه‌ آن.
ميزبان آمد با لبخند. اين بار با سينی ليوان‌های آب پرتقال كه انعكاس داشت در قاب گرد عينك عليرضا؛ در قاب هميشگی آن چشمان نافذ و لبخند آورد بر لب عليرضا، كه پس هنوز وقت گپ زدن هست.
- "قدر استاد را بدانيد"
عليرضا حالا داشت از دكتر #كاظم_معتمدنژاد حرف می‌زد، از مردی كه آن شب چلچراغ آن اتاق بزرگ بود.
اتاق بزرگ سرازير شد به حياط؛ روبوسی‌ها و خداحافظی‌‌ها... دكتر هم صورت عليرضا را بوسيد و رفت.
سينی را با ليوان‌های خالی كنار ديواره مرمرين باغچه گذاشتيم...
هيچكس نمی‌دانست اين واپسين تصويري است كه بايد از دو نازنين بر ديوارهاي سرد حافظه آويخت. هيچكس نمی‌دانست؛ بايد تنها ماند؛ تنها با تكه ابری در قلب.
@younesshokrkhah
#تاریخ #ارتباطات
▫️برگی از تاریخ ارتباطات در ایران
🔸كاستلز در شبكه‌ای ديگر
#يونس_شكرخواه | خاطره‌ای از سال ۱۳۸۵
"- سعي كن زياد روي من تمركز نكني؛ من از صبح دو سخنرانی‌ داشته‌ام و ترجيح می‌دهم حرف نزنم. "
اين نخستين جملاتي بود كه #مانوئل_كاستلز؛ نويسنده تريلوژی پرقدرت #جامعه_شبكه‌ای در گوش من به عنوان گرداننده مراسم زمزمه كرد. مردی كه انقلاب آی‌تی را با جنبش‌های اجتماعی فرهنگی و بازسازی #كاپيتاليسم گره زده است تا شيپور بيدارباش را براي جهانيان به صدا در آورده تا جامعه شبكه‌ای را تماشا كنند؛ حالا می‌خواست يكطرفه به جمع گره نخورد.
پروفسور #كاظم_معتمدنژاد كنار من است و اين يعنی من و همكاران و همكلاسی‌ها كه با او راه‌ها پيموده‌ايم باز هم می‌توانيم با آرامش خاطر حرف‌هايمان را بزنيم و نگاه ايرانی‌مان را به زمين و زمان و به كاستلز و جامعه شبكه‌ای‌اش داشته باشيم. پروفسور به زبان فرانسه به ميهمان اسپانيولی خوش آمد می‌گويد و به سوابق انقلابی‌اش اشاره می‌كند. دكتر #فرقانی رئيس دانشكده هم به زبان انگليسی به او خوش آمد می‌گويد تا هر چه سريعتر از تشريفات اوليه رها شويم.
همكارم دكتر #هادی_خانيكی ليد كنجكاوی‌های جمع ارتباطی حاضر را مي‌نويسد:
" - آقاي كاستلز آيا هنوز نظريات انتقادی را دنبال می‌كنيد؟ شما اگر چه به تاثيرات فكري #پولانزاس، #تورن و #آلتوسر بر روی خودتان معترف هستيد، اما آيا هنوز هم از موضع يك انديشمند انتقادی به مقوله #جامعه‌اطلاعاتی نگاه می‌كنيد يا نه؟ "
براي دانشكده‌ای كه #مطالعات‌انتقادی برايش حكم نقشه راهنما در جهان ديجيتال معاصر را دارد؛ چنين پرسشی‌ می‌توانست قلاب اصلی‌ بحث باشد. اما زود معلوم شد كه ماهي طلایی ما حتی اگر به قلاب گير كند؛ براي بيرون كشيده نشدن از آب هم برنامه دارد و ممكن است بگريزد؛ كه گريخت:
" – در بند چارچوب‌ها نيستم. مانوئل كاستلز به عنوان شخص نگاه انتقادی‌ دارد اما كاستلز محقق مراقب است كه چنين نگاهی بر روی پژوهش‌هايش اثر نگذارد. "
به فارسی به دكتر خانيكی گفتم من جور ديگری دنبال می‌كنم تا تكليف را يكسره كنيم و پرسيدم:
" - آيا كاستلز پژوهشگر از اقتصاد سياسي به عنوان يك جعبه ابزار براي مطالعه جامعه شبكه‌ای‌ استفاده می‌‌كند يا خير؟ "
و بی‌درنگ گفت:
"- بله از اين جعبه ابزار استفاده می‌كنم؛ اما كل اين جعبه با من نيست و آنرا باز می‌كنم تا اگر ابزار به درد بخوري داخل آن بود، ‌ از آن استفاده كنم. "
اين‌گونه پاسخ‌ها از چهره‌ای كه جامعه شبكه‌ای را جامعه‌ای #كاپيتاليست می‌داند و كاپيتاليسم اطلاعاتي جهانی‌ را مولدترين سيستم در قلب محروم‌ترين افراد؛ برايم بيگانه به نظر می‌رسد و اين حس با تعقيب پرسش‌ها از طرف همكاران ديگرم دكتر #علی_محمدي و دكتر #پرويز_پيران درباره جنبش‌های اجتماعی هم با من باقی می‌ماند:
- " جنبش‌ها نمی‌‌توانند دستور جلسه بسازند. آن‌ها از ارزش‌ها دفاع می‌كنند و اين نهادهاي سياسي هستند كه بايد كار را به پيش ببرند"
پس كارها به پيش نخواهد رفت. چون كاستلز در عين حال معتقد است كه سياست در بحران مشروعيت متوقف شده است.
دكتر #احمد_ميرعابدينی به صراحت به او می‌گويد اين يك كاستلز ديگر است كه اينجا نشسته است و بعد هم پرسش‌های دانشجويان كاستلز را گرم می‌كند.
دوباره آرام در گوشم زمزمه می‌كند:
"- بهتر نيست كامل ترجمه نكنی و فقط نكات مهم را ترجمه كنی تا وقت بيشتری برای طرح حرف‌ها داشته باشيم و بگذاريم همه سئوال كنند؟ اين‌ها بچه‌های پر انرژی و با سوادی هستند"
به ساعتم نگاه می‌كنم؛ از وقت در نظر گرفته شده يك‌ساعت گذشته ولي كاستلز تازه انگار دلش می‌خواهد بيشتر حرف بزند. حالا شوخي می‌كند؛ با هيجان بيشتري حرف می‌زند و حتی به من كمك می‌كند و با اشاره به نقاط مختلف سالن پرسش كنندگان را كه دست‌هايشان را بالا گرفته‌اند نشان می‌دهد. كاستلز حالا صريح‌تر هم شده است:
"... امريكا يكجانبه گراست؛ زنان و رسانه‌ها كارگزاران تغييرات هستند؛ دارم درباره رابطه قدرت و ارتباطات كتاب ديگري می‌نويسم؛ سو استفاده جنسی از كودكان در امريكا بالاست؛ هويت‌های گوناگون راهكارهاي بيرون ايستادن از نظام جهانی كاپيتالیست اطلاعاتي هستند ... من #آنتونی_گيدنز نيستم او طرفدار #تونی_بلر است ... "
در مراسم شامي كه مشتركا از جانب خبرگزاری ميراث فرهنگی و دانشكده برگزار شده؛ دكتر #پايا مترجم جامعه شبكه‌ای به من می‌گويد كاستلز خيلی از تشكيل اين جلسه خوشحال است.
اما به گمان من يك نفر از او خوشحال‌تر است؛ پدر ارتباطات اين ديار كه ساكت نشسته بود و مراسم بی‌تكلفی را تماشا می‌كرد كه در آن شاگردانش در برابر يكي از نام‌آورترين چهرهای جهانی ارتباطي معاصر محك می‌خوردند. لبخند پروفسور معتمدنژاد در مراسم شام؛ وقتی كنار كاستلز به عكس گرفتن پرداختيم برای ما مفاهيم بيشتري نسبت به كاستلز در بر داشت.
▫️آی تی ایران، ۱۴ خرداد ۱۳۸۵
#یونس_شکرخواه #رخ‌نما #ارتباطات
🔸 حرف‌های آرمان ماتلار
سال‌ها پیش گفتگویی داشتم در کتاب هفته با پروفسور #آرمان_ماتلار که روزگاری مشاور #سالوادور_آلنده بود، استاد دانشگاه پاريس و نويسنده کتاب تاريخ جامعه اطلاعاتی و چند کتاب دیگر ارتباطی است. در آن مصاحبه یکی از پرسش‌های من از ماتلار این بود:
▫️آيا توصيه‌‏هايى براى مترجمان ايرانى كه چه آثارى را ترجمه كنند، داريد؟
ماتلار: در صورتیكه راجع به تالیفات من خواسته باشید به شما خواهم گفت كه خوشحال مى‌‏شوم از اينكه سه كتاب من، با عنوان‏‌هاى: شبكه‌‏سازى جهان، تئورى‏‌هاى ارتباطات و تاريخ آرمانشهر سياره‏‌اى به فارسى ترجمه شوند. درخصوص مورد آخر، ترجيح شفاف‏‌تر و صريح‏‌ترى دارم، حتى اگر به يك ترجمه چند جلدى تبديل شود. در مورد آنچه كه در فرانسه در خصوص مسائل ارتباطى - اطلاعاتى منتشر مى‏‌شود، فكر مى‏‌كنم آنهايى كه در مورد صنايع فرهنگى و صنعتى كردن آموزش نوشته مى‏‌شوند، بدون شك مفيدتر و سودمندتر هستند.در جنبه حقوق ارتباطات هم تعدادى پژوهش وجود دارد كه شايسته ترجمه است، در ایران متخصصان بسيار خوبى در اين مورد داريد، به‏‌طور نمونه دكتر #كاظم_معتمدنژاد.
عرصه‌های‌ ارتباطی
#رخ‌نما 🔸 ممیز روزنامه‌نگار ▫️#یونس_شکرخواه اين يادداشت را پس از درگذشت #مرتضی_مميز نوشته بودم كه در يك ويژه ‌نامه شرق چاپ شده بود. گذاشتمش اينجا شايد براي رساله‌ها يا پژوهش‌هايي كه درباره مرحوم مميز نوشته خواهد شد كمك كننده باشد. روانش شاد متنفر بود از تعریف…
🔸ممیز روزنامه‌نگار
من بارها در دفتر پاكستان، كاشانک و كرج و جاهاى دیگر شاهد حتى دشنام‌هاى آقا مرتضى علیه این نوع تمجیدها بوده‌ام. مواردى كه حتما دوستان نزدیكش هم آنها را شنیده‌اند. دوست و همكارم #مرتضى_تفرشى كه چند روز پیش گزارش زندگى و مرگ با ممیزى در میان را براى مجله صنعت چاپ نوشت، به من گفت:" اگه آقا مرتضى زنده بود، بابت همین گزارش هم اعتراض مى‌كرد". تفرشى با اندوه اعتراف كرد كه كوتاهى كرده كه حرف آقا مرتضى بابت ترتیب دادن سلسله گفتگوهایى در باب شناخت حرفه‌اى ممیز را پشت گوش انداخته است. #مرتضى_ممیز از وجوه گوناگون ممیز بود، از وجه تكنیک، از جنبه تدریس، خلق و خو، كار، كتاب، نشریه، نمایشگاه، تجربه‌هاى بین المللى و ...
من به جز دوستى شخصى دیرینه با آقا مرتضى، این افتخار را داشتم كه از ممیز #روزنامه‌نگار هم درس‌ها بگیرم. هیچ وقت یادم نمى‌رود روزهایى را كه با #محمد_اینانلو مرد طبیعت، تصویر و شكار قرار بود یک نشریه در زمینه توریسم راه‌اندازى كنیم، از جمعى كه در آن هنگام درگیر مشورت و راه‌اندازى بودند، به یاد دارم نام‌هاى #اسماعیل_میرفخرایى را و دو عزیز درگذشته، دكتر #حمید_نطقى و #غزاله_علیزاده را و در جلساتى هم میزبان دكتر #كاظم_معتمدنژاد ارجمند بودیم و دیگرانى كه چون سال‌ها از ماجرا گذشته، نام‌هاشان از خاطرم رفته است. به گمانم براى عكس‌ها با #معصومى و شاید هم #كسرائیان صحبت شده بود و قرار بود از اسلاید براى ارژینال كار استفاده كنیم كه آ ن موقع‌ها كار مدرنى به حساب مى‌آمد. با محمد اینانلو و دیگران بالاخره نام #راه_ابریشم را براى مجله انتخاب كردیم و قرار شد من با آقا مرتضى درباره لى آوت و یونیفرم كار صحبت كنم. آقا مرتضاى دوست، آقاى مرتضایى كه كتابش را با امضاى براى رفیقم یونس به من داده بود، رفاقت را كنار گذاشت و مختصر، مفید و حرفه‌اى گفت:" چند تا اتود مى‌دم انتخاب با تو و محمد، تقدم و تاخر مطالب با تو، حال و هواى صفحه‌ها با من. در مورد عكس‌ها هم با هم مشورت مى‌كنیم، پاشو الانم بریم لیتوگرافى مگاپس براى اسلایدها صحبت كنیم".
قضاوت كنید در حالى كه هنوز رابطه تعریف شده‌اى بین گرافیست و روزنامه نگار وجود ندارد، برخورد و رفتار آقا مرتضى در ترسیم رابطه منطقى بین یک روزنامه نگار و گرافیست، آن هم ژنرالى چون آقا مرتضى، چقدر درس آموز بوده است، درسى كه فراگرفتنش بدون آقا مرتضى به سال‌ها زمان نیاز دارد و واقعا مقایسه كنید برخورد آقا مرتضى را با برخوردهاى برخى از گرافیست‌هایى كه نه حرفه‌اى‌اند و نه كهنه كار، ولى چه بازى‌هایى كه بر سر صفحات تحت عنوان نوآورى درنمى‌آورند و خودشان را سردبیر هم مى‌دانند.
راه ابریشم به دلایلى پیموده نشد، اما بخت دوباره یار ما شد و آقا مرتضى چند سال بعد شد مشاور ما در ماهنامه #صنعت_چاپ با دریایى از سوژه و پیشنهاد و شد عامل واقعگراسازِ ما در برخورد با سوژه‌هاى تحت پوشش مجله كه این هم مقارن بود با دوره جدید انتشار مجله ما در اواخر دهه شصت.
آقا مرتضى ضمنا در هر دو ویرایش راهنماى مشاغل صنعت چاپ، مدیر هنرى بود و طرح روى جلد هر دو راهنما هم (۱۳۷۵ و ۱۳۷۸) كار خودش بود. هنوز نخستین گفتگویش با ما به كار عشق بورزیم، مشكلات حل شدنى است (شماره ۱۰۰ صنعت چاپ، سال ۱۳۶۹) درس آموز همه است.
مرتضاى روزنامه نگار را مى‌شود در درنگى كوتاه زیر درخت گرافیک (شماره ۱۳۹صنعت چاپ، سال ۱۳۷۳) یافت و نگاه عمیق او به ارتباطات را در گفتگوى خود من با او دید: توشه‌اى ایرانى براى مشاركت در ساخت فرهنگ جهانى (شماره ۲۱۱ صنعت چاپ، سال ۱۳۷۹)
ممیز روزنامه نگار، دوره سه ساله #كتاب_هفته را هم زیر نگاه نافذش داشت. گاه زنگ مى‌زد و گاه به كتاب هفته مى‌آمد و ناهارى و صراحتى مفید كه براى #ناظم_رام صفحه آراى كتاب هفته غنیمت بود. آقا مرتضى یک بار به ناظم گفت: تنبل نشو پسر، گول(!) تیترهاى یونس را نخور، صفحه باید بدون زور تیتر كار خودش را بكند. باور كنید ناظم باید سال‌ها كار مى‌كرد تا گول تیترها را نخورد.
ممیز روزنامه نگار، به همه چیز حرفه‌اى نگاه مى‌كرد و در نگاه حرفه‌اى منافع جمعى اصل است.
مى‌پرسم كار صنف گرافیک پر رونق بود یا كار آقا مرتضى پر اسم و رسم كه به قول خودش هیچ وقت یک میلیون تومان در حسابش نداشت؟
او به رونق دفتر خودش فكر مى‌كرد یا به پر و بال گرفتن #انجمن_صنف_طراحان_گرافیک؟
#جهت_اطلاع را براى خودش راه انداخت یا دیگران؟
#نشان را به سینه خودش زد یا دیگران؟ حتى زیر فشار شیمى درمانى مطالب نشان را مى‌آوردند در كردان كرج مى‌دید.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸درباره پروفسور كاظم معتمدنژاد
مصاحبه ويديويي دکتر #حميد_ضيايی‌پرور درباره پروفسور #كاظم_معتمدنژاد که به درخواست اداره كل ارشاد بيرجند ضبط شده است
#تاریخ #ارتباطات
🔸كاستلز در شبكه‌ای ديگر
▫️برگی از تاریخ ارتباطات در ایران
▫️#يونس_شكرخواه
▫️خاطره‌ای از سال ۱۳۸۵
"- سعي كن زياد روي من تمركز نكنی؛ از صبح دو سخنرانی‌ داشته‌ام و ترجيح می‌دهم حرف نزنم."
اين نخستين جملاتي بود كه #مانوئل_كاستلز؛ نويسنده تريلوژی پرقدرت #جامعه‌شبكه‌ای در گوش من به عنوان گرداننده مراسم زمزمه كرد. مردی كه انقلاب آی‌تی را با جنبش‌های اجتماعی فرهنگی و بازسازی #كاپيتاليسم گره زده است تا شيپور بيدارباش را براي جهانيان به صدا در آورده تا جامعه شبكه‌ای را تماشا كنند؛ حالا می‌خواست يكطرفه به جمع گره نخورد.
پروفسور #كاظم_معتمدنژاد كنار من است و اين يعنی من و همكاران و همكلاسی‌ها كه با او راه‌ها پيموده‌ايم باز هم می‌توانيم با آرامش خاطر حرف‌هايمان را بزنيم و نگاه ايرانی‌مان را به زمين و زمان و به كاستلز و جامعه شبكه‌ای‌اش داشته باشيم. پروفسور به زبان فرانسه به ميهمان اسپانيولی خوش آمد می‌گويد و به سوابق انقلابی‌اش اشاره می‌كند. دكتر #محمدمهدی_فرقانی رئيس دانشكده هم به زبان انگليسی به او خوش آمد می‌گويد تا هر چه سريعتر از تشريفات اوليه رها شويم.
همكارم دكتر #هادی_خانيكی ليد كنجكاوی‌های جمع ارتباطی حاضر را می‌زتد:
" - آقای كاستلز آيا هنوز نظريات انتقادی را دنبال می‌كنيد؟ شما اگر چه به تاثيرات فكري #پولانزاس، #تورن و #آلتوسر بر روی خودتان معترف هستيد، اما آيا هنوز هم از موضع يك انديشمند انتقادی به مقوله #جامعه‌اطلاعاتی نگاه می‌كنيد يا نه؟ "
براي دانشكده‌ای كه #مطالعات‌انتقادی برايش حكم نقشه راهنما در جهان ديجيتال معاصر را دارد؛ چنين پرسشی‌ می‌توانست قلاب اصلی‌ بحث باشد. اما زود معلوم شد كه ماهی طلایی ما حتی اگر به قلاب گير كند؛ براي بيرون كشيده نشدن از آب هم برنامه دارد و ممكن است بگريزد؛ كه گريخت:
–"در بند چارچوب‌ها نيستم. مانوئل كاستلز به عنوان شخص نگاه انتقادی‌ دارد اما كاستلز محقق مراقب است كه چنين نگاهی بر روی پژوهش‌هايش اثر نگذارد."
به فارسی به دكتر خانيكی گفتم من جور ديگری دنبال می‌كنم تا تكليف را يكسره كنيم و پرسيدم:
-"آيا كاستلز پژوهشگر از اقتصاد سياسی به عنوان يك جعبه ابزار برای مطالعه جامعه شبكه‌ای‌ استفاده می‌‌كند يا خير؟"
و بی‌درنگ گفت:
- "بله از اين جعبه ابزار استفاده می‌كنم؛ اما كل اين جعبه با من نيست و آنرا باز می‌كنم تا اگر ابزار به درد بخوري داخل آن بود،‌ از آن استفاده كنم."
اين‌گونه پاسخ‌ها از چهره‌ای كه جامعه شبكه‌ای را جامعه‌ای #كاپيتاليست می‌داند و كاپيتاليسم اطلاعاتي جهانی‌ را مولدترين سيستم در قلب محروم‌ترين افراد؛ برايم بيگانه به نظر می‌رسد و اين حس با تعقيب پرسش‌ها از طرف همكاران ديگرم دكتر #علی_محمدی و دكتر #پرويز_پيران درباره جنبش‌های اجتماعی هم با من باقی می‌ماند:
- "جنبش‌ها نمی‌‌توانند دستور جلسه بسازند. آن‌ها از ارزش‌ها دفاع می‌كنند و اين نهادهاي سياسی هستند كه بايد كار را به پيش ببرند"
پس كارها به پيش نخواهد رفت. چون كاستلز در عين حال معتقد است كه سياست در بحران مشروعيت متوقف شده است.
دكتر #احمد_ميرعابدينی به صراحت به او می‌گويد اين يك كاستلز ديگر است كه اينجا نشسته است و بعد هم پرسش‌های دانشجويان كاستلز را گرم می‌كند.
دوباره آرام در گوشم زمزمه می‌كند:
"- بهتر نيست كامل ترجمه نكنی و فقط نكات مهم را ترجمه كنی تا وقت بيشتری برای طرح حرف‌ها داشته باشيم و بگذاريم همه سئوال كنند؟ اين‌ها بچه‌های پر انرژی و با سوادی هستند"
به ساعتم نگاه می‌كنم؛ از وقت در نظر گرفته شده يك‌ساعت گذشته ولی كاستلز تازه انگار دلش می‌خواهد بيشتر حرف بزند. حالا شوخي می‌كند؛ با هيجان بيشتری حرف می‌زند و حتی به من كمك می‌كند و با اشاره به نقاط مختلف سالن پرسش كنندگان را كه دست‌هايشان را بالا گرفته‌اند نشان می‌دهد. كاستلز حالا صريح‌تر هم شده است:
"... امريكا يكجانبه گراست؛ زنان و رسانه‌ها كارگزاران تغييرات هستند؛ دارم درباره رابطه قدرت و ارتباطات كتاب ديگري می‌نويسم؛ سو استفاده جنسی از كودكان در امريكا بالاست؛ هويت‌های گوناگون راهكارهاي بيرون ايستادن از نظام جهانی كاپيتالیست اطلاعاتي هستند ... من #آنتونی_گيدنز نيستم او طرفدار #تونی_بلر است ... "
در مراسم شامي كه مشتركا از جانب خبرگزاری ميراث فرهنگی و دانشكده برگزار شده؛ دكتر #پايا مترجم جامعه شبكه‌ای به من می‌گويد كاستلز خيلی از تشكيل اين جلسه خوشحال است.
اما به گمان من يك نفر از او خوشحال‌تر است؛ پدر ارتباطات اين ديار كه ساكت نشسته بود و مراسم بی‌تكلفی را تماشا می‌كرد كه در آن شاگردانش در برابر يكي از نام‌آورترين چهرهای جهانی ارتباطي معاصر محك می‌خوردند. لبخند پروفسور #کاظم_معتمدنژاد در مراسم شام؛ وقتی كنار كاستلز به عكس گرفتن پرداختيم برای ما مفاهيم بيشتري نسبت به كاستلز در بر داشت.
▫️آی تی ایران، ۱۴ خرداد ۱۳۸۵