#زوم #چهره
🔸ژاک دریدا | Jacques Derrida
ترجمه: #یونس_شکرخواه
#ژاک_دریدا فیلسوف و نظریهپرداز ادبی فرانسوی (۱۹۳۰ - ۲۰۰۴) به عنوان بنیانگذار و سرمنشأ جنبش #شالودهشکنی یا #ساختارزدایی (deconstruction) شناخته میشود.
شالودهشکنی نوعی #تحلیل_متن است که در آن شالوده #متن شکسته میشود تا تضادها، نقاط ضعف و ابهامات آن به نمایش در آید. دریدا با پیروی از #نیچه معتقد است انسان نمیتواند واقعیت را بیرون از #بازنمود (representation) ببنید. کارهای او که از اواسط دهه 1960 نفوذ و تأثیر گستردهای یافت، اساس نشریه پستمدرنیسم یا فرانوگرایی را تشکیل میدهد. نظریات او در آمریکا الهامبخش جنبشی شالودهشکنانه شد که در زمینه مطالعات ادبی و تاریخ بسیار تأثیر گذار بود.
نظریههای دریدا مناظره و بحثهای علمی حادی را دامن زده است. شالودهشکنی برای برخی از مفسران به معنی قطع پیوند دعاوی سرکوبگر مبتنی بر حقیقت در دوره گفتمان مدرنیسم است. از سوی دیگر، منتقدان دریدا که معروفترین آنها یورگن هابرماس بود، شالودهشکنی را مورد حمله قرار داده و از آن به عنوان تفکری ضدخردگرایی یاد کردهاند. وی معتقد است شالودهشکنی، خرد انتقادی را نادیده میگیرد.
دریدا مدیر بخش مطالعات علوم اجتماعی در مدرسة Ecole des Hautes پاریس و استاد مدعو دانشگاههای اروپا و آمریکا بود.
▫️نویسنده: SARA GWENLLIAN JONES
🔸ژاک دریدا | Jacques Derrida
ترجمه: #یونس_شکرخواه
#ژاک_دریدا فیلسوف و نظریهپرداز ادبی فرانسوی (۱۹۳۰ - ۲۰۰۴) به عنوان بنیانگذار و سرمنشأ جنبش #شالودهشکنی یا #ساختارزدایی (deconstruction) شناخته میشود.
شالودهشکنی نوعی #تحلیل_متن است که در آن شالوده #متن شکسته میشود تا تضادها، نقاط ضعف و ابهامات آن به نمایش در آید. دریدا با پیروی از #نیچه معتقد است انسان نمیتواند واقعیت را بیرون از #بازنمود (representation) ببنید. کارهای او که از اواسط دهه 1960 نفوذ و تأثیر گستردهای یافت، اساس نشریه پستمدرنیسم یا فرانوگرایی را تشکیل میدهد. نظریات او در آمریکا الهامبخش جنبشی شالودهشکنانه شد که در زمینه مطالعات ادبی و تاریخ بسیار تأثیر گذار بود.
نظریههای دریدا مناظره و بحثهای علمی حادی را دامن زده است. شالودهشکنی برای برخی از مفسران به معنی قطع پیوند دعاوی سرکوبگر مبتنی بر حقیقت در دوره گفتمان مدرنیسم است. از سوی دیگر، منتقدان دریدا که معروفترین آنها یورگن هابرماس بود، شالودهشکنی را مورد حمله قرار داده و از آن به عنوان تفکری ضدخردگرایی یاد کردهاند. وی معتقد است شالودهشکنی، خرد انتقادی را نادیده میگیرد.
دریدا مدیر بخش مطالعات علوم اجتماعی در مدرسة Ecole des Hautes پاریس و استاد مدعو دانشگاههای اروپا و آمریکا بود.
▫️نویسنده: SARA GWENLLIAN JONES
#چهره #نظریه
🔸دریدا و نظریه تفاوت
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
نقش آثار #ژاک_دریدا در توسعه نظریههای مربوط به #تفاوت بسیار حیاتی است. دریدا عقیده دارد تفکر غرب بر اساس سلسله مراتب دورانگاری متضاد (binary oppositions) استوار شده است. از دیدگاه وی، تفاوتها بر مبنای مفاهیم اجتماعی ساخته میشوند؛ برای مثال، مرد نسبت به زن برتر است و همینطور سفید نسبت به سیاه.
دریدا در مخالفت با این دیدگاه، نظریه تفاوت را مطرح میکند. این نظریه راههایی را که سلسله مراتب زبانی فوق بر آنها استوار است، افشا میسازد. وی با قرائتی متفاوت از #زبانشناسی ساختارگرای #فردینان_دوسوسور، #معنی را تأثیر موقت نظامی از تفاوتها اعلام میکند که در آن هیچ مناسبات مثبتی شکل نگرفته است. از دید او زبان بازتاب آن معانیای نیست که از پیش در جهان واقعی وجود داشتهاند، بلکه پایگاهی برای تولید معناست. این وضعیت در قبال تمامی رویههای دلالتگر در سینما و تلویزیون صدق میکند.
زنجیره #دالها که معانی یا #مدلولها را میسازند همواره در معرض فرایندی به نام تفاوت (difference) قرار داد. این اصطلاح را که هم تفاوت (difference) و هم به تعویق انداختن (differal) معنی میدهد، دریدا ابداع کرده است. معنا از تفاوت بر میخیزد و همیشه به تعویق میافتد. هرگز نمیتوان به آن قطعیت داد و هیچ متنی معنی منحصر به فرد و یگانه ندارد.
دریدا عقاید خود را در مورد تفکر غرب در قالب نظریه #شالودهشکنی بسط و توسعه داد. شالودهشکنی بنا دارد تا برخی از نتیجهگیریهای مطلق در مورد معنی را افشا کند.
شالودهشکنی تا جایی که پای تحلیل در میان است، تضادهای سلسلهمراتبی حاکم بر معنی #متن را شناسایی میکند. معانی همواره بخشی از متون گستردهتر هستند که مخزن معانی و ارزشهای جامعهای مفروض را میسازند. ارتباط بین متنها به وسیلة مفاهیمی چون حلقههای ارتباطی (trace) و مکملها (supplement) برقرار میشود. این دو مفهوم نیز به تفاوت اشاره میکنند؛ چیزی که در واقع فرایند سازنده و ساختار دهنده به زبان است.
یکی از تأثیرات نظریه تفاوت دریدا این است که دیگر هیچ حقیقت منفردی را نمیتوان برای همه دورانها ثابت فرض کرد. حقیقت یک پدیده اجتماعی و اشکال مختلف آن بیانگر تمایلات و منافع گوناگون است. این منافع به طبقه، نژاد، جنس و جنسیت و پیامدهای آن مربوط میشود.
نویسنده: CHRIS WEEDON
🔸دریدا و نظریه تفاوت
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
نقش آثار #ژاک_دریدا در توسعه نظریههای مربوط به #تفاوت بسیار حیاتی است. دریدا عقیده دارد تفکر غرب بر اساس سلسله مراتب دورانگاری متضاد (binary oppositions) استوار شده است. از دیدگاه وی، تفاوتها بر مبنای مفاهیم اجتماعی ساخته میشوند؛ برای مثال، مرد نسبت به زن برتر است و همینطور سفید نسبت به سیاه.
دریدا در مخالفت با این دیدگاه، نظریه تفاوت را مطرح میکند. این نظریه راههایی را که سلسله مراتب زبانی فوق بر آنها استوار است، افشا میسازد. وی با قرائتی متفاوت از #زبانشناسی ساختارگرای #فردینان_دوسوسور، #معنی را تأثیر موقت نظامی از تفاوتها اعلام میکند که در آن هیچ مناسبات مثبتی شکل نگرفته است. از دید او زبان بازتاب آن معانیای نیست که از پیش در جهان واقعی وجود داشتهاند، بلکه پایگاهی برای تولید معناست. این وضعیت در قبال تمامی رویههای دلالتگر در سینما و تلویزیون صدق میکند.
زنجیره #دالها که معانی یا #مدلولها را میسازند همواره در معرض فرایندی به نام تفاوت (difference) قرار داد. این اصطلاح را که هم تفاوت (difference) و هم به تعویق انداختن (differal) معنی میدهد، دریدا ابداع کرده است. معنا از تفاوت بر میخیزد و همیشه به تعویق میافتد. هرگز نمیتوان به آن قطعیت داد و هیچ متنی معنی منحصر به فرد و یگانه ندارد.
دریدا عقاید خود را در مورد تفکر غرب در قالب نظریه #شالودهشکنی بسط و توسعه داد. شالودهشکنی بنا دارد تا برخی از نتیجهگیریهای مطلق در مورد معنی را افشا کند.
شالودهشکنی تا جایی که پای تحلیل در میان است، تضادهای سلسلهمراتبی حاکم بر معنی #متن را شناسایی میکند. معانی همواره بخشی از متون گستردهتر هستند که مخزن معانی و ارزشهای جامعهای مفروض را میسازند. ارتباط بین متنها به وسیلة مفاهیمی چون حلقههای ارتباطی (trace) و مکملها (supplement) برقرار میشود. این دو مفهوم نیز به تفاوت اشاره میکنند؛ چیزی که در واقع فرایند سازنده و ساختار دهنده به زبان است.
یکی از تأثیرات نظریه تفاوت دریدا این است که دیگر هیچ حقیقت منفردی را نمیتوان برای همه دورانها ثابت فرض کرد. حقیقت یک پدیده اجتماعی و اشکال مختلف آن بیانگر تمایلات و منافع گوناگون است. این منافع به طبقه، نژاد، جنس و جنسیت و پیامدهای آن مربوط میشود.
نویسنده: CHRIS WEEDON
#سینماویژن
🔸درباره ارتباط شالودهشکنی و نظریه فیلم
▫️نویسنده:#دیوید_ایبلک
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
ارتباط #شالودهشکنی و #نظریه_فیلم از طریق #نظریه_ادبی و فلسفه برقرار میشود و مدتهاست که نظریه فیلم در سایه این دو رشته قرار گرفته و هر کس نیز به فراخور دیدگاههای خود از راههای گوناگون از اصول این دو رشته بهره میبرد. از آنجا که زیربنای #فیلم بر پایه اصول #عکاسی و #فیلمبرداری استوار است، پرسشهایی که در مورد معنا و جنبههای حاکم بر آن در سینما مطرح میشود با متون نوشتاری و ادبی فرق میکند. با این حال، در اینجا هم اتفاق نظر کلی وجود ندارد. نظریهپردازان فیلم هم از طرحها و فرمولهای شالودهشکنان استفاده کردهاند، با این حال، بسیار بعید به نظر میرسد که یک نظریهپرداز فیلم، خود را شالودهشکن معرفی کند. از سوی دیگر استفاده از عباراتی چون نظریهپرداز ژانر، تحلیلگر متن، نظریهپرداز روانکاوی و غیره که به قلمرو مطالعات ادبی اختصاص دارد، رایج است.
DAVID A.BLACK
🔸درباره ارتباط شالودهشکنی و نظریه فیلم
▫️نویسنده:#دیوید_ایبلک
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
ارتباط #شالودهشکنی و #نظریه_فیلم از طریق #نظریه_ادبی و فلسفه برقرار میشود و مدتهاست که نظریه فیلم در سایه این دو رشته قرار گرفته و هر کس نیز به فراخور دیدگاههای خود از راههای گوناگون از اصول این دو رشته بهره میبرد. از آنجا که زیربنای #فیلم بر پایه اصول #عکاسی و #فیلمبرداری استوار است، پرسشهایی که در مورد معنا و جنبههای حاکم بر آن در سینما مطرح میشود با متون نوشتاری و ادبی فرق میکند. با این حال، در اینجا هم اتفاق نظر کلی وجود ندارد. نظریهپردازان فیلم هم از طرحها و فرمولهای شالودهشکنان استفاده کردهاند، با این حال، بسیار بعید به نظر میرسد که یک نظریهپرداز فیلم، خود را شالودهشکن معرفی کند. از سوی دیگر استفاده از عباراتی چون نظریهپرداز ژانر، تحلیلگر متن، نظریهپرداز روانکاوی و غیره که به قلمرو مطالعات ادبی اختصاص دارد، رایج است.
DAVID A.BLACK
#زوم 🔸 شالودهشکنی
#ژاک_دریدا فیلسوف و نظریهپرداز ادبی فرانسوی به عنوان بنیانگذار و سرمنشأ جنبش #شالودهشکنی یا #ساختارزدایی (deconstruction) شناخته میشود.
شالودهشکنی یک نوع #تحلیلمتن است که در آن شالوده متن شکسته میشود تا تضادها، نقاط ضعف و ابهامات آن به نمایش در آید. دریدا با پیروی از نیچه معتقد است انسان نمیتواند واقعیت را بیرون از بازنمود (representation) ببنید
#ژاک_دریدا فیلسوف و نظریهپرداز ادبی فرانسوی به عنوان بنیانگذار و سرمنشأ جنبش #شالودهشکنی یا #ساختارزدایی (deconstruction) شناخته میشود.
شالودهشکنی یک نوع #تحلیلمتن است که در آن شالوده متن شکسته میشود تا تضادها، نقاط ضعف و ابهامات آن به نمایش در آید. دریدا با پیروی از نیچه معتقد است انسان نمیتواند واقعیت را بیرون از بازنمود (representation) ببنید
#زوم🔸 شالودهشکنی
#شالودهشکنی نوعی تحلیل متن است که در آن شالوده #متن شکسته میشود تا تضادها، نقاط ضعف و ابهامات آن به نمایش در آید.
#شالودهشکنی نوعی تحلیل متن است که در آن شالوده #متن شکسته میشود تا تضادها، نقاط ضعف و ابهامات آن به نمایش در آید.
#سینماویژن
🔸شالودهشکنی و نظریه فیلم
▫️نویسنده: دیوید ای بلک*
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
برخی دیگر از منتقدان #شالودهشکنی به ویژه جان ام.الیس (John M.Ellis) در کتاب خود به نام علیه شالودهشکنی (۱۹۸۹) خاطرنشان کرده است که این جنبش سعی میکند شالودهشکنی را فراسوی گفتمانی آکادمیک و دور از مناظره قرار دهد. الیس معتقد است شالودهشکنان از موضوع قطعیت نداشتن معنا یا بیپایان بودن آن، به عنوان بهانهای برای پرهیز از ارائه شفاف و مستدل نظریه خود استفاده میکنند.
ارتباط شالودهشکنی و نظریه فیلم، به وسیلة نظریه ادبی و فلسفه برقرار میشود و مدتهاست که نظریه فیلم در سایه این دو رشته قرار گرفته و هر کس نیز به فراخور دیدگاههای خود از راههای گوناگون از اصول این دو رشته بهره میبرد. از آنجا که زیربنای فیلم بر پایه اصول عکاسی و فیلمبرداری استوار است، پرسشهایی که در مورد معنا و جنبههای حاکم بر آن در سینما مطرح میشود با متون نوشتاری و ادبی فرق میکند. با این حال، در اینجا هم اتفاق نظر کلی وجود ندارد. نظریهپردازان فیلم هم از طرحها و فرمولهای شالودهشکنان استفاده کردهاند، با این حال، بسیار بعید به نظر میرسد که یک نظریهپرداز فیلم، خود را شالودهشکن معرفی کند. از سوی دیگر استفاده از عباراتی چون نظریهپرداز ژانر، تحلیلگر متن، نظریهپرداز روانکاوی و غیره که به قلمرو مطالعات ادبی اختصاص دارد، رایج است.
*DAVID A BLACK
🔸شالودهشکنی و نظریه فیلم
▫️نویسنده: دیوید ای بلک*
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
برخی دیگر از منتقدان #شالودهشکنی به ویژه جان ام.الیس (John M.Ellis) در کتاب خود به نام علیه شالودهشکنی (۱۹۸۹) خاطرنشان کرده است که این جنبش سعی میکند شالودهشکنی را فراسوی گفتمانی آکادمیک و دور از مناظره قرار دهد. الیس معتقد است شالودهشکنان از موضوع قطعیت نداشتن معنا یا بیپایان بودن آن، به عنوان بهانهای برای پرهیز از ارائه شفاف و مستدل نظریه خود استفاده میکنند.
ارتباط شالودهشکنی و نظریه فیلم، به وسیلة نظریه ادبی و فلسفه برقرار میشود و مدتهاست که نظریه فیلم در سایه این دو رشته قرار گرفته و هر کس نیز به فراخور دیدگاههای خود از راههای گوناگون از اصول این دو رشته بهره میبرد. از آنجا که زیربنای فیلم بر پایه اصول عکاسی و فیلمبرداری استوار است، پرسشهایی که در مورد معنا و جنبههای حاکم بر آن در سینما مطرح میشود با متون نوشتاری و ادبی فرق میکند. با این حال، در اینجا هم اتفاق نظر کلی وجود ندارد. نظریهپردازان فیلم هم از طرحها و فرمولهای شالودهشکنان استفاده کردهاند، با این حال، بسیار بعید به نظر میرسد که یک نظریهپرداز فیلم، خود را شالودهشکن معرفی کند. از سوی دیگر استفاده از عباراتی چون نظریهپرداز ژانر، تحلیلگر متن، نظریهپرداز روانکاوی و غیره که به قلمرو مطالعات ادبی اختصاص دارد، رایج است.
*DAVID A BLACK